PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره سنتی



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 [20]

4MaRyAm
03-07-2010, 16:10
توانا و دانا و دارنده اوست
خرد را و جان را نگارنده اوست

جهان آفريد و مکان و زمان
پي پشه‌ي خرد و پيل گران

فردوسی حکیم

Big-Boss
03-07-2010, 16:21
نرم نرمک به سر انگشت خویش
دیم ددک دیم ددک می زند

مختصرا هر شب در جوف پارک
یار و صد جور کلکل می زند

حالا در حضرت عبدالعظیم
شیخ در دوز و کلک میزند

ان شاالله دو روز دگر
خیمه از آنجا به درک میزند


ایرج میرزا (در هجو شیخ فضل الله نوری)

4MaRyAm
03-07-2010, 16:34
دوست با من دشمن و با دشمن من گشته دوست
هر که با من دوست باشد دشمن جان من اوست

بر کدام ابرو کمان چشمم به سهو افتاده است
کان پري با من به چشم و ابرو اندر گفتگوست

کاشانی

Big-Boss
03-07-2010, 16:55
تو را در دلبری دستی تمامست // مرا در بی‌دلی درد و سقامست
بجز با روی خوبت عشقبازی // حرامست و حرامست و حرامست
همه فانی و خوان وحدت تو // مدامست و مدامست و مدامست
چو چشم خود بمالم خود جز تو // کدامست و کدامست و کدامست
جهان بر روی تو از بهر روپوش // لثامست و لثامست و لثامست
به هر دم از زبان عشق بر ما // سلامست و سلامست و سلامست
ز هر ذره به گفت بی‌زبانی // پیامست و پیامست و پیامست
غم و شادی ما در پیش تختت // غلامست و غلامست و غلامست
اگر چه اشتر غم هست گرگین // امامست و امامست و امامست
پس آن اشتر شادی پرشیر // ختامست و ختامست و ختامست
تو را در بینی این هر دو اشتر // زمامست و زمامست و زمامست
نه آن شیری که آخر طفل جان را // فطامست و فطامست و فطامست
از آن شیری که جوی خلد از وی // نظامست و نظامست و نظامست
خمش کردم که غیرت بر دهانم // لگامست و لگامست و لگامست

رومی

4MaRyAm
03-07-2010, 17:18
تير نظر به غير ميفکن که هست حيف
شيرافکن آهوي تو که روبه فکن بود

لطفي نديد غير که مخصوص او نبود
لطفي به من نماي که مخصوص من بود

اي در بر رقيب چو جان مانده تا به کي
جان هزار دل شده در يک بدن بود

من سينه‌چاک و پيش تو بي درد در حساب
آن چاکهاي سينه که در پيرهن بود

کاشانی

Big-Boss
03-07-2010, 17:28
دل دردمند مارا که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی


سعدی

sasan816
03-07-2010, 17:35
یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

حافظ

معرق
03-07-2010, 18:42
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که در دلدار پیوندی

حافظ

kar1591
03-07-2010, 18:44
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشه اش

حافظ

water_lily_2012
03-07-2010, 19:11
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بیکران کرد

حافظ

sasan816
03-07-2010, 19:31
در دیدهٔ عقل روشنایی
مقبول همه صدور گشتی
این کار تو نیست جز خدایی
آیم بر تو به طبع زیراک

سعدی

.::SMS::.
03-07-2010, 19:39
کج قامتان! به وسعت تاریخ ننگتان
کسر است بر تراز عمل فتح دالتان


خود باطلید و دور شما نیز بگذرد
ثبت است بر جریده عالم زوالتان


احسان کاوه

ask_bl
03-07-2010, 20:10
ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او .:.:. همه جوشان و پرآتش کمین اندر بهانه جو
همه از عشق بررسته جگرها خسته لب بسته .:.:. ولی در گلشن جانشان شقایق‌های تو بر تو
حقایق‌های نیک و بد به شیر خفته می‌ماند .:.:. که عالم را زند برهم چو دستی برنهی بر او


مولوی

Dew Drop
04-07-2010, 01:58
وطن خاکي سراسر افتخار است
که از جمشيد و از کي يادگار است
وطن يعني نژاد آريايي
نجابت مهرورزي با صفايي
وطن خاک اشوزرتشت جاويد
که دل را مي برد تا اوج خورشيد
وطن يعني اوستا خواندن دل
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوشهاي غرق آتش ماست
وطن منشور آزادي کورش
شکوه جوشش خون سياوش
وطن نقش و نگار تخت جمشيد
شکوه روزگار تخت جمشيد
وطن فردوسي و شهنامه اوست
که ايران زنده از هنگامه اوست
وطن يعني سرود پاک بودن
نگهبان تمام خاک بودن

Big-Boss
04-07-2010, 08:52
نه از توفان غم ها می هراسی
نه از سیل حوادث بیم داری
غروری در جبینت می درخشد
نگاهت را فروغی از امیدست
تو می دانی ، به هر جای و به هر حال
شب تاریک را صبحی سپیدست

سیمین بهبهانی

molaali
04-07-2010, 09:03
ترسم كه صرفه اي نبرد روز باخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما

4MaRyAm
04-07-2010, 09:36
آن بلبلم که جلوه‌ي آتش گل من است
در دام آرزو نکشد رنگ و بو مرا

