ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 [48] 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

Payan
09-07-2007, 02:00
آن زن كه سفيد و دلربا می بینی// پرعشوه و با ناز و ادا می بینی
ازدولت پودروكِرِم اين گونه شده// پس در رُخ او دو ردّپا می بینی
خيلي جالب بود


محمد امشب دل پري داشتي..........


يا رب به سنگ حادثه بشكن در آستين
دستي كه پاي همت مردي فرو شكست
مشفق كاشاني

mohammad99
09-07-2007, 02:01
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب

در ميخانه بسته‌اند دگر(شما هم برید بخوابید دیگه)
افتتح يا مفتح الابواب


یا حق با حق تا حق

Payan
09-07-2007, 02:12
بي عشق مباش تا نباشي مرده
در عشق بمير تا بماني زنده
مولانا



چشم محمد جان شب همگي خوش

magmagf
09-07-2007, 02:14
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تورو خوندم بوی تو داره نفسهام
عطر حرفهای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون، سرخه گونه های عاشق

شب خوش

hamid_hitman47
09-07-2007, 02:58
قد تمومه درد من
تو داشتي كهنه مرهمي
ديروز بودي مرگ غمم
امروز تولد غمي
از لب قصه سازه تو
مونده صداي دشمني
سخته كه باورم بشه
تو همون عاشق مني..

saye
09-07-2007, 06:22
یادم نکرد و شاد ، حریفی که یاد از او
یادش بخیر ، گرچه دلم نیست شاد از او
یا حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او
...

magmagf
09-07-2007, 06:59
واگر به نگاهی ببری هزار ها دل
نرسد بدان نگارا! که دلی نگاهداری

saye
09-07-2007, 07:19
يکی جای مرا نگه دارد

من کوپن خود را جا گذاشته ام

در فصلی از فردا،

آندم که دست خود را برای باز کردن پنجره پرتاب کردم

پنجره ای که ميان من و شفافی کوچه، در جريان سکوتی خاموش، ايستاده بود

و برای بوسيدن...

وقتی كه کسی را می بوسی،

تمام هستي ات را –از راه لبهايت-به او می بخشی

وهمه ي وجودت را از روح او سرشار

راستی برای بوسيدن چند لحظه فرصت داريم؟

ديگر برای دير شدن هم دير شده است

وتو...

خيلی زود آمده ای

برگرد...

برای آمدن باز هم فرصت هست...

...

magmagf
09-07-2007, 09:06
تا بگیرد زاد و رود زندگی را از دهان مرگ،
مانده با دندانش ایا طعم دیگر سان
از تلاش بوسه ئی خونین
که به گرما گرم وصلی کوته و پر درد
بر لبان زندگی داده ست؟

مرغ مسکین! زندگی زیباست ...

68vahid68
09-07-2007, 10:44
ترسم كه صرفه اي نبرد روز باز خواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما

حافظ

sise
09-07-2007, 10:45
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش

Asalbanoo
09-07-2007, 11:09
اگر چه زوبع و استاد جمله‌ست
چه داند حیله ریب المنون را

چنانش بیخود و سرمست سازیم
که چون آید نداند راه چون را

چنان پیر و چنان عالم فنا به
که تا عبرت شود لایعلمون را

کنون عالم شود کز عشق جان داد
کنون واقف شود علم درون را


سلام جلال جان ..روز بخیر

عــــلی
09-07-2007, 12:11
سلام به همه عزيزان ببخشيد يه يكي دو روز نبودم.

اي مسافر ! اي جدا ناشدني !
گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببينمت .
بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .
آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ...
و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...
بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را .
مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش .
با من سخني بگو . مگذار يکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ...
جدايي را لحظه لحظه به من بياموز... آرام تر بگذر ...
وداع طوفان مي آفريند...
اگر فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟!
باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ...
من چه کنم ؟ تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ...
اي پرنده ! دست خدا به همراهت ...
اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ...
از خود تهي شده ام ... نمي دانم تا باز گردي مرا خواهي ديد ؟؟؟

magmagf
09-07-2007, 12:32
در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم
آن خانه
در زیر آوار گلهای اقاقیا
گم شده است
مرا می بخشید
که باز هم
سخن از
گلهای بنفشه گفتم
گاهی تکرار روزهای
گذشته
برای من تسلی است
مرا می بخشید

Hazy
09-07-2007, 13:22
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

sise
09-07-2007, 13:57
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

Payan
09-07-2007, 14:16
شرف مرد به جود است و كرامت به سجود
هر كه اين دو ندارد عدمش به ز وجود
سعدي



سلام بر آقا جلال ، عزيز تاپيك مشاعره:10:

sise
09-07-2007, 14:17
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

magmagf
09-07-2007, 15:06
شبانگاهان که مه می رقصد آرام
میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من مست هوسها
تن مهتاب را گیرم در آغوش

sise
09-07-2007, 15:09
شاهدان گر دلبری زین سان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند

هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند

magmagf
09-07-2007, 15:11
دست تو
چه قدر تاخیر دارد
وقتی که چای گرم می شود
و تو
چای سرد را تعارف می کنی

sise
09-07-2007, 15:14
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم بر انسان کنند

سلام. ظهر بخیر

magmagf
09-07-2007, 15:16
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا می بینم


سلام . ظهر به خیر
خوبی؟

sise
09-07-2007, 15:22
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

ممنون. میگم داستان" شازده کوچولو" تو اون سایت مگه کامل نبود؟

magmagf
09-07-2007, 15:26
دلم خون شد از این افسرده پاییز
از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد
همه درد است و با دل کار دارد


کامل بود ؟ من احساس کردم نیست البته نخوندمش فقط یک نگاه بهش کردم به صورت کلی
تعداد صفحاتشو با انگلیسی مقایسه کردم و گفتم
ولی راستش اون پی دی اف رو نخوندم

sise
09-07-2007, 15:29
دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

فعلا...

magmagf
09-07-2007, 15:57
دوباره در سفری ؟
کجای این همچنان در سفر
از خوابهای تا سی سالگی بیدار می شوی؟
خیال می کنم نه خواب ها
که تمام بیداری ام حرام شده است
خیال می کنم تمام خوابهایم را گم کرده ام
می شنوی ؟
دوباره آن کودک همیشه غایب صدایت می کند

خداحافظ

mohammad99
09-07-2007, 16:54
دل نوشته ها را دوستش دارم
همه ي اين کلمات و واژه ها را
که نه ، که تمامي مقصود دلم را
اهل روزگار بدانند
من اولاد دوست مي دارم
هنوز عکس نگاه او با من است
هنوز آن ده از ماهي که اتو کشيده
کنج صفحه است
براي من ، يعني تمناي او
حتي آن مهري که به کينام ريخته است
هنوز آن گوشه هاي ناياب دلم
سير بودن با او بي قرار است
هنوز نامش عزيز ترين قشنگي هاست
در اين اوقات ناخوش دلتنگي ها
هنوز ...


سلام

magmagf
09-07-2007, 17:11
زردی ؟ نه !‌ سفید ؟ نه !‌ سیه ، نه
بالاتری از نژاد و از رنگ
تو هر کسی و ز هر کجایی
من با تو ، تو با منی هماهنگ

سلام
خوبی اقا محمد؟

mohammad99
09-07-2007, 17:22
گلي که خود بدادم پيچ و تابش باشک ديدگانم دادم آبش
درين گلشن خدايا کي روا بي گل از مو ديگري گيرد گلابش


قربانت

فرانک یه طوری ب بده

magmagf
09-07-2007, 17:58
شاهد و مطرب به دست افشان و مستان پای کوب
غمزه ساقی ز چشم می پرستان مست خواب

بفرمایید

mohammad99
09-07-2007, 18:28
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشايد
ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد می‌دارد که بربنديد محمل‌ها


میخواستم این رو یزارم بهم تذکر دادن

sise
09-07-2007, 19:12
از آن افیون که ساقی در می‌افکند
حریفان را نه سر ماند نه دستار

سکندر را نمی‌بخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار

بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار

Asalbanoo
09-07-2007, 19:20
ریش دلهای همه صحت پذیرد در نشان
گر ببیند ریش ایشان دولت این ریش را

صدقه کن وصل دلارام جهان امروز خود
آنچنان صدقات اولیتر چنین درویش را

گر نبیند روش ترسا بر درد زنار را
ور مسلمان بیندش آتش زند مر کیش را

وهم کی دارد ازان سوی جهان زو آگهی
کز تفکر جان بسوزد عقل دوراندیش را

مولانا

sise
09-07-2007, 19:26
آسودگي از محن ندارد مادر
آسايش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خويش
ورنه غم خويشتن ندارد مادر

سلام مژگان خانوم. خوبید؟

Asalbanoo
09-07-2007, 19:35
راه هستی کس نبردی گرنه نور روی او
روشن و پیدا نکردی همچو روز آن راه را

چون مه ما را نباشد در دو عالم شبه و مثل
خاک بر فرق مشبه باد مر اشباه را

عشق او جاهم بس است در هر دو عالم پس دلم
می‌بروبد از سرای وهم خود هم جاه را

ماه اگر سجده نیارد پیش روی آن مهم
رو سیاه هر دو عالم دان تو روی ماه را

سلام جلال جان
ممنون به خوبی دوستان.. شوما خوب هستی؟

sise
09-07-2007, 19:40
آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار

ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد
ای دیده! اشک می‌ریز، ای سینه! باش افگار

