PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 [11] 12 13 14 15 16 17 18

hamid_diablo
23-05-2011, 19:37
شعری در وصف ناصر خان حجازی



درسته خیلی وقتا گل نخوردیم / بعد تو ما یک دفعه هم نبردیم

دروازه بی تو، دیگه دروازه نیست / بی تو از «آبی»... دیگه آوازه نیست

این همه توپ و این همه ولوله / یه مَرده که: «محبوب هر چی دله»

واستا با این بازیا آسون نمیر / این آخرین پنالتیارم بگیر

هرچی ستاره بود تمومو بردن / شیرجه بزن! تا بازیو نبردن

این همه مردم کُری با تو خوندن / چشما به دستات، توی سرما موندن

این همه روزنامه و تیتر اول / با هر کی غیر «آبی»... عشقِ کل کل...

بازیو پس بگیر از این هوچیا / چشماتو واکن به تماشاچیا

اگه بری بدجوری گل می خوریم / توی همین نیمه یهو می بُریم

دروازه خالیه یه همتی کن / بیا و باز قبول زحمتی کن

واستا با این بازیا آسون نمیر / این آخرین پنالتیارم بگیر

شاعر:مرتضی بخشایش

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Unique 2626
23-05-2011, 20:21
شب را دوست دارم . . . زیرا در تاریکی چهره ها مشخص نیست . . .

و هر لحظه این امید در دلم ریشه میزند که . . . تو آمده ای ولی . . .

من تو را ندیده ام . . .

Mehrnaz1368
23-05-2011, 22:57
چون شرط وفا هیچ به جز ترک جفا نیست
گر ترک جفا را نکنی شرط وفا نیست

yashgin128
23-05-2011, 23:05
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ

اینکه اینجا خفته در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد

__________________
هرچند بودنت را ما باور کردیم ناصر خان ولی انها که نکردند کسی نبودند جز ...

yashgin128
23-05-2011, 23:18
زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست
هر کسي نغمه ي خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد

Help118
24-05-2011, 04:56
حال من دست خودم نیست
دیگه آروم نمی گیرم
دلم از کسی گرفته
که می خوام براش بمیرم...

Lady parisa
24-05-2011, 08:03
آفتاب آسمانی


فاطمه گویاترین فریاد عشق روح سبز عاطفه، همزاد عشق

ای دلت پر نور تر از آفتاب ای کلامت عشق را تفسیر ناب

موج زن در هر کلامت شط نور خطبه هایت شرح ناب خط نور

حرفهایت مرهم زخم علی خطبه ات برّان چو شمشیر ولی

مظهر یکتا پرستی جز تو کیست راز نامکشوف هستی جز تو کیست

رخ نهان می کرد از شرم تو ماه پیش تو خورشید گم می کرد راه

مریم از تو معرفت آموخته چشم بر دست تو هاجر دوخته

دست اعجاز تو موسی آفرین بر تو گوید صد چو موسی آفرین

آب کوثر اشکهای چشم توست آتش دوزخ نشان خشم توست

ای شب تردید را صبح یقین آفتاب آسمانی در زمین

در تنور عشق چون بگداختی با علی با قرص نانی ساختی

با علی آن سوی باور رفته ای تا خدا با بال حیدر رفته ای

در فصول بی بهار عاطفه آمدی با کوله بار عاطفه

آمدی در وادی لبریز ظلم ای بهار عدل در پائیز ظلم

آمد و با خامه ای از جنس درد عشق را بر لوح دل ترسیم کرد

ای فروغ دیدگان بو تراب نور نابی نور نابی نور ناب

در سر سودایی من شور توست حیرت آیینه از منشور توست



شاعر : نعمت الله شمسی پور


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Karkas20
24-05-2011, 08:44
در دايره اي كه آمد و رفتن ماست
او را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي دراين معني راست
كه اين آمدن از كجا ورفتن به كجاست

==========================


اين يك دوسه روزه نوبت عمر گذشت

چون آب به جويباروچون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت

روزي كه ينامده است وروزي كه گذشت

============================

در پرده اسرار كسي را ره نيست
زين تعبيه جان هيچ كس آگه نيست
جز در دل خاك هيچ منزل گه نيست
مي خور كه چنين فسانه ها كوته نيست

Erfan.B
24-05-2011, 08:49
آخرين باري كه تو را ديدم چشمانت پر از اشك بود
حال اين منم كه بي تو به ياد آن روزها چشمانم پر از اشك است

---------- Post added at 09:47 AM ---------- Previous post was at 09:47 AM ----------

همه رفتند و كسي دور و برم نيست
چنان بي كس شدن بر باورم نيست

---------- Post added at 09:49 AM ---------- Previous post was at 09:47 AM ----------

يادته اون روز دستات تو دست من بود؟ مي گفتي دوست دارم ولي قلبت از سنگ بود؟
حالا از اون روزا چي مونده به جا؟ يه نوشته و يه عالم خاطره تو ياد...

Unique 2626
24-05-2011, 10:01
خودکارم را از ابر پر میکنم و . . .

برایت از باران مینویسم . . .

بغض خودکار . . . خیسی کاغذ . . . بلور اشک روی گونه جمله " دوستت دارم " . . .

همه و همه از بی مهری توست که

مرا اسیر جنگل بارانی سرزمین قلبت کردی . . .

ferdouscompany
24-05-2011, 10:30
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود....



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


یادت همواره جاودان باد

Erfan.B
24-05-2011, 10:35
تا چند زنم بر درياها خشت ----- بيزار شدم ز بت پرستان كنشت
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود ----- كه رفت به دوزخ و كه آمد ز بهشت

Eshghe_door
24-05-2011, 10:54
تا چند زنم بر درياها خشت ----- بيزار شدم ز بت پرستان كنشت
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود ----- كه رفت به دوزخ و كه آمد ز بهشت


تا چند زنم بر درياها خشت ----- بيزار شدم ز بت پرستان كنشت
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود ----- كه رفت به دوزخ و كه آمد ز بهشت


آخرين باري كه تو را ديدم چشمانت پر از اشك بود
حال اين منم كه بي تو به ياد آن روزها چشمانم پر از اشك است

---------- Post added at 09:47 AM ---------- Previous post was at 09:47 AM ----------

همه رفتند و كسي دور و برم نيست
چنان بي كس شدن بر باورم نيست

---------- Post added at 09:49 AM ---------- Previous post was at 09:47 AM ----------

يادته اون روز دستات تو دست من بود؟ مي گفتي دوست دارم ولي قلبت از سنگ بود؟
حالا از اون روزا چي مونده به جا؟ يه نوشته و يه عالم خاطره تو ياد...

دوست عزیز!

چند روز پیش ناظر محترم اینجا فرمودن که روزی بیشتر از 1 پست کسی نده توی این تاپیک

لطفا رعایت کنین!

SA3EDLORD
24-05-2011, 10:56
کاش به پست اول اضافه بشه قوانین جدید!

Pessimist
24-05-2011, 13:21
چه بی هیاهوست این خلوت نهانم

شعله ای بیافروز

تا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستاره

تو را به تصویر در آورم

غزلهایم برای توست

چرا که تو قطب زنده غزلهای منی

ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم .

vahidgame
24-05-2011, 13:54
نقاش باشی!

چقدر می گیری

بیایی صفحه های سیاه دلم را رنگ کنی؟

بعد، برای دیوار اتاقم

یک روز آفتابی بکشی

که نور آفتاب تا میانه اتاق آمده باشد

راستی، من روی صورتم یک خنده می خواهم

نرخ خنده که گران نیست؟

nab nab
24-05-2011, 14:34
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سینه نزدیک

به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی

که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من

ستاره ها نهفته اند
در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من

F l o w e r
24-05-2011, 15:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] كاش می شـُد

طنابـــــ ـــ بیندازم بــِ شانه های درَختــــ ..

و بی تابی ام را تابــــــ ــ دَهـــَم .. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran-King
24-05-2011, 16:33
یاد اون روزا که شروع آشنائی بود ..شروع آشنائی همیشه جالبه ولی زود گذره ...گفتمش : دل می خری ؟ برسید چند؟ گفتمش : دل مال تو، تنها بخند ! خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای بایش روی دل جا مانده بود ...... اما همیشه هر شروعی پابانی هم داره .. پایان تلخی که هر روزش بد تر از مرگه ولی با گذشت زمان اون تلخی هم برات طعم شیرینی داره ،


می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه

همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه
تجربه و خاطره و گذر عمر




وقتی به گذر عمرم نگاه میکنم می بینم که ..... کاش هنوز 15 سالم بود تا اشتباهاتم رو تکرار نمی کردم ولی اینم می دونم 5-6 ساله دیگه هم به میگم کاش 25 سالم بود تا اشتبا......
سالهاس که سنگینی گذر ثانیه ها روی دوشم حس میکنم

hamijoon
24-05-2011, 17:06
ღღ

ای عشــ ـق مدد کن که به سامان برسیم

چون مزرعه ي تشـنـه به باران برسیــم

یــ ـا من برسم به یـــ ـار و یا یــار به مــ ـن

یا هـــ ــردو بـمیـ ــریم و به پـایـان برسیم
ღღ

Mehrnaz1368
24-05-2011, 19:05
زنده شود هر که پیش دوست بمیرد
مرده دلست آن که هیچ دوست نگیرد

M3HRD@D
24-05-2011, 20:12
مادرم !

جواني هايت را

با بچگي هايم پير کردم

به موي سپيدت مرا ببخش...

مادرم روزت مبارک...

