PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 [101] 102 103 104 105 106 107 108 109 110

Mahdi Hero
05-08-2008, 23:17
یه نصیحت بشنو از من کاندران نبود غرض
چو کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

t.s.m.t
05-08-2008, 23:22
نی خطا گفتم ز روز روزگارخود ننالم
شکوه ها دارم زبخت و ناله ها دارم ز اختر

پدیده تبریزی

bidastar
05-08-2008, 23:23
ره اندیشه ی بازت بلند است
چکاچک های پروازت بلند است
دگر در انجمن هر گز نگنجی
بهر جا موج آوازت بلند است

Mahdi Hero
05-08-2008, 23:24
روی كاشی های ايوان دست نور
سايه هامان را شتابان می كشيد

موج رنگين افق پايان نداشت
آسمان از عطر روز آكنده بود
گرد ما گوئی حرير ابرها
پرده ای نيلوفری افكنده بود

MJNeghabi
06-08-2008, 01:53
دل خویش را بگفتم(چو تو دوست می گرفتم)
نه عجب که خوبـــــــــرویان بکنند بی وفایی!!!

olinda
06-08-2008, 08:01
یه رای گر دهی به وبلاگ من
خدایت بهت روزی دهد سه من

دعای بنده هم گر مستجاب شود ؟؟
کسی که رای نداده ,کباب شود!!!!!

MJNeghabi
06-08-2008, 08:45
یه رای گر دهی به وبلاگ من
خدایت بهت روزی دهد سه من

دعای بنده هم گر مستجاب شود ؟؟
کسی که رای نداده ,کباب شود!!!!!


در این تایپک اگر بینم دوباره کرده ای تبلیغ!
دهم پ.خ. مدیران را ، بدان تبلیغ بی تبلیغ!


امیدوارم همین امروز تا رده دوم بالا بیای و برای همیشه تو همون رده بمونی :20:

Dolphin 7
06-08-2008, 09:09
در این تایپک اگر بینم دوباره کرده ای تبلیغ!

دهم پ.خ. مدیران را ، بدان تبلیغ بی تبلیغ!


امیدوارم همین امروز تا رده دوم بالا بیای و برای همیشه تو همون رده بمونی :20:


غم كم راييش او را همي بس
تو با پ.خ نشو در چشم او خس
اگر پ.خ دهي پخ پخ شود او
مشو راضي به پخ پخ گشتن كس

:31:

a-r-i-y-a-n-a
06-08-2008, 10:04
سالی دگر گذشت و دریغا که من ز عمر
جز خاطرات تلخ، بری بر نداشتم
در دل نشاندم اخگر عشقش به اشتیاق
بیچاره من که چاره دیگر نداشتم

MJNeghabi
06-08-2008, 10:10
من بی مِی ناب زیستن نتوانم
بی باده کشــــید بار تن نتوانم

من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جــــام دگر بگیر و من نتوانم!

خیام

ARIATES
06-08-2008, 11:16
مطربا نرمك بزن تا روح بازآيد به تن
چون زني بر نام شمس الدين تبريزي بزن

MJNeghabi
06-08-2008, 12:05
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید!

نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت!
به سوگواری زلـــــف تو این بنفشه دمید!

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار گــــــــــــریه بید!

بیا که خاک رهت لالــــــه زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید!

Mahdi Hero
06-08-2008, 12:38
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

دل تنگم
06-08-2008, 12:47
در فکر يک سفر به ديار ِ توام ولی
انديشه ها که بال به عاشق نمی دهد

اين روزها خساسَتِ اين شهر ِ غُربتی
يک پلک هم خيال به عاشق نمی دهد

شايد حضور ِ گرم ِ تو بار آورم کند
اين نامه ها که حال به عاشق نمی دهد

گفتی چرا اسير ِ غم ِ زندگی شدم
چون فرصتِ سوال به عاشق نمی دهد

فرزندِ شعر ِ حافظم و پير ِ سرنوشت
معشوقه را که فال به عاشق نمی دهد

saye
06-08-2008, 12:58
اشعار تکراری ننویسید !

.......
دستم مگیر و اشک مریز روزی که دیگر مرده ام
پا برغرورت مگذار روزی که دیگر رفته ام
بر روح پوسیده ی من، کوک مزن، کوک مزن
بر پاره پاره قلب من، وصله مزن، وصله مزن
بر رخ فرسوده ی من رنگ جلای عشق مزن
برو دگر ای بی وفا دم از صفا وعشق مزن
...

دل تنگم
06-08-2008, 13:48
نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن

چو شقای از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن

Mahdi Hero
06-08-2008, 13:48
نه چراغيست در آن پايان
هر چه از دور نمايان است
شايد آن نقطه ي نوراني
چشم گرگان بيابان است
مي فرومانده به جام
سر به سجاده نهادن تا كي؟
او در اينجاست نهان
مي درخشد در مي

دل تنگم
06-08-2008, 14:05
يك مشق ِ خط خورده و بِعد، نفرين به خودكار ِ قرمز
سي، نَه! چهل تا جريمه، از مشق ِ دشوار ِ قرمز

تخته سياهِ قديمي، آيينه يِ بي كَسي ها
گچ ها فقط يك غُبارند، تعريفِ زنگار ِ قرمز

Mahdi Hero
06-08-2008, 14:11
زیور به خود مبند، که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت

دل تنگم
06-08-2008, 14:22
تو خونِ پاكِ خورشيدي، شكوهِ شعر ِ پروازي
غرور ِ بالِ انديشه، خيالِ روح ِ صحرايي

چه پيوندي ست با چشمت، زلالِ آب و آيينه
كه تير ديده ي دل را تو آماج ِ تماشايي

Mahdi Hero
06-08-2008, 14:29
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه

saye
06-08-2008, 14:56
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه

حد اقل 14 بار دیگه از این شعر تو این تاپیک هست
شما که زحمت نمیکشید و جستجو نمیکنید
حد اقل اشعار تابلو رو 2 باره اینجا ننویسید
لطفا !
شد مثل ماجرای میازار موری که ..... :13:

...

دل تنگم
06-08-2008, 15:05
هميشه بين ِ تبسم، ميانِ يك ترديد
كسي نگاهِ مرا پُشت لحظه ها دزديد

و باز آمد و يك لحظه هم توقف كرد
و چشم هاي مرا بي نشان ترين ناميد

غروب بود و من و وحشت از پشيماني
و آن كه پشت دلم را به خاك مي ماليد

leira
06-08-2008, 15:45
دلم
برای باران تنگ شده
دلم برای آسمان ابری بغض آلود
تنگ شده
به قطره اشکی هم راضی ام
اما نه این آسمان خسیس گریه می کند
نه این چشمان خالی مبهوت

دل تنگم
06-08-2008, 15:52
تو خيره مي شوي به بادها، به رقص قاصدک
به رنگ هاي روشن ِ بلوز ِ پشتِ پنجره

کنار ِ تو دلم به هيچ اعتنا نمي کند
به چهره هاي تلخ و کينه توز ِ پشتِ پنجره

بيا قسم به لحظه ها که بوي گريه مي دهم
بيا مرا صدا بزن به روز ِ پشتِ پنجره

leira
06-08-2008, 16:47
هواپیما می گذرد
هر چه فریاد می کشیم
کسی نمی شنود
گیر افتاده ایم در این بیابان
چاره ای
جز شکار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش !

Mahdi Hero
06-08-2008, 17:08
شبي از شبها تو مرا گفتي
شب باش
من كه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبي شب گشتم
به اميدي كه تو فانوس شب من باشي

ARIATES
06-08-2008, 17:12
يار خوبان ستم پيشه گران بود ، گران
كار عشاق جگر خسته دعا بود، دعا

دل تنگم
06-08-2008, 17:29
اگه كوچه ی صدام يك كوچه ی باريكه
اگه خونم بی چراغه چشم تو تاريكه

ميدونم آخر قصه ميرسي به داد من
لحظه ی يكي شدن تو آينه ها نزديكه

Mahdi Hero
06-08-2008, 18:19
هی بازیگر گریه نکن...
ما هممون مث همیم
صبحا که از خواب پا میشیم ...
نقاب به صورت میزنیم

magmagf
06-08-2008, 18:37
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذر خواهم را هم آن چک گریبان کرده ام

چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام

سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام

از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام

Mahdi Hero
06-08-2008, 18:39
ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم
كه آشكارا در پرده ي كنايت رفت.
مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ
كه مايه خود در وجه اين حكايت رفت.

MJNeghabi
06-08-2008, 21:44
تو جفای خود بکردی و نه من نمی توانم
که جفا کنم(!) ولیکن نه تو لایق جفایی!


چه کنند اگر تحـــــــــــــــــــمل نکنند زیر دستان!
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی!


دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم
نه عجب که خوبـــــــرویان بکنند بی وفایی!!!


سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشـــــنایی!


تو که گفته ای تامل نکنم جـــمال خوبان
بکنی اگر چو "سعدی" نظری بیازمایی!!

Mahdi Hero
06-08-2008, 21:46
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم
گر چه در خويش شکستيم صدايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرپايي نکنيم

Mahdi Hero
06-08-2008, 23:07
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم
تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم

Mahdi Hero
06-08-2008, 23:10
مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هوشياران بخندند

Mahdi Hero
06-08-2008, 23:11
دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني

Mahdi Hero
06-08-2008, 23:14
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت

Mahdi Hero
06-08-2008, 23:15
تن ادمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت

MJNeghabi
07-08-2008, 00:06
يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم
گر چه در خويش شکستيم صدايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرپايي نکنيم

یادمان (تان) باشد!


مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم
تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم
تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم

آری؛ 6 تا 6 تا دم بزنی :13:


مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هوشياران بخندند

دقیقا! منم همینو می خواستم بگم :20:


دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني

...


یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت

اگه میخوای شیدا رو ببینی اینجا جاش نیست (جدی)


تن ادمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت

تکراری ...
ووو...:13:

sise
07-08-2008, 00:14
تا زدم يک جرعه مي از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشي ز دستت
شد زمين مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست

MJNeghabi
07-08-2008, 01:14
تنگ چشمان نظر به میــوه کنند
ما تماشـــــــــــــاکنان بُستانیم!

تو به سیمای شخص می نگری
ما در آثــــــــــــار صُنع حیرانیم!!!

sise
07-08-2008, 01:22
من پا به پای موكب خورشيد
يك روز تا غروب سفر كردم

دنيا چه كوچك است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

اما من و تو دور
آنگونه دور دور ، كه اعجاز عشق نيز
ما را به يكدگر نرساند ز هيچ راه
آه ! ...

دل تنگم
07-08-2008, 02:10
هواي عاشقي یارا هواي ديگري دارد
سكوت چشم هاي تو صداي ديگري دارد

چرا يك شب، فقط يك شب نمي آيي به خوابِ من
خيالت شايد اين شب ها سرايِ ديگري دارد

دلِ من زير ِ پايِ تو به جرم ِ عاشقي لِه شد
ولي جرم ِمن اي ظالم سِزاي ديگري دارد

تو گفتي دوستت دارم، ببين، از من مشو دلگير
دروغ از تو شنيدن هم صفايِ ديگري دارد

خدايا گر چه كفر است اين، ولي باور كن اين شب ها
دلم كافر شده زيرا خداي ديگري دارد

MJNeghabi
07-08-2008, 02:15
چهـــره را صیقلی از آتش نی ساخته ای
خبرت نیست ندانی که چه پرداخته ای !!

در سر کـــــــوی تو چندان که نظر کار کند
دل و دین است که بر یکدگر انداخته ای!!!

چون ز حــــــال دل صاحبنظرانی غافل!؟
چون که در آینه با خویش نظر باخته ای!

نیست یک ســــرو در این باغ به رعنائی تو!
بس که گردن به تماشای خود افراخته ای!

آتشــــــی را که از آن طور به زنهار آید!
در دل "صائب" خونین جگر انداخته ای!

نی شکسته – با صدای محمد رضا شجریان تحمل کنید!

دل تنگم
07-08-2008, 02:24
يک تکه از خودم را، در واژه دفن کردم
فردا به روي کاغذ، مَردي جوانه مي زد

آن مَرد هم سَرش را در زير ِ بالشش کرد
شماطه هم پياپي با صد بهانه مي زد


__________________________________________________ ______



چهـــره را صیقلی از آتش نی ساخته ای


خبرت نیست ندانی که چه پرداخته ای !!


در سر کـــــــوی تو چندان که نظر کار کند
دل و دین است که بر یکدگر انداخته ای!!!


چون ز حــــــال دل صاحبنظرانی غافل!؟
چون که در آینه با خویش نظر باخته ای!


نیست یک ســــرو در این باغ به رعنائی تو!
بس که گردن به تماشای خود افراخته ای!


آتشــــــی را که از آن طور به زنهار آید!
در دل "صائب" خونین جگر انداخته ای!

نی شکسته – با صدای محمد رضا شجریان تحمل کنید!

سلام گرامی

حیف شعر به این زیبایی نیست که نصف و نیمه نمایان باشد!
در ضمن صدای استاد شجریان آنقدر زیبا هست که شنونده هایش از آن لذتی بیش از تحمل ببرند

موفق باشید

MJNeghabi
07-08-2008, 05:32
دلا! شبها نمی نالــی به زاری!
سر راحت به بالین می گذاری!

تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبـــــــر از درد بی دردی نداری!

مباد آندم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیانگیزد نوایـــــــــی!

مباد آندم که عود تار و پودت
نسوزد در هوای آشــــنایی!

بنال ای دل که رنجت شادمانی ست!
بمیر ای دل که مرگت زندگانـــی ست!

دلـــــــــی خواهم کز او درد خیزد
بسوزد! عشق ورزد! اشک ریزد!

نسیم وصل – با صدای همایون شجریان بشنوید!

magmagf
07-08-2008, 07:10
دانه بغضی کاشته ام
به گلدان کنار پنجره ام
آب میدهم
هر روز
و انتظار بهار را
تا کی؟
وبهار بی هیچ توقع
معنی مکان را با خود حمل نمیکند
متاسفانه

ARIATES
07-08-2008, 08:40
ديوانه شوم چون تو پري‌وار نمايي
در سلسلهء زلف پري مار نمايي
خورشيدي آنگه به شب آيي عجب اين است
شب روز نمايد چو تو ديدار نمايي

Mahdi Hero
07-08-2008, 11:24
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد؟
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد؟

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:14
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول آن است كه مجنون باشي

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:14
يك روز بي ترديد خواهم مرد
يك روز مي فهميد خواهم مرد
امروز يا فردا نمي دانم
يك روز بي ترديد خواهم مرد

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:15
در خانه خود نشسته ام ناگاه
مرگ آيد و گويدم ز جا برخيز
اين جامه عاريت به دور افكن
وين باده جانگزا به كامت ريز

خواهم كه مگر ز مرگ بگريزم
مي خندد و مي كشد در آغوشم
پيمانه ز دست مرگ مي گيريم
مي لرزم و با هراس مي نوشم....

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:17
ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم
كه آشكارا در پرده ي كنايت رفت.
مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ
كه مايه خود در وجه اين حكايت رفت

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:19
تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم
تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:22
مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هوشياران بخندند

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:22
ديوانه چون طغيان كند زنجير و زندان بشكند
از زلف ليلي حلقه اي در گردن مجنون كنيد

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:23
دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني

Mahdi Hero
07-08-2008, 13:25
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

saye
07-08-2008, 17:13
سیب نارس سبزی که از هلال ماه چیده ام
با طلوعی از باران و انار و لیمو
برای تو ، مخاطب سبز من
روی دوشنبه ات
جانماز ترمه ام را پهن می کنم
و تو نگاه می کنی
سبز سبز سبز می شوم
چای می آوری چای سبز
چای شرجی اواسط خاطره
چای مه کرده ی کبوتران شمال
تمام دیشب
قرار بود سر روی شانه ی هلال ماه بگذاری
و با صدای بلند سکوت کنی
تمام دیشب
داشتم آخرین دکمه ی پیراهن ماه را به شب می دوختم
تمام دیشب
نبودن تو را با چراغ می گفتم
تمام دیشب
هیچ کس صدای گریه ی باد را نشنید
آه ، ستاره ، ستاره ، ستاره
کاش اندازه ی یک سلام ساده
یک ایینه ی کوچک پیش پا افتاده
دوستم داشتی
اما مگر می شود
هیچ پنجره ای قبل از دیوار متولد نمی شود
هیچ مریم و اناری قبل از غروب
حالا می خواهم ابتدای هر اذان
برایت شعر اول وقت بگویم
برایت از دوشنبه های اتفاق
از عصر های مرده
از کبوتران سکوت علاقه
از کوچه های پر رنگ پر از طعم چای و خاطره
هیچ کس جز تو لای خواب باران
از این کوچه ی نارنجی
که ته بن بست آسمانش خانه ی من است
عبور نکرده
که رنگ نارنج و خاطره بگیرد
و تو یش تر از تمام کوچه های تنگ کاغذی
بن بستی
و دست های بن بست ساده ات
گاهی عجب اهل پرنده می شود
اهل پیله
اهل پروانه
دست هایت پیش از تولد باران
آسمانی شدند
دست هایت پیش از تولد سبز
نت های پر بسته ی کبوتران را می نواختند
و دست هایت
و دست هایت
که گفته ای نبید این دست ها را آزار داد
نباید بوسید
نباید عاشق بود
تو از هر آسمانی که گمان کنی
ابری تر و بلندتری
به ارتفاع که رسیدم یادم افتاد
که اتفاق حتی از پیاله ی آب هم می افتد
به ارتفاع که رسیدم
آسمان افتاد
تو به پیراهنم آمدی
ششمین روز هشتاد
از آخرین اسل غروب بود که
عاشق شدم
...

Mahdi Hero
07-08-2008, 17:17
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت که ای فرزند خرد بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدا
چون رهی زین کشتی بی نا خدا

Kianoosh
07-08-2008, 17:52
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند

درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق

هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

saye
07-08-2008, 18:42
دیگر هیچ فرقی نمی کند
آسمان قد پیاله باشد یا دریا
حتی اگر پشت در خانه ات یک جفت کفش زنانه هم ببینم
نمی پرسم دستان چه کسی برایت
یاس و انار و کبوتر آورده بود
می روم حوالی علاقه ی خلوت آن سال ها
می روم دنبال کسی که با من تا نور می اید
با من تا ستاره
با من تا دربند ، تا دریا
می روم و دیگر نمی پرسم
سهم من از این همه سبز که سرودم چیست
حالا می توانم لباس های سبزم رابیرون بیاورم
و سیاه بپوشم
می توانم تمام ستاره های سبز را با تفنگ ساچمه ای هدف بگیرم
دیگر نه رد پای پروانه را دنبال می کنم
نه رنگین کمان را
همه چیز مال خودت
سه شنبه و دی و انار و کلمه
برای سه شنبه انار دانه کن
تمام روزهای باران را از آستین آسمانت خشک کن
نام مرا هم در کوچه ای بن بست تنها بگار و برو
حالا یک فنجان قهوه برای خودت بریز
نه انگار صدای گریه ای غریب
از قصه های سفید دختری
ایینه ات را خاموش می کند
تو قهوه ات را بنوش
...

