ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 [30] 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

magmagf
04-03-2007, 07:07
انگار چرخ فلك سوارم
انگار قايقي مرا مي برد
انگار روي شيب برف ها با اسكي مي روم و
مرا ببخش
ولي آخر چگونه مي شود عشق را نوشت ؟
مي شنوي ؟
انگار صداي شيون مي آيد
گوش كن

حسین حالا هم که اومدی با این شعرت :laughing: :rolleye:

Asalbanoo
04-03-2007, 17:12
ندانم از چه سبب رنگ اشنایی نسیت
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
بیاد آر محبان باده پیما را

vahide
04-03-2007, 17:41
آنها که روز خانه ندارند بر زمین
شبها به نور عشق قدم بر سما زنند

magmagf
04-03-2007, 18:16
ديدي نقاب من چه زود ، افتادو من همون شدم ؟
بازم همون دخترك بي ادعاي معمولي
راستي مي گم شعراي اون از مال من قشنگتره ؟
چي داره كه من ندارم ، يه جور اداي معمولي
فكر مي كنم كه راه به راه ،‌بهت مي گه دوست داره
منو شكست نكردن ، همين كاراي معمولي
خوب مي دونم من تو دلم برات مي مردم وليكن
زياد واست جالب نبود اين گفتناي معمولي
چه فايده هر چيزي كه بود تموم شد و ديگه گذشت
اينم يه نامه كمتر از نوشته هاي معمولي

Asalbanoo
04-03-2007, 18:35
یک روز باران خوب یادم هست؛آهسته گفتی دوستم داری
با واژه های ساده اما سخت،گفتم که من هم دوستت دارم

حالا هزاران سال بعد از تو یاد سکوت خویش می افتم
یک شوق دیرین می دود در من، می‌خواهد از من خواب انگارم
??

magmagf
04-03-2007, 18:41
مردي براي بدرقه ات گريه مي کند
با يک عصا و عينک و باراني و کلاه
بعد از تو لحظه هاي من از جنس گريه اند
از جنس ياس هاي سپيد و رز سياه
عکسي به يادگار ببر از جواني ام
از يک بهار پرپر و از شاعري تباه
لب هاي من و جسم تو چيزي عجيب نيست
پروانه اي نشسته بر اندام يک گياه

Asalbanoo
04-03-2007, 18:42
هرگز فراموشت نخواهم کرد زیبا
حالا که دیگر بی تو سودن کار من نیست

با واژه هایم راحتم بگذار و بُگذر
شاعر شدن از تو سرودن کار من نیست

magmagf
04-03-2007, 18:45
تو چشاش ديگه غم نیست ماهه اما مبهم نيست
عاشقا بياين ديگه زيبا مال مريم نیست
اون چشای روشن داشت اون يکی جز من داشت
من تو حسرت موندن اون خيال رفتن داشت

Asalbanoo
04-03-2007, 18:48
تو که شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدی
کاش لااقل بچه بودم با اون شبای معمولی
کاش جای موندن توی عشق ،‌ تو مشق شب مونده بودم
تو مشکل سفیدی اون کاغذای معمولی

hamidreza_buddy
05-03-2007, 17:51
یک نفر داره میاد
زندگی رو میاره
تو اونی ، اون یک نفر
ای هم شب تن خسته
می تونی کلید باشی
واسه درای بسته
یک نفر یه روز میاد

از ایرج جنتی عطایی

magmagf
05-03-2007, 18:03
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال من
همه گریزانند از من تو هم بگذر از این تنها
گره افتاده در کارم , به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرورفتن , چه راهی پیش رو دارم

hamidreza_buddy
05-03-2007, 18:09
ما به هم محتاجیم
مثل دیوونه به خواب
مثل گندم به زمین
مثل شوره زار به آب
ما به هم محتاجیم
مثل ما به آدما
مثل ماهیا به آب
مثل آدم به هوا

از ایرج جنتی عطایی

Asalbanoo
05-03-2007, 18:25
آسمون تو مرگ عشق تو یاخته هام نوشتی
این یه غمنامه تلخ که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار که خودم سنگ صبورم

magmagf
05-03-2007, 18:31
من برام فرقي نداره كه تو باشي يا نباشي
خيلي وقته ديگه نيستي تو دلم جايي برات نيست
ديگه از صبر و تحمل تو دل من خبري نسيت
صحبت دشت و جنون و قصه دربه دري نيست
نفساي قيمتيمو زير پاهاي تو ريختم
پس كو اون هواي تازه بگو كه هيچ اثري نيست

Asalbanoo
05-03-2007, 19:16
تو شب گم می شدم
هم خونه خواب گل می دید
همسایه از خوشه ی خواب
سبد سبد خنده می چید
وقتی تو شب گم می شدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها
هیشکی به فکر من نبود
آواز خون کوچه ها
شعراشو از یاد برده بود
چراغا خوابیده بودن
شعله شونو باد برده بود
آخ اگه شب شیشه ای بود
پل به ستاره می زدم
شکست اینه ی شبو
نیزه ی خورشید می شدم

magmagf
05-03-2007, 19:18
میان کاغذ از چیزی که خواندم
تنم لرزید،اشکی هم فشاندم
خدا می دانداما من چه دیدم
عذابی بدتر از آتش کشیدم
نوشته بود معشوقی به عاشق
برو! من از تو آخر دل بریدم

Asalbanoo
05-03-2007, 19:21
من دیوونه رو باش که نفهمیدم تو بی رحمی
تمام مشکلم اینه که حرفامو نمی فهمی
منو باش که نفهمیدم تو بی ذوقی بی احساسی
دروغ بود اینکه می گفتی تو هم محو گل یاسی
--------
فرانک
دیگه دوستم نداری؟

magmagf
05-03-2007, 19:29
يادته .....
توي اون غروب پاييز
دستم انگشتر كردي
واي
واي كه چه آسان فراموش كردي
پس چرا ....
همون كلاغه
ميگفت ... !
ديشب زير بارون
انگشتر تو دست
يك نامحرم
نا محرم كه نه... يك فرشته كردي
پس ....
پس قول و قرارمون چي ميشه
تو ساحل !!
دستامون تو دست هم زير بارون چي ميشه
راست ميگفت قصه گو
من كجا
و
شما كجا
و
تقدير .... !!
انگار خوشبختي نمي خواد
من مزه اش بچشم


من می میرم برات
امضای نو مبارک

Asalbanoo
05-03-2007, 19:33
من نمی خوام تو ‹ویام سوار ابرا بشم
تو آرزوی کالم باز با تو تنها بشم
من نمی خوام که با شعر حرفمو گفته باشم
توی خیالم واسه تو شب یلدا باشم
می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی
شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی
------------
تو دوسش داری گل گلی؟

magmagf
05-03-2007, 19:38
یا می برم یا باز هم نقش شکستی تلخ را
در خاطرات سرخ خود با رنج آذین می کنم
حالا نه تو مال منی نه خواستی سهمت شوم
این مشکل من بود و هست در عشق گلچین می کنم
کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش صد بار تضمین می کنم


بسیار زیاد

Asalbanoo
05-03-2007, 19:41
من نباشم کی میاد انقدر برات دعا کنه ؟
هر چی برگردونی رو تو ، باز تو رو صدا کنه
کیه که بدونه دیشب با رقیبش بودی و
انقد عاشقت باشه ، بازم بهت نگاه کنه ؟

------------
فرانک سیا خوابیده؟

magmagf
05-03-2007, 19:42
هر دم به بیرون خیره میگشتم
پاکیزه برف همچو کرکی نرم
آرام می بارید
بر نردبام کهنه چوبی
بر رشته سست طناب رخت
بر گیسوان کاجهای پیر
و فکر می کردم به فردا آه
فردا
حجم سفید لیز
با خش خش چادر مادربزرگ آغاز میشد
و با ظهور سایه مغشوش او در چارچوب در
که ناگهان خود را رها می کرد در احساس سرد نور
و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جامهای رنگی شیشه
فردا ...


گمونم اره

Asalbanoo
05-03-2007, 19:45
از بلندای نور شب جاریست
سقف خورشید بس که پایین است

باز فرهاد عاشقی دیگر
خفته در خواب ناز شیرین است

باز هم بابکی به بند اسیر
در اسارت به دست افشین است

خونِ منصورِ دیگری اینجا
ریخته، چون غروب رنگین است

magmagf
05-03-2007, 19:47
تو پاییزی نکن صحن و سرا را
بیا از من بگیر این غصه ها را
به گوش من مخوان آهنگ رفتن
پرستویت منم ، آری منم من
...

Asalbanoo
05-03-2007, 19:52
نگاتون آخر منو کشت به هر کی که دیدید بگید
بذارید اسمم لااقل جز دیوونه ها باشه
دیوونه ای که واستون عمرشو ، جونشو گذاشت
تا که یه بار بهش بگید من می خوامت بیا باشه

magmagf
05-03-2007, 19:54
هي مي گم جاي تو خالي
هي ميگم جاي تو خالي
تو شباي پر ستاره
دل من هواتو داره
ياد من مي مونه نيستي
بودنت خواب و خياله
روي بام خاطراتت من كبوتر شدم اما
با يه سنگ نفرت تو پريدم از بوم دنيا
حالا بعد رفتن تو من يه گوشه اي نشستم
هي مي گم كجايي اخر اخه من دل به كي بستم

Asalbanoo
05-03-2007, 19:56
من عشق را دیدم ـ
احساس را دیدم
و خودم را در آئینه تو!
چه پوچ بودم و زشت!
و تو را درآئینه خود!
چه سلیس بودی و روان

magmagf
05-03-2007, 19:58
نفس کز گرمگاه سينه می آيد برون ابری شود تاريک
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس کاينست ، پس ديگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک.

sooshiyanet
05-03-2007, 19:59
عجب مشاعره خوبي ؛ هوس كردم منم خودم رو يك امتحاني كنم (( فعلا در حد همون هوس هست نترسيد دوستان ))

سوال :

اين اشعاري كه گفته ميشه ؛ مال شاعران اسم و رسم دار هست يا نه ؟؟

مشاعره در اين تاپيك چند نفري انجام ميشه ؟

magmagf
05-03-2007, 21:36
عجب مشاعره خوبي ؛ هوس كردم منم خودم رو يك امتحاني كنم (( فعلا در حد همون هوس هست نترسيد دوستان ))

سوال :

اين اشعاري كه گفته ميشه ؛ مال شاعران اسم و رسم دار هست يا نه ؟؟

مشاعره در اين تاپيك چند نفري انجام ميشه ؟

سلام دوست خوبم
با اجازه سایه گلم

اولا که ما خوش حال می شیم دوستان جدید را ببینیم
دوما اینجا هدفمون ارائه شعرای قشنگ در غالب مشاعره است مهم نیست شاعر اسم و رسم دار باشه یا نه
شعری که دوست داریم و قشنگ هر چه قدر شد حتی یک شعر کامل ( لازم نیست تک بیت باشه ) را می ذاریم و سعی می کنیم تکراری نباشه
و سعی می کنیم شعرای همدیگر را هم بخونیم و احساسات همدیگر را هم درک کنیم و .....
و اگه پستهامون هم زمان شد نفر دوم پستشا اصلاح می کنه
و دست سایه گلم درد نکنه با این تاپیک و اگه ناقص و اشتباه گفتم امیدوارم زود بیاد توضیح درست تر و کامل تر بده

من منم
05-03-2007, 22:00
كامم از تلخي دهر چون زهر گشت
بانگ نوش شاد خواران یاد باد

S.A.R.A
05-03-2007, 23:51
من شعری که دوست دارم همین امضامه : آسمان آبی بود ... ماهی فکر کرد دریاست ... پرید ...