شیخ بهایی

ممنون

magmagf
09-07-2007, 19:41
رفتيُ خاطره های تو نشسته تو خيالم
بی تو من اسير دست آرزوهای محالم
ياد من نبودی اما، من به ياد تو شکستم
غير تو که دوری از من ، دل به هيچ کسی نبستم

Asalbanoo
09-07-2007, 19:42
مونس جان و دلم بی‌رخ تو صبری بود
آتشت صبر و قرارم همه بربود بیا

غرض از هجر گرت شادی دشمن بودست
دشمنم شاد شد و سخت بیاسود بیا

گوهر هردو جهان! گرچه چنین سنگ دلی
آب رحمت ز دل سنگ چو بگشود بیا

نالهای دل و جان را جز تو محرم نیست
ای دلم چون که و که را تو چو داود بیا

سلوم دختر عمه جان

sise
09-07-2007, 19:44
اگر کنم گله من از زمانه‌ی غدار
به خاطرت نرسد از من شکسته غبار

به گوش من، سخنی گفت دوش باد صبا
من از شنیدن آن، گشته‌ام ز خود بیزار

که بنده را به کسان کرده‌ای شها! نسبت
که از تصور ایشان مرا بود صد عار

mohammad99
09-07-2007, 19:45
راه ما، راه حق، راه بهروزي است

اتحاد، اتحاد، رمز پيروزي است



صلح و آزادي، جاودانه بر همه جهان خوش باد

يادگار خون عاشقان، اي بهار

اي بهار تازه جاودان در اين چمن شکفته باش!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سلام دوستان.ممد رفت رو صندلی!!!

Asalbanoo
09-07-2007, 19:46
در هر مقام و مسکن مهر تو ساخت روزن
کز تو شوند روشن ای آفتاب سیما


این را اگر ننوشی در مرحمت نکوشی

ترجیع هدیه آرم باشد کزان بجوشی

سلام ممد
خدا به همراهت

magmagf
09-07-2007, 19:47
يادته لحظه ي آخر
زير اون بارون نم نم
گل سرختو گرفتي
دادي دستم گل مريم
حالا كه رفتم و گشتم
مي بينم تكي تو دنيا
نمي شه تو رو عوض كرد
حتي با شباي رؤيا



سلام به روی ماهت

sise
09-07-2007, 19:48
من آن یگانه‌ی دهرم که وصف فضل مرا
نوشته منشی قدرت، به هر در و دیوار

به هر دیار که آیی، حکایتی شنوی
به هر کجا که روی، ذکر من بود در کار

تو قدر من نشناسی، مرا به کم مفروش
بهائیم من و باشد بهای من بسیار

چقدر در نوشابه برا هم باز میکنن این دختر عمه ها!

mohammad99
09-07-2007, 19:49
اي زندگي من خسته ام تا کي سکوت تا کي اسير
اي مرگ تن اين دست من دستم بگير دستم بگير
در سينه ام اي آرزو محض خدا ديگر بمير
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنيد
از وحشت فرداي خود آزرده ام ترکم کنيد
اي اشک گرم آروم بريز بر گونه ي بيمار من
لذت ببر اي غم تو هم از اين همه آزار من
در لحظه ي بيداد غم کي ميشود غمخوار من
اي لحظه ي پايان من اين امشب رو فردا نکن
درد بزرگ بودنم را اي زمان حاشا نکن
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد




کلن 2 تا هستن بزار برا هم نوشابه بزا کنن چی کارشون دااری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] !!!

Asalbanoo
09-07-2007, 19:53
در کوی مستفیدی مرده‌ست ناامیدی
کاندر پناه کهفت سگ کرد اولیایی

هر کان طرف شتابد ماهت برو بتابد
هم ملک غیب یابد هم عقل مرتضایی

او را کسی چه گوید کو مستمند جوید
دامن پر از زر آید کدیه کند گدایی


هین شاخ و بیخ این را نوعی دگر بیان کن

این بحر بی‌نشان را مینا کن نشان کن


سلوم کردم فقط بهش... خوب دلم براش تنگیده.. الان 20 دقیقه است ندیدمش

mohammad99
09-07-2007, 19:57
نه مرا طاقت غربت نه ترا خاطر قربت
دل نهادم به صبوري که جز اين چاره ندارم



من همان روز بگفتم که طريق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم



جلال با امضا فرانک ادامه داد

sise
09-07-2007, 19:57
من که ره بردم به گنج حسن بی‌پایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم

ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم

Asalbanoo
09-07-2007, 19:58
من خانه‌ی خرابم موقوف گنج حسنت
تو آب زندگانی من فرش تو چو جویم

خویی فراخ بودی با مردمان دلم را
تا غیر تو نگنجد امروز تنگ خویم

از نادری حسنت وز دقت خیالت
بی‌محرمی بمانده سودا و های هویم

sise
09-07-2007, 20:01
مرا امید وصال تو زنده می‌دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

قدر"ک" را بدونید

mohammad99
09-07-2007, 20:02
كام جان تلخ شد از صبر كه كردم بي دوست

عشوه‌اي زان لب شيرين شكربار بيار

روزگاريست كه دل چهره مقصود نديد

ساقيا آن قدح آينه كردار بيار



شرمده فکر کنم ک حروم شد

Asalbanoo
09-07-2007, 20:05
می خوردنش ندیدی اشکوفه‌اش ببین
شاباش ای شکوفه و ای باده مرحبا

سوسن به غنچه گوید: «برجه چه خفته‌ی
شمعست و شاهدست و شرابست و فتنها »

ریحان و لالها بگرفته پیالها
از کیست این عطا ز کی باشد جز از خدا

جز حق همه گدا و حزینند و رو ترش
عباس دبس در سر و بیرون چو اغنیا


ایول محمد چه ترانه خوبی را نوشتی
دستت درد نکنه

sise
09-07-2007, 20:07
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک

بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا
لان روحی قد طاب ان یکون فداک

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک

محمد باید با "ک" شروع میکرد. اشکال نداره. دوباره امتحان کنید!

Asalbanoo
09-07-2007, 20:09
کد کردن از گدا نبود شرط عاقلی
یک جرعه می‌بدیش بدی مست همچو ما

سنبل به گوش گل پنهان شکر کرد و گفت:
« هرگز مباد سایه‌ی یزدان ز ما جدا

ما خرقها همه بفکندیم پارسال
جانها دریغ نیست چه جای دو سه قبا »

ای آنک کهنه دادی نک تازه باز گیر
کوری هر بخیل بداندیش ژاژخا

هر شه عمامه بخشد وین شاه عقل و سر
جانهاست بی‌شمار مر این شاه را عطا


ای گلستان خندان رو شکر ابر کن

ترجیع باز گوید باقیش، صبر کن

محمد فعلا رو صندلی داغ نشسته گرمش.. حواسش نیست

mohammad99
09-07-2007, 20:14
نقاب گل کشيد و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از ميان باد صبا کرد

بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد ريا کرد



من ک دادم ولی هیچکی توجه نکرد

Asalbanoo
09-07-2007, 20:17
دریای رحمتش ز پری موج می‌زند
هر لحظه‌ی بغرد و گوید که: « یا عباد »


هم اصل نوبهاری و هم فصل نوبهار

ترجیع سیومست هلا قصه گوش‌دار

sise
09-07-2007, 20:17
روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم


کجا "ک" دادی محمد؟!

Asalbanoo
09-07-2007, 20:19
من قطره چرا باشم؟ چون غرق در آن بحرم
من مرده چرا باشم؟ چون جان ودلم زندست

تن خفت درین گلخن جان رفت دران گلشن
من بودم و بی‌جایی، وین نای که نالندست


از خویش حذر کردم، وز دور قمر جستم

بر عرش سفر کردم، شکلی عجبی بستم

-----------

جلال جان به نتیجه ای جدید درباره اواز اساطیر رسیدید؟

sise
09-07-2007, 20:21
من پیر سال و ماه نیم یار بی‌وفاست
بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم

دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم

شعرشو در قسمت ترانه ها خوندم خیلی زیبا است.
باید از نو گوشش کنم.

Asalbanoo
09-07-2007, 20:23
می‌افتم و می‌خیزم چون یاسمن از مستی
می‌غلطم در میدان چون گوی از آن چوگان

سلطان سلاطینم، هم آنم و هم اینم
من خازن سلطانم، پر گوهرم و مرجان

پهلوی شهنشاهم، هم بنده و هم شاهم
جبریل کجا گنجد آنجا که من و یزدان؟!

تو حلق همی دری از خوردن خون خلق
ور دلق همی پوشی، مانند سگ عریان
-------

من از یکی دوستان کرد خواستم معنی تصنیفها رو بنویسن.. زیاد اشنا نبودن.. گفتن متوجه نمی شن

sise
09-07-2007, 20:27
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش

بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

خب کردها لهجه های مختلفی دارن. مثلا کرمانشاهیها و کردستانیها اصلا زبان همو نمیفهمن. ولی آواز اساطیر کرد کرمانشاهیه. منم یه دوست کرمانشاهی داشتم بعضیهاشو نمیفهمید.