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:14
شبي از شبها تو مرا گفتي
شب باش
من كه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبي شب گشتم
به اميدي كه تو فانوس شب من باشي

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:15
یادت می آد بهت گفتم اگه مرهمم نمیشی
تورو خدا زخمم نشو که بدنم تیکه پاره است

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:16
تن رود همهمه آب
من پر از وسوسه خواب
واسه روياي رسيدن
من بي حوصله بي تاب
ميون باور و ترديد
ميون عشق و معما
با تو هر نفس غنيمت
با تو هر لحظه يه دنيا

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:18
اي چرخ فلك هر آنچه كردي كردي
محتاج مكن مرا به هر نامردي
موي سيه ام سفيد كردن هيچ است
روي سيه ام سفيد كردي مردي

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:19
یک جام نوش کردی و مشتاق دیدمت
جامی دگر بنوش که شیدا ببینمت

Mahdi Hero
07-08-2008, 19:28
تا ماه رسیده آهم امشب
آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب

t.s.m.t
07-08-2008, 20:02
بیر قانلی اوره ک چیرپینیری قان آراسیندا
ویرنیخمادادیر قالمیش ایکی جان آراسیندا
حق وئرمه لی ییک حق لی یه هر کیمسه اولا حق
زور قانونی جنگلده دی حیوان آراسیندا

مجید صبّاغ ایرانی(یالقیز)

saye
07-08-2008, 20:28
اگر می توانستم در این دقیقه ی شب گریه کنم
سکوت همرنگ چشم هایت را می شکستم
و تن سکوت ماندگار سیاه می کردم
کاش جای دوستت دارم ها اسیر گورکن ها می شدم
ولی نه
تو باور نکن ، من و پنجره و شب و سکوت
تب سبزی داریم
تو باور نکن
...

t.s.m.t
07-08-2008, 20:31
نه ایحتیاج کی ساقی وئره شراب سنه
کی ئوز پیاله سینی وئردی آفیتاب سنه


صائب تبریزی

magmagf
07-08-2008, 21:38
هرچه باشی شیر دل گردون شکارت میکند
هر چه که باشی عزیز ایام خوارت میکند
گر لب پر خنده داری در ملال دیگران
عاقبت دست طبیعت اشکارت میکند

Mahdi Hero
07-08-2008, 22:39
دلم گر قصه گويد ، اينك آن گوش
لبم گر بوسه خواهد ، اين لب نوش
اگر شب زنده دارم ، اين سر زلف
چو خوابم در ربايد ، اينك آغوش

a-r-i-y-a-n-a
07-08-2008, 22:53
شكل دريا شده اي ، معني دريا كه تويي
بندرعباس غزل مي شود آنجا كه تويي
اصفهان غزلت ، آخر خاتم كاري ست
به خود مشرق آيات تماشا كه تويي

Mahdi Hero
07-08-2008, 22:57
رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آئینه ادراک انداز

t.s.m.t
07-08-2008, 23:03
((ید بیضا سیهی از دل فرعون نبرد
چکند صبح به زلف شب تاری که مراست))

ز زنگ آئیینه ی دل اگر بپردازی
هزار آئینه در زنگ می نمایندت(ت)

صائب

vahide
07-08-2008, 23:50
تا بپویم وسعت عشق تو را
مرکبی از نسل طوفان داشتم

سلمان هراتی

t.s.m.t
08-08-2008, 00:01
مبین به چشم حقارت شکسته بالان را
که در گرفتن عبرت هزار شهبازند

صائب

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:05
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:06
تو بزرگي مثل اون لحظه كه بارون ميزنه ...
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه ...
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب ...
من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه ...

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:07
هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
در اين پياله چه ريختي پيداست
كه خوش به جان هم افتده اند آتش و آب...

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:09
به سراغ من اگر مي اييد نرم و اهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من.

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:10
نازم به بی نیازیت ای شوخ سنگدل
می خواستم که بهتر از اینها ببینمت

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:11
تا نيارايد گيسوي كبودش را به
شقايق ها
صبح فرخنده
در آيينه نخواهد خنديد

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:11
دلم گر قصه گويد ، اينك آن گوش
لبم گر بوسه خواهد ، اين لب نوش
اگر شب زنده دارم ، اين سر زلف
چو خوابم در ربايد ، اينك آغوش

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:12
شوخ چشمان از تو می گیرند تعلیم نگاه
گردن آهو بلند از انتظار چشم توست

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:13
تا ماه رسیده آهم امشب
آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:14
بسترم
صدف خالي يك تنهايي ست
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان دگري

دل تنگم
08-08-2008, 01:34
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت


تو بزرگي مثل اون لحظه كه بارون ميزنه ...
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه ...
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب ...
من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه ...


هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
در اين پياله چه ريختي پيداست
كه خوش به جان هم افتده اند آتش و آب...


به سراغ من اگر مي اييد نرم و اهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من.


نازم به بی نیازیت ای شوخ سنگدل
می خواستم که بهتر از اینها ببینمت


تا نيارايد گيسوي كبودش را به
شقايق ها
صبح فرخنده
در آيينه نخواهد خنديد


دلم گر قصه گويد ، اينك آن گوش
لبم گر بوسه خواهد ، اين لب نوش
اگر شب زنده دارم ، اين سر زلف
چو خوابم در ربايد ، اينك آغوش


شوخ چشمان از تو می گیرند تعلیم نگاه
گردن آهو بلند از انتظار چشم توست


تا ماه رسیده آهم امشب
آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب


بسترم
صدف خالي يك تنهايي ست
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان دگري

سلام دوست گرامی

خوبید انشاالله...!؟:46:

شعرهایتان بسیار زیباست اما مشکل این جاست که با خود نمی توانید مشاعره کنید...:13:
شعرها را می توانید در تاپیک مخصوص به خود در انجمن ادبیات و علوم انسانی بگذارید و حتما مورد استقبال هم واقع می شود

برقرار باشید:11:
__________________________

تا مي دويدم، تو به دنبال من، اما من
گُم مي شدم در كوچه هاي چشم هاي تو

مُردن چه فرقي مي كند با بي تو سَر كردن
اين را نمي داند خداي من، خداي تو؟

MJNeghabi
08-08-2008, 01:37
وگر مراد تو این اســت؛ بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار من است!!

Mahdi Hero
08-08-2008, 01:42
سلام دوست گرامی

خوبید انشاالله...!؟:46:

شعرهایتان بسیار زیباست اما مشکل این جاست که با خود نمی توانید مشاعره کنید...:13:
شعرها را می توانید در تاپیک مخصوص به خود در انجمن ادبیات و علوم انسانی بگذارید و حتما مورد استقبال هم واقع می شود

برقرار باشید:11:
__________________________

تا مي دويدم، تو به دنبال من، اما من
گُم مي شدم در كوچه هاي چشم هاي تو

مُردن چه فرقي مي كند با بي تو سَر كردن
اين را نمي داند خداي من، خداي تو؟





من از هر از گاهی تو دنيايه واقعی هم با خودم مشاعره ميکنم باشه اگه اشکالی داره
ديگه تو نت اينجوری با خودم خلوت نميکنم بگزريم


تا گرفتم خلوتي تاريك روشن تر شدم
قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هيچ گل چون من در اين گلزار بيطاقت نبود
خواب ديدم چون نسيم صبح را، پرپر شدم
خشكسالي ديده اي در اين چمن چون من نبود
ابر را ديدم چون در آهنگ باران، تر شدم

دل تنگم
08-08-2008, 01:53
من از هر از گاهی تو دنيايه واقعی هم با خودم مشاعره ميکنم باشه اگه اشکالی داره
ديگه تو نت اينجوری با خودم خلوت نميکنم بگزريم


تا گرفتم خلوتي تاريك روشن تر شدم
قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هيچ گل چون من در اين گلزار بيطاقت نبود
خواب ديدم چون نسيم صبح را، پرپر شدم
خشكسالي ديده اي در اين چمن چون من نبود
ابر را ديدم چون در آهنگ باران، تر شدم

دوست گرامی

اتفاقا در انجمن ادبیات و علوم انسانی دو - سه تاپیک برای همین منظور ایجاد شده...
همه ی ما دوست داریم گاهی با خودمان خلوت کنیم
عیبی که ندارد هیچ .... بسیار هم خوب است

در هر حال برقرار باشید و دل شاد:11:

__________________________

مانده با یک کلافِ سر در گُم، من
پاسخ ِ این همه معما، تو

رو به هر سو که می کنم هستی
بین ِ هر ازدحام، تنها تو

Mahdi Hero
08-08-2008, 02:23
دوست گرامی

اتفاقا در انجمن ادبیات و علوم انسانی دو - سه تاپیک برای همین منظور ایجاد شده...
همه ی ما دوست داریم گاهی با خودمان خلوت کنیم
عیبی که ندارد هیچ .... بسیار هم خوب است

در هر حال برقرار باشید و دل شاد:11:

__________________________

مانده با یک کلافِ سر در گُم، من
پاسخ ِ این همه معما، تو

رو به هر سو که می کنم هستی
بین ِ هر ازدحام، تنها تو


آخه اونجا کنتورش پست ميندازه خوشم نمياد بی خيال بگزريم




وفا به قیمت جان هم نمی شود پیدا
فغان که هیچ متاعی به این گرانی نیست

دل تنگم
08-08-2008, 02:28
ترس می بُرد مرا سمتِ خودش، داد زدم
ای خدا! دادرسی پشتِ سرم می آید؟

بازگشتم که ببینم که مرا می پاید؟
یا فقط هم نفسی پشتِ سرم می آید...

سایه ام بود که دنبال دلم راه اُفتاد
فکر کردم که کسی پشتِ سرم می آید

Mahdi Hero
08-08-2008, 02:53
در شعله آن شمع که افروخته بودم
ای کاش که پروانه صفت سوخته بودم

دل تنگم
08-08-2008, 03:02
من ارچه بيقرار هستم وليكن خوب ميدانم
در اين وادي حيراني، فقط مستي شود جانا، دوايم

اگر ديروز سر دادم من آواز خوشي، امروز
به غير از آه سوزانم كسي نشنيده است ديگر نوايم

Mahdi Hero
08-08-2008, 03:32
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

Mahdi Hero
08-08-2008, 03:35
....................