من منم
06-03-2007, 00:18
دردی است غیر مدرن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن

sooshiyanet
06-03-2007, 03:02
Magmagf عزيز ممنون بابت جوابت

توجيه شدم ؛ ايشالا سايه هم بياد مشكل ها رو بگيره بعد اگر مشكلي نبود Turn On ميشم ايشالا

Asalbanoo
06-03-2007, 03:12
دردی است غیر مدرن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن


نمی خوام از آسمون چیزی برات بیارم
عکستو رو قله ی هیمالیا بذارم
نمی خوام از پشت ابر ماهو واست بچینم
فقط تو خواب و رؤیا تو باشی در کنارم
می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی
شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

magmagf
06-03-2007, 06:08
یه عمریه با واژه هام به سوی تو پر می کشم
به پای انتظار تو چله نشین ترین منم
خسته از این حال و هوام یه عاشق سر پاپتی
واس وجود خواب زدهَ‌م شبیه کوک ساعتی
دلم از این فاصله ها بد جوری ترسیده عزیز
این آسمون واس سفر تو رو پسندیده عزیز
امیر عصر فاجعه! آخر کار ظلمتی
قله نشین من تویی همیشه در نهایتی

hamidreza_buddy
06-03-2007, 18:48
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

از فروغ خرخ زاد

magmagf
06-03-2007, 19:01
گر بدين سان زيست بايد پست
من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائي نياويزم
بر بلند كاج خشك كوچه بن بست
گر بدين سان زيست بايد پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود، چون كوه
يادگاري جاودانه بر تراز بي بقاي خاك!

Asalbanoo
06-03-2007, 19:06
کاشکی اونم بدونه که خوبی بهت نیومده
این همه خوبی آخرش چی به سر من اومده
حالا که میری یه نظر پشت سر ت رو هم ببین
ببین که تنها نمی شم تنها تو باختی نازنین
همینقدرم که خواستمت از سرتم زیادی
فکر نکنی تو قلب من یه لحظه از تو یادیه
خیال نکن به یادتم بدون که مردی تو دلم
خودت می دونی جای عشق نفرت کاشتی تو دلم

--------
فرانک خانوم دلمو شیکستی

magmagf
06-03-2007, 19:22
من ديگه تو رو نمي خوام من از عشقت توبه كردم
نه يه بار،دو بار و صد بار ،صد هزار مرتبه كردم
مث آزادي و زندون مث پرواز و قفس بود
همه رو با داشتن تو بدجوري تجربه كردم

خدا نکنه . چرا؟

hamidreza_buddy
06-03-2007, 19:35
ما در نبرد خصم ،
با دشنه ای نئین ،
پیکار کرده ایم.
ما را به کف ، جز این نی دشمن ستیز نه
و آن نیز ای دریغ
لبریز عقده های فرومانده در گلو ...

magmagf
06-03-2007, 19:38
و قطره های اشکی که از فراق تو می چکد
روح عطشوار مرا سیراب می کند
اینک چه سخت
لبخند معصومانه ی تو
دستان اراده ی مرا تا اوج سقوط می کشاند
و چه بی رحم است
چشمان زیرک تو
در خواب های آشفته ی من
ای کاش بی دریغ بود روزگار در سخاوت خویش
تا ستارگان
آذین آسمان پیوند ما می شدند

hamidreza_buddy
06-03-2007, 19:40
ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم
غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
ما باید مادرانمان را دوست بداریم
وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم دستشان را بگیریم
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
ماباید پدرانمان را دوست بداریم
برایشان دمپایی مرغوب بخریم
و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
ما باید دوست بداریم

از حسین پناهی

Asalbanoo
06-03-2007, 22:05
من دیوانه دلم تنگ تو بود و دیدم
دل زیبای گلم ، قحط تبسم شده است
جرم من چیست ، بگو ، معجزه ی ماه بهشت
باز در ذهن قشنگت چه تجسم شده است
قهر کردی گل من ، چشم ، ولی حق با توست
هر زمان صحبتی از حق تقدم شده است
آخر شعر بیا لطف کن و زیبا شو
اسمت انگار میان غضبت گم شده است

magmagf
06-03-2007, 22:41
تو كه شبات روز شدن و روزمو رنگ شب زدي
كاش لااقل بچه بودم با اون شباي معمولي
كاش جاي موندن توي عشق ،‌ تو مشق شب مونده بودم
تو مشكل سفيدي اون كاغذاي معمولي
ما بدجوري بهم زديم حسرت به دل موندم هنوز
بيرون بريم با هم يه روز ، حتي يه جاي معمولي
راستش مي خواستم اولاش نقشي واست بازيكنم
نقش يه دختر خوش بي اعتناي معمولي

Asalbanoo
06-03-2007, 22:52
یه باز بذار حرف بزنم ، دیگه نه حرف سفره
نه حرف تیر تو قلب یه دیوونه ی در به دره
نه صحت پرسیدن لحظه و روز و حالته
نه قصه ی عاشقیه ، نه پاسخ سوالته
نه اشکی ریختم لا به لاش ، نه پر شده از عطر یاس
نه توش غرور پدیاا می شه ، نه اعتماد ، نه التماس
این دفه حرف قصه نیست ، خکستر حقیقته

magmagf
06-03-2007, 22:54
هر طرف که می کنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک

hamidreza_buddy
06-03-2007, 23:03
کیست ؟
کجاست ؟
ای آسمان بزرگ
در زیر بال های خسته ام
چقدر کوچک بودی تو

از حسین پناهی

magmagf
06-03-2007, 23:09
وآن دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو بر خاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
"آه! دست پسرم یافت خراش
آخ! پای پسرم خورد به سنگ

mohammad99
06-03-2007, 23:36
گل پونه هاي وحشي دشت اميدم
وقت سحر شد
خاموشي شب رفت فردايي دگر شد
من مانده ام تنهاي تنها
من مانده ام تنها ميان سيل غمها

گل پونه ها نا مهرباني آتشم زد
گل پونه ها بي همزباني آتشم زد
مي خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم
افسرده ام ديوانه ام آزرده جانم
***
سلام



فرانک خانوم مارو که بخشیدی!!!
خوبید که؟؟


ره ميخانه و مسجد کدام است /که هر دو بر من مسکين حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است/ نه در ميخانه کين خمار خام است


التماس دعا

Asalbanoo
07-03-2007, 14:24
من دیوونه رو باش که شکستم با شکست تو
تو چه مردابی افتادم یه عمره با دو دست تو
من دیوونه رو باش واسه تو گریه می کردم
تو رو باش که نفهمیدی تو شعرم گم شده دردم

magmagf
07-03-2007, 18:24
می گن که ماهه دلبرم ماه کجا ماه من کجاست؟
عموم حساب خوشگلیش از همه خوشگلا جداست
قد بلندش می تونه منو تا ابرا ببره
میون شک و اضطراب شکل یقین و باوره

اختیار دارید اقا محمد
شما دوست خوب من بودید هستید و امیدوارم باقی بمونید:happy:

saye
07-03-2007, 18:40
سلااااااااااااام

اولا که ما خوش حال می شیم دوستان جدید را ببینیم
دوما اینجا هدفمون ارائه شعرای قشنگ در غالب مشاعره است مهم نیست شاعر اسم و رسم دار باشه یا نه
شعری که دوست داریم و قشنگ هر چه قدر شد حتی یک شعر کامل ( لازم نیست تک بیت باشه ) را می ذاریم و سعی می کنیم تکراری نباشه
و سعی می کنیم شعرای همدیگر را هم بخونیم و احساسات همدیگر را هم درک کنیم و .....
و اگه پستهامون هم زمان شد نفر دوم پستشا اصلاح می کنه
و دست سایه گلم درد نکنه با این تاپیک و اگه ناقص و اشتباه گفتم امیدوارم زود بیاد توضیح درست تر و کامل تر بده

خیلی خوب توضیح دادی خانومی
مرسی عزیزم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

....................
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست
بی‌تو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
...

Asalbanoo
07-03-2007, 18:40
هرگز فراموشت نخواهم کرد زیبا
حالا که دیگر بی تو سودن کار من نیست

با واژه هایم راحتم بگذار و بُگذر
شاعر شدن از تو سرودن کار من نیست

saye
07-03-2007, 18:48
تا بگسليم بند اسارت ز پاي خويش
از شوق اين اميد نهان زنده ايم هنوز
...

magmagf
07-03-2007, 18:51
زیر گنبد کبود
کوچه باغ غربت مدینه بود
شهری که ولایت عشق در آن
زمزمی به شهد جان دمیده بود
کوچه مردم طاها ، غزل صدق و صفا بود
سایه سار ملک و ...
با طرب از نغمه شاد " هل اتی " بود


خواهش می کنم عزیزم :happy:

Asalbanoo
07-03-2007, 18:58
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
ای پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ، قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته

magmagf
07-03-2007, 19:03
همونی که هستم
کامله کامله
مامانم میگه
من یه دختر بچه‌ی فوق العاده‌ی معرکم
مامانم تازگیا یه بچه‌ی دیگه تو شکمش داره
کسی هست که بدونه چرا؟

saye
07-03-2007, 19:09
از خودم بي خبرم از تو بخواهي بلدم
بی تو دريا به همين صخره ، به اين موج ، قسم


در کمين صد دل نا پاک نشستست عزيز
تا نفهمند بيا باز جلو چند قدم


خوب پا مینهم اکنون به حریمت دریا
تا تو پاشويه کني اين تن سرشار تبم


اشک در دامن دريا چه صفايي دارد
همه شهر به ما زل زده ، ما نيز به هم


سادگي نقطه عطفي است ميان من وتو
که مرا نيز گره زد به نگاهت محکم


ذره اي از دل خود را به من ساده بده
اي دريا بخدا از تو نخواهد شد کم


من به موسیقی امواج تو عادت دارم
با سکوتت همه خلوت من ریخت به هم


: چند روزي که نبودي چه کشيدم بي تو
ساحلت کاغذ من بود و هر انگشت قلم


اسمان هم که دلش سوخت از اين بي مهري
اشک مي ريخت به پيشاني دريا نم نم


بس که با صخره و با موج نشستي دريا
خصلت سنگ گرفته است وجودت کم کم


من همانم که قرار است بميرم اينجا
بی تو دريا به همين صخره ، به اين موج ، قسم

hamidreza_buddy
07-03-2007, 19:16
ما بدهکاریم
به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند
معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟
و نگفتیم
چونکه مرداد
گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است

از حسین پناهی

همونطور که می دونید خودشم تو مرداد مرده. بیچاره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
07-03-2007, 19:17
تو با آواز خود شب را شکستی
ولی من بی دریچه مانده ام باز
هوای پر زدن هایم کجا رفت؟
ز یاران باز هم جا مانده ام باز!

