مشاهده نسخه کامل
: مشاعره
ماهي تو كه بر بام شكوه آمده است
آينه ز دستت به ستوه آمده است
خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست
دلگير مشو ز پشت كوه آمده است
ترسم بروم عالم جان ناديده
بيرون روم از جهان جهان ناديده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان ناديده
هر كس به تو گفت به خاطر تو ميميرم دروغ است
من راست ميگويم كه به خاطر تو زنده ام
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست
تيرگي مي آيد.
دشت مي گيرد آرام.
قصة رنگي روز
مي رود رو به تمام.
* SadeGh *
14-02-2006, 18:29
سلام عليكم
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان با دگران واي به حال دگران
موفق و موئد باشيد
Farid007
14-02-2006, 18:40
سلام
نمي تونم كه بمونم
تو مست جامي و شادي
من يه بي دل و جونم
...
* SadeGh *
14-02-2006, 20:20
سلام
من انكه تو ميخواهي برايت ميشوم اما
تو انكه ميخواهي خودت باشي برايم باش
موفق و موئد باشيد
شب ايستاده است.
خيره نگاه او
بر چارچوب پنجرة من.
سر تا به پاي پرسش، اما
انديشناك مانده و خاموش:
شايد
از هيچ سو جواب نيايد
سلام
.....
دلم میخواد زار بزنم.......سرم و به دیوار بزنم
زمین و زمونو بدوزم......گر بگیرم تا بسوزم
یه دل دارم کارش شکستن شده
کار دیگش تنها نشستن شده....
همپاي رقص نازك ني زار
مرداب مي گشايد چشم تر سپيد
در پیش بی دردان چرا
فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل
بایار صاحب دل کنم
وای ز دردی که در مان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کند
...
دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،
پايان شام شكوه ام
صبح عتاب بود.
saye
دستانم بوي گل ميداد، به جرم چيدن گل مرا گرفتند، اما هيچكس فكر نكرد شايد گلي كاشته باشم
خيلي جمله پربار و معني داريه !!!!
مرسي
:biggrin:
ممنون
..........
دانم که گر اينسان کني...سخت و گران باشد تورا
اما ز دست سرنوشت..تقدير و مشق اينست تورا
آنچه بگذشت، نمي آيد باز.
قصه اي هست كه هرگز ديگر
نتواند شد آغاز.
مثل اين است كه يك پرسش بي پاسخ
بر لب سرد زمان ماسيده است
تورا از بین صد ها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
...
قطر قطر جمع گردد بنگهي دريا شود ؟
آنكس كه نداند و بداند كه نداند لتگان خرك خويش به منزل برساند
انكس كه بداند ونداند كه بداند بيدار كنيدش تا خفته نماند
آنكس كه بداند وبداند كه بداند اسب شرف خويش به منزل برساند
آنكس كه نداند و نداند كه ندتند بر مركب جهل ابدالدهر بماند
دلا بسوز كخ سوز تو كارها ميكند
نياز نيمه شبي رفع صد بلا مي كند
حواسم نبود اشتب شد!!!!
neyrizboys
15-02-2006, 11:05
دلم يه همزبون مي خواست
تنم يه سايه بون مي خواست
Farid007
15-02-2006, 12:59
سلام . اين چه وضع مشاعره است ؟
تورا از بین صد ها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
ميون چند تا اتاقك سوت و كور خسته و خاموش
يه نفر نشته تنها انگاري شده فراموش
...
رويا خانوم
15-02-2006, 14:10
ميون چند تا اتاقك سوت و كور خسته و خاموش
يه نفر نشته تنها انگاري شده فراموش
...
شمع اگر زان لب خندان به ز بان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا بر نگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
neyrizboys
15-02-2006, 14:31
شمع اگر زان لب خندان به ز بان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا بر نگرفت از خجلت
سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست
تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي از حلقه اي در ذكر يارب يارب است
* SadeGh *
15-02-2006, 22:05
سلام
تو اي پايان تنهايي پناه اخر من باش
تو اين شب مرگي پاييز بهار باور من باش
بزار با مشرق چشمات شبم روشنترين باشه
ميخوام ايينه خونه با چشمات همنشين باشه
* SadeGh *
15-02-2006, 22:13
تورا از بین صد ها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
...
خيلي خوبه و از اون خوبتر صداي فرزين ....
كاملش را اگر داريد و زحمتي نيست بگذاريد.
موفق و موئد باشيد
سلام
تو اي پايان تنهايي پناه اخر من باش
تو اين شب مرگي پاييز بهار باور من باش
بزار با مشرق چشمات شبم روشنترين باشه
ميخوام ايينه خونه با چشمات همنشين باشه
هر دم اين بانگ برآرم از دل:
واي، اين شب چقدر تاريك است! :sad:
* SadeGh *
15-02-2006, 22:44
تنهاييم را دوست دارم
ولي
تنها بودنت را هرگز
neyrizboys
16-02-2006, 16:58
هر دم اين بانگ برآرم از دل:
واي، اين شب چقدر تاريك است! :sad:
تا تواني دلي به دست آور كه دل شكستن هنر نمي باشد
* SadeGh *
16-02-2006, 23:42
سلام
مرا يك دم دل از خوبان جدا نيست
ولي صد حيف در خوبان وفا نيست
به خوبان دل سپردن كار سهل است
زخوبان دل بريدن كار ما نيست
موفق و موئد باشيد
farhad resalati
17-02-2006, 06:10
تو را صبا و مرا اب دیده شد غماز وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
دلربايي همه آن نيست كه عاشق بكشد
خواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش
اي كه از كوچه معشوقع ما ميگذري
بر حذر باش كه سر مي شكند ديوارش
* SadeGh *
17-02-2006, 12:08
سلام
شبي راگفتمش با بي قراري
به غير ازمن كسي رادوست داري
دوچشمانش از خجالت اشك افتاد
ميان گريه هايش گفت اري
Farid007
17-02-2006, 21:24
سلام
يه دل از تو يه دل از من
يه قدم تو يه قدم من
واي چه احساس قشنگي
من و تو هميشه با هم
...
* SadeGh *
18-02-2006, 22:44
سلام
من تمنا كردم كه تو با من باشي
وتوگفتي:هرگز,هرگز
پاسخي سخت ودرشت
ومرا غصه ي اين هرگزها
این جا شگون زمین و شیدایی دل ها را
تاب آورده ام از هیچ
دقیقه ها سراشیبی را تند می روند
و
ثانیه ها سقوط را به رخم می کشند
آب ریخته را جمع می کنم
لیوانی پر از سنگ ریزه های مرطوب
بفرما!
ــ نوش
* SadeGh *
19-02-2006, 21:53
سلام
شبانگاهان زمان شور و مستي
شبانگاهان زمان بت پرستي
شبانگاهان زمان مي گساري
دم عاشق شدن عاشق پرستي
Farid007
20-02-2006, 13:38
سلام
يه لنگه كفش پاره
بي كس و بي ستاره
افتاده زار و گريون
يه گوشه ي خيابون !!
navid_mansour
20-02-2006, 13:53
سلام
...
نمیده ناز نگاهت
به من خسته مجالی
تا بشینم در کنارت
حتی در یه قاب خالی
khatamifar
20-02-2006, 17:17
من ميميرم واسه شعر .
شعر به نظرم آهنگ درون انسان .
مال هر كي زيباتر باشه بيشتر ميمونه .
khatamifar
20-02-2006, 17:19
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینهی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه میکنیم دوا را؟
صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا
اوحدي مراغه اي
khatamifar
20-02-2006, 17:21
باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟
گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را؟
دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگر
در بر من، شکر گویم دولت پیروز را
گر رسیدم از لبش روزی به کام دل، رواست
زانکه شبها از خدا میخواستم این روز را
همچو فرهاد از غمش روزی به صحراها روم
تا ببینند این جوانان عشق پیرآموز را
روز وصل از غمزهی او جان سر گردان من
چون تحمل کرد چندان ناوک دلدوز را؟
با وصال او دلم را نیست پروای بهشت
در چنان عیدی کسی یاد آورد نوروز را؟
دوش میآمد سوار از دور و من نزدیک بود
کز سرشادی ببوسم پای اسب بوز را
مدعی را دل ببرد از چشم مست شیرگیر
هر که باشد شیرگیر آسان بگیرد یوز را
اوحدی، گر قبلهی اقبال خواهی سجده کن
آفتاب روی آن شمع جهانافروز را
اوحدي مراغه اي
khatamifar
20-02-2006, 17:24
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بیجیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
شهريار
Farid007
20-02-2006, 20:16
سلام بر khatamifar عزيز
اگر اشتباه نكنم اسم تاپيك مشاعره هستش نه ؟
* SadeGh *
20-02-2006, 22:37
سلام
...