کاشانی

haj mohammade
04-07-2010, 10:09
از تو روزی خبری داد نسیمی و هنوز
كوچه نورانی انبوه چراغانی‌هاست


زورق شعر من از چشم تو بیرون نرود
رام دریا نشدن منطق طوفانی‌هاست


من به كفری كه تو پیغمبر آنی شادم
گرچه دنیا پر انواع مسلمانیهاست

4MaRyAm
04-07-2010, 10:12
تهمت کش وصالم و در گرد کوي تو
جز گرد کوچه بهر من کوچه گرد نيست

هرچند دل رفيق غم و درد و محنت است
جمعست خاطرم که به کوي تو فرد نيست

شبها به دوستان چو خوري باده ياد کن
از محتشم که يک نفسش خواب و خورد نيست

haj mohammade
04-07-2010, 10:38
تا شب زلف تو سرفصل غزل خوانی‌هاست
زندگینامه ی من شرح پریشانی‌هاست


با تو من پنجره‌ای روبه طراوت دارم
كه بهار نفسش گرم گل افشانی‌هاست

4MaRyAm
04-07-2010, 11:00
تا شيد برآرد وي و آيد به سر کوي
فرياد برآرد که تمنيت تمنا

نگذاردش آن عشق که سر نيز بخارد
شاباش زهي سلسله و جذب و تقاضا

مولانا

Big-Boss
04-07-2010, 11:09
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی​صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید

آن خانه لطیفست نشان​هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید


رومی

sasan816
04-07-2010, 11:15
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشـانـه‌ای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمی‌گشایی

4MaRyAm
04-07-2010, 11:21
يا رب تو چه کعبه‌اي که باشد شب و روز
روي دل کافر و مسلمان سويت

اي در تو عيانها و نهانها همه هيچ
پندار يقين‌ها و گمانها همه هيچ

از ذات تو مطلقا نشان نتوان داد
کانجا که تويي بود نشانها همه هيچ

ابوسعید ابوالخیر

.::SMS::.
04-07-2010, 11:22
چوب خشکی که به خود رنگ زند نیست درخت
سبز باشید به شرطی که کمی سبز شوید!

قزوه

water_lily_2012
04-07-2010, 11:46
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

حافظ

Big-Boss
04-07-2010, 11:52
فکر کنم با ث باید شروع کنید



حواس پرتیه منه.
تصحیح میکنم.

------------

ثانیه ای گر به دلت بند نباشی
یک عمر شکر ریز لب قند نباشی

water_lily_2012
04-07-2010, 12:00
فکر کنم با ث باید شروع کنید

sasan816
04-07-2010, 12:07
بالاخره با چی شروع کنم

4MaRyAm
04-07-2010, 12:14
ثريا کرد با من تيغ‌بازي
عطارد تا سحر، افسانه‌سازي

زحل، با آنهمه خونخواري و خشم
مرا ميديد و خون ميريخت از چشم

پروین

water_lily_2012
04-07-2010, 12:18
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

حافظ

Big-Boss
04-07-2010, 12:19
ما گبر قدیم نا مسلمانیم
نام آور کفر و ننگ ایمانیم

کی باشد و کى که ناگهان‌ ما
این پرده ز کار خویش بدرانیم


عطار

water_lily_2012
04-07-2010, 12:23
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

سنایی

4MaRyAm
04-07-2010, 12:25
يارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد
گيرد بلا کناري عشق از ميان برافتد

کاشانی

water_lily_2012
04-07-2010, 12:27
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

حافظ

4MaRyAm
04-07-2010, 12:37
ثريا با علو همت تو
به نسبت چون ثري پيش ثريا

بر دست جوادت چرخ سفله
بر راي صوابت عقل شيدا

انوری

water_lily_2012
04-07-2010, 12:42
آسمان کشتی ارباب هنر می شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

حافظ

4MaRyAm
04-07-2010, 12:47
من آن کس نيم کز غرور حشم
ز بيچارگان روي در هم کشم

تو هم با من از سر بنه خوي زشت
که ناسازگاري کني در بهشت

من امروز کردم در صلح باز
تو فردا مکن در به رويم فراز

چنين راه اگر مقبلي پيش گير
شرف بايدت دست درويش گير

سعدی

molaali
04-07-2010, 12:53
راه دل عشاق زد آن چشم خماري
پيداست ازين شيوه كه مست است شرابت

water_lily_2012
04-07-2010, 12:53
تو پنداری که بد گو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است

حافظ

haj mohammade
04-07-2010, 12:58
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن اسـت که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتـر دانـش نزنیم
سر حق بر ورق شـعبده ملحق نکنیم

molaali
04-07-2010, 13:02
مي كند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
روزي ما باد لعل شكر افشان شما

haj mohammade
04-07-2010, 13:04
آسمان کشـتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسـودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصـم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم.

water_lily_2012
04-07-2010, 15:31
میدان وفا دل جوانمرد من است
درمان دل سوختگان درد من است

سنایی

water_lily_2012
04-07-2010, 15:37
بابا این چه نوع مشاعره هست.
حج محمد حجت قبول نیست
من تو پست 4790 با ت تموم می کنم شما با ع شروع می کنی
شعری که تو پست 4787 گفتم تو 5 تا پست بعدی میاری

haj mohammade
04-07-2010, 16:13
اولا حج نه، حاج
دوما من نمی دونم چی شد ولی دیدم که حرف آخر ع بود .
بعدش هم گریه زاری نداره آدمیزاده اشتباه می کنه شما متذکر
بشو ما اصلاح می کنیم.