دل تنگم
08-08-2008, 04:00
دوباره توبه و زاهد نمايي،
دعا و مُهر و تسبيحي دوباره؛

ولي با يك هجوم ِ لشكر ِ عشق،
بگيرد عقل، از ميدان، كِناره

كمي تا قسمتي عاشق شود باز،
دلِ شاعر، فقط با يك اشاره

magmagf
08-08-2008, 06:56
هر چند دلت با من دیوانه جفا کرد
پیداست که با عشق به دنبال وفایی
شب تا به سحر غرق تماشای تو بودم
شب آمده ای اختر تابنده کجایی؟

sise
08-08-2008, 09:20
یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست

هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست

t.s.m.t
08-08-2008, 09:48
تا نیفتد به دو چشم تو مرا چشم،دگر
چه خیال است مرا خواب به مژگان آید؟

صائب

Mahdi Hero
08-08-2008, 10:15
در چمن پروانه ای آمد، ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد

t.s.m.t
08-08-2008, 10:25
در حریم سینه ی عشّاق غم نامحرم است
در نزاکت خانه ی آیینه،دم نامحرم است(ت)

صائب

a-r-i-y-a-n-a
08-08-2008, 11:49
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

t.s.m.t
08-08-2008, 11:58
تیغ من جوهر خود کرد زغیرت ظاهر
چرخ هر چند که برداشت به یک دست مرا

صائب

magmagf
08-08-2008, 12:22
از نگاه امید ناکت بگو،که در کنج دلتنگ قفس،آن سوی میله ها را
غریبانه می نگریستی،
و از آسمانی بگو، که در فراق دو بال اوج پروازت ، عاشقانه ،
تنها بود
آسمان خلاء یک پرواز بی پروا،
و من بی تو فصل های دلتنگی را می گذرانم

sise
08-08-2008, 13:34
می خواستم که اول من باشید، می خواستم که آخر من...هستید
با نامتان شروع شدم انگار...اصلا سراسر من هستید

وقتی که نیستید پریشانی هی چنگ می زند به تمام من
بی تو همیشه گمشده ای دارم انگار نیم دیگر من هستید

Mahdi Hero
08-08-2008, 13:45
دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

t.s.m.t
08-08-2008, 16:13
یئردن خطی- ریحان ورقین پاک سیلیبدیر
نقّاش ِ گلستان، خطی- ریحانینی گؤرگج(ج)

صائب

magmagf
08-08-2008, 17:47
دلم بچه می‌خواهد

جنینی چونان سنگین

که ماه‌های آخر

کمرم را بشکند

نفسم را بند آورد

کودکی با زیبایی‌ی تکان دهنده

Mahdi Hero
08-08-2008, 20:40
هر چه از دور نمايان است
شايد آن نقطه ي نوراني
چشم گرگان بيابان است
مي فرومانده به جام
سر به سجاده نهادن تا كي؟
او در اينجاست نهان
مي درخشد در مي

t.s.m.t
08-08-2008, 23:49
یاره هر ساعت سلام اولسون ،سلام
عشرت و عیشی مدام اولسون ،مدام
یارسیز صحبت حرام اولسون، حرام
یاره بو معنا تمام اولسون، تمام

عماد الدین نسیمی

Mahdi Hero
08-08-2008, 23:53
مست از خواب برانگيختمش
دست در زلف كج آويختمش
جام آن بوسه كه مي سوخت مرا
تا لب آوردمش و ريختمش

t.s.m.t
09-08-2008, 00:00
شمع اگر واقف نگشت از سوز جان ما ،چرا
آتش غم در دل و در دیده آب آورده است

عما الدین نسیمی

Mahdi Hero
09-08-2008, 00:02
تا گرفتم خلوتي تاريك روشن تر شدم
قطره اي بودم چو رفتم در صدف گوهر شدم
هيچ گل چون من در اين گلزار بيطاقت نبود
خواب ديدم چون نسيم صبح را، پرپر شدم
خشكسالي ديده اي در اين چمن چون من نبود
ابر را ديدم چون در آهنگ باران، تر شدم

sise
09-08-2008, 00:08
می‌رویم از خاک کویت همچو باد صبحدم
ای بخوبی گلبن بستان جان بدرود باش

ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت می‌زنند
خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش

ای که از هجر تو در دریای خون افتاده‌ام
از سرشک دیده‌ی گوهر فشان بدرود باش

t.s.m.t
09-08-2008, 00:08
(من ملک جهان،جهان منم من
من حَقّه مکان،مکان منم من
من عرشیله فرش و کا ف و نونم
من شرح بیان،بیان منم من

نسیمی)

شَها کؤنلون همیشه بی غم اولسون
الونده دایمأ جام جم اولسون(ن)

نسیمی

دل تنگم
09-08-2008, 00:24
نفس تا فرصتی دارد حیاتِ عشق دریابید
که عشق و زندگی باهم زبان زَد می شود مَردُم!

توجه! بار دیگر این صدا:گام گام ... گام گام گام
خط سیر ِ شما آمد، رَسَد رَد می شود مردُم

Asalbanoo
09-08-2008, 00:34
من پا به پای موكب خورشيد
يك روز تا غروب سفر كردم

دنيا چه كوچك است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه .

اما من و تو دور
آنگونه دور دور ، كه اعجاز عشق نيز
ما را به يكدگر نرساند ز هيچ راه
آه ! ...

دل تنگم
09-08-2008, 00:36
هنگام بسته بودن درها بزن به من
یک سر نسیم وقت سحر ها بزن به من

آن حرف های در ته حلقوم مانده را
بی غصه از نفهمی کرها بزن به من

این قوم، برق تیغ ِ تو را دیده اند باز
در لابلای خیل سپرها بزن به من

MOHAMMAD2010
09-08-2008, 02:37
نمیدونم تو این دنیای هفت رنگ
کی دیگه میتونه عاشق بمونه
توی چشام نگاه کن تا بدونی
چرا با من چرا نامهربونی

دل تنگم
09-08-2008, 04:38
يك ‎ربع ديگر، پشت در، لحظه‎ ي‎ ديدار
كفش سفيد راحتي، پيرهن گل‎دار

شايد بيايد از همين‎ ور، باهمان لبخند
شايد كه من دستي بلرزانم بر اين تار

Mahdi Hero
09-08-2008, 10:56
روز وصل از غمزه‌ی او جان سر گردان من
چون تحمل کرد چندان ناوک دلدوز را؟

t.s.m.t
09-08-2008, 11:45
اعتباری نکند اهل دل آن طایفه را
که نه از بهر لقا روضه ی رضوان طلبند(د)

نسیمی

Mahdi Hero
09-08-2008, 11:54
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بخود از شعشعه ي پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلي صفاتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند

t.s.m.t
09-08-2008, 12:14
درد مندان تو هر لحظه دلی می طلبند
تا به درد و غم عشق تو گرفتار کنند

نسیمی

magmagf
09-08-2008, 16:20
در آن پر شور لحظه
دل من با چه اصراري ترا خواست،
و من ميدانم چرا خواست،
و مي دانم كه پوچ هستي و اين لحظه هاي پژمرنده
كه نامش عمر و دنياست ،
اگر باشي تو با من، خوب و جاويدان و زيباست

t.s.m.t
09-08-2008, 18:17
تا ابد مائیم و روی ساقی و جام شراب
رمز عارف،صوفی صاحب صفا داند که چیست

عماد الدین نسیمی

Mahdi Hero
09-08-2008, 19:16
تا دور گشتي اي گل خندان ز پيش من
ابر آمد و گريست به حال پريش من
اي گل بهار آمد و بلبل ترانه ساخت
ديگر بيا كه جاي تو خالي ست پيش من

magmagf
09-08-2008, 19:22
نه سنبل طيب و نه صدف
پوستي چنان دارند
نه آبگينه سيم اندود
درخششي چنان!
رانهايش از دستانم برون مي لغزيد
چونان ماهي زنده اي
تقلا كنان :
نيمي سرشار آتش
نيمي سرما!
آن شب از بهترين جاده ها گذشتم

t.s.m.t
09-08-2008, 19:28
منم و میکده و صحبت رندان همه عمر
نیست ای خواجه سرِ خلوت کاشانه مرا

نسیمی

magmagf
09-08-2008, 21:29
آفريننده بخنديد و بگفت :
(( تو به اين بنده ي من حرف نزن .
او در آن عالم هم، زنده كه بود،
حرفها زد كه نفهميدم من

eMer@lD
09-08-2008, 21:41
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست

مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

Mahdi Hero
09-08-2008, 21:57
یاد شما
در شب ذهن من
می درخشد
مثل مهتاب
و مثل مرغکی بیتاب
از حق می خواند
تا صبح از راه
بیاید
و کوچه ها را بیاراید!

cityslicker
09-08-2008, 22:50
در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب
يا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غير حسن ببايد که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

اين سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

دل تنگم
09-08-2008, 22:55
داغ ِ گلوله را ببين، بر تن ِ نازنين ترين!
ببين كه رقص ِ مرگ را، چه پيچ و تاب مي دهد!

ببار بر كوير ِ من! بر اين عطش زار ِ سخن!
نهالِ تشنه يِ مرا، اشكِ تو آب مي دهد!

