PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 [8] 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

Lady parisa
12-04-2011, 15:28
دلتنگی همیشه از ندیدن نیست ، لحظه های دیدار با همه زیبائی گاه پر از دلتنگی است

Miss Artemis
12-04-2011, 16:10
دست بــردار ، ز تو در عجبــم

به در بستــه چـــه می کوبی ســر

نیسـت ، میــدانی ، در خانــه کسـی

ســر فرو می کوبی باز بــه در



شاملــو

water_lily_2012
12-04-2011, 16:28
مهربان
بازهم ،
سبد معذرتم را بپذیر
آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،
واژه ات راهی شعرم شده است
لحظه ای گوش بکن ،
یک موذن مست است
آنقدر خوب اذان میگوید ،
گوئی او عکس خدا را دیده
خوش بحالش اما ؛
طرح زیبای خدا را گاهی ،
می توان در پس سیمای عزیزی جوئید

Hamid Hamid
12-04-2011, 16:56
آدم كه ياد گذشته هاش ميوفته ... چشمونش از گريه اشك آلود مشه

تصويري از روزهاي رفته ميبينه ... كه در اون هر چهره اي نابود ميشه

Tiger 2011
12-04-2011, 17:43
نمي دونم که چرا هر وقت به تو مي رسم ، نمي توانم از تو

بگويم. براي گفتنت واژه کم مي آورم. به هر حال ، بدان

که بيشتر از اين حرف ها و واژه ها برايم معنا مي دهي

water_lily_2012
12-04-2011, 17:51
من عاشقم مجنون ِ تو

کنار ِ سیب و رازقی نشسته عطر ِ عاشقی
من از تبار ِ خستگی, بی خبر از دلبستگی... عاشقم
ابر شدم, صدا شدی
شاه شدم, گدا شدی
شعر شدم, قلم شدی
عشق شدم, تو غم شدی

لیلای من دریای من
آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون ِ تو
گمگشته در بارون ِ تو

مجنون ِ لیلی بی خبر
در کوچه هایت در به در
مست و پریشون و خراب
هر آرزو نقش ِ بر آب
شاید که روزی عاقبت
آروم بگیرد در دلت

کنار ِ هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای
من از تبار ِ سادگی بی خبر از دلدادگی... عاشقم

ماه شدم, ابر شدی
اشک شدم, صبر شدی
برف شدم, آب شدی
قصه شدم, خواب شدی

لیلای من دریای من
آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون ِ تو
گمگشته در بارون ِ تو

مجنون ِ لیلی بی خبر
در کوچه هایت در به در
مست و پریشون و خراب
هر آرزو نقش ِ بر آب
شاید که روزی عاقبت
آروم بگیرد در دلت

sepid12ir
12-04-2011, 17:56
در پسکوچه های دلتنگــــــی خویش،
پرسه میزنـــــم

Hadi King
12-04-2011, 20:46
دلم پر است از تمام غصه هایی که به دل ریختم ...
:worried:

MOHAMMAD2010
12-04-2011, 20:53
این دقایق داره بد جور منو آزار میده
این دقایق خبر از نبودن یار میده
این آخریـــــــن دقایقـــــــــــه دووم بیــار
خدا برام یه یار و هم زبون بیار

Mehrnaz1368
12-04-2011, 22:33
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو

Hadi King
13-04-2011, 00:41
سردم نیست .
گرمم نیست .
از دیشب که شیر گاز را باز کردم ...

LΩRD
13-04-2011, 00:44
پست مربوط به تاپیک نیست پس خواهشا بحث رو ادامه ندید !

همینجور که داشتم صفحه های تاپیک رو می دیدم ، به شعرها و جمله هایی که بچه ها گذاشته بودن دقت کردم ...

میشه گفت 90 درصد پست های هر صفحه ( حتی بعضاً 100 درصد ! ) جمله هاشون غمگین اند !

تک و توک پیدا میشه جملاتی که امیدبخش باشن !

واقعا سواله که چرا ما ایرانیا و به خصوص قشر جوانمون همیشه دم از ناامیدی میزنن !

امیدوارم روزی برسه که دل همه شاد باشه

F l o w e r
13-04-2011, 09:12
از نو بَرایتــــــ ـــ ـ می‌نِویسَم ..





حالِ همــــه‌ی ما خوبــــــــ ــــ ـ است





امـــــــا تــو باوَر نَکُـــــــن!

Hamid Hamid
13-04-2011, 09:28
دفتر خاطرات كوچه رو كي سوزونده ... انگار تو ذهن كوچه خاطره اي نمونده

كاش كه يكي بخونه يه شعر عاشقونه ... تو كوچه نور بپاشه.چشم سپيده وا شه

پ.ن:قسمتي از ترانه ي راه شب اثر استاد حبيب محبيان :40:

iCe m@n
13-04-2011, 12:49
دلم ز بار غمت سنگین است...
دور از تو همیشه قلب من غمگین است
آن شب که دلت شکست یادت باشد
تاوان شکستن دل من این است.

M.N.P
13-04-2011, 14:30
اين روزها ..
من در عصري زیست میکنم
که بازار قاچاق احساس و انسانيت داغ است
آدمي را مفتِ مفت و خيلي ارزان مي فروشند

اين روزها ..
من در عصري زیست میکنم
که مردانگي مردانش به يک کرشمه بر باد مي رود
نجابت مادر پشيزي نمي ارزد
و رفاقت ها بوي نا مي دهد

اين روزها ..
من در عصري زیست میکنم
که 'بزرگ' به کوچکي يک کلمه است
که از آسمان جفا مي بارد
از زمين شهوت و هوس مي رويد
و دنيا به کام روبهکان مي گردد ...

اين روزها ..
من در عصري زندگی میکنم
که جاي مرام و معرفت خاليست .

ŞHÍЯÍŃ
13-04-2011, 14:51
دختران شهر آیین محبت را نمی دانند / آنان معنی یک عشق پرتلاطم را نمیدانند / دختر روستا که هر شب شیر می دوشد / گرچه هرگز جامه زیبا نمی پوشد وقتی از بیم زن ارباب می لرزد / برق چشمانش به صدها گوهر شب تاب می ارزد.

iCe m@n
13-04-2011, 15:37
در همین شهر است که من
از وحشت تنهایی با ياد خدا مي خوابيدم
و به آن پناه می بردم.
شب ها و روزهای سیاه و خفه و دردناک را به نیایش می گذراندم
در برابر سردر آسمان، آنجا که به رنگ دعاست ،
گرم ترین و پرخلوص ترین سرودهای عاشقانه ام را
خاموش زمزمه می کردم.

MOHAMMAD2010
13-04-2011, 17:46
یواش یواش خورد شدی دل من
مثل آیینه صاف بودی دل من
آروم بگیر ناله نکن دل من
زجه نزن نمیشنوه ای دل من
درده تو من میدونم ای دل من
به پای تو سوخته جونم دل من
رفیق نیمه راه نباش دل من
تنها تویی امشب امیدم
یه امشبو طاقت بیار دل من
سر به سر خودت نزار دل من
به خاطر من میسوزی میدونم
تو قفس سینم اسیری
خسته شدی از انتظار دل من
یه امشبم تنهام نزار دل من
شاید دیگه فردا بیاد دل من
بسه دیگه پریشونی

N O V A L I S
13-04-2011, 21:19
در آستانه ی پایان 28 سالگی،
از عمق جان،
نالان،
اما امیدوار :

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم، هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم، هیچ
شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ!

fokonishi
13-04-2011, 21:22
ای خداوند حکیم
همه جفتند ما تکیم
مگه ما بچه لک لکیم :20:

Puneh.A
13-04-2011, 22:09
تو به من خندیدی
قلب من باز گریست
قلب من باز ترک خورد و شکست

narges.
13-04-2011, 22:21
در آن نفس كه بميرم، در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان، كه خاك كوي تو باشم.........

Mehrnaz1368
13-04-2011, 22:43
روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
....

barani700
13-04-2011, 23:33
در گرگ و میش
کلماتی جدید می نگارم برای گوش های تو
حتا حالا هم خوابیده ای

narges.
13-04-2011, 23:34
زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
بي مزد بود و منت، هر خدمتي كه كردم
يارب مباد كس را مخدوم بي عنايت.....

GOLI87
13-04-2011, 23:48
دلم باز نالان و گریان است ای دوست تو بگو چه کنم با حالم ای دوست
حال من حالی خراب است خراب است خراب است

anon85
14-04-2011, 00:17
امشب در ســـــر شوری دارم
امشب در دل نـــــــــوری دارم

...

امشب یکسـر شوق و شورم
از این عالـــــــــــم گوئی دورم

...

H.Operator
14-04-2011, 02:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Rvaniye1400
14-04-2011, 04:22
روزهای خسته کننده ای را می گذرانم
،روزهایی که حس می کنم روحم دارد جسمم را تکه تکه می کند
.تا بتواند خودش را آزاد کند. نمی دانم. حسی مثل مردن
،همیشه شنیده بودم که لحظاتی قبل از مردن
.تمام زندگی آدم از جلوی چشمهایش می گذرد
،این تکرار، بیشتر از یک لحظه ست و تا ابدیت امتداد دارد
،همچون اقیانوسی از زمان. این حالت برای من شب پیش اتفاق افتاد
،موقعی که به روی پشتم دراز کشیده بودم و در حال تماشای سقوط ستارگان بودم
.تماشای سقوط برگهای کرم خورده درختانی که در کنار خیابانمان صف کشیده بودند
.و احساس نوازش یک دست که شباهت زیادی با دستان مادربزرگم داشت
.احتمالا از اتفاقات و تصوراتی که برایم افتاد می توانستم خیلی عصبانی شوم
،اما وقتی دنیا این چنین پر از زیبایی ست
،نمی شود برای مدتی طولانی در عذاب بود
.گاهی احساس می کنم تمام زیبایی ها را دارم در یک آن می بینم
.طاقتش را نمی آورم. قلبم مثل بادکنی در حال انفجار مملو از آنها می شود
.بعد به خاطر می آورم که باید آرام بگیرم
.و نخواهم توانست آن احساس را برای همیشه حفظ کنم
.بعد، این زیبایی ها همانند باران، درونم جریان پیدا می کند
،هیچ حسی جز حس تصویر
.از تمامی لحظات ساده زندگی احمقانه ام را، در وجودم نمی یابم

F l o w e r
14-04-2011, 08:45
خدایــــا ..