---------- Post added at 05:13 PM ---------- Previous post was at 05:10 PM ----------

در ضمن شما پستتو ویرایش کردی و گر نه شروع با همون ع بود.
جیییییییییییییگر.:31:

معرق
04-07-2010, 17:38
تنت در جامه چون جام ، باده
دلت در سینه چون در سیم ، آهن

ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که سوز دل شود بر خلق روشن

water_lily_2012
04-07-2010, 17:53
نتوان وصف تو گفتن،که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن، که تو در وهم نیایی

سنایی

Leyth
04-07-2010, 18:06
یک جرعه و صدهزار ساغر
یک قطره و صد هزار مَنهل

4MaRyAm
04-07-2010, 18:19
لعل تو که هست جان حافظ

دور از لب مردمان دون باد

water_lily_2012
04-07-2010, 18:22
در بهای بوسه جانی طلب
می کنند این دلستانان الغیاث

حافظ

4MaRyAm
04-07-2010, 18:29
ثريا چون کفي جو بد به تقدير
که گرداند به کف هندو زني پير

نظامی

molaali
05-07-2010, 10:50
رايحه ي جنت ز بيني يافت حر
رايحه ي جنت كي آيد از دبر

4MaRyAm
05-07-2010, 11:00
راه عشق از روي عقل از بهر آن بس مشکلست
کان نه راه صورت و پايست کان راه دلست

بر بساط عاشقي از روي اخلاص و يقين
چون ببازي جان و تن مقصود آنگه حاصلست

سنایی

water_lily_2012
05-07-2010, 11:53
تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی

سنایی

molaali
05-07-2010, 13:53
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را

معرق
05-07-2010, 18:00
از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم
وز لوح سینه نقشت هرگز نگشت زائل

ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حمائل

4MaRyAm
05-07-2010, 18:46
لولو لال همي بارم ز عشقش در کنار
کز کنارم ناگهان آن لولو لالا گذشت
.
.
دين و دنيا گفتمي در بازم اندر کار عشق
کار من با او کنون از دين و از دنيا گذشت

سنایی

Leyth
05-07-2010, 23:09
تا مرا داده‌اند از تو خبر
از خودم نیست آگهی دیگر

سر به دیوانگی برآوردم
تا نهادم به کوی عشق تو سر

فخرالدین عراقی

haj mohammade
06-07-2010, 08:39
روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است
بنويسيد كه يك مرغ مهاجر بوده است

بنويسيد زمين كوچه ي سرگردانيست
او در اين معبر پرحادثه عابر بوده است

4MaRyAm
06-07-2010, 11:24
تن ما شود نيز روزي چنان
که بروي بسوزد دل دشمنان

مگر در دل دوست رحم آيدم
چو بيند که دشمن ببخشايدم

سعدی

Big-Boss
06-07-2010, 12:05
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا

نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا

ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا

اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا

رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا

برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا


رومی

Vahid_1990
06-07-2010, 12:19
ای کیمیا ای کیمیا در من نگر زیرا که من
صد دیر را مسجد کنم صد دار را منبر کنم
مولانا

Big-Boss
06-07-2010, 14:41
ما را به شیخ موبایل دار، ما را به بسیجی فایل دار
ما را به نهضت حسین، ما را به فرودگاه خمین

ما را به رهبر صوفی، ما را به تایپ کوفی
ما را به حامله ی باکره, ما را به شهید زنده

Vahid_1990
06-07-2010, 15:28
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

Dew Drop
06-07-2010, 16:32
من زن ايراني ام ايراني از جنس تن تو
هم صبور و هم غيورم طفلي از آبستن تو
من زن ايراني ام همسايه و هم نسل شيرين
خواهر تهمينه و هم قصه ي پوران و پروين
من زن ايراني ام اهل تمدن
زاده پارس مثل دريا مي‌خروشم
من خليج‌ام تا ابد فارس
من زن ايراني ام يک چشمه شرم ناب دارم
قد صدها سد سيوند پشت چشمم آب دارم
من زن ايرانيم مي سازمت با خشت جانم
ميزنم تا سقف تو صدها ستون با استخوانم

4MaRyAm
06-07-2010, 19:02
مرا با روشنائي نيست کاري
که ماندم در سياهي روزگاري

نه يکسانند نوميدي و اميد
جهان بگريست بر من، بر تو خنديد

در آن مدت که من اميد بودم
بکردار تو خود را مي‌ستودم

مرا دلسردي ايام بگداخت
همان ناسازگاري، کار من ساخت

پروین

xeNociDe
06-07-2010, 19:08
تورا دیدم شباهنگام کنار جوب آبی...که باشد واسه ی من چهره ات یک یادگاری...

