ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مشاعره سنتی



صفحه ها : 1 2 [3] 4 5

neda_traveler
23-08-2010, 22:40
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی

معرق
23-08-2010, 22:51
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیش تر زان که چو گردی ز میان برخیزم

neda_traveler
23-08-2010, 22:55
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی

hojjatinho
23-08-2010, 23:38
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

Help118
23-08-2010, 23:46
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم ====> (پول هم صرف مهریه اش)

masud-000000
24-08-2010, 00:18
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد عاقل زاهد زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
حافظ

Help118
24-08-2010, 01:33
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

masud-000000
24-08-2010, 01:48
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می​طلبم صحبت روشن رایی
حافظ

*IN*
24-08-2010, 03:30
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان


دل آزرده ما را به نسیمی بنواز

یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان

sepehr_x50
24-08-2010, 04:08
ناقه ی صالح چو ز که زاد یقین گشت مرا
کوه پی مژده ی تو اشتر جمازه شود
رومی

معرق
24-08-2010, 04:09
دولت از مرغ همایون طلب و سایه ی او
زانکه با زاغ و زغن شهپر همت نبود

Lady Negar
24-08-2010, 04:16
در گلستان چشمم زچه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سربرگ گل ندارم,به چه رو روم به گلشن
که شنیده ام ز گلها همه روی بی وفایی

معرق
24-08-2010, 04:25
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

yarane-naghdi
24-08-2010, 07:23
يار من جّيب سماجت به دلم بگذارد ........ بِه كزان روي مشعشع نظري من بِكنم

گر سرودي به تمناي دلم ميخواند ........... همه اش شوق دل و دُر و فّلّح ميدانم


مصرع اول : jaib

مصرع دوم : 2- beh - 1 bekanam

مصرع چهارم :2- dor - 1 falah

Lady Negar
24-08-2010, 08:49
ما مست و خراب و عالم سوزيم
با ما منشين وگرنه بدنام شوي

Ehsanovic
24-08-2010, 10:09
یک عمر شهان تربیت عیش کنند
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
نازم به جهان همت درویشان را
کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند

water_lily_2012
24-08-2010, 11:05
ديروز که چشم تو بمن در نگريست


خلقي بهزار ديده بر من بگريست

ابوالسعيد ابوالخير

hamid_diablo
24-08-2010, 11:31
تنهاییم را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست ... گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

hojjatinho
24-08-2010, 12:04
تاثیر محبت بین بلبل به چه کیفیت
سرمست و غزل گویان در پای گل افتاده

Help118
24-08-2010, 14:30
هر کسی از ظن خود شد یار من

از درون من نــجست اســرار من

hojjatinho
24-08-2010, 14:53
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
بی وفا این زودتر می خواستی حالا چرا

masud-000000
24-08-2010, 15:02
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند...
حافظ

davy jones
24-08-2010, 16:43
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

-shahram
24-08-2010, 17:32
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

معرق
24-08-2010, 18:18
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو مبارک بادم

hojjatinho
24-08-2010, 18:49
متاع دوستی نادر متاعی است
چه حاصل چون به دشمن می فروشیم

معرق
24-08-2010, 20:25
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم

neda_traveler
24-08-2010, 21:05
ما عاشق صادقیم و از عشق چو اشک
لب بسته و بیهوده هیاهو نکنیم

*IN*
24-08-2010, 21:15
مو آن عودم میان آتشستان

که این نه آسمانها مجمرستم


شد از نیل غم و ماتم دلم خون

بچهره خوشتر از نیلوفرستم

معرق
24-08-2010, 21:20
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن

*IN*
24-08-2010, 21:30
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد


صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی

شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

neda_traveler
24-08-2010, 22:05
دریا شدم و تو را به ساحل دیدم
گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم
گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز

معرق
24-08-2010, 22:12
زمانه گر همه مشک ختن دهد بر باد
فدای تو که خط و خال مشکبو داری

neda_traveler
24-08-2010, 22:30
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
گویی که گل از چشمه ی مهتاب گرفتم
در برکه ی اشکم همه دم نقش تو دیدم
این هدیه ی خوبی است که از آب گرفتم

معرق
24-08-2010, 23:12
می خور به بانگ چنگ و مخور غم که گر کسی
گوید تو را که باده مخور گو هو الغفور

greena
24-08-2010, 23:45
رهائيت بايد، رها کن جهانرا
نگهدار ز آلودگي پاک جانرا
اعتصامی