Mehran-King
24-05-2011, 20:23
تاج از فرق فلک برداشتن ،

جاودان آن تاج بر سرداشتن :

در بهشت آرزو ره یافتن،

هر نفس شهدی به ساغر داشتن،

روز در انواع نعمت ها و ناز،

شب بتی چون ماه در بر داشتن ،

صبح از بام جهان چون آفتاب ،

روی گیتی را منور داشتن ،

شامگه چون ماه رویا آفرین،

ناز بر افلاک اختر داشتن،

چون صبا در مزرع سبز فلک،

بال در بال کبوتر داشتن،

حشمت و جاه سلیمانی یافتن،

شوکت و فر سکندر داشتن ،

تا ابد در اوج قدرت زیستن،


برتو ارزانی که ما را خوش تر است :

لذت یک لحظه "مادر" داشتن !

hamid_diablo
24-05-2011, 20:46
پایان راه کاملاً پیداست......!
می دهم قابش کنند
کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!
جای همان دستخط تماشائی.................
خداحافظ

Sayam
24-05-2011, 21:41
از دوست به یادگار دردی دارم...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dragon-fly
24-05-2011, 22:52
گاهی گمان نمیکنی و میشود،
گاهی نمیشود که نمیشود،
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است،
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود،
گاهی گدای گدایی و بخت نیست،
گاهی تمام شهر گدای تو میشود….

MOHAMMAD2010
24-05-2011, 23:29
نه از آشنايان وفا ديده ام
نه در باده نوشان صفا ديده ام
زنامردميها نرنجد دلم
كه از چشم خود هم خطا ديده ام
:37:

Help118
25-05-2011, 04:06
یه بیت شعری بود قبلا شنفته بودم ول هرچی گشتم پیداش نکردم که واژه های دقیقشو بنویسم. شعری قدیمی بود که حال منو تداعی می کنه. شاعر یک تشبیه و تشخیص و تناسب فوق العاده ای در این بیت بکار برده که اهل ادب را اشارتی کافی بود و بس!

دیشب ز غم عشـــــــــــــق تو افروخته بودم

گر اشک به داد من نمی رسید سوخته بودم

F l o w e r
25-05-2011, 09:03
اِنـگـــــار ... کـَسـی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جـایـــ ـــ ــ .. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دَسـتـــ ِ اتـفـاقــ را گرفـتـ ـه استـــ ــ کـــِ نـیـفـتـَـــد .. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Karkas20
25-05-2011, 10:06
عمري است مرا تيره و كاريست نه راست
محنت همهافزوده و راحت كم كاست
شكرايزد را كه آنچه اسباب بلاست
مارا زكس دگر نمي يابد خواست




گر شاخ بقا ز بيخ بختت رست است
ور بر تن تو عمر لباسي چست است
در خيمه ي تن كه سايباني است ترا
هان تكيه مكن كه چاره ميخش سست است

@R3Z
25-05-2011, 11:05
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه کــه می شــوَد
رویِ گَردو خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت...
بنویس و برو...

MOHAMMAD2010
25-05-2011, 12:10
این روزها هم میگذره
خدا ازت نگذره

Pessimist
25-05-2011, 12:52
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم

به آغوش تو از بستر گریزم

گشایم در به رویت شادمانه

رخت بوسم ، به پایت گل بریزم

Unique 2626
25-05-2011, 13:55
این روزها بزرگترین آزویم این شده که . . .

کوچکترین آرزوی تو باشم . . .

ŞHÍЯÍŃ
25-05-2011, 14:53
در زندگی مشو مدیون احساس کسی ، تا نباشد رایگان عمرت گروگان کسی ، زندگی دفتری از خاطره هاست ، یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ، یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسر سختی هاست ، چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ، ما همه همسفریم .

Mehran-King
25-05-2011, 15:00
قـاصـــــدک ! گفته بودم که دگر نیست مرا انتظار خبری باز اما تو چنین پر شتاب ؛ پر غرور ز چه روی از برم می گذری؟ قـاصـــــدک ! گفته بودم که مرا نیست تمنای کسی در دلم نیست به جز ــ مهر ــ نیاز و هوسی گفته بودم که دگر من نروم سوی کسی گفته بودم که به ماتم کده ام نیست حتی امیدی به حضور مگسی باز اما تو چرا بر سر راه من در گذری؟ قـاصـــــدک ! خسته ؛ پریشان و دلم غمگین است . رو به هر سوی نمودم؛ امّا هـــیــــچ جا نیست مرا هم نفسی نیست فریاد رسی. قـاصـــــدک ! پرتو مرگ به روی دل من سنگین است . سایه جانم بربود دل تنهای من امّا از آن چه کسی خواهد بود؟ قـاصـــــدک ! حسّ تنهایی و بی یاوریَم بیش نمودی و رفتی . گفته بودم که : نـَیـا گفته بودم :« برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تورا منتظرند تو که خود فهمیدی در دل من همه کورند و کرند

Lady parisa
25-05-2011, 15:28
مـــرا یک شــب تحمل کن که تا باور کنـی ای دوست ،

چگونـه با جنون خود مـدارا می‌کنم هـر شــب

.mehdi
25-05-2011, 15:59
خـــــانه ام يک کليــــد بيـــش نداشت

به تو دادم ،

و ســـرگردان خيــــــابان ها شــــدم ...

Erfan.B
25-05-2011, 16:12
آخه من هيچ چي ندارم كه نثار تو كنم
تا فداي چشماي مثل بهارت بكنم
مي درخشي مثل يه تيكه جواهر توي جمع
من مي ترسم عاقبت يه روز قمارت بكنم...

Mehran-King
25-05-2011, 16:12
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت .

Erfan.B
25-05-2011, 16:12
آخه من هيچ چي ندارم كه نثار تو كنم
تا فداي چشماي مثل بهارت بكنم
مي درخشي مثل يه تيكه جواهر توي جمع
من مي ترسم عاقبت يه روز قمارت بكنم...

Mehran-King
25-05-2011, 16:15
شالوده‌ی کاخ جهان بر آبست .................. تا چشم بهم بر زنی خرابست
ایمن چه نشینی درین سفینه.................. کاین بحر همیشه در انقلابست
افسونگر چرخ کبود هر شب.................... در فکرت افسون شیخ و شابست
ای تشنه مرو، کاندرین بیابان................... گر یک سر آبست، صد سرابست
سیمرغ که هرگز بدام نیاد ..................... در دام زمانه کم از ذبابست
چشمت بخط و خال دلفریب است ............. گوشت بنوای دف و ربابست
تو بیخود و ایام در تکاپو است................... تو خفته و ره پر ز پیچ و تابست
آبی بکش از چاه زندگانی ...................... همواره نه این دلو را طنابست
بگذشت مه و سال وین عجب نیست ......... این قافله عمریست در شتابست
بیدار شو، ای بخت خفته چوپان................ کاین بادیه راحتگه ذئابست

Alireza_SA
25-05-2011, 16:36
بهار تو مرده ...
دلت چقدر خوشه ...

پرنده ای اما
اسیر کوچ خودت ...

همیشه هم میرسی
به هیچ و پوچ خودت ...

Hadi King
25-05-2011, 23:26
* دیگه دست من نیست، بستگی داره به تو *

* بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری *

* بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی *

* عاشق من بمونی منو تنها نذاری *

...

ŞHÍЯÍŃ
25-05-2011, 23:39
بیا ببار و مرا خیس عطر باران کن


بدون یاد تو قلبم کویر خواهد شد.......

anon85
26-05-2011, 04:48
دلبر که جان فرسود از او، کامِ دلم نگشود از او

نومید نتوان بود از او، باشـــــــد که دلداری کند

...

Eshghe_door
26-05-2011, 08:51
چی بگم از کجا بگم

دردمو با کیا بگم

بهتره که دم نزنم

حرفی از عشقم نزنم...:41:

Karkas20
26-05-2011, 08:53
رفتم كه در اين منزل بيداد بدن
در دست نخواهد به جز از باد بدن
آنرا بايد به مرگ من شاد بدن
كز دست اجل تواند آزاد بدن!

F l o w e r
26-05-2011, 09:49
بچه کــِ بوديم ؛

بستنيمون رو کـِ گاز مي زدنـــد

قيامتــــ ــ ـ به پا مي کرديـــم!

چــِ بيهــ وده بزرگـــ ــ شديم!

روحمـــان را گاز مي زننــد و مي خنديــم ..

Mehran-King
26-05-2011, 10:47
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر

ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر

آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف پشت میله ها رها
این منم در این طرف پشت میله ها اسیر

دست خسته مرا مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر

.mehdi
26-05-2011, 10:59
به چند سيلي جانانه جهت سرخ نگه داشتن صورتمان نيازمنديم .

Mehran-King
26-05-2011, 11:28
آمد کنار حوصله من تنگ نشست

مثل هميشه پنجره ها را ولي نبست

گفتم چقدر سهم حقيرست اين زمين

گفت آسمان، براي من و تو هميشه هست

خورشيد شد به آتش کشيد تن مرا

خنديد، بند بند وجودم زهم گسست

پيچيد بوي تلخ وداع هميشگي

افتادم از نهايت چشمش، دلم شکست

از درد حلقه ميزدم و دم نميزدم

دريا و آسمان و زمين، دست روي دست

حالا نشسته ام به تماشاي روزها

حالا اسير بازي اين روزگار پست

حالا منم که سنگ صبور زمين شدم

او يک پرنده شد در افقهاي دور دست

پيچيد بوي خاطره اي تلخ در تنم

آمد کنار حوصله ام تنگ تر نشست

hamid_diablo
26-05-2011, 17:32
مثل نوشتن در باد

از تو که می نویسم

کاغذم بند نمی شود
.
.
.
دست م خط می خورد

دل م به باد می رود

M3HRD@D
26-05-2011, 17:33
آدم است دیگر

گاهی دلش می‌خواهد

یک نفر باشد

بگوید :دوستـــــت دارم!

Traceur
26-05-2011, 17:55
همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ " نـَـ " بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـے ترسیــدَم !

نَـ داشتن ِ تو ...نَـ بودن ِ تو ...

نَـ ماندن ِ تو ...
...
.

.

.