اي از سپيده آمده! در اين حراج ِ عَربده!
خلوتِ تو به چشم ِ من، فرصتِ خواب مي دهد!

cityslicker
09-08-2008, 22:57
ديده اي نيست نبيند رخ زيباي تورا

نيست گوشي كه همي نشنود آواي تورا

دل تنگم
09-08-2008, 23:13
از درد، از کبود تنم حرف می زنم
من بی زبان و بی دهن حرف می زنم

اصلا تعجبی که ندارد، زبان که نیست
با تکه تکه ی بدنم حرف می زنم

Mahdi Hero
09-08-2008, 23:21
مقام امن و مي بي غش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق

دل تنگم
09-08-2008, 23:48
قرص ِ صورتش از آن كرانه يادگار داشت

بر لبش ترانه هاي نابِ ماندگار داشت


با طنين ِ شاعرانه ي ترانه هاي او
لحظه هاي عاشقانه ام چه اعتبار داشت

t.s.m.t
09-08-2008, 23:54
تورا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوش تر از اینت ندانم
و گر هر لحظه رنگی تاره گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم

مشیری

دل تنگم
09-08-2008, 23:58
من از اولش درست حدس مي زدم كه او
با سكوتِ سردِ لحظه هاي من چه كار داشت؟


مدتي گذشت… اشتباه، پشت اشتباه!
با كَس ِ دِگر و جاي ديگري قرار داشت...

t.s.m.t
10-08-2008, 00:02
تا زه بند سر زلفت گرهی باز نشد
بوی جان در همه عالم به مشامی نرسید

نسیمی

bidastar
10-08-2008, 00:03
دگر گوشی به آغوش درم نیست
صدای آشنای باورم نیست
بغیر از لاشه ی پوشیده دل
درین خانه کسی هم بسترم نیست !!!

دل تنگم
10-08-2008, 00:09
تمام هستى خود را گريستم،چون ابر
بر اين كبود، غريبانه زيستم چون ابر


ز بام مهر فرو ريختم، ستاره به خاك
كه من به سايه ى‌خورشيد، زيستم چون ابر

bidastar
10-08-2008, 00:10
ره آورد سفر را میفروشیم
نگاه دربدر را میفروشیم
دوچشم کور تو غرق تماشاست
که ما خون جگر را میفروشیم

دل تنگم
10-08-2008, 00:16
مرا به بود و نبود جهان، چه كار كه داد
به بادِ فتنه، همه هست و نيستم، چون ابر

مگر بشويَم از اين دل، غبار ِ هستى را
بر آستانِ تو، عمرى گريستم چون ابر

MOHAMMAD2010
10-08-2008, 01:29
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هركجا هستم
از عشق تو جاودان ماند ترانه من با ياد تو زنده ام عشقت بهانه من
پيدا شو چو ماه نو گاهي به خانه من تا ريزد گل از رخت در آشيانه من
رفتم و بار سفر بستم با تو هستم هركجا هستم

دل تنگم
10-08-2008, 01:37
من مانده ام و تو انگار رفته ای
با انتظار ِ ثانیه ها، مثل ِ دیگران

گفتی که فرق می کند، این ماجرا بگو
در انتهای قصه، چرا مثل دیگران؟

باید دوباره دورترین نقطه ها شویم
از ذره های عشق جدا، مثل دیگران

magmagf
10-08-2008, 05:10
نمي داني ، پدر!
تفاوت خوشه گندم و تفنگ را ؟!
به او گفتم:
پسرم ! زماني مي دانستم شكل خوشه گندم را
شكل قرص نان را
شكل گل سرخ را
اما در اين زمانه سخت
درختان جنگل به عضويت ارتش در آمده اند
و گلهاي سرخ
سيه جامگان خستگي اند!

samar60
10-08-2008, 09:10
در دام حادثات ز کس یاوری مجوی
بگشا گره به همت مشکل گشای خویش
سعی طبیب موجب درمان درد نیتس
از خود طلب دوای مبتلای خویش
گفت آهویی به شیر سگی در شکارگاه
چون گرم پویه دیدش اندر قفای خویش
کای خیره سر بگرد سمندم نمی رسی
رانی و گر چو برق به تک بادپای خویش
چون من پی رهایی خود می کنم تلاش
لیکن تو بهر خاطر فرمانروای خویش
با من کجا به پویه برابر شوی از آنک
تو بهر غیر پویی و من از برای خویش

رهی معیری
:10:

samar60
10-08-2008, 09:25
شوقي ، اميدي ، يا خيالي در سر اوست

يا با سرابي مي فريبد خويشتن را

يا خون سرخ زندگي در پيکر اوست

من با کدامين کوشش و نيرنگ و پندار

از خواب خيزم بگذرانم زندگي را ؟

گيرم فريب تازه اي در خون من رست

آخر چه سازم اين غم درماندگي را

اندوه من تنها زمرگ آرزو نيست


بال و پر مرغ فريب من شکسته

آنوقت کبوترهاي برزخ آفرينم


بگريختند از بام يک يک ، دسته دسته

t.s.m.t
10-08-2008, 11:09
هر چند که در مد نظر بود دو عالم
یک حرف ازین صفحه نخواندیم و گذشتیم

صائب

Mahdi Hero
10-08-2008, 11:10
من طاقت هجران تو مهپاره ندارم
جز اینکه بمیرم به برت چاره ندارم

t.s.m.t
10-08-2008, 11:14
میا ن نور و ظلمت عالمی دارم نمی دانم
که شامم صبح،یا صبح امیدم شام نمی گردد

صائب

Mahdi Hero
10-08-2008, 11:40
دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است
كوه نا هموار را هموار كردن سخت نيست
حرف نا هموار را هموار كردن مشكل است
دوش . زير بار حمالان كشيدن سخت نيست
زير بار منت نامرد رفتن مشكل است

t.s.m.t
10-08-2008, 11:44
تا کی زنی لاف از عمل،بتخانه در زیر بغل
ای ساجد و عابد شده دائم،ولی اصنام را

نسیمی

Mahdi Hero
10-08-2008, 11:57
اینجا
ابرهای خاکستری
بر آسمان دلم
هزاران نقش بسته اند
بی تو تنها
نقشی از بودن را در نبودنت
تکرار می کند

saye
10-08-2008, 11:59
دوشنبه از خودمان است
بنشین و بلند بلند سکوت حرف های مرا گوش کن
هر کس به دیدنم آمد مریم و ریواس دستش بود
تو اما با خودت کمی از حروف باران بیاور
حرف هایم تشنه اند
نمی دانم چرا سایه ات را از روی رؤیاهایم پر می دهند
از روی دیوار همسایه
از روی سیگار
از روی سکوت ؟
راستی دارم یاد می گیرم ساده دروغ بگویم
بگویم حالم خوب است
بگویم
حالا تو قضاوت کن
وقتی دروغ می گویم شبیه کلاغ نمی شوم
شبیه قار قار
شبیه آنتن خانه ی همسایه ؟
صدایی می اید
صدایی که بی شباهت به ستاره نیست
صدایی از پرنده ای که تازه بوسیدن را یاد گرفته
شاید هم باز دروغ بگویم
پرنده ای که بوسیدن بداند آواز را فراموش می کند
ببین گلم
ببین چه قدر کلمه کنار هم می چینم تا توئ زاده شوی
تو از جنس کلمه و آوازی
تو از جنس شهریور و سکوتی
بیا بنشین کنار این همه کلمه
کنار دست هایم
کنار دی
شب بوی مهتاب گرفته
پنجره بوی باد
من بوی خواب
حالا دو شنبه رو به قبله ی ترانه جان می دهد
و سه شنبه با سلام زاده می شود
در آشیانه ی سه شنبه دو تخم کبوتر چاهی ست
جوجه ها که سر از تخم در آوردند
سه شنبه های تقویم پر از پر می شود
پر از پرواز
حالا بیا کنار سهمی از دل تنگی من بنشین
می خواهم رنگ چشم هایت سکوت کنم
می خواهم تا آخر دنیا
تا آخر ایینه ببوسمت
...

sise
10-08-2008, 14:24
تا زدم يک جرعه مي از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشي ز دستت
شد زمين مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست

Mahdi Hero
10-08-2008, 14:38
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید
گرچه آنجا جمله اعضا چشم باید یود و گوش

.soroosh
10-08-2008, 15:55
شه حسام الدین که نور انجم است

طالب آغاز سفر پنجم است

magmagf
10-08-2008, 16:41
تا کنون دیده ای از عشق فراری باشم؟
عشق همچون خونی در رگم می جوشد و تو را می خواند
تا کنون دیده ای با ناله باد دل من زار زند؟
دل من هر روز در ناله باد اشک ها می ریزد

MOHAMMAD2010
10-08-2008, 17:03
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار اشنا را

ghazal_ak
10-08-2008, 17:56
اگر چه خالی از اندیشه ی بهارنبودم
ولی بهار تو را هم در انتظار نبودم
یقین نداشتم اما چرا دروغ بگویم
که چشم در رهت ای نازنین سوار نبودم ؟
به یک جوانه ی دیگر امید داشتم اما
به این جوانی دیگر ، امیدوار نبودم
به شور و سور کشاندی چنان مرا که بر آنم
که بی تو هرگز از این پیش ،‌سوگوار نبودم
خود آهوانه به دام من آمدی تو وگرنه
من این بهار در اندیشه ی شکار نبودم
تو عشق بودی و سنگین می آمدی و کجا بود
که در مسیل تو ، ای سیل بی قرار نبودم
مثال من به چه ماند ؟ به سایه ای که چراغت
اگر نبود ،‌ به دیواره های غار نبودم

saye
10-08-2008, 17:56
می شود بهار شد ، شکوفه شد، ترانه شد
چون بنفشه ها همیشه جاودانه شد
…همردیف یاس ها ، اقاقی یا و لاله ها
سبز شد شکوفه زد چو خنده بی بهانه شد
…جار زد ، میان برگهای پر نشاط باغ
مهربان تر از کبوتر زمانه شد
… غصه را درون قصه ها قلم کشید
طرح سادهء سرود عاشقانه شد
…در هجوم جنگها و سنگها و بنگها و ننگها
نغمه شد، بهانه شد، سرود شد، جوانه شد
…یک دریچه شد به سوی خندهای بی فریب
دل فریب تر ز ساز های بی ترانه شد
می شود سرود سبز سیب سرخ سرد را
گاز زد ، میان کوچه ها روانه شد
...

ghazal_ak
10-08-2008, 18:12
دو قدم مانده به صبح
به مهمانیِ لبخندِ خدا خواهم رفت
از میِ چشم، وضو خواهم ساخت
و غبار از تنِ خود، خواهم شُست
زیرِ پرچینِ سكوت
غزلی خواهم خواند
به بلندای نیاز
و تُهی از غم و اندوهِ جهان خواهم شد
دو قدم مانده به صبح
با صدای گنجشك
در كنارِ گل میخك، مریم
در كنارِ گل سرخ
روی سجّاده ی عشق
و به یاد سهراب
غزلی خواهم خواند
دو قدم مانده به صبح
سجده ی شكر به جای همگان خواهم رفت
و دلم را پُرِ از یادِ خدا خواهم كرد
دو قدم مانده به صبح ...
دو قدم مانده به صبح ...