هــرکسی یادم کنـــد یادش بخیــــــ ـــ ـر ..

هـــــرکسـی یادم نکــرد یادش بخیـــــ ــــ ـر ..

هـــــــــرکســی یادش برفتــــــــ ــــ ـ یادم کنـــد یادش بخیـــــ ـــ ـر ..

raha bash
14-04-2011, 10:04
فردا همین امروز هم می شود یک دیروز !
و اینطوری است که هر روز حجم دیروزهایی که می شود غصه اش را خورد بزرگتر می شود ... !
مثل یک بادکنک سیاه !!!
یک بادکنک، که روز به روز حجیم تر می شود و مطمئنم آنقدر از هوای دیروزها پر می شود که آخرش روزی می ترکد توی زندگی ام !!!
و ...
و ...
و ....
برایشان اندوهگین می شوم ... لبخند می زنم ....

GOLI87
14-04-2011, 12:31
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

iCe m@n
14-04-2011, 12:39
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند

4MaRyAm
14-04-2011, 17:39
راه خلوتگه خاصم بنما تا پس از این

می خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم

.
.
.

ŞHÍЯÍŃ
14-04-2011, 18:13
من چيستم


لبخند پر ملالت پاييزي غروب


در جست‌وجوي شب...

Rvaniye1400
14-04-2011, 18:57
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟! ......

iCe m@n
14-04-2011, 19:40
همه چي آرومه:

تو به من دلبستي:

اين چقدر خوبه كه:

تو كنارم هستي:

همه چي آرومه:

غصه ها خوابيدن:

شك نداري ديگه.......تو به احساس من

M3HRD@D
14-04-2011, 20:33
مرا دو سطر از آن بوسه ‫هایت مهمان كنــــــ

از آن دو مطلب خيســــــ

براي من بنويســــــ...!

benyamin 100
14-04-2011, 22:53
دیریست خسته ام
من دل شکسته ام
در انتظار اشک
بی تو نشسته ام

گفتی بیا دمی
درد است و مرهمی
از مرهم شما
طرفی نبسته ام

پا در گل است و من
دل بی دل است و من
بی حاصل است و باز
پیمان گسسته ام

از تن رها رها
بی مدعا دعا
پر پر زنان برو
من مرغ خسته ام

GOLI87
14-04-2011, 23:06
کاش امشب رویایی از سرم پر می کشید
کاش امشب تنهایی ام سر می گرفت
کاش امشب دلم آرام می گرفت
کاش امشب غصه هایم اتمام می گرفت
ای کاش
در سرای پرده احساس رهایم می گرفت

Mehrnaz1368
14-04-2011, 23:43
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگر سوز
کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
....

ŞHÍЯÍŃ
15-04-2011, 00:23
رفتم
بی آرزوی آنکه
آواز باران چشمهایم
زمزمه ی نگاهت گردد
و تداعی شود برایت ، واژه ی افسوس
رفتم تا عشق بماند
و برایت ترانه بخواند

barani700
15-04-2011, 00:30
تازگيها هيچجا رو نميبينم.
تازگيها كه نه!
دقيقا از وقتي كه عينك ِ خوش بيني زدم !...!

Mehrnaz1368
15-04-2011, 01:09
گاهی اندیشم که شاید سنگ حق دارد؟
باز می گویم: نه!بی شک آتش و باران,
من دگر خوابم می آید , خسته ام, پیرم
آه! کی این خفته یاران را توانم دید بیداران؟
با دم نمناک سردت , ای نسیم صبح بیداری!
چشم مستان مرا بیدار کن, رفتند هشیاران
...

ŞHÍЯÍŃ
15-04-2011, 12:20
به خودم می خندم

به دل غمگینم

به جهان و به غم سنگینم

زندگی زیبا بود

همچو یک رویا بود

چون سرودی در دشت

عطرو بویش چون مشک

لحظه ی سخت وداع

اشک و غصه آه

از برم یار نرو

تو ستم کار نشو

منتظر میمانم

چشم تر می خوانم

تو نرو از بره من

با تو میگویم سخن

ایران بانو
15-04-2011, 12:25
مـــــی پــوشــانــمــ دلـتــنـگـــــی امــ را

بـــا بـــســتــری از کـــلــمات ،

امـــــا بـــــاز
......
کـــســـــی در دلـــــمــ ،

" تــــــو "

را صـــــدا مـــــی زنــــد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

F l o w e r
15-04-2011, 13:03
یک روز رسَـــد غــَــ ـــ ـمی بـــه اندازه ی کوه

یک روز رسَـــد نِشـــاط به انـــدازه دَشتـــ ـــ ـ

افســـانه زندگـی چنین اســـت گلـَم

در سایه ی کوه باید از دَشت گـُذشتــــ ــ ـ

amour1
15-04-2011, 16:10
قلمی در دستم
کاغذی زیر قلم
ساعت هاست که سپید است
آه،دلم دلتنگ است
دلم دلگیر است
دلم لک زده
برای سرودنت ای شعر

benyamin 100
15-04-2011, 17:14
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست

Mehrnaz1368
15-04-2011, 21:01
چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل
که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگری خورده ست و با من سر گران دارد

Mehrnaz1368
15-04-2011, 21:28
با می به کنار جوی می باید بود
وز غصه کناره جوی می باید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه روی می باید بود

anon85
15-04-2011, 23:22
غنچه‌های یاسِ من امشب شکفته است.
و ظلمتی که باغِ مرا بلعیده،
از بویِ یاس‌ها معطر و خواب‌آور و خیال‌انگیز شده است.

(سمفونيِ تاريك، شاملو)

MOHAMMAD2010
15-04-2011, 23:34
بچه بودم غصه وبالم نبود
هیشکی حریف شور و حالم نبود
بچه که بودم آسمون آبی بود
حتی شبای ابری مهتابی بود

بچگی و بچگیا تموم شد
خاطره های خوش رو دست من مُرد
تا اومدم چیزی ازش بفهمم
جوونی اومد اونو با خودش بُرد

diana_1989
16-04-2011, 02:25
قاب عکس پر غباری پیش چشمم از تو دارم

Pessimist
16-04-2011, 05:45
پيش از اين مردم دنيا دلشان درد نداشت
هيچ كس غصه ي اين را كه چه مي كرد نداشت
چشمه ي سادگي از لطف زمين مي جوشيد
خودمانيم زمين اين همه نامرد نداشت

raha bash
16-04-2011, 10:06
می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه

benyamin 100
16-04-2011, 11:38
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

Consul 141
16-04-2011, 12:15
غریقِ چشم‌های تواَم


پلک نزن


دلَ‌م آشووب می‌شود!

Lady parisa
16-04-2011, 12:41
قاصدک!!!
شعر مرا از بر کن!
برو آن گوشه باغ!
سمت آن نرگس مست و بگو
در گوشش!
باور کن که یکی یاد تو را
دمی از دل نبرد!!!

Hadi King
16-04-2011, 15:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شکست عهد من و گفت : هرچه بود گذشت
به گریه گفتمش آری .. ولی چه زود گذشت !
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت ...

...

Sayam
16-04-2011, 16:29
باز امشب ای ستاره ی تابان نیامدی
باز امشب ای سپیده ی دم هجران نیامدی

استاد شهریار

:40:

Pessimist
16-04-2011, 18:46
امشب ز شراب شوق او مستم باز/ساقي ندهي پياله دستم باز
ديگر به چه رو به خواب بينم رويش/كز دوري او نمردم و هستم باز

Lamanta
16-04-2011, 20:56
من غمم را نهفته در تنم و احساسم را در وجودم زندانى مي کنم
تا نشايد مردمى پست آن را تصاحب کنند و من را از من خالى کنند...
من نمي خوام ازين مردم پست شکايت کنم من نمى خواهم دلى را غمگين سازم و نمي خواهم گله اى کنم...
من فقط از غم درونيم مي ترسم ...
از سکوت بي پايانم مي هراسم
و
از دل همچو کويرم مي گريزم
نمي دانم آن کسي که پاى در اين کوير گذاشته کيست ؟ چه ازين کوير مي خواهد ؟...
مگر در اين کوير چيزى جز گز و تاق نيز يافت مي شود
کوير دلم امروز بس خشکيده تر شده
باران غمم پايان نمي پذيرد و صدايم مثل رعديست که جز ترس و وحشت چيزى عايد ديگران نمي کند

شايد روزى کسى با قطره اى آب کويرم را سر سبز سازد اما مي دانم آن روز نخواهد آمد و این کویر بی آب و علف هر روز خشک تر میشود
احساسم بسان تشنه ایست که به دنبال اکسیر عشق دوان دوان بیابان را طی میکند و هر از چندگاهی سرابی مایوس ترش می کند
سراب هایی که به ظاهر سیراب کننده مینمایند و در باطن همچون خنجری دلم را از خون سیراب می کنند

آری دلم خون شده از سراب ها از عطش از خودم

از خودم که بی جهت راه کویر را به او یاد دادم
می دانستم رهایی از بند کویر به این آسانی است
راستی میدانستی در این کویر برف هم میبارد ...
امروز با چشمان خودم دیدم آنچنان برفی بارید که همه جا را سفید بخت کرد!!
فردایش همه اش آب شده بود...
برف یک روزه.........!!!

نویسنده : خودم

F l o w e r
16-04-2011, 21:24
عجبـــــــ ـــ ـ موجود سَـــخت جانیستـــــ دلـــــــ ـــ ـ !
هِــــزار بار تنـگـــــــ ـــ ـ می شـود ..
می شِکنــــد ..
می سوزد ..
می میـــرد ..
و باز هَــــ ـــ ـم می تپـَــد !!

Mehrnaz1368
16-04-2011, 22:04
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پر پر کنم.
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم
و به دامان بی تارو پود رویا بیاویزم...

Gharibane
16-04-2011, 22:07
حالي واسم نمونده
دنيا برام سرابـــــه
داد ميزنم كه ساقي
ميخونه بي شرابـــــه....

يادي نكردي از من رسم رفاقتي كو
اشكي برام نريختي مهر و صداقتي كو

دشمن راه دورم درد دلم زياده
جاده بجز جدايي هيچي به من نداده...

Mehrnaz1368
16-04-2011, 23:24
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

Hadi King
17-04-2011, 00:48
به کجا بايد رفت؟

ز که بايد پرسيد؟!!!

واژه عشق و پرستيدن چيست؟

جان اگر هست چرا در من نيست؟

من که خود می دانم

راه من راه فناست !

قصه عشق فقط يک روياست

آه ای راه سکوت

آه ای ظلمت شب

من همان گمشده اين خاکم

به خدا عاشق قلبی پاکم

...

Lady parisa
17-04-2011, 08:21
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هر چه زندگیست دلت سیر میشود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
اغلب چه زود فرصتمان دیر میشود

water_lily_2012
17-04-2011, 08:29
امشب از شبهائیست که دلم می خواهد
سر خود را بگذارم چندی
روی آن سینه لبریز از درد
تا که آرام شوم
تا فراموش کنم این غم جان افزا را
تا که خاموش شود شاید درد . . .

Pessimist
17-04-2011, 12:52
تنم ازواسطه ی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

4MaRyAm
17-04-2011, 13:20
کجا نوشته بودم
اول و آخر دفترم که دلتنگت می شوم؟!

من که دلی نداشتم
تو آب آوردی و کوزه!
تو دل دادی و دلواپسی!
وگرنه من همان کویر بودم و خاک...

امضایی بزن زیر تمامی تقصیرهایم!
من به بودن محتاج خواهم بود...

Sayam
17-04-2011, 14:18
چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی؟
مرا دیوانه کردی...
امشب چه با ناله غم از هر دیده می بارد..
دلم در سینه می ماند.
مرا دیوانه کردی...
رفتی.. مرا تنها به دست غم رها کردی...
به جان من خطا کردی..
پیدا شدی بازم تو در جام شراب من...
از این حال خراب من بگو دیگر چه خواهی؟

Puneh.A
17-04-2011, 14:21
کاش می شد با نگاه عاشقت
بار دیگر زندگی آغاز کرد
کاش می شد با طلوع چشم تو
تا فراسوی زمان پرواز کرد

Lady parisa
17-04-2011, 15:04
گر بر شام غمگینم نمى آیى به مهمانى
دگر بر صفحه رویم نمى خوانى پشیمانى
تو از افلاک مى آیى و من در قعر دنیایم
هزاران بار مى گویم به دور از حدس و امکانى
من از رگبار مى آیم من از برف و زمستان ها
تو اما آبى و گرمى شبیه یک تب آنى
به احساسم گره خورده حضورت چون غمى شفاف
غمى در عمق خواهش ها به پشت خنده زندانى
تو را دوست مى دارم تو را با عمق احساسم
بیا بر شام غمگینم هر از گاهى به مهمانى

rosenegarin13
17-04-2011, 17:04
مــــادر من، مادر مــــن ...
تو یـــاریُ یـــاور مـــن ...
مادر چه مهربـــونه، درد منُ می دونه ...
بی عذرُ بی بهونه، قصه بـــرام می خونه ...
مــــادر من، مادر مــــن ...
تو یـــاریُ یـــاور مـــن ...
مـــادر مهربونم ...
قدر تو رُ میـــدونم ...
تو با منی همیـــشه ...
من برگمُ تو ریـــشه ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

water_lily_2012
17-04-2011, 17:20
امروز در کمال تاسف دلم شکست
تک تار و پود کهنه قلبم زهم گسست
بس روزها که با تو دویدم ولی چه سود
پایم به سنگ حادثه مجروح شد شکست
انگار قسمتم ز جهان عاشقی نبود
وقتی که عکس ماه تو در ایینه ام نشست
با شعر آنقدر به هوایت زدم قدم
کز بیت چشمهای تو گشتم غزل پرست
حالا خیال می کنم عادی شدم برای تو
یعنی که فاصله ست این حد دور دست

F l o w e r
17-04-2011, 17:21
هَــوای حوصِله ام ☁ ☼

Puneh.A
17-04-2011, 19:11
عادتم دادی به چشمات
حالا ترکم می کنی؟؟؟؟
:40::40::40:

Hadi King
17-04-2011, 19:44
حواسم هست

که دلتنگی را

گاهی نباید گفت ...

ببخش ،

برای دوستت دارم

راهِ دیگری بلد نیستم ...!

...

Bahar-via
17-04-2011, 20:43
با دلي بی تاب مي خوانم تو را
مثل شعري ناب مي خوانم تو را
در كنار جويباري از غرل
با سرود آب ميخوانم تو را
شب به قصد كوچه بيرون مي روي
در شب مهتاب مي خوانم تو را
خستگي را مي تكانم از تنت
با زبان خواب مي خوانم تو را
با لباني كه عطشبو سيده است
با صداي آب مي خوانم تو را
عكس خاموشم كه تا پايان عمر
بادلي بي تاب مي خوانم تو را .......

Mehrnaz1368
17-04-2011, 21:34
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم

Puneh.A
17-04-2011, 21:50
گاه گاهی به یادت غزلی میخوانم تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست
خوبرویان همه گر با دل من خوب شوند خوب من با همه خوبان حساب تو جداست

ugly_girl_a
17-04-2011, 22:06
گاه زندگی ات رنگ تراژدی می گیرد...



آن هنگام که شانه هایت از همیشه به زمین نزدیک تر است... و زانوانت گاه و بی گاه زمین را می بوسند و باکی نیست از خاکی شدنشان...



آن هنگام که زیر باران راه می روی و نگاهت از قطره هایی که پیش پایت قربانی می شوند جدا نمی شود..و تو را بوسه های باران بر گردنت از قتلگاه قطره ها جدا می کند.. وچشم هایت را به آسمان میدوزی و زمزمه می کنی که باکی نیست...تو هم ببار..



آن هنگام که زمین قتلگاهم می شود و باران غسالم..نفسم می گیرد و من اما...



باکی نیست...

@R3Z
17-04-2011, 22:12
خدا شونــه هامونو فقط واســه اینکه کولـه بار غمهــامونو روش بذاریــــم نیـــافریـده

آفریــده تا بعضی وقتا بندازیــمشون بالا و بگیم:

بی خیـــــال...

Mehrnaz1368
17-04-2011, 23:18
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش بر اندازیم

H.Operator
17-04-2011, 23:32
دیگر باران هم سر حالم نمی کند
وقتی قطره هایش دیگر زلالم نمی کند
:40:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

anon85
18-04-2011, 03:44
ظلّ ِ ممدودِ خمِ زلف تو ام بر سر باد

كاندر اين سايه قرارِ دلِ شيـــــدا باشد

...

Lady parisa
18-04-2011, 07:20
نمیدانم چرا گردونه را وارونه میبینم در این بهر خروشان ... دگر راه نجاتی نیست نمیدانم چرا این چشمه را خشکیده میبینم همه دنیای من شد شک و تردید و فقط یک چیز... و آن اینکه دلی را عاشق و شیدای دلداری نمیبینم چرا باید چنین باشد؟ چرا؟ زمانی بود ؛کاتب مشق عشق میکرد و دیگر هیچ زمانی بود ؛درویشی و مهر و دوستی هر جا هویدا بود چرا باید به جای مهر کینه را مهمان دلها کرد چرا باید به جای دوست دشمن را هم اوا بود

F l o w e r
18-04-2011, 10:38
گـُـذشتـــــ ـــ ـ اون وَقتایی کـه آدمــا هَــمدیگرو دور می زَدن

الان دیگــه از روی همــــــ ــ ـ رَد می شَن . .

Puneh.A
18-04-2011, 10:45
رفتم زپی ات در همه دنیا تو نبودی
از شهر گرفتم ره صحرا تو نبودی
دنبال تو گشتم چه بسا باغ جهان را
گل بود ولی در بر گلها تو نبودی
یک شب همه شب دیده من سوی فلک بود
من بودم و مه بود و ثریا تو نبودی
با عشق تو پروانه شدم بر سر گلها
ماهی شدم و در دل دریا تو نبودی
در شهر خیالم چه بسا گشتم و گشتم
خوبان همه بودند در آنجا تو نبودی
یکشب اگرم بود سری بر سر بالین
در آیینه روشن رویا تو نبودی
چون دور جوانیت گذشت آمدی از در
ای وای تو بودی برم اما " تو " نبودی

raha bash
18-04-2011, 11:19
در سایه های پر تلاطم طوفان
نازا و بس عقیم
چه موجی می کوبدم به ساحلغم!
گویی نمانده نشانی
زان شهر های خیالی
زان خاطراتجوانی.
هرگز نبوده زمانی
زان قصه ها که بخوانی
آسایشی بهوجودم
آرامشی به خیالم.
من آن ترانه دردم.
با من نگوکه چه سردم!
با من بگو که چه ها شد ،
در شهر خسته دلانات،
زان روزهای نهانی!؟
می گویمت که بدانی!
آرامش شبمهتاب
گویی نمانده به یادی
پرواز چلچله ها را
گویی نماندهنشانی
من در سرای عشقم و
عشقم گسسته زمن
بر مرگ ماه و پلنگان
دیگر نمانده زمانی!
من در تلاقی پیوند خنده واشکم
شیرین و شور و چه تلخم
من میروم که نبینند
تصویر ماهخیالم.
من میروم که نخوانند
گل ها ترانه به حالم.
ای وای ازیندل رسوا.
ای وای ازین دل شیدا.
آنها چو من چه بخوانند؟
آنهازمن چه بدانند؟
میگویمت که بدانی؛
من در تولد باران
پنداری آنگل اشکم
می بارمت به خیالم.
در موج خشم خدایان،
در انتهایتلاطم،
من اشک بی تولد دردم.
آغاز این اثرم من
در راه یک سفرممن.
من میروم که نماند
از من دگر که نشانی!
در سایههای پر تلاطم طوفان
در قطره های خسته باران
اشکی چکیدهزچشمی
چشمی نشسته به راهی
از انتظار تولد،
تا لحظه های توالی.

Lady parisa
18-04-2011, 11:41
گر با غم دوریت نسازم چه کنم ؟
با یاد تو گر عشق نبازم چه کنم ؟
چون در نظرم فقط توئی مایه ی ناز
گر من به تو ای دوست ننازم چه کنم؟

Sayam
18-04-2011, 11:52
من اونم که خوبیامو کسی هرگز نشناخته

Lady parisa
18-04-2011, 12:10
کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد

raha bash
18-04-2011, 12:27
آدمهای ساده را دوست دارم.

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند.
برای همه هستند.
بس که هر کسی از راه می رسد.
یا ازشان سوءاستفاده می کند.
یا زمینشان میزند.
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم.
بوی ناب “آدم” می دهند.

iCe m@n
18-04-2011, 12:30
ای تو جاری توی رگهام



صدای پای نفسهام





ای که بوی تورو داره



لحظه های خواب و رویام







فرصت بودن با تو



اگه حتی یک نفس بود







برای باور بودن



همه چیز و همه کس بود

GOLI87
18-04-2011, 12:33
چقد وفا کردمو هزاران جفا دیدم......

Lady parisa
18-04-2011, 12:33
دریاچه دل پاک و نجیبی دارد / بنگر که چه حالت غریبی دارد
آن موج که سر به صخره ها میکوبد / با من چه شباهت عجیبی دارد . . .

Pessimist
18-04-2011, 12:37
دیدی که رسوا شد دلم...
غرقه تمنا شد دلم...
دیدی که من با این دله...
بی آرزو عاشق شدم...

raha bash
18-04-2011, 13:44
دریا مرا به خویش می خواند و موج می گریزاند. نه راه پیش دارم و نه راه پس،
باید دل به دریا داد و رفت و رفت و رفت !

و به ناگاه،
در آغوش موج گم شد.

H.Operator
18-04-2011, 14:32
می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستشـــــ می دارم
نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم
یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.
نمی خواهم بدانم دوستمــــــ می دارد یا نه.
می خواهم بروم با آنکه دوستشـــــ می دارم. ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

water_lily_2012
18-04-2011, 14:43
سه حرف قشنگ- اولين حرف ها
كه عشق است و زيباترين حرف ها

به شوق نگاهت غزل پا گرفت
به ذوق تو شد دستچين حرف ها

تو گفتي از اين حرف ها بگذريم
و خامت شدم با همين حرف ها

دوباره جنون بود و آن كارها
كه خواندي به گوشم از اين حرف ها

به پايان رسيديم و بيچاره من
كه مي ترسم از آخرين حرف ها

yashgin128
18-04-2011, 15:38
نفس می کشم ، تا به جای مرده ها خاکم نکنند !

اینگونه است حال من ، چیزی نپرس . . .

Traceur
18-04-2011, 15:44
فصل ِ امتحــــان
من

جــز مــرور ...
رنگــ ِ چشمــ ـــانت

و
خط کشیدن زیــر ِ دلتنگـــی هــایمـ
هیچ درســـی نــدارمـ

Lady parisa
18-04-2011, 15:47
دل یکی بود و به سودای تواز دست برفت

دست خالی نتوان رفت پی یار دگر

ŞHÍЯÍŃ
18-04-2011, 18:11
میروم

به دیار دیگری میروم
میروم که شاید کسی یادم کند...
شاید به یاد من کسی گریه کند...
شاید روزی که بفهمم کسی عاشقم هست...
دیگر عاشق نباشم....
چون دیگر نخواهم بود....

Puneh.A
18-04-2011, 18:22
تور را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم

Hamid Hamid
18-04-2011, 19:57
سلام دوستان...

به این نتیجه رسیدم تنهایی بهترین هدیه ی خدا به آدم هست.

پس:

من مرد تنهای شبم !! 100 قصه مانده بر لبم...

تنهای تنها ...

نمیگم غمگین... چون خوشحالم از این لطف خدادادی ...

Mehrnaz1368
18-04-2011, 20:10
بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است .
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم

Pessimist
18-04-2011, 21:53
مرا گفتی دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد اینک در کنارت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

@R3Z
18-04-2011, 22:24
وفادارى ....... خدا بيامرزدش
صداقت....يادش گرامى
غيرت..... به احترامش يك لحظه سكوت
معرفت.....يابنده پاداش ميگيرد
مرام.......قطعه شهدا
عشق.....از دم قسط

ŞHÍЯÍŃ
18-04-2011, 22:51
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم

یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم

قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم:40:

Mehrnaz1368
18-04-2011, 23:44
هیچیم
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
وز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه پس, اهل کجا هستیم؟
از عالم هیچیم و چیزی کم.
غم نیز چون شادی برای خود خدایی, عالمی دارد
پس زنده باشد مثل شادی, غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم
و مثل عاشق, مثل پروانه,
اهل نماز شعله و شبنم
اما
هیچیم و چیزی کم

ugly_girl_a
19-04-2011, 00:17
خدا شونــه هامونو فقط واســه اینکه کولـه بار غمهــامونو روش بذاریــــم نیـــافریـده

آفریــده تا بعضی وقتا بندازیــمشون بالا و بگیم:

بی خیـــــال...
وقتی خالی از خیال می شوی..
چه بخواهی و چه نه "بی"خیال می شوی...
وقتی خیال هایت نباشند...
هرچه سرت پائین تر بهتر...
همان بهتر که ابرها را نبینی...که نفهمی دیگر خیالی نداری که با ابرها ببافی...
بگذار دلم به همین زمین خوش باشد که ابر ندارد...

ŞHÍЯÍŃ
19-04-2011, 01:04
دشمن و دوست
دیگران از صدمه اعدا همی نالند و من
از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
سست عهد و سرد مهرند این رفیقان همچو گل
ضایف آن عمری که با این سست عهدان سر کنی
دوستان را می نپاید الفت و یاری ولی
دشمنان را همچنان بر جاست کید و ریمنی
کاش بودند به گیتی استوار دیرپای
دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی

iCe m@n
19-04-2011, 01:07
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند.............من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی.............عشق داند که درین دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست.........ماه و خورشید همین آینه می گردانند

Lady parisa
19-04-2011, 07:56
ای دریغا از دل پر سوز من/ای دریغ از من و از روز من/ که به غفلت قسمتی بگذشتم /لق را حق جوی می پنداشت/من چو آن شخصم که از بهر صدف /ردم عمر خود به هر آبی تلف

sepid12ir
19-04-2011, 10:35
دلم کمی خدا می خواهد ...
کمی سکوت..
کمی آخرت ...
دلم دل بریدن می خواهد ...
کمی اشک ..
کمی بهت ..
کمی آغوش آسمانی
.
.

H.Operator
19-04-2011, 12:11
دیدمت درآئینه روزگار
چه بی پرده سخن می گفتی ازعشق
نمی دانم کدامین عشق
ولی آرامشی درسخنانت بودکه دلم را آرام می کرد
ولی افسوس غریبه ای با تکه سنگ
زد وآئینه ما را شکست
ودیگر هیچ ندیدم
جز غم های روزگار.... ......
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
19-04-2011, 12:21
وقتی به گذر عمرم نگاه میکنم می بینم که ..... کاش هنوز 15 سالم بود تا اشتباهاتم رو تکرار نمی کردم ولی اینم می دونم 5-6 ساله دیگه هم به میگم کاش 25 سالم بود تا اشتبا......
سالهاس که سنگینی گذر ثانیه ها روی دوشم حس میکنم

Pessimist
19-04-2011, 12:25
خوشا آندم که در کوی تو باشم
همیشه در هیاهوی تو باشم
خوشا آندم که بین قریه سبز
سپیدار لب جوی تو باشم

iCe m@n
19-04-2011, 12:29
ای دل چــــــه اندیشـــیده‌ای در عــذر آن تــقصیرها زین سوی تو چندین وفا، زان سوی او چندان جفا
زین سوی تو چندان کرم، زان سو خلاف و بیش و کم زین سوی تو چندان نعم، زان سوی او چندین خطا
زان سوی او چندین حســـد، چندین خـــیال و ظن بد زین سوی تو چندان کشش، چندان چشش، چندان عطا
چندین چشـــش از بهر چه، تا جان تلخت خوش شود چندین کشش از بهر چه، تا دررسی در اولیا
از بـــد پشــــیمان می‌شــــوی، الله گویان می‌شوی آن دم تو را او می‌کشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان می‌شوی، وز چاره پرســان می‌شوی آن لحظه ترساننده را، با خود نمی‌بینی چرا
گر چشم تو بر بســــتِ او، چون مهره‌ای در دست او گاهی بغلطاند چنین، گاهی ببازد در هوا

Pessimist
19-04-2011, 12:38
از دست فراقت بر کی داد برم
فریاد رس از تو به که فریاد برم
طوفان غمت رشته ی، هستی بگسیخت
یاد تو شود، یاد خود از یاد برم

raha bash
19-04-2011, 12:45
بچه که بودم، آدامس هامو قورت می دادم....
خیلی سخت بود!
تنها دلیلش این بود که می گفتن اگه آدامستو قورت بدی روده هات به هم می چسبه!
من از چسبندگی خوشم میومد
از چسبیدن و جزئی از چیزی شدن...
حتی وقتی خیلی سخت بود، باز هم دوسش داشتم
حالا چیزی هست که قورت دادنش از آدامس ها سخت تره
که چسبندگی ای ایجاد نمی کنه
ولی سخته....خیلی سخته
و اون بغض هامه

Lady parisa
19-04-2011, 12:50
غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم

...

تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم

iCe m@n
19-04-2011, 12:51
طعم تلخ گريه تو صدام نشسته
بغض خيس فرياد تو گلوم شکسته
کوچ من است هميشه چاره ي آخرينه
پاي عبورم اما زنجيريه ي زمينه
سخته لحظه هاي رفتن مي دونم
سخته در خودم شکستن مي دونم
با يه دنيا غم و فرياد رو لبام
سخته از هيچي نگفتن مي دونم
کوچ من است هميشه چاره ي آخرينه
پاي عبورم اما زنجيريه ي زمينه

نميخوام روز و شبم اين همه تکراري باشه
کاش مي شد هجرت من فرصت بيداري باشه
نميخوام روز و شبم اين همه تکراري باشه
کاش ميشد هجرت من فرصت بيداري باشه

Puneh.A
19-04-2011, 13:24
جز به خورشید جمالت نظری نیست مرا
به سراپرده خوبان گذزی نیست مرا
گام از گام ندارم به خدا سوی دگر
غیر اقلیم کریمان سفری نیست مرا
بوی صد شعله آتش آید از این عشق
ورنه از آتش دوزخ اثری نیست مرا

iCe m@n
19-04-2011, 13:27
همه گویند كه: تو عاشق اویی
گر چه دانم همه كس عاشق اویند
لیك می ترسم ، یارب
نكند راست بگویند؟:41:

Hadi King
19-04-2011, 14:16
یادت باشـه همیشه :
ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"
کمی کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم"
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا... "
مقداری خرد پشت "چه میدونم"
واندکی درد پشت "اشکال نداره"
وجود دارد

...

Hadi King
19-04-2011, 14:43
چند شبــه حالـم بده
تا خود صبح بیـدارم
کی میفهمــه تو چه فکری ام ، چه حالی دارم
تو روزگاری که همه میخوان زنده باشـن
بخـدا از خودمو از زندگیـم بیزارم
یاد بچگیـم میفتـــم
یاد اون روز هـای سخــت
یاد اون شبـا که مادر پنهونــی گریه میکـرد
یاد اون سال هـا که از جفـای چرخ روزگـار
به ما میگفتــن نـدار و به تو بچــه مایه دار
تو مدرسه همه چیزهای خوب مال تـو بـود
دل ما لونـه غـم ، خوشبختی تو فـال تو بـود
پیرهـن کهنه داداشـی گشاد بود به تنــم
یادمـه با رفیقـات گیر میدادیـن به پیرهنــم
تو میونـه ناز و نعمــت ، ما غرق غم و حصـرت
دستــامون به کار سخت و کارگری کرده بود عادت
اسم ماشین بابات ما که نفهمیدیم چی بـود
طفلکی بابای ما تو فکر تاکسـی بـود

:45:
...

مهسابرزگر
19-04-2011, 16:43
پلگانی می سازم از جنس عشق/که باقدم هایم رو به خالق این جهان روانه شوم/در این دنیای بی انصاف و بی ذوق / هرگز نمی توانم بی خدا سر کنم

Mehrnaz1368
19-04-2011, 21:59
آن نخستین بار و گویا آخرین دیدار با او بود.
دیگر او را کی توانم دید؟
یا کجا؟هرگز!
حسرتم بسیار و می گویم ببازم کاش
شرط هایی را که بستم باز با هرگز.

Ala 1389
19-04-2011, 22:13
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
*
آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود

هر چه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله ، تقصیر تو هر چند نبود

شدم از "درس" گریزان و به "عشقت" مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آن ها که به دنبال تو بودند نبود

بعد از ان هر که تو را دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته !
کاش نقاش تو این قدر هنر مند نبود

Mehrnaz1368
19-04-2011, 22:30
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
با سر زلف تو مجموع پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم

benyamin 100
19-04-2011, 22:34
تو در جان منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد

وگر معشوقه ای سهمم جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من

تو بخشاینده بی منت من

صدایم کن صدای تو ترانه است

کلامت ایه های عاشقانه است

تو را من سجده سجده می پرستم

که بر سر خاک بر زانو نشستم

MOHAMMAD2010
19-04-2011, 23:56
غصه تو دلم یه کوهه
اشک من قده یه دریاس
تنهایی پر از غمو حسرتو دلواپسیه

raha bash
20-04-2011, 10:49
بزار می خوام خودم باشم
عاشق هیچ کس نباشم
بزار می خوام رها بشم
رها بشم ….جدا بشم
از تو از همه کس سوا بشم
خیلی حالم بده ...............

water_lily_2012
20-04-2011, 11:04
هیچ کس بامن در این دنیا نبود
هیچ کس مانند من تنها نبود
هیچ کس دردی زدردم بر نداشت
بلکه دردی نیز بر دردم گذاشت
هیچ کس فکر مرا باور نکرد
خطی از شعر مرا از بر نکرد
هیچ کس معنای ازادی نگفت
در وجودم ردپایش رانجست
هیچ کس ان یار دل خواهم نشد
هیچ کس دم سازوهمراهم نشد
هیچ کس جز من چنین مجنون نبود
در کلاس عاشقی دل خون نبود
هیچ کس دردی نکرد از من دوا
جز خدای من خدای من خدا

Sayam
20-04-2011, 11:09
عشق را دوست دارم...
از هوس بیزارم...
عشق زیباست ؛ هوس آتش

benyamin 100
20-04-2011, 14:27
دلم گرفته، ای خدا

این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه

دلم گرفته، ای خدا

حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه

دلم گرفته ازهمه

از این روزای سوت و کور

از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور

تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر

یه راهیه تا دوباره به توبرسه

دلم گرفته، ای خدا

گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم

تو رونشونم نمی ده

گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم

اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم

دلم گرفته ، ای خدا

واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام

دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی

دلم گرفته ،ای خدا حتی بهشتو نمی خوام

water_lily_2012
20-04-2011, 14:36
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟ محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چه قدر کوچه ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود

water_lily_2012
20-04-2011, 14:50
و غزلبانوی چشم آبی٫ گیسو زردم
بی تو در غربت پاییز پریشان گردم
من همان کولی آواره چشمان توام
که به آنسوی نگاه تو سفر می کردم
حتم دارم که تو از طایفه خورشیدی
من ولی ٫ شبزده ام ٬ سایه پرستم ٫ سردم
لحظه ای در بگشا دلنگرانم ... دیر است
بی تو در این شب طوفان به کجا برگردم
تا به کی باید از این شبزده ها بگریزم
من که در سینه خود مهر تو را پروردم

باز کن بر من آشفته در خانه خویش
که به آرامش چشم تو پناه آوردم

raha bash
20-04-2011, 14:51
چه حقير مي شوند كلمات


وقتي دلم مي گيرد.

Lady parisa
20-04-2011, 15:15
دل دائم صبورم را شکستند/به جرم پا به پای عشق رفتن/پرو بال عبورم را شکستند/مرا از خلوتم بیرون کشیدند/چه بی پروا حضورم را شکستند/تمنا در نگاهم موج می زد/ولی رویای دورم را شکستن

M3HRD@D
20-04-2011, 16:00
نقش من و تو شعله بر افروختن است

در خرمن خويش آتش اندوختن است

ماهيزم هنگامه اهل هوسيم

در عيش و عزا قسمت ما سوختن است...

F l o w e r
20-04-2011, 16:47
حالِ منو اگه بـــخوای رنگـــ ـــِ گــُلای قالیه ..
جای نگاهتـــــ ــــ ـ بدجوری تو سَـــهم چِـشمام خالیه ..

H.Operator
20-04-2011, 17:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ŞHÍЯÍŃ
20-04-2011, 17:17
غريبه ، خسته اي ، خاموش و سردي
شبي تلخ و عبوسي ، مثل دردي
منو با خودت ببر ، يك روز از اينجا
غريبه ، ‌اگه فراموشم نكردي
غريبه آي غريبه آي غريبه
ببين دنيا پر از رنج و فريبه
غريبه آي غريبه آي غريبه
دلم تنگه ، غريبه آي غريبه

rosenegarin13
20-04-2011, 17:22
در شکســــت جـــام دل، احـــتیاج سنـــگ نیــــست ...
این شقــــایـــق با نــگــاهی ســــــرد پـرپر می شود ...

ŞHÍЯÍŃ
20-04-2011, 18:15
دل می گیرد و میمیرد و هیچ کس سراغی ز آن نمی گیرد.
ادعای خدا پرستیمان دنیا راسیاه کرده ولی یاد نداریم چرا خلق شدیم.
غرورمان را بیش از ایمان باور داریم.
حتی بیش از عشق:40:

Ghorbat22
20-04-2011, 18:40
خُدايــا


دستــت را از روي ِ Space بــردار

بــس نيسـت اينـهمه



فـ‌ ـاصــ ــ ل ه؟!

Sayam
20-04-2011, 20:56
دلم گرفت از آسمون..
هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هرچی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من

Mehrnaz1368
20-04-2011, 21:01
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

Puneh.A
20-04-2011, 21:07
یه شب خوب تو آُسمون یه ستاره چشمک زنون
خندید وگفت کنارتم تا آخرش تا پای جون
ستاره قشنگی بود آروم و ناز و مهربون
ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون
اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون
ابره اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون
حال شبا به یاد اون زل می زنم به آسمون
دلم می خواد داد بزنم این بود قول وقرارمون؟
تو رفتی و از خودتم حتی نذاشتی یه نشون

تو رفتی و از خودتم حتی نذاشتی یه نشون

Majid-6120
20-04-2011, 21:10
دارم فرو می رم و فقط نگام می کنی؟

چرا دستم و نمی گیری تا آروم شم؟ از این سر درگمی که دچارشم این چند وقته، خیلی کلافه و سر در گمم
تو که می دونی همیشه امیدمی ... چرا؟ چرا تنهام می ذاری تا این همه غافل شم؟



خدایا ... بازم خودت سر و سامون بده این دنیایه آشفته و پر از رنگم !

Hamid Hamid
20-04-2011, 21:58
به كجا چنين شتابان؟!!

به كجا چنين شتابان اي انسان هاي پر ولع !!

به هر آن كجا كه باشد فقط مرگ در انتظارت !!!

به هر آن كجا كه باشد فقط يك متر كفن !!!

پس ...
.
.
.
به كجا چنين شتابان؟!!

نفسم گرفت از اينجا !! تو و دوستي خدا را... برسان سلام ما را بگو ... خدايا !! ما را ساده آفريدي ... پس ساده بميران ... و بگذار ساده زندگي كنيم !!

چون ...

به كجا چنين شتابان !! حكايت آدم هايي شده كه سرعت نور رو هم رد كردن در طمع و حرص!!
پس
گاهي همون گون بودن هم لياقت مي خواد ... كاش گوني بوديم بي حرص و طمع !! بي ملال و بي اندوه ... اما تنها :40: دور از اين قافله ي دنيا !

ŞHÍЯÍŃ
20-04-2011, 23:24
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است

گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است:40:

Mehrnaz1368
21-04-2011, 00:05
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم

water_lily_2012
21-04-2011, 08:54
تردید نشسته در صدای من . رخوت وجودم را فراگرفته
و خستگی بهترین بهانه است .
شاید
دستی ،
نگاهی ،
سخنی
نوش داروی من شود .
ریشه هایم پوسیده است .
زمزمه میکنم جمله ای را

« خسته ام یاران٫ خدا را همتی »*********************************

amour1
21-04-2011, 09:25
خدایا


اين روزها که از سايه ها و آدمهای رنگی دلم به درد آمده است تنها به پنجره ای که عطر آرامش تو را می پراکند چشم دوخته ام

Puneh.A
21-04-2011, 10:52
تو می روی و رفتنت در خاطرم هست
تنهایی ام نه گفتنت در خاطرم هست
باران چشمهایت همیشه بهر من بود
با دیگران خندیدنت در خاطرم هست
چیدم گلی از عاطفه گفتی که گل بهر تماشاست
از باغ من گل چیدنت در خاطرم هست
من تا سحر گفتم تمام درد خود را
نشنیدی و نشنیدنت در خاطرم هست

نشنیدی و نشنیدنت در خاطرم هست

amour1
21-04-2011, 11:05
به دنبال خدا نگرد...

خدا در بیا بانهای خالی از انسان نیست ...

خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست ...

خدا در مسیری است که به تنهایی آن را سپری می کنی نیست ....

خدا آنجا نیست ...

به دنبالش نگرد.

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست.

در قلبی است که برای تو می تپد ...

خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد ...

خدا آنجاست ...

خدا در خانه ای است که تنهایی در آنجا نیست ، در جمع عزیز ترین هایت است ...

خدا در دستی است که به یاری می گیری ...

در قلبی است که شاد می کنی ...

در لبخندی است که به لب می نشانی ...

خدا در دیر و بتکده و مسجد نیست ...

لا به لای کتاب های کهنه نیست...

این قدر نگرد.

گشتنت زمانی است که هدر می دهی ...
زمانی که می تواند بهترین ثانیه ها باشد.

H.Operator
21-04-2011, 11:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ŞHÍЯÍŃ
21-04-2011, 12:38
خواهــم امشــبــ را که با غــم ســر کــنم

دفتــری با اشــک چشـمـم تر کــنم

نام آن دفــتر نهـم دیـوان عشــق

اشــک را عنــوان آن دفــتر کــنم:40:

water_lily_2012
21-04-2011, 14:38
این روزها گرفته و گیجم، مجال نیست
حتی برای شعر کمی شور و حال نیست
دیگر همه به حال بدم خو گرفته اند
دلتنگی ام برای عزیزان سوال نیست
تقویم خاک خورده و از یاد رفته ام
در من نشان تازه ای از ماه و سال نیست
بگذار برگ های مرا باد پر دهد
بگذار نا تمام بمانم،خیال نیست
من خود به چشم دیده ام این را که گفته اند
هر جا که شوق پر زدنی هست، بال نیست
ای دست مرگ، میوه ی عمر مرا بچین
باور کن این که در دل من مانده،کال نیست

Sayam
21-04-2011, 15:34
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

Hamid Hamid
21-04-2011, 15:54
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد / كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد

دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد / كس تاب نگهداري ديوانه ندارد

در اين جهان جز دل حسرت كش ما نيست / آن شمع كه ميسوزد و پروانه ندارد

گفتم مه من از چه تو در دام نيوفتي؟! / گفتا چه كنم!! دام شما دانه ندارد

در انجمن عقل فروشان ننهم پاي / ديوانه سر صحبت فرزانه ندارد

تا چند كني قصه ز اسكندر و دارا ؟!! / ده روزه ي عمر اين همه افسانه ندارد !

.
.
.
دييييييواااانهههههههههههه ( ديوانه) سر صحبت فرزانه ندارد !

Ala 1389
21-04-2011, 16:00
هر سحری چو ابر دی بارم اشک بر درت
پاک کنم به آستین اشک ز آستان تو

مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

ŞHÍЯÍŃ
21-04-2011, 16:55
دلوم برده به مجمر دل نداروم
که تاب درد این مشکل نداروم

بیار خاکسترش رو مو ببینوم
به دریای غموم ساحل نداروم

yashgin128
21-04-2011, 17:43
بیا عزیز رفته بی تو دلم گرفته
نذار بمونم با این غروب غم گرفته
نذار بمونم با این غروب غم گرفته
قصه دلتنگیه قصه بی تو بودن
فرقی نداره بی تو موندنو رفتن من
فرقی نداره بی تو موندنو رفتن من
گفتی اگه یه روزی
فاصله بین ما بشه هزار تا دریا
پرنده میشی بازم تو برمیگردی اینجا
بیا که این پنجره بسته میمونه بی تو
همخونه قدیمی خسته نمونه بی تو

Consul 141
21-04-2011, 18:02
تنهایی


کبوتری‌ستْ جَلد


هرچه می‌پرانمَ‌ش


دوباره بازمی‌گردد به خانه‌اَم

F l o w e r
21-04-2011, 18:15
زندگــــ ـــ ـی حکمَتــــ اوســـت ..
چَنــــد برگی تو ورق خواهــی زد
مابقی را قسمَـتـــــ ـــ ـ
قسمـتَت شادی باد ..

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid Hamid
21-04-2011, 19:12
امشب ... امشب ... شب جداييمونه !!

بي تو... بي تو ... دلم تنها ميمونه !!


پ.ن:ديگه يه اين نتيجه رسيدم كه تنها بودن عاليه... چون فقط خودتي و خودت و مجبور نيستي يه آدم شايد ديوانه تر از خودت رو تحمل كني !!

Mehrnaz1368
21-04-2011, 20:23
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم، هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم، هیچ
شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ
من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ!

MOHAMMAD2010
21-04-2011, 20:24
زیره گنبد کبود یکی بود یکی نیود
--------------------------------------------------

پ.ن:ديگه يه اين نتيجه رسيدم كه تنها بودن عاليه... چون فقط خودتي و خودت و مجبور نيستي يه آدم شايد ديوانه تر از خودت رو تحمل كني !!
همیشه هم خوب نیست - اینو خودم دارم تجربه میکنم ...

Sayam
21-04-2011, 20:26
میون تن های دنیا شده تنهایی نصیبم...
کاشکی بودی و می دیدی بی تو اینجا چه غریبم..
کاش میدونستی که بی تو مرگ تدریجی می گیرم...
من هوای گریه کردن تو صدای گریه ی من..
بی تو هر لحظه یه عمره... هر نفس زخم کشنده
جای هر آغازه اینجا هر صدا صدای گریه.....

vahid0801
21-04-2011, 20:40
ای تو شور عشق من...
روشنیه انجمن...
بی تو در دام بلا افتاده ام...
بر تو یارا جان و دل را داده ام...

از فراغ تو شده حال منه خسته پریشان...
کی می آیی منجی و سلطان امکان...
عقده ها را وا کنی با یک نگه ای نور یزدان...
بین چه کرده با دل من سوز هجران....................

Bahar-via
21-04-2011, 22:52
فردا روز ديگري است
كه بي تو
بر عمر تلف شده افزوده مي شود

همين روزها
روز رفتن از راه مي رسد
و من طوري از خيال تو گم مي شوم

كه انگار هرگز نبوده ام ... !

Hamid Hamid
21-04-2011, 23:02
همیشه هم خوب نیست - اینو خودم دارم تجربه میکنم ...

نه محمد جان ... سعي كن مثبت بهش نگاه كني... مثبت باش برادر من...

فرض كن شما الان حالت افتضاحه... خب؟ بعد يكي هم باهات هست كه اونم حالش افتضاحه و هي به جونت غر ميزنه... حالا اينجا ميبيني كه اي بابا بدبختي 2 برابر شد !! نه تنها خودت. تازه يه آدم نق نقو هم اضافه شده !!

اما چرا ميگم مثبت نگاه كن؟ چون تو وقتي خودتي و تنهايي ... يه خدايي داري كه هيچ وقت تنهات نميذاره ... هميشه باهاته... ممكنه كمكت ميكنه اما ما متوجه نميشيم ... شايد صلاح دونسته تو تنها باشي. اما همين كه با خدا حرف ميزني و در جوابش ببخشيد نق نق نميشنوي و احساس آرامش ميكني اين بزرگترين نعمته دوست من.اما بودن يه آدم بيخود ... اين بدترين الم هست.
مثبت ببين اين رو... خدا همه چيزه آدمه.

واسه اينكه اسپم نباشه :

ياران من ... نامتان زمزمه ي هر شب مستي من است

يادتان شوق منو و عشقمو هستي من است

مثل يه لاله در اين بيابان از سوگ ياران پر پر شدم من !

پ.ن:ياد همه ي دوستان به خير ...

ŞHÍЯÍŃ
22-04-2011, 00:17
خیال میکنم خوش حالم که خواب تو را می بینیم
یا خوش حالم که با خیــال تو به خواب می روم
شاید هم خواب می بینم که از خیال تو خوش حالم
با طلوع خورشید
روز
بر حقیقت توهم من
چیره می شود... ...

vahid0801
22-04-2011, 00:59
زلف خمه تو عمریست که ساقی کرده خرابم
قاقم ز این دل برده ای از این دل فکارم
اخر میبینی که ز عشق تو روزی ساقی بر سر دارم


دلم شور میزد که نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی
مگر میشود من در اتش بسوزم اما
تو برای تماشا نیایی
بسوزان هر طریقی میپسندی
که اتش از تو خاکستر از من
بکس چون صید و در دامم بی افکن
تماشا کردن از تو پرپر از من........

گذشته است هر چند امروز و امشب
دلیلی ندارد که فردا نیایی

@R3Z
22-04-2011, 09:32
رفتی و ندیــدی که چه محشـــر کردم...

با اشــک تمـــام کوچه را تــر کردم ...

وقتی که شکســت بغض تنهایی من

وابســـتگـی ام را به تو بـــاور کردم...

4MaRyAm
22-04-2011, 10:26
زندگي ، عشق ، گذر کردن از این روزای سرد

مردن خاطره های تلخ دیروز و به جاش یه عالمه لحظه گرم

همه یه بهونه قشنگ می خواد

تو، آره اون بهونه ای ، اون بهونه قشنگ

واسه گم کردن هر چی خاطره ست ...
.
.
.

Hamid Hamid
22-04-2011, 10:52
محبس خويشتن منم ... از اين حصار(دنياي فاني) خسته ام

من همه تن ... انا الحقم ... كجاست دار خسته ام...

در همه جاي اين زمين هم نفسم كسي نبود / زمين ديار غربت است ... از اين ديار خسته ام

كشيده سرنوشت من به دفترم خط عذاب / از آن خطي كه او نوشت به يادگار خسته ام!

به گرد خويش گشته ام سوار اين چرخ و فلك / بس است تكرار ملال ... ز روزگار خسته ام!

پ.ن: به اميد ديدار دنياي باقي و پر كشيدن از دنياي فاني

Puneh.A
22-04-2011, 12:20
به لبت
به گیسوانت
به کمان ابروانت
به فسون دیدگانت
به قشنگی لبانت
به سپیدی دهانت
به دل سخت چو سنگت
به نوای تار و چنگت
به جمال آب و رنگت
به دو گفته قشنگت
که
تو را زجان پرستم
به خدای کس ندیده
به قشنگی دو دیده
به غمی کز تو رسیده
به شب نو و سپیده
به عناب خوش بریده
که
تو را زجان پرستم
به خدای جسم و روحم
به خدای آسمانها
به تمام کهکشانها
به ستارگان روشن
به نگاه پرشکوهت
به قدوم خاک پایت
به کبودی افقها
که
تو را زجان پرستم
به تمام عشق هستی
به تمام شوق مستی
به تمام آرزوها
به تمام خاک دنیا
به خدا اگر بخندم
به خدا اگر بنالم
تویی آخرین نگاهم
تویی آخرین بهارم
که
تویی بهار عمرم

GOLI87
22-04-2011, 13:30
بابام گفت : عشق کشکه ! منم جواب دادم : زندگی هم آشه ؛ بدون کشک بی مزه میشه

Sayam
22-04-2011, 14:21
هنوز هم دروغ هایت را باور می کنم..
وقتی که
از حنجره سیصد پرنده مهاجر فریاد می کنی!
اصلا چیزی تغییر نکرده
و من یک صبح
از خواب تو بیدار خواهم شد.

yashgin128
22-04-2011, 15:09
شبی پرسیدمش با بی قراری به غیر از من کسی را دوست داری

ز چشمش اشک شد از شرم جاری میان گریه هایش گفت آری
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] YfVGMkPzaK-AOeIKOaW_A&t=1

Lamanta
22-04-2011, 15:47
عجبـــــــ ـــ ـ موجود سَـــخت جانیستـــــ دلـــــــ ـــ ـ !
هِــــزار بار تنـگـــــــ ـــ ـ می شـود ..
می شِکنــــد ..
می سوزد ..
می میـــرد ..
و باز هَــــ ـــ ـم می تپـَــد !!




دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است
ساده می افتد
ساده میشکند
ساده میمیرد
دل من تنها سخت میگیرد
از تماميت ارضي يك عشق سخن مي گفتم برفراز ويرانه هاي قلبم ويرانه هايي حاصل از تهاجم ناگهاني چشمانت و چه كود كانه دروغ مي گفتم كه شهر در امن و امان است.........

yashgin128
22-04-2011, 16:02
براي من نوشته گذشته ها گذشته تموم قصه ها هوس بود

براي اون نوشتم براي تو هوس بود ولي براي من نفس بود

كاش كي خبر نداشتي ديوونه ي نگاتم يه مشت خاك ناچيز افتاده اي به زير پاتم

كاش كي صداي قلبت نبود صداي قلبم كاش كي نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم

نوشته هر چي بود تموم شد نوشتم عمر من حروم شد

نوشته رفته اي زيادم نوشتم شمع رو به بادم

نوشته در دلم هوس مرد نوشتم دل توي قفس مرد

كاش كي نبسته بودم زندگيمو به چشمات كاش كي نخورده بودم به سادگي فريب حرفات

لعنت به من كه آسون به يك نگات شكستم به اين دل ديوونه راه گريزو ساده بستم

Ghorbat22
22-04-2011, 19:16
میبلعــــــم بــــــا ولــــــع ....با حرص و طمـــــع ...روزهــــــ ا را

تـــــــا که شـــــاید تمامـــــــ شوند زودتـــــــر

این نبودنــــــ هـــــایتــــــــ

hamid_diablo
22-04-2011, 19:58
دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

واقعا چیزی زیباتر از دعا کردن نیست تا وقتی که به مراد دلم نرسم دست بردار نیستم

دعام کنید

ŞHÍЯÍŃ
22-04-2011, 20:52
با دلی پر از غم ها ميروم که باز آیم
در مثال شبنم ها ميروم که باز آیم
من نه چغد ویرانه بلبلی به بستانم
در سراغ همدم ها ميروم که باز آیم
ازجدال دشمن ها در دلم کجا بیمی
من به یمن رستم ها ميروم که باز آیم
در کویر خشکیده از عطش نمیترسم
در هوای زم زم ها ميروم که باز آیم
دوری از خودی خود امتهان تقدیر است
از کیانم و جم ها ميروم که باز آیم ...

H.Operator
22-04-2011, 21:00
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

rosenegarin13
22-04-2011, 21:07
داره میــــباره بارونُ تـــو نیستی ...
شده این خونه زندونُ تو نیــــستی ...

omid-p30
22-04-2011, 21:28
به زیر سقف این دنیای پر درد

دلم با یاد رویت آرزو کرد

که تنها من برایت باشم و تو

فقط باشی برایم در شب سرد

ŞHÍЯÍŃ
22-04-2011, 22:18
مینویسم باران
می خوانم حسرت همه دریاهای نباریده
مینویسم صبح
ميخوانم چکاوک مستی، گم در بوته های لبخندت
مینویسم تو
ميخوانم همه شادی ترانه های کودکی ام:40:

Mehrnaz1368
22-04-2011, 23:23
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بدو نیک ندیده ست و ندارد نگهش

Pessimist
23-04-2011, 05:22
من را ببخش بابت این شعروراه ام
این آسمان تار و تهی از ستاره ام

من را ببخش ، بابت از نو سرودن و
تکرار دوست دارمت ای ماه پاره ام

باور کنی وَ یا نکنی، دل بدست توست
این بار تا کجا بکشانی دوباره ام

دست خودم که نیست اگر دلسپرده ام
در بند زلف توست دل پاره پاره ام

وقتی که کیمیای محبت به دل نشست
در التهاب ثانیه ها من چه کاره ام !

گیسوی یار راه پس و پیش بسته است
جز صید دام و دانه شدن چیست چاره ام

در راه عشق شکوه ز تیر بلا خطاست
آتش بزن به جان و دل پر شراره ام

چشم تو گفت این غزل نو رسیده را
باور کن ای غزال ، که من ، هیچ کاره ام

anon85
23-04-2011, 06:05
عاقبت ما كشتیِ دل را به دريای جنــــــون انداختيم

عاقبت عشقِ زمينی را به عشقِ آسمانی باختيم

...

Lady parisa
23-04-2011, 09:33
شاید آن روز که سهراب نوشت : ((تا شقایق هست زندگی باید کرد )) خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست.
لاجرم باید زیست

Lady parisa
23-04-2011, 09:59
پیداست هنوز شقایق نشدی/ زندانی زندان دقایق نشدی/ وقتی که مرا از دل خود می رانی/ یعنی که تو هیچوقت عاشق نشدی

Puneh.A
23-04-2011, 10:47
بدون واژه چشمت غزل معنا نمی گیرد
پریزادم به جز غم در دل ما جا نمی گیرد
پس از تو جان شیرینم چنان لبریز اندوه است
که چون فرهاد بی طاقت دگر ماوا نمی گیرد
تو از جنس غزلهای پر از احساس من بودی
که بعد از تو سراغ از من غزل حتی نمی گیرد
چگونه باورم گردد که چشمانت سراغ از من
میان وحشت شبهای بی فردا نمی گیرد؟؟
ولبهای غزل ریزت چرا اینگونه خاموش است؟
چرا دیگر بهار از من سراغت را نمی گیرد؟
ببار ای ابر پاییزی بر این دنیای خاموشم
کسی دیگر نشان از من ؛من تنها نمی گیرد

Lady parisa
23-04-2011, 11:22
کاش میشد قلب ما از یاس بود تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بی ادعا

کاش میشد بهتر از الماس بود کاش میشد عشق را تفسیر کرد عاشقی را با محبت سیر کرد

M3HRD@D
23-04-2011, 12:57
تو لب گشودی و من محو یک سلام شدم

و بی مقدمه درگیر این درام شدم

...

ورق زدی و تمام دلم به حرف افتاد

ورق زدی و به حرف تو زود خام شدم

...

چه سطرهای عزیزی که رد شدی از من

چه فصلهای قشنگی که نردبام شدم

...

دو فصل خواندی و ول کردی انتهایم را

دو فصل رفتی و پنداشتی تمام شدم

...

ورق ورق شدم و در غروب بُر خوردم

و در مسیر عبور تو قتل عام شدم

...

غرور ساکت من در مرور ساده تو:

مرا درست نخواندی و من حرام شدم...

Lady parisa
23-04-2011, 13:12
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست/بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست/گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن/گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست/پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف/تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست/گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق/تو در خاطر من مشغلها نیست/فتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت/بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

yashgin128
23-04-2011, 13:55
تنها دلیل افتادن من از چشمانت جاذبه رقیب بود نه زمین.........



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



---------- Post added at 02:55 PM ---------- Previous post was at 02:55 PM ----------

Lady parisa
23-04-2011, 14:16
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم. تو دیگری را..... دیگری مرا..... و همه ما
تنهاییم

water_lily_2012
23-04-2011, 14:42
گه منت روزگار
گه منت خلق
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت

water_lily_2012
23-04-2011, 14:58
دلمان خوش است که می نويسيم و مي نويسيد
و ديگران می خوانند

و عده ای می گويند

آه چه زيبا و بعضی اشک می ريزند
بعضي اشكال مي گيرند


و بعضی می خندند

دلمان خوش است

به لذت های کوتاه

به دروغ هايی که از راست

بودن قشنگ ترند

به اينکه کسی برايمان دل بسوزاند

يا کسی عاشقمان شود

با شاخه گلی دل می بنديم

و با جمله ای دل می کنيم

دلمان خوش می شود

به برآوردن خواهشی و چشيدن لذتی

و وقتی چيزی مطابق میل ما نبود

چقدر راحت لگد می زنيم

و چه ساده می شکنيم
همه چيز را
و در آخر تنها يك پست بود در اعماق يك تالار
مات و مبهوت
نيست و نابود
ديگر هيچ كجا پيدا نيست

Pessimist
23-04-2011, 18:58
حال که رسوا شده ام می روی


واله و شیدا شده ام می روی


حال که غیراز توندارم کسی


زین همه تنهاشده ام می روی


حال که چون پیکرسوزان شمع


شعله سراپاشده ام می روی


حال که همراه خراباتیان


همدم صبحها شده ام می روی


حال که در واده عشق وجنون


واقع عذرا شده ام می روی


حال که در بهر تماشای تو


غرق تمنا شده ام میروی

hamid_diablo
23-04-2011, 19:24
این روزها تلخ ترمـــــــــــ !!