4MaRyAm
06-07-2010, 19:12
يا که به راه آرم اين صيد دل رميده را
يا به رهت سپارم اين جان به لب رسيده را

يا ز لبت کنم طلب قيمت خون خويشتن
يا به تو واگذارم اين جسم به خون تپيده را

بهار

tirdad_60
06-07-2010, 19:20
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟

سعدی

4MaRyAm
06-07-2010, 19:31
مرا سال بگذشت برشست و پنج
نه نيکو بود گر بيازم به گنج

مگر بهره بر گيرم از پند خويش
بر انديشم از مرگ فرزند خويش

فردوسی

xeNociDe
06-07-2010, 19:40
شعر میگویم که یاری آورم...
یار میگوید زشعر یارانی را آورم...

mohsen.ghasemi
06-07-2010, 19:43
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن........منم که دیده نیالودم به بد دیدن
حافظ

.:Z7:.
06-07-2010, 23:03
ن فادي الضعيف يحمل وزرا
انما قصتي کوازرة کلفها
جور ظالم وزر اخري
عيل صبري علي حديث غرام
سعدي

4MaRyAm
07-07-2010, 11:55
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو يکي بپرس از اين غم که به من چه کار دارد

نه بلاي جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلاي شب انتظار دارد

تو که از مي جواني همه سرخوشي چه داني
که شراب نااميدي چقدر خمار دارد


شهریار

Miss Artemis
07-07-2010, 12:33
دیدی ای ماه که شمع شب تارم نشدی
تا نکشتی زغمم شمع مزارم نشدی
بی خبر از بر من رفتی و این دردم کشت
که خبردار ز دشواری کارم نشدی

Vahid_1990
07-07-2010, 12:48
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
مولانا

Masoud-Susa
07-07-2010, 12:59
از کجا جویم ترا ای جان من
رحمتی کن بر دل حیران من

گر جفا دیدی تو از من بی وفا
تو وفاداری،مکن با من جفا
عطار

sasan816
07-07-2010, 13:10
اي همه گل هاي از سرما کبود
خنده هاتان را که از لبها ربود؟

مهر هرگز اينچنين غمگين نتافت
باغ هرگز اينچنين تنها نبود

Miss Artemis
07-07-2010, 13:49
دلم گر آید از کویش برون آگه کنید او را
که گر خواهد مرا من جانب شهر وفا رفتم
شدم سویش به تکلیف کسان اما پشیمانم
نمی بایست رفتن سوی او دیگر چرا رفتم؟

وحشی بافقی

Big-Boss
07-07-2010, 15:34
ما را سفری فتاد بی ​ما
آن جا دل ما گشاد بی ​ما

آن مه که ز ما نهان همی​ شد
رخ بر رخ ما نهاد بی ​ما


رومی

xeNociDe
07-07-2010, 15:43
آمدی یارم ولی حالا چرا...
زین زمان پر مهابا حالا چرا...

Big-Boss
07-07-2010, 15:48
اندر آنجا که باطل امیر است اندر آنجا که حق سر به زیر است
اندر آنجا که دین و مروّت پایمال و زبون و اسیر است
راستی زندگی ناگوار است مرگ بالاترین افتخار است

xeNociDe
07-07-2010, 15:50
تمام لحظه های من برای تو تموم میشه...
شاید باشه لحظه ای که عمر من هم تموم میشه....

Miss Artemis
07-07-2010, 16:56
هرگز نکشم منت نوش از فلک دون
هر چند که دانم بکشد زحمت نیشم
با این همه آزردگی از مرگ چه ترسم؟
بگذار ز کار اوفتد این قلب پریشم

نظام وفا

sasan816
07-07-2010, 17:10
موشكان جملگي شدند بدبخت
شاه بنشسته بود بر تخت
همچو لوطي كاسه گردانا
شاه نشسته بد به تخت عظيم

غبيد زاكاني

Miss Artemis
07-07-2010, 17:16
ماه گردم در شب تار سیه روزان بتابم
شعله ی آهی شوم خود را ز سرتاپا بسوزم
اشک شبنم باشم و بر گونه ی گل ها بلغزم
برق لبخندی شوم در غنچه ی لب ها بسوزم

Vahid_1990
07-07-2010, 17:18
من بی​مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
سعدی

Miss Artemis
07-07-2010, 17:21
من از آن یکی گزیدم که به جز یکی ندیدم
که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد
عجب از حبیبم آید که ملول می نماید
نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد

صادق سرور

sasan816
07-07-2010, 17:25
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پخته راه است ومن خام رسیدن

بر خامی ام نام تمامی می گذارم
بر رخوت در ماندگی نام رسیدن

قیصر امین پور

Miss Artemis
07-07-2010, 17:29
نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست
می توان یافت که بر دل ز منش باری هست

وحشی بافقی

4MaRyAm
07-07-2010, 17:30
تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار
من اگر روزه بگيرم رطب آيد سر بازار

شهریار

Miss Artemis
07-07-2010, 17:33
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم
بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم

وحشی بافقی

4MaRyAm
07-07-2010, 17:50
ماها تو سفر کردي و شب ماند و سياهي
نه مرغ شب از ناله‌ي من خفت و نه ماهي

شد آه منت بدرقه‌ي راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سياهي

شهریار

Big-Boss
07-07-2010, 18:53
يـاران بموافقت چو دیــدار کـنید
بـاید کــه ز دوست یـاد بسیار کنید

چون باده خوشگوار نوشید به هم
نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید


عمرخیام

jb.NY
07-07-2010, 20:32
در این ذره بنهفته کیهان اعظم ... چو در سیم تار مغنّی اغانی.
تویی آن کتاب مقدس که دروی ... بنشسته همه رازهای نهانی

molaali
08-07-2010, 08:26
يا به آهك يا ستره بسترش
تا نمازت كامل آيد خوب و خوش

4MaRyAm
08-07-2010, 08:54
شبي را با من اي ماه سحرخيزان سحرکردي
سحر چون آفتاب از آشيان من سفرکردي

هنوزم از شبستان وفا بوي عبير آيد
که چون شمع عبيرآگين شبي با من سحرکردي

صفا کردي و درويشي بميرم خاکپايت را
که شاهي محشتم بودي و با درويش سرکردي

چو دو مرغ دلاويزي به تنگ هم شديم افسوس
هماي من پريدي و مرا بي‌بال و پر کردي

شهریار

jb.NY
08-07-2010, 09:37
یا رب این سنگر ایمان به چه سازو برگیست ... که سوارانش بهر حمله حصاری گیرند
کی عزای دی و بهمن بسر آید یا رب ... تا گل و سرو چمن ، جشن بهاری گیرند
شهریار

molaali
08-07-2010, 09:58
در كوي نيك نامي ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي تغيير كن قضا را

sasan816
08-07-2010, 10:15
آب آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا كه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن

jb.NY
08-07-2010, 11:30
نه هرکه دل بربود از تو دلبری داند ... نه هر که سر بکشید از تو سروری داند
نه هر که تکیه بمسند زد و بر صدر بنشست ... بزرگواری و آداب مهتری داند

4MaRyAm
08-07-2010, 19:29
ديشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سيل اشک به خون شسته بالشم

شهریار

molaali
09-07-2010, 14:29
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد مي دارد كه بربنديد محمل ها

jb.NY
09-07-2010, 14:54
از کوه و دشت پرس که ان شبرو غریب ... در کوره راهها چقدر رنج برده بود
از جام زرد و سرخ شفقهای صبح و شام ... او زهر ها چشیده و خونابه ها خورده بود

Miss Artemis
09-07-2010, 19:00
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچ است

4MaRyAm
09-07-2010, 20:50
تمام گشت و مزين شد اين خجسته مکان
به فضل و منت پروردگار عالميان

هميشه صاحب اين منزل مبارک را
تن درست و دل شاد باد و بخت جوان

دو چيز حاصل عمرست نام نيک و ثواب
وزين دو درگذري کل من عليها فان

سعدی

Miss Artemis
09-07-2010, 22:28
نبوغی طعن مردم را هدف گشتم که دامانم
ز سنگ کودکان دامان کهسارست پنداری

نظیری نیشابوری

jb.NY
10-07-2010, 06:54
یا رب نظری بر من سرگردان کن ... لطفی بمن دلشدهٔ حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم ... آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن

ابوسعید

mohsen.ghasemi
10-07-2010, 12:47
نا کرده گناه در جهان کیست بگو............وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو
خبام

Big-Boss
10-07-2010, 14:42
وای که نیزه ی تو را ، سینه ی من نشانه شد
درخت پیر تن من ، دوباره سبز می شود
که زخم هر شکست من ، حضور یک جوانه شد


ایرج جنتی عطایی

Miss Artemis
10-07-2010, 14:53
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشکبارانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

حافظ

Big-Boss
10-07-2010, 15:04
عشق باید از زمین تا آسمان
عشق باید در نگاه مردمان
مثل گندم ،مثل نان
روی دست این وآن
عشق باید در میان سفره مان

فریبا شش بلوکی

Miss Artemis
10-07-2010, 15:16
نیست کاری به شما مردم فرزانه مرا
واگذارید دمی با دل دیوانه مرا
خود پرستی ز شما دوست پرستی از من
غم جان است شما را غم جانانه مرا

علی اطهری کرمانی

Big-Boss
10-07-2010, 15:21
آن یار که چون پیچک، پیوند به ما بسته
بر شاخه ی ارزانم، صد بند بلا بسته

زین بند گریزانم، هر چند که می دانم
گر پای مرا بسته، از راه وفا بسته

دریای روان بودم، یخ بستم و افسردم
دمسردی ی ِ او ما را، این گونه چرا بسته،

سنگین نفسم ازغم، در سینه فرومانده
از سُرب مگر باری، بر دوش هوا بسته

فریاد شبانگاهم، در ژرفی ی ِ شب گم شد
یا مرغ فغان مرده یا گوش خدا بسته

شاید که کند روشن، شب های مرا آن کو
قندیل ثریا را، بر طاق فضا بسته

پیراهن بختم را، ترسم نتواند دوخت
خورشید که صد سوزن، بر سر ز طلا بسته

چون عطر نهان ماندم، در غنچه ی نشکفته
رخ از همه سو پنهان، در از همه جا بسته

سیمین به خدا بندی، کان یار به پایم زد
گیرم ز وفا بسته، دانم به خطا بسته


سیمین بهبهانی

Miss Artemis
10-07-2010, 15:28
هر روز دلم در غم تو زار تر است
وز من دل بی رحم تو بیزار تر است
بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو فداکار تر است

مولانا جلال الدین بلخی

Big-Boss
10-07-2010, 15:33
تا زهره و مه در آسمان گشته پديد
بهتر ز می ناب کسی هيچ نديد

من در عجبم ز میفروشان کايشان
زين به که فروشند چه خواهند خريد


عمرخیام

jb.NY
10-07-2010, 15:41
دریغ آن رنج کسب و سود و ثروت ... که خود ورز وو بالی بود و حسرت
همه صحن و سرا شد خانه غیر ... حیاط خلوت و کاشانه غیر

Big-Boss
10-07-2010, 15:43
روی خاک ایستاده ام
تا ستاره ها ستایشم کنند
تا نسیمها نوازشم کنند

فروغ فرخزاد

Miss Artemis
10-07-2010, 15:53
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

وحشی بافقی

Sharim
10-07-2010, 15:54
حرف خیام عزیز شد .

در فصل بهار اگر بتی حور سرشت
یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هرچند به نزد عامه این باشد زشت
سگ به ز من است اگر برم نام بهشت !

پ.ن : با پست قبلی هم زمان شد (معذرت)

Miss Artemis
10-07-2010, 15:57
تلخکامم که به غمخواری من بنشینید
شاد از آنم که به غمها بگذارید مرا
دل دیوانه عاشق نشود پند پذیر
بهتر آن است به خود وا بگذارید مرا

mohsen.ghasemi
10-07-2010, 16:00
آن دم که مرا می زده در خاک نهادید ........اندر کفنم خمره ای از باده گذارید
تا در سفر دوزخ از این باده بنوشم..........بر خاک من از ساقه انگور بکارید

Big-Boss
10-07-2010, 16:06
دَردِد وَ گيان مانگ و خُوَر،يَي روژ نچيدن بي خَوَر
هر چي تواي وَ بان سَر،هر چي تواي وَ بان چَو


مال تو هاله ئاسمان،ئَولا تِرَك وَ كَشكَشان
بيوشه خدا بيليدَمان،وَو ساي چويلِ كالِدَو


رضا جمشیدی

Sharim
10-07-2010, 16:11
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل به دست کمان ابروئیست کافر کیش

پ.ن: این شعر قبلی یعنی چه ؟

Big-Boss
10-07-2010, 16:16
شه‌واره هه‌م شه‌واره هه‌م شه‌واره
چه‌وه‌يلم بي خه‌وه‌و بينه دواره

مِ هه‌ر چي كه‌م ريوود نايده‌و خيالم
وه ناو هه‌رچي هه‌ساره‌‌يله دياره


رضا جمشیدی


پ.ن : شعر قبلی و این دوبیتی به زبان کردی جنوبی هستند. به خاطر احتمال نرساندن حق مطلب ترجمه اش رو نزاشتم مایل بودید پروفایل یا P.M مطرح کنید.

jb.NY
10-07-2010, 19:45
هم از چاهم بر آوردی و هم راهم نشان دادی ... که حبل المتین بودی و هم نور الهدی حافظ
تو صاحب خرمنی و من گدائی خوشه چین اما ... به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ

Big-Boss
10-07-2010, 23:20
ظهر در سفره آنان نان بود سبزی بود دوری شبنم بود کاسه داغ محبت بود.

سهراب سپهری

jb.NY
11-07-2010, 06:37
دیشب به شعر خواجه ره خواب میزدم ... از جویبار خلد برخ آب میزدم
هر بیت خواجه یک خم بودو من خراب ... بس با دو جام چشم ، می ناب میزدم

4MaRyAm
11-07-2010, 08:46
مسافر چون بود رهرو کدام است
که را گويم که او مرد تمام است

Big-Boss
12-07-2010, 15:38
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

محمدعلی بهمنی

tirdad_60
12-07-2010, 16:49
تنها نه خفتن است و تن آساني
مقصود ز آفرينش و ايجادت

نفس تو گمره است و همي ترسم
گمره شوي، چو او کند ارشادت

پروین

haj mohammade
13-07-2010, 13:33
تنت شـــمـــیـــم گــل یاس و نسترن دارد // نـشانـی از گــل شــب بــو و یـاسمن دارد
تو آن گـلی کـــه به دور وجود پر مهرت // چـه بـلــبـلان خوش الحان نغمه زن دارد
دلت ســـرای وفـــا در سرت امید و صفا // چـه رنجـهـا که وجودت ز دست مـن دارد
تو کــوه صبر و یم عشق و بحر احسانی // نمـــودِ صـــبــر تــو فــرهاد کوهکن دارد
تنت به گرمی خورشید عالم افروز است // تــــنــــم نـــیـــاز بـه گرمای آن بــدن دارد

Miss Artemis
13-07-2010, 13:41
در خواب جمال یار می دیدم در عین صفا
وز گلشن وصل او گلی می چیدم بی خار جفا
ناگاه خروس سحری بیدارم کرد گویا زحد
ای کاش که بیدار نمی گردیدم تا روز جزا

mohsen.ghasemi
13-07-2010, 14:38
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش..........این چراغیست کزین خانه به آن خانه برند
حافظ

Vahid_1990
13-07-2010, 14:44
در هوس خیال او همچو خیال گشته​ام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
مولانا

Miss Artemis
13-07-2010, 14:48
من با غم تو یار به عهد و وفای خویش
ای بی وفا تو یار وفادار کیستی؟
تا چند گرد گوی تو گردم گهی بپرس
کاینجا چه میکنی و طلبکار کیستی؟
جامی مدار چشم خلاصی ز قید عشق
اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی؟

جامی

mohsen.ghasemi
13-07-2010, 14:51
یک غصه بیش نیست غم عشق و این عجب............کز هر زبان که میشنوم نا مکرر است
حافظ

haj mohammade
14-07-2010, 14:49
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد


کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد


کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد


دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد

mohsen.ghasemi
14-07-2010, 20:51
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیریند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.
نیما یوشیج

Miss Artemis
14-07-2010, 21:07
مایه ی عیش مدام دگرانت بینم
ساقی مجلس عام دگرانت بینم
تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
چه هوس ها که ندارند هوسناکی چند

وحشی بافقی

*IN*
14-07-2010, 21:17
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت


یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت


بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار
حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت


با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت هیچ کسش محترم نداشت


ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت


هر راهرو که ره به حریم درش نبرد
مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت


حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
حافظ

haj mohammade
15-07-2010, 08:42
تنها ترین پرنده ی بی آشنا منم
سر منشاء بد ِ ناکامی شما منم

باورکنید باورتان دست خورده است
پیغمبر نحس بودن اندیشه ها منم

حتی کسی به فکر شکار کلاغ نیست
قندیل بسته در کشاکش تحریفها تنم

داغ نگاه نفرتتان بر دل من است
تاریک شد از راستگویی آیینه ها پرم

آواز لطف شما شاملم نشد
پر می شود از قار قار ذهن شما سرم

پایان تلخ قصه شیرینتان شدم
خانه به دوش خاتمه قصه ها منم

*IN*
15-07-2010, 09:33
مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را
جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را

گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم
نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را

زلف چون پرچین کند خواری نماید مشک را
غمزه چون بر هم زند قیمت فزاید نیل را

چون وصال یار نبود گو دل و جانم مباش
چون شه و فرزین نباشد خاک بر سر فیل را

از دو چشمش تیز گردد ساحری ابلیس را
وز لبانش کند گردد تیغ عزراییل را

گر چه زمزم را پدید آورد هم نامش به پای
او به مویی هم روان کرد از دو چشمم نیل را

جان و دل کردم فدای خاکپایش بهر آنک
از برای کعبه چاکر بود باید میل را

آب خورشید و مه اکنون برده شد کو بر فروخت
در خم زلف از برای عاشقان قندیل را

ای سنایی گر هوای خوبرویان می‌کنی
از نخستت ساخت باید دبه و زنبیل را
سنایی

هشت بهشت
15-07-2010, 14:04
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سر ودست و تن و پا را
هر آن که چيز مي بخشد ز مال خويش مي بخشد
نه چون حافظ که بخشيده سمرقند و بخارا

*IN*
15-07-2010, 16:08
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم

که می‌بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش

که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بیکسان یار غریبان

مگر خضر مبارک پی درآید
ز یمن همتش کاری گشاید

مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرنی فردا آمد

چنینم هست یاد از پیر دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا

که روزی رهروی در سرزمینی
به لطفش گفت رندی ره‌نشینی

که ای سالک چه در انبانه داری
بیا دامی بنه گر دانه داری

جوابش داد گفتا دام دارم
ولی سیمرغ می‌باید شکارم

بگفتا چون به دست آری نشانش
که از ما بی‌نشان است آشیانش

چو آن سرو روان شد کاروانی
چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی

مده جام می و پای گل از دست
ولی غافل مباش از دهر سرمست

لب سر چشمه‌ای و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفت و گویی

نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز

به یاد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران

چنان بیرحم زد تیغ جدایی
که گویی خود نبوده‌ست آشنایی

چو نالان آمدت آب روان پیش
مدد بخشش از آب دیدهٔ خویش

نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را

مگر خضر مبارک‌پی تواند
که این تنها بدان تنها رساند

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کن نگردد شهره بگذر

چو من ماهی کلک آرم به تحریر
تو از نون والقلم می‌پرس تفسیر

روان را با خرد درهم سرشتم
وز آن تخمی که حاصل بود کشتم

فرحبخشی در این ترکیب پیداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست

بیا وز نکهت این طیب امید
مشام جان معطر ساز جاوید

که این نافه ز چین جیب حور است
نه آن آهو که از مردم نفور است

رفیقان قدر یکدیگر بدانید
چو معلوم است شرح از بر مخوانید

مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ‌انداز هجران در کمین است

haj mohammade
16-07-2010, 09:36
مرده ای بیش نبودم که به دستور شما
تا مسیحا بشوم آب فراتم دادند

تا که احرام ببندم به منای تو حسین (ع)
رخت مشکی تو اندر عرفاتم دادند

رو گرفتی که نبینی عرق سائل را
با دو دست کرمت جلوه به ذاتم دادند

معرق
16-07-2010, 21:46
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر

حافظ

*IN*
16-07-2010, 21:49
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
خیام

Masoud-Susa
04-07-2011, 02:29
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره‌تر است

خیام

urumchi
07-07-2011, 13:42
تا به کنار من بُدی بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام

محمد حسین رهی معیری

Masoud-Susa
07-07-2011, 14:23
می مخور با همه کس ،تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلـک فریادم

زلـف را حلقـه مکن تا نکنی دربـندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم...

حافظ

Ship Storm
07-07-2011, 14:25
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
ملکالشعرای بهار

Havbb
07-07-2011, 15:05
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

حافظ

Kurosh
07-07-2011, 15:11
دوستان توجه داشته باشند که اشعاری که قرار می‌دن، حتماً باید توسط هنرمندی خونده شده باشه !!
و الا اینجا فرقی با تاپیک مشاعره‌ی انجمن ادبیات نخواهد داشت ...


سعی کنید نام خواننده یا اسم آهنگ رو هم در کنار پستتون ذکر کنید ...


ممنون :11:

Ship Storm
07-07-2011, 16:29
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

حافظ

Hamid Hamid
07-07-2011, 16:46
دوستان يه توجهي كنيد به پست ناظر انجمن ... كارهايي رو بزاريد كه اسم خواننده و آهنگ رو هم مينويسيد ...

مثلا در جواب پست بالايي :

در اين شب هاي دلتنگي كه غم با من هم آغوشه ... به جز اندوه و تنهايي كسي با من نميجوشه

كسي حالم نميپرسه كسي دردم نميدونه ... نه هم درد و هم آوايي با من يك دل نميخونه

از اين سرگشتگي بيزارم بيزار ... ولي راه فراري نيست از اين ديوار

حبيب محبيان _ شب هاي دلتنگي

urumchi
07-07-2011, 16:51
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است

شعر از : عطار نیشابوری

آواز از : استاد شجریان

Havbb
07-07-2011, 22:40
تا من آن نرگس مست تو دیدم
دین و دل دادم و مهنت کشیدم

سیامک شجریان

urumchi
08-07-2011, 00:40
مستم ز نگاه تو، زان چشم سیاه تو، جبیبم افتاده به چاه تو، صنما سرگشته راه تو
وز عشقت آرام جان شده ام شیدای زمان، در شب و روز تار من ، مه و خورشیدی ای نگار

نام تصنیف: تصنیف مخالفِ "مست نگاه"

دستگاه: سه گاه

آلبوم: شوق دوست

خواننده: همایون شجریان

آهنگساز و [شاعر]: محمدجواد ضرابیان

Havbb
08-07-2011, 11:20
رفت از دستم اختیار ، بردی از من صبر و قرار
در شب و روز تار من ، مه و خورشیدی ای نگار

نام تصنیف: تصنیف مخالفِ "مست نگاه"

دستگاه: عزیزم اشتباه نوشتی ، دستگاه سه گاه

آلبوم: شوق دوست

خواننده: همایون شجریان

آهنگساز و [شاعر]: محمدجواد ضرابیان

:31: :31: :31:

urumchi
08-07-2011, 14:22
رسوای عالمي شدم از شور عاشقی
ترسم خدا نخواسته رسوا كنم تو را

فروغی بسطامی

Havbb
08-07-2011, 15:05
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی ، نی شکنم شکر برم

استاد شجریان
شعر از مولانا

دل تنگم
08-07-2011, 15:58
مسلمانان مرا وقتي دلي بود
که با وي گفتمي گر مشکلي بود

به گردابي چو مي‌افتادم از غم
به تدبيرش اميد ساحلي بود

حافظ

4MaRyAm
08-07-2011, 17:08
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

Puneh.A
08-07-2011, 17:24
سوختم از غم و کی باشد
غم من مایه آزارش

شب در اعماق سیاهی ها
مه چو در هاله ِ راز آید

نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده باز آید

Masoud-Susa
08-07-2011, 18:48
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا دل رسد به جانان،یا جان ز تن برآید

محمد اصفهانی آلبوم برکت
شعر حافظ شیرازی

urumchi
08-07-2011, 19:46
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو




گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو


شعر از: مولانا
خواننده تصنیف: علیرضا قربانی
نام تصنیف: غلام قمر
آلبوم: قاف عشق

دل تنگم
09-07-2011, 02:41
وقتي اگر برانيم، بنده‌ي دوزخم بکن
کاتش آن فرو کشد، گريه‌ام از جدايي ات

راه تو نيست سعديا، کمزني و مجردي
تا به خيال در بود، پيري و پارسايي ات

سعدی

Kurosh
09-07-2011, 03:12
دوستان عزیز ...


روال این تاپیک دقیقاً مشابه تاپیک موازی اون در انجمن ادبیات شده؛ یعنی بیش‌تر اشعاری که از ابتدا اینجا قرار داده شده و هم‌چنان هم قرار داده میشه، صرفاً شعر سنتی یا نو هستن و لزوماً از سوی خواننده یا گروهی با موسیقی همراه نشدن! در مواردی هم که این اشعار توسط هنرمندان خوانده شده، اغلب نام هنرمند و نام اثر در پست ذکر نمیشه ...


تاپیک‌های انجمن موسیقی، باید در راستای اهداف این انجمن فعالیت داشته باشند، پس این تاپیک هم که جزیی از این انجمن محسوب میشه، از این امر مستثنی نیست ...


با توجه به روالی که در این 400 و اندی صفحه طی شده و هم‌چنان در حال طی شدن هست، تاپیک قفل و ادامه‌ی مشاعره‌ی سنتی در تاپیک زیر و با قانونی که در پست اول اون اومده و کاربران عزیز ملزم به رعایتش هستند، پیگیری میشه ...


مشاعره با اشعار موسیقی سنتی (پیش از شرکت در تاپیک، پست اول مطالعه شود) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


با تشکر از همکاری شما ... :11: