مشاهده نسخه کامل
: مشاعره
هر دم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله ................ این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
amir.ara
23-01-2007, 12:48
هیچ و باد است جهان ؟
گفتی و باور کردی!؟
کاش، یک روز ،به اندازه هیچ
غم بیهوده نمی خوردی!
کاش ،یک لحظه، به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی!
يادم دادي در خيالم سياهي را پاك كنم
يادم دادي در آسمانم ابرها را پاك كنم
زيبايي زندگي را در چشمانت آموختم
حرفهايت را در سكوت لبانت آموختم
می سرایم به خاطر عشقت،
عاشقانه ترین غزلها را
بی تو از کوچه های چشم من،
عابر خواب شب گریزان است
کاش می شد تورا ببینم باز
لااقل از دریچه ی رویا
اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غير چه باک
برو به هر چه تو داری بخور دريغ مخور
که بیدريغ زند روزگار تيغ هلاک
-----------------
اینم اولین پست من تو متفرقه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...خدا بخیر بگذرونه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعضیا هنوز دست از سر این تاپیک بر نداشتن ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام و عرض خیر مقدم
چشممون روشن
ــــــــــــــــ
كسي كه ديوونه ي چشمات مي شه
مثل من آخر به جنون مي رسه
جاده اي كه تو توش قدم مي ذاري
تا كهكشون راه شيري مي ره
به هر كي مثل من نگا بندازي
يه عمري قلبش به اسيري مي ره
اتاقي كه خواباتو توش مي بيني
بدون اينكه بدوني بهشته
زيبا نمي دونم چرا يه جوري
اسم تو رو خدا با من نوشته
اینم اولین پست من تو متفرقه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...خدا بخیر بگذرونه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعضیا هنوز دست از سر این تاپیک بر نداشتن ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کی اینو راه داده بیاد اینجا؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه قدر شاعرانه عارفانه دوره یه جدیده دسترسی به متفرقه رو شروع کردی تبریک می گم باغبانه متفرقه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-----------------
هاتفي گويد مرا در بيت بيت
اي قلمزن مارميت اذ رميت
ما قلم را در كفت جان مي دهيم
ما به شعرت نور عرفان مي دهيم
من با ستاره ها
من با پرنده ها
من با شکوفه های سحر ، زاده می شوم
من با نسیم هر نفس آشنا، چو موج
از نو برای زیستن آماده می شوم
مهربان ، زيبا ، دوست چشم در راه كسي هستم
كوله بارش بر دوش ،
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پيروز
كوله بارش سرشار از عشق ، اميد
آفتابش نوروز
باسلامش ، شادي
در كلامش ، لبخند
از نقش هايش گُل مي بارد
با قدم هايش گُل مي كارد
مهربان ، زيبا ، دوست
روح هستي با اوست !
قصه ساده ست ، معما مشمار ،
چشم در راه بهارم آري ،
چشم در راهِ بهار....!
روح بزرگوار من دلگيرم از حجاب تو
شکل کدوم حقيقته چهره ي بي نقاب تو؟
وقتي دستِ بيدريغت ، توي قصه کيميا شد !
گريه تنها سرپناهِ اَمنِ دلواپسيا شد !
وقتي شونههاي آواز ، از حضورِ گريه لرزيد ،
تازه فهميدم که عشقت ، به سقوطم نميارزيد !
مثلِ افسانهي طاووس ، سختيِ سفر باهاته !
عُمريه ترانهسازت پا به راهِ جادههاته !
منِ ساده به خيالم که سفر تنها علاجه !
ندونستم تو خيابون پَرِ طاووسا حراجه !
هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باريست
سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
عروس طبع را زيور ز فکر بکر میبندم
بود کز دست ايامم به دست افتد نگاری خوش
---------------------------------------
کی اینو راه داده بیاد اینجا؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]چه قدر شاعرانه عارفانه دوره یه جدیده دسترسی به متفرقه رو شروع کردی تبریک می گم باغبانه متفرقه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون لطف داشته بیدی ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] میبینم که عکس نوت رو میزنی واسه آواتارت ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بزنم به تخته [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به بچه گی های مامان بزرگش رفته [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...
در هم شد انگا شلوغه پستها قاطی می گردد
بهدا می یام
از نگاهت ترانه مي ريزد
غزل عاشقانه مي ريزد
تا كه عاشق ترم كند هردم
از دو چشمت بهانه مي ريزد
-------------
تاپیکه مشاعره که جایه این حرفا نیست[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا لطفا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تا یه کم بخندیم
دلم رميده شد و غافلم من درويش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش میلرزم
که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
---------------------
کی ؟ من بن شم ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عمرااان ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] انشالله بزودی بن میشی اونم از مدل for ever ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
amir.ara
23-01-2007, 22:53
شعلۀ آتش عشقم منگر بر رخ ِ زردم
همه اشکم ، همه آهم ، همه سوزم ، همه دردم
چون سبویی که شکسته ست و رخِ چشمه نبیند
کو امیدی که دگرباره هم آغوش تو گردم
لالۀ صبح بهارم که درین دامن صحرا
آتشِ داغِ گلی شعله کشد از دم سردم
کس ندانست که چون زخم جگر سوز نهانی
سوختم سوختم از حسرت ولب باز نکردم
جلوِۀ صبح جوانی به همه عمر ندیدم
با خزان زاده ام آری گل زردم ، گل زردم.
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار "آن شراب مگر چند ساله بود ؟"
نگاه کن که در اینجا
زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا می جوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
انشالله بزودی بن میشی اونم از مدل for ever ...
من بن بشم هم می خندیم اما تو اگه بن بشی خیلی می خندیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نفهمیدم توطئه در ملا عام؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]همین الان یه نفر اعلامه امادگی کرد که بنت کنه رامب[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]د
-----------
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده ز روی خود فروکش
یا بازگذار تا بمیرم
کز دیدن روزگار سیرم
دیری ست که در زمانه ی دون
از دیده همیشه اشکبارم
عمری به کدورت و الم رفت
تا باقی عمر چون سپارم
----------
فرانک کجا بری؟ باش همین جوری قاطی پاتی باحاله[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کاشکی سایه هم الان بیاد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ما فهمیدیم که نیست آن چیزی که بود قبلترها و شاید فرداها.
ما فهمیدیم که نیست هیچی که قرار بود زمانی بود ما باشد در فصل سبز بودنها.
ما دانستیم که نباید باشیم در بود این زندگی سخت و زرد و بی خاطره غزلی بیمار.
ما دانستیم که نباید باشیم.
amir.ara
23-01-2007, 23:06
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم ازین دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من، ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی؟
خیر ام رامبد نظر کرده امشب مشاعره منا بهم بریزه :rolleye:
:laughing: :laughing:
شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است
دست طرب از دامن اين زمزمه مگسل
می نوش و جهان بخش که از زلف کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
----------------------
من بن بشم هم می خندیم اما تو اگه بن بشی خیلی می خندیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نفهمیدم توطئه در ملا عام؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو بن شی من کل فروم رو شیرینی میدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من می رم شما مشاعره کنید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]طرف خجالت نمی کشه فخر فروشی می کنی با دی اس اله 512[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اصلا من بن! یالا باید به 600000 نفر شیرینی بدی
اا چه را رفت این خوشگل من .
نه مونی بمون قدرت خانمها را ثابت کن
چرا تو بن . من پشت تو هستم . بجنگ
ـــــــــــــــــــــــ
لای لای ای پسر کوچک من
دیده بر بند که شب آمده است
دیده بر بند که این دیو سیاه
خون به کف خنده به لب امده است
سر به دامان من خسته گذار
گوش کن بانگ قدمهایش را
کمر نارون پیر شکست
تا که بگذاشت بر ان پایش را
amir.ara
23-01-2007, 23:25
ای داد ، دوباره کار دل مشکل شد
نتوان نفسی ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبک سرانِ سنگین دل شد
در شب یلدای بوسیدن کجا بودی؟
دلم تنگ نوازش های دست مهربانت بود
و قلب خسته ام در جستجوی بودن آغوش گرمت،
از سر شوق نگاه دلکش
چشمان مستت به تپش افتاد
و انجام شب یلدای این پائیز
زردرويی میکشم زان طبع نازک بیگناه
ساقيا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
ای نسيم منزل ليلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جيحون کنم
--------------------------
من می رم شما مشاعره کنید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]طرف خجالت نمی کشه فخر فروشی می کنی با دی اس اله 512[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اصلا من بن! یالا باید به 600000 نفر شیرینی بدی
بیا آخری مادربزرگ هم کم آورد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من که شنیده ام آبی مال دریاهاست !
اما نمی دانم چرا جای قدم های تو آبیست !
شاید همین تنها دلیل باشد برای شاعر بودن .
اما این روزها دل من به هزاره راه می رود
amir.ara
23-01-2007, 23:32
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار
گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم
دور از تو من سوخته در دامن شب ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
می روم اما بدستم یک خزان
تا بتازم بر درخت جان خود
می روم اما بدان ای عشق من
جان دهم من بر سر پیمان خود
این منم ، این آخرین ابر بهار
تا بگریم بر مزار قلب خویش
باورم هرگز نمی شد نازنین
پا گذارم یک شبی بر قبر خویش
این مزار تنگ را از من بگیر
یا برایم شاخه ای گل هدیه کن
تا دوباره جان بگیرم در سکوت
یک شبی بر روی قبرم گریه کن
amir.ara
23-01-2007, 23:46
نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق ، از دل سنگ ، بر ار رایت خون
به جنون ، صلابت صخرۀ کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی ، به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا ، صف انتظار بشکن
"سر آن ندارد امشب که براید آفتابی؟"
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن
بسرای تا که هستی ، که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن
شب غارت تتاران ، همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن
ز برون کسی نیاید چو به یاری تو ، اینجا ،
تو ز خویشتن برون آ، سپه تتار بشکن.
نگاهم گرچه بی تاب است
ولی دل ساده می خندد
زمانی که نگاه تو
به رویم راه می بندد....
amir.ara
24-01-2007, 00:03
دلی به روشنی باغ ارغوان دارم
که با طلوع صدا می کند هزاران را
و چشم های من آن چشمه های تنهایی ست
به دست سوخته نیلوفران رود آرام
و پای بر فلقی سبز
وه چه بیدارم
شکوه قله چه بیهوده است
و این سلوک حقیر
برای رفتن باید همیشه جاری بود
و در تمامی ظلمت
شکوه سرخ گلی شد
در مرگ من بخند
كه خنده هاي تو را دوست مي داشتم
به جهاني كه در آن گريستن ساده ترين عادت انسان ها بود!
هم در آن جايي كه تو دستان ِ مرا گرفتي
گفتي : دوستت مي دارم
تا رويينه شوم!
amir.ara
24-01-2007, 00:32
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
همه اندیشه ام اندیشه فرداست ،
وجودم از تمنای تو سرشار است ،
زمان -در بستر شب- خواب و بیدار است ،
هوا آرام ،شب خاموش ،راه آسمان ها باز...
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز...