Help118
25-08-2010, 00:19
آنکه را اسرار حق آموختند

مهر کردند و لبانش دوختند

معرق
25-08-2010, 01:11
دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

yarane-naghdi
25-08-2010, 01:29
در هر آن شهری که نوشروان عشقش حاکم است ........ شد به جان درباختن آن شهر حاتم طاییی




و اندر آن جانی که گردان شد پیاله عشق او ......... عقل را باشد از آن جان محو و ناپیداییی

مولانا جلال الدين

Dew Drop
25-08-2010, 02:06
یا رب در خلق تکیه گاهم نکنی
محتاج گدا و پادشاهم نکنی

موی سیهم سفید کردی به کرم
با موی سفید رو سیاهم نکنی
ابو سعید ابو الخیر

yarane-naghdi
25-08-2010, 02:39
یک جرعه می ز ملک کاووس به است ....... از تخت قباد و ملکت طوس به است




هر ناله که رندی به سحرگاه زند ........... از طاعت زاهدان سالوس به است


عمر خيام

4MaRyAm
25-08-2010, 11:46
تو خود گفتی که مو ملاح مانم
به آب دیدکان کشتی برانم

همی ترسم که کشتی غرق وابو
درین دریای بی پایان بمانم

باباطاهر

*IN*
25-08-2010, 12:05
مو آن آزردهٔ بی خانمانم

مو آن محنت نصیب سخت جانم


مو آن سرگشته خارم در بیابون

که هر بادی وزد پیشش دوانم

knight 07
25-08-2010, 13:45
من که خصمم هم منم اندر گريز
تا ابد کار من آمد خيز خيز
مثنوی معنوی

hojjatinho
25-08-2010, 14:43
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
عجبا نقطه خال تو به بالای لب است

water_lily_2012
25-08-2010, 17:16
تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل

Ehsanovic
25-08-2010, 18:06
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

معرق
25-08-2010, 19:01
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد

knight 07
25-08-2010, 19:09
در گلستان اندر آيد اخشمى
کی شود مغزش ز ريحان خرمى
مثنوی معنوی

معرق
25-08-2010, 20:23
یک حرف صوفیانه بگویم ، اجازت است
ای نور دیده ، صلح به از جنگ و داوری

Amir_oscar
25-08-2010, 20:26
یا رب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهانمش از بند ملامت

yarane-naghdi
25-08-2010, 20:38
تویی خورشید وز تو گرم عالم ........ یکی تابش بر آه سرد من نه




چو مهره توست مهر جمله دل‌ها ......... بر این نطع هوای نرد من نه






مولانا . ديوان شمس

neda_traveler
25-08-2010, 20:43
اگردورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست
وفا آن است که نامت را همیشه بر زبان دارم

yarane-naghdi
25-08-2010, 21:34
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ....... ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را




وقتی درآیی تا میان دستی و پایی می‌زدم ........ اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را


شيخ سعدي رحمه الله عليه

معرق
25-08-2010, 21:58
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

neda_traveler
25-08-2010, 21:59
دلم را شبی در حضورم شکستی
نه آینه، حتی غرورم شکستی

معرق
25-08-2010, 22:09
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

4MaRyAm
25-08-2010, 22:10
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب

در میخانه بسته​اند دگر
افتتح یا مفتح الابواب

neda_traveler
25-08-2010, 22:13
به دریای غم هچو نورم شکستی
فتادمت شبی در مسیر نگاهت

davy jones
25-08-2010, 22:17
تو که نازی و بالا دلربایی
تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی

تو که مشکین دو گیسو در قفایی
به مو گویی که سرگردون چرایی؟

*IN*
25-08-2010, 22:20
***********************************************

neda_traveler
25-08-2010, 22:20
یادتان هست شبی را که سفر می کردید
قول دادید و گفتید که بر می گردید
دست من را که گرفتید کمی جا خوردم
تازه فهمیدم و دیدم که شما هم سردید

neda_traveler
25-08-2010, 22:27
نکند بیهوده عمر خود را
پشت این پنجره ها می فرسایم
نکند بیهوده تکرار شود
قصه ی چشم به راهی هایم

yarane-naghdi
25-08-2010, 22:44
ماهیانی کاندرون جان هر یک یونسیست .......... گلبنانی که فلک را خوب و خوب آیین کنند





دوزخ آشامان جنت بخش روز رستخیز ............... حاکمند و نی دعا دانند و نه نفرین کنند