نمیده ناز نگاهت
به من خسته مجالی
تا بشینم در کنارت
حتی در یه قاب خالی
سلام
يك نظر بر ابر كردم ابر باريدن گرفت
يك نظر بر يار كردم يار ناليدن گرفت
تكيه بر ديوار كردم خاك بر فرقم نشست
خاك بر فرقش نشيند آن كه يار از من گرفت
Farid007
21-02-2006, 13:44
سلام
تو با من كاري كردي دشمنم با من نكرد
تو من را با خودم بيگانه كردي
...
navid_mansour
21-02-2006, 16:48
سلام....
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
تو شدی قصه عشق
وقتی عاشقی نبود
....
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون به شد دلبر و با یار وفادار چه کرد
* SadeGh *
21-02-2006, 19:44
سلام
دلي دادم به رسم يادبودي
كه تنها لايق ان دل تو بودي
هزاران امدند اين دل بگيرند
ندادم چون كه دلدارش تو بودي
*HiCh_KaS*
21-02-2006, 20:09
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز که برحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صد ساله ذرهد قدر یک ساعته عمری درد دادکند
Marichka
22-02-2006, 01:36
داني چه كسي شد اوستاد
آن كه شاگرد شد و عار نداشت
------------------------
اينم يه شعر ديگه (از يه تصنيف قديمي و بسيار زيبا)
از آخر هر كدوم خواستين شروع كنين
يك نفس اي مرغ سحري از سر كويش كن گذري
گو كه ز هجرش به فعانم به فغانم....
اي كه از عشقت زنده منم گفتي از عشقت دم نزنم
من نتوانم نتوانم نتوانم...
من غرق گناهم تو عذر گناهي روز و شبم را تو چو مهري و چو ماهي
چه بود گر مرا رهاني ز سياهي...
Y.O.U.S.E.F.P.3.0
22-02-2006, 05:35
-
-
-
يه پسر بچه اي بود
كه دلش شكسته بود
همش از عشق ميگفت
از دل زارش ميگفت -
-
-
بقيش رو بعد ميگم
حالا فرصت ندارم :blink:
lahij_web
22-02-2006, 13:08
سلام . من باز پيدام شد ! آموزشي تموم شد !
=======
تو نيك و بد خود هم از خود بپرس چرا بايدت ديگري محتسب ؟
*HiCh_KaS*
22-02-2006, 13:17
بس کن که بیشرمانه و پست است این تزویر
چشم را باید ببندد تا نبیند هیچ..........
بعد چندی که گشودش چشم
رخش خود را دید
lahij_web
22-02-2006, 13:22
در دايره اي كامدن و رفتن ماست
آن را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي درين معني راست
كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست ؟
royaye_talkh55
22-02-2006, 13:32
تو اي ساغر مستي به كامم ننشستي ندانم كه چه بودي ندانم كه چه هستي
هايييييييييييييييييييييده
lahij_web
22-02-2006, 16:29
يك نفر مياد كه من منتظر ديدنشم .. يك نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتابها اومده ... تن اون شعرهاي عاشقونه گفتن بلده ...
فقط فريدون فروغييييييييييي .
neyrizboys
22-02-2006, 19:25
هر كس به طريقي دل ما مي شكند
بيگانه جدا دوست جدا مي شكند
بيگانه اگر مي شكند حرفي نيست
من در عجبم دوست چرا مي شكند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
* SadeGh *
22-02-2006, 22:46
سلام
منی که هر وقتی بخوای می تونی برام ناز کنی
گره به ابرو بندازی واسم تاخت و تاز کنی
منی که ذکر نام تو واسم کلام آخره
منی که هديه ام واسه تو ترانه ی نيلوفره
ديگه از شاخه گلای جور وا جور گل چيدنت يعني چه ؟!
از من فدايي دل بريدنت يعني چه ؟!
منی که قلبمو مثل کف دستم واسه تو رو کردم
به منو به سادگيم خنديدنت يعني چه ؟!
همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
تو نه مثل آفتابي كه حضور و غيبت افتد
دگران روند وآيند و تو همچنان كه هستي
سلام
...
یه جا اگه قبله حاجات بود
یه جا اگه جای مناجات بود
صد جا دیگه دار مکافات بود
صد جا دیگه جای مجازات بود
* SadeGh *
27-02-2006, 23:37
سلام
دوست دارم و دانم كه نداري دوستم
تو بگو من چكنم تا تو بداري دوستم
مسلط شـــدهاي بـــر من ...
تـــو را ميگويــم ...
تـــازيانه ميزنــي ...
هـــي ديـــوانــه ...
مـــيخواهم بــگويــم :
تـــازيــانه از ســرم بــردار ...
مـــيتــرسم بــگويـنـد ديـــوانــه شـــدهام ...
بـــا خـــودم كلنـجـــار مـــيروم ...
تـــا ديـــوانــگي بـــه ســـراغم نيـــامده ...
بــرگردان تـنـهاييم را ...
Farid007
28-02-2006, 00:26
سلام
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه كار به نام من ديوانه زدند
... درست بود يا نه ؟
* SadeGh *
28-02-2006, 00:43
دلي دارم ساده.
در دلم چيزي نيست،
جزعکس تو که مي خندي.
آويخته ام آن رابه ديوار روبرو.
آينه کوچکي هم دارم
که گه گاه نگاه مي کنم درآن
نيازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
تو از پیش من ساده نباید بروی
دردمندی به تو دل داده نباید بروی
شعر و شاعر شده اند عاشق زیبایی تو
اتفاقی است که افتاده نباید بروی
زندگی راه درازی است پر از وسوسه ها
بی من از وحشت این جاده نباید بروی
زخمی ام خسته ام آشفته و بی سامانم
نیستم جان تو آماده نباید بروی
از شب بی تپش پنجره ام ای مهتاب
ای گل روشن شب زاده نباید بروی
يا خالی از هوا وهوس دارش
يا پای بند مهر و وفايش كن
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
رويا خانوم
01-03-2006, 09:01
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
Marichka
01-03-2006, 09:09
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و او در فغان و فرياد است
(اميدوارم تكراري نباشه)
رويا خانوم
01-03-2006, 09:18
تاریخ من
سفر به درون آرزوها
با صدای یک تار
تنها، بی هیچکس، بی هیچ غش
نیش خندی
لغزش شورآبی روی لبهایم
کودکی بی گناه من
جوانی سیاه من
مردانگی رنجور و مأیوس من...
همیشه در حال مردن،زنده بودن
به یاد بوی سوختن برگهای نیمه خشک افتاده ام
به یاد سهراب کشته
رستم کشنده
به یاد خون
به یاد گریه
قرمز،آبی،زرد،سیاه
پیراهن عزاداران حسین
صدای ریز اصطکاک حلقه های زنجیر
وای........وای.........وای
اندیشة تلخ نبودن،خواستن اما نبودن
در گذشته، به تاریخ سیاهم
جز کویری خشک و خالی از نیاکانم نمی بینی...
Marichka
01-03-2006, 09:33
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه
--------------------------------------
اينم يكي ديگه:
(بازم از آخر هر كدوم خواستين شروع كنين)
دست از طلب ندارم تا كام من بر آيد
يا تن رسد به جانان يا جان ز تن در آيد
در نگاهت دل تعارف می کنی دعوت از من بی تکلف می کنی
مثل حوا تا به کی هی دزدکی سیب می چینی تخلف می کنی
عشق!هان ای اتفاق زندگی با دل من کی تصادف می کنی؟
هر چه با اصرار می خوانم تو را باز اظهار تاسف می کنی
می شناسم خلق و خویت را عزیز خوب می دانم تعارف می کنی.
Black Hawk
01-03-2006, 12:47
اينم ادامش :cool:
ياد باد آن كو به قصد خون ما ××× زلف را بشكست پيمان نيز هم
اعتماد نيست بركارجهان ××× بلكه بر گردون گردان نيز هم
چون سرآمد دولت شبهاي وصل ××× بگذرد ايام هجران نيز هم
ميازار موري كه ذانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
WaTeRsTyLeR
01-03-2006, 18:13
توانا بود هر كه دانا بود ز دانش دل پير برنا بود.
د ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جانه شيرين خوش است
somayeh_63
01-03-2006, 21:27
تجربه بايد گرفت از سرگذشت
ليك ني وقتي كه اب از سر گذشت
عاشق صادق بخوان پروانه را
انكه از بال و پر و از سر گذشت
توانا بود هركه دانا بود
ز دانش دل پير برنل بود
somayeh_63
01-03-2006, 21:34
در دل ما آرزوي دوولت بيدار نيست
چشم ما بسيار از اين خواب پريشان ديده است
تو رفتی و من در هیاهوی انسانهای هزار رنگ گم شدم
و غم بیگانگی به قلبم حمله ور شد
و آنوقت بود که بهار دل خزان شد
نسیم مهربانی اش را ز یاد برد
و تبدیل به طوفانی سهمگین شد
نوای بلبلان عاشق باغ
در این بیهودگی ها
ز گلها شرمگین شد
Black Hawk
02-03-2006, 09:37
دست من بر دستگاه محكمي است
هرنخ اندر چشم من ابريشمي است
كارما گر سحل گر دشوار بود
كار گر مي خواست,زيرا كار بود
ما نمي بافيم از بهر فروش
ما نمي گوييم كين ديبا بپوش
عيب ما زين پرده ها پوشيده شد
پرده ي پندار تو پوسيده شد
مي گرفتي گر به حمت رشته اي
داشتي در دست خود سر رشته اي
یادمه روزای اول اشکامو که پاک می کردم
گفتی این یادت بمونه تو‚تو دنیا بی نظیری
دوس دارم صداقت تو مثل حرف اون روزات بود
منو می بردی تو ساحل توی کلبه ی حصیری
حالا اما توی راهت اگه یک رودخونه باشه
واسه رد شدن نمی خوای دسای منو بگیری
یادمه که بی اجازه اومدم تو رو ببینم
زیر دونه های برف و بلورای مه شیری
نگرانم شدی اون روز گفتی تا هوا درس شه
تو پیش خودم می مونی‚فعلنم خونه نمیری
یادمه هوا که خوب شد تا خونه فقط دوئیدم
توی دفترم نوشتم دوئیدم تو چه مسیری
دیگه اون روزا گذشتن‚مث عمرا برنگشتن
توی دفترم نوشتم‚رسیدم به چه کویری
آخرش دیشب که خواستم خونه تون بیام تو گفتی
مشغلت خیلی زیاده این روزا بد جوری گیری
هر چی عاشق تو باشم‚صبرم اندازه ای داره
نمیدونی واسه دیدن‚واسه من همیشه دیری
تا نگم خوبی تو انگار شعر من تموم نمی شه
برو تو قصر شکستم‚تا ابد خودت امیری
Black Hawk
03-03-2006, 15:03
يارب از ابر هدايت برسان باراني
پيشتر زانكه چو گردي زميان بر خيزم
بر سر تربت من با مي مطرب بنشين
تا به بويت زلحد رقص كنان برخيزم
خيز بالا بنما اي بت شيرين حركات
كز سر جان جهان دست فشان بر خيزم
من از آندم که فهمیدم دلی دارم که می نالد
گرو در دست چشمت شد ازآن پس دل تو را خواند
دلم در پيشگاهت بندگي کرد
و حتي با نگاهت زندگي کرد
به دل گفتم عزيزم دست بردار
ولي او مثل تو يک دندگي کرد
Black Hawk
04-03-2006, 13:59
درين شترنج , فرزين ديگري بود
كجا مانند زر باشد زر اندود
گهي پيدا شويم و گاه پنهان
چنين بودست حكم چرخ گردان
هزاران نكته اندر دل نهفتيم
يكي بود از هزاران , اينها كه گفتيم
royaye_talkh55
04-03-2006, 14:04
مرادرديست اند دل
اگر گويم زبان سوزم
وز آن ترسم اگر پنهان كنم
تامغر استخوان سوزد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين آخرش درست يادم نبود[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Black Hawk
04-03-2006, 15:39
درد از طبيب خويش نهفتي از آن سبب
اين زخم كهنه دير پذيرفت التيام
از بهر حفظ گله شبان چون بخواب رفت
سگ بايد اي فقيه, نه آهوي خوشخرام
shabnavard
04-03-2006, 16:00
مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضاي آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد
Black Hawk
04-03-2006, 16:42
دل و دامن نيالودم به پستي
بري بودم زننگ و بد شعاري
* SadeGh *
04-03-2006, 21:39
سلام
يار دريا دل من مي دانست
آب درياي دگر شيرين است
Marichka
04-03-2006, 23:31
تو مو مي بيني و من پيچش مو
تو ابرو من اشارت هاي ابرو
------------------------
يكي ديگه؛
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
من با ((و)) شروع می کنم!
وقتی با خیال تو مانوس می شوم
لبخند های عاری از افسوس می شوم
شب های بی ستاره ی من با حضور تو
من خود برای چشم تو فانوس می شوم
بیداری شگرف مرا رنج می دهد
امشب اسیر خواب تو کابوس می شوم
بین هزار بغض گلو بارها سکوت
آهنگ غم گرفته ی ناقوس می شوم
یک جاده حرف پشت سزت بود و این میان
من در غبار راه تو پابوس می شدم
خود را کنار می کشی ازچشمهای من
چون اشک در نگاه تو ملموس می شوم
فردا طلوع یک نفر از دست می رود
فردا غروب از همه مایوس می شوم
ما دو چنار همسایه همیشه موازی
با هم بزگ شدیم
قد کشیدیم
نشد که بشود
چشم در چشم هم
عظمت را ببینیم و
غرور را.
با هم به نظاره ی فصول نشستیم
رنج ها مان را بر بوم آبی
به خواهش باد
نقش زدیم
لحظه ها شماره کردیم
با هم برگ آوردیم و ریختیم.....
من در این پهنه ی سرد
و در این برج خیال
لنگ لنگان
آه و افسوس به جان
کند و خزان
سوی متروکه ترین طاق سکوت
شاید اگر می رفتم
تو نصیبم بودی
تو که من می دانستم
که غریبانه ترین خواب منی
جای پایت روی شن ها مثل یک معجزه بود
مثل یک آیت سرخ
روی بیگانه ترین صورت خاک
شاید اگر چند قدمی می رفتم
چشت آن صخره ی آلوده به درد
زیر آوار کبود
لای امواج فرو ریحته ی طاق سکوت
رویش چشم تو را می دیدم
من اگر می رفتم........
مرا بخوان مه آلود برای آخرین بار
تو ای مسافر شب ای از ترانه سرشار
من با صدای سبزت از عشق می نوشتم
اما زمستون نشست تو باغ سرنوشتم
من یک غروب دلگیر سکوت خیس بندر
یه قایق شکسته بی بادبان و لنگر
مثل نسیم رو آب مسافری همیشه
من بغض یک غروبم که مونده روی شیشه
سفر بخیر مسافر سفر بخیر بهارم
ای که بدون یادت من قلب شوره زارم
در ساحل جدایی مرا بخوان مه آلود
نگو بریدن از هم تقدیر ما چنین بود
از اوج مسافری تو من بسته ی زمینم
کوهی شکسته در خویش ای یار من همینم
:sad: :sad: :sad:
مرا ببر به خواب خود
كه خسته ام از همه كس
كه خواب و بيداري من
هر دو شكنجه بود و بس
سايه روشن چشات داد مي زنه مي خواي بري
شب ناز مژه هات علامت سفرداره
نرو زيبا هميشه وحشت من از اين بوده
كه يكي يه جايي به چشماي تو نظرداره
تو مراقب تمام لحظه هامي، مي دوني
نباشي هر كي تو دستاش، دو سه تاتبر داره
منم اين ديارو، اين آدما رو دوس ندارم
ولي هر چي كه باشه دناداره، خزر داره
نرو زيبا، لااقل به خاطر درختركي
كه يه دل از همهعاشقا ديوونه تر داره
تو بمون حتي اگه مال كس ديگه بشي
بودنت رو خط به خطزندگيم اثر داره
نرو زيبا بسمه هر چي كه پيشم نبودي
به خدا اين دخترك يهقلب در به در داره
مي ري اونجا چه كني دل منو بسوزوني ؟
يگي مشكل توا،عاشقي دردسر داره
نرو زيبا به خدا از اين ديوونه تر مي شم
واسه اون چشمايتو تفاوتي اگر داره
تو فقط نمي دوني چه قدر دوست دارم همين
خدا اما شايداز اين عاشقي خبر داره
نرو زيبا هستي مريم عاشقت اينه
يه دل و يه زيبا ويه دنيا چشم تر داره
تو نباشي مي ميرم، اما چي گفتم مردنم
واسه ي تو وخيالات فرقي ام مگر داره ؟
زندگي سازيه كه ما همه كوكش مي كنيم
زير داره،بالا داره، پايين داره، زبر داره
گاهي تلخه، مث جام شوكرانه رفتنت
گاهي ام مثل خيال موندنت شكر داره
بال پرواز ندارم اما بري باهات ميام
دل واسه بودن با تو، هزار تا بال و پر داره
اينو گفتم كه نري، باز وليبا خودت بگي
جايي نيس اين دختره دس از سر ما برداره
هستی زندگی ام به چه کار آید؟
یا به چه دردم خورد؟
روزها طی شد از تنهایی شب ها
همه در تاریکی و غربت و غم بود و خیال
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمان ها به امیدی که تو
بر خواهی گشت
پای هر پنجره مات!