چه کس گفته که دل،
اندازه یک مشت بسته ست؟
کجا یک مشت بسته می تواند
مکان آرزوها و غم عشق
و حسرت های بی اندازه باشد؟!

ببین من سادگی را دوست دارم
و آن ایینه که تصویر من داشت
به من آموخت که درد غریبی
نشان از غربت تقدیر من داشت

hamidreza_buddy
07-03-2007, 19:58
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی
اهل هر جا که باشی
قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه
ناجی قلب منی

ایرج جنتی عطایی

s_vorojak
07-03-2007, 21:21
یکی به شکل خود من همیشه همراه منه
از همه جای همه جا اسمه منو داد میزنه.

magmagf
07-03-2007, 21:45
هیچ چیز قابل برگشتن نیست
که زمان می گذرد
و زمان واژۀ محدودیت است
همچنان می گذرد....
و نمی آید باز
که بسازیم سلامی به لبی
که بگیریم سحر را ز شبی

Asalbanoo
07-03-2007, 21:48
.................

mohammad99
07-03-2007, 22:51
يكي ز شب گرفتگان، چراغ برنمي كند
كسي به كوچه سار شب، در سحر نمي زند


***
سلام

عزيزون از غم و درد جدايي
به چشمونم نمونده روشنايي
گرفتارم به دام غربت و درد
نه يار و همدمي نه آشنايي

magmagf
08-03-2007, 00:32
دلم همین نزدیکیا
مثل ماهی تو برکه ها
چند سالیه گیر افتاده
دلم همین نزدیکیا
مثل پری تو قصه ها
به دست تقدیر افتاده
بهش می گم عزیزکم
قشنگتر از شاپرکم
بنای این حرفا دیگه
تو این زمون برافتاده
حکایت این دل ما
حکایت دیوونه هاست
مثل یه تنهای غریب
یه گوشه ای تک افتاده
کاش اونکه این نزدیکیا
بی خبر از احوال ما
میاد ، میره ، بی اعتنا
خبر می شد چی می گذره
تو این دل عاشق ما
کاشکی یکی پیدا می شد
بهش می گفت این همسایش
که تنها مونده با سایش
دلش همین نزدیکیا
مثل یه برگ از تو هوا
پس افتاده پیش شما


سلام محمد جان
2 تا شعر نوشتی نمی دونستم جوا ب کدوم را بدم اولی را جواب دادم

Asalbanoo
08-03-2007, 00:53
از بلندای نور شب جاریست
سقف خورشید بس که پایین است

باز فرهاد عاشقی دیگر
خفته در خواب ناز شیرین است

باز هم بابکی به بند اسیر
در اسارت به دست افشین است

خونِ منصورِ دیگری اینجا
ریخته، چون غروب رنگین است

hamidreza_buddy
08-03-2007, 02:04
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.

شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.

از نیما یوشیج

Asalbanoo
08-03-2007, 02:27
می بینمت اما غبارِ ترسِ چشمت
با اشک از چشمم زدودن کار من نیست

کار نگا هت بود، کار چشمهایت
با عشق بودن یا نبودن کار من نیست

sooshiyanet
08-03-2007, 05:46
ت :

تار ترك خورده من تازه شده به ياد تو

ناله درد سر كند باز به ياد روي تو

خفته شده است آسمان بدون ياد و عطر تو

كار ستارگان شده خنده به ماهروي تو

magmagf
08-03-2007, 06:25
و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
پريان مي رقصيدند.
و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود.
زمزمه هاي شب مستم مي كرد.
پنجره رويا گشوده بود.
و او چون نسيمي به درون وزيد.
اكنون روي علف ها هستم
و نسيمي از كنارم مي گذرد.

Asalbanoo
08-03-2007, 10:01
دیگه طاقت ندارم ، همه تو رو نشون می دن
وقتی که می بینمت ، دستاشونو تکون می دن
قیمت ناز نگات ، هر چی باشه من می خرم
بقیه رد می شن و همه می گن گرون می دن
با همه می بینمت ، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم

magmagf
08-03-2007, 14:23
مي رسه به آسمونا ماجراي تلخ و دردم
همشون تقصير من بود من خودم بچگي كردم
منتظر نيستي مي دونم اما لطفا باورش كن
اين دفه يه فرقي داره من ديگه بر نمي گردم

Asalbanoo
08-03-2007, 14:35
من می خوام خودم پسرتشت کنم
نمی ذارم که کسی خدات بشه
نمی ذارم به بهونه ی کسی
عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره ، دیگه ، زیبای منی
با یه دنیا اعتماد و خاطره
نمی ذارم تو رو صیدت بکنن
نمی ذارم که تو از پیشم بر

magmagf
08-03-2007, 15:19
رفتم کنار ِ بچّه ها
بچّ های شکسّه پا
کنارشون نشسّمُ
دَسُّ پام ُ کردم جا به جا
گفتم :« - بگین ببینم!
نـَذری پزونه این جا ؟
چرا گـُلا شکـَسّن ؟
فصل ِ خزون ِ این جا ؟

Asalbanoo
08-03-2007, 15:24
آه کاشکی در این غربت ِ دور
مرا امید وطنی بود
ای کاش در این بادیه هم
امید آب و علفی بود!

و در این غربتِ سرد
و در این سوز ــ و در این بیم
چشم تو، چشمه نور
یاد تو، عطر گل یاس
و نگاهت چه تب آلود

sooshiyanet
08-03-2007, 16:37
شما خانوما عجب خوب مشاعره ميكنيد

============

د :

در آن هنگامه وحشت ، شبانگاه خموش سرد ظلماني

سراسر خشم و آشوب خداوندي

همه ويراني و آكنده از شومي

همه سوداي فرياد فراموشي

s_vorojak
08-03-2007, 17:07
یه نفر تقلب برسونه !

Asalbanoo
08-03-2007, 18:35
یادش بخیر آن شب خوش
که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بیخ بر گشتی از
عاشق بی سرانجامی
بعد از ان شب دگر مست و بی خبرم
من نیارم دگر غیر نامت نامی

Wisdom
08-03-2007, 18:41
يعنی که : نمودند در آيينه‌ ی صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
وقت سحر است ، خيز ای مايه‌ی ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز

sooshiyanet
08-03-2007, 18:48
ز:

=======

زين باديه نوش ماهروي چه فيض ؟

كز خنجر نگاه او جانم بلا گرفت

سوختم ز آتش نگاهش و سوختم

مردم هزار بار و جانم جان دگر گرفت

=========

ت بده ;)

Wisdom
08-03-2007, 18:49
تن زن چو به زير فلک بی‌ باکی
می نوش چو در جهان آفت‌ ناکی
چون اول و آخرت به جز خاکی نيست
انگار که بر خاک نه‌ای در خاکی

magmagf
08-03-2007, 19:42
یک شاخه از محبوبه های شب،یک غنچه مریم هم برای مردنم کافیست
گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ناشناس شهر احساس گنگ اشنائی می کند
اما غیر از همین حس ها که گفت و غیر از این رفتار معمولی و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری در دل ندارم
رفتار من عادی است

s_vorojak
08-03-2007, 19:48
یادش بخیر آن شب خوش
که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بیخ بر گشتی از
عاشق بی سرانجامی
بعد از ان شب دگر مست و بی خبرم
من نیارم دگر غیر نامت نامی
===================================
ببخشیدا شما باید با حرف ه میگفتیا!!

Asalbanoo
08-03-2007, 19:52
عزیز مشاعره است.. شما که شعر نذاشته بودی.....

s_vorojak
08-03-2007, 19:54
یعنی میخوای بگی من بلد نیستم دیگه :sad:

Asalbanoo
08-03-2007, 19:57
یعنی میخوای بگی من بلد نیستم دیگه :sad:


خیر اشنا نیستی.. برو پست مگ مگ را دوباره بخون..... و شعر بذار لطفا

s_vorojak
08-03-2007, 20:02
ای همه ارامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
(حالا دیدی بلدم)

Asalbanoo
08-03-2007, 22:47
ای همه ارامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
(حالا دیدی بلدم)


یک شاخه از محبوبه های شب،یک غنچه مریم هم برای مردنم کافیست
گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ناشناس شهر احساس گنگ اشنائی می کند
اما غیر از همین حس ها که گفت و غیر از این رفتار معمولی و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری در دل ندارم
رفتار من عادی است

آخرین حرف " ت" بوده شما باس با ت شروع می کردی
اما عیب نداره یاد می یگری

Asalbanoo
08-03-2007, 22:50
من نمی خوام بگم که صد بار واسه تو مردم
قد تموم دنیا عاشق و دلسپردم
می خوام خودت حس کنی بدون طعم حرفت
چه قدر تو قحطی نور ، لحظه ها رو شمردم
می خوام برات بمیرم شاید که باور کنی
شاید با برق چشمات مرگو آسونتر کنی

magmagf
08-03-2007, 22:50
یه زمونی یه صدا وجودمو تکون می داد
باورش سخته ولی اون صدا رو دوس ندارم
التماس سرخ سیبا دیگه معنی نداره
سیبا مال عاشقاس ، من سیبا رو دوس ندارم
دیگه دستی نمی خوام که کنج دستام بشینه
همه چی سرده ، می لرزه ، گرما رو دوس ندارم

Asalbanoo
08-03-2007, 22:57
می برندش به دست بوسی مرگ
بین بود و نبود عشق؛ این است ـ
??
منم ویک غروب پاییزی
و غزل حس وحال دیرین است

درک این عصر در هجوم غزل؛
این غروب ای خدا چه غمگین است‌؟

magmagf
08-03-2007, 23:02
تو در آن پرده ها پیدا نبودی
تو با من بودی و تنها نبودی
به دستم آب پاکی را نریزی!
چرا از این پرستو می گریزی؟

بهاران فصل پرواز پرستوست
به پرهایش گل تنهای شب بوست
پرستو هر کجا باشد غریب است
برای کوچ بعدی نا شکیب است

mohammad99
08-03-2007, 23:13
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است

همواره مرا کنج خرابات مقام است


حافظ منشين بي مي و معشوق زماني

کايام گل و ياسمن و عيد صيام است

***
سلام
فرانک خانوم یه سوال

این اواتور جدیده کیه؟؟؟؟؟چرا این ریختی هست؟؟؟ماله قبایل کجاست!!!
(شوخی کردم چون به من ربطی نداره و به سلیقه خودتون بستگی داره ولی من اصلا خوشم نیومد نظر من نوستالژیک این بود ببخشید1!!)