Mahdi Hero
10-08-2008, 19:09
حيف ناي فرشتگانم نيست
تا كنم ساز دل هم آوازت

saye
10-08-2008, 19:49
خواب دیدم تشنه سیراب را در کربلا
قصه آرامش سیلاب را در کربلا
چشم خونین فرات از بابت یک لقمه آب
اشک می زد لشکر میراب را در کربلا
ال عطش گویان کنار نهر الغم ، سینه ای
بر زمین زد اعتبار آب را در کربلا
خورد تیری همچو خنجر کودک شش ماهه ای
تا بگوید پاسخ مهتاب را در کربلا
باغبان گل را کفن می کرد و می زد خنده ای
تا نگه دارد غم آداب را در کربلا
خواهری دیدم کنار حجمی از نامردمی
جار می زد قصه محراب را در کربلا
تشنه ای دیدم به روی نیزه ها سیراب عشق
می دهد لب تشنه درس آب را در کربلا
خواب دیدم در کنار مقتل آزادگی
امتحان تشنه سیراب را در کربلا
...

t.s.m.t
10-08-2008, 20:02
آندم که اجل موکل مرد شود
آهم چو دم سحر گهی سرد شود
خورشید که پر دل تر از آن چیزی نیست
در وقت فرو شدن رخش زرد شود

نسیمی

saye
10-08-2008, 20:04
بیا به خلوت غم رنگ آرزو بزنیم
ز مهربانی گلها به گفتگو بزنیم
اگر چه خاطر ما را کسی نمی خواهد !
بیا به چک محبت لب رفو بزنیم
جدا ز نغمه پول و طلاو سکه و زر
سرود سبز وفا را به گفتگو بزنیم
به روی اینه غم گرفته گل یاس
مثال ابر خدا ،رنگ شستسو بزنیم
شبی که ساغرت از می پر است و لحظه خوش است
بیا به اسم شقایق ،دمی وضو بزنیم
دلم گرفته از این شهر بی در و پیکر
بیا به خلوت غم رنگ آرزو بزنیم
...

k@vir
10-08-2008, 20:17
من باران نيامده ي ديروزم
تاب اشك هايم را داري؟
بگو ببار
عاشقانه بر سرت مي بارم

magmagf
10-08-2008, 20:20
مستی ام نه مستی از پیاله بود
بلکه از یادش بود
یاد یار مستم کرد .
خاطراتش توی کوچه باغ عشق
سوی کوه
کنار برکه پر شکوه آب
زیر سایه درخت نارون
حس دستان قشنگش
ناز چشمان مستش

همگی دست به دست
با نشاط و خنده
بوسه گرم عشق
که دگر بار مرا مستم کرد

t.s.m.t
10-08-2008, 20:24
دولانیب عالمی لقمان کیمی معنا گزیرم
چون کی معنالی گئچن گونلریمین حرمتی وار

نسیمی

bidastar
10-08-2008, 20:28
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این

magmagf
10-08-2008, 20:31
نه دلم تنگ نشده واسه ديدن تو
واسه ي بوي گل ياس
واسه ي عطر تن تو
نه دلم تنگ نشده واسه بوسيدن تو
براي وسوسه ي چشماي روشن تو
چرا دل تنگ تو باشم
چرا عكست رو ببوسم
چرا تو خلوت شبها چشم به راه تو بدوزم
چرا به پاي تو بمونم توئي كه نموندي پيشم
ميدونم تا آخر عمر نه ديگه عاشق نميشم

t.s.m.t
10-08-2008, 20:36
منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانَ سیغمازام

نسیمی

saye
10-08-2008, 20:45
ما از این دینداری صوفی پریشان گشته ایم
زیر تیغ بی وفایی مهد حرمان گشته ایم
گرچه دین حق پرستان باعث آزادی است
ما اسیر دست این منبر پرستان گشته ایم
کو در این سیلاب ظلمت حرفی از داد و وداد ؟!
زیر پای خرقه پوشان خک بی جان گشته ایم
لب به دندانش بدوزد هر که دارد حرف حق !
ما در این نامردمی از دین و ایمان گشته ایم
زهد خالی آدمی را سوی نسیان می برد
ما از این ظاهر پرستی رو به ویران گشته ایم
پوچی ما خود نشان از کفر نا محدود ماست
همچو سگ از بهر نانی ،کافر نان گشته ایم
کاخ مرمر گون نخیزد از دل مال حلال
از حرام و دزدی و غارت چو سلطان گشته ایم
انقلاب ما همین در خود شکستن بود و بس
از شکست آرزوها همچو شیطان گشته ایم
مهدی ما را نباشد آرزوی سیم و زر !
همچو قارون ما اسیر سیم سوزان گشته ایم
...

t.s.m.t
10-08-2008, 20:48
منیم اویرندئییم ایلک سؤز بو مکتب ده سکوت اولدی
بلا دیر دیل باشا لاکین سکوت هر درده درمانی

خاقانی شیروینی

bidastar
10-08-2008, 20:52
یک نیم دمم از جهان به دست آمده بود
وصلش به بهای جان به دست آمده بود
ارزانش ز دست من برون کرد فلک
افسوس که بس گران به دست آمده بود

bidastar
10-08-2008, 20:53
-----------

t.s.m.t
10-08-2008, 20:56
درد و و محنتین،ای صنم،صنم!
عشق ایله چئکن بیر منم،منم
عار و وارینی راهِ مهرده
تار و مار ائدن،بیر منم،منم

میر حمزه نگاری

Mahdi Hero
10-08-2008, 21:19
من آن ابرم كه مي خواهد ببارد
دل تنگم هواي گريه دارد
دل تنگم غريب اين در و دشت
نمي داند كجا سر مي گذارد

ghazal_ak
10-08-2008, 21:23
دلم
ماجرای تو را می شناسد
و ایمان به چشمان تو دارد و بس.
صمیمانه تر از تو
در ذهن او
واژه ای نیست
اقاقی تر از نام تو
زیر باران
ترانه .
دلم
مثنوی مثنوی عاشقی است
غزل را
فقط با تو می فهمد
و صبح را
با تو باور.
چنان با تو زیبا
که هر لحظه شاعر
فریبا نه
و ناب و رویا.
چنان با تو پرواز
که چون قاصدک
در طواف شقایق
که تو مهربانی
همان مهربان تر
و این دل
فقط با تو خوب است
فقط با تو بهتر

Mahdi Hero
10-08-2008, 21:44
روز نبرد آن يل ارجمند
به شمشير و تيغ و به گرز و كمند
بريد و دريد و شكست و ببست
يلان را سر و سينه و پا و دست

ghazal_ak
10-08-2008, 21:59
تو ریختی عسل ناب را به کندوها

به رنگ و بوی تو آغشته اند شب بوها
شبی به دست تو موگیر از سرم وا شد
و روی شانه ی من ریخت موج گیسوها
تو موی ریخته بر شانه را کنار زدی
و صبح، سر زد از لابلای شب بوها
و ساقه های من از برگ ها برهنه شدند
و پیش هم که نشستند آلبالوها
تو مثل باد شدی؛ گردباد ... و می پیچید
صدای خنده ی خلخالها، النگوها
و دستهای تو تالاب انزلی شد و ...بعد،
رها شدند در آرامش تنت قوها
شبیه لنج رها روی ماسه هایی و باز
چقدر خاطره دارند از تو جاشوها
تو نیستی و دلم چکه چکه خون شده است
مکیده اند مرا قطره قطره زالوها
«فروغ» نیستم و بی تو خسته ام کرده ست
«جدال روز و شب فرش ها و جارو ها
شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من! خوش به حال آهوها...

Mahdi Hero
10-08-2008, 22:42
اي خانه خراب اينجا آماده زلت شو
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو
جائيكه همه دزدند تو دزد چپوگر باش
بزمي كه همه مستند تو مست و مخمر باش
شهري كه همه كورند تو كور شو و كر باش
ديدي كه همه لالند تو لال ز صحبت شو
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو

sise
10-08-2008, 23:33
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارترست هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

Mahdi Hero
10-08-2008, 23:43
نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

sise
10-08-2008, 23:46
من بودم و دوش آن بــت بنــــده نواز
از من همه لابه بود و از وي همه ناز

شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد
شـب را چــکـنم حـديـــث ما بود دراز ...

Mahdi Hero
11-08-2008, 00:07
زیور به خود مبند، که زیبا ببینمت
با دیگران مباش که تنها ببینمت

دل تنگم
11-08-2008, 04:10
تو را مي خوانم و هر شب در اين تنهايي تنها تو را جويم
تو اي خورشيد عالم تاب تو را گويم

صدايت مي کنم هرلحظه و مي خوانمت هر دم
تو دانايي، توانايي، تو رحماني و والايي

چه گويم من؟ چه گويم ؟ تو اي يکتاي بي همتا
تو آن هستي که از هر گونه ناپاکي مُبَرايي

magmagf
11-08-2008, 05:04
يک

دو

سه

به صد نرسيده

خوابم می برد

وستاره ها

در انتظار شمارش من

تا سپيده دم

بيدار می ماندند

اينک

اعداد بزرگی ياد گرفته ام

وشمردن ستاره های بسيار

ستاره ها، امٌا

از سرزمين آبی تخيل

پرواز کرده اند

وزمينه

دودی

دودی است

دل تنگم
11-08-2008, 05:44
تويي آن گوهر يک دانه ی عالم!
تويي آن نازنين، دردانه ي خاتم!