رود آنجا که می یافتند کولی های جادو ،گیسوش شب را
همان جا ها، که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند؛
همان جاها ،که اختر ها ،به بام قصر ها ،مشعل می افروزند؛
همان جاها، که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند ؛
همان جا ها ،که پشت پرده شب، دختر خورشید فردا را می آرایند؛
همین فردای افسون ریز رویایی،
همین فردا که راه خواب من بسته است،
همین فردا که روی پرده پندار من پیداست
همین فردا که ما را روز دیدار است!
همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست!
همین فردا ،همین فردا...
...من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد!
زمان ،در بستر شب ،خواب و بیدار است،
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه ،لرزان ،از نسیم سرد پاییز است،
دل بی تاب و بی آرام من ،از شوق لبریز است،
به هر سو، چشم من رو میکند: فرداست!
سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ها سرود صبح می خوانند...
...من آنجا ،چشم در راه توام ،ناگاه :
ترا ،از دور می بینم که می ایی،
ترا از دور می بینم که میخندی،
ترااز دورمی بینم که می خندی و می ایی،
...نگاهم باز حیران تو خواهد ماند،
سراپا چشم خواهم شد .
ترا در بازوان خویش خواهم دید !
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد.
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت .
برایت شعر خواهم خواند،
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین ترا با ،بوسه خواهم چید !
وگر بختم کند یاری،
در آغوش تو ...
...ای افسوس!
سیاهی تار می بندد،
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است ،
هوا آرام ،شب خاموش، راه آسمان ها باز
زمان -در بستر شب- خوابو بیدار است !
تمامي كوششم اين است
كه نطفه ي مقدس وحش را
در خويش پنهان دارم
و آن قدر اهلي نشوم كه فردا
خرگوش ها و بلدرچين ها هم
نشناسندم
amir.ara
24-01-2007, 00:57
ملال خاطرم از عقده ی جبین پیداست
شرار سینه ام از آه آتشین پیداست
صفای عشق درین برکه خزانی بین
اگرچه بر رخش از غم هزار چین پیداست
فروغ عشق ز من جو که همچو چشمه ی صبح
صفای خاطرم از پکی جبین پیداست
من آن شکوفه از بوستان جدا شده ام
شب خزان من از صبح فروردین پیداست
مرا چو جام شکستی به بزم غیر و هنوز
ز چشم مست تو آثار قهر و کین پیداست
تولد تگرگ و ترانه هاي ترس
مدار نقطه چين تا نهايت دنيا
تابستان بي خورشيد
مرداد سرد را چگونه تاب آوريم ؟
amir.ara
24-01-2007, 01:22
معنای زنده بودن من ، با تو بودن است.
نزدیک ، دور
سیر ، گرسنه
رها ، اسیر
دلتنگ ، شاد
آن لحظه که بی تو سر آید مرا ، مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو ، در کنار تو
مفهوم زندگیست.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو ، همیشه با تو ، برای تو ، زیستن.
در خانقاه افسوس آنجا که یار هویداست
من موبد امینم ، تا کی غروب پیداست؟
در سایه سارخورشید، زین مقصد رهایی
درخفیه من برقصم با مرغکی که شیداست
انگار درین کعبه ، آدم نه خدا خاک است
آن سوی ملایک وای،حسرت به زناء پاک است
در سیطره ی ادیان ، آری به خدا مردم
من کافر ناپاکم ، آنجا ز خدا باک است
اینکه من باده بنوشم،همه از عشق تو بود
خرقه ی خشم بپوشم،همه از عشق تو بود
حال که از میکده بیرونم و از خشم عاری
بی رمق درغم ایام بپوسم همه ازعشق توبود
نوای چنگ و می و شراب ساقی ست هر شب
به مجلس عرفا نطق عاشقی ست هر شب
نه! به ترکان و رومیان و حوریان بهشت
نبروم،که دل به هوای روی تو باقی ست هر شب
نوای چنگ و می و شراب ساقی ست هر شب
به مجلس عرفا نطق عاشقی ست هر شب
نه! به ترکان و رومیان و حوریان بهشت
نبروم،که دل به هوای روی تو باقی ست هر شب
...
amir.ara
24-01-2007, 02:19
با هر زبان ، که من بتوانم
شعری ، به دلفریبی نازِ نگاهِ تو
-شیرین و دلنشین-
بسرایم
وآن نغز ناب را
مثل تبسم تو
-که شعر نوازش است-
روزی هزار بار ، بخوانم
آنگاه
پیش رخت زبان بگشایم.
من آن حامل مغموم هستم
که مرغان در خاستگاه شبانه ام ترانه ی میعاد سر می دهند
و در تشنج رویایی پاره پاره
از نگاه تو مژدگانی می طلبند؛
اما تحفت من بر ایشان غبار است
غباری که طی سفر در توشه ام،اندوخته ام،
من حامل هفده سال انباشتگی زمانم
ودر پی دستی که غبار دل را با مهر بزداید.
amir.ara
24-01-2007, 02:31
در نگاه من ، بهارانی هنوز
پاک تر از چشمه سارانی هنوز
روشنایی بخشِ چشم آرزو
خندۀ صبح بهارانی هنوز
در مشام جان به دشت ِ یاد ها
باد صبح و بوی بارانی هنوز
در تموز تشنه کامی های من
برف پاک کوه سارانی هنوز
در طلوع روشنِ صبحِ بهار
عطر پاکِ جو کنارانی هنوز
کشت زارِ آرزوهای مرا
برقِ سوزانی و بارانی هنوز.
Marichka
24-01-2007, 03:43
زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم
يا رب مباد كس را مخدوم بي عنايت
amir.ara
24-01-2007, 04:16
تو که بالا بلند و نازنینی
تو که شیرین لب و عشق آفرینی
کنارم لحظه ای بنشین ، چه حاصل
که فردا بر سر خاکم نشینی.
یک نفر دارد فریاد زنان می گوید
در قفس طوطی مرد
و زبان سرخش
سر سبزش را بر باد سپرد
من که روزی یادم بی تشویش
می توانست جهانی را آتش بزند
در شب گیسوی تو
گم شد از وحشت خویش
Marichka
24-01-2007, 20:38
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن كه بر اين چمن بگريم
طرب آشيان بلبل بنگر كه زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
كه نه خاطر تماشا نه هواي باغ دارد
ديدی که غزل سرود عاشق شده بود
انگار خودش نبود عاشق شده بود
افتاد و شکست و زير باران پرسيد
آدم که نکشته بود ؟ عاشق شده بود
amir.ara
25-01-2007, 02:44
درخت و برگ بر آید ز خاک این گوید
که "خواجه، هرچه بکاری، ترا همان روید."
ترا اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار
که چیست قیمت مردم؟- هر آنچه می جوید.
دلم به تنگ آمده
نگاه من به پشت سر
اگر نبودی تا کنون
نمانده بود ز من اثر
شکسته شد غرور من
به زیر دست و پای عشق
ببین چگونه می رسم
به نقطه نقطه های عشق
به جرم اینکه عاشقم
مرا به بند می کشی
مرا به مسلخ سکوت
سراب درد می کشی
بیا آخری مادربزرگ هم کم آورد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به همین خیال باش [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]امروز حالم خیلی خوبه نمی خوام بهت ضد حال بزنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]واسه همین چیزی بهت نمی گم خوش باشی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-------------------
يا کريم غريب عاشقي ام
در نگاه تو آشيانه گرفت
پلکهايت در نگاهت بست
دل من تنگ شد، بهانه گرفت
رفت ديروز و مي رود امروز
من و تو همچنان ز هم دوريم
راه عشق من و تو هموار است
حيف اما که هر دو مان کوريم
amir.ara
25-01-2007, 11:09
می گذرم از میان رهگذران ، مات
می نگرم در نگاه رهگذران ، کور
این همه اندوه در وجودم و من ، لال
این همه غوغاست در کنارم و من دور!
راستی در طوفان تقدس
مردی را می شناسم که کشتی ای ساخت
و از هرموجود جفتی برداشت
و من کجا بودم اینهمه سال بی تو
که دیریست من
در تلاطم دلهره ها و آزها گمشده ام ای ناخدای من
Asalbanoo
25-01-2007, 13:43
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
-------
فرانک امشب می ایی دور هم باشیم یا کار داری؟
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
amir.ara
25-01-2007, 14:06
من میروم ز کوی تو و دل نمی رود
این زورق شکسته ز ساحل نمی رود
گویند دل زعشق تو بر گیرم، ای دریغ
کاری که خود ز دست من و دل نمی رود!
گر بی سوی کعبه رود کاروان ما
پیداست آن که جز ره باطل نمی رود
در جست و جوی روی تو هرگز نگاه من
بی کاروان اشک ز منزل نمی رود.
خاموش نیستم که چو طوطی و آینه
ان روی روشنم ز مقابل نمی رود.
مژگان جان جان امشب باید بیای عیادت
ــــــــــــــــ
شبي پرسيدمش با بي قراري
به غير از من كسي را دوست داري
ز چشمش اشك شد از شرم جاری
ميان گريه هايش گفت آری
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده ز روی خود فروکش
یا بازگذار تا بمیرم
کز دیدن روزگار سیرم
مرا اينك كنار آتش خود اي محبت جا بده آري
كه از صحراي سرما خيز باران خورده مي آيم
وزين يورش كه غم مي آورد روز و شبم بر دل
به تلخي مي گرايد عاقبت طبع شكر خايم
amir.ara
25-01-2007, 14:24
ماه ، دریا را به خود می خواند و،
آب
با کمندی ، در فضاها ناپدید؛
دم به دم خود را بالا میکشید.
جا به جا در راه این دلدادگان
اختران آویخته فانوس ها.
***
گفتم این دریا و این یک ذره راه!
می رساند عاقبت خود را به ماه!
من ، چه می گویم ، جدا از ماه خویش
بین ما ،
افسوس :
اقیانوس ها ...
آن پري رو گر نشد ملک دلم را شهريار
ميدهم اين شهر را بر شهريار ديگري
amir.ara
25-01-2007, 14:38
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو و پیشتر زما مست شدند
دیگه باور کردم انگار , سرنوشتم هم یه رنگه
گاهی وقتا هم نباشی , زندگی یه جور قشنگه
حتی تو خواب و خیالم , نمی بینم با تو هستم
بسه هر چی کردی با من , بسه هر چقدر شکستم
خواستنت یه اشتباه بود ,توی لحظه های رنگی
گول نمی خورم دوباره , گول یک نگاه سنگی
يك شمع چو قامتت نمي افروزند
اما تو همان ستاره شام مني
گر ننگ به نام عشق كردند چه باك
بدنام بداني تو و خوشنام مني
amir.ara
25-01-2007, 21:50
یک بال فریاد و یک بال آتش:
مرغی از این گونه ،
سرتاسر شب ،
برگرد آن شهر پرواز می کرد.
گفتند:
-"این مرغ جادوست؛
ابلیس این مرغ را بال و پرواز داده است."
گفتند و آنکاه خفتند.
وان مرغ سرتاسر شب
- یک بال فریاد و یک بال آتش -
از غارت خیل تاتارشان بر حذر داشت.
فردا که آن شهر خاموش
(در حلقۀ شهربندان دشمن)
از خواب دوشینه برخاست ،
دیدند ،
زان مرغ فریاد و آتش ،
خاکستری سرد بر جاست.
تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
پيش کمان ابرويش لابه همیکنم ولی
گوش کشيده است از آن گوش به من نمیکند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دست هایم رو به خورشید ،
چشم هایم به زمین ،
من دلم هزار راه می رود .
امروز ، درگیر یک سلام
فردا ، بی خواب رفتنی بدون خداحافظی .
این بار دست هایم رو به آسمان که نه ، رو به خدا
و ابری که شاید از سر دلتنگی ،
روی سرمان خراب می شود
در دستانم چيزي ريشه مي كند ، در چشمم سيراب مي شود ، در قلبم سبز مي شود ،
مي شود مانا ي نا ميرا ،
دستانم بوي خاك مي دهند ، چشمانم بوي آب ، دلم بوي درخت و تو بوي زنده گی
چقدر شبيه نوازش بادي بر گندم زاران زرد زرد ،
چقدر شبيه شبنمي روي شمعداني سبز سبز ،
چقدر شبيه لرزش دستي هنگام دست هم گرفتن ،
چقدر شبيه همه ي لحظه هاي زنده گي .
بي تو بهار سبز كمرنگ است ، آسمان تيره ، دريا طوفاني ، دلم مضطرب ،
اي نبض ناميراي زنده گي ،
با تو آرام مي شوم .
من لمس می کردم غمت را
هر چند بودم پشت دیوار
چند قطره اشکت روی شیشه
با سایه های درهم و تار
آخر نوشتی روی شیشه
مشتی بزن بر قلب دیوار
سنگی بزن برقلب شیشه
من هم نوشتم روی دیوار
باید فرو ریزد از این پس
این شیشه ها و سنگ و دیوار
باران خوشبختی ببارد
بر لحظه های سبز دیدار
راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه ، در يك روستا
خانه اي ديديم ، خوب و آشنا
زود پرسيدم : پدر ، اينجا كجاست ؟
گفت : اينجا خانه خوب خداست !
گفت : اينجا مي توان يك لحظه ماند
گوشه اي خلوت ، نمازي ساده خواند
با و ضويي دست و رويي تازه كرد
با دل خود گفت و گويي تازه كرد
گفتمش ، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست ؟ اينجا ، در زمين ؟!
گفت : آري خانه ي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي كينه است
مثل نوري در دل آينه است
تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود
حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
بر همانيم که بوديم و همان خواهد بود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دل تمنا مي كند بوسد لب پيمانه را
لطف كن حاجت روا كن اين دل ديوانه را
اي خدا در آتش زجر و ستم افتاده ام
كن خبر زين درد و غم آن ساقي ميخانه را
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا بکی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم زسر زلف تو زنجیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجا لی که سراسر همه تقریر کنم
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره زجایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش بسر اریم و دوایی بکنیم
مي شكافد دانه، مي بالد درخت،
مي درخشد غنچه همچون روي بخت!
باغ ها سرشار از لبخند شان،
دشت ها سرسبز از پيوندشان ،
چشمه و باغ و چمن فرزندشان !
با تب تنهائي جانكاه خويش،
زير باران مي سپارم راه خويش .
شرمسار ازمهرباني هاي او،
مي روم همراه باران كو به كو .
چيست اين باران كه دلخواه من است ؟
زير چتر او روانم روشن است .
چشم دل وا مي كنم
قصه يك قطره باران را تماشا مي كنم :
در فضا،
همچو من در چاه تنهائي رها،
مي زند در موج حيرت دست و پا،
خود نمي داند كه مي افتد كجا !
در زمين،
همزباناني ظريف و نازنين،
مي دهند از مهرباني جا به هم،
تا بپيوندند چون دريا به هم !
قطره ها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پيوست جان ها، بي غم اند .
هر حبابي، ديده اي در جستجوست،
چون رسد هر قطره، گويد: - « دوست! دوست ... !»
مي كنند از عشق هم قالب تهي
اي خوشا با مهر ورزان همرهي !
با تب تنهائي جانكاه خويش،
زير باران مي سپارم راه خويش.
سيل غم در سينه غوغا مي كند،
قطره دل ميل دريا مي كند،
قطره تنها كجا، دريا كجا،
دور ماندم از رفيقان تا كجا !
همدلي كو ؟ تا شوم همراه او،
سر نهم هر جاكه خاطرخواه او !
شايد از اين تيرگي ها بگذريم .
ره به سوي روشنائي ها بريم .
مي روم، شايد كسي پيدا شود،
بي تو، كي اين قطره دل، دريا شود؟
...
دیدی که بهار بی تو سرد است
پاییز تر از خزان زرد است
آن شب دل من شکسته تر شد
دیگر همه چیز رنگ درد است
دیگر همه جا سکوت دلگیر
دست و دل من اسیر زنجیر
ای روح پر از ترانه من
خاموش ترین بهانه راگیر
مشاعره کردن خوب
ولی عکست دل آدمو ریش ریش میکنه.
دیدی که بهار بی تو سرد است
پاییز تر از خزان زرد است
آن شب دل من شکسته تر شد
دیگر همه چیز رنگ درد است
دیگر همه جا سکوت دلگیر
دست و دل من اسیر زنجیر
ای روح پر از ترانه من
خاموش ترین بهانه راگیر
روی هر بامی خدایی خنده رو
در قفس آوازهای بغض من
مثل گنجشکان آزاد و رها
سوی هم پر می زنند
نان ترد و تازه خوش رنگ و رو
آفتاب نیمه جان ماه دی
رقص گلبرگی به روی حوض شب
تکیه بر هم می زنند
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
ايمن ز شر فتنه آخرزمان شدم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من می دانم؛
می دانم روزی از کوچه دلتنگی هايم گذر خواهی کرد.
من آن روز٬ کوچه را با اشک هايم آب خواهم داد تا؛
بوی خوش آمدن يار همه را با خبر کند؛
و به انتظار ديرينه ی من پايان دهد.
من تو را٬ عشقت را٬ حتی دوست نداشتن هايت را٬ در سينه ام٬ در خيالم و در روحم حبس خواهم کرد.
amir.ara
26-01-2007, 20:02
در آمد از در ، خندان لب و گشاده جبین
کنار من بنشست و غبار غم بنشاند ،
فشرد حافظ محبوب را به سینۀ خویش
دلم به سینه فروریخت : " تا چه خواهد خواند ! "
به ناز ، چشم فروبست و صفحه ای بگشود
ز فرط شادی ، کوبید پای و دست افشاند
مرا فشرد در آغوش و خنده ای زد و گفت :
" رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند "
هزار بوسه زدم بر ترانۀ استاد
هزار بار بر آن روح پاک رحمت باد
ديگر برايت از لحظه هاي نبودنهايت
از لحظه هائي که بي تو خاکستري مي شوم
از ثانيه هائي که دستهايت در من ويرانه مي شود
و خودت نيستي که از تقلاي خواستنهايت نجاتم دهي
حرفي نمي زنم
ديگر برايت از قصر بلورين روياهايم
از شاهزاده هزار و يک شب قصه هايم
از پنجره خانه ات که به وسعت رنگين کمان است
حرفي نمي زنم.
بهار نارنج اگر خواستي
گيلاسها را هم مي چينم
و در دفتر خاطراتم خشکشان مي کنم
اگر خواستي ليموهاي باغ اندامم را به پاکي دستهايت مي فروشم
و ديگر سراغي از عطش چشمهايت نمي گيرم
ديگر از تو سراغي از.....
فقط بمان هميشه سبز ...
amir.ara
27-01-2007, 14:30
زندگی نامۀ شقایق چیست؟
-رایتِ خون به دوش ، وقتِ سحر ،
نغمه ای عاشقانه بر لبِ باد ؛
زندگی را سپرده در رهِ عشق ،
به کفِ باد و هرچه باداباد.
دلم دور است و احوالش ندونم
كسي خواهد كه پيغامش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتي ده
كه ديداري به ديدارش رسونم
amir.ara
28-01-2007, 09:11
مردم از درد و گوشِ تو فغانم نرسید
جان ز کف رفت و به لب رازِ نهانم نرسید
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شِکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر
گردِ راه تو به چشمِ نگرانم نرسید
غنچه ای بودم و پرپر شدم از باد بهار
شادم از بخت که فرصت به خزانم نرسید
منِ از پای در افتاده به وصلت چه رسم
که به دامانِ تو این اشک روانم نرسید
آه! آن روز که به تو دادم آیینۀ دل
از تو این سنگ دلی ها به گمانم نرسید
عشقِ پاکِ من و تو قصۀ خورشید و گل است
که به گلبرگِ تو ای غنچه لبانم نرسید.
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند در پاش کنید
دیوانه دل است پام در بند چه سود
در خرابات مغان نور خدا میبينم
اين عجب بين که چه نوری ز کجا میبينم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبينی و من خانه خدا میبينم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
می ترسم
سطرها از کمرنگی قلم ها با خبر گشته اند
فزونی تشنجی غریب از شب می گذرد
سایش افکاری از خود را
در دلواپسی نقاط پایانی دفترم
به میان ناخن های خویش
گم می کند.
شاید اصلا نقطه ای در کار نیست
و حتی پایانی برای رسیدن
تا نقطه ای بدست گیرم و به پایان
برسم!
به مرز عدالت
تا ببندي چشم ، كورت مي كند
تا شدي نزديك ، دورت مي كند
كج گشودي دست ، سنگت مي كند
كج نهادي پاي ، لنگت مي كند
تا خطا كردي ، عذابت مي كند
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
دل من چون پرستوی بهاری ست
ازین صحرا به آن صحرا فراری ست
شکیب او همه در بی شکیبی ست
قرار او همه در بی قراری ست
ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
دوست خوبم باید با " د " می دادی
تا به دامان تو ما دست تمنا زده ایم
به تمنای تو بر هر دو جهان پا زده ایم
همه شب از طرب گریه مینا من و جام
خنده بر گردش این گنبد مینا زده ایم
مهربانی ، ساده ای
یاور تنهای من
یک ستون از صبر من
پشت این شب های من
ای نخستین تکیه گاه
من کنون محتاجتم
تو مرا با خود ببر
ای همیشه حاجتم
ماهي شده بود باورش تور اگه بندازند سرش
ميشه عروس ماهيها شاه ماهي ميشه همسرش
ماهي باورش نبود تور اگه بندازش سرش
نگاه گرم ماهي گير ميشه نگاه اخرش
amir.ara
28-01-2007, 20:52
شرابی از لبت در جام کردی
مرا با بوسه شیرین کام کردی
دلم آهوی وحشی بود و او را
ندانم با چه افسون رام کردی
این رهگذر منم که همه عمر با امید
رفتم به بام دهر برایم به صد غرور
اما چه سود زین همه کوشش که دست مرگ
خوش می کشد مرا به سراشیب تنگ گور
ای رهنورد خسته چه نالی ز سرنوشت
دیگر ترا به منزل راحت رسانده است
دروازه طلایی آن را نگاه کن
تا شهر مرگ راه درازی نمانده است
در خیابانهای شب جایی برای گردشمن نمانده است چشمان تو همه مساحت شب راازآن خود کرده است
amir.ara
28-01-2007, 21:13
تو می روی و دیدۀ من مانده به راهت
ای ماهِ سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشکِ روان اینه ای بر سر راهت
باز آی که بخشودم اگر چند فزون بود
دربارگهِ سلطنتِ عشق ، گناهت
آیینۀ بختِ سیهِ من شد و دیدم
آیندۀ خود در نگهِ چشمِ سیاهت
آن شبنمِ افتاده به خاکم که ندارم
بال و پرِ پرواز به خورشیدِ نگاهت
بر خرمنِ این سوختۀ دشتِ محبت
ای برق ! کجا شد نگهِ گاه به گاهت؟
FX64 Dual Core
28-01-2007, 21:16
با سلام
تا سـر زلــف تـو در دســت نسـیـم افـتـادسـت******* دل ســودازده از غـــصــه دو نـیـــم افـتـادســت
چـشـم جـادوی تو خود عین سواد سـحـر است*******لیکن این هست که این نسخه سقیم افـتادست
در خـم زلــف تـو آن خـال سـیه دانـی چـیــسـت*******نـقـطـه دوده کــه در حــلـقـه جــیــم افــتـادسـت
زلــف مشـکـیـن تـو در گـلـشـن فــردوس عــذار*******چـیـسـت طــاووس کـه در بـاغ نـعیــم افـتـادست
دل مـن در هــوس روی تــو ای مــونـــس جـــان*******خـاک راهیسـت کـه در دسـت نسـیـم افـتـادست
هـمـچـو گــرد ایـن تـن خـاکـی نـتوانـد برخـاست*******از سـر کــوی تــو زان رو کــه عـظـیــم افـتـادست
ســایـــه قـــد تــو بـر قـالـبـم ای عـیـســی دم*******عـکس روحیست کـه بر عظـم رمـیـم افـتـادست
آن کـه جـز کـعـبـه مـقـامـش نـبد از یـاد لــبـت*******بـر در مـیـکــده دیــدم کـه مـقـیـــم افـتـادست
حـافـظ گـمشـده را بـا غـمـت ای یـار عـزیــز*******اتـحـادیـسـت که در عـهــد قـدیــم افـتـادست
تاسوعا و عاشورای حسینی را به تمام شیعیان به خصوص اعضای انجمن تسلیت عرض می نمایم.
