ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 [90] 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

دل تنگم
26-04-2008, 23:23
تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم

شمع لرزان نیستم تا ماند از من اشک سرد
آتشی جاوید باشد در دل خhکسترم

magmagf
26-04-2008, 23:32
می خواستم دريچه ی پژواک خنده اش
يا آينه مقابل آهش شوم، نشد

گفتم به خود که همدم تنهايی اش شوم
بی چشمداشت پشت و پناهش شوم، نشد

می خواستم که حادثه باشم برای او
شيرين و تلخ قصه ی راهش شوم، نشد

دل تنگم
26-04-2008, 23:34
داد لبی که مستی جاوید می دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟

خفتم بیاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟

bidastar
26-04-2008, 23:34
ای دل نکند بـــــهانه جویی بکنــی
بین من و زنـــــدگی دو رویی بکنی
یادت نرود همــــــیشه هنگام جنون
در مصرف عشق صرفه جویی بکنی

دل تنگم
26-04-2008, 23:37
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم

دل تنگم
26-04-2008, 23:39
...................................

magmagf
26-04-2008, 23:47
من
گم شده‌ام توي خاطره‌اي كه تويي
و اين روزها
كه سوت مي‌زنم و سنگ
در كوچه‌اي به نام ميوه‌ي ممنوع
گوش‌هايم را آن‌قدر باز كرده‌ ام،
كه نگو!
و شما
كه روزي گاز مي‌زنيد به اين كوچه
لطفاً
اين قصّه را با دقّت بخوانيد
من
كه چشم‌هايم را مي‌دزدم از شما، مثلاً
رفتم كه رفتم!

bidastar
26-04-2008, 23:47
من اگر کام روا گشتم و خوشدل چه عجب ***مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد ***که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

magmagf
26-04-2008, 23:49
ديدم خانه تنهاست گفتم بيايي كمي عاشقم بشوي
از هر گوشه ي اين تيمارستان
ديوانه اي گريخته از من
جا دارد اينجا كف بزنيد
بكنيد
دستي هر جايي كه نمي دانستم كجا بنشيند
سطري شد كه بر صورت تو
تمامش كردم

Mahdi Hero
26-04-2008, 23:51
مي شد از بودن تو تا لبي ترانه ساخت
كهنه ها رو تازه كرد از تو يك بهانه ساخت

دل تنگم
26-04-2008, 23:51
تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

Mahdi Hero
26-04-2008, 23:52
دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

bidastar
26-04-2008, 23:54
دلم را مشكن و در پا مينداز
كه دارد در سر زلف تو مسكن

چو دل در زلف تو بسته است حافظ
بدين سان كار او در پا ميفكن

Mahdi Hero
26-04-2008, 23:57
در هر دشتي كه لاله زاري بوده ست
از سرخي خون شهرياري بوده ست
هر شاخ بنفشه كز زمين ميرويد
خالي ست كه بر رخ نگاري بوده ست

دل تنگم
26-04-2008, 23:57
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه مقبل که ز خود غافلی
خواجه نه ای بنده نا مقبلی

bidastar
27-04-2008, 00:01
یکدل ار کردیم در سـود زیان
این شکایت ها نباید در میان
گر تو از کردار بد باشی بری
کس نخواهد باتو کردن بد سری
گر به پیمان وفا بینـــــم زتو
یک نفس آزرده ننشینم زتو

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:02
ياد بگذشته به دل ماند و دريغ
نيست ياري كه مرا ياد كند
ديده ام خيره به ره ماند و نداد
نامه اي تا دل من شاد كند

دل تنگم
27-04-2008, 00:07
وگر در کوه چوپانی وگر محمود سلطانی
وگر محتاج یکتایی بوقت مرگ در مانی

ز قفچاقی و گر روسی وگر در دیر ناقوسی
بخاک آن همی بوسی بوقت مرگ در مانی

bidastar
27-04-2008, 00:08
یا رب این کعبه مقصود تماشا گه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:11
یاد تو
ای بهترین ستاره
در تاریکترین شب
هر چونان شهابی
از خاطرم می گذری
و ناگهان ذهنم را روشن می کند
وقتی تو آمدی
شب شکست
و تکه های سیاه آن
در رود نور ته نشین شد

magmagf
27-04-2008, 00:11
اى تكدرخت تناور، صبح بهارت چه زيباست‏
وقتى به گل مى‏نشينى، رنگ تو همرنگ رؤياست‏

دست فرومانده من، تنگ است و كوتاه و خالى‏
دست پر از لانه تو، سبز و بلند و شكوفاست‏

در صبح زيباى برفى، چون هاله‏ اى مى‏درخشى‏
سبز بهارت دلآرا، زرد خزانت فريباست‏

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:12
تا كي غم آن خورم كه دارم يا نه ؟
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پر كن قدح باده كه معلومم نيست
كين دم كه فرو برم ... بر آرم يا نه ؟

دل تنگم
27-04-2008, 00:12
...........................................

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:12
تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست
این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:12
اى تكدرخت تناور، صبح بهارت چه زيباست‏
وقتى به گل مى‏نشينى، رنگ تو همرنگ رؤياست‏

دست فرومانده من، تنگ است و كوتاه و خالى‏
دست پر از لانه تو، سبز و بلند و شكوفاست‏

در صبح زيباى برفى، چون هاله‏ اى مى‏درخشى‏
سبز بهارت دلآرا، زرد خزانت فريباست‏

تلاش بوسه نداریم چون هوسناکان
نگاه ما به نگاهی ز دور خرسندست

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:15
تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید
گوئی نتوانم که ببینم بازش
تا کور شود هر آنکه نتواند دید

دل تنگم
27-04-2008, 00:17
دریچه ای به تماشای باغ وا می شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:19
دوش با دل سخن عشق تو جان بود
كار دل و ديده همگي رو به زيان بود

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:19
درویش که می خورد به میری برسد
ور روبهکی خورد به شیری برسد
گر پیر خورد جوانی از سر گیرد
ور زانکه جوان خورد به پیری برسد

دل تنگم
27-04-2008, 00:21
در آن شب های توفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم

بر آری ای بذر پنهانی سر از خواب زمستانی
که از هر ذره دل آفتابی بر تو گستردم

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:22
من ترک شراب ناب نتوانم کرد
خمخانه‌ی خود خراب نتوانم کرد
یک روز اگر باده‌ی صافی نخورم
ده شب ز خمار خواب نتوانم کرد

دل تنگم
27-04-2008, 00:25
دفتر عشق که سر خط همه شوق است وامید
آیتی خواندمش از یاس به پایان که مپرس

شهریارا دل از این سلسله مویان برگیر
که چنانچم من از این جمع پریشان که مپرس

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:25
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي ؟
سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:27
سودای تو کرد لاابالی دل را
عشق تو فزود غصه حالی دل را
هر چند ز چشم زخم دوری، ای بینایی
نزدیک منی چو در خیال دل را

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:29
از عشق سخن رفت در اين وادي بي مهر
مهرم به تو ليكن به خدا از دل و جان بود

دل تنگم
27-04-2008, 00:30
دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود
تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند

vahid_vaezinia
27-04-2008, 00:31
دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را
وز تو نبرم ستیزه‌ی ایشان را
گر عمر مرا در سر کار تو شود
عهد تو به میراث دهم خویشان را

Mahdi Hero
27-04-2008, 00:45
افاق را گرديده ام
مهر بتان ورز يده ام
بسيار خوبان ديده ام
اما تو چيز ديگري

magmagf
27-04-2008, 01:12
یادته نصف شبا زنگ می زدم گریه می کردم؟
یادته بهم می گفتی عزیزم گریه نکن دورت بگردم؟
یادته بهت می گفتم میدونم یه روزی میری؟
یادته بهم می گفتی بدونِ دلم می میری؟

Mahdi Hero
27-04-2008, 01:15
یک نفر سبز چنان سبز که از سرسبزیش
میتوان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

magmagf
27-04-2008, 01:19
شب را تا به صبح دفترم را سیاه کردم
هرازگاهی، بی خبر ترا نگاه کردم
اما چه سود،
نگاه من عمیق نبود.
وقتی که سپیده دمید دانستم اشتباه کردم

دل تنگم
27-04-2008, 01:22
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
این شوخ دیده را به مسیحا گذاشتیم

بالای هفت پرده نیلی است جای ما
پا چون حباب بر سر دریا گذاشتیم

magmagf
27-04-2008, 05:31
من ریشه تشنه ات را
سیراب کردم
به باران اشک خود
و روییدنت را
سرودم
در خاک سینه ام
تا سراپرده آفتاب
تا همانجا که
لمس پرتوی عشق
تو را
به من رسانید

vahid_vaezinia
27-04-2008, 08:12
دست ساقی ز دست حاتم خوشتر
جامی که دهد ز ساغر جم خوشتر
آن دم که دمد ز گوشه‌ی لب نایی
در نی، ز دم عیسی مریم خوشتر

دل تنگم
27-04-2008, 15:55
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای و دلم بود و به دست تو سپردم

اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم

Mahdi Hero
27-04-2008, 16:21
من شمع رسوا نيستم تا گريه در محفل كنم
اول كنم انديشه اي تا برگزينم پيشه اي

magmagf
27-04-2008, 16:24
یه قاصد خبرم داد که آفتاب لب بومه
نوشتم رو تن شب که خوشبختی تمومه
نه من مونده نه ماهی نه حرفی نه صدایی
هزار دفعه شکستم عجب حادثه هایی

bidastar
27-04-2008, 16:37
يک شب تو بيا سراغ بی خوابيهام
يک گريه بچين ز باغ بی خوابيهام
تنها تو شبی بياد من باش، همین!
تا شعله کشد چراغ بی خوابیهام

دل تنگم
27-04-2008, 17:06
من کیستم ز مردم دنیا رمیده ای
چون کوهسار پای به دامن کشیده ای

از سوز دل چو خرمن آتش گرفته ای
وز اشک غم چو کشتی طفلان رسیده ای

magmagf
27-04-2008, 17:30
يك جاده حرف پشت سرت بود و اين ميان،
من در غبار راه تو پابوس ميشوم،

خود را كنار ميكشي از چشمهاي من،
چون اشك در نگاه تو ملموس ميشوم،

فردا طلوع يك نفر از دست ميرود،
فردا غروب از همه مايوس ميشوم!

vahid_vaezinia
27-04-2008, 17:49
می‌گفتم یار و می‌ندانستم کیست
می‌گفتم عشق و می‌ندانستم چیست
گر یار اینست چون توان بی او بود
ور عشق اینست چون توان بی او زیست

دل تنگم
27-04-2008, 19:42
تکیه بر تاب و توان کم کن در میدان عشق
آن ز پا افتاده ای وین ناتوانی بیش نیست

قوّت بازو، سلاح ِمرد باشد کآسمان
آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست

bidastar
27-04-2008, 20:10
ترسم اين قوم كه بر درد كشان مي‌خندند
در سر كار خرابات كنند ايمان را
يار مردان خدا باش كه كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را

دل تنگم
27-04-2008, 20:15
از طربناکی به رقص آید سحر که چون نسیم
هر که چون گل خواب در اغوش صحرا می کند

خاک پاک آن تهی دستم که چون ابر بهار
بر سر عالم فشاند هر چه پیدا می کند

bidastar
27-04-2008, 20:17
دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است،
جویندگان مروارید، به کرانه های دیگر رفته اند.
پوچی جست و جو بر ماسه ها نقش است.
صدا نیست. دریا-پریان مدهوشند. آب از نفس افتاده است

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:25
تا دل ز علایق جهان حر نشود
اندر صدف وجود ما در نشود
پر می نشود کاسه‌ی سرها ز هوس
هر کاسه که سرنگون بود پر نشود

دل تنگم
27-04-2008, 20:26
دریاب که ایام گل و صبح جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
کآسودگی از خاطر ناشاد گریزد

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:33
در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود
با نفس پلید جامه‌ی پاک چه سود
زهرست گناه و توبه تریاک وی است
چون زهر به جان رسید تریاک چه سود

دل تنگم
27-04-2008, 20:35
در جستجوی یار دلازار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم

ایمن ز دشمنیم که با دشمنیم دوست
بنیان زندگی به ما را گذاشتیم

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:37
معشوقه‌ی خانگی به کاری ناید
کودل برد و روی به کس ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان زنان و کوبان آید

دل تنگم
27-04-2008, 20:39
دیگرم الفت به خورشید جهان افروز نیست
تا دل درد آشنا شد آشنای نیمشب

نیمشب با شاهد گلبن درآمیزد نسیم
بوی آغوش تو اید از هوای نیمشب

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:40
بستان رخ تو گلستان آرد بار
لعل تو حیوت جاودان آرد بار
بر خاک فشان قطره‌ای از لعل لبت
تا بوم و بر زمانه جان آرد بار

دل تنگم
27-04-2008, 20:42
رهی بگونه چون لاله برگ غره مباش
که روزگارش چون شنبلید گرداند

گرت به فر جوانی امیدواری هاست
جهان پیر ترا نا امید گرداند

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:44
در بزم تو ای شوخ منم زار و اسیر
وز کشتن من هیچ نداری تقصیر
با غیر سخن گویی کز رشک بسوز
سویم نکنی نگه که از غصه بمیر

دل تنگم
27-04-2008, 20:46
روزی به جای لعل و گوهر سنگریزه ای
بردم به زرگری که بر انگشتری نهد

بنشاندش به حلقه زرین عقیق وار
آنسان که داغ بر دل هر مشتری نهد

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:47
در بارگه جلالت ای عذر پذیر
دریاب که من آمده‌ام زار و حقیر
از تو همه رحمتست و از من تقصیر
من هیچ نیم همه تویی دستم گیر

دل تنگم
27-04-2008, 20:49
روزی به کوهپایه من و سرو ناز من
بودیم رهسپار به خم کوچه باغ ها

این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق
لبریز کرد از می عشرت ایاغ ها

vahid_vaezinia
27-04-2008, 20:55
ای فضل تو دستگیر من، دستم گیر
سیر آمده‌ام ز خویشتن، دستم گیر
تا چند کنم توبه و تا کی شکنم
ای توبه ده و توبه شکن، دستم گیر

دل تنگم
27-04-2008, 21:01
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم

چون آهوی رمیده ز وحشت سرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم

vahid_vaezinia
27-04-2008, 21:05
مجنون و پریشان توام دستم گیر
سرگشته و حیران توام دستم گیر
هر بی سر و پا چو دستگیری دارد
من بی سر و سامان توام دستم گیر

دل تنگم
27-04-2008, 21:12
روی نکو به طینت ساقی نمی رسد
گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست


با عمر ساختیم ز دل مُردگی رهی
ماتم رسیده را ز تحمل گزیر نیست

vahid_vaezinia
27-04-2008, 21:13
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز

دل تنگم
27-04-2008, 21:23
ز خون رنگین بود چون لاله دامانی که من دارم
بود صد پاره همچون گل گریبانی که من دارم

مپرس ای همنشین احوال زار من که چون زلفش
پریشان گردی از حال پریشانی که من دارم

bidastar
27-04-2008, 22:50
من نمی دانم كه چرا می گویند
اسب حیوان نجیبی ست
كبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ كسی كركس نیست
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد ؟

Mahdi Hero
27-04-2008, 22:58
دهان تو صفتی از ضعیفیم می گفت
مر از هستی خود نیک در گمان انداخت

دل تنگم
27-04-2008, 23:13
تا گرفتی از حریفان جام سیمین چون هلال
چون شفق خونابه ی دل می چکد از ساغرم

خفته ام امشب ولی جای من دل سوخته
صبحدم بینی که خیزد دود آه از بسترم

Mahdi Hero
27-04-2008, 23:20
من کجا هجر کجا ای فلک بی انصاف؟
به همین داغ بسوزی، که مرا سوخته ای

دل تنگم
27-04-2008, 23:26
یا من رسانم لب بر لبِ او
یا او رساند جان بر لبِ من

استاد عشقم بنشین و برخوان
درس محبت در مکتبِ من

Mahdi Hero
27-04-2008, 23:33
نتوان دل شاد را بخ غم فرسودن
وقت خوش خود به سنگ مخت سودن
كس غيب چه داند كه چه خواهد بودن
مي بايد و معشوق و به كام آسودن

دل تنگم
27-04-2008, 23:38
نوای آسمانی آید از گلبانگِ رود امشب
بیا ساقی که رَفت از دل غم بود و نبود امشب

فراز ِ چرخ ِ نیلی، ناله ی مستانه ای دارد
دل از بام ِ فلک دیگر نمی آید فُرود امشب

vahid_vaezinia
28-04-2008, 00:30
بر چهره ندارم زمسلمانی رنگ
بر من دارد شرف سگ اهل فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ

دل تنگم
28-04-2008, 00:39
گاه به گاه پرسشی کن که زکوة زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست

بوسه‌ی تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه‌ی آب زندگی توشه راه کردنست

Mahdi Hero
28-04-2008, 00:43
تهران شب از تو دور است تهران هميشه نور است
تهران و كوچه هايش ياد آور غرور است!!!!!!!!!!!!

دل تنگم
28-04-2008, 00:49
تیره شد، آتش یزدانی ما از دم دیو
گرچه در چشم ِ خود انداخته دود، ای ساقی


تشنه ی خونِ زمین است فلک، وین مه نو
کهنه داسی ست که بس کُشته درود، ای ساقی

Mahdi Hero
28-04-2008, 00:58
یکچند ز کودکی به استاد شدیم
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیدم و بر خاک شدیم

دل تنگم
28-04-2008, 01:03
مَردم بیگانه را یارایِ دیدار ِ تو نیست
خفته ای چون روشنایی، گر چه در آغوش ِ چشم

وقتِ آن آمد که ساغر پُر کنیم از خونِ دل
کز مِی لعلت تهی شد جام ِ حسرت نوش ِ چشم

Mahdi Hero
28-04-2008, 01:10
ممي لعل ندابست و صراحي كان است
جسم است پياله و پرابش جان است
آن جام بلورين كه ز مي خندان است
اشكي ست كه خون دل در آن پنهان است

دل تنگم
28-04-2008, 01:16
تو غنچه بودی و بلبل خموش غیرت عشق
به حیرتم که صبا قصه از کجا دانست

ز چشم سایه خدا را قدم دریغ مدار
که خاک راه تو را عین توتیا دانست

magmagf
28-04-2008, 05:18
عشق يك روز گريبان تو را مي گيرد
منتظر باش شبي جان تو را مي گيرد

تو دگر خسته شدي از من و خودخواهي من
و من از هر چه كه وجدان تو را مي گيرد

مست امروز زياد است ولي بي انصاف
هيچ كس جاي دو چشمان تو را مي گيرد؟

vahid_vaezinia
28-04-2008, 10:13
دل جز ره عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز

صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسی در آن نروید هرگز

magmagf
28-04-2008, 16:24
زندگی ام در تاریکی ژرفی می گذشت
در باز شد و با فانوسش به درون وزید
-زیبایی رها شده ای بود و من دیده به راهش بودم .زمان در من نمیگذشت

vahid_vaezinia
28-04-2008, 16:55
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز

magmagf
28-04-2008, 19:13
ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
هزار نکته در اين کار هست تا دانی

بجز شکردهنی مايه‌هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم سليمانی

هزار سلطنت دلبری بدان نرسد
که در دلی به هنر خويش را بگنجانی

چه گردها که برانگيختی ز هستی من
مباد خسته سمندت که تيز می‌رانی

به همنشينی رندان سری فرود آور
که گنجهاست در اين بی‌سری و سامانی

بيار باده رنگين که يک حکايت راست
بگويم و نکنم رخنه در مسلمانی

به خاک پای صبوحی‌کنان که تا من مست
ستاده بر در ميخانه‌ام به دربانی

به هيچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم
که زير خرقه نه زنار داشت پنهانی

به نام طره دلبند خويش خيری کن
که تا خداش نگه دارد از پريشانی

vahid_vaezinia
28-04-2008, 19:58
یا رب به علی بن ابی طالب و آل
آن شیر خدا و بر جهان جل جلال

کاندر سه مکان رسی به فریاد همه
اندر دم نزع و قبر هنگام سال

saye
28-04-2008, 20:17
لبخند عاشقانه ای به دلم بریز
دیگر نمانده آتش عشقی ز قلب ما
شوری بزن ، زبانه ای به دلم بریز
سازم شکست و ترانه ام فرو نشست
من بی ترانه ام ،ترانه ای به دلم بریز

...

vahid_vaezinia
28-04-2008, 21:01
ز آمیزش جان و تن تویی مقصودم
وز مردن و زیستن تویی مقصودم

تو دیر بزی که من برفتم ز میان
گر من گویم، ز من تویی مقصودم

Mahdi Hero
28-04-2008, 21:05
مدتي شد كز حديث اهل دل گوشم تهي است
چون صدف زين گوهر شهوار آغوشم تهي است

vahid_vaezinia
28-04-2008, 21:27
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش

اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش

دل تنگم
28-04-2008, 22:21
شرمم از آینه ی روی تو می آید، اگر نه
آتش آه به دل هست نگویی که فسردم

تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من ِ بی دل نتوانم که به گِردِ تو نگردم

Mahdi Hero
29-04-2008, 00:25
مهتاب که از رنگ تنت مایه گرفته است
این سینه و بازوی ندارد که تو داری

دل تنگم
29-04-2008, 00:34
یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت، پی ِ دانه بگردید

نسیم ِ نفس ِ دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست، همین جاست، همه خانه بگردید

Mahdi Hero
29-04-2008, 00:45
دیده را کردی سفید از انتظار ما مپرس
صبح ما را دیدی از شبهای تار ما مپرس

magmagf
29-04-2008, 00:51
سرما رفت و نوروز آمد، ز مَستان خبري نيست.
وقت هوشيــــــاري وبيـــــــــــداري رسيد،
سبزه روييد و دمن پُر ز هزاران گشته باز.
عده اي رفتند، وليكن مانـدايم و شـــاكـريم
تــــا به خــــــــــــــود آييم كه خــــــــداييم.

دل تنگم
29-04-2008, 00:55
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم

غم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم

Mahdi Hero
29-04-2008, 01:09
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

دل تنگم
29-04-2008, 01:11
بی روشنی پدید نیاید بهای دُر
در ظلمت زمانه که داند چه گوهریم

آن لعل را که خاتم خورشید نقش اوست
دستی به خون دل ببریم و بر آوریم

Mahdi Hero
29-04-2008, 01:31
مژده وصل تو کو کز سرجان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

دل تنگم
29-04-2008, 01:38
مردُم ِ دیده یِ صاحب نظران جایِ تو بود
اینک ای جان نگران باش که جایِ تو کجاست

چه پریشانم ازین فکر ِ پریشان شب و روز
که شب و روز کجایی و کجایِ تو کجاست

Mahdi Hero
29-04-2008, 01:42
تو پنداری نمیخواهد ببیند روی ما را نیز کو را دوست میداریم
نگفتی کیست باری سرگذشتش چیست؟
پریشانی غریب و خسته ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
وگرنه تاجری کالاش را دریا فرو برده
و شاید عاشقی سرگشته کوه و بیابانها

دل تنگم
29-04-2008, 01:48
ای روشن از جمال تو ایینه ی خیال
بنمای رخ که در نظرت نیز بنگریم

دریاب بال خسته ی جویندگان که ما
در اوج آرزو به هوای تو می پریم

Mahdi Hero
29-04-2008, 01:51
مي رفتيم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سياه!
راهي بود از ما تا گل هيچ.
مرگي در دامنه ها، ابري سر كوه، مرغان لب زيست.
مي خوانديم: "بي تو دري بودم به برون، و نگاهي به كران، و صدايي به كوير."
مي رفتيم، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد.
خنديديم: ورطه پريد از خواب، و نهان ها آوايي افشاندند.

دل تنگم
29-04-2008, 01:57
دیری ست که از رویِ دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم

تاریک و تهی، پشت و پس ِ آینه ماندیم
هر چند که همسایه یِ آن چشمه یِ نوریم

Mahdi Hero
29-04-2008, 02:04
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست

دل تنگم
29-04-2008, 02:07
تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است

Mahdi Hero
29-04-2008, 02:17
تو در نماز عشق چه خوانده ای ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز میکنید
نام ترا به زمر
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیرلب
تکرا میکند

دل تنگم
29-04-2008, 02:24
دل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسد
ناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند

باد خوشی که می وزد از سر موج باده ات
کوه گران غصه را چون پر کاه می کند

Mahdi Hero
29-04-2008, 02:32
در حـق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيسـت
در طريقـت هر چه پيش سالک آيد خير اوسـت
در صراط مستقيم اي دل کسي گـمراه نيسـت

دل تنگم
29-04-2008, 02:42
تو ای بی بها شاخک شمعدانی
که بر زلف معشوق من جا گرقتی

عجب دارم از کوکب طالع تو
که بر فرق خورشید ماوا گرفتی

Mahdi Hero
29-04-2008, 02:50
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو، كه دستم بو ز دست او گرفت

دل تنگم
29-04-2008, 02:53
تا نیفتد پایش اندر بند ها
یاد کرد آن تازه گل سوگند ها

ناگهان باد صبا دامن کشان
سوی سرو و لاله شمشاد رفت

vahid_vaezinia
29-04-2008, 09:12
تا در نزنی به هرچه داری آتش
هرگز نشود حقیقت حال تو خوش

اندر یک دل دو دوستی ناید خوش
ما را خواهی خطی به عالم درکش

sise
29-04-2008, 10:04
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

vahid_vaezinia
29-04-2008, 10:42
ما عاشق و عهد جان ما مشتاقیست
ماییم به درد عشق تا جان باقیست

غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله
می خون جگر مردم چشمم ساقیست

Mahdi Hero
29-04-2008, 10:52
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت

دل تنگم
29-04-2008, 11:42
تا نیابم آن چه در مغزمنست
یک زمانی سر نخارم روز وشب

تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب

ghazal_ak
29-04-2008, 11:58
بوی بهشت می​گذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منورست
این قاصد از کدام زمینست مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر درست
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبرست
دانی که چون همی​گذرانیم روزگار
روزی که بی تو می​گذرد روز محشرست
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابرست
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنیم که قصه ما کار دفترست

Ahmad
29-04-2008, 14:01
تو ميداني چرا اين ابيات نويسم ؟
اگر خواهم نشينم سالها و قرنها

كسي ننويسد شعري كه تمام گردد
آخرين حرفش با حرف خ

پس گذر كن از اين پست و نگاهي
بينداز به پست بعدي كه آغاز ميشود با خ

پ.ن : در اين سه بيت تمام آنچه در گفتن يك شعر ميبايست رعايت گردد ، رعايت شده است. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ahmad
29-04-2008, 14:01
خرمن نکاشته‌هامون چشمه نگو آتش فشونه
بشمریم نداشته هامون هزار هزارتا کهکشونه

آرزو دریای شوره، دریای شور زندون ماهه
ماهیا تشنه ترینند روی لباشون آهه و آهه

بخت ماهیا سیاهه

سکه‌ی نقره و طلا بند دل شاه و گدا گزند عیبه
بخشش و مهر و وفا، لطف و صفا سمند غیبه

نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دل های حزین کن

سجده‌ی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن

عاشقی ستاره‌ی هزارتونه
کی میگه دوری و دوستی چاره تونه

زخمی تیغ و ترنج حسن یوسف
شاهدم پیراهنای پارتونه

آهنه اونکه دلش سرد و سیاهه
آینه روی دلش مات یه آهه

هممون و از گل و خاک آفریدند
ماها عاشقیم فرشته بی‌گناهه

نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دل‌های حزین کن

سجده‌ی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن

گل قالی،گل شالی، گل گندم، گل گندم
پس میارن واسه یک تشنه هزار دریا رو مردم

دل تنگم
29-04-2008, 14:35
بوی بهشت می​گذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منورست
این قاصد از کدام زمینست مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر درست
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبرست
دانی که چون همی​گذرانیم روزگار
روزی که بی تو می​گذرد روز محشرست
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابرست
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنیم که قصه ما کار دفترست


تو مستِ مستِ سرخوشی، من مستِ بی​سر ِ سرخوشم
تو عاشق خندان لبی، من بی​دهان خندیده​ام

من طرفه مرغم کز چمن با اشتهایِ خویشتن
بی​دام و بی​گیرنده​ای، اندر قفس خیزیده​ام

Ahmad
29-04-2008, 15:15
خرمن نکاشته‌هامون چشمه نگو آتش فشونه
بشمریم نداشته هامون هزار هزارتا کهکشونه

آرزو دریای شوره، دریای شور زندون ماهه
ماهیا تشنه ترینند روی لباشون آهه و آهه

بخت ماهیا سیاهه

سکه‌ی نقره و طلا بند دل شاه و گدا گزند عیبه
بخشش و مهر و وفا، لطف و صفا سمند غیبه

نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دل های حزین کن

سجده‌ی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن

عاشقی ستاره‌ی هزارتونه
کی میگه دوری و دوستی چاره تونه

زخمی تیغ و ترنج حسن یوسف
شاهدم پیراهنای پارتونه

آهنه اونکه دلش سرد و سیاهه
آینه روی دلش مات یه آهه

هممون و از گل و خاک آفریدند
ماها عاشقیم فرشته بی‌گناهه

نازنین سمند و زین کن مردای مردو گزین کن
نازنین شادی عشقو نذر دل‌های حزین کن

سجده‌ی خاکی کمند آسمونه
برای ترک زمین یه جور کمین کن

گل قالی،گل شالی، گل گندم، گل گندم
پس میارن واسه یک تشنه هزار دریا رو مردم


من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد درين ديــــــــــــــر خراب آبادم

Mahdi Hero
29-04-2008, 16:11
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

دل تنگم
29-04-2008, 16:31
روزگاری شد و کَس مَردِ رهِ عشق ندید
حالیا، چشم ِ جهانی نگرانِ من و توست

گر چه در خلوتِ راز ِ دلِ ما کَس نرسید
همه جا زمزمه یِ عشق ِ نهانِ من و توست

Mahdi Hero
29-04-2008, 16:38
تا دست بر اتفاق بر هم نزنيم
پايي ز نشاط بر سر غم نزنيم
خيزيم و دمي زنيم پيش از دم صبح
كاين صبح بسي دمد كه ما دم نزنيم

cityslicker
29-04-2008, 16:41
مزرع سبز فلـــك ديدم و داس مه نـــــو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو

Mahdi Hero
29-04-2008, 16:44
وصالم هست، اما زهره بوس و کناری نیست
گلم در خوابگاه و خار در پیراهن است امشب

cityslicker
29-04-2008, 16:45
بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،
هر بهار اینهمه زیبایی را .

هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم !

Mahdi Hero
29-04-2008, 16:47
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

cityslicker
29-04-2008, 16:48
دل قوی دار،
سحر نزدیک است

دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست
آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست
دیده در آینه صبح تو را می بیند .

Mahdi Hero
29-04-2008, 16:54
در چمن پروانه ای آمد، ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد

cityslicker
29-04-2008, 16:55
دعوي حوصله تنها به قدح نوشي نيست


سخن تلخ اگر مي گذراني مردي

Mahdi Hero
29-04-2008, 17:01
دلی دارم که از تنگی در اوج غم نمیگنجد
غمی دارم که در عالم نمیگنجد

دل تنگم
29-04-2008, 17:03
دیدی دلا که خون تو آخر هدر نشد
کاین رنگ و بوی گل همه از نافه های توست

نهان شدی چو خنده در این کوهسار و باز
هر سو گذار قافله های صدای توست

Mahdi Hero
29-04-2008, 17:04
تا تو را جاي شد اي سرو روان در دل من
هيچ كس مي نپسندم كه به جاي تو بود

دل تنگم
29-04-2008, 17:06
دلی که در دو جهان جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی جهان به کارش نیست


چنان ز لذت دریا پر است کشتی ما
که بیم ورطه و اندیشه ی کنارش نیست

Mahdi Hero
29-04-2008, 17:08
تيره گون شد كوكب بخت همايون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من

دل تنگم
29-04-2008, 17:18
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید


نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

vahid_vaezinia
29-04-2008, 19:03
در میدان آ با سپر و ترکش باش
سر هیچ بخود مکش بما سرکش باش

گو خواه زمانه آب و خواه آتش باش
تو شاد بزی و در میانه خوش باش

دل تنگم
29-04-2008, 19:13
شب را چه زهره کز سر کوی تو بگذرد؟
کان آفتاب سایه شکن در سرای توست

خوش می برد تو را به سر چشمه ی مراد
این جست و جو که در قدم رهگشای توست

vahid_vaezinia
29-04-2008, 19:22
تا شیر بدم شکار من بود پلنگ
پیروز شدم به هرچه کردم آهنگ
تا عشق ترا به بر درآوردم تنگ
از بیشه برون کرد مرا روبه لنگ

دل تنگم
29-04-2008, 19:30
گر از من زشتی بینی به زیبائی خود بگذر
تو زلف از هم گشائی به که ابرو در هم اندازی
به شعر شهریار آن به که اشک شوق بفشانند
طربناکان تبریزی و شنگولان شیرازی

sise
29-04-2008, 20:05
یعنی دلت را فتح خواهم کرد ... یعنی
دیگر نمی ترسم از این بالا بیفتم

من آبی چشم تو را سر می کشم تا
هر لحظه یاد روز عاشورا بیفتم

وقتی که در قلب تو باشم مطمئنم
که می توانم توی دنیا جا بیفتم

دل تنگم
29-04-2008, 20:11
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا

ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده
ای موسیعمران بیا بر آب دریا زن عصا

sise
29-04-2008, 20:25
امکان ندارد بعد از این از پا بیفتم
تنهای تنها گوشه دنیا بیفتم

می خواهم از امروز دنبالت بگردم
توی خیابان های ذهنم راه بیفتم

حالا تو را تا بی نهایت دوست دارم
حتی اگر از چشم خیلی ها بیفتم

دل تنگم
29-04-2008, 21:05
معلوم نشد صدق دل و سرّ محبت
تا این سر سودازده بر دار نبردیم

ما را چه غم سود و زیان است که هرگز
سودای تو را بر سر بازار نبردیم

bidastar
29-04-2008, 21:23
مرا احدی است با جانان که تا جان در بدن دارم.......... هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

دل تنگم
29-04-2008, 21:40
مژده یِ دیدار می آرند؟ یا پیغام ِ دوست؟
اشکِ شوق امشب چه می گوید نهان در گوش ِ چشم؟

می رسد هر صبح بانگِ دلنوازت، ناز ِ گوش
می کشم هر شب شرابِ چشم ِ مستت، نوش ِ چشم

Mahdi Hero
29-04-2008, 22:31
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول گرفتارت كنم وانگه گرفتارت شوم

دل تنگم
29-04-2008, 22:50
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی تو گشتم و او، بُرد به خورشید مرا

جانِ دل و دیده منم، گریه یِ خندیده منم
یار ِ پسندیده منم، یار پسندید مرا

magmagf
29-04-2008, 23:41
آقا بیا و یک سر سوزن...یواشکی
من را ببوس در ته معدن...یواشکی

در می روم به نیمه اسفند ماه پیر
از خاطرات مبهم بهمن یواشکی

این روزها که پشت سرم حرف می زنند
این عابران ساده و کودن...یواشکی

دل تنگم
30-04-2008, 00:00
یک لحظه سایه از سر ِ ما دورتر مکن
دانسته​ای که سایه عنقا مبارکست

ای نوبهار ِ حُسن بیا کان هوای خوش
بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبارکست

Mahdi Hero
30-04-2008, 00:52
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند

cityslicker
30-04-2008, 01:03
دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دل تنگم
30-04-2008, 01:04
می​گوید آن رباب که مردم زانتظار
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی​ست


دست و کنار و زخمه عثمانمآرزوست
وان لطف​های زخمه رحمانم آرزوست

cityslicker
30-04-2008, 01:07
یارب اندر کنف سایه ی آن سرو بلند

گر من سوخته یکدم بنشینم چه شود

دل تنگم
30-04-2008, 01:08
در اینه بندان پریخانه ی چشمم
بنشین که به مهمانی دیدار خود ایی

بینی که دری از تو به روی توگشایند
هر در که براین خانه ی ایینه گشایی

Mahdi Hero
30-04-2008, 01:12
یکچند ز کودکی به استاد شدیم
یکچند ز استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیدم و بر خاک شدیم

دل تنگم
30-04-2008, 01:14
مرعاشقان را پندِ کَس هرگز نباشد سودمند
نی آن چنان سیلیست این کش کَس تواند کرد بند

ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی
حال دل بی​هوش را هرگز نداند هوشمند

Mahdi Hero
30-04-2008, 01:17
نمیدونم دلم دیوونه کیست
کجا میگردد و در خونه کیست
نمیدونم دل بشکسته مو(من)
اسیر نرگس مستونه کیست

cityslicker
30-04-2008, 01:18
تنها در بی چراغی شب ها می رفتم

دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود

همه ی ستاره هایم به تاریکی رفته بود


مشت من ساقه ی خشک تپش ها را میفشرد

دل تنگم
30-04-2008, 01:22
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته، نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را، لیک
دل ما خوش به فریبی است، غبارا تو بمان

mehrdad21
30-04-2008, 01:25
نمی خواهم برایم اشک بریزی
اشک هایت را برای صبحانه مان نگه دار
نیمرو با قطره های اشک تو
عجیب می چسبد!
امشب بیا بزنیم زیر خنده
و به مضحکه ای بخندیم
که روزهای مان را
تاریک تر از شب هایمان رقم زده است!

دل تنگم
30-04-2008, 01:28
تو خود هر اینه جز اشک و خون نخواهی دید
گرَت هواست که جام ِ جهان نَمام کنی

مرا که گنج ِ دو عالم بهایِ مویی نیست
به یک پشیز نیرزم اگر بهام کنی

mehrdad21
30-04-2008, 01:32
یکی از این روزها
از خاکستر خود بر می خیزم
تو آمده ای
و جهان کنار تو
علف زاری مه آلود
با تیرک شکسته تلفن نیست
شور است و امید
و رستگاری ابدی
دیگر به مرگ نمی اندیشم
زیبایی تو
مرا نجات داده است.

دل تنگم
30-04-2008, 01:35
تنم افتاده خونین زیر این آوار شب، اما
دری زین دخمه سوی خانه ی خورشید بگشادم

الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شب های ناباور مَنَت آواز می دادم

mehrdad21
30-04-2008, 01:41
ماند ه ام
چگونه تو را فراموش کنم
اگر تو را فراموش کنم
باید
سال هایی را نیز که با تو بوده ام
فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافه های غروب را
باران را
اسب ها و جاده ها را
باید
دنیا را
زندگی را
و خودم را نیز فراموش کنم
تو با همه چیز در آمیخته ای .

دل تنگم
30-04-2008, 01:44
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

magmagf
30-04-2008, 05:30
یادته بهم می گفتی تا ابد تا همیشه پیشم می مونی؟
دلت اومد که همین اول راهی غزل خدافظی برام بخونی؟!
یادته قرارمون تو کوچه پشتی کنار اقاقیا بود؟
یادته اقاقیای کوچه پشتی خونۀ گنجشککا بود؟

vahid_vaezinia
30-04-2008, 07:15
در عشق تو ای نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سرا پای جهان با دل تنگ

شد دست زکار و ماند پا از رفتار
این بس که به سر زدیم و آن بس که به سنگ

ghazal_ak
30-04-2008, 13:05
گمان کنم که از این صحرا،گذشته قافله ای از دل

که سرخ کرده بیابان را ، هزار لاله صحرایی

تو ای مسافر دریاها ،بدان که تا طپشی باقیست

در انتظار تو می مانم ، کنار ساحل تنهایی

سپیده سر زد و می دانم ، که او به خانه نمی آید

بخوان برای من ای مهتاب ز پشت پنجره لالایی

Mahdi Hero
30-04-2008, 13:53
يار دستمبو به دستم داد و دستم بو گرفت
ني ز دستمبو، كه دستم بو ز دست او گرفت

terminator 2007
30-04-2008, 14:12
تا توانی مهربان باش و رفیق
تیر نامهربانی قلبم را درید

Mahdi Hero
30-04-2008, 16:41
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول آن است كه مجنون باشي

ghazal_ak
30-04-2008, 16:43
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

Mahdi Hero
30-04-2008, 16:48
در خانه خود نشسته ام ناگاه
مرگ آيد و گويدم ز جا برخيز
اين جامه عاريت به دور افكن
وين باده جانگزا به كامت ريز

ghazal_ak
30-04-2008, 17:04
صدای پای تو دیگه برای من یه عادته
حرفای عاشقونمون تمامش از شكایته
می خوام بهت بگم برو دل به دل یكی ببند
بدش بشین كنارشو به عشق من فقط بخند
زیاده مثل تو واسم كه جون میدن برای من
برو با اون غریبه كه تورو گرفته از دلم
به اون كه صاحبت شده خیالی عاشقت شده
بزار بگم مباركه به اونی كه كنارته
بزار بگم مباركه به اونی كه كنارته
حرفام دیگه تموم شده چیزی نمونده كه بگم
میخوام كه تنهات بزارم
از این به بعد نه تو نه من

sise
30-04-2008, 17:37
نگر که نقش سپید و سیه رهت نزند
که این دو اسبه ی ایام سخت چالک است

قصور عقل کجا و قیاس قامت عشق
تو هرقبا که بدوزی به قدر ادرک است

سحر به باغ درآ کز زبان بلبل مست
بگویمت که گریبان گل چراچک است

رواست گر بگشاید هزار چشمه ی اشک
چنین که داس تو بر شاخه های این تک است

ghazal_ak
30-04-2008, 17:55
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل
شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاك گلدانم
تو دریایی ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاك بارانم

Mahdi Hero
30-04-2008, 19:12
مادرم می گفت:
عاشقی یک روز است و
پشیمانی هزار روز
حالا
هزار روز پشیمانم
که چرا
یک روز عاشق نبودم

دل تنگم
30-04-2008, 22:41
منشین خمش ای جانخوش این سکنی ها را بکش
گر تن به آتش می دهی چون شعله می رقصانمت

ای خنده ی نیلوفری در گریه ام می آوری
بر گریه می خندی و من در گریه می خندانمت

Mahdi Hero
01-05-2008, 00:45
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید
گرچه آنجا جمله اعضا چشم باید یود و گوش

دل تنگم
01-05-2008, 00:52
شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید

در آسمان سحر ایستاده بود گمان
سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:03
دوباره دلم پر میزند، نشانه چیست؟
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی

کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی آن چنان که میدانی

کسی که نقطه آغاز هرچه پرواز است
تویی که که در سفر عشق خط پایانی

دل تنگم
01-05-2008, 01:05
یک عشق عروج است و رسیدن به کمال
یک عشق غوغای درون است و تمنای وصال


یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم
یک عشق خیال است و خیال است و خیال

magmagf
01-05-2008, 01:08
لباس تيره ز ابر سيه به تن پوشيد
چو تكه تكه تن پر تب زمين را ديد
بسان مادر فرزند مرده اي باريد
به زخم هاي زمين كرد گريه اي غمناك…
چقدر چشم به ره بود زنده پا گيرد
دو دست خويش به دستان آشنا گيرد
دوباره در بغلي كودكانه جا گيرد
بسا دلي كه رميده دوباره نا گيرد

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:10
ديوانه چون طغيان كند زنجير و زندان بشكند
از زلف ليلي حلقه اي در گردن مجنون كنيد

دل تنگم
01-05-2008, 01:10
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا
طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای
می نوش که عاقبت بخیرست ترا

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:13
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟

دل تنگم
01-05-2008, 01:14
دست و دامن تهي و پا در بند
سر كشيدم به آسمان بلند

شبم از بي ستارگي ، شب گور
در دلم گرمي ستاره ي دور

mehrdad21
01-05-2008, 01:17
روزی به رنگ دنیا
و تو که زیبای تمام دریاهایی

چقدر دوستت دارم
هراس از فردا
هراس از ساحل های دل انگیز تابستان
زنی با کلاهی حصیری
ترانه ای می خواند
که معنی آن
بهانه هایی ست
که هرگز نگرفته ایم.

دل تنگم
01-05-2008, 01:18
مرغ شب خوان كه با دلم مي خواند
رفت و اين آشيانه خالي ماند

آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بي برگشت

magmagf
01-05-2008, 01:19
تو مرا خواهی کشت
من به ناباوری ات می گريم
تو به دل خستگی ام می خندی؟
ناز شست ای دوست چه تفاوتهایی؟
سخنم با تو بس است.............
چه تفاوتهايي
چه تفاوتهايي

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:20
...........

mehrdad21
01-05-2008, 01:21
یک خرس مخملی خریده ام
برای دختری که
ندارم
و یک عینک
برای پدر
که چشم هایش دیگر نمی بیند
و حالا می روم
برای او که نیست
گل نسرین بچینم
شاد یا غمگین
زندگی ، زندگی ست
و اگر فردا
برای شکار پلنگ
به دریا رفتم
تعجب نکنید

دل تنگم
01-05-2008, 01:22
دل دل دانه بزم ياران است
چون شب قدر نور باران است
عطر و رنگ و نگار گرد همند
تا سپيده دمان ز گل بدمند

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:22
دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني

magmagf
01-05-2008, 01:29
یک خرس قهوه ای مخملی خریده ام
برای دختری که
ندارم

و یک عینک
برای پدر
که چشم هایش دیگر نمی بیند

و حالا می روم
برای او که نیست
گل نسرین بچینم

شاد یا غمگین
زندگی، زندگی ست

و اگر فردا
برای شکار پلنگ
به دریا رفتم
تعجب نکنید.

این شعرو دوست دارم.
البته به ملاحت آواتار شما نمیرسه:دی

اره. دیگه از پا افتادم:دی


در شبي نيلوفري مهمان من بود آن پري
واي بر من ديو غفلت خورد مهمان مرا

عشق مي‌گويد كه سرباز و گريبان پاره كن
كودكي اِي سر كه مي‌گيري گريبان مرا

جويباران سرشكم رودي از من ساختند
با چنين آغاز بايد خواند پايان مرا

گريه كردم آن بهشتي روي را صد جويبار
انتظار اين است بشناسيد ريحان مرا

واژه‌ها را در غمش بر نيل و نيلوفر زدم
آسمان آئينه شد نيلوفرستان مرا

منم خیلی خوشم می یاد ازش شعر قشنگیه
یکی دیگه هم دوسش داشت یعنی داره

اواتار من اون قدر هم ملاحت نداره ها



يه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بيشه‌ها
يه پری می‌آد
ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره
تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه
موی پريشون...



سلام


اقا مهرداد شعرتون تکراری بود ها:46:

دل تنگم
01-05-2008, 01:32
نور خود چيست ؟ خنده ي هستي
خنده اي از نشاط سرمستي
هستي از ذوق خويش سرمست است
رقص مستانه اش ازين دست است

سلام فرانک جان...این جا رو دقت نکردیا..."ه" بود...اما...ما اومدیم

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:37
تن رود همهمه آب
من پر از وسوسه خواب
واسه روياي رسيدن
من بي حوصله بي تاب
ميون باور و ترديد
ميون عشق و معما
با تو هر نفس غنيمت
با تو هر لحظه يه دنيا

دل تنگم
01-05-2008, 01:38
آتشي بود آسمان آهنگ
دم سرد كه كرد او را سنگ ؟

ثقل و سردي سرشت خارا نيست
نور در جسم خويش زنداني ست

magmagf
01-05-2008, 01:38
نور خود چيست ؟ خنده ي هستي
خنده اي از نشاط سرمستي
هستي از ذوق خويش سرمست است
رقص مستانه اش ازين دست است

سلام فرانک جان...این جا رو دقت نکردیا..."ه" بود...اما...ما اومدیم

تو گفتی مرا در سر هوای بودن با توست
ولی ای نازنینم من کجا هستم تو کجا هستی؟
من و این دل تنها
من و این غم سنگین
من و این بودنی نابودتر از هر بود
تو و آن نیستی ها که هیچش نیست جز بود....


سلام
اخه اخرین شعر با "ی" تموم شده بود

vahid_vaezinia
01-05-2008, 01:39
من دانگی و نیم داشتم حبه‌ی کم
دو کوزه نبید خریده‌ام پاره‌ی کم

بر بربط ما نه زیر ماندست و نه بم
تا کی گویی قلندری و غم و غم

دل تنگم
01-05-2008, 01:40
دل و جانش به عشق مي ارزد
زنده است آن كه عشق مي ورزد

آدمي زاده را چراغي گير
روشنايي پرست شعله پذير




نه... آقا مهدی این جا رو دیر اومده بود...بماند

magmagf
01-05-2008, 01:43
روزگاری آدما مثل فرشته پاک بودن
دلا اون روزا برای همدیگه هلاک بودن
قصۀ "داش آکلو"بخون،بخون تا بدونی
عاشقای قدیمی عاشق سینه چاک بودن

دل تنگم
01-05-2008, 01:45
نه چشم و دل که فرومانده در گریبانت
که روح شیفته ی آن دو مصرع شیواست

نگاه من ز میانت فرو نمی اید
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست

Mahdi Hero
01-05-2008, 01:46
تن ادمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت

دل تنگم
01-05-2008, 01:47
تو رشک آفتابی کی به دست سایه می ایی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم

magmagf
01-05-2008, 01:48
من فقط ياد دوران كردم
قصد تكرار غلط نيست
هدف خاطره است
معجزه بي معني است
هر چه انجام شود تقدير است
ديگر اينجا قلم از دست تو در دفتر من جاري نيست
از من خسته دگر تاب و تب ياري نيست
اين جگر سوخته را
قدرت همپايي نيست
سفرت خوش باشد و دلت بي برگشت
كه در اين كوچه دگر
دختر تنهايي نيست
كه ميان من و تنهايي من
و خيال تو ز تنها يي ها
فاصله بسيار است
سفرت خوش باشد و دلت بي برگشت
كه سحر منتظر
بارش پاييزي نيست

دل تنگم
01-05-2008, 01:50
تو نور دیده ی مایی به جای خویش در ای
چنین چو مردم بیگانه گرد خانه مگرد

تویی که خانه خدایی بیا و خود را باش
برون در منشین و بر آستانه مگرد

mehrdad21
01-05-2008, 02:00
در چشمهاي من آجر ميچينند
ديوار خانه تو
هر روز بالاتر ميرود
خداحافظ محبوب من!
تو را دوباره نخواهم ديد
حالا كه اين شعر را مينويسم
كارگرها
آنجا مشغول كارند

دل تنگم
01-05-2008, 02:01
درین دو دم مددی کن مگر که برگذریم
به سر بلندی ازین دیر پست ای ساقی

شبی که ساغرت از می پر است و وقت خوش است
بزن به شادی این غم پرست ای ساقی

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:08
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت

دل تنگم
01-05-2008, 02:09
تو شعر گمشده ی سایه ای، شناختمت
به سایه روشن مهتاب خامشانه مگرد

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:12
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت

دل تنگم
01-05-2008, 02:15
تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:17
درختي پير
شكسته خشك تنها گم
نشسته در سكوت وهمناك دشت
نگاهش دور
فسرده در غروب مرده دلگير
و هنگامي كه بر مي گشت
كلاغي خسته سوي آشيان خويش
غم آور بر سر آن شاخه هاي خشك
فروغ واپسين خنده خورشيد
شد خاموش

دل تنگم
01-05-2008, 02:19
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:22
تا تواني دلي به دست آور
دل شكستن هنر نمي باشد

دل تنگم
01-05-2008, 02:24
تو ای یگانه دوست٬
مرا متبرک گردان
تا در راه تو گام بردارم.
مهر بورزم و بخندم.
به همه مهر بورزم٬
هر چند از من بیزار باشند.
و در هر شرایطی
هر چند ناگوار٬
پیوسته خندان باشم.
به من بیاموز
در هر موقعیتی به تو تکیه کنم٬
و نوای با شکوهت را بشنوم.
چون هر آن که نوای تو را بشنود٬
با خویشتن و دنیا به آرامش می رسد

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:28
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

دل تنگم
01-05-2008, 02:29
در غبار راه او، ای سایه! بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:33
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب باتو حلال است و آب بی تو حرام

دل تنگم
01-05-2008, 02:34
منتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی


بس که شستیم به خوناب جگر جامه ی جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:37
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد؟
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد؟

دل تنگم
01-05-2008, 02:38
در فروبند که چون سایه در این خلوت غم
با کَسم نیست سر ِگفت و شنود ای ساقی

Mahdi Hero
01-05-2008, 02:43
یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آئینه ادراک انداز

دل تنگم
01-05-2008, 02:47
زمین واژگون شد از آن تا نبیند
در ایینه ی آسمان واژگونش

بلی گوی عهدش بلا آزماید
زهی مرد و آن عهد و آن آزمونش

djmd
01-05-2008, 07:55
شما گناهی ندارین
این روزگار بی وفاست
تو خلوت شبونه ام
خالی فقط جای شماست
تو جام می تموم شب
نقش دو چشمای شماست

magmagf
01-05-2008, 10:09
تیر دعا رهاست در این آسمان کجاست
مرغ دلی که سینه سپارد به تیر ما ؟

روزی به سر نیامده شامی به پای خاست
بنگر که تا چه زود رسیده است دیر ما

فریاد ما ز دشنه دشمن نبود دوست
خنجر برون کشید و بر آمد نفیر ما

آنان که لاف دایگی و مادری زدند
خوردند خون ما و بریدند شیر ما

دل تنگم
01-05-2008, 10:19
از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس

جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز
رفتیم و همچنان نگران تو باز پس

bidastar
01-05-2008, 11:04
ساقیا بده جامی ، زان شراب روحانی
تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست ، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم ، کز طلب خجل مانی

دل تنگم
01-05-2008, 11:08
يك شاخه گل بيد تقديم تو باد
رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد

تنها دل ساده ايست سرمايه ي من
ان هم شب پاك عيد تقديم تو باد

bidastar
01-05-2008, 11:12
يك شاخه گل بيد تقديم تو باد
رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد

تنها دل ساده ايست سرمايه ي من
ان هم شب پاك عيد تقديم تو باد

سلام دل تنگم جان :

فکر میکنم درستش اینه

یک شاخه رز سپید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخه بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ايست سرمايه ي من
آن هم شب عید تقدیم تو باد
========================

در ديده به جاي خواب آبست مرا
زيرا كه به ديدنت شتابست مرا
گويند بخواب تا كه به خوابش بيني
اي بي‌خبران چه جاي خوابست مرا

دل تنگم
01-05-2008, 11:17
آن درخت كهن منم كه زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامن تهي و پا در بند
سر كشيدم به آسمان بلند

____________________________

سلام از ماست دوست گرامی...
چه عجب ازین طرفا

می دونم...فرمایش شما متین

یکی از دوستان به منظوری در شعر دست برده بود...گفتم بنویسم..

به همین سادگی

djmd
01-05-2008, 11:19
دوست دارم سبد سبد
باز گل عشق جونه زد
دوست دارم یه عالمه
هر چی بگم بازم کمه
------------------------
دوست دارم یه آسمون
کجایی ای نا مهربون

دل تنگم
01-05-2008, 11:21
نرم و نازك از آن نفس كه گياه
سر بر آرد ز خاك سرد و سياه

چشم سبزش به سوي خورشيدست
پيش از آتش به خواب مي ديدست

djmd
01-05-2008, 11:22
تو را نگاه می کنم
که خفته ای کنار من
پس از تمام استراب
عذاب و انتظار من

bidastar
01-05-2008, 11:24
نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره‌ تر است

دل تنگم
01-05-2008, 11:28
یک عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند ای غم از من نستانندت

گر دست بیفشانند بر سایه ، نمی دانند
جان تو که ارزانی گر جان بفشانندت

malakeyetanhaye
01-05-2008, 11:30
تاتو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام

دل تنگم
01-05-2008, 11:32
مرا که گنج دو عالم بهای مویی نیست
به یک پشیز نیرزم اگر بهام کنی

زمانه کرد و نشد ، دست جور رنجه مکن
به صد جفا نتوانی که بی وفام کنی