PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 [82] 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110

Mahdi Hero
21-12-2007, 20:22
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي ؟
سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي

magmagf
21-12-2007, 21:59
یه وقتا با خودم میگم که تنها دلخوشیم تویی
دلخوشی که خوش نباشه آدم چشاش وا نمیشه
خیلیا به هر کی بخوان بی دردسر زود می رسن
من و تو خواستیم برسیم میگن که حالا نمیشه

100daf
22-12-2007, 08:58
هر درختی که یه روزی پیر میشه...
اونو از ریشه سوزوندن نداره...

Ezel
22-12-2007, 12:45
هوا سرد است و ابری مه گرفته
دل خورشید را ماتم گرفته
نمیدانم چرا شعرم چنین است
که ذزه ذزه اش را غم گرفته
سیه ابران تاریک و پلیدی
فضای آسمان را تار کردند
دگر نوری نمی آید ز خورشید
سر خورشید را بر دارکردند ....
آرش رهافر

Mahdi Hero
22-12-2007, 13:07
دل با رخ دلبری صفائی دارد
گوهر نفسی میل بجائی دارد
شرح شب هجران و پریشانی ما
چون زلف بتان دراز نائی دارد

magmagf
22-12-2007, 16:27
ديگر نمي خواهم
زني پيچازي شده
در نوارهاي ارغواني اعتيادي که
ادامه اش را
دودي /با حلقه هاي گريز پاي موهاي تو....
ترميم مي کند/ حمل کنم!
و
صاف هم که در چشمهايت نگاه کنم
سرم را به نشانه نفي
دوباره تکان خواهم داد

Mahdi Hero
22-12-2007, 17:06
داني كه را سزد صفت پاكي
آن كه او وجود پاك نيالايد

100daf
22-12-2007, 17:25
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن.. که رنج بی شمار دارد...

Mahdi Hero
22-12-2007, 18:30
در جان عاشق من ميل جدا شدن نيست
خو كرده قفس را ميل رها شدن نيست

magmagf
22-12-2007, 18:31
تا مرغ دلم پر نكشيده برگرد
تا ريشه ي من زخم نديده برگرد
گيرم كه من اشتباه كردم باشد
دنيا كه به آخر نرسيده برگرد

diana_1989
22-12-2007, 18:50
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

magmagf
22-12-2007, 22:33
درختان را پرسيدم:
( شما قناري کوچک مرا نديديد؟
بر لبانش
ـ وقتي ترانه ميخواند ـ
گلهاي شادي غنچه ميکرد. )
و خدارا پرسيدم:
(در سايه ي من اين کيست
که ميرقصد
- طناز و وحشي -
چون باد که در گندمزار؟ )

a3m00n
22-12-2007, 22:47
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم


تا که اندر دام و وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمین و انتظار وقت فرصت میکنم

magmagf
22-12-2007, 22:50
ماهي شدن به هيچ نيرزد نهنگ باش
بگريز از اين حقارت آرامشي كه جوست

با گردباد باش كه تا آسمان روي
بالا پسند نيست نسيمي كه هر زه پوست

مرداب و صلح كاذب او ،غير مرگ نيست
خيزاب زندگي است همه گرچه تندخوست

با ديرو دوري از سفرش دل نمي كند
مرغي كه آستانه ي سيمرغش آرزوست

تا همدم كسي نشود دم نمي زند
ني ، كش هزار زمزمه پرداز در گلوست

a3m00n
22-12-2007, 22:59
تو را با نبرد دلیران و شیران چه کار ؟
تو برزیگری بیلت آید به کار

(شوخی بودا )

diana_1989
23-12-2007, 01:16
رشته ای در گردنم افکنده دوست
می برد هر جا که خاطر خواه اوست

mohammad99
23-12-2007, 01:25
تو رو محض خیره هامون که نفس نفس خدا شد
از همون لحظه که رفتی روحم از تنم جدا شد
تو که تنها نمیمونی منه تنها رو دعا کن
خاطراتمو نگه دار اما دستامو رها کن



سلام شب خوش

RohAm Ram2
23-12-2007, 01:41
نفسها ی من بوی تو داره
عطر لحظه های خاطره داره

داره نم نمک از آسمون چشمات
بارون شادی میباره

ثلام خوش به شب !

Torment
23-12-2007, 04:54
سهم من جز شکستن من
تو هجوم شب زمین نیست
با پر و بال خاکی من
شوق پرواز آخری نیست
بی تو باید دوباره برگشت به شب بی پناهی
سنگر وحشت من از مرگ
مرهم زخم پیر من کو
واسه پیدا شدن تو آینه
جاده سبز گم شدن کو
بی تو بــــــــــــا ید دوباره گم شد تو غبار تباهی

شب بی تو ؛ شب بی من
شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن
شب مردن
شب دل کندن من از ما بود

magmagf
23-12-2007, 06:23
نفسها ی من بوی تو داره
عطر لحظه های خاطره داره

داره نم نمک از آسمون چشمات
بارون شادی میباره

ثلام خوش به شب !


همه عمر چشم بودم که مگر گلي بخندد
دگر اي اميد خون شو که فرو خليد خاري

سحرم کشيده خنجر , که چرا شبت نکشته است
تو بکش که تا نيفتد دگرم به شب گذاري

چو به زندگان نبخشي تو گناه زندگاني
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واري

Mahdi Hero
23-12-2007, 09:22
یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

Ahmad
23-12-2007, 12:08
سالها فكر من اينست و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احـــــــــــوال دل خويشتنم

:31:

:11:

RohAm Ram2
23-12-2007, 13:28
مرده آنست كه غافل شود از دل
نفرين دل به آن كس كزو شود غافل


:27::31:

magmagf
23-12-2007, 18:02
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم
باز کش یک دم عنان ای ترک شهر آشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پر زر و گوهر کنم !

a3m00n
23-12-2007, 19:12
من آنم که از مرز توران زمین
به شمشیر شاه آورم روز کین


نه مردی بدان جنگ و خون ریختن
شبیخون به ترکان و آویختن

(خوب p30world بای تا بعد کنکور)

mohammad99
24-12-2007, 01:45
نازي : بيا زير چتر من كه بارون خيست نكنه
مي گم كه خلي قشنگه كه بشر تونسته آتيشو كشف بكنه
و قشنگتر اينه كه
يادگرفته گوجه را
تو تابه ها سرخ كنه و بعد بخوره
اسي راسي ؟ يه روزي
اگه گوجه هيچ كجا پيدانشه
اون وقت بشر چكار كنه ؟
من : هيچي نازي
دانشمندا تز مي دن تا تابه ها را بخوريم
وقتي آهنا همه تموم بشه
اون وقت بشر
لباسارو مي كنه و با هلهله
از روي آتيش مي پره
نازي : دوربين لوبيتل مهريه مو
اگه با هم بخوريم
هلهله هاي من وتو چطوري ثبت مي شه
من : عشق من
آب ها لنز مورب دارند
آدمو واروونه ثبتش مي كنند
عكسمون تو آب بركه تا قيامت مي مونه
نازي : رنگي يا سياه سفيد ؟
من : من سياه و تو سفيد
نازي : آتيش چي ؟ تو آبا خاموش نمي شن آتيشا
من : نمي دونم والله
چتر رو بدش به من
نازي : اون كسي كه چتر رو ساخت عاشق بود
من : نه عزيز دل من ‚ آدم بود

magmagf
24-12-2007, 06:26
پلك اين پنجره خسته اگر باز شود
آسمان با دل بى‏حوصله دمساز شود

كيست در كوچه دلواپسى‏ام جز غم تو
تا دمى با من غربت‏زده همراز شود؟

بى‏تو اى همدم آبى‏تر از آهنگ طلوع!
بشكند بامم اگر تشنه پرواز شود

داغ تلخى‏ست به پيشانى خورشيد اگر
آسمان با شب دلمرده هم‏آواز شود

اى تو خورشيد! به پا خيز كه با چشمانت
قفل صد صبح دل‏انگيز خدا باز شود

RohAm Ram2
24-12-2007, 06:33
دل باختم و عاشق معشوق شدم
یاد آن رو که از غافله ی عشاق بدم (بودم)

حال کزین غافله دور فتادم
بگو از من انتقاممو بگیرم : دی

Mahdi Hero
24-12-2007, 07:11
مكن كاري كه بر پا سنگت آيو
جهان با اين فراخي تنگت آيو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو رت از نامه خواندن ننگت آيو

sise
24-12-2007, 14:27
پروانه دلم هر دَم
به پنجره اتاق, دلتنگی ام می زند بی تاب.
و اتاق
هر دَم
تنگتر
می شود.

با سنگ, دلتنگی در سينه
می نشينم
و پروانه ام را نوازش می دهم ...

Mahdi Hero
24-12-2007, 15:16
معشوقه به سامان شد، تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا

sise
24-12-2007, 15:36
ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا
بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من

ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من

Mahdi Hero
24-12-2007, 16:41
نه چراغيست در آن پايان
هر چه از دور نمايان است
شايد آن نقطه ي نوراني
چشم گرگان بيابان است
مي فرومانده به جام
سر به سجاده نهادن تا كي؟
او در اينجاست نهان
مي درخشد در مي

magmagf
24-12-2007, 17:06
یه چیزی رو خیلی دارم اما به هیچ کس نمیدم
عشق توء..انقد دارم که تو دلم جا نمیشه
هیچکی به چشمم نمیاد چه کم بیاد و چه زیاد
قد تو هیچ کسی عزیز واسم تو دنیا نمیشه

mohammad99
24-12-2007, 23:36
هيچ كس ويرانيم را حس نكرد
وسعت تنهائيم را حس نكرد
در ميان خنده هاي تلخ من
گريه پنهانيم را حس نكرد
در هجوم لحظه هاي بي كسي
درد بي كس ماندنم را حس نكرد
آن كه با آغاز من مانوس بود
لحظه پايانيم را حس نكرد

RohAm Ram2
25-12-2007, 02:38
هيچ كس ويرانيم را حس نكرد
وسعت تنهائيم را حس نكرد
در ميان خنده هاي تلخ من
گريه پنهانيم را حس نكرد
در هجوم لحظه هاي بي كسي
درد بي كس ماندنم را حس نكرد
آن كه با آغاز من مانوس بود
لحظه پايانيم را حس نكرد

دوباره توی این دلم ، غصه داره
میخوام برم به کربلا که بی قراره :40: :40: :40: :40: :40:

magmagf
25-12-2007, 06:26
همه شب نالم چون نی که غمی دارم که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم نشدی یارم

Mojtaba N87
25-12-2007, 16:39
من از آن روز که در بند توام آزادم / من نه دیوانه ی خویشم که غمی دارم

magmagf
25-12-2007, 16:47
مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

diana_1989
25-12-2007, 17:06
مرا این گونه میخواهی ز خود بیگانه میخوای
مرا دلباخته چون مجنون ز خود افسانه میخواهی

magmagf
25-12-2007, 20:10
يكي دو فصل گذشت از درو ، ولي چه كنم
كه باز خوشه ي دلتنگيم دروده نشد
چه چيز تازه در اين غربت است ؟ كي ؟ چه زمان
غروب جمعه ي من بي تو پوك و پوده نشد ؟

Monica
25-12-2007, 21:06
سلام . . .
دلم از زمین گرفت
دلم از خزان گرفت
دلم از نبودنت گرفت
دل من ــ دل نبود
واژه خواستنی بود محال
جام عشقی بود تهی!

لابه لای این همه خواب
رویای عشق تو هم رفت به خواب
و خودت نآمدی ای عشق
و خودت گپ نزدی ای عشق
و مرا سوزاندی
مرا بردی به خواب
خوابی از جنس ناب!
خواب....!

چه کسی مرا بیدار خواهد کرد؟!
با کدامین بانگ؟!
با کدامین داد!
با کدامین فریاد...

magmagf
25-12-2007, 21:09
ديدي گلا شب كه ميشه اشكاشونو رو مي كنن
يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه

تو مي ري و اسم من و از رو دلت خط مي زني
اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه

چشماي روشنت يه كم كاشكه هواي من رو داشت
تنها توقعم فقط يه بار جواب ناممه


سلام خانم گل خودم

Monica
25-12-2007, 21:12
هیچكس با من در این دنیا نبود

هیچكس مانند من تنها نبود

هیچكس دردی زدردم بر نداشت

بلكه دردی نیز بر دردم گذاشت

هیچكس فكر مرا باور نكرد

خطی از شعر مرا از بر نكرد

هیچكس معنای آزادی نگفت

در وجودم رد پایش را نجست

بوس بوس[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

bb
25-12-2007, 21:14
سلام . . .
دلم از زمین گرفت
دلم از خزان گرفت
دلم از نبودنت گرفت
دل من ــ دل نبود
واژه خواستنی بود محال
جام عشقی بود تهی!

لابه لای این همه خواب
رویای عشق تو هم رفت به خواب
و خودت نآمدی ای عشق
و خودت گپ نزدی ای عشق
و مرا سوزاندی
مرا بردی به خواب
خوابی از جنس ناب!
خواب....!

چه کسی مرا بیدار خواهد کرد؟!
با کدامین بانگ؟!
با کدامین داد!
با کدامین فریاد...


سلام
بابا تو کجایی ؟:31:
یه لحظه اسمت اومد بالا تعجب کردم :18:
خوش اومدی :11:

"""""""""""""""""""
ترا ساقي جان گويد براي ننگ و نامي را * فرو مگذار در مجلس چنين اشگرف جامي را
..........................
ز خون ما قصاصت را بجو اين دم خلاصت را * مهل ساقي خاصت را براي خاص و عامي را
..........................
بكش جام جلالي را فدا كن نفس و مالي را * مشو سخره حلالي را مخوان باده حرامي را
..........................
غلط كردار ناداني همه ناميست يا ناني * ترا چون پخته شد جاني مگير اي پخته خامي را
..........................
كسي كز نام مي لافد بهل كز غصه بشكافد * چو آن مرغي كه مي بافد بگرد خويش دامي را
..........................
درين دام و درين دانه مجو جز عشق جانانه * مگو از چرخ وز خانه تو ديده گير بامي را
..........................
تو شين و كاف و ري را خود مگو شكر كه هست از ني * مگو القاب جان حي يكي نقش و كلامي را
..........................
چو بي صورت تو جان باشي چه نقصان گر نهان باشي * چرا در بند آن باشي كه واگويي پيامي را
..........................
بيا اي هم دل محرم بگير اين باده خرم * چنان سرمست شو اين دم كه نشناسي مقامي را
..........................
برو اي راه ره پيما بدان خورشيد جان افزا * ازين مجنون پر سودا ببر آنجا سلامي را
..........................
بگو اي شمس تبريزي از آن ميهاي پاييزي * بخود در ساغرم ريزي نفرمايي غلامي را
..........................

magmagf
25-12-2007, 21:17
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هردستی نباید داد دست

Monica
25-12-2007, 21:21
ترس
وارد ترکیب سنگ ها می شد
حنجره ای در ضخامت خنک باد
غربت یک دوست را
زمزمه می کرد
از سر باران
تا ته پاییز
تجربه های کبوترانه روان بود
باران وقتی که ایستاد
منظره اوراق بود
وسعت مرطوب
از نفس افتاد
قوس قزح در دهان حوصله ما
آب شد




سلام
بابا تو کجایی ؟:31:
یه لحظه اسمت اومد بالا تعجب کردم :18:
خوش اومدی :11:


سلام
هستم.همین گوشه کنارا .... دلم گرفته بود اومدم اینجا یه سر ... لطف کردی آقا سعید... مرسی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
25-12-2007, 21:29
دوباره از نگاه تو با تو عبور می کنم
از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم
دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم
با نفس تازه تو غرق ترانه می شوم
با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم

Monica
25-12-2007, 21:34
من در تمام شعر های تو غریبم..

باید مرا تنها بزاری ، بی تفاوت؟


من شب -- و شاید یک کمی از آن کدر تر

تو رنگی از فصل بهاری ، بی تفاوت


من ایستگاه انتظار یک حضورم

تو سوت سرد یک قطاری ، بی تفاوت



من کهنه ام ، از نسل آدمهای چوبی

تو خود همیشه ابتکاری ، بی تفاوت


باید بگویم ( دوستت دارم عزیزم )

با آن که تو اصلا نداری ، بی تفاوت

خوبی فرانکم؟ اینجا چرا اینجوری شده؟ .... هیچ کس نیست؟

amir.ara
25-12-2007, 22:02
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی، نمی دانم
وزین سرگشته مجنون چه میخواهی، نمی دانم
-----
سلام
خوب هستی مونیکا خانوم؟

هیچی از وقتی شما سر نمیزنی فروم ریزش
اعضا گرفته.

magmagf
26-12-2007, 06:25
مهرۀ ساكت صدف
نگاهي بي‌همتا
لبخندي دردانه
عينهو باد عينهو باد
عينهو آهنگي سنگي و دور
كه حامي ماست

00soha
26-12-2007, 12:30
تو برافروخته می ایی بازوان شعله ولب اتش :40:می کنم ناله که قدیسم می کشی نعره که او بگذرد:40:

salma_ar
26-12-2007, 12:41
دل و جانيکه دربردم من از ترکان قفقازي
به شوخي مي‌برند از من سيه چشمان شيرازي

diana_1989
26-12-2007, 16:21
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

magmagf
26-12-2007, 17:25
دندانهاش برق مي‌زنند در تاريكي
مي‌لرزد به رعشه تن كشيده در تاريكي
تنها خواب جدامان مي‌كند
تنها برف
دور هم جمع‌مان مي‌كند

diana_1989
26-12-2007, 19:25
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است !

magmagf
26-12-2007, 22:58
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی

فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟

sise
27-12-2007, 02:52
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود

magmagf
27-12-2007, 06:20
در قدح همچو عقل و جان در تن
آشکارست اگرچه پنهانست
توبه‌ی خویش و آن من بشکن
کین نه توبه است زور و بهتانست

soheilsmart
27-12-2007, 09:38
تو را در دل درخت مهربانی به چه ماند به گلزار خزانی؟
برهنه گشته و بی بار مانده گل و برگش برفته خار مانده

Meisam Khan
27-12-2007, 09:54
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبگاهي
به پيام اشنايي بنوازد اشنايي

soheilsmart
27-12-2007, 10:28
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که فرو میروی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر

diana_1989
27-12-2007, 11:46
رسوای عشقم بین پیر و جوان
بازم رسواترم کن بدتر از رسم زمان

magmagf
27-12-2007, 14:48
نيل را ديدم و بر كرانه اش اهرام را برافراشتم
آواز مي سي سي پي را شنيدم ، آنزمان كه لينكلن به نيواورلئان رفته بود
و بستر گل آلودش را ديدم كه در نور غروب يكپارجه طلائي رنگ ميدرخشيد
رودخانه ها ديده ام
رودخانه ها يي باستاني و وهم آلود
روحم نيز به عمق رودخانه ها شده است

salma_ar
27-12-2007, 17:18
تو ای سپرده دلم را به دست ویرانی
همین تویی تو که شاید دو قطره پنهانی
شبی که با تو درافتد غم پشیمانی
سرشک تلخی در مرگ من می افشانی

Meisam Khan
27-12-2007, 17:31
يكي بي زيان مرد اهنگرم
زشاه آتش همي آيد بر سرم

magmagf
27-12-2007, 18:10
من يك كاكاسياهم.
براي غذا به آشپزخانه مي فرستندم
وقتي هم قطاران شان مي آيند
اما من پوزخند مي زنم
و خوب مي خورم
و قوي مي شوم.
فردا،
پشتِ ميز غذا خواهم خورد
وقتي كه آدم ها مي آيند.
آن وقت،
هيچ كس را ياراي گفتن اين جمله نخواهد بود كه :
« در آشپزخانه اطعام كن! »
و بر عكس،
آنها خواهند گفت: كه من چقدر زيبا هستم
و شرمنده مي شوند.
من همچنان آمريكا هستم.

shahram02
27-12-2007, 18:24
مهم این نیست که مرگ کی و کجا به سراغم میاید . مهم اینست که وقتی میاید من انجا نباشم .

magmagf
27-12-2007, 18:36
من که مشغولم به کار دل .چه تدبیری مرا
من که بیزارم ز کار گل .چه تاثیری مرا
من سیرابم چنین ازچشمه ی جوشان عشق
خلق اگر با من نمی جوشد.چه تحقیری مرا

salma_ar
27-12-2007, 22:09
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیار فانی گذریم

با هفت هزار سالگان سر ببریم

Meisam Khan
27-12-2007, 22:10
از در درامدي و من از خود به در شدم
گويي از اين جهان به جهان دگر شدم.

ghazal_ak
27-12-2007, 23:54
من از دیار عروسک ها می آیم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق
در کوچه های خاکی معصومیت
از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا
در پشت میزهای مدرسه ی مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حرف "سنگ" را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند

magmagf
28-12-2007, 00:26
دست ازین توبه و صلاح بدار
کاندرین راه کافری آنست
راه تسلیم رو که عالم حکم
دام مرغان و مرغ بریانست
ملک تسلیم چون مسلم گشت
بهتر از ملک سلیمانست

veria
28-12-2007, 09:23
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد

sise
28-12-2007, 09:31
هر دلی که نیست اهل دل زدل خبر ندارد
دل زدست غم مـَفـَر ندارد
دیده غیر اَشک تـَر ندارد
این محرم و صـَفـَر ندارد
...
زندگی دگر ثـَمَر ندارد ...

magmagf
28-12-2007, 10:33
در دل شب دعاي من،
گريه بي صداي من،
بانگ خدا خداي من
به خاطر تو بود و بس

پاکي لحظه هاي من،
گريهء-هاي هاي من،
گوهر اشکهاي من
به خاطر تو بود و بس

mohammad99
28-12-2007, 14:46
سوزد و سوزد غنچه هايي را که پروردم
بدشواري در دهان گود گلدان ها
روز هاي سخت بيماري
از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب
بر من آتش بجان ناظر
در پناه اين مشبک شب
من بهر سو مي دوم گريان
از اين بيداد مي کنم فرياد ، اي فرياد
واي بر من همچنان مي سوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان
وانچه دارد منظر و ايوان
من بدستان پر از تاول
اين طرف را مي کنم خاموش
وز لهيب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخيزد ، بگردش دود
تا سحرگاهان که ميداند
که بود من شود نابود

Meisam Khan
28-12-2007, 14:49
دور به آخر رسيد و عمر به پايان
شوق تو ساكن نگشت و زايل
گر تو براني كسم شفيع نباشد
ره به تو دانم دگر به هيچ وسايل

RohAm Ram2
28-12-2007, 15:05
لبانی سرخ و زیبا همچون لبو
چشانی خوشگل و نیلگون مثل آلو

کجایی ای شلغم تنهایی من
بیا تا هضمت کنم که سرما خوردم : دی

ghazal_ak
28-12-2007, 15:15
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم

RohAm Ram2
28-12-2007, 15:23
من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم



من زخم زبان شنیدم از دوست
صد زخم به غزل خریدم از دوست

لب بگرفتم و هیچ نطق نگفتم
صد سال فراغش به جان خریدم

Meisam Khan
28-12-2007, 16:46
مرا در خاك راه دوست بگذار
برو گو دشمن اندر خون من كوش

salma_ar
28-12-2007, 17:15
شوخي مکن که مرغ دل بي‌قرار من
سوداي دام عاشقي از سر به درنکرد

Meisam Khan
28-12-2007, 17:22
دلبري با دلبري دل از كفم دزديد و رفت
هر چه كردم ناله از دل سنگدل نشنيد و رفت
گفتمش اي دلربا دلبر ز دل بردن چه سود
از ته دل بر من ديوانه دل خنديد و رفت.

winter+girl
28-12-2007, 22:04
تومثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم چگونه دل اسیرت شد؟؟؟؟ قسم به شب نمیدانم!!!
دوستان منم اومدم

magmagf
28-12-2007, 23:58
من به سکوت دل خوش می‌کنم
در دریای سکوت شناور
در دشت سکوت سرگردان
در راه‌های پر پیچ وخم سکوت....
به دنبال چه هستم؟
کتابی که نوشته نشده؟
حرفی که گفته نشده؟

soleares
29-12-2007, 00:03
هر کجا شاخ گلی همرنگ خون روید ز خاک
کشته ی عشقی است مدفون از مزار ما مپرس

نیستی رجحان به هستی دارد اندر کیش ما
ای اسیر حرص از دار و ندار ما مپرس ...

magmagf
29-12-2007, 01:14
ستاره ای تو را خواهد چید
مانند گل نسترن
شاید شعر
گره ای از تو بازگشاید

sooshiyanet
29-12-2007, 04:17
دور خودت میچرخی و پایین میآیی

مینشینی کف دست من

نگاهم میخورد به نازکی تنت

سلام میدهمت قاصدک

==

امضای این تاپیک :

من همچنان اعتیاد مشاعره تو این تاپیک رو ترک نکردم

آشتی کردم با P30World تقریبا

saye
29-12-2007, 08:24
کلاس عشق ما دفتر ندارد
شراب عاشقي ساغر ندارد

بدو گفتم که مجنون تو هستم
هنوز آن بي وفا باور ندارد
...

Meisam Khan
29-12-2007, 09:35
درد ما را نيست الغياث
هجر ما را نيست الغياث
دين و دل بردند و قصد جان كنند
الغياث از جور خوبان الغياث

magmagf
29-12-2007, 09:44
ثریا چون منیژه بر لب چاه
دو چشم من بدو چون چشم بیژن

saye
29-12-2007, 09:51
نگاه کن
ازآنسوی دیار بی ســــرپا تا این دشت تنها
در کنارتو استاده ام
از آن آب دریا تا این تشنگی صحرا
در کنار تو استاده ام
نگاه کن
از برای دوری و فراق سیاهی ها تا سفیدی ها
از برای هجران شبگاه تا بانگ سحر گاه
در کنار تو استاده ام
من در زیر کهکشان غمگین و اشک باران باز هم
با لـــبان خـــنـــدان و دســتـان باز
در کنار تو استاده ام
من در سفر دور و در هجرت دراز باز هم
با تکیه بر سایه ات و نگاه بر چشمانت
در کنار تو استاده ام
سوگند
برآن نگاه گرم اول و قلب پراحسـاس پاک
و بر آن روح شــــاد و بـیــنــظـیــر
درکنار تو استاده ام
سوگند
بر آن لبان لطیف و چشمان پر نور
و بر آن قامت بلند وعنبر تن خوشبویت
در کنار تو استاده ام
سوگند
بر دیوانگی و ســنـــــگســـاری مجـنون
و بر عهـد و پیمان لـیـلیی با وفا
در کنار تو استاده ام
سوگند
برتیشه ای فرهاد و اشک های سـرد شرین
و بر حسن یوسف و بی درمانی زلیخا
در کنار تو استاده ام
ترا قسم
بر آن آشنایی یکباره و شناسایی همیشگی ما
بیا بیبین
هنوز هم خاک بر سر و بی سر پا در کنارتو استاده ام
ترا قسم
بر آن دوســـــتی دیـریـــنـــه و بـی مــدهـی ما
بیا بیبین
هنوز هم تک و تنها و رنجور در کنار تو استاده ام
...

Monica
29-12-2007, 10:00
این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم
شب های رفته را بیاد بیآوریم
آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم
همه ی هفته در خانه را ببندیم
برای یک دیگر اعتراف کنیم
که در جوانی کسی را دوست داشته ایم
که کنون سوار بر درشکه ای مندرس
در برف مانده است
نه
باید دیگر همین امروز
در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را
باید فراموش کنیم
هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در برف برسیم
ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم
گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم
ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را
در میان کشتزاران برویم
اما من تنها
گاهی چنان آغشته از روز می شوم
که تک و تنها
در میان کشتزاران می دوم
و در آستانه ی زمستان
سخن از گرما می گویم
من چندان هم
برای نشستن در کنار گلهای بنفشه
بیگانه و پیر نیستم
هفته ها از آن روزی گذشته است
که درشکه ی مندرس در برف مانده بود
مسافران
که از آن راه آمده اند
می گویند
برف آب شده است
هفته ها است
در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم
آن خانه
در زیر آوار گلهای اقاقیا
گم شده است
مرا می بخشید
که باز هم
سخن از
گلهای بنفشه گفتم
گاهی تکرار روزهای
گذشته
برای من تسلی است
مرا می بخشید

سایه ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیدی به خاطرت اومدم شرکت خوشگله[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saye
29-12-2007, 10:10
سلام خانوم خشگله ی خودم
قربونت برم عزیزم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوش اومدی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی خوشحالم کردی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

............
دلم تنگ است
دلم براي لحظه هاي با تو بودن تنگ است
وقتي كه دورترين فاصله ها
كمترين فاصله از توست
...

Monica
29-12-2007, 10:15
تو نيستي كه ببيني
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است
چگونه عكس تو در برق شيشه ها پيداست
چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است
هنوز پنجره باز است
تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري


فدای تو خوشگل خانوم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادش به خیر ... چه شبایی تا صبح اینجا واسه خودمون می چرخیدیم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینجا هم دیگه مثه قبلا نیست ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه نمی گفتی اون حرفو باور کن نمی اومدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saye
29-12-2007, 10:29
حالا که گفتم
پس باید بعد این همش بیای اینجا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اره یادش بخیر
یه چند نفر بیشتر نیستن که اینجا موندن
منظورم از اون اوله [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

...........
یاران من !
وقتی غبار کهنگی بر صدایم نشست
وقتی گل واژه های شعرم از خزان رنجیدند
وقتی پوسیدم و بخشیده شدم !
مرا پای درختی به خاک نسیان بسپارید
و بر درخت سگی ببندید ،هار
تا بدانند اگر دوستی ها مردند
دشمنی ها برجاست
گرم و زنده ، هار هار .
...

Monica
29-12-2007, 10:34
رسیده ام به مرگ خود، دراین غروب واپسین

بیا به چشم من نشین ، تمام زندگانی ام


شنیده ام كه می رسی، نشسته ام به راه تو

سلام بر نگاه تو، بلند آسمانی ام


دلم تنگ شده واسه اون موقع ها سایه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دایناسور[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ... یادته چه قدر با ملت دعوا می کردیم به خاطره اینکه به آواتاره تو گیر می دادن؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Wisdom
29-12-2007, 10:39
مرغی ديدم نشسته بر باره توس،
در چنگ گرفته کله‌ی کيکاووس،
با کله همی گفت که: افسوس، افسوس !
کو بانگ جرس‌ها و کجا ناله‌ی کوس ؟

-----

میگفتید پارچه قرمز براتون پهن میکردن !

saye
29-12-2007, 10:43
اره [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خدا رو شکر الان کمتر شده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نسل این دایناسورا هم که دیگه داره کم کم منقرض میشه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.............
ساقی گلچهره! بده آب آتشـــین ............... پرده‌ی دلکش بزن، ای یار دلنشین!

ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!

کز غم تو، سینه‌ی من پرشرر شد .................... کز غم تو سینه‌ی من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد

...

Monica
29-12-2007, 10:50
دمی با گریه ام سر کن
دلم تنگ است! ... باور کن

میگفتید پارچه قرمز براتون پهن میکردن !
سلامت کو؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه شماها از این معرفتا داشتین که .... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

سایه جان اونا اگه منقرض بشو بودن که[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...
اه! این باگه مسخره چیه 3 صفحه بیشتر نشون می ده؟ تا ته مخم می ره![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ای روزگار.. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

saye
29-12-2007, 10:58
نمیدونم خانومی
چند باری به مدیرا گفتم ولی .....!
چی بگم دیگه ...
فکر کنم مد شده که مدیرا جواب نمیدن
بجز مدیرای ارشد و ادمین !!!
...........
نه تو ميماني
نه اندوه
به حباب نگران لب يك رود قسم
و به كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنان كه فقط خاطره اي خواهد ماند
لحظه ها عريانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آيينه
نه
آيينه به تو خيره شده است
تو اگر خنده كني او به تو خواهد خنديد
و اگر بغض كني
آه از آينه دنيا كه چه خواهد كرد
گنجه ديروزت پر شد از حسرت واندوه
و چه حيف
بسته هاي فردا همه اي كاش اي كاش
ظرف اين لحظه وليكن خاليست
ساحت سينه پذيراي چه كس خواهد بود
غم كه از راه رسيد در بر او باز مكن
تا خدا يك رگ گردن باقيست
تا خدا مانده به غم وعده اين خانه مده
...

Monica
29-12-2007, 11:01
هجومِ بادِ وحشى
جنگِ تگرگ و شیشه
یاغى‏ترین زمستون
حریفِ تو نمى‏شه


به امین بگو انجامش بده[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نازی این تاپیکو کی آوردین بالا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

saye
29-12-2007, 11:08
نه دیگه
برام دیگه مهم نیست
بیخیال این چیزا شدم
اینجا باید یاد بگیری اعصابتو قوی کنی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.........
هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه!
هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!

هيچ کس اشکی برای ما نريخت
هر که با ما بود از ما می گريخت

چند روزی هست حالم ديدنیست
حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روی زمين زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت
يک غزل آمد که حالم را گرفت:

" ما زياران چشم ياری داشتيم
خود غلط بود آنچه می پنداشتيم"
...

Monica
29-12-2007, 11:15
من تمومه قصه هام قصه ی توست ...
اگه غمگینه ، اون از غصه ی توست! ...

منم چون یاد نگرفتم اعصاب قوی کنم ترکیدم دیگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وای سوتی بازاره رامبد کوش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آبدارچیمون داشت واسه خودش دل ای دل می خوند و در و دیوارو تمیز می کرد تو اوجه حسم بود ، یه هو اومد تو اتاق دید من نشستم سکته کرد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نیم ساعت داشت معذرت خواهی می کرد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

boy iran
29-12-2007, 11:21
تا کی توانی من را تحمل کنی

تحمل کردن تو جز از عشق ماست

+++++++++++++++++++++++++

رفقای قدیمی و مامام بزرگای سایت به به

بزار بابا بزرگای سایت هم صدا کنیم ( دی )

saye
29-12-2007, 11:24
اخی بیچاره ابدارچیتون [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سکته ،مکته نکرده باشه خوبه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ببینم دختر اصلا این موقع تو اداره چه کار میکنی !!!!!!!!!!!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

..............
تو شعـــــــــــر زيباي طلوعي در آسمان
هر صبح با نگاه تو خوش رنگ مي شود
در جستجوي آبي و سبز زندگي
چشم سپيده برايت دلتنگ مي شود
تو همراز و همدم گل هاي رازقي
در دشت دور دست آلاله ي غمي
زخمي ز تيغ زبان هاي روزگار
بر داغ دل شقايق تو مرحمي
تو غمگين ترين حكايت دلهاي عاشقي
با اشك تو نگاه پر از الماس مي شود
در آغوش نوازش مهربان تو
تنها بوي خاطره احساس مي شود
تو آواز حسرتي در كنج يك قفس
پرواز تا اوج عشق آرزوي تو
تو تنها مسافر بن بست خستگي
راهي نرفته وليكن روبروي تو
تو مغرورترين نگاه چشم نرگسي
شرم از غرور چشم تو آب مي شود
لبهاي عاطفه كه ترك خورده از جفا
از چشمه ي قشنگ لبت سيراب مي شود
در لابلاي گلهاي بهار عشق
تو زيباترين گل خوشبوي ميخكي
بر سينه شكسته ي ديوار خاطره
تو تنهاترين گل تنهاي پيچكي
...

Doyenfery
29-12-2007, 11:25
تا کی توانی من را تحمل کنی

تحمل کردن تو جز از عشق ماست

+++++++++++++++++++++++++

رفقای قدیمی و مامام بزرگای سایت به به

بزار بابا بزرگای سایت هم صدا کنیم ( دی )



تر ا می جویم ، ای تکرار ،
ترا ، رفته ، ای آواره در منقار
ترا__ برگِ تر ِ دوشینه ، در چنگال ِ باد پار__
ترا می جویم ريال ای دیرینه ، ای نا یافته ، ای یار !

omid.sarmad
29-12-2007, 11:30
سلام،اینجا چه خبره.مثل اینکه هر کی میاد یه چیزی می نویسه.(همه کردند چرا من نکم وصف اون صورت زیبای تو را)
یه دست صدا نداره،اونم یه دست خسته
دلت وفا نداره،دل منو شکسته

omid.sarmad
29-12-2007, 11:32
آقا قبول نسیت،این تاپیک قاطی داره.
من "ی" دادم حالا میبینم بالایی "ر" هست.
اصلا نمی خوام.

mohammad99
29-12-2007, 11:37
سلام


رفتم از کوی اشنایی ها تا به نیرنگم اشنا نکنی

خاک میخانه ها شو ای غافل تا که بر عالم اعتنا نکنی

تا سحر میتوان دمی اسود گر تو ای دل خدا خدا نکنی

saye
29-12-2007, 11:38
سلام
یه نفس عمیق بکشید !!!
ارامشتونو حفظ کنید و
قبل از ارسال پست Refresh فراموش نشه
...........


يكي را بگفتم ز صا حب د لا ن

كه د ندا ن پيشين ندا رد فلا ن

برآ مد ز سو د ا ي من سر خ ر و ي

كه ا ز ا ين جنس , بيهو ده د يگر مگوي

تو د ر وي هما ن عيب د يد ي كه هست

ز چند ا ن هنر چشم عقلت ببست

يقين بشنو ا ز من كه ر و ز يقين

نبينند بد مر د م نيك بين

يكي را كه فضل ا ست وفرهنگ و را ي

گر ش پا ي عصمت بلغز د ز جا ي

به يك خر ده مپسند بر و ي جفا

بزر گا ن چه گفتند ؟ خذ ما صفا

بو د خا ر و گل با هم ا ي هو شمند

چه د ر بند خا ري ؟ تو گل د سته بند

گر ت ز شت خو يي بو د د ر سر شت

نبيني ز طا و و س جز پا ي ز شت

طريقي گزين كه ا ز عقو بت رهي

نه حر في كه ا نگشت بر وي نهي

منه عيب خلق ا ي فر و ما يه پيش

كه چشمت فر و د وزد ا ز عيب خو يش

چو بد نا پسند آ يد ت خود مكن

پس آ ن گه به همسا يه گو بد مكن

من ا ر حق شنا سم و گر خود نما ي

بر و ن با تو دا ر م د ر و ن با خد ا ي

چو ظا هر به عفت بيا را ستم

تصر ف مكن د ر كژ و ر ا ستم

ا گر سير تم خو ب و گر منكر ا ست

خد ا يم به سر ا ز تو د ا نا تر ا ست

تو خا مو ش ا گر من بهم يا بد م

كه حما ل سو د و ز يا ن خو د م

كسي را به كر دا ر بد كن عذا ب

كه چشم ا ز تو دا رد به نيكي ثو ا ب

نكو كا ر ي ا ز مر د م نيك را ي

يكي را به د ه مي نو يسد خد ا ي

تو نيز ا ي عجب هر كه را يك هنر

ببيني ز د ه عيبش ا ند ر گذ ر


چو د شمن كه د ر عيب سعد ي نگا ه

به نفر ت كند ز ا ند ر و ن تبا ه

ند ا ر د به صد نكته نغز گو ش

چو ز حفي ببيند بر آ ر د خر و ش

جز ا ين علتش نيست كه آ ن خو د پسند

حسد د يد ه ي نيك بينش بكند

نه مر خلق را صنع با ر ي سر شت

سيا ه و سپيد آ مد و خو ب و ز شت

نه هر چشم و ا بر و كه بيني نكو ا ست

بخو ر مغز پسته بيا ندا ز پو ست
...

Doyenfery
29-12-2007, 11:39
نگران نباش
گاهی به خاطر ازدحام کاربر پیش میاد از این اتفاقا
حالا بعدی با " ه" شروع می کنه ;)

mohammad99
29-12-2007, 11:40
تو میگفتی وفادارم محـــبــت را خریدارم
ولی دیدم نبودی

تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیب من
ولی دردم فزودی


تو میگفتی که روز و شب بود نام تو ام بر لب
ز عشقت بی شکیبم

دلم دیگر نمیجویی به لــــــب هرگز نمیگویی
بجز نام رقیبم

MP3 exclusive MAMAD NAZARY

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Doyenfery
29-12-2007, 11:42
تا بی کران عالم پندار رفتم
تا دشت پر ستاره ِ اندیشه های گرم
تا مرزنا شناخته ِ مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا ،

Doyenfery
29-12-2007, 11:43
انگار ترافیک بالاست ما یکم میریم کنار میشینیم تا نوبت ما برسه
sorry

saye
29-12-2007, 11:47
تو میگفتی وفادارم محـــبــت را خریدارم
ولی دیدم نبودی

تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیب من
ولی دردم فزودی


تو میگفتی که روز و شب بود نام تو ام بر لب
ز عشقت بی شکیبم

دلم دیگر نمیجویی به لــــــب هرگز نمیگویی
بجز نام رقیبم


مرغزار سبز بود
آسمان آبي
ما دو مي نشستيم
بر چمنزار روشن .
بلبلكان اند،هان
كه دوباره مي نوازند،
كاكلي ها ،مگر مي خوانند
از هواي تفته ؟
نغمه ها را مي شنوم ،
دور،بي تو ،
بهار دوباره آمده است ،اما نه براي من
...

Monica
29-12-2007, 11:51
نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم
چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل​ها
غریبست غریبست ز بالاست خدایا
----

یادش به خیر یه زمانی اینجا 20 نفر با هم پست می دادن هر کی یه چیزی می گفت همه هم پر رو هیچکی ادیت نمی کرد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رفقای قدیمی و مامام بزرگای سایت به به

بزار بابا بزرگای سایت هم صدا کنیم ( دی )
مامان بزرگ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگید دلم تنگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ببینم دختر اصلا این موقع تو اداره چه کار میکنی !!!!!!!!!!!!!!
دنباله یه لقمه نون حلال[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوبه من تو رختخواب بودم تو بلندم کردی کشوندیتم اینجا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروزم مثه جمعه ست انگار ... دلم گرفته[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Kolubive
29-12-2007, 11:52
ضربه ای دیگر
.
Thursday, December 27, 2007
ضربه ای دیگر!!

‌...و تو ای علی
و تو ای علی، ای شیر

و تو ای علی، ای شیر، مرد خدا و مردم
رب النوع عشق و شمشیر
ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم
شناخت تو را از مغزهای ما برده اند
اما عشق تو را،
اما عشق تو را علی رغم روزگار
در عمق وجدان خویش
در پس پرده های دل خویش
همچنان مشتعل نگاه داشتیم

چگونه؟
چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها میکنی؟!

تو ستمی را بر یک زن یهودی که در ذمه حکومتت میزیست تاب نیاوردی
و اکنون،
و اکنون مسلمانان را در ذمه یهود! ببین!
و ببین که بر آنها چه می گذرد!

ای صاحب آن بازو،
ای صاحب آن بازو که یک ضربه اش از عبادت جن و انس برتر بود
ضربه ای دیگر!!
***غدیر مبارک***
از نیایش. علی شریعتی

منبع :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

mohammad99
29-12-2007, 12:03
نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم
چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل​ها
غریبست غریبست ز بالاست خدایا
----

یادش به خیر یه زمانی اینجا 20 نفر با هم پست می دادن هر کی یه چیزی می گفت همه هم پر رو هیچکی ادیت نمی کرد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مامان بزرگ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نگید دلم تنگه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دنباله یه لقمه نون حلال[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوبه من تو رختخواب بودم تو بلندم کردی کشوندیتم اینجا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروزم مثه جمعه ست انگار ... دلم گرفته[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی خبر
اسیر رویاها میشم دوباره بازتنها میشم
به شب میگم پیشم بمونه به باد میگم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری چرا میری تنهام میزاری
ترانه با صدای فرامرز اصلانی

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
*-*


اخ به قربون خم زلف سیاهت.گریه نکن :31:

saye
29-12-2007, 12:16
دنباله یه لقمه نون حلال
خوبه من تو رختخواب بودم تو بلندم کردی کشوندیتم اینجا
امروزم مثه جمعه ست انگار ... دلم گرفته
e!
e!
e!
کی !
من !
کو !
کجا !
عزیزکم نکن این کارا رو
خودت از خواب بیدار شدی گفتی :
سایه جونم الهی فدات بشم قربونت برم بیا بریم پی سی !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...........
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم

من با نفسهایم نام تو را خواندم

کاش ای هوس بازم با تو نمیماندم

من با نفس هایم ....
...

Monica
29-12-2007, 12:20
من نیز می دانم که میوه
در سوگواری طعم ندارد
حرف اگر بزنیم
حرف آوازهایی ست
که زیر باران هم
می توان خوان
سایه ی بد جنس!!!!!!!!! تو کله ی سخر به من نگفتی پاشو بیا مانیتور کش رفتم دلم برات قنج رفته دارم از دوریت دق می کنم؟؟؟؟؟ توئ چشای من نگاه کن بگو تو نگفتی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوبه منه بیچاره به خاطره تو پاشدم اومدم شرکت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soheilsmart
29-12-2007, 12:43
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند

saye
29-12-2007, 12:49
نصفه شبا که یادت نرفته !!!؟
لو میدمتا !!!!!!
.
.
.
.................

دستمال كاغذي به اشك گفت:


قطره قطره‌ات طلاست


يك كم از طلاي خود حراج مي‌كني؟


عاشقم


با من ازدواج مي‌كني؟


اشك گفت:


ازدواج اشك و دستمالف كاغذي!


تو چقدر ساده‌اي


خوش خيال كاغذي!


توي ازدواج ما


تو مچاله مي‌شوي


چرك مي‌شوي و تكه‌اي زباله مي‌شوي


پس برو و بي‌خيال باش


عاشقي كجاست!


تو فقط


دستمال باش!


دستمال كاغذي، دلش شكست


گوشه‌اي كنار جعبه‌اش نشست


گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد


در تن سفيد و نازكش دويد


خونف درد


آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد


مثل تكه‌اي زباله شد


او ولي شبيه ديگران نشد


چرك و زشت مثل اين و آن نشد


رفت اگرچه توي سطل آشغال


پاك بود و عاشق و زلال


او


با تمام دستمال‌هاي كاغذي


فرق داشت


چون كه در ميان قلب خود


دانه‌هاي اشك كاشت.
...

soheilsmart
29-12-2007, 13:02
توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند

saye
29-12-2007, 13:19
در تاریک ترین گوشه ی دلت
و در پنهان ترین کنج افکارت
باز خواهی یافت مرا
اگر روزی به یادم افتادی.
...

magmagf
29-12-2007, 13:37
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

saye
29-12-2007, 14:04
در مذهب عاشقان روا کي باشد؟
من دست تو بوسم و تو پاي دگري
...

magmagf
29-12-2007, 14:14
يك شب همه شب ديده ي من سوي فلك بود
من بودم و مه بود و ثريا تو نبودي
با عشق تو پروانه شم بر سر گل ها
ماهي شدم و در دل دريا تو نبودي
در شهر خيالم چه بسا گشتم و گشتم
خوبان همه بودند در آنجا تو نبودي

saye
29-12-2007, 14:18
یه روز از راه اومدی
شدی گل سرخ باغ من

چی شده که این روزا
دیگه نمای سراغ من

...

magmagf
29-12-2007, 14:33
ناصحی گفت در این خانه نشاید ماندن
طفل نازک دلم آسیمه سر آمد که مرو
مانده بودم که در این خانه بمانم یا نه
که به گوشم سخن رهگذر آمد که مرو

sise
29-12-2007, 18:15
و تو!
- دختر بي بازگشت ِ گريه ها! -
از ياد نبر كه ساده نويسي،
هميشه نشان ساده دلي نيست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهي گريه ها در دفترم مي نويسم:
« باز مي گردي»
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباه ِ مشترك ِ تمام شاعران ِ اين است،
كه پيشگويان خوبي نيستند ...

sooshiyanet
29-12-2007, 18:15
وای بر ابر بهارانی کو

بر سر اشک یتیمان بارد

کین همه اشک خودش توفانی است

ابر را میدهد این بر بادش

==

ویرایش :

د :

==

دیگر این دریای مو ج افکن خموش است ببین

غم به دل دارد و شرم آورده است به روی

ناله میآید ز عمق اش میرسد بر گوش :

معشوق تو را نا خواسته بلعید

magmagf
29-12-2007, 18:31
دلم اينجا تنگ است،
دلم اينجا سرد است
فصلها بي معني،
آسمان بي رنگ است
سرد سرد است اينجا،
باز کن پنجره را
باز کن چشمت را،
گرم کن جان مرا

sise
29-12-2007, 18:35
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم

تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

magmagf
29-12-2007, 18:38
من که با چشم حقارت عالمی را بنگرم
سنگ اگر بر سر بکوبم چه تحقیری مرا
خامه ی قدرت بنامم برگ ازادی نوشت
ای اسیران زین گرامی تر چه تقدیری مرا

sise
29-12-2007, 18:46
اهل گردم، دل ديوانه اگر بگذارد
نخورم مي، غم جانانه اگر بگذارد

گوشه ای گيرم و فارق ز شر و شور شوم
حسرت گوشهء ميخانه اگر بگذارد

عهد کردم نشوم همدم پيمان شکنان
هوس گردش پيمانه اگر بگذارد

معتقد گردم و پابند و ز حيرت برهم
حيرت اين همه افسانه اگر بگذارد

شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او
ليک پروانهء ديوانه اگر بگذارد

دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گويی دل ديوانه اگر بگذارد؟

سلام. عصر بخیر

dizgаh
29-12-2007, 21:20
از عشق تو لیلی * خوردم به تریلی :27:
همگی موفق باشین

soheilsmart
29-12-2007, 22:10
يـاران بموافقت چو دیــدار کـنید

بـاید کــه ز دوست یـاد بسیار کنید

چون باده خوشگوار نوشید به هم

نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید

Ezel
30-12-2007, 00:04
دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

حافظ

magmagf
30-12-2007, 00:36
روي نگار در نظرم جلوه مي‌نمود
از دور بوسه بر رخ مهتاب مي‌زدم
نقش خيال روي تو تا وقت صبحدم
بر كارگاه ديده‌ي بي‌خواب مي‌زدم


نیستید که اما سلام اقا جلال
ببخشید اون موقع رفته بودم

sooshiyanet
30-12-2007, 01:46
ماه چون بوسه بر آستین شب سپرد

ستاره بی فروغ شد و به حسادت فسرد

چو کودکی دیدش و رحم آمدش

به دست خود گرفت و در آغوش خود فشرد

به گرمی سینه کودک دوباره جان گرفت

ز شوق شکفت و در آغوش او بمرد

magmagf
30-12-2007, 06:19
دگر چه پرسی از حال من
تا هستم من اسیر کوی توام به ارزوی توام
اگر تورا جویم حدیث دل گویم بگو کجایی!
به دست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی
فتادهام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی

sooshiyanet
30-12-2007, 07:00
یمین است و یسار است گیسوانت

دو موج سر کش است آن ابروانت

دو چشم آهوی مست ات چنان است

که دل آواره و آشفته حال است

==

صبح بخیر فرانک (( بر وزن : سلام مورچه .... سلام مورچه خوار ))

magmagf
30-12-2007, 18:01
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز

عصر به خیر مستر صالح :دی

sooshiyanet
30-12-2007, 23:32
ز هر سواری که گذشت از کمر کش این جاده های پیر ؛ نشانت را پرسیدم و نیافتمت هرگز

هر شب ستاره ها را در کیسه میریزم و میشمارم , میآیی ؟ نمیآیی ؟ وقتی 3 تای آخر را میبینم و پایانش را میخوانم , بازی را به هم میزنم , امید ذات عاشق است , سبزه زرد هفت سین سالهای کودکی گفت به من

من عکست را به یاحق شب خوان نشان دادم و به بلبل ها , تا اگر آمدی و نبودم سر راهت , خبر کنند مرا

==

من از اخیارات تام شاعری بهره بردم (( باور کن از خود بهرام گور وکالت نامه دارم )) , الف بیا دوست من :خنده موزیانه:

mohammad99
30-12-2007, 23:39
این اخرین تلاشمه واسه به دست اوردنت

باور کن این قلب و نرو این التماس اخر

چقدر می خوای تو بشکنی غرور این شکسته رو

هر چی می خوای بگی بگو اما نگو بهم برو

این دلو عاشقش نکن اگه منو دوست نداری

راحت بگو اگه می خوای قلب منو جاش بذاری

دلم پر از شکایت اما صدام در نمی یاد

می ترسم از دستم بری کاری ازم بر نمیاد

*-*
سلام دوستان

magmagf
31-12-2007, 00:18
دوست دارم يه روز تو هم اسم منو صدا كنی
زخمي كه به دل زدي به مرهمي دوا كنی
حالا كه براي تو با خاك راه برابرم
چي مي شه گاهي اگه به زير پا نيگا كنی


سلام

saye
31-12-2007, 08:03
سلام
........

یارب این حادثه ی سرزده چیست؟
که شده عالم از آن ویرانی
میرسم لحظه ای بر دار حریق
که شده روحم از آن قربانی
...

Mahdi_Shadi
31-12-2007, 15:08
ياري كه دلم مي‌خست در بر رخ ما مي‌بست
غمخواره‌ي ياران شد تا باد چنين بادا

magmagf
31-12-2007, 16:24
ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد
ای منتظر غمگین مشو ، قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد

omid.sarmad
31-12-2007, 17:10
در ورای ابرها شرم پژواک صدای تو مرا می پوشد:
با منی؟ می گویم . در تن خاطره ها

magmagf
31-12-2007, 20:58
ای کاش من آن دو زلف عنبر برمی
تا بر رخ او زمان زمان بگذرمی
ای کاش من آن دو لعل چون شکرمی
تا از دهن نوش تو می برخورمی

mohammad99
01-01-2008, 01:09
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

بلبل طبعم کنون باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم
*دانلود با صدای استاد شجریان*

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

magmagf
01-01-2008, 06:21
عمق چشمان پر از تنهاییم را دید و رفت
سنگ دل، بر آرزوهای دلم خندید و رفت

عاقبت گفتم به او راز دل دیوانه را
من كه گفتم دوستش دارم، چرا رنجید و رفت؟

ماهی در تنگ زندانی شده، حرفی بزن
از همان توری كه از دریا تو را دزدید و رفت

"شعله ی این شمع آتش می زند بر جان تو"
عاقبت پروانه ای این جمله را نشنید و رفت

آه! این تصویر در آیینه تكراری شده است
باز هم اشكی به روی گونه اش لغزید و رفت

Pejmanpaxx
01-01-2008, 12:10
تارف اومد نيومد داره
از او دورا داد ميزني اصغر آقا بفرما

Mahdi_Shadi
01-01-2008, 12:53
آن كه در زير زمين داد سر و سامانت
كاش مي‌خورد غم بي سر و ساماني من

magmagf
01-01-2008, 17:53
نه نه
آدميان نه با زبان قلم و نه با زبان دهان و نه با زبان دست
و نه با زبان چشم و نه با زبان گوش و نه با زبان لمس
که با زبان دلشان
به يکديگر پيوند ميخورند
پيوندشي که نه به تقدير و نه به غريزه است
پيوستني که نه به نياز و نه ضعف است
که
همان تنها دليل زاده شدن
همان واژه پر رمز و راز تمام دوران
عشق
همان که برايش مغلطه ها کرده اند و داستانها بافته اند و فريبها داده اند
همان که آدميان با بهانه کردنش ضعفها و ناتوانيها و کاستي هاشان را پنهان ميکنند
چراکه هيچ يک
خويشتن خويش را درنيافته اند
و هيچ يک هرگز دمي را به صداقت طي نکرده اند

omid.sarmad
01-01-2008, 19:22
در حضورت سبز سبزم،با حضورم بارور شو
با منو حقیقت من، مثل سایه همسفر شو

Pejmanpaxx
01-01-2008, 21:53
واي....

ميازار موري كه دانه كش است كه جان دارد و جان شيرين و خوش است

magmagf
01-01-2008, 22:40
در حضورت سبز سبزم،با حضورم بارور شو
با منو حقیقت من، مثل سایه همسفر شو

بخوان این آخرین شعری که با یاد تو می گویم

و با هر جمله ای صد ژاله می ریزم

که آن تک لاله ی گلزار اُلفت را

دگر هرگز نمی بویم

چو می دانم تورا زین پس نخواهم دید

و دیگر من گلی از باغ گل هایت نخواهم چید

mohammad99
01-01-2008, 23:21
آن تیر که آن کمان چشم تو رها کرد ،
دیدی که چه ها کرد
دیدی که سراسیمه دل از سینه جدا کرد
دیدی که چه ها کرد
با خود دوهزار غصه وُ درد تازه آورد
دیدی که فقط آمدو یک دَرد دَوا کرد
"دانلود با صدای فردمنش و شاهرخ
"

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید



*-*

من دلم لک زده برا مشاعره به کی بگم

italy2006
02-01-2008, 00:04
در اذین دنیای بی حاصل چرا غم می خوری از بهر مردن مگر آنانکه غم خوردند نمردند

mohammad99
02-01-2008, 00:06
دوشيزه عشق من
مادري بيگانه است
و ستاره پر شتاب
در گذرگاهي مايوس
بر مداري جاودانه مي گردد.

magmagf
02-01-2008, 06:26
با همین چشم ، همین دل

دلم دید و چشمم می گوید

آن قدر که زیبایی رنگارنگ است ،‌هیچ چیز نیست

زیرا همه چیز زیباست ،‌زیباست ،‌زیباست

و هیچ چیز همه چیز نیست

و با همین دل ، همین چشم

چشمم دید ، دلم می گوید

آن قد که زشتی گوناگون است ،‌هیچ چیز نیست

زیرا همه چیز زشت است ،‌ زشت است ،‌ زشت است

و هیچ چیز همه چیز نیست

omid.sarmad
02-01-2008, 11:56
تو این ویروینه رو آباد کردی
دل غمگین من رو شاد کردی
تو این بی ریشه رو بارور نمودی
منو از بند غم آزاد کردی

saye
02-01-2008, 14:09
یار من کیست در این خانه بی خانمانی
کجا رفتی کجا رفتی تو ای روز جوانی
...

Pejmanpaxx
02-01-2008, 14:10
يارم چو شمع محفل است
ديدن رويش مشكل است
سرو مرا پا در گل است
بر خط و خالش مايل است
يار من دلدار من كمتر نو جفا كن
يادي آخر تو ز ما كن

تصنيف "ز دست محبوب" از استاد شجريان

دانلود:


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

saye
02-01-2008, 14:26
تو آن پرنده ی رنگین آسمان بودی
که از دیار غریب آمدی به لانه ی من
چو موج باد که در پرده ی حریر افتد
طنین بال تو پیچید در ترانه ی من
پرت ز نور گریزان صبح ،‌گلگون بود
تنت حرارت خورشید و بوی باران داشت
نسیم بال تو عطر گل ارمغانم کرد
که ره چو باد به گنجینه ی بهاران داشت
...

saye
02-01-2008, 14:28
تو رفته اي بي من تنها سفر كني
من مانده ام كه بي تو شب ها سحر كنم
تو رفته اي كه عشق من از سر به در كني
من مانده ام كه عشق تو را تاج سر كنم
...

saye
02-01-2008, 14:43
مرغ باران می کشد فریاد دائم:

-عابر! ای عابر!

جامه ات خیس آمد از باران.

نیست ات آهنگِ خفتن

یا نشستن در برِ یاران؟


...

omid.sarmad
02-01-2008, 19:34
ناب منم که می برم حافظه ی دیار را
دوست منم، قدم قدم دور اما کنار تو

mohammad99
02-01-2008, 23:04
وقتی که دلتنگ می شم و همراه تنهایی میرم

داغ دلم تازه میشه

زمزمه های خوندنم

وسوسه های موندنم با تو هم اندازه میشه

قد هزار تا پنجره تنهایی آواز میخونم

دارم با کی حرف میزنم

نمیدونم نمیدونم

این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره

کاش میتونستم بخونم قد هزار تا پنجره

magmagf
02-01-2008, 23:30
همان يک لحظه ديدن عشق را در سينه سردم نشاند
عاشق شدم ، آواره ، مي فهمي
نيا ، نگذار عشقم مبتزل گردد

mohammad99
02-01-2008, 23:47
در تشنگی از چشم ترم آب چشیدم
بابا چه کشیدم

بعد از تو به جز و درد الم هیچ ندیدم
بابا چه کشیدم

با کعب نی از خواب به هر صبح پریدم
بابا چه کشیدم
*-*

سلام فرانک

دیگه هیشکی رو اینحا نمیشناسم :31:

mohammad99
03-01-2008, 00:29
من می‌نگرم ز مبتدي تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد

شرمنده صبح ميخوام برم كوه شب بخير


بالاخره پیدا کردم:31:

این فکر کنم اولین پست من تو مشاعره باشه:31:

به یادمان باشید به یادتان هستیم:10::11:

magmagf
03-01-2008, 00:54
مرا نديده بگيريد و بگذريد از من
كه جز ملال نصيبي نمي بريد از من

زمين سوخته ام نا اميد و بي بركت
كه جز مراتع نفرت نمي چريد از من

عجب كه راه نفس بسته ايد بر من و باز
در انتظار نفس هاي ديگريد از من

خزان به قيمت جان جار مي زنيد اما
بهار را به پشيزي نمي خريد از من

شما هر آينه ، آيينه ايد و من همه آه
عجيب نيست كز اينسان مكدريد از من


خوبی تاپیک اینه هم تو و هم هر کسی می یاد توش شعر رو می شناسید و
این وجه مشترک غریبگی را کم رنگ می کنه

Torment
03-01-2008, 04:14
نای و نی در گره ی رازی داشت
شاخه در شاخه هم آغوش نسیم
چون شب آویز شب آغازی داشت

مرغک من شده خاموش ای کاش
ای سرانجام سرآغازی داشت

saye
03-01-2008, 04:16
تورو بی من منو دور از تو گذاشته
چی بگم؟ با من و تو دنیا چه کرده؟
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
...

M.R.S.F.T
03-01-2008, 07:41
کاش

معشوق ز عاشق

طلب جان می کرد

تا که

هر بی سرو پایی نشود

یار کسی



تو اگر می دانستی

که چه زجری دارد

خنجر

از دست عزیزان خوردن

از منه خسته

نمی پرسیدی :

دوست چرا تنهایی ؟!

magmagf
03-01-2008, 08:40
تورو بی من منو دور از تو گذاشته
چی بگم؟ با من و تو دنیا چه کرده؟
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
آسمون با من و تو قهره دیگه
هر کدوم از ما تو یک شهر دیگه
...

هم خضر آب داشت، هم اسكندر آينه
مثل تويي كه ديد در آب و در آينه؟

از بيم چشم زخم فلك ز آفتاب و ماه
حاضر كند به بزم تو با مجمر آينه

عكس ترا كه شعله ي صف سركش آمده است
در بر اگر كشد نكند باور آينه

Meisam Khan
03-01-2008, 08:47
هر نفس آواز عشق مي رسد از چپ و راست
ما به فلك مي رويم عزم تماشا كه راست؟

magmagf
03-01-2008, 09:15
تا بدين منزل نهادم پاي را
از دراي كاروان بگسسته ام
گر چه مي سوزم از اين آتش به جان
ليك بر اين سوختن دل بسته ام!

omid.sarmad
03-01-2008, 10:44
تا بدين منزل نهادم پاي را
از دراي كاروان بگسسته ام
گر چه مي سوزم از اين آتش به جان
ليك بر اين سوختن دل بسته ام!

مرا ببخش بی بی بی من،مرا ببخش قندک روشن
مرا ببخش لاله ی شیشه،مرا ببخش شعر همیشه

sise
03-01-2008, 10:58
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

magmagf
03-01-2008, 11:06
و چشمانت از آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند

khore mobile
03-01-2008, 11:15
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت


ویرانه دل ماست که با هر نگه یار
صدبار بنا گشت ودگر بار فرو ریخت

sise
03-01-2008, 11:28
و چشمانت از آتش است
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند


عشق هاي رُژ لب گرفته !
ديگر صفای عشق های کهن را ندارد ...

حتي مرا به سقف اتاق هم نمي رساند !
چه برسد به آسمان ها ...

مي بوسمش و به کناري مي گذارم
شايد روزي از کنارش رد شدم
و به احترام صفاي گذشته
سلام کردم
سلام ...

magmagf
03-01-2008, 11:31
من که هنوز همین جا ایستاده ام!
کنار همین پارک ِ بی پروانه
کنار همین شمشادها، شعرها، شِکوه ها...
هنوز هم فاصله ی ما
همان هفت شماره ی پیشین است!
دیگر نگو که در گذر گریه ها گُمش کردی!
نگو که نشانی کوچه ی ما را از یاد بردی!
نگو که نمره ِ پلک ِ غبار گرفته ی ما،
در خاطرت نماند!
آیا خلاصه ی تمام این فراموشی های ناگفته،
حرفی شبیه « دوستت نمی دارم» تو
در همان گفتگوی دور ِ گلایه و گریه نیست؟


سلام :دی
حال شما ؟

sise
03-01-2008, 11:39
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم

رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم

به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم

نه نیست:دی
سلام ممنون

magmagf
03-01-2008, 11:43
من از این دنیا چی میخوام
یه جعبه مداد رنگی
بکشم رو تن دنیا
رنگ خوبی و قشنگی
ادمای دست دلباز از توی قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بارداری باغچه


:دی

sise
03-01-2008, 13:27
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

Pejmanpaxx
03-01-2008, 14:29
واي واي
هي ميگه آِي آي
همش ميگه اوي اوي
بازم ميگه آخ آخ
چرا ميگه آه آه
آمپول كه درد نداره

Payan
03-01-2008, 14:53
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

وصل تو مشكل مشكل جان دادن آسان
يارب كن آسان آسان اين مشـــــكل من

سلام آقا جلال حال شما؟

mohammad99
03-01-2008, 15:09
سلام ای نازنین باز نامه دادم
نمی ره قصه عشقت ز یادم
گذاشتی عمرتو پای دل من
نشستی پای حرفای دل من

نرنجیدی تو از امروز و فردام
نترسیدی که من اون سوی دنیام

منٌ و شرمنده کردی با محبت
که دیدار تو اسمش شد زیارت


/-*

سلام

Mahdi_Shadi
03-01-2008, 18:22
تبسم بي تمناي علي هيچ
نواي عمر بي ناي علي هيچ
اگر عمر دو صد نوحت ببخشند
تمام عمر منهاي علي هيچ

منم سلام!!!

sise
03-01-2008, 18:53
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو

اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما
مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

سلام به پایان و همه دوستان

magmagf
03-01-2008, 19:17
ولی چو دید با کسی دیگر همدمش را
امان نداد کمی بیشتر قلب عاشقش را

وی را احاطه کرد پس از سالها سایه مرگ
سالهای سال نقل میکرد این قصه را برگ

که بگیرند بقیه از این داستان پند
مثل وی نیابند از یار خود گزند

sise
03-01-2008, 19:59
در برابر ِ بي‌کراني‌ي ِ ساکن
جنبش ِ کوچک ِ گُل‌برگ
به پروانه‌ئي ماننده بود.
زمان، با گام ِ شتاب‌ناک برخاست
و در سرگرداني
يله شد.
در باغستان ِ خشک
معجزه‌ي ِ وصل
بهاري کرد.
سراب ِ عطشان
برکه‌ئي صافي شد،
و گنجشکان ِ دست‌آموز ِ بوسه
شادي را
در خشک‌سار ِ باغ
به رقص آوردند.

magmagf
03-01-2008, 20:24
در دیوارای خونه داره از تو صد نشونه
گلهای باغچه میگیرن ازفراق تو بهونه
کاش میشد با مهربونی پر کنی این فاصله ها رو
من میخوام اما چه فایده دل تو نامهربونه
جای خالیت مثل یه خار تو چشمام می شینه
کور می شه انگاری بی تو دنیا رو نمیبین

sise
03-01-2008, 23:46
نه ز حشمت و نه ز حكمت و نه ز جادوي ما
كه ز لطف خود است رام ما آهوي ما
نوميدي ما لاف و گزاف است و دروغ
وقتي كه "اميد" خود مي آيد سوي ما

يك دشت مزار و جان غم باره‌ي من
آن ميهن من اين من آواره‌ي من
با اين همه تا "اميد" باشد گو باش
صد خنجر زخم و دل صد پاره ي من

گفت آزادي! بگفتمش مير من است
گفتا شادي! گفتم اكسير من است
گفت آينده! گفتم آنك پسرم
گفتا كه "اميد" گفتم او پير من است

magmagf
04-01-2008, 00:01
تا مرز بی نهایت ، تصویر خستگی را
تکرار می کنند این ،‌ ایینه های بیمار

عشقت هوای تازه است ، در این قفس که دارد
هر دفعه بوی تعلیق ، هر لحظه رنگ تکرار

از عشق اگر نگیرم ،‌ جان دوباره ،‌من نیز
حل می شوم در اینان این جرم های بیزار

بوی تو دارد این باد ،‌وز هفت برج و بارو
خواهد گذشت تا من ، همچون نسیم عیار

saye
04-01-2008, 02:54
روزو شب شط زمان جاريست
آنچه ميماند از اين شط خروشان نيك كرداريست
خاطري را شاد بايد كرد
جاي سيم و زر دلي بايد بدست آورد
آزمندي ها زبيماريست
زر پرستي آتش اندوزيست
رستگاري در سبكباريست
...

sooshiyanet
04-01-2008, 03:44
تیر باران است , اعدام است , گوش کن

بشنو فریاد ستم دیده و جامی نوش کن

شاید این جام تو را عقل به سر باز آرد

که کمان بر کشی و آرش دیگر باشی

==

این saye هم با این آواترش , به این طبع لطیف شاعریش نمیخوره (( بار قبل دعوام کردی , این بار نشنیده بگیر ))

magmagf
04-01-2008, 09:22
يك روز دوباره رو به من خواهي كرد
در كنج دلم باز وطن خواهي كرد
با آمدنت سپيد خوام پوشيد
با دست خودت مرا كفن خواهي كرد

sise
04-01-2008, 09:30
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

Meisam Khan
04-01-2008, 10:07
ما را رها كنيد از اين رنج بي حساب
با قلبي پاره پاره و سينه و كباب

magmagf
04-01-2008, 11:18
بیچاره ي دچار تو را چاره جز تو چیست

چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال


ای عشق، ای سرشت من، ای سر نوشت من

تقدیر من غم تو و تغییر تو محال

saye
04-01-2008, 11:48
لبان ات

به ظرافتشعر

شهواني ترين بوسه ها را بهشرمي چنان مبدل مي كند

كه جان دار غارنشين از ان سودمي جويد

تا به صورت انساندرآيد.



و گونه هاي ات

با دو شيارمورب،

كه غرور تو را هدايت مي كنندو

سرنوشتمرا

كه شب را تحمل كردهام

بي آن كه به انتظارصبح

مسلح بودهباشم،

و بكارتي سربلندرا

از روسبي خانه هايدادوستد

سر به مهر باز آوردهام.



هرگز كسي اين گونه فجيع بهكشتن خود بر نخاست كه من به زنده گي نشستم!



و عشق ات پيروزيي آدميست

هنگامي كه به جنگ تقدير ميشتابد.



و آغوش ات

اندك جائي برايزيستن

اندك جائي برايمردن

و گريز از شهر كه با هزارانگشت

به وقاحت

پاكي آسمان را متهم ميكند.



كوه با نخستين سنگ ها آغاز ميشود

و انسان با نخستيندرد.

در من زنداني ستم گريبود

كه به آواز زنجيرش خو نمي كردــ

من با نخستين نگاه تو اغازشدم.



توفان ها

در رقص عظيمتو

به شكوه مندي

ني لبكي مينوازند،

و ترانه ي رگ هايات

آفتاب هميشه را طالع ميكند.



بگذار چنان از خواببرآيم

كه كوچه هايشهر

حضور مرا دريابند

.



دستان ات آشتي است

و دوستاني كه ياري مي دهند

تا دشمني

از ياد

برده شود.



پيشاني ات آينه ئي بلند است

تاب ناك و بلند،

كه خواهران هفت گانه در آن مي نگرند

تا به زيبائي خويش دست يابند.



دو پرنده ي بي طاقت درسينه ات آواز مني خوانند.

تابستان از كدامين راه فرا خنواهد رسيد

تا عطش

آب ها را گواراتر كند؟



تا در آئينه پديدار آئي

عمر دراز در ان نگريستم

من بركه ها و درياها را گريستم

اي پري وار در قالب آدمي

كه پيكرت جز در خلواره ي ناراستي نمي سوزد!ــ

حضورت بهشتي ست

كه گريز از جهنم را توجيه مي كند،

دريائي كه مرا در خود غرق مي كند

تا از همه ي گناهان و دروغ

شسته شوم.



و سپيده دم به دست هاي ات بيدار مي شود.

...

boy iran
04-01-2008, 11:50
دل سپردن رمز قفل اين حصار تو به تو نيست
با تو بودن بهترينه ! اما ختم جستجو نيست
اونور ديوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعكاس اين ترانه ‚ آخرين آواز قو نيست
بايد بري تا بتونم اين شب رو نقاشي كنم
طعم گس نيشاي اين عقرب رو نقاشي كنم
بايد بري !‌دوس ندارم شب به تو چپ نگاه كنه
دوس ندارم دستاي شب ‚ صورتت رو سياه كنه

sise
04-01-2008, 12:56
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید

saye
04-01-2008, 16:28
دلم خوش نیست . غمگینم برادر جان
از این تکرار بی رویا و بی لبخند
چه تنهایی غمگینی . که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق . عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم . شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه
شبو با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه
دلم تنگه برادر جان
برادر جان دلم تنگه
...

magmagf
04-01-2008, 17:26
هم پاي مژه گاني رو به بالا
پلك ات را بگيران !
اين پيشاني را ببوس !
كه تا بياد بياوريم
روزي كه نمك ِ هوا را مي بلعيم
آن روزها
كه حالا ، ديگر دير است
و ايني كه دست ِ تو
جمجمه ي من است
و آخرين قطار
چشم ِ تو را مَته مي كشد

sise
04-01-2008, 18:02
در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

magmagf
04-01-2008, 19:31
اما چرا
هی هر چه اتفاقی
قندان و استکان ها را
در
سینی می چینم
یا هر چه کفشهایم را...
جفت می شوند
در گوش من
دیگر صدای زنگ نمی آید؟

sise
04-01-2008, 20:32
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

sonata20
04-01-2008, 21:19
دلم می خواست آشتی بدم تگرگو با اقاقيا
خورشيد مهربونی رو مهمون کنم به خونه ها
آخ اگه مرگ امون می داد دوباره باغ می شدم
تو رگ يخ بسته شب نبض چراغ می شدم
وقتی تو شب گم شدم ستاره شب شکن نبود
ميون اين شب زده ها کسی به فکر من نبود
وقتی تو شب گم شدم همخونه خواب گل می ديد
همسايه از خوشه خواب سبد سبد خنده می چيد

magmagf
04-01-2008, 22:11
در بگشاي و به درون آي
نزديکتر و نزديکتر
مرا خواهي يافت
روي بک موج بلند
روي يک قله کوه
روي يک شاخه تر
روي بغض يک شبنم
و لغزش يک طلوع
و صدايي که تا ابد خواهد ماند:
" دوستت دارم "

sooshiyanet
05-01-2008, 06:08
ماه روزی به زمین خواهد آمد میدانم

به خاک مینشیند

برای سجده تو

==

صبح همه بخیر

magmagf
05-01-2008, 06:27
وطن وطنم نبود
نبود ناله ها از زخم
از درد
از ديدن
شنيدن و
سکوت بود .


سلام

sooshiyanet
05-01-2008, 06:39
دنیا دگر نیست جایی برای ما

شاید که رفتن است تنها نجات ما

ماندن همیشه نیست نشان زندگی

گاهی است که رفتن است اوج پرواز ما

==

د : دیشب پریشب اشکنه داشتیم .....

==

صبحت بخیر فرانک سحر خیز

sise
05-01-2008, 10:30
ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب
ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌من مباش و آن جهان بی‌من مرو

ای عیان بی‌من مدان و ای زبان بی‌من مخوان
ای نظر بی‌من مبین و ای روان بی‌من مرو


د : دیشب پریشب اشکنه داشتیم ....

رفتیم بخوریم قاشق نداشتیم!
(بقیه اش همین نیست؟:دی)

sonata20
05-01-2008, 12:12
وقتی تو شب گم شدم ستاره شب شکن نبودميون اين شب زده ها کسی به فکر من نبودوقتی تو شب گم شدم همخونه خواب گل می ديدهمسايه از خوشه خواب سبد سبد خنده می چيدآواز خون کوچه ها شعراشو از ياد برده بودچراغ ها خوابيده بودن شعلشون باد برده بودآخ اگه شب شيشه ای بود گل به ستاره می زدمشکسته آينه شبو نيزه خورشيد می شدم

sise
05-01-2008, 14:44
اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد

و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد

من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه‌تر برانگیزد

بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد

sonata20
05-01-2008, 15:56
دستهای من نرسید به دست تو
میدونیم که ما به هم نمی رسیم
مگه با شکست من شکست تو
ما به هم نمی رسیم آخر بازی همینه
آخر عشق دو تا خط موازی همینه
اگه من بشکنم وتو بی خیا ل
بگذری از من و تنهام بذاری
اگه با تموم این خاطره ها
تو همین دفترمشق جام بذاری
بعد اون دیگه نه من ما ل منه
نه تو تکیه گاه این شکسته ای
بیا عاشق بمونیم کنار هم

magmagf
05-01-2008, 16:34
من از این دنیا چی میخوام
دوتا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونه واسه گفتن خوبی
من از این دنیا چی میخوام
یه وجب زمین خالی
همون قدر که یک اتاقک
بشه خونی خیالی

sonata20
05-01-2008, 16:43
يك دم مرا به گوشه راحت رها مكن
با من تلاش كن كه بدانم نمرده ام
اي سرنوشت مرد نبردت منم بيا
زخمي دگر بزن كه نيفتاده ام هنوز
شادم از اين شكنجه خدا را مكن دريغ
روح مرا در آتش بيداد خود بسوز
اي سرنوشت هستي من در نبرد تست
بر من ببخش زندگي جاودانه را
منشين كه دست مرگ ز بندم رها كند
محكم بزن به شانه من تازيانه

diana_1989
05-01-2008, 18:45
هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من-باری-همه از مردن در سرزمينی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون باشد.

sooshiyanet
05-01-2008, 19:04
در هر سکوت میخوانمت به هزار فریاد

چونان همه قهقه های بی بهانه شاد

رفتی و شکست تنگ تنهایی ماهیم

سوختم هزار سال و خاکسترم بر باد

==

هجو :

د : دیشب پریشب اشکنه داشتیم

رفتیم بخوریم قاشق نداشیم

(( با تشکر از یاد آوری مصراع دوم ))

==


رفتیم بخوریم قاشق نداشتیم!
(بقیه اش همین نیست؟:دی)

ایول خودشه

magmagf
05-01-2008, 19:07
پی اسم تو میگشتم ته یه فنجون خالی
دنبال یه طرح تازه یه طبسم خیالی
فنجونای لب پریده قهوهای نیمه خورده
منو یه عشقی که واسه همیشه مرده
دل به عشق تو سپرده
فال تو رنگ فریب و گریه های عا شقونس
فال من طنین اخرین ترانه
رنگ قهوهای چشمات رنگ خوابه
که تا شب بی نهایت منو برده اونجا که اخر عشقه
اونجا که مرز سرابه

sise
05-01-2008, 19:48
پی اسم تو میگشتم ته یه فنجون خالی
دنبال یه طرح تازه یه طبسم خیالی
فنجونای لب پریده قهوهای نیمه خورده
منو یه عشقی که واسه همیشه مرده
دل به عشق تو سپرده
فال تو رنگ فریب و گریه های عا شقونس
فال من طنین اخرین ترانه
رنگ قهوهای چشمات رنگ خوابه
که تا شب بی نهایت منو برده اونجا که اخر عشقه
اونجا که مرز سرابه


هر كه‌ دلارام‌ ديد از دلش‌ آرام‌ رفت‌
چشم‌ ندارد خلاص‌ هر كه‌ در اين‌ دام‌ رفت

ياد تو مي‌رفت‌ و ما عاشق‌ و بي‌دل‌ بديم‌
پرده‌ برانداختي‌ كار به‌ اتمام‌ رفت

ماه‌ نتابد به‌ روز چيست‌ كه‌ در خانه‌ تافت‌
سرو نرويد به‌ بام‌ كيست‌ كه‌ بر بام‌ رفت

مشعله‌اي‌ بر فروخت‌ پرتو خورشيد عشق‌
خرمن‌ خاصان‌ بسوخت‌ خانه‌گه‌ عام‌ رفت

diana_1989
05-01-2008, 21:00
توی تاریکی شب
توی لحظه های ناب زندگی
زیر نور این ماه سپید
همیشه یاد تو هستم غریبه

sise
05-01-2008, 21:28
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست

رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست

آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست

بازی عشقست کاینجا عاقلان در شش درند
عقل کی منصوبه‌ی این نرد می‌داند که چیست

magmagf
05-01-2008, 23:16
تمام عمر را نفس کشيدم
در حسرت يک رايحه.
و تو،
مواج و شاد
در شاخه ي درختان
سايه ي خورشيد بودي
با غنچه هاي ترانه
در چشمانت
ماهي کوچکي با بالهاي روشن
در سايه ي نگاه من...

Doyenfery
06-01-2008, 00:54
ناز انگشتای بارون تو ، باغم می کنه
میون جنگلا طاقم می کنه
تو بزرگی مثل شب
اگه مهتاب باشه یا نه
توو بزرگی مث شب
خود مهتابی تو اصلا ، خود مهتابی تو
تازه ، وقتی بره مهتاب و هنوز
شب تنها ، باید
راه دوری رو بره تا دم دروازه روز ،
مث شب گود و بزرگی ، مث شب
تازه روزم که بیاد ،
تو تمیزی مث شبنم
مث صبح.

mohammad99
06-01-2008, 01:01
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پيش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پَر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدي ، من نه رميدم ، نه گسستم
باز گفتم كه : تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


*-*

شب خوش

Doyenfery
06-01-2008, 01:29
می آئی و من می روم ، بدرود ، بدرود
چیزی نیاوردیم و چیزی هم نبردیم
بیهوده بود تلخ دردی بود ، اما...
اما ... ، چه درد انگیز ما بیهوده مردیم !

Torment
06-01-2008, 02:58
من که تو بن بست غربت
زخمی از آوار پاییز
فکرچشمای تو بودم
با دلی از گریه لبریز

شب عاشقونه ی من
که حروم شد
مهلت بودن باتو که تموم شد
ندونستم که باید از تو می گزشتم
وقتی از غربت چشمات می نوشتم

بنویس مهلت موندن یه نفس بود
سهم من از همه دنیا یه قفس بود
بنویس
که خیلی وقته
واسه تو
گر یه
نکردم
سر رو شونه هات نزاشتم
مثه دستات سرده سردم...

magmagf
06-01-2008, 06:24
ميدونم با همه قلبم,ترو تنها مي پرستم
حتي توي بي کسي هام, تا هميشه با تو هستم
چه تو باشي چه نباشي
عکس توست تو قاب سينه
هر جا باشم دله عاشق
چهره ء ترو مي بينه

sise
06-01-2008, 09:42
هر دم که شب آهنگ کند ز آتش مهرت
دود دل من راه شباهنگ بگیرد

چون پرتو خورشید رخت بر قمر افتد
از عکس رخت لاله و گل رنگ بگیرد

خون شد دلم از دست سر زلفت و کس نیست
کانصافم از آن هندوی شبرنگ بگیرد ...

magmagf
06-01-2008, 18:13
دلتنگ خواهم ماند
همیشه
نه برای با تو بودن
برای
آمیزش عشق و طعم خوش لیمو
برای عاشقی هایم
برای
همه آن چیزهایی که ندیدی .

diana_1989
06-01-2008, 18:16
:31::31:
ادیتتتتتتتتتتتت میکنیییییییییییییییم

sise
06-01-2008, 19:11
يک‌شب آمدی از راه، شب که نه، غروبی بود
ديدمت دلم لرزيد، اين شروع خوبی بود

چشم‌هايت انگاری چشمه‌ی نجابت بود
- آمد او - به خود گفتم: آن‌که توی خوابت بود

چشم‌هات می‌گفتند: عاشقی نخواهی کرد
دور می‌شدم گفتی: صبر کن! ببين! برگرد!

عاشقانه خنديدی، دستمان به هم پيوست
خلوت قشنگی داشت کوچه‌ای که يادت هست

کوچه را که يادت هست، بافتش قديمی بود
و هميشه می‌گفتی: خلوتش صميمی بود

با بهانه‌ی باران، چشم‌هايمان تر بود
کوچه؛ من؛ تو؛ باران، آه !، راستی که محشر بود

با تو خلوت شب را خوب زير و رو کرديم
تازه اول شب بود، زود بود برگرديم

می‌روی سفر گفتی گر چه دور خواهی شد
زود باز می‌گردی، کاش باورم می‌شد !

در کنار تو آن‌شب مملو از سخن بودم
فکر می‌کنم گاهی: آن‌که بود، من بودم؟

آن‌که شعرها می‌خواند، آن‌که التماست کرد:
می‌روی برو ... اما، زودتر کمی برگرد

mohammad99
06-01-2008, 19:28
دیگه برای موندن
اتاق تو شلوغه

عروسکا بدونین
که عاشقی دروغه

*-
سلام

soheilsmart
06-01-2008, 19:30
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان
ایوان مدائن آیینه ی عبرت دان

mohammad99
06-01-2008, 19:34
نگو به قلبم عاشقی هنوز
نگو به عشق من بمون بسوز

هوای چشمات،درد عشق تو
شبای غمگین و سرد عشق تو

چی شد نگاه اون به قلب تو نشست
گناه من چی بود که قلب من شکست

Doyenfery
06-01-2008, 20:51
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد ؟
با سر و سینه گلهای سپید
نیمه شب باغ غضبناک چه کرد ؟
هیچ یادت هست ؟

magmagf
06-01-2008, 21:58
تيتر درشت روزنامه ها و عکسي از خبرنگار پير جنگ
که پرنده اي غريب روي لوله ي مسلسلي نشسته است ، ما
خسته از نبرد و مرگ که ستاره هاي سرخ بلگراد هم ز راه
مي رسند ، شهر غرق شادي و سرودهاي دسته جمعي است ...

Doyenfery
06-01-2008, 23:55
.
.
.
تنها سخن می گوید فرسنگ ها فرسنگ
گالو ندا داد ;می گویم پسرم
حفظ کن لبخندت را و بخند تمام روز

دوباره بیندیش ; در این مکان ملال آور
برای پسر بچه ها چه زود دگرگون شد
اینک همه دست به دعایند
لکه های خون شسته می شوند

آری همه سبز ها میمیرند
از وقتی رانی بدانجا پای نهاد
گفت هرگز جرئت پرسیدننش را به خود ندهید که با کدام نفرینی به کشیدن چنین نام محکوم شدم
حال همه می دانیم چرا بچه ها نامیدنش
رانی عبوس !
آن دم که بیرون می کشید هفت تیر را از جیبش
و همه نقش بر زمین می شدند

[جیمز هتفیلد, رانی]

saye
07-01-2008, 04:01
در هجوم شاهپرکها ، زندگی را خواهم دید
و در هجوم باد ، ویرانی را
در سبزی آب روییدن را
از طوطی خواهم پرسید
جای اندیشیدن کجاست ؟
رستن را خواهم جست
و از اونشانی حیات را خواهم پرسید
می دانم می داند
...