حضرت مولانا جلال الدين رحمه الله عليه

neda_traveler
25-08-2010, 22:48
دوش من بودم و یاران تو و مجلس شوق
که شبی تازه کنیم از سر جان یاد تو را

hojjatinho
25-08-2010, 23:04
آن دل که پریشان شود از ناله بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست

هشت بهشت
25-08-2010, 23:05
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو،او اشارت های ابرو

neda_traveler
25-08-2010, 23:16
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد

هشت بهشت
25-08-2010, 23:32
در نگاهی که مرورش یاد آبی پاک بود
کینه های کهنه اش را غرق دریا کرد و رفت

دستهایش را پر از باران احساسم نمود
آسمان را در نگاه خاک معنا کرد و رفت

Help118
25-08-2010, 23:50
تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

"شیخ مصلح الدین محمد سعدی شیرازی"

Saeed System
25-08-2010, 23:58
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم

دیوان حافظ

Amir_oscar
26-08-2010, 01:22
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

yarane-naghdi
26-08-2010, 05:39
لب باز مگیر یک زمان از لب جام ......... تا بستانی کام جهان از لب جام



در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است ....این از لب یار خواه و آن از لب جام


خواجه حافظ رحمه الله عليه


---------- Post added at 06:39 AM ---------- Previous post was at 06:37 AM ----------

ماهي از سر گنده گردد ني زدم ......... فتنه از عمامه خيزد ني زخم

مولانا جلاالدين رحمه الله عليه

sastwhc
26-08-2010, 07:43
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

yarane-naghdi
26-08-2010, 09:00
در خواب بدم مرا خردمندی گفت .......... کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت




کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟ ............ می خور که به زیر خاک می‌باید خفت


حكيم عمر خيام نيشابوري
.
.
.

Saeed System
26-08-2010, 09:14
تاب بنفشه مي دهد طره مشك ساي تو

پرده غنچه مي درد خنده دل گشاي تو

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی

Dew Drop
26-08-2010, 09:34
وطن خاکي سراسر افتخار است
که از جمشيد و از کي يادگار است
وطن يعني نژاد آريايي
نجابت مهرورزي با صفايي
وطن خاک اشوزرتشت جاويد
که دل را مي برد تا اوج خورشيد
وطن يعني اوستا خواندن دل
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوشهاي غرق آتش ماست
وطن منشور آزادي کورش
شکوه جوشش خون سياوش
وطن نقش و نگار تخت جمشيد
شکوه روزگار تخت جمشيد

yarane-naghdi
26-08-2010, 10:35
دل مست مرا هشیار گردان ........ ز خواب غفلتم بیدار گردان




چنان خسبان چو آید وقت خوابم .........که گر ریزد گلم ماند گلابم




زبانم را چنان ران بر شهادت ........ که باشد ختم کارم بر سعادت




تنم را در قناعت زنده دل دار .......... مزاجم را بطاعت معتدل دار


نظامي گنجوي

hojjatinho
26-08-2010, 11:16
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانی که شب است

davy jones
26-08-2010, 13:15
تو را سری است که با ما فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید

معرق
26-08-2010, 14:05
دست از طلب دارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

knight 07
26-08-2010, 15:01
در محفل خود راه مده همچو منی را
که آشفته دل آشفته کند انجمنی را

4MaRyAm
26-08-2010, 15:05
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی

knight 07
26-08-2010, 15:10
ياد آور ز آن ضجيع و ز آن فراش
تـا بدين حد بی وفا و مر مباش

Amir_oscar
26-08-2010, 16:52
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

masud-000000
26-08-2010, 17:22
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
حافظ

معرق
26-08-2010, 17:45
در انتظار خدنگش همی پرد دل صید
خیال آنکه به رسم شکار باز آید

مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذر باز آید

معرق
26-08-2010, 20:33
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم

knight 07
26-08-2010, 20:42
مرغ و ماهى دانــد آن ابــهــام را
که ستودم مجمل اين خوش نام را

معرق
26-08-2010, 20:48
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو

Help118
26-08-2010, 21:05
(خوب میخوامش دست خودم نیست... آن یار که عاشق جمالش شده ام....)

وصال او ز عـــمر جاودان به

خداوندا مرا آن ده که آن به

neda_traveler
26-08-2010, 21:19
هنوز هم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم

معرق
26-08-2010, 21:40
(خوب میخوامش دست خودم نیست... آن یار که عاشق جمالش شده ام....)