Asalbanoo
08-03-2007, 23:14
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده

magmagf
08-03-2007, 23:16
هرگاه که به من تهمت عشق تو میزنند
احساس برتری می کنم
و کنفرانسی مطبوعاتی تشکیل می دهم
تصاویر تو را بر روزنامه نگاران توزیع می کنم
و بر صفحه‌ي تلویزیون ظاهر می شوم
و گل سرخ رسوایی بر چاک پیراهن من است




نمی دونم کیه
از ترکیب رنگش خوشم اومد
یک کم وقت دیگه عوضش می کنم تنوع لازمه

s_vorojak
08-03-2007, 23:30
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود

magmagf
08-03-2007, 23:32
دیگه حرفای قشنگم بدل تو نمی شینه
اشکامو می بینی اما دل سنگت نمی بینه
رسیده غروب این عشق همه چی رنگ خزونه
روزای بهاری ما کاش بیادش و بمونه

Asalbanoo
08-03-2007, 23:32
هر کی از راه می رسه ، یه قصه ی تازه می گه
اسممو زود می ذاره کنار یه اسم دیگه
از بد اقبالی من توام به اون گوش می کنی
بیشتر ازپ یش من و می رونی ، فراموش می کنی
زیبا جون قهر تو هم مثل یه دنیا می مونه
کی تو دنیا واسه مریم ، مث زیبا می مونه ---------
فقط از ترکیب رنگا خوشت اومد فرانک خانوم

magmagf
08-03-2007, 23:36
ویرایش شد به علت تداخل

کدوم رنگ ؟

s_vorojak
08-03-2007, 23:37
هرکس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند

Asalbanoo
08-03-2007, 23:44
دریا که دید موج موهات از اون نیست
غرشی کرد و ته دل حسود شد
آسمون از غم که تو رو زمینی
تا همیشه رنگ چشاش کبود شد
گل که دونست خزون واسه تو هیچه
رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد

s_vorojak
08-03-2007, 23:53
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
وز در ان ظلمت شب اب حیاتم دادند(ببخشید مصرع دومش یادم نمیاد)

Asalbanoo
09-03-2007, 00:00
دستم بگرفتو پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن اموخت
یک حرف و دو ححرف در دهانم
افاظ نهاد و گفتن اموخت

s_vorojak
09-03-2007, 00:13
تو خودت قندو نباتی شکلاتی شکلاتی
عسلی یا که شیرینی که به دل اینجور میشینی

من منم
09-03-2007, 03:27
یک شب اتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که در جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نهی شمع مزار خویش شد

نی به اتش گفت کین اشوب چیست
مر ترا زین سوختن مطلوب چیست

گفت اتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش اتش است

siya22
09-03-2007, 04:02
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش**********رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير ما

siya22
09-03-2007, 04:35
کاش یکی بود الان با من مشاعره میکرد حس مشاعره داشته بیدم خودم جواب خودمو میدم
........................................
اگر از دیده تحقیق به عالم نگری
عشق و معشوقه و عاشق دل و دلدار یکی ست

magmagf
09-03-2007, 05:08
تویی باور من
تویی,باور من
شاید که قسمت اینه
مزد محبت اینه
هرکی که عاشق باشه
عاقبتش همینه
تو شهر دل سپردن
منم مسافر عشق
تویی تو معبود من
تویی تو باور عشق

sooshiyanet
09-03-2007, 05:29
ق :

قهر مكن جانان من ، قربان آن گيسوي تو

گلگون لب مستانه رو ؛ خم در خم ابروي تو

شادان ز رويت ميشوم ، مست ز بويت ميشوم

شوقم به تو گل ميكند ؛ بنشسته مه بر روي تو

و ««--

=========

شوخي : ق --»» قربان برم خدا را ** يك بام و دو هوا را

magmagf
09-03-2007, 05:39
وقتی که
گریه میکنم
تو را در اشکهایم
می بینم
آنوقت
به آرامی اشکهایم را
پاک میکنم
تا کسی تو را نبیند
وقتی که می خوابم
تو را در خواب میبینم
آنوقت
بیشتر می خوابم
تا بیشتر تو را ببینم
بخدا قسم
اگر می دانستم که مردگان خواب دارند
می مردم تا همیشه خواب تو را ببینم.

سلام . صبح به خیر

sooshiyanet
09-03-2007, 05:51
من در رخ افسونگر زيباي تو

هر دم به هر لحظه شكار ميشوم

ميسوزم و ميسازم و بر سر دار ميشوم

========

صبح شما هم بخير

========

شب بخير :angry:

به قول منصور خان زرگنده : تو از خودت خواب ندارندنده ؟ شب و روز ندارندنده ؟؟

سر صبح نشد جواب پست شما رو ندم Magmagf عزيز (( حيفم اومد ))

magmagf
09-03-2007, 05:57
من توروخیلی دوس دارم
کیه که اینو ندونه
دروغ می گم اگه بگم
شبا دعات نمی کنم
تنهایی درد بدیه
تنهام و خیلی منتظر
تو نیستی اما به خدا
شک به وفات نمی کنم
قرار نبود تو بری و
من از تو بی خبر باشم
آخر نامه هام دیگه
جونو فدات نمی کنم

چی شد ؟:cool:

sooshiyanet
09-03-2007, 06:15
(( جنون بي خوابي : منم تو رو خيلي دوست دارم اما خيلي خوابم مياد )) (( ببخشيد اثر كم خوابي هست ))

============

م :

من آواره تنهاي شب بيدار مفلوك

كمي خوابم نياز است و كمي كوك

تمنايم در اين صبح دل انگيز

كمي فرصت براي خواب امروز

جوابم گر بچيني مگ مگ اينك

روم سكني كنم در--»» كهريزك

=========

ك بده

(( ذوقم گل كرد ، احتياج مادر اختراع است ))

برم بخوابم كه مردم

magmagf
09-03-2007, 06:18
کسی با سکوتش
مرا تا بیابان بی انتها جنون برد
کسی با نگاهش
مرا تا درندشت دریای خون برد
مرا بازگردان
مرا ای به پایان رساننده آغاز گردان


خیلی باحال بود
نیومده که استاد شدید دوست خوبم
بابا ای ول;)
خوب بخوابی

sooshiyanet
09-03-2007, 06:36
خیلی باحال بود
نیومده که استاد شدید دوست خوبم
بابا ای ول
خوب بخوابی

عزيز جان خيلي هم تازه كار نيستم ;)

خوب چي بشم ؟؟ خواب ؟؟ چه حرفا

========

ن : :angry: + :cray:

نميخوام بيدار بمونم نميشه

نميخوام جواب بدم باز نميشه

خدا اگه خوابم كنه با معجزه

خواب كهف قد بي خوابي من نميشه

==========

ه :sad:

MagmagF جان قصد جان ما رو كردي بگو ها

خب ما هم چشماني انتظار بستر رفتنمان را ميكشد خب

خب گناه داريم خب

خب ميفتيم از بيخابي ميميريم ، حونمون گردن شماست

خب گفتيم ها

magmagf
09-03-2007, 06:40
هی گفت از هر در سخن ؛ از آب و آیینه
از مهـره مار و طلسم و هر چه می فهمید
بـا اینهـمـه او کــولی خــوبی نخــواهـد شـد
هـرچـند از باران چشـمـم نـم نـمی فهمـید
مــی خـــوانــد از آیـیـــنه راز مــاه را امـا
یک عمـــر من آواره اش بودم، نمی فهمید


تازه کار ف کهنه کار ، هر چی هستی خیلی خوش حالم که هستی
منم خوابم می یاد خوب
قول که این آخری باشه :cool:

sooshiyanet
09-03-2007, 06:46
دگر كاسه صبر خواب من يكي شكسته

ز اين جانم مانده فقط دو چشم خسته

برو جون من بد بخت مفلوك

كه روز از نو شد و صالح هنوز اينجا نشسته

=========

ه نده :sad:

توضيح : صالح اسم من ي بود كه مردم از بيخوابي

magmagf
09-03-2007, 07:15
همه سوجم همه سوجم همه سوج
بگرمي چون فروزان اخگرستم
رخ تو آفتاب و مو چو حربا
و يا پژمان گل نيلوفرستم
بملك عشق روح بي‌نشانم
بشهر دل يكي صورت پرستم
رخش تا كرده در دل جلوه از مهر
بخوبي آفتاب خاورستم

دیر اومدم که رفته باشی و بتونی به خ9وابت برسی اقا صالح;)

Asalbanoo
09-03-2007, 08:16
من نمی دونم چی میشه نمی شه بگذرم از تو
شاید اون موقع ببارم تا شاید بیای به خونه
خلاصه فقط می خواستم قصمون رو گفته باشم
می دونم که آخر عشق با خدای مهربونه
دل من فکراشو کرده که صبور و باوفا شه
کاش دل تو هم صبور شه این روزا اگر بتونه
دیگه حرفی نیست عزیزم بجز اشکی که می ریزیم
کاش بپرسی راز عشق و از گلای ناز پونه
---------
سلام صبح بخیر......

magmagf
09-03-2007, 09:22
همه غایب تو دفتر
مث بالای کبوتر
خونه ها بدون باغچه
بدون حافظ و طاقچه
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
دیگه پشت در بسته
کسی بیدار ننشسته
نه کسی نه انتظاری
نه صدای بی قراری
واسه عاشقی که دیره
لااقل دلت نگیره

سلام . صبحت به خیر

Asalbanoo
09-03-2007, 13:24
همه به جرم مستی سر دار ملامت
می میریم ومی جوییم سر ساقی سلامت
یک روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی و قهرت مصیبت شد و بارید
پشیمونم و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم

s_vorojak
09-03-2007, 14:51
مثل شمع نیمه جون داره میسوزه تنم
کسی باور نداره این تنه خسته منم
خیره مونده به افق چشم انتظاره من
هم زبونه شعله ها داد من هوار من

Asalbanoo
09-03-2007, 14:58
نمی ذارم اینهمه خاطرمون
پنهونی کنج یه خورجین بمونه
قسمت طالع تو سفر بشه
واسه من یه درد سنگین بمونه
نمی ذارم اونا که کم عاشقن
من و از خیال تو جدام کنن
نمی ذارم تو بری که آدما
همشون با سرزنش ، نگام کنن

hamidreza_buddy
09-03-2007, 15:31
نميخوام دربه در پيچ و خم اين جاده شم
واسه آتيش همه يه هيزم آماده شم
يا يه موجود كم و خالي پرافاده شم
وايسا دنيا ، وايسا دنيا من ميخوام پياده شم :d

هیچ
09-03-2007, 15:49
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه ................... کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند ...................... طلب از سایه میمون همایی بکنیم
دلم از پرده بشد حافظ خوش لهجه کجاست .......... تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

magmagf
09-03-2007, 16:55
ما نه گرگ ایم
نه میش
و هنوز نقشه ی شهری در سر ِ ماست
که خیابان هایش به ساحل های یک دریای بزرگ ِ آزاد
می پیوندند
شهری که در آن
- در چشم ِ همه -
پولک های ماهی ها
زیباتر از قطعه های الماس اند

s_vorojak
09-03-2007, 19:02
دونه دونه نگاهت منو میخونه.