تو محجوبي، تو مغفوري، تو مرزوقي و محبوبي!
تو اي زيباترين زيبا، به غير از آن، همه دوري

تو را خوانم، تو را گويم، خدايا من! تو را گويم
تو اي تنهاترين، تنها! به هر جانب تو را پويم

leira
11-08-2008, 11:04
مرا دردی است اندر دل اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

منجم طالع بخت مرا از برج بیرون کرد
که من کم طالعم ترسم زآهم آسمان سوزد

bidastar
11-08-2008, 11:51
دگر از خندۀ دلها خبر نیست
لبی از چشمه ای احساس تر نیست
مگر جز کوچۀ بُن بست این شهر
بسوی زندگی راه دگر نیست

Mahdi Hero
11-08-2008, 12:29
تو وچشمی که ز دل ها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد

samar60
11-08-2008, 12:40
دل از دلبر نميابم مي از ساغر نميدانم
برو اي عقل سرگردان زجان من چه مي جويي
كه من سرمست و حيرانم بجز دلبر نميدانم
شدم از ساحل صورت به سوي بحر معني باز

ghazal_ak
11-08-2008, 12:41
زندگی برگ سفیدیست
ما سیاهش میکنیم
گاه با خط خوش و
گاه با طرح قشنگ
گاهی اما
خط خطی اش می کنیم

samar60
11-08-2008, 12:42
ز زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
:41::19:

Mahdi Hero
11-08-2008, 13:01
مبتلا گشتم در اين بند و بلا
سوزش آن حق گزاران ياد باد

.::. RoNikA .::.
11-08-2008, 13:10
در دست قضا جان به لب و ديده به مينا
سرگشته چو پيمانه ام ، از من بگريزيد

زنجيري جادوي هوسهاي محالم
افسوني افسانه ام ، از من بگريزيد

آن سيل جنونم كه به سر م يدود از كوه
بنيان كن كاشانه ام ، از من بگريزيد

آن روز كه دل مرد و جنون مرد و عطش مرد
من از همه بيگانه ام ، از من بگريزيد

بر ظاهر آباد من اميد مبنديد
من خانة ويرانه ام ، از من بگريزيد

Mahdi Hero
11-08-2008, 13:44
داری هوس که غیر برای تو جان دهد؟
آه این چه آرزوست، مگر مرده ایم ما؟!

magmagf
11-08-2008, 18:41
ابتدا سکوت شد
به حرف هایم نگاه کن
می خواهم از دهان اشعیای نبی
سرود بخوانم
می خواهم از همچنان ابر بالای سفر بگذرم
می خواهم به چترهای خسته دست بکشم
تا خاموش ترین کلمات پنهان بیایند
به تمام وقت هایی که نداری
می خواهم برای تمام نشستن ها
انگشت ها و سیگارها
جای دور برای خیره شدن بیاورم
می خواهم به چشم هایت نگاهکنم
تا کودکی هایت رابه دنیا بیاوری

Hazy
11-08-2008, 19:04
يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره

Mahdi Hero
11-08-2008, 20:58
هرصبح که از خواب برمی خيزم
بر شيشه ی يخ گرفته
با سر انگشتان گرمم
نام تو را می نويسم
و از لابلای آن به بيرون می نگرم
که کی بهار می آيد؟

Mahdi Hero
11-08-2008, 21:35
درديست غير مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گويم کين درد را دوا کن

دل تنگم
11-08-2008, 21:49
نقاش های دور، مرا دَف کشیده اند
با قافیه، حریص و مردَّف کشیده اند

آن قدر بی قرار و سپیدی که ناگزیر
هر وقت کشیده اند تو را، کَف کشیده اند

خاتون بلند شو و بیا پشتِ پنجره
مردم برای دیدن تو صَف کشیده اند

Mahdi Hero
11-08-2008, 21:58
در فراقت می نویسم نامه و از دست من
خامه خون می گرید و خط، خاک بر سر می کند

دل تنگم
11-08-2008, 22:11
دلگير مي رسد به نظر صبح ِ چهره ات
اي اشكِ چشم هايِ تو، دريايِ بيكران

تكيه بزن به سينه يِ من صبح، خوب گريه كن
بگذار تا سبك شود اندوهِ آسمان

Mahdi Hero
11-08-2008, 23:03
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را

t.s.m.t
11-08-2008, 23:07
آشینا اولا هر کیم حق ایله
غیر آشینا اولمایا ،گرک
فانی عالمین مال و مولکونه
مطلق ائتمیه اعتنا گرک

نباتی

magmagf
11-08-2008, 23:24
كه ويران كرد ؟
كه راز قطب نماي بزرگ را دانست ؟
كه درازنامه ،‌ منشورهاي پنهان را
به دادگاه افق هاي دورتر
آويخت ؟
و آبهاي پراكنده
موج مرتبه ها را
به شهرهاي دگر بردند

t.s.m.t
11-08-2008, 23:34
بریز تا لبریز شود جام زرکش)دور لبالب ائت جام زرکشی
یک قطره از آن مبادا زمین بریزد)بیرجه داملاسی دامماسین یئره
قسمم داد پیر میکده)آند وئریب منه پیر مئیکده
من پیاله می و یار را نمی خواهم!)من پیاله می یاری ایستمم

نباتی

دل تنگم
11-08-2008, 23:54
می گُدازم، ولی نِمی سايم، گونه بر آستانِ بعضی ها
ای حديثِ مکرر ِ پرواز، شده ای نردبانِ بعضی ها!

ولی از رويتِ پرنده پُر است، آبی ِ آسمانِ بعضی ها
بویِ عطر ِ فرشته را دارد، تربتِ بی نشانِ بعضی ها

______________________________

سلام t.s.m.t گرامی

شعرهایتان حتما زیباست
لطفا معنای آنرا هم بگذارید

برقرار باشید

t.s.m.t
12-08-2008, 00:05
می گُدازم، ولی نِمی سايم، گونه بر آستانِ بعضی ها
ای حديثِ مکرر ِ پرواز، شده ای نردبانِ بعضی ها!

ولی از رويتِ پرنده پُر است، آبی ِ آسمانِ بعضی ها
بویِ عطر ِ فرشته را دارد، تربتِ بی نشانِ بعضی ها

______________________________

سلام t.s.m.t گرامی

شعرهایتان حتما زیباست
لطفا معنای آنرا هم بگذارید

برقرار باشید

سلام،چشم. گفتم چون مشاعره است واسه همین شاید لازم نباشه از این به بعد معنی میکنم.

اهل عشق اولان،غم چکن اولور(اهل عشق ،حتما غم می کشد)
زینت ایستمز،زیور ایستمز(زینت و زیور به چه دردش می خورد)
جیسمی ضعفده،کاهدان ضعیف(دارد میمیرد از بس ضعیف و بی حال شده)
رنگ اطلسی کهربا گرک(رنگ اطلسش کهربا باید)(ک)

نباتی

Mahdi Hero
12-08-2008, 01:12
كوه نا هموار را هموار كردن سخت نيست
حرف نا هموار را هموار كردن مشكل است
دوش . زير بار حمالان كشيدن سخت نيست
زير بار منت نامرد رفتن مشكل است

دل تنگم
12-08-2008, 01:17
تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی ست
در خودم آتش به پا کردم ولی نَگِریستم

چون شکست آیینه، حیرت، صد برابر می شود
بی سبب در خود شکستم، تا ببینم کیستم

زندگی در برزخ ِ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این، یا بعد از آن، می زیستم

Mahdi Hero
12-08-2008, 01:18
من دوست ندارم که ترا دوست ندارم
تو شرم نداری که زمن شرم نداری؟!

دل تنگم
12-08-2008, 01:28
يك شب، به چشم هايِ تو ايمان مي آورم
در راه سبز ِ آمدنت، جان مي آورم

در امتدادِ غربتِ اين جاده ها، عزيز
ايمان به بي پناهي ِ انسان مي آورم

گفتي كه قلب هايِ پريشان بياوريد
باشد، بروي چشم! پريشان مي آورم

عمري شبيهِ عابر ِ اين كوچه هايِ خيس
هر شب براي پنجره، باران مي آورم

وقتي كه چشم هايِ تو لبخند مي زند
از من تو جان بخواه، به قرآن مي آورم

Mahdi Hero
12-08-2008, 01:31
ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم
كه آشكارا در پرده ي كنايت رفت.
مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ
كه مايه خود در وجه اين حكايت رفت.

دل تنگم
12-08-2008, 01:33
تصوير ِ مبهم ِ زن و تصوير ِ يك سوار
زخمي كه مي زني بر غم ِ كهنه یِ سه تار

من در خيالِ سنگ تو آئينه را … شبي
تصوير مي شوم به تن ِ مَردِ بي قرار

t.s.m.t
12-08-2008, 10:15
رشته ی جانم را خواستم با رشته ی زلفش پیوند دهم،افسوس که در این کار بخت سیاهم یاری نخواهد کرد.

رشته ی جان ائیله دیم پیوند تار زولفونه
آه کیم چکمده امداد ائیله مز بخت نگون

فضولی

Mahdi Hero
12-08-2008, 11:35
نه عادلانه نه زيبا بود
جهان
پيش از آنكه ما به صحنه برآييم.