amir.ara
28-01-2007, 21:29
سلام
-------
ترکیب پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی دارد مست
چندین سرو پای نازنین از سر دست
بر مِهرِ که پیوست و به کین که شکست
تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
در دایره ای کآمدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
amir.ara
28-01-2007, 21:48
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصلِ تنِ تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است
تمام شب دلم با گریه می گفت
کسی درد مرا درمان نداده ا ست
گل دلدادگی هایم که پژمرد
بر این صحرا کسی باران نداده ا ست
فقط آشفته حالی مانده و دل
به قلب من کسی سامان نداده است
نگاهم در همان نزدیکی ات ماند
ولی یادت به من تاوان نداده است
تو ضيافتِ سکوتِ آينهها ،
اگه فانوسِ تو مهمون نرسه ،
تو سياهچال ميمونن تمومِ اين حنجرهها !
ديوارا قَد ميکشن تو باورِ پنجرهها !
ديگه هيچ کوهکني کوهُ برنميداره با عشق !
شب اسير نميشه تو زنجيرِ اين زنجرهها !
اگه اين شب به شبيخون برسه ،
اگه بغضِ ما به بارون برسه ،
تو ضيافتِ سکوتِ آينهها ،
اگه فانوسِ تو مهمون برسه ،
از دلِ حوضِ طلا قَد ميکشن فوارهها !
عطرِ مهربونِ ياس پُر ميشه تو مشامِ ما !
ديوْ تو بطري ، تَهِ اقيانوسا زندوني ميشه !
چه تماشايي ميشه جشنِ گُلُ نورُ صدا !
از آشيانه رانهاشان كه مي لرزيد
مردان بيرون آمدند ،
به يك دست نيزه اي
و به ديگر دست جامي تهي
تراشيده در جمجه ي عاجگونه شير ،
و رقص آغاز شد :
تند و موزون و قاهر
همچون گردش سيبي سرخ در هوا
amir.ara
28-01-2007, 22:29
ای عشق به جز تو همدمی دارم؟ نه
یا جز غمِ تو ، دگر غمی دارم؟ نه
با این همه زخم های کاری که زدی
غیر از مهر تو مرهمی دارم؟ نه
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی
ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن؟
که شنیده ام زگل ها همه بوی بی وفایی
amir.ara
28-01-2007, 22:37
یار در آمد ز باغ بیخود و سرمست ، دوش
توبه کنان ، توبه را سیل ببرده ست دوش
عاشق صد ساله ام ، توبه کجا من کجا!
توبۀ صد ساله را یار در اشکست دوش
بادۀ خلوت نشین در دلِ خُم مست شد
خلوت و توبه شکست ، مست برون جَست شد
ولوله در کو فتاد ، عقل در آمد که "داد!"
محتسبِ عقل را دست فروبست دوش
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه بدر کوفت جوابش کردم
غرق خون بود و نمی مرد زحسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
amir.ara
28-01-2007, 23:22
من پا به پای موکب خورشید
یک روز تا غروب سفر کردم
دنیا چه کوچک است
وین راه شرق و غرب ، چه کوتاه!
تنها دو روز راه ، میان زمین و ماه
اما ، من و تو دور ...
آن گونه دورِ دور ،
که اعجاز عشق نیز
ما را به یکدیگر نرساند
ز هیچ راه ،
آه!
هوس باغ و بهارانم نيست
اي بهين باغ و بهارانم تو
سيل سيال نگاه سبزت
همه بنيان وجودم را ويرانه کنان ميکاود
من به چشمان خيال انگيزت معتادم
و در اين راه تباه
عاقبت هستی خود را دادم
amir.ara
28-01-2007, 23:40
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.
دیری ست ،
مثلِ ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهاییِ خودم
پرکرده ام ، ولی
مهلت نمی دهند که مثلِ کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم.
اما ،
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.
دگر از غصه لبريزم
در اين دنيا بمان بي من
براي ديگري سر كن نواي عشق و مستي را
بخوان در گوش جان ديگري آواي هستي را
تو اي تنها اميدم
بي من از آن كوچه ها بگذر
مرا يك دم بياد آور ...
بياد آور كه مي گفتم : بيا اميد جان من !
بيا تن را ز قيد آرزوهايش جدا سازيم
بيا ميعاد خود را در جهان ديگر اندازيم...
بياد آور كه اكنون بي تو خاموشم
ز خاطرها فراموشم
و يك تك لالهي وحشي
به جاي شمع
بر گور دل من روشن است اكنون !
amir.ara
28-01-2007, 23:50
نه آن دریا ، که شعرش جاودانه ست ،
نه آن دریا ، که لبریز از ترانه ست ،
به چشمانت بگو بسپار ما را ،
به آن دریا که نا پیدا کرانه ست!
تو برای آمدن
نفسی تازه بکن
غم شب های مرا
باز اندازه بکن
تو که باران منی
من کنون چتر توام
گل خوشبوی منی
من پر از عطر تو ام
تو پرنده ای و من
پر پرواز توام
تو سکوت مبهمی
من چو آواز تو ام
شعر من تویی تویی
من فقط ساز توام
amir.ara
29-01-2007, 00:01
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بندۀ آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
می گذرد قافله ای
و من تنهاترین همسفر ثانیه های زمانم
وآنگاه که نام کردند مرا و
پیکرم را از گل سرشتند
خمیر مایه ام از غم بود
به من آموختند که عشق کلید زندگی است
در آن ثانیه های بی کسیم
تو را آرزو کردم ای عشق
amir.ara
29-01-2007, 00:09
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
اندر دل بي وفا غم و ماتم باد
آن را كه وفا نيست ز عالم كم باد
ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد؟
جز غم كه هزار آفرين بر غم باد
amir.ara
29-01-2007, 00:57
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لبِ کشت
هر چند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به زمن است اگر برم نام بهشت
تا اختیار کردم سر منزل رضا را
مملوک خویش دیدم فرمانده ی قضا را
تا ترک جان نگفتم آسوده دل نخفتم
تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را
چون رو به دوست کردی، سر کن به جور دشمن
چون نام عشق بردی، آماده شو، بلا را
دردا که کشت ما را شیرین لبی که می گفت
من داده ام به عیسی انفاس جان فزا را
یک نکته از دو لعلش گفتیم با سکندر
خضر از حیا بپوشید سرچشمه ی بقا را
دوش ای صبا از آن گل در بوستان چه گفتی
کاتش به جان فکندی مرغان خوش نوا را
بخت ار مدد نماید از زلف سر بلندش
بندی به پا توان زد صبر گریز پا را
یا رب چه شاهدی تو کز غیرت محبت
بیگانه کردی از هم، یاران آشنا را
آیینه رو نگارا از بی بصر حذر کن
ترسم که تیره سازی دلهای با صفا را
گر سوزن جفایت خون مرا بریزد
نتوان ز دست دادن سر رشته ی وفا را
اي نهايت در تو، ابديت در تو
اي هميشه با من، تا هميشه بودن
باز کن چشمت را تا که گل باز شود
قصه زندگي آغاز شود
تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود
تا دلم باز شود، تا دلم باز شود
amir.ara
29-01-2007, 09:48
در این جهان لایتناهی ،
آیا ، به بیگناهی ماهی ،
-( بغضم نمی گذارد ، تا حرف خویش را
از تنگای سینه بر آرم!)
گر این تپنده در قفس پنجه های تو ،
این قلب بر جهنده ،
آه ، این هنوز زندۀ لرزنده ،
اینجا ، کنار تابه !
در کام تان گواراست؛
حرفی دگر ندارم!...
میوه های فصل پاییز و بهار
سیب ها و دانه های یک انار
سفره های بی ریا از رنگ و رو
دست خواهش بر تن هم می زنند
بوی پاییز و نماز و سادگی
قاب های پر شده از عطر یاس
جا نمازی رنگ چشمان توسبز
خنده بر من می زنند
amir.ara
29-01-2007, 10:54
دریا ، - صبور و سنگین -
می خواند و می نوشت :
-"... من خواب نیستم !
خاموش اگر نشستم ،
مرداب نیستم !
روزی که بر خروشم و زنجیر بگسلم ؛
روشن شود که آتشم و آب نیستم ! "
مادر ای مهر آسمان افروز
گرمی ی کلبهء دل سردم
بي تو در انعقاد تنهايی
ماتمم حسرتم غمم دردم
در طراوت سرای باغ اميد
شاخه های شکستهء زردم
بي تو تا زنده ام شکسته ترم
دل پر عقده را کجا ببرم
تا در اقليم کاج ها رفتی
پايمال خزان غم شده ام
از نم اشک صبح و گريهء شام
همچو ديوار کهنه خم شده ام
amir.ara
29-01-2007, 11:02
ما که می خواستیم خلق جهان ،
دوست باشند جاودان با هم.
ما که می خواستیم نیکی و مهر ،
حکم رانند در جهان با هم .
شوربختی نگر که در همه عمر ،
خود نبودیم مهربان با هم.
ای شمایان ! که باز می گذرید
بعد ما زیر آسمان با هم.
گر رسید آن دمی که آدمیان ،
دوست گشتند و همزبان با هم.
آن زمان ، با گذشت یاد کنید ،
یادِ نومید رفتگان ! با هم !