کــاش اینبــار حداقل
دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم
مے سوختـــــ ـــ ـ

و خبــری مـے داد از

نَـ رفتن ِ تـــو ..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] kL9sx6cfmHXoUdqZAE8xppDmAh2

Mehran-King
26-05-2011, 18:25
تو در آن سوی و من اين سوی پرچين بلند تو
نگاه خسته ی من را ببر آن سوی پرچينت نگاهت سر نزد از پشت پلک مهربان تو
چه رازی هست پنهان در غروب چشم غمگينت؟

Alireza_SA
27-05-2011, 10:07
تنها که باشی
تنهایی
*
وقتی تنهاتری که
آمده باشد
نه به استقبال تو
بیاید
نه به بدرقه ی تو
همسفر باشد
نه با تو
خاطره داشته باشد
نه از تو
.....

Mehran-King
27-05-2011, 10:16
بلبل نگران است و چمن، غمگین است

در بهت درختان، سر گل پایین است

بیهوده مگویید بهارم این است

Sayam
27-05-2011, 11:13
غروب در نفـس گرم جاده خواهم ‌رفت

پیاده آمده ‌بودم‌، پیاده خواهم‌ رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد‌شد

و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد شد

همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهدرفت‌

و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهدرفت

منم تمام افق را به رنج گردیده

منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده

منم که نانی اگر داشتم‌، از آجر بود

و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود

به هرچه آینه‌، تصویری از شکست منست‌

به سنگ‌سنگ بناها، نشان دست منست

اگر به لطف و اگر قهر، می‌شناسندم‌

تمام مردم این شهر، می‌شناسندم

من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد

نماز خواندم‌، اگر دهر ابن‌ملجم شد

طلسم غربتم امشب شکسته خواهدشد

و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهدشد

غروب در نفس گرم جاده خواهم‌رفت‌

پیاده آمده‌بودم‌، پیاده خواهم‌رفت‌

hamid_diablo
27-05-2011, 11:19
واقعا دوستت دارم


واقعا دوستت دارم


گرچه شايد گاهي

چنين به نظر نرسد


گاه شايد به نظررسد

كه عاشق تو نيستم

گاه شايد به نظر رسد

كه حتي دوستت هم ندارم

ولي درست در همين زمان هااست

كه بايد بيش از هميشه

مرا درك كني

چون در همين زمان هاست

كه بيش از هميشه عاشق تو هستم

ولي احساساتم جريحه دار شده است

با اين كه نمي خواهم

مي بينم كه نسبت به تو

سرد و بي تفاوتم

درست در همين زمان هاست كه مي بينم

بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود

اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است

بسيار كوچك است

ولي آن گاه كه كسي را دوست داري

آن سان كه من تو را دوست داري

هركاهي ؛كوهي مي شود

و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد

كه دوستم نداري

خواهش مي كنم با من صبور باش

مي خواهم با احساساتم

صادق تر باشم

و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم

ولي با اين همه

فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي

كه هميشه

از همه راههاي ممكن

عاشق تو هستم

F l o w e r
27-05-2011, 11:29
با خبـــــر باش کــِ پژمردن مــَن آســــ ان نیستــــــ ــ ..

گــر چــِ دلگیـــر تر از دیروزمــــ

گـــــر چـــِ فردای غــَم انگیـــــــ ز مَـــرا میــ خوانــد

لیکــــ باوَر دارَمـــــ

دِلــــخوشی ــها کــَم نیستـــــــــ ـــــ ـــ ..

زندگــــی بایــَد کــــرد .. [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Unique 2626
27-05-2011, 13:26
دیروز و فردا با هم دست به یکی کردند و مارا فریب دادند . . .

دیروز با خاطراتش ما را فریب داد . . .

فردا با وعده هایش ما را خواب کرد . . .

وقتی چشم گشودم . . . امروزم گذشته بود . . .

amd>intel
27-05-2011, 14:07
باید اعتراف کنم من نیز گاه به آسمان نگاه کرده‌ام! دزدانه!در چشم ستارگان! نه به تمامی‌شان! تنها بدانها که شبیه ترند به چشمان تو!

Mehran-King
27-05-2011, 14:17
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت............ بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت............... اشکم به زبان حال با خلق بگفت

M3HRD@D
27-05-2011, 17:49
مثل آن مسجد بین راهی تنهایــــــــــــــم...

هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....

هم نمازش را، هم دلــــــــــــــم را ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
27-05-2011, 19:43
خوشا شعرم

که در هیچ آتشی نمیسوزد!

بگذر از دلم

که خاکستر شد

خوشا شاعر

که با هیچ طنابی

هیچ سقوطی

هیچ جوخه ای

نمیمیرد!!

MOHAMMAD2010
27-05-2011, 21:28
حالا که پلک عاشقانه های ما نمیپره
سکوت کن سکوت کن ، سکوت خیلی بهتره

ŞHÍЯÍŃ
27-05-2011, 23:06
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم..........

M3HRD@D
27-05-2011, 23:16
با چتـــر باشم با بدون چتر فرقی نمیكند " بی دوست خیــــــس بارانم "

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

anon85
28-05-2011, 04:58
...

به خانه آمدم از راه،

پا پُر آبله، دلتنگ و خالی دست؛

به روی بسترِ بی عشقِ خويش افتادم از اندوهِ گنگی مست؛

...

شاملو، احساس

s@lome
28-05-2011, 07:32
از کنـــــار زندگی آروم و پاورچین پاورچین می گــــــــذرم ..
سر به هوام ..
از زندگــــــی فقط آسمونشــــو می خوام ..
باقی سهــــم شما ..

Lady parisa
28-05-2011, 09:41
سرم درد میکند برای دردسر!
و تو میدانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم !!
از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت

Mehran-King
28-05-2011, 12:02
نفس باد صبا مشك فشان خواهدشد
عالم پير دگر باره جوان خواهدشد:40:

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

Pessimist
28-05-2011, 12:36
در خاطره ام …

هرگز نیست

آنچه در آینه ی چشم تو معنا شده است !

غم من راز خموش صدف دیده ی توست !!!

که ندارد پر و بالی و نداند گذری …

غم من شعله ی لرزان دل خسته ی توست !!!

Mehran-King
28-05-2011, 12:40
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت............ بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت............... اشکم به زبان حال با خلق بگفت

Unique 2626
28-05-2011, 13:53
دوستت دارم حرف نیست ، زندگی است . . .

اما زندگی دو حرف بیشتر نیست : " تو " . . .

Mehran-King
28-05-2011, 13:56
با تو رفتم،بي تو باز آمدم
از سر كوي او،دل ديوانه
پنهان كردم، در خاكستر غم
آن همه آرزو،دل ديوانه
چه بگويم با من اي دل چه ها كردي
تو مرا با عشق او آشنا كردي
پس از اين زاري مكن هوس ياري مكن
تو اي ناكام دل ديوانه؛
با غم ديرينه ام به مزار سينه ام
بخواب آرام دل ديوانه
با تو رفتم،بي تو باز آمدم

از سر كوي او،دل ديوانه
پنهان كردم، در خاكستر غم
آن همه آرزو،دل ديوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها كردي
تو مرا با عشق او آشنا كردي
پس از اين زاري مكن هوس ياري مكن
تو اي ناكام ، دل ديوانه
با غم ديرينه ام به مزارسينه ام،
بخواب آرام دل ديوانه
بخواب آرام دل ديوانه

.mehdi
28-05-2011, 15:08
به هزار وعده ي تو ،

من فقط

يک دل دادم

و تمام

...

Lady parisa
28-05-2011, 15:15
فکر می کنم قرار بود روزی یه پست اینجا بدیم.
اگه اینطور نیست بگین!

M3HRD@D
28-05-2011, 15:43
گم شدیم توی دنیای اینترنت و
فیسبوک و
موبایل و
یه مشت سیم و کابل؛
غافلیم از نگاهی،
نوازشی،
.. بوسه ای...

Mehran-King
28-05-2011, 15:54
بازم ببار ای آسمون شاید منم گریه کنم
بغض سکوت و بشکنم اشکمو بهت هدیه کنم
نگاه نکن که ساکتم دلم اسیر سایه هاست
نگاه خستم رو ببین که لبریز از گلایه هاست

Erfan.B
28-05-2011, 15:58
دوستان رعايت كنيد يه پست بديد هر روز لطفاً! فكر كنم تو هر صفحه بايد چند بار اين موضوع ياد آوري بشه و پست اسپم داده بشه! ديگران هم حق دارن...

Puneh.A
28-05-2011, 16:40
زندگی هیچ نبود،

و به آسانی یک گریه گذشت. کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.
تا که در رویاها
همه دار و ندارش،
قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش
همه را بی منت، به عروسک بخشد
غافل از آینده.
***
زندگی فلسفه ای بیش نبود
که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود
و محبت، افسوس.
من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود
و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم
و تو آن عصیانگر،
که نماد همه خوبان شده بود!!
و سخن از غم یاران می گفت
واپسین لحظه دیدار عجیب
خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی
و سخن از رفتن،
سخن از بی مهری!!
تو که خود می گفتی
خسته از هرچه نصیحت شده ای.
***
حیف از بازی ایام،
دریغ از تکرار

M3HRD@D
28-05-2011, 17:09
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید *** داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید *** گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی *** سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
سلام
عزیز جان رفیق جان کاربر محترم جان لطفا رعایت کن مثل دیگران روزی یک پست بده تا نظم تاپیک رعایت بشه:20:
الان سه نفر تذکر دادن باز شما کار خودت رو میکنی
این دیگه حالات و احوالات نمیشه که در هر 1 ساعت یک شعر در وصفش گفت:41:
خواهشا رعایت کن:20:
.....
این پست من هم بعد از بازبینی مدیران از تاپیک لطفا پاک شود...

Hadi King
28-05-2011, 17:37
فکر کنم که مُرده ام من . . .

موهایم دیگر بلند نمی شود .

پلک هایم نمی پَرَد .

قلبم تیر نمی کِشد .

دلم شور نمی زند .