کی میتونه دل منو اینجور بلرزونه

magmagf
09-03-2007, 19:04
همه سرگشته ی یک نگاه !
اصلا حسین برای چه می آمد؟؟؟
چشمانت را باز کن.............او فرمان خدای خویشتن اطاعت میکند!
او آمده است تا هدایت کند !
حسین پیام میدهدکه :
"آدمیان اگر دین ندارید لااقل آزده باشید"
اطاعت زیبای حسین را نظاره کنید!
خدایتان هر که هست و نیست،
به اشتباه یا به درست اگر خدا دارید پس اطاعتش کنید!

s_vorojak
09-03-2007, 19:07
دیشب اومدو خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی؟
بخدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی رو که نذر تو کرده بودم ادا کنم.

magmagf
09-03-2007, 19:57
مردمانی که در دایره ی بسته ی کالا -پول - کالا می چرخند
و لایه لایه
پوست ها و عصب ها و خون های آن ها می خشکد
با حیرت می بینند
رقم های نرخی که روی همه ی اجناس می چسبد
روی ما نچسبیده است
شاید هرگز هیچ دشتی نباشد
که در آن
گرگ ها ، بره ی گمشده را تا آغل برگردانند
رابطه ی گرگ و میش تا ابد شاید
به همین شکل ِ دایره ی پر ملال ِ بسته
باقی بماند

Asalbanoo
09-03-2007, 20:02
دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم

s_vorojak
09-03-2007, 20:03
در ان رویا به چشم خویش دیدم کودکی اسوده در بستر
منم ان کودک ارام
تهی دل از غم ایام
زمهر افکنده سایه بر سر من مام

magmagf
09-03-2007, 20:06
مرا در آزادی لگدکوب تاریخ
مرا بر پرده ی سووشن نقالان
مرا بر تعزیه ی سایه ها در سوگ آفتاب
تصویر سازید
و آنگاه در چشمان من مسیح را به صلیب کشید
و در لرزش سینه ام رقص مغولان را بر اجساد
و جام شوکران را در سستی لبانم
و آنگاه در تسلیم ذهنم به بن بست های تاریک
سقوط سروهای سبز را به تصویر کشید

Asalbanoo
09-03-2007, 20:08
دلسوخته تر از همه ی سوختگانم
از جمع پرکنده ی رندان جهانم
در صحنه ی بازیگری کهنه ی دنیا
عشق است قمار من و بازیگر آنم
با آنکه همه باخته در بازی عشقند
بازنده ترین است در این جمع نشانم

magmagf
09-03-2007, 20:10
من مست و پریده رنگ از دریا می ایم
تا در تو نبینم آن پریشانی ها را
ای شط برهنه ای به سینه ی من
گیسوی تو رودی از ستیغ بهار
بر صخره ی خرد پر هیاهویی
گیسوی تو باد را پریشان خواهد کرد
شکهای شبانه روز را خواهد آشفت

Asalbanoo
09-03-2007, 20:16
تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی
شبی از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم برای قصه ام سوخت
غم انگیزست توشیداییم را
----------
تو باز ت دادی فرانک خانوم

magmagf
09-03-2007, 20:20
امشب آخرین شبیه که توی اتاق نشستم
فردا می رم یه جایی که نمی دونه من کی هستم
امشب آخرین شبیه که چمدونم بستم
فردا می رم یه جایی که فکر کنه من دل شکستم
امشب آخرین شبیه که چشام با تو می میره
فردا می رم یه جایی که دل من آسون می گیره
امشب آخرین شبیه که شعرام بوی قدیمه
فردا می رم یه جایی که دفترم آتیش می چینه
امشب آخرین شبیه که تا صبحش من بیدارم
فردا می رم یه جایی که هیچ کیو اون جا ندارم
امشب آخرین شبیه که می خوام آروم بگیرم
فردا می رم یه جایی که رنگ خوشبختی نبینم
امشب آخرین شبیه که مهم نیست هر چی دیره
فردا می رم یه جایی که دل من از دنیا سیره

این همه "ه " دادین اخه :cool:

Asalbanoo
09-03-2007, 20:23
هنوزم من آخرین تیر
توی ترکش بهارم
منتظر باید بمونم
زنده ام از انتظارم
انتظار فقط اینه
که به جای قهر و کینه
من صدای عشق باشم
از مدینه تا مدینه

------------
ممنون فرانک خانوم

magmagf
09-03-2007, 20:27
همه سرگشته ی یک نگاه !
اصلا حسین برای چه می آمد؟؟؟
چشمانت را باز کن.............او فرمان خدای خویشتن اطاعت میکند!
او آمده است تا هدایت کند !
حسین پیام میدهدکه :
"آدمیان اگر دین ندارید لااقل آزده باشید"
اطاعت زیبای حسین را نظاره کنید!
خدایتان هر که هست و نیست،
به اشتباه یا به درست اگر خدا دارید پس اطاعتش کنید!


ادبت کشته منو خانم

s_vorojak
09-03-2007, 20:38
در این تاریکی مرموز شهر بی تپش مدهوش
چراغ کلبه ها خاموش
در این خاموش شب اما
درون کوره ی اهنگری یک شعله سوزان بود

Asalbanoo
09-03-2007, 20:40
دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرام و می کردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی

-
فقط ادبم کشته تو را فرانک خانوم

magmagf
09-03-2007, 20:40
يوسف از تعبير خواب مصريان دلسرد شد
هفتصد سال است می بارد فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهيم
ديگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می کنيم
سفره ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است




نه عزیزم من کلا هلاکتم

Asalbanoo
09-03-2007, 20:43
توی باغا گل سرخی توی آسمون ستاره
جایی رو سراغ ندارم که نشون از تو نداره
تاریخ تولد تو توی دفتر حسابم
شب که چشمام و می بندم باز نمی ذاری بخوابم
عکس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه
دیوونم خدا می دونه کاش خودش من رو ببخشه

--------------
منم کلم مردم واست..

هیچ
09-03-2007, 23:14
همره ما را هوای خانه نیست
هرکه جست از سوختن پروانه نیست
نیست در این راه غیر از تیر و تیغ
گو میا هرکس ز جان دارد دریغ
جای پا باید به سر بشتافتن
نیست شرط راه رو بر تافتن

s_vorojak
09-03-2007, 23:17
نان را از من بگیر اگر میخواهی خنده ات را از من بگیر اما خنده ات را نه!

Asalbanoo
09-03-2007, 23:17
نمی ذارم توی خلوتت کسی
بیاد و با شادی با تو دس بده
اون باید لذت این دس دادنو
به من و خاطره ی تو پس بده
نمی ذارم کسی جز خودم یه روز
با تو و با رویاهات کنار بیاد
تازه از تولد تو حق داره
توی هر پس کوچه ای بهار بیاد
---------
فرانک اون ترانهرا که ما داشتیم.. چرا درخواست کردی

amin_metal1370
09-03-2007, 23:39
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بــخدا قــسم خدا را

Asalbanoo
09-03-2007, 23:46
افسوس که غم غمناکِ مرا
نیست فرصتِ هیچ شرری
از سرزمینی دور به سرزمینی دورتر
از غربتی به غربتِ دیگر
و این اوج اندوه من ست!
ای کاش مرا

امید وطنی بود

amin_metal1370
09-03-2007, 23:50
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارکباد بر سـرو و سمن
حافظ

Asalbanoo
09-03-2007, 23:52
نسیم دلکش کویت
مرا از عشق می راند

ولی تنها ترین شبنم
سرود عشق می خواند

من اما چشم هایم را
برای عشق می شویم

و با هر قطره ی اشکم
تو را در عشق می جویم

ولی افسوس که باور
نداری هر چه می گویم

amin_metal1370
10-03-2007, 00:02
موی سپید را فلکـم به رایـگـان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام

Asalbanoo
10-03-2007, 00:10
من خسته و بیمارم درمان منی
شور شعر و آوازی ، در جان منی
ای تو هوای هر نفس
عشق به تو می ورزم و بس
دل کنده ام از همه کس
پناه من تویی و بس
تا در دل تو زنده ام
از عالمی دلکنده ام
از خود رها گشتن خوش است
در تو فنا گشتن خوش است
ای قبله ی من ، خک در خانه ی تو
در دام تو ام ،‌ بی زحمت دانه ی تو

sooshiyanet
10-03-2007, 00:54
و :

وين كاروان خموش تهي فكر

بنشسته به زير چهارچوب ظلمند

خاموش و نادان و پيرو غم

گردن نهاده به دامان ظلمند

===========


دیر اومدم که رفته باشی و بتونی به خ9وابت برسی اقا صالح

مرسي ، بخدا ثواب كردي

MagmagF عزيز ؛ ديشب (( ديروز صبح )) ببخشيد خيلي چرت و پرت گفتم ؛ كم خواب كه باشم ارگانيسمم به هم ميريزه

Asalbanoo
10-03-2007, 01:00
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
با یاد تو شادست دل در به در من
از نور تو مهتاب فلک اینه پوشست
وز بوی تو هر غنچه و گل عطر فروشست

sooshiyanet
10-03-2007, 01:26
ت :

تو را در روي ماه شامگاهان

تو را در موي باد صبح پاييز

تو را در موج ويران ساز دريا

در آنسوي افق هاي فرا سو

در اندوه شب دور از هياهو

همه هستي و ميبينم تو را روي

همه هستي و ميجويم تو را كوي

Asalbanoo
10-03-2007, 01:35
یوسف من مکن گله از غم و درد بی کسی
قافله پشت قافله بر سر چاه می رسد
ای به عزیزی آشنا
بیم چه داری از بلا
هر که نترسد از خطر
زود به جاه می رسد
غمزده از خزان مشو
غنچه ز شاخه می دمد

sooshiyanet
10-03-2007, 01:53
دمد آفتاب دگر باره از خاور

رود ديو صفت و آيدم ياور

شود ايمن جهان ز كژي و بيهوده

رسد آئين نو و رود دين فر سوده


==========

توضيح : شعر مهدوي نبود :angry: برداشت غلط نكنيد ؛ بنده اينكاره نيستم

Asalbanoo
10-03-2007, 02:04
های به غم نشستگان
مژده دهم به خستگان
جانب دلشکستگان
لطف الاه می رسد
پای بکوب و کف بزن
عود بساز و دف بزن
شکوه مکن دژم مشو
بار زراه می رسد

sooshiyanet
10-03-2007, 02:21
در اين پيچ و خم گمراه بي وجدان سر كش

دو صد ديو و هزاران تيغ خفته است

بينديش و به اين بيراهه گام بگذار

كه زين دالان نامردي بسي شغاد رسته است

=======

مژگان جان شما پرچم دار راه فرانك شدي در راه بي خواب كردن من ؟

======

ت ««--

siya22
10-03-2007, 02:26
تاب بنفشه میدهد طره مشکسای تو
پرده غنچه میدرد خنده ی دلگشای تو

sooshiyanet
10-03-2007, 02:33
وارونه دنياي گيج و گنگ كنون

شايد كه ميتكاندمان بهر سست شدن

افتادن و ريختن و تسليم آن شدن

siya22
10-03-2007, 02:38
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم اریم و دو بیگانه بگرییم

sooshiyanet
10-03-2007, 02:54
مي در پياله ريز و نوش و غم را به دور افكن

زين قافله غم پرست تهي سر دوري كن

siya22
10-03-2007, 03:07
نقش طبیعت سترد روزگار
نقش الهی نتواند سترد

magmagf
10-03-2007, 06:08
دس هر کی می بينی يه تفنگه
يه عمری دور چشماش گشتم اما
نفهميدم که اون چشما چه رنگه

Asalbanoo
10-03-2007, 08:07
هر زمان بانگ خوش نامه رسان می اید
بر تن خسته ام از شوق تو جان می اید
نتا صدای تو به گوشم رسد از رشته ی سیم
دل من لرزد و جان در هیجان می اید
نیمشب یاد تو در هودج مهتاب خیال

magmagf
10-03-2007, 09:32
لبخندم را با فرياد پاسخ می¬گويند
و محبتم را با خشم
طالع من در نبودن نگاشته شده است
تنها بهانه من برای نوشتن
اندوهی است که نبايد زمزمه کنم

amin_metal1370
10-03-2007, 09:48
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد هـمه جـان ما سـوا را

magmagf
10-03-2007, 10:00
اين هفته هاي معطر
بو گرفته از
عود سوزاني كدام است ؟
كاين چنين
به نخستين هفته ي آفرينش مي ماند
وتو كه
پيچيده خويش در حريري كبود
شيره ي كاج را
از منقار داركوبي پاك مي كني
و نسيم ، از اندام توست كه رد مي شود
و محو در يشمي معبد مي شوي
بخاري خيس
بر عاج فيل ها مي نشيند
و جهاني ديگر دوباره در چشمانت خلق

Asalbanoo
10-03-2007, 12:56
قلب من ماله تو این تنها یادگاره
این منم که بی تو هر لحظش انتظاره

magmagf
10-03-2007, 13:02
همين بود آخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت
حريم چشمهايم را بروي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي
نمي دانم چرا شايد خطا كردم

Asalbanoo
10-03-2007, 13:29
من چه کنم
تو پرواز میکنی و من پایم به زمین بسته است
ای پرنده
دست خدا به همراهت
اما نمی دانی
که بی تو به جای خون
اشک در رگهایم جاریست
از خود تهی شده ام
نمی دانم تا بازگردی
مرا خواهی دید

amin_metal1370
10-03-2007, 13:52
دلا تا کی در ایـن زندان فـریب ایـن و آن بینـی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

Asalbanoo
10-03-2007, 14:01
یه بار سلامت می کنم
دلمو به نامت می کنم
از این همه خاطر خواهات
می گیرمو نامت می کنم
-------
ببخشید خیلی ابگوشتیه اما چیزی نجستم الان

amin_metal1370
10-03-2007, 14:37
محبوس چرا شدم، نمی دانم
دانـم که نه دزدم و نــه عـیارم

magmagf
10-03-2007, 15:40
مرد نقاش سخن ها دارد
گفت:
شنبه آبیست
روز بعدش سبز است
و دوشنبه زرد است
و سه شنبه طوسی
روز بعدش سرخ و ...
روز بعدش خاکی
جمعه هم بی رنگ است
روز بی همتاییست
زندگی تکرار است
آخرش تنهاییست
...

amin_metal1370
10-03-2007, 16:34
تهمتن برآشفت و با تـوس گفت
که رهام را جام باده است جفت

magmagf
10-03-2007, 16:54
تا اذانی دیگر
باید از این همه سبز
باید از این همه نور
یاد گاری ببرم
باغ پیوسته مرا می خواند
من به آرامش این باغ بزرگ
خاطراتی روشن
به تو و دست تو می آویزم
و خداحافظی گرم مرا
باد تا باغ بزرگ
می برد
خواهد برد
...

Asalbanoo
10-03-2007, 18:43
در فصل بهاران لب جوی و دل باغی
خوش باشد اگر دست دهد وصل فراغی
بر بستر گل تکیه زنی بی غم ایام
یک لحظه نگیرد ز تو اندوه سراغی
بنگر که نسیم از همه سو پیک بهرست
تا عطر چمن را برساند به دماغی
از بوی خوشش مست شوم در شب مهتاب
چون عطر هلو را شنوم از دم باغی
دل می بردم نیمشبان با تن تنها
در دهکده یی دیدن سوسوی چراغی
----------------
فرانک برو ترانه سوزانو درخواست بده

magmagf
10-03-2007, 18:53
یافتم عشق و تو را باهم
" تورا من دوست میدارم"
اگر چه خوب میدانی
و گرچه در غزلهایم
به تاکید فراوان گفته ام این را
" تو را من دوست میدارم"
و با تو زندگی زیباست
و بی تو زندگانی ...
بگذریم از این سخن ...
بیجاست!
برای باتو بودن این شروع بی نظیری بود!

اخه می ترسم پشت سر هم درخواست بدم رضا بیاد یک چیزی بهم بگه:cool:

Asalbanoo
10-03-2007, 18:56
در فصل بهاران لب جوی و دل باغی
خوش باشد اگر دست دهد وصل فراغی
بر بستر گل تکیه زنی بی غم ایام
یک لحظه نگیرد ز تو اندوه سراغی
بنگر که نسیم از همه سو پیک بهرست
تا عطر چمن را برساند به دماغی
از بوی خوشش مست شوم در شب مهتاب
چون عطر هلو را شنوم از دم باغی
دل می بردم نیمشبان با تن تنها
در دهکده یی دیدن سوسوی چراغی
---------
امید به اقا امام زمان باشه..
تو برو بخواه شاید هیچی نگفت

amin_metal1370
10-03-2007, 19:04
تهمتن چنیـن داد پاسـخ بـدوی
که ای بیهوده مرد پرخاش جوی

Asalbanoo
10-03-2007, 19:21
یک نقطه ی اتصال یک بهانه ی دیدار
ببین به چه چیزها دلخوشم
آری من با غروب خورشید می گیریم
و تو با طلوع او می خندی
اما نمی دانم چرا در همان لحظه
ناگهان چشمان فریبنده ات را در هاله یی از ابر می نگرم
که کریم تر از ابر می گرید
و بلور اشک های کریمانه ات
از میان مژگان سیاهت از میان یک جفت چشم نگران
و غمگین
از میان ابر از میان افق جوانه می زند و می شکفد

amin_metal1370
10-03-2007, 19:41
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شـد آشـکارا

Asalbanoo
10-03-2007, 19:43
یک نقطه ی اتصال یک بهانه ی دیدار
ببین به چه چیزها دلخوشم
آری من با غروب خورشید می گیریم
و تو با طلوع او می خندی
اما نمی دانم چرا در همان لحظه
ناگهان چشمان فریبنده ات را در هاله یی از ابر می نگرم
که کریم تر از ابر می گرید
و بلور اشک های کریمانه ات
از میان مژگان سیاهت از میان یک جفت چشم نگران
و غمگین
از میان ابر از میان افق جوانه می زند و می شکفد

mohammad99
10-03-2007, 19:49
دلي ديرم كه بهبودش نمي بو
نصيحت مي كرم سودش نمي بو
به بادش مي نهم نش مي بره باد
بر آتش مي نهم دودش نمي بو

***'
سلام

دوستان اهنگی چیزی میخواید درختمتیما!!!

Asalbanoo
10-03-2007, 19:52
و چه سخت است
شنیدن و ندیدن
دوست داشتن و به هم نرسیدن
در خیال من این دیوار تا کهکشان برافراشته است
اما من نا امید نیستم
یکی در سینه ام فریاد می زند پرواز کن
بر تارک دیوار خواهی رسید

--------
مثلا چی؟

mohammad99
10-03-2007, 20:09
دي کوزه‌گري بديدم اندر بازار بر پاره گلي لگد همی زد بسيار
و آن گل بزبان حال با او می‌گفت من همچو تو بوده‌ام مرا نيکودار
***
رفیق هرچی
ما هم همچین دستمون خالی نیست

Asalbanoo
10-03-2007, 20:36
نگ ها زد نقش تو بر کهکشان
آسمانها از تو شد اخترنشان
اختران گلهای باغ آسمان
کهکشان ها چلچراغ آسمان
زهره یک سو سوی دیگر مشتری
دیده ها حیران بین مینا گری
ای همه اندیشه ها حیران تو
پای هر پرگار سرگردان تو
--------
باشه خواستم خبرت می کنم عزیز

هیچ
10-03-2007, 22:57
ور تو افلاطون و لقمانی به علم
من به یک دیدار نادانت کنم
تو به دست من چو مرغی مرده​ای
من صیادم دام مرغانت کنم
بر سر گنجی چو ماری خفته​ای
من چو مار خسته پیچانت کنم
خواه دلیلی گو و خواهی خود مگو
در دلالت عین برهانت کنم

Asalbanoo
10-03-2007, 23:01
مرغکان از بهر تو عاشق وشند
اختران از عشق تو در آتشند
در پر پروازها پرواز تست
در گلوی بلبلان آواز تست
ای تمام سجده ها بر خک تو
اختران سرگشته ی افلک تو

هیچ
10-03-2007, 23:42
واله و شیداست همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست

Asalbanoo
10-03-2007, 23:50
تنها خدا گواست که شبهای بیشمار
یادتو همچو مرغ بهشتی ز غرفه ام
پر می زند مدام
ای آفتاب مهر
افسانه ی خیال تو یادم نمی رود
ای طوطی خموش
ای رود پر خروش
در لحظه های درد چو فریاد می زدی
توفانسرای حال تو یادم نمی رود
ای بوسه گاه رنج
گفتی به مرگ نام من از یاد میبری
اندیشه ممحال تو یادم نمی رود
گفتی که سال بعد مرا یاد میکنی
شرم من از سوال تو یادم نمی رود
م

magmagf
11-03-2007, 00:01
دست تو سرده تو دستم دیگه از زندگی خستم
اگه عاشقی همینه دل از اول نمی بستم
دیگه رد پایی از عشق توی چشمات نمی بینم
اما من مثل قدیما هنوزم عاشقترینم

