ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 [47] 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

magmagf
06-07-2007, 23:46
دیگه چشمات نمیخندن به من حقیر عاشق
کاشکی میدیدی چه سخته بی تو بودن تو دقایق
تومی خوای بگذری از من چرا ای عزیز جونم
تو می خوای تنهام بذاری من که بی تو نمیمونم

persian365
06-07-2007, 23:50
.من از او آموختم/ که چراغ در دست گیرم
. حتی روز روشن/حتی شبهای پر از چراغ برق
. او گفت که گم می شوی/ در این شهر
. او گفت/ که گرگ ها از چراغ می ترسند

sise
06-07-2007, 23:51
دلم نمي خواد پل ما نامه ي پنهوني بشه
مي خوام هواي كوچه مون دوباره باروني بشه
وقتي بارون مي زنه دلم ميخواد چتر تو واشه
اين كوچه بازم پر از صداي پاي ما شه
وقتي بارون مي زنه دلم مي خواد كه سرپناهم
سقف آبي روسري خيس تو باشه


persian آهنگا رو دانلود کردی؟ خودشونن؟

rsz1368
06-07-2007, 23:54
هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرشی پیگیر با تشویش
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا دل یاران؟

Payan
06-07-2007, 23:56
هرگز بيمن عاطفت پير مي فروش
ساغر تهي نشد ز مي صافي روشنم
حافظ


بچه ها يه اينويزيبل اومده تو تاپيك محمد نكنه تويي؟قرار شد كه ويزيبل بياي!!!!!!!!!!!!
دوستان من خسته ام زود رفع زحمت مي كنم
شب خوش

sise
06-07-2007, 23:58
احتمالا پایان رفته من ادامه میدم:
نگو يادت نمياد اون همه حرفاي قشنگ
نگو تكرار نميشن خاطره هاي رنگ به رنگ
حالا من تو هر ترانه مي شكنم هزار دفه
حالا قصه مون شده افسانه ي ماه و پلنگ
حالا هي نامه ها رو به قاصدك ها مي سپارم
مي نويسم كه هنوزمثل قديم دوست دارم

persian365
06-07-2007, 23:58
هرگز بيمن عاطفت پير مي فروش
ساغر تهي نشد ز مي صافي روشنم
مثل خورشيد آمد
اما هيچگاه نفهميدم
چرا در غروب سوخت

هنوز دانلودشون تموم نشد ولی فکر کنم خودشه .. بازم ممنون

sise
07-07-2007, 00:04
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

mohammad99
07-07-2007, 00:04
دلي ديرم چو مو ديوانه و دنگ زده آئينه هر نام بر سنگ
بمو واجند که بي نام و ننگي هر آن يارش تويي چه نام و چه ننگ
سلام

من ویزیبل حساب میشم
چون همه فهمیدن من اومدم!!!

راستی این هفته تاپیک نقد شعر با منه اگه بد شد ببخشید!!

rsz1368
07-07-2007, 00:09
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت

sise
07-07-2007, 00:09
تو برافراشته باش
شعر خونبار مني
ياد رنگين رفيقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من


خوب شد اومدی محمد آخه من دارم میرم!!!
خب گذاشتی شعرو یا نه؟(بروم ببینم)

عــــلی
07-07-2007, 00:09
وای دوستان شما چقدر با "م" تموم می کنین من م هام داره تموم میشه باید 5 تا 5 تا شعر سعدی ، حافظ یا سهراب بگیرم.

تو ومن باهم ميشيم ما
ما با هم ميشيم يه دريا
عشق ما عشق زميني
تپشش خيلي قديمي
دريا طوفانش زياده
اما قلبم طاقت دوري نداره
تو بيا بامن يكي شو
تا باز آسمون بباره
ابر آسمون تو شبها جلوي ماهو مي گيره
اما باز از پشت ابرا مهتابو دلم مي بينه
نور مهتاب يه اميده واسه ديدنت دوباره
ديدن دوباره تو روح تازه ي بهاره
تو برام يه آشيونه توبرام يه تكيه گاهي تو عروس شهر عشقي .

rsz1368
07-07-2007, 00:11
تنی اینجا به خاک افتاده پر پر می زند در پیش چشم من
که او را دشنه آجین کرده دست دوست یا دشمن
و گر باور توانی کرد دست دوست با دشن!

persian365
07-07-2007, 00:13
نگاهت را
صدا
مرا
از چاه
مرگ
التهاب
...
زنده كن

sise
07-07-2007, 00:14
نفس تو سينه مونده
تو اين تنهايي تلخ
من و يك عالمه ياد
نشسته روبرويم
كسي كه رفته بر باد
كسي كه عاشقانه
به عشقش پشت پا زد
براي بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه درديه خدايا نخواستن اما رفتن
براي اون كه سايه س هميشه رو سر من

شب خوش

magmagf
07-07-2007, 00:16
نردباني بلند بر مي دارم
پاي پنجره ي پرسه هاي پسين پروانه مي گذارم
و به سكوت سلام آن روزها سرك مي كشم
شاعر كه شدم
مي آيم كنار كوچه ي كبوترها
تاريخ يادگاري ديوار را پررنگ مي كنم
و مي روم

persian365
07-07-2007, 00:17
مادرم مرا به وصف تو هیچ راه نیست
. کس چو خدا به وصف تو اگاه نیست
. بهشت به پای وصف تو مادر کم است
. کسی غیر تو پیش خدا بدین جاه نیست

rsz1368
07-07-2007, 00:19
مفهوم مرگ من
در راه سر افرازی تو در کنار تو
مفهوم زندگی ست
معنای عشق نیز
در رنوشت من
با تو همیشه با تو برای و زیستن

aftabkhanom
07-07-2007, 00:37
نه ... دگر هرگز نمی اید بدیدارم
پیکری گم میشود در ظلمت دهلیز
باد در را با صدایی خشک میبندد
مرده ای گویی درون حفره ی گوری
بر امیدی سست و بی بنیاد میخندد

saye
07-07-2007, 01:21
دل جدا دیده جدا سوی تو پرواز کند
گرچه من در قفسم بال و پرم بسیار است
...

mohammad99
07-07-2007, 01:27
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجي به قدر کوچ کنونم کشيد و رفت


بچه ها کانال1 داره روستای مارو نشون میده

saye
07-07-2007, 01:29
تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای
تو از اینه ها و ابریشم ها آمده ای.

در خلئی که نه خدا بود و نه آتش
نگاه و اعتماد ترا به دعائی نومیدوار طلب کرده بودم.
....

magmagf
07-07-2007, 01:38
مرداب اتاقم كدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگهايم مي شنيدم .
زندگي ام در تاريكي ژرفي مي گذشت .
اين تاريكي، طرح وجودم را روشن مي كرد .

mohammad99
07-07-2007, 01:40
دريغا عيش شبگيري که در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل مگر وقتي که درماني


فرانک بزن کانال 1

magmagf
07-07-2007, 01:55
یه روزی دل مال من بود پراز غرور
یه دنیا آرزو ..شادی ... پراز سرور
اما چی اومد به سرش چی شد یهو تنها شدی؟
اسیر دست غول شدی با خود غول تنها شدی؟

نصفه شبی برم پای تلویزیون همه بیدار می شن

saye
07-07-2007, 01:55
يادش بخير دسته گلي از صداقتش
در لابلاي شهر وجودم نشسته بود
دست مرا به رسم وفا سبز مي فشرد
دستش اگرچه از غم يک عمر خسته بود
...

mohammad99
07-07-2007, 02:02
دوتا چشم سياه داري
دو تا موي رها داري
تو اون چشمات چيا داري؟ بلا داري... بلا داري ...
دوتا چشم سياه داري

توي سينت صفا داري
توي قلبت وفا داري
صف عشاق بدبختو
از اين جا تا کجا داري
دو تا چشم سياه داري


ابیونه رو از دست دادی دیگه
تاپیک نقد هم امادس بسم الله

saye
07-07-2007, 02:10
ياد دارم ز راه و رسم كهن
كه دو ناساز ابه هم پيوست
من شدم يادگار اين پيوند
ليك چون رشته سست بود ، گسست
...

mohammad99
07-07-2007, 02:21
تا به دامن ننشيند زنسيمش گردي
سيل خيز ازنظرم رهگذري نيست که نيست

تا دم از شام سر زلف سياهت نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست

saye
07-07-2007, 02:27
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من صفای نخستین را
...

magmagf
07-07-2007, 02:36
اون روزا که دِله بود
دِله پر حوصله بود
انتظار دیدنت
پشت هر پنجره بود

اون روزا که دله بود
دله پر حوصله بود
نامه های خط خطیم
همه از رو گله بود

saye
07-07-2007, 02:40
درد را با لذت آميزد،
در تپش هايت فرو ريزد.
نقش هاي رفته را باز آورد با خود غبار آلود.

مرده لب بربسته بود.
چشم مي لغزيد بر يك طرح شوم.
مي تراويد از تن من درد.
نغمه مي آورد بر مغزم هجوم.
...

mohammad99
07-07-2007, 02:47
مو که مست از مي انگور باشم چرا از نازنينم دور باشم
مو که از آتشت گرمي نوينم چرا از دود محنت کور باشم


شب بر همگی خوش:11:

saye
07-07-2007, 03:03
مرا در بيستون بر خاك بسپاريد تا شبها
غم بي همزباني را به فرهادش بگويم باز
...

Blue Ray
07-07-2007, 05:12
زخـــــاک آفریـدت خداوند پــــــاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

سعدی

magmagf
07-07-2007, 07:09
کوه بلند بیستون ،‌ با هفت تا طاق آسمون
باید پیش چشم شما بشکنه ، خم شه ، تا باشه
صدای نازتون داره ، قلب منو می لرزونه
مگه می شه این لرزیدن فقط مال صدا باشه ؟

عــــلی
07-07-2007, 07:58
سلام به همه عزیزان خسته نباشید صبح همگی بخیر.
ببخشید دیشب یادم رفت خداحافظی کنم.


هميشه دوست داشتم ابر باشم
چون ابر آنقدر شهامت داره كه هر وقت دلش ميگيره جلوي همه گريه كنه

salutedoky
07-07-2007, 08:25
هست هنوز ماه من چشم وچراغ دیگران
سبزه او هنوز به از گل باغ دیگران

magmagf
07-07-2007, 08:45
نبیند مدعي جز خويشتن را
كه دارد پرده پندار در پيش
گرت چشم فدابيني ببخشد
نبيني هيچ كس عاجزتر از خويش

Blue Ray
07-07-2007, 09:07
شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه باشمع گـــــفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
ترا گریه و سوز باری چراســــــــت

magmagf
07-07-2007, 09:18
تا مرد به تیغ عشق بی سر نشود
اندر ره عشق و عاشقی بر نشود
هم یار طلب کنی و هم سر خواهی
آری خواهی ولی میسر نشود

Blue Ray
07-07-2007, 09:25
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایـــــــــــی

دل که آیینه ی صافی ست غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایـــی

حافظ

saye
07-07-2007, 09:34
يك امشبم ببخش كه يك امشب
ناليدن نهفته نمي خواهم
بر مرغ شب ز ناله ي جانسوزم
امشب طريق ناله بياموزم
تب ، اي تب !‌ از چه شعله كشي در من ؟
آتش به خرمنم ز چه اندازي؟
...

Blue Ray
07-07-2007, 09:47
یکی را که سعی قدم پیشتر
به درگاه حق منزلت بیشتـــر

سعدی

saye
07-07-2007, 09:58
dostane khobam ta jaey ke mitonid say konid sher haro kamel benevisid
omidvaram hamishe shad va moafagh bashid


هین امشب فقط امشب فقط هم بغض من باش
هین امشب فقط مثل خود عاشق شدن باش
در آوار همه آینه هاتکرار من باش
همین امشب کلید قفل این زندون تن باش
رو گلدون رفاقت بریز عطر سخاوت بپاش رنگ طراوت
ای جان جانان ای درد و درمان
ای سخت و آسان آغاز و پایان
ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو
ببارو قطره قطره نم نمک آزاده تر شو
تو این باغ پر از برگ و پر از خواب ستاره اگه پر میوه ای
پر سایه ای افتاده تر شو
رو گلدون رفاقت بریز عطر سخاوت بپاش رنگ طراوت
ای جان جانان ای درد و درمان
ای سخت و آسان آغاز و پایان
امشب ببین که دست من عطر تو رو کم میاره
امشب همین ترانه هم نفس نفس دوستت داره
صدا صدا صدای من به وصعت یکی شدن
بیا بیا شکن شکن بیا به جنگ تن به تن بیا به جنگ تن به تن
ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو
ببارو قطره قطره نم نمک آزاده تر شو
تو این باغ پر از برگ و پر از خواب ستاره اگه پر میوه ای
پر سایه ای افتاده تر شو
رو گلدون رفاقت بریز عطر سخاوت بپاش رنگ طراوت
ای جان جانان ای درد و درمان
ای سخت و آسان آغاز و پایان

magmagf
07-07-2007, 10:00
نام مرامپرس
بگذار از تو من
زیاد ندادنم
پیراهنی ز رنگ به تن کرده
با قلب خون فشان
این لاله های شهری
از گودهای جنوب شهر
می آمدند

عــــلی
07-07-2007, 11:10
دستانم تشنه ی دستان توست
شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم
زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

magmagf
07-07-2007, 11:16
تهی بود و نسیمی.
سیاهی بود و ستاره ای
هستی بود و زمزمه ای.
لب بود و نیایشی.
«من» بود و «تو» یی:
نماز و محرابی.

mohammad99
07-07-2007, 12:05
يک جرعه می ز ملک کاووس به است از تخت قباد و ملکت طوس به است
هر ناله که رندي به سحرگاه زند از طاعت زاهدان سالوس به است


سلام ظهر بر همگی خوش

magmagf
07-07-2007, 12:30
تو كه احساسي نداري ؛ ميدوني دلم چه تنگه؟
كاش منم مثل تو بودم ؛ قلبي كه از جنس سنگه
مي دوني اين شعر من نيست ؛ حرف يه دل شكستست
كسي كه تموم حرفاش ؛ توي ابهام گذشتست
راستي مرگم و نديدي ؟ من كه چشمام نمي بينه
اخه از روزي كه رفتي ؛ ارزوي من همينه

سلام ظهر شما هم به خیر

mohammad99
07-07-2007, 12:52
هواخواه توام جانا و مي‌دانم که مي‌داني
که هم ناديده مي‌بيني و هم ننوشته مي‌خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني

عــــلی
07-07-2007, 12:53
سلام محمد جان ظهر شما هم بخير.

هرز دستي را نگير وقتي قصد شكستن قلبش را داري
هرگز نگو براي هميشه وقتي مي دوني جدا مي شي
درباره احساسات سخن نگو اگر واقا وجود ندارد
هرگز به چشماني نگاه نكن وقتي قصد دروغ گفتن داري
هرگز سلامي نده وقتي مي دوني خداحافظي در ذهنته!

68vahid68
07-07-2007, 12:57
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم

حافظ

mohammad99
07-07-2007, 12:59
همین جوری پشت سر هم پست بدید

اصلا پست قبلی هم رو نخونید.خب
از بهار باید ادیت شه

68vahid68
07-07-2007, 14:22
فكر كنم چند تا شعر همزمان ارصال شدند كه اين عصبانيتي نداره

sise
07-07-2007, 14:25
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم

حافظ

بیخیال. از این موارد زیاد پیش میاد. با اجازه من ادامه میدم:

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

عــــلی
07-07-2007, 14:30
ديگه يار نمي خوام
وقتيكه مي بيني عشق دوروغه
چراغش بي فروغه
آخه وقتي كه وفا نيست
عشقو عاشقي چيست؟؟؟

sise
07-07-2007, 14:42
توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند (تکراری؟؟)

عــــلی
07-07-2007, 14:46
دلي گفت: كه آخر چه بود حاصل من؟
عشق فرمود: تا چه بگويد اين دل من!
عقل ناليد: كجا حل شود اين مشكل من؟
مرگ خنديد: در اين خانه‌ي ويرانه‌ي من!

من زياد شعرهايي كه ميگم يادم نمياد ببخشيد.

magmagf
07-07-2007, 14:59
ناز بر من کن که نازت می کشم تا زنده ام
نیم جانی هست و می آید نیاز از من هنوز

عــــلی
07-07-2007, 15:06
زندگي مثل يه ديكته اس هي مي نويسيم،
هي غلط مي نويسيم،
هي پاك مي كنيم دوباره هي مي نويسيم،
هي پاك مي كنيم غافل از اينكه عزرائيل داد ميزنه: برگه ها بالا

خداحافظ تا فردا.

salutedoky
07-07-2007, 15:07
الهی سینه ای ده آتش افروز
درآن سینه دلی وان دل همه سوز

magmagf
07-07-2007, 15:24
زشادی های سبز با تو بودن
برایم شاخه ای بی برگ و بر ماند
تو رفتی و ندانستی که بی تو
خیالت تا ابد در قلب و سر ماند

mohammad99
07-07-2007, 15:27
در مذهب طريقت خامی نشان کفر است
آری طريق دولت چالاکی است و چستی

تا فضل و عقل بينی بی‌معرفت نشينی
يک نکته‌ات بگويم خود را مبين که رستی

salutedoky
07-07-2007, 15:45
یار این طایفه خانه برانداز مباش
ازتوحیف است به این طایفه دمساز مباش

magmagf
07-07-2007, 16:06
شاعری دوره گردم و آزاد
هر چه قیدم همی زند بر باد
موی جم شد سپید در پی دوست
مسجد و دیر و یا خراب آباد

mohammad99
07-07-2007, 16:06
دمي از پرده بيرون آي، باري

كه كلي پرده صبرم دريدي

هم از لطف تو بگشايد مرا كار

كه جمله بستگي‌ها را كليدي

نخستم برگزيدي از دو عالم

چو طفلي در برم مي‌پروريدي

68vahid68
07-07-2007, 16:33
يا رب آينه حسن تو چه جوهر دارد
كه درو آه مرا قوت تاثير نبود

mohammad99
07-07-2007, 17:27
درده به ياد حاتم طی جام يک منی
تا نامه سياه بخيلان کنيم طی

زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان
بيرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی

rsz1368
07-07-2007, 17:43
در ضمیرت اگر این گل ندمیدست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیدت هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت

68vahid68
07-07-2007, 17:53
تا بر دلش از غصه غباري ننشيند
اي سيل سرشك از عقب نامه روان باش

حافظ

leira
07-07-2007, 18:07
شراب تلخ مي خواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم زدنيا و شر و شورش

mohammad99
07-07-2007, 18:12
جون من اشتباه میکنید ادیت کنید دیگه

sise
07-07-2007, 18:18
شراب تلخ مي خواهم كه مرد افكن بود زورش
كه تا يكدم بياسايم زدنيا و شر و شورش


شوق دل‌ها ارادت تو بود
ذوق جان‌ها عبادت تو بود

تا که خاک درت پناه من است
آستان تو سجده‌گاه من است

من ز کویت بدر ندانم رفت
زانکه زین در کجا توانم رفت؟

mohammad99
07-07-2007, 19:13
تکيه بر ديوار کــــردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشيند آن که يار ازمن گرفت
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن

magmagf
07-07-2007, 19:45
نمی بینید چشمم را
که هم بیدار و هم باز است ؟
نمی بینی افق در پیش من گسترده ، دلباز است ؟
نمی بینی مرا هر لحظه آغاز است ؟
برای من به خود بالیدن از هستی
و یا رنج تهی دستی چه ناساز است ؟

mohammad99
07-07-2007, 20:03
توانگرا دل درويش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

بدين رواق زبرجد نوشته‌اند به زر
که جز نکويی اهل کرم نخواهد ماند


سلام
ایندفعه ی ندادم

68vahid68
07-07-2007, 20:12
دور از رخ او دم بدم از چشمه چشمم
سيلاب سزشك آمد و طوفان بلا رفت

حافظ

mohammad99
07-07-2007, 20:16
تو می‌بايد که باشی ور نه سهل است
زيان مايه جاهی و مالی

بر آن نقاش قدرت آفرين باد
که گرد مه کشد خط هلالی

68vahid68
07-07-2007, 20:19
يا رب كجاست محرم رازي كه يك زمان
دل شرح آن دهد كه چه ديد چه ها شنيد

حافظ

mohammad99
07-07-2007, 20:22
دموعی بعدکم لا تحقروها
فکم بحر عميق من سواقی

دمی با نيکخواهان متفق باش
غنيمت دان امور اتفاقی

magmagf
07-07-2007, 20:27
يه دفه هم نشُدِش كه سايه ها، واسه ديوار دلشون كباب بشه
هيچكدوم نفهميدن كه اون ديوار، تنها آرزوش اينه: خراب بشه
وقتي سايه ها مي رفتن توي هم، دل ديوار پُر ِدرد و غم ميشد
چون مي خواس اشكاشو پنهون بكنه، ديوار بلند خونه خم ميشد

محمد باور کن حروف دیگه هم وجود دارند ها

mohammad99
07-07-2007, 20:30
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حيف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف
گر شب و روز در اين قصه مشکل باشی


چشم دیگه ی نمیدم


در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين کوی سربازان و رندانم چو شمع

روز و شب خوابم نمی‌آيد به چشم غم پرست
بس که در بيماری هجر تو گريانم چو شمع

sise
07-07-2007, 20:44
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند

سلام

mohammad99
07-07-2007, 20:47
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ی ما خالیست
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک میافتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه میآید
حیاط خانه ی ما تنهاست .
پدر میگوید:
" از من گذشته ست
از من گذشته ست
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم "
و در اتاقش ، از صبح تا غروب ،
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر میگوید:
" لعنت به هرچی ماهی و هرچه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافیست

سلام

sise
07-07-2007, 20:52
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

چطوری محمد؟ چرا "ی" نمیدی؟

mohammad99
07-07-2007, 20:54
نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را

حديث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را

غزل گفتی و در سفتی بيا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را


دوستان فرمودن

sise
07-07-2007, 20:58
از اين پنجره هاي بسته خسته ام! بانو
خسته ام از اين دقايق بي لبخند
باران ببارد يا نبارد
من مي روم با دست هايت
چتري براي پروانه ها بسازم
اشکال نداره. برا من بگو

rsz1368
07-07-2007, 21:07
من از زبان آب پرنده نیم ماه
با مردم زمانه سخن ها سروده ام
من از زبان برگ
درد درخت را
در زیر تازیانه بیداد برق و باد
در پیش چشم مردم عالم گشوده ام

68vahid68
07-07-2007, 21:11
من نگويم كه به حرف دل من گوش كنيد
بهتر آن است كه اين قصه فراموش كنيد

rsz1368
07-07-2007, 21:17
دنیا نیرزد که پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکرده ست عاقلی

BKM_MAHDI
07-07-2007, 21:21
يار دبستاني من
با من وهمراه مني
چوب الف برسرما
بغض من و آه مني

sise
07-07-2007, 21:24
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند

bkm جان شعر جالبه. کاشکی همشو مینوشتی. خاطرات زیادی باهاش دارم

magmagf
07-07-2007, 21:44
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او ، دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی هر شب به من سر میزند ... !

یک بار دیگه هم اینو نوشته بودم اما یک دفعه یادش افتادم
ببخشید دیگه

sise
07-07-2007, 21:46
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

سلام. حالتون؟

rsz1368
07-07-2007, 22:20
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق

magmagf
07-07-2007, 22:28
قايقي خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از اين شهر غريب كه درآن هيچكسي نيست كه در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند


مرسی

چرا امشب کسی نیست ؟اقا جلال؟ محمد ؟ پایان ؟مژگان ؟افتاب؟.....؟

Payan
08-07-2007, 00:04
دواي درد عاشق را كسي كو سهل پندارد
ز فكر آنان كه در تدبير درمانند درمانند
حافظ



سلام بر همه
همه كه نيستن پس سلام بر فرانك خانوم
اجازه بده من دوباره صداشون كنم:
آقا جلال:19:
محمد جان:19:
مژگان خانوم:19:
آفتاب خانوم:19:
نه مثل اينكه امشب كسي نيست.........
شما هم كه رفتي پس منم رفتم بخوابم شب خوش خواباي خوب ببينيد

hamid_hitman47
08-07-2007, 00:27
دیگه توی قلبم کسی پیدا نمیشه
که مثل تو توی دلم، مهرش بشینه
که مثل تو برام بگه، پیشم بشینه...

mohammad99
08-07-2007, 00:34
هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی
کاين کيميای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

سلام ما از اون وقت تاحالا برق نداشتیم .تازه برق اومد
شما هم که نیستید
پس من هم یه 5 دقیقه میرم

ولی خدایی کیشمیش دم داره.خب بهم اقا نمیگید حداقل بگید مهندس! البته بدون اقا راحترم.ادم به داداش کوچیکش که اقا نمیگه !!
:46: :31:

یاحق

Payan
08-07-2007, 00:41
از در درآمدي و من از خود به در شدم
گويي از اين جهان به جهان دگر شدم
سعدي


سلام محمد جان
خدا كنه بقيه هم بيان
امشب خيلي سايت خلوته
من كه فعلا از خواب صرف نظر كردم

hamid_hitman47
08-07-2007, 00:42
مثل عذاب... وقتی میخوام دیگه نیستی
نیستی که ببینی اشکام دیگه نمیتونن
نریزن بمونن بسازن نمیرن...

mohammad99
08-07-2007, 00:44
می ده که گر چه گشتم نامه سياه عالم
نوميد کی توان بود از لطف لايزالی

ساقی بيار جامی و از خلوتم برون کش
تا در به در بگردم قلاش و لاابالی


بزار تا فرانک نیست من ی بدم

از منم شب بخیر
صبح ساعت 6 قرار کوه دارم
فعلا
یاحق باحق تاحق

hamid_hitman47
08-07-2007, 00:47
يه بي طافت خسته، به انتظار نشسته
يه روز رفيق راهي، سفر پاي پياده
به اندازه عشقي، پر از حرفاي ساده...

Payan
08-07-2007, 00:54
هر بيشه گمان مبر كه خاليست
شايد كه پلنگ خفته باشد
سعدي

مهندس جان خوش بگذره:8:
دلاوران نام اوران..................
اين هم آهنگ بعد از فتح قله


شب خوش
در پناه حق

Asalbanoo
08-07-2007, 01:01
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را

خامشی از قصه‌ی عشق بتان هاتف چرا
باز خواهم بر سر این داستان آرم تو را

hamid_hitman47
08-07-2007, 01:01
ای برای با تو بودن
باید از بودن گذشتن
سر به بیداری گرفته
ذهن خواب آلوده من...

Asalbanoo
08-07-2007, 01:03
ناله بی‌تاثیر و افغان بی‌اثر چون زین دو من
بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را

گر نیارم بر زبان از غیر حرفی چون کنم
تا به حرف ای دلبر نامهربان آرم تو را

hamid_hitman47
08-07-2007, 01:08
از چه زمينه خاک تو
لونه سايه ها شدی
كدوم غروب نشوني داد
شب از كدوم جاده بيای
از عاشقاي رهگذر
نشونيه منو بخواي...

mohammad99
08-07-2007, 01:10
یک ختم هم گرفته شد پر بدک نبود

بسیار تسلیت که به من عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمی شود.



شب بر همگی خوش

ابجی باز تنوع زدی که

شما دختر هم که یه 1 هفته اواتور عوض نکنید اصلا اموراتتان نمیگزره


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به من سر بزنید خوشحال میشیم

Asalbanoo
08-07-2007, 01:13
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای
ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا

ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا

جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا

در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا

چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند
تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا


سلام
پایان جان شوما انچنان منو صدا زدی همه محل بیدار شدن
محمد جان شبت بخیر .. چی کار کینم خوب.. تنوع طلبیم

حمید جان تو را خدا ی نده دادا کمیاب شده

mohammad99
08-07-2007, 01:16
ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری

ای که با زلف و رخ يار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری

فقط برا ایجی مژگان خودم

البت که فرانک هم اومد ی یه هم برا اون گزاشتم کنار

میخوام برم اما نمیشه

magmagf
08-07-2007, 01:17
يه شب خوب تو اسمون
يه ستاره ي چشمک زنون خنديد
و گفت کنارتم تا اخرش تا پاي جون
ستاره ي قشنگي بود
اروم و ناز و مهربون
ستاره شد عشق منو
منم شدم عاشق اون
ولي زياد طول نکشيد
عشق منو ستاره جون
ماهه اومد ستاره رو دزديدو برد
نا مهربون ستاره رفت .
با رفتنش منم شدم بي همزبون
حالا شبا به ياد اون
چشم مي دوزم به آسمون


اقا محمد شما به ما "ی" ندی روزت روز نمی شه ها

Asalbanoo
08-07-2007, 01:17
نرخ بالا کن متاع غمزه‌ی غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را

پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بی‌امتیاز و عاشق ممتاز را

صید بندانت مبادا طعن نادانی زنند
به هر صید پشه بند از پای بگشا باز را

انگبین دام مگس کردن ز شیرین پیشه‌ایست
برگذر ، نه دام مرغ آسمان پرواز را

مرسی دادا....

نصفه شبی مارو می فرستی گدایی "ی" ها

mohammad99
08-07-2007, 01:19
من برم بخوابم تا از طرف انجمن نسوان محکوم به تبعید نشدم

یا حق


يک نظر بر يــــــــار کردم يار ناليدن گرفت
يک نظر بر ابـــــــر کردم ابر باريدن گرفت
يک نظر بر باد کــــــردم باد رقصيدن گرفت
يک نظر بر کوه کـــــردم کوه لرزيدن گرفت
تکيه بر ديوار کــــردم خاک بر فرقم نشست
خاک بر فرقش نشيند آن که يار ازمن گرفت

Payan
08-07-2007, 01:20
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور


پسر جان برو بخواب صبح نمي رسي سر قرارا!!!!
هرچي مژگان خانوم "ا" داد ما خواستيم اين شعرو بذاريم يكي پيش دستي كرد:خلاصه براي شما

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟
بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا

هرچي فرانك خانوم صدا زد نيومدي ديگه اونم رفت

Asalbanoo
08-07-2007, 01:21
روز وصلم به تن آرام نباشد جان را
که دمادم کند اندیشه شب هجران را

آه اگر عشوه گری‌ها زلیخا سازد
غافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
نه داد نرو کاریت نداریم که......... تازه می خوام چایی بذارم

Blue Ray
08-07-2007, 01:28
الا یا ایها الســـــاقی ادر کاســــــا و ناولـــــــها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

حافظ

راستی اگه چایی دم کشید لینکشو بزارین تا ما دانلود کنیم.

Asalbanoo
08-07-2007, 01:30
آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا؟
بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا

پایان جان نبودی من به جات نوشتم

Payan
08-07-2007, 01:32
اگر چند فرزند چون ديو زشت
بود نزد مادر چو حور بهشت
اسدي


خوب عزيزان شب خوش
فرانك خانوم هم كه تشريف آوردند
خانوما رو تنها ميگذاريم كه درد دل كنند اساسي
(ويرايش:ممنون فقط خدا رو شكر ختم به خير يعني ختم به الف شد)

magmagf
08-07-2007, 01:35
تو شاخسار شانه ات پناه اين پرنده است
ولي چرا،چرا مرا، تو بي پناه مي كني
محبتت چه جالب است،كمي عجيب شايدم
براي رفع خستگي مرا سياه مي كني

منم شب به خیر
هر چند دیر اومدم

Blue Ray
08-07-2007, 01:54
یکی پیش شوریده حالی نبشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشــــت؟

بگفتا مپرس از من این ماجــــرا
پــسندیدم آنچ او پـــسندد مرا

سعدی

saye
08-07-2007, 03:02
اگر روزي رسد دستم به گردون
ازو پرسم كه اين چون است و آن چون؟
يكي را داده اي صد گونه نعمت
يكي را نان جو آلوده در خون
...

Blue Ray
08-07-2007, 03:34
به به . من این دو بیتو خیلی دوست دارم.ممنون سایه جان.

نگویم سماع* ای برادر که چیست
مــگر مستمع را بــدانم که کیست

سعدی

*منظور رقص سماع

sise
08-07-2007, 07:20
ته که می‌شی بمو چاره بیاموج
که این تاریک شوانرا چون کرم روج

کهی واجم که کی این روج آیو
کهی واجم که هرگز وا نه‌ای روج

magmagf
08-07-2007, 07:37
جنین فریاد خواهد کرد:
که ای مادر
به من فرصت بده آخر
ببینم رنگ دنیا را
و عشق و آرزوها را
...
حیات من به دست توست

68vahid68
08-07-2007, 07:51
تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است
همواره مرا كنج خرابات مفام است


حافظ

sise
08-07-2007, 08:48
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت

یادم رفت "تا" را بنویسم!!!

68vahid68
08-07-2007, 08:55
اقا جلال شما چرا ؟
"ت" بايد جواب ميداديد نه" چ "

sise
08-07-2007, 09:17
اصلاح شد وحید اقا

magmagf
08-07-2007, 09:45
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت

یادم رفت "تا" را بنویسم!!!


تا آستین به قصد تو بالا زدیم ، شد
شمشیرهای تشنه به خون از کمر برون
باید امید هرچه فرج را به گوربرد
بیهوده می بری دل ما را ستون...ستون
این شعر ، هم ردیف غزل های چشم توست
زخمی نزن که قافیه افتد به خاک و خون

اواتار نو مبارک

leira
08-07-2007, 10:27
نذر كردم گر از اين غم به در آيم روزي
تا در ميكده شادان و غزلخوان بروم

sise
08-07-2007, 11:11
مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی

خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

شهریار

ممنون فرانک

Hazy
08-07-2007, 11:28
ياري اندر كس نميبينم ياران را چه شد

دوستي كي آخر آمد دوست داران را چه شد
مشاعره مي كنيم!!

sise
08-07-2007, 11:45
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
\
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

magmagf
08-07-2007, 13:04
دل باد از هوا خالی است
برای باد دشمن بودن و دلبستگی
سهل است ، پوشالی است
من از زیبایی و زشتی چه می دانم
نه در خشکی نه در دریا ، نمی مانم

Asalbanoo
08-07-2007, 13:05
من که تو سیاهیا.. از همه رو سیاه ترم

میون اون کبوترات.. با چه رویی بپرم

68vahid68
08-07-2007, 13:06
مرا روز ازل كاري بجز رندي نفرمودند
هران قسمت كه آنجا رفت ازان افزون نخواهد شد

حافظ

magmagf
08-07-2007, 13:08
در زیر پاشنه هر در
در پشت هر مغز
من له له سگان مفتش را
پی جوی و هرزه پوی
احساس می کنم
حتی
از هر بلور واژه که جان می دهد به خلق
نان و گل و سلامت و آزادی
می بینم آشکار

Asalbanoo
08-07-2007, 13:20
راستی آيا رفتی با باد ؟

با توام ، آيا کجا رفتی آی ،

راستی آيا جايی خبری هست هنوز ؟

مانده خاکستر گرمی جايی ، در اجاقی ؟

طمع شعله نمی بندم

خردک شوری هست هنوز ؟

magmagf
08-07-2007, 13:27
زیبا من چیا بگم عاشقی باورت می شه ؟
تو که خیلی بهتر از ما این چیزا سرت می شه
من بگم دوست دارم با چه رقم یا عددی
تو که بینهایتو قشنگ تر از من بلدی

68vahid68
08-07-2007, 13:28
يا رب امان ده تا باز بيند
چشم محبان روي حبيبان

حافظ

Asalbanoo
08-07-2007, 13:29
تو در سراب آیینه.. شبانه خنده می کنی

من شکست داده را.. خودت برنده می کنی
نیامدی و سالها........نظر به جاده دوختم

بیا ببین که بی تو من... چه عاشقانه سوختم

sise
08-07-2007, 13:38
مرگم زتو دور افگند اندیشه‌ام اینست
اندیشه‌ی این جان گرفتار ندارم

خون شد دل خسرو ز نگهداشتن راز
چون هیچ کسی محرم اسرار ندارم

68vahid68
08-07-2007, 13:48
من كه شبها ره تقوا زده ام با دف و چنگ
اين زمان سر به ره آرم چه حكايت باشد

sise
08-07-2007, 13:59
دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند

ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند
آواتار جدید مبارک.
تو هم که زنونه اش کردی اقا وحید!

Payan
08-07-2007, 14:00
در هوايت بي قرارم روز و شب
سر ز كويت بر ندارم روز و شب

جان روز و جان شب اي جان تو
انتظارم ، انتظارم روز و شب

زان شبي كه وعده كردي روز وصل
روز و شب را مي شمارم روز وشب

اي مهار عاشقان در دست تو
در ميان اين قطارم روز و شب

سلام به همه
تقديم به مژگان خانوم(شما بودي شهرام ناظري دوست داشتي ديگه؟من اين تصنيف رو خيلي دوست دارم با صداي شهرام ناظري)

sise
08-07-2007, 14:06
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند

چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند

آقا پایان چطوری؟

rsz1368
08-07-2007, 14:07
کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جم وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دس بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاه دگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چو کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
خذر از عشق ندانم ، نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت...
اشک در چشم و تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که :دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزدره خبر هم...
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم...
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
(فریدون مشیری)

rsz1368
08-07-2007, 14:09
دلتنگ و شاد
آن لحظه که بی تو سر آید مرا مباد

sise
08-07-2007, 14:12
در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

اون شعر کوچه چی بود یهو؟

Blue Ray
08-07-2007, 14:34
در ازل پرتــو حســـنت ز تــــجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

حافظ

rsz1368
08-07-2007, 14:42
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه

sise
08-07-2007, 14:43
هم بسوزی هم بسازی هم بتابی در جهان
آفتابی ماهتابی آتشی مومی بگو

گر کسی گوید که آتش سرد شد باور مکن
تو چه دودی و چه عودی حی قیومی بگو

ای دل پران من تا کی از این ویران تن
گر تو بازی برپر آن جا ور تو خود بومی بگو

چه امضایی؟ خبریه خدا نکرد؟!!

aftabkhanom
08-07-2007, 14:55
و باور می کنم - بی شک - همه پیغمبرانت را
مبادا راست باشد این خبر ،زنهار
مکن ، مپسند این ، مگذار
ببین ، آخر پناه آورده ای زنهار می خواهد
پس از عمری ،همین یک آرزو ، یک خواست
همین یک بار می خواهد
ببین ، غمگین دلم با وحشت و با درد می گرید
خداوندا ، به حق هر چه مردانند
ببین ، یک مرد می گرید........

Blue Ray
08-07-2007, 15:10
درویش را نباشد بـرگ ســرای ســـلطان
ماهیم و کهنه دلـقی کاتش در آن توان زد

حافظ

68vahid68
08-07-2007, 15:20
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي

حافظ

magmagf
08-07-2007, 15:23
یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم
که وقتی تو نبودی
بتوانیم از حفظ بخوانیم
این برای آن روزها کافی بود

aftabkhanom
08-07-2007, 15:41
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن
بقول دشمنان بر گشتی از دوست
نگردد هیچکس با دوست دشمن


سلام فرانك
خوبي؟

magmagf
08-07-2007, 16:31
نمی گویم از رفتن بازمان
نمی خواهم سکونی را به تو بیاموزم
که خود از یاد برده ام
زندگی آموختنی نیست
زندگی تصویر پرنده ایست
که در هوای مه آلود پرواز می کند
و در آرزوی نوشیدن جرعه ایست
که طبیعت
پس از قرنها از او دریغ کرده است

سلام افتاب جان
خوبی خانمی؟

sise
08-07-2007, 17:04
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار

به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
بهر آسایش این دیده خونبار بیار

mohammad99
08-07-2007, 18:15
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن
مرغ صيـــــــــــاد توام افتاده ام در دام عشق
يا بکـــــــــــش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن


سلام دوستان

از دامان طبیعت بازگشتیم

جلالی اواتور جدید مبراک
یاد ابیونه میفتم!!!

Payan
08-07-2007, 18:30
ناز كن ناز كه دلها همه دربند تواند

غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پيدا نشود
امام خميني(ره)


سلام جميعا
محمد جان چه خبر از طبيعت؟خوش گذشت(چندتا قله رو فتح كردي؟)
آقا جلال ببخشيد با رسم و رسوم آشنا نيستم پس با تاخير آواتار جديدت مبارك
ايضا آقا وحيد

mohammad99
08-07-2007, 18:57
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانه ترياک انداز

ملک اين مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگر جام در املاک انداز


جاتون خالی بود
تا ابشار دوقلو رفتیم(اونجا اتراق کردبم برا ...)

hamid_hitman47
08-07-2007, 19:26
زیر پای پاک بارون
یه کسی گلی بکاره
تن زخمی زیر بارون
دیگه مرهمی نداره
میشه تن پوش خیابون
چون دیگه جایی نداره...

mohammad99
08-07-2007, 19:29
هواخواه توام جانا و مي‌دانم که مي‌داني
که هم ناديده مي‌بيني و هم ننوشته مي‌خواني

Asalbanoo
08-07-2007, 19:31
الان می خواستم یه شعر بذارم.. دیدم ی هست منصرف شدم

hamid_hitman47
08-07-2007, 19:32
يه غريبه تو اون چشا كه سرده و نه آشنا
نداره حرف تازه‌اي تا بشكنه مهر لبات...


خوب من از ی گذاشتم...

Blue Ray
08-07-2007, 19:38
ترا آتش عشــق اگر پر بــسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت

سعدی

Asalbanoo
08-07-2007, 19:40
تو که رفتی وفا نکردی
نگهی سوی ما نکردی
به یاری شکستگان چرا نیایی

چه بی وفا.. چه بی وفا.. چه بی وفایی

(ببخشید اینم ی شد انگاری)

hamid_hitman47
08-07-2007, 19:41
یه حوض و چند تا ماهی
خسته سوز و سرما

بازم بکار تو دست من بهارو
بازم بیا نون بده ماهیارو

Blue Ray
08-07-2007, 19:43
خوی الان تکلیف چیه ؟

mohammad99
08-07-2007, 19:43
و عيش نهان چيست کار بی‌بنياد
زديم بر صف رندان و هر چه بادا باد

گره ز دل بگشا و از سپهر ياد مکن
که فکر هيچ مهندس چنين گره نگشادبود


یا حق

Asalbanoo
08-07-2007, 19:46
دوش چه خورده ای دلا.. راست بگو نهان مکن
چون خمشانه بی گنه.. سر به اسمان نکن

(ببخشید من این شعر را نمی دونم ماله کیه و کاملشو هم می خوام.. اگر کسی می دونه ممنون می شم اسم شاعر و کامل شعر را بذاره)
محمد جان دادا شوخی می کنم باهات

sise
08-07-2007, 19:47
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر

نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر


سلام مژگان خانوم:
شعر از مولوی هست صبر کنی برات میزارم
محمد. چی داشتین تو تفریحتون؟

hamid_hitman47
08-07-2007, 19:49
راهیم راهیه جایی كه پر از زمزمه باشه
اونجا خوشبختی یه دنیا
قد سهمه همه باشه

Asalbanoo
08-07-2007, 19:53
همچون قمر سلطان شب عصیان درو عصیان رب
علمش رهایش را سبب بنده‌ش عجم همچون عرب

اندر خلاف او ندب وندر رضای او بقا


عالی حسامش سر درو خورشید درین را نور وضو
بدخواه او مملوک شو سر حقایق زو شنو

مرسی جلال جان لطف بزرگی می کنی

hamid_hitman47
08-07-2007, 20:06
وای...اگه فردا بیاد باز تو نباشی
میخوام داد بزنم از این جدایی
دیگه مردم...دیگه مردم
چه قدر تو بی وفایی...

sise
08-07-2007, 20:17
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود

Blue Ray
08-07-2007, 20:19
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

حافظ

hamid_hitman47
08-07-2007, 20:21
دیگه جون نداره دستام اخر قصه رسیده
عطر تو مثل نفس بود واسه این نفس بریده
مگه بهت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره...

Asalbanoo
08-07-2007, 20:26
هر چند مسکنم به زمین است، روز و شب
بر چرخ هفتم است مجال سفر مرا

گیتی سرای رهگذران است ای پسر
زین بهتر است نیز یکی مستقر مرا

از هر چه حاجت است بدو بنده را، خدای
کرده‌است بی‌نیاز در این رهگذر مرا

شکر آن خدای را که سوی علم و دین خود
ره داد و سوی رحمت بگشاد در مرا

mohammad99
08-07-2007, 20:27
آرزو دارم مرگت را ببينم

بر مزارت دسته هاي گل بچينم



ی رو برداستم

تفریحات تقریبا مجاز بود.

hamid_hitman47
08-07-2007, 20:30
ما خون جگر خورديم و سوختيم و ساختيم
به جرم زنده بودن همه هستي رو باختيم
آخه از تو چه پنهون دلم دست خودم نيست
ديگه اين چشا اون چشمي كه عاشقش شدم نيست...]

Payan
08-07-2007, 20:37
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسين منست
حافظ

سلامي چو بوي خوش آشنايي
محمد چرا تاپيكو ميريزي بهم؟!!!!!!!!!!!آخه من چه بدي به تو كردم؟
صبح رفتي تفريحتو كردي حالا مردمو ميزاري سر كار؟

mohammad99
08-07-2007, 20:38
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
کس واقف ما نيست که از ديده چه‌ها رفت

بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت

hamid_hitman47
08-07-2007, 20:43
مشکل از من بود ..اون پست بالایمو ویرایش کردم...از همه ی دوستان معذرت میخوام...

hamid_hitman47
08-07-2007, 20:46
تو قامت سياه شب
وقتي ستاره ميميره
انگار ميخواد بهم بگه
واسه رسيدن به تو ديره...

mohammad99
08-07-2007, 22:21
هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مينگرم او همه من من همه اويم

mohammad99
08-07-2007, 22:21
من نيز چو خورشيد دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپويم

mohammad99
08-07-2007, 22:22
مستم کن آن چنان که ندانم ز بيخودی
در عرصه خيال که آمد کدام رفت

بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت

mohammad99
08-07-2007, 22:22
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

mohammad99
08-07-2007, 22:23
تا دامن کفن نکشم زير پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

mohammad99
08-07-2007, 22:23
تو گر خواهی که جاويدان جهان يک سر بيارايی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رويت

mohammad99
08-07-2007, 22:25
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

mohammad99
08-07-2007, 22:26
در اين چمن چو درآيد خزان به يغمايی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد

mohammad99
08-07-2007, 22:26
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبين و بدپسند مباد


خالی میشویم

Hazy
08-07-2007, 22:28
چته خودت با خودت مشاعره مي كني حالا من يه چيزي گفتم جو گير نشو!!

Hazy
08-07-2007, 22:35
هر صبح در آيينه ي جادويي خورشيد
چون مينگرم او همه من من همه اويم
من براي زنده بودن آرزوي تازه مي خواهم
خالي از عشق اميد هايهوي تازه ميخواهم

mohammad99
08-07-2007, 22:38
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهاني

mohammad99
08-07-2007, 23:22
* * *
يک چند بکودکي باستاد شديم يک چند به استادي خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد از خاک در آمديم و بر باد شديم

magmagf
08-07-2007, 23:25
مسیح خسته
جان خویش را
زچارمیخ مهربان خرافه نجات
نجات داده است
مسیح خسته
بازوان خویش را
که قرنها به روی آسمان گشوده بود،
به روی دختران خود گشاده است .
وقامت کشیده صلیب او
به گونه درخت بی بری
که باغبان بریده باشدش
به خاک اوفتاده است .

sise
08-07-2007, 23:28
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

rsz1368
08-07-2007, 23:36
درون آینه ها در پی چه می گردی؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زان که غیر از سنگ کسی حکایت فرجام را نمی داند

Payan
08-07-2007, 23:36
دود آه سينه ي نالان من
سوخت اين افسردگان خام را



سلام جميعا
محمد صبح رفتي كوه سرت به جايي نخورده؟چيه دو صفحه از خودت مشاعره در كردي؟

sise
08-07-2007, 23:39
در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

سلام پایان جان

mohammad99
08-07-2007, 23:56
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نكرد
يا بخت من طريق مروت فروگراشت
يا او به شاهراه طريقت گرر نكرد
گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نكرد
شوخي مكن كه مرغ دل بي‌قرار من
سوداي دام عاشقي از سر به درنكرد
هر كس كه ديد روي تو بوسيد چشم من
كاري كه كرد ديده من بي نظر نكرد
من ايستاده تا كنمش جان فدا چو شمع
او خود گرر به ما چو نسيم سحر نكرد


سلام

دلم یه خورده گرفته بود

Payan
09-07-2007, 00:00
دلم رفت و نديدم روي دلدار
فغان از اين تطاول آه از اين زجر
حافظ

آخايش محمد نبينم ناراحتي...........
من كه نميدونم مشكلت چيه اگه كاري از دستم بر مياد هستم در خدمتت
مي خواي جك بگم حالت خوب شه؟
ايشالا مشكلت حل شه

سلام بر آقا جلال عزيز

mohammad99
09-07-2007, 00:02
رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ
که با جام و قدح هر دم نديم ماه و پروينم


نه قربونت خودم و دلم به یه نتیجه ای اخرش میرسیم

rsz1368
09-07-2007, 00:05
من با همین زبان شما
با همین کلام
هر جا رسیده ام سخن از مهر گفته ام
آوخ که پاسخی به سزاکم شنفته ام

sise
09-07-2007, 00:08
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود

mohammad99
09-07-2007, 00:14
در مرگ ِ من نماز وحشت بخوان
- اگر خود دچار ِ اين مراسم ِ اجباري! -
كه مرگ ِ من پايان ِ جهان است!
عبور ِ پرستو از پهنه ي تقويم!
سقوط ِ واپسين ِ برگ از پيچك ِ‌ دُگم ترين ديوار...
بر لبانم گل ِ سرخي بگذار
تا طعم بوسه هاي تو با من باشد،
آن دَم كه اُستوار
از جاده هاي تَقته ي دوزخ مي گذرم!


سلام داش جلال

Asalbanoo
09-07-2007, 00:16
من با تو ای جسد ننشینم در این سرای
کایزد همی بخواند به جای دگر مرا

آنجا هنر به کار و فضایل، نه خواب و خور
پس خواب و خور تو را و خرد با هنر مرا

چون پیش من خلایق رفتند بی‌شمار
گرچه دراز مانم رفته شمر مرا

روزی به پر طاعت از این گنبد بلند
بیرون پریده گیر چون مرغ بپر مرا

سلام به همگی

Payan
09-07-2007, 00:19
اي دل مباش يك دم خالي ز عشق و مستي
وانگه برو كه رستي از نيستي و هستي

حافظ(خدا كنه شعر رو درست نوشته باشم)


سلام مژگان خانوم
شما هميشه شعراتون متفاونه(حرف آخرش منظورمه)
محمد جان بيام پا درميوني؟
آقا جلال شعر مسلمانان خيلي قشنگ بود ميشه معرفيش كني؟

mohammad99
09-07-2007, 00:21
ياد ايامي که در گلشن فغاني داشتم
در ميان لاله و گل ، آشياني داشتم
گرد آن شمع طرب مي سوختم پروانه وار
پاي آن سرو روان ، اشک رواني داشتم


کار ما از این حرفا گزشته پایان جون
مژگان خانوم السلام علیکم

sise
09-07-2007, 00:22
مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کان جا مجال بادوزانم نمی‌دهد


شعر از حافظ بود (و هست) پایان جون

محمد ساز را بردی تفریح؟
برا چی حالت گرفته جوون؟

mohammad99
09-07-2007, 00:27
درد بي عشقي زجانم برده طاقت، ورنه من
داشتم آرام ، تا آرام جا ني دا شتم
بلبل طبعم « مملی» باشد زتنهايي خموش
نغمه ها بودي مرا ، تا همزباني داشت


خدایی خیلی سخت بود

جوابت خط داره جلال جون

sise
09-07-2007, 00:28
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه‌ات بیاراید

چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی‌غش
کنون بجز دل خوش هیچ در نمی‌باید

اینطوری باش!

Asalbanoo
09-07-2007, 00:32
دانم که نیست جز که به سوی توای خدا
روز حساب و حشر مفر و وزر مرا

گر جز رضای توست غرض مر مرا ز عمر
بر چیزها مده به دو عالم ظفر مرا

واندر رضای خویش تو، یارب، به دو جهان
از خاندان حق مکن زاستر مرا

همچون پدر به حق تو سخن گوی و زهد ورز
زیرا که نیست کار جز این ای پسر مرا

سلام محمد جان شب خوش

اقا جلال سلام شب خوش

پایان جان سلام شب شوما هم خوش. چی کار کنم... یه صفحه بازه که همش اخرش الفه

mohammad99
09-07-2007, 00:33
ابر اگر از قبله خيزد سخت باران مي شـــود
شاه اگر عادل نباشد ملک ويران مي شــــود
***
مژگان نیومده رفتی؟!!

ولی به هر سختی بود تا بالا ساز رو بردیم
فعلا این طوری هستیم:
رنگ زردم را ببــــين برگ خزان را ياد کن
با بزرگان کــــــــــم نشين افتادگان را ياد کن
مرغ صيـــــــــــاد توام افتاده ام در دام عشق
يا بکـــــــــــش يا دانه ده يا از قفس آزاد کن

Payan
09-07-2007, 00:37
تا محمد ويرايش مي كنه..........
محمد اين شعر تقديم به تو:
نمي دونم دلم ديونه ي كيست
كجا مي گردد و در خونه ي كيست
نمي دونم دل سرگشته ي مو
اسير نرگس مستونه كيست.

راستي محمد ويزيبل شو مژگان خانومم اينويزيبله آدم نمي دونه كي هست كي نيست!!!(خودت گفتي من ويزيبل حساب ميشم ديگه نيستي)

من منتظر ب هستم اگه اومد لطفا نگهش داريد واسه من

magmagf
09-07-2007, 00:37
دندان من از خشم به هر سو ده می شود
آشوب می شود دل من درد می کشم
با صد هزار زخم که در پیکرم مراست
دریا درون سینه من جوش می زند
فریاد می زنم
ای قحبگان نان به پلیدی خور دروغ
دشنام می دهم به شما با تمام جان
قی می کنم به روی شما از صمیم فلب
جان سفره سگان گرسنه
تن وصله پوش زخم
چون ساحلی جدا شده دریایش از کنار
در گرگ و میش صبح
تابم تب آوریده و خوابم نمی برد

sise
09-07-2007, 00:38
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید

Asalbanoo
09-07-2007, 00:40
دزد اگر عقل را به دزدی برد
لاجرم چون عقاب بر دار است

تو به پیش خرد ازان خواری
که خرد پیشت، ای پسر، خوار است

مر خرد را به علم یاری ده
که خرد علم را خریدار است

نیک و بد زان برو پدید آید
که خرد چون سپید طومار است


سلام دادا
نه هستم در محضر دوستان

magmagf
09-07-2007, 00:42
تلنگر می زنی بر شیشه تا از خواب برخیزم
نمی دانی عزیزم که من عمری است پاییزم؟
بیا دیری است چشمانم به راه سبز آیینی است
که شبنمهای غربت را به دامانش بیاویزم
گذشت آن روزهای بی بهار زندگانی ها
و باز این روزها از اتفاقی سبز لبریزم
کسی آرام می آید و با انگشت خیس خود
تلنگر می زند بر شیشه تا از خواب برخیزم

جو گیرم بعد فیلم حالم خیلی بده مژگان یک عالمه گریه کردم
ساکت که شدم بقیه ادوارد رو دیدم حالا باز دارم گریه می کنم
بی جنبه ام ها!!!!!


سلام به همه

Asalbanoo
09-07-2007, 00:43
مخورانش مگر که علم و هنر
هم از اکنون که زار و نا هار است

اندرو پود علم و نیکی باف
کو مرین هر دو پود را تار است

طاعت و علم راه جنت اوست
جهل و عصیانت رهبر نار است

خوی نیکو و داد را بلفنج
کین دو سیرت ز خوی احرار است

mohammad99
09-07-2007, 00:46
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب

در ميخانه بسته‌اند دگر
افتتح يا مفتح الابواب


کی بود ب میخواست

ابجی فرانک ول کن این فیلمارو

منم اخرین فیلمی که دیدم کلاه قرمزی و سروناز بود

sise
09-07-2007, 00:50
بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشب سحر نمی‌آید

در این خیال به سر شد زمان عمر و هنوز
بلای زلف سیاهت به سر نمی‌آید

Payan
09-07-2007, 00:50
من بودم...
شعر براي مژگان خانوم:

به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم
بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
حافظ
(اينو يه دفعه ديگه هم گذاشته بودم)
ولي خودم ركورد دارم اسم من تو شعرا پره همين محمد چندتا پست قبل يه دونه در كرد

سلام فرانك خانوم چه فيلمي بود؟ حالا اينقدر ناراحت نشيد محمد تازه داره سر حال مياد شما ديگه چرا ناراحتيد؟

Asalbanoo
09-07-2007, 01:04
مستی و طرفه مستیی هستی و طرفه هستیی
ملک و درازدستیی نعره زنان که الصلا

پای بکوب و دست زن دست در آن دو شست زن
پیش دو نرگس خوشش کشته نگر دل مرا

زنده به عشق سرکشم بینی جان چرا کشم
پهلوی یار خود خوشم یاوه چرا روم چرا

جان چو سوی وطن رود آب به جوی من رود
تا سوی گولخن رود طبع خسیس ژاژخا

پایان جان ممنون..

ای وای فرانک می دونستم اینقدر ناراحتت می کنه اصلا معرفی نمی کردم این فیلمو گلی

Payan
09-07-2007, 01:12
اگر فَلاطُن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردي ايشان
پروين اعتصامي





شب همگي خوش

mohammad99
09-07-2007, 01:13
نه زمان را درد کسي
نه کسي را درد زمان
بهار مردمي ها طي شد
زمان مهرباني طي شد

شب خوش پایان جون


این حرف دل ما

اي زادهء هفت پشت اصالت
در مکتب عشاق اگر اين بود جوابت
لعنت به تو و ذات خرابت

اي شناگره قابل تو آب نميديدي
بازيچهء شب گردان مهتاب نميديدي

اينک تو و اين مرداب
اينک تو واين مهتاب
بيداري اگر اين است
رفتيم دگر درخواب

ای کرم بدن شب تاب به به چه قشنگی تو بر این نقش بر ابت
لعنت به تو ذات خرابت

sise
09-07-2007, 01:15
دِلِم کِردَه هَوای لَُرِسونم

هوای مردِم شیرین زِوُنِم

دِ ای غُروت مِه تا روزی بَمیرم

نِمِرَه عشق لرسو دِ ویرِم

میحا روئِم و پابوس بهارش

بئوسِم لاله یاکِه داغدارش

سیقه او کیچَه باغیاکِه قِشنگش

گلیاکِه وحشی و خوش آو رنگش

زَنونِ گُلونی وِ سرِ شونِش


لری بید

Asalbanoo
09-07-2007, 01:19
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها
مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت‌ها

مگر تقویم یزدانی که طالع‌ها در او باشد
مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت‌ها

مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند
و یا گنجینه رحمت کز او پوشند خلعت‌ها

عجب تو بیت معموری که طوافانش املاکند
عجب تو رق منشوری کز او نوشند شربت‌ها

mohammad99
09-07-2007, 01:22
اي که مهجوري عشاق روا مي داري

عاشقان را زبر خويش جدا مي داري




ادامه حرفای دل ممد

مرحبا مرحبا چه قلب سنگی داشتی تو

چه دل شهر فرنگی داشتی تو

مرحبا به این همه عشق و وفا

چه دل زبر و زرنگی داشتی تو

به خیالم که تو شاه پریونی

با وفایی خوب وپاکی مهربونی

به خیالم که اگه وفا کنم من

قدر این مهر و وفا رو تو میدونی

به خیالم که تو عصای پیری

توی دستات دستای منو می گیری

به خیالم که در این عهد جوانی

لحظه ای رو بی وجودم نمی مونی

چه خیال پوچ و فکر محالی

همه قصه همه رویا همه واهی

دنبال یه روزنه یه روشنایی

گشتم وندیدم اما جز سیاهی

چه دل شهر فرنگی داشتی تو

Asalbanoo
09-07-2007, 01:26
یکی دم رام کن از بهر سلطان
چنین سگ را چنین اسب حرون را

تو دوزخ دان خودآگاهی عالم
فنا شو کم طلب این سرفزون را

چنان اندر صفات حق فرورو
که برنایی نبینی این برون را

چه جویی ذوق این آب سیه را
چه بویی سبزه این بام تون را

محمد تهدید را که یادته دادا...

Payan
09-07-2007, 01:29
اگر دانا بود خصم تو بهتر
كه با نادان شوي يار و برادر
ناصر خسرو


بچه ها فرانك خانوم از اون موقع كه اومده خيلي وقته پست نداده نكنه پاي كامپيوتر داره گريه مي كنه؟ يكي يه كاري بكنه:41:

mohammad99
09-07-2007, 01:31
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالی مقام را

عنقا شکار کس نشود دام بازچين
کان جا هميشه باد به دست است دام را
چشم ابجی خانوم
الف که دوست داری


ادامه حرفای دل ممد بد بخت

تو که تازه رسيدي از گرد راه
تو که تازه به دل ما رسيدي
تو چه جوري ما رو ديوونه ديدي
تو چه جور نقشه برامون کشيدي
نکنه حوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخواي در بياري
نکنه حوصلمونو تو بخواي سر بياري
ما ديگه حوصله ي حرفاي پوچ رو نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ رو نداريم
دست به سرم بذار ولي سر به سر دلم نذار
يه باري از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار
بيچاره خوش باور و ساده و پاک دل ما
واسه يه ذره و فا عمري هلاکه دل ما
دل ما رو تو ديگه در به در اين در و اون درش نکن
گل ما رو به خزونه تو با عشقت ديگه پرپرش نکن
عمريه که عاشق خداييه اين دل ما
آخر خطه و باز فدائيه اين دل ما
بيا با ما تو يکي از ته دل يار بشو
راستي راستي بيا با ما عمري گرفتار بشو

sise
09-07-2007, 01:31
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسید

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه‌ام
بار عشق و مفلسی صعب است می‌باید کشید


محمد قضیه عقشی(ببخشید عشقی) بوده؟

magmagf
09-07-2007, 01:33
دو سه ماه دیگر این اطلسی
که تو کاشته ای
گل می دهد
من به ساعت نگاه می کنم
تو می میری
شمع روشن را به اتاق آوردند
اطلسی گل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
در باد ایستاده است
گل اطلسی بر سینه تو بود
وقتی تو را
برای دفن می بردند

نه دیگه حالم اون قدر هم بد نیست نبودم رفته بودم الان برگشتم

Asalbanoo
09-07-2007, 01:36
درون خانه دل او ببیند
ستون این جهان بی‌ستون را

که سرگردان بدین سرهاست گر نه
سکون بودی جهان بی‌سکون را

تن باسر نداند سر کن را
تن بی‌سر شناسد کاف و نون را

یکی لحظه بنه سر ای برادر
چه باشد از برای آزمون را

فرانک بهتر شدی؟ بیام پایین؟

sise
09-07-2007, 01:38
آن كه جانم را سوخت
ياد مي آرد از اين بنده هنوز
سخت جاني را ببين
كه نمردم از هجر
مرگ صد بار به از
بي تو بودن باشد
گفتم از عشق تو من خواهم مرد
چون نمردم هستم
پيش چشمان تو شرمنده هنوز
گرچه از فرط غرور
بعد تو ليك پس از آنهمه سال
كس نديده به لبم خنده هنوز

Payan
09-07-2007, 01:41
بچه ها آقاي محمد جاويد شاعر انجمن تشريف آوردند به افتخارشون... :33:
ممنون


زدست ديده و دل هر دو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

باباطاهر

فرانك خانوم بهتري؟

mohammad99
09-07-2007, 01:42
دور است سر آب از اين باديه هش دار
تا غول بيابان نفريبد به سرابت

تا در ره پيری به چه آيين روی ای دل
باری به غلط صرف شد ايام شبابت

کماکان ممد از دل میگوید!!!
رفتيم و از اين رفتن ، بسيار تو را بخشيد

آزادي و قلب تو، بر رفتن من خنديد

آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسيد

گو شکر خدا گفتم و راضي به ثوابت

لعنت به تو و ذات خرابت !



اي عاشق پوشالي، گفتم که گلي

افسوس ، پا تا به سرت خاره

اي بي خبر و مدهوش، اين مستي و پيروزي

چند است و نه بسياره ...

سقاي هزار تشنه ي آواره

سيراب شدند جملگي از آب سرابت

لعنت به تو و ذات خرابت !

در آينه ات بنگر، حيوان صفتي بيني

حاشا مکن اين باور، اين دست تو نيست ، ايني !

اين است ترازوي عدالت :

تو پادشه مکر و رذالت

ارزاني آن تازه رس خوش قد و قامت

تو پيشکش و قصه ي ما هم به سلامت !

اي زاده ي هفت پشت اصالت

لعنت به تو و ذات خرابت

محمد جاوید
09-07-2007, 01:47
به دعوت دوست عزیز پایان در مشاعره شرکت کردم:

زنی خواهم که فرماندار باشه
به دست او رل جاگوار باشه
سر آمد باشه او در خانه داری
وآن خانه بر ِبلوار باشه

اگه طنز شد ببخشید چون ما بیشتر تو این مایه ها هستیم

sise
09-07-2007, 01:47
هان!
اي عقاب عشق!
از اوج قله هاي مه آلوده دور دست،
پرواز كن،
به دشت غم انگيز عمر من،
آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد
آن بي ستاره ام كه عقابم نمي برد
در راه زندگي،
با اين همه تلاش و تقلا و تشنگي،
با اين كه ناله مي كشم از دل،
كه آب،
آب،
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد
پر كن پياله را، پر كن پياله را!
!

شب خوش

محمد جاوید
09-07-2007, 01:50
ازبید مجنون سربه زیری را بیاموز// اِستادگی را هم زسرو راست قامت
شادابی از گل روشنی از نور خورشید// از قیس مهروعشق از فرهاد همّت

mohammad99
09-07-2007, 01:51
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما


اینم اخرین قسمت از سریال غم دل امشب ممد!!

اي زندگي من خسته ام تا کي سکوت تا کي اسير
اي مرگ تن اين دست من دستم بگير دستم بگير
در سينه ام اي آرزو محض خدا ديگر بمير
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنيد
از وحشت فرداي خود آزرده ام ترکم کنيد
اي اشک گرم آروم بريز بر گونه ي بيمار من
لذت ببر اي غم تو هم از اين همه آزار من
در لحظه ي بيداد غم کي ميشود غمخوار من
اي لحظه ي پايان من اين امشب رو فردا نکن
درد بزرگ بودنم را اي زمان حاشا نکن
اي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيد

Payan
09-07-2007, 01:53
ممنون آقاي جاويد عزيز
لطف كريد و بنده رو شرمنده محبتتون

محمد جاوید
09-07-2007, 01:54
آن زن كه سفيد و دلربا می بینی// پرعشوه و با ناز و ادا می بینی
ازدولت پودروكِرِم اين گونه شده// پس در رُخ او دو ردّپا می بینی