کف پایم زوق زوق نمی کند ...

چشمانم سیاهی نمی روند

و گلویم دیگر بغض نمی آورد

دیگر حتی عاشقانه نوشتنم هم نمی آید . . .

تنها چیزی که در من جریان دارد

همان خاطراتِ آبی خاکستری است . .

که گاه گاهی از زیر پوستم می خزند

و سوراخش می کنند!

و مثل چرک می ریزند روی کف پوش سردخانه .

فکر کنم مُرده ام . . .
لطفا مرا بی نوبت بشویید .

خسته شدم از این همه انتظار و انتظار و ...
ان . .
ت . .
ظار . . . . .

می خواهم زودتر گورم را گم کنم .

Mehran-King
28-05-2011, 17:38
سلام
عزیز جان رفیق جان کاربر محترم جان لطفا رعایت کن مثل دیگران روزی یک پست بده تا نظم تاپیک رعایت بشه:20:
الان سه نفر تذکر دادن باز شما کار خودت رو میکنی
این دیگه حالات و احوالات نمیشه که در هر 1 ساعت یک شعر در وصفش گفت:41:
خواهشا رعایت کن:20:
.....
این پست من هم بعد از بازبینی مدیران از تاپیک لطفا پاک شود...

ببخشید اما یکی بالا گفت دیدیم !!!!:10:

Miss Artemis
15-07-2011, 14:46
بنا به درخواست کاربران عزیز تاپیک باز میشه ...


قوانین انجمن ادبیات منظوم شامل این تاپیک هم میشه و کاربران نباید بیش از یک پست در روز ارسال کنند . در غیر این صورت پست ها پاک می شه و به کاربران اخطار داده میشه .


همچنین قبل از ارسال پست حتما در تاپیک جستجو کنید تا پست شما تکراری نباشه .


تاپیک به صورت آزمایشی باز شده و در صورت عدم همکاری دوباره بسته خواهد شد.




موفق باشید !:20:

fary jun
15-07-2011, 15:29
به رقم تمامی دنیاهایی را که آب میبرد

وقت خواب

میخوابم شاید دنیای بی تو بودنم را آب ببرد ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hadi King
15-07-2011, 16:49
از تو ...

فقط ردّپایی

بر برف مانده

پشت پنجره می ایستم و

دست به آسمان می گیرم

« خدایا ! هیچ وقت نیاید آفتاب »....!

ŞHÍЯÍŃ
15-07-2011, 16:57
همه جا با همه کس یارنمی باید بود

یاراغیاردل آزارنمی باید بود





تشنه ی خون من زارنمی باید بود

تا به این مرتبه خون خوارنمی باید بود

M3HRD@D
15-07-2011, 17:00
"بعضی "آه" ها رو
هر چی از ته دل بکشی
بازم سینه ات خالی نمیشه
امروز دلِ من پر است از اون "آه" ها..."

F l o w e r
16-07-2011, 13:08
لبــــــツـــــخــند مــے زنـَــمـ ..


و انتــــقام مــے گیــــرمـ از زنـــدگـے

این هیـــاهـوے ﮧیـــچ .. !

Hadi King
16-07-2011, 15:02
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده..

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- مردی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست می داشت



می بینی
عشق همیشه
جاودانگی می آورد
............ .

SA3EDLORD
16-07-2011, 15:34
چــــه ۱۳ باشـد

چـ ـــه یکــ روز ِ دیگــر
وقتی سهمـ من از تمـام ِ این روز هــا

" نبودنت " باشـد

نحس است

روزـها ...

hamid_diablo
16-07-2011, 20:52
تو مرا برای خودت می خواهی

و من هم تو را برای خودت!

اگر ضمیر"من"حذف شود،

اتفاقی نمی افتد.

کجای این عشق است؟!

4MaRyAm
17-07-2011, 10:48
كوچه باریك
كوچه بن بست
خانه ای در ته بن بست
كوچه را عطر گل رس
پر می زد كاه در پس كوچه
.
.
.
من و كوچه
من و شعراش
من و تنهایی كوچه
انتظار قصه كوچه
انتظار قصه من شد
چه رفیقیم من و كوچه
چه شفیقیم من و كوچه ...

ŞHÍЯÍŃ
17-07-2011, 11:54
ما اسیرغم واصلا غم ما نیست ترا

با اسیرغم خود رحم چرا نیست ترا





فارغ ازعاشق غمناک نمی باید بود

جان من اینهمه بی باک نمی باید بود

Puneh.A
17-07-2011, 14:20
تو اهل آن دور دستی من یک اسیر زمینی
عشق زمین و افق را ای کاش سنجیده بودم

بی تو چه شبها که تا صبح در حسرت با تو بودن
اندوه ویرانیت را تنها پرستیده بودم

انگار تقصیر من بود حق با تو آسمان بود
وقتی که تو می گذشتی از دور خندیده بودم

اما به پروانه سوگند تنها گناهم همین بود
جای تو بودم اگر من صد بار بخشیده بودم

باید برات دعا کرد آباد باشی و سرسبز
ای کاش هرگز نبینی چیزی که من دیده بودم

اندوه بی اعتنایی چه یادگار عجیبیست
اما چه شبها که آن را از عشق پرسیده بودم

حالا بدان تو رفتی در حسرت بازگشتت
یک آسمان اشک هر شب در کوچه پاشیده بودم

هرگز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگز ..........

SA3EDLORD
17-07-2011, 16:26
تب دار شــده
ديــوار اطاقــــم!!
هذيـــــان بــودنــت را
تكيه دادن شـــانـــه هـــايت را
فـــريـــاد مـــی كـــنـــد

هــرشــب...

F l o w e r
17-07-2011, 16:38
هـَمــﮧ بــَـرایــَــم دستــــ تـڪاטּ می دهـَــند

لیڪـــــ ـــ ..

ڪـَم استــــ دَستــــانی ڪـﮧ تڪـانـــَم دادنــد !

MOHAMMAD2010
17-07-2011, 17:29
خوشحالم باز شد ................. ( ولی چقدر بدون دلیل بازو بسته شد ! )
-----------------------------------------

این روزها که می گذرد
یک ترانه ی تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید!
سمفونی گوش خراشی است،
روزهاست! پنبه دگر فایده ندارد...
باید باور کنم
تنهایم

hamid_diablo
17-07-2011, 17:51
همیشه همین است

تا می آیی به خودت بیایی

عجیب دیر است

و با این که دنیا کوچک تر از آنی ست که می گویند

تا می آیی برگردی

همه چیز

عجیب عوض شده

.mehdi
17-07-2011, 19:15
من همان مردی هستم , که بعد ها به دخترت نشان مي دهی ..
و مي گويي اين مرد را دوست داشتم .
او از تو مي پرسد که چه شد از يکديگر جدا شديد ؟
تو بگو , تقصير خودش بود , ديوانه بود .
نشانه اش هم اين است که او هنوز هم عاشق من است ...

M3HRD@D
17-07-2011, 19:18
خندیدن خوب است
قهقهه عالی است
گریستن آدم را آرام می کند
اما…...لعنت بر بغض...

Hamid Hamid
17-07-2011, 19:37
واي ! چه خوب ...

اينجا كي باز شد؟!

كلي خاطره دارم اينجا و كلي پست دادم تو اين تاپيك ...

ممنون بخاطر بازگشايي مجددش ...:11:

اينم حال و احوال من كه خيلي كوتاهه :

امروز چه دلتنگم ... از جنس تكاپوي مصنوعي فواره بر حاشيه ي تكرار

پ.ن : امضام هستش.

Sayam
17-07-2011, 21:14
دلتنگ روزهایی ام که بارون بود

یک خیابون خیس بود

یک ، هم پیاده رو

من بودم ، تو بودی

خنده بود ، گریه بود

خیلی چیزا بود

روزهای خوبی بود

اما روزی که تو رفتی

اون روزها رو هم با خودت بردی

حالا هیچ چیز اینجا نیست

منم و خودم و چشمهایی که

همه چی رو خاکستری می بینند


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ...

Rainy eye
17-07-2011, 23:42
همیشه دوست داشتم،که یک نفر ...فقط یک نفر!!!از من میپرسید
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟!
چرا لبخند هایت همیشه تلخ و بی رنگ است؟!؟!
چرا...و چرا؟!؟

افسوس که هیچ کس نبود...

همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره
آری با تو هستم !!با تو ای مدعای عشق !
با تو یی که از کنارم میگذشتی
و حتی یکبار هم نپرسیدی چرا همیشه چشمهایم بارانی است؟!!
افسوس که حتی عاشق هم نبودی!

.mehdi
17-07-2011, 23:51
میدونی یه آدم

بدون حوایش

چقدر تنهاست ؟

نمیدونی و نمیفهمی .

darklord_8
18-07-2011, 00:53
کوچه تنگ دلم پاییز است
عابرانش خسته
درها بسته
شاخه های نیاز بشکسته
برگ ریزانیست در این غمزده خانه
...وتو در این بن بست تنهایی
در این هزارتوی تردید
دل بستی به آمدن افسانه

hamid_diablo
18-07-2011, 09:28
تو خیال می‌کنی

همینجوری دنیا آفریده شد

ما همینجوری به دنیا آمدیم

همینجوری:40: دار شدیم

همینجوری عشق در ما متولد شد

و همینجوری من

دیوانه وار

عاشقت شدم


ولی عزیز من!

«خدا در کارهای دنیا، تاس نمی‌ریزد»

Puneh.A
18-07-2011, 10:52
قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام

كه سال‌های سال

در انتظار تو

كنار این قطار ِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاهِ رفته

تكیه داده‌ام!

weronika
18-07-2011, 11:42
درين زمانه ي بي هياهوي لال پرست
خوشا به حال كلاغان قيل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه ي خود را
براي اين همه نا باور خيال پرست

به شب نشيني خرچنگ هاي مردابي
چگونه رقص كند ماهي زلال پرست
....
محمد علي بهمني

SA3EDLORD
18-07-2011, 15:51
زنـــده ام کـن گـاه به گـاهـــی


گــر نشـــد
لا اقل دعوتــــم کـن به نگاهـــــی


بــــاز گـر نشــــد
بسوزان این تـن بـــی جـــان به آهـــــــــی...

ŞHÍЯÍŃ
18-07-2011, 18:34
فارغ ازعاشق غمناک نمی باید بود

جان من اینهمه بی باک نمی باید بود





همچو گل چند به روی همه خندان باشی

همره غیره به گلگشت گلستان باشی

atefeh8766
18-07-2011, 19:15
چه درد آلود و وحشتناک


نمی گردد زبانم تا بگویم ماجرا چون بود


دریغ و درد ، چه بود ؟


این تیر بی رحم از کجا آمد ؟


که غمگین باغ بی آواز ما را ، باز


در این محرومی و عریانی پائیز


بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد ؟


از آن تنهای و تنها قمریِ محزون و خوش خوان نیز


نمی آید مرا باور


و من با این شبیخون های بی شرمانه و شومی که دارد مرگ


بدم می آید از این زندگی دیگر


بدم می آید ...

M3HRD@D
18-07-2011, 19:27
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده...

که وقتی تنها ...

یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی...

یه نفر میاد و بهت میگه ...

با من دوست میشی؟

H.Operator
18-07-2011, 20:00
یوسفم در پهن دشتی گو به پایم یار نیست
گلبنم در خاک دشتی گو به دستم خار نیست
در هوای زندگی با چرخ جان چرخیده ام من
تا بدانم چرخشش بر وقف این غمبار نیست
حاصل این عمر کوته کوله باری خالی است
وای از این دل حاصل اعمال او پر بار نیست
چون عقابی صید کردم گر به چنگم زندگی
عاقبت چون صید دیدم ،زندگی هم یار نیست
محو حالات و جمال مردگان گردیده ام گه
ای عجب از مردگان ، زندگان هوشیار نیست
صحبت از حالات انسان ،ای دریغا نابجاست

Pessimist
18-07-2011, 22:30
من بال شبم امید پروازم نیست
شب بسته لبم مجال آوازم نیست
غمبار ترین آدم ....
با بغض گلو فرصت ابرازم نیست

Rainy eye
18-07-2011, 23:33
این رویا
دست از سر من بر نمیدارد
تو
راهت در خیابانی گم میشود
که تمام درختان آن با من رفت و آمد دارند
و من این بار...
عذابم یک گاری وجدان میکشد
از کتابی که تو بودی
نباید تنها عکس هایش را نگاه میکردم!
مردم از بس امتحان دادم و
تجدید این خاطره شد

بیست نمیخواهم
به من ده هم که بدهی
فردا تمام روزنامه ها
عکسم را چاپ خواهند کرد...!

Hadi King
19-07-2011, 09:45
دیگر نه آدم ... آن آدم است

و نه حوا ... آن حوا

من و تو زاده ی کدامین دو نخستینیم

که نه بوی آدمیّت داریم و

نه هوایِ حوا ...!

...

hamid_diablo
19-07-2011, 10:54
ساختم ،
تا تو را داشته باشم
و ويران ، تا خودم را
پی می گيرم از هر سو
صدای ساختن و آوازِ فروريختنی
که به ترنمی از لحظه ها بدل می شود .
و می رسم تا تو،
که می سازی تا داشته باشی ام
و ويران تا خود را .

Puneh.A
19-07-2011, 12:46
شعر من کوچه پیچاپیچی است

کوچه باغی است که تنها یک شب

تو از این کوچه گذشتی آرام

تو از این کوچه گذشتی مغرور

سالها می گذرد

سالها در گذر کوچه نگاه دیوار

دیده بس رهگذران را خاموش

دیده بس رهگذران را پر شور

لیک ای رهگذر یک شبه کوچه من

جای پای تو

در این کوچه بجا مانده هنوز

fary jun
19-07-2011, 17:45
دوباره سيب بچين حوا!
من خسته ام...
بگذار از اينجا هم بيرونمان كنند....!!!!!




[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

atefeh8766
19-07-2011, 18:17
من تو را آجر به آجر خواهم ساخت
دوباره
به اميد روزي که پنجره اي
رو به عشق ،
ميان ديوار قلبت باز کنم !!!



میلاد تهرانی

H.Operator
19-07-2011, 18:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M3HRD@D
19-07-2011, 19:07
گاهی دلت می گیرد

مثل یک مراسم کوچک ختم

حتی اگر تمام خیابان ها را آذین بسته باشند!!!!!

MOHAMMAD2010
19-07-2011, 19:15
شقیقت سفیده ، داری پیر میشی
چقدر آینه حرفاشو ساده میگه

neda_traveler
19-07-2011, 19:38
هر كه خوبي كرد زجرش ميدهند
هر كه زشتي كرد اجرش ميدهند
باستان كاران تباني كرده اند
عشق را هم باستاني كرده اند
هر چه انسانها طلايي تر شدند

عشق ها هم موميايي تر شدند
اندك اندك عشق بازان كم شدند
نسلي از بيگانگان آدم شدند

.mehdi
19-07-2011, 20:41
عاشق تر میشوم .

تو , آزاردهنده تر میشوی ..

من این معادله را نمیفهمم !

saman_bv
19-07-2011, 21:08
بین رویاهای هر شب جستجویت می کنم

گل عشق منی هر لحظه بویت می کنم

برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد

ای بهار باغ رویا آرزویت می کنم

یک بغل شعر و غزل را از نگاهت چیدم و

این غزلها را فدای آرزویت می کنم

سبز در رویایم امشب گر شوی ای صبح جان

با دل رنجیده ی خود رو به رویت می کنم

دوستت دارم ولی من با تمام قصه ها

خویش را قربان یک تار مویت می کنم

لایقت شاید نباشد لیک یک شب عاقبت

آبرویم را فدای آبرویت می کنم

Sayam
19-07-2011, 22:20
لبهایم به هم چسبیده اند

دهانم بسته است

حنجره ، زبان ، تارهای صوتی...

همه از کار افتاده اند

نمیخاهند به رخم بکشند

عقده های کودکی ام را

حسرتهای جوانیم را

و... عمری که حیف شد را

اما بیچاره دلم...

که پای همه غم ها

یک تنه وایساده و

همش میریزه تو خودش

Mehrnaz1368
19-07-2011, 23:45
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دواش جز می چون ارغوان نمی بینم

SA3EDLORD
19-07-2011, 23:47
گونه‌ام را خشك كردم


خيال‌تان نباشد
باران بود:)

GOLI87
20-07-2011, 00:06
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک ان شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن

R A H A
20-07-2011, 00:09
"بی تو"

بی تو هوای خاطرم همواره سرد است بی تو

اما دلم پاییزرا باورنکرد

تو با منی هر جا که هستم ، خواب وبیدار

بی تو نگاهم غرق دلتنگی و درد است

خورشید من ، فردا به امید تو زیباست

برمن بتاب این عشق پایان نبرد است

بی تو نمی خواهم نفس را ، زندگی را

مهرتو درعمق وجودم خانه کرده است

برگرد با من باش ، دلتنگم برایت

بی توهوای خاطرم همواره سرد است

ŞHÍЯÍŃ
20-07-2011, 00:28
هرزمان با دگری دست و گریبان باشی

زان بیندیش که ازکرده خویش پشیمان باشی





جمع با جمع نباشند وپریشان باشی

یاد حیرانی ما آری وحیران باشی

Puneh.A
20-07-2011, 10:47
بادکنک من...

تاب نفسی را که به آن داده‌ام ندارد...

ببین....

چگونه سر به هر کجا می‌زند

که تهی شود از اندوه

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

atefeh8766
20-07-2011, 12:21
هوا پر از نفس پاک عافیت است

سر از دریچه برون کن

بهار پشت در است

مرا ز عشق ، عزیزا چه می دهی پرهیز

ز هر چه منع کنند اشتیاق بیشتر است .

saman_bv
20-07-2011, 12:46
تورا چگونه نخوانم وقتی صدایم هستی؟

تو را چگونه نبینم وقتی بینایی ام هستی ؟

تو را چگونه از خود دور کنم وقتی جانم هستی؟

تورا چگونه یاد نکنم وقتی ذهنم هستی؟

نبودنت را چگونه باور کنم وقتی در من جاری هستی

Alireza_SA
20-07-2011, 13:30
شاخه هام خشکیدن ریشه هام از دردن
شونه هام میلرزن استخونام سردن ...

Lady parisa
20-07-2011, 13:38
بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
نغمه ام دلگیر و افسرده است
نه سرودی؛ نه سروری
نه هماوازی نه شوری
زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است.
یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است.
این چه آیینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟
من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر
من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر
من سرودی تازه می خواهم
جنبشی؛ شوری؛ نشاطی، نغمه ای، فریادهایی تازه می جویم
من به هر آیین و مسلک کو، کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر
من تو را در سینه امید دیرینسال خواهم کشت
من امید تازه می خواهم
.
.
.
.

Hadi King
20-07-2011, 13:56
من آن خاموش خاموشم ، که با شادی نمي جوشم
ندارم هيچ گناهی جز ، که از تو چشم نمی پوشم
:40:

Pessimist
20-07-2011, 14:09
به جای دسته گلی که فردا به قبرم نثار می کنی
امروز با شاخه گلی کوچک شادم کن
به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی
امروز با تبسمی شادم کن
به جای متن های تسلیت که فردا برایم می نویسی
امروز با یک پیغام کوچک خوشحالم کن
من امروز به تو نیاز دارم نه فردا...

Lady parisa
20-07-2011, 14:16
دوستان جسارتا! تعداد پست در روز آزاد شده؟یا نه
پس چرا تاپیک بسته شد ! چرا دوباره باز شد! بی هیچ قید و شرط؟

F l o w e r
20-07-2011, 15:20
حـــالم گرفتــــه از این شــهر
کــــه آدمـ هایـش همچــون هوایش ناپایــدارنــد..
گــاه آنقـــدر پــاک کــه باورتــــ نمی شود
گـــــاه آنقــــدر آلـــوده که نفســت می گیـــرد ..

+

دوستان جسارتا! تعداد پست در روز آزاد شده؟یا نه
پس چرا تاپیک بسته شد ! چرا دوباره باز شد! بی هیچ قید و شرط؟

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

4MaRyAm
20-07-2011, 17:22
مثه برگی که جوونه میزنه وقت بهار
مثه حرفی که میمیره تو سینه به انتظار


تو همیشه زنده در یاد منی
غزلی تازه برای گفتنی
ای قشنگترین قصه، تو کتاب عاشقانه

مثه برگی که داره میبرتش باد
مثه افسانه تلخی که همه بردنش از یاد


دارم از یاد تو میرم. دارم از یاد تو میرم

MOHAMMAD2010
20-07-2011, 17:36
میون یه دشت لخت، زیر خورشید کبیر
مونده یه مرداب پیر، توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر، از همه دنیا جدام
داغ خورشید به تنم، زنجیر خورشید به پام

Sayam
20-07-2011, 19:10
دوستان عزیز و بزرگوار

چرا دارین این تاپیک رو به انحراف میکشید

دارین کاری میکنید که دوباره بسته بشه

توجه داشته باشید که


بنا به درخواست کاربران عزیز تاپیک باز میشه ...

تاپیک به صورت آزمایشی باز شده و در صورت عدم همکاری دوباره بسته خواهد شد.


+

پست من بعد از خواندن کاربران پاک شود و لطفا کسی هم نقل قول نکند.

ممنون از خِرَدتان :)

Miss Artemis
20-07-2011, 19:29
سلام

همون طور که saboos گفتن این تاپیک فقط به صورت آزمایشی باز شده

در صورت عدم همکاری شما بسته میشه و تا اینجا ما همکاری ای ندیدیم متاسفانه


لطفا از صحبت های حاشیه ای و تذکر دادن به دیگر کاربران خودداری کنید.

در صورت دیدن تخلف به جای تذکر میتونید از گزارش تخلف استفاده کنید تا مدیریت رو در جریان قرار بدین.




اگر روند تاپیک همین طور باقی بمونه قطعا به طور دائم بسته خواهد شد !

مهسابرزگر
20-07-2011, 21:43
منم اون که تظاهر کرد
نداره دیگه احساسی
شاید واسه همینم هست
که دستامو نمی شناسی

ŞHÍЯÍŃ
20-07-2011, 22:38
شب به کاشانه ی اغیارنمی باید بود

غیر را شمع شب تارنمی باید بود





همه جا با همه کس یارنمی باید بود

یاراغیاردل آزارنمی باید بود

Hadi King
21-07-2011, 01:08
دلم تنگ مي شود ، گاهي

براي حرف هاي معمولي

براي حرف هاي ساده

براي "چه هواي خوبي!",

"ديشب شام چي خوردي؟"

......

و چه قدر خسته ام از "چرا؟"

از "چه گونه!"

خسته ام از سوال هاي سخت،

پاسخ هاي پيچيده

از کلمات سنگين

فکرهاي عميق

پيچ هاي تند

نشانه هاي با معنا، بي معنا

دلم تنگ مي شود ، گاهي

براي

يک "دوستت دارم" ساده

دو "فنجان قهوه ي داغ"

سه "روز" تعطيلي زمستان

چهار "خنده ي" بلند

و

پنج "انگشت" دوست داشتني

SA3EDLORD
21-07-2011, 02:08
حس مـــی کــــنم
دنیـــا خــــالــیست

مگر تو چند نفر بودی ؟!

hamid_diablo
21-07-2011, 10:26
تو که به دنیا آمدی

خدا، آینه را هم آفرید

حالا بعد از تو

خودت قضاوت کن

حالِ ما را !

Sayam
21-07-2011, 12:02
براي خودم چای می‌ريزم

و آن‌قدر طول می‌كشد حرفهايم با صندلی

كه هميشه چای سرد می‌نوشم

و اين قندها هم كه هميشه شيرين‌اند

و اين صندلی

كه هنوز فرياد جنگل از نگاهش می‌ريزد،

يك اتاق با چهار ديوار و دو پنجره

با دو صندلی و يك نفر

و يك قوری پر از چای

چقدر تحمل اين صندلی پرحرف سخت شده

وقتي هر روز چای سرد می‌نوشم

و قندها هنوز شيرين‌اند!

Puneh.A
21-07-2011, 12:03
نگاهم کن در این شبها در این شبهای پایانی
به یادت عاشقانه سوختم در کنج ویرانی

من آن موجم که از بیداد تو بیتاب بیتابم
...تو آرامی و چون ساحل مرا از خویش میرانی...

به رفتن عادتم دادند به ماندن ساده عادت کن
اگر پژمرده گل هستم برایم مثل بارانی

تو آرامش به قلب ساده من ساده بخشیدی
مرا دریاب ای خوبم دراین دریای طوفانی..

طلوع روشن عشقی و فردای شب تاری
به چشم عاشقم ای گل ..نه پیدا و نه پنهانی

در این ناباوری های زمانه باور من باش
دوای درد بی درمان من .. تنها تو می دانی

نه شیرین و نه فرهادم نه لیلی و نه مجنونم

به چشمان تو عادت کرده چشمانم به آسانی

H.Operator
21-07-2011, 16:20
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

F l o w e r
21-07-2011, 16:46
تـــو از دیـــوار بـیدارے ..

صدایـَمــــ ـــ ـ کـُن

مـَن از پَرچـین رؤیاهــا ..

برایـَتــــــ ـــ ـ سـیـــــب

مے چینـــَم !

ŞHÍЯÍŃ
21-07-2011, 18:41
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست

عاشق بی سرو سامانم وتدبیری نیست





ازغمت سربه گریبانم و تدبیری نیست

خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

4MaRyAm
21-07-2011, 18:53
آرام و آسوده بخواب...

روزها را زندگی می کنم...
و شب ها را می شمارم

تا تو................


---------- Post added at 06:53 PM ---------- Previous post was at 06:49 PM ----------

چقدر چشمهایم را ببندم
وحضور دستانت را برتنم نقاشی کنم؟
می ترسم ... می ترسم دست هایم از دلتنگیت بمیرد...

Mehrnaz1368
21-07-2011, 20:56
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافهای تاتاریست

hamid_diablo
21-07-2011, 21:36
از روزی که نامت ملکه ی ذهنم شد،

احساس می کنم

جمجمه ام با شکوه ترین امپراتوری دنیاست...

@R3Z
21-07-2011, 22:32
احساس یک پرانتزی را دارم...
که تمام اتفاقهای خوب دنیا بیرون از من اتفاق می افته ...

GOLI87
22-07-2011, 07:57
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم

hamid_diablo
22-07-2011, 10:38
در این دنیا که ممنوع است پرواز

نداری جرات یک لحظه آواز

کجای آسمان مال من و توست

که می گویی:

کبوتر با کبوتر ،باز با باز....

essi4300
22-07-2011, 10:52
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد

شاید به خواب شیرین،فرهاد رفته باشد

Pessimist
22-07-2011, 12:42
خدا حافظ همین حالا،همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین،به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه می­شه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

H.Operator
22-07-2011, 15:15
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

fary jun
22-07-2011, 16:32
هر وقت توانستی بار مسئولیت احساس خود را به دوش بکشی

عاشق شو....

alishadabmehr
22-07-2011, 17:01
اين يه بيت شعر رو من خيلي خيلي دوست دارم

كرم از خداي خواهم كه به بايش اندر افتم كه در آب مرده بهتر كه در آرزوي آبي

Hadi King
22-07-2011, 19:55
تـک درخـت آرزوهایـم سوخـت ... بگـذار جنـگل نیـز بسـوزد

Mehrnaz1368
22-07-2011, 20:35
چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی

بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست
گرم بهر سر مویی هزار جان بودی

...

M3HRD@D
23-07-2011, 00:50
تنهايـي يـعني ...
يـه بـغض ِ*كهـنه و يـه چشـم ِ*خـيس و
يـه موزيك لايت و
يـه فـنجون قهـوه ي ِ تـلخ...

hamid_diablo
23-07-2011, 09:31
من در قفس مي ميرم
حالا
چه در دست هاي تو باشم
يا در دست هاي غير ...

ميميرم ...

M O B I N
23-07-2011, 10:13
هیچ وفت شعری به این خوبی حال و احوال من رو بیان نکرده بود

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

Pessimist
23-07-2011, 11:42
غروب است
با آن که سخت مضطربم
با آن که می ترسم
باز تا آخر دنیا با تو خواهم ماند.

ŞHÍЯÍŃ
23-07-2011, 11:44
دیگران راحت و من اینهمه غم میبینم

همه کس خرم و من درد و الم میبینم





لطف بسیار طمع دارم و کم میبینم

هستم آزرده و بسیار ستم میبینم

Lady parisa
23-07-2011, 12:19
دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز

برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت

ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت:

چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت:

چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است

و رفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم:

خدایا تو قلب مرا می خری ؟
و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست



=====

تو دست در دست دیگری ....

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ....

مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل...
...
آن دستها به هیچ کس وفــ ــ ـ ـا ندارند....

Rainy eye
23-07-2011, 13:05
رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی!
او رفته و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی
که به آخر میرسد
و تو ...او...به حال خود رها میشوید!!
چرا غمگینی؟!
رسم زندگی این است!
تو نمیتوانی آن را تغییر دهی
پس تنها آواز بخوان
این تنها کاریست که از دست تو
بر می آید
آوازی بخوان...

Hadi King
23-07-2011, 13:34
اگر "او"

برای "تو" ساخته شده !

"من"

برای "تو" ویران شده‌ام !

