PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 [18] 19

ebicross
15-09-2008, 01:35
خیلی باحال بود !
راستی اینجا پارک ملته ؟ مشهده ؟ اشنا میزنه !
آره پارک ملته.
____________________________
دنبال اساتید فن و پنکه ی سوتی نباشید.
من شخصا مدیر بخش سوتی های اختصاصی هستم.
مثلا آموزش میدم فقط تو پارک سوتی بدین.
یا فقط تو ورزشگاه.
یا خلاصه هر جا که خواستیدن.

متالیکا هم استاد سوتی های فیلمی هست. یعنی سوتی انقدر تابلو باشه که همه فکر کنن تو یک فیلمی دیدن. البته راست هم میگن چون بعدا کلیپش در میاد.
الان کلیپ "پسر متال باز داشبوردی" حسابی رو بورسه!!!!
باور نداری؟ برو سایت نوکیا به آدرس زیر:


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
از اینجا دانلودش کن.
_____________________
پاورقی:
جلسه ی اول تمام شد. همین که لینک بالا رو تو مرورگر زده باشید یعنی وضع IQ تون خیلی خرابه. اونایی که نزدن مردودن...

Mojtaba N87
15-09-2008, 01:49
پاورقی:
جلسه ی اول تمام شد. همین که لینک بالا رو تو مرورگر زده باشید یعنی وضع IQ تون خیلی خرابه. اونایی که نزدن مردودن...

مرسی از شما استاد گرامی .


دوستان درس بعدی :

شما صبح که از خواب پا مشید باید با سوتی بیدار شید! مثلا جمعه ها پاشید فک کنید باید برید سر کار بعد ضایع شید!

همیشه وقتی رو واسه خرید انتخاب کنید که می دونید مغازه ها تعطیلن!

شاید با خود بگید اینا که عمدیه ! پس سوتی نیست!

ولی شما این کار رو بکنید ، بعد از مدتی به سوتی تبدیل میشه..

تست مستمر IQ هم فراموش نشه . وقتی آی کیو تون رسید به 90 اونوقت میشید یه سوتیست خوب...

زمان می بره...

bahdar
15-09-2008, 03:14
من نمیتونم بلند سوت بزنم اشکالی داره و خللی ایجاد میکنه استاد؟:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در عوض میتونم کاری کنم که فن کامپیوتر سوت بزنه...:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mojtaba N87
15-09-2008, 03:55
من نمیتونم بلند سوت بزنم اشکالی داره و خللی ایجاد میکنه استاد؟:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در عوض میتونم کاری کنم که فن کامپیوتر سوت بزنه...:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این مورد رو باید اساتید بزرگی چون ووکمن و متالیکا نظر بدن...

ولی به نظر من شما باید تمرینات خودتون رو بیشتر کنید.

huti_421
15-09-2008, 05:31
سوتی چتی با یکی تز دوستان : ( داش هومن منما )

Dash Hooman: khub mishi
Mehrdad: 20 sale intoriyam !
Mehrdad: age gharar bood khob sham doay nanam asar mikard ta alan
Dash Hooman: 2aye zan chape
Dash Hooman: bayad ye mard vasat 2a kone

نکته : خواب زن چپه نه دعاش !!!

راستی کل تاپیک رو خوندم از اول تا آخــــــــــــــــرش !!!

Ni_nigc
15-09-2008, 08:19
حالا نمیشه آروم ببنده در سطل رو؟؟؟حتما باید محکم ببنده؟؟ :D


کاملا تایید می شود . :قی

bahdar
15-09-2008, 09:11
این مورد رو باید اساتید بزرگی چون ووکمن و متالیکا نظر بدن...

ولی به نظر من شما باید تمرینات خودتون رو بیشتر کنید.
ووکمن رفته سوتی بچینه :دی
خوب متالیکا بگه...
حالا در چه موردی بیشتر تمرین کنم؟
خودم سوت بزنم یا فن کامپیوتر؟:دی

Ni_nigc
15-09-2008, 09:55
5 دقیقه پیش زنگ زدم 118 :

پاسخگوی 217 بفرمایید
118 : الو
من : سلام خانم . داخلی آقای ایمان زاده چنده ؟
118 : آقا شما الان کجا رو گرفتید ؟
من : ببخشید . پس شماره دانشگاه جامع رو بدین .
118 : 82779
من : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Eshghe_door
15-09-2008, 10:05
خب انگار کم کم داره به ما هم اثر میکنه

اول از یه سوتی کوچولو شروع میکنیم تا بعد خدا بزرگه شاید شدیم بهترین سوتیست این فروم

بسم الله

رفته بودم کلاس زبان به دلیل اینکه استادمون کار داشت با یه کلاس دیگه میومدیم بعد این استادمون خواهر شوهر استاد قبلیمونه

و از اون جوونتره، نشسته بودیم که یه تکلیف بهمون داد و رفت بیرون

ولی گوشیشو نبرده بود، وقتی هم که توی کلاس بود هی گوشیشو می پایید که زنگ یا اس ام اس نخوره، همین که رفت گوشی زنگ خورد

برداشتمش ببر بدم بهش ولی پیداش نکردم، اومدم نشستم سر جام

یهو چشم افتاد به شماره زیرش نوشته بود وحید! آقا همین که اینو دیدم از خنده منفجر شدم، خلاصه بقیه هم فهمیدن ماجرا رو و بعد استادمون اومد

بهش گفتم ببخشین گوشیتون زنگ خورد آوردم براتون نبودیم، گفت : آره میدونم داداشم بود پایین دیدمش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و خلاصه تو کل کلاس ضایع شدیم و سوتی دادیم

ببخشین که به قشنگی و پر محتوایی سوتی های شما نبود

گمونم باید یه دوره کلاسهای آموزشی سوتی برم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



------

یکی دیگه هم واسه دوران طفاله گیمه :

من قبل مدرسه هم خوندن و نوشتن بلد بودم

بعد وقتی اینور اونور میرفتیم

سر راه میدیدم مثلا چسبوندن رو شیشه مغازه ها

فتوکپی

بعد با خودم فک میکردم خدا این یعنی چی

بعد یه روز با مامانم که رفته بودم بیرون

بهش گفتم

مامان fatook pi یعنی چی؟

بعد گفت که این دیگه چه لغتی

بعد منم نشونش دادم گفتم اوناها اونجا نوشتن!

بعد کلی خندید آخرم گفت اون فتوکپی بوده

خلاصه خیلی ضایع شدم و اینا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


------

یکی دیگه هم مال دوران خیلی طفاله گیمه، اینجا دیگه بیش از حد طفاله بودم!

من بچه بودم
تولد برادرم بود بعد یه لباس عروس پوشیده بودم بعد دیدم تنگ وسط جشن لخت شدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نکته : برادرم دو سال و اندی از من کوچیکتره



------------------------------
خب اساتید محترم، آیا بنده میتونم در آینده یه سوتیست بشم؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
15-09-2008, 10:23
من نمیتونم بلند سوت بزنم اشکالی داره و خللی ایجاد میکنه استاد؟:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در عوض میتونم کاری کنم که فن کامپیوتر سوت بزنه...:دی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شما به دلیل توهین به فضای مقدس آموزشی و مسخره کردن دو جلسه اخراج میشید.... تا فرق سوت و سوتی رو بفهمی :دی

سوتی های موبایلی...

شما همیشه باید وقتی یه sms +18 میخواید سند کنید چشم بسته اولین شماره تلفنی که به ذهنتون میاد تایپ کنید و بعد سریع سند رو بزنید.

M.etallic.A
15-09-2008, 10:31
خب انگار کم کم داره به ما هم اثر میکنه

اول از یه سوتی کوچولو شروع میکنیم تا بعد خدا بزرگه شاید شدیم بهترین سوتیست این فروم

بسم الله

رفته بودم کلاس زبان به دلیل اینکه استادمون کار داشت با یه کلاس دیگه میومدیم بعد این استادمون خواهر شوهر استاد قبلیمونه

و از اون جوونتره، نشسته بودیم که یه تکلیف بهمون داد و رفت بیرون

ولی گوشیشو نبرده بود، وقتی هم که توی کلاس بود هی گوشیشو می پایید که زنگ یا اس ام اس نخوره، همین که رفت گوشی زنگ خورد

برداشتمش ببر بدم بهش ولی پیداش نکردم، اومدم نشستم سر جام

یهو چشم افتاد به شماره زیرش نوشته بود وحید! آقا همین که اینو دیدم از خنده منفجر شدم، خلاصه بقیه هم فهمیدن ماجرا رو و بعد استادمون اومد

بهش گفتم ببخشین گوشیتون زنگ خورد آوردم براتون نبودیم، گفت : آره میدونم داداشم بود پایین دیدمش[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و خلاصه تو کل کلاس ضایع شدیم و سوتی دادیم

ببخشین که به قشنگی و پر محتوایی سوتی های شما نبود

گمونم باید یه دوره کلاسهای آموزشی سوتی برم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



------

یکی دیگه هم واسه دوران طفاله گیمه :

من قبل مدرسه هم خوندن و نوشتن بلد بودم

بعد وقتی اینور اونور میرفتیم

سر راه میدیدم مثلا چسبوندن رو شیشه مغازه ها

فتوکپی

بعد با خودم فک میکردم خدا این یعنی چی

بعد یه روز با مامانم که رفته بودم بیرون

بهش گفتم

مامان fatook pi یعنی چی؟

بعد گفت که این دیگه چه لغتی

بعد منم نشونش دادم گفتم اوناها اونجا نوشتن!

بعد کلی خندید آخرم گفت اون فتوکپی بوده

خلاصه خیلی ضایع شدم و اینا[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


------

یکی دیگه هم مال دوران خیلی طفاله گیمه، اینجا دیگه بیش از حد طفاله بودم!

من بچه بودم
تولد برادرم بود بعد یه لباس عروس پوشیده بودم بعد دیدم تنگ وسط جشن لخت شدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نکته : برادرم دو سال و اندی از من کوچیکتره



------------------------------
خب اساتید محترم، آیا بنده میتونم در آینده یه سوتیست بشم؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شما به دلیل اینکه به قول خودت از دوران طفالیت سوتی هایی بس عجیبی میدادی و این نشون دهنده اینه که استعداد سوتی دادن در شما به صورت خدادادی وجود داشته که در سالهای بعدی زندگی تحت فشار محیط این استعداد سرکوب شده. شما باید یه دوره کامل در کلاسهای ما شرکت کنید تا این استعداد سرکوب شده خودشو نشون بده :دی لطفا مبلغ شهریه رو واریز کنید و با همراه داشتن فیش بانکی برای ثبت نام مراجعه کنید.

pouria007
15-09-2008, 10:44
آقا سوتی بگم بخندین:
این عکس کریس بود یه مدت پیش تو آواتارم بود (نه این یکی ) اینو من بگ گراند گوشیم گذاشته بودم مامانم گفت
اِ این توئی؟
شاید خنده دار نباشه ولی ته سوتیه
آخه آدم بچه ی خودشو با کریس اشتباه میگیره؟:31:

Eshghe_door
15-09-2008, 10:44
خب چقدر باید واریز کنم؟ لطفا زیاد نباشه چون من بی بضاعتم قراره از بهزیستی پول بگیرم بدم!

و اگه لطف کنین شماره حسابو بدین خوشحال میشم

با تشکر از زحمات بی وقفه شما عزیزان[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

omid81
15-09-2008, 10:46
این یکی باحاله:داشتم کانالviva polskaمیدیدم که یهو خوابم برد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد پدرم بیدارم کرد با دعوا گفت اینا چیه بچه داری نگاه می کنی منم گفتم خوابیده بودم حتما دستم خورد به دکمه این کانال اومد بعد پدرم کنترل رو گرفت و خاموشش کرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این دیگه آخره ضایگیه !

عجب صبر و بخشندگیی داشته بابات ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فقط گفته چرا ازینا نیگا می کنی و خاموش کرده ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

عجب بابایی داری ؟ دمت گرم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Eshghe_door
15-09-2008, 10:46
آقا سوتی بگم بخندین:
این عکس کریس بود یه مدت پیش تو آواتارم بود (نه این یکی ) اینو من بگ گراند گوشیم گذاشته بودم مامانم گفت
اِ این توئی؟
شاید خنده دار نباشه ولی ته سوتیه
آخه آدم بچه ی خودشو با کریس اشتباه میگیره؟:31:
ماشاالله مامانتون خیلی با استعدادن:31: آدرس بدین بیایم دوره ببینیم:27:

omid81
15-09-2008, 10:50
آقا سوتی بگم بخندین:
این عکس کریس بود یه مدت پیش تو آواتارم بود (نه این یکی ) اینو من بگ گراند گوشیم گذاشته بودم مامانم گفت
اِ این توئی؟
شاید خنده دار نباشه ولی ته سوتیه
آخه آدم بچه ی خودشو با کریس اشتباه میگیره؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاید به خوش تیپپیه کریسی ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

pouria007
15-09-2008, 10:56
خب چقدر باید واریز کنم؟ لطفا زیاد نباشه چون من بی بضاعتم قراره از بهزیستی پول بگیرم بدم!

و اگه لطف کنین شماره حسابو بدین خوشحال میشم

با تشکر از زحمات بی وقفه شما عزیزان[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دروغ میگه
آبجی شما اینا رو بخون سوتیست میشی از نوع پروفشنالش

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

pouria007
15-09-2008, 10:59
شاید به خوش تیپپیه کریسی ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اولاً- من خوشگل ترم
ثانیاً - سنش چی؟ تابلو از من بزرگتره:31:

Eshghe_door
15-09-2008, 11:11
دروغ میگه
آبجی شما اینا رو بخون سوتیست میشی از نوع پروفشنالش

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

هرکار میکنم این لینکا باز نمیشنف تقلبین؟؟؟ یا دارین زیراب میزنین؟؟

pouria007
15-09-2008, 11:12
ماشاالله مامانتون خیلی با استعدادن آدرس بدین بیایم دوره ببینیم

ثد در صد طزمینی:31:

خداوکیلی این کجاش شکل منه؟===>[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

omid81
15-09-2008, 11:13
اولاً- من خوشگل ترم
اون که آره ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ثانیاً - سنش چی؟ تابلو از من بزرگتره[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مگه چن سالته ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

pouria007
15-09-2008, 11:15
هرکار میکنم این لینکا باز نمیشنف تقلبین؟؟؟ یا دارین زیراب میزنین؟؟

نه بابا درستن
یه چند دقیقه p30world رفت تو کما همین سوتی بازار هم واسم باز نشد
دوباره امتحان کن
دست شما درد نکنه زیر آب زنی؟:31:

pouria007
15-09-2008, 11:18
اون که آره ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آره دیگه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مگه چن سالته ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

17 تموم شد رفتیم تو 18 گرچه بزرگتر از سنم نشون میدم ولی نه در این حد فجیع!

pouria007
15-09-2008, 11:20
کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 9 (9 کاربران و 0 مهمان)
pouria007, feri88, Iman_m123, IranNama, kafi, Ni_nigc, omid81+, seyyedi

Oh My GOD !!!!!!

Iman_m123
15-09-2008, 11:31
اون روز داشتم کانتر بازی میکردم آنلاین بعد یهو nextmap و timeleft رو قاطی کردم زدم :
nexttime بعد دیگه ... :16:

:31:

seyyedi
15-09-2008, 11:36
دوستان سلام

شما که Iq از منم وخیم تره
چی کار کنم دیگه
من که سوتی نمیدم حالا هم که دادم این طوری شد

من که نفهمیدم سوتی را !! کسی هست برای من توضیح بده؟
یه نگاه به شماره بنداز متوجه میشی

همین دم اذان سری عاومدم آن شم ببینم چه خبره چشم افتاد هب این پست ، سریع رفت رو شماره !!! نوشته بودی شمارم اینه : 0912...
منم اوردم این پایین نقل قول کردم نوشتم بچه آدم هیمنجوری شماره نمیده !!!

شانس آوردم برای پربارکردن پستم گفتم یه بار سوتیو بخونم یه تیکه ای بندازم ،که متوجه شدم خودم سوتی دادم :دی

ولی ایول خیلی حال کردم ، کلی خندیدم
ایول بابا ایول
میخواستم آخرش توضیح بدم اما با خودم گفتم بزارم شاید یکی نفهمه یه سوتی بده

e.khafan!
15-09-2008, 14:14
این آخرین سوتیه این ماهه ، البته دوباره چند روز بعد مهمونی هستیم معلوم نیست سوتی بدم یانه !!

امروز یک بنده خدای حاج آقایی زنگ زد خونه !! بعد از احوال پرسی و روزتون قبول باشه و زمزمه دعای فرج .... رسیدیم به آخر گفت التماس 2 عا

گفتم خیلی ممنون مرسی ، کوچیکتیم !!! ، از اونجایی که صدایی از پشت گوشی بلند نمیشد ، پی به سوتیه خود بردم و رفتم تو فکر حدود 10 ثانیه ، تا یادم بیاد این موقع ها اقوام چی میگفتن ، گفتم محتاجم به دعای شما و تیلیف رو گذاشتم....

dmchf ndfjujuemc fnjdf :D

leila*
15-09-2008, 14:19
دیروز رفتم دانشگاه به شدت درگیریه فکری داشتم
می خواستم برم دستشویی سرمو انداختم رفتم تو دیدم یه پسر داخل وایساده داره چپ چپ نگاه میکنه:18::18:
بهش گفتم خجالت نمیکشی؟
اینجا چه کار میکنی زود برو بیرون تا ابروتو نبردم
پسره گفت خانوم شما حالتون خوبه؟
گفتم به خودم مربوطه زود برو بیرون
گفت فکر کنم شما اشتباه اومدینا:18:
گفتم نه اقا مطمعن باش که شما اشتباه اومدین
حالا زود برو بیرون
پسره هم دید من عصبیم هیچی نگفت رفت بیرون
وقتی از در اومدم بیرون دیدم که دخترا دارن از دستشویی بغلی میان بیرون گفتم وا عجب دوره زمونه ای شده همه گیج شدن:18:
بعد وقتی اومدم خونه و یه کم حالام بهتر شده بود به همین نتیجه ای رسیدم که شما خوانندگان گرامی الان رسیدین
من شوت بودم نه اونا

Eshghe_door
15-09-2008, 14:26
سوتیست های گرامی:

آروم باشین به همتون سوتی میرسه



راستی

این روز ها همه سوتی میدن، شما چطور؟

leila*
15-09-2008, 14:26
رفته بودم تاپ بخرم با دوستم در به در دنبال تاپ دکلته میگشتم چیز خوب پیدا نمیکردم:41:
رفتم تو یه مغازه دیدم روی رگال چند تا تاپ اویروزن کردن
خوشحال خوشحال به دوستم گفتم ساناز بدو بیا تاپ دکلته دیدم:31::31:
فروشنه شروع کرد به خندیدن تو دلم گفتم عجب ادم بیشعوریه ها:13:
بعد نگو تاپ هارو وارونه اویزون کرده بودن من فکر کردم دکلته هست بعد بندهایه دور گردنیشم فکر کرده بودم دور کمر بسته میشه:18::18::18::18:
وای که چه ابرویی ازم رفت:41::41:
داشتم در مورد بندهاش به ساناز توضیح میدادم که باید دور کمر ببندیم که فروشنده طاقت نیاورد گفت خانوم تاپو وارونه گرفتین دستتون:27::27:
دیگه تو اون مغازه پا نمیزارم:41::41:

satttanism
15-09-2008, 14:28
دیروز رفتم دانشگاه به شدت درگیریه فکری داشتم
می خواستم برم دستشویی سرمو انداختم رفتم تو دیدم یه پسر داخل وایساده داره چپ چپ نگاه میکنه:18::18:
بهش گفتم خجالت نمیکشی؟
اینجا چه کار میکنی زود برو بیرون تا ابروتو نبردم
پسره گفت خانوم شما حالتون خوبه؟
گفتم به خودم مربوطه زود برو بیرون
گفت فکر کنم شما اشتباه اومدینا:18:
گفتم نه اقا مطمعن باش که شما اشتباه اومدین
حالا زود برو بیرون
پسره هم دید من عصبیم هیچی نگفت رفت بیرون
وقتی از در اومدم بیرون دیدم که دخترا دارن از دستشویی بغلی میان بیرون گفتم وا عجب دوره زمونه ای شده همه گیج شدن:18:
بعد وقتی اومدم خونه و یه کم حالام بهتر شده بود به همین نتیجه ای رسیدم که شما خوانندگان گرامی الان رسیدین
من شوت بودم نه اونا

خیلی جالب بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif

من اگه جا پسره بودم میرفتم دوستامم میوردم بخندیم!

البته واقعا خوبه که اعتماد به نفس شما انقدر بالا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif

Eshghe_door
15-09-2008, 14:34
رفته بودم تاپ بخرم با دوستم در به در دنبال تاپ دکلته میگشتم چیز خوب پیدا نمیکردم:41:
رفتم تو یه مغازه دیدم روی رگال چند تا تاپ اویروزن کردن
خوشحال خوشحال به دوستم گفتم ساناز بدو بیا تاپ دکلته دیدم:31::31:
فروشنه شروع کرد به خندیدن تو دلم گفتم عجب ادم بیشعوریه ها:13:
بعد نگو تاپ هارو وارونه اویزون کرده بودن من فکر کردم دکلته هست بعد بندهایه دور گردنیشم فکر کرده بودم دور کمر بسته میشه:18::18::18::18:
وای که چه ابرویی ازم رفت:41::41:
داشتم در مورد بندهاش به ساناز توضیح میدادم که باید دور کمر ببندیم که فروشنده طاقت نیاورد گفت خانوم تاپو وارونه گرفتین دستتون:27::27:
دیگه تو اون مغازه پا نمیزارم:41::41:

به به عجب استعدادی

واقعا که دست هر چی استاد از پشت بستین

تبریک میگم:27:

Havbb
15-09-2008, 15:09
کلاسها به صورت فشره اجرا میشه؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MeHrDaD_MeNaY
15-09-2008, 15:32
یه cd واسه ماشین زده بودم همش رپ بود
اخرین بار که سوار شدم یادم رفت عوضش کنم
مامانم توی ماشین نشسته بود این آهنگ خودش اومده بود >آهنگ اثر منفی از رضا پیشرو که اینترو اولش حبث ابد داره چه برسه به بقیه آهنگ که .... اونایی که گوش کردن میدونن چی میگم
بعد مامانم از بیرون اومد توی خونه cd هم توی دستش بود با عصبانیت زیاد گفت این چیه گذاشتی توی ماشین خجالت نمیکشی
cd رو شکست کلی هم دعوام کرد وقتی پرسیدم مگه چه آهنگی بوده یه کم از اینترو شو گفت من دیگه هیچی واسه گفتن نداشتم :41: (همشو هم گوش کرده بود)

seyyedi
15-09-2008, 15:55
دوستان سلام

من اگه جا پسره بودم میرفتم دوستامم میوردم بخندیم!
حالا از کجا معلوم که پسر بوده فروشنده؟

frnsh
15-09-2008, 16:28
سلام به همگی.
من این دو روز رو نبودم چقدر تیپک اومده بالا!!!! (میتعجبیییییم!!)
دیروز رفته بودم مسافرت. تو ماشین من و مامانم و خواهرم و بابام و داداشم بودیم. تو راه داداشم از این آهنگای Enrique و Jojo گذاشته بود. بعد خواهرم یه سیدی بهش داد که اکثرش ساسی مانکن بود!!! و آهنگهای: حالا برقص و بافی شاپ!!! هرکی گوش داده میدونه اینا چقدر ضاین!!! من و خواهرم هی خجالت میکشیدیم و بابام و داداشم هم هی خودشون رو میزدن به کوچه علی چپ!!! وقتی تو یه آهنگ ساسی مانکن اومد بگه: "جیگرتو خام خام بخورم" یهو بابام گفت: هند جگر خوار هم که هست!!!!

تو ماشین بودیم با سرعت هم داشت میرفت بعد من سرمو بیرون گرفته بودم و گفتم عجب بادی میاد اینجا!!!!
توضیح: ماشین در حرکت معلومه که بادم میاد!

rezaete
15-09-2008, 16:41
دوستان سلام

حالا از کجا معلوم که پسر بوده فروشنده؟
علیک سلام . فروشنده کیه ؟:31: پستی که اینو نوشته بخون ببین چیو نقل قول کرده

raptor22
15-09-2008, 17:24
اينا سوتيا من نيستا سوتياي دوستامه....

1) يك روز رفته بوديم كوه يكي از بچه ها يه حرفي زده باشه گفت كفشتو در بيار پياده برو ....بعد يكي ديگه از دوستام يه روز داشت از شوتش تو بازي ميگفت اومد بگه با پاي چپ شوت زدم گفا با پاي چفتم شوت زدم تو گل ...
يكي هم خودم چند روز پيش رفتم مغازه حليم بخرم گفتم آقا دو كيلو لحيم بده يه لحظه نگاه كردم ديدم يارو يه جوري نگاه ميكنه....

saeed_h1369
15-09-2008, 18:24
رفته بودم تاپ بخرم با دوستم در به در دنبال تاپ دکلته میگشتم چیز خوب پیدا نمیکردم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم تو یه مغازه دیدم روی رگال چند تا تاپ اویروزن کردن
خوشحال خوشحال به دوستم گفتم ساناز بدو بیا تاپ دکلته دیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فروشنه شروع کرد به خندیدن تو دلم گفتم عجب ادم بیشعوریه ها[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد نگو تاپ هارو وارونه اویزون کرده بودن من فکر کردم دکلته هست بعد بندهایه دور گردنیشم فکر کرده بودم دور کمر بسته میشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وای که چه ابرویی ازم رفت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
داشتم در مورد بندهاش به ساناز توضیح میدادم که باید دور کمر ببندیم که فروشنده طاقت نیاورد گفت خانوم تاپو وارونه گرفتین دستتون[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیگه تو اون مغازه پا نمیزارم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آبجی جونم سوتی هاتم با بقیه فرق میکنه (قربون صدقه هاشو سانسور میکنیییییییییییم اخه بچه هست اینجا )

Eshghe_door
15-09-2008, 19:52
یه سوتی تایپی


اومدم بنویسم در ملا عام نوشتم ملع عام!!!

تازه فکرم میکردم درست نوشتم، دوستم نقل قول کرد گفت ملا نه ملع[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و خلاصه اینکه کلی ضایع شدم!

سر کلاس نقاشی هم درو بسته بودیم داشتیم حرف میزدیم در مورد بی اف و اینا که یهو نیگا کردیم دیدیم صدامون داره تا اون سر خیابونم میره (یعنی اینکه استادم ...)

ماشاالله یه پا سوتیست شدم واسه خودم

M.etallic.A
15-09-2008, 20:01
دروغ میگه
آبجی شما اینا رو بخون سوتیست میشی از نوع پروفشنالش

مشتری میپرونی ؟ دارم برات وایسا... اصلا هم شبیه کریس نیستی بیشتر شبیه رونالدینیو هستی :دی


اولاً- من خوشگل ترم
ثانیاً - سنش چی؟ تابلو از من بزرگتره:31:

بابا خوشگل :دی عکس خودتو بزار جا آواتور ما هم مفیوض بشیم :دی

M.etallic.A
15-09-2008, 20:03
هرکار میکنم این لینکا باز نمیشنف تقلبین؟؟؟ یا دارین زیراب میزنین؟؟

بابا اینا کلاهبردارن. از این آموزشگاههای تقلبی ... شما تشریف بیارید آموزشگاه ما شهریه هم تخفیف میدیم از بیت رهبری نامه بیارید...

M.etallic.A
15-09-2008, 20:05
دیروز رفتم دانشگاه به شدت درگیریه فکری داشتم
می خواستم برم دستشویی سرمو انداختم رفتم تو دیدم یه پسر داخل وایساده داره چپ چپ نگاه میکنه:18::18:
بهش گفتم خجالت نمیکشی؟
اینجا چه کار میکنی زود برو بیرون تا ابروتو نبردم
پسره گفت خانوم شما حالتون خوبه؟
گفتم به خودم مربوطه زود برو بیرون
گفت فکر کنم شما اشتباه اومدینا:18:
گفتم نه اقا مطمعن باش که شما اشتباه اومدین
حالا زود برو بیرون
پسره هم دید من عصبیم هیچی نگفت رفت بیرون
وقتی از در اومدم بیرون دیدم که دخترا دارن از دستشویی بغلی میان بیرون گفتم وا عجب دوره زمونه ای شده همه گیج شدن:18:
بعد وقتی اومدم خونه و یه کم حالام بهتر شده بود به همین نتیجه ای رسیدم که شما خوانندگان گرامی الان رسیدین
من شوت بودم نه اونا

عجب پسر بی عرضه ای :دی

Eshghe_door
15-09-2008, 20:06
بابا اینا کلاهبردارن. از این آموزشگاههای تقلبی ... شما تشریف بیارید آموزشگاه ما شهریه هم تخفیف میدیم از بیت رهبری نامه بیارید...

بله من میام برای ثبت نام، اجازه بدین بابامو تیغ بزنم:31:

M.etallic.A
15-09-2008, 20:15
رفته بودم تاپ بخرم با دوستم در به در دنبال تاپ دکلته میگشتم چیز خوب پیدا نمیکردم:41:
رفتم تو یه مغازه دیدم روی رگال چند تا تاپ اویروزن کردن
خوشحال خوشحال به دوستم گفتم ساناز بدو بیا تاپ دکلته دیدم:31::31:
فروشنه شروع کرد به خندیدن تو دلم گفتم عجب ادم بیشعوریه ها:13:
بعد نگو تاپ هارو وارونه اویزون کرده بودن من فکر کردم دکلته هست بعد بندهایه دور گردنیشم فکر کرده بودم دور کمر بسته میشه:18::18::18::18:
وای که چه ابرویی ازم رفت:41::41:
داشتم در مورد بندهاش به ساناز توضیح میدادم که باید دور کمر ببندیم که فروشنده طاقت نیاورد گفت خانوم تاپو وارونه گرفتین دستتون:27::27:
دیگه تو اون مغازه پا نمیزارم:41::41:

تاپ چی چی ؟ دکلته چیه دیگه :دی


کلاسها به صورت فشره اجرا میشه؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بله... شما که خودت از اساتید فن هستید ( فن <> پنکه )


یه cd واسه ماشین زده بودم همش رپ بود
اخرین بار که سوار شدم یادم رفت عوضش کنم
مامانم توی ماشین نشسته بود این آهنگ خودش اومده بود >آهنگ اثر منفی از رضا پیشرو که اینترو اولش حبث ابد داره چه برسه به بقیه آهنگ که .... اونایی که گوش کردن میدونن چی میگم
بعد مامانم از بیرون اومد توی خونه cd هم توی دستش بود با عصبانیت زیاد گفت این چیه گذاشتی توی ماشین خجالت نمیکشی
cd رو شکست کلی هم دعوام کرد وقتی پرسیدم مگه چه آهنگی بوده یه کم از اینترو شو گفت من دیگه هیچی واسه گفتن نداشتم :41: (همشو هم گوش کرده بود)

100 بار گفتم از این آهنگا گوش نکنید :دی اثر منفی رو که من تنهایی هم گوش میدادم خجالت میکشیدم ...


آبجی جونم سوتی هاتم با بقیه فرق میکنه (قربون صدقه هاشو سانسور میکنیییییییییییم اخه بچه هست اینجا )

یه جوری گفتی آبجی جونم من دلم آب شد:دی


یه سوتی تایپی


اومدم بنویسم در ملا عام نوشتم ملع عام!!!

تازه فکرم میکردم درست نوشتم، دوستم نقل قول کرد گفت ملا نه ملع[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

و خلاصه اینکه کلی ضایع شدم!

سر کلاس نقاشی هم درو بسته بودیم داشتیم حرف میزدیم در مورد بی اف و اینا که یهو نیگا کردیم دیدیم صدامون داره تا اون سر خیابونم میره (یعنی اینکه استادم ...)

ماشاالله یه پا سوتیست شدم واسه خودم


از اثرات شرکت در کلاسهای ماست. استعداد بسیار خوبی دارید.


بله من میام برای ثبت نام، اجازه بدین بابامو تیغ بزنم:31:

بزن... ما منتظریم :دی

راستی کی به من گفت پست همه رو بگیرم نقل قول کنم ؟!!!

Iman_m123
15-09-2008, 20:58
سلام به همگی.
من این دو روز رو نبودم چقدر تیپک اومده بالا!!!! (میتعجبیییییم!!)
دیروز رفته بودم مسافرت. تو ماشین من و مامانم و خواهرم و بابام و داداشم بودیم. تو راه داداشم از این آهنگای Enrique و Jojo گذاشته بود. بعد خواهرم یه سیدی بهش داد که اکثرش ساسی مانکن بود!!! و آهنگهای: حالا برقص و بافی شاپ!!! هرکی گوش داده میدونه اینا چقدر ضاین!!! من و خواهرم هی خجالت میکشیدیم و بابام و داداشم هم هی خودشون رو میزدن به کوچه علی چپ!!! وقتی تو یه آهنگ ساسی مانکن اومد بگه: "جیگرتو خام خام بخورم" یهو بابام گفت: هند جگر خوار هم که هست!!!!

تو ماشین بودیم با سرعت هم داشت میرفت بعد من سرمو بیرون گرفته بودم و گفتم عجب بادی میاد اینجا!!!!
توضیح: ماشین در حرکت معلومه که بادم میاد!

اون قسمت قرمز :16:

قسمت دومم باحال بود ولی نه به اندازه اولی

توضیح دیگه نمیخواد هرکی بخونه متوجه میشه و اگه نشه دیگه نباید بیاد تو تاپیک چون :34: هست

:16:

Havbb
16-09-2008, 00:33
بله... شما که خودت از اساتید فن هستید
ما هر چی باشیم شاگرد شماییم

Mojtaba N87
16-09-2008, 00:41
M.etallic.A جان شما اگه 11 پست دیگه تو این تاپیک بدی از ووکمن جلو می زنی و به عنوان بزرگ سوتیست انجمن معرفیت می کنم...

M.etallic.A
16-09-2008, 00:57
M.etallic.A جان شما اگه 11 پست دیگه تو این تاپیک بدی از ووکمن جلو می زنی و به عنوان بزرگ سوتیست انجمن معرفیت می کنم...به به :دی دوستان میتونید پیشاپیش تبریک بگید. پرچم هم بنویسید بزنید دم در تاپیک :دی راستی یه سکو هم بزارید من برم بالاش بعد یکی یه مدالی چیزی بیاره بندازه دور گردن من همه کف بزنن فیلمشو هم بگیرید... یادتون نره ها ....

ولی یه چیزی بگم. حالا که میشینم نگاه میکنم به فعالیتم تو پی سی ورد از کجا به کجا رسیدم. اوایل کارم تو پی سی ورد تو تاپیک کلوپ تخصصی موتورولا بود که من زده بودم. من و چند تا از دوستان فعالیت میکردیم و آخر این تاپیک هم منتهی شد به زیرمجموعه موتورولا تو کلوپ گوشی ها ... یعنی ما اینقدر فعالیت کردیم تو این تاپیک که ادمین ها تصمیم گرفتن زیرمجموعه موتورولا رو بزنن.این آدرس اون تاپیک تاریخی ...

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

بعد از اون من یه مدتی نمیومدم پی سی ورد تا اینکه دوباره برگشتم ولی اینبار دیگه فعالیت تخصصی نکردم و بیشتر تو متفرقه میگشتم و این تاپیک.... تا الان که در خدمت شمام. جالب بود برام امروز اون تاپیک رو مرور میکردم خاطرات قدیمی برام زنده شد با خودم گفتم از کجا به کجا رسیدیم :دی

p 3 0 world
16-09-2008, 00:58
آگهی آگهی
یک دی وی دی حاوی مجموعه آموزش های زیر با قیمت 40000 تومن به فروش می رسه با شست مجانی
1. آموزش سوتیست شدن در خواب
2. آموزش سوتی نصرت 1 و2 0به همراه تقویت سوتی نصرت به صورت اشانتیون )
3 . آموزش سوتی به روش WOQ دارای تایید یه از اتحادیه ی سوتیست های کلیمانجاروی شمال غربی و دارای مهر اضتاندارد از دولت موقت سودان (تشکیل شده توسط شورشیان )
3 . چگونه یک سوتیست ماهر شویم ؟ نوشته شده توسط استاد سوتی سوتیان فوث دکترای سوتینگ و مشتقات از دانشگاه رسمی سوتی در زیمباوه
4 . 101 نکته طلایی برای سوتی دادن
5 . کتاب معروف ( چه گونه سوتی بدهیم ) به صورت پی دی اف
6 . گفتگوی تصویری با استادی که بالا ذکر شد به همراه تعریف کردن بزرگ ترین سوتی عمرشون ( همین به تنهایی میلیارد ها دلار زیمباوه میرزه می گی نه برو توی گوگل تورم در زیمباوه را سر کن تا باورت بشه )
برای خرید دی وی دی فوق با ایمیل soti@soti.soti تماس بگیرید

M.etallic.A
16-09-2008, 01:03
یه سوتی تعریف کنم نقل از یکی از دوستام... این دوست ما یه عمو داره... یه قضیه ای بین این و عموش پیش اومده بود که شدیدا از دست عموش عصبانی بود. بعد یه روز این دوست ما همراه با یه پسرعموی دیگه ش خونه پدربزرگش بودن و یه گوشه حیاط ( به طور تصادفی کنار پنجره دستشویی ) نشسته بودن و داشتن در مورد این عمو حرف میزدن و این دوست ما بخاطر عصبانیتش این عموشو میبنده به انواع فحشهای همسر و .... نگو همون موقع عموهه تو دستشویی بود و میشنوه... از دستشویی که بیرون میاد این دوست مارو صدا میکنه بهش میگه جای دیگه این حرفارو نزن ....

راستی این همون دوستمه که گفته بودم رفتم تو خونه شون پدر مادرش بودن ...

M.etallic.A
16-09-2008, 01:05
کل پستت یه طرف این آدرس ایمیل یه طرف : soti@soti.soti ... پسوند soti تازه ثبت شده ما خبر نداریم :دی

MeHrDaD_MeNaY
16-09-2008, 01:12
نمایشگاه خودرو بود توی مشهد (واقع در محل برگزاری نمایشگاهای بین المللی)
بعد از اینکه کلی چرخ زدیم و این ور اون ور رفتیم
رفتیم به سمت درب خروجی که دیدم اون پشت درخت رختها جای خودروهای سنگین یه غرفه هست ماله تویوتا که ندیده بودیم
رفتیم اونجا دیدم یه خانومی هست پشت یه ویترین که یه دفتر یه کم بزرگ جلوش بود تقریبا شلوغ هم بود
رفتم جلو فکر کردم توش عکس و بروشور و این چیزاست
برداشتم باز کردم دیدم پره شماره تلفنه و دفتر شخصی بود دور و بر هم شلوغ بود اونقدر ضایع شدم که توی عمرم اینقدر شرمنده نشده بودم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نمیدونستم به خانومه چی بگم گذاشتم سر جاش فرار کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ebicross
16-09-2008, 01:26
ایده ی کلاس سوتی از من بود. با این حساب شماره حسابمو میدم تا پول به حساب من بریزید. اصلا اینطور حساب نکنید که کارهای ما حساب و کتاب نداره هاااااااااااااااااااااااا اا. (کف کردی صنایع ادبی رو)

ولی جدی:
- اگر میخواین سوتی بدین یه چند وقت رو یک کلمه ی خاص کلید کنید.
- ماست و خیار بخورید تا سردیتون کنه و سوتی های کلامی وافر بدین. مثلا: شعید دوشت داداشمه
- درست وقتی استرس دارید بحث های مهم راه بندازین. بحث به گند کشیده میشه.
- جلوی جنس مخالف سعی کنید کلاس بزارین.
__________________________________________________ _______________________
امروز تو ماشین با بابام بودیم. صبح بود.
بابام میخواست بره داروخونه واسه همین سیگارش که تازه روشن کرده بود (دهن ماه رمضون) داد دستم گفت نگه دار تا بیام.

هرکی رد شد یه تیکه به من انداخت. دود سیگار هم تو ماشین پر شده بود یه حالت عجیبی پیش اومده بود. یه لحظه فکر کردم غول چراق جادو اومده.
از همه بدتر اینکه یه بنده خدایی (!!!) که نباید میدید، دید. فکر کرد من معتادم. ای خدا میگن بد بختی که از در میاد؛ عطسه و ... با هم میاد جریان منه هاااااااااااااااااااااااا ا

frnsh
16-09-2008, 01:30
ولی جدی:
- اگر میخواین سوتی بدین یه چند وقت رو یک کلمه ی خاص کلید کنید.
- ماست و خیار بخورید تا سردیتون کنه و سوتی های کلامی وافر بدین. مثلا: شعید دوشت داداشمه
- درست وقتی استرس دارید بحث های مهم راه بندازین. بحث به گند کشیده میشه.
- جلوی جنس مخالف سعی کنید کلاس بزارین.
__________________________________________________ _______________________
امروز تو ماشین با بابام بودیم. صبح بود.
بابام میخواست بره داروخونه واسه همین سیگارش که تازه روشن کرده بود (دهن ماه رمضون) داد دستم گفت نگه دار تا بیام.

هرکی رد شد یه تیکه به من انداخت. دود سیگار هم تو ماشین پر شده بود یه حالت عجیبی پیش اومده بود. یه لحظه فکر کردم غول چراق جادو اومده.
از همه بدتر اینکه یه بنده خدایی (!!!) که نباید میدید، دید. فکر کرد من معتادم. ای خدا میگن بد بختی که از در میاد؛ عطسه و ... با هم میاد جریان منه هاااااااااااااااااااااااا ا

قسمت اول: خیلی قشنگ اومدی! من باید به تمام اعضای خونواده درس بدم!! :21:
قسمت دوم: عجب بابای مغفلی!:18::31: :دی

huti_421
16-09-2008, 02:02
کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 5 (5 کاربران و 0 مهمان)
huti_421, bbbita, Kurosh Nobody, starpars, vanish
____________________________

یه سوتی مال دیروز صبح :

زنگ زدم به اپراتور سرویس دهنده ی DSL ام

شماره ی حسابشون رو می خواستم تو اون حالت خواب و بیداری گفتم خانوم ببخشید شماره تلفن بانکتون رو لطف می کنید ؟

زنه گفت بله ؟

گفتم شماره تلفن بانکتون !!!

زنه گفت منظورتون شماره حسابه ؟

دیدم بد ضایع شدم گفتم نه خیر خانوم مگه متوجه نمیشید عرض کردم شماره ی تلفن بانکتون رو می خوامم
گفت شما چه شماره ای رو گرفتید و با کی کار دارید گفتم

مگه شماره ی شما 1854 ( ماله آی اس پی 1844 هست ) تلفن گویای بانک پاسارگاد نیست شبعه ی فلان جا :))

زنه گفت نه اشتباه گرفتید و من صحیح و سالم قطع کردم :دی

Mojtaba N87
16-09-2008, 02:16
به به :دی دوستان میتونید پیشاپیش تبریک بگید. پرچم هم بنویسید بزنید دم در تاپیک :دی راستی یه سکو هم بزارید من برم بالاش بعد یکی یه مدالی چیزی بیاره بندازه دور گردن من همه کف بزنن فیلمشو هم بگیرید... یادتون نره ها ....

ولی یه چیزی بگم. حالا که میشینم نگاه میکنم به فعالیتم تو پی سی ورد از کجا به کجا رسیدم. اوایل کارم تو پی سی ورد تو تاپیک کلوپ تخصصی موتورولا بود که من زده بودم. من و چند تا از دوستان فعالیت میکردیم و آخر این تاپیک هم منتهی شد به زیرمجموعه موتورولا تو کلوپ گوشی ها ... یعنی ما اینقدر فعالیت کردیم تو این تاپیک که ادمین ها تصمیم گرفتن زیرمجموعه موتورولا رو بزنن.این آدرس اون تاپیک تاریخی ...

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

بعد از اون من یه مدتی نمیومدم پی سی ورد تا اینکه دوباره برگشتم ولی اینبار دیگه فعالیت تخصصی نکردم و بیشتر تو متفرقه میگشتم و این تاپیک.... تا الان که در خدمت شمام. جالب بود برام امروز اون تاپیک رو مرور میکردم خاطرات قدیمی برام زنده شد با خودم گفتم از کجا به کجا رسیدیم :دی

بله ! در جریان هستم :31:

بسی تاسف خوردیم و به همین خاطر عنوان شما از کاربر فعال کلوپ گوشی به این عنوان تغییر کرد! ( ایده تغییر عنوان شما از اینجانب بودا :31:!!! )

فکر کنم سری بعد که بری و برگردی بشی کاربر فعال انجمن ترش :31:

پ . ن : افراد کمی تو انجمن هستن که عنوان حال حاظر شما رو دارن .برو حالشو ببر

p 3 0 world
16-09-2008, 02:26
کل پستت یه طرف این آدرس ایمیل یه طرف : soti@soti.soti ... پسوند soti تازه ثبت شده ما خبر نداریم :دی
اگه ثبت شده بود که دیگه سوتی نمیشد

M.etallic.A
16-09-2008, 09:00
کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 5 (5 کاربران و 0 مهمان)
huti_421, bbbita, Kurosh Nobody, starpars, vanish
____________________________

یه سوتی مال دیروز صبح :

زنگ زدم به اپراتور سرویس دهنده ی DSL ام

شماره ی حسابشون رو می خواستم تو اون حالت خواب و بیداری گفتم خانوم ببخشید شماره تلفن بانکتون رو لطف می کنید ؟

زنه گفت بله ؟

گفتم شماره تلفن بانکتون !!!

زنه گفت منظورتون شماره حسابه ؟

دیدم بد ضایع شدم گفتم نه خیر خانوم مگه متوجه نمیشید عرض کردم شماره ی تلفن بانکتون رو می خوامم
گفت شما چه شماره ای رو گرفتید و با کی کار دارید گفتم

مگه شماره ی شما 1854 ( ماله آی اس پی 1844 هست ) تلفن گویای بانک پاسارگاد نیست شبعه ی فلان جا :))

زنه گفت نه اشتباه گرفتید و من صحیح و سالم قطع کردم :دی

خوب جمعش کردی... یاد بگیرید. سوتی هم میدید زود جمعش کنید.

M.etallic.A
16-09-2008, 09:01
ایده تغییر عنوان شما از اینجانب بودا

حدس زدم کار تو باشه :دی

mohsentanha
16-09-2008, 11:37
آگهی آگهی
یک دی وی دی حاوی مجموعه آموزش های زیر با قیمت 40000 تومن به فروش می رسه با شست مجانی
1. آموزش سوتیست شدن در خواب
2. آموزش سوتی نصرت 1 و2 0به همراه تقویت سوتی نصرت به صورت اشانتیون )
3 . آموزش سوتی به روش WOQ دارای تایید یه از اتحادیه ی سوتیست های کلیمانجاروی شمال غربی و دارای مهر اضتاندارد از دولت موقت سودان (تشکیل شده توسط شورشیان )
3 . چگونه یک سوتیست ماهر شویم ؟ نوشته شده توسط استاد سوتی سوتیان فوث دکترای سوتینگ و مشتقات از دانشگاه رسمی سوتی در زیمباوه
4 . 101 نکته طلایی برای سوتی دادن
5 . کتاب معروف ( چه گونه سوتی بدهیم ) به صورت پی دی اف
6 . گفتگوی تصویری با استادی که بالا ذکر شد به همراه تعریف کردن بزرگ ترین سوتی عمرشون ( همین به تنهایی میلیارد ها دلار زیمباوه میرزه می گی نه برو توی گوگل تورم در زیمباوه را سر کن تا باورت بشه )
برای خرید دی وی دی فوق با ایمیل soti@soti.soti تماس بگیرید

تبلیغات توی فرم ممنوعه:31::31::31:

pouria007
16-09-2008, 11:37
مشتری میپرونی ؟ دارم برات وایسا... اصلا هم شبیه کریس نیستی بیشتر شبیه رونالدینیو هستی :دی


eh؟
اینجوریه؟ :31:
پس تو هم DJ LiveEvil نیست همون DJ Pashmak هستی :31:


بابا خوشگل :دی عکس خودتو بزار جا آواتور ما هم مفیوض بشیم :دی

به دلایل امنیتی از گذاشتن عکس معذوریم :31:


بابا اینا کلاهبردارن. از این آموزشگاههای تقلبی ... شما تشریف بیارید آموزشگاه ما شهریه هم تخفیف میدیم از بیت رهبری نامه بیارید...

زیرآب میزنی؟
اصلاً شونصد درصد تخفیف میدم
آتیش زدم به سوتیهام بدو بدو


یه جوری گفتی آبجی جونم من دلم آب شد:دی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

p 3 0 world
16-09-2008, 13:08
آگهی آگهی
یک دی وی دی حاوی مجموعه آموزش های زیر با قیمت 40000 تومن به فروش می رسه با شست مجانی
1. آموزش سوتیست شدن در خواب
2. آموزش سوتی نصرت 1 و2 0به همراه تقویت سوتی نصرت به صورت اشانتیون )
3 . آموزش سوتی به روش WOQ دارای تایید یه از اتحادیه ی سوتیست های کلیمانجاروی شمال غربی و دارای مهر اضتاندارد از دولت موقت سودان (تشکیل شده توسط شورشیان )
3 . چگونه یک سوتیست ماهر شویم ؟ نوشته شده توسط استاد سوتی سوتیان فوث دکترای سوتینگ و مشتقات از دانشگاه رسمی سوتی در زیمباوه
4 . 101 نکته طلایی برای سوتی دادن
5 . کتاب معروف ( چه گونه سوتی بدهیم ) به صورت پی دی اف
6 . گفتگوی تصویری با استادی که بالا ذکر شد به همراه تعریف کردن بزرگ ترین سوتی عمرشون ( همین به تنهایی میلیارد ها دلار زیمباوه میرزه می گی نه برو توی گوگل تورم در زیمباوه را سر کن تا باورت بشه )
برای خرید دی وی دی فوق با ایمیل soti@soti.soti تماس بگیرید


تبلیغات توی فرم ممنوعه:31::31::31:

شانس که نداریم
یه وقت دیدی یکی از مدیران فقط قسمت اول را خوند و یک اخطار دیگه هم به سمت ما پرتاب کرد ؛ البته خیلی نگران نباش من جا خالی میدم

mohsentanha
16-09-2008, 14:00
شانس که نداریم
یه وقت دیدی یکی از مدیران فقط قسمت اول را خوند و یک اخطار دیگه هم به سمت ما پرتاب کرد ؛ البته خیلی نگران نباش من جا خالی میدم
اگه دوست داری برات اون مثلث پایین اواترت رو فعال کنم:31::31:
یه سوتی توی کلاس زبان نقل از یکی از بچه ها
معلم داشت املا می گفت بعد کلمه signرو گفت بنویسید یکی هم این وسط پرید کفت اقا مثل سینه نوشته میشه از همه جالب تر اونجایی بود که دستشو اوورد جلو و مثل این که توی دستشه:31::31: گفت مثل سینه نوشته میشه؟؟/
معلمه هم هیچی نگفت:31::31::31:

Mojtaba N87
16-09-2008, 15:43
حدس زدم کار تو باشه :دی

لو رفتیم پس!

-----------
امروز صبح دوستم زنگ زده بود خواستم بپیچونم جواب ندادم ! بعد دوباره الآن زنگ زد ، گفتم صبح خواب بودم ! بعد که یکم حرف زدیم بحث گرم شد ، گفتم آره صبح با فلانی رفته بودم فلان جا! گفت مگه خواب نبودی؟!!! :18:

خلاصه گند زدیم اساسی! :5:

leila*
16-09-2008, 16:37
خیلی جالب بود [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif

من اگه جا پسره بودم میرفتم دوستامم میوردم بخندیم!

البته واقعا خوبه که اعتماد به نفس شما انقدر بالا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][1].gif
زیاد هم خوب نیست اعتماد به نفس بالا چون باعث میشه حرف هیچ کسو غیر از خودت قبول نداشته بالشی و نتیجش میشه این سوتی:41:


به به عجب استعدادی

واقعا که دست هر چی استاد از پشت بستین

تبریک میگم:27:
خواهش میکنم
ولی ما هر کاری هم که بکنیم به پای استاد سوتی متالیکای عزیز نمیرسیم:27:


آبجی جونم سوتی هاتم با بقیه فرق میکنه (قربون صدقه هاشو سانسور میکنیییییییییییم اخه بچه هست اینجا )
مر30 داداشی


عجب پسر بی عرضه ای :دی
اره واقعا اگه من جای پسره بودم حسابی دستش مینداختم
البته خب هر پسری در برابر زیبایی هایه یک خانوم کم میاره:21:


تاپ چی چی ؟ دکلته چیه دیگه :دی




شما که دیگه از من بدتر کردی
تاپ نوعی پوشش است که وقتی دکلته باشد از ناحیه ی گردن تا نیمی ار بدن نیمه عریان خواهد بود:31:

Mojtaba N87
16-09-2008, 18:26
بحث ها داره +18 می شه که برو بچ :31:

M.etallic.A
16-09-2008, 18:38
مجتبی جان شما دیگه چرا این بحث که الان +12 هم کمتر بود. بعد از مدتها آکوا رو ملاقات کردیم :دی

sabasistem_co
16-09-2008, 18:52
می بینم که اینجا دویاره موتور سوتیست هاش فعال شده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کلی خندیدم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
16-09-2008, 20:16
سوتی: مادرم گفت برو زیر قابلمه را خاموش کن من گفتم زیر این قابلمه که خاموشه
توضیح: خوب اون یکی قابلمه را گفت

Mojtaba N87
16-09-2008, 20:37
مجتبی جان شما دیگه چرا این بحث که الان +12 هم کمتر بود. بعد از مدتها آکوا رو ملاقات کردیم :دی

ا! پاک شدن؟ :31:

به خدا من گزارش ندادم چیزی رو! به نظر من که +16 بود . بابک جون آنلاینه! برو به اون گیر بده :27:

امروز من هم 3 پیغام زیبا از آکوا داشتم! (خیاط در کوزه افتاد...)

M.etallic.A
16-09-2008, 22:58
ا! پاک شدن؟ :31:

به خدا من گزارش ندادم چیزی رو! به نظر من که +16 بود . بابک جون آنلاینه! برو به اون گیر بده :27:

امروز من هم 3 پیغام زیبا از آکوا داشتم! (خیاط در کوزه افتاد...)

انشالله که همینطوره :دی

Havbb
17-09-2008, 00:32
(خیاط در کوزه افتاد...)

انشالله که همینطوره :دی
آره مجتبی جون. راست میگه اینشالله که افتادی تو کوزه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](74).gif

------------------------------
soooooooooooti:
امروز تو آرایشگاه داشتم موهام را کوتاه میکردم و گرم صحبت با استاد سلمانی بودم. سلمانی گفت کارشناسان گفتند اگه یزد خشکسالی بشه زیاد صدمه نمیبینه چون مردم و شهر آمادگی لازم را دارند و یزد قناتهای زیادی داره. ولی اگه زاینده رز خشک بشه اصفهان وضع بدی پیدا میکنه چون هیچ پیش بینی و راه مقابله ای و جود نداره و از این رو اصفهان یکی از خشک ترین شهرهای ایرانه. بعد من گفتم خوب مگه تهران و دیگر شهر ها خیسند؟ :دی

omid81
17-09-2008, 00:54
یه سوتی یادم اومد ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] البته ماله خیلی وقت پیشه ...

داشتم با دوستم در مورد کامپولوتر مذاکره می کردم که مبحث ذیل مطرح گشت : :31:
دوستم: یه نرم افزار دیشب دان کردم . کارش اینه که فرمتا رو به هم دیگه تبدیل میکنه . کار باهاشم خیلی آسونه
من : مثلا ؟
دوستم : مثلا شوی تصویری رو به mp3 ...
من : بر عکسم میشه ؟!!
دوستم : چی ؟ ! :blink:
من : برعکس ؟!
دوستم : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

چن مین بعد تازه فهمیدم چی شده ؟ .... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
MER 29+1 [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

e.khafan!
17-09-2008, 01:15
soooooooooooti:
امروز تو آرایشگاه داشتم موهام را کوتاه میکردم و گرم صحبت با استاد سلمانی بودم. سلمانی گفت کارشناسان گفتند اگه یزد خشکسالی بشه زیاد صدمه نمیبینه چون مردم و شهر آمادگی لازم را دارند و یزد قناتهای زیادی داره. ولی اگه زاینده رز خشک بشه اصفهان وضع بدی پیدا میکنه چون هیچ پیش بینی و راه مقابله ای و جود نداره و از این رو اصفهان یکی از خشک ترین شهرهای ایرانه. بعد من گفتم خوب مگه تهران و دیگر شهر ها خیسند؟ :دی
مثل که آرایش گره هم سوتی داده :دی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]س
دی:
میدونم پسری عزیز ، به حساب سوتی من نزار

ebicross
17-09-2008, 01:19
سوتی جدید:
ظهر رفته بودم کولر رو درست کنم. به بابام گفته بودم سه تا که زدم رو کانال کولر؛ روشنش کنی.
کولره هم پمپش خراب بود. خلاصه رفتم بالا دیدم سالمه. گفتم حتما وقتی کامل روشنش میکنی برق کم میاره و خاموش میشه.
سه تا با دست کوبیدم رو کانال. دیدم روشن نکرد.
سه تا محکم تر زدم. بازم خبری نشد.
با انبر دست محکم زدم. بازم خبری نبود.
دیگه بلند داد میزدم تو کانال کولر و همزمان ضربه هم میزدم.

یهو دیدم همسایمون (همونی که شیرینی هاش رو ازش گرفتم فکر کردم واسه ما داده(رجوع بشه به سوتی های قبلی)) با موهای بهم ریخته و بدون دمپایی اومد بالا میگه چی شده سر ظهر میزنی رو کولرمون!!!!
گفتم این که کولر ماست. گفت نخیر کولر ماست.
یکم فکر کردم دیدم راست میگه. الان هم که اینجام بازم فکر میکنم اون راست میگفت...

bahdar
17-09-2008, 08:49
کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 2 (2 کاربران و 0 مهمان)
bahdar*, Babak+
در برید.تاپیک قفل خواهد شد .ما هم زندانی میشیم. :دی

Eshghe_door
17-09-2008, 10:38
به به ، بسی فیض می بریــــــــــــــــــــــ ــــم!

متاسفانه من در 48 ساعت اخیر سوتی ندادم!

حیف[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
17-09-2008, 13:59
میدونم پسری عزیز ، به حساب سوتی من نزار
خیلی باهوشی :دی خوب اینکه حدس زدن نمیخواست همه میدونند



کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 2 (2 کاربران و 0 مهمان)
bahdar*, Babak+
در برید.تاپیک قفل خواهد شد .ما هم زندانی میشیم. :دی
من تجربه زندانی شدن در تاپیک را دارم. البته اون تاپیک تو بخش موبایل توسط Mojtaba N87 قفل شد

مثل که آرایش گره هم سوتی داده :دی
اون چه سوتی داده؟

----------------------
soooooooooti:
دیشب هدفون را گذاشتم تو گوشم و یه آهنگ گذاشتم. بعد دیدم صدا آهنگ نمیاد. بلند گو را روشن کردم دیدم بازم صدا از هدفون نماد و صدا از اسپیکر ها میاد. بعد کاشف به عمل اومد که فیش هدفون را نزدم تو اسپیکر.

Havbb
17-09-2008, 14:58
خوب و اما کلاس سوتی امروز:

دوستان عزیز و شاگردان گرامی امیدوارم که مشقهاتون را نوشته باشید. درس امروز ما مربوط میشه به اینکه
اگر سوتی های شما خنده دار نیست در هنگام سوتی دادن باید موارد زیر را رعایت کنید:

درس سوتی اس ام اسی یادتونه؟ همون که یه اس ام اس مینوشتید و ... رد مورد اون هرچی رده سنی اس ام اس بیشتر باشه بعدا" سوتی شما خنده دار تر خواهد بود
درس سوتی در جمع های بزرگ و هنگام داشتن استرس: در اون مواردشما باید تا اونجایی که میتونید کار خودتون را ادامه بدید. مثلا" همین که شروع به بحث کردید یه سوتی میدید. رد این حالت شما حتی اگر متوجه سوتی خودتون شدید باید به کارتون ادامه بدید. این تاثیر زیادی داره بر خنده دار بودن سوتی.
بعضی وقتها سوتی شما خنده داره. ولی شما در تعریف سوتی ایراد دارید که برای آموزش نحوه ی صحیح تعریف سوتی جلسه و آموزش جداگانه خواهیم داشت.
در سوتی هایی که در دسته ی موارد دیگر قرار میگیرند باید تداوم عمل داشته باشید. مثال: شما از خانه دوستتان خارج میشوید و در حالی که موبایلتان در گوشتان است زنگ در خانه دوست خود را زده و میگویید که موبایل را جا گذاشتم. اگر در این حالت متوجه سوتی خود شدید همان وقت عذر خواهی نکنید و به داخل خانه رفته و در همان حال که موبایل دستتان است وانمود کنید که هنوز متوجه سوتی خود نشده اید
سعی کنید در ماست مالی کردن سوتی هم سوتی بدهید. اینجوری خیلی باحال میشه
تا جلسه بعد که احتمالا" در باره نحوه ی صحیح تعریفیدن سوتی خواهد بود.
با تشکر از اساتید فن ( فن <>پنکه)
موفق باشید :40: :40: :40:

rezahp2
17-09-2008, 15:02
جالب بود دی:

Eshghe_door
17-09-2008, 18:37
خوب و اما کلاس سوتی امروز:

دوستان عزیز و شاگردان گرامی امیدوارم که مشقهاتون را نوشته باشید. درس امروز ما مربوط میشه به اینکه
اگر سوتی های شما خنده دار نیست در هنگام سوتی دادن باید موارد زیر را رعایت کنید:

درس سوتی اس ام اسی یادتونه؟ همون که یه اس ام اس مینوشتید و ... رد مورد اون هرچی رده سنی اس ام اس بیشتر باشه بعدا" سوتی شما خنده دار تر خواهد بود
درس سوتی در جمع های بزرگ و هنگام داشتن استرس: در اون مواردشما باید تا اونجایی که میتونید کار خودتون را ادامه بدید. مثلا" همین که شروع به بحث کردید یه سوتی میدید. رد این حالت شما حتی اگر متوجه سوتی خودتون شدید باید به کارتون ادامه بدید. این تاثیر زیادی داره بر خنده دار بودن سوتی.
بعضی وقتها سوتی شما خنده داره. ولی شما در تعریف سوتی ایراد دارید که برای آموزش نحوه ی صحیح تعریف سوتی جلسه و آموزش جداگانه خواهیم داشت.
در سوتی هایی که در دسته ی موارد دیگر قرار میگیرند باید تداوم عمل داشته باشید. مثال: شما از خانه دوستتان خارج میشوید و در حالی که موبایلتان در گوشتان است زنگ در خانه دوست خود را زده و میگویید که موبایل را جا گذاشتم. اگر در این حالت متوجه سوتی خود شدید همان وقت عذر خواهی نکنید و به داخل خانه رفته و در همان حال که موبایل دستتان است وانمود کنید که هنوز متوجه سوتی خود نشده اید
سعی کنید در ماست مالی کردن سوتی هم سوتی بدهید. اینجوری خیلی باحال میشه

تا جلسه بعد که احتمالا" در باره نحوه ی صحیح تعریفیدن سوتی خواهد بود.
با تشکر از اساتید فن ( فن <>پنکه)
موفق باشید :40: :40: :40:

با تشکرات فراوان

حتما اجرا خواهد شد

فقط ، من هنوز مایه رو نریختم تو حسابا!!!

Mojtaba N87
17-09-2008, 19:34
من تجربه زندانی شدن در تاپیک را دارم. البته اون تاپیک تو بخش موبایل توسط Mojtaba N87 قفل شد

هنوز آزاد نشدی؟ :31:

sabasistem_co
17-09-2008, 21:01
آقا یه سوتی داغ همین 2 ساعت پیش دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رفتم لوازم ورزشی تا یه توپ فوتبال بگیرم ( چمنی ) بعد یه توپ واسم اوورد بهش گفتم بره بادش کنه بیاره بعد بادش کرد و آوورد منم توپ رو برداشتم تا امتحانش کنم 2 تا رو پایی زدم یه بار دیگه اوومدم یکی دیگه روپایی بزنم البته جو گرفتم بعد زدم شیشه و دکور بنده خدا رو آووردم پایین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] البته شانس آووردم رفیقم بود ولی اگه کسی دیگه بود بدبختم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]می کرد . بعد ما که اینجوری شده بودیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] سریع توپ رو برداشتم از صحنه جنایت فرار کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حالا که فکرش رو می کنم این طوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] می شم

omid81
17-09-2008, 22:32
آقا یه سوتی داغ همین 2 ساعت پیش دادم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

رفتم لوازم ورزشی تا یه توپ فوتبال بگیرم ( چمنی ) بعد یه توپ واسم اوورد بهش گفتم بره بادش کنه بیاره بعد بادش کرد و آوورد منم توپ رو برداشتم تا امتحانش کنم 2 تا رو پایی زدم یه بار دیگه اوومدم یکی دیگه روپایی بزنم البته جو گرفتم بعد زدم شیشه و دکور بنده خدا رو آووردم پایین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] البته شانس آووردم رفیقم بود ولی اگه کسی دیگه بود بدبختم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]می کرد . بعد ما که اینجوری شده بودیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] سریع توپ رو برداشتم از صحنه جنایت فرار کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حالا که فکرش رو می کنم این طوری [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] می شم

آخرش چی شد ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خسارت دادی یا جیم زدی ؟! ...... . . حالا پوله توپو دادی ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
18-09-2008, 00:25
با تشکرات فراوان

حتما اجرا خواهد شد

فقط ، من هنوز مایه رو نریختم تو حسابا!!!
حتما" باید مایه را بریزی به حساب. وگرنه جلسه بعد راهت نمیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](141).gif

Eshghe_door
18-09-2008, 00:34
حتما" باید مایه را بریزی به حساب. وگرنه جلسه بعد راهت نمیدم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

آخه شما که شماره حساب ندادین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
18-09-2008, 00:35
هنوز آزاد نشدی؟ :31:
چرا . مگه نمیبینی الان اینجام؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
18-09-2008, 00:42
آخه شما که شماره حساب ندادین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صبر کن خود رئیس موسسه بیاد بهت میگه شماره حساب را[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

Mojtaba N87
18-09-2008, 01:11
صبر کن خود رئیس موسسه بیاد بهت میگه شماره حساب را[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

من به عنوان هماهنگ کننده کارهای آموزشگاه ، شماره حساب رو اعلام می دارم :27:

شماره حساب : 10 20 30 40 50 60 70 80 90 100 ! آش ماش بیرون باش منتظر من هم باش

بانک ملی شعبه اسکان

-------
مبلغ کلاس ها :

دوره مبتدی : 10000 $ دلار امریکا برای 10 جلسه

دوره پیشرفته مخصوص سوتیست ها : 1.000.000 $ برای 20 جلسه همراه با اسرار سوتی گری...

دوره فوق تخصصی که فقط 1 استاد داره ، اون هم ووکمنه ، دستیاریشم متالیکاست ، 1.000.000 $ برای 1 جلسه

من هم در کلاس فوق تخصصی اسم نویسی کردم...(البته پارتی بازی کردم! جهشی خوندم! )

ebicross
18-09-2008, 01:50
کاربراني که اين گفتگو را مشاهده ميکنند: 2 (2 کاربران و 0 مهمان)
bahdar*, Babak+
در برید.تاپیک قفل خواهد شد .ما هم زندانی میشیم. :دی
بله. مفیوض شدم. آکوا سلامی کرد و حالی به پستهامون داد.
_________________________________________________
سوتـــــــــــــی:
با دو تا از دوستام تو خونمون داشتیم PES بازی میکردیم.
بعد دو تا دیگشون اومدن دم در گفتن بیا بریم پارک.
منم از پنجره کلم بیرون بود میگفتم نه نمیتونم دارم میرم حمام.
بعد یهو دیدم اون دو تا کلشون از اون یکی پنجره بیرونه دارن با اون دو تا دیگه حرف میزنن.
بعد اون دو تا که پایین بودم بهم گفتن: که داری میری حمام؟؟؟؟!!!!!
منم دستپاچه شدم گفتم خوب میخوایم باهم بریم!!!
خلاصه مجبور شدم اون دو تا رو هم بگم بیان بالا و از الکی گفتم میخواستم یکم فیلمتون کنم.

Bill Gates
18-09-2008, 02:00
سوتی واسه دوران کودکی ( سوم ابتدایی )

صبح بیدار شدم داشتم میرفتم مدرسه بعد خیلی راحت وارد مدرسه شدم و صف ایستادم و ... رفتیم تو کلاس نشستیم یادم اومد کیف نیووردم :31: :31: :31: :31:

========

یه موضوعی برام پیش اومد من معمولا بیش از حد حرف بزنم مغزم هنگ میکنه بعد دیگه نکشیدم خواستم بگم چیکار کنیم گفتم سیکار شنیم :31::31:

========

یه دوستی داشتم تو دوران ابتدایی پیشش پخ میکردیم میخندید (دسته خودش نبود) بعد یه روز که گیم نت بودم دیدم کنارم یکی نشسته
فکر کردم اونه بعد زدم پشتش اون منو نگاه میکرد هی پیشش پخ پخ میکردم احساسم بهم گفت امیر اشتباه اومد:31: :31: :31: بعد طرف هم بیچاره پا شد رفت بیخیال شدش دید عاقبت ... رو:31:

Mojtaba N87
18-09-2008, 02:07
یه دوستی داشتم تو دوران ابتدایی پیشش پخ میکردیم میخندید (دسته خودش نبود) بعد یه روز که گیم نت بودم دیدم کنارم یکی نشسته
فکر کردم اونه بعد زدم پشتش اون منو نگاه میکرد هی پیشش پخ پخ میکردم احساسم بهم گفت امیر اشتباه اومد:31: :31: :31: بعد طرف هم بیچاره پا شد رفت بیخیال شدش دید عاقبت ... رو:31:

ایول! خیلی باحال بود! :27:

Antonio Andolini
18-09-2008, 03:25
دو سوتی در یک سوتی!؟!
دسته جمعی با قوم و خویش رفته بودیم بیرون و خواستند عکس دسته جمعی بگیرند، دوریین رو دادند من و همه رفتن بایستند.
هرچی ما روی دکمه فشار می دادیم فقط یه نوشته میومد و منم بهشون می گفتم یه لحظه صبر کنید الان می گیرم ... بعد گفتم دوباره وایسید الان می گیرم و بعد دوباره همون نوشته اومد ......همین پروسه چندبار تکرار شد تا پسرخالم اومد و دوربین رو گرفت مشکل چیه؟ منم گفتم هرچی دکمه رو فشار میدم می نویسه:Capturing :31: جاتون خالی همه بهم خندیدن
سال بعدش که توی مدرسه سر کلاس معلممون وسط درس معنای capturingرو گفت بی اختیار سر کلاس زدم زیر خنده و بعد همه بهم خندیدند و معلم از سر کلاس بیرونم کرد:31:

farazp30
18-09-2008, 04:36
منم بگم؟؟؟؟؟؟؟
4 سوتی در یک صوتی !!!!!!!!!!!
این جا برین به عمق فاجعه دست پیدا میکنین

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
یکی دیگه :دی کلاس سوم دبستان بودم با عجله رفتم مدرسه سر کلاس نشستم هی احساس ناراحتی میکردم یه دفعه دیدم شلوارم پشترو هست !!!!!!!!!!!!!!!!!!
جیب های پشتم جلوم بود !!!:31::31::31::31:

sabasistem_co
18-09-2008, 10:14
آخرش چی شد ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خسارت دادی یا جیم زدی ؟! ...... . . حالا پوله توپو دادی ؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

هیچی . خسارت که ندادم بنده خدا هیچی نگفت . بعد که رفتم یکی دوساعت بعدش زنگش زدم و ازش عذرخواهی کردم. پول توپ هم که از همون اول دادم

e.khafan!
18-09-2008, 10:15
سوتی دیشب :

این خواهرم اومد گوشیمو برداشت گفتم بزارش سر جاش نمیزاشت ، اومدم تهدید کنم ، میخواستم بگم اگر نزاری سر جاش یه کاری میکنم بیچاره شی ، یاد اون تیکه افتادم که میگفت "گاوش زایید" منم زبون نچرخید با توجه به همین تیکه گفتم گاوتو میازیما ، آخه یکی نیست بگه مگه تو دامپزشکی !!؟ همونجا یه نگاه بدی از اطرافیان بهم شد از همگی عذر خواهی کردم
( از این سوتی برداشت نشه ما خسیس هستیما ، تایم اونروزش تموم شده بود )

pouria007
18-09-2008, 10:20
سوتی دیشب :

این خواهرم اومد گوشیمو برداشت گفتم بزارش سر جاش نمیزاشت ، اومدم تهدید کنم ، میخواستم بگم اگر نزاری سر جاش یه کاری میکنم بیچاره شی ، یاد اون تیکه افتادم که میگفت "گاوش زایید" منم زبون نچرخید با توجه به همین تیکه گفتم گاوتو میازیما ، آخه یکی نیست بگه مگه تو دامپزشکی !!؟ همونجا یه نگاه بدی از اطرافیان بهم شد از همگی عذر خواهی کردم
( از این سوتی برداشت نشه ما خسیس هستیما ، تایم اونروزش تموم شده بود )
آخی طفلکی:27:
دفعه بعدی سعی کن فقط بگی "میزنمتا" و لا غیر:31:

pouria007
18-09-2008, 10:30
سرشماری پست های ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

سلام سرشماری پستهای سوتی بازار کماکان ووکمن اوله اما متالیکا اگه 4 تا پست دیگه بده ازش میزنه جلو

نام کاربري
پست ها

WooKMaN
294


M.etallic.A
291


Man Hunter
132


frnsh
125


winter+girl
118


*سینا*
110


ebicross
107


x-boy
101


my friend
97


MR.Punisher
81


pouria007
80


Havbb
66


Meisam Khan
62


eshghe eskate
62


mehdi_vsgh
61


Mojtaba N87
61


SR72
59


amirtoty
55


leila*
46


Ni_nigc
46


rezaete
40


Ramin.badboy
40


saviss
39


vahid78
37


soleares
33


shahabmusic
31


alizshah
28


Kurosh Nobody
28


sina818
27


moein_drj
27


armin-radin
26


yoosef_st
23


Talabkar
22


Master
22


dizgah
22


Dash Ashki
21


MILIN3M
20


sourena_8888
20


gmuosavi
20


Oxizhen
20


alireza20
20


masoudrejae
18


e.khafan!
18


Beny-Nvidia
17


m_s20
17


somayeh_63
17


gorgnamaa
16


Balrog
16


navid_mansour
16


ashkanbuffon
16


علیرضا
16


saeid_ronaldo
16


reza3600
15


Mahdi Hero
15


Soso
15


Persian Warrior
15


bahdar
15


blacksun
14


befermatooo
14


C.GAM3R
14


rozha
14


sabasistem_co
14


Hamid110
14


Mishel
14


Antonio Andolini
14


ali_ranger22
13


Wisdom
13


RooS
12


Eshghe_door
12


DARKFALLER

12

Eshghe_door
18-09-2008, 10:36
سوتی دیشب :

این خواهرم اومد گوشیمو برداشت گفتم بزارش سر جاش نمیزاشت ، اومدم تهدید کنم ، میخواستم بگم اگر نزاری سر جاش یه کاری میکنم بیچاره شی ، یاد اون تیکه افتادم که میگفت "گاوش زایید" منم زبون نچرخید با توجه به همین تیکه گفتم گاوتو میازیما ، آخه یکی نیست بگه مگه تو دامپزشکی !!؟ همونجا یه نگاه بدی از اطرافیان بهم شد از همگی عذر خواهی کردم
( از این سوتی برداشت نشه ما خسیس هستیما ، تایم اونروزش تموم شده بود )

زورت به بچه میرسه؟؟

درضمن شما ذهنتون یخورده زیادی منحرفه!

یه دوره کلاس آموزشی برای راهنمایی به راه راست برای مختون به بسیج مراجعه کنین:27::31:

eshghe eskate
18-09-2008, 12:41
[eshghe eskate,-47-,Babak,feri88, mohammad ashena, pouria007]+
وای وای وای!یعنی ما الان زنده ایم؟یا مردیم داغیم نمیفهمیم؟؟
---
یه روز با دو سه تا از دوستام رفتیم پول بگیریم از این عابر بانکا دوستم پولو گرفت و داشتیم میومدیم بیرون.اونم داشت پولا رو میذاشت تو کیفشو با ما میومد. یهو چشتون روز بد نبینه با کله رفت تو در (در از این چشم الکترونیک دارا بود!!ولی نمیدونم چرا ما رو ندید؟!:دی)وای وای وای!یه صدایی داد که مردم تو پیاده رو همه داشتن ما رو نگاه میکردن.انگار فکر میکردن پت و مت و دوستان و دیدن!!!! :دی

amirtoty
18-09-2008, 12:48
چه پستایی که داده نشده تو این تاپیک !:27:

من 18 :40:
نمریه خوبیه ! :21:

amirtoty
18-09-2008, 12:54
الان کلی پست اینجا بود!!! کجا رفت؟؟؟؟ چرا پاک کردن؟؟؟؟ آخه چیز بدی توش نبود که!!!!

eshghe eskate
18-09-2008, 13:05
الان امضای من تو پستم آخرم کجاست؟؟؟!!!!
-----
دیشب که داشتم این سریاله رو میدیدم یا د یه سوتی افتادم
منتظر تلفن بودم،که تلفن زنگ زد و من گوشی و ور داشتم.
بعد از سلام احوالپرسی یارو گفت گوشی رو میدی به مامان.منم گفتم بله چند لحظه....همینجوری که گوشی و داشتم میبردم بالا واسه مامانم داشتم به این فوش میدادم که چرا الان زنگ زدی فلان فلان شده و الان میشینی یه ساعت ور میزنی و .......(اینا سانسور شد:دی)همین که رسیدم بالا مامانم دکمه ی آن و زد گوشی روشن شه دید خاموش شد!گفت این چرا خاموش شد؟منم گفتم eeeee! این روشن بوده؟؟؟؟!!!! همونجا یه سکته ی خفیف زدم!!:دی

Babak
18-09-2008, 13:13
الان کلی پست اینجا بود!!! کجا رفت؟؟؟؟ چرا پاک کردن؟؟؟؟ آخه چیز بدی توش نبود که!!!!

چیز بد یعنی چی ؟
پست ها درباره سوتی نبود . انحراف بحث .


ممنون

M.etallic.A
18-09-2008, 13:37
آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.

pouria007
18-09-2008, 14:43
The First Time I Tried To Connect To Internet


این سوتی که براتون تعریف میکنم عین واقعیته اولش میگم که بعدش مثل بقیه افرادی که براشون تعریف کردم نگین : " دروغ میگی!"

صحنه اول
مکان : مدرسمون
زمان : 10 و خورده ای
من : میگما چجوری باید به اینترنت وصل بشی؟
دوستم: خوب یه کارت میخری بعد کانکشن میسازی و وصل میشی؟
من: چجوری کانکشن بسازم؟
دوستم : نمیدونم من داداشم برام ساخته.
من : طوری نیست خودم یه کاریش میکنم
من: اونوقت این کارت رو باید کجای کامپیوتر بزنم؟
دوستم(:18:) : مگه کارت تلفنه؟
من: چطور مگه؟
دوستم : با یوزر نیم و پسورد کارته واصل میشی؟
من: خوب حالا:31:
دوستم : نه جون من فکر کردی باید کجای کامپیوتر بزنی؟
من : نخندیا ، توی فلاپی درایو

صحنه دوم
مکان : کافی نت فلان
زمان : 5 و خورده ای (شاید یه ذره این ور اونورتر باشه)
من: سلام خانم کارت اینترنت دارید؟
خانم : بله چند ساعته؟
من: حداقلش چند ساعتس؟
خانم : دو ساعته بفرمائید
من: اونوقت اینو باید چیکارش کنم؟
خانم (با بی حوصلگی) : توش نوشته

صحنه سوم
مکان : خونمون
زمان : حدودا! بین 9 تا 10 شب
خواهرم: این چیه دیگه؟
من : این کارت اینترنته
خواهرم: خوب وصل شو ببینم
من: باشه
من (تو دلم) : خوب خانمه گفت توش نوشته .
من: اه این که هیچی ننوشته دو تا کلمه نوشته با یه شماره تلفن حالا چه خاکی تو سرم بریزم نه نباید جلو خواهرم کم بیارم
پس از حدود دو ساعت زور زدن برای ساخت کانکشن
من: آخیش بالاخره کانکشن ساختم ..... خاک بر سر من این سه تا رو باید اینجا میزدم
مودم: بیب بیب بیب (بوق اشغالی)
بعد از یک ساعت
مودم: دی دی دی دی .................. خیخخخخخخخخخخخخخ قیق قو خیخ (صدای چندش آور مودم)
من : اه یه بار گرفت اون هم خراب بود
تا ساعت 12 شب ==> من: نه فایده نداره بیخیال میشم
خواهرم : بابا خوب برو از یکی بپرس
من: نه واسم افت کلاس داره

صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))

The End

omid81
18-09-2008, 17:04
صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))

آره منم تقریبا یه همچین سوتیی داده بودم قبلنا ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کارتو که خریدم .. . اومدم خونه و کانکشن ساختم
بعد ...

یوزر و پسشو زدم ... . بعدش دیدم یه پنجره ی کوچیک میاد که فقط یه گزینه ی cancel داره و بس ...

منم رو همون کلیک می کردمو تا یه روز همینجوری فک می کردم اشکال از کارته ؟!!! (عجب IQ ی ؟! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

MER 29+1 [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
18-09-2008, 17:05
The First Time I Tried To Connect To Internet



این سوتی که براتون تعریف میکنم عین واقعیته اولش میگم که بعدش مثل بقیه افرادی که براشون تعریف کردم نگین : " دروغ میگی!"


صحنه اول
مکان : مدرسمون
زمان : 10 و خورده ای
من : میگما چجوری باید به اینترنت وصل بشی؟
دوستم: خوب یه کارت میخری بعد کانکشن میسازی و وصل میشی؟
من: چجوری کانکشن بسازم؟
دوستم : نمیدونم من داداشم برام ساخته.
من : طوری نیست خودم یه کاریش میکنم
من: اونوقت این کارت رو باید کجای کامپیوتر بزنم؟
دوستم(:18:) : مگه کارت تلفنه؟
من: چطور مگه؟
دوستم : با یوزر نیم و پسورد کارته واصل میشی؟
من: خوب حالا:31:
دوستم : نه جون من فکر کردی باید کجای کامپیوتر بزنی؟
من : نخندیا ، توی فلاپی درایو


صحنه دوم
مکان : کافی نت فلان
زمان : 5 و خورده ای (شاید یه ذره این ور اونورتر باشه)
من: سلام خانم کارت اینترنت دارید؟
خانم : بله چند ساعته؟
من: حداقلش چند ساعتس؟
خانم : دو ساعته بفرمائید
من: اونوقت اینو باید چیکارش کنم؟
خانم (با بی حوصلگی) : توش نوشته


صحنه سوم
مکان : خونمون
زمان : حدودا! بین 9 تا 10 شب
خواهرم: این چیه دیگه؟
من : این کارت اینترنته
خواهرم: خوب وصل شو ببینم
من: باشه
من (تو دلم) : خوب خانمه گفت توش نوشته .
من: اه این که هیچی ننوشته دو تا کلمه نوشته با یه شماره تلفن حالا چه خاکی تو سرم بریزم نه نباید جلو خواهرم کم بیارم
پس از حدود دو ساعت زور زدن برای ساخت کانکشن
من: آخیش بالاخره کانکشن ساختم ..... خاک بر سر من این سه تا رو باید اینجا میزدم
مودم: بیب بیب بیب (بوق اشغالی)
بعد از یک ساعت
مودم: دی دی دی دی .................. خیخخخخخخخخخخخخخ قیق قو خیخ (صدای چندش آور مودم)
من : اه یه بار گرفت اون هم خراب بود
تا ساعت 12 شب ==> من: نه فایده نداره بیخیال میشم
خواهرم : بابا خوب برو از یکی بپرس
من: نه واسم افت کلاس داره


صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))


The End


همش چاخانه:21::21::31:

Benygh
18-09-2008, 17:18
Beny-Nvidia
17
نمره ی خوبیه !
ولی همش سوتی نیست فکر کنم !

Havbb
18-09-2008, 20:27
آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

f22
18-09-2008, 21:40
سوتی یکی از فامیلامون.این فامیلمون پرستاره می گفت یه بار دکتر به من گفت این آمپول و بِکش(یعنی بکش تو سرنگ)اینم قاطی کرده بوده اونروز گفته با چی ؟ با ترازو؟
----------------------
یه بار دیگه داداشم افتاده بود رو دور گیجی، مامانم بهش گفت برو گاز خاموش کن.داداشم : گا؟گاز چیه؟گاز کجاست؟
--
ببخشید اگه بی مزه بود

bahareh655
18-09-2008, 22:31
این سوتی برای یکی از همکلاسی های دوره راهنمایی من اتفاق افتاده بود!

ما تو مدرسه مون،وقتی سر صف وایمیستادیم،همیشه بعد از صلوات میگفتیم:"و عجل فرجهم"!
.
.
.
یه روز این دوستم با خونوادش رفته بود سینما،یه خورده پخش فیلم طول کشید یه نفر گفت:
یه صلوات بفرستین!
می گفت حواسم نبود یه دفعه بعد از صلوات بلند گفتم:..........و عجل فرجهم.............!!!!!!!!!!!!
.
.
.
فقط هم من بودم که اینو گفتم،یه دفعه همه برگشتن ببینن کی بوده؟؟؟ همونجا چراغهای سینما خاموش شد و شانس آوردم هیچ کس ندید من بودم:5:

علیرضا
18-09-2008, 23:12
من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!! :31:
دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
ممنون میشیم.

سوتی های کوتاه اینجانب :

فکر کنم تکراری باشه :
-یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !:41:

-توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !:31:

این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
-در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم . :31:دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد ! :5: خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن : :18:
منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم :27:
بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم :31:

میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم :31:

nafe-bandar
19-09-2008, 00:33
The First Time I Tried To Connect To Internet


این سوتی که براتون تعریف میکنم عین واقعیته اولش میگم که بعدش مثل بقیه افرادی که براشون تعریف کردم نگین : " دروغ میگی!"

صحنه اول
مکان : مدرسمون
زمان : 10 و خورده ای
من : میگما چجوری باید به اینترنت وصل بشی؟
دوستم: خوب یه کارت میخری بعد کانکشن میسازی و وصل میشی؟
من: چجوری کانکشن بسازم؟
دوستم : نمیدونم من داداشم برام ساخته.
من : طوری نیست خودم یه کاریش میکنم
من: اونوقت این کارت رو باید کجای کامپیوتر بزنم؟
دوستم(:18:) : مگه کارت تلفنه؟
من: چطور مگه؟
دوستم : با یوزر نیم و پسورد کارته واصل میشی؟
من: خوب حالا:31:
دوستم : نه جون من فکر کردی باید کجای کامپیوتر بزنی؟
من : نخندیا ، توی فلاپی درایو

صحنه دوم
مکان : کافی نت فلان
زمان : 5 و خورده ای (شاید یه ذره این ور اونورتر باشه)
من: سلام خانم کارت اینترنت دارید؟
خانم : بله چند ساعته؟
من: حداقلش چند ساعتس؟
خانم : دو ساعته بفرمائید
من: اونوقت اینو باید چیکارش کنم؟
خانم (با بی حوصلگی) : توش نوشته

صحنه سوم
مکان : خونمون
زمان : حدودا! بین 9 تا 10 شب
خواهرم: این چیه دیگه؟
من : این کارت اینترنته
خواهرم: خوب وصل شو ببینم
من: باشه
من (تو دلم) : خوب خانمه گفت توش نوشته .
من: اه این که هیچی ننوشته دو تا کلمه نوشته با یه شماره تلفن حالا چه خاکی تو سرم بریزم نه نباید جلو خواهرم کم بیارم
پس از حدود دو ساعت زور زدن برای ساخت کانکشن
من: آخیش بالاخره کانکشن ساختم ..... خاک بر سر من این سه تا رو باید اینجا میزدم
مودم: بیب بیب بیب (بوق اشغالی)
بعد از یک ساعت
مودم: دی دی دی دی .................. خیخخخخخخخخخخخخخ قیق قو خیخ (صدای چندش آور مودم)
من : اه یه بار گرفت اون هم خراب بود
تا ساعت 12 شب ==> من: نه فایده نداره بیخیال میشم
خواهرم : بابا خوب برو از یکی بپرس
من: نه واسم افت کلاس داره

صحنه چهارم
مکان: همون خونمون
زمان: چند دقیقه مونده به سحر
خواهرم: نشد؟
من : نه همش یا اشغاله یا ارور میده
مودم : دی دی دی دی
من : وای دستشوییم گرفت برم بعد بیام ادامه بدم
بعد از مدتی.....
من : eh این که وصل شد
(( و آنجا بود که دوزاری من افتاد که اون صدای گوش خراش صدای اتصال به اینترنت بوده است))

The End


یعنی شما بلد نیستین اینترنت کانکت کنین؟ :18: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
19-09-2008, 00:52
سوتی bahareh655 را خوندم یاد یه سوتی از خودم افتادم:
سال 42که من در دوران طفولیت بسر میبردم یه بار برای شرکت در دسته ی عزاداری توی مسجد جمع بودیم. اون مداحه اون زمان میخواست قبل از رفتن به خیابون توی مسجد نطق کنه. یادمه یکی از جمله هاش این بود:
آیا اگه ما جای کوفیان بودیم میتوانستیم چنین کاری با امام حسین بکنیم؟
من هم بلند و به حالت بچه گانه و کشیده گفتم: نــــــــخـــــــــیـــــ ــر !! خود مداحه هم خندش گرفته بود همه مردم هم سرک میکشیدند ببینند کی بود این حرف را زد :دی

frnsh
19-09-2008, 03:23
خوب و اما کلاس سوتی امروز:

دوستان عزیز و شاگردان گرامی امیدوارم که مشقهاتون را نوشته باشید. درس امروز ما مربوط میشه به اینکه

اگر سوتی های شما خنده دار نیست در هنگام سوتی دادن باید موارد زیر را رعایت کنید:
درس سوتی اس ام اسی یادتونه؟ همون که یه اس ام اس مینوشتید و ... رد مورد اون هرچی رده سنی اس ام اس بیشتر باشه بعدا" سوتی شما خنده دار تر خواهد بود
درس سوتی در جمع های بزرگ و هنگام داشتن استرس: در اون مواردشما باید تا اونجایی که میتونید کار خودتون را ادامه بدید. مثلا" همین که شروع به بحث کردید یه سوتی میدید. رد این حالت شما حتی اگر متوجه سوتی خودتون شدید باید به کارتون ادامه بدید. این تاثیر زیادی داره بر خنده دار بودن سوتی.
بعضی وقتها سوتی شما خنده داره. ولی شما در تعریف سوتی ایراد دارید که برای آموزش نحوه ی صحیح تعریف سوتی جلسه و آموزش جداگانه خواهیم داشت.
در سوتی هایی که در دسته ی موارد دیگر قرار میگیرند باید تداوم عمل داشته باشید. مثال: شما از خانه دوستتان خارج میشوید و در حالی که موبایلتان در گوشتان است زنگ در خانه دوست خود را زده و میگویید که موبایل را جا گذاشتم. اگر در این حالت متوجه سوتی خود شدید همان وقت عذر خواهی نکنید و به داخل خانه رفته و در همان حال که موبایل دستتان است وانمود کنید که هنوز متوجه سوتی خود نشده اید
سعی کنید در ماست مالی کردن سوتی هم سوتی بدهید. اینجوری خیلی باحال میشه
تا جلسه بعد که احتمالا" در باره نحوه ی صحیح تعریفیدن سوتی خواهد بود.
با تشکر از اساتید فن ( فن <>پنکه)
موفق باشید :40: :40: :40:

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بله. مفیوض شدم. آکوا سلامی کرد و حالی به پستهامون داد.
_________________________________________________
سوتـــــــــــــی:
با دو تا از دوستام تو خونمون داشتیم PES بازی میکردیم.
بعد دو تا دیگشون اومدن دم در گفتن بیا بریم پارک.
منم از پنجره کلم بیرون بود میگفتم نه نمیتونم دارم میرم حمام.
بعد یهو دیدم اون دو تا کلشون از اون یکی پنجره بیرونه دارن با اون دو تا دیگه حرف میزنن.
بعد اون دو تا که پایین بودم بهم گفتن: که داری میری حمام؟؟؟؟!!!!!
منم دستپاچه شدم گفتم خوب میخوایم باهم بریم!!!
خلاصه مجبور شدم اون دو تا رو هم بگم بیان بالا و از الکی گفتم میخواستم یکم فیلمتون کنم.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


سوتی دیشب :

این خواهرم اومد گوشیمو برداشت گفتم بزارش سر جاش نمیزاشت ، اومدم تهدید کنم ، میخواستم بگم اگر نزاری سر جاش یه کاری میکنم بیچاره شی ، یاد اون تیکه افتادم که میگفت "گاوش زایید" منم زبون نچرخید با توجه به همین تیکه گفتم گاوتو میازیما ، آخه یکی نیست بگه مگه تو دامپزشکی !!؟ همونجا یه نگاه بدی از اطرافیان بهم شد از همگی عذر خواهی کردم
( از این سوتی برداشت نشه ما خسیس هستیما ، تایم اونروزش تموم شده بود )

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




سرشماری پست های ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!


سلام سرشماری پستهای سوتی بازار کماکان ووکمن اوله اما متالیکا اگه 4 تا پست دیگه بده ازش میزنه جلو

تبریک میگم!:11:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



نام کاربري
پست ها

WooKMaN
294


M.etallic.A
291


Man Hunter
132


frnsh
125


خوشحالم که چهارم شدم![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


الان امضای من تو پستم آخرم کجاست؟؟؟!!!!
-----
دیشب که داشتم این سریاله رو میدیدم یا د یه سوتی افتادم
منتظر تلفن بودم،که تلفن زنگ زد و من گوشی و ور داشتم.
بعد از سلام احوالپرسی یارو گفت گوشی رو میدی به مامان.منم گفتم بله چند لحظه....همینجوری که گوشی و داشتم میبردم بالا واسه مامانم داشتم به این فوش میدادم که چرا الان زنگ زدی فلان فلان شده و الان میشینی یه ساعت ور میزنی و .......(اینا سانسور شد:دی)همین که رسیدم بالا مامانم دکمه ی آن و زد گوشی روشن شه دید خاموش شد!گفت این چرا خاموش شد؟منم گفتم eeeee! این روشن بوده؟؟؟؟!!!! همونجا یه سکته ی خفیف زدم!!:دی

هر وقت خواستی دوباره سکته کنی به منم بگو منم همراهیت کنم! (مثل الان!:18:):31:


آخی خیالم راحت شد... اسم بابک رو که دیدم گفتم الان تاپیک قفول شده ... بچه ها خطر از بیخ گوشمون گذشت. احتیاط کنید ... مراعات کنید.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] : یعنی: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


من نمیدونم چرا هر کاری می کنم سوتی ازم در نمیاد !!! :31:
دوستان مرحمت کنند یه کمکی به ما بکنند .
ممنون میشیم.

سوتی های کوتاه اینجانب :

فکر کنم تکراری باشه :
-یکی تولدم رو بهم تبریک گفت منم گفتم : ممنون تولد شما هم مبارک باشه !:41:

-توی بانک رفتم پیش یه کارمند دیگه (حواسم نبود اشتباهی رفتم) که با پارتی بازی کارمو زود راه بندازه . یک ساعت شجره نامه مو واسش توضیح و تفصیل دادم بیچاره حق داشت چپ چپ نگاه می کرد !:31:

این کمتر شبیه سوتیه تا سوتی :
-در دوران طفولیت با سرعت 120 تا با دوچرخه داشتم می رفتم ته کوچه ... لازم به توضیحه که ته کوچه ی ما در تمام ساعات روز مملو از خانم هایی بود که دور هم نشسته بودنو سبزی پاک می کردن ... بعد ناگهان کنترل دوچرخه از دستم در رفت ! بزارید صحنه رو از دور واستون توصیف کنم :
اینجانب بعد از کنده شدن از روی زین دوچرخه ، همچنان که به انتهای کوچه نزدیک می شدم در هوا معلق هم می زدم . :31:دوچرخه نیز پشت سر من معلق میزد و پیش می آمد ! :5: خلاصه بعد از طی مصافتی بطول 20-30 متر ، منو دوچرخه از حرکت ایستادیم .
یه دقیقه طول کشید تا تونستم خودمو جمع و جور کنم و وایسم . بعد از اینکه تونستم وایسم دورو برمو نگاه کردمو دیدم که همه ی خانوم های ته کوچه دارن اینجوری نگام می کنن : :18:
منم برگشتم رو به اونا گفتم : هیچیم نشده به خدا ! تا یکم خاطر مخدششون رو تسلی داده باشم :27:
بعد هم سریع جنازه ی چرخ رو ورداشتم و از صحنه متواری شدم :31:

میبخشید اگه بی مزه بودن . یکم تمرین کنم سوتی های خوبی میدم :31:

به جمع ما خوش آمدی!!!:11:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

با اینکه 2 روز نبودم اما هیچ سوتی یافت نشد!:19::18:

ebicross
19-09-2008, 04:40
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.

alizshah
19-09-2008, 04:49
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.
جدی :27:
راستی بگو بیاد جنرال بزنیم ...
راستش گفتی رضا اشنا در اومد :10:
ازش بپرس تو مسابقات C&C 3
11 نشده بود ؟:10:

M.etallic.A
19-09-2008, 04:54
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.

نگفتی بزارید دستتونو ببوسم ؟ گذاشت ؟

nafe-bandar
19-09-2008, 05:53
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.


من اصولا میام اینجا میخونم و میخندم کمتر شده پست بدم ( 2 3 بار :31: )
این باحال بود

nafe-bandar
19-09-2008, 06:23
2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد :41: ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک :31:) :
آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست:10:
عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم:5:
چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم:21: بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . . :18:
خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( :31: ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد :42:

Eshghe_door
19-09-2008, 10:37
2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد :41: ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک :31:) :
آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست:10:
عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم:5:
چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم:21: بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . . :18:
خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( :31: ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد :42:

بد نبود

تمرین کنی و به حرفهای استادان گرام! گوش کنی پیشرفتم میکنی:27:

mehdi_360
19-09-2008, 10:57
دیروز توی خونه نشسته بودم داشتم آهنگ گوش میدادم که یه دفعه صدای زنگ در خونه اومد ما هم هیچوقت نمیرفتیم در رو باز کنیم دیروز غیرتمون گل کرد رفتیم دم در،در رو باز کردم یه آقایی بود با بابام کار داشت گفت بابات خونه است من هم گفتم آره یه لحظه گوشی خدمتتون:31::31::31:

M.etallic.A
20-09-2008, 16:06
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

huti_421
20-09-2008, 19:22
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

بسی خندیدیم و گرخیدیم :21:

Benygh
20-09-2008, 19:50
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
دمت گرم ! کیان کیوان و ... هر چی که هستی :دی
خیلی خندیدم :دی

Eshghe_door
20-09-2008, 21:20
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

بسی خندیدیم!

دمتون جیز:27:

nawid
20-09-2008, 22:47
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....


آقا عالی بود :10::46::27::11::40:

f22
20-09-2008, 22:52
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

اقا حال کردم دمت گرم.منم یه دوست دارم تو همین مایه ها خیلی جدی به معلما تیکه مینداخت.یه بار معلم ازش برسید خصوصیات قاضی چیه؟اینم گفت : باید سیبیل داشته باشه.:31:

devil_ff2008
20-09-2008, 23:11
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دمت گرم با این دوست باحالت

nafe-bandar
20-09-2008, 23:34
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....


واییییییییییییییییییییییی یی عجب چیزی بود
ایول مردیم بسکه خندیدیم

alizshah
21-09-2008, 00:07
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....


:27::27::27:

e.khafan!
21-09-2008, 00:10
بابا انقدر نقل قول نکنید !!!

من دیشب رفتم مهمونی ولی سوتی ندادم ، اگرم دادم خودم نفهمیدم ،

فقط به ××× بد جوری گیر دادم آخر سر دوتاشون گفتن ، ××× ( برای جلوگیری از انحراف دوستان ، همچنین زنده ماندن اینجانب همچنین ) ×××

ولی پس فردا رو بچسب ، اصل سوتی دادنه ، میام براتون تعریف میکنم :دی

اون پست ههم که شصت نفر نقل قول کردن کار استاد سوتی باز و عزیزمونه هم فوق العاده بود ، کلی حال کردم ، ایکاش من بودم میرفتم رو خط احمدی نژاد با این رفیق باحالت کل مینداختم :دی

omid81
21-09-2008, 00:16
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

من نخندیدم ولی حال کردم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از این دوستا کم پیدا میشن !

از دستش ندی ؟ ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

frnsh
21-09-2008, 02:36
دیشب چهار پنج تایی بچه ها با هم نشسته بودیم.
یکی از بچه ها حرف از بازی جنرال زد و گفت من (یعنی خودش) انقدر جنرال بازی کردم دیگه بهم میگن رضا جنرال
اون یکی گفت خداییش کانتر برین جمع کنید من امیر کانترم
منم اومدم یه چیزی بگم گفتم منم ابی ساکرم.
یهو همه خندیدن. منظورم Soccer یا همون PES2008 خودمون بود.
شاید باورتون نشه ولی دیشب بابام اومد تو خوابم گفت صابر سوتی دادی.

خیلی باحال بود!! :27:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


2 3 بار سوتی نوشتیم کسی خوشش نیومد :41: ایندفعه هم میگیم ولی دیگه اینجا پیدامون نمیشه( چاخان دادم در حد پارالمپیک :31:) :
آقا با اجازتون این تابستونه علاقه ی ما به موسیقی زیادی گل کرد که نمیشه جمعش کرد تا ساعت 12 1 شب صدای سپیکر کلس ( خیلی بلنده )
بعد یه روز مامانم رفت بیرون بعد ما اومدیم تو این فرصت فیض صدای فول رو ببریم بعد همینطور داشتیم واسه خودمون گوش میکردیم ییهویی دیدم 1 2 ساعت شد کسی نیمد ( فک کنم همه آخرش رو فهمیدن ) رفتیم چراغ دمه در رو روشن کنم دیدم مامانم دراز کشیده بعد دویدم ضبط کم کردم. خوشبختانه خطر از بیخ گوشمون گذشت

من با اجازتون وقتی میرم تو حس موزیک پوزیک دیگه در آوردنش مثل جدا کردن ایناست:10:
عادت کردم وقتی میخوام برم اتاق بغلی پیش مامان بابا چای بخورم یا چیز دیگه صدا رو بلند میکنم که فیض لازمه رو اوجا هم ببریم:5:
چون من سایت موزیک دارم موزیک هایی که فک می کنم میترکونه رو خواه یا نا خواه باید دانلود کنم بعد همشم قاطی پاطی میریزم یه فایل
بعد ما مثل همیشه پلی زدیم و رفتیم تو حس صدام زدن بیا چای یا چیزی بخور واسه عصرونه. صداشو بلند کردیم رفتیم واسه چای بسکوییت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد ما داشتیم از اونور از تی وی میخندیدیم از اینور فاز موزیک میگرفتیم:21: بعد یهو شنیدم پلیر با کمال بد شانسی من فرمودند:
این ورژن 2 دیس ساسی مانکنه . . . . :18:
خودتون که از محتوای دیس و بشقاب ( :31: ) خبر دارید چای انداختیم ( سریع گذاشتیم زمین) رفتیم واسه موزیکه قطعش کردم شانس اوردم زیاد گندش در نیمد :42:

پیشرفت میکنی! :11: (من استعداد میبینم!:31:)


این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی قشنگ بود!! چند وقت بود سوتی خیلی خنده دار نخونده بودم! دمت کیلوگرم! (به قول یکی!)

من نخندیدم ولی حال کردم ! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


از این دوستا کم پیدا میشن !

از دستش ندی ؟ ... [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

کاش نصیب ما هم میشد!! واقعا هم جک متحرکه!! :27::21:

2 تا سوتی بیمزه:
سوار ماشین بودیم و من داشتم میروندم!! :31: بعد داداشم گفت بپیچ تو این کوچه و منم پیچیدم. یهو دیدم هر چی ماشینه داره میاد طرفم! :18: یهو به داداشم گفتم چرا اینا اینوری میان؟ گفت: اشکال نداره. حتما کارشون اینوریه دیگه!:27: بهد که رفتیم جلوتر دیدیم ماشینها همه لونوری پارک کردن!!:18: بعد به کم کوچه گشاد شد و من علامت یه طرفه دیدم!!! :18: از اونجایی که من (با این سن) گواهینامه ندارم داداشم تندی جاشو با من عوض کرد!:31:

داشتم با چند تا از دوستام sms بازی میکردم که یهو یه sms بد رو برای بابام فرستادم!:18::19:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] (ادامه مطلب رو کاملا بیخیال!!)

amirtoty
21-09-2008, 02:53
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد.... همه واسه این سوتی یک نظری دادن! منم اومدم یک چیزی بگم دیگه :31:
راستی این کجاش ســـوتی بود ؟؟؟ :18: بیشتر شبیه داستان میخورد ! :27:

vahid_vaezinia
21-09-2008, 03:01
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....

بسی خندیدیم !

bahdar
21-09-2008, 09:09
این سوتی نیست ولی سوژه خنده جالبیه...

جریان اینه که من و یکی از دوستام ( جوک متحرک ) امروز صبح با هم بودیم. تو اتوبوس نشسته بودیم تقریبا هم شلوغ بود. پشت سر ما یه پسر جوون بود که داشت بلند بلند با موبایل حرف میزد.از اینهایی که تو مکانهای عمومی با موبایل بلند حرف میزنن تا بقیه هم بشنون و چپ و راست چاخان میبندن. قسمتی از حرفهای این آقا که با صدای بلند میگفت طوری که تو کل اتوبوس شنیده میشد : حامد جان امروز تولد منه... به همه عوامل فروش و توزیع کننده ها در سطح کشور اعلام کن به مناسبت تولد من 5 درصد تخفیف داریم. راستی دیروز برات یه محموله فرستادم اگر کمه بگو سه تا تریلی دیگه بفرستم. میخوام تو سطح کشور تمام عوامل فروشمون رو لیست کنم و برات بفرستم .... خلاصه چپ و راست میگفت سطح کشور و بلند بلند لفظ قلم خالی میبست. حالا من و دوستم برمیگشتیم پشت سر و نگاه میکردیم میدیدم یارو یه شلوار لی خمره ای پوشیده با کتونی سفید و پیرن بنفش رنگ و ....
خلاصه سرتون رو درد نیارم ول کن نبود یه ریز داشت حرف میزد تا اینکه دوستم یهو گوشی رو گذاشت دم گوشش و با صدای بلند شروع کرد حرف زدن . عین حرفاش رو مینویسم : سلام کوفی عنان... چطوری پسر ؟ آخ ببخشید حواسم نبود رئیس سازمان عوض شد. شرمنده. سلام برسون خداحافظ.... دوباره مثلا شماره گرفت و گوشی رو گذاشت دم گوشش... سلام بان کی مون... خوبی ؟ چه خبر از سازمان ملل... خوش میگذره ؟ راستی آبدارخونه سازمان رو کاشی کردید ؟ ساختمان ژنو هم یه کم تعمیرات میخواست. سریع انجام بدید. بان کی مون جان یه چیز دیگه. هفته بعد این محمود ما میاد طرف شما... هواشو داشته باشید. قربان تو ... کاندولیزا رایس رو از طرف من ببوس. خداحافظ..... میخوام صحنه اتوبوس رو براتون توصیف کنم ولی نمیشه. در همین حد بگم کل ملت داشتن غش میکردن از خنده... اون یارو هم بدجوری ضایع شده بود ایستگاه بعدی پیاده شد.... خلاصه همه میخندیدن ... خیلی باحال بود.... جالب این بود که دوستم خودش اصلا نمیخندید و کاملا جدی با تلفن حرف میزد....
بسی عالی ... :دی

Ni_nigc
21-09-2008, 10:28
جالب بود دی:

rezahp2 تو ار Feb2005 تا حالا چی کار می کنی که فقط 41 پست داری ؟
فقط تو متفرقه می چرخی ؟ :قی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

vahid78
21-09-2008, 11:52
بابام بهم گفت برو شلوارم را دادم تنگ كنند برو بگير گفتم رو چشم كليد ماشين را به زور گرفتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و رفتم اونجا ديدم پسره كه شلوار اينا تنگ ميكنه نيست گفتم برم اونطرف مغازه شايد اونجا باشه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفتم اونور ديدم عده كثيري از مونث الجنس اونجا جمع شدن[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به خودم گفتم چه خبره رفتم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] جلو ...........WoW..............ديدم لباس زير زنانه و اين اتو آشغالا حراجه همون جا عرق شرم بر پيشاني ما جاري شد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] يعني اگه فرار نكرده بودم الان تو بيمارستان بودم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داشتم اون دستما گچ ميگرفتم![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mid1385
21-09-2008, 22:30
به نقل از يه سايت ديگه :
يه بار سر كلاس نشسته بوديم وخيلي شلوغ ميكرديم يهو معلم كه خيلي عصباني شده بود فرياد زد : اينقدر حرف نزنيد توله سگا من جاي باباتونم!

M.etallic.A
22-09-2008, 00:12
امروز داشتم تو یه پیاده رو خلوت قدم میزدم. یهو دیدم یکی از پشت سر صدا میکنه عمو... عمو ... منم برگشتم دیدم کسی پشت سرم نیست کله مو اینور اونور چرخوندم ببینم کیه ... جاتون خالی دیدم بالای سرم طبقه اول یه آپارتمان از پنجره یه دختره خوشگل وایساده کنار پنجره.... گفتم جون دلم بفرمایید... دیدم میخنده... بعد یه بچه رو بغل کرد آورد لب پنجره به بچه گفت ایناهاش عمو رو نگا کن اگه شیطونی کنی به عمو میگم دعوات کنه... و بعدش من ترجیح دادم به قدم زدنم ادامه بدم.

sina_f
22-09-2008, 00:34
امروز بای تا ساعت 2 می رفتم آموزشگاه رانندگی تا ساعت 1:59 داشتم Most Wanted بازی می کردم.
پدرجان هم گیر داد که برو.دیرت میشه.همون موقع پلیس گذاشت دنبالم دیرم هم شده بود دیگه پلیس ما رو گرفت و ماشین 30000 توقیف شد.
رفتم آموزشگاه که منشیه پرونده رو تیک بزنه دیدم داره می خنده!!!
گفتم چی شده؟
گفت چرا زود تشریف اوردین الان ساعت 1 است!!مگه نمی دونید ساعتا رو کشیدن عقب!!!
بازم داشت میخندید.
می خواستم بگم من الان 30000 باختم تو داری می خندی باید.....
یارو گفت امروز شما 10 امین نفرین که سوتی دادین.
منم اومدم بیرون که بیشتر از این ضایع نشه.

frnsh
22-09-2008, 01:23
امروز بای تا ساعت 2 می رفتم آموزشگاه رانندگی تا ساعت 1:59 داشتم Most Wanted بازی می کردم.
پدرجان هم گیر داد که برو.دیرت میشه.همون موقع پلیس گذاشت دنبالم دیرم هم شده بود دیگه پلیس ما رو گرفت و ماشین 30000 توقیف شد.
رفتم آموزشگاه که منشیه پرونده رو تیک بزنه دیدم داره می خنده!!!
گفتم چی شده؟
گفت چرا زود تشریف اوردین الان ساعت 1 است!!مگه نمی دونید ساعتا رو کشیدن عقب!!!
بازم داشت میخندید.
می خواستم بگم من الان 30000 باختم تو داری می خندی باید.....
یارو گفت امروز شما 10 امین نفرین که سوتی دادین.
منم اومدم بیرون که بیشتر از این ضایع نشه.

منم امروز با مامانم وقت دکتر داشتم. رفتیم گفت 1 ساعت زود اومدین!:19:

امروز با خواهرم سوار تاکسی بودیم. من میخواستم یه فایلی رو برای خواهرم بلوتوث کنم. اومدم سرچ کنم ارور داد که یافت نشد. (خواهرم هنوز روشن نکرده بود) بعد یارو راننده هه که صدای ارورم رو شنیده بود گوشیشو در اورد از جیبش یه نگاهی کرد دوباره کرد تو جیبش. بعد برگشت و یه نگاهی از نوع شرمندگی به ما کرد و به رانندگیش ادامه داد!
با خواهرم رفتیم مغازه. داشت یه روسری و دو تا جوراب میخرید. به من گفت: فرنوش 400 تومن با دو هفته میشه چند تا؟!!! من و مغازه داره اینطوری شدیم: :18:
داشتیم از پیاده رو میرفتیم من داشتم با گوشیم به یه دوستم sms میدادم. سرم پایین بود. بعد دیدم اگه جاخالی ندم هرچی آدم اونجاس میاد تو شیکم من! بعد به خواهرم گفتم: چرا اینا اینطوری راه میرن؟ خواهرم گفت: خوبی؟:18:
دیروز خواهرم زنگ زد به دکتر دندون پزشک که قرار بود بره. بعد گفته بود: خانوم اگه میشه وقت منو بندازین فردا. زنه گفته: برای چی بوده؟ خواهرم گفت: آخه گرفتارم. نمیتونم بیام!!!! زنه زده بود زیر خنده!!!! بعد گفت: مشکل دندونتون چی بوده؟:27:

Doctor.Freeman
22-09-2008, 03:41
این سووتی نیست . ولی جالبه :
دیرووز اومدم ماشینو بیارم بیروون . در خونه به طرفه بیرون باز میشه . باد زد در بسته شد آینه گیر کرد هل شدم گاز دادم بقل ماشین خرد به در قر شد . کمک فنرشم ..... شده فرمووون به سمته چپ نمیچرخه . قراره 3 شنبه با جرثقیل ماشینو ببرن تعمیر
:9::37:

M.etallic.A
22-09-2008, 11:51
این سووتی نیست . ولی جالبه :
دیرووز اومدم ماشینو بیارم بیروون . در خونه به طرفه بیرون باز میشه . باد زد در بسته شد آینه گیر کرد هل شدم گاز دادم بقل ماشین خرد به در قر شد . کمک فنرشم ..... شده فرمووون به سمته چپ نمیچرخه . قراره 3 شنبه با جرثقیل ماشینو ببرن تعمیر
:9::37:

خسته نباشی... یکی ندونه فکر میکنه با کامیون تصادف کردی :دی

sina1415
22-09-2008, 14:37
:21:یه خاطره جالب
نقل از یکی دوستام

یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد و یکی از بچه ها که ادعا می کرد می تونه روح اظهار کنه یه تیکه مقوا اورد و حروف الفبا رو روش نوشت و یه استکان هم گذاشت رو مقوا و به ما گفت انگشتاتون رو بگیرید طرف استکانه و خودش شرو ع کرد به ورد خوندن ( به ما می گفت من روح اظهار می کنم) اون وقت می بیننین چه جور با سوالاتی که من ازش می کنم با حرکت دادن استکان و رفتن رو حروف جوابمو میده .:27:

خلاصه ما همگی هم ( 6 نفر بودیم ) حسابی ترسیده بودیم . خلاصه هر کاری کرد روحه ظاهر نشد که نشد:18:

چند روز بعدش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم که سربه سر همون رفیقمون بزاریم .:46::31:

اومدیم ( من و دوستم چی کار کردیم :21::21::21::21::

تو اتاقمون یه کمد بود ما هم چند تا شیشه نوشابه گذاشتیم بالای کمد و به همشون بند وصل کردیم و بند رو اوردیم وسط اتاق ....:21::21:

بعد بچه ها رو صدا زدیم که بیاین حدود 7 نفری جمع شدم ( اون طرف هم که ادعاش می شد بود ). ولش یه نیم ساعتی درباره جن صحبت کردیم تا فضا حسابی مخوف بشه بعدش..:21::21:

خلاصه من گفتم می خوام روح اظهار کنم .یه تکه مقوا اوردم و مثل مراحل قبل - چراغ هم خاموش کردیم و رفتیم تو حس یه چند دقیقه ای که گذشت و بچه ها همه تو حس بودن و حسابی سکوت حکمفرما بود:21: . من گفتم ایا روحی در این اتاق وجود دارید اگر هست یه علامتی بدهد ( 3 بار اینو تکرار کردم با هماهنگی رفیقم )
خلاصه تا اینو رو تکرار کردم دوستم یه دفعه بند ها رو کشید و شیشه نوشابه ها افتاد رو کمد اهنی و تو اون سکوت چه صدایی می داد .
باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن:11::11:

eshghe eskate
22-09-2008, 14:44
:21:یه خاطره جالب
نقل از یکی دوستام

باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن:11::11:
خیلی این تیکش جالب بود آقا.دمتون اساسی گرم:31:

Saeed_TnT
22-09-2008, 14:45
یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد
اظهار نه احضار:31:

sina1415
22-09-2008, 14:50
جون تو هر چی فکر کردم یادم نمی اومد که احضار هست ( شک هم کردم که اظهار نیست )

همه کلمه های این چونینی رو سر هم کردم ولی احضار توش نبود

خوب اینم سوتی

sagh_moha
22-09-2008, 15:03
داشتیم با داداشم دم مغازه (سوپر مارکت) قیمت اجاره و رهن حرف میزدیم که فلان مغازه 4 میلیون اجاره میده فلانی 20 میلیون رهن میده و ... یه خانمی گفت این جنس ها که خریدم چند شد , داداشم همین جور که داشت حرف میزد حساب کرد و گفت قابلی نداره , میشه هفت میلیون و ... یهو زنه رنگ از روش پرید ....

sabasistem_co
22-09-2008, 15:10
:21:یه خاطره جالب
نقل از یکی دوستام

یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد و یکی از بچه ها که ادعا می کرد می تونه روح اظهار کنه یه تیکه مقوا اورد و حروف الفبا رو روش نوشت و یه استکان هم گذاشت رو مقوا و به ما گفت انگشتاتون رو بگیرید طرف استکانه و خودش شرو ع کرد به ورد خوندن ( به ما می گفت من روح اظهار می کنم) اون وقت می بیننین چه جور با سوالاتی که من ازش می کنم با حرکت دادن استکان و رفتن رو حروف جوابمو میده .:27:

خلاصه ما همگی هم ( 6 نفر بودیم ) حسابی ترسیده بودیم . خلاصه هر کاری کرد روحه ظاهر نشد که نشد:18:

چند روز بعدش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم که سربه سر همون رفیقمون بزاریم .:46::31:

اومدیم ( من و دوستم چی کار کردیم :21::21::21::21::

تو اتاقمون یه کمد بود ما هم چند تا شیشه نوشابه گذاشتیم بالای کمد و به همشون بند وصل کردیم و بند رو اوردیم وسط اتاق ....:21::21:

بعد بچه ها رو صدا زدیم که بیاین حدود 7 نفری جمع شدم ( اون طرف هم که ادعاش می شد بود ). ولش یه نیم ساعتی درباره جن صحبت کردیم تا فضا حسابی مخوف بشه بعدش..:21::21:

خلاصه من گفتم می خوام روح اظهار کنم .یه تکه مقوا اوردم و مثل مراحل قبل - چراغ هم خاموش کردیم و رفتیم تو حس یه چند دقیقه ای که گذشت و بچه ها همه تو حس بودن و حسابی سکوت حکمفرما بود:21: . من گفتم ایا روحی در این اتاق وجود دارید اگر هست یه علامتی بدهد ( 3 بار اینو تکرار کردم با هماهنگی رفیقم )
خلاصه تا اینو رو تکرار کردم دوستم یه دفعه بند ها رو کشید و شیشه نوشابه ها افتاد رو کمد اهنی و تو اون سکوت چه صدایی می داد .
باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن:11::11:

بابا ایول . دمتون گرم . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] یکی آب بیاره واسم

ebicross
22-09-2008, 15:16
جدی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif
راستی بگو بیاد جنرال بزنیم ...
راستش گفتی رضا اشنا در اومد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](16).gif
ازش بپرس تو مسابقات C&C 3
11 نشده بود ؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](16).gif
نه بابا هیچی بارش نیست. از خودم میخوره.

نگفتی بزارید دستتونو ببوسم ؟ گذاشت ؟
گفتم. اما دستش تو دماغش بود حالم بد شد
__________________________________________________ ___
این بچه خواهرم مبینا رو ثبت نام مهد کردیم. بعد گفتن باید تست انگل بگیریم.
رفتیم و یک قوطی دادن. بچه خواهرم گفت این چیه؟
گفتم اقای دکتر گفته مبینا باید اینو واسمون پر چیز کنه تا من(منظور دکتره) بخورم ببینم اگر خوشمزه بود بری مهد.
خلاصه اولیشو که بردیم بدیم مبینا هم اومد تو.
منشیه یک قوطی دیگه برای نوبت دوم داد.
مبینا یهو گفت: من میدونم این چیه. داییم گفته باید بدیم اقای دکتر بخوره. اگر خوشمزه بود من برم مهد.
یهو دکتره قرمز شد و منشی هم زد زیر خنده.
منم دست مبینا رو گرفتم و فرااااااااااااااار...
_________________________
سوتی دوم آزمایش انگل:
این قوطیه (نوبت سومش) توش پر بود.
پسر عموم دید گفت این چیه؟ آخه تو پلاستیک بود گذاشته بودم رو میز تا برم بدم.
منم بهش گفتم اینا تیر تفنگ بادیه مگه نمیبینی؟ میخوام بعد افطار بریم تیر بزنیم.
پسر عموم ذوق کرد تو یک حرکت انتحاری درش رو باز کرد و محتویاتش به صورت یک تیکه افتاد کف دستش.
جالب اینکه نفهمید چیه و وقتی کف دستش بود میپرسید اینا چیه؟؟؟
من رو زمین افتاده بودم داشتم از خنده پر پر میزدم. مامانم رفت نجاتش داد.
_______________________________________
موقع تحویل قوطی شماره ی 3؛ بی اختیار به منشی گفتم نوش جان
اونم در جواب گفت ممنون. بعدش حالیش شد چی شده. ولی طفلک خندید هیچی نگفت.
_______________________________________
سوتی آخر:
دیروز با دوستم طبیعی از سوپر مارکت ساندیس خریدیم و خوردیم. بعدش متوجه گندش شدیم.

Doctor.Freeman
22-09-2008, 15:39
خسته نباشی... یکی ندونه فکر میکنه با کامیون تصادف کردی :دی

مگه اونایی که نمیدونستن چی فکر میکردن . زنگ زدم نمایندگی تعریف کردم یارو گفت : شاخ به شاخ کردی ... ! :41:

Doctor.Freeman
22-09-2008, 15:43
___________
سوتی آخر:
دیروز با دوستم طبیعی از سوپر مارکت ساندیس خریدیم و خوردیم. بعدش متوجه گندش شدیم.

اینو من نگرفتم ( گندش ؟؟) یعنی چی ؟ :20:

masoudtr
22-09-2008, 16:06
اینو من نگرفتم ( گندش ؟؟) یعنی چی ؟ :20:
ماه رمضون دیگه

M.etallic.A
22-09-2008, 22:20
:21:یه خاطره جالب
نقل از یکی دوستام

یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد و یکی از بچه ها که ادعا می کرد می تونه روح اظهار کنه یه تیکه مقوا اورد و حروف الفبا رو روش نوشت و یه استکان هم گذاشت رو مقوا و به ما گفت انگشتاتون رو بگیرید طرف استکانه و خودش شرو ع کرد به ورد خوندن ( به ما می گفت من روح اظهار می کنم) اون وقت می بیننین چه جور با سوالاتی که من ازش می کنم با حرکت دادن استکان و رفتن رو حروف جوابمو میده .:27:

خلاصه ما همگی هم ( 6 نفر بودیم ) حسابی ترسیده بودیم . خلاصه هر کاری کرد روحه ظاهر نشد که نشد:18:

چند روز بعدش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم که سربه سر همون رفیقمون بزاریم .:46::31:

اومدیم ( من و دوستم چی کار کردیم :21::21::21::21::

تو اتاقمون یه کمد بود ما هم چند تا شیشه نوشابه گذاشتیم بالای کمد و به همشون بند وصل کردیم و بند رو اوردیم وسط اتاق ....:21::21:

بعد بچه ها رو صدا زدیم که بیاین حدود 7 نفری جمع شدم ( اون طرف هم که ادعاش می شد بود ). ولش یه نیم ساعتی درباره جن صحبت کردیم تا فضا حسابی مخوف بشه بعدش..:21::21:

خلاصه من گفتم می خوام روح اظهار کنم .یه تکه مقوا اوردم و مثل مراحل قبل - چراغ هم خاموش کردیم و رفتیم تو حس یه چند دقیقه ای که گذشت و بچه ها همه تو حس بودن و حسابی سکوت حکمفرما بود:21: . من گفتم ایا روحی در این اتاق وجود دارید اگر هست یه علامتی بدهد ( 3 بار اینو تکرار کردم با هماهنگی رفیقم )
خلاصه تا اینو رو تکرار کردم دوستم یه دفعه بند ها رو کشید و شیشه نوشابه ها افتاد رو کمد اهنی و تو اون سکوت چه صدایی می داد .
باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن:11::11:
ایول خیلی باحال بود..

M.etallic.A
22-09-2008, 22:22
نه بابا هیچی بارش نیست. از خودم میخوره.

گفتم. اما دستش تو دماغش بود حالم بد شد
__________________________________________________ ___
این بچه خواهرم مبینا رو ثبت نام مهد کردیم. بعد گفتن باید تست انگل بگیریم.
رفتیم و یک قوطی دادن. بچه خواهرم گفت این چیه؟
گفتم اقای دکتر گفته مبینا باید اینو واسمون پر چیز کنه تا من(منظور دکتره) بخورم ببینم اگر خوشمزه بود بری مهد.
خلاصه اولیشو که بردیم بدیم مبینا هم اومد تو.
منشیه یک قوطی دیگه برای نوبت دوم داد.
مبینا یهو گفت: من میدونم این چیه. داییم گفته باید بدیم اقای دکتر بخوره. اگر خوشمزه بود من برم مهد.
یهو دکتره قرمز شد و منشی هم زد زیر خنده.
منم دست مبینا رو گرفتم و فرااااااااااااااار...
_________________________
سوتی دوم آزمایش انگل:
این قوطیه (نوبت سومش) توش پر بود.
پسر عموم دید گفت این چیه؟ آخه تو پلاستیک بود گذاشته بودم رو میز تا برم بدم.
منم بهش گفتم اینا تیر تفنگ بادیه مگه نمیبینی؟ میخوام بعد افطار بریم تیر بزنیم.
پسر عموم ذوق کرد تو یک حرکت انتحاری درش رو باز کرد و محتویاتش به صورت یک تیکه افتاد کف دستش.
جالب اینکه نفهمید چیه و وقتی کف دستش بود میپرسید اینا چیه؟؟؟
من رو زمین افتاده بودم داشتم از خنده پر پر میزدم. مامانم رفت نجاتش داد.
_______________________________________
موقع تحویل قوطی شماره ی 3؛ بی اختیار به منشی گفتم نوش جان
اونم در جواب گفت ممنون. بعدش حالیش شد چی شده. ولی طفلک خندید هیچی نگفت.
_______________________________________
سوتی آخر:
دیروز با دوستم طبیعی از سوپر مارکت ساندیس خریدیم و خوردیم. بعدش متوجه گندش شدیم.

ابی حون غش کردیم از خنده :دی...

senjin
22-09-2008, 22:39
منم یه سوتی دادم ولی جدی نگیرین اون لحظه تو باغ نبودم .
یکی دو سال پیش وقی داشتم میومدم ایران تو گمرک دریایی کیش رفتم پاسپورتم رو دادم به یاره طرف چنتا سوال پرسید یه چنتا چیز گفتو پاسپورتو پس داد اومدم برم سرمو انداختم پایین مامورم دستشو کشید برای پاسپورت نفر بعد که من یهو فکر کردم میخواد دست بده............یهو برگشتم عقب دست یارو رو گرفتم و چون سرم پایین بود نفهمیدم چه خبره چند ثانیه همین طوری دست یارو گرفته بودم مردمم منو هاجو واج نگاه میکردن . تا ماموره گفت نفر بعد که دو قرونیم افتاد و در رفتم .بیمزه بود نه

frnsh
23-09-2008, 00:45
:21:یه خاطره جالب
نقل از یکی دوستام

یکی از دوستام می گفت زمان دانشجویی (2 سال پیش ) تو خوابگاه و تو اتاق ما بحث اظهار روح شد و یکی از بچه ها که ادعا می کرد می تونه روح اظهار کنه یه تیکه مقوا اورد و حروف الفبا رو روش نوشت و یه استکان هم گذاشت رو مقوا و به ما گفت انگشتاتون رو بگیرید طرف استکانه و خودش شرو ع کرد به ورد خوندن ( به ما می گفت من روح اظهار می کنم) اون وقت می بیننین چه جور با سوالاتی که من ازش می کنم با حرکت دادن استکان و رفتن رو حروف جوابمو میده .:27:

خلاصه ما همگی هم ( 6 نفر بودیم ) حسابی ترسیده بودیم . خلاصه هر کاری کرد روحه ظاهر نشد که نشد:18:

چند روز بعدش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم که سربه سر همون رفیقمون بزاریم .:46::31:

اومدیم ( من و دوستم چی کار کردیم :21::21::21::21::

تو اتاقمون یه کمد بود ما هم چند تا شیشه نوشابه گذاشتیم بالای کمد و به همشون بند وصل کردیم و بند رو اوردیم وسط اتاق ....:21::21:

بعد بچه ها رو صدا زدیم که بیاین حدود 7 نفری جمع شدم ( اون طرف هم که ادعاش می شد بود ). ولش یه نیم ساعتی درباره جن صحبت کردیم تا فضا حسابی مخوف بشه بعدش..:21::21:

خلاصه من گفتم می خوام روح اظهار کنم .یه تکه مقوا اوردم و مثل مراحل قبل - چراغ هم خاموش کردیم و رفتیم تو حس یه چند دقیقه ای که گذشت و بچه ها همه تو حس بودن و حسابی سکوت حکمفرما بود:21: . من گفتم ایا روحی در این اتاق وجود دارید اگر هست یه علامتی بدهد ( 3 بار اینو تکرار کردم با هماهنگی رفیقم )
خلاصه تا اینو رو تکرار کردم دوستم یه دفعه بند ها رو کشید و شیشه نوشابه ها افتاد رو کمد اهنی و تو اون سکوت چه صدایی می داد .
باید اونجا بودین و می دیدین هر کی از یه طرف فرار می کرد .

یکی می گفت یا امام زمان - یکی سجده کرده بود و می گفت توبه خدایا.... خلاصه یه اوضاعی بود ( کل خوابگاه بیدار شدن )

و من و دوستم هم مرده بودیم از خنده ........

بعد از روشن شدن ماجرا توسط ما - چندتاشون باهمون قهر کردن:11::11:

خیلی قشنگ بود من که مردم از خنده! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] چه پاکار!! :31:


نه بابا هیچی بارش نیست. از خودم میخوره.

گفتم. اما دستش تو دماغش بود حالم بد شد
__________________________________________________ ___
این بچه خواهرم مبینا رو ثبت نام مهد کردیم. بعد گفتن باید تست انگل بگیریم.
رفتیم و یک قوطی دادن. بچه خواهرم گفت این چیه؟
گفتم اقای دکتر گفته مبینا باید اینو واسمون پر چیز کنه تا من(منظور دکتره) بخورم ببینم اگر خوشمزه بود بری مهد.
خلاصه اولیشو که بردیم بدیم مبینا هم اومد تو.
منشیه یک قوطی دیگه برای نوبت دوم داد.
مبینا یهو گفت: من میدونم این چیه. داییم گفته باید بدیم اقای دکتر بخوره. اگر خوشمزه بود من برم مهد.
یهو دکتره قرمز شد و منشی هم زد زیر خنده.
منم دست مبینا رو گرفتم و فرااااااااااااااار...
_________________________
سوتی دوم آزمایش انگل:
این قوطیه (نوبت سومش) توش پر بود.
پسر عموم دید گفت این چیه؟ آخه تو پلاستیک بود گذاشته بودم رو میز تا برم بدم.
منم بهش گفتم اینا تیر تفنگ بادیه مگه نمیبینی؟ میخوام بعد افطار بریم تیر بزنیم.
پسر عموم ذوق کرد تو یک حرکت انتحاری درش رو باز کرد و محتویاتش به صورت یک تیکه افتاد کف دستش.
جالب اینکه نفهمید چیه و وقتی کف دستش بود میپرسید اینا چیه؟؟؟
من رو زمین افتاده بودم داشتم از خنده پر پر میزدم. مامانم رفت نجاتش داد.
_______________________________________
موقع تحویل قوطی شماره ی 3؛ بی اختیار به منشی گفتم نوش جان
اونم در جواب گفت ممنون. بعدش حالیش شد چی شده. ولی طفلک خندید هیچی نگفت.
_______________________________________
سوتی آخر:
دیروز با دوستم طبیعی از سوپر مارکت ساندیس خریدیم و خوردیم. بعدش متوجه گندش شدیم.

خیلی باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


منم یه سوتی دادم ولی جدی نگیرین اون لحظه تو باغ نبودم .
یکی دو سال پیش وقی داشتم میومدم ایران تو گمرک دریایی کیش رفتم پاسپورتم رو دادم به یاره طرف چنتا سوال پرسید یه چنتا چیز گفتو پاسپورتو پس داد اومدم برم سرمو انداختم پایین مامورم دستشو کشید برای پاسپورت نفر بعد که من یهو فکر کردم میخواد دست بده............یهو برگشتم عقب دست یارو رو گرفتم و چون سرم پایین بود نفهمیدم چه خبره چند ثانیه همین طوری دست یارو گرفته بودم مردمم منو هاجو واج نگاه میکردن . تا ماموره گفت نفر بعد که دو قرونیم افتاد و در رفتم .بیمزه بود نه

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نه قشنگ بود!! تو اون لحظه اگه من بودم این شکلی میشدم: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بعد ماموره به اتفاق مردم اینطوری: :18::13:

sada
23-09-2008, 09:46
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

alborz_k
23-09-2008, 13:36
:18:
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.


همون جور با سر اومدی زمین؟؟؟؟:18:
هنوز زنده ای؟؟؟:18:
بیشتر مراقب خودت باش:31: تو بالاخره کار دست خودت می دی:31:

Vahid67
23-09-2008, 14:14
من زیاد سوتی نمیدم ولی همیشه این تاپیک رو می خونم
خاطره :
امروز که داشتیم من و رفیقم به آقای قالیباف تو متر کردن خیابونا کمک می کردیم یه صحنه جالب دیدیم.....
صحنه رو اینجوری تصور کنین که یه دونه تیر چراغ برق وسط پیاده رو و یه مادر و بچه که دست هم رو گرفتن و دارن تو پیاده رو راه میرن
این مامانه دقیقاً مماس تیر چراغ برق رد شد بچه هم با مخ رفت تو تیر چراغ برق ولو شد وسط خیابون منو رفیقم هم از خنده داشتیم میمردیم .....

ببخشید اگه بلد نیستم قشنگ تعریف کنم...

f22
23-09-2008, 15:12
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

این عکستو باید بذاری تو تاپیک شکار لحضه ها :27::21:

Hamed-Beckham
23-09-2008, 15:21
با سلام .
راستش خیلی دوست دارم همه ی سوتی هامو بنویسم ولی حیف که خدمت سربازی نمی زاره :31:
اینم یه سوتی از مدیران سایت ! :

بدون شرح :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

alil1369
23-09-2008, 18:01
سلام
این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!
حبیب کیه !!
بابا حبیب خواننده !!!!!
اومده اینجا چیکار ( من قبلا شنیده بودم یکی از خواننده های اون طرفی اومده ایران )
ولی با خودم گفتم حبیب که نمیتونه بیاد !!! محمد خردادیان اومد اونطوری شد حبیب بیاد که یه جایی ش پاره میشه !!!
جالب شد برام رفتم جلوتر مگه راه بود !!
خیلی صحنه باحالی بود همه دخترا داشتن با موبایل حرف میزدن یکی میگفت مامان پاشو بیا عشقت :40: اومده ایران ، اون یکی میگفت سریع پاشو بیا من نگه ش میدارم تا تو برسی به مژگان و پریسا هم زنگ بزن
یکی حالش بد شده بود
داستانی بود !! جای گشت ارشاد و درشهر خالی
خیلی جای(منطقه) باحالی بود جای همگی خالی
چه خبر بود حیف که M600 دم دوربین نداشت فیلم بگیرم براتون
انقدر خنده بودااااااا که نگو
به هر حال رفتم جلوتر دیدم بابا این که محمد پسرش هست !! حبیب کو پس :14:!!؟
دوباره از یکی دیگه پرسیدم گفت نه بابا شلوغش کردن فقط پسرشه :15: (منم شک کرده بودم که حبیب نمیتونه بیاد)
خلاصه من با محمد و پدرش یه بار اشنا و هم صحبت شدیم ( تو کنسرت دوبی ش من تو بک استیج بودم دعواش شد حبیب با یکی از مسولای اونجا سر ساعت ورود و اجراش خلاصه یه دوربین دادن دست ما گفتن برو ازش عکس بگیر حواسشو پرت کن شر رو کم کن :1:!! )
خلاصه .........
برگردیم تو شهرک !!
هیچی دیگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون :26:
دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون :18: اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه :42: !!
همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا):27:

پایان

masoudtr
23-09-2008, 18:24
یعنی پسر حبیب اومده بود ایران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
تو فرودگاه نگرفته بودنش ؟
من که باور نمیکنم

M.etallic.A
23-09-2008, 18:48
سلام
این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!
حبیب کیه !!
بابا حبیب خواننده !!!!!
اومده اینجا چیکار ( من قبلا شنیده بودم یکی از خواننده های اون طرفی اومده ایران )
ولی با خودم گفتم حبیب که نمیتونه بیاد !!! محمد خردادیان اومد اونطوری شد حبیب بیاد که یه جایی ش پاره میشه !!!
جالب شد برام رفتم جلوتر مگه راه بود !!
خیلی صحنه باحالی بود همه دخترا داشتن با موبایل حرف میزدن یکی میگفت مامان پاشو بیا عشقت :40: اومده ایران ، اون یکی میگفت سریع پاشو بیا من نگه ش میدارم تا تو برسی به مژگان و پریسا هم زنگ بزن
یکی حالش بد شده بود
داستانی بود !! جای گشت ارشاد و درشهر خالی
خیلی جای(منطقه) باحالی بود جای همگی خالی
چه خبر بود حیف که M600 دم دوربین نداشت فیلم بگیرم براتون
انقدر خنده بودااااااا که نگو
به هر حال رفتم جلوتر دیدم بابا این که محمد پسرش هست !! حبیب کو پس :14:!!؟
دوباره از یکی دیگه پرسیدم گفت نه بابا شلوغش کردن فقط پسرشه :15: (منم شک کرده بودم که حبیب نمیتونه بیاد)
خلاصه من با محمد و پدرش یه بار اشنا و هم صحبت شدیم ( تو کنسرت دوبی ش من تو بک استیج بودم دعواش شد حبیب با یکی از مسولای اونجا سر ساعت ورود و اجراش خلاصه یه دوربین دادن دست ما گفتن برو ازش عکس بگیر حواسشو پرت کن شر رو کم کن :1:!! )
خلاصه .........
برگردیم تو شهرک !!
هیچی دیگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون :26:
دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون :18: اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه :42: !!
همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا):27:

پایان

میتونم حدس بزنم اون کم سنها داشتن چیکار میکردن :دی دخترن دیگه چه میشه کرد. راستی من جای تو بودم سریع زنگ میزدم به 110 و امر به معروف و گشت ارشاد و پلیس امنیت و وزارت اطلاعات و موبایل قاضی مرتضوی و سردار رادان و ......

neo_345
23-09-2008, 18:56
سلام
این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!یگه حجاب که وجود نداشت همه از خونه ها ریخته بودن اونجا ....... شانس نداریم اگه اونجا استخر بود قول میدادم همه با مایو و بیکینی میریختن بیرون :26:
دیگه فقط 2تا دختر باهاش بودن میدیدینشون :18: اینطوری میشدین !! کم سن بودن ولی ........(اصلا نمیشه توضیح داد) خدا رحم کنه :42: !!
همه از سرو کولش بالا میرفتن (ندید بدیدا):27:

پایان

اینو یا خود حبیب نوشته یا بچش آخه کی حبیب و محل می کنه جون مادرت :27:

M.etallic.A
23-09-2008, 19:00
اینو یا خود حبیب نوشته یا بچش آخه کی حبیب و محل می کنه جون مادرت

بابا میگه دختر بودن همشون... حبیب که خوبه... این افغانی اسمش چیه ولی ... اینم بیاد دخترا جون میدن براش :دی

Iman_m123
23-09-2008, 19:07
میتونم حدس بزنم اون کم سنها داشتن چیکار میکردن :دی دخترن دیگه چه میشه کرد. راستی من جای تو بودم سریع زنگ میزدم به 110 و امر به معروف و گشت ارشاد و پلیس امنیت و وزارت اطلاعات و موبایل قاضی مرتضوی و سردار رادان و ......

این قاضی کیه :18:
خیلی فامیلیش آشناست :19: :31:
این عمو منه :21:

alil1369
23-09-2008, 20:03
این افغانی اسمش چیه ولی ... اینم بیاد دخترا جون میدن براش :دی
ولی رو میگی دیگه :دی

منم برم ببینم میتونم ارش رو بگم بیاد تهران !!
فکر کنم کل دخترای تهران پاشن بیان !! اونجا که همه دیدن و براشون فرقی نمیکنه که تعریف میکنه همه جمع میشن دورش اینجا رو که دیگه .......... وای تلفن و بدین من زنگ بزنم
هرچی نباشه پسر عموشم !! :دی

nafe-bandar
23-09-2008, 20:17
سلام
این که میخوام یگم داستان ه و اصلا سوتی نیست ولی جالب ه !!

امروز داشتم تو شهرک ول میگشتم دیدم همه دخترا جمع شدن یه جا ،یه سری هم دارن میدون اونجا !!! همه جیغ و داد !!!
همه موبایلاشون تو دست فیلم ، عکس !!!!!!!
منو میگی گفتم یا دعوا س یا یه هنر پیشه ای چیزی دیدن !!!! (دخترای ندید بدید !!!بعضی اشون)
برام جالب شد رفتم جلو از یکی که پیشم بود پرسیدم چه خبره اونجا ؟
دختره با چه شوغ و حالی گفت نمیدونی حبیب ه !!!
حبیب کیه !!
بابا حبیب خواننده !!!!!
. . . . . . . . .

چاخان در حـــد المپیک ( در حال آپدیت به پارالمپیک )

eMer@lD
23-09-2008, 21:52
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.


سادا جان خیلی جالب بود

عکس هم خیلی به موقع گرفته شده
دستت درد نکنه :11:

ولی خداییش عجب شتابی داشتی ..
ممنون بابت عکس و آوردن لبخند بر لب دوستان
مرسی

alil1369
23-09-2008, 22:00
چاخان در حـــد المپیک ( در حال آپدیت به پارالمپیک )

هیچ جاشم چاخان نبود
کافی بری از مغازه دارای پاساژ گلستان بپرسی !!:19:

secretman
23-09-2008, 22:08
آقا یکی به ما بگه ما چرا سوتی نمیدیم؟

میام اینجا شما رو میبینم حسودیم میشه......![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

راستی اینجا کی بیشتر سوتی میده؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

گل مریم
23-09-2008, 22:28
!!!


به هر حال رفتم جلوتر دیدم بابا این که محمد پسرش هست !!

اتفاقا من دیشب شنیدم که محمد(پسرحبیب)دوتاعمل سنگین روی قلبش که ازکودکی مشکل داشته انجام داده به همین خاطرحتی خودحبیب هم کم پیداشده
منبع:علیرضاامیرقاسمی شبکه طپش

Eshghe_door
23-09-2008, 23:04
وای وای وای

تاپیک مشکوک به ترش!!!

sina1415
23-09-2008, 23:04
یه نفر فیلمتون کرده بوده

alil1369
23-09-2008, 23:36
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

چرا شیرجه زدی !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه از روش میخوای بپری تو استخر !!! :31:

sabasistem_co
23-09-2008, 23:54
من که هنوز نمی تونم باور کنم محمد پسر حبیب اوومده باشه ایران . تا ببیننش می گیرنش و دیگه معلوم نیست چه اتفاقی بیافته

تازه توی فرودگاه هم نگرفته باشنش بعدا که خبر به گوششون می رسید سریع میومدن و میگرفتنش .

یه چیزی بذار باور کنیم آخه .

sabasistem_co
24-09-2008, 00:06
بچه ها رفتم دنبال همین قضیه محمد حبیب ببینید چی پیدا کردم :18:


محمد پسر حبیب ، خواننده لس آنجلسی وارد ایران شد :18:

يک منبع آگاه از ورود يک خواننده لس آنجلسي به کشورمان خبر داد.


به گزارش سرويس سياسي برنا يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار برنا از ورود يکي از خواننده هاي معروف لس آنجلسي به نام م – م به کشورمان براي درمان و انجام عمل جراحي در يکي از بيمارستان هاي پايتخت خبر داد.

وي چندي پيش همراه خانواده اش در دبي به سر مي برد که ناگهان دچار ناراحتي قلبي شده و به دليل نبود پزشک حاذق در کشور امارات، تهران را براي مداواي خود در نظر مي گيرد که با موافقت سفارت ايران در دبي و وزارت امور خارجه کشورمان مجوز ورود به کشور را دريافت مي کنند.

بر اساس اين گزارش، سفارت ايران در دبي به شرط ظاهر نشدن وي در انظار عمومي، سياسي نکردن موضوع و عدم همراهي پدر وي به ايران حاضر به صدور رواديد براي سفر اين خواننده و مادرش به تهران مي شود.

گفتني است پدر اين خواننده نيز خود يکي از خواننده هاي معروف لس آنجلسي است که به خواندن ترانه هايي بر ضد نظام جمهوري اسلامي شهرت دارد.

اين گزارش مي افزايد، اين خواننده پس از ورود به کشورمان در يکي از بيمارستان هاي تهران بستري شده و تحت عمل جراحي قرار گرفته و پس از گذشت يک هفته از تاريخ بستري شدن از بيمارستان مرخص شده است.

لازم به ذکر است که روابط عمومي وزارت امور خارجه در گفتگو با خبرنگار برنا از ورود اين خواننده به کشورمان ابراز بي اطلاعي کرد.

منبع هم برنا نیوز

nafe-bandar
24-09-2008, 00:21
عجب سوتی باحالی :31:


اقا لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

sina1415
24-09-2008, 00:23
منظورش ای بوده فکر کنم

اقا ،لیلا یا همون ریحانه فرار کرد...خوب حقم داره بچه....

frnsh
24-09-2008, 00:30
خوب اینم دومین سوتی من که اینجا مینویسمش.:20::20: البته بگم این سوتی که نمیشه حساب کرد ولی چون تصویری هم هست باحال تر میشه.

روزی از روزها از قضا زد و با دوستان تشریف بردیم تخت جمشید برای اردوی شبانه:10::8::5: در مخضر کوروش و داریوش :6::6:

بعد وسطای شب دیگه خیلی خوش خوشانمون :8:شده بود گفتیم بیاییم مسابقات ورزشی اجرا کنیم هم گرم شیم هم حوصله را گرم کنیم :27::27::26::33::47:

بعد از اجرای مسابقات دو میدانی و جودو و کشتی نوبت به خرپشته رسید :5::31:

ما هم اومدیم پیش دوستان ابراز خود نمایی نماییم گفتم یکی بیاد خم شه می خوام بپرم :5:

بعدم رفتیم کلی عقب تر هی هم به اون که خم شده بود می گفتم سرتو بده تو که پام گیر نکنه به کلت:12::12:

بعد با یاد خدا شروع کردیم به دویدن بعد نزدیک دوستم که رسیدم پریدم و ...................................

.................................................. .................................................. .................

.................................................. .................................................. .................

....> [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دیگه خودتون با وضعی که من دارم تو فضا که تو عکس هم می بینید قسمت های فرود رو مجسم کنید

تا الان هم هنوز زانو و دستم درد میکنه.ولی به این عکسه می ارزید.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! :18: تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دی


من زیاد سوتی نمیدم ولی همیشه این تاپیک رو می خونم
خاطره :
امروز که داشتیم من و رفیقم به آقای قالیباف تو متر کردن خیابونا کمک می کردیم یه صحنه جالب دیدیم.....
صحنه رو اینجوری تصور کنین که یه دونه تیر چراغ برق وسط پیاده رو و یه مادر و بچه که دست هم رو گرفتن و دارن تو پیاده رو راه میرن
این مامانه دقیقاً مماس تیر چراغ برق رد شد بچه هم با مخ رفت تو تیر چراغ برق ولو شد وسط خیابون منو رفیقم هم از خنده داشتیم میمردیم .....

ببخشید اگه بلد نیستم قشنگ تعریف کنم...

باحال بود! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


این عکستو باید بذاری تو تاپیک شکار لحضه ها :27::21:

تاییدیه!:11:


یعنی پسر حبیب اومده بود ایران؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
تو فرودگاه نگرفته بودنش ؟
من که باور نمیکنم

اینم تاییدی! :11:


اینو یا خود حبیب نوشته یا بچش آخه کی حبیب و محل می کنه جون مادرت :27:

منم از هردوشون بدم میاد! (تایید!:11:)


آقا یکی به ما بگه ما چرا سوتی نمیدیم؟

میام اینجا شما رو میبینم حسودیم میشه......![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

راستی اینجا کی بیشتر سوتی میده؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif

ووکمن جون!! بعدم اگه خدا بخواد کیان! :27:


چرا شیرجه زدی !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه از روش میخوای بپری تو استخر !!! :31:

منم همینو میخواستم بگم! (که گفتم):31:


بچه ها رفتم دنبال همین قضیه محمد حبیب ببینید چی پیدا کردم :18:


محمد پسر حبیب ، خواننده لس آنجلسی وارد ایران شد :18:

يک منبع آگاه از ورود يک خواننده لس آنجلسي به کشورمان خبر داد.


به گزارش سرويس سياسي برنا يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار برنا از ورود يکي از خواننده هاي معروف لس آنجلسي به نام م – م به کشورمان براي درمان و انجام عمل جراحي در يکي از بيمارستان هاي پايتخت خبر داد.

وي چندي پيش همراه خانواده اش در دبي به سر مي برد که ناگهان دچار ناراحتي قلبي شده و به دليل نبود پزشک حاذق در کشور امارات، تهران را براي مداواي خود در نظر مي گيرد که با موافقت سفارت ايران در دبي و وزارت امور خارجه کشورمان مجوز ورود به کشور را دريافت مي کنند.

بر اساس اين گزارش، سفارت ايران در دبي به شرط ظاهر نشدن وي در انظار عمومي، سياسي نکردن موضوع و عدم همراهي پدر وي به ايران حاضر به صدور رواديد براي سفر اين خواننده و مادرش به تهران مي شود.

گفتني است پدر اين خواننده نيز خود يکي از خواننده هاي معروف لس آنجلسي است که به خواندن ترانه هايي بر ضد نظام جمهوري اسلامي شهرت دارد.

اين گزارش مي افزايد، اين خواننده پس از ورود به کشورمان در يکي از بيمارستان هاي تهران بستري شده و تحت عمل جراحي قرار گرفته و پس از گذشت يک هفته از تاريخ بستري شدن از بيمارستان مرخص شده است.

لازم به ذکر است که روابط عمومي وزارت امور خارجه در گفتگو با خبرنگار برنا از ورود اين خواننده به کشورمان ابراز بي اطلاعي کرد.

منبع هم برنا نیوز

دمت کیلو گرم! (به قول بعضیها!) [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :11:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
24-09-2008, 00:35
آقایون و خانمها ( لیدیز اند جتلمن ) همه دست به سینه بشینید که اوضاع خیطه... یه سونامی اومده تو متفرقه مواظب باشید این تاپیک رو با خودش نبره....

frnsh
24-09-2008, 00:41
امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
24-09-2008, 00:48
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.

2299
24-09-2008, 00:55
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.

lموافقم هنوز هيچي نشده دارن گير ميدن

vahid78
24-09-2008, 13:16
امروز همه بچه ها دور هم جمع شده بوديم امديم فتوا صادر كنيم گفتم اگر در ماه روزه اي كسي رمضون بگيره .... بقيشا بچه ها نذاشتن بگم

sada
24-09-2008, 14:05
چرا شیرجه زدی !!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه از روش میخوای بپری تو استخر !!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی باحال بود!! اما چرا شیرجه زدی؟ مگه استخره!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تازه متر نکردی ببینی چند متر (یا کیلومتر) پریدی؟! یا زمان نگرفتی؟ :دی

یه هو تو هوا دیدم پریدنم تبدیل شده به شیرحه دارم با مخ می رم تو زمین گفتم حالا که تو هوا هستیم یه 2تا آفتاب بالانسی بزنیم اگه خوردیم زمین کم نیاریم ولی نمی دونم چرا ارتفاع یهو کم شد سقوط کردم.
بعد من خنگ نگو به جای اینکه پامو بدم جلو وقتی می خواستم بپرم دادم عقب بعد هم که با دست خودمو انداختم جلو اوضاع بد تر شد

ghazal_ak
24-09-2008, 14:36
از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش.....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!

داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!

منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)

خلاصه کلی ضایع شدم رفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sajadmg
24-09-2008, 16:37
سلام
الان دارم از محل وقوع سوتی میام
رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.

نتایج اخلاقی :
1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب

Benygh
24-09-2008, 17:21
سلام
الان دارم از محل وقوع سوتی میام
رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.

نتایج اخلاقی :
1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب
سلام
خیلی خندیدم !
امروز توی مدرسه داشتم از پله ها میومدم پایین یکی تپل مپل داشت تند تند میرفت پایین منو خواست بزنه کنار ! چون من قدبلندم نسبت به من قدش کوتاهتر بود هولش دادم خودم رفتم پایین بعد دیدم مدیر مدرسه داره میگه : سلام اقای فلانی چه عجب از این طرفا !
من هم متواری شدم !

Iman_m123
24-09-2008, 17:47
سلام
این یه سوتی کوتاه هست که یکی داده ما هم دیدیم و تعریف میکنیم :27:

امروز تو مدرسه بودیم بعد توی حیاط داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که یهو دیدیم یکی رفت در رو باز کرد ( در مدرسه ) بعد خودش رفت 2 تا فکر کنم ولی دانش آموز بودن که در زده بودن یکیش اومد توی البته قبلش کلی گفتن بفرمایید ، نه شما بفرمایید و ... که یکیش اومد تو در رو بست :31: بعد منم داشتم میخندادم بعد اون که اومده بود تو متوجه نشد و رفت و بعد یکی از بچه ها رفت و در رو باز کرد
بیچاره اون یکی پرس شده بود وسط در :31: :27:

piremard
24-09-2008, 18:26
سلام
این یه سوتی کوتاه هست که یکی داده ما هم دیدیم و تعریف میکنیم :27:

امروز تو مدرسه بودیم بعد توی حیاط داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که یهو دیدیم یکی رفت در رو باز کرد ( در مدرسه ) بعد خودش رفت 2 تا فکر کنم ولی دانش آموز بودن که در زده بودن یکیش اومد توی البته قبلش کلی گفتن بفرمایید ، نه شما بفرمایید و ... که یکیش اومد تو در رو بست :31: بعد منم داشتم میخندادم بعد اون که اومده بود تو متوجه نشد و رفت و بعد یکی از بچه ها رفت و در رو باز کرد
بیچاره اون یکی پرس شده بود وسط در :31: :27:
نیاز به ترجمه !

alizshah
24-09-2008, 18:29
از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش.....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!

داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!

منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)

خلاصه کلی ضایع شدم رفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


واسم پیش اومده خیلی درکت میکنم :19:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

amirtoty
24-09-2008, 19:44
اینو من نگرفتم ( گندش ؟؟) یعنی چی ؟ :20:
یکم اینجا باشی راه میوفتی!!! IQ یکم بکار میفته :31::31::31:

ghazal_ak
24-09-2008, 20:21
واسم پیش اومده خیلی درکت میکنم :19:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرسی از همدردیت[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ali_ranger22
24-09-2008, 20:22
به به :دی میبینم که مدرسه ها رو آباد کردید... قدر این دوران رو بدونید که بهترین دورانه خداییش ... مخصوصا سوم دبیرستان که آخرین مرحله آرامش در زندگی انسانه... و بعد از اون دیگه تا آخر عمر روی آرامش فکر و خیال راحت رو نخواهید دید.

تایید میشه !

bahdar
24-09-2008, 21:03
امروز روز اول مدرسه بود دیگه!! ما هم که گل سرسبد مدرسه سف وسط ایستاده بودیم! بعد یکی از بچه ها اومد شعر بخونه که شعرش اصلا قافیه و ردیف نداشت!! بعد با اعتماد به نفس داشت میخوندش! هی هم بینش مکس میکرد. یه مکس که کرد من طبق عادت قبلی آروم گفتم به به!! بعد دوستای دورم شنیدن و اونا هم هم صدا شدن!!! خیلی باحال شده بود! 3 نفری با صدای بلند میگفتیم به به!! البته ما نشسته بودیم رو زمین که شناسایی نشیم!! کم کم همه بچه های دورمون هی میگفتن به به!!!! صدا هی بلند میشد! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه دختره هم شنید و اینطوری شد: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اما باز خودشو نگه داشت و ما هم از رو نمیرفتیم. بعد هم رفت!
ما پارسال یه مدیر پیر ضد حالی داشتیم که همه از دستش آسی بودن. خیلی اذیتمون میکرد! بعد امروز معاونه اومد سر صف و گفت: متاسفانه خانم نصر باز نشسته شده و رفته. بعد یهو همه دست و سوت کشیدن!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اینقدر باحال بود! بعد معاونه قرمز شد و آبی! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خیلی هم انگار عصبانی شده بود! بعد گفت: ما که خیلی دلمون براش تنگ میشه! هنوز حرفش تموم نشده بود که همه براش هو کشیدن! من نمیدونم ریشه این قضیه کی بود! اما کار خوبی نبور هر چی بود!! دیگه معاونه انگار کم اورد و گفت: میدونم که همتون ناراحتید!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منم یه ساعت خاطره روز اول رو نوشتم آخر پاک کردم...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بود...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Iman_m123
24-09-2008, 21:55
نیاز به ترجمه !

باشه یه ترجمخ کلی میکنم :31:

نگا مدرسمون زنگ داره واسه در که بیان تو .
2 تا از اولیا ( یعنی ولی اگه متوجه نشدی :31: ) زنگ زدن یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد ما هم داشتیم نگاش میکردیم که در باز شد و 2 نفر ( پدر دانش آموزان ) میخواستن بیان تو کلی گفتن بفرما نه شما بفرما و... بعد قرار شد مرد کت شلواریه بیاد تو بعد اومد تو در رو بست :19: و اون یکی خورد به در :31: بعد دیگه یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد اون کت شلواریه هم نفهمید چیکار کرده :13:

خب حالا متوجه شدی ؟ :10: :46:

Havbb
24-09-2008, 21:58
پیشنهاد میکنم حتما" حتما" این تاپیک را ببینید پر از سوتیه:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Iman_m123
24-09-2008, 21:58
امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد :16:

یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik ) :16:

در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟ :13:

secretman
24-09-2008, 22:19
پیشنهاد میکنم حتما" حتما" این تاپیک را ببینید پر از سوتیه:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] شکستن قلف سی دی


امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد :16:

یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik ) :16:

در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟ :13:
آره واسه منم همیشه دیر میرسه :41:

این kilik رو منم دیدم :31:

majid_sd2009
24-09-2008, 22:48
از بس اینجا سوتی خوندم که آخرش.....[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دیروز می خواستم زنگ بزنم برای یکی از دوستام(تازه آشنا شدم باهاش)
گوشیمو گرفتم و زنگ زدم واسش، اونور یه آقاهه گوشیو برداشت
آقاهه گفت: سلام خانم فلانی، حال شما؟ خوبین؟ بابا خوین؟!

داشتم از تعجب شاخ در می آووردم که ای خدا این کیه که منو می شناسه!!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتم: ببخشید سمانه جان هستند؟؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقاهه با تعجب گفت: نه نیستن!!

منم خداحافظی کردم و گوشی و قطع کردم. بعد به شماره ای که گرفته بودم نگاه کردم
دیدم وای ی ی من به جای شماره ی دوستم شماره ی استادمو گرفتم (شماره ها تو گوشیم سیو بودن)
که اتفاقا این استادم از دوستای بابامه ( که منم واسه کارای پروژم براش زنگ می زدم)

خلاصه کلی ضایع شدم رفت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برا منم یک همچین اتفاقی افتاده البته با اس ام اس
دوستم تازه سیم کارت خرید بود شمارشو داد منم شماره آخرشو اشتباهی زده بودم یعنی 7 بوده من دستم خورده بوده به شماره کناریش.:18:
بعد هم هر روز بهش پیام میدادم اینم جواب نمیداد منم فحش و این چیزا هم براش میفرستادم :27:که مرتیکه برای چی جواب نمیدی.(از همون موقع ها هم یکی هی از تلفن عمومی زنگ میزد به شمارم منم میگفتم این دیگه کیه مزاحم ما شده.:41: )تا اینکه یک بار که دوستم زنگ زد، به مغزم فشار آوردم دیدم که اسمش نمیوفته و فقط شمارشه
گفتم این چرا اینجوریه شاید گوشیم خراب شده . دیگه با کلی زور زدن فهمیدم شماره رو اشتباه وارد کردم
اون بنده خدا که پیامام بحش میرسیده خوبه چیزی نگفته بیچاره.اون مزاحم تلفنی هم همونی بوده که من بحش پیام میزدم:31:

سلام
الان دارم از محل وقوع سوتی میام
رفتم سر کلاس یه 5 دقیقه زود رسیدم اولین ردیف یه پسریی هم سن و سال خودم نشسته بود نشستم پهلوش و سلام واحوال پرسی بعد یکم چرت . پرت بافتم اونم فقط میخندید منم ذوق میکردم که یه رفیق پیدا کردم دق نکنم سر کلاس آخه کلا سه چارتا پسر بودیم بقیه کلاس دختر بودن. خلاصه از هر دری گفتیم اینکه استاد خیلی که زود بیاد نیم ساعتی بی کاریمو تازه یه ربع منبع معرفی میکنه و میگه برید حالا شانس آوردم دری وری نگفتم پسر گفت خوب تخته رو پاک کنیم تو دلم گفتم بابا بشین بچه مثبت تخته که پاک شد اومدم بگم خوب خودتم درس بده یه دفه گفت به نام خدا فلانیم استاد این درس . . . .
تا آخر کلاس فقط تو ذهنم مرور میکردم چرت نگفته باشم. حالا بماند که هراز گاهی دستمو میگرفتم جلو دهنم هو میکردم ببینم بوی سیگار میداده یا نه این ماه رمضونی.

نتایج اخلاقی :
1- سعی کنید در عرض جیک ثانیه با هرکی که میبینید پسر خاله نشید.
2- همیشه فرض رو بر خوب بودن استادتون بزارید و ازش همه جا تعریف کنید حتی اگه خلافش ثابت شد(خدا نکنه البته)
3- زودتر از استاد نرید سر کلاس ( به خدا من بار اولم بود دیگه تکرار نمیشه)
4- قبل کلاس مخصوصا در ماه مبارک مصرف دخانیات ممنوع. روزه نمیگیری نگیر روزه کشی نکن
5- درسته میگن به جوونا بها بدید ولی هرکاری حدی داره آخه نشد که
6- ایندفه بخیر گذشت همیشه باد گل سرخ نمیاره آفرین پسر خوب
یادمه سال دوم دبیرستان بودیم و تازه تو اون مدرسه اومده بودیم. همون هفته های اول سال بود که یکی از بچه ها از کنار کار گاه یکی از رشته ها یک چیزی پیدا کرد . یک قطعه از یک چیزی بود نمیدونم چی بود. بعد یک پسره قد کوتاه اومده بود و بهش گیر داده بود که این مال کارگاه ما هست و بدش به من. اونم نمیداد و می گفت نمیخوام مگه تو کی هست و این چیزا و چند تا فحشم بهش داد:31: بعد یک دفعه یک پسره از تو کار گاه اومد بیرون و گفت آقای فلانی بیاید فلانی کارتون داره . بعد متوجه شدیم که اینم معلمشونه.:31: ما هم که فهمیدیم کلی به اون پسره خندیدم و اون بدبخت هم سرخ شده بود. این معلمه قدش کوتاه بود و یک قیافه بچه گانه داشت و ریش و سبیلهاشم از ته زده بود اصلا فهمیده نمیشد که این بزرگه:31: اونم فکر کرده بود یکی از دانش آموزاست و اون قطعه رو نمیداد.:18:

frnsh
25-09-2008, 00:38
نیاز به ترجمه !

میخواستم همینو بگم! :11:


منم یه ساعت خاطره روز اول رو نوشتم آخر پاک کردم...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جالب بود...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

خسته نباشی! چرا آخه؟


باشه یه ترجمخ کلی میکنم :31:

نگا مدرسمون زنگ داره واسه در که بیان تو .
2 تا از اولیا ( یعنی ولی اگه متوجه نشدی :31: ) زنگ زدن یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد ما هم داشتیم نگاش میکردیم که در باز شد و 2 نفر ( پدر دانش آموزان ) میخواستن بیان تو کلی گفتن بفرما نه شما بفرما و... بعد قرار شد مرد کت شلواریه بیاد تو بعد اومد تو در رو بست :19: و اون یکی خورد به در :31: بعد دیگه یکی از بچه ها رفت در رو باز کرد اون کت شلواریه هم نفهمید چیکار کرده :13:

خب حالا متوجه شدی ؟ :10: :46:

مرسی! :11:


امروز 3 مهر هست و شهادت حضرت علی 1 مهر بود
ایرانسل امروز SMS داده که : شهادت مظلومانه حضرت امیرالمومنین بر عموم شیعیان تسلیت باد :16:

یه سوتی دیگه از ایرانسل که کلیک ( click ) رو اینجوری نوشته بود : ( kilik ) :16:

در ضمن اس ام اس رو دارمش اگه خواستین عکس بگیرم بزارم براتون تا باور کنید ؟ :13:

منم اینا رو دیدم اتفاقا! :31:

f22
25-09-2008, 15:58
اقا ما از طرف مدرسه با بچه ها رفته بودیم اردو.شب بود ما که نمی خوابیدیم ، گفتیم نذاریم هیچکسی بخوابه.ما تو کوپه قطار 5 نفر بودیم.2 نفر که یکیش من بودم داوطلب شدیم که بریم در همه کوپه ها رو بزنیم.ساعت 3 نصف شب بود.رفتیم به در همه کوپه ها مشت زدیم زود برگشتیم تو کوپه که بروبچ ضایمون کردن و در و بستن:41::19:
حالا ما مونده بودیم پشت در:41:رفیقم پرید تو دستشویی.حالا من مونده بود.زود در کوپه بقلی باز کردم رفتم تو ، چشمتون روز بد نبینه معلم فیزیکمون نشسته بود رو تختش داشت با عصبانیت منو نگاه می کرد:4::47::evil2::grrr::angry:منم مث بچه اینجوری شده بودم : :18::sad::blush::whistle:سرمو انداختم پایین مث بچه ادم رفتم تو کوپمون ، ایندفه بچه ها رام دادن:31:ولی بعدش با بچه ها خیلی خندیدیم.:10::21::27:اون یکی هم پا برهنه از دستشویی اومد بیرون که تو راه معلم دینیمون بهش گیر داد و اون بدتر تنبیه شد.:31:

nafe-bandar
26-09-2008, 01:14
با سلام

بعد از گذشت چند وقت و بعضی از دوستان که بهم امید دادن که سوتی بدم (:31:) ما هم با کوشش و پشتکاری که داشتیم . . . . ( حس توضیح نیست:31: )

آقا ما از موقعی که رفتیم مدرسه نمونه در شعبه ی 2 کلاس بسر بردیم تا حالا که میخوایم بریم ( امسال که فینیش شد ) و کلاسمون خنک ، سبک و بی ظرفیت ترین کلاس بود :31:
من که زیاد فضول نبودم ولی در جو محترم کلاس که قرار گرفتیم از بین رفتیم ( لـــاف )
این معاون و کلا تیم مدیریت از همون اول با کلاس ما نا سازگاری داشتند(برعکس) خلاصه بریم سر سوتی:31: روز دوم مدرسه معاون تحدید کرد که 2 سال باهاتون کاری نداشتم ولی امسال فقط منتظر یه فرصت واسه بیرون کردن چند نفر هستم . . . . :19:
آقا معاون رفت و آخرین زنگ که داشتیم برگشت که باهامون صحبت کنه ( شاید آدم شیم البته به اصرار مدیر ) دید کلاس و صندلی ها چپکی هستند و مستقیم نیست اونم اومد میز رو کشید جلو تخته و روبرو کلاس خلاصه یه 15 مین تحدید کرد و یکی اومد کارش داشت و رفت
بعد تا این رفت ما بلند شدیم شروع به متلک انداختن و پیاده روی در کلاس شدیم. سر بیکاری با بچه ها اومدیم میز رو کشیدیم سر جاش بعد دیدیم تخته پاک کن رو میزه ( ما هم 3 ماه فوتبال نزده بودیم:31:) انداختیمش رو پا و شوت و خلاصه تخته پاک کن پاره شد :21:
بعد گفتیم یکم اوضاع خطریه اومدیم فیض آخری رو نصیب خودمون کنیم شوت آخری شدیم معاون پشتمون سبز (:2:)شد :18::19:
بعد گفت چرا اینطور کردی و از این حرفا ما هم ضایع شدیم خـــــوفـنـــاکــــــ . . . . . :41:
خـــدا عــاقبتمون رو بــخیــر کــنـه:11:

Eshghe_door
26-09-2008, 11:35
سوتی های کامپیوتری




لیستی از احمقانه ترین سؤالاتی کاربران کامپیوتری یا اینترنتی شرکت بریتیش تله کامه که توسط مشاوران این شرکت تهیه شده است.به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سؤالات آن قدر خنده دار است که خود سؤال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده اند. و این لیست احمقانه به شرح زیر است...!


کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم!!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


در مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را این گونه منتشر کرده است.



مشاور: چه نوع کامپیوتری دارید؟
کاربر: یک کامپیوتر سفید...


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مشاور: سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
کاربر: آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مشاور: این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
کاربر: نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
کاربر: سمت چپ شما یا سمت چپ من؟


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور: میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...

کاربر: من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مشاور: آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
کاربر: نه.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
کاربر: یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
مشاور: و الآن F8 رو بزنین.
کاربر: کار نمی کنه.
مشاور: دقیقاً چه کار کردین؟
کاربر: من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر: کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مشاور: مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
کاربر: نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مشاور: کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
کاربر: باشه.
مشاور: کیبورد با شما اومد؟
کاربر: بله
مشاور: این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
کاربر: چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
کاربر: اون 7 هم با حروف بزرگه؟


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مشاور: شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
کاربر: بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مشاور: میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
کاربر: پنج تا ستاره.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
کاربر: Netscape
مشاور: اون برنامه آنتی ویروس نیست.
کاربر: اوه، ببخشید... Internet Explorer
کاربر: من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
کاربر: عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مشاور: آآه...؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
کاربر: من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور: چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مشاور: خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
کاربر: خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟


-------------


گفتم بخونین حال کنین

sina1415
26-09-2008, 11:42
دمت گرم

اینو خیلی حال کردم[


مشاور:روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور:میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

mahshid_music
26-09-2008, 12:01
قدیمی.... ......... ..................

R.P.G
26-09-2008, 12:07
کاربر:کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم!!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر:من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض کنم!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر:من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر:اینترنت من کار نمی کند؟
مشاور:مودم را وصل کرده اید ، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟
کاربر:نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر:پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور:رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر:نه آن را به من نمی گوید چون با من لج کرده


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور:لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر:من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

مشاور:مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر:اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟!


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

کاربر:ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور:من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر:پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


در مورد دیگر نیز مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را این گونه منتشر کرده است.





مشاور:چه نوع کامپیوتری دارید؟

کاربر:یک کامپیوتر سفید...



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


کاربر:سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مشاور:سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
کاربر: آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مشاور:این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
کاربر: نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
کاربر: سمت چپ شما یا سمت چپ من؟



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مشاور:میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
کاربر: گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


کاربر: سلام،عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنممیگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلویمانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...


کاربر: من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مشاور:آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
کاربر: نه.



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
کاربر: یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
مشاور:و الآن F8 رو بزنین.
کاربر: کار نمی کنه.
مشاور:دقیقاً چه کار کردین؟
کاربر: من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


کاربر: کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
مشاور:مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
کاربر: نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مشاور:کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
کاربر: باشه.
مشاور:کیبورد با شما اومد؟
کاربر: بله
مشاور:این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
کاربر: چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
کاربر: اون 7 هم با حروف بزرگه؟



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مشاور:شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
کاربر: بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مشاور:میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
کاربر: پنج تا ستاره.



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
کاربر: Netscape
مشاور:اون برنامه آنتی ویروس نیست.
کاربر: اوه، ببخشید... Internet Explorer
کاربر: من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
کاربر: عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مشاور:آآه...؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
کاربر: من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟



=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مشاور:چه کمکی از من برمیاد؟
کاربر: من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مشاور:خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
کاربر: خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟







احتمالا این کاربرا در رشته کوه های هیمالیا مسکون هستند.

sina1415
26-09-2008, 12:18
سلام این چیه

البته ببخشین اگه جاش اینجا نیست

من تو هر صفحه پی سی میرم از این ها میاد .همش درباره دولت نوشته


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

M.etallic.A
26-09-2008, 12:29
سلام این چیه

البته ببخشین اگه جاش اینجا نیست

من تو هر صفحه پی سی میرم از این ها میاد .همش درباره دولت نوشته


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این یه ویروسه بسیار زیباست :دی در یک جمله بهت گفتم. البته ویروس که نه یه worm اینترنتیه. هیچ مشکلی برای سیستمت ایجاد نمیکنه فقط پیام های سیاسی میده دیگه. کاش سیستم منم از اینا میگرفت :دی

sina1415
26-09-2008, 12:32
چه با حاله

دمش گرم

میشه یه کاری کرد این ویروسه کشته نشه

nw_nk
26-09-2008, 12:56
احتمالا این کاربرا در رشته کوه های هیمالیا مسکون هستند.




این مطلب خیلی قدیمیه و مربوط به زمانی میشه که ویندوز 98 (اگر اشتباه نکنم) تازه اومده بود.

هر سال هم نقل قول میشه و برای عده ای جدید به نظر میرسه.

Iman_m123
26-09-2008, 12:57
آره رو سیستم 2 تا از اقوام هم این اومده بود خیلی باحال بود :31:
من میخواستم در مورد بنی امیه تحقیق کنم بعد اینو دیدم مال همین ویروسه بود رفتم سیو کردم بردم واسه معلم :16:

Eshghe_door
26-09-2008, 15:39
از همه ی دوستان معذرت میخوام اگه قدیمی یا تکراری بود

ببخشین[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ultimator
26-09-2008, 17:16
سلام

داشتم رد میشدم .. ! :31: اومدم هم اولین سوتی زندگیم رو تعریف کنم !! هم بابت تاپیکم عذر خواهی کنم اصلا قصد رقابت با اینجا رو نداشتیم !! :31: منظورم تاپیک یک سوتی در ویستا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ست !! که هم شده بود سوتی خودمون هم جمعی از برو بچز !! دیدم وسط کار اوضاع سوتی جوره یه نظر سنجی هم اضافش کردم !! ( نظر سنجی از اول نبود فکر نکنید همه چی از اول پیش بینی شده بود !! :31: )

ولی عجب چیزی بود کلی خندیدیم هر کی یه پست ول میکرد یه سوتی پشتش بود ! !

M.etallic.A
26-09-2008, 17:25
سلام

داشتم رد میشدم .. ! :31: اومدم هم اولین سوتی زندگیم رو تعریف کنم !! هم بابت تاپیکم عذر خواهی کنم اصلا قصد رقابت با اینجا رو نداشتیم !! :31: منظورم تاپیک یک سوتی در ویستا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ست !! که هم شده بود سوتی خودمون هم جمعی از برو بچز !! دیدم وسط کار اوضاع سوتی جوره یه نظر سنجی هم اضافش کردم !! ( نظر سنجی از اول نبود فکر نکنید همه چی از اول پیش بینی شده بود !! :31: )

ولی عجب چیزی بود کلی خندیدیم هر کی یه پست ول میکرد یه سوتی پشتش بود ! !

بزار ووکمن بیاد بهش میگم ازت شکایت کنه :دی

sam_sami_2000
26-09-2008, 22:52
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاه کاره ادمین سکوریتی سایت ست 98
اینم لینک صفحه البته اگه درستش نکرده باشه :

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

M.etallic.A
26-09-2008, 23:46
یه توضیح قبل از گفتن سوتی امروز : ما یه همسایه ای داریم که یه مادر و پسر هستن. اسم پسره مجتبی و در نوع خودش اعجوبه ست. اینکه میگم اعجوبه شاید فکر کنید نابغه ای چیزی باشه ولی نه منظور من این بود که از بیخ این بشر داغونه... اینم بگم 24 سال سنشه و فکر کنم هنوز داره سوم راهنمایی میخونه. کلا مخش معیوبه. دیوانه نیست روانیه :دی حالا اینا رو گفتم شاید با خودتون بگید این چه جور آدمیه بزارید چند تا مثال بزنم براتون از کاراش... مثلا یه بار مادرش رفته بود مسافرت و ما خونه اینا تلپ بودیم صبح شد سفره پهن کردیم صبحانه خوردیم. اومدیم سفره رو جمع کنیم یهو مجتبی داد زد نههههههه ... هر کی به سفره دست بزنه دهنشو سرویس میکنم. من حال میکنم سفره همینطوری باز بمونه. هر کاری کردیم راضی نشد گفت همینطوری باشه.... این یکی. . دومی اینکه یه بار دیگه خونه شون بودیم 4 5 نفر میشدیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم. ما هممون دراز کشیده بودیم طوریکه پاهامون سمت تلویزیون بود. این مجتبی اومد از آشپزخونه دید جا نیست واسه این اومد به صورت افقی خوابید رو ما 4 نفر یعنی مثلا ما 4 نفر اینجوری بودیم |||| اون اینجوری بود --- هر چه قدر زدیمش پرتش کردیم اونور جا براش درست کردیم گفت نه من باید همینطوری فیلم ببینم ... سومی رو هم بگم ... یه بار یکی از دوستاش تازه از دوست دخترش یه ساعت گرون قیمت هدیه گرفته بود. من و مجتبی و چند تا از بچه ها همینطوری سر خیابون وایساده بودیم که این پسره اومد و با ما سلام علیک کرد. بعد به مجتبی گفت که این ساعت رو هدیه گرفتم و فلان قد قیمتشه.... مجتبی گفت راست میگی بده ببینم چجوریه... پسره هم باز کرد داد دستش این مجتبی هم یهو ساعت رو با تمام قدرت کوبید به دیوار فقط همینقدر بگم زن همسایه با خاک انداز جمعش کرد.... بزارید آخریش رو هم بگم تا این روانی رو بیشتر بشناسید . یه بار ماشین برادرش رو دودر کرده بود مثلا... حالا ماشین چی بود پیکان مدل 47 درب و داغون تازه اون هیچی به تمام بچه های کوچه هم گفته بود بیاید بریم دور بزنیم. خلاصه 7 8 نفری نشستیم تو ماشین من سمت در بودم در که کاملا باز بود یعنی خراب بود بسته نمیشد با یه دست درو نگه داشته بودم با یه دست دیگه گردن بغل دستی رو گرفته بودم که بعدا فهمیدم داشت خفه میشد چون من نصف تنم از پنجره ماشین بیرون بود نمیدیدم داره خفه میشه. خلاصه جونم براتون بگه با اون وضعیت اسفناک در حالیکه صدای نوار قادری تا آخر بلند بود و کیفیت در حد رادیوی ترانزیستوری رفتیم تو شهر.... منم که کلا بیرون ماشین بودم و همه دوست آشنا و رفیق مارو دیدن و مدتها سوژه بودیم. اونروز با اون وضعیت این آقا مجتبی یه حرکتی کرد که آبرومون کاملا رفت. 45 بار دور میدون اصلی شهر با ماشین چرخید هر چی اصرار کردیم آقا بی خیال شو ول کن نبود حالا با اون ماشین قراضه اون صدای نوار و ..... آخرش همه مغازه دارها تو پیاده رو ایستاده بودن و مارو به هم دیگه نشون میدادن .... خوب خیلی طولانی شد . با این مجتبی که آشنا شدید حالا سوتی رو مینویسم :دی

سوتیش این بود که اون موقع ها تازه ساب سون اومده بودن و منم که خیلی حال میکردم باهاش و تمام زیر و بمش رو در آورده بودم ( توضیح اینکه ساب سون یه تروجانه که باهاش میتونی کنترل کامپیوتر قربانی رو در اختیار بگیری ) خلاصه ما فایل سرورش رو ساختیمو اومدیم تو نت... ای دیمو باز کردم دیدم چند نفری آن هستن. داشتم فکر میکردم کیو اغفال کنم که در همین حین دیدم مجتبی آن شد. با خودم گفتم خودشه :دی با یه ای دی دختر بهش پی ام دادم. یه ربع طول کشید تا بفهمه که طرفش دختره... بعد از اینکه فهمید دیدم همش بوس و گل میفرسته :دی هیچی نمی نوشتا فقط بوس میفرستاد ( میگم روانیه میگید نه ) بعد بهش گفتم میخوای عکسمو ببینی. گفت آره ... گفتم پس میفرستم برات. خلاصه فایل رو فرستادم و اون هم براحتی سیو و اجرا کرد و از اونجا که اصلا نمیدونست آنتی ویروس یعنی چی چه برسه به اینکه رو سیستمش نصب باشه همه چیز به خوبی پیش رفت. دقایقی بعد من کارم شروع شد :دی اول یه اسکرین از صفحه دسکتاپش گرفتم بعد سی دی رامش رو میاوردم بیرون میدادم تو :دی موس رو تکون میدادم و .... بعد یهو دیدم پی ام داد. نوشت خیلی خوشگل بودی عزیزم پشتش هم 50 تا بوس فرستاد. من دیدم نه این با این چیزا آدم بشو نیست زدم کلا سیستمش رو شات دان کردم.... خودمم دیس کانکت شدم. غروبش اومدم بیرون دیدم این مجتبی تکیه داده به دیوار و داره فکر میکنه. رفتم جلو دیدم داره زیرلب با خودش حرف میزنه. میگه : اگه عکس بود پس چرا هیچی نیومد. پس چی بود. چرا برق رفت سیستم خاموش شد... همینطوری داشت توهم میزد و از خودش سوال میپرسید.... گفتم مجتبی چی شده ؟ گفت برو دنبال کارت تو مسائل خصوصی من دخالت نکن :دی.... تا چند روزی تو خودش بود....

satttanism
27-09-2008, 00:09
این یه ویروسه بسیار زیباست :دی در یک جمله بهت گفتم. البته ویروس که نه یه worm اینترنتیه. هیچ مشکلی برای سیستمت ایجاد نمیکنه فقط پیام های سیاسی میده دیگه. کاش سیستم منم از اینا میگرفت :دی

من بیشتر پیام هاش رو خوندم واقعا روی آدم تاثیر می ذاره و آدم به فکر فرو میره
هر کس این ورم رو نوشته باید بهش جایزه داد

satttanism
27-09-2008, 00:15
یه توضیح قبل از گفتن سوتی امروز : ما یه همسایه ای داریم که یه مادر و پسر هستن. اسم پسره مجتبی و در نوع خودش اعجوبه ست. اینکه میگم اعجوبه شاید فکر کنید نابغه ای چیزی باشه ولی نه منظور من این بود که از بیخ این بشر داغونه... اینم بگم 24 سال سنشه و فکر کنم هنوز داره سوم راهنمایی میخونه. کلا مخش معیوبه. دیوانه نیست روانیه :دی حالا اینا رو گفتم شاید با خودتون بگید این چه جور آدمیه بزارید چند تا مثال بزنم براتون از کاراش... مثلا یه بار مادرش رفته بود مسافرت و ما خونه اینا تلپ بودیم صبح شد سفره پهن کردیم صبحانه خوردیم. اومدیم سفره رو جمع کنیم یهو مجتبی داد زد نههههههه ... هر کی به سفره دست بزنه دهنشو سرویس میکنم. من حال میکنم سفره همینطوری باز بمونه. هر کاری کردیم راضی نشد گفت همینطوری باشه.... این یکی. . دومی اینکه یه بار دیگه خونه شون بودیم 4 5 نفر میشدیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم. ما هممون دراز کشیده بودیم طوریکه پاهامون سمت تلویزیون بود. این مجتبی اومد از آشپزخونه دید جا نیست واسه این اومد به صورت افقی خوابید رو ما 4 نفر یعنی مثلا ما 4 نفر اینجوری بودیم |||| اون اینجوری بود --- هر چه قدر زدیمش پرتش کردیم اونور جا براش درست کردیم گفت نه من باید همینطوری فیلم ببینم ... سومی رو هم بگم ... یه بار یکی از دوستاش تازه از دوست دخترش یه ساعت گرون قیمت هدیه گرفته بود. من و مجتبی و چند تا از بچه ها همینطوری سر خیابون وایساده بودیم که این پسره اومد و با ما سلام علیک کرد. بعد به مجتبی گفت که این ساعت رو هدیه گرفتم و فلان قد قیمتشه.... مجتبی گفت راست میگی بده ببینم چجوریه... پسره هم باز کرد داد دستش این مجتبی هم یهو ساعت رو با تمام قدرت کوبید به دیوار فقط همینقدر بگم زن همسایه با خاک انداز جمعش کرد.... بزارید آخریش رو هم بگم تا این روانی رو بیشتر بشناسید . یه بار ماشین برادرش رو دودر کرده بود مثلا... حالا ماشین چی بود پیکان مدل 47 درب و داغون تازه اون هیچی به تمام بچه های کوچه هم گفته بود بیاید بریم دور بزنیم. خلاصه 7 8 نفری نشستیم تو ماشین من سمت در بودم در که کاملا باز بود یعنی خراب بود بسته نمیشد با یه دست درو نگه داشته بودم با یه دست دیگه گردن بغل دستی رو گرفته بودم که بعدا فهمیدم داشت خفه میشد چون من نصف تنم از پنجره ماشین بیرون بود نمیدیدم داره خفه میشه. خلاصه جونم براتون بگه با اون وضعیت اسفناک در حالیکه صدای نوار قادری تا آخر بلند بود و کیفیت در حد رادیوی ترانزیستوری رفتیم تو شهر.... منم که کلا بیرون ماشین بودم و همه دوست آشنا و رفیق مارو دیدن و مدتها سوژه بودیم. اونروز با اون وضعیت این آقا مجتبی یه حرکتی کرد که آبرومون کاملا رفت. 45 بار دور میدون اصلی شهر با ماشین چرخید هر چی اصرار کردیم آقا بی خیال شو ول کن نبود حالا با اون ماشین قراضه اون صدای نوار و ..... آخرش همه مغازه دارها تو پیاده رو ایستاده بودن و مارو به هم دیگه نشون میدادن .... خوب خیلی طولانی شد . با این مجتبی که آشنا شدید حالا سوتی رو مینویسم :دی

سوتیش این بود که اون موقع ها تازه ساب سون اومده بودن و منم که خیلی حال میکردم باهاش و تمام زیر و بمش رو در آورده بودم ( توضیح اینکه ساب سون یه تروجانه که باهاش میتونی کنترل کامپیوتر قربانی رو در اختیار بگیری ) خلاصه ما فایل سرورش رو ساختیمو اومدیم تو نت... ای دیمو باز کردم دیدم چند نفری آن هستن. داشتم فکر میکردم کیو اغفال کنم که در همین حین دیدم مجتبی آن شد. با خودم گفتم خودشه :دی با یه ای دی دختر بهش پی ام دادم. یه ربع طول کشید تا بفهمه که طرفش دختره... بعد از اینکه فهمید دیدم همش بوس و گل میفرسته :دی هیچی نمی نوشتا فقط بوس میفرستاد ( میگم روانیه میگید نه ) بعد بهش گفتم میخوای عکسمو ببینی. گفت آره ... گفتم پس میفرستم برات. خلاصه فایل رو فرستادم و اون هم براحتی سیو و اجرا کرد و از اونجا که اصلا نمیدونست آنتی ویروس یعنی چی چه برسه به اینکه رو سیستمش نصب باشه همه چیز به خوبی پیش رفت. دقایقی بعد من کارم شروع شد :دی اول یه اسکرین از صفحه دسکتاپش گرفتم بعد سی دی رامش رو میاوردم بیرون میدادم تو :دی موس رو تکون میدادم و .... بعد یهو دیدم پی ام داد. نوشت خیلی خوشگل بودی عزیزم پشتش هم 50 تا بوس فرستاد. من دیدم نه این با این چیزا آدم بشو نیست زدم کلا سیستمش رو شات دان کردم.... خودمم دیس کانکت شدم. غروبش اومدم بیرون دیدم این مجتبی تکیه داده به دیوار و داره فکر میکنه. رفتم جلو دیدم داره زیرلب با خودش حرف میزنه. میگه : اگه عکس بود پس چرا هیچی نیومد. پس چی بود. چرا برق رفت سیستم خاموش شد... همینطوری داشت توهم میزد و از خودش سوال میپرسید.... گفتم مجتبی چی شده ؟ گفت برو دنبال کارت تو مسائل خصوصی من دخالت نکن :دی.... تا چند روزی تو خودش بود....

اون مورد ساعته خیلی جالب بود
راستی خود مقدمه جالب تر از سوتی بودا!!!!!!!

majid_sd2009
27-09-2008, 00:32
سلام این چیه

البته ببخشین اگه جاش اینجا نیست

من تو هر صفحه پی سی میرم از این ها میاد .همش درباره دولت نوشته


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]






[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آره این ویروسه خیلی باحاله.:31:
سیستم پسر خواهر منم همینو گرفته ولی به جاش جک مینویسه .وقتی هم روشن می کنی مینویسه.خوب
تو که همه کلمه رو سانسور کردی اون خا رو هم سانسور میکردی معلومه دیگه چی بوده کلمه:18::31:

frnsh
27-09-2008, 00:58
راستی خود مقدمه جالب تر از سوتی بودا!!!!!!!

کاملا تایید میشه!!! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sina1415
27-09-2008, 13:24
آره این ویروسه خیلی باحاله.
سیستم پسر خواهر منم همینو گرفته ولی به جاش جک مینویسه .وقتی هم روشن می کنی مینویسه.خوب
تو که همه کلمه رو سانسور کردی اون خا رو هم سانسور میکردی معلومه دیگه چی بوده کلمه

گفتم بهم گیر میدن . واسه اینم خا رو گذاشتم که اونهایی که با حال هستن بفهمن

sina1415
27-09-2008, 13:27
یه توضیح قبل از گفتن سوتی امروز : ما یه همسایه ای داریم که یه مادر و پسر هستن. اسم پسره مجتبی و در نوع خودش اعجوبه ست. اینکه میگم اعجوبه شاید فکر کنید نابغه ای چیزی باشه ولی نه منظور من این بود که از بیخ این بشر داغونه... اینم بگم 24 سال سنشه و فکر کنم هنوز داره سوم راهنمایی میخونه. کلا مخش معیوبه. دیوانه نیست روانیه :دی حالا اینا رو گفتم شاید با خودتون بگید این چه جور آدمیه بزارید چند تا مثال بزنم براتون از کاراش... مثلا یه بار مادرش رفته بود مسافرت و ما خونه اینا تلپ بودیم صبح شد سفره پهن کردیم صبحانه خوردیم. اومدیم سفره رو جمع کنیم یهو مجتبی داد زد نههههههه ... هر کی به سفره دست بزنه دهنشو سرویس میکنم. من حال میکنم سفره همینطوری باز بمونه. هر کاری کردیم راضی نشد گفت همینطوری باشه.... این یکی. . دومی اینکه یه بار دیگه خونه شون بودیم 4 5 نفر میشدیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم. ما هممون دراز کشیده بودیم طوریکه پاهامون سمت تلویزیون بود. این مجتبی اومد از آشپزخونه دید جا نیست واسه این اومد به صورت افقی خوابید رو ما 4 نفر یعنی مثلا ما 4 نفر اینجوری بودیم |||| اون اینجوری بود --- هر چه قدر زدیمش پرتش کردیم اونور جا براش درست کردیم گفت نه من باید همینطوری فیلم ببینم ... سومی رو هم بگم ... یه بار یکی از دوستاش تازه از دوست دخترش یه ساعت گرون قیمت هدیه گرفته بود. من و مجتبی و چند تا از بچه ها همینطوری سر خیابون وایساده بودیم که این پسره اومد و با ما سلام علیک کرد. بعد به مجتبی گفت که این ساعت رو هدیه گرفتم و فلان قد قیمتشه.... مجتبی گفت راست میگی بده ببینم چجوریه... پسره هم باز کرد داد دستش این مجتبی هم یهو ساعت رو با تمام قدرت کوبید به دیوار فقط همینقدر بگم زن همسایه با خاک انداز جمعش کرد.... بزارید آخریش رو هم بگم تا این روانی رو بیشتر بشناسید . یه بار ماشین برادرش رو دودر کرده بود مثلا... حالا ماشین چی بود پیکان مدل 47 درب و داغون تازه اون هیچی به تمام بچه های کوچه هم گفته بود بیاید بریم دور بزنیم. خلاصه 7 8 نفری نشستیم تو ماشین من سمت در بودم در که کاملا باز بود یعنی خراب بود بسته نمیشد با یه دست درو نگه داشته بودم با یه دست دیگه گردن بغل دستی رو گرفته بودم که بعدا فهمیدم داشت خفه میشد چون من نصف تنم از پنجره ماشین بیرون بود نمیدیدم داره خفه میشه. خلاصه جونم براتون بگه با اون وضعیت اسفناک در حالیکه صدای نوار قادری تا آخر بلند بود و کیفیت در حد رادیوی ترانزیستوری رفتیم تو شهر.... منم که کلا بیرون ماشین بودم و همه دوست آشنا و رفیق مارو دیدن و مدتها سوژه بودیم. اونروز با اون وضعیت این آقا مجتبی یه حرکتی کرد که آبرومون کاملا رفت. 45 بار دور میدون اصلی شهر با ماشین چرخید هر چی اصرار کردیم آقا بی خیال شو ول کن نبود حالا با اون ماشین قراضه اون صدای نوار و ..... آخرش همه مغازه دارها تو پیاده رو ایستاده بودن و مارو به هم دیگه نشون میدادن .... خوب خیلی طولانی شد . با این مجتبی که آشنا شدید حالا سوتی رو مینویسم :دی

سوتیش این بود که اون موقع ها تازه ساب سون اومده بودن و منم که خیلی حال میکردم باهاش و تمام زیر و بمش رو در آورده بودم ( توضیح اینکه ساب سون یه تروجانه که باهاش میتونی کنترل کامپیوتر قربانی رو در اختیار بگیری ) خلاصه ما فایل سرورش رو ساختیمو اومدیم تو نت... ای دیمو باز کردم دیدم چند نفری آن هستن. داشتم فکر میکردم کیو اغفال کنم که در همین حین دیدم مجتبی آن شد. با خودم گفتم خودشه :دی با یه ای دی دختر بهش پی ام دادم. یه ربع طول کشید تا بفهمه که طرفش دختره... بعد از اینکه فهمید دیدم همش بوس و گل میفرسته :دی هیچی نمی نوشتا فقط بوس میفرستاد ( میگم روانیه میگید نه ) بعد بهش گفتم میخوای عکسمو ببینی. گفت آره ... گفتم پس میفرستم برات. خلاصه فایل رو فرستادم و اون هم براحتی سیو و اجرا کرد و از اونجا که اصلا نمیدونست آنتی ویروس یعنی چی چه برسه به اینکه رو سیستمش نصب باشه همه چیز به خوبی پیش رفت. دقایقی بعد من کارم شروع شد :دی اول یه اسکرین از صفحه دسکتاپش گرفتم بعد سی دی رامش رو میاوردم بیرون میدادم تو :دی موس رو تکون میدادم و .... بعد یهو دیدم پی ام داد. نوشت خیلی خوشگل بودی عزیزم پشتش هم 50 تا بوس فرستاد. من دیدم نه این با این چیزا آدم بشو نیست زدم کلا سیستمش رو شات دان کردم.... خودمم دیس کانکت شدم. غروبش اومدم بیرون دیدم این مجتبی تکیه داده به دیوار و داره فکر میکنه. رفتم جلو دیدم داره زیرلب با خودش حرف میزنه. میگه : اگه عکس بود پس چرا هیچی نیومد. پس چی بود. چرا برق رفت سیستم خاموش شد... همینطوری داشت توهم میزد و از خودش سوال میپرسید.... گفتم مجتبی چی شده ؟ گفت برو دنبال کارت تو مسائل خصوصی من دخالت نکن :دی.... تا چند روزی تو خودش بود....


دمت گرم دلم گرفته ولی خیلی خندیدم .

چه ادم با حالیه این رفیقتون .من جات بودم به زیدم میگفتم بهش بزنگه یه کم حال کنیم ..........

بازم از کاراش بنویس

Ni_nigc
27-09-2008, 13:30
نقل قول:
نوشته شده توسط Iman_m123 [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سلام
این یه سوتی کوتاه هست که یکی داده ما هم دیدیم و تعریف میکنیم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

امروز تو مدرسه بودیم بعد توی حیاط داشتیم با بچه ها حرف میزدیم که یهو دیدیم یکی رفت در رو باز کرد ( در مدرسه ) بعد خودش رفت 2 تا فکر کنم ولی دانش آموز بودن که در زده بودن یکیش اومد توی البته قبلش کلی گفتن بفرمایید ، نه شما بفرمایید و ... که یکیش اومد تو در رو بست [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif بعد منم داشتم میخندادم بعد اون که اومده بود تو متوجه نشد و رفت و بعد یکی از بچه ها رفت و در رو باز کرد
بیچاره اون یکی پرس شده بود وسط در [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](4).gif [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](33).gif

نیاز به ترجمه !


کاملا تایید می شوووووووووود

Havbb
27-09-2008, 14:06
یه توضیح قبل از گفتن سوتی امروز : ما یه همسایه ای داریم که یه مادر و پسر هستن. اسم پسره مجتبی و در نوع خودش اعجوبه ست. اینکه میگم اعجوبه شاید فکر کنید نابغه ای چیزی باشه ولی نه منظور من این بود که از بیخ این بشر داغونه... اینم بگم 24 سال سنشه و فکر کنم هنوز داره سوم راهنمایی میخونه. کلا مخش معیوبه. دیوانه نیست روانیه :دی حالا اینا رو گفتم شاید با خودتون بگید این چه جور آدمیه بزارید چند تا مثال بزنم براتون از کاراش... مثلا یه بار مادرش رفته بود مسافرت و ما خونه اینا تلپ بودیم صبح شد سفره پهن کردیم صبحانه خوردیم. اومدیم سفره رو جمع کنیم یهو مجتبی داد زد نههههههه ... هر کی به سفره دست بزنه دهنشو سرویس میکنم. من حال میکنم سفره همینطوری باز بمونه. هر کاری کردیم راضی نشد گفت همینطوری باشه.... این یکی. . دومی اینکه یه بار دیگه خونه شون بودیم 4 5 نفر میشدیم داشتیم فیلم نگاه میکردیم. ما هممون دراز کشیده بودیم طوریکه پاهامون سمت تلویزیون بود. این مجتبی اومد از آشپزخونه دید جا نیست واسه این اومد به صورت افقی خوابید رو ما 4 نفر یعنی مثلا ما 4 نفر اینجوری بودیم |||| اون اینجوری بود --- هر چه قدر زدیمش پرتش کردیم اونور جا براش درست کردیم گفت نه من باید همینطوری فیلم ببینم ... سومی رو هم بگم ... یه بار یکی از دوستاش تازه از دوست دخترش یه ساعت گرون قیمت هدیه گرفته بود. من و مجتبی و چند تا از بچه ها همینطوری سر خیابون وایساده بودیم که این پسره اومد و با ما سلام علیک کرد. بعد به مجتبی گفت که این ساعت رو هدیه گرفتم و فلان قد قیمتشه.... مجتبی گفت راست میگی بده ببینم چجوریه... پسره هم باز کرد داد دستش این مجتبی هم یهو ساعت رو با تمام قدرت کوبید به دیوار فقط همینقدر بگم زن همسایه با خاک انداز جمعش کرد.... بزارید آخریش رو هم بگم تا این روانی رو بیشتر بشناسید . یه بار ماشین برادرش رو دودر کرده بود مثلا... حالا ماشین چی بود پیکان مدل 47 درب و داغون تازه اون هیچی به تمام بچه های کوچه هم گفته بود بیاید بریم دور بزنیم. خلاصه 7 8 نفری نشستیم تو ماشین من سمت در بودم در که کاملا باز بود یعنی خراب بود بسته نمیشد با یه دست درو نگه داشته بودم با یه دست دیگه گردن بغل دستی رو گرفته بودم که بعدا فهمیدم داشت خفه میشد چون من نصف تنم از پنجره ماشین بیرون بود نمیدیدم داره خفه میشه. خلاصه جونم براتون بگه با اون وضعیت اسفناک در حالیکه صدای نوار قادری تا آخر بلند بود و کیفیت در حد رادیوی ترانزیستوری رفتیم تو شهر.... منم که کلا بیرون ماشین بودم و همه دوست آشنا و رفیق مارو دیدن و مدتها سوژه بودیم. اونروز با اون وضعیت این آقا مجتبی یه حرکتی کرد که آبرومون کاملا رفت. 45 بار دور میدون اصلی شهر با ماشین چرخید هر چی اصرار کردیم آقا بی خیال شو ول کن نبود حالا با اون ماشین قراضه اون صدای نوار و ..... آخرش همه مغازه دارها تو پیاده رو ایستاده بودن و مارو به هم دیگه نشون میدادن .... خوب خیلی طولانی شد . با این مجتبی که آشنا شدید حالا سوتی رو مینویسم :دی

سوتیش این بود که اون موقع ها تازه ساب سون اومده بودن و منم که خیلی حال میکردم باهاش و تمام زیر و بمش رو در آورده بودم ( توضیح اینکه ساب سون یه تروجانه که باهاش میتونی کنترل کامپیوتر قربانی رو در اختیار بگیری ) خلاصه ما فایل سرورش رو ساختیمو اومدیم تو نت... ای دیمو باز کردم دیدم چند نفری آن هستن. داشتم فکر میکردم کیو اغفال کنم که در همین حین دیدم مجتبی آن شد. با خودم گفتم خودشه :دی با یه ای دی دختر بهش پی ام دادم. یه ربع طول کشید تا بفهمه که طرفش دختره... بعد از اینکه فهمید دیدم همش بوس و گل میفرسته :دی هیچی نمی نوشتا فقط بوس میفرستاد ( میگم روانیه میگید نه ) بعد بهش گفتم میخوای عکسمو ببینی. گفت آره ... گفتم پس میفرستم برات. خلاصه فایل رو فرستادم و اون هم براحتی سیو و اجرا کرد و از اونجا که اصلا نمیدونست آنتی ویروس یعنی چی چه برسه به اینکه رو سیستمش نصب باشه همه چیز به خوبی پیش رفت. دقایقی بعد من کارم شروع شد :دی اول یه اسکرین از صفحه دسکتاپش گرفتم بعد سی دی رامش رو میاوردم بیرون میدادم تو :دی موس رو تکون میدادم و .... بعد یهو دیدم پی ام داد. نوشت خیلی خوشگل بودی عزیزم پشتش هم 50 تا بوس فرستاد. من دیدم نه این با این چیزا آدم بشو نیست زدم کلا سیستمش رو شات دان کردم.... خودمم دیس کانکت شدم. غروبش اومدم بیرون دیدم این مجتبی تکیه داده به دیوار و داره فکر میکنه. رفتم جلو دیدم داره زیرلب با خودش حرف میزنه. میگه : اگه عکس بود پس چرا هیچی نیومد. پس چی بود. چرا برق رفت سیستم خاموش شد... همینطوری داشت توهم میزد و از خودش سوال میپرسید.... گفتم مجتبی چی شده ؟ گفت برو دنبال کارت تو مسائل خصوصی من دخالت نکن :دی.... تا چند روزی تو خودش بود....
بازم از کاراش بنویس

mehdi_360
27-09-2008, 14:31
ایول ،دمت گرو خیلی خندیدم ،تو چه رفیق های باحالی داری

amirtoty
28-09-2008, 00:09
بیاین یک سوتی براتون اوردم! به Two توجه کنین!!!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Havbb
28-09-2008, 00:33
بیاین یک سوتی براتون اوردم! به Two توجه کنین!!!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منظورش 2 بوده؟ مطمئنی؟

amirtoty
28-09-2008, 01:10
منظورش 2 بوده؟ مطمئنی؟
آره :27:

این میتونی ببینی!!!

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

Iman_m123
28-09-2008, 13:23
سلام :31:

امروز تو کلاس بودیم معلممون میخواست مثال بزنه به برج پیزا گفت : مثل برج پیتزا :16: :31:

یه مستخدم داریم سیبیلش ( :31: ) خیلی کلفته بعد داشت رد میشد اومد در کلاس ما روش اونور بود یکی از بچه ها گفت نگا سیبیلاش اندازه دم خر بلنده بعد مستخدمه فهمید چند تا چی بهش گفت بهد رفت ما هم کلی خندیدیم :31:

Mojtaba N87
28-09-2008, 13:58
سلام :31:

امروز تو کلاس بودیم معلممون میخواست مثال بزنه به برج پیزا گفت : مثل برج پیتزا :16: :31:


لازم به ذکره که تو زبون ایتالیایی همون پیتزا تلفظ می شه ، یعنی درستش اینه .

ولی همیشه میگن پیزا ، الآن خود ایتالیایی ها هم میگن پیزا :31:

Iman_m123
28-09-2008, 14:25
لازم به ذکره که تو زبون ایتالیایی همون پیتزا تلفظ می شه ، یعنی درستش اینه .

ولی همیشه میگن پیزا ، الآن خود ایتالیایی ها هم میگن پیزا :31:

مجتبی جان دلبندم اون پیتزا خوراکی هست :31:

خب اگه میگن پس چرا دیگه انتقاد میکنی آقا ما قبول داریم اطلاعات عمومیت بالا هست :دی

M.etallic.A
28-09-2008, 18:56
لازم به ذکره که تو زبون ایتالیایی همون پیتزا تلفظ می شه ، یعنی درستش اینه .

ولی همیشه میگن پیزا ، الآن خود ایتالیایی ها هم میگن پیزا :31:

نمیدونم ولی اینو میدونم خارجی ها به پیتزا میگن پیزا....

اینم یه سری از کارای مجتبی :دی

پارسال تابستون یادمه هر روز صبح ساعت 7 پا میشد کلی پیاده میرفت تا یه سوپرمارکت یه دونه تخم مرغ میخرید میاورد صبحانه میخورد. هر روز صبح کارش این بود. ساعت کوک میکرد 7 پا میشد میرفت یه دونه تخم مرغ میخرید. بعضی وقتها من صبح پا میشدم میومدم بیرون میدیدم مجتبی داره از دور میاد با یه نایلون فریزر دستش و یه دونه تخم مرغ توش نایلون رو هم عین تسبیح دور دستش میچرخوند. نمیدونم چه صیغه ای بود یه دفعه یه جعبه تخم مرغ نمیخرید بزاره خونه هر روز بخوره :دی آهان راستی جمعه ها علاوه بر تخم مرغ یه دونه گوجه فرنگی هم از میوه فروشی کنار سوپرمارکت دودر میکرد که مثلا جمعه ها املت بخوره.

یکی دیگه هم اینه که برادرش خیلی کله گنده س. بهش گفته بود تو فقط دیپلم بگیر من بهترین کار رو برات ردیف میکنم خدمت هم کفالت مادرشو میگرفت براش .... ولی این مجتبی دیپلم که نتونست بگیره هیچی از مدرسه اخراجم شد. جریان اخراجش هم این بود که سه ماه پشت سر هم دیر میرفت. ساعت 9 از خواب پا میشد میرفت مدرسه. هر چی هم مدیر و ناظم تعهد گرفتن ازش درست نشد. تا اینکه یه روز مدیر زنگ تفریح بچه ها رو به صف کرد محتبی رو آورد جلو پرونده شو داد دستش جلو همه بچه ها گفت آقا مجتبی حالا میتونی بری تا آخر عمرت بخوابی... الان فکر کنم شبانه میره....

و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی

راستی فکر نکنید دیوانه بود یا مثلا عقب مونده بود. اتفاقا یه پسر خوشگل و خوش تیپی هم بود. خیلی هم با مرام بود. فقط یه کارای عجیب غریبی میکرد. یه بار مرغ یکی از همسایه ها رو دزدید برد پشت خونه شون سرشو برد کباب کرد خورد :دی

Mojtaba N87
28-09-2008, 19:12
مجتبی جان دلبندم اون پیتزا خوراکی هست :31:

خب اگه میگن پس چرا دیگه انتقاد میکنی آقا ما قبول داریم اطلاعات عمومیت بالا هست :دی

بابا اومدم پست بدم نمی دونستم چی بنویسم اظهار فضل کردم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


نمیدونم ولی اینو میدونم خارجی ها به پیتزا میگن پیزا....

اینم یه سری از کارای مجتبی :دی

پارسال تابستون یادمه هر روز صبح ساعت 7 پا میشد کلی پیاده میرفت تا یه سوپرمارکت یه دونه تخم مرغ میخرید میاورد صبحانه میخورد. هر روز صبح کارش این بود. ساعت کوک میکرد 7 پا میشد میرفت یه دونه تخم مرغ میخرید. بعضی وقتها من صبح پا میشدم میومدم بیرون میدیدم مجتبی داره از دور میاد با یه نایلون فریزر دستش و یه دونه تخم مرغ توش نایلون رو هم عین تسبیح دور دستش میچرخوند. نمیدونم چه صیغه ای بود یه دفعه یه جعبه تخم مرغ نمیخرید بزاره خونه هر روز بخوره :دی آهان راستی جمعه ها علاوه بر تخم مرغ یه دونه گوجه فرنگی هم از میوه فروشی کنار سوپرمارکت دودر میکرد که مثلا جمعه ها املت بخوره.

یکی دیگه هم اینه که برادرش خیلی کله گنده س. بهش گفته بود تو فقط دیپلم بگیر من بهترین کار رو برات ردیف میکنم خدمت هم کفالت مادرشو میگرفت براش .... ولی این مجتبی دیپلم که نتونست بگیره هیچی از مدرسه اخراجم شد. جریان اخراجش هم این بود که سه ماه پشت سر هم دیر میرفت. ساعت 9 از خواب پا میشد میرفت مدرسه. هر چی هم مدیر و ناظم تعهد گرفتن ازش درست نشد. تا اینکه یه روز مدیر زنگ تفریح بچه ها رو به صف کرد محتبی رو آورد جلو پرونده شو داد دستش جلو همه بچه ها گفت آقا مجتبی حالا میتونی بری تا آخر عمرت بخوابی... الان فکر کنم شبانه میره....

و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی

راستی فکر نکنید دیوانه بود یا مثلا عقب مونده بود. اتفاقا یه پسر خوشگل و خوش تیپی هم بود. خیلی هم با مرام بود. فقط یه کارای عجیب غریبی میکرد. یه بار مرغ یکی از همسایه ها رو دزدید برد پشت خونه شون سرشو برد کباب کرد خورد :دی

من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mehdi_vsgh
28-09-2008, 19:41
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ولی من این تشابه اسمی را کاملا تایید میکنم

sina1415
28-09-2008, 19:42
اینم یه سری از کارای مجتبی :دی

پارسال تابستون یادمه هر روز صبح ساعت 7 پا میشد کلی پیاده میرفت تا یه سوپرمارکت یه دونه تخم مرغ میخرید میاورد صبحانه میخورد. هر روز صبح کارش این بود. ساعت کوک میکرد 7 پا میشد میرفت یه دونه تخم مرغ میخرید. بعضی وقتها من صبح پا میشدم میومدم بیرون میدیدم مجتبی داره از دور میاد با یه نایلون فریزر دستش و یه دونه تخم مرغ توش نایلون رو هم عین تسبیح دور دستش میچرخوند. نمیدونم چه صیغه ای بود یه دفعه یه جعبه تخم مرغ نمیخرید بزاره خونه هر روز بخوره :دی آهان راستی جمعه ها علاوه بر تخم مرغ یه دونه گوجه فرنگی هم از میوه فروشی کنار سوپرمارکت دودر میکرد که مثلا جمعه ها املت بخوره.

یکی دیگه هم اینه که برادرش خیلی کله گنده س. بهش گفته بود تو فقط دیپلم بگیر من بهترین کار رو برات ردیف میکنم خدمت هم کفالت مادرشو میگرفت براش .... ولی این مجتبی دیپلم که نتونست بگیره هیچی از مدرسه اخراجم شد. جریان اخراجش هم این بود که سه ماه پشت سر هم دیر میرفت. ساعت 9 از خواب پا میشد میرفت مدرسه. هر چی هم مدیر و ناظم تعهد گرفتن ازش درست نشد. تا اینکه یه روز مدیر زنگ تفریح بچه ها رو به صف کرد محتبی رو آورد جلو پرونده شو داد دستش جلو همه بچه ها گفت آقا مجتبی حالا میتونی بری تا آخر عمرت بخوابی... الان فکر کنم شبانه میره....

و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی_________________


دمت گرم چه با حاله این پسر




راستی فکر نکنید دیوانه بود یا مثلا عقب مونده بود. اتفاقا یه پسر خوشگل و خوش تیپی هم بود. خیلی هم با مرام بود. فقط یه کارای عجیب غریبی میکرد. یه بار مرغ یکی از همسایه ها رو دزدید برد پشت خونه شون سرشو برد کباب کرد خورد :دی _
مگه الان نیست که می گی بود

این جور سوژه ای تو محل داشته باشی پیر نمی شی

Iman_m123
28-09-2008, 21:34
و آخری هم که دیگه ته خنده س :دی یه موتور براوو درب و داغون خریده بود یه مدت... یادمه ماه رمضون بود. هر شب پا میشد سحری میخورد بعد صبح که از خواب بلند میشد. باک موتور رو پر میکرد بنزین. راه میفتاد 20 30 کیلومتر از شهر دور میشد میرسید به شهر بعدی یه دور دور میدونش میزد دوباره برمیگشت... موقع ظهر می رسید ناهارشو میخورد :دی مثلا میخواست روزه نگیره اینجوری کفاره هم نداشته باشه :دی

این هم یه قضیه داره اسمش یادم رفته :14:

ولی در کل باحاله :31:

M.etallic.A
28-09-2008, 22:36
دمت گرم چه با حاله این پسر


مگه الان نیست که می گی بود

این جور سوژه ای تو محل داشته باشی پیر نمی شی

الان رفتن از اینجا... دیگه نیستن.

sina1415
28-09-2008, 22:44
الان رفتن از اینجا... دیگه نیستن.

کجا رفته
دلتون اومد بزارین بره

حتما داره جای دیگه شاهکار می کنه

M.etallic.A
28-09-2008, 23:41
رفتن یه محله دیگه... آمارشو دارم چه حرکتایی میکنه :دی

sina1415
28-09-2008, 23:47
رفتن یه محله دیگه... آمارشو دارم چه حرکتایی میکنه :دی

ای ول

امارشو بگیر واسمون بگو حال کنیم

M.etallic.A
28-09-2008, 23:53
من هر گونه تشابه اسمی رو با این مجتبای شما انکار می کنم [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دی

این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.

sina1415
28-09-2008, 23:55
نمیخواستم اینو بگم... خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نمیشه باید به یه حقیقتی اعتراف کنم :دی

این مجتبی همون مجتبی که درموردش گفتم. این خودشه.... خیلی به من اصرار کرد نگم :دی ولی من یه آدم رکی هستم که نمیتونم حقیقت رو پنهان کنم. چیکار کنم اخلاقمه... آخیش... بالاخره گفتم. انگار یه باری از رو دوشم برداشته شد.

ای ول

پس حالا خودش باید از کاراش بگه