هستی مژگان جون؟

Asalbanoo
11-03-2007, 00:16
مادر پس از گذشت شب و روز بیست سال
روز وداع و سال تو یادم نمی رود
با رفتن تو هفت هزار و دویست روز
چون روزگار مردم بی کس به من گذشت
هرگز گمان مبر که به یاد تو نیستم
یک لحظه هم خیال تو یادم نمی رود
---------
اره عزیزم هستم

magmagf
11-03-2007, 00:23
دیگه از دلم گذشته عاشق کسی بشم
اون دوست دارمای بی هوارو دوس ندارم
یادمه یه وقت جونم سر عاشقی می رفت
دیگه حتی فکر اون لحظه ها رو دوس ندارم
سر نوشت و سفر و خیانت و پشیمونی
حق دارم بگم که هیچکدوما رو دوس ندارم

Asalbanoo
11-03-2007, 00:28
من باغ نیستم
اما دو غنچه ام
در غارت صباست
دریا نبوده ام
اما دو گوهرم
بر خک ها رهاست
یعقوب نیستم
اما دو یوسفم
------
فرانک اصلا حوصله ندارم
شدیدا حال و هوای گریه هست

magmagf
11-03-2007, 00:31
مرا ببخش که زیباترین شب‌ها
دیگر از آن ِ ما نیست
دوست من، کدام نیروست
که ما را از هم جدا می‌دارد گاه
آن‌گاه که گم می‌شوم در سرسرا
آن‌جا که آسمان آغوش می‌گشاید
نفس ِ تو را از سینه بیرون می‌دهم
دل ِ توست که در تاریکی سینه می‌تپد
مرا وابنه در تنهایی ساعت‌ها
که ‌پذیراست از ژرفای وجودم
زیبایی جوانه‌ها دوام خواهد یافت
تنها به شکفتن برای تو


منم همین طور دلم خیلی گرفته

Asalbanoo
11-03-2007, 00:38
وادی ایمن درون جان تست
کشتن فرعون در فرمان تست
پک شو پر نور شو موسی تویی
جان خود را زنده کن عیسی تویی
غرق کن فرعون نفس خویش را
محو کن فکر خظا اندیش را
ساقیا آن می که جان سوزد کجاست ؟
نور حق را در دل افروزد کجاست ؟
-
الان بغض خفم می کنه

magmagf
11-03-2007, 00:53
تقدس صلیب و عشق واس مسیح و مریمه
جسارت چیدن سیب برای دست آدمه
دستای اون رو آسمون ستاره ترسیم می کنه
یه کهکشون واس عموم خم میشه تعظیم می کنه
یه ایل از اون آدم بدا هلاک می شن پیش نگاش
خونِ رو پیشونیش می گه یاور تو منم داداش
خدا نکنه عزیزم
من برم لالا
بوس

Asalbanoo
11-03-2007, 01:01
وق پرواز به گلزار تو دارم که مدام
حسرت آلوده به مرغان هوا می نگرم
دست تدبیر بر آرم به تمنای وصال
لیک پیوسته به تقدیر فضا می نگرم
ای نکویان
که گلزار خدا آمده اید
باغبان را به گل روی شما می نگرم
اشک در آبی چشمت چو بینم گویی
که به دریاچه ی فیروزه نما می نگرم
----------
بفه فامیله مارو باش می گم دارم خفه می شم می گه شب خیر لالا
واقعا که

hamidreza_buddy
11-03-2007, 02:56
مرغ سحر ناله سر كن
داغ مرا تازه تر كن
زآه شرر بار
اين قفس را
برشكن و زير و زبر كن
بلبل پر بسته زكنج قفس درآ
نغمه ي آزادي نوع بشر سرا
وز نفسي عرصه ي اين خاك توده را
پر شرر كن
ناله سر کن

Asalbanoo
11-03-2007, 03:03
ناگهان اید به یادم سرنوشت سربداران
ای بهار غم افزا ای لاله ها ما داغداریم
با خزان خاطر یاران چه سودی از بهاران ؟
گریه کن ای آسمان غمزده ای ابر غمگین
از مروت بر شب اندوه ما اشکی بباران

hamidreza_buddy
11-03-2007, 03:25
ترانۀ روسپی (خواننده فریدون فروغی)

نام نیکی گر بماند ز آدمی
به کز او ماند سرای زرنگار

ای پناه هوس مردای شب
همیشه گریه به دل خنده به لب
غمگینم از غم و غصه های تو

همدل آدمای بدون دل
نفس گرم تو از شعله دل
غمگینم از غم و غصه های تو
وای اگه قلبت تو سینه بمیره
تموم شهر منو شب میگیره

نمی خوام که چشمای خشک تو را تر ببینم
تو بذار غصه هاتو من روی شونم بگیرم
نمی خوام امید تو از دل تو بیرون بشه
آخرین منزل تو رو سر تو ویرون بشه
وای اگه قلبت تو سینه بمیره
تموم شهر منو شب میگیره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
11-03-2007, 06:11
همه چیز عریان است
تنها خاکستر مقدس مرگ است و صحرا
که همه چیز را پوشانده است
و از کنار خوابگاه ابدی
راهی روستایی میگذرد
که گهگاه قلب یک گاری در آن می تپد
در اینسو و آنسو چشم انداز دشتهایی فراخ پیداست
نه رودی،نه تپه ای،نه درختچه ای
تنها شاید دو بوته در جایی به دیدار هم شاد شوند
سنگهای بیصدا،مزارهای بیصدا
و صلیبهای چوبی
همه یکرنگ و دلتنگ
بیرنگ و دلتنگ

Asalbanoo
11-03-2007, 08:16
گر سر جنگل نداری ره بگردان سوی دشت
بال در بال کبوتر لطف صحرا را ببین
در شب اردبیهشتی خیره شو بر آسمان
گر ندیدی شکل مینا رنگ مینا را ببین
مشتری را بر پرند آسمان دیدار کن
رقص صدها اختر و بزم ثریا را ببین

amin_metal1370
11-03-2007, 10:12
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده بر نمی زند

Asalbanoo
11-03-2007, 10:15
دجله گر خود همه از خون شهیدان سرخ است
محرم دجله خلیج است غماز نشد
ای بسا کودک خندان که چو گل ریخت به خک
وی بسا مرغ خوش آوا که در آواز نشد
آتش آه چه کس این همه طوفان انگیخت ؟
بر در هر که شدم آگه از این راز نشد

amin_metal1370
11-03-2007, 10:25
دل من گرفته زین جا ،هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟

Asalbanoo
11-03-2007, 10:26
نه عجیب گر که به زندان وطن خاموشم
در قفس مرغ دلم زمزمه پرداز نشد
سالها دیده ام از ماتم دزفول گریست
نفسی شاد دلم از غم اهعواز نشد

amin_metal1370
11-03-2007, 10:33
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحـظـه لـحظه جـای دیگـر پا نهاد

Asalbanoo
11-03-2007, 11:33
ر باغ جان نهال خیال تو کاشتم
کنون به شکل اشک ثمر می دهد به من
گفتی دعا کنم به تو در حال جذبه ها
این حال را دعای سحر می دهد به من
با یک نظر ز لطف خدا شعر من شکفت
وین مژده بین که اهل نظر می دهد به من
---------
رفیق یه ریزه بیشتر بنویس خوب
ستمه

Braveheart
11-03-2007, 11:47
اینم فکر کنم اولین پست من در این تاپیک [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
---------------
ناتوان ، گذشته ام ز کوچه ها
نمیه جان رسیده ام به نیمه راه
چون کلاغ خسته ای در این غروب
می بریم به آشیان خب پناه

در گریز ، از این زمان بی گذشت
در فغان ، از این ملال بی زوال
رانده از بهشت و عشق و آرزو
مانده ام همه غم و همه خیال.

Asalbanoo
11-03-2007, 12:21
لای لایی
من به جای تو شکستم
تو نبودی من به سوگ من نشستم
هر ستاره تا ستاره گریه کردم
از همیشه تا دوباره گریه کردم

sooshiyanet
11-03-2007, 17:18
من از بيداد و جور و ظلم ظالم

از اين بي هوده زيستن ها

از اين آشوب فكر و هرزه گويي

گريزانم گريزانم گريزان

========

بعد از خواب دلچسب تا بعد از ظهر برگشتم به دامان بي رنگ P30World ؛ عجب غوغا شده تو اين تاپيك

GHALEHNOEY
11-03-2007, 17:46
نی ونای چوپون سفر خراسون همه میگن تو قصه بودی

sooshiyanet
11-03-2007, 18:31
يه روز ميرُم ار اين ديار بي تو

به دنبالت ميام تا هر جا باشي

ز فريادُم مُگم قصه دردُم

صدايت ميكُنم هر جا كه باشي

=========

براي شما با لهجه خراساني

amin_metal1370
11-03-2007, 18:43
رفیق یه ریزه بیشتر بنویس خوب
ستمه
چشم حتماً
-----------------------
یـاران گــــزیــده داشــــتــم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم

هر نیمه شب آسمان ستوه آید
از گـریــه ســـخـت و نـالــه زارم

Asalbanoo
11-03-2007, 18:54
من تو را تا بی کرانها
من تو را تا کهکشانها
از زمین تا آسمانها
دوست دارم
می پرستم
من تو را همچون اهورا
من تو را همچون مسیحا
همچو عطر پاک گلها
دوست دارم
می پرستم

amin_metal1370
11-03-2007, 19:01
می بهشـت نـنوشـم ز جام ساقی رضوان
مرا باده چه حاجت که مست بوی تو باشم

هزار بادیه سهل است که با وجود تو رفتن
اگر خلاف کنم سـعدیا به سـوی تو باشم

Asalbanoo
11-03-2007, 19:08
را روزها خستگی بود در تن
به شبها اگر آرمیدم تو بودی
چراغ شبان سیاهم تو هستی
شعاع طلوع سپیدم تو بودی
چه شبها که نقاش روی تو بودم
به خاطر چو نقشی کشیدم تو بودی
به غیر از تو بر کس امیدی ندارم
پناهم تو هستی امیدم تو بودی

sooshiyanet
11-03-2007, 21:10
يگانه باش و تا تواني خوش باش

سرود اميد بسراي و سر خوش باش

اگر جهان مخالفت كرد با تو

بدان بشين و بخند و شادان باش

magmagf
11-03-2007, 21:28
شکایت نمی کنم، اما
ایا واقعاً نشد که در گذر ِ همین همیشه ی بی شکیب،
دمی دلواپس ِ تنهایی ِ دستهای من شوی؟
نه به اندازه تکرار ِ دیدار و همصدایی ِ نفسهامان!
به اندازه زنگی...
واقعاً نشد؟
واقعاً انعکاس ِ سکوت،
تنها حاصل ِ فریاد ِ آن همه ترانه
رو به دیوار ِ خانه ی شما بود؟


سلام اون روز خوب خوابیدین ایا؟

Asalbanoo
11-03-2007, 22:09
در آفاق و افس به عبرت نظر کن
که هرگوشه لطف خداداد بینی
نبینی به رخسار دنیا پرستان
صفایی که در روی اوتاد بینی
ز مردن چه ترسی که گر پام رفتی
شب مرگ را صبح میلاد بینی
-----
فرانک خانوم فیلم خلاص شد

magmagf
11-03-2007, 23:38
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار می برند که زندانی ات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه ای بترس که شيطانی ات کنند
اب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهی بهانه ايست که قربانی ات کنند

تازه 2 تا سی دی را دیدم خیلی خیلی خیلی قشنگ بود

mohammad99
11-03-2007, 23:48
ديدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک می خورد
ديدم که حجم آتشينم
آهسته آب شد
و ريخت، ريخت، ريخت
در ماه، ماه به گودی نشسته، ماه منقلب تار
sghl

Asalbanoo
11-03-2007, 23:57
روز مراد است
گرم بپاخیز
زخمه به تاری بزن ز ناله بپرهیز
زانکه زهر گوشه مژده ی ظفر آمد
عاشق غمگین
فصل بهار است
نرگس زیبا میان باغ خمارست
باغ پر از دختران نادره کارست
صبح نشاط است
زیر درختان طنین خنده ی یارست
کار به کام است
طرفه غزالان به دشت مست نشاطند
وقت شکارست
دوره ی غم رفت و فرصت دگر آمد
ای دل خلوت گزیده ناله میاموز
شب سفری شد

magmagf
12-03-2007, 00:03
دست در دست نسیم
دست در دست درخت
دست در دست خدا
گر گرفته تن من
باد موهای مرا تاب نداد
و صدایی که رسید
رادیو روشن شد
پلک هایم متورم شده بود
بوی انجیر و هوا
بوی انگور و درخت
بوی باران که مرا می بوسید

mohammad99
12-03-2007, 00:07
دلم ميل گل باغ ته ديره
درون سينه ام داغ ته ديره
بشم آلاله زاران لاله چينم
وينم آلاله هم داغ ته ديره

Asalbanoo
12-03-2007, 00:09
هر چه در اندام تست دلکش و زیباست
راست بگو راست دل دهم به کدامت ؟
عشق جهانی
ماه زمانی
کی به چنین جلوه در جهان بشر آمد؟
ای همه شادی
با همه عالم بگو که ماه بر آمد
ای همه لبخند
با لب شیرین بگو که غم سپری شد
غصه سر آمد
مرکب شور و نشاط از سفر آمد
---------
فرانک خدایی دوس داشتی؟

magmagf
12-03-2007, 00:16
در فرصت هر توقف کوتاهی
در سایه سرپناه ها
باران که سه کنج بوسه را می پایید
از لذت هر تماس قرمز می شد
لب ها رنگ قهوه را پس می داد
یادآور فنجانی که لحظه ای لب زده بود
و پنجه یخ کرده
زیربغل بارانی
یک لحظه گرم جستجو می کرد.

از گردی قاب چتر
تا دامن ضد آب
موها
ابروها
پستان ها
لنبرها
یک دسته پرانتز بلاتکلیف...

تا اینجاش خیلی محشر بود

Asalbanoo
12-03-2007, 00:24
فصل بهار است
نرگس زیبا میان باغ خمارست
باغ پر از دختران نادره کارست
صبح نشاط است
زیر درختان طنین خنده ی یارست
کار به کام است
طرفه غزالان به دشت مست نشاطند
وقت شکارست
دوره ی غم رفت و فرصت دگر آمد
ای دل خلوت گزیده ناله میاموز
شب سفری شد
-----------
بی خود نیست عاشقشم... موزیکشو توجه کردی

magmagf
12-03-2007, 00:29
دیوارای قلعه رُ که بَرداشتن
صد هزار تا مثِ من آواره ی این شهر ِ مهمونْ کـُش شدن!
نه سرپناهی
نه کـَسُ کاری،
نه رختُ لباسی،
نه تختی...
چشما موند به ترمزِ ماشینای مُدلْ بالا و ُ
هِزاریای مُچاله یی که خیس ِ عَرَقْ
کنجِ دستامون جا می گرفت!


هنوز تموم نشده خوابم می یاد سی دی 3 موند واسه فردا

Asalbanoo
12-03-2007, 00:36
تا مگر شب ها مهی از غرفه یی سر برکند
با دلی ثابت به گرد شهر سیارم هنوز
گر چه بار زلف صد معشوقه بر دوش منست
از متاع منت دنیا سبکبارم هنوز
هر نسیمی گل به دامن می برد از باغ صبح
شور بختی بین که من در پشت دیوارم هنوز
روزگاری لاله رویی بوسه زد بر دفترم
بوی جان می اید از گلهای اشعارم هنوز
---------
باشه فدات شب خوش

magmagf
12-03-2007, 00:43
زمان نو به نو شدنم فرا رسیده است
بر شماست که تولدم را جشن بگیرید
زندگی من به تمامی غریب می نموده
کنون گریه و فغان نمی خواهم
به پاس این آزادی
قفسم را به آتش بکشید
خاکسترم را به باد دهید
تا شاید آزادی را به تصویر کشد
هیچ گاه آرزوی مزاری نکردم
تا محل دسته گل های عزاداری باشد که
برای گریه خویش محلی می جوید و بهانه ای
بی مزاریم مزاری خواهد بود
برای برگ های خزان پاییزی
چرا که من نه در رویش و زایش بهاری
بل در خزان پاییزی به سراغتان خواهم آمد

شب به خیر خانم

Asalbanoo
12-03-2007, 00:49
دو خنده از تو همه عمر مانده در یادم
که بود ایتی از شادی و اسیری من
یکی ز روی وفا در شب جوانی ما
یکی ز راه ملامت به روز پیری من

sooshiyanet
12-03-2007, 01:38
نيامد ز توخبري باز و من ماندم

در اين شوريدگي و بي خبري

شدم مست و مجنون و غم در دل

هزار شب شمردم و باز در سفري

hamidreza_buddy
12-03-2007, 01:50
یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم
یک نفر میاد که من تشنه بوییدنشم

مثل یه معجزه اسمش تو کتابا اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

خالی سفرمونو پر از شقایق میکنه
واسه موجهای سیاه دستا رو قایق میکنه

مثل یه معجزه اسمش تو کتابا اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

همیشه غایب من زخمامو مرحم میذاره
همیشه غایب من گریه هامو دوست نداره

نکنه یه وقت نیاد صداش به دادم نرسه
ایینه ها سیا بشه کور بشه چشم ستاره

ترانۀ همیشه غایب از شهیار قنبری. خواننده فریدون فروغی

sooshiyanet
12-03-2007, 02:50
هنوز مانده تا رسيدن و بودن تو

رستن و شكفتن و بوييدن تو

هنوز مانده تا هوش از سرم بري

هنوز مانده تا مست شوم از عطر تو

hamidreza_buddy
12-03-2007, 04:01
وقتی که ، دستای باد ، قفس مرغ گرفتارو شکست ، شوق پروازو نداشت
وقتی که چلچله ها ، خبر فصل بهارو می دادن ، عشق آوازو نداشت
دیگه آسمون براش ، فرقی با قفس نداشت
واسه پرواز بلند ، تو پرش هوس نداشت
شوق پرواز ، توی ابرا ، سوی جنگلای دور
دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور

اما لحظه ای رسید ، لحظه پریدن و رها شدن ، میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره ، بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف ، میون چشاش نشست
مرغ خسته پر کشید و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت ، به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ ، دل به دریا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت

ترانۀ گرفتار از فرهنگ قاسمی خواننده : فریدون فروغی

hamidreza_buddy
12-03-2007, 04:02
-------------

sooshiyanet
12-03-2007, 04:59
تير در بال كبوتري نشست

زخم بگشاد و سخن گفت بدو :

كين خون ز دست رو تو را خواهد كشت

گفتش كه مرا بال زدن آزادي است ، آنگه كه زمين باشم و خاموش برايم مرگ است

magmagf
12-03-2007, 06:14
تواَم اگه این کاره نیستی،
یه هزاری ِ سبز خرجم کـُن تا بازم حرف بزنم!
می تونَم تا سَرِ صُب برات بگم از نکبَتْ
از گـُشنگی،
از کتک خوردن،
از لگدمال شدن،
از سُرنگ، از سفلیس، از کثافت...
دیوارای قلعه رُ که برداشتن
یه دیوار ِ نامریی
دور تا دور ِ این شهر ِ بی شرف قَد کشید

Asalbanoo
12-03-2007, 09:03
در آن سیاهی شب همره ستاره ی اشک
خیال را به در و دشت می دهم پرواز
روم به غمکده ها
به دوردست غریب
به کوچه کوچه ی غربت گرفته ی اهواز
به خانه خانه ی در هم شکسته دزفول
به کوی و برزن محنت رسیده ی شیراز
به شهر اندیمشک
به خطه ی بوشهر
به تلده ی کاشان
به هر خرابه ی دلتنگ و هر فرود و فراز

هیچ
12-03-2007, 14:52
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست

دل من از هوس بوی تو ای مونس جان
خاک راهی است که در دست نسیم افتادست

همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست

سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحی است که بر عظم رمیم افتادست

آنکه جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست

حافظ گمشده را با غمت ای جان عزیز
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست

Asalbanoo
12-03-2007, 14:57
توان یاری در ماندگان ده
مرا بال و پری بخشا خدایی
که تا بیغوله ها پرواز گیرم
به من سرپنجه فدرت عطا کن
که غمها را ز دلها بازگیرم
درایم نیمشب در کلبه یی سرد
بپاشم عطر شادی بر غریبی
برافروزم چراغ زندگانی

sooshiyanet
12-03-2007, 17:23
ياد آور وببين كان روز ها

چونان گذشت و شد چنين روزگار ما

آسودگي رخت بست و جاي آن رسيد

دلشوره و توهم و تيره روزگارما

magmagf
12-03-2007, 18:32
امروز نور را شنيدم
پس مي توان,
سايه ها و رنگ ها را هم شنيد.
مي توان حتي عطر گل ها,
و طعم تك تك ميوه ها را شنيد
مي توان چهره, نگاه, عشق انسان ها را شنيد,
مي توان صلح را ديد.
هركس با صداي خود چيزي را ترسيم مي كند,
كه گويي
آن را قبل از تولد شنيده است.
همه همصدا مي شوند. هركس با زبان خود.
مقصد يكي ست.