PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 [7] 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

MOHAMMAD2010
23-03-2011, 23:11
دلم می‌خواد گریه كنم برای قتل‌ عام گـل
برای مرگ رازقی دلم می‌خواد گریه كنم
برای نابودی عشق واسه زوال عاشقی
وقتی‌كه قلبها و گـلها شكسته و پرپر شدن

Reza Azimy_RW
24-03-2011, 00:07
مبر ز مویه سپیدم گمان به عمره دراز - جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی
بگو اگر چه به جایی نمیرسد فریاد - کلام حق دمه شمشیر میشود گاهی

===============

افسوس که نانه پخته خانان دارند - اسباب تمام ناتوانان دارند - انان که بردگی نمی ارزیدند - امروز کنیزان و غلامان دارند .

vahid0801
24-03-2011, 00:27
ببین با عشقت زیبا پرستم
به پات میمونم تا وقتی هستم

تویی سرودی که رو لبامه
بردن اسمت اوج صدامه........

iCe m@n
24-03-2011, 01:02
این غافله عمر عجب می گذرد # دریاب دمی که با طرب می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری # پیش آر پیاله را که شب می گذرد

Puneh.A
24-03-2011, 09:24
یه شب خوب تو آسمون یه ستاره چشمک زنون
خندید و گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون
ستاره قشنگی بود ،آروم و ناز و مهربون
ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون
اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون
ابره اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون
حالا شبا به یاد اون زل می زنم به آسمون
دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون؟
تو رفتی و از خودت هم نذاشتی حتی یه نشون

.mehdi
24-03-2011, 12:55
از بهار ،

تقویم میماند ..

از من ،

استخوان هایی که ، تورا دوست داشتند ...

iCe m@n
24-03-2011, 12:59
ز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده‌ی کوته نظران
دل چون آینه‌ی اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه‌ی شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

actros 1843
24-03-2011, 15:10
دل در دست محبوبي گرفتار

وسر در كوچه باغي بي سردار

از اين بهبوده گرديدن چه حاصل

پیاده مي شوم دنيا نگهدار

anon85
24-03-2011, 15:17
نقش كرديم رخ زيباي تو بر خانه ي دل
خانه ويران شد و آن نقش به ديوار بماند
...

iCe m@n
24-03-2011, 17:03
دانی از زندگی چه میخواهم؟

من تو باشم تو پای تا سر تو

زندگی گر هزار بار بود

بار دیگر تو ... بار دیگر تو ....

M3HRD@D
24-03-2011, 19:06
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
باشد رازی با ستارگانم

امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم

از شادی پرگیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک

در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم


امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم

با ماه و پروین سخنی گویم
از روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
می کاهم از غمهای

ماه و زهره را به طرب آرم
از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها
نغمه ای بر لبها

maziarb
24-03-2011, 19:17
سالی که نکوست، از بهارش پیداست!

H.Operator
24-03-2011, 19:24
خدايا کن نگاه بر حال زارم
خدايا برس به دادم کس ندارم

خدايا درد و غم شد حاصل من
خدايا غم نشسته بر دل من

خدايا خسته ام من از زمونه
خدايا عالمت عاشق کشونه

خدايا من غریب و دل شکستم
خدايا از زمونه خیلی خستم

خدايا من در این دنیا اسیرم
خدايا تو بگو من کی می میرم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehrnaz1368
24-03-2011, 23:34
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

anon85
25-03-2011, 01:19
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشمِ مست و میِ صافِ بيغشم

گفتی ز سرِ عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم

من آدمِ بهشتیم اما در این سفر
حالی اسیرِ عشقِ جوانانِ مَه‌وشم

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
اِستاده‌ام چو شمع، مترسان زِ آتشم
...

actros 1843
25-03-2011, 01:26
پروردگارا ... به من بیاموز ...
دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ...
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ...
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم
ننواخنتند ...
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !

iCe m@n
25-03-2011, 02:30
گاهی از خیال تو دور می شوم

و گاهی محو شده در خیال تو

گاهی در حضور تو

دل تنگ می شوم

و گاهی

محو دیدن تو می شوم

اما چه چیز آرام میسازد مرا...

در سیاهی لحظه ها

دلتنگی هایم را

دلتنگی هایم را........

LΩRD
25-03-2011, 03:55
اگر غرور نبود ...

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفت ،

و ما کلام دوستت دارم را ،

در میان نگاه های گهگاهمان ،

جستجو نمی کردیم ...

Alireza_SA
25-03-2011, 11:06
واسه این تنهایی... بهت اصلا نمیاد... که مقصر باشی ...
تو با این زیبایی ... نمیتونی از عشق ... متنفر باشی ...

Hamid Hamid
25-03-2011, 13:00
اندر دل بي وفا غم و ماتم باد ... آن را كه وفا نيست ز عالم كم باد

ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد ... جز غم كه هزار آفرين بر غم باد

مولانا !

saghar goli
25-03-2011, 14:23
افسار دلم دست خدا بود چنین شد!
وای اگر دست خودم بود چه میشد؟
مقصود دلم مهر و وفا بد چنین شد!
گر مقصد من جور و جفا بود چه میشد؟

anon85
25-03-2011, 15:59
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشمِ گشاد از کرمش می‌دارم

به طرب حمل مکن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

(...)

پاسبان حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

(...)

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بود بازارم

Pessimist
25-03-2011, 17:17
دلم تنگ است
بسان قایقی گم گشته در دریا
پر از ترس است
نمیدانم کجا بودم کجا هستم
مقصد نامعلوم است
در این آشفته بازار
به دیدار تو مشتاقم

Alireza_SA
25-03-2011, 18:57
پنجردن داش گلیر
آی بری باخ بری باخ

خومار گوزدن یاش گلیر
آی بری باخ بری باخ

سنی منه ورسلر
آی بری باخ بری باخ

اللهده خوش گلیر
آی بری باخ بری باخ

ترجمه:

از پنجره سنگ میاد
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن

از چشم خمار اشک میاد
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن

تو رو اگه به من بدن ...
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن

به خدا هم خوش میاد ...
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن

Mehrnaz1368
25-03-2011, 23:18
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

Open-Source
25-03-2011, 23:41
نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفر
فروم پارسی زبان و بنیاد متن آزاد
:31:

baren
25-03-2011, 23:53
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست


فریاد که فریادرسی پیدا نیست

شاهزاده خانوم
26-03-2011, 00:59
اینگونه نگاه کنید ...


مرد را به عقلش نه به ثروتش

...زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

Lady parisa
26-03-2011, 07:57
آسمان صاف است ...

آسمان چه مي داند

برگ ها زردند!

كلاغ ها خسته

و من عابري تنها

در زير آخرين سايه

اين زمين خاك خورده ام!

mohammadrezag
26-03-2011, 11:04
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند پی زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Lady parisa
26-03-2011, 11:29
من منتظرت شدم ولي در نزدي

بر زخم دلم گل معطر نزدي

گفتي كه اگر شود مي آيم اما

مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي

Hamid Hamid
26-03-2011, 11:40
اي بزرگ موندني ... اي طلايه دار روز / سايه گستر رو تنه از گذشته تا هنوز

اي صدات صداي نور ... تو شب بوسيدني / اي سخاوت غمت بهترين بوسيدني

اگه شعرم زمزمه ... توي بازار صداس ... تپش قلبم اگه پچ پچ شاپرك هاس

تو رو فرياد ميزنم ... اي كه معجزه گري ... اي كه اين شب زده رو به سپيده ميبري ...

اي تو ياور بزرگ همه قلب هاي شكسته ... اي تو مرهم عزيز هرچي دست پينه بسته

رو كدوم قله نشستي ... تو كه دنيا زير پاته / واسه ي دست هاي خالي لرزش پاك صداته !!

توي قرن دود و آهن ... تو رسول گل و نوري:40: ... تو عطوفت مسلم ... تو حقيقت غروري

تو مفسر محبت ... تو طلايه دار صبحي ... تو خود سردار صبحي ...

اسم تو اسم شب من ... به شكوه اسم اعظم متبرك و عزيزي مثل سجده گاه آدم



اينم شعري در وصف حضرت محمد كه من الان خيلي يادش هستم!!

Puneh.A
26-03-2011, 11:52
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و برش
الهی که مریض بشه پیغام بده که زود بیا
وقتی که اونجا برسی بسته شه چشمای ترش
الهی که روز وصال
طوفان شه از سمت شمال
هیچی از اون روز نمونه به جز گلهای پرپرش
عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه
زجرایی که به من دادی خوب ببینی تا آخرش
الهی که یه آب خوش از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن اون چشمای در به درش
قسم می خوردی با منی قسم می خوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرت بیاد الهی خبرش
یکی دو تا سه تا که نیست
از خیلی هاش بی خبرم
هر چیز رو که نمیشه گفت پس می کنم مختصرش
هرچی بدی کردی به من الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جات رفته شده همسفرش
واسه خدام فکر می کنم مشکله قدری باورش
می خوام بدونم قد من عاشقته دوست داره؟
اینکه رها کردی منو می ارزه به دردسرش
نامه رو به تو نمی دم می فرستمش واسه خدا
تا ببینه چقد بده بنده از بد بدترش

iCe m@n
26-03-2011, 17:57
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

Alireza_SA
26-03-2011, 18:58
اینگونه نگاه کنید ...


مرد را به عقلش نه به ثروتش

...زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

...

همونی بود که تو این لحظه احتیاج داشتم
خوشحالم که سر زدم به تاپیک ...
مرسی

برسیم به حال و احوال ما ...