براتون آرزوی وصال می کنم . . .
اما عجله نکن

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می افتادم از چشم
به تدبیرش امید ساحلی بود

neda_traveler
26-08-2010, 21:46
در قبله اگر نشان نباشد از او
ما دیده ی دل،روان بدان سو نکنیم

yarane-naghdi
26-08-2010, 22:09
مائیم که اصل شادی و کان غمیم ......... سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم




پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم ...........آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم


حكيم عمر خيام

.
.
.
.

neda_traveler
26-08-2010, 22:12
من تو را همچون پرستو،یاسمن ها،نسترن ها
من تو را با هر چه هستی دوست دارم می پرستم

معرق
26-08-2010, 22:13
مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید

neda_traveler
26-08-2010, 22:23
دوش من بودم و یاران تو و مجلس شوق
که شبی تازه کنیم از سر جان یاد تو را

masud-000000
26-08-2010, 22:58
المنه لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است...
حافظ

معرق
26-08-2010, 22:59
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

neda_traveler
26-08-2010, 23:08
یادت به خیر ای که دلت آفتاب بود

مهرت زلال و عشق تو همرنگ آب بود

knight 07
26-08-2010, 23:10
دوش مرغی به صبح می نالــید
عقل و صبرم ببردو طاقت و هوش

neda_traveler
26-08-2010, 23:15
شرح غـــــــــــارتگری زلف دلاویر بکن
وصف خون ریزی آن نرگس عیـــار بگو

knight 07
26-08-2010, 23:30
واعضان کین جلوه ی محراب و منبر میکنند
چون به خـلوت میروند آن کـار دیگر میـکـنند

هشت بهشت
26-08-2010, 23:33
در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم بسر آمد رستم

بعد از این نیم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم

neda_traveler
26-08-2010, 23:42
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

knight 07
26-08-2010, 23:43
من چه گويم که مرا در دوخته ست
دمگهـم را دمگـه او سوختـه ست

neda_traveler
27-08-2010, 00:01
ترا مي خواهم و دانم كه هرگز


به كام دل در آغوشت نگيرم



توئي آن آسمان صاف و روشن



من اين كنج قفس، مرغي اسيرم


پروين اعتصامي

هشت بهشت
27-08-2010, 00:07
مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب را ......... مي جويمت چنان كه لب تشنه آب را

محو توام چنان كه ستاره به چشم صبح ......... يا شبنم سپيده دمان آفتاب را

neda_traveler
27-08-2010, 00:09
اگر اي آسمان خواهم كه يكروز



>از اين زندان خامش پر بگيرم



به چشم كودك گريان چه گويم



ز من بگذر، كه من مرغي اسيرم

Mahdi/s
27-08-2010, 00:12
دل دیوانه را دیوانه تر کن
مرا از عالم تن بیخبر کن
من از این پیکر خاکی گذشتم
وجودم را ز نورت پرشرر کن

neda_traveler
27-08-2010, 00:22
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر

yarane-naghdi
27-08-2010, 01:21
نوروز که سیل در کمر می‌گردد ....... سنگ از سر کوهسار در می‌گردد




از چشمهٔ چشم ما برفت اینهمه سیل ........ گویی که دل تو سخت‌تر می‌گردد


شيخ سعدي رحمه الله عليه


.
.
.
.

hojjatinho
27-08-2010, 01:36
شرابی خوردم از جام لب لعل سیه چشمی
که عمری از سر مستی به دیوار و به در خوردم

معرق
27-08-2010, 07:57
در زوایای طربخانه ی جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع

water_lily_2012
27-08-2010, 09:22
عرصه بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جام مالامال

حافظ

معرق
27-08-2010, 09:52
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افگنده اند
کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد

4MaRyAm
27-08-2010, 10:03
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند

کس نیارد بر او دم زند از قصه ما
مگرش باد صبا گوش گذاری بکند

معرق
27-08-2010, 10:18
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بجز از کشته ندروی

ساقی مگر وظیفه ی حافظ زیاده داد
کآشفته گشت طره ی دستار مولوی

water_lily_2012
27-08-2010, 10:29
یا قوت جان فزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده

neda_traveler
27-08-2010, 10:44
هنوز هم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم

هشت بهشت
27-08-2010, 11:40
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شب‌هاي بيداران خوش است

نيست در بازار عالم خوشدلي ور زان که هست
شيوه رندي و خوش باشي عياران خوش است

hojjatinho
27-08-2010, 12:10
تیر از کمان که رفت نیاید به شست باز
پس لازم است بر همه کاری تاملی

neda_traveler
27-08-2010, 12:34
يکي پرسيد از سقراط کز مردن چه خواندستي
بگفت اي بيخبر، مرگ از چه نامي زندگاني

masud-000000
27-08-2010, 12:43
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
حافظ

greena
27-08-2010, 12:58
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود


وين راز سر به مهر به عالم سمر شود



حافظ

hojjatinho
27-08-2010, 15:12
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من از خوش باوری انجا محبت جستجو کردم

davy jones
27-08-2010, 15:45
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله

معرق
27-08-2010, 15:56
حافظ غم دل با تو نگویم که در این دور
جز جام نشاید که بود محرم رازم

Help118
27-08-2010, 16:10
ز کـــــوی یار مــی آید نســـــیم باد نوروزی

از این باد ار مددخواهی چراغ دل برافروزی

Help118
27-08-2010, 17:06
غ دیگه آخرشه هر کی مردشه بیاد جلو....


غلام چشــــم آن ترکـــم که در خواب خوش مــستی

نگارین گلشنش روی است و مشک این سایه بان ابرو

4MaRyAm
27-08-2010, 18:05
وصف خلق کسی که قرآن است
خلق را وصف او چه امکان است؟

لاجرم معترف به عجز و قصور
می‌فرستم تحیتی از دور

جامی

4MaRyAm
27-08-2010, 18:29
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

4MaRyAm
27-08-2010, 18:39
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست

ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

4MaRyAm
27-08-2010, 18:45
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست

سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

knight 07
27-08-2010, 19:18
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای
که امروز سـالار و سرپنجـه ای

knight 07
27-08-2010, 19:46
دانی کرا سزد صفت پاکی
آن کو وجود خویش نیالاید

knight 07
27-08-2010, 19:51
سنگ و آهن ز آب کى ساکن شود
آدمى با اين دو کى ايمن شود

knight 07
27-08-2010, 19:54
قول پيغمبر شنو اى مجتبى
گور عقل آمد وطن در روستا

knight 07
27-08-2010, 20:00
در جمادات اين چنين حيفى نرفت
زد در آن ناکـفو اميـر داد نفت

knight 07
27-08-2010, 20:04
در نوا آرم به نفى اين ساز را
چون بميرى مرگ گويد راز را

knight 07
27-08-2010, 20:12
دو سبو بستد غلام و خوش دويد
در زمان در دير رهبانان رسيد

knight 07
27-08-2010, 20:17
دود آن نارم دليلم من بر او
دور از آن شه باطل ما عبروا

knight 07
27-08-2010, 20:22
من ز مكر نفس ديدم چيزها
کاو برد از سحر خود تمييزها

knight 07
27-08-2010, 20:41
مرد گفت آرى سبو را سر ببند
هين که اين هديه ست ما را سودمند

knight 07
27-08-2010, 20:51
نور حس با اين غليظى مختفى است
چون خفى نبود ضيايى آان صفى است

sise
28-08-2010, 00:47
شب است و شمع و شراب صراحی و می ناب
کسی ندیده به خواب که در کنار توام

غمت اشاره کند خیال چاره کند
فلک نظاره گر کند که من شکار توام

yarane-naghdi
28-08-2010, 07:56
در دام تو هر کس که گرفتارترست ............ در چشم تو ای جان جهان خوارترست





وان دل که ترا به جان خریدار ترست .............. ای دوست به اتفاق غمخوار ترست


سنايي


.
.
.

4MaRyAm
28-08-2010, 10:12
تا بود دور گنبد گردان
ما و افسانه‌ی جوانمردان!

رفت حاتم ازین نشیمن خاک
ماند نامش کتابه‌ی افلاک

جامی

knight 07
28-08-2010, 13:41
همی برد او را به کوه اندرون
همی خواست کارد سرش را نگون

knight 07
28-08-2010, 14:10
مر ترا عقل است جزوى در نهان
کامل العقلى بجو اندر جهان

Amir_oscar
28-08-2010, 14:45
شاد شاد شاد شادم از غم ها آزادم
دوست دارم بگیم بخندیم در به روی غم ببندیم
:دی

معرق
28-08-2010, 15:36
مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری ، یاد دهش عهد قدیم

amd>intel
28-08-2010, 15:40
مرد آن نَبُوَد که نامداری افتد
گر دُر خواهی ز قعر دریا بطلب

معرق
28-08-2010, 15:48
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال سوز در خاطر چو برخیزند بنشانند

amd>intel
28-08-2010, 15:52
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمی شود

معرق
28-08-2010, 16:05
دلم ز حلقه ی زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

معرق
28-08-2010, 17:19
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
چو گوش هوش به مرغان هرزه گو داری

hojjatinho
28-08-2010, 18:10
یا رب مباد انکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود

4MaRyAm
28-08-2010, 18:28
ناز بسیار می‌کند لیکن
نیک بنگر که جای آن دارد

جان همی خواهد و کرا نکند
که به جانی ز من بیازارد

4MaRyAm
28-08-2010, 18:32
دیگری گفتش که ای صاحب نظر
هست همت را درین معنی خبر

گرچه هستم من به صورت بس ضعیف
در حقیقت همتی دارم شریف

4MaRyAm
28-08-2010, 18:44
یار ز من گسست و من بهر موافقت کنون
بند روان گسسته‌ام انس روان من کجا

هشت بهشت
28-08-2010, 21:00
دوست آن باشد که گیرد دست دوست .... در پریشان حالی و درماندگی

edisssson
28-08-2010, 21:13
يا رب به كه شايد گفت اين نكنه كه در عالم رخساره به كس ننمود ان شاهد هر جايي

حافظ

4MaRyAm
28-08-2010, 21:36
یاد وصلش کنم معاذالله
کی بود این محل و مقدارم

تا توانم حدیث هجرش کرد
می‌رود صد هزار بیکارم

گفته بودم کزو کنم درخواست
تا نماید ز دور دیدارم

این قدر التماس خود چه بود
سالها شد که تا در آن کارم

باورم می‌کنی به نعمت شاه
کین قدر نیز هم نمی‌یارم

انوری

tajrobenik
28-08-2010, 22:33
==========


مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ


که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن


=========

معرق
28-08-2010, 23:00
نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین
عقل و جان را بسته ی زنجیر آن گیسو ببین

sise
28-08-2010, 23:17
نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل تا بچند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

Help118
28-08-2010, 23:35
شبان آهسته می نالم مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهـــانم

knight 07
28-08-2010, 23:35
مرغ بى وقتى سرت بايد بريد
عذر احمق را نمى شايد شنيد

HASHEM289
29-08-2010, 00:10
دور از او اينجا برايم خانه نيست

مي روم اين خانه بي او گشته بر من گور من

مي روم تا هيچ كس از من نبيند جلوه اي

مي روم تا بي نشان باشم براي خاطرش

مي روم تا او نبيند چهره ي پير مرا

چشم هاي پر ز اشك و قلب مسكين مرا

مي روم تنها بميرم دور از او دور از خودم

مي روم تا هيچكس با او نگويد قصه ي ، بد مردنم

شعر جان سوز مرا بهترهمين جا دفن كرد

بعد هم چندي دگر من را كنار دفترم

گرچه نابودم ولي خرسندم از رفتار خود

عهد و دل را او شكست و من وفادرم به قول

Traceur
29-08-2010, 03:38
در کوی نیک نامان..... مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی ..... تغییر ده قضا را

masud-000000
29-08-2010, 04:37
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود،یاد سمن نمی کند
حافظ

معرق
29-08-2010, 06:36
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

yarane-naghdi
29-08-2010, 08:42
دستارچه‌ای کان بت دلبر دارد .............. گر بویی ازان باد صبا بردارد





بر مردهٔ صد ساله اگر برگذرد .............. در حال ز خاک تیره سر بردارد


شيخ سعدي رحمه الله عليه


.
.
.
.

M O B I N
29-08-2010, 10:23
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده ام که چوجان در برارمت

تا شویمت از آن گل عارض غبار راه
ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت

water_lily_2012
29-08-2010, 10:44
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام

hojjatinho
29-08-2010, 13:45
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده

معرق
29-08-2010, 15:00
دل کز طواف کعبه ی کویت وقوف یافت
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز

4MaRyAm
29-08-2010, 15:40
شادی وصلت به هر دل کی رسد
تا ترا شکرانه بر هر غم دلیست

حاصلم در عشق تو بی‌حاصلیست
هیچ نتوان گفت نیکو حاصلیست

انوری

masud-000000
29-08-2010, 