Eshghe_door
23-07-2011, 13:44
من به دنیا اومدیم ولی


مثل این که دنیا به من نیومد,

نگا,

زار میزنه به تنم..!

H.Operator
23-07-2011, 14:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Puneh.A
23-07-2011, 15:04
خودم را به شادیِ تو فروختم

و

...حواسم نبود که

حواست به بهایِ من نیست

حال

خیالت را می فروشم تا

خودم را پس بگیرم

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.mehdi
23-07-2011, 15:58
گاهي اوقات فکر کردن به بعضی ها ، ناخوداگاه لبخندي روي لبانت مينشاند .

دوست دارم اين لبخندهای بيگاه ,

و اين بعضــی ها را .

Mehrnaz1368
23-07-2011, 21:40
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

...

Lady parisa
24-07-2011, 08:43
تقدیم به پرمین عزیزم که خاطرش برام خیلی عزیز و دوست داشتنی



دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی

به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی

بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها

بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم، در آسمان سینه ات

خورشید مهری رخ بتاباند

دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی

بیاید راه چشمت را

سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر

دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را

دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

بخوانی خالق خود را

اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

پیدا شوی در او

دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

با او بگویی:

بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست

دعایت می کنم، روزی

نسیمی خوشه اندیشه ات را

گرد و خاک غم بروباند

کلام گرم محبوبی

تو را عاشق کند بر نور

دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی

با موج های آبی دریا به رقص آیی

و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی

بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی

لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی

به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

در میان هستی بی انتها باید تو می بودی

بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

برایت آرزو دارم

که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو

اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بگیرد آن زبانت

دست و پایت گم شود

رخساره ات گلگون شود

آهسته زیر لب بگویی، آمدم

به هنگام سلام گرم محبوبت

و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را

ندانی کیستی

معشوق عاشق؟

عاشق معشوق؟

آری، بگویی هیچ کس

دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی

ببندی کوله بارت را

تو را در لحظه های روشن با او

دعایت می کنم ای مهربان همراه

تو هم ای خوب من

گاهی دعایم کن





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
24-07-2011, 10:44
سال هاست ، هُرم هیچ نگاهی آتشم نمی زند

حتی

نگاهی که رنگی از تو دارد...

می بینی !؟



شاید ، فراموشت کرده ام ؛


شاید !

attractive_girl
24-07-2011, 12:43
از تو چه پنهان

با تمام بی پناهی ام

گاهی ایستاده

در پس همین وجود

در پس همین خنده های سرد

در پس همین گریه های گرم

هی می میرم و زنده می شوم!

سخت است

صبور باشی...

و در حجم این سکوت

نـفـسـت بنـد نیـایـد..

Pessimist
24-07-2011, 12:46
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر، ز هر کِه و هر کار خسته ام

دلخسته سوی خانه، تن ِ خسته می کشم
دیگر از این حصار ِ دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم، ولی نبود!
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

تنها و دل گرفته بی زار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام

Traceur
24-07-2011, 14:20
براے پروانه شــــدن

.....پیله ے دســــتان ِ تـــو کافــے ستـــــ

..........مــن را محکمــ تــر در آغــوش بگیـــــر ..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دریا_دل
24-07-2011, 15:09
دل از بی همزبانی ها فسرده

تن از نامهربانی ها فسرده

ز حسرت پای در دامن کشیده

به خلوت، سر به زیر بال برده

Puneh.A
24-07-2011, 17:31
قورت می دهم ... همه دلتنگیهایم را

و تلخ نوشته هایم را سر می كشم

انكار نمی كنم ، لج كرده ام

كه برایت بنویسم

گریه كنم

و عاشقت بمانم...

لج كرده ام دوستت داشته باشم

دلم می خواهد باور كنی

دوستت داشتم....... همین.

آه...

گاهی آرزو می كنم

كاش بودی

نه !

آرزو می كنم

كاش می دانستی

مخاطب این همه اشك

این همه انتظار

این همه شعرو احساس

تو بودی ...

آری

برای تو می نویسم......

MOHAMMAD2010
24-07-2011, 17:37
بمیرم واسه دستایی ، که خستس از این زمونه
دلش میخواد که تک باشه ، ولی طفلی نمیتونه
همه عشقش یه سیگاره ، که رو لب هاش دود میشه
با هر کامی که میگیره ، از این زندگی دور میشه
یعنی این بود فردایی ، که اون واسش تلاش کرده
خدا لطفت دیگه بسه ، فقط بزار که برگرده

H.Operator
24-07-2011, 20:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

GOLI87
24-07-2011, 22:04
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم

atefeh8766
24-07-2011, 22:31
شبی باران ، شبی آتش

شبی آئینه و سنگم

شبی از زندگی سیرم

شبی با مرگ میجنگم

تو آتش میشوی

بر خرمن تنهاییم

تو را با هر نفس میبویم اما باز دلتنگم

Hadi King
24-07-2011, 23:03
وقتی خدای آسمون بنده هاشو می آفرید

رو پیشونی هر کسی قصه سرنوشتی چید

با قلم خوشبختیها . با جوهر طلایی رنگ

رو پیشونیها می نوشت قصه خوب سرنوشت

وقتی که نوبتم رسید .مرغک بخت من پرید

قلم نوک طلا شکست .جوهر فقط سیاهی زد

وقتی خدا اینجوری دید از مرغ غم یه پر کشید

با قلم بدبختیها و با جوهر سیاهیها

رو پیشونی من نوشت :

قصه تلخ سرنوشت ...

Rainy eye
24-07-2011, 23:40
نه امپراتورم
و نه ستاره ای در مشت دارم
اما خودم را
با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام
و به جای او راه می روم
غذا می خورم
می خوابم و ...چه اشتباه قشنگ و دل انگیزی!

رسول یونان

شاهزاده خانوم
25-07-2011, 01:06
درست زمانی که واسه ی خیلی ها همه کسی


می فهمی خودت خیلی بی کسی ......

SevenART
25-07-2011, 01:54
خوابم میاد باز داره صدا میادخوابم میاد یكی با ما راه بیاد خوابم میاد هی داره تك میزنه آخه من دلم واسه دیدنه تو لك میزنه وای اگه بردارم هی می خواد تا صبح فک بزنه ...

4MaRyAm
25-07-2011, 04:15
ای بهترین یاور!
صدای گام های مرا
در کنارت می شنویی؟
آیا جایی برایم
در معبر اندیشه هایت هست؟

Lady parisa
25-07-2011, 07:53
برای تو و خویش

چشمانی آرزو میکنم

که چراغ ها و نشانه ها را

در ظلمت مان ببیند

گوشی

که صداها و شناسه ها را

در بیهوشی مان بشنود


برای تو و خویش

روحی

که این همه را

دربر گیرد و بپذیرد


و زبانی

که در صداقت خود

ما را از خاموشی خویش

بیرون کشد

و بگذارد

از آن چیزها که در

بندمان کشیده است

سخن بگوئیم...



- مارگوت بیکل (۱۹۵۸)

GOLI87
25-07-2011, 07:56
آري! ...گلم ...دلم ...حرمت نگه دار
که اين اشك ها خون بهاي عمر رفته من است
سر گذشت كسي كه هيچ كس نبود و
هميشه گريه مي كرد
بي مجال انديشه به بغض هاي خود
.
.
.
تا كي مرا گريه كند؟
تا كي؟
و بكدام مرام بميرد؟
... آري گلم دلم
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بيانديش كه
براي تو طلوع ميكند

Puneh.A
25-07-2011, 10:00
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را

تا آخرش بخوانم

تقصیر خودت بود

آمدی

رفتی ...

به هر چه کوتاه

عادتم دادی ...

hamid_diablo
25-07-2011, 11:10
می خواهی باور کن ،
می خواهی نه.
اما
دوست نداشتن ِ تو
از دوست داشتن ات
خیلی سخت تر است!

.mehdi
25-07-2011, 12:58
مچاله کن , بشکن , بند بزن , خط بزن ، حقیر کن , خلاصه راحت باش .

ارث پدرت نيست

دل تنهاي من است ..

Rainy eye
25-07-2011, 13:00
من اکنون احساس کسی را دارم
که درد جان سپردن را تحمل میکند!
و می داند
که پس از آن
آرامش است
ونجات!

Pessimist
25-07-2011, 14:06
چه میشد دستانم به دستانت گره می شد
چه میشد آغوشم در آغوش خوش تو جا میشد

چه میشد اشک هایم با لبخندت یکی میشد
چه میشد بوسه هایم بر گونه های سرخت جاری میشد

چه میشد گل هایی را که هدیه دادم
دل قلب تو سید سید عشق میشد

Sorosh MAX
25-07-2011, 15:25
من تا حالا شعر نگفتم ، اولین باره ، ببخشید :

بعد از آن بوحبوحه یک ساله
آنِ آن است که تا در بکنیم چند ماهه
آن خستگی های شبان امتحان
آن مصیبت های بی نام و نشان
سدی است که کنکور است آن
شکستم سد را به بازو توان

Alireza_SA
25-07-2011, 15:39
مث گنجیشکی که زیر برفا مونده
همه ی دلتنگیم پیش تو جا مونده ...

