PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 [4] 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

ferdouscompany
30-12-2010, 13:23
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

part gah
30-12-2010, 15:03
تنـــــــها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
چون ابری سرگردان
میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

Gharibane
30-12-2010, 21:16
يك خداحافظ ساده
گفتگوي آخر ما
حسرت عاشقي مونده
رو دل در به در ما

.....

خيلي خواستم بموني نشد
من عاشق بدوني نشد

ببخش اگه آخر عشق ما
چيزي جز پشيموني نشد....

vahid0801
30-12-2010, 22:01
من اشنای ابرم گریه چشم بارون
بیا دیگه وقتشه بیا منو بسوزون

کنار گذاشته بودم بال و پرم رو برات
اتیش بزن هستیمو با شعله های نگام
.
.
.

shab67
31-12-2010, 16:56
شکسته بال من سخن نمی گویی /گرفته حلق من صدا نمی جویی




چه بی صدا رفتی چرا نمی گویی /چه در سرت بگذشت بهانه می جویی




که در ترانه ی من به من نمی گویی /شکسته دل زخیال کنایه می جویی




چرا خجل گشتی ز دوست نمی گویی /که شرم روی چو ماه ز سایه می جویی




دلا چه تنهایی ز بحر نمی گویی /چه اندک است قطره که بنده می جویی




من آن شکسته پرم زمن نمی گویی /تو آن پر پرواز پرنده م جویی




برو خجل گشتم که کم نمی گویی /مرا بفزسودی که تازه می جویی

Gharibane
31-12-2010, 16:57
دارم سوالي اي خدا
اي آشنا با فكر ما
اي قادر قدرت نما

چون مينوشتي
اين سرنوشت
ما خاكيان را

قسمت چه كردي
از ملك هستي
افلاكيانت را:13:

Ghorbat22
31-12-2010, 21:24
منم و این جـــای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه
منـــم و این عــکس کهنه که از گریم دلــــخور نمیشه
منم و این حـــال و روزی که بی تــو تعریـــفی نـــداره
منم و این جـــسم توخـــالی که بی تو هی کم میاره

Snow_Girl
01-01-2011, 00:03
تا حالا تو زندگیت غم دیدی؟
بی وفاتر از خودت هم دیدی؟
تاحالا شده دلت خون باشه یا چشمات همیشه گریون باشه؟
اونی که شب تا سحر با یادش زندگی میکنی و بیداری
تا حالا شده بگه با طعنه میشه دست از سر من برداری؟

Snow_Girl
01-01-2011, 00:13
ای دیر بدست آمده بس زود برفتی



آتش زدی اندر من و چون دود برفتی



چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی



چون دوستی سنگدلان زود برفتی



زان پیش که در باغ وصال تو دل من



از داغ فراق تو بر آسود برفتی



ناگشته من از بند تو آزاد بجستی



نا کرده مرا وصل تو خشنود برفتی






آهنگ به جان من دلسوخته کردی



چون در دل من عشق بیفزود برفتی

Gharibane
01-01-2011, 00:51
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!

F l o w e r
01-01-2011, 10:49
از سخنــــــــ چینان شنیدم آشنایتــــــــ نیستم

خاطراتتــــــــ را بیاور تا بگویمـــــــ کیستمــــــــ . . . !

MOHAMMAD2010
01-01-2011, 20:13
توی تنهاییم نشستم ، رو به روم یه آینه ی پاک
شده کار من مرور خاطرات سرد و غمناک

من نگاهم رو به آینه ، آینه بی زار از نگاهم
خسته از درد و غم من ، خسته از غبار آهم

دوباره چشمای ابریم ، می گیرن نم نم بارون
آینه حیرونه از این که ، از کجاست این همه بارون

دل آینه می سوزه ، دل می ده به درد و دل هام
به تموم پشت پاها که زدن به قلب تنهام

می شه باز سنگ صبور غصه های جور و واجور
با ترک می شکنه بغض و آینه می خوره هاشور

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Bahar-via
01-01-2011, 21:03
زندگي زندان سرد كينه هاست،من گريزانم ازين زندان كه نامش زندگيست.......!

.mehdi
02-01-2011, 00:32
من نگويم که به حرف دل من گوش کنيد

بهتر آنست که اين قصه فراموش کنيد

عاشقان رو بگذاريد بنالند همه

مصلحت نيست اين زمزمه خاموش کنيد ...

darklord_8
02-01-2011, 01:24
راحتی در کار زمان نیست

همه تان دروغ گفته اید

چه کسی به من گفت

زمان دردم را تسکین می دهد !

دلم برایش تنگ شده است

آن هنگام که می گرید باران

می خواهمش آن هنگام که

فرو می نشیند آب در ساحل

برف های کهنه آب می شوند از هر جانب کوه

و برگ های واپسین سال دود می شوند در هر کوچه ای

اما عشق تلخ واپسین سال

بایستی پابرجا بماند

قلبم سنگینی می کند

و افکار پوسیده ام ساکن شده اند

صدها جایی هستند که می ترسم

تا بروم - چرا که از یاد او لبریزند

و ورودی سلانه در چنین مکان آرامی

جایی که هر گز پایش را نگذاشته

یا چهره اش ندرخشیده

با خود می گویم

" در اینجا هیچ یادی از او نیست! "

با این حال چه تب آلودم و چقدر به یاد او

Gharibane
02-01-2011, 19:58
چه کسی به من گفت

زمان دردم را تسکین می دهد !

دلم برایش تنگ شده است...


دروغ بود، دروغ....
زمان تنها قلبهاييمان را فشرد
بي‌آنكه تسكيني برايش باشد

سينه‌ام خاموش شد، آتشم افسرد
غنچه‌هاي بوسه‌ام بر عكس او پژمرد
بــــــــاد يــــــــاد عاشقان را بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــرد....

MOHAMMAD2010
02-01-2011, 22:58
وقتي كه بارون مي گيره دلم بهونه مي گيره

به ياد شباي باروني سراغ تورو مي گيره

اشك چشام جاري ميشه مثل بارون چيكه چيكه

دل بهونه گير من بي تو آروم نميشه

كجا رفتي اي ديوونه ...

حالا كه از دست دادمت ميخونم از دوست داشتنت

زندگيم هر چي كه بود سپردمش به سرنوشت

ندارم از تو نشوني چقده نامهربوني

مگه از تو من چي خواستم به جز عشق و همزبوني

x935
02-01-2011, 23:09
يارب مپسند كه لوطيان خار شوند...

shab67
03-01-2011, 07:23
رفتی و ماندم

تنها نشسته ام در این آغش جفا/
پیشینه ای نبود مرا، جز در این خفا
مرغ از قفس پرید،مگر بالی بُود تو را؟/
چون مرده ی سراب کنم آب را شفا
راستی نگفته ای چرا کین دلم گریخت؟/
آن گونه که بر رهِ گذر کند وفا

M O B I N
03-01-2011, 09:35
هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش ؟
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده ز روی خود فروکش
یا بازگذار تا بمیرم
کز دیدن روزگار سیرم
دیری ست که در زمانه ی دون
از دیده همیشه اشکبارم
عمری به کدورت و الم رفت
تا باقی عمر چون سپارم
بگذار که چشم ها ببندد
کمتر به من این جهان بخندد

نیما یوشیج

Lamanta
03-01-2011, 16:18
منو انتظارو کابوس و تنهایی
منو حس اینکه هر لحظه اینجایی
دارم آینه هارو گم می کنم کم کم
تو رو هر طرف رو می کنم میبینم...
نگو از تو چشمام چیزی نمی خونی
تو که لحظه لحظه حالم رو میدونی
اگه این بهارم برنگردی خونه
دیگه چیزی از من یادم نمیمونه.....
منو رهـا کن از این فکر تنهایی
تو نرفتی ، نه ، تو هنوزم اینجایی
دارم از خودم با فکر تو رد میشم
دارم عاشقی رو با تو بلد میشم......
نگو از تو چشمام چیزی نمی خونی
تو که لحظه لحظه حالم رو میدونی
اگه این بهارم برنگردی خونه
دیگه چیزی از من یادم نمیمونه..........

Mahdi/s
03-01-2011, 16:28
حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.
شعری نیست که حالمو بفهمه........................................ .............................////

Rainy eye
03-01-2011, 18:39
((شعر بی واژه))

هیچ کس
هیچ گاه
این نداند،
من هم این لحظه هارا خود ندانم
تا کی
تا کجا
تا کجاها...
بال گسترده این دم،جهانم؟!
حالتی
می رود نغزو آید
شعر بی واژه ای بر زبانم!!

part gah
03-01-2011, 21:16
بــــــــــاز
چشمها در بهت بی راز من چه دیده است؟
گوشها
_ای وای_
از سکوت بی امید من
چه شنیده است؟

Ghorbat22
03-01-2011, 21:19
من که گفتم اين بهار افسردني است / من که گفتم اين پرستو مردني است

من که گفتم اي دل بي بند و بار / عشق يعني رنج ، يعني انتظار

آه عجب کاري به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .

MOHAMMAD2010
03-01-2011, 22:10
آخرين سنگر سكوته *** حقه ما گرفتني نيست

آسمونشم بگيري *** اين پرنده مردني نيست

آخرين سنگر سكوته *** خيلي حرفا گفتني نيست

اي برادراي خونين *** اين برادري تني نيست

موج دستاي منو تو *** دست دريارو گرفته

عكس تو با سرمه ي خون *** چشم دنيارو گرفته

ما كه از آوارو تركش *** همرو به جون خريديم

تو بگو هم سنگر من *** ما تقاص چيو ميديم

.mehdi
03-01-2011, 22:19
در کناری از خانه ی ما .. اتاقیست سردو آبی

عکس یک زن روی دیواری .. زنی زیبا روی و خندان

یار من بود او، دورانی ..

حالا من ماندمو من .. گیتاریو سیگارو تنهایی

ای عکس خندان بشنو از من

خواهمت دید، روزگاری ..

ديگرم نيست ناي ماندن .. باید آواز آغاز رفتن

چاقويي پنهان ته گنجه

دست هاي سردم . . رگ هاي سبزم ..

Gharibane
03-01-2011, 22:30
افتــــــد آخر بر زبان‌ها
راز دل‌هاي شكسته
تا ابد باقي نماند
مي به ميناي شكسته
.....
اين دو روز زندگانــــي
اين همه غوغا ندارد
تا به كي نالم كه دنيا
فتنه دارد يا ندارد

Hamid Hamid
03-01-2011, 23:50
ای خدایا من چه گویم/راز دل را با که گویم
در قفص مانده ام درنمیام/چون که او میگه من تو رو نمی خوام

M3HRD@D
04-01-2011, 00:24
شعر كلام نیست
واژه نیست
ما خود را فریب می دهیم
آن كه شعر را زندگی می كند
شاعر است
چه بنویسد، چه ننویسد

Ghorbat22
04-01-2011, 19:08
لبت « نه » می گوید و پیداست می گوید دلت « آری»
که این سان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری

دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را ، همیشه بر زبان رانی

نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیّاری

تو را چون آرزوهایت همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی ِ خویش نگذاری

چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی
تو از آنی که هستی ، ای معما ! پرده برداری

Facon_Archi
04-01-2011, 19:27
سال ها ،سال ها در راه تحصیل هنر کوشیده ام
تک گرفتم بس که در دیگ هنر جوشیده ام
در تئاتر رویه حوضیو و تماشاخانه ها
خورده نقشی داشتم، صحنه هایی دیده ام
...من کیـــــــــَم ، من چیــــــَم ،اون کیه؟این چیه؟
عاقبت ،عاقبت سودای نشر ِ یک کاست زد بر سرم
لاجرم سوی آنجا گردیده ام
دست رَد بر سینه ام کوبیدن و رد کردنم
بس احانت ها شنیدم ،بار ها رنجیده ام
من که دلقک نیستم ای عاشقان ِ اهل دل
من بر این شوریدگی سال ها بالیده ام
بود عمر من از اول تا به آخر رو هوا
سال ها چون کرم دورادور خود پیچیده ام
بار الهی هر که با امثال ما بد تا کند پاش بچسبد روی این زیلو که روش خوابیده ام
چون که قدر زحمت مارا نمیداند کسی
آخر از فرهنگ کانون هنر برریده ام!
________________________________
با لبخند هایی از لاله و تزویر
با کوله باری از جهل و ناخن گیر!
بر کوره راه جبر و سنت!
سر دو راه زهد و قدرت
از درخت باورها آویزان
با جهت باد شرایط همخوان!
تـــــــــاب میخوریم
بــــــــَعد تو میــــــای
با کتابات،با یه عالم اطلاعات آآآدمای ضایع،حرف های با مزّه و من
نیـــــگات میکنم با سنّم ، با اخلاق مثل جنّم
باااا بی کاری و با بیزارررری و
مـــــیگی بلند شو برو بیرون
مـــــیگی بلند شو بریم بیرون ،بریم پارتی و گالری و کنسرت جاز و تلفیقی
ولی من رو همین مبل مـــــــــیشینم، همووون فیلم همیشگیمو میبینم
چـــــــــــُرت میزنم ،کتابامو ورق میزنم
مــــــــیگم بیـــــــــــزارم از همتووون بیــــــزارم از همتون ،بیــــــــــزارم از همتون...

MOHAMMAD2010
04-01-2011, 19:59
ای روزگار لعنتی یه بار به ساز من برقص
یه بار بذار رها بشم از شر این تلسم نحس

چرا همیشه با دلم اینجوری بد تا می کنی
یه روز خوش تا میبینم اشکمو دریا می کنی

black master
04-01-2011, 23:59
هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم.
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره.
یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم.
یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم.
یاد گرفتم هر چیزی رو خیلی زود و راحت میشه فراموش کرد حتی اگه قسمتی از زندگیمون شده باشه.
یاد گرفتم واسه اینکه کسی حرفامو باور کنه باید باورش کنم.
یاد گرفتم توی این دنیا حتی اگه صد نفر رو هم داشته باشی بازم خیلی تنهایی خیلی.

M3HRD@D
05-01-2011, 00:35
پای روضه ی خودت گریه نکن

وقتی گریه ننگ مردونگیه

دوره ای که عاقلاش زنجیرین

سوته دل شدن یه دیوونگیه

این روزا دوره ی غیرت کشیه

کی می دونه قیصر این روزا کجاست

بکشی و نکشی می کشنت

این جا بازارچه ی آب منگلیاست

M.N.P
05-01-2011, 01:35
خسته
شکسته
و دلبسته

من هستم

از اين فرياد
تا آن فرياد
سکوتي نشسته است.

لب بسته
در دره هاي سکوت
سرگردانم.

من ميدانم

جنبش شاخه ئي از جنگلي خبر مي دهد
و رقص لرزان شمعي ناتوان
از سنگيني پا بر جاي هزاران جار خاموش.

در خاموشي نشسته ام
خسته ام
درهم شکسته ام
من دلبسته ام.

outpost
05-01-2011, 13:14
ببخشيد كه اين وسط يه پست ميدم ولي لازم ديدم كه يه مساله اي رو بگم...

تاپيك قشنگيه ، ولي بهتره اسمشو عوض كنيد و بزاريد " تاپيك افراد شكست خورده ي عشقي ! "

همه دارن از جدايي...نفرت...مرگ.....تنهايي... .اضطراب...تلاطم...و اينجور چيزا مينوسين !

يعني حال و احوال دروني شماها اينقدر پريشونه....؟

يعني يكي پيدا نميشه كه برامون از عشق ، دوست داشتن ، وصال ، آرامش ، زيبايي و.... اينجور چيزا بنويسه.

اين پستمو با اين شعر حافظ مزين ميكنم كه كاملا مرتبط با حرفام ميشه....

منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن .... منم كه ديده نيالودم به بد ديدن:40:

.mehdi
06-01-2011, 00:13
هر کس حرف دلشو میزنه!
به صورت شعر.
حالا هر حالتی که میتونه باشه.
بیا هرچه دل تنگت میخواهد بگو.

rain of love
06-01-2011, 12:55
زندگي را به بهانه خواب , خواب را به بهانه درد , درد را به بهانه تو , فراموش کردم , حال خود قضاوت کن که , از من چه ماند , جز تويي که وقت و بي وقت من را , انکار مي کني

MOHAMMAD2010
06-01-2011, 13:26
آسمون واسم ببار; واسم ببار بی کس انگار تمومی نداره
دلم از غصه بمیری یا نمیری دیگه اشکی ندارم واست بباره

دلکم ای دل من عشق تو رو هیشکی ندید نخواست ببینه
واسه یک بار نشد یک بار تو چشات خنده بی غم بشینه

Gharibane
06-01-2011, 15:09
دوست عزيز outpost تو اين تايپيك معمولا هركسي حال درونش رو ميگه كه اصولا وقتي اينجا چيزي مينويسيم كه حس و حال خوبي نداريم!‌اون مطالبي كه شما ميخواين تايپيكش اينجاست:


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

البته ميشه از لابه لاي پستها، پستهاي اميدوار كننده هم پيدا كرد:46:

اينم حال من:

ديشب به سيل اشك ره خواب مي‌زدم....

Ghorbat22
06-01-2011, 16:35
نفسم را بالا آوردم

تو در آن بودی.

دوباره میکِشمت در مشامم

دوباره هوایت را دارم

دوباره بالا آوردم

چه حال خرابی دارد هوای من

Consul 141
06-01-2011, 17:14
به دیدارم بیا هر شب


در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند


دلم تنگ است...

Hadi King
06-01-2011, 17:43
یك لبخند زندگی مرا نجات داد :40:

MOHAMMAD2010
06-01-2011, 20:58
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمی برید از من


عجب که راه نفس بسته اید بر منو باز
در انتظار نفس های دیگرید از من

Elmira 021
06-01-2011, 21:26
یک سال است که قطره اشک دیده خشکید
قطره ها از گونه غلتید
یک سال است که پرنده ای پر زد گلی پژمرده شد ...:40:

Rainy eye
06-01-2011, 22:47
هنوز هم بند کفشهایم را
پروانه ای گره می زنم
تا مسیر خانه ات...!!