می نشستم به تماشا تنها
گاه بر پرده ی ابر
گاه بر پرده ی ماه
دورتادورترین جا ها می رفت نگاه
باز می گشتم تنها
چشم ها دوخته ام بر درو دیوار هنوز
شوق دیدار توام باز هنوز
از همین شاخه ی لرزان حیات پر كشان سوی تو می آیم باز
دوستت دارم بسیار هنوز!
razi&esi
13-03-2006, 12:43
زمستان بود و فصل روسپيدها ، برون افتاده بود قلبها از سينه ها
تو به من گفتي گر مرا دوست مي داري ، گل سرخي مهيا كن
گل سرخي به رنگ خون ، به رنگ باده گلگون
ميان شهر گرديدم ، زهر جا گل فروشي بود پرسيدم ، كه گل داري ؟
جوابم مي داد با تعجب گل ! در ميان اين برفها خوش خنده باشي اي جوان ! هرگز نخواهي يافت !!!
خجل ، شرمنده ، سر در سينه افكندم
ز چاك سينه مخلص گل سرخي مهيا شد،
گل سرخي به رنگ خون به رنگ باده گلگون
همان را برايت فرستادم ، نمي دانم پسنديدي يا كه مستانه خنديدي ؟!!!
Farid007
13-03-2006, 20:05
يه عاشق حلقه به گوش ميخواستي
در به در رو خونه به دوش ميخواستي
هموني شدم كه ميخواستي
همون شدم ايندفه راستي راستي
سلام
یه روز از همین روزا توی شب پا میذارم
توی قاب لحظه ها عکس فردا میذارم
...
من با یه دلی شکسته
چشم به راه وبی قرارم
منتظر با چشمای خیس
واسه لبخند بهارم
Alipacino
17-03-2006, 07:33
میان هزاران گل رازقی
درخت نماز
دعا می کند خاک بی اب را
دعا می کند چشمه خواب را
دعا می کند روز تاریک را
آن كه دائم هوس سوختن ما ميكرد
كاش مي آمد و از دور تماشا ميكرد
دلم از نيش جفا خانه زنبور شدست
بسكه از ناوك مژگانش در او جا ميكرد(نون مژگانش را به صورت ساكن بخونيد)
يه پيشنهاد اگه رفقا حضور ذهن دارن نام شاعرم ذكر كنن
فكر كنم شعري كه من نوشتم از فاضل گروسي باشه اگه اشتباه نكرده باشم
دگر زمنزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و گنج خانقاهت بس
...
Alipacino
18-03-2006, 06:47
سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند
و نمی فرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک
یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت
در شبی تاریک
***سهراب سپهری***
-------------------------
شعر قبلی هم ار م.آزاد بود.
رويا خانوم
19-03-2006, 12:11
كاش در ساحل رودي آرام......عطر مرموز گياهي بودم
چو برآنجا گذرت مي افتاد......به سراپاي تو لب مي سودم
من که آسمون نبودم
اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو
به خدا اون بی گناهه :sad:
سلام
......
هزار دشمنم ار ميكند قصد هلاك
گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك
...
Alipacino
20-03-2006, 07:35
کنون هنگام آنست ای ترنج قرمز خورشید
که عکس خویش در آیینه های آب بنمایی
و برق زندگی بخشی نگاه چشمه ساران را
__________________
و عید بر همگی مبارک.
آن كس كه نداند و بداند كه نداند / لنگان خرك خويش به مقصد برساند
آنكس كه بداند و بداند كه بداند / اسب شرف از منزل دوران بجهاند
.........
دیر گاهی است در این تاریکی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست در این تا ریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم ها
سر به سر افسرده است
روز گاری است در این گوشه ی پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است
دست جادویی شب
در به روی من وغم می بندد
می کنم هر چه تلاش او به من می خندد
نقش هایی که کشیدم در روز
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرح هایی که فکندم در شب
روز پیدا شد و با پنبه زدود
دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در این خاموشی
دست ها پا ها در قیر شب است.
FX64 Dual Core
20-03-2006, 18:49
با سلام
من اهل مشاعره نبودم و نيستم , اما وقتي كه اين همه شعر ناب اينجا هست آدم وسوسه ميشه
--------------------------
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندهي فراهم
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام ، در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران
خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم يادآوري يا نه ، من از يادت نمي كاهم
تو را من چشم در راهم
من در این پهنه ی سرد
و در این برج خیال
لنگ لنگان
آه و افسوس به جان
کند و خزان
سوی متروکه ترین طاق سکوت
شاید اگر می رفتم
تو نصیبم بودی
تو که من می دانستم
که غریبانه ترین خواب منی
جای پایت روی شن ها مثل یک معجزه بود
مثل یک آیت سرخ
روی بیگانه ترین صورت خاک
شاید اگر چند قدمی می رفتم
چشت آن صخره ی آلوده به درد
زیر آوار کبود
لای امواج فرو ریحته ی طاق سکوت
رویش چشم تو را می دیدم
من اگر می رفتم........
من آن شمعم كه با سوز دل خويش
فروزان ميكنم ويرانه اي را
اگر خواهم كه خاموشي گزينم
پريشان ميكنم كاشانه اي را
....
اگه طعم رنگ حر فات طعم زهر شوکرانه
اگه این نگاه خستم دست تو مثل سرابه
اگه حتی با تو بودن مثل آرزو محاله
اگه این دستای گرمم واسه داشتنت فنا شه
اگه این تنم فنا شه بشکنه از هم جدا شه
یا که بی تو این نگاهم مثل خاک جاده ها شه
تویی تنها توی قلبم نیستی مهمون تویی همدم
تویی وارث وجودم نشو دلگیر از سکوتم
اگه کوهی کوهی از یخ اگه ساقی اگه ساغر
اگه تو زندون دردی اگه سختی اگه محکم
اگه باغی باغ حسرت اگه اشکی اشک صد غم
اگه تو بری رها ی بگذزی از من جدا شی
یا بشی تکه ای از نور برق رو ستاره ها شی
نه فقط تو رو می خواستم دل به چشمای تو داشتم
تو بودی تمام قلبم اشتباه بود هر چه کردم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر شب کنم اندیشه تا دل ز تو بر گیرم
چون صبح شود روشن عششق تو ز سر گیرم
منم مو يه اسمونه بي دريغ
منم مو يه كوله راه نا گزير
اي ستاره شباي مشرقي
پر پرواز من و ازم نگير
Alipacino
22-03-2006, 08:22
روز و شبها رفت
من بجا ماندم در این سو, شسته دیگر دست از کارم
نه مرا حسرت به رگها می دوانید آرزویی خوش
نه خیال رفته ها می داد آزارم
مرواریدنخواهدفشاند
ایثارآبشاران ،
وگامهای آمدنت را
هرگز
تفسیر نخواهد کرد
دیدار چشمه ساران ،
وشاخ بارور شدنت
هرگز
آرام نخواهد یافت
درچتر بال گستردن
- چونان درختی سرشار -
برجوجگان برگ وجوانه
درلانه های رویشزاران .
اینجا
بیدارباش خش خش
درخاربن
آذین هوش تو،
ومرگ
مرگ گزنده ، مرگ گریزنده ،
همسایه هماره تنهایی تو خواهد بود
...
Black Hawk
22-03-2006, 17:47
دوش بيماري چشم تو ببرد از دستم××××ليكن از لطف بست صورت جان مي بستم
من ندانسته غزل می گفتم
او به من میخندید
من به چشمانش
او به دیوانگیم......