من از ياد عزيزان يك نفس غافل نيم اما
نمي دانم كه بعد از من كسي يادم كند يا نه؟
«رهي» از ناله ام خون مي چكد اما نمي دانم
كه آن بيدادگر ، گوشي به فريادم كند يا نه؟
amir.ara
29-01-2007, 11:42
هیچ کس گمان نداشت ، این !
کیمیای عشق را ببین :
کیمیای نور را که خاکِ خسته را ،
صبح و سبزه می کند ،
کیمیا و سِحرِ صبح را نگاه کن.
جای بذرِ مرگ و برگِ خونیِ خزان،
کیمیای عشق ،
صبح و
سبزه آفریده است :
خنده های کودکان و باغ مدرسه ؛
کیمیای عشق سرخ را ببین !
هیچ کس گمان نداشت این.
نسیم صبحگاهی جان ز دست من نخواهد برد
ترحم کن نه بر من
بر چناران بلند باغ حیدر
بر نسیم صبح
شفاعت کن
به پیش خشم این خشم خروشانم که در چشم است
به پیش قله آتشفشان درد
شفاعت کن
که کوه خشم من با بوسه تو
ذوب می گردد
amir.ara
29-01-2007, 12:12
در دل خستۀ ام چه می گذرد؟
این چه شوری ست باز در سر من؟
باز از جان من چه می خواهند؟
برگ های سپید دفتر من؟
من به ویرانه های دل چون بوم
روزگاری ست های و هو دارم
شیونی دردناک و روح گداز
بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سر در گم
دل من ، روح من ، روان من است
آنچه از عشق او رقم زده ام
شیرۀ جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمی بخشد
دفتری را چرا سیاه کنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم
کاهش جان خود نگاه کنم؟
بس کنم این سیاه کاری ، بس !
گرچه دل ناله می کند : " بس نیست " !
برگ های سپید دفتر من !
از شما رو سیاه تر کس نیست.
تو می ایی
کجا یا کی؟
نمی دانم
تو می ایی
پس از شب های دلتنگی
برای صبح یکرنگی
نمی دانم
تو می ایی
برای باور بودن
دمی با عشق آسودن
نمی دانم
تو می ایی
نگاهت آشنا با من
سلامت بوی پیراهن
نمی دانم
تو می ایی
پس از باران
به دستت شاخه ای ریحان
نمی دانم
تو می ایی
سبک چون پر
برای لحظه ی برتر
نمی دانم
تو می ایی
چو ایینه
دلت شفاف و بی کینه
نمی دانم
تو می ایی
برای من
برای کوری دشمن
نمی دانم
تو می ایی
تنت شبنم
دلت بی غم
نمی دانم
تو می ایی
خدا با تو
تمام لحظه ها باتو
نمی دانم
تو می ایی
تو می ایی
چرا امشب نمی ایی؟
نمی دانم
vafa1353
29-01-2007, 14:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من ندانستم از اول که تو بیمهرو وفائی
عهدنابستن از ان به که ببندیو نپائی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به بستم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرائی
سعدی ان نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که در بند تو خوشتر که رهائی
یاد تو
زیر پوست تنم
جوانه می زند
و خاطرت مرا
سر سبز می کند
چنان بی تاب می شوم
که دلم
برای لحظه ای دیدار
بی صبر و بی قرار
روزی تو خواهی امد در زیر چتر باران
تا از دلم بشوئی غمهای روزگاران
روزی تو خواهی امد از سوی مهربانی
اما زمن نبینی دیگر بجا نشانی
یقین دارم که باید با تو باشم
تمام عمر را در هاله نور
تو مهتابی ، تو ماهی ، آسمانی
نباید از تو باشم لحظه ای دور
رهايم کردي و رهايت نکردم!
گفتم حرف ِ دل يکي ستّ
هفتصدمين پادشاه راهم اگر به خواب ببيني،
کنار ِ کوچه ي بغض و بيداري
منتظرت خواهم ماند!
چشمهايم را بر پوزخند ِ اين آن بستم
و چهره ي تو را ديدم!
گوشهايم را بر زخم زبان اين آن بستم
و صداي تو را شنيدم!
دلم روشن بود که يک روز،
از زواياي گريه هايم ظهور مي کني!
حالا هم،
از ديدن ِ اين دو سه موي سفيد آينه تعجب نمي کنم!
قفط کمي نگران مي شوم!
مي ترسم روزي در آينه،
تنها دو سه موي سياه منتظرم باشند
و تو از غربت ِ بغض و بوسه برنگشته باشي!
تنها از همين مي ترسم!?
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
برای اینکه قاطی نشه من بعد ازmagmagf جواب میدم
برای اینکه قاطی نشه من بعد ازmagmagf جواب میدم
منم با خودم مشاعره می کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست من قهر نکن شما بعد از من بگو
:ohno:
یوسفم گر نزند برسر بالینم سر
همچو یعقوب دل اشفته مویش باشم
مرحبا طاير فرخ پی فرخنده پيام
خير مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مراگوئی که چونی چونم ای دوست
جگر پردرد و دل پر خونم ای دوست
حدیث عاشقی بر ما روا کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
تازه فهمیده ام که سید خندان هم،
بارها در خفا گریه کرده بود!
تازه غربت صدای فروغ را حس کرده ام!
تازه دوزاری ِ کج و کوله آرزوهایم را
به خورد تلفن ترانه داده ام!
من چه دارم كه برم در بر آن غير از اشك ؟
وين چه دارد كه نهد بر دل من غير از داغ ؟
Marichka
29-01-2007, 20:13
غلام مردم چشمم كه با سياه دلي
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم
به هر نظر بت ما جلوه مي كند ليكن
كس اين كرشمه نبيند كه من همي نگرم
به خاك حافظ اگر يار بگذرد چون باد
ز شوق دردل آن تنگنا كفن بدرم
مي شدم پروانه خوابم مي پريد
خوابهايم اتفاقي ساده بود
زندگي دستي پر از پوچي نبود
بازي ما جفت و طاقي ساده بود
قهر مي كردم به شوق آشتي
عشقهايم اشتياقي ساده بود
ساده بودن عادتي مشكل نبود
سختي نان بود و باقي ساده بود
-------------
مای گاد!دیانلا...حاله شما خانوم؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگه فرصتی نمونده
نازنین !نازت رو کم کن
دارم از صدا میفتم
کمکم کن ! کمکم کن
یک ترانه پا به پا باش
این صدای آخرینه
بی تو رو به انقراضم
حرف آخرم همینه
amir.ara
29-01-2007, 20:36
هر ذره که در خاک زمینی بوده ست
پیش از من و تو تاج و نگینی بوده ست
گرد از رخ نازنین به آزرم فشان
کان هم رخ خوب نازنینی بوده ست
Marichka
29-01-2007, 20:46
تا بو كه يابم آگهي از سايه ي سرو سهي
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامي مي زنم
هر چند كان آرام دل دانم نبخشد كام دل
نقش خيالي مي كشم فال دوامي مي زنم
دانم سر آرد غصه را رنگين برارد قصه را
اين آه خون افشان كه من هر صبح و شامي ميزنم
با آن كه از وي غايبم وز مي چو حافظ تايبم
در مجلس روحانيان گهگاه جامي ميزنم
=================
مای گاد!دیانلا...حاله شما خانوم؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام مونيكا جان خوب هستين شما؟ :)
ordak_mirza
29-01-2007, 20:53
ميشه يكي بگه كجا خوش امد ميگن به ادم:blink:
amir.ara
29-01-2007, 21:03
ميشه يكي بگه كجا خوش امد ميگن به ادم:blink:
سلام دوست عزیز برو اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
--------
می شناسمت
چشم های تو
میزبانِ آفتابِ صبحِ سبزِ باغ هاست.
می شناسمت
واژه های تو ،
کلید قفل های ماست.
می شناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دست های تو
پلی به رویتِ خداست.
تو دربه در بستن بند كفش و
گشودن راه و
خواب پياده
پياده ام كرده اي
ورنه من كي اهل اين همه دنگ و فنگ بي دين زندگي بوده ام
مرا همان مهر خالص و خواب اندكم بس بود
يك جرعه ... يكي شبنم نشئه از عطر ني
تا ابدالآباد براي قناري بخوانم و
خواب زن ببينم و
زندگي كنم
من از اين بيشتر
هزاره هاي بسياري
همزاد حضرت سليمان و
اولاد ملائك بوده ام
ملخ به خوابت ببيند گندم دانا
كه همين تو از بلهت آدمي
باز در به در بستن بند كفش و
گشودن راه و
خواب پياده
پياده ام كردي
amir.ara
29-01-2007, 22:34
یک شب ، به کنج میکده با خاطری حزین
اندوه ، همزبانم و ، آلام همنشین
شب های سرد آخر پاییز و از برون
باران و باد و غرش طوفان سهمگین
باد مهیب نعره زد و شیشه ها شکست
باران ز سقف ریخت گل و لای بر زمین
کردم هزار لعنت ، بر خشم و قهر آن
گفتم هزار نفرین ، بر راه و رسم این
ناگاه دلربای من ، از ره فرا رسید
گویی رسید در دل اسفند ، فرودین
آشفته موی و جامه گل آلود و خشمناک
از جور باد و باران ، آن نازنین ،
آمد کنار آتش و تن را برهنه کرد:
چون خرمن شکوفه و چون بار یاسمین
از شیشۀ شکسته ، در این لحظه باد سخت
بر روی شمع لرزان ، افشاند آستین ،
کردم هزار بار ، به باران دعای خیر
گفتم هزار مرتبه ، بر باد آفرین!
نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
amir.ara
29-01-2007, 23:40
ما ز بالا ییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و در یا می رویم
ما از آنجا و از اینجا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
من مادر ِ ابرهای ناخوشم
که از بس نوشته ام باران
دستکش هایم سُرفه می کنند.
مثل ِ عطری مداوم مرا
در رکاب آستینت بگذار
با تو روزی به ستاره ای می رویم
که بر ماسه های ساحل می خوابید
آنجا من، اسم ِ تُرا
در دهانم میگذارم
و لال می شوم...
amir.ara
30-01-2007, 01:09
مرغی دیدم نشسته بر بارۀ توس
در پیش نهاده کلۀ کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا نالۀ کوس
ساده و بي سايه
در ويرانه ي دل نشسته ام
چشم براه
و منتظرم
كه اشكي بيايد
باراني ببارد
تا كالبدم را
از فريب عشق بشويد
لا اقل تو مرا بيادت هست
من امير اقليم عشق بودم
amir.ara
30-01-2007, 02:10
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا
گفت: -" خاموش درین جا چه نشستی؟ " گفتم :
- بوی " محبوبۀ شب* " می برد از هوش مرا !
بوی محبوبۀ شب ، بوی جنون پرور عشق
وه ، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبۀ شب ، نغمۀ چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبۀ شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبۀ شب جلوۀ جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا
* محبوبۀ شب نام گلی است که شب ها عطری بسیار قوی و سنگین و جادویی می پراکند.
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چگوییم چها رود
ما درون سینه هوائی نهفته ایم
بر باد اگر رود دل ما ,زان هوا رود
در پشت شیشه های اتاق تو
آنشب نگاه سرد سیاهی داشت
دالان دیدگان تو در ظلمت
گوئی به عمق روح تو راهی داشت
...