خیلی دلم گیره خیلی گرفتارم...:40:
دوس داشتنت خوبه خیلی دوستت دارم ..:40:

Pessimist
26-03-2011, 19:05
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمنک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمنک است

Puneh.A
26-03-2011, 21:37
ای ستاره ؛ ای ستاره غریب!
ما اگر زخاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمی رسد؟
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمی رسد؟

M3HRD@D
26-03-2011, 22:21
دلتنگم از این قاب‌های مضحک بی روح

لبخندهای خشک

احوال‌پرسی‌های معمولی

چشمان من

تصویری از جنس تو می‌خواهد....!

attractive_girl
27-03-2011, 00:52
کاش می دانستند که دل من نه تلفن عمومیست و نه کلکسیونر عشق های رنگارنگ

دل من آن طور که آنها فکر می کنند با همه مهربان هم نیست

دل من تنها وحشی کوچکی است که با کمترین محبتی رام می شود

دل کوچکم میترسد نمی خواهد اهلی شود ، به همین سادگی !

Puneh.A
27-03-2011, 09:07
هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم
آنقدر که در من هراس گرفتن دستی هست هراس گم شدن نیست

amour1
27-03-2011, 09:20
لبخند های بی مهابایت را
از من دریغ نکن
سهم چشمهای من
از سخاوت تو
اشکی ست
که سببش
لبخندت است

Hamid Hamid
27-03-2011, 09:55
مهرداد اوستا

البته این مهرداد اوستا تخلص ایشون هست و اسم اصلیشون محمد رضا رحمانی...


بدون تو بودن سهم من نیست ... من که با تو دلخوشم ...

نمیتونم از تو دور بمونم ... آخه دنیای منی ... عزیز من بگو برمیگردی پیشم...!!!

ferdouscompany
27-03-2011, 10:47
من از زنگار هر آینه بیزارم
که می پوشد جلای روشن تصویر معصوم حقیقت را

"زهری"

pojman
27-03-2011, 11:03
در نهان سوخت
نه از باورش
بلکه از جسارتی که نیافت
برای بی باوری

شاهزاده خانوم
27-03-2011, 15:24
گرگها هجوم آورده اند،

حکم کرده اند!،

دریده شوم...
...
به جلو می‌نگرم،

راهی نیست.

پشتِ سر،

پناهی نیست.

در کنار،

یاری نیست.

با توام!،

آن بالا،

خدایی هست؟!

Hamid Hamid
27-03-2011, 15:40
گر حال تو همچون من آشفته خراب است ... گر خواهش دل هاي من و تو بي حساب است ...

اي واي به حال هر دوي ما ...

Mehrnaz1368
27-03-2011, 15:58
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی

شاهزاده خانوم
27-03-2011, 16:13
حالا که ميخوام شب و روز به همديگه دروغ بگن ساعتها هم دقيق شدن

saba_moha
27-03-2011, 16:35
تو اگر میدانستی

که چه زخمی دارد

که چه دردی دارد

خنجر از دست عزیزان خوردن

از من خسته نمیپرسیدی

اه ای مرد تو چرا تنهایی.....؟!

anon85
27-03-2011, 17:46
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
...

@R3Z
27-03-2011, 18:23
من آدم سخت گيري نيستم,فقط سخت "آدم" گير ميارم . . .

iCe m@n
27-03-2011, 19:21
گاهی از خیال تو دور می شوم

و گاهی محو شده در خیال تو

گاهی در حضور تو

دل تنگ می شوم

و گاهی

محو دیدن تو می شوم

اما چه چیز آرام میسازد مرا...

در سیاهی لحظه ها

دلتنگی هایم را

دلتنگی هایم را........

Pessimist
27-03-2011, 19:28
انگار چند روزی هست که خدا نگاهم نمیکند....
...........
...........
............
...........

Open-Source
27-03-2011, 23:32
مرو به خانه ی ارباب بی مروت دهر

که گنج عافیتت در سرای خویشتنست

mahya78
27-03-2011, 23:42
بوی گل نرگس؟
- نه،
که بوی خوش عيد است!
شو پنجره بگشا،
که نسيم است و نويد است.
رو خار غم از دل بکن، ای دوست،
که نوروز
هنگام درخشيدن گلهای اميد است.
بر لالهء از برف برون آمده بنگر،
چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپيد است.
با نقل و نبيدم نبود کار، که امروز
روی تو مرا عيد و لبت نقل و نبيد است.
گر با دل خونين، لب خندان بپسندی
با من بزن اين جام، که ايام، سعيد است!

MOHAMMAD2010
27-03-2011, 23:48
زندگی يه بازيه كی از عمرش راضيه
ابر گريونه دلم چشمه خونِ دلم
نميتونم دلم رو راضي كنم
اين دل ديوونه رو راضی به اين بازی كنم

vahid0801
28-03-2011, 00:31
چه خوش باشد اگر زند با دو سه تیرم
که صیدش شوم و زیر قدم هاش بمیرم
ز غیرش همه سیرم
ز غیرش همه سیرم

سرم پر ز هوایش
دلم جای ولایش
غلامم به سرایش
همه هستی و دینم به فدایش
ربوده ز سر روح و نمین عقل صدایش
کسی نیست به پایش
به قربان نوایش
به قربان دعایش
دلم گشته خریدا بلایش
دلم گشته خریدا بلایش

دلم غرق کمالش
پریشان وصالش
یا باب الله و دیان دینه

M3HRD@D
28-03-2011, 00:33
تا کی

در شعرهای من

به‌دنبال خودت هستی؟

یک‌بار هم

در شعرهای من

به دنبال خود من باش.

لطفاً مرا آهسته خوانی کن!

Pessimist
28-03-2011, 06:18
اي باغ پائيزي دل منهم دلي سرد است و طفل برگهاي آرزويم را دست نااميدي تير باران ميكند پائيز ولي پائيز من پائيز اندوه است ـ دلم لبريز اندوه است . چنان زرينه پولكهاي تو كز جنبش هر باد ميبارد ـ مرا برگ نشاط از شاخه ميريزد نگاه جانپناهي نيست ـ كه از لبهاي من لبخند پيروزي بر انگيزد

amour1
28-03-2011, 08:04
بازگشتی در کار نیست

یک بار که بروی،

برای همه ی عمر

رفته ای !

حتی اگر برگردی ...

Hamid Hamid
28-03-2011, 08:19
سلام دوستان ... داشتم به اين فكر ميكردم كه چه خوبه آدم ها به جاي دكتر و مهندس بودن يك ذره سر سوزن فقط فهم و شعور داشتند ... اين خيلي مهمه ... خيلي آدم ها علم دارند ... اما شعور و فهم رفتاري ندارند و اين يعني فاجعه ... به نظم شعور مهمترين نياز يك انسان هست ... حتي اگه تو هر 100 هزار نفر 2 تا دكتر و مهندس باشه اما بقيه ي مردم شعور و فهم رفتاري داشته باشند دنيا گلستان ميشه ... اما ...

خوش آن دل كه ذره اي فهم و شعور دارد ... وز آن همه علم بهره اي اندك دارد ..!!!

اين رو الان از خودم ساختم!!

Ghorbat22
28-03-2011, 10:57
از آنچــــــــــه

رنـــــــــج می بریـــــــم

زندگــــــــــی نیستــــــــ ;

زندگــــــاننــــــد

Hadi King
28-03-2011, 11:50
دل تنگ از کنار پنجره گذشتم
دیشب من چنان فیلمی در دور تند از ذهن خسته ام عبور کرد

بیهوده برایت میگویم:

«دیشب هوای بیرون بوی تو را داشت
ماه از تو سخن میگفت و ستاره از تو می نوشت
دیشب باد آواز تو را میخواند و درختان سر مست رقص تو را تکرار میکردند
راستی بگویمت دیشب فاخته هم خواند و دخترک کوچک همسایه گریه نکرد
من غرق خیال تو دوره کردم شبها و روزهای گذشته را که چگونه آواز تو را تکرار کنم
چه بگویم که غرور کلمه های پیشین تو پنجره را بست و چراغ را کشت
وآخر در زیر ملحفه ای گرفتار سرود خواندم که باید گذاشت و گذشت....»
دلتنگ از کنار پنجره می گذرم
با یاد گذشته ای نه چندان دور که پنجره تکرارش کرد
امشب پرده را هم می کِشم ..
:40::40:

Alireza_SA
28-03-2011, 13:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نگو بهار چی شده پرنده ی غمگین ...
برای هیشکی نخون به پای هیشکی نشین ...

amour1
28-03-2011, 15:10
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دلسپرده ام.
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام.
اما رهایم نکن...

4MaRyAm
28-03-2011, 18:02
امشب دلم از خدا گرفته

از همهمه و صدا گرفته

از اينهمه ادعاي پاکی

از پوچی ادعا گرفته

مغروق میان خلوت خویش

از اين همه انزوا گرفته

هر روز دعا کنم ولیکن

دل پاسخ اين دعا گرفته ؟

گویند به من نکن شکايت

اما دلم از خدا گرفته
.
.
.

Pessimist
28-03-2011, 19:19
یادته برات نوشتم اگه عاشقم نباشي الهي بميري

اگه دوستم نداشته باشي غير من كسي رو داشته باشي الهي بميري



بعدش برات نوشتم همه رو دروغ نوشتم خودم بميرم



اگه تو يه روزخواسته باشي كه منو دوست نداشته باشي خودم ميميرم



برات بميرم برات بميرم



نبيني قهر خدا رو بدي هاي روزگا رو الهي نميري



بمونه سايه ات روي سرم مي دوني برات در به درم الهي نميري



وقتي تو چشات زل مي زنم با غم نگات فال مي زنم

وقتي مي بينم دوستم داري از ته دلم داد مي زنم



اگه يه روزي فرشته ها بخوان تو رو زود تر ببرن



به اونا مي گم كه از قديم ماهي رو با تنگ مي برن



الهي نميري الهي نميري الهي نميري

Mehrnaz1368
28-03-2011, 19:27
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراغ
بر گرفتی ز حریفان دل و دل می دادت

M3HRD@D
28-03-2011, 19:40
جغرافیای روح من

صحرای آفریقاست

ٱن‌قدر وسعت دارد اندوهم

که اقیانوس هم انگاری آرامم نخواهد کرد

من دارم از قحطی چشمان تو می‌آیم

باید نگاهت را

در تک تک سلول‌های من بگردانی

لب‌های من از گفتن باران

قانع نخواهد شد

من از وفور آبی‌ات آرام می‌گیرم

امشب مرا لبریز کن از عشق

امشب مرا سیراب کن از خود...

barani700
29-03-2011, 01:11
آرزویم مردن در صدای تو بود
یارفتن با صدایت
یاخاموش شدن در صدایت
صدایتو چون باد گذشت
و منبه دامن تاریکی
آویخته ام

anon85
29-03-2011, 01:50
در شب اکنون چيزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر اين بام که هر لحظه در او بيم فرو ريختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ی باريدن را گوئی منتظرند
...

mehrdad-hp
29-03-2011, 02:44
نمی دانم آیا هرگز خودت را گم کرده ای یا نه؟
اما یک روز در نقطه ای می ایستی و حس می کنی زمین زیر پایت خالی شده.
هرگز دستانت به خورشید و ستارگان نمی رسد تا به آنها آویزان شوی..
هیچ کس دست گرم دوستی روی شانه هایت نمی گزارد..
تنهایی تمام هستی ات را پر کرده و حتی گوشهایت هیچ صدایی را نمی شنود و قلبت...
... مثل یک حفره ی پوک در سینه ات می تپد.
وحشت زده حس میکنی به جای خون گرم زندگی ، آب سرد در رگهایت جریان دارد.