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میآید
FX64 Dual Core
22-03-2006, 22:10
با سلام
حضرت حافظ مي فرمايند :
دل و ديـنم شدو دلبـــر بملامــت برخـاســـــــت
گفت با ما منشيــن كز تو سلامت برخـاســـــت
كه شنيدي كه در ين بزم و مي خوش بنشست
كه نه در آخــر صحـبـت به ندامــت برخـاســـــت
تا شمع بلندش به افق روشن شد
جان پر نكشيد جز به پروانه دوست
زان خانه كه خون عاشقان مي ريزد
رفتيم برادران به كاشانه دوست
اندوه نهفته از نگاه دشمن
گفتيم كه سر نهيم بر شانه دوست
زنجير مياوريد و تهمت مزنيد
بس باد بگوييد كه : ديوانه دوست
پيمانه همان بود كه با دوست زديم
پيمان نشكستيم ز پيمانه دوست
مرغي كه هزار دام دشمن بدريد
بنگر كه چه دل خوش است با دانه دوست
ما قصه نبرديم به پايان و شب است
با باده سحر كن تو به افسانه دوست
Alipacino
23-03-2006, 07:11
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی دانم
وزین سر گشته مجنون چه می خواهی نمی دانم
در این درگاه بیچونی همه لطف است و موزونی
چه صحرایی, چه خضرایی, چه در گاهی نمی دانم
من از پشت شب های بی خاطره
من از پشت زندان غم آمدم
من از آرزوهای دور و دراز
من از خواب چشمان غم آمدم
تو تعبیر رویای نادیده ای
تو نوری که بر سایه تابیده ای
تو یک آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاک تردید باریده ای
تو یک خاک در کوچه ی زندگی
تو یک کوچه در شهر آزادگی
تو یک شهر در سرزمین حضور
تویی راز بودن به این سادگی
مرا با نگاهت به رویا ببر
مرا تا تماشای دریا ببر
دلم قطره ای بی تپش در سراب
مرا تا تماشای دریا ببر.
-------------------------------------
امیدوارم تکراری نباشه!!!!
Alipacino
25-03-2006, 06:53
رونق ساز و سر آواز و سرودی دگری
آفرین بر تو که مجموعه چندیدن هنری
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر.
سلام
.....
روزی خواهد آمد
روزی که کاج جای خالی نگاه مرا حس کند
روزی که قدم های کشدار یک بیهوده را پله های قدیمی حیاط دیگر حس نکند
روزی خواهد آمد
روزی که هیچ کس از غم من گلایه نخواهد کرد
روزی که هیچ دستی دست های استخوانی مرا گرم نخواهد کرد
روزی که سایه ای در امتداد یک کوچه خواهد افتاد
و سایه ای دیگر خم خواهد شد و خواهد گریست
روزی که صدای خنده های پریشان مرا هیچ کس نخواهد شنید
روزی شادمانه
روزی غمناک
روزی سرد،گرم،مه آلود
روزی که دیگر ............................................
ومن در انتظار آن روزم
--------------------
Alipacino
26-03-2006, 06:46
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم, او همه من من همه اویم
من دو مارِ بزرگ را رويِ شانه هايم كشته ام ،
كه خونِ مرا مي خورد و در من بزرگ مي شد .
من همه چيزِ خودم را كشته ام ،
در من چيزي پيدا نمي شود .
در دل من چیزی است مثل یک
بیشه ی نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد بروم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است
که مرا می خواند....
Farid007
26-03-2006, 15:40
دل ميسوزه
ازم نخواه بيشتر از اين اسير اين قفس باشم
هيچي نمونده از دلم خاكستر تو هم ميشم
ريزه ريزه ... دل ميسوزه
خسته شدم
دلم گرفته اين روزا غم خونه كرده تو صدام
بارون غصه انگاري ميباره تو ترانه هام
...
مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
hamidforge
26-03-2006, 17:38
تو كه ترجمان صبحي ز ترنم ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
نفسم گرفت از اين شب در اين حصار بشكن
نه خدا توانمش حواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
...
Farid007
26-03-2006, 20:49
الهه قلب مني اي عشق آخرم ندا
رحمي بكن ، ردم نكن نگو برو تو رو خدا
آتشی را کـه در آن زيسته ای سـرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش از اين عشق و سر افراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ . . .
...
نقطه اي بودم دل در هوس حادثه بود
گونيا داشت حيف كه پرگار نداشت
از استاد بزرگم...
سيزدهمين روز در جهنم,
سرخي,
خاطرات گذشته,
فرصت هاي از دست رفته,
و سيزدهمين روز در جهنم,
جنون, پريشاني ,
چشمان سرخ,
دلهاي سياه,
و سيزدهمين روز در جهنم,
افراد گمشده,
همگي از ياد رفته ,
بي نام و نشان ,
و سيزدهمين روز در جهنم ,
سازهاي بي صدا ,
شعرهاي نا نوشته ,
تماشاچيان ساكت ,
و سيزدهمين روز در جهنم ,
با خود فكر مي كنم , آيا تمام خواهد شد ؟
سيزدهمين روز در جهنم.........
از خودم :blush:
مهر جمال جانان درياي آتشين است
گر عاشقي بسوزي زيرا كه راهش اين است
hamidforge
27-03-2006, 02:31
تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
* SadeGh *
27-03-2006, 20:00
سلام
يادمان باشد از امروز خطايي نكنيم
گرچه در عشق شكستيم صدايي نكنيم
يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنيم
hamidforge
27-03-2006, 21:21
ميتوان هر لحظه هر جا عاشق دلداده بودن
پر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
Farid007
28-03-2006, 20:27
نفس نفس ميزنم ، من از تو دم ميزنم
نگو نگو رسم روزگاره ، همه رو به هم ميزنم
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به ذكاتم دادند
" د " بده :biggrin:
Farid007
09-04-2006, 13:54
دو هزار ازت نميخرن عشوه و حقه بازيتو
برو در كوزه بذار چشماي از خود راضيتو
و من چون تك درخت زرد پاييزم
كه هردم با نسيمي ميشود برگي جدا از او
و ديگر هيچ چيز از من نمي ماند !!
M E H D I
13-04-2006, 00:33
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
هميشگي ترين من لاله ي نازنين من
ا كه جز به رنگ تو دگر سحر نمي شود
بي همگان به سر شود بي تو به سر نشود
داغ تو دارد اين دلم جاي د گر نمي شود
سلام
ديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت اين چشم به راهي
اي عشق تو را دارم و داراي جهانم
همواره تويي هر چه تو گويي و تو خواهي
(فريدون فروغي)
سلام
...
یاد تو در خواب هم مرا نکرده رها
می کند یادت در دلم غوغا و صفا
ای یار بگو چرا جهانی
دشمن شده با دلم چنانی
***
کز من به جز از جدایی از تو
راضی نشود مگر زمانی
***
کین مژده بدو رسد که یوسف
مرده ست و از او نمانده جانی
***
آخر هم از این فراق و دوری
مرگم ندهد به من امانی
***
کین نامه به منزلت فرستم
هرچند که نامه را نخونی
حیدر بابا دنیا یالان دنیادی
سلیمانان نوح دان قالان دنیادی.
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
ببخشید حواسم نبود مشاعره هستش
معذرت می خوام
از همون جا که سایه عزیز مونده بریم
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
روی كاشی های ايوان دست نور
سايه هامان را شتابان می كشيد
موج رنگين افق پايان نداشت
آسمان از عطر روز آكنده بود
گرد ما گوئی حرير ابرها
پرده ای نيلوفری افكنده بود
john_mcdollar
17-04-2006, 23:15
در شب اكنون چيزي مي گذرد
ماه سرخ است و مشوش
و بر اين بام كه هر لحظه درو بيم فروريختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ي باريدن را گويي منتظرند...
(فروغ فرخ زاد)
در سلسله ی عشق تو مغموم و صبورم
نازم بکش ای دوست که مظلوم و صبورم
رندان همگی فرصت دیدار تو دارند
غیر از من دل ساده که محروم و صبورم
...
من.(خط فاصله)تو.....
نه...
شايد علامت تفريق است
بين ما
حالا كه هرچه بيشتر مي رويم
به صفر
نزديك تر مي شويم.
Farid007
18-04-2006, 15:53
منم اون تقويم پر از زمستون
چله نشين دلي دربو داغون
سال كبيسمو شگون ندارم
از هيچ كسي خاطره اي ندارم
جز يه نفر كه دربو داغونم كرد
بره بودم گرگ بيابونم كرد
...
دو خط مواري
حتي با فاصله هايي اندك
كه ميانشان باشد
هرگز بهم نمي رستد
من و تو
حكايت همين دو خطيم
دو خط موازي.......
يك جفت جوراب آبي دارم
دريا را دوست دارم
كار نمي كند
سه دقيقه مانده به چهار را
نشان مي دهد
اگر آينه را بشكند
اگر گل نيلوفر دهد
اگر ميوه دهد
اگر حرمت مادرم را
با چادر سياه بداند
اگر شمعداني در آينه
كوچك تر شود
من كوچك مي شدم
Marichka
19-04-2006, 01:30
ميان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمين تا آسمان است
==============
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخواست مشكل نشيند
===============
در ضمن مصراع اول اين بيت رو هم اگه كسي مي دونه به من بگه لطفا. هر چي فكر كردم يادم نيومد
---------------------------
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نمي ارزد
ديدم به خواب دوش كه ماهي بر امدي
كز عكس روي او شب هجران سرامدي
............