از قهوهای

که تــــــــــو را

نصیب فال من نکــــــرد

4MaRyAm
23-04-2011, 19:31
من از این شب ؛ در این شب چشم گشودم
چه میدانستم
قلب ها بی خبر از عاطفه اند
چه میدانستم تن باغچه ها پر از عریانیست
من چه میدانستم اینجا کعبه شان سنگیست
دل سنگی ،سقف سنگی
دیوارها سایه ای از کور رنگیست
من از آن شب چه میدانستم
وعده صبح سپید پوچ وتهیست
با نگاهت هیچ چشمی همراه نیست
چه میدانستم زندگی
از سرآغاز خودش آگاه نیست
من چه میدانستم که تنها خواهم ماند که تنها خواهم مرد
که تنها دست به دامان سکوت شب خواهم برد
**
زندگی را اشتیاق نیست مرا

Sayam
23-04-2011, 19:57
قاصد روزان ابری، داروگ، کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست...

ŞHÍЯÍŃ
23-04-2011, 21:03
باتو همیشه شادم
بی تو تنها و غمگین
با تو دنیام بهشته
بی تو زندون تاریک
با تو گلا وا میشن
بی تو پژمرده میشن
با تو عشقو معنی میکنم
بی تو عشقو زمین گیر میکنم
با تو شادم با تو خوبم
بی تو تنهام بی تو رسوام
بی تو من نمیتونم نمیکشم
بی تو من کم میارم دق میکنم ...:40:

rambo_1386
23-04-2011, 21:37
گــــــذشـــــتـــــه در چــــــشــــــمـــــانـــ ــم مــــــانــــــده اســـــت

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صـبـور مـیـمـانـم و بـی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

ŞHÍЯÍŃ
23-04-2011, 22:20
شادم که در شرار تو میسوزم
شادم که در خیال تو میگریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو
در سر نیست:40:

Mehrnaz1368
23-04-2011, 22:30
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب می پاشند بر آن ، می کند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
آبهای شومی و تاریکی و بیداد
خاست فریادی، و درد آلود فریادی

ŞHÍЯÍŃ
23-04-2011, 23:07
از تـــرسِ این روزهـــا
امـــروز که نمــی گـــذرد
شـــــادم... ...

R A H A
23-04-2011, 23:14
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار

عشق یعنی یک تمنا یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز

عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او

عشق یعنی ملتهب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه

عشق یعنی عطرخجلت...شور

عشق گرمی دست تو در آغوش عشق

عشق یعنی"بی توهرگز"...پس بمان تا سحر از عاشقی با او بخوان

عشق یعنی هرچه داری نیم کن.....:40::40::40::40:

basketball
23-04-2011, 23:26
اینم از حالت فعلی بنده حقیر!
البته با حالت های شما خیلی فرق میکنه و بسیار عجیب است!

آنانکه محیط فضل و آداب شدند


در جمع کمال شمع اصحاب شدند


ره زین شب تاریک نبردند برون


گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

MOHAMMAD2010
23-04-2011, 23:44
بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت؟
پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو رو دلم گذاشت

ŞHÍЯÍŃ
24-04-2011, 00:41
پل های پشت سرم
همه ویران شده اند،
اما خوشحالم و شاد!!
چرا که روبرویم
تو ایستاده ای:40:

H.Operator
24-04-2011, 01:49
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ŞHÍЯÍŃ
24-04-2011, 01:49
ساعت قدیمی را کُوک می کنم
چرا من دیر به آینده فکر می کنم!؟
دیروز دائم در خیالم بودی
خوشحالم امروز دیگر نیستی ...
چون امروز کنارمی:40:

Pessimist
24-04-2011, 05:26
زمانی
با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسی به من در آفتاب
صدندلی تعارف کند
در انتظار گل سرخی بودم

Lady parisa
24-04-2011, 07:56
رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!

Ghorbat22
24-04-2011, 09:15
هــــــرچـــــه ذهنــــــ م را طــــی می کشم

بــــاز رطوبتــــــ چکمه هـــــ ای بهـــــــانه اتـــــــــ

پـــــاک نمی شــــــود

water_lily_2012
24-04-2011, 09:20
بخند ! بخند تا بياموزم كه زيبايي سهم تمامي چشمهاست

و عاشق هرگز نبايد منتظر پاسخي باشد

عاشقانه‌ام را بر كاغذي مي‌نويسم

و آن را به باد مي‌سپارم

4MaRyAm
24-04-2011, 11:39
خدا نگهدار دیوار، بدرود سنگ کهنه
پنجره ی خیالی، در سرد سه قفله

فریاد زدم من رفتم با روح سرد خونین
هزاران خط کشيدم با جای دسته خونی...

yashgin128
24-04-2011, 12:36
دیگر با تو آرام نمیگیرم
به شامگاهان ره میسپارم و می روم
حسابمون بمونه برای قیامت
از همه چیز دست می کشم و می روم
تو دیگر خود را آزار مده
هیچ فریادی از درون نخواهم کشید
می چکد از روی انگشتانم
مثل آبی روان شده و می روم
خودم را پیش تو له نمی کنم
وجودم را به آتش می کشم و می روم

نگران نشو نفرینت نمی کنم

به قلبم فشرده و می روم

Hadi King
24-04-2011, 16:28
دارن جـدا میشـن دست های ما از هـم

فاصلـه میگیری از قلب من کم کـم

داری میری امـا میخندی مجبوری

تـا حس کنـم بازم آروم و مغروری

میگی که هیچ حسی نبوده بین مــا

امــا دارن با مـن حرف میزنن چشم هـات

میخندی امـا نه جاری شدن اشک هـات

...

water_lily_2012
24-04-2011, 16:45
در خفا بود که ناگه رخ او در نظرم پیدا شد
لحظه ای سخت نگاهش به نگاهم افتاد
شبنمی بر رخ زیبایش بود
گفتمش
..................راست بگو
نام قشنگ تو چه شد؟
گفت :

............................رویا
بعدها دریافتم آن محبت که به آن دلباختم
.................................................. .... لحظه ای رویا بود

mamadcity
24-04-2011, 16:45
عاشقم دیوانه ام از خود ندارم خانه ای شب زکوی یار بودم روز در می خانه ای

Unique 2626
24-04-2011, 17:19
درد " من " " حصار برکه " نیست . . . !

درد من " زیستن " با " ماهیانی " است که

فکر" دریا " حتی به ذهنشان هم خطور نکرده . . .

Pessimist
24-04-2011, 19:17
جهان پیشینم را انکار می*کنم،
جهان تازه*ام را دوست نمی*دارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟

ŞHÍЯÍŃ
24-04-2011, 19:48
خسته ام
خسته ام از رفتن
خسته ام از ماندن
طاقت ماندنم نیست و توان رفتن
ای کاش زود پایانی بود،فقط پایانی بود و پایانی بر این سفر که ناخواسته آغاز کردیمش
ای کاش می توانستم
ولی افسوس
افسوس که یارای پایانی خودخواسته ام نیست
خسته ام
خسته ام ...

ŞHÍЯÍŃ
24-04-2011, 21:45
بی تو دیوار دلم بیرنگست
لحظه هابیثمرند
خسته ام ازتکرار
خانه ام تاریکست
دیده ام بارانیست
باتو اما دل من بارانیست
لحظه ها سرشارند
ميپرم تا خورشید
میشوم همچو نسیم
آب میگردم و درخاک دلت ،
میروم همچون رود
آنچنان شوق به دیدار تو دارم ،
کزخودم بیخبرم
قلب من بی تو مثال صدفیست
در پی مروارید .. ...

narges.
24-04-2011, 23:03
به سامانم نميپرسي نميدانم چه سر داري
به درمانم نميكوشي، نميداني مگر دردم؟

diana_1989
24-04-2011, 23:58
این جا؛ جای من نیست
بر روی این زمین غریبم
این آسمان سقف خانه ی من نیست
نباید به این جا می آمدم
ا ین جا تبعیدگاه من است
چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است؟

MOHAMMAD2010
24-04-2011, 23:59
در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه نا باور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده میافتند
به پای هرز علفهای باغ کال پرست

ŞHÍЯÍŃ
25-04-2011, 01:44
شب زیباست و دوست داشتني
دوست زیباست گر دوست داشتني باشد
دوست داشتنيست گر رها باشد و اسیر شدت نباشد
من اسیر شدت رهاییم امشب در کنار دوست ...:40:

anon85
25-04-2011, 05:44
اگر دوريم، اگر نزديک؛
بيا با هم بگرييم، ای چو من تاريک...

Lady parisa
25-04-2011, 09:04
خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم

و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....

4MaRyAm
25-04-2011, 11:32
با قلب تو هر چه کرد؛ لبخند بزن!
گر سوخته ای زدرد؛ لبخــند بزن!

گر دشنه ی دوست سینه ات را بشکافت
فریاد نزن زدرد؛ لبخــــــــــــــــــــند بزن!

گر قلب تو پر زخون شده باکی نیست!
ور رنگ رخ تو زرد؛ لبخــــــــــــند بزن!

هر چه به دلت می گذرد باز مگوی
بر جای بمان چو مرد؛ لبخند بزن!

بگذار که از روی تو شرمنده شوند
در زیر نگاه سرد؛ لبخـــــــند بزن!

ای مهره ی بازیچه ی دست تقدیر!
در بازی تخته نرد؛ لبخـــــــند بزن!
لبخند بزن
لبخند بزن
لبخند بزن
لبخند بزن
.
.
.

Hamid Hamid
25-04-2011, 12:18
يادم مي آيد وقتي كه من بچه بودم

خوبي زني بود كه اشك هاي درشتش از پشت عينك با قرآن مي آميخت

وقتي كه من بچه بودم در هزاران هزار شب يك قصه بس بود...

وقتي كه من بچه بودم ... غم بود ... اما كم بود

M3HRD@D
25-04-2011, 12:23
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

يك سايه در اين كوچه ي تنها مانده ست
يك پنجره اشك بعد تو جا مانده ست
با اينكه تو رفته اي از اينجا اما
يك جفت نگاه رو به دريا مانده ست...

ŞHÍЯÍŃ
25-04-2011, 13:14
کمی غمگین
کمی افسرده حالم
چرا امروز من،رنجیده حالم
چرا از سردی برف زمستان
مریضم من،کمی پیچیده حالم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]