تو می نوشتی روی شیشه
آن نامه های سرخ تبدار!
من می نوشتم پاسخت را
اما فقط بر روی دیوار!
گل می نشاندی روی شیشه
من شعر می خواندم برایت
آهسته می خواندی مرا باز
من گریه می کردم برایت
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و داد خواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته حقیقته
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
دلم اينجا تنگ است، دلم اينجا سرد است
فصلها بي معني، آسمان بي رنگ است
سرد سرد است اينجا، باز کن پنجره را
باز کن چشمت را، گرم کن جان مرا
اي هميشه آبي اي هميشه دريا
اي تمام خورشيد اي هميشه گرما
Marichka
30-01-2007, 03:00
ازم نخواه با تو بمونــــم
تو هيچي از من نمي دونـــي
اگه بگم راز دلم رو
تو هم كنارم نمي مونـــي
تو هم كنارم نمي مونــي...
(از آلبوم ماندگار با صداي زنده ياد ناصر عبداللهي...)
يكي ناني مي دهد يكي آتش سيگاري
يكي استخواني و ديگری لقمه ي زهرآگيني
و شلاق
كه بيرق در اهتزاز اين جشن بي امان است
تا بياموزم خويگري را
و رقصي را
كه طبيعتم نياموخته بود اين گونه
چه مي كنم اين جا در اين گذرگاه ديوانه
كنار برادران ديروزم
هم زنجيران امروز
و شلاق زنان هميشه ام ؟
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ
خامش ، بر آستانه محراب عشق بود
در لحظهی تحویل و دگر گشتن سال
با سبزه و تُنگِ ماهی و آبِ زلال
بر بوی گلی که بشکفد از تو مرا
مانند نسیم، می پَرَم، بی پرو بال
ليك ديگر پيكر سرد مرا
مي فشارد خاك دامنگير خاك !
بي تو دور از ضربه هاي قلب تو
قلب من مي پوسد انجا زير خاك
کسی به پا می خواست
کسی تو را می خواست
دو دست سرد او را ، دو باره پس میزد
تمام شب آنجا ، ز شاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی تو را می خواند
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه در آن هيچ كسي نيست كه دربيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند
قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد
همچنان خواهم راند
نه به آبي ها دل خواهم بست
نه به دريا پرياني كه سر از آب بدر مي آرند
و در آن تابش تنهايي ماهي گيران
مي فشانند فسون از سر گيوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
در اين كوچه هايي كه تاريك هستند
من از حاصل ضرب ترديد و كبريت مي ترسم
من از سطح سيماني قرن مي ترسم
بيا تا نترسم من از شهرهايي كه خاك سياشان چراگاه جرثقيل است
مرا باز كن مثل يك در به روي هبوط گلابي در اين عصر معراج پولاد
مرا خواب كن زير يك شاخه دور از شب اصطكاك فلزات
ـــــــــــــــــــ
سلام خانومی
تو به هر شعله ي چشمان ترم مي سوزي
بيش از اين گريه مكن
كه بدين غمزدگي بيشترم مي سوزي
من چو مرغ قفسم
تو در اين كنج قفس بال و پرم مي سوزي
گل ن گريه مكن
كه در آيينه ي اشك تو غم من پيداست
فطره ي اشك تو داند كه غم من درياست
دل به اميد ببند
نا اميدي كفرست
چشم ما بر فرداست
ز تبسم مگريز
در دندان تو در غنچه ي لب زيباست
گل من گريه مكن
-----------
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمي خواهم
پاياني براي نوشته هايم بيابم
آخر از ديشب در هراس اغاز و پايانم
من نمي خواهم به انتها برسم.
کاش مي فهميدي رنگ روزهايم با تو صورتي شده
کاش مي دانستي تنها لحظه هاي انتظار و فاصله است
که مرا بد خلق و تند مي کند
اخر من تو را بيشتر از همه پروانه ها دوست دارم .
کاش مي فهميدي
بي تو به فردا هم نمي رسم.
مخمل لب برق دندان ناز لبخند تو كو
دلبري ها را چه كردي آن دلارايي چه شد
گيسوان بر شانه ها افشاندن و ناز نگاه
گردش مستانه ي چشمان مينايي چه شد
در اینجا زندگی تلخه خدایا
چقد سخته غریبی آشنا بود !!
در اینجا قلب صاف و صادقی نیست
میان گریه هاشان هق هقی نیست !
در این دنیای تلخ بی مروت
دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست
amir.ara
30-01-2007, 11:23
تا توانی درون کس مخراش
کاندر این راه خارها باشد
کار درویش مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باشد
دل خود سپردم به ديوانه يي
كه در لفظ او نور معنا نبود
همي گفت فردا برآيد به كام
ز مكرش مرا صبح فردا نبود
دردا من جواني را به سر كردم
تنها از ديار خوب سفر كردم
ديريست قلب من از عاشقي سير است
خسته از صداي زنجير است
دريا اولين عشق مرا بردي
دنيا دم به دم مرا تو آزردي
دريا سرنوشتم را به ياد آور
دنيا سر گذشتم را مكن باور
amir.ara
30-01-2007, 11:36
روزی ست خوش و هوا نه گرم ست و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همی کند که می باید خورد
دستمون تو دست هم بود، یادته؟
غصه هامون،کم کم بود یادته؟
چشم نازت مال من بود یادته؟
دیدن من قدغن بود یادته؟
روزای بی غم و غصه یادته؟
ببینم، اول قصه یادته؟
دست گرمت تو زمستون، یادته؟
شونه ی من زیر بارون، یادته؟
واسه ی خنده، اجازه یادته؟
اونا که می گفتی رازه، یادته؟
دستاتو می خوام بگیرم، یادته؟
راستی تو، بی تو می میرم یادته؟
پیش هم بودیم، نذاشتن،یادته؟
اونا ما رو دوست نداشتن، یادته؟
چیزی خواستیم از خدامون،یادته؟
مستجاب نشد دعامون، یادته
amir.ara
30-01-2007, 13:27
هان ای شب بی ستاره ! فردایی نیست ؟
خورشیدِ بلندِ عالم آرایی نیست ؟
جان دارویِ کشتگان این دشت غریب
لبخندِ مبارکِ مسیحایی نیست ؟
تا ساختم براي خود از عشق عالمي
او پنجسال كرد پرستاري مريض
در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسر چه كرد براي تو ؟ هيچ ، هيچ
چون به نگه نقش تو تصوير شد
اشك من از شوق سرازير شد
اشك كجا گريه ي باران كجا
باده كجا نامه ي ياران كجا
بر سر هر واژه كه كاوش كند
عطر تو از نامه تراوش كند
------------
آواتارو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
amir.ara
30-01-2007, 13:50
آواتارو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم می خام.
----------
در شوخی و دلبری بت من طاقست
بیچاره دلم به وصل او مشتاقست
نازک بدن و لاله رخ و سیمین تن
شیرین سخن و ظریف و سیمین ساقست
تو دنیای دلم بودی چرا ترک وفا کردی
که خون و اشکاز چشمم به یادت می شود جاری
به دیده یاد سبزت را همیشه آب خواهمداد
اگر چه جای دل ٬ سنگی درون سینه ات داری
به پایت زندگانی را فناکردم ٬ نمی دانی
ندارم دل که بینم از دو چشمت اشک غم باری
شکایت هایقلبم را دوباره سرخ میگریم
که زردی نگاهم را به روی خود نمیآری
----------
شما چی می خوای آقا امیر از آواتار فرانک؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فرانک چاخان تو یه قول به من نداده بودی خالی بند؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
amir.ara
30-01-2007, 14:02
نه یدونه خوشگل مثل اون.
------------------------
یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذرۀ خاک با زمین یکتا شد
آمد شدنِ تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و نا پیدا شد
دلم گرفته تر از این غروب غمگین است
نشان مرغ غم بغض بر گلو این است
پگاه خنده کنم بی ریا سحر گریه
زبسکه بار غمم همچو کوه سنگین است
غزال وحشی دشت خیال من چندیست
به قصد دیدن تو در کنار پرچین است
شکاف زخم دلم داغ جنتی دارد
که شاخه شاخه تردش به غنچه آذین است
زوال دل هم از آن رو میسر افتاده
که شهد سفره گردون هلاهل آگین است
ـــــــــــــــــ
وای شرمنده مونی جون تا همین فردا انجام می دم قول را
اتفاقا امروز داشتم فکر می کردم چه اواتار قشنگی گذاشتی ! به مژگان هم گفتم .
حالا اواتارم خوبه ؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ
اقا امیر شما هم مرسی . اواتار خودتون که خیلی پرمفهوم و قشنگ
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود
آن کشيدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبير نبود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دل غربت زده ات
بي نوايي تنهاست
من و تو مي دانيم
چه غمي در دل ماست
گل من گريه مكن
اشك تو صاعقه است
تو به هر شعله ي چشمان ترم مي سوزي
بيش از اين گريه مكن
---------------
خوشگله[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]از اون دختره که دو طرفه شقیقشو گرفته بود که خیلی بهتره منو یاده یکی از دوستایه دبستانم می اندازه اونم این شکلی بود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پس من منتظرما باور کن کلتو می کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-------------
ای گل بگیرن این دایال آپو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا لحظه یه آخر رفرش می کنم بازم پستم دومی می شه
خوبی رامبد؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه این سکوت را کسی نمی شکند
هیچ کس مرا صدا نمی زند
ای همه آدم هایی که
گوش هایتان را گرفته اید
چشمانتان را بسته اید
و ای همه آنهایی که
از سرمای زمستان
به خانه های تان
پناه برده اید
هنوز آغاز شب است
هنوز ماه نتابیده
هنوز ستاره نخندیده
هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب يار دلنواز کنيد
---------------------
خوبی رامبد؟
ای بدک نیستم ...
تو مشاعره نکنی هم به نفع خودته هم ملت ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در نگاهش خيره ماندم بي اميد
سر نهادم غمزده بر دوش او
بوسه هاي گريه آلودم نشست
بر رخ و بر لاله هاي گوش او
--------------
عجب اسمایلی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینجا حوضه یه حکومتیه خودمه :کاربر فعال انجمن متفرقه
هر کاریم دلم بخواد می کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]اصلا همین الان اراده کنم می گن آجان بیاد ببردت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حیف که عادت ندارم دست رو آدمه دپرس بلند کنم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و گلها
بی تو بویی ندارند
ماه نمی خندد چون ماه من نیست
و شب عشق نمی بازد
چون یار نیست
و دل
دل نیست
کلبه ای است ویرانه
این سخنان بی تو بی معنیند
و از تکرار در دهان گس زمان
بوی کهنگی و فرسودگی گرفته اند
amir.ara
30-01-2007, 14:30
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده ، رنگی زرد دارم
ندانم ، عاشقم ، مستم ، چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم.
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار
چو ذکر خير طلب میکنی سخن اين است
که در بهای سخن سيم و زر دريغ مدار
--------------
الان یکی از آجان ها رو دیدم چقدر شبیه تو بیده ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بچه پر رویه دپرسه مفلوک!