برام خیلی اشناست
منظورم شعری بود که گفتید
سعی میکنم براتون پیداش کنم
Marichka
19-04-2006, 01:48
سلام
مرسي سايه جان. لطف مي كنيد
بيت مال يكي از غزل هاي حافظ هست. جالب اينجاست كه مصرع دوم يه بيت ديگه از اين غزل هم يادمه كه براي اينكه شايد به يادآوري كمك بشه اونم ميذارم چون مصرع اول اون رو هم يادم نمياد :sad: :blush:
------------------------------------
زهي سجاده ي تقوي كه يك ساغر نمي ارزد
اينم دنباله مشاعره:
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
(اگه تكراري بود ببخشيد)
سلام
این برای مشاعره
شبان گاهان لب درياچه مي رفتم
و مي گفتم به خود
او يك شب آنجا ديده خواهد شد/
من او را پيش از اين هرگز نديده و نام او را نيز نشنيده
ولي انگار با هم روزگاري اشنا بوديم/
نمي دانم كجا بوديم
كه من در نيلي چشمان او
او در كبود رود شعر من
زمانها در شنا بوديم/
شبي امد ؛ وليكن دير وقت امد
نه فانوسي ؛ نه مهتابي
هوا بس تيره بود و دامن درياچه پر توفان
سوار قايقي گشتيم و بر خيزابها رفتيم تا ديري
ولي دردا!!!
چه تقديري
من او را باز هم نشناختم ؛ زيرا
كه شب تاريك بود و موج نيرومند
از ان سو قصه تلخي است؛
اي افسوس
او را موجها بردند...
...............
اینم برای شما دوست خوبم
فکر کنم این باشه
دمي با غم بسربردن جهان يكسر نميارزد
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نميارزد
چه آسان مينمود اوّل غم دريا به بوي سود
غلط كردم كه اين طوفان به صد گوهر نميارزد
در پای اجل چو من سرافکنده شوم ، وز بيخ امید عمر برکنده شوم
زينهار، گلم به جز صراحی نکنيد ، باشد که ز بوی می دمی زنده شوم
------
خوب شد خودت با "ش" شروع كردي [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوب شد خودت با "ش" شروع كردي
بلد نبودین
نـــــــــــــــــــــه :)
معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چرا دروغ بگم
نه بلد نبودم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زيباترين غزلي كه از حافظ خوندم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع / شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع
زور و شب خوابم نمي آيد به چشم غم پرست / بس كه در بيماري هجر تو گريانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد / همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر كميت اشك گلگونم نبودي گرم رو / كي شدي روشن به گيتي راز پنهانم چو شمع
در ميان آب و آتش همچنان سرگرم توست / اين دل زار نزار اشك بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلي فرست / ورنه از دردت جهاني را بسوزانم چو شمع
بي جمال عالم آراي تو روزم چون شب است / با كمال عشق تو در عين نقصانم چو شمع
كوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت / تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم يك نفس باقيست با ديدار تو / چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم كن شبي از وصل خود اي نازنين / تا منور گردد از ديدارت ايوانم چو شمع
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عجب صبری خدا دارد،اگر من جای او بودم!
همان یک لحظه اول
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی
به روی یکدگر ویرانه میکردم!
عجب صبری خدا دارد،اگر من جای او بودم!
که در همسایه صدها گرسنه
چند بزمی، گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش
آن دم بر لب پیمانه میکردم!
عجب صبری خدا دارد،اگر من جای او بودم!
که می دیدم یکی عریان و لرزان
دیگری پوشیده از صد جامه رنگین
زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم!
عجب صبری خدا دارد...
Farid007
19-04-2006, 14:03
درسته كولي و بيكس و بيكارم
ولي واسه خودم خدايي دارم
براي ديدن روز عذابت
دارم ثانيه ها رو مي شمارم
...
من اين جا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
بيا ره توشه بر داريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان در هر كجا
آيا همين رنگ است؟
* SadeGh *
19-04-2006, 20:08
سلام
تو رفته اي بي من تنها سفر كني
من مانده ام بي تو شبها سحر كنم
تو رفته اي عشق من از سر بدر كني
من مانده ام عشق تو را تاج سر كنم
روزي كه پيك مرگ مرا مي بردبه گور
من شب چراغ عشق تو را نيز مي برم
عشق تو نور عشق تو عشق بزرگ توست
خورشيد جاوداني دنياي ديگرم
سلام
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه ای باشد ز لوح خال هندویت
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
وگر رسم فنا خواهی که از عالم بر اندازی
بر افشان تا فرو ریزد هزاران هزاران جان ز هر مویت
من و باد صبا مسکین و سرگردان و بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت
سلام
...
ترانه را در سكوتم بشنو
نور را در سياهيم ببين
فانوس را در گرماي حضورم لمس كن
رود را بر خشكي رود تجسم كن
اغاز را در ختم روانم جستجو كن
و رويا را در بيداريم بيفشان
(ساناز كريمي)
سلام
....
نديدم كه قويي به صحرا بميرد
چو روزي ز اغوش دريا برامد
شبي هم در اغوش دريا بميرد
تو درياي من بودي اغوش وا كن
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
دنيا ديدی و هرچه ديدی هيچ است / و آن نيز که گفتی و شنيدی هيچ است
سرتاسر آفاق دويدی هيچ است / و آن نيز که در خانه خزيدی هيچ است
تا آمدم كه با تو خدا حافظي كنم
بغضم امان نداد و خدا در گلو شكست
تنگی می لعل خواهم و ديوانی / سد رمقی بايد و نصف نانی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يادگار روزها و شب هاي وصل؟
اتصالي با جهان بي كران؟
اتفاق كوچه هاي تنگ شهر؟
التماس روزهاي زرد رنگ؟
يا غرور بي بديل سبز و گرم؟
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس / بر پیش نهاده کله کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس / کو بانگ جرس ها و کجا ناله کوس
سه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه
همچون فريادي كه از ژرفاي آسمان بر آيد
با تو خداحافظي مي كنم
و به آرامي باران بهاري
خواهم گريست
تو را به خورشيد مي سپارم
و تمامي ستارگان را به نگهباني از چشمانت
سفارش مي كنم
ماه را مونس تنهايي ات خطاب مي كنم
و كلام انتظار را
در تمام رويا ها از ياد خواهم برد.
سلام
...
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
تا چند زنم به روی درياها خشت / بيزار شدم ز بتپرستان و کنشت
Marichka
21-04-2006, 00:56
تمنايت وجودم را به آتش مي كشد هر دم
نگاهي مي كنم بر ماه و نو تر مي شود دردم
مرا در جرگه ي خوبان عالم با تو راهي نيست
بگو تا چند آيم عاشق و بيمار برگردم
سلام
...
ميدانم زندگي زيباست
زندگي زيباست
زيباتر از تابش نور ماه و ستاره هاست
زندگي همپايه ي لطف خورشيد است
زندگي جوشش عشق است
حتي تا لحظات واپسين!
(نميدونم از كيه ولي اگه كسي ميدونه لطفا" بگه)
مفروش عطر عقل بهندوی زلف ما
کانجا هزار نافه مشکین به نیم جو
Marichka
21-04-2006, 01:18
و در اعماق خاطر ياد آور آن شميم روح افزا را
ز "من" بگذر و بر طاق جهان بنگار شور واژه ي "ما" را
اري اري زندگي زيباست
زندگي اتشگاهي ديرنده پا برجاست
گر بيفروزيش شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموشست
و خاموشي گناه ماست
تا نگاهت در دلم جا ميكند
زخمهاي كهنه لب وا ميكند
با همه صبر و صداقتهاي ما
عشق بين ما چه بد تا مي كند
در حسرت چشم تو ماه شكست
چشمان هزار غنچه در راه شكست
تو رفتي و بعد تو دلم مثل بلور
افتاد ز برج شوق و ناگاه شكست
(مريم حيدر زاده)
سلام
...
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
سلام
سايه خانم تكراري بودهاااااااااااااااا :blush:
و اما :
تنهايي مرتب به دلم مي كوبد
كه
تا ويراني اش ثانيه اي فاصله است.
تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت / تا کی ز زيان دوزخ و سود بهشت ؟
Farid007
21-04-2006, 16:54
توي تنهايي يك دشت بزرگ كه مثل غربت شب بي انتهاست
يه درخت تن سياه سربلند
آخرين درخت سبز سر پاست
...
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه؟
من ديگه " ت " بلد نبودم !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هنگام صبوح ای صنم فرخ پی / برساز ترانهای و پيشآور می
سلام
سايه خانم تكراري بودهاااااااااااااااا :blush:
:whistle: :blush:
یادمه بچه بودیم تو گذشته های دور
اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور
روزی که تورودیدم موهاتو بافته بودی
با گل سپید یاس گلوبند ساخته بودی
بعد از اون روز قشنگ از خدا راضی شدم
از دم صبح تا غروب با تو همبازی شدم
چه روزای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت
تا یه چشم بهم زدیم روز و هفته ها گذشت
Marichka
22-04-2006, 00:32
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ي ماه فروريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
----------
يادم آمد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
اندكي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه ي عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تو را که میبینم می رود از یادم غم
یک بار از یادت نیاسودم حتی یک دم
navid_mansour
22-04-2006, 14:55
من همه دار و ندارم..همه گلهای بهارم...به تبسم های شیرین تو می بخشم یار
Marichka
22-04-2006, 16:05
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود
رهرو آنست كه اهسته و پيوسته رود
====================
راهم نداده اند به بازار عاشقي
پس من حكايت من بي دل كجا برم؟
(از پايان هر كدوم خواستين ادامه بدين)
در ضمن يه پيشنهادي داشتم. اگه ممكنه لطفا اين تاپيك رو هم به بالاي انجمن پيوست كنين. پيدا كردنش راحت تر بشه :rolleye:
ممنونم و موفق باشيد :)
Farid007
22-04-2006, 20:40
راهم نداده اند به بازار عاشقي
پس من حكايت من بي دل كجا برم؟
معرفت دٌر گرانيست ، به هركس ندهندش
پر طاووس قشنگ است به كركس ندهندش
در ضمن يه پيشنهادي داشتم. اگه ممكنه لطفا اين تاپيك رو هم به بالاي انجمن پيوست كنين. پيدا كردنش راحت تر بشه
ميشه توي Favorites اضافه كنيد . راحت ...
shabnam335
23-04-2006, 01:06
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم
محمد جاوید
23-04-2006, 23:11
مــســتــيــم زبــــاده و خـــرابــيـم زمي/ آگاه نـــــه ايــــــم زآمـــد و رفــتـــن دي
چـــون كــبــك بـه زير برف خفتيم مُدام/ تــاچشــم بــه هم زنيم ،اين ره شده طي
یک روز آمدم در کوچه یار
هر دم میامد یکی آن بازار
یک دوست نیامد تا من تنها
بمیرم بی تو در کنار غمها
Marichka
24-04-2006, 23:59
الا اي طوطي گوياي اسرار
مبادا خاليت شكر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاويد
كه خوش نقشي نمودي از خط يار
===============
آه از ايام جانكاه فراق
غوطه ي دل در سراب اشتياق
سلام
قصه تو قصه من قصه تگرگ و شبنم
قصه برف و شراره قصه دشنه ومرحم
قصه من قصه تو قصه تلخ دوباره
قصه پلنگ عاشق قصه صید ستاره
منو بشناسون دوباره به من و آینه و دیدار
منو تازه کن به بوسه منو دست گریه نسپار
یه ترانه از تو دور و یه ترانه به تو نزدیک
پیش تو گم میشم از تو ای غزلواره تاریک
خسته و دلگیرم از من درو باز کن به ستاره
یه نفس نوازشم کن بذار از شب گل بباره
چیزی تا گریه نمونده پر بغضه همه حرفام
...
Marichka
25-04-2006, 23:03
افتتاحيه صفحه صدم :biggrin: :thumbsup:
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
=====================
(اينم يه بيت با حرف "ر" )
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم
دونه دونه دونه دونه دونه پر كنيم از شادي همه خونه ها رو
دونه دونه دونه دونه دونه پاك كنيم اشك هاي روي گونه ها رو
(چيز ديگه اي به ذهنم نرسيد)
Farid007
26-04-2006, 01:05
دونه دونه دونه دونه دونه پر كنيم از شادي همه خونه ها رو
دونه دونه دونه دونه دونه پاك كنيم اشك هاي روي گونه ها رو
با "رو" ادامه ميدم !!!
رو تو كم كن بي حيا
ديگه سراغ من نيا
انگشت نماي شهر شدي
بي آبروي رو سياه
همه گويند طاهر کس نداره
خدا يار منه چه حاجت کس
royaye_talkh55
26-04-2006, 09:29
سلام من به تو يار قديمي
منم همون هوادار قديمي
يه شبي از اين شبا به كوچه تون سر مس زنم
مي گذرم از همه چي به سيم آخر مي زنم
تا كه دل آروم بشه دور و بر خونه ي تو
مي شينم تا برسي خيال نكن در مي زنم
مي دوني كه بهتر از تو مي شناسه كوچه منو؟
همه پيچكاا ديوارا و اون درخت مو
همه شون خوب مي دونن من واسه چي اون جا ميام
مي دونن ميام مي شينم سر راه براي تو
طرف خونه ي تو يه شب مي خوام پر بزنم
دل به دريا بزنم به سيم آخر مي زنم
يا دوباره مي گي نه يا كه قبولم مي كني
هر چي هست مي خوام يه شب به كوچه تون سر بزنم.
FX64 Dual Core
26-04-2006, 21:50
با سلام
مشقم کن
وقتی که عشق را زیبا بنویسی
فرقی نمی کند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد یا از پر کبوتر ...
-------------------
خدایا
تو خود خوب می دانی که،
بنده شرمسار توام و جز تو کسی را ندارم....
می دانی که شنونده ی همه ی حرفهای دلم توئی و بس!
می دانی که جز تو کسی را به یاری نطلبیده ام و یاریگری جز تو نخواهم.....
می دانی که سست ایمانم و مردد!
می دانی که عاشقم و بی قرار......
می دانی که خودم را به تو سپرده ام.......
می دانی که دوستت دارم.....
نمی گویم دستم را بگیر،
چون گرفته ای
می گویم؛
رهایم نکن.
به نقل از وبلاگ del-neveshteh.blogfa
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان جس شاعرانه ام
زخم خورده است
...
تا خاک مرا به قالب آميختهاند / بس فتنه که از خاک برانگيختهاند
دلم از دل خستگی ها خسته ست
دلم از دلمردگی ها مانده ست
دستانم چقدر سرد و لرزان
پی تکیه گاهی گرم می گردد
و نگاهم چه بی صبرانه
بازگشتت را منتظر است
...
تن زن چو به زير فلک بی باکی / می نوش چو در جهان آفت ناکي
يه روز به خوابت مي رسم
تو جاده هاي زندگي
باز سر راهت مي رسم
خيال نكن يادم ميره
قولي كه تو بهم دادي
عشق خيلي پاك و با صفاست ؛
اينو خودت يادم دادي
به خاطر اين " ى " خيلي فكر كردم
يک چند به کودکی به استاد شديم / يک چند ز استادی خود شاد شديم
( اگه اشتباه بود معذرت ، ساعت 3 مشاعره كردن همين ميشه )
ميتونم تو لحظههاي بيكسيت، واسه تو مرحم تنهايي باشم
ميتونم با يه بغل ياس سفيد، تو شبات عطر ترانه بپاشم
ميتونم از آسمون قصهها، واسه تو صد تا ستاره بچينم
ميتونم حتي اگه دلت نخواد، واسه تو روزي هزار بار بميرم
ميتونم با يه سلام گرم تو، تا ابد زندگيمو آبي كنم
ميتونم رو شونههاي مردونت، دردامو با هقهقم خالي كنم
ميتونم با تو به هر جا برسم، توي خواب اسمتو فرياد بزنم
ميتونم قصهي ديوونگيمو، توي كوچههاي شهر داد بزنم
ميتونم تا به هميشه پا به پات، توي هر قصه كنارت بمونم
ميتونم زير پر ستارهها، واست از ليلي ومجنون بخونم
ميتونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقايق ببره
ميتونه قشنگي برق چشات، منو از ياد حقايق ببره
ميتونه دستاي تو رو شونههام، خبر از يك شب يلدا رو بده
ميتونه بوسهي تو رو گونههام، واسه من نويد فردا روبده
ميتونه صداي گرم خندههات، همه قصههامو رؤيايي كنه
ميتونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمو مهتابي كنه
ميتونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه
ميتونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه
ميتوني توخستگيهاي تنت، به من و شونهي من تكيه كني
ميتوني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني
ميتونن رازقيياي باغچهمون، تا هميشه بوي دستاتو بدن
ميتونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن
ميتونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونهي عشقت بدونن
بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرا بخونن
...
نرو دستم به دامانت نگو ديگر نمي آيي
كه مي ميرم غريبانه امان از درد تنهايي
حضور التماسم را ببين در خيس چشمانم
بمان با اين من تنها در اين احساس رويايي
صداي پاي دلتنگي هراس لحظه هاي من
تويي آرام چشمانم حضوري بس تماشايي
كوير خشك و تب ديده پر از روياي بارانم
بزن اي نم نم بارن تو كه اعجاز دريايي
بهار من بمان با من خزان را سخت مي ترسم
بمان با من كه مي پوسم در اين زندان تنهايي
شكوه اشك چشمانم تو را من دوست دارم
لطيفي چون دل حافظ پر از احساس نيمايي
شرمنده بابته پست بي ربطم
يه سوال از فريد عزيز
اين شعر رو كي خونده ؟
با "رو" ادامه ميدم !!!
رو تو كم كن بي حيا
ديگه سراغ من نيا
انگشت نماي شهر شدي
بي آبروي رو سياه
Farid007
27-04-2006, 22:33
شرمنده بابته پست بي ربطم
يه سوال از فريد عزيز
اين شعر رو كي خونده ؟
سلام رامبد جان
اين رو محسن يگانه جديد خونده
آهنگ " رو تو كم كن " اينم لينك دانلود با كيفيت بالا
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اون فاصله خالي اخر لينك رو بردار و گرنه File Not Found ميده !
البته پست من هم چنان با ربط نيست ولي دوستان ببخشند ... !
Marichka
28-04-2006, 00:07
نرو دستم به دامانت نگو ديگر نمي آيي
كه مي ميرم غريبانه امان از درد تنهايي
حضور التماسم را ببين در خيس چشمانم
بمان با اين من تنها در اين احساس رويايي
صداي پاي دلتنگي هراس لحظه هاي من
تويي آرام چشمانم حضوري بس تماشايي
كوير خشك و تب ديده پر از روياي بارانم
بزن اي نم نم بارن تو كه اعجاز دريايي
بهار من بمان با من خزان را سخت مي ترسم
بمان با من كه مي پوسم در اين زندان تنهايي
شكوه اشك چشمانم تو را من دوست دارم
لطيفي چون دل حافظ پر از احساس نيمايي
يكي درد و يكي درمان پسنده
يكي وصل و يكي هجران پسنده
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسنده
ويرايش: يادم اومد!! :laughing: :happy:
هنگام سپيدهدم خروس سحری / دانی که چرا همیکند نوحهگری
سلام
.....
یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، کوچه به کوچه
باغ انگوری ، باغ آلوچه
دره به دره ، صحرا به صحرا
اونجا که شبا ، پشتِ بیشه ها
یه پری میاد ، ترسون و لرزون
پاشو می ذاره ، تو آبِ چشمه
شونه می کنه ، موی پریشون
یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، تهِ اون دره
اونجا که شبا ، یکه و تنها
تک درخت بید ، شاد و پرامید
می کنه به ناز ، دستشو دراز
که یه ستاره ، بچکه مثِ
یه چیکه بارون ، به جای میوه ش
نوکِ یه شاخه ش ، بشه آویزون
یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، از توی زندون
مثِ شب پره ، با خودش بیرون
می بره اونجا ، که شبِ سیا
تا دم سحر ، شهیدای شهر
با فانوسِ خون ، جار می کشن
تو خیابونا ، سر میدونا :
عمو یادگار ، مردِ کینه دار
مستی یا هشیار ؟ خوابی یا بیدار ؟
مستیم و هشیار ، شهیدای شهر
خوابیم و بیدار ، شهیدای شهر
آخرش یه شب ، ماه میاد بیرون
از سر اون کوه ، بالای دره
روی این میدون ، رد میشه خندون
...
Marichka
28-04-2006, 12:32
نشنو از ني، ني حصيري بي نواست
بشنو از دل دل حريم كبرياست
====================
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم
بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
تا زهره و مه در آسمان گشته پديد / بهتر ز می ناب کسی هيچ نديد
Marichka
28-04-2006, 12:47
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
اگه اشتباه ننوشته باشم
ديدي كه يار جز سر جور و ستم نداشت / بشكست عهد و ز غم ما هيچ نداشت
تنهايي درخت را
پرنده هايي كه رفته اند
پر نمي كند
كسي از راه مي رسد
با دست هايي زرد
تا شايد آرامشي را به درخت هديه كند
اما درخت دورتر از هميشه مي ماند
و برگهايش را گريه مي كند
دل دله ديوونه ي منه
عشقت تو سينه ي منه
دنيا تو دستاي منه
وقتي نگات ماله منه
قرارمون تو بارون
دوباره ديدنمون
گرفتنن دستاي تو و
دوست دارم ها منه
مي خوام برات بميرم
پيشم بمون عزيزم
بمون عزيزم!
Marichka
28-04-2006, 20:32
من اينجا چون نگهبانم تو چون گنج
تو را اسودگي بايد مرا رنج
===================
(اينم به دليل علاقه ي وافر! دوباره مي نويسم!)
مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
تورا مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جانا سري بدوشم و دستي به دل گذار
آخر غمت بدوش دل و جان كشيده ام
تنها نه حسرتم غم هجران يار بود
از روزگار سفله دو چندان كشيده ام
بس در خيال هديه فرستاده ام بتو
بي خوان و خانه حسرت مهمان كشيده ام
...
Marichka
28-04-2006, 23:23
مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هشياران بخندند
در حال و هوای جبهه بی باک شدی
از گرد و غبار زندگی پاک شدی
دیدی که زمین لایق دل بستن نیست
دل کندی و رهسپار افلاک شدی
رفتی به نماز جبهه با نیت عشق
ماندی به اقامه با تمامیت عشق
در خط خطر عشق به داد تو رسید
تکبیر تو جان داد به حیثیت عشق
...
مرو راهي كه پايت را ببندند
مكن كاري كه هشياران بخندند
فکر کنم این تکراری باشه :)
Marichka
29-04-2006, 00:11
فکر کنم این تکراری باشه :)
شرمنده ديگه بعد از 100 صفحه يه خورده سخت ميشه :blush: :rolleye:
خوب اين چه طوره؟ :happy:
ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش
شرمنده ديگه بعد از 100 صفحه يه خورده سخت ميشه :blush: :rolleye:
خوب اين چه طوره؟ :happy:
ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش
خوبه ولی دیگه باید با ق میگفتید :rolleye:
...
شايد اينو تو نفهمي,حس من از جنس نوره
شور وحشي جووني, از دل من ديگه دوره
تو پر از شور و نشاطي, واسه من نبض حياتي
توي اين غروب حسرت, آخرين راه نجاتي
توي روياهاي دورت, خواب آهو رو مي بيني
شاپرك تو باغ رويا, گل آرزو مي چيني
اما روياي جووني, ميره از ياد تو روزي
مثل امروز من اونروز, تو خودت بايد بسوزي
تو ببين نياز قلبم, به تو و طراوت توست
لمس شيطون نگاهت, به تو و لطافت توست
دل خستمو مي توني, جون تازه اي ببخشي
تو شب قطبي ستاره, تو مي توني بدرخشي
تو بلنداي نگاهت , وا مي شه پراي بستم
اون عقابم كه تو پرواز , مرز ترديدو شكستم
نگير اين حس قشنگو , تو بذار تا جون بگيرم
پر بگيرم از زمينو , راه آسمون بگيرم
گل من يه عمري گل باش , به صفا و لطف و پاكي
خوبي تو سربلنديست, واسه اين غريب خاكي
فرصت پريدنم رو , نگير از اين مرد عاشق
بي تو مي ميره دل من , توي زندون دقايق
تو شباي بي پناهي , عاشقت رو تنها نگذار
بيا و ستاره اي شو , واسه اين چشماي بيدار
با نگاه آبي تو , غرق مهربوني مي شم
راهي قصر محبت , شهر همزبوني ميشم
يه عقاب سركشم من , توي آسمون اميد
كه از اون بالاها تنها, خونه عشق تو رو دي
...
Marichka
29-04-2006, 00:34
اين به جاي اون تكراريه بودش.
اينم با "ق" :
قافله سالار عشق ميرود از اين ديار
برده ز دل عاشقي، سوخته گيسوي يار
======================
اينم از "ي":
يا بده جامي و از ساغر بنوشانم دمي
يا فدايم كن به چشمت تا دم صبح ازل
آخه شعر از "ل" نداريم كه
من چي بگم ؟؟؟؟
منظورم از حافظ و جامي و يك خوره از فردوسي بلدم
دوستان "ل" بديد لــــطـــــفـــــاً
منتظرم
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.