Asalbanoo
09-07-2007, 20:28
شاهی که همه شاهان، خربنده‌ی آن شاهند
امروز من آن شاهم، نی شاه پریرینه

از شربت اللهی، وز شرب اناالحقی
هریک به قدح خوردند، من با خم و قنینه

من قبله‌ی جانهاام، من کعبه‌ی دلهاام
من مسجد آن عرشم، نی مسجد آدینه

من آینه‌ی صافم، نی آینه‌ی تیره
من سینه‌ی سیناام، نی سینه‌ی پرکینه

----------

من کنسرت سال 76 تو ورزشگاه آزدای همرا با گروه کامکارها رو هم خیلی دوست دارم.. مخصوصا تصنیف واران

sise
09-07-2007, 20:32
هنوز پنجره باز است
تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري
درخت ها و چمن ها و شمعداني ها
به آن ترنم شيرين به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب مي نگرند
تمام گنجشكان
كه درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته اند
ترا به نام صدا مي كنند
هنوز نقش ترا از فراز گنبد كاج
كنار باغچه
زير درخت ها لب حوض
درون آينه پاك آب مي نگرند
تو نيستي كه ببيني چگونه پيچيده است
طنين شعر تو نگاه تو درترانه من

دیده ام. قشنگه. خودش هم که سه تار میزنه و میخونه هم قشنگه
وای دوباره مهمون.
فعلا بای

mohammad99
09-07-2007, 20:59
ندانم از چه سبب رنگ آشنايی نيست
سهی قدان سيه چشم ماه سيما را

چو با حبيب نشينی و باده پيمايی
به ياد دار محبان بادپيما را


از پاسخ به سوالای جلال بر میگردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Elrond
09-07-2007, 21:04
اگر ديدي جواني بر درختي تكيه كرده
بدان عاشق شدست و گريه كرده

mohammad99
09-07-2007, 21:17
هر کسي رانام معشوقـي که هست مي‌برد، معشــــوق ما را نام نيست

sise
09-07-2007, 21:55
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش

mohammad99
09-07-2007, 22:01
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامي در هجر تو پيمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بي تو نياسودم
وه که شدم پير از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم


جلال چه امشب خلوته

sise
09-07-2007, 22:09
محل نور تجلیست رای انور شاه
چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش

بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر
که هست گوش دلش محرم پیام سروش

آره ولی یه نیم ساعت دیگه مثل شوالیه ها حمله میکنن اینجا!!

mohammad99
09-07-2007, 22:16
شايد ار پيک صبا از تو بياموزد کار
زان که چالاکتر از اين حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدين حسن خداداد نکرد



خوبه فعلا که بدجور حوصلمون سر رفته
بدون پایان سوت و کوره

sise
09-07-2007, 22:18
دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش

دوای تو دوای توست حافظ
لب نوشش لب نوشش لب نوش
آره زیادی خلوته.

Asalbanoo
09-07-2007, 22:20
شاهی که همه شاهان، خربنده‌ی آن شاهند
امروز من آن شاهم، نی شاه پریرینه

از شربت اللهی، وز شرب اناالحقی
هریک به قدح خوردند، من با خم و قنینه

من قبله‌ی جانهاام، من کعبه‌ی دلهاام
من مسجد آن عرشم، نی مسجد آدینه

من آینه‌ی صافم، نی آینه‌ی تیره
من سینه‌ی سیناام، نی سینه‌ی پرکینه


-----------

سلام انگاری مستجاب الدعوه هستید.... من اومدم دختر عمه ام احتمالا الان میاد

sise
09-07-2007, 22:25
همه شب نالم چون ني
که غمي دارم ، که غمي دارم ...
دل و جان بردي امّا
نشدي يارم ، يارم
با ما بودي ، بي ما رفتي ...

چون بوي گل به کجا رفتي
تنها ماندم ، تنها رفتي ...

چو کاروان رود ، فغانم از زمين ، بر آسمان رود
دور از يارم ، خون مي بارم ...

فتادم از پا به ناتواني ، اسير عشقم ، چنان که داني
رهايي از غم نمي توانم ، تو چاره اي کن ، که مي تواني ...

خوش امد میگوییییم

Asalbanoo
09-07-2007, 22:29
یقین آنجاست آن جانان، امیر چشمه‌ی حیوان
که باغ مرده شد زنده، و جان بخشیدن او تاند

چو اندر گلستان آید، گل و گلبن سجود آرد
چو در شکرستان آید، قصب بر قند پیچاند

درختان همچو یعقوبان، بدیده یوسف خود را
که هر مهجور را آخر ز هجران صبر برهاند

-------------

لطف دارید....
درباره اون تصنیف کردی(کاووکی) خیلی زیباست... کنسرت اصفهان که اینو اجرا رکدن یه خانومی پشت سرما نشسته بود... آی گریه کرد با این.. از بس جیغ جیغ کرد... نفهمیدیم چه جوری خوندن

sise
09-07-2007, 22:33
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش

آره اسمش کاووکی هست. زیباست.

mohammad99
09-07-2007, 22:33
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم

ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سايه تو بلبل باغ جهان شدم


منم بازی

Asalbanoo
09-07-2007, 22:35
مده مر گوسفندان را گیاه و برگ پارینه
که باغ وبیشه می‌خندد، که برگ تازه افشاند

بیایید ای درختانی که دیتان حلها بستد
بهار عدل بازآمد، کزو انصاف بستاند

صلا زد هدهد و قمری که خندان شود دگر مگری
که بازآمد سلیمانی که موری را نرنجاند

Hazy
09-07-2007, 22:37
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد

ناله​ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر

آشیان در شکن طره شمشاد نکرد

Asalbanoo
09-07-2007, 22:38
دهان بگشاد بلبل گفت به غنچه که: « ای دهان بسته »
بگفتش: «بستگی منگر، توبنگر باده‌آشامی »

جوابش گفت بلبل: « هی، اگر می‌خواره‌ی پس می
کند آزاد مستان را تو چون پابست این دامی؟! »

جوابش داد غنچه، توز پا و سر خبر داری
تو در دام خبرهایی، چو در تاریخ ایامی

بگفتا: زان خبر دارم، که من پیغامبر یارم»
بگفت: « ار عارف یاری، چرا دربند پیغامی؟ »

بگفتش : « بشنو اسرارم، که من سرمست و هشیارم
چو من محو دلارامم، ازو دان این دلارامی »

-------

دختر عمه چه دیر کرد....

sise
09-07-2007, 22:38
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش


نکنه رفته دوباره فیلم ببینه خراب شه!!

mohammad99
09-07-2007, 22:39
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
برای ديده بياور غباری از در دوست

من گدا و تمنای وصل او هيهات
مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست
***
جلال درست گفتم چرا پشت خرک راست نمیزنن؟

Asalbanoo
09-07-2007, 22:45
تقلید چون عصاست بدستت در این سفر
وز فر ره عصات شود تیغ ذوالفقار

موسی برد عصا، و بجوشید آب خوش
آن ذوالفقار بود، ازان بود آبدار

امروز دل درآمد بی‌دست و پا ، چو چرخ
از بادهای لعل برفته ز سر خمار

گفتم: « دلا چه بود که گستاخ می‌روی؟ »
گفتا: « شراب داد مرا یار برنهار

-----------

نمی دونم.. الان با هم پایین بودیم.. نگفت می خواد فیلم ببینه

Hazy
09-07-2007, 22:45
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه​اش بشکست

Asalbanoo
09-07-2007, 22:50
ا بردمد ز سینه و پهنای این زمین
آن سبزهای نادر و گلهای پرنگار

وز هر چهی برآید از عکس روی تو
سرمست یوسفی قمرین روی خوش عذار

این قصه را رها کن تا نوبتی دگر
پیغام نو رسید، پیش‌آ و گوش دار

پیری سوی من، آمد شاخ گلی به دست
گفتم که: « از کجاست » بگفتا: « از آن دیار »

sise
09-07-2007, 22:50
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

کجاست پس؟

Hazy
09-07-2007, 22:54
يه لحظه صبر كنيد هر كي با خودش مشاعره ميكنه!!!!!؟

Asalbanoo
09-07-2007, 22:55
قلب من ماله توست.. این تنها یادگاره
این منم که بی تو ...هر لحظه اش انتظاره

-

الان یه زنگی می زنم بهش

Payan
09-07-2007, 22:56
هر چه به دل هست ز پاك و پليد
در سخن آيد اثر آن پديد
جامي

سلام بر همه ي عزيزان
به به استاد عزيز آقاي جاويد هم كه تشريف دارند

تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش
آقا جلال بنده هستم خدمتتون:31:

Asalbanoo
09-07-2007, 22:58
دل بنه، گردن مپیچان چپ و راست
هین روان باش و رها کن مول مول

ورنه اینک می‌برندت کشکشان
هر طرف پیکست و هر جانب رسول

نیستی در خانه، فکرت تا کجاست
فکرهای خل را بردست غول

جادوی کردند چشم خلق را
تا که بالا را ندانند از سفول

-

زنگیدم.. الان تشریف فرما می شن

sise
09-07-2007, 22:58
هوای مسکن ملوف و عهد یار قدیم
ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس

به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

دوستان ادامه بدین!!!