به عدلِ دست نايافته، انديشيديم
و زيبايي
در وجود آمد.

saye
12-08-2008, 11:44
در اتاقی کوچک و تاریک و مملو از کتاب
شاعری بنشسته تنها با هزاران فکر ناب
گاه گاهی لب به فنجان می زند ، فنجان تلخ
نیمه شب را می کند طی، فارغ از چنگال خواب
در کنار چشم هایش اشک و خون خشکیده است
در سکوتش موجی از غم در کلامش اضطراب
روی میزش ضبط صوتی کهنه اما نغمه خوان
با زبانی دور از ما دلنشین چون بانگ آب
مهلتی اندک برایش مانده تا فریاد صبح
تا سراید شعری از شب ، آسمانی پر شهاب
عاقبت شعرش به پایان می رسد با مرگ شب
با سکوتی از رضایت می سپارد تن به خواب
...

samar60
12-08-2008, 12:05
به نیامدن ِ همیشه ی نگاهت ، قسم

، تمام ِ خطوط ِ این خنده های خواب آلود

با رگبار ِ گریه های شبانه

... از رُخساره ی خسته و خیسم ، پاک می شوند
:46:

samar60
12-08-2008, 12:15
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي
دل كه آيينه صافي است غباري دارد
وز خدا مي طلبم صحبت روشن رايي
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروايي
كشتي باده بياور كه مرا بي رخ دوست
گشته هر گوشه چشم از غم دل دريايي
در همه دير مغان نيست چو من شيدايی

Mahdi Hero
12-08-2008, 12:19
يك روز بي ترديد خواهم مرد
يك روز مي فهميد خواهم مرد
امروز يا فردا نمي دانم
يك روز بي ترديد خواهم مرد

cityslicker
12-08-2008, 12:26
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما



همه از من گریزانند

تو هم بگذر از این تنها



فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم

دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم



گره افتاده در کارم

به خود کرده گرفتارم

saye
12-08-2008, 12:31
میان ساحل و دریا سراب را دیدم
سراب ـ این شبه آفتاب ـ را دیدم !

وباز با همه‌ی وسعت دلی دریا
در التهابِ عطش شوق آب را دیدم

نشد که هیچ بیابم دلیل تشنه‌گی‌ام
اسیر حس عطش، التهاب را دیدم

کبوترانه در این آبی هزار کلاغ
بدون پر زدن از خود عقاب را دیدم

چه قدر فاصله با خود ،چه قدر دور از خود
شگفت ؛ در دلِ شب، خوابِ خواب را دیدم

همیشه فرصت یک تک سوال باقی بود
هنوز گفته ـ نگفته جواب را دیدم !

دلم گرفته از این مردم همیشه دروغ
به چهره چهره‌ی ایشان نقاب را دیدم
?
تمام حادثه از آنِ‌شان همین کافیست
که از نگاه غزل ، شعر ناب را دیدم
...

cityslicker
12-08-2008, 12:32
ما ساکنان مهر چه اندوه دی خوريم

افسوس بر ستيزه‌ی ايام کی خوريم

آسوده زين دو روز جهان می‌توان گذشت

گرد پياله گر بنشينيم و مِی خوريم

saye
12-08-2008, 12:39
مثل تو بودن با تو بودن کار من نیست
عاشق شدن در خود غنودن کار من نیست

ای کاش با غیر از تو من دلداده بودم
دل بردن از تو، دل ربودن کار من نیست

می بینمت اما غبارِ ترسِ چشمت
با اشک از چشمم زدودن کار من نیست

کار نگا هت بود، کار چشمهایت
با عشق بودن یا نبودن کار من نیست

با چشمهای خود مرا آواره کردی!
عاشق شدن عاشق نمودن کار من نیست

هرگز فراموشت نخواهم کرد زیبا
حالا که دیگر بی تو سودن کار من نیست

با واژه هایم راحتم بگذار و بُگذر
شاعر شدن از تو سرودن کار من نیست

...

cityslicker
12-08-2008, 12:44
تحمل کن اما توقف نکن
قطعه باش اما لجباز نباش
بگو اری اما نگو حتما
بگو نه اما نگو ابدا

saye
12-08-2008, 12:51
!!!!!!!!!!!!!!
......

اگر از این دیوارهای آهنین
فقط یک روزنه دیده میشد
به اندازهء نوری کوچک

اگر میدانستم که حتی یک نفر
در این لحظه به فکر من است
و اگر میدانست چه میکشم
بی درنگ به سویم میشتافت

اگر فقط یک گوش بود که حرفهایم را می شنفت
یک عقل بود که مرا می فهمید
یک قلب بود که دردم را حس میکرد

اگر شعرهایم را
شاعری بلند میخواند و لذت میبرد
رهگذری می شنفت و به اوج آرامش می رسید
فیلسوفی نگاه می کرد و به فکر فرو میرفت
عاشقی به معشوقش میداد
و هر دو از عشق لبریز میشدند

شاید در این ظلمتِ شب
که دل تنگتر از کوچه های غربت است
تنها نبودم
...

cityslicker
12-08-2008, 12:56
;)
مي خوام يه قصري بسازم
پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي و
يه شب مهتابي باشه
امشب مي خوام از آسمون
ياسهاي خوشبو بچينم
امشب مي خوام عكس تو رو
تو خواب گل ها ببينم
كاشكي بدوني چشمات رو
به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو
به صد تا دريا نمي دم

eshghe eskate
12-08-2008, 12:58
ماهى هميشه تشنه ام
در زلال لطف بيكران تو
مى برد مرا بهر كجا كه ميل اوست
موج ديدگان مهربان تو

cityslicker
12-08-2008, 13:00
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

saye
12-08-2008, 13:02
مثه اون سیل عظیمی، که میاد از دل دریا
میشوره سیاهیا رو، میبره یه جایی تنها
جایی که آدما برگن، مثه پونه ها تو پاییز
یه جای ساکت و مبهم، یه جایی بین دو دنیا
دنیامون خیلی عجیبه، گاهی تلخه، گاهی شیرین
گاهی وقتا هم قشنگه، مثه یخ بستن گلها
گاهی وقتا اونقدَر بزرگه که دلم می گیره
گاهی وقتا هم کوچیکه، مثه خوابیدن من تو بعضی شبها
شبا وقتی که تو نیستی دلم از دوریت میگیره
همینه اصل دلیل همه ی غصّه و غم ها
وقتی که تو نیستی پیشم، میخوام این دنیا نباشه
حتی یک لحظه عزیزم، چه تو سرما چه تو گرما
میزارم نوشته ها رو، خوبِ من تو قاب قلبم
تا نگی دروغکی به این دلم، بیا، بفرما!
منتظر می مونم و بازم میگم عیبی نداره
تا بیای ثابت کنی بودی از اول، نیمه ای از من و از ما
...

cityslicker
12-08-2008, 13:05
اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن
درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن
اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن
اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم
اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن
اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه
اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

eshghe eskate
12-08-2008, 13:06
تا همه كرانه هاى دور
عطر و خنده و ترانه ميكند شنا
در ميان بازوان تو !
ماهى هميشه تشنه ام
اى زلال تابناك !
يك نفس اگر مرا بحال خود رها كنى
ماهى تو جان سپرده روى خاك !

saye
12-08-2008, 13:07
کنون خاکم به سر خروار گشته
چه باک اندر تو شد خوشنام نامت
شدی عاشق ز بدو نوجوانی
جهان شد بعد از آن، محو کلامت
بشد عشق نخستم جاودانه
سیه شد روزگار و روز و شامت
دمی دیگر که پونه آمدت بانگ
بشد هستی همه بر کام و رامت
من ِ صالح به دنیا دل ندیدم
به مانند تو صالح، خوش به حالت
گرش بود اندکی کینه ببخشای
تو یارب بر جمال نقره فامت
...

eshghe eskate
12-08-2008, 13:11
تو را من چشم در راهم

شباهنگام،

كه می گیرند در شاخ تلاجن، سايه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛

تو را من چشم در راهم

شباهنگام،

در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛

در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پای سرو كوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی كاهم؛

تو را من چشم در راهم ...

saye
12-08-2008, 13:14
دوستان سعی کنید شعر تکراری ننویسید
لطفا
.....................
دلم شادان شد و آمد بهاران
دمی یاد مِی و گه قطره باران
چه رسمی داری اِی سرمست عاشق
گهی خشک و گهی پُر جویباران
من ِ مسکین زمانی خالی از درد
زمانی در دلم غصه فراوان
نگاهم بر سماء و شاخه ای بید
به فکر چرخش این روزگاران
چه کردی با دلم نفرین به رویت
شده آواره چون اشتر سواران
برو صالح برو فکر دلی کن
که ناگه می شوی مبهوت و حیران
...

cityslicker
12-08-2008, 13:20
نخواب دنیا خسیسه!

واسه کمتر کسی خوب می نویسه!
یکی لب هاش همیشه غرق خنده است...
یکی پلک هاش تو خواب هم خیسه خیسه...

saye
12-08-2008, 13:32
خوب تو اشعار دست میبرینا !!!!!!!!!!!!!!!!!
..........
همه ی هر چی که دارم
همه هر چی که هستم
تو شدی تارو پودم
تو شدی بود و نبودم

اگه لحظه ای نباشی
اگه روزی بی تو باشم
تک تک ثانیهامو
آرزو دارم نباشم

لحظهای بی تو بودن
واسه من عذاب و درده
اگه لحظه ای نباشی
واسه من لحظه ی مرگه

میدونی از تو جدایی
واسه من ، خیلی درده
شب و روزم دیگه بی تو
ساكت و تیره و سرده
...

cityslicker
12-08-2008, 13:38
حضرت علیه چطور؟!!

....................
هر كسي با خويش تنها بود
ماه مي تابيد و شب آرام و زيبا بود
جمله آفاق جهان پيدا
اختران روشنتر از هر شب
تا اقاصي ژرفناي آسمان پيدا
جاوداني بيكران تا بيكرانه ي جاودان پيدا
اينك اين پرسنده مي پرسد
پرسنده : من شنيدستم
تا جهان باقي ست مرزي هست
بين دانستن
و ندانستن
تو بگو ، مزدك !‌ چه مي داني ؟
آنسوي اين مرز ناپيدا
چيست ؟

Mahdi Hero
12-08-2008, 13:56
تاریک تر است هر زمانی شب من
یارب شب من سحر ندارد گویی

cityslicker
12-08-2008, 14:01
یارب این حادثه ی سرزده چیست؟
که شده عالم از آن ویرانی
میرسم لحظه ای بر دار حریق
که شده روحم از آن قربانی