----------
رود یکنفر پيش ناظم که او ب
بهمراه خود یک فلک آورد
نماید پر از پینه پاهای او
ز چوبی که بهر کتک آورد
در کمينگاه نظر با دل خويشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تير و کمانی به من آر
در غريبی و فراق و غم دل پير شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
-------------------
کم سر به سر من بذار [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یهو میزنم اون دیال آپ لاک پشتیت رو میترکونما !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزی در پهنه این دشت بزرگ
که سراسر همه رنگ است و ریا
کودکی پا به سراپرده دنیا بنهاد
پلکهایش بگشود لحظه ای مکثی کرد
و پس از آن به افق ها نگریست
روزها رفت و گذشت غنچه ها باز شدند
لحظه ها نرم و روان
در پی هم ،همی آغاز شدند
-------------------
راجع به کارایی که می تونی بکنی حرف بزن جوجه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الان می زنم سوکست می کنماااااا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
ساقيا عشرت امروز به فردا مفکن
يا ز ديوان قضا خط امانی به من آر
---------------
استغفرالله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... هی میگم دست رو ضعیفه بلند نکنما ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راه در بقعه فانوس شهادت خواهد برد ؟
يا چه آوار شفق ها در حاشيه مشتعل شب
كه فروخواهد ريخت
روي قايق هاي غافل صيادان
چه فلق هاي كبوتر
چه كبوترهاي پاك فلق ها
نتكانده پر
از غبار رخوت كاريز سياهي
كه به خون خواهند آغشت در آفاق سحرگاهي
شب شكاك ساحل
گويي اشباحي موذي را با امواج به خشكي مي ريخت
باد مصروع جنوبي
سگ بي صاحب آبادي ديگر
به نيازي شوم
شن نمناك كپر هاي پوشالي بومي ها را
بو مي كرد
دست خونين خسوفي آرام
ماه را
رخ و كبود
از كرن اسكله مي آيخت
----------------
نه تو رو خدا فقط ببینم چی کار می خوای بکنی طفل؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشام
شمهای از نفحات نفس يار بيار
به وفای تو که خاک ره آن يار عزيز
بی غباری که پديد آيد از اغيار بيار
----------------------------
خودت خواستی ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... جرات داری وایسا ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ره بر گريوه افتادست
اين كاروان بي سالار
يابوي پير دكه روغن كشي
با چشم هاي بسته
گر مدار گمشدگي مي چرخد
اي روح غار
اي شعله تلاوت ياري كن
تا قوچ تشنه را كه از آبشخوار
از حس كيد كچه رميده
از پشته هاي سوخته خستگي
و تشنگان قافله هاي كوير را
به چشمه سار عافيتي راهبر شوم
اي آفتاب! گفتارم را
بلاغتي الهام كن
و شيوه فريفتني از سراب
تا خستگان نوميد را
گامي دگر به پيش برانم
اي خوابناك بيشه تاريك
اي روح آب
يك شب مرا صدا كن از بيشه هاي باد
يك شب مرا صدا كن از قعر باغ خواب
--------------
نگو ترسیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چی می گی پیره مرد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نادانيِ دانايانِ بزرگ ميخندم
به پلیدیِ نفرتبارِ زمانه ميخندم
به تهي بودنِ اشکِ بهانه ميخندم
به غرورِ مُرده ی مَردِ زمانه ميخندم
به چشمانِ بياحساسِ عشق ميخندم
به بي عمقيِ حسِ شعر و ترانه ميخندم
------------------------
عجججججججججب [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
راستی می خواستم بگم مرده دپرس این شعره تو امضات خیلی باحاله .... قشنگ وصف الحاله...
--------
مرا به سحال سرود غروب ويران كرد
پرنده اي
كه از آونگ نرم ساقه گسيخت
اجاق قافله با دشت سايه بازي كرد
زمين در انحناي افق پر زد و به دريا ريخت
پرندگان شبند اختران بي آواز
فراز آمده با خوشه هاي خرمن روز
نسيم هاي غروب آهوان دربدرند
كه مي دوند به سرچشمه هاي روشن روز
------------
دیدی کم می اوری[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زلف چون عنبر خامش که ببويد هيهات
ای دل خام طمع اين سخن از ياد ببر
سينه گو شعله آتشکده فارس بکش
ديده گو آب رخ دجله بغداد ببر
-------------------------
دیدم داری گریه میکنی بیخیال شدم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
amir.ara
30-01-2007, 15:04
روزی دلپذیر از زمستان در میان بوستان
خوردن چای و دیدن کل کل دوستان
نمي خوام ديگه بشينم پاي يک عشق خيالي
تو يه آرزويي بودي ديگه رفتي و محالي
ديگه هرگز نمي پرسم از کسي سراغ خونت
بلکه توي خواب ببيني که بگم منم ديونت
ميدونم منتظر هستي تا بهت بگم عزيزم
اما نه من حالا ديگه فکر يک عشق جديدم
حرفمو تو نمي خوني دردمو تو نميدوني
همش از عشق ميگي اما چرا عاشق نمي موني
---------------
یه غوله دپرسه مهربون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست می شویم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-----------------
عجب شعری سرودند دوستان!!!![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت
حاش لله که روم من ز پی يار دگر
گر مساعد شودم دايره چرخ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
--------------------
آره دوست میشویم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روي ديوارهاي شب
تو هنوز ميگريزي و من
باز هم در تاب و تب
بس که دنبال تو گشتم
کفشهايم پاره شد
جان من اخر رسيد و
باز پيدايت نشد
اي نسيم در گريز بي وطن
اي که بردي جان من با خويشتن
هر کجا خواهي برو کين بي رمق
در پي ات مي ايد او با جان و تن
پيش خود پنداشتي جا مانده ام؟
خسته و درگير و رسوا مانده ام؟
--------------
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خويش بگويم به ناله بم و زير
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبير من شود تقدير
-------------------
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روز همان روز ,
شب همان شب ,
اما حالا دیگر این منم که تغییر کرده ام .
قلبم می تپیده ,
نفس می کشیدم ,
حرف می زدم , گوش می دادم !!!
اما اینک حالم دگرگون است .
تا به حال هر چه بوده
مقتضای جسم بوده و یک عمل طبیعی....
................
...............
اما اکنون دیگر من نیستم ,
همه اوست
قلبم برای اوست که می تپد ,
نفسهایم بوی عطر او دارد,
هر لحظه نام اوست
که بر زبانم جاری است
حرفم برای اوست,
حرکتم ,
راه رفتنم ,
نگاهم ,
همه او شده .....
-------------
چرا انقدر زود آشتی کردی؟ من حوصله مسر رفت حالا چی کار کنیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هزار شکر که ديدم به کام خويشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز
----------------------
ییییی ... اول من آشتی کردم یا تو ؟؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (الان بزام میزنیم تو سروکله هم ... خوبه ؟)
زندگي زيباترين افسانه است
بهرفردي كه به كم قانع است
زندگي زيباترين حس وجود
زندگي سرمايه بود ونبود
زندگي راميتوان زيبانمود
يك قطره راباسعي چون دريا نمود
درنهايت زندگي با عشق معنا ميدهد
چون عشق رونق به هر جا مي دهد
---------------------
نچ اول برو اون دپرس رو از تو امضات وردار .....
تا کی ما دعوا کنیم جوکه بقیه بشیم بیا یه کم یشرفت کنیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در اين مقام مجازی بجز پياله مگير
در اين سراچه بازيچه غير عشق مباز
به نيم بوسه دعايی بخر ز اهل دلی
که کيد دشمنت از جان و جسم دارد باز
-------------------------
خب وقتی دپرسم نمیشه که نشون بدم نیستم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اشکال نداره بذار بخندن بروبچ ... فایده ای که نداریم حداقل ملت رو بخندونیم ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا چجوری پیشرفت کنیم ؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زير گوش برگ تنها،
ميگه طعمه خزوني...!
برگ سبز و تر و تازه، رنگ سبزشُ مي بازه،
غرق بوسه هاي باد و
وحشت روزاي تازه
مي کَنه دل از درخت و، ميشه آواره کوچه
کوچه اي که يادگارِ
روزاي رفته و پوچه...
مي شينه گوشة کوچه، چشم به آسمون مي دوزه
مي کُنه ياد گذشته،
دلش از غصه مي سوزه...
ياد باد...!
يادِ گذشته شاد باد!
اين دلِ زرد و تهي،
در حسرتِ ديدار باد...!
يادِ روزايي که کوچه، زير سايه تنم بود،
مهربون درختِ عاشق، مستِ عطر نفسم بود
سهمِ من از بوسه باد،
چي بگم اي داد و بيداد!
همه زردي و تباهي،
مُردن و رفتن از ياد...
----------------
آخه اونو که اونجا نوشتی یه عده دیگه ام دپرس می کنی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بیا به جایه اینکه دعوا کنیم بقیه رو بندازیم به جونه هم یه کمم خودمون بخندیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه حالا جدی می خوام برم یه تاپیک بزنم بگن ملت بیان راه پیشنهاد بدن واسه در مان افسردگیه مقطعیه یو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دل کز طواف کعبه کويت وقوف يافت
از شوق آن حريم ندارد سر حجاز
هر دم به خون ديده چه حاجت وضو چو نيست
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز
--------------------------
ای بابا ... خب چییز کنین بزنین منو اگنور کنین تا دیگه نبینین ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایول فکر شیطانیه خوبیه ... از همین الان پایه بیدم ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اونم فکر خوبیه اما فکر نکنم جواب بده ...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ز خاک پست آمدمو به آن باز گردم
وزروح خدایمو به آن باز گردم
مخورم غم جهان گذران
گز خاک آمدمو به آن باز گردم
---------------
من که خودمو نگفتم من که عادت دارم باید فعله شوم شخضه جمع استفاده می کردی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جدی برم بزنم؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفتهاند نکويی کن و در آب انداز
ز کوی ميکده برگشتهام ز راه خطا
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
-------------------
تو رو میدونم ، واسه بقیه دارم میگم ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه بابا ولش کن وقتی نتیحه نداره ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زيبايي نخستين بارقه الهي است
هر آينه كه زيبايي را ميبيني،
به ياد آر كه در فضايي مقدس هستي.
ميگويم در هر جا:
در چهره يك انسان،
درچشمان يك كودك،
در گلبرگهاي يك نيلوفر،
يا در بالهاي پرندهاي در پرواز،
در رنگ رنگ يك رنگين كمان،
يا در سكوت يك صخره.
هر جا كه زيبايي ميبيني،
به ياد آر كه در فضايي مقدس هستي
خداوند نزديك توست.
-------------
اوخی..... باشه ... ولی خودکشی نکن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست جون من برم به زندگیم برسم 4 ساعته الافم اینجا
مواظبه خودت باش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پديد
تبارک الله از اين ره که نيست پايانش
جمال کعبه مگر عذر ره روان خواهد
که جان زنده دلان سوخت در بيابانش
---------------
نه بابا خودکشی چیه ... خووووب میشم ...
برو به زندگیت برس [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... منم برم ...
مرسی ... همچنین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شما که در پارکها قدم ميزنيد
- خوش پوش و مغرور و مغموم-
و در چشمهايتان
بر سبزه های زيبای پارک
زير درختان تنومند همراز هزار عاشق سر شکسته.