M3HRD@D
07-01-2011, 00:26
سراب رد پــای تو
كجــای جـــاده پيدا شد؟
كجا دستاتو گــــــــــم كــردم
كه پايان من اينجـــــــــــــا شد؟

.mehdi
07-01-2011, 01:28
ترک ما کردی ولی

با آنکه هستی یار باش.

part gah
07-01-2011, 08:26
نمی دانم تو میدانیـــــــ
دل من در هوای دیدنت بی تاب گردیده
سرا پای وجودم در فراغت آب گردیده
ز هجرت دیدگانم هم چو دریایی ز خون گشته
غم و دردم فزون گشته
نمیدانم تو می دانیـــــــ

M O B I N
07-01-2011, 08:53
کتاب در کف ، دل پر از شوق نت
خلق را خنده می آید از تحصیل ما:31:

black master
07-01-2011, 15:13
دستم بوي گل مي داد. مرا به جرم چيدن گل محکوم کردند، اما هيچکس فکر نکرد که من شايد يک گل کاشته باشم.

Ghorbat22
07-01-2011, 21:54
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست
از غمت سر به گریبانم و تدبیری
خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست
از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست
چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
شرح درمانگی خود به که تقریر کنم
عاجزم چاره ی من چیست چه تدبیر کنم

MOHAMMAD2010
07-01-2011, 23:49
چته گريه ميكني دل شكسته
باز دوباره كي پرو بالت و بسته

يه چشت اشك يه چشت خون
دلكم اي دل داغون

اين همه سوختي و ساختي بس نبود
همه دنيارو شناختي بس نبود

اين همه به اين قمار روزگار
همه زندگيتو باختي بس نبود

black master
08-01-2011, 06:39
سلام بانو
آينه ام شكست
ديشب با شنيدن نجواي ستارگان
رفتم تا برايتان از آسمان ستاره بچينم
وقتي برگشتم به تلاقي ديدن معصيت پنهان آسمان
آينه ام شكست .........
مهم نيست
من كه عادت به نوشيدن سراب از كوزه خالي دارم
بگذار آينه ام شكسته باشد
راستي به خوابتان آمدم و گريستم
نبوديد ؟
من در پائين خواب چشمه گريستن را دوست دارم
چون عادت به غسل عشق
با آب شور گريه دارم
آه ....... بانو ..
چرا دستانتان خونين است ؟
اين شيشه كه در دست شماست
تكه اي ازقلب من است

Ghorbat22
08-01-2011, 19:03
نمی دانم
این تویی که پیدا نمی شوی
یا
این منم که گم شده ام ؟!
نمی دانم
...

Amir..H
08-01-2011, 23:39
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
دیدم که هنوز عاشقم آه

Hamid Hamid
09-01-2011, 12:46
روشنم كن تا بتابم رو به اين شب هاي تيره...
بگذار از حناي چشمات لحظه هام رنگي بگيره...
نقطه چين ها رو رها كن/چشمهاي بستم رو وا كن
بي تو يه بقض قديمي توي حنجرم اسيره!

golabi2
09-01-2011, 18:48
طعم تلخ گريه تو صدام نشسته
بغض خيس فرياد تو گلوم شکسته
کوچ من است هميشه چاره ي آخرينه
پاي عبورم اما زنجيريه ي زمينه
سخته لحظه هاي رفتن مي دونم
سخته در خودم شکستن مي دونم
با يه دنيا غم و فرياد رو لبام
سخته از هيچي نگفتن مي دونم
کوچ من است هميشه چاره ي آخرينه
پاي عبورم اما زنجيريه ي زمينه

نميخوام روز و شبم اين همه تکراري باشه
کاش مي شد هجرت من فرصت بيداري باشه
نميخوام روز و شبم اين همه تکراري باشه
کاش ميشد هجرت من فرصت بيداري باشه

Consul 141
10-01-2011, 17:31
حال ِ دلم
اضطراریـــست !
جماعت !

molaali
10-01-2011, 20:11
خسته و تنها
نشسته در کناره یک دوست
که زبان نمیفهمد!(کتاب!!)

Ghorbat22
10-01-2011, 21:39
درگیــــــــرم
در گیـــــــر ِ خودم
که گیـــــــــر تــــــــو مـــــــانده !

sayehgostar
10-01-2011, 21:50
:37:ماكه از بيگانه نناليم هرچه ناليم ز دوست مي ناليم

MOHAMMAD2010
11-01-2011, 15:58
هر روز عمرم از ديروز بد تره
عمري كه هر نفس بي غم نمي گذره
دلگير و خسته ام، بي روح و ساكتم
نبضم نمي زنه، پلكم نمي پره
مي دونم، امشبم از خواب مي پرم
از گريه ، تا سحر خوابم نمي بره
اين زنده موندنه، بازنده موندنه
بي دوست،زندگي ! مرگ از تو بهتره

M3HRD@D
11-01-2011, 17:29
جاده تهی است


تـــو باز نخواهی گشت


و چشمم به راه تو نیست


ساقه نمی لرزد


آب از رفتن خسته است ، تـــو نیستی نوسان نیست


تـــو نیستی و تپیدن گردابی است



تـــو نیستی ،



غریو رودها گویا نیست و دره ها ناخواناست ...

rahgozare tanha
11-01-2011, 19:07
آواره ام امشب

آواز یک چوپان عاشق

خلوتم را کشت

دارد به دندان می کشد گرگ درونم

زوزه هایش را

Gharibane
11-01-2011, 20:39
حال ِ دلم
اضطراریـــست !
جماعت !

اورژانس يار را
خبر كنيد
كه حال بيمار
خراب است!

Hadi King
12-01-2011, 09:42
مجـــنون من چــه کنـــم ؟
نه اجازه کوبیدن بر کوه بیستون را دارم و نه اجازه سر به بیابان زدن
اول هر فصل دلم آه و واویلاست و آخر هر فصل دیگر نایی برای زجه زدن نیست .
سکوت است و سکوت است و سکوت .
:40:

Alex Fera
12-01-2011, 12:54
چه جوری شد نمیدونم<<>>که عشق افتاده به جونم
خودت خونسردی اما من<<>>اینطوری که نمیتونم
دارم حس میکنم هر روز به تو وابسته تر میشم<<>>تو انگاری حواست نیست دارم دیوونه تر میشم


یه حالی دارم این روزا<<>>نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست<<>>تو که خوبی منم خوبم

sasan_fda
12-01-2011, 13:06
هر چیز که دل به آن گراید
گر جهد کنی بدستت آید:20::26:

Ghorbat22
12-01-2011, 20:45
یک نفر نیست که غم های مرا بشناسد

دل عاشق دل تنهای مرا بشناسد

حجم خاکستری غربت تنهایی من

یک نفر نیست که دنیای مرابشناسد

یک نفر نیست که از خامشی چشمانم

شب یلدای غزلهای مرا بشناسد

سفر عشق به ابادی خاموش دلم

یک نفر نیست که رویای مرا بشناسد

یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی

غم پنهان ، غم پیدای مرا بشناسد

یک نفر نیست که از شعله سوزنده اشک

طلب عشق و تمنای مرا بشناسد

دلم آویخته از دار پریشانی ها

یک نفر نیست مسیحای مرا بشناسد

Hadi King
12-01-2011, 21:02
ای وای تنهای دلم
چگونه آتش نگیرم از برای تنهائیت ؟
چگونه اشک نریزم از سردی و سکوت بی پایانت ؟
چگونه چون شمع قطره قطره آب نشوم که قطره قطره خون شدنت را می بینم ؟
چگونه آتش درونم را خاموش کنم که آسایش یابم ؟
چگونه چون ابر ببارم که چشمه چشمانم خشک شده اند ؟
چگونه چون پائیز نوای غم سر دهم که نی لبکم را به تاراج برده اند ؟
چگونه چون زمستان سرد و یخبندان سکوت کنم که صبرم را از من ستاده اند؟
بیایئد ای فرشتگان مهربان خداوندی که این بنده حقیر خدا حیران و سرگردان است
و جز در آغوش گرم مرگ آرامش نمی یابد .

Alireza_SA
12-01-2011, 22:09
انگاری اومد دوباره
یه شبه پر از ستاره ...

black master
13-01-2011, 00:17
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ...






تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ...






تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ...






تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...






تنهايي را دوست دارم زيرا....






در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد

black master
13-01-2011, 15:01
وقتی که دیگر نبود, من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت , من به انتظارش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد,
من اورا دوست داشتم.
وقتی او تمام کرد ,من شروع کردم.
وقتی او تمام شد, من آغاز شدم.
وچه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن.

mmiladd
13-01-2011, 16:25
راستی خدایا!

من اگر نبودم

این همه غم را چه می‌کردی؟

Consul 141
13-01-2011, 16:52
خرابم!
خراب دل خویش!
خراب دل تو!

F l o w e r
13-01-2011, 18:01
و من
تا فراموشی یک تکــــــرار
مدام نفس نفس می زنمـــــــــــ . . .
لحظهـــــــــ هــا را . . .
تکرار تکرار ها را . . .
و می دانی؟!
انگار
تنها
لاکــــــــ پشت استـــــــ که دانستهـــــ استـــــــــ . . .
دنیا را باید قدمـــــ زد ... این چنین آهسته . . .
تا بهــــــ آخر . . .!

M3HRD@D
13-01-2011, 18:04
نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم

دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم...

Alireza_SA
14-01-2011, 17:36
تیکه تیکه تیکه تیکه کم کم
می ریزم آروم آروم و نم نم

اونی که یه روز عاشقش کردی
حالا میگی فراموشش کردم

چیک و چیک و چیک و چیک بارون
منو می کشونه تو خیابون

تیک و تیک و تیک و تیک ساعت
میگه نمیای... تا قیامت ...

پ . ن : الان دارم اجرای حامد هاکان رو گوش میدم که پر از احساسه نه اجرای فرزاد فرزین

part gah
15-01-2011, 15:51
می توان پنجره را قاب چشمان تو کرد

اگر فقط در میانش ایستاده مرا بنگری

با لبخندی بر لبانت!

در روحم. .. قاب ترا برای ابد حفظ خواهم کرد

با عکسی از تو با لبخندی بر لبانت ...

که روح اشعار من است!

عکس قاب گرفته ترا ...

بر دیواره ی درونی قلبم

آویز خواهم کرد

با لبخندی بر لبانت ....که شادی قلبم بود!

و در اندیشه ام..

قاب عکس دیدگان ترا مینگرم

با لبخندی بر لبانت ...

که طراوت اندیشه هایم بود!

امروز چرا

قطره اشکی در چشمانت درخشید؟!

... چرا؟!

کجاست آن لبخند زیبای لبانت

که روح اشعار من

شادی قلب وطراوت اندیشه هایم بود؟
کجاست؟! ... چه شد مگر!

آه... بیا بخاطر دل ...یکبار دیگر

در قاب پنجره ی عشق من بایست

با لبخندی برلبانت

Gharibane
15-01-2011, 18:49
رفتي و از رفتن تو....
قلب آينه شكسته....

M3HRD@D
16-01-2011, 10:47
برف نو! برف نو! سلام، سلام
بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام

پاكی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی‌ست این ایام

راه شومی‌ست می زند مطرب
تلخواری‌ست می چكد در جام

اشكواری‌ست می كشد لبخند
ننگواری‌ست می تراشد نام

مرغ شادی به دامگاه آمد
به زمانی كه برگسیخته دام

ره به هموار جای دشت افتاد
ای دریغا كه برنیاید گام

کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته‌ایم از کام

خامسوزیم الغرض بدرود
تو فرود آی برف تازه سلام!

Ghorbat22
16-01-2011, 19:36
این تویـــــی
که رها و سرخوش
می‌گذری
بی‌هیچ نگاهی
و حتا سلامی

و این منـــــم
که تنها و درخود
می‌شکنم
بی‌هیچ گناهی
و حتا کلامی
...

M3HRD@D
16-01-2011, 20:22
کسی به ما نشون نداد که انتهای خط کجاست

آهای درختای انار دیکته بی غلط کجاست

چرا تو آسمونمون پرنده گوشه گیر شده؟

چرا نمی رسیم به هم؟ چرا همیشه دیر شده؟

تو دفتر سکسکه مون چند تا ترانه خالیه؟

چند تا ترانه قصه ممتد بی خیالیه؟

چند تا صدای بی صدا سکوت رو فریاد میزنه؟

زغال شام آخرو دستای کی باد میزنه؟

تو سفره مون همیشه سین ستاره کم بود

همیشه تا رسیدن فاصله یک قدم بود

تو بازی کلاغ پر هیچکی نشد برنده

قصه ما همین بود، پرنده بی پرنده

mmiladd
16-01-2011, 22:45
فردا امتحان دارم.. هيچي هم نخوندم.. اينو پاس كنم قول ميدم از ترم بد ديگه آدم شم ؛ طول ترم مي خونم..!

rahgozare tanha
17-01-2011, 18:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Gharibane
17-01-2011, 21:28
شباي جووني چه بي اعتباره
همش بي قراري همش انتظـــــاره....



فردا امتحان دارم.. هيچي هم نخوندم.. اينو پاس كنم قول ميدم از ترم بد ديگه آدم شم ؛ طول ترم مي خونم..!

از اين قولها زياد به خودمون داديم، هر ترم همين رو ميگيم و ترم بعد دوباره....:46::31:
اميدوارم موفق باشين:20:

F l o w e r
18-01-2011, 14:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

narmine
18-01-2011, 21:56
لطفا نیا!

بیایی ،

می دانی لبخند نمی زنم !

می میری !
:41:

rosenegarin13
18-01-2011, 22:37
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
.
.
.
خدایا شکرت...

Consul 141
20-01-2011, 02:30
باران می‌بارد


و من


تمامِ روز را بدونِ چتر


به تو فکر می‌کنم...

Gharibane
20-01-2011, 10:04
حالي واسم نمونده....
دنيـــــا برام سراب.....

F l o w e r
20-01-2011, 11:19
دروغ نیستـــــــــ
اگر بگویمـــــــ کهـــــــ
بی تو . .
.
.
زنده مانی می کنمـــــ نهـــــ زندگانی.

Ghorbat22
20-01-2011, 11:22
حالا

اشـــــــــک هایم

شبیــــــه تــــــــو شده اند

گریـــــــه که می کنـــــــــــــم

نمی آیــــــــــــــند ...

eshgheman2
20-01-2011, 11:38
من اگر دفتر نفرین شده ی اندوهم
اگر از نسل گلی هرزه به روی کوهم
اگر از کل جهان وارث یک احساسم
تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی که فقط لایق آتش زدنی

Alireza_SA
20-01-2011, 13:09
یادته بهم میگفتی
دیگه تنهات نمیذارم

پای لحظه هات میشینم
رو دلت پا نمیذارم

همه حرفات دروغ بود
اینو تو چشات نخوندم

من ساده فکر میکردم
قفل قلبتو شکوندم

کاش میدونستم نگاهت
یه فریب عاشقانه است

شعر آشنایی ما
پر بغض این ترانه است

M3HRD@D
20-01-2011, 14:23
من از تبار حسرتم که از تباه خسته‌ام
قمار بی برنده‌ایست قمار تلخ زندگی
چه برده و چه باخته از این غمار خسته‌ام..!

Consul 141
20-01-2011, 14:32
ایستاده‌ام کنار بندری مه‌آلود


نگاهِ دور شدن آخرین کشتی می‌کنم.


تنهایی، یعنی همین!

tonbaknavaz
20-01-2011, 16:54
دوست و دست بسيار است ولي..؛
دست دوست اندك.........!

minatt
20-01-2011, 22:52
غروبا تو چشم مردم
‚ كه دارن می رن به خونه
یه ترانه هست كه هیچوقت ‚ كسی اون رو نمی خونه
غروبا تو دل مردم پر از حرف نگفته
قصه ی
این همه دیو و این همه زیبای خفته
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت
غروبا تو راه خونه ‚ آدما رو خوب نگاه كن
واسه دلتنگی این شهر ‚ یه ترانه دست
و پا كن
كی باید غزل بخونه ‚ توی بن بستای بسته ؟
كی باید آینه باشه ‚ واسه این دلای خسته ؟
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت

یغما گلروبی

Rvaniye1400
21-01-2011, 03:14
شعر باید از خودمون باشه؟!
من از این پس به همه عشق جهان می‌خندم / به هوس‌بازی این بی‌خبران می‌خندم
من از آن روز که دلدارم رفت / با غم و شادی و عیش دگران می‌خندم
خنده‌ی تلخ من از گریه غم‌انگیزتر است / کارم از گریه گذشته است بدان می‌خندم

nab nab
21-01-2011, 09:14
دارم ز بی همدمی , فریاد من رنگ سکوت ... رازها در سینه دارم , آشنای راز نیست!

F l o w e r
21-01-2011, 12:27
چه سادهــــــــ
با گریستن خویش زاده می شویمــــــــ
و چه سادهــــــــ
با گریستن دیگران از دنیا می رویمــــــــ
و میانـــــــ این دو سادگی . .
معمایی میسازیمـــــ
به نام زندگـیـــــــــــــــــــ ــــــــ . .

alone girl 22
21-01-2011, 13:50
سینه خواهم شرحه شرحه از فـــــــــراقـــــــــــ
تا بگویم شرح درد اشـــــتــــــــیــــــــ ـــاقـــــــــــــ

Gharibane
21-01-2011, 20:16
خنده هاي زوركي....
اشكاي يواشكي...

M3HRD@D
21-01-2011, 20:20
در این زمانه بی های و هوی لال پرست//خوشا بحال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را//برای این همه ناباور خیال پرست...

hasibi01
21-01-2011, 22:27
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شدو اواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
ان را که خبر شد خبری باز نیامد

diana_1989
21-01-2011, 23:33
من احساساتو تقدیم کردم به اونی که منو باور نداره
جلوی اشکامو میخوام بگیرم اگه این بغض لعنتی بزاره

Alireza_SA
22-01-2011, 11:25
دیگه دوسم نداشته باش
دیگه به فکر من نباش ...

دیگه منو آرزو نکن
واسه من گریه نکن ...

دیگه برای من نمون
دیگه قصه ی منو نخون ...

دیگه دوسم نداشته باش
واسه من گریه نکن...

عزیزم
جانم عزیزم
آه عزیزم
من صدای پاییزم ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Rvaniye1400
22-01-2011, 13:14
امتحاناتم تموم شد به به
چه حال خوبي دارم به به
(به مناسبت اتمام امتحانات[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

SamirH
22-01-2011, 22:09
از پشت ِ این پرده
خیابان
جور ِ دیگریست،
درها
پنجره ها
درخت ها
دیوارها،
و حتی قُمری ِ تنبل ِ شهری...


همه می دانند
من سال هاست چشم به راه ِ کسی،
سرم به کار ِ کلمات خودم گرم است.
تو را به اسم ِ آب
تو را به روح ِ روشن ِ دریا
به دیدنم بیا،
مقابلم بنشین ،
بگذار آفتاب از کنار ِ چشم های کهن سال ِ من
بگذرد.
من به یک نفر از فهم ِ اعتماد محتاجم
من از این همه نگفتن ِ بی تو خسته ام
خرابم
ویرانم ،
واژه برایم بیاور بی انصاف!


چه تند میزند این نبض ِ بی قرار ،
باید برای عبور از این همه بیهودگی
بهانه بیاورم.


بحث ِ دیگری هم هست
یک شب
یک نفر شبیه تو
از چشمه ی انار
برایم پیاله ی آبی آورد،
گفت :
تشنگی های تو را
آسمان هزار اردیبهشت هم
تحمل نخواهد کرد.


او به جای تو آمده بود
اما من از اتفاق ِ آرام ِ آب فهمیدم
ماه
سفیر کلمات سپیده دم است.


دارد صبح می شود:
دیدار ِ آسان ِ کوچه،
دیدار ِ آسان ِ آدمی،
و درها
پنجره ها
درخت ها
دیوارها.


هی تکرار ِ چشم به راه ِ کی !
تا کی ... ؟

سیدعلی صالحی

تقدیم به تو ...

narges.
23-01-2011, 18:16
هوا بس ناجوانمردانه سرد آمد
دمت گرم و دلت خوش باد
سلامم را تو پاسخگوي، در بگشاي...

mmiladd
23-01-2011, 18:35
با آن هيكل نحيف ؛ چه جايي گرفته بودي در زندگي اَم..!

F l o w e r
23-01-2011, 20:04
دوبارهـــــــــــ سیبـــــــــ بچین حوا . .
من خستهـــــــــــــــــ ام
.
.

بگذار از اینجا همـــــــــ بیرونمانـــــــ کنند . .

narges.
23-01-2011, 23:44
از سر بچگي تا ته پيري انتظار، انتظار...................................... ....:23::23::23:

eshgheman2
24-01-2011, 11:41
خسته‌ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
می‌خواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی…

tonbaknavaz
24-01-2011, 13:30
نزديكترينت اونيه كه از دورترين فاصله ها هميشه به فكرته..........

Rainy eye
24-01-2011, 13:49
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچکس،هیچکس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو نویسند شبی شاعره ها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد

darklord_8
24-01-2011, 17:12
شهر من غربت ؛ دیار ِ بی کسی

اندکی پایینتر از دلواپسی

چند متری مانده تا اوارگی

ده قدم پایینتر از بیچارگی

جنب یک ویرانه میپیچی به راست

میرسی در کوچه ای کز آنِ ماست

داخل بن بست تنهایی و درد

هست منزلگاه چندین دوره گرد

خسته و وامانده از این ماجرا

در میان اطراف میبینی مرا

Ghorbat22
24-01-2011, 19:13
قصـــــــه ای بگو
که وقتی به آخــــــــر رسید
کلاغ هم به خـــانه اش برسد
خسته ام از انتظار کلاغ نشسته در آشیان

hasibi01
24-01-2011, 20:20
لحظه دیدار نزدیک ست.
باز من دیوانه ام , مستم.
باز می لرزد,دلم,دستم.
باز گوئی در جهان دیگری هستم.
های!نخراشی بغفلت گونه ام را,تیغ!
های,نپر یشی صفای زلفکم را, دست!
و ابریم را نریزی,دل!
-ای نخورده مست-
لحظه دیدار نزدیکست.

narmine
24-01-2011, 20:21
دوبارهـــــــــــ سیبـــــــــ بچین حوا . .
من خستهـــــــــــــــــ ام
.
.

بگذار از اینجا همـــــــــ بیرونمانـــــــ کنند . .



دوبارهـــــــ سیبــــــــــ چیده ام " آدم " ...
کوله بارتـــــــــــــــــــ را ببند عزیـــــــــــــزم
...
برمیگـــــــــــــردیم به بهشتــــــــــــــــ !



نرمین .د ( ری.را )

Dreamland
24-01-2011, 20:30
هر که با احساس باشد
عاقبت خواهد شکست
این جـواب سادگیست

4870x2
24-01-2011, 20:36
اگر لیلی را نبودش میلی با ما
پس چرا آمد این بلا ها بر سر ما
هر کس خواست باشد مدتی با ما
چه روزگاریست که رفت بر فاک همدم ما

M3HRD@D
24-01-2011, 20:38
اهل دانشگاهم !
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یک درس به فرماندهی رایانه
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره۲۰،
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.
من به یک نمره ناقابل۱۰خشنودم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم
خوب می دانم برگه حذف کجاست.
هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.

part gah
24-01-2011, 20:42
بی صداترین گلایه ی مرا،

می ستاند از دلم،

یادواره های خوبِ بودنت

ناگهان ...

غمی دوباره می شود،

واقعیت بدِ نبودنت!

Miss Artemis
25-01-2011, 00:22
~ دلبسته به سکه های قلک بودیم ،

~ دنبال بهانه های کوچک بودیم ،

~ رویای بزرگ شدن خوب نبود ،

~ ایکاش تمام عمر کودک بودیم

Rainy eye
25-01-2011, 02:03
حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

آه ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

Gharibane
25-01-2011, 11:08
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد....

Alireza_SA
25-01-2011, 13:35
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

هر کسو بیشتر دوست داری زودتر دلتو میشکنه

اونی که فکر نمیکنی آتیش به قلبت میزنه ... .

molaali
25-01-2011, 18:22
آنقدر خسته ام
که خوابم نمیبرد....

hasibi01
25-01-2011, 19:24
ان نخستین بار و گویا اخرین دیدار با او بود,
دیگر او را کی توانم دید؟
یا کجا؟ هرگز!
حسرتم بسیار و می گویم ببازم کاش
شرطهائی را که بستم باز با هرگز

M3HRD@D
25-01-2011, 20:55
ذرات سیال خاکستر

در خلا بین انگشتانم موج میزنند

و همه چیز

در پیرامون من ،میمیرد

که زخمی عمیق

در انحنای گلوگاهم

با شعله زرد کوچکی

میسوزد...!

Majid-6120
26-01-2011, 00:33
گفتي كه چو خورشيد زنی سويم پر / / چون ماه شبي مي كني از پنجره سر

اندوه كه خورشيد شدي تنگ غروب / / افسوس كه مهتاب شدي وقت سحر






خیلی تنهام : (

part gah
26-01-2011, 11:26
تا تو هیچ فاصله‌ای نبود

تا تو فقط من بودم

و از تو فقط من مانده بودم

هرجا که خالی بود تو بودی

و هرچه که پُر بود، شبیه دل من بود

اما تا تو یک دل هم یک دل بود

من برای این دل کم بودم

اما تو هیچ نبودی حتی کم...

==============================

hasibi01
26-01-2011, 17:35
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت

saghar goli
26-01-2011, 21:36
ز حال من اگر پرسی به جز دوری ملالی نیست
ملالی هم اگر باشد تو خوش باشی خیالی نیت
نمیدانم که در خاطر بری نام مرا یا نه
ولی این را بدان هردم خیالم از تو خالی نیست

Gharibane
26-01-2011, 22:25
ببين تمام من شدي
اوج صداي من شدي
...
ببين به يك نگاه تو
تمام من خراب شد

چه كردي با سراب من
كه قطره قطره آب شد...

Rainy eye
27-01-2011, 02:38
در گرگ و ميش چشمهايت
ديگردوستت دارم سو سو نميزند
من وتو نيزبه اجدادمان رفته ايم
از ميان مردگان يکي اگر عاشق بود
خاک اينقدر سرد نبود

Hadi King
27-01-2011, 08:11
نميدونــم چي شـــد
يهــو اومدي تو زندگيــم يهـو هم از زندگيـم رفتــي
ولــي چه روزاي خوبـي بــود
يــادش بخيـــر
ميدونـــي دوســت دارم اون روزا برگرده
ولـــي نميـــاد
:45:

Alireza_SA
27-01-2011, 10:48
دروغکی عاشق نشو
که عاشقی راستی میخواد
قول و قرارای قدیم
نگو که یادت نمیاد

نگو که اون حرفای خوب
تمومشون یه قصه بود
طفلی دل ساده ی من
به پای کی نشسته بود

تویی که قصر قصه رو
ساختی با نیرنگ و فریب
منی که آشنا شدم
با این زمونه ی غریب

منی که دل به عشق تو
رو سادگی باخته بودم
چه سخته باورش ولی
عشقمو نشناخته بودم

بازم میگم تا بدونی
که عاشقی راستی میخواد
دروغ نگو که عاشقی
به رنگ چشمات نمیاد

...

hasibi01
27-01-2011, 13:03
چو در رویت بخندد گل نشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست اگر حسن جهان دارد

Ghorbat22
27-01-2011, 19:40
نمی دانـــــم

آیا یک عمـــــر

برای فراموش کردن تــــو

کافـــــی خواهــــد بود؟!

Mahdi/s
27-01-2011, 22:13
بیچاره آهویی که صید پنجه شیری است......

بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی.........

Consul 141
27-01-2011, 22:17
این‌روزها این‌گونه‌اَم:


با کابوسی از خواب می‌پرمْ که می‌گوید


راهِ برگشت را بسته‌اَند ستاره‌ها !

saghar goli
27-01-2011, 23:48
ز حال من اگر پرسی به جز دوری ملالی نیست
ملالی هم اگر باشد تو خوش باشی خیالی نیست
نمیدانم که در خاطر بری نام مرا یا نه
ولی این را بدان هردم خیالم از تو خالی نیست

M3HRD@D
27-01-2011, 23:54
و تنها

به خاطر شنیدن صدایت

دروغ‌هایت را باور می‌كنم.!

hasibi01
28-01-2011, 00:12
یک بار دگر عبث در ائینه
غمگین و خموش خنده بر من کرد
یک بار دگر ز خوشه سیگار
در اینه اه و دود خرمن کرد
مشرق چپق طلائی خود را
برداشت,به لب گذاشت, روشن کرد
زرین دودی گرفت عالم را
افاق ردای روز بر تن کرد
و ان زلف گلابتون ابی پوش
باغی گل اتشی به دامن کرد

Mahdi/s
28-01-2011, 00:15
انـدوه.....


همراه بسيار است، اما همدمي نيست
مثل تمام غصه ها، اين هم غمي نيست

دلبسته اندوه دامنگير خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمي نيست

كار بزرگ خويش را كوچك مپندار
از دوست دشمن ساختن كار كمي نيست

چشمي حقيقت بين كنار كعبه مي گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمي» نيست

در فكر فتح قله قافم كه آنجاست
جايي كه تا امروز برآن پرچمي نيست




فاضل نظری

Ala 1389
28-01-2011, 06:43
اي هميشه خوب، اي هميشه آشنا، هر طرف كه مي‌كنم نگاه، تا همه كرانه‌هاي دور، عطر و خنده و ترانه مي‌كند شنا، در ميان بازوان تو ماهي هميشه تشنه‌ام،يك نفس اگر مرا به حال خود رها كني ماهي تو جان سپرده روي خاك

part gah
28-01-2011, 10:20
شب آشیان شبزده چکاوک شکسته پر

رسیده ام به نا کجا مرا به خانه ام ببر

کسی به یاد عشق نیست کسی به فکر ما شدن

از آن تبار خود شکن تو مانده ای و بغض من

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست

مرا به خانه ام ببر که شهر ، شهر یار نیست

مرا به خانه ام ببر ستاره دلنواز نیست

سکوت نعره می زند که شب ترانه ساز نیست

مرا به خانه ام ببر که عشق در میانه نیست

مرا به خانه ام ببر اگرچه خانه ، خانه نیست

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست

rosenegarin13
28-01-2011, 11:05
گل بارون زده ی من
گل یاس نازنینم
میشکنم پژمرده میشم
نذار اشکاتو ببینم...
تا همیشه تو رو داشتن
داشتن تمام دنیاست
از تو و اسم تو گفتن
بهترینِ همه حرفاست
با تو، باتو اگه باشم
وحشت از مُردن ندارم
لحظه هام پر میشه از تو
وقت غم خوردن ندارم
ای غزلواره ی دلتنگ
که همه تنت کلامه
هنوزم با گل گونه ت
شرم اولین سلامه
ای تو جاری توی شعرم
مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو
سبد خاطره هامه
ای گل شکسته ساقه
گل پر پر
که به یاد هجرت پرنده هایی
توی یأس مبهم چشمات می بینم
که به فکر یه سفر به انتهایی
سر به زیر دل شکسته نازنینم
اگه ساده ست واسه تو گذشتن از من
مرثیه سر کن برای رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتـــــن
با تو، با تو اگه باشم
وحشت از مُردن ندارم
لحظه هام پر میشه از تو
وقت غم خوردن ندارم...
گل بارون زده ی من
اگه دل تنگم و خسته
اگه کوچیدن طوفان
ساقه ی منم شکسته
میتونم خستگیاتو
از تن پاکت بگیرم
میتونم برا ی خوبیت
واسه سادگیت بمیرم
...

shakahislap
28-01-2011, 12:59
نه براشتری سوارم , نه چو خر به زیر بارم
نه خداوند رعیت , نه غلام شهریارم

غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری به سر آرم


-------

Alireza_SA
28-01-2011, 15:01
نه دیگه به روم نیار که چی اومد به سرم

نگو خاطرخواهی چه گلی زد به سرم

یا به لیلا برسون این دله مجنونو ...

یا مداوا کن این درد بی درمونو ...

hasibi01
28-01-2011, 22:35
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

mahya78
28-01-2011, 23:47
متــــــابان گــــــیسوان درهـــمت را
بشوی ای رود دلــــواپس غـــمت را
تن از خورشید پر کن ورنه این شب
بیـــــالاید هـــــــمه پـیچ و خـــمت را



به سان چشــــمه ساری پاک ماندم
نهان در ســنگ و در خاشاک ماندم
هــــوای آسمــــــان ها در دلــم بـود
دریــــغا هـمنشــــــین خاک مانـــــدم

M3HRD@D
29-01-2011, 11:01
ای دوست!

این ابر را از دوش من بردار

بارانی‌ام بسیار.

Miss Artemis
29-01-2011, 15:49
استکان از دستم افتاد شکست

- پدرم ناراحت شد

- مادرم حرص خورد

- برادرم گفت قشنگ بود

- خواهرم گفت مال من بود ؟؟؟

اما وقتی قلبم شکست

هیچ کس چیزی نگفت ..

بمیرم ای دل که بی صدا شکستیــــــــــــــ

outpost
29-01-2011, 15:55
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش / زده ام فالی ، فریاد رسی می آید

santamove
29-01-2011, 19:30
.
.
.

دیشب مانند فردا
فردا مانند امروز
امروز مانند هرشب

.
.
.

hasibi01
29-01-2011, 19:42
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در اب و اتش عشقت گدازانم چو شمع

ssharifnejad
29-01-2011, 22:41
من كه از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم

حرفي از جنس زمان نشنيدم .

هيچ چشمي، عاشقانه به زمين خيره نبود .

كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد .
هيچكس زاغچه اي را سر يك مزرعه جدي نگرفت...

Ala 1389
30-01-2011, 05:08
احوال خود به گريه ادا ميكنيم ما/مژگان چو طفل بسته زبان ترجمان ماست
تنها نه‌ايم در ره دور و دراز عشق/آوارگي چو ريگ روان هم عنان ماست

narges.
30-01-2011, 15:43
هستی ام را به آتش کشیدی
سوختم من ندیدی، ندیدی
مرگ دل آرزویت اگر بود
مانده بودی اگر، میشنیدی
.
.
.
.
با تو و عشق تو زنده بودم، بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی را با تو، مانده بودی اگر، میسرودم
مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت، این شب سرد و غمگین غربت، باوجود تو رنگ سحر داشت...........

M3HRD@D
30-01-2011, 18:58
در عصر گرگ‌ها

معصومیت جواب نمی‫داد

ما هم شدیم داخل آدم بزرگ‌ها...

hamid_diablo
30-01-2011, 20:29
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت

وقتی رفتم کسی بدرقم کرد

دل میخواست شکایت بکنه

که چه کسی عاشقم نکرد

Gharibane
30-01-2011, 20:40
رفتــــم، رفـتـــــم
رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هركجا هستم...

Bahar-via
30-01-2011, 21:48
دوستي نه حساب است كه
فراموش شود
و
نه چراغ است كه
خاموش شود.......

nab nab
31-01-2011, 00:23
به پندار تو:

جهانم زيباست!

جامه ام ديباست!

ديده ام بيناست!

زيانم گوياست!

قفسم طلاست!

به اين ارزد كه دلم تنهاست؟

Ala 1389
31-01-2011, 04:37
سيري ز ديدن تو ندارد نگاه من

چون قحط ديده‌اي كه به نعمت رسيده است

Mehrnaz1368
31-01-2011, 11:18
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

M3HRD@D
31-01-2011, 18:31
خيلي خسته ام, خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل يه چلچله زير بارون خسته از اينکه هيچ وقت رفيقي نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا ميرم يا چرا! انقدر خسته ام از اينکه آدما همديگه رو اذيت ميکنن، خسته از تمام درد هايي که تو دنيا حس ميکنم و مي شنوم، هر روز دردهام بيشتر ميشه درد تو سرم مثل خرده هاي شيشه ست...

Mehrnaz1368
31-01-2011, 19:21
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

< A L I >
31-01-2011, 19:29
‎دلم،
یک کوچه می‌خواهد، بی‌بن‌بست...
و یک خدا...
که با هم کمی راه برویم.
همین...

part gah
31-01-2011, 19:36
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

Alireza_SA
31-01-2011, 20:30
چی بگم از کجا بگم؟؟؟

دردمو با کیا بگم؟؟؟

بهتره که دم نزنم ...

Bahar-via
01-02-2011, 00:02
يك ساعت كه آفتاب بتابد،

خاطره آن همه شب هاي باراني از ياد ميرود؛

اين است حكايت آدم ها...؛

فرامــــــــوشي...........

M3HRD@D
01-02-2011, 13:22
دیدی‌ چه‌ ساده‌ گم‌ شدن‌ آرزوهامون‌ توی‌ باد ؟
آخ‌ ! چی‌ می‌شد که‌ نون‌ِ دِه‌ باز توی‌ سفره‌مون‌ بیاد ؟
اما نه‌ پای‌ رفتن‌ُ نه‌ روی‌ برگشتنی‌ هست‌
زندگیمون‌ همین‌ شده‌ ، دلتنگیِ خیلی زیاد

مش‌ رمضون‌ ! دیدی‌ تو شهر رو گُرده‌ی‌ ما زین‌ زدن‌ ؟
دیدی‌ که‌ پهلوونا رُ با یه‌ کلَک‌ زمین‌ زدن‌ ؟
غول‌ِ سیاه‌ِ وسوسه‌ غیرت‌ِ ما رُ خورده‌ بود
کباب‌ِ چرب‌ِ پایتخت‌ گوشت‌ِ الاغ‌ِ مُرده‌ بود

Ghorbat22
01-02-2011, 17:21
من بیـــــــدم و تو بـــــــــاد

چقدر با تـــــــرانه ی چشمانت برقصـــــــــم

تا باور کنی عاشقـــــــــــم

alphacino
01-02-2011, 17:30
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت اربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم
بسته ی سلسه ی سلسه مویی بودیم

کس دران سلسه غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتر ی و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دل ارایی او
شهر پر گشت زغوغای تماشایی او

part gah
01-02-2011, 17:55
من زنـــده ام هنوز ولـی گوش کن، ببین
سر می رســند از همـه جا لاشخــوارها
یلدا ترین شب از شب گیـســـوی باغ را
می زخمم از چکـــــاچک خـون انــارها
بگذار عاشـــقـانه بمیـــــــــرم به پـای تو
گردن بگیر مرگ مرا گـرچه دار ها....
ای گردباد خسته ی بی تکسـوار! های!
گــم کـــرده ایم رد تو را در غبـــــــارها
یک شـب بیا تو با چمــدانی پر از سلام
در ازدحــــــــــــام مـبـهـم سوت قطـارها
بـاز آن نگــــــاه مخمــــــلی نخ نمــای را
چون گل بدوز بر تـن ما وصــــله دارها
ما خسـته ها، فنا شده ها، ور شکسته ها
ما بد قواره هــــا، یله هـــا، بـد بیـــار ها

Mehrnaz1368
01-02-2011, 18:20
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

F l o w e r
01-02-2011, 19:35
گاهیـــــــ
چه سادهــــــ عروسکــــــــ می شویم
نه لبخند می زنیم
و نهــــــــ شکایتی می کنیمــــــ
فقط احمقانهـــــــ سکوتــــــــــــ کنیم ...

M3HRD@D
01-02-2011, 21:04
لذتی دارد

دست‌ها در جیب

کفش‌ها در برف...

شـیـفــو
01-02-2011, 21:12
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...

Gharibane
01-02-2011, 22:48
نه مجنونم كه دل بردارم از دوســــت
مده گر عاقلي بيهوده پندم....

nab nab
01-02-2011, 23:07
وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا

وندران کوی نهانی نظری بود مرا

جان بجایست ولی زنده نیم من زیرا

مایه‌ی عمر بجز جان دگری بود مرا

new life
01-02-2011, 23:25
من دلم باز هم شکست از فرط نامردی ودرد
من ز ناپاکان دوستی یا رفاقت باز هم خم گشته ام
من به نامردی دگر دل بسته ام......

Mehrnaz1368
02-02-2011, 14:08
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

M3HRD@D
02-02-2011, 17:14
خدایا!

درین لحظۀ بی نهایت

مرا لب به لب کن.

Rainy eye
02-02-2011, 18:39
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
چه قدر
دوستت دارم......

Alireza_SA
02-02-2011, 20:36
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون....
حالا تو نیستی و خیسه...
چشمای من و خیابون.....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
03-02-2011, 12:22
نفرین نمی کنم

که کور شوی!

یا این که یک تصادف سخت

تکه تکه ات کند!

نفرین ات می کنم که درخت شــــــوی!

که هزار بار بمیری و زنده شــــــوی!

rambo_1386
03-02-2011, 14:25
کنار تو تنهاتر شده ام.
از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است.
از من تا من، تو گسترده ای.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو براه افتادم، به جلوه رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف!
و با این همه ای شگرف!
مرا راهی از تو بدر نیست.
زمین باران را صدا می زند من تورا.

Mehrnaz1368
03-02-2011, 20:00
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

Rainy eye
03-02-2011, 23:45
حرفهايم
در دل ميميرند...
اشکهايم
در چشمانم مي خشکند
پاهايم
از حرکت مي ايستند
بغضم در گلو ميميرد...
من مدت هاست
براي خنديدن
از غصه هايم اجازه مي گيرم!!

Ala 1389
04-02-2011, 04:56
اينكه گاهي ميزدم بر آب و آتش خويش را
روشني در كار مردم بود مقصودم چو شمع

Mehrnaz1368
04-02-2011, 08:49
بارها گفته ام بار دگر می گوییم
که من دلشده این ره نه بخود می پویم
در پس اینه طوطی صفتم داشته اند
انچه استاد ازل گفت بگو می گوییم

Alireza_SA
04-02-2011, 13:44
ترانه های من یه جور گلایه از غریبیه

به دل میگم یه روز میای اینم یه خودفریبیه...

saghar goli
04-02-2011, 14:43
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد نوبت خاموشی من سهل واسان میرسد
من که میدانم که تا سر گرم بزم ومستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان میرسد
پس چرا عاشق نباشم؟؟:40:

Mehrnaz1368
04-02-2011, 14:46
هی!فلانی زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک.
ان هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.

Hadi King
05-02-2011, 00:01
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن

شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

F l o w e r
05-02-2011, 12:20
این روزهـــا تلخ ترمـــ !

از قهوهـــــــ ای . .

که تو را

قسمتـــــ فال من نکــــرد . .

Alireza_SA
05-02-2011, 14:33
به تو تبریک میگم که به تو باختم و
زیر پا له کردم دل خودساخته مو

به تو تبریک میگم که دلم پیش تو بود
که تموم زندگیم توی آتیش تو بود

مگه چی خواستم ازت به جز عاشق بودن؟
که چشام برای تو آینه دق بودن؟

بگو چی کم داشتم٬ که بریدی از دلم؟
به کدوم مقصودت نرسیدی از دلم؟

دلی غمگین تر از دل من هم مگه هست؟
تو نشون من بده٬ دل غمگین اگه هست!

تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای ...
مردم از چشمای تو دیگه از من چی می خوای؟

به تو تبریک میگم به تسلای دلم!
که دل سنگیتو بذاری جای دلم!

این منم از دنیا رونده و وا مونده ...
این منم که هر چی داشت پای تو سوزونده ...

به تو تبریک میگم که بیخودی
توی زرق و برق دنیا گم شدی
به تو تبریک میگم گم شدنو
گل گلخونه ی مردم شدنو ...

darklord_8
05-02-2011, 17:39
تو را من چشم در راهم ....

Mehrnaz1368
05-02-2011, 18:38
من بی تو از خود نشانی نبینم,
تنهاتر از هر چه تنها
همداستانی نبینم.
با من بمان ای تو خوب,ای یگانه
برخیز,برخیز,برخیز
با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی تو گم می کنم راه خانه.
با من سخن سرکن ای ساکت پر فسانه
ائینه بی کرانه.

nab nab
05-02-2011, 19:22
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

golabi2
06-02-2011, 14:12
ای کاش که جای آرمیدن بودی



یا این ره دور را رسیدن بودی



کاش از پی صد هزار سال از دل خاک



چون سبزه امید بر دمیدن بودی

MOHAMMAD2010
06-02-2011, 17:09
تو چنگ ابرای بهار افتادمو در نمیام

چشمامو سرزنش نکن از پسشون بر نمیام

پیر شدم تو این قفس یه کم بهم نفس بده

رحم و مروتت کجاست جوونیام و پس بده

M A H M O U D
06-02-2011, 17:11
دل کنده ام دیگر
از همه چیز و همه کس...
چه اهمیتی دارد?
صفحه صفحه برایت بنویسم
و تو سطر سطر بخوانی...!
آنهم با جریان باد موافق
پل های رابطه
اندی است فرسوده اند!
از غم دلبستگی های نافرجام...
راحت بگویم دل کنده ام...!

Alireza_SA
06-02-2011, 23:52
آه از عمر تلف...
وای از باختنم...
سالها بی خبر و خانه بر آب ساختنم ...

Ala 1389
07-02-2011, 04:02
پرم از رنج و شکستن ، دل خوش سیری چند؟
دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم
هر که آمد ، دل تنهای مرا زخمی کرد
بی سبب نیست روی ، از همه کس میگیرم
تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها
اینچنین کرده در آیینه هستی پیرم
بس که تنهایم و بی همنفس و همراه
روزگاریست که چون سایه بی تصویرم
دلم آنقدر گرفته است ، خدا می داند
دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!

---------- Post added at 04:02 AM ---------- Previous post was at 03:59 AM ----------



دلم گرفته ازهمه
از این روزای سوت و کور
از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور
تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر

یه راهیه تا دوباره به توبرسه

nab nab
07-02-2011, 09:42
منم یه تقویم پر از زمستونم
چله نشین دلی درب و داغون
سال کبیسم و شگون ندارم
از هیچ کسی خاطره ای ندارم

Ghorbat22
07-02-2011, 11:51
مـــــــا

دو شــــــاخه ی یک درختیــــم

کاش بــــــــاد از دو سو می وزید

part gah
07-02-2011, 11:58
دلم گرفته از این روزگار دلتنگــــــــی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگــــــــی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگــــــــی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگــــــــی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگــــــــی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگــــــــی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخساردلتنگــــــــی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگــــــــی

nab nab
07-02-2011, 13:38
اگر چه نزد شما تشنه سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود گاهی
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
مشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر انچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی هارا
اشاره ای کنم انگار کوه کن بودم
من ان زلال پرستم در اب گند زمان
که فکر صافی ابی چنین لجن بودم
غریب بودم،گشتم غریب تر اما
دلم خوش است که در غربت وطن بودم

Mehrnaz1368
07-02-2011, 19:56
دلا یک دم رها کن اب و گل را
صلای عشق در ده اهل دل را
ز نور عشق شمع جان بر افروز
زبور عشق از جانان در اموز

nab nab
07-02-2011, 20:59
یه دل دارم خدا داره
زمین داره هوا داره
میونه دریای غمش
کشتی و ناخدا داره
یه دل دارم ترک داره
ترس و یقین و شک داره
رو بام برفیش همیشه
یه دنیا بادبادک داره
یه دل دارم وفا داره
یه طاقی از طلا داره
تو بهترین جاش یه دونه
قصر و یه پادشاه داره
یه دل دارم نگین داره
هوا داره زمین داره
تو دریای پر از غمش
قایق و سرنشین داره
قایق و سرنشین داره

Ala 1389
08-02-2011, 07:02
سنگ راه من نگردد سختي راه طلب

كوه و دريا پيش سيل بيقرار من يكي است

part gah
08-02-2011, 10:18
هيچكس"همراه"نيست. (تنهاي اول)







=======================================

part gah
08-02-2011, 10:52
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alireza_SA
08-02-2011, 12:40
خاطره های مرده مو زنده کن ...

دنیامو از پنجره آکنده کن ...

به خونه ی خیال من جون بده

به دفتر من سر و سامون بده ...

amd>intel
08-02-2011, 12:58
نمیتوان لحظه ای را بی اندیشیدن گذارند اندیشه و عشق بنای واقعی حیات انسانی است و تنها راه پرکشیدن به سوی او

MOHAMMAD2010
08-02-2011, 20:08
با اينكه هيچ كس نيومد پيش من
شب زده ها چشماي درويش من
تنها نبودم حتي يك دقيقه
با تنهايي كه بهترين رفيقه

part gah
08-02-2011, 20:58
خدایا کفر نمی‌گویم،


پریشانم،


چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!


مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.


خداوندا!


اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی


لباس فقر پوشی


غرورت را برای ‌تکه نانی


‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌


و شب آهسته و خسته


تهی‌ دست و زبان بسته


به سوی ‌خانه باز آیی


زمین و آسمان را کفر می‌گویی


نمی‌گویی؟!


خداوندا!


اگر در روز گرما خیز تابستان


تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی


لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری


و قدری آن طرف‌تر


عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌


و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد


زمین و آسمان را کفر می‌گویی


نمی‌گویی؟!


خداوندا!


اگر روزی‌ بشر گردی‌


ز حال بندگانت با خبر گردی‌


پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.


خداوندا تو مسئولی.


خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن


در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

Facon_Archi
08-02-2011, 21:30
اما صدای آدمی این نیست
با نظم هوش ربایی من آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین، ز اندوه های من سنگین تر
و آوازهای آدمیان را یک سر، من دارم از بر
یک شب درونِ قایق دلتنگ خواندند آنچنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب می بینم.
ری را، ری را
هوای آن دارد تا که بخواند در این شب سیاه
او نیست با خودش
او رفته با صدایش
اما خواندن نمی تواند
ری را، ری را
هوای آن دارد تا که بخواند در این شب سیاه
او نیست با خودش
او رفته با صدایش
اما خواندن نمی تواند

santamove
08-02-2011, 21:44
.
.
.
.
.
.
.
.
.

Mehrnaz1368
08-02-2011, 23:44
گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

M3HRD@D
09-02-2011, 01:26
قایم موشک بازیمان یادت هست؟

تو همیشه مرا پیدا میکردی و

من همیشه در یافتنت ناتوان؛

بعد از سالها بازی ما همچنان ادامه داد...

تو هنوز هم قایم میشوی و من هنوز برای پیدا کردنت در تلاش...

nab nab
09-02-2011, 09:10
تو مرا میفهمی
من تورا میخواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است
تو را میخوانی
من تورا ناب ترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی...

Alireza_SA
09-02-2011, 12:25
اگه یکی باشه منو بفهمه
واسش غرورمو به هم میزنم

گریه که سهله زیر سقف شونش
تا آخره دنیا قدم میزنم .....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sara_girl
09-02-2011, 13:49
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.

nab nab
09-02-2011, 14:19
چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توي آسموني که کرکسا پرواز مي‌کنن
ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره

MOHAMMAD2010
09-02-2011, 23:54
کوله باره آرزوهات رو کی دزدید
دل دیوونه به گریه هات کی خندید
عاشق وخسته و غمگین و پریشون
دل بی کس ، دلک بی سرو سامون
تورو با هول و ولا تنها گذاشتن
اونا که لیاقت عشقو نداشتن
تکو تنهایی و پای پیاده
متاسفم برات ای دل ساده

شـیـفــو
10-02-2011, 00:04
دیگر ....
نه ترانه حریف دلتنگی ام می شود ...
نه گریه های تنهایی...

Alireza_SA
10-02-2011, 00:33
اگه تو تو اتاقم نیستی

چرا هوای تو تو خونه س؟؟؟

...

Miss Artemis
10-02-2011, 01:39
دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام

بیا برویم !

M O B I N
10-02-2011, 09:35
لـب بـاز نكـردم به خروشـی و فغـانی
مـن محـرم راز دل طـوفــانـی خویشم

یك چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم

nab nab
10-02-2011, 10:10
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خزان رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ا م خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
صاقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

Alireza_SA
10-02-2011, 15:35
دوران گیجی و سر گیجگیت گذشت ...
محکم بشین دلم ...
این دور آخره ...

Ghorbat22
10-02-2011, 17:02
سکوتــــــــــــــ می کنم

به احتـــــــــرام

آن همه حرفــــــــــــ

که در دلمــــــــــ مـــرد

part gah
10-02-2011, 18:26
ناگهانی تر از آمدنت، می روی
بی بهانه
من می مانم و باران های بی اجازه
و
قلب عاشقی که سپاسگزارت می ماند تا ابد:
متشکرم که به من فهماندی که:
چه قدر می توانم دوست بدارم.....................هیچ!
و
عاشق باشم بی توقع!
باور کن، بی توقع!
.......................................

MOHAMMAD2010
10-02-2011, 19:48
از خدا خواستم خراب شه آسمونم
تا از این دنیا برم ، دل بکنم
آخه اونی که منو تنها گذاشت
قدر این عشقو تو این دنیا نداشت
ای خدا اون منو پشت سر گذاشت
عشق شیشه ای آره فایده نداشت

Alireza_SA
10-02-2011, 23:01
هوای شهر من ابره واسه تو آسمون صافه

تو می خندی به دلتنگی آخه این رسم انصافه؟

تو رو میخوام آخه دستام بدونت سرد و بی حسه

اگه تو هم بری دیگه امیدی نیست به این قصه ...



گذشته هامو گم کردم
توی فردای تاریکم ...

منو باش که خیال کردم
به قلبت خیلی نزدیکم ...

part gah
10-02-2011, 23:05
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

بدین سان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب

تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

nab nab
10-02-2011, 23:45
یک شب زغمش مست به میخانه زدم باز
با یاد لبش بوسه به پیمانه زدم باز

گر نیمه شبی مست در آغوشم بیافتد
انقدر به لبش بوسه زنم کز نفس افتد

mohsen_djd2
11-02-2011, 00:05
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
با دگر روزگار چون شکر آید

999
یکی مونده تا 1000

M A H M O U D
11-02-2011, 00:51
نشسته بودم در دل آتش
به خیال گلستانی که وعده کرده بودی
خاکسترم را ببین!
یادم رفته بود
من از نسل ابراهیم نیستم !

Alireza_SA
11-02-2011, 01:01
بی تو این دنیا که تو چنگ منه

دیگه چنگی به دلم نمیزنه ...

میدونستی پیش تو گیره دلم ...

میدونستی بری میمیره دلم ...