ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره سنتی



صفحه ها : 1 2 3 [4] 5

iranzerozone
31-08-2010, 12:08
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل سنگدل نشنید و رفت

گفتمش ای دلربا، دلبر، ز دل بردن چه سود؟
از ته دل، بر من دیوانه دل، خندید و رفت!

( این شعر 10 تا "دل" توش داره!)

Mahdi/s
31-08-2010, 13:08
تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟

کلجاری

hojjatinho
31-08-2010, 13:36
وصال کعبه میسر نمی شود سعدی
مگر که راه بیابان پر خطر گیرند

هشت بهشت
31-08-2010, 13:45
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند ... واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی .... آن شب قدر که این تازه براتم دادند

paryajigar
31-08-2010, 16:11
توجه کنید این تاپیک برای مشاعره سنتی ایجاد شده - نه اشعار فکاهی و نو
منظور از سنتی اینه که طبق سنن مشاعره با حرف اخر شعر بگیم دیگه نگفته که شعر سنتی یا عارفانه بگید.:11:


در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام

4MaRyAm
31-08-2010, 16:36
ملک را قایم الهی بود
قایم انداز پادشاهی بود

هرکه برخاست می‌فکندش پست
وانکه افتاد می‌گرفتش دست

با نکو گوهران نکو می‌کرد
قهر بد گوهران هم او می‌کرد


نظامی

4MaRyAm
31-08-2010, 16:53
در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست

درد دل چندان که گنجد در ضمیر
حاصلست از عشق دلداری کجاست

انوری

masud-000000
31-08-2010, 20:12
تا ولوله ی عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد
تا یک ورق از عشق تو از بر کردم
سیصد ورق از علم فراموشم شد...
ابو سعید ابوالخیر

Help118
31-08-2010, 20:16
در آن نفس که بمــــیرم در آرزوی تو باشم (مریم جون)

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

knight 07
31-08-2010, 20:58
مرد و زن بر ناله ى من واقف اند
کودکان اين ماجرا را واصف اند

water_lily_2012
01-09-2010, 10:59
در کمترین صنع تو مدهوش مانده ایم
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا؟

سعدی

neda_traveler
01-09-2010, 11:11
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

karin
01-10-2010, 18:10
به دلیل درخواست های مکرر دوستان باز شد



:11:

4MaRyAm
01-10-2010, 18:16
قربان شما و دوستان و درخواست مکررشون :دی
=====================


آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت
وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند

من جوان از غم آن تازه جوان خواهم مرد
در دلم حسرت آن تازه جوان خواهد ماند

Mahdi/s
01-10-2010, 19:16
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرامیدوار ما نرسد
حافظ

Last Night
01-10-2010, 22:32
دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا


زین کار که چشم داری از کار و کیا


برخیز که تا پیشترک ما برویم


زان پیش که قاصدی بیاید که بیا





مولانا

alihoosein
01-10-2010, 22:52
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم

mohsen_gh1991
02-10-2010, 13:22
من اگر جلوه پرستم نظر از غیر تو بستم
مشکن بال و پرم را که به پای تو نشستم

Last Night
03-10-2010, 10:25
مادام که در راه هوا و هوسی


از کعبه‌ی وصل هردمی باز پسی


در بادیه‌ی طلب چو جهدی بنمای


باشد که به کعبه‌ی وصالش برسی///

مولانا

4MaRyAm
03-10-2010, 18:18
یک لحظه چراغ آرزوهاپف کن
قطع نظر از جمال هر یوسف کن

زین شهد یک انگشت به کام تو کشم
از لذت اگر مست نگردی تف کن

ابوسعید ابوالخیر

godfather_74
04-10-2010, 04:36
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد / بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد

M3HRD@D
04-10-2010, 13:27
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

بیدادگری پیشه دیرینه تست

وی خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه تست

Behsood
07-10-2010, 02:32
تا به کي بر دل ز غيرت زخم پنــهاني خورم
با تو ياران مي خورند و من پشيماني خورم



صائب

Miss Artemis
07-10-2010, 13:12
مرغان باغ قافيه سنجند و بذله گوی
تا خواجه می خورد به غزل های پهلوی
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد
زنهار دل مبند بر اسباب دنیوی

حافظ

M3HRD@D
08-10-2010, 15:25
«يارب مباد آن‌که گدا معتبر شود// گر معتبر شود زخدا بی‌خبر شود»
حافظ

hasti rs
09-10-2010, 00:01
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

حافظ

M3HRD@D
09-10-2010, 00:02
«در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// کاری چه کنی که با اجل باشد جفت// می ‌خور که به‌زیر خاک می‌باید خفت»

vahidgame
09-10-2010, 18:00
تن را سلامت​ها ز تو جان را قیامت​ها ز تو
عیسی علامت​ها ز تو وصل قیامت وار را

مولانا

M3HRD@D
09-10-2010, 18:05
«آنان‌که محیط فضل و آداب شدند// در جمع کمال شمع اصحاب شدند// ره زین شب تاریک نبردند به روز// گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند»

mohsen_gh1991
09-10-2010, 19:21
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
حافظ

M3HRD@D
09-10-2010, 20:37
«دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»

ask_bl
09-10-2010, 21:05
تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار .:.:. بر مثل ذره‌ها رقص کنان پیش یار
شاه نشسته به تخت عشق گرو کرده رخت .:.:. رقص کنان هر درخت دست زنان هر چنار
از قدح جام وی مست شده کو و کی .:.:. گرم شده جام دی سرد شده جان نار


مولانا

davy jones
10-10-2010, 21:17
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست

Miss Artemis
10-10-2010, 21:22
تا بمالد در پر و منقار خویش
گر دهد دستوری اش آن خوب کیش
باز گوید خشم کمپیر از فروخت
فر و نور و صبر و علمم را نسوخت

davy jones
10-10-2010, 21:26
تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلربای تو

Miss Artemis
11-10-2010, 00:37
وامداران را ز عهده وارهان
همچو باران سبز کن فرش جهان

davy jones
11-10-2010, 09:37
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

مولانا

Miss Artemis
11-10-2010, 14:57
دزد آمد آن زمان پیشش نشست
چون گرفت آن سوخته می کرد پست

مولانا

اقلیما.
12-10-2010, 13:29
تو هم در آيــــــــنه حــــيران حـــسن خويشـــــــتني
زمانه ايــست كه هر كــس به خود گرفتارست
اهلي شيرازي

Miss Artemis
12-10-2010, 15:53
تا نکوبی گندم اندر آسیاب
کی شود آراسته زآن خوان ما

مولانا

Last Night
12-10-2010, 16:48
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس///

حافظ

Miss Artemis
12-10-2010, 17:17
سر کشیدی تو که من صاحبدلم
حاجت غیری ندارم واصلم

مولانا

Last Night
12-10-2010, 18:43
ما جرا کم کن و باز ا که مرا مردم چشم
خرقه از سر به در اورد و به شکرانه بسوخت///

Miss Artemis
12-10-2010, 19:30
تا یقین گردد مرا ایقان تو
و اعتقاد خوب با برهان تو

مولانا

اقلیما.
13-10-2010, 11:57
وصل و هجر دوست ميکوشند هر يک تا کنند
دســـت او در گردنــــم يا خون من در گردنش

سیف فراغانی

Miss Artemis
13-10-2010, 12:32
شرح این در آینه ی اعمال جو
که نیابی فهم آن از گفت و گو

مولانا

M3HRD@D
13-10-2010, 17:20
وز عالم شک تا به یقین یک نفس است

ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار

کز حاصل عمر ما همین یک نفس است

zhoovaan
13-10-2010, 17:57
تنگی می لعل خواهم و دیوانی
سد رمقی خواهد و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوش تر بود آن ز ملکت سلطانی

Hate Of Love
13-10-2010, 21:10
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود

M3HRD@D
14-10-2010, 18:36
«در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// کاری چه کنی که با اجل باشد جفت// می ‌خور که به‌زیر خاک می‌باید خفت»

zhoovaan
14-10-2010, 19:48
تر نگردد از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی‌طالع ما گرگ باران‌دیده است
در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است

iranzerozone
16-10-2010, 14:49
تو را من به اندازه ی آسمان دوست دارم
تو را به اندازه ی بيکران دوست دارم
تو خود آسمانی، تو خود بيکرانی، عظيمی
تو را من به قدر خودت در جهان دوست دارم
تو را مثل آن دختر شاه پريان، که قصرش
بنا گشته در عمق يک داستان دوست دارم
تو جاری شدی در رگم، در تمام وجودم
تو آبی، تو را چون نهالی جوان دوست دارم
تو روح منی، بی تو من مرده ام، هيچ هيچم
تو جانی، ولی من تو را بيش از آن دوست دارم
تو را با اميدی که مرغابی بی پناهی
پرد سوی درياچه ای بی نشان دوست دارم
تو سرشار عطری، تو شور آفرينی، تو سبزی
تو را چون گذرگاه پروانگان دوست دارم

Miss Artemis
16-10-2010, 15:32
می نهاد آن جا سر انگشت را
تا شود استاره ی آتش فنا

مولانا

Hate Of Love
16-10-2010, 15:56
به هم انباشتن تا به آخر چون رعد

و آن گاه با صلابت فروریختن

هنگام که هر آفرینه ای نهان شده است-

این است شعر:

یا عشق-که این دو همزاد آمدند

هیچ یک را بی دیگری نمی یابیم-

هر یک را می چشیم – می سوزیم

چرا که خدا را نمی توان دید و جان نسپرد.

Miss Artemis
17-10-2010, 00:56
در حدیث آمد که تسبیح از ریا
همچو سبزه ی گولخن دان ای کیا
پس بدان که صورت خوب و نکو
با خصال بد نیرزد یک تَسو

مولانا

Traceur
18-10-2010, 02:45
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

Miss Artemis
18-10-2010, 12:20
در سر خود پیچ هل خیره سری
رو در دل زن چرت بر هر دری

مولانا

اقلیما.
18-10-2010, 12:53
يك لحظــه با تو بـودن وبا غيـــــر ديدنت
با صـــد هـــزار ســـال ، جــدائي برابـرست


محتشم كاشاني

Miss Artemis
18-10-2010, 12:55
تو روا داری که این نامه ی مهین
بگذرد از چپ در آید در یمین

water_lily_2012
18-10-2010, 16:49
نيست در شهر نگاري كه دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از از اين جا ببرد

Miss Artemis
18-10-2010, 18:44
در قیامت این زمین بر نیک و بد
کی ز نادیده گواهی ها دهد

F l o w e r
18-10-2010, 18:52
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

Miss Artemis
18-10-2010, 18:58
تا به زانویی میان آب جو
غافل از خود زاین و آن تو آب جو
پیش آب و پس هم آب با مدد
چشم ها را پیش سد و خلف سد

F l o w e r
18-10-2010, 19:03
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

Miss Artemis
18-10-2010, 19:15
تا نشوید خلط هایت از دوا
کی رود شورش کجا آید شفا؟

F l o w e r
18-10-2010, 19:17
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی

یا رب مکناد آفت ایام خرابت

اقلیما.
19-10-2010, 13:26
تا تو نگاه مي كــــــــني كار من آه كـــــردن است

اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است


آتش اصفهاني

F l o w e r
19-10-2010, 16:17
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

M3HRD@D
19-10-2010, 23:53
«تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر به‌خوشدلی گذارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»

F l o w e r
20-10-2010, 11:55
هزار دشمنم ار می​کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

Miss Artemis
20-10-2010, 13:05
کوه ها و بحر ها و دشت ها
بوستان ها باغ ها و کشت ها
آسمانی بس بلند و پر ضیا
آفتاب و ماهتاب و صد سها


مولانا

F l o w e r
20-10-2010, 19:16
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده​ام

زان می که در پیمانه​ها اندرنگنجد خورده​ام

davy jones
20-10-2010, 19:53
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت ...... مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

پروین اعتصامی

Miss Artemis
20-10-2010, 20:44
تو چه خود را گیج و بی خود کرده ای؟
خون رز کو خون ما را خورده ای

مولانا

davy jones
20-10-2010, 21:17
یک شب آتش در نیستانی فتاد ..... سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

M3HRD@D
20-10-2010, 22:59
«دریاب که از روح جدا خواهی رفت//در پرده اسرار فنا خواهی رفت//می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای//خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت»

D,Freeman
21-10-2010, 01:41
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

حافظ

p5251f
21-10-2010, 03:08
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت/
عمريست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بنديم چوآن قبله نه اينجاست
در سعی چه کوشيم چو از مروه صفا رفت

F l o w e r
21-10-2010, 09:47
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار

تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو

lineloness
21-10-2010, 09:52
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید

davy jones
21-10-2010, 10:07
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم ..... دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم

حمید سبزواری

Alice in Wonderlan
21-10-2010, 10:08
اگر روم ز پی اش فتنه ها بر انگیزد
ور از طلب بنشینم ، به كینه بر خیزد

وگر به رهگذری یك دم از وفا داری
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد

من آن فریب كه در نرگس تو می بینم
بس آب روی كه با خاك ره برانگیزد

فراز و شیب و بیابان عشق دام بلاست
كجاست شیر دلی كز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری كه چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر بر انگیزد

بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
كه گر ستیزه كنی روزگار بستیزد

F l o w e r
21-10-2010, 10:09
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

Alice in Wonderlan
21-10-2010, 10:10
وقت غروب کز بر کهسار، آفتاب
با رنگ های زرد غمش هست در حجاب
تنها نشسته بر سر ساحل یکی غراب
وز دور آبها
همرنگ آسمان شده اند و یکی بلوط
زرد از خزان
کرده ست روی پارچه سنگی به سر سقوط
زان نقطه های دور
پیداست نقطه سیهی
این آدمی بود به رهی
جویای گوشه ای که ز چشم کسان نهان
با آن کند دمی غم پنهان دل بیان

F l o w e r
21-10-2010, 11:03
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

D,Freeman
21-10-2010, 13:05
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت

Miss Artemis
21-10-2010, 14:10
تو نیایی بر سر و خوش می روی
من همی آیم به سر در چون غوی

D,Freeman
21-10-2010, 17:42
یاد بادآنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

Last Night
21-10-2010, 17:54
در وصف تو کس چو من بدآموز مباد
آن روز که تو را نبینم آن روز مباد///

D,Freeman
21-10-2010, 19:00
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

M3HRD@D
21-10-2010, 22:51
تلقین ز شراب ناب گویید مرا

خواهید به روز حشر یابید مرا

از خاک در میکده جویید مرا

چندان بخورم شراب کاین بوی شراب

آید ز تراب چون روم زیر تراب

گر بر سر خـاک من رسد مخموری

از بوی شراب من شود مست و خراب

D,Freeman
21-10-2010, 23:46
به جان او که به شکرانه جان برافشانم

اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

davy jones
22-10-2010, 11:33
تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز .... تو چشم و او نگاه ناوک انداز

نظامی گنجوی

F l o w e r
22-10-2010, 12:16
زیر بارند درختان که تعلق دارند

ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

h-y2009
22-10-2010, 12:25
درحمله مشو مبارز خام
هنجار ببين و پيش نه گام
امیرخسرو دهلوی

D,Freeman
22-10-2010, 12:48
منم که گوشه میخانه خانقاه منست

دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست

M3HRD@D
22-10-2010, 12:50
«تا یار برفت صبر از من برمید// وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید// گوئی نتوانم که ببینم بازش// (تا کور شود هرآنکه نتواند دید)»

F l o w e r
22-10-2010, 13:19
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

D,Freeman
22-10-2010, 13:21
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

F l o w e r
22-10-2010, 13:22
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت به درنرود

h-y2009
22-10-2010, 13:30
دل بدو دادند ترسايان تمام
خود چه باش‌د قوت تقليد عام
مولوی

D,Freeman
22-10-2010, 13:33
من و دل گر فدا شدیم چه باک

غرض اندر میان سلامت اوست

M3HRD@D
22-10-2010, 13:44
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس / کز اشتیاق جمالت چه اشک ها می ریزند!

F l o w e r
22-10-2010, 13:59
دیشب گله زلفش با باد همی​کردم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

D,Freeman
22-10-2010, 16:36
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

کز هر زبان که می شنوم نامکررست

F l o w e r
22-10-2010, 17:12
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش

رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

D,Freeman
22-10-2010, 17:17
المنه لله که در میکده بازست

زانرو که مرا بر در او روی نیازست

Miss Artemis
22-10-2010, 17:20
تو نمی گریی نمی زاری چرا؟
یا که رحمت نیست اندر دل تو را
چون تو را رحمی نباشد در درون
پس چه اومیداَستمان از تو کنون

D,Freeman
22-10-2010, 17:22
نزدیک شد آندم که رقیب تو بگوید

دور از رخت این خسته رنجور نماندست

F l o w e r
22-10-2010, 17:25
ترسم که صرفه​ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

D,Freeman
22-10-2010, 17:26
از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش

کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوشست

F l o w e r
22-10-2010, 17:33
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

D,Freeman
22-10-2010, 17:54
تا که پر نقش زد این دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

M3HRD@D
22-10-2010, 19:46
«درویش که می خورد، به میری برسد// ور روبهکی خورد به شیری برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان ‌که جوان خورد به پیری برسد»

D,Freeman
22-10-2010, 19:53
دور مجنون گذشت و نوبت ماست

هر کسی پنج روز نوبت اوست

davy jones
23-10-2010, 11:08
تو را سری است که با ما فرو نمی آید ..... مرا دلی که صبوری از او نمی آید

سعدی

water_lily_2012
23-10-2010, 11:27
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

D,Freeman
23-10-2010, 12:37
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو

خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

h-y2009
23-10-2010, 14:54
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر يک ساعته عمري که در او داد کند
حافظ

yuseph
23-10-2010, 16:40
دوست مشمار آن که در دولت زند
لاف یاری وبرادرخواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
سعدی

D,Freeman
23-10-2010, 21:22
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

F l o w e r
24-10-2010, 15:07
ترسم این قوم که بر دردکشان می​خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

M3HRD@D
24-10-2010, 17:03
«ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم// با این‌همه مستی زتو هشیارتریم// تو خون کسان خوری و ما خون رزان// انصاف بده کدام خونخوارتریم»

* خیام

amd>intel
24-10-2010, 17:08
ما مريدان روی سوی قبله چون آريم چون روی سوی خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم کاين چنين رفته‌ست در عهد ازل تقدير ما

ahmad_babol
24-10-2010, 17:15
آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد
"حافظ"

F l o w e r
24-10-2010, 18:44
دل گفت به کار خانه بودم

تا خانه آب و گل پریدن

از خانه صنع می پریدم

تا خانه صنع آفریدن

D,Freeman
24-10-2010, 19:29
نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر

نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست

rahgozare tanha
24-10-2010, 20:11
تا دل به مهرت داده ام
در بحر غم افتاده ام
چون در نماز استاده ام
گويي به محراب اندري

h-y2009
24-10-2010, 21:37
يکي گفت از آن حلقه‌ي اهل راي
عجب دارم اي مرد راه خداي

D,Freeman
25-10-2010, 02:21
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب

بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند

davy jones
25-10-2010, 02:25
دلم در سینه قفلی بود محکم ... کلیدش بود در دریاچه ی غم

water_lily_2012
25-10-2010, 06:46
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

My_Beauty
25-10-2010, 10:21
مرا اختر خفته بیدار گشت
به مغز اندر انديشه بسيار گشت

water_lily_2012
25-10-2010, 10:38
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

F l o w e r
25-10-2010, 10:55
دل گفت به کار خانه بودم

تا خانه آب و گل پریدن

از خانه صنع می پریدم

تا خانه صنع آفریدن

4MaRyAm
25-10-2010, 12:54
نه ره و نه رسم دارم، نه دل و نه دین، نه دنیای
منم و حریف و کنجی و نوای بی‌نوایی
نیم اهل زهد و توبه به من آر ساغر می
که به صدق توبه کردم ز عبادت ریایی

water_lily_2012
25-10-2010, 13:14
یکی آتشی بر شده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک

ahmad g
25-10-2010, 13:29
کجا گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
-------------------------------------------
البته من تازه واردم اگه تکراری باشه ببخشین

h-y2009
25-10-2010, 15:35
کي اين شکر نعمت به جاي آورم
وگر پاي گردد به خدمت سرم؟

F l o w e r
25-10-2010, 16:33
می​وزد از چمن نسیم بهشت

هان بنوشید دم به دم می ناب

M3HRD@D
25-10-2010, 17:22
بر لوح نشان بودنی ها بوده است

پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است

در روز ازل هر آن چه بایست بداد

غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

---------- Post added at 05:22 PM ---------- Previous post was at 05:21 PM ----------

بر لوح نشان بودنی ها بوده است

پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است

در روز ازل هر آن چه بایست بداد

غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

water_lily_2012
25-10-2010, 17:41
ترا از دو گیتی برآورده​اند
به چندین میانچی بپرورده​اند

4MaRyAm
25-10-2010, 17:44
دامن کشان همی​شد در شرب زرکشیده
صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده

M3HRD@D
25-10-2010, 20:28
«هر ذره که بر روی زمینی بود‌ست// خورشیدرخی، زهره‌جبینی بودست// گرد از رخ نازنین به ‌آزرم فشان// کین هم رخ و زلف نازنینی بودست»

h-y2009
25-10-2010, 22:36
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت

D,Freeman
26-10-2010, 01:22
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

water_lily_2012
26-10-2010, 06:35
دگر آنک این گرد گردان سپهر
همی نو نمایدت هر روز چهر

اقلیما.
26-10-2010, 14:10
روشــن روان ِعاشق از تیـــره شـــب ننالد
دانــد که روز گـــردد روزی شب شبــانان

باور مکــن که من دســت از دامـنت بـدارم
شمـــــشیر نگـــــسلاند پیـــوند مهــربانان

چشــــم از تو بر نگیرم ور می کشد رقیـــبم
مشـــــتاق گل بســازد با خوی باغبــــانان


سعدی

davy jones
26-10-2010, 16:34
نام تو داغی نهاد بر دل بریان من ........................ زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من
شد دل بیچاره خون، چاره ی دل هم تو ساز ....... زانکه تو دانی که چیست بر دل بریان من
بی تو دل و جان من، سیر شد از جان و دل ........ جان و دل من تویی، ای دل و ای جان من
گر تو نگیری این دست، کار من از دست شد ..... زانکه ندارد کران وادی هجران من
بر در عشقت که دل داشت نهان از جهان ........... بر رخ زردم فشاند اشک دُر افشان من

Miss Artemis
26-10-2010, 17:29
نفخ صور امر است از یزدان پاک
که برآرید ای ذرایر سر ز خاک
باز آید جان هر یک در بدن
همچو وقت صبح هوش آید به تن

مولانا

D,Freeman
26-10-2010, 18:16
نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد
گر هست آتش ذره ای آ ن ذره دارد شعله ها

شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من
همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا

شمس تبریزی

F l o w e r
26-10-2010, 18:25
از همگان بی​نیاز و بر همه مشفق

از همه عالم نهان و بر همه پیدا

D,Freeman
26-10-2010, 19:45
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی

بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

F l o w e r
26-10-2010, 20:00
ای درد توام درمان در بستر ناکامی

و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

D,Freeman
26-10-2010, 20:08
یا باده ده حجت مجو یا خود تو برخیز و برو

یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا

F l o w e r
26-10-2010, 20:17
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان

می​دهند آبی که دل​ها را توانگر می​کنند

M3HRD@D
26-10-2010, 22:49
«درویش که می خورد، به میری برسد// ور روبهکی خورد به شیری برسد// گر پیر خورد جوانی از سر گیرد// ور زان ‌که جوان خورد به پیری برسد»

F l o w e r
26-10-2010, 22:54
درویش نمی​پرسی و ترسم که نباشد

اندیشه آمرزش و پروای ثوابت

M3HRD@D
26-10-2010, 23:09
«تا می‌ناب ننوشی نبود راحت جان// تا نبافند بریشم، خز و دیبا نشود»

F l o w e r
26-10-2010, 23:22
دامان تو گرفتم و دستم بتافتی

هین دست درکشیدم روی از وفا متاب

گفتی مکن شتاب که آن هست فعل دیو

دیو او بود که می​نکند سوی تو شتاب

M3HRD@D
26-10-2010, 23:23
«برو در عشق‌بازی سربرافراز// به کوی عشق نام و ننگ درباز// کزین بهتر خرد را پیشه‌ای نیست// وزین به در جهان اندیشه‌ای نیست»

Miss Artemis
26-10-2010, 23:31
تا که شد در شهر معروف و شهیر
که او ز انبان تهی جوید پنیر
شد مثل در خام طبعی آن گدا
او از این خواهش نمی آمد جدا

مولانا

M3HRD@D
26-10-2010, 23:36
«اگر دل خوش بود می‌خوشگواراست// شراب تلخ در غم زهر مار است»

Miss Artemis
26-10-2010, 23:38
تا برون آید رود گستاخ او
تا نبیند در گشا را پشت و رو
یا نهان شد در پس چیزی و یا
از وی اش پوشید دامان خدا

M3HRD@D
26-10-2010, 23:42
«از محبت، نار نوری می‌شود// وز محبت، دیو حوری می‌شود»

F l o w e r
26-10-2010, 23:48
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

D,Freeman
27-10-2010, 01:09
دلق من و خرقه من از تو دریغی نبود

وانک ز سلطان رسدم نیم مرا نیم ترا

F l o w e r
27-10-2010, 01:25
آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری

کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی

D,Freeman
27-10-2010, 01:38
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

F l o w e r
27-10-2010, 01:48
از بیم ملک جمله فلک رخنه و در شد

وز بیم مسبب همه اسباب درآمد

D,Freeman
27-10-2010, 02:17
درسینه ها برخاسته اندیشه را آراسته

هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا

rezabush
27-10-2010, 08:11
اول ببانگ ناي و ني آرد بدل پيغام وي .... وانگه بيك پيمانه مي با من وفادار مي كند

D,Freeman
27-10-2010, 12:29
دل از جهان رنگ و بو گشته گریزان سو به سو

نعره زنان کان اصل کو جامه دران اندر وفا

water_lily_2012
27-10-2010, 16:17
آنکس که ز یادم همه را برده تویی، تو
آنجا که نمود از همه جا غافلم اینجاست

D,Freeman
27-10-2010, 18:32
تا کار جان چون زر شود با دلبران هم بر شود

پا بود اکنون سر شود که بود اکنون کهربا

davy jones
27-10-2010, 18:37
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم .... وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

سعدی

D,Freeman
27-10-2010, 18:51
ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران

عالم اگر بر هم رود عشق ترا بادا بقا

F l o w e r
27-10-2010, 18:59
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان

تحریر خیال خط او نقش بر آب است

SaЁeD
27-10-2010, 19:29
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب
ومن یتق الله یجعل له
و یرزقه من حیث لا یحتسب

F l o w e r
27-10-2010, 19:30
برو از خانه گردون به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

D,Freeman
27-10-2010, 19:53
آغاز عالم غلغله پایان عالم زلزله

عشقی و شکری با گله آرام با زلزالها

h-y2009
27-10-2010, 20:05
از آن در خوشاب آن سنگ سوزان
چو آتش گاه موبد شد فروزان

D,Freeman
27-10-2010, 20:09
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی

سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

F l o w e r
28-10-2010, 10:43
از آتش عشق برفروزیم

اما چون برق زو نمیریم

ما خون جگر خوریم چون شیر

چون یوز نه عاشق پنیریم

water_lily_2012
28-10-2010, 11:05
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

F l o w e r
28-10-2010, 11:11
تو میر شکار بی​نظیری

ما نیز شکار بی​نظیری

در حسن تو را تنور گرم است

ما را بربند ما خمیریم

water_lily_2012
28-10-2010, 11:20
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست

F l o w e r
28-10-2010, 11:23
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

amatraso
28-10-2010, 11:27
مقالات نصیحت گو همین است
که سنگ انداز هجران در کمین است

amatraso
28-10-2010, 11:30
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم
که دل چه می کشد از روزگار هجرانش

water_lily_2012
28-10-2010, 11:31
کرا رسد که عیب کند دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی

F l o w e r
28-10-2010, 11:42
یکی لحظه از او دوری نباید

کز آن دوری خرابی​ها فزاید

water_lily_2012
28-10-2010, 11:46
دگر با خردمند مردم نشین
که نادان نباشد بر آیین و دین

F l o w e r
28-10-2010, 11:48
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت

کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است

water_lily_2012
28-10-2010, 11:51
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند

F l o w e r
28-10-2010, 11:54
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

water_lily_2012
28-10-2010, 12:15
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

D,Freeman
28-10-2010, 12:43
ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده

گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا

F l o w e r
28-10-2010, 13:20
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی​شود ما را

h-y2009
28-10-2010, 13:34
اي کم شده وفاي تو اين نيز بگذرد
و ا فزون شده جفاي تو اين نيز بگذرد

D,Freeman
28-10-2010, 13:35
ای مطرب شیرین نفس هر لحظه می جنبان جرس

ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا

F l o w e r
28-10-2010, 13:37
ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری

خوش خوش کشانم می​بری آخر نگویی تا کجا

davy jones
28-10-2010, 16:51
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه .... انی رأیت دهراً مِن هجرک القیامه


حافظ

water_lily_2012
28-10-2010, 17:02
هر شبنمی در این ره صد بهر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد

D,Freeman
28-10-2010, 17:24
در آتش و در سوز من شب می برم تا روز من

ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی

water_lily_2012
28-10-2010, 17:40
یاد ده ما را سخنهای رقیق
که تو را رحم آورد آن ای رفیق

D,Freeman
28-10-2010, 17:56
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

F l o w e r
28-10-2010, 18:39
او را به چشم پاک توان دید چون هلال

هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست

D,Freeman
28-10-2010, 18:40
تا فضل تو راهش دهد وز شید و تلوین وارهد

شیاد ما شیدا شود یکرنگ چون شمس الضحی

F l o w e r
28-10-2010, 18:44
یارم چو قدح به دست گیرد

بازار بتان شکست گیرد

D,Freeman
28-10-2010, 18:50
در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب

روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما

F l o w e r
28-10-2010, 18:52
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آبادست

Miss Artemis
28-10-2010, 19:03
تا برون آید رود گستاخ او
تا نبیند درگشا را پش و رو

D,Freeman
28-10-2010, 19:04
واپس جوابم داد او نی از توست این کار ما

چون هرچ گویی وادهد همچون صدا کهسار ما

F l o w e r
28-10-2010, 19:16
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

D,Freeman
28-10-2010, 19:19
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی

پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

F l o w e r
28-10-2010, 19:26
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی

کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

D,Freeman
28-10-2010, 21:03
ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما

ما بس خرابیم و تویی هم از کرم معمار ما

F l o w e r
28-10-2010, 21:13
از چشم خود بپرس که ما را که می​کش

جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

M3HRD@D
28-10-2010, 22:06
«تو به یک خواری گریزانی ز عشق // تو به جز نامی چه میدانی زعشق »

davy jones
28-10-2010, 22:17
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن .... تابوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت

M3HRD@D
28-10-2010, 22:26
«تندی مکن که رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمی// همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمی»

davy jones
29-10-2010, 00:06
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد .... به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

water_lily_2012
29-10-2010, 08:16
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

h-y2009
29-10-2010, 09:43
در پيروزه گون گنبد گشادند
به پيروزي جهان را مژده دادند

SaЁeD
29-10-2010, 10:01
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک / خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان

water_lily_2012
29-10-2010, 10:15
نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

One Mania
29-10-2010, 11:05
دم اسپ کوته شد و تک دراز
فرازی ببد پست و پستی فراز

Dark Shine
29-10-2010, 11:06
درو کرد گندمزار دلهايمان را
و تهي شد همه جا از عطر گل عشق
و در کوچ پرنده هاي غمگين
در آن کوير آرزو
شاعري دل شکسته و تنها
مي نوشت شعري به ياد با هم بودن ها

My_Beauty
29-10-2010, 11:13
دادا باید با ز شروع کنی نه با د: حالا ما حواسمون نبود ادامه شعر شما را گفتیم.
تازه تاپیک مشاعره سنتیه نه شعر نو:

از آن ترس کو از تو ترسان بود
وگر با تو هزمان دگرسان بود

davy jones
29-10-2010, 11:38
دلا از دست تنهایی به جونم .... ز آه و ناله ی خود در فغونم

water_lily_2012
29-10-2010, 11:42
من اکنون همی سوی ایران شوم
بیاسایم و یک زمان بغنوم

F l o w e r
29-10-2010, 11:43
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

water_lily_2012
29-10-2010, 11:46
دگر باره رستم زبان برگشاد
مکن شهریارا ز بیداد یاد

4MaRyAm
29-10-2010, 11:47
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

F l o w e r
29-10-2010, 11:50
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه​ای از نفحات نفس یار بیار

davy jones
29-10-2010, 11:52
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد .... بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

water_lily_2012
29-10-2010, 11:53
دود آه سینه سوزان من سوخت این افسردگان خام را
با دلارامی مرا خاطر خوشست کز دلم یکباره برد آرام را

4MaRyAm
29-10-2010, 11:54
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها

F l o w e r
29-10-2010, 11:54
ای شده استاد امین جز که در آتش منشین

گر چه چنین است و چنین هیچ میاسا دل من

davy jones
29-10-2010, 11:56
نبینی که هر جا که برخاست گرد .... نبیند نظر گر چه بیناست مرد

F l o w e r
29-10-2010, 11:58
در سنبلش آویختم از روی نیاز

گفتم من سودازده را کار بساز

water_lily_2012
29-10-2010, 12:04
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا و شمع آفتاب کجا

F l o w e r
29-10-2010, 12:11
از آن به دیر مغانم عزیز می​دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

water_lily_2012
29-10-2010, 12:15
تن مرده را خاک باشد نهال
تو از کشتن من بدین سان منال

SaЁeD
29-10-2010, 12:49
لگام از سر رخش برداشت خوار/رها کرد بر خوید در کشتزار

F l o w e r
29-10-2010, 14:06
رونق عهد شباب است دگر بستان را

می​رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

davy jones
29-10-2010, 14:07
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا .... بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

F l o w e r
29-10-2010, 14:08
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

M3HRD@D
29-10-2010, 14:09
«راحت کژدم زده کشته کژدم بود// می‌زده را هم به می‌دارو و مرهم بود»