آنوقت دوست داری فرار کنی ، و از همه کس و همه چیز بگریزی و به سفر بی نهایت بروی..

خراب کنی ، بسوزانی ، خاکستر شوی.... و تبدیل به هیچ شوی

مهرداد:45:

H.Operator
29-03-2011, 04:32
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
29-03-2011, 11:10
آبـــــــ نریختــم که برگردی !

آبـــــــ ریختـم تا پاکـ شود

هرچـه رد پای توسـت از زندگیـم

مهسابرزگر
29-03-2011, 12:55
تو اینقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه

Hamid Hamid
29-03-2011, 17:00
بازا (باز بيا) كه بگويد باز دل درد نهانش را ... بازا كه بجويد باز دل جا و مكانش را

Mehrnaz1368
29-03-2011, 22:21
آنکه می گردد با گردش شب
گفت و گو دارد با من به نهان.
از برای دل من خندان ست
آنکه می آید خندان خندان.
......

Lamanta
29-03-2011, 22:53
روزهـــاست
از سقــف لحظــه هــایم
یــاد تو چـکه می کنـــــد
اگـر بـاران بنـد بیـایـــــد
از ایــن خـانه می رومــــــــــــــــ

Tina One
30-03-2011, 00:25
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ
همین حالا

anon85
30-03-2011, 01:09
در شب کوچک من، افسوس
باد با برگ درختان ميعادي دارد
در شب کوچک من دلهره ي ويرانيست

گوش کن
وزش ظلمت را مي شنوي ؟
من غريبانه به اين خوشبختي مي نگرم
من به نوميدي خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را مي شنوي ؟

...

barani700
30-03-2011, 01:22
فال مان هر چه باشد
- باشد
حال مان را دریاب
خیال کن " حافظ " را گشوده ای و می خوانی :
" مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید "
یا
" قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود "
چه فرق ؟
فال نخواندهء تو
- منم.

Hamid Hamid
30-03-2011, 09:36
بي تو من يه شعر تازه تو كتاب ها دارم ... رفتي و نغمه ي شادي رفته از كنارم

بي تو زمونه نا مهربونه ...

بي تو دنيا دلم رو سوزونده ... بوي عطرت هيچ كجا نمونده

بي تو بي من يعني جدايي ... كجاست روزهاي آشنايي !!

بي تو دل تو سينه مرد ... گل هاي سرخ باغچه بي تو پژمرد !!

4MaRyAm
30-03-2011, 11:53
اعتماد کن!

به دستانم

چشمانم

لبانم

و قلبی که

در سینه دارم

و آهی که

از عمق ناپیدایش

بر می آید

اعتماد کن!

به طنین بی پژواک صدایم

که در حیرت زمان های خاموشی

سکوت شده است

سکوت در مرزی چون هبوط

اعتماد کن!

به آبی اعتمادمان

اعتماد کن!

به سبزی اعتقادمان

اعتماد کن!

به سرخی ارتباطمان

اعتماد کن! ...

Mehrnaz1368
30-03-2011, 12:26
به اختیارت اگر هزار تیر جفاست
به قصد جان من خسته در کمان داری
بکش جفای رقیبان مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
به وصل دوست گرت دست می دهد یک دم
برو که هر چه مراد است در جهان داری

Hadi King
30-03-2011, 19:02
وقتی نیستی ، هر چی غصه س تو صدامه
وقتی نیستی ، هر چی اشکه ، تو چشمامه
از وقتی رفتی ، دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی که بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم

حالا عکست ، تنها یادگار از تو
خاطراتت ، تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی ، یاد تو ، هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی كه من عاشق تو بود


نميدونم

واقعا چرا ؟

ميزارن ميرن

بهونشون سر نخواستن ما ميزارن ...
:45:

mehrdad-hp
30-03-2011, 21:00
یاد تو دیریست که در کوچه پس کوچه های ذهنم پرسه می زند
و در باغ وجودم شکوفه می کند
و در پیچاپیچ رگهایم گم می شود.
آخرین نقش تو هنوز در تاریک روشن من سو سو می زند
و دلم پرپر می شود.

آری در دلم از یاد تو غوغاست

مهرداد

barani700
31-03-2011, 00:31
کجاست حرف ناباورانه ای
که باور آن مشکل است
در وصف تو
نگفته باشم
سحر هم به داد تو
صبح می گریزد
از آه ناله من

water_lily_2012
31-03-2011, 00:51
نيمه شب است و همه جا غرق در سكوت و تاريكي
تنها مانده ام ميان شعري ناگفته
بايد بنويسم، ادامه خواهم داد
اما چه كنم
سكوت و تنهايي با صداي كليدها همراه شده
و مرا به خوابي ناز فرو مي برد ...

amour1
31-03-2011, 07:20
چتر ها را بايد بست
زير باران بايد رفت
فکر را خاطره را زير باران بايد برد
باهمه مردم شهر زير باران بايد رفت
دوست را زير باران بايد ديد
عشق را زير باران بايد جست
زير باران بايد چيز نوشت حرف زد نيلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است

Mehrnaz1368
31-03-2011, 09:54
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه ی رنگ پریده , خون سرد؟
هر که با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
....

Ghorbat22
31-03-2011, 16:20
دعاي بـــــاران چرا ؟؟!

دعاي عشــــق بخوان!

اين روزها دل ها تشنه تر اند تا زمين ها...

خدايا كمي عشـــــــــق ببار

M3HRD@D
31-03-2011, 18:41
زلزله اي با ريشتربالا
ـ خيلي بالا ...گاهي بالاترازحدتوانم ـ
وجود وروحم را مي لزراند
و چقدر وحشتناك است وقتي مي بينم هيچ چيز سر جاي خود نيست
بغض ...بهت ...ناباوري ...سكوت...تفكر ...تناقض
پس لرزه !!!

بايد بروم !
مثل كرم ابريشم دور خود پيله اي بتنم...
تنها باشم
به اميد پروانه شدن...

anon85
31-03-2011, 22:48
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
...

barani700
31-03-2011, 23:31
بگیر این رز سفید را
شاخه های رز خون نمی آورند
انگشتان ات در امان اند...

mf.designing
31-03-2011, 23:37
ملخ افتاده توی خرمن گندم
منم مثل همه از کار بیکارم
به جای داس شونه توی دستامه
فقط به فکر گندم زار موهاتم
اگه بارون به شیشه مشت میکوبه
بیا اینجا بشین کنار این کرسی
خدا با دست من دستاتو میگیره
تو از چشم خدا حالم رو میپرسی
نه اینکه بیخیال مزرعه باشم
دیگه از باد پاییزی نمیترسم
نگو این آسیاب از پایه ویرون شد
خدا با ماست از چیزی نمیترسم ...

barani700
31-03-2011, 23:50
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود


و انسان با نخستین درد.

در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد-
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...

seyaneh
01-04-2011, 00:29
تو را من چشم در راهم شباهنگام ....

water_lily_2012
01-04-2011, 00:44
مرا مي بيني و هر دم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هردم
به سامانم نمي پرسي نمي دانم چه سر داري
به درمانم نمي كوشي نمي داني مگر دردم

4MaRyAm
01-04-2011, 10:12
یا از خیالم دست بردار ای غريبـــــــــــــــه

یا در سکوتم پای مگذار ای غريبـــــــــــــه

من هم غريبــــــــم مثل تو، مرا در این راه

ـ تنها ـ به دست جاده مسپار ای غريبــــــه

Alireza_SA
01-04-2011, 10:48
جز منه دیوونه کی وقتی حس میکنه که داره می میره
حتی واسه مردن از توی دیوونه اجازه میگیره ؟؟؟

:40:

H.Operator
01-04-2011, 13:00
خلوت خالی تنهایی من ...
پر ز ویرانی احساس قشنگ بودن ...
پر از اندوهی آمیخته با ابهام است .
روح من ویران است ...
روح من ...
قصه ی سوختن بال و پر شاپرک است ...
قصه ی دیدن و خاموشی و درد .
خوش به حالم که هنوز...
خلوتی دارم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hadi King
01-04-2011, 15:32
خيلــي قشنگـــه

يه روز دلـم شكستـه بـود از دست دنيـا خسته بـود

دو چشه سيـاه ديـدم ديگـه چيزي نفهميـدم

چـه حال با صفـاي داشـت صورت دل ربايي داشـت

آتيش بازي اون چشـاش آدمـو آروم نميـذاشـت

رو پيشونيـش نوشــته بود اونـم دلش شكستـه بود

مثـل درخت هاي خزون غـم تو چشـاش نشسته بود

گفــتم بيا با هـم باشيـم يار يـاور هم باشيم

مـا دو تـا دل شكستــه ايـم بيـا كنار هـم باشيـم

اونــم به گريــه افــتاد دلش به لرزه افــتاد

قلـب منو ورقــ زد مهرم به قلبـــش افتــاد

از اون به بعــد با هم بوديــم ياور يـار هم بوديـم

تو سختـي ها و خوشي هـا همش كنـار هم بوديـم

اگه يه روز سـر نميزد نمي اومــد در نميــزد

يه گوشه كـزء ميكردمـو مرغ دلـم پـر نميـزد

Mp3 :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
حتمــا دانلـود كنيــد خيلي خيلي قشنگــه ارزششو داره :40:

anon85
01-04-2011, 16:27
جمعه ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه ی غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسلیم

خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی دربسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریکی و تصور خورشید
خانه ی تنهایی و تفأل و تردید
خانه ی پرده، کتاب، گنجه، تصاویر

آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساکت متروک
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه، چه آرام و پر غرور گذر داشت ...