زير پای کودکان ،
آنجا که بدون توپ جنگی
با يکديگر بازی می کنند
سنگ قبرتان را سفارش ميدهيد
و بی آنکه دانسته باشيد
خواب مردگان آينده را می بينيد.
اجساد خواب می بينند
خواب مردگان آينده را.
آقايان، خانمها!
FX64 Dual Core
30-01-2007, 20:13
با سلام
آن تــرک پـری چـهـره که دوش از بر مـا رفـت*******آیـــا چـه خــطـا دیــــد کــه از راه خـطـا رفـت
تـا رفـت مـرا از نـظـر آن چـشــم جـهـان بـیـن*******کـس واقـف ما نیست که از دیـده چهها رفـت
بــر شـمــع نـرفــت از گـــذر آتــــش دل دوش*******آن دود کــه از ســوز جـگــر بـر سـر مــا رفـت
دور از رخ تـــو دم بــه دم از گـوشــه چـشـمـم*******ســیــلاب سـرشـک آمـد و طـوفـان بـلا رفـت
از پـــای فـتـــادیــم چــو آمــد غــم هــجـــران*******در درد بــمـــردیـــم چـــو از دســــت دوا رفـت
دل گــفـت وصــالــش بـه دعــا بـاز تـوان یـافـت*******عـمـریسـت که عمـرم همه در کـار دعــا رفـت
احـرام چه بنـدیـم چو آن قـبـله نه ایـن جـاسـت*******در سـعـی چه کوشـیم چو از مـروه صـفـا رفـت
دی گــفـت طبیـب از سـر حـسـرت چو مـرا دیــد*******هـیــهـــات کــه رنـــج تــو ز قــانــون شـفـا رفـت
ای دوســت بـه پــرســیــدن حــافــظ قــدمــی نه*******زان پـــیـش کــه گـویــنـد کــه از دار فـــــنـــا رفـت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ویرایش شد
لطفا توی این تاپیکو در مورد تکنیک هاش شعر گفتنم توضیح بدید
که مثلا به چیزهایی نیاز هست ؟ به چه مواردی باید توجه کرد .
تو خواستي من نخواستم، با هم باشند دلهامون
نشستي من نشستم، به پاي لحظه هامون
تو بودي من نبودم، ديوونه مثل مجنون
تو موندي من نموندم، به پاي عهد و پيمون
amir.ara
31-01-2007, 01:38
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار انچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق می بازم
بجز صبا و شمالم نمی شناسد کس
عزیز من که بجز باد نیست دمسازم
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت
غلام حافظ خوش لهجۀ خوش آوازم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
Marichka
31-01-2007, 04:24
يه زخم كهنه روي بالم
يه آسمون كه چشم به رام نيست
به غير واژه ي غريبي
چيزي توي ترانه هام نيست
حتي يه آينه پيش روم نيست
كه اسممو يادم بياره
تنهاترين مسافر شب
تو خلوتم پا نمي ذاره
****
دل من از نژاد عشقه
از تو و از ترانه لبريز
يه دنيا غم توي صدامه
مثه سكوت تلخ پاييز
من يه پرنده ي غريبم
من از نژاد آسمونم
ميون اين همه ستاره
من يه شهاب بي نشونم
ازم نخواه با تو بمونم
تو هيچي از من نمي دوني
اگه بگم راز دلم رو
تو هم كنارم نمي موني
تو هم كنارم نمي موني...
====================
كامل اين پست:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یاد داری که در یاد سرد و خاکی قدیم سوز صدایی نام را از یاد بردی،
یاد داری که هر نفس شکستن را آزمودی ،
یاد داری که سکوت لحظه ات را بی هیچ حرفی از آغاز نگاه شکستند ،
نام در پس برف بی روشن شبی تیره گون از یاد رفت ،
خواب در پس خوابی از آغاز راه دور این همه آغازها پایان یافت ،
این ها همه در او افتاد،
سرد افتاد،
یاد افتاد،
مرگ افتاد،
و دیگر صدایی از بغض پرپر کوچه مه گرفته نبود که بشتابد و ما را نجات دهد،
در کلبه سنگین و سرخ وار ما جز مات ،جز یاد خوردن،جز نفس کشتن،چیزی نبود،
من همه در یادی گم بودم،
و او یاد نداشت
مونیکاجان !!!!!
....................
تنها همینه جرم من
دیوونه ام همین و بس
با خاطرات خوب تو
همخونه ام همین و بس
نگو که باور میکنی
دیوونه ها دل ندارن
جرم اونا فقط اینه
که دل عاقل ندارن
(زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/ پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست)
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمشب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
(چون قشنگ بید بیت اول رو هم وذاشتم)
(چون قشنگ بید بیت اول رو هم وذاشتم)
این تاپیک مشاعره ما فرق داره با بقیه !
................
ممكن كه نيست آبي دريا كشيدنت
بايد به قدر تشنگي اما چشيدنت
حتي عقاب ها به تماشا نشسته*اند
مـانند آسـمان به هواي پريدنت
دستان باد پيش قدمهات بسته است
پاهاي رود، ماتِ به مقصد رسيدنت
تضمين نسل گل قدمت مي پراكند
مثل نسيم، خاطره دارد وزيدنت
آقا! روايت است كه آهوي خسته*اي
روزي گرفت گوشه ی دامان ديدنت
اين خاك، سهم غربت ما بي پناه هاست
با قصـه ضمانـت آهـو شنيـدنت
تقدير اگر چه تلخ، ولي آقتاب عشق
اينگونه خواست از شب مشهد دميدنت
دستي به جام بردي و دستي به زلف يار
لا جرعه بود لَختِ جگر سر كشيدنت
يوسف جمال داشت ولي ما دلي كه ترد
قيمت شكست موقع ما را خريدنت
...
این تاپیک مشاعره ما فرق داره با بقیه !
یعنی چی فرق داره؟
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان
یعنی چی فرق داره؟
یعنی ما اینجا اجباری نداریم که حتما شعری که برای مشاعره خونده میشه کوتاه باشه
درضمن سعی میکنیم که از اشعار تکراری هم استفاده نکنیم
و دیگه این که بعضی وقت ها شعر رو کامل مینویسیم و بیت مورد نظرمون رو پر رنگ تر میکنیم تا معلوم بشه برای مشاعره اون قسمتش مد نظرمونه
.............
یعنی بیشتر ما اینجا به خود شعر اهمیت میدیم
البته همراه با مشاعره !
.............
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان
نامه ی تو چقدر زیبا بود
نامه ی تو چقدر زیبا بود
هر خطش را سه مرطبه خواندم
بعد آنرا به روی یک دفتر
تا نخورده قشنگ چسباندم
نامه ی تو چقدرخوشبو بود
بوی گلهای رازقی می داد
حرفهایت هنوزهم طعم عطر پاییز عاشقی میداد
گفته بودی عجیب دلتنگی
دل من هم برای تو تنگ است
پیش من هم غروب غمگین است
پیش من هم طلوع کم رنگ است
خوشم آمد چقدر دانایی
خوشم آمد چقدر دانایی
حالی از حال من نپرسیدی
ولی از پشت قاب دلتنگی
زردیم را چه زود فهمیدی
یاس زرد دو خانه آنورتر
داشت دیشب تو را دعا میکرد
تشنه بود و نبودی و او داشت التماس پرنده ها میکرد
گفته بودی ز غیبت باران باز هم درد مشترک داری
تا بخواهی شقایق تشنه
گل سرخ پر از ترک داری
دوریت کار دست من داده
فاصله که میان ما کم نیست
هیچکس روزگار و اقبالش مثل ما بی نشان و مبهم نیست
فکرت اینجا میان گلدان است
جلوی چشم آرزوهایم
تو خودت را به جای من بگذار
تو خودت را به جای من بگذار
تو دلت سوخت من چه تنهایم
سالها میشود که با عکست توی این شهر زندگی کردم
با یکی دو تماس کوتاهت ماهها رفع تشنگی کردم ولی آخر چقدر بنشینم
نامه ای حرف روشنی چیزی
گل خشکی میان این کاغذ که به آن وعده ای بیاویزی
بنویس از خودت از این نامه
دو سه خط مختصر فقط فهرست
فقط اینبار خواهشی دارم
عکس تازه برای من بفرست
بنویس از خودت از این نامه
دو سه خط مختصر فقط فهرست
فقط اینبار خواهشی دارم
عکس تازه برای من بفرست
amir.ara
31-01-2007, 12:33
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه هزار ای ساقی
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی
بادیم همه باده بیار ای ساقی
درضمن سعی میکنیم که از اشعار تکراری هم استفاده نکنیم
ببخشید میشه یه توضیحی بدید چه جوری تو شونصد صفحه میشه فهمید شعر تکراریه یا نه;) :cool:
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زاین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
از همچو تو دلداری دل بر نکنم آری
چون تاب کشم باری زآن زلف بتاب اولی
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
در ضمن اگه شاعر رو هم بنویسید بهتره
amir.ara
31-01-2007, 12:50
ببخشید میشه یه توضیحی بدید چه جوری تو شونصد صفحه میشه فهمید شعر تکراریه یا نه;) :
دوست عزیز بالای صفحه توی "جستجو در این تاپیک "میشه جستجو کرد.
-------------------------
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می ، طریق بیرون شو به
دردست به از تخت فریدون صدبار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به
دوست عزیز بالای صفحه توی "جستجو در این تاپیک "میشه جستجو کرد.
-------------------------
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می ، طریق بیرون شو به
دردست به از تخت فریدون صدبار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به
او
یعنی خودتونهم اول جستجو می کنین بعد می نویسین ایول بابا
بعد هم خواهش کردم اگه ممکنه دوستان اسم شاعر رو هم بنویسیند
همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا
بو که در بر کشد آن دلبر نو خاسته ام
amir.ara
31-01-2007, 15:57
من که رفتم زین چمن باغ و بهاران گو مباش
بوسۀ باران و رقصِ شاخساران گو مباش
چون گلِ لبخندِ من پژمرد ، ابری گو مبار
چون خزان شد عمرِ من صبح بهاران گو مباش
من که سر بردم به زیرِ بال خاموشی ومرگ
نغمۀ شورافکنِ بانگِ هزاران گو مباش
تیشه را فرهاد از حسرت چو بر سر می زند
نقشِ شیرینی به طرفِ کوه ساران گو مباش
این درختِ تشنه کام اینجا چو در بیداد سوخت
کوه ساران را زلال جویباران گو مباش
گر نتابد اختری بر آسمانِ من چه غم
پرتوِ شمعی به شامِ سوگواران گو مباش.
م.سرشک
شرمش از چشم می پرستان باد
نرگس مست اگر بروید باز
حافظ
amir.ara
31-01-2007, 17:09
زان بادۀ دیرینۀ دهقان پرورد
در ده که طراز عمر نو خواهم کرد
مستم کن و بی خبر ز احوال جهان
تا سرّ جهان بگویمت ای سره مرد
حافظ
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد / یاد رفیق و شهر گذر نکرد
-------------
فرانک[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]مجبور نبودی قول بدی که[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]عجب[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
amir.ara
31-01-2007, 18:02
در باغ چو شد باد صبا دایۀ گل
بربست مشاطه وار پیرایۀ گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایۀ گل
حافظ
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.