M O B I N
25-07-2011, 18:12
.....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.........دل به دریا میزنم در قیل وقال زندگی...خسته از پژمردنم پشت خیال زندگی

مثل یک گنجشک زخمی در هوای بی کسی...بی رمق نوک میزنم بر سیب کال زندگی

......در همین بازی گل یاپوچ دل وامانده ام...کیش وماتم میکند رندان فال زندگی

Asmane bi setare
25-07-2011, 19:25
در مهربانی نگاهت
ذوب میشود یخ احساسم
با تو می توان آسود
در انتهای راهی که به بن بست رسیده است
و بالا رفت از دیوار روزمرگی ها
و نترسیدن از آنچه پشت دیوار است
برایت دلتنگی های عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب هیچ جا نیستم
فقط گاهی یکی از پر هایم می افتد

EHSANRF
25-07-2011, 20:27
ای مسافر غریبه چــ ـ ـــرا قلبمو شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
ای که بی تو تک و تنهام توی این غربت سنگی
می دونم بر نمی گردی شدی همرنگ دورنگی
همه ی زندگی من اون نگاه عاشقت بود
چرا فکر کردی به جز من یکی دیگه لایقت بود ؟؟
...رفتی و ازم گرفتی اون نگاه آشنات رو
واسه من رفتی گذاشتی التهاب لحظه هات رو
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

Ghorbat22
25-07-2011, 21:06
گـــــــاهی باید کم باشی

تـــــا کمبودتــــ احساس شه

نه اینکــــه نباشی

تا نبودنــــت عــــــادتـــ شه


پ.ن:آدم توی همین نبودن هــآ گاهی رفیق ُ نارفیق رو میشناسه ..!
مرسی نارفیق :|

Eshghe_door
25-07-2011, 21:22
به تو نگاه می‌کنم
از سوراخ ِ کلید ِ دری
که به رویم بسته‌ای

علیرضا روشن

new life
25-07-2011, 22:19
تو از حال دلم چه می دانی؟!؟

دلم
سخت می شکند
و تو
آسان عذر می خواهی
عادلانه نیست....

attractive_girl
25-07-2011, 23:16
گاهگاهی قفسی میسازم با رنگ

میفروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانیست دل تنهایتان تازه شود

چه خیالی

چه خیالی

خوب میدانم خوووووووووب

پرده ام بی جان است

حوض نقاشی من بی ماهیست

mf.designing
25-07-2011, 23:31
کاش غصه تموم میشد ، کاش گریه نمیکردم
من باعث و بانیشم ، دنبال کی میگردم
تقصیر خودم بوده هرچی که سرم اومد
از هرچی که ترسیدم عینا به سرم اومد

تا حس منو دیدی احساس خطر کردی
تا رازمو فهمیدی دنیارو خبر کردی
این حادثه تلخو از چشم تو میدیدم
تو روی تو دنیا بود ، من پشت تو جنگیدم ...

M3HRD@D
25-07-2011, 23:38
تا روزش فرا نرسید باور نکردم که

جوان به حادثه ای پیر می شود گاهی...

Puneh.A
26-07-2011, 11:14
در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بــــــــــــــــــــــــ زرگــــــــــــــــــــــ ـــــ است ....

Pessimist
26-07-2011, 13:19
با من از شعر نگو...! از خودت حرف بزن...!

دلتنگ حرفهای معمولی ام....

اینکه حالت خوب است؟ سرما نخورده ای؟ اینکه زود برگرد! مواظب خودت باش! و...

دلتنگ همین حرف های معمولی ام....

GOLI87
26-07-2011, 15:48
مي دانم

دل آسمان مي شكند

چگونه مي توانم گريه نكنم

از آن همه ستاره

تنها سنگي شعله ور

به خانه ام افتاد

گيسوانش را بريدند و

برايم پست كردند

و باقي اينكه

سلامت باشم

چگونه مي توانم گريه نكنم

من از باز كردن هيچ نامه اي خوشبخت نبوده ام .

hamid_diablo
26-07-2011, 16:51
با حرکـت به سـوی تو

سایه ام روی زمیـن خـزیدن کرد

تا ردپای راه رسـیدن به تـــــو

دسـت کســــی نیفــتد...

piishii
26-07-2011, 16:54
گفتم :
تمام وجودم از آن تو بود
مشکلم چیست که با من چنین می کنی ؟
گفت :
آنقدر خوبی که حالم را به هم می زنی .

Consul 141
26-07-2011, 17:21
آب آورده‌اند چشم‌هام.


نسخه‌ی هیچ پزشکی اِفاقه نمی‌کند


باید خودت بیایی!

nab nab
26-07-2011, 17:31
نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص

MOHAMMAD2010
26-07-2011, 18:13
کجایی که ببینی دلا خونن / همه درگیره یه لقمه نونن
حتی جوونای ایران / دیگه هیچی از عشق نمیدونن
یه روز میاد که به جز یه نقشه / چیزی از ایران باقی نمونه
کسایی که رفتن و جون دادن / به خدا واسه ی بهشت نبوده
انقدر درگیر شدیم که غیرت / دیگه واسمون معنا نداره
کوروش بیدار شو وقت خواب نیس / شدیم طفلی که مادر نداره
هرکی میاد به اسمه یه مادر/ یه چیزی ازمون بر میداره
یه روز میاد که یه ایرانی / دیگه هیچ چیزی از خودش نداره

M3HRD@D
26-07-2011, 18:52
یه درد، یه بغض، یه سیگار
یه سیم، یه نت، یه گیتار
غرور مرد شکسته
تکیه داده به دیوار
سایه، سیاه، دورنگی
...یه عشق، یه روح بیمار
آشفته، خراب، بیحال
سیگار پشت سیگار....

Sayam
26-07-2011, 19:24
فرق بین دلای من و تو

فقط یه حرفه...

دل من خون و دل تو هم خوش !

hamid_diablo
27-07-2011, 10:29
می پرسم:"چه کار می کنی؟"
می گویی:"به آینده فکر می کنم!"
می پرسم:"آینده؟"
می گویی:
" آ:آری،کاش
ی : یک بار
ن :نشانم بدهی
د :دوستم داری
ه :همین!!!"

GOLI87
27-07-2011, 13:01
دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت

پاشنه‌ی كفش فرار و ور كشيد
آستين همت و بالا زد و رفت

يه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شيشه‌ی فردا زد و رفت

حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوٌا زد و رفت

دفتر گذشته‌ها رو پاره كرد
نامه‌ی فرداها رو تا زد و رفت

زنده‌ها خيلی براش كهنه بودن
خودشو تو مرده‌ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبــــارا زد و رفت

دنبال كليد خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت

Lady parisa
27-07-2011, 14:27
عـــشــق و شــــعور و اعتبار ، کالای بازارِ کـــساد

سوداگران در شکل دوست ، بر نارفیقان شرم باد...

M O B I N
27-07-2011, 18:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

4MaRyAm
27-07-2011, 20:45
با هر نفَسی درون خود می زایم
می میرم و با صدای غم می آیم

مولود شب از صدای ترسش پیداست
ای دامن ِتکــــــــــــــــــرار ، بیا ، اینجایم

M3HRD@D
27-07-2011, 21:39
چقدر سخته وقتی‌ همه سراغ کسی‌ رو ازت میگیرن که فقط تو میدونی‌ که دیگه نیست.....

سخت ترش وقتیه که مجبوری لبخند بزنی‌ و بگی‌ ، خوبه.!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Rainy eye
27-07-2011, 22:49
در این هجوم بی کسی،
پروانه بودن اشتباس،
عاشقی اشتباس،
عشق دروغ است!
ولی زندگی هنوز زیباست...

sara_girl
27-07-2011, 23:11
ميخوام برم تو خودم

ميگه ويزا لطفا!

انگار..

خيلي فاصله است

از من تا من...

F l o w e r
28-07-2011, 09:38
در دلـــَم نیمکتیستـــــ ــ ـ

ڪـﮧ بـﮧ اندازۀ تنهائی مَـטּ

جــا دارد ..

Eshghe_door
28-07-2011, 13:53
چقـ ــــــــ ــدر

کم تــــــــوقع شده ام

نــ ـــ ـه آغوشتــ را ميـــــــــخواهم !

نــ ـــ ـه يک بوســــــــــــه !

نــ ـــ ـه ديگر بودنتــ را

همين که بيايی

از کنارم رد شوی کافيستـ ...!

مــــــرا به آرامش ميرساند حتی

اصطکاکــ ســــــــــــايه هايمان ...



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

MOHAMMAD2010
28-07-2011, 16:48
من میرم اما با دله خونو پریشون
با قصه های تلخو با رنجه فراوون
با کوله باری از غمه روزای رفته
با خاطرات تلخه از خاطر نرفته

hamid_diablo
28-07-2011, 20:34
دست هایم

سیاه شده اند

بس که دست سایه ام را فشرده ام ..

@R3Z
28-07-2011, 22:10
من غــــــــم بـرای خوردن بــــسیار دارم...تو دیــــــگر بـــــــرایم لقمه نگیر

Mehrnaz1368
28-07-2011, 22:28
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که که مبارک فالی ست

new life
28-07-2011, 22:52
من خسته ترین واژه ی ملموس غروبم
کاش در این وسعت سبز
یک نفر درد مرا می فهمید...

Puneh.A
29-07-2011, 10:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


وقتی تو نیستی

نگاهم حوصله نمی کند

پایش را از چشمم بیرون بگذارد

GOLI87
29-07-2011, 13:02
کوله بار سفرت رفت و نگاهم را برد

نه تو دیگر هستی نه نگاهت

که در ان دلخوشیم سبز شود

سایه می داند که به دنبال نگاهت
همچون ابر سرگردانم

هیچ کس گمشده ام را نشناخت

تابش رایحه ای خبر اورد

کسی در راه است

چشمی از درد و دلم اگاه است
کاش هیچ وفت عشقی متولد نمی شد

که روزی احساس بمیرد

Alireza_SA
29-07-2011, 14:14
همسنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست ...

M3HRD@D
29-07-2011, 15:36
همه جا آرام است
دل من استثناست ... !

hamid_diablo
29-07-2011, 16:20
فال مان هر چه باشد
- باشد
حال مان را دریاب
خیال کن " حافظ " را گشوده ای و می خوانی :
" مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید "
یا
" قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود "
چه فرق ؟
فال نخواندهء تو
- منم.

F l o w e r
29-07-2011, 20:46
دلمـــ رقص نمےخواـهد !

ـهے دنیــــا

تمامَشـ ڪـُن

وگرنــﮧ

سازتـــــ ـــ ـ را مےشکنمـ این بار .. !