Hazy
09-07-2007, 22:58
بابا شما خيلي حرفه اي هستيد من دست تايپ به شما نمي رسه!!

sise
09-07-2007, 23:01
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر

چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
حسابی شیر تو شیر شد ها

محمد جاوید
09-07-2007, 23:02
روزی که یوسف را درون چاه کردند///آن چاه را روشن زنور ماه کردند
با دادن پیراهن خونین به یعقوب//درقلب محزونش فغان و آه کردند

magmagf
09-07-2007, 23:03
سلام همگی
حالا جواب کدوم شعر رو باید داد ؟


داغم به لب ز بوسه یک شب که شامگاه
زخمی نهاد بر دلم و آشنا شدیم
با یک نگاه عهد ببستیم و او مرا
نشناخت کیستم ! سپس از هم جدا شدیم

خوب هستین همگی ؟

sise
09-07-2007, 23:04
به به. کم کم فکر کردم باید "پاانداز" بدیم تا بیاین.(میدونی چیه ؟)

Asalbanoo
09-07-2007, 23:07
مای ما کی بود؟! چو تو گویی انا
مس ما کی بود پیش کیمیا؟!

پیش خورشیدی چه دارد مشت برف
جز فنا گشتن ز اشراق و ضیا؟!

زمهریر و صد هزاران زمهریر
با تموز تو کجا ماند؟! کجا؟!

با تموزیهای خورشید رخت
زمهریر آمد تموز این ضحی

بر دکان آرزو وشوق تو
کیسه دوزانند این خوف و رجا

----------
هرچی می خواین بدین به من بدین که اوردمش

sise
09-07-2007, 23:09
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

magmagf
09-07-2007, 23:09
رستاخيز را با وحشت انتظاره نميکشم
با دوزخ و بهشتی رقم خورده در سرنوشت من
تقدير هستی را در گرو تغيیر فصول ميدانم
و ديرينه راز جاودانگی را
در بستر زمين و زمان می جويم
و اعجاز آفرينش را
در قداست آب و خاک



می شه همون فرش قرمزا یعنی ؟

اینم "ک "

sise
09-07-2007, 23:12
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

نه.
اینم "ر"

Payan
09-07-2007, 23:13
رسم دو رنگي آيين ما نيست
يكرنگ باشد روز و شب من
رهي معيري


سلام به همه مجددا

magmagf
09-07-2007, 23:15
راستی دلت می یاد بری ، بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یک رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می یاد وقتی که بارون می زنه

پس چی می شه؟

sise
09-07-2007, 23:15
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید



یه کلمه محلیه!!
پایان جون اگه میدونستم اینقد به "ک" علاقه داری جسارت نمیکردم.

Asalbanoo
09-07-2007, 23:15
راز او گوید که دارد عقل و هوش
چون فنا گردد، فنا را نیست راز

سلسله از گردن ما برمگیر
که جنون تو خوش است ای بی‌نیاز

طوق شاهان چاکر این سلسله‌ست
عاشقان از طوق دارند احتراز

خار و گل را حسن‌بخش از آب خضر
طاق را و جفت را کن جفت ناز

-- سلام پایان جان
بله که شنیدم.. کیش مهر

Payan
09-07-2007, 23:18
ز چاهي كه خوردي از او آب پاك
نشايد فكندن در او سنگ و خاك
سعدي


اختيار داري آقا جلال اين حرفا چيه من پستمو اصلاح كردم
مژگان خانوم به نظر من (من كه از موسيقي چيزي سر در نميارم) كيش مهر شاهكاره شهرام ناظريه

Asalbanoo
09-07-2007, 23:22
کف برآرم در دعا و شکر من
جاودانی دیده زان بحر صفا

ای تو بیجا همچو جان و من چو تن
می‌روم در جستن تو جا به جا

عمر می‌کاهید بی‌تو روز روز
رست از کاهش به تو ای جان‌فزا

واجدی و وجدبخش هر وجود
چه غم ار من یاوه کردم خویش را

----------

بله البوم کیش مهر خیلی قشنگه
اما پیشنهاد می کنم حیرانی رو هم گوش کنید

mohammad99
09-07-2007, 23:22
آشنايان ره بدين معنـــي بــــــــــــرند در ســــــراي خاص، بار عـام نيست

من شب میام که خلوت باشه

sise
09-07-2007, 23:23
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکید

Payan
09-07-2007, 23:26
آقا جلال كه "ت" نداد


در خيال اين همه لعبت بهوس ميبازم
بوكه صاحب نظري نام تماشا ببرد
حافظ

magmagf
09-07-2007, 23:39
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکید

دستی میان تاریکی یکی دو قدم رو به راه
درها را به اتاق لبریز شهر و گریه می بندد
و پله ها
رو به نمی داند کسی کجا - می روند
می خواهم آن صدای همیشه را
که در شب خاموشی ماه
لا به لای سیبهای امیری به خواب رفت
به هوشیاری تا نمی دانم کجای سفر برسانم

sise
09-07-2007, 23:41
منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام
پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس

magmagf
09-07-2007, 23:44
سلام
:آه ..سلام ..تويي
:آماده شدي ؟
:آره
:ببين ، من هنوزم مي گم تو نياي بهتره .
حرفشو قطع مي كنم ...
:نيم ساعت ديگه دم درم
....
.......
نيم ساعتي مي شه برگشتم خونه .
كاش گوش مي دادم .
كاش نمي رفتم .
روسريم خيسه .
يقه لباسم هم حتي خيسه
چقدر باريدم
سرم رو مي گيرم بين دستام
تا جايي كه مي شه فشار مي دم
رو تخت ولو مي شم
پرم از درد
پرم از درد
پرم از درد ...

Payan
09-07-2007, 23:44
دل دردمند سعدي ز محبت تو خون شد
نه به وصل ميرساني نه به قتل مي رهاني

magmagf
09-07-2007, 23:46
يكي داشت و يكي نداشت
اوني كه داشت تو بودي و اوني كه تورو نداشت من بودم!!!
يكي خواست و يكي نخواست
اوني كه خواست تو بودي و اوني كه بي تو بودنو نخواست من بودم!!!

sise
09-07-2007, 23:49
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

فرانک من شعر تکراری زیاد میدم ولی تو که این شعرو 4الی 5 بار نوشتی. دلیل خاصی داره؟نکنه...

Payan
09-07-2007, 23:50
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها درگريبان است
.
.
.
نفس كز گرمگاه سينه ايد برون ابري شود تاريك
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس كين است
پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك

ماث

magmagf
09-07-2007, 23:51
کاشکی دوباره جوانه می زدم در خاک باغچه‌ات
تا باز می توانستم
با تبری در دست‌های تو
تکه تکه شوم
هیزم شوم و آتش بگیرم



نه این یک شعر بلند هست
هر دفعه یک قسمتشو می نویسم اما شبیه هستن وگرنه یکی نیست
هر بار می گه یکی بود اینکار رو کرد اون یکی نکرد

sise
09-07-2007, 23:57
محبوبم !
اگر برای آن به سوی تو می آیم
که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی ،
بگذار که در آنجا بسوزم .
و اگر برای آن به سوی تو می آیم
که لذت بهشت را به من بخشی ،
بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود .
اما اگر برای خاطر تو به سویت می آیم ،
محبوبم ! مرا از خویش مران !
متبرکم کن .
تا در کنار زیبایی جاودانه ات
تا ابد لانه کنم ...

پس اینطوریه

magmagf
10-07-2007, 00:05
مرگ خود را ،
با
فوج جراری از زرد می آراید .
باورم نیست ، خداوند !
خواب می بینم پنداری :
بنگر ، آن روح خزان است که با دندانهای زردش
می خندد و می آید .


انگاری که این طوریه
به دلیل کم یاب بودن "ی"

sise
10-07-2007, 00:08
در آرزوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم

اینو دوست دارم

آواتار جدید مبارک(خفن شدی؟)

magmagf
10-07-2007, 00:11
من پچ پچ غمین تصاویر عشق را
محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها
پیوسته باز می شنوم در درون شب
من رویش گیاه و رشد نهالان
پرواز ابرها تولد باران
تخمیرهای ساکت و جادویی زمین
من نبض خلق را
از راه گوش می شنوم آری
همواره من تنفس دریای زنده را
تشخیص می دهم


خفن ؟!!!!
نسبت به قبلی که خیلی هم متین شدم

sise
10-07-2007, 00:13
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده‌ام که مپرس

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی
لب لعلی گزیده‌ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

آخه یه لحظه فکر کردم که سر طرف اسکلته!!