Mehrnaz1368
01-04-2011, 17:45
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
(وامانده در عذاب ام انداخته
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من.)
......

Mehrnaz1368
01-04-2011, 23:09
می تراود مهتاب
می در خشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
...

barani700
01-04-2011, 23:21
من آویخته از طناب بودم و
تو
تفنگ در دست


شلیک کردی


شلیک کردی به طناب
برگشتم به زندگی

4MaRyAm
02-04-2011, 12:35
و تو
میروی
بی من
که گره بزنی
سبزه ی تمام خاطره هامان را
و دور کنی از خودت
تمام مرا
سيزده فرصت خوبی است
برای دور کردن نحسی
!!
شاید هم حق داری
گره بزن تمام خاطره هامان را
شاید سال خوبی باشد
برایت
بی من ... ...

F l o w e r
02-04-2011, 17:19
رو به آینــه
لبانـــم را کج می بینــــم !
بس کـــه
نیشــخنـد زدم بهـــــ این روزگار .. !

Lamanta
02-04-2011, 19:58
بستــــم به خشم، پنجـــره را بی حضـــور تــو
گاهـی هوای تازه چــه دلگیــــــر میشود ..

:(( ....

barani700
02-04-2011, 23:34
پس حسرت احمقانه است
برگ های پاییزی رنگ خود را دارند...
اما پیش از فرو افتادن؟

M3HRD@D
02-04-2011, 23:45
تو زبان لب خاموش مرا می‌دانی

لهجهء بوسه تو خیس‌تر از باران است.

می‌نشینم لبه حوض و ترا می‌پایم:

پشت این پلک که وا می‌کنی و

می‌بندی

داستان‌های عجیبی داری

دوست دارم که بخوانم بازت

دوست دارم که ببینم این بار

در نگاه تو چه افسانهء پر جاذبه‌ای پنهان است....

Amir..H
03-04-2011, 03:30
سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیان است، چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی، ز در خویش برانم

من در اندشیه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را زکمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی، نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

دُرَم از دیده چَکانم به یاد لبِ لعلت
نگهی باز به من کن که بسی دُر بچکانم

Lady parisa
03-04-2011, 08:18
گفتی چو خورشید زنم سوی تو پر / چون ماه شبی میکنم از پنجره سر

اندوه که خورشید شدی تنگ غروب / افسوس که مهتاب شدی وقت سحر . . .

Hamid Hamid
03-04-2011, 10:01
در تكميل پست بالاي پريسا خانوم اين شعر به ذهنم اومد كه البته نوعي حالت من رو هم بيان ميكنه (يه مشكلي پيش اومده واسه يكي از رفقا كه :13:):

زينهار از رفيق بد زنهار / و قنا ربنا عذاب النار !!!

Lady parisa
03-04-2011, 10:05
گرچه سکوت بلندترین فریاد عالم است
ولی گوشم دیگر طاقت فریادهای تو را ندارد
کمی با من حرف بزن.....

vahid0801
03-04-2011, 13:54
با تو در سینه مجنون هوس لیل نیست...
تا سر کوی تو باشد به جنان میلی نیست...

4MaRyAm
03-04-2011, 15:47
نه تو نیستی
زیبا ترين پری دریاها

نه تو نیستی
لیلی ترين مجنون بیابانها

نه تو نیستی
سنگین ترين بغض غمها

نه تو این هم نیستی
پاک ترين فرشته آسمانها

اما تو
تنها چیزی هستی که من نیاز دارم

و برای من
همه چیزی ...

ŞHÍЯÍŃ
03-04-2011, 18:34
در خلـوتـــ من نـگاه سبــزتــــ جاریســتـــ این قسـمتــــ بی تو بودنــم اجباریــستـــــ افســوس نمی شـود کـنارتـــ باشـم بی تو هر ثانـیه و هر لحظــه ی من تــکراریســتـــــ...

MOHAMMAD2010
03-04-2011, 20:45
برای گفتن من شعر هم به گل مانده
نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده
صدا كه مرحم فریاد بود زخم مرا
به پیش درد عظیم خجل مانده

ŞHÍЯÍŃ
03-04-2011, 21:43
هر روز دلم در غم تو زار تر است

وز من دل بی رحم تو ، بی زار تر است

بگذاشتیم ،غم تو ، نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفادار تر است

pedmah
03-04-2011, 22:46
من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزد
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه باخبر باش که من غرق گناهم هرشب!!

barani700
03-04-2011, 22:52
چشم هایم خسته شدند
از تعقیب تو در همه جا
کوتاه، چه کوتاه اند، این روزها...

vahid0801
03-04-2011, 23:35
با یوسفش مقایسه کردم نگار گفت...
او شاه مصر باشد این شاه عالم است...

H.Operator
04-04-2011, 03:18
امسال زخم قلب من ناسور می شود
امسال مهر در دلم مهجور میشود
سال هراس و حسرت و تکرار من خدا
سال به دار کردن منصور میشود
سال چهار فصل زمستان که آدمش
دشنام تلخ و نغمه ناجور میشود
دل از هجوم حیرت و تشویش این تبار
گمکرده راه می شود ، دل کور می شود
سالي که دفترهای دل گردند سینه چاک
بهر قلم که شقه ساطور می شود
امسال زخم قلب من ناسور می شود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] g

anon85
04-04-2011, 06:01
- سخني بايد گفت
سخني بايد گفت
در سحرگاهان، در لحظه ي لرزاني
که فضا همچون احساس بلوغ
ناگهان با چيزي مبهم مي آميزد
من دلم مي خواهد
که به طغياني تسليم شوم
من دلم مي خواهد
که ببارم از آن ابر بزرگ
من دلم مي خواهد
که بگويم نه نه نه نه

- برويم
- سخني بايد گفت
- جام ، يا بستر ، يا تنهائي ، يا خواب ؟
- برويم ...

Hamid Hamid
04-04-2011, 10:23
كفتر چاهي من ... تنگ بي ماهي من

اي قباي وصله بر جنگجوي بي سپر

دل افسرده ي من ... پشت پا خورده ي من

شب بي مهتابم ... روز بي آفتابم

.
.
.

ŞHÍЯÍŃ
04-04-2011, 12:04
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد .

این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است

ŞHÍЯÍŃ
04-04-2011, 13:43
من به جـرم باوفــایـی این چنــین تـــنها شــدم/ چون نـدارم همــــدمــی بازیــچه دل ها شــــدم

water_lily_2012
04-04-2011, 16:46
سرخ شد آینه از هرم نگاه من و تو کاش فریاد زند معنی آه من و تو
مگر این آینه ها لب به سخن بگشایند
که پر از رنگ سکوت است نگاه من و تو
لبت اینگونه مخور تا نخوری جان مرا
چشم هایی نگرانند به راه من و تو
در تماشای تو اندیشه من مغلوب است
بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو
آه اگر زلف تو در قسمت ما حلقه شود
نرسد هیچ سپاهی به سپاه من و تو
هنر عاشقی امروز پسند همه نیست
که محبت شده اینگونه گناه من و تو

ŞHÍЯÍŃ
04-04-2011, 17:45
با دلی پر از غم ها ميروم که باز آیم
در مثال شبنم ها ميروم که باز آیم
من نه چغد ویرانه بلبلی به بستانم
در سراغ همدم ها ميروم که باز آیم
ازجدال دشمن ها در دلم کجا بیمی
من به یمن رستم ها ميروم که باز آیم
در کویر خشکیده از عطش نمیترسم
در هوای زم زم ها ميروم که باز آیم
دوری از خودی خود امتهان تقدیر است
از کیانم و جم ها ميروم که باز آیم ...

vahid0801
04-04-2011, 19:50
تو تک بهانه ی من عاشق برای زنده موندنی.......

rosenegarin13
04-04-2011, 19:57
خـــرّم آن روز که با دیـــده گریــان بــــروم
تا زنــــم آب در میـــکده یـــک بـــار دگـــر

معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تــا برم گــــوهـــر خــود را به خریدار دگر


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

R A H A
04-04-2011, 20:37
کدامین چشمه سمی شد که اب از اب می ترسید؟
که حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسید؟
گرفته دامن شب را غباری انچنان بر هم
که پلک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب می ترسید؟

pedmah
04-04-2011, 21:44
زندگی باید کرد گاه بایک گل سرخ
گاه بایک دل تنگ
گاه باید رویید دربس این باران
گاه باید خندید برغمی بی پایان.....

ŞHÍЯÍŃ
05-04-2011, 00:02
در فلسفه وفا چنین آمده است ، دل وقف شکستن است ، بیهوده نرنج

M.N.P
05-04-2011, 00:08
بگذار .... برود!

آنکه نفهمد از چشم تو باران می بارد....

عاقلی بیش نیست!

که دیوانگان ، همه خود چشمانشان بارانی است .

barani700
05-04-2011, 00:32
بی تو
شکستنی ام
با تو
هر هجوم یا که درد
باکی نیست
چندی است مردمان خشونت
میدان دارند
ومن
در تمامی لحظات
نام تورا فریاد می زنم

.mehdi
05-04-2011, 00:34
دلگیر نباش .

دلت که گیر باشد

رها نمی شودی ...

anon85
05-04-2011, 02:52
مى دمد صبح و كِلّه بست سَحاب
اَلصّبوح اَلصّبوح يا اصحاب

مى چكد ژاله بر رخ لاله
اَلمُدام اَلمُدام يا احباب

مى وزد از چمن نسيمِ بهشت
هان بنوشيد دم به دم مىِ ناب

تخت زُمْرد ز دست گل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشين درياب

درِ ميخانه بسته اند، دگر
اِفْتَنِح يا مُفتّحَ الاَبْواب

لب و دندانت را حقوقِ نمك
هست بر جان و سينه هاى كباب

اين چنين موسمى عجب باشد
كه ببندند ميكده به شتاب

بر رخِ ساقىِ پرى پيكر
همچو حافظ بنوش باده ي ناب

ŞHÍЯÍŃ
05-04-2011, 06:59
ســـ ــینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

Lady parisa
05-04-2011, 10:36
نفس می کشم ، تا به جای مرده ها خاکم نکنند !
اینگونه است حال من ، چیزی نپرس . . .

Lady parisa
05-04-2011, 11:00
میزند فقط به یاد عشقت این نبض
جز تو من به کَس نگفته بودم این رمز !
گر بری سفر به پای تو کنم صبر
تا چمن به زیر پای من شود سبز !

Miss Artemis
05-04-2011, 18:50
من هنوز نمی دانم هر سالی که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود ؟




.

Alireza_SA
05-04-2011, 19:20
پروانه ها وقتی که می سوختن
تقدیرتو دوختن به تقدیرم
هر وقت دلت می گیره می سوزم
هر وقت دلت می سوزه می میرم

Mehrnaz1368
05-04-2011, 20:29
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب می گذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

rambo_1386
05-04-2011, 22:24
تنـها راه ِ حبـس ِ تــو

نـفس کشیـدن اسـت !

بـیهـوده تـلاش نکن

مجـالِ فـرار نـداری

خـیال بــازدم نخـواهــم داشـت ...

vahid0801
05-04-2011, 22:38
جون میزارم به عشقه تو....که به عشقت اسیرم...
هزار بارم زنده بشم......بازم برات میمیرم...

barani700
06-04-2011, 00:13
کم نیاریم اگر اهل دل ایم
خوب و بد می گذرد
آنچه بر خاطره ها می ماند خاطره است
پس بیا تا گل لبخند بر چهره ی سبزه دگران بنشانیم

anon85
06-04-2011, 04:36
آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
...

H.Operator
06-04-2011, 04:57
لبخندی بی روح
و بدنی سرد!
عشقي که مرد!
بغضی که سکوت کرد!
قلبی که جا به جا شد
و سکوتی که هق هق شد!
مردن برای چیست؟
مرگ را می طلبم!
عشقي که پر پر شد...
پس تو چرا خوشحالی؟!
می خندی بر من و دنیا ،
بی خیال از همه کس
قلبم:40:
و عشقم
...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ŞHÍЯÍŃ
06-04-2011, 11:34
تو را به ياد آن روز...... تو را به گلبرگ هاي خشک آن رز خشکيده....... تو را به روز اول بار ديدنت.........تو را به اولين نگاه عاشقانه....... تو را به ياد بارون روز نيامدنت..... تو را به تنهايي روز رفتنت....... تو را به بوي بارون روز برگشتنت....... تنهايم مگذار

rambo_1386
06-04-2011, 14:56
قبول که ما ، دو خط موازی

هیچگاه به همدیگر نمی رسیم

فقط

کمی فاصله را کمتر کن
می خواهم بهتر ببینمت .

Mehrnaz1368
06-04-2011, 19:41
این نه آن آبست کاتش را کند خاموش
با تو گویم, لولی لول گریبان چاک!
آبیاری می کنم اندوه زار خاطر خود را,
ز آن زلال تلخ شورانگیز,
تاکزاد پاک آتشناک.

Hadi King
06-04-2011, 22:43
شهر من غربت ؛ دیارِ بی کسی

اندکی پایین تر از دلواپسی

چند متری مانده تا آوارگی

ده قدم پایین تر از بیچارگی

جنب یک ویرانه میپیچی به راست

می رسی در کوچه ای کز آنِ ماست

داخل بن بست تنهایی و درد

هست منزلگاه چندین دوره گرد

خسته و وامانده از این ماجرا

در میان اطراف می بینی مرا ...

iCe m@n
06-04-2011, 23:29
آسمان ِ جان من پر از غم است
خانه ی این دل سراسر ماتم است
حسرت یک آینه دارم شبی
زخم کاری را ندارم مرهمی
سوی ناکامان عالم تاختم
هستی خود را سراسر باختم
من در این سودا غریبی بی کسم
همچو خاری در بیابانم ، خسم
بلبلان خاموش در وقت سحر
می کنند بر بخت شوم من نظر
دائما یکسان نباشد حال من
خود بنالی بر من و احوال من
خود بنالی بر من و احوال من! ..

barani700
06-04-2011, 23:45
می آیی
با چشم هایی که از آتش اند و آب
و کنار شعرم می نشینی
افسوس
دست هایم کودکی است
که هنوز
- زبان باز نکرده است

amour1
07-04-2011, 09:49
سلام ؛ حال من خوب است

ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور

که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . .

با این همه اگر عمری باقی بود

طوری از کنار زندگی می گذرم

که نه دل کسی در سینه بلرزد

و نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . .

تا یادم نرفته است بنویسم:

دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانی بود . . .

خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم

حال من خوب است

اما تو باور نکن . .

rambo_1386
07-04-2011, 11:21
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز..

ŞHÍЯÍŃ
07-04-2011, 13:44
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من



ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک
به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا من



نه چشــــم دل به ســـــویی، نه باده در سبویی
که تــــر کـــــنم گـلـــــــویی، به یاد آشنــــــا من



ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــری
دلــــــم گرفته ای دوست، هـــــوای گریــه با من



نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من

water_lily_2012
07-04-2011, 14:32
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب

سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب


گفتم که : دگر کیت بخواهم دیدن؟

گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب

مهسابرزگر
07-04-2011, 14:36
در نگاه اول تو را دیدم و مدهوش شدم/در نگاه دوم بهت چشمک زدم/در نگاهت شور و شوقی برای من بود/ یا که از روی هوس با من خواهی بود

< A L I >
07-04-2011, 15:17
‎‫روزهاست که بی‌تو ...

دیگر ملالی نیست

جز نداشتنت،
مرا نخواستنت
٬
راندنت٬ باختنم٬ رفتنت٬ نماندنت
بدون مکث پاسخ منفی دادنت
..
و عشقی نیست٬
جز 
عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت...
 ‬

مهسابرزگر
07-04-2011, 15:23
من اینقدر عاشقت بودم که به عشقم وفا کردم/اگر چه با عشق بی حدم به عشق خود جفا کردم/من در تعریف دوست داشتن هم شاید خطا کردم/ ولی خوشحال از اینم که به عشق خود وفا کردم/هزار اما شکستم را تحمل کردم/ و بازم پشیمون نیستم /از عشقی که بسته بال پروازم/هنوزم می گذره عمرو فقط نا امیدم از تقدیر/تنم زخمی شلاقه شکنجه های بی تاثیر/تو رو در خود نیالودم / دمی راحت نیاسودم/تو رو در درد تنهایی فقط گه گاه دوا بودم/همان دم که کسی پیشت نمی موند من خدا بودم/ به وقت عیش و مستی هات من عاشق کجا بودم/تنها بودم/ ولی هر جا مثل سایه باهات بودم/تو با اون قلب سنگ اما من عاشق فدات بودم/تو رو در خود نیالودم د/ دمی راحت نیاسودم/تو رو در درد تنهایی فقط گه گاه دوا بودم /همان دم که کسی پیشت نمی موند من خدا بودم / به وقت عیش و مستی هات من عاشق کجا بودم/تنها بودم ولی هر جا مثل سایه باهات بودم/تو با اون قلب سنگ اما من عاشق فدات بودم/تو رو در خود نیالودم / دمی راحت نیاسودم / تو رو در درد تنهایی فقط گه گاه دوا بودم /همان دم که کسی پیشت نمی موند من خدا بودم /به وقت عیش و مستی هات من عاشق کجا بودم/ تنها بودم ولی هرجا مثل سایه باهات بودم / تو با اون قلب سنگ اما من عاشق فدات بودم / من عاشق فدات بودم

yashgin128
07-04-2011, 15:41
این عشق برای من هیچ نداشت
اما...
گلهای بالشم را باغبان خوبی بود
اشک های هر شب من...

@R3Z
07-04-2011, 16:37
آدمهاي ساده را دوست دارم.
همان ها که بدي هيچ کس را باور ندارند.
همان ها که براي همه لبخند دارند.
همان ها که هميشه هستند، براي همه هستند.
آدمهاي ساده را بايد مثل يک تابلوي نقاشي
ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است.
بس که هر کسي از راه مي رسد يا ازشان سوءاستفاده مي کند
يا زمينشان ميزند يا درس ساده نبودن بهشان مي دهد.
آدم هاي ساده را دوست دارم. بوي ناب “آدم” مي دهند

Hadi King
07-04-2011, 16:50
تمــوم دکتــرا گفتــن
همین روزاســت که میمیره
نمیدونـم دعام شکـر نیسـت
نباشـی جوون نمیگیــره
نــــبر ولتاژشو بالـا
نــزن شوک من دلـم خونــه
همین جایی که شوک میدی
دلـم نیسـت خونــه ی اونــه

:40:

M3HRD@D
07-04-2011, 17:08
دلم میخواد گریه کنم

برای قتل و عام گل
برای مرگ رازقی

دلم میخواد گریه کنم

برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی

دلم میخواد گریه کنم...

iCe m@n
07-04-2011, 18:42
کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت

کاش می شد که کسی می آمد

باور تیره ی ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره بسی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لب های همه دور شده است

کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم

تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم

قبل از آنی که کسی سر برسد

ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم

شاید این قفل به دست خود ما باز شود

کاش در باور هر روزه ی مان

جای تردید نمایان می شد

و سوالی که چرا سنگ شدیم

و چرا خاطر دریایی مان خشکیده است

کاش میشد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

کاش پیدا می شد

دست گرمی که تکانی بدهد

تا که بیدار شود خاطره ی آن پیمان

و کسی می آمد و به ما می فهماند

از خدا دور شدیم

. . . کاشکی

کاشکی واژه ی درد آور این دوران است

کاشکی جامه ی مندرس امیدی است
که تن حسرت خود پوشاندیم

Pessimist
07-04-2011, 18:58
من کیم؟



من همونم که یه ستاره هم نداره....
من همونم که هر روز شبیه خودم از خانه خارج می شوم و شبیه خودم به خانه باز می گردم....
من همونم که لبریز شدم از آرزوهای دور...
من همونم که پر شدم از حسرت....
من همونم که همیشه منتظر یه معجزه بودم.....
من همونم که همیشه تلاش کردم...
من همونم که هیچ وقت اونی که می خواستم نشدم....
تو مرا می شناسی؟
من گم شدم گویا!



ولي من هنوز يك ستاره دارم ...

yashgin128
07-04-2011, 19:22
نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تورا دارد...
نمیدانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد
--------
چه سخته نداشتن تو....

pedmah
07-04-2011, 20:59
در حیرتم از مرام این مردم پست
این قافله زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت ببرندش به جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر و دست
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

rosenegarin13
07-04-2011, 21:39
تو را در دلبـــــری دستی تمامست
مرا در بی‌ دلــــی درد و سقامست

بجز با روی خوبـــت عشـــقـــبـازی
حرامست و حرامست و حرامست

همه فانـــی و خوان وحــــــدت تـو
مدامست و مدامست و مدامست

.
.

:40:

پ.ن. مولانا، دیوان شمس ...

.mehdi
07-04-2011, 22:25
سکوت میکنم

تنها به احترام عشق ...

Hamid Hamid
07-04-2011, 22:34
سلام...

يه نزاع دروني دارم... اما ميدونم ميتونم اين نزاع رو با تكيه بر اين شعر پيروز بشم:

با خدا باش پادشاهي كن / بي خدا باش هرچه خواهي كن !!!

iCe m@n
07-04-2011, 23:01
نه بسته ام به کَس دل !

نه بسته کَس به من دل..

چو تخته پاره بر موج..

رها.. رها.. رها ..من!

ز من هر آنکه او دور

چو دل به سینه نزدیک!

به من هر آنکه نزدیک

ز او جدآ ..جدآ ..من!

نه چَشم دل به سویی..

نه بآده در سبوویی..

که تَر کنم گلویی به یاد آشنا من!

ستاره ها نهفتم..در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست!

هوای گریه با من..

هوای گریه با من!

دلم گرفته ای دوست...

هوای گریه با من..

نه بسته ام به کَس دل ..

نه بسته کَس به من دل..

از من هر آنکه او دور

چو دل به سینه نزدیک

به من هر آنکه نزدیک

از او جدآ..جدآ..من..[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

@R3Z
08-04-2011, 00:21
زندگی باید کرد. گاه با یک گل سرخ ، گاه با یک دل تنگ.
گاه باید رویید در پس یک باران ، گاه باید خندید با غمی بی پایان...

H.Operator
08-04-2011, 02:23
همسفره ام خواندی به نان ، در سفره ات نانی نداري
گفتی که دردت را بگو افسوس ! درمانی نداري

گفتی بیا چرخی بزن در وسعت چشمانم امّا ،
در شهر حاصلخیز چشمانت ، خیابانی ندیدم

نالیدی و گفتی به من : یک نارفیق نیمه راهی
باشد ولی ای ساده دل ! کو یار ؟ یارانی نداري
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

anon85
08-04-2011, 02:46
بعد از او دیگر چه می جویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟
اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایم
...

Mehrnaz1368
08-04-2011, 08:55
هر که آمد بار خود را بست و رفت.
ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب.
ز آن چه حاصل, جز دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل, جز فریب جز فریب؟
باز می گویند:فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود.
کاوه ای پیدا نخواهد شد , امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود.

Hamid Hamid
08-04-2011, 10:16
رفيقانم ...
رفيقانم...

شدم افتاده بر خاك ... شراره جسم و جانم سوخت از فراق

همه سرگشته از هر كوي و منزل ... ندانم تا چه روزي دل هلاكه !!

yashgin128
08-04-2011, 13:18
این هم اخرین پست من تو این تاپیک.میرم که بسوزم و بسازم...
-------
از این ور اون ور شنیدم داری عروس میشی گلم
مبارکت باشه ولی آتیش گرفته این دلم

خیال می کردم با منی عشق منی مال منی
فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی

باور نمی کردم بخوای راست راستی تنهام بزاری
آخ که یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری

گفته بودی عاشقمی بپای عشقم می شینی
می گفتی هر جا که باشی خودت و با من می بینی

رفتی سراغه دشمنم یه پست نامرد حسود
یکی که حتی بخدا لنگه ی کفشمم نبود

به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز
آخ چه دردی می کشم ای دل بیچاره بسوز

با این همه ولی هنوز عشقت برام مقدسه
همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه

تاج عروسیت و برام خودم هدیه می خرم
غصه نخور حرفات و من پیش کسی نمی برم

هر کی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره
میگم برای هر دومون اینجوری خیلی بهتره


با اینکه می دونم برات همدم و غمخوار نمیشه
آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه

با این که می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم
همیشه از خدا می خوام چشمات و گریون نبینم

با این که از دوری تو دلم داره می ترکه
ولی بخاطر تو هم شده می گم مبارکه

Hadi King
08-04-2011, 14:24
مثل بادکنک به دست کودکی

هر جا می روی

با یک نخ

به تو وصلم

نخ را که قطع کنی

می روم پیش خدا

:40:

iCe m@n
08-04-2011, 15:51
نگران لحظه هام که دیگه بی تو بمونم

نگران دستایی که بی تو خالی از سکوتم

Amir..H
08-04-2011, 16:30
از سرّ نهفته ات خبر خواهم كرد
وآنرا به دو حرف مختصر خواهم كرد
با عشقِ تو در خاك فرو خواهم شد
با مهرِ تو سر ز خاك بر خواهم كرد

vahid0801
08-04-2011, 23:11
ای اسم تو ارامش من....
خداییش اسمت رو سینه ام همیشه در شور و غوغاست....

Mehrnaz1368
09-04-2011, 00:00
زندگی با ماجراهای فراوانش
ظاهری دارد, بسان بیشه ای بغرنج و در هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست.
چیست اما ساده تر از این, که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هماهنگ ست؟

ماجرای زندگی آیا
جز مشقتهای شوقی توامان با زجر,
اختیارش همعنان با جبر,
بسترش بر بعد فرار و مه آلود زمان لغزان,
در فضای کشف پوچ ماجراها چیست؟
من بگویم یا تو می گویی
هیچ جز این نیست؟
....

water_lily_2012
09-04-2011, 07:31
كعبه را بنه، اي دل دير را زيارت كن ******* ملك هستي خود را در رهش تو غارت كن
گر هلاك من خواهي اي صنم اشارت كن *** خانه دل ما را از كرم عمارت كن
--------------------- پيش از اين كه اين خانه رو كند به ويراني
اي نگار مه سيما بشنو از وفا پندم ******** من به دام عشق تو چون اسير در بندم
تا تو را بتا ديدم دل ز غير بر كندم ********* گر تو بر سر جنگي من سپر بيفكندم
--------------------- مي كشي مرا آخر، ميكشي پشيماني

Lady parisa
09-04-2011, 08:14
مسیر چشمهایت را شبی ناگاه گم کردم
چراغی نیست
راهی نیست
چگونه بی تو برگردم؟

Lady parisa
09-04-2011, 09:39
دلم از اینجا گرفته یه جهان تازگی می خواد
تب وتاب و ماجرایی , واسه زندگی می خواد[COLOR="Silver"]

Lady parisa
09-04-2011, 10:03
حرف میزنیم تا در دلمان نماند
اما همین که به زبان آمد
می دانیم خطا بوده . . .

water_lily_2012
09-04-2011, 10:21
بازهم ،
سبد معذرتم را بپذیر
آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،
واژه ات راهی شعرم شده است
لحظه ای گوش بکن ،
من عاشق يك لحظه ديدار توام
....

yashgin128
09-04-2011, 10:35
هر انچه خواستم نیامد به دست
چون که بیگانه بودم با این دنیای پست
پی اب بودم کوزه به دست
چون که اب یافتم کوزه شکست

گرافيكار
09-04-2011, 12:33
دو رباعي ديگه از خودم از مجموعه « ما »

تصوير تو هر دقيقه در تكرار است
زنداني تو تمام شب بيدار است
آنجا كه مرام عشق قاضي باشد
بي شك سر بي گناه هم بر دار است

و

يك روز كه روياي تو هم دوشم شد
مرگ آمد و ناگهان هم آغوشم شد
يك قلبم و تا تو را تماشا كردم
عاشق شدم و تپش فراموشم شد

Hadi King
09-04-2011, 12:33
چه شباهتِ عجيبی بين ماست ...

من "دل" شکسته ام .

و تو " دل " شکسته ای !

Hamid Hamid
09-04-2011, 14:23
بيا كه اين شب سيه خيمه زده به كوچه ها !!

براي فتح روشني ... براي غصب لحظه ها

بيا كه ديو قصه ها مرا به بردگي كشيد

بي تو در اين ديار غم فصل فسردنم رسيد

بيا كه اين هواي بد شكنجه ميدهد مرا

فضاي سرد و بي رمق به بند ميكشد مرا !!

بيا كه شاعري بي تو نداره رونقي

بيا كه بودنت مرا جرات شاعري دهد/ صداي شعر خواندن من به گوش عاشقان رسد:40:

بيا كه عشق پاك تو قوت قلب من شود / به قلب نيمه مرده ام جان دوباره اي دهد

water_lily_2012
09-04-2011, 14:46
دور نرو
بیا کنار دلم
من غیر از این‏ها که می‏نویسم
نوازش هم بلدم

iCe m@n
09-04-2011, 15:05
به هم ریخته ام
سکـــوت در رخســـاره ام رخنه کرده
همه حرفهایم را روی صندلـــي های کلاس تلخ نوشتم
آرام نیــــستم
درونم موجی از شـــهابهای نگفته هاســـت که میسوزد
وهیچ کس را مرحـــم شنیدنش نمی دانم
آشـــکارم در تنهای خود ودر پناهگـــاه تنهایم
با دغدغه های نگـــفته ام ...

M3HRD@D
09-04-2011, 16:35
روشن ترین آیینه ام ای بهترین ترانــــه ام ای تکیه گـــاه گریه ام گریه بی بهانه ام

ابریشم نوازشــی باران خوب قصه هــــا ای از تبار عـــاطفه دریای تلخ غصه ها

روشنتر از ستـاره ای در شام تــار بی کسی
گل میدهد در دست تـو شاخه سبز اطلسی

بانـوی خـوب شعر من ای بهترین المــاسها ای خنده های روشنت آواز خوب یـاسها

ای کوه ساکت و صبور ای گریه ات بغض زمین از پشت اشک آیینه باغ بهارم را ببیــن


ای مـــادرم آیینه ام سر تا به پا میخواهمــت
درهرشکفتن هرخزان چون یک غزل میخوانمت...

ŞHÍЯÍŃ
09-04-2011, 19:01
تو همونی که تو خنده هام شریــکی
توی درد و غصه ها واســـم طبـــیبی
تو همون رویـای پـاکی که توی شبــهای من بود
که توی شبـهای من بـود

از خدا میخوام همیشه که کنـار تو بمونم
شمع باش پروانه میـشم تا کنـار تو بـسوز
وقتی چشـمات گـریه میکرد ارزوم بـود که بمیرم
کـاش بودم کنـارت ای گـل تا که دستـات رو بـگیرم

Pessimist
09-04-2011, 19:06
به دیدارم بیا هر شب،

در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند،

دلم تنگ است.

بیا ای روشن، ای روشن تر از لبخند.

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها.

دلم تنگ است

F l o w e r
09-04-2011, 20:54
زندگــــی باور میخواهــــــد
آن هم از جنــــس امیـد
کــــه اگــــر سختــــــی راه
به تـــو یکـــ سیلـــی زد
یکــــــ امید قلبـــی
به تــو گوید کــــه خــدا هســـت هنـــوز..

@R3Z
09-04-2011, 21:37
من اگه خدا بودم...
...اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...

Bahar-via
09-04-2011, 21:58
عيــــب كار اينجاست كه من آنچه هستم
را با آنچه بايــــد باشــــم اشتباه ميكنـــــــم

خيال ميكنم آنچه بايـــــــد باشم هستـــــم
در حاليـــــــكه آنچه هستم ، نبايــــــد باشم....

Hadi King
09-04-2011, 22:36
روزی به رویایت

که هنوز با من است

حسادت خواهی کرد

روزی که دیگر

هیچ نشانی از من

نخواهی داشت ...

barani700
09-04-2011, 22:45
من پریشان تر از آن
که پریشان بشوم
چاره ای نیست بجز
دست من و دامن می

Mehrnaz1368
09-04-2011, 22:45
جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

iCe m@n
10-04-2011, 00:04
می رسم خسته ز راه

وز گذشت عمرم

که تبه شد به کویر،

خاطرم غمگین است.

با همه دلتنگی

دیده ام خوش بین است

خار زار عمرم

دشت بی بارانی است

آرزومند گل و سبزه و آب

که نه بلبل نه کبوتر نه قناری دارد

برهوتی که همه سال و مه اش تشرین است

می رسم خسته ز راه

در هوای یارم

عاشق دیدارم

تا به مهر و صفا

در گلستان محبت با او

شاد و گلچین باشم

وز ته جرعه عمر،

کام شیرین باشم

می رسم خسته ز راه

شده ام در کوچه ی دل سر گردان

که در این جنگستان

که دو همنوع بشر

که دوتا همشهری

که دوتا هم مسلک

که دوتا هم سایه

دشمن جان هم اند

از که باید پرسید:

که منم،یا که منم

ŞHÍЯÍŃ
10-04-2011, 01:19
باید
فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین
می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری
برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی
همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می
روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین
میکنم.

iCe m@n
10-04-2011, 01:21
دل من يه روز به دريا زد و رفت......

anon85
10-04-2011, 02:53
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
...

Pessimist
10-04-2011, 05:37
نبودی بی تو تنها گریه کردم
تورا دیدم و خندان گریه کردم
برای اینکه اشک هایم را نبینی
نشستم زیر باران گریه کردم

Hamid Hamid
10-04-2011, 09:07
سلام دوستان... اين پست رو دوباره مينويسم...

داشتم باز به اين فكر ميكردم كه آدم هيچي نداشته باشه ولي ذره اي شعور و معرفت داشته باشه... اينو جدي ميگم... به نظرم طرف اگه دكتر و مهندسم باشه و بي شعور باشه و ندونه چطور رفتار كنه ... پس يعني هيچ چيزي نداره...

مصداق اين شعر:

گر شعور و وفا نداري ز آدميت / دگران را چه حاجت به تو و مقامت!!!

موفق باشيد

.mehdi
10-04-2011, 12:11
شبی تنها و بی فانوس

خواهم مرد ..

دعاکن ،

بعد دیدار تو باشد وقت پایانم .

Pessimist
10-04-2011, 13:00
من یک یا دگار دارم
از زمان های دور
یک صدا
صدای یک کلاغ
که روی بام خانه ی تنهایی من خواند
و خبر داد که:
تنها تر می شوم...

Puneh.A
10-04-2011, 14:19
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پر شده ست
در تمام روز در تمام شب در تمام هفته در تمام ماه
در فضای خانه کوچه راه
در هوا زمین درخت سبزه آب
در خطوط در هم کتاب
در دیار نیلگون خواب
ای حدایی تو بهترین بهانه گریستن !
بی تو
من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام

water_lily_2012
10-04-2011, 16:44
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

Pessimist
10-04-2011, 17:31
خواستم شعری از تنهای هایم بنویسم
لحظه ای دلم لرزید
اشکانی مانند بلور از چشمانم جاری شد
لحظه ای گریستم
به تو فکر کردم
به اون لحظه ای که در کنارت بودم
لحظه ای که احساس کردم دیگر دنیا برایم معنی ندارد
چون تو در کنار م بودی
اما دنیا هرگز مرا در خود جا نداد
خواستم به دنیا گویم گویم ز تنهایمم ز بی کسیم
اما دنیا مرا مجازاتی سخت کرد
و همه چیزم را از من گرفت
آری همه چیزم راگرفت
و مرا با تمام تنهایهایم تنها گذاشت تا در تنهاییم تنها کسی باشم که تنها هستم و تنها بمیرم (ز.م)

F l o w e r
10-04-2011, 19:01
آرامــــــ ــــ ــ در ساحـل دریا نشســته ای
دل بهــــ دریا بزنــــــــ ـــــ ــ
تا بفهمی چـــــرا طوفانی امــــــ ــــ ــ ..

Pessimist
10-04-2011, 19:02
دیگه میخام نبینمت
از جلوی چشام برو ،چیزی نمونده بین ما
برو دیگه نه من ،نه تو
اون همه بی وفایی رو یه لحظه یادم نمیره
بین ما دریا فاصله ست جاشو چیزی نمیگیره
نمیخام دیگه ببینمت
توی دستام بگیرمت
نمیخام مثه ستاره ها از اسمون باز بچینمت
نمیخام قلبه پاکمو اسیر دستات ببینم
نمیخام توی ترانه هام از دوچشمات بخونم

iCe m@n
10-04-2011, 19:53
اگر غمی هست بگذار باران باشد
و این باران را
بگذار تا غم تلخی باشد از سر غمخواری...
و این جنگل های سر سبز
در این جای
در ارزوی آن باشند
که مگر من ناگزیر به برخواستن شوم
تا در درون من بیدار شوند.

من اما جاودانه بخواهم خفت
زیرا اکنون که من این چنین
در تپه های کبودی که بر فراز سرم خفته اند
بسان درختی
ریشه ها باز گسترده ام ،
دیگر مرگ
در کجاست؟
اگر چه من از دیر باز مرده ام
این زمینی که چنین تنگ در آغوشم میفشرد
صدای دم زدنم را
همچنان بخواهد شنید....

Pessimist
10-04-2011, 20:12
مرا اينگونه باور کن...!
کمي تنها ، کمي بي کس ، کمي از يادها رفته...!
خدا هم ترک ما کرده ، خدا ديگر کجا رفته...؟!
نمي دانم مرا ايا گناهي هست..؟
که شايد هم به جرم آن ، غريبي و جدايي هست..؟؟

Pessimist
10-04-2011, 22:14
حس میکنم تنهایی را با حسی آکنده از تنهایی; این حس میگوید: تا تنهایی, تنهایی :40:

Hamid Hamid
10-04-2011, 22:46
قربون خدا برم كه خيلي وقت ها بنده هايي امثال خود من خيلي چيز ها و قول ها يادشون ميره...:

توبه بر لب.سبحه بر كف. دل پر از شوق گناه

معصيت را خنده مي آيد ز استغفار ما !!!

صائب تبريزي

Pessimist
10-04-2011, 22:54
من و تنهائیم کنار هم
با تمامی خستگی هامان
به غروب عبوس می نگریم.
با سرود بزرگ باور خویش:
بوده ها را به بادها دادم
مانده ها را به یادها دادم
یاد ها را به باد ها دادم.

Lady parisa
11-04-2011, 07:43
در این دور و زمانه دل هر کس دل نیست
کاسه ی سفالی محبت ها از گل نیست
نمی دانستم جنس دل ها تمام از سنگ است
واسه قلب شیشه ای جایی در این منزل نیست . . .

water_lily_2012
11-04-2011, 08:51
با نفس هر كه در آميختم

*******************مصلحت آن بود كه بگريختم

F l o w e r
11-04-2011, 09:09
آرامـــــ ـــ ـ



در گوشـه ای نشستهــــ ـــ ـ ام ..



کار از چسبــــ و باند و پانســمان گذشتهـــــ ـــ ـ



زخمـــــ ـــ ـ به روحـــــــ ـــــ ـــ ـم رسیـده ..

Lady parisa
11-04-2011, 09:15
صبح ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند

Pessimist
11-04-2011, 12:35
سكوتم را به باران هديه كردم
تمام زندگي را گريه كردم
نبودي در فراق شانه هايت
به هر خاكي رسيدم تكيه كردم

ŞHÍЯÍŃ
11-04-2011, 12:45
حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !

Hadi King
11-04-2011, 13:04
من از او خاطره دارم

خاطراتی خوب و زیبا مثل زیبایی رویا

من از او خاطره دارم

خاطراتی خوب و شیرین مثل زیبایی آغاز

من از او خبر ندارم... اینو من باور ندارم

باور تنهایی موندن.. باور تنهایی خوندن

iCe m@n
11-04-2011, 14:05
بیخبر رفت و دگر از او نیآمد
نامه ای نه ، کلامی نه ، پیامی نه

هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش
ندیمش بکوچه ئی ، ببامی نه

تا که غربت ، یار من در بر گرفت
دل بهانه های خود از سر گرفت
گرمی خورشید هم آخر گرفت

کلبه ام خاموش شد
آتشم افسرد

غنچه های بوسه ام
بر عکس او پژمرد

باد یاد عاشقانرا برد
باد یاد عاشقانرا برد

سالها رفتند و من دیگر ندیدم
سروری نه ، قراری نه ، بهاری نه

@R3Z
11-04-2011, 15:44
مردی که روبروی تو سيگار می کشد
در فکر گفتگوی تو سيگار می کشد

وقتی که می روی و دلش تنگ می شود
بی شک به جستجوی تو سيگار می کشد

این بار بی تو فاصله ها را نمی دود
در سوگ آرزوی تو سيگار می کشد

زخمی تر از همیشه؛نگاهش به دست توست
در وصف داروی تو سيگار می کشد

وقت نماز شد و او مثل روز قبل
همراه با وضوی تو سيگار می کشد

وقتی نفس زنان به کنار تو می رسد
با عطر رنگ و بوی تو سيگار می کشد

هرگز سخن نگفت و سکوتش ترانه شد
آهنگساز روی تو سيگار می کشد

آهسته عکس تو را در بغل گرفت
با بوسه بر گلوی تو سیگار میکشد

لب را نمی گشاید و رسوا نمیکند
در حفظ آبروی تو سیگار میکشد

ŞHÍЯÍŃ
11-04-2011, 15:53
هر تپش نبض را مدیون توام




این هستی نغز را مدیون توام




غیر از تو خدا باز مدیون توام




این باور سبز را مدیون توام

yashgin128
11-04-2011, 17:36
زندگی باید کرد. گاه با یک گل سرخ ، گاه با یک دل تنگ.
گاه باید رویید در پس یک باران ، گاه باید خندید با غمی بی پایان...

Pessimist
11-04-2011, 18:47
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده‌ی زردم غم صفرای تو دارد

سر من مست جمالت دل من دام خيالت
گهر ديده نثار کف دريای تو دارد

ز تو هر هديه که بردم به خيال تو سپردم
که خيال شکرينت فر و سيمای تو دارد

غلطم گر چه خيالت به خيالات نماند
همه خوبی و ملاحت ز عطاهای تو دارد

گل صد برگ به پيش تو فرو ريخت ز خجلت
که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد

سر خود پيش فکنده چو گنهکار تو عرعر
که خطا کرد و گمان برد که بالای تو دارد

جگر و جان عزيزان چو رخ زهره فروزان
همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد

دل من تابه‌ی حلوا ز بر آتش سودا
اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد؟

هله چون دوست بدستی همه جا جای نشستی
خنک آن بی‌خبری کو خبر از جای تـو دارد

اگرم در نگشايی ز ره بام درآيم
که زهی جان لطيفی که تماشای تو دارد

به دو صد بام برايم به دو صد دام درآيم
چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد

خمش ای عاشق مجنون به مگو شعر و بخور خون
که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد

M3HRD@D
11-04-2011, 19:34
خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان

اینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!

هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:

" ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"

iCe m@n
11-04-2011, 19:45
اوصبرخواهدازمن
بختی که من ندارم
من وصل خواهم از او
قصدی که او ندارد
گر آرزوی وصلش
پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی
کین آرزوندارد

F l o w e r
11-04-2011, 20:27
خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم


و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ..

Mehrnaz1368
11-04-2011, 22:45
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

Hamid Hamid
11-04-2011, 22:49
سلام دوستان...

بزرگترين نعمت الهي از نظر من اينه كه يه انسان به فكر همه باشه... يه انسان رنج همه يراش مهم باشه... مثل اين شعر:
هر كه او بيدارتر رخ زردتر / هر كه او هشيارتر پر دردتر

و اين شعر زيبا كه معناي واقعي انسان بودن هست:

خداوندا اگر داشتن ذليل داشتنم ميكند ... ندارم كن...

خداوندا اگر كاشتن اسير چيدنم ميكند ... بيكارم كن...

خداوندا اگر انديشه ي خيانت به ياران بر سرم افتاد... بر سر دارم كن...

خداوندا اگر رنج بيماران لحظه اي از دلم بيرون رفت... سخت و بي ترحم بيمارم كن...

خداوندا خارم كن... اما مردم آزارم نكن...

iCe m@n
12-04-2011, 00:07
آسمان ِ جان من پر از غم است
خانه ی این دل سراسر ماتم است
حسرت یک آینه دارم شبی
زخم کاری را ندارم مرهمی
سوی ناکامان عالم تاختم
هستی خود را سراسر باختم
من در این سودا غریبی بی کسم
همچو خاری در بیابانم ، خسم
بلبلان خاموش در وقت سحر
می کنند بر بخت شوم من نظر
دائما یکسان نباشد حال من
خود بنالی بر من و احوال من
خود بنالی بر من و احوال من! ..

GOLI87
12-04-2011, 00:12
کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی ازپروانه ها یادی کنیم

کاش بخشی اززمان خویش را ، وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش وقتی آسمان بارانی است

اززلال چشمهایش ترشویم

وقت پاییزازهجوم دست باد ، کاش مثل پونه ها پرپر شویم

کاش وقتی چشم هایی ابریند ، به خود آیم وسپس کاری کنیم

ازنگاه زرد گلدانهایمان ، کاش با رغبت پرستاری کنیم

کاش دلتنگ شقایق ها شویم

با خدای یاس ها خلوت کنیم

کاش گاهی درمسیرزندگی ،باری ازدوش نگاهی کم کنیم

فاصله های میان خویش را ، با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش با چشمانمان عهدی کنیم ،وقتی ازاینجا به دریا می رویم

جای بازی با صدای موج ها ، درد های آبیش را بشنویم

کاش مثل آب ، مثل چشمه سار ، گونه نیلوفری را تر کنیم

ماهمه روزی ازاینجا می رویم ، کاش این پرواز را باور کنیم

کاش باحرفی که چندان سبز نیست ، قلب های نقره ای را نشکنیم

کاش هرشب با دو جرعه نور ماه ، چشم های خفته رارنگی کنیم

کاش بین ساکنان شهر عشق ، ردّ پای خویش راپیدا کنیم

کاش باالهام ازوجدان خویش ، یک گره از کار دلها وا کنیم

کاش رسم دوستی راساده تر ، مهربانتر ، آسمانی تر کنیم

کاش درنقاشی دیدارمان ، شوق ها راارغوانی تر کنیم

کاش اشکی قلب مان را بشکند ، بانگاه خسته ای ویران شویم

کاش وقتی شاپرک ها تشنه اند ، ما به جای ابر ها گریان شویم

کاش وقتی آرزویی می کنیم

از دل شفافمان هم رد کنیم

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد ، حرف های قلبمان را بشنود .

anon85
12-04-2011, 03:16
يا رب كجــــــــاست محرمِ رازي كه يك زمان
دل شرحِ آن دهد كه چه گفت و چِها شنيد

اينَش ســــــــزا نبود دلِ حق گزارِ مـــــــــن
كز غمگســــــــارِ خود ســخنِ ناسزا شنيد

...

Lady parisa
12-04-2011, 11:08
من کویر خسته ام تویی نم نم بارون

دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . . .

Pessimist
12-04-2011, 12:48
در انتظار تو

کنار جاده نشسته ام

و چشم انتظارم را

از این جاده ی دراز

بر نمی دارم

و همچنان

رویای آمدنت را

در سر می پرورانم... کی می آیی؟

F l o w e r
12-04-2011, 13:40
هیــچ نمی گویـــ ــ ـم..
دارم كـه بگویـم
امـــا نباید گفتــــ ..
شاید این سكــــ ـــ ـوت زیباتـر استـــــ ـــ ـ

vahid0801
12-04-2011, 13:56
ای شامم را تو سحر
از چه دگر از آن من غم شد

کی اید از تو خبر
ای به سفر
که صبر من کم شد...

Lady parisa
12-04-2011, 14:11
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد
اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد . . .

4MaRyAm
12-04-2011, 15:25
تو دنیا را برای بودنتــــــ مغرور کردی
تنم را از نوازشهای دنیـــا دور کردی
نگه کردی به چشم من ، به یکباره دلم را
میان مرز عشق و عاشقی محصور کردی
به خوبي ، آنقدر خوبيـــــــ که از خوبي بسیار
برای عاشقت بودن مرا مجبور کردی
سرای ظلمتی بود خانه ی قلبمـــــ اما تو
درخشیدی دلـــــــم را خانه ای از نور کردی
.