Payan
10-07-2007, 00:15
سالك نرسد بي مدد پير به جايي
بي زور كمان ره نبرد تير به جايي
غني

بنده هم ايضا تبريك ميگم

sise
10-07-2007, 00:19
راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش

یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش

عجب شعری بود پایان

magmagf
10-07-2007, 00:30
شتاب كن؛ شتاب كن ربابه
ماه كامل چارده
برخاك پاك تو چهره بگشوده ست
ز چهره بركش حجب آن جامة اهورائی
كه میزبانت خزانه دار بهشت موعود است

مرسی از هر دوتون

sise
10-07-2007, 00:31
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظربازی
حرام هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

چقدر آسمون اواتارامون شبیه همه!

magmagf
10-07-2007, 00:34
شهریست در خموشی پرهای یک کلاغ
بر پشت بام کلبه ی متروک ریخته
یخ بسته است ، گربه سر ناودان کج
مردی به راه مرده و مردی گریخته

اره اما ادم اواتار من از نور فرار کرده ادم اواتار شما داره بهش نگاه می کنه

sise
10-07-2007, 00:36
همچنان روز نخست
تويي آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردي و با دست تهي
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتشي عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر كه گورم بشكافند عيان مي بينند
زير خاكستر جسمم باقي است
آتش سركش و سوزنده هنوز

چرا اونوقت؟

Payan
10-07-2007, 00:36
زبان خامه ندارد سر بيان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
حافظ

چقدر امشب ويرايش كردم من

sise
10-07-2007, 00:42
قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس


شب خوش

mohammad99
10-07-2007, 00:46
ســرو را باجمله زيبايـــــي که هست پيش اندام تو هيـــــــچ اندام نيست

مستي ازمن پرس و شورعاشقـــــي و آن کجـــا داند که دردآشام نيست


سلام من برگشتم

به به بازم تنوع

magmagf
10-07-2007, 00:48
تو چه طو ر دلت میاد خاطره ها رو بشکنی
تو که هر لحظه تو هر جا توی خاطر منی
بیا و بازم دوباره گل ناز رازقی باش
بیا باز تو قلب خستم عاشق دلدادگی باش

[/B]

دلیل خاصی نداره چون به شعر بخوره شعر امضام

ببخشید "و" یادم نمی یاد اخه

Payan
10-07-2007, 00:49
شيوه ي چشمت فريب جنگ داشت
ما غلط كرديم و صلح انگاشتيم
حافظ


خوش اومدي گفتم هوا گرم شدااااااا
نگو صندلي نشين تاپيك مشاعره تشريف آوردن
شب خوش آقا جلال
خواهش مي كنم فرانك خانوم اين چه حرفيه

magmagf
10-07-2007, 01:06
من همونم که می خواستی که شقایقت باشم
تو می گفتی که می خوای تا ته خط باهات باشم
حالا چی شده عزیزم که می خوای تنهام بذاری
بری و عا شق زارو توی غم ها جا بذاری


ببخشید پایان جان
تازه پیدا کردم که دیدم ویرایش کردید

mohammad99
10-07-2007, 01:12
يا رب اين نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

Payan
10-07-2007, 01:16
شاها فلك از بزم تو در رقص و سماعست
دست طرب از دامن اين زمزمه مگسل
حافظ


خواهش ميكنم اين چه حرفيه فرانك خانوم

magmagf
10-07-2007, 01:17
لحظه ای با من باش
تا از آن لحظه برويم تا گل
که ببندم از نگاه تو به هر ستاره پل
لحظه ای با من باش
تا که از تو نفسی تازه کنم
تا از آن لحظه ی سفر آغاز کنم
سفری تا ته بيشه های سر سبز خيال
تا به دروازه ی شهر آرزو های محال

Payan
10-07-2007, 01:25
لذت اندر ترك لذت بود اي آزادگان
ما گدايان ترك اين لذت نمي دانسته ايم
لامعلي دهلي




شب خوش

mohammad99
10-07-2007, 01:30
مطربان رفتند و صوفي در سمــــــــاع عشق را آغاز هست، انجام نيست

کام هر جوينده‌اي را آخـــــــــري است عارفـــان را منتهـــــــاي کـام نيست

شب خوش داداشی

magmagf
10-07-2007, 01:30
تن بهر خاکی می آلاید
می زند بر هر دری انگشت
برگهای زنده را هر آن
می گرداند اندر دست و
می چرخاند اندر مشت
خشم تو از کیست
اینهمه غوغا برای چیست ؟
از چه می بالی به خود یا از چه می نالی ؟
لانه ی موری به هم خورده است
بچه ی پروانه ای در راه تو مرده است
دشمنیهایت برای چیست ؟


شب خوش

mohammad99
10-07-2007, 01:38
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیآورد از روی بیست میلیون بردارد
و میتواند از مغازه ی سیدجواد ، هرچه که لازم دارد ،
جنس نسیه بگیرد
و میتواند کاری کند که لامپ "الله "
که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود .
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم میخواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته باشد
و یک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم میخواهد
که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها
بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ .....
چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت بام خوابیدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سینمای فردین خوبست
و من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم میآید
و من چقدر دلم میخواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم

magmagf
10-07-2007, 01:43
من همونم که می خواستی که شقایقت باشم
تو می گفتی که می خوای تا ته خط باهات باشم
حالا چی شده عزیزم که می خوای تنهام بذاری
بری و عا شق زارو توی غم ها جا بذاری

mohammad99
10-07-2007, 01:45
فلک کي بشنود آه و فغانم بهر گردش زند آتش بجانم
يک عمري بگذرانم با غم و درد بکام دل نگردد آسمانم

hamid_hitman47
10-07-2007, 02:27
منه خوش خياله ساده
حالا با پاي پياده
دنبالت دارم ميگردم
همسفر با شب و جاده
پرم از حسرت و خواهش
واسه يك لحظه نوازش...

Asalbanoo
10-07-2007, 02:28
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت می روی تنها چرا

ramyar.v
10-07-2007, 02:32
اتل متل تلمبه
بکش کنار قلمبه

این شعر رو تو کارتون رییس مزرعه پیدا کردم:31:

mohammad99
10-07-2007, 02:32
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشيد آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها


به به بروبکس شب بیدار

Asalbanoo
10-07-2007, 02:34
ای دل آن شاه سوی بی‌سویی است
خلق هرسو دند تو کم دو

فکر مردم به هر سوی گرواست
تو بلاحول فکر را کن خو

بی‌سوی عالمی است بس عالی
شش جهت وادییست بس درگو

کار امروز را مگو فردا
تا نه حسرت خوری نه گویی لو
--------

سلام ممد آقا صندلی نشین

hamid_hitman47
10-07-2007, 02:36
و به شوق فردا که تو را خواهم ديد چشم به راه مي مانم
تن من پاره اي از آن تن توست
و قشنگترين شباي پر ستاره شب توست..

Asalbanoo
10-07-2007, 02:39
تو نوی بخش و بنده‌ی تو کهن
کهنم را به یک نظر کن نو

پیشه‌ی کیمیا خود این باشد
که مس تیره را ببخشد ضو

کرمت را بگوی تا بدهد
درخور شام بنده روغن عو

hamid_hitman47
10-07-2007, 02:44
وقت تاریکای جاده با تو یک فانوس آمد
تشنه بودم قطره ای را با تو اقیانوس آمد
قصد دل کندن ندارم از تو ای دلکنده از خود
از تو ای برده دلم رو تا شب خوب تولد...

magmagf
10-07-2007, 02:47
دریغ و درد
کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد
کوبم به روی بی بی چشم سیاه تو
تک خال شعر مرا
گویم ‚ کدام یک ؟
این چشمهای تو
این شعرهای من

Asalbanoo
10-07-2007, 02:48
نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا
نام بچه ش چه باشد او خود پیش دوا

ما زاده قضا و قضا مادر همه‌ست
چون کودکان دوان شده‌ایم از پی قضا

ما شیر از او خوریم و همه در پیش پریم
گر شرق و غرب تازد ور جانب سما

طبل سفر ز دست قدم در سفر نهیم
در حفظ و در حمایت و در عصمت خدا

در شهر و در بیابان همراه آن مهیم
ای جان غلام و بنده آن ماه خوش لقا

magmagf
10-07-2007, 03:02
از شبنم عشق خاك آدم گل شد
صد فتنه و عشق در جهان حاصل شد
صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
يك قطره از آن چكيد ونامش دل شد

Payan
10-07-2007, 03:02
ديشب صداي تيشه از بيستون نيامد
شايد به خواب شيرين فرها رفته باشد
حزين لاهيجي



خدا يا منم الان دارم پست ميدم؟:18:
اين نصفه شبي بازم ويرايش كردم..........
ديگه واقعا شب خوش

Asalbanoo
10-07-2007, 03:05
دررو به عشق دینی تا شاهدان ببینی
پرنور کرده از رخ آفاق آسمان را

بخشد بت نهانی هر پیر را جوانی
زان آشیان جانی اینست ارغوان را

خامش کنی وگر نی بیرون شوم از این جا
کز شومی زبانت می‌پوشد او دهان را

mohammad99
10-07-2007, 03:09
ای نازنين پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شير مادر است

چون نقش غم ز دور ببينی شراب خواه
تشخيص کرده‌ايم و مداوا مقرر است

شب خوش
مژگان ادرس این خانومه که اواتور هست رو نداری؟

Asalbanoo
10-07-2007, 03:13
تا فسرده نشوی همچو جماد
هم در آن آتش بگداز میا

بشنو آواز روان‌ها ز عدم
چو عدم هیچ به آواز میا

راز کواز دهد راز نماند
مده آواز تو ای راز میا

-

سلام ممد جان .. نه ندارم البته متقاصی هم زیاده
می بینم که به اواتاره خانوم توجه کردی

magmagf
10-07-2007, 03:26
اي بلبل خوش سخن چه شيرين نفسي
ترسم هوا و پاي بند هوسي
ترسم كه به ياران عزيزت نرسي
كز دست و زبان خويشتن در قفسي

saye
10-07-2007, 04:36
يك سال نقش فاصله هامان سكوت بود
شايد براي حرف زدن از عشق زود بود
اي كاش قفل سخت سكوت تو ميشكست
يا در نگاه سرد تو خورشيد مي نشست
من موج خسته بودم و تو ساحلم شدي
با يك نگاه ساكن شهر دلم شدي
اكنون ولي به ساحل باور رسيده ام
ديگر گذشت فصل و به آخر رسيده ام
آري كوير تشنه به باران نمي رسد
اين قصه تا ابد به پايان نمي رسد...
...

Hazy
10-07-2007, 10:14
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
الان كه خلوت است مشاعره مي كنيم
!!!

magmagf
10-07-2007, 10:19
تو چه طو ر دلت میاد خاطره ها رو بشکنی
تو که هر لحظه تو هر جا توی خاطر منی
بیا و بازم دوباره گل ناز رازقی باش
بیا باز تو قلب خستم عاشق دلدادگی باش

Hazy
10-07-2007, 10:30
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست

و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید

ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست

mohammad99
10-07-2007, 10:38
تا به کنار من بودي ، بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده ام
چون به بهار سرکنم ناله زخاک من برون
اي گل تازه ياد کن از دل داغ ديده ام
تا تو مراد من دهي ، کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي ، من به خدا رسيده ام


سلام صبح بخیر

Hazy
10-07-2007, 11:27
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست


چجوري صندلي نشين!!
ظهر بخير

magmagf
10-07-2007, 11:34
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرقی میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی میکنم.

Hazy
10-07-2007, 12:02
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

نخفته​ام ز خیالی که می​پزد دل من

خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

magmagf
10-07-2007, 13:06
تو بسا کاراسته باشی به ایینی که دلخواه ست
دانم این که بایدم سوی تو آمد ، لیک
کاش این را نیز می دانستم ، ای نشناخته منزل
که از این بیغوله تا آنجا کدامین راه
یا کدام است آن که بیراه ست

68vahid68
10-07-2007, 13:11
ترا كه حسن خدا داده است وحجله بخت
چه حاجت است كه مشاطه بيارايد

mohammad99
10-07-2007, 13:20
دريغا عيش شبگيري که در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي که درماني

ملول از همرهان بودن طريق کارداني نيست
بکش دشواري منزل به ياد عهد آساني

Payan
10-07-2007, 13:33
يكي روبهي ديد بي دست و پاي
فروماند در لطف و صنع خداي
سعدي


سلام به همه
پسر جان برو سوالاتو جواب بده اومدي اينجا شعر ميگي؟

mohammad99
10-07-2007, 14:45
يار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سيه کاسه در آخر بکشد مهمان را


تموم شد.یکی از خلوت ترین صندلی ها رو دارم طی میکنیم

hamid_hitman47
10-07-2007, 15:14
اين برام شکسته اما تو رو عاشق ميدونستم
اون هميشه با محبت براي من ديگه نيستي
نگو صادقي به عشقت آخه چشمات ميگه نيستي
من سرگردون ساده تو رو صادق ميدونستم
اين برام شکسته اما و رو عاشق ميدونستم...

با سلام خدمت دوستان: نمیدونم چرا امروز این قدر سرحالم...

Asalbanoo
10-07-2007, 15:49
مای ما کی بود؟! چو تو گویی انا
مس ما کی بود پیش کیمیا؟!

پیش خورشیدی چه دارد مشت برف
جز فنا گشتن ز اشراق و ضیا؟!

زمهریر و صد هزاران زمهریر
با تموز تو کجا ماند؟! کجا؟!

با تموزیهای خورشید رخت
زمهریر آمد تموز این ضحی

mohammad99
10-07-2007, 15:53
يا رب سببی ساز که يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن يار سفرکرده بياريد
تا چشم جهان بين کنمش جای اقامت

فرياد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت



سلام
چطوری؟

Asalbanoo
10-07-2007, 16:08
تیزآب توی، و چرخ ماییم
سرگشته چو سنگ آسیاییم

تو خورشیدی و ما چو ذره
از کوه برآی تا برآییم

از بهر سکنجبین عسل ده
ما خود همه سرکه می‌فزاییم

گه خیره‌ی تو، که تو کجایی
گه خیره‌ی خود که ما کجاییم

گه خیره‌ی بسط خویش و ایثار
یا قبض که مهره در رباییم

گاهی مس و گاه زر خالص
گاه از پی هردو کیمیاییم

سلام ممد اقا

mohammad99
10-07-2007, 16:11
من در سکوت و بغض و شکايت ر سرنوشت
خطي به روي بخت نگونم کشيد و رفت

تا از خيال گنگ رهايي رها شوم
بانگي به گوش خواب سکونم کشيد و رفت


خوبی؟!؟

Asalbanoo
10-07-2007, 16:18
تلخ و شیرین لب ما را ز حرم بیرون آر
نقد ده نقد، که عباس حرمدان توم

آنچ دادی و بدیدی که بدان زنده شدم
مرده‌ی جرعه‌ی آن چشمه‌ی حیوان توم

باده بر باد دهد هردو جهان را چو غبار
وآنگهان جلوه شود که مه تابان تو

وانگهان جام چو جان آرد کین بر جان زن
گر نیم جان تو آخر نه ز جانان توم

خوبم.. به خوبیه دوستان
تو چیطوری دادا؟

mohammad99
10-07-2007, 16:25
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزوير مکن چون دگران قرآن را


قربونت
چه خبر

Asalbanoo
10-07-2007, 16:27
آب رو رفت مهان را پی نان و پی آب
مژده‌ای مست که من آب تو و نان توم

بحر بر کف که گرفتست؟ تو باری برگیر
خوش همی خند که من گوهر دندان توم

من سه پندت دهم، اول توسپند ما باش
که خلیلی و نسوزی چو سپندان توم

در خانه هله بگشای که در کوی تویم
قصص جایزه برخوان نه که بر خوان توم؟


سلامتی هیچی.... خیلی گرمه

mohammad99
10-07-2007, 16:30
ما سرخوشان مست دل از دست داده ايم (2)
همراز عشق و همنفس جام باده ايم

بر ما بسي کمان ملامت کشيده اند
تا کار خود ز ابروي جانان گشاده ايم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
10-07-2007, 17:41
مرا با خشم یا نفرین
مرا با روزگار تلخ یا شیرین
مرا با سفره ی بیرنگ یا رنگین
نه کاری هست
نه بر دوشم
ز اوقات و ز اوصاف گذشته
رنج هستی
خواب و سرمستی
نه آثاری نه باری هست
و بهر بودنم ، آسودنم هر دم شعاری هست
فضای ذهن من پاک است از امروز و از فردا و از دیروز
و از هر روز
برای من هدف پوچ است
حیات باد در کوچ است

Asalbanoo
10-07-2007, 17:53
تا فسرده نشوی همچو جماد
هم در آن آتش بگداز میا

بشنو آواز روان‌ها ز عدم
چو عدم هیچ به آواز میا

راز کواز دهد راز نماند
مده آواز تو ای راز میا


---------

فرانک جونی چقدر امضات قشنگه....

حالااماره امضاهای قشنگت شد سه تا

mohammad99
10-07-2007, 18:13
احساس می کنم که غریبم میانتان
بیگانه با نگاه شما ، با زبانتان
دیگر تمام شد ،
به نمک احتیاج نیست
از پا فتاد ، زخمی زخم زبانتان
خود را کنار ثانیه ها دفن می کنم
شاید ، چنین جدا بشوم از میانتان

hamid_hitman47
10-07-2007, 19:48
نمیشه بیای دوباره
نمیشه دستات تو گلدون
گلای مریم بزاره...

magmagf
10-07-2007, 21:16
همه گويند: تو عاشق اويي
-گرچه ميدانم همه عاشق اوييند -
ليك مي ترسم يا رب!
نكند راست بگويند

امضای من محمد ؟
چطوری با صندلی نشینی

مرسی مژگان جون لطف داری خانمم

Payan
10-07-2007, 21:30
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما



سلام دوستان
محمد چطوري ؟خوش مي گذره؟ صندلي منظورمه !!!! بشينم پاشي؟:27:
فرانك خانوم امضاتون يه جورايي ناميدي درش ديده ميشه كاملا برعكس امضاي قبلي

magmagf
10-07-2007, 21:31
اظهار عشق را به سخن احتياج نيست
چندانکه شد نگه به نگه آشنا، بس است

شعرشو دوست دارم پایان جان وصف حالم نیست

sise
10-07-2007, 22:18
توانگران چو علم برکنار دجله زنند
مگر دریغ ندارند آبی از درویش

اگر تو زهر دهی همچو شهد نوش کنم
به حکم آنکه ز دست تو نوش باشد نیش

magmagf
10-07-2007, 23:18
شتاب كن؛ شتاب كن ربابه
ماه كامل چارده
برخاك پاك تو چهره بگشوده ست
ز چهره بركش حجب آن جامة اهورائی
كه میزبانت خزانه دار بهشت موعود است

sise
10-07-2007, 23:24
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک
..

magmagf
10-07-2007, 23:29
کتابی خلوتی شعری سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است

sise
10-07-2007, 23:31
ترک ما سوی کس نمی‌نگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال

حافظا عشق و صابری تا چند
ناله عاشقان خوش است بنال

magmagf
10-07-2007, 23:33
لبخنده تو جانمو
مغلوب رویا میکنه
انگار جهان وامیسته و
ما رو تماشا میکنه

بانوی موسیقی و گل
شاهپری رنگین کمون
به قامت خیال من
مخمل مهتاب بپوشون


حروف متنوع می دهید اقا جلال

Payan
10-07-2007, 23:37
ناگهان پرده برانداخته ايي يعني چه؟
مست از خانه برون تاخته ايي يعني چه؟




سلام بر همه ي دوستان عزيز

sise
10-07-2007, 23:38
هر نکته‌ای که گفتم در وصف آن شمایل
هر کو شنید گفتا لله در قائل
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل


سلام پایان عزیز
بده متنوع باشه فرانک خانوم؟

magmagf
10-07-2007, 23:42
اما لحظه اي رسيد
لحظه پريدنو رها شدن
ميون بيم و اميد
لحظه اي كه پنجره بغض ديوارو شكست
لحظه آسمون سرخ ميون چشاش نشست

نه خیلی هم خوبه

سلام

Payan
10-07-2007, 23:44
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد
حافظ

magmagf
10-07-2007, 23:45
درد ، آوار
بیاد التجا در این شب دلگیر
من از غم های پنهانی
به یاد قصه های شاد
و از سرمستی این آب آتشناک دانستم
که هوشیاری
سرت خوش
جام را دریاب

sise
10-07-2007, 23:54
به آینده، هر چند شیرین و دلپسند، اعتماد مکن
بگذار گذشته از دست رفته به خاک سپرده شود
عمل کن - عمل در زمان زنده حال
قلب در درون و خدا بالای سر توست!
زندگی مردان بزرگ جملگی به ما یادآور می شود
که ما نیز می توانیم چون آنان برجسته و شاخص باشیم
و هنگام عزیمت (از این دنیا) رد پاهایی بر شن های زمان به جا گذاریم.

" برگرفته از کتاب: اندیشه های ماندگار _ وین دایر "

magmagf
10-07-2007, 23:56
محک همه پلیدیهایی
از دوزخ می ایی
تو را با زیبایی چه کار !
به مرگت ناخرسندم
به روشنیت دلبسته ام
که روزی زندان خودباختگی را واگذاری
و عاشقانه
دل به انسان سپاری

sise
11-07-2007, 00:02
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

اوضاع احوال؟

Payan
11-07-2007, 00:04
مردمي كرد و كرم لطف خدا داد بمن
كان بت ماه رخ از راه وفا باز آمد
حافظ


اگر مورد خطاب سوال بنده هم بودم بايد عرض كنم:خدا رو شكر

sise
11-07-2007, 00:07
دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو بناز خود فزودي
به هم الفتي گرفتيم ولي رميدي از ما
من و دل همان كه بوديم و تو آن نه اي كه بودي
من از آن كشم ندامت كه ترا نيازمودم
تو چرا ز من گريزي كه وفايم آزمودی

پایان کم پیدایی؟

mohammad99
11-07-2007, 00:09
يا بخت من طريق مروت فروگراشت

يا او به شاهراه طريقت گرر نكرد

گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم

چون سخت بود در دل سنگش اثر نكرد
سلام بچه ها

من برم سوالها رو جواب بدم میام

sise
11-07-2007, 00:11
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشتهء سخن در آورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گر چه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است

Payan
11-07-2007, 00:16
توانگرا دل درويش خود بدست آور
كه مخزن زرو گنج درم نخواهد ماند
حافظ


آقا جلال عزيز شما زير پاتونو نگاه نميكنيد.ما هستيم خدمتتون:11:

sise
11-07-2007, 00:19
در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت
ان قد ندمت و ما ینفع الندم

ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم


شما رو چشم ما جا دارید.

Payan
11-07-2007, 00:25
من در پيش كو به كو افتادم
دل به عشقش دادم
خانه بر دوشم من خانه بردوش
شب ها مرغ لب بسته منم
دل شكسته منم
تا سحر بيدارم
بر نخيزد از من هاي و هويي

چشمتون بي بلا شما سروري

sise
11-07-2007, 00:32
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم

شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

Payan
11-07-2007, 00:38
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم.......
خيلي قشنگ بود آقا جلال ممنون


معرفت نيست در اين قوم خدارا سببي
تا برم گوهر خود را بخريدار دگر


چرا هيچ كس امشب نيست آقا جلال؟

sise
11-07-2007, 00:41
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم

از حافظ باید ممنون بود!
نمیدونم. داره حوصله ام سر میره. حالم هم گرفته...

Payan
11-07-2007, 00:45
مدامم مست ميدارد نسيم جعد گيسويت
خرابم ميكند هر دم فريب چشم جادويت

حالتون چرا گرفته؟:13:

sise
11-07-2007, 00:47
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

آدمیزاده دیگه. یه روز برا خودش خوشه یه روزم ناراحت

Payan
11-07-2007, 00:53
مستان سلامت ميكنند
جان را غلامت مي كنند
مستي ز جامت مي كنند
مستان سلامت ميكنند
اي شادي جانان بيا
اي شاه تقواران بيا
مستان سلامت ميكنند
مستان سلامت مييكنند
مولانا


خوب اميدوارم هميشه سرخوش و سر حال باشيد
شب خوش

Asalbanoo
11-07-2007, 00:53
در آن بحری که خضرانند ماهی
در او جاوید ماهی جاودان آب

از آن دیدار آمد نور دیده
از آن بام‌ست اندر ناودان آب

از آن باغ‌ست این گل‌های رخسار
از آن دولاب یابد گلستان آب

از آن نخل‌ست خرماهای مریم
نه ز اسباب‌ست و زین ابواب آن آب

روان و جانت آنگه شاد گردد
کز این جا سوی تو آید روان آب

مزن چوبک دگر چون پاسبانان
که هست این ماهیان را پاسبان آب

-----------
سلام

sise
11-07-2007, 00:57
به سرشك همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
كه چو سنگ تيره ماندي همه عمر بر مزاري
چو به زندگان نبخشي تو گناه زندگاني
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واري
نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پيري كه نداشت برگ و باري

شب خوش پایان

سلام مژگان خانوم. دیر کردین؟

Asalbanoo
11-07-2007, 00:59
یا مخجل البدر اشرقنا بلالا
یا ساقی الروح اسکرنا بصهبا

لا تبخلن و اوفر راحنا مددا
حتی تنادم فی اخذ و اعطا

دعنا ینافس فی الصهباء من سکر
بالسکر یذهل عن وصف و اسما

خوابی الغیب قد املاتها مددا
راحا یطهر عن شح و شحنا

----------

سلام شب بخیر.. خوب هستید؟

ببخشید شعر عربیه..
منم داشتم یه متن ترجمه می کردم واسه همین دیر اومدم

sise
11-07-2007, 01:01
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست
تكه ناني دارم، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي
مادري دارم، بهتر از برگ درخت
دوستاني، بهتر از آب روان

و خدايي كه در اين نزديكي است
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند
روي آگاهي آب، روي قانون گياه

دیشب یکی رو آوردین خودتون جیم زدین؟!

Asalbanoo
11-07-2007, 01:04
همرهان آب حیوان خضریان آسمان
زندگی هر عمارت گنج‌های هر خراب

آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف
هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب

آب اندر طشت و یا جو چون ز کف جنبان شود
نور بر دیوار هم آغاز گیرد اضطراب

عرق جنسیت برادر جون قیامت می‌کند
خود تو بنگر من خموشم و هوا علم بالصواب

---------

نه بودم.. دیدم سرتون گرم شد.. دیگه رفتم

sise
11-07-2007, 01:09
به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

امشب کلا خلوته.

Asalbanoo
11-07-2007, 01:12
مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب

روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب

ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان
بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب

ای باغ خوش خندان بی‌تو دو جهان زندان
آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب


------------

اوهوم.. همه انجمنها خلوته... ملت امشب همه دیازپام خوردن

sise
11-07-2007, 01:15
بس كن عزيز! فاجعه از جاي ديگر است
تحريمِ زندگي فقط از ننگِ سيب نيست

مي‌خوانم از نگاهِ پر از اضطراب تو
حتّي براي كشتنمان هم صليب نيست

نکنه همه فردا امتحان دارن!

Asalbanoo
11-07-2007, 01:16
تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا
و من لحظکم نجلی الفاد من الجلا

نعود الی صفو الرحیق بمجلس
تدور بنا الکاسات تتلو علی الولا

رحیقا رقیقا صافیا متلالا
فنخلوا بها یوما و یوما علی الملا

شرابا اذا ما ینشر الریح طیبها
تحن الیها الوحش من جانب الفلا

خوابی الحمیرا افتحوها لعشره
بمفتاح لقیاکم لیرخص ما غلا

یتابع سکر الراح سکر لقائکم
فیسکر من یهوی و یفنی من قلا

انا شدکم بالله تعفون اننی
لقد ذبت بالاشواق و الحب و الولا

لمولا تری فی حسنه و جماله
امانا من الافات و الموت و البلا

سقی الله ارضا شمس دین یدوسها
کلا الله تبریزا باحسن ما کل

----------

اسمایلی غش غش
چون درس و دانشگاه تموم شده احتمالا امتحان رانندگی دارن

sise
11-07-2007, 01:25
بر لب آمد جان و رفتند آشنايان از سرم
شمع را نازم كه مي گريد به بالينم هنوز

آرزو مرد و جواني رفت و عشق از دل گريخت
غم نمي گردد جدا از جان مسكينم هنوز

روزگاري پا كشيد آن تازه گل از دامنم
گل بدامن ميفشاند اشك خونينم هنوز

"ل" گیر نیاوردم:41:

Asalbanoo
11-07-2007, 01:27
زلف برافشان و در آن حلقه کش
حلق دو صد حلقه رباینده را

روز وصالست و صنم حاضرست
هیچ مپا مدت آینده را

عاشق زخمست دف سخت رو
میل لبست آن نی نالنده را

بر رخ دف چند طپانچه بزن
دم ده آن نای سگالنده را

ور به طمع ناله برآرد رباب
خوش بگشا آن کف بخشنده را

عیب مکن گر غزل ابتر بماند
نیست وفا خاطر پرنده را

-

عیب نداره.. مجلس بی ریاست...ندید گرفته می شه

magmagf
11-07-2007, 01:29
ای بشر آخر تو پنداری که دنیا مال توست
ورنه پنداری اجل هر ثانیه دنبال توست
هرچه خوردی مالِ مور است هر چه بُردی مال توست
هر چه داری مال وارث ، هر چه بردی مال توست

sise
11-07-2007, 01:37
تا عشق ، نفرت را از میان بردارد
کمی خبرهای خوش
من برای زنده ماندن
فقط کمی خبرهای خوش می خواهم

saye
11-07-2007, 01:39
عشق پرواز بلندي است مرا پر بدهيد
به من انديشهء از عشق فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشده ام مي گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از جنس صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي در و پيكر بدهيد
آتش از سينهء آن سرو جوان برداريد
شعله اش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست ، نصيحت به شما گوش كنيد
تن برازندهء او نيست به او سر بدهيد
دفتر شعر جنون بار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانهء ديگر بدهيد
...

sise
11-07-2007, 01:41
دل من ! چه حيف بودي كه چنين ز كار ماندي
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاري
نرسيد آن ماهي كه به تو پرتوي رساند
دل آبگينه بشكن كه نماند جز غباري
همه عمر چشم بودم كه مگر گلي بخندد
دگر اي اميد خون شو كه فرو خليد خاري

magmagf
11-07-2007, 01:46
یاران به عشق و عطر
مانده بودند
همه ی ما را دعوت کردند
تا در آن عکس یادگاری باشیم
عکاس سراغ تو را گرفت
من بودم
تو نبودی
تو مرده بودی
عکاس از همه ی ما بدون تو
عکس یادگاری گرفت
عکس را چاپ کردند
آوردند
در همه ی عکس فقط یک شاخه اطلسی
و دو دست
از جوانی تو
در شهرستان
دیده می شد
ما همه در عکس سیاه بودیم

sise
11-07-2007, 01:47
من بي برگ خزان ديده ، دگر رفتني ام
تو همه بار و بري ، تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر اين نقش به خون شسته ، نگارا تو بمان
زين بيابان گذري نيست سواران را ، ليك
دل ما خوش به فريبي است ، غبارا تو بمان

magmagf
11-07-2007, 01:49
نبايد بستن اندر چيز و كس دل
كه دل برداشتن كاريست مشكل

sise
11-07-2007, 01:52
لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست

جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست

شعرات خیلی مناسبند. مرسی

شب خوش

magmagf
11-07-2007, 02:09
تو آشنای خواب های منی
که لا به لای همین حس و حال خیره به راه
یا نشستن و پیاده رفتن غروب ها راه می روی
برای همین است
که راه ها را دوست دارم
که راه ها مرا دوست دارند
راه هایی که مرا
از تمام حرام شدن بیداری و
گم شدن آن همه خواب تا سی سالگی
به لذت دوباره گم شدن و
پیدا شدن کنار آب می برند

خواهش می کنم
شب خوش

mohammad99
11-07-2007, 02:46
در عيش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را

ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبين به ترحم غلام را


سلام

magmagf
11-07-2007, 02:51
آیا
کانسوی دانستن
دردی انداخته باشد چنگ
با دل این بیدردان ؟
- بیدردان ؟
- آری :
اینچنین ، از دور که بینی شان ، پنداری .

سلام

mohammad99
11-07-2007, 02:53
يک حرف صوفيانه بگويم اجازت است
ای نور ديده صلح به از جنگ و داوری

نيل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خير و ز توفيق ياوری

magmagf
11-07-2007, 02:56
یادته مشروط دوست داشتن تو شدم یه عمر ؟
هنوزم کامپیوتر داره برام تک می زنه
حالا که گذشت و رفتی و منم تموم شدم
مث تو کی آدمو جای عروسک می زنه ؟

mohammad99
11-07-2007, 02:58
هوای منزل يار آب زندگانی ماست
صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم

سرشکم آمد و عيبم بگفت روی به روی
شکايت از که کنم خانگيست غمازم

magmagf
11-07-2007, 03:00
می دونم نمی شه سرنوشت ما یکی باشه
تو می گی آدم عاقل که خطا نمی کنه
نه دلت تنگه واسم نه حرفی داری بزنی
آخه سنگم با شیشه اینجوری تا نمی کنه

چرا شیراز زیر خط دار شد ؟مشکوکی

mohammad99
11-07-2007, 03:01
هميشه پيشه من عاشقی و رندی بود
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم


خواستم بگم شما ماله اصفهانید؟!!!

magmagf
11-07-2007, 03:04
ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را
در میان کشتزاران برویم
اما من تنها
گاهی چنان آغشته از روز می شوم
که تک و تنها
در میان کشتزاران می دوم
و در آستانه ی زمستان
سخن از گرما می گویم

جدی ؟

mohammad99
11-07-2007, 03:05
مطربان رفتند و صوفي در سمــــــــاع *** عشق را آغاز هست، انجام نيست


جدی(با لحن تعجبی بخون)

magmagf
11-07-2007, 03:08
تو یک نفری ... نه !‌ بیشماری
هر سو که نظر کنم ، تو هستی
یک جمع به هم گرفته پیوند
یک جبهه ی سخت بی شکستی

mohammad99
11-07-2007, 03:09
يک نظر بر يــــــــار کردم يار ناليدن گرفت
يک نظر بر ابـــــــر کردم ابر باريدن گرفت
يک نظر بر باد کــــــردم باد رقصيدن گرفت
يک نظر بر کوه کـــــردم کوه لرزيدن گرفت

magmagf
11-07-2007, 03:12
تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلای مریمه
نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلای شمعدونی
نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها

mohammad99
11-07-2007, 03:13
بيشتر از آنکه تصور کني خيانت ديده ام

وبيشتر از انکه باور کني قلبم را شکسته اند

اما تو نه خيانت کرده اي نه قلبم را شکستي

تو جگرم را آتش زدي

زبانم ميگويد به اميد روزي که روزگارت سياه تر از پر کلاغ

تيره تر از غروب

و غمگين تر از دم جدايي باشد.

اما دلم مي گويد ! اما دلم ميگويد ! به اميد روزي که

ديدگانت زيبا تر از بهشت

بر لبانت لبخنده

و صد هزار پري کنيزت باشد.

magmagf
11-07-2007, 03:16
در هر کجا باشی
در خانه های جدول معیار انسانی
ای نقطه سرگشته خط زندگی را نیست پایانی
تا زنده ای گامی دگر مانده است
بر جای پای من نگاهی کن
راهی که خواهی رفت ، خواهی دید
چنبر زده بر زیر گامت رشته ی دامی ست


عجب شعری بود

mohammad99
11-07-2007, 03:21
تو که تازه رسيدي از گرد راه
تو که تازه به دل ما رسيدي
تو چه جوري ما رو ديوونه ديدي
تو چه جور نقشه برامون کشيدي
نکنه حوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخواي در بياري
نکنه حوصلمونو تو بخواي سر بياري
ما ديگه حوصله ي حرفاي پوچ رو نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ رو نداريم
دست به سرم بذار ولي سر به سر دلم نذار
يه باري از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار

magmagf
11-07-2007, 03:23
راستی من چرا تو نامم اینا رو به تو می گم
نمی گم گوشای رؤیام دیگه سمعک می زنه
جز واسه نوار تو که توش صدای نازته
به نفس هام طعم عطر سیب قندک می زنه
نامه مو جواب نده ،‌دوسم نداشته باش ولی
نذا اصلا نزنه قلبی که اندک می زنه
پیش هیچ کسی نرو ، حلقه دس کسی نکن
چون گناهه ، من هنوز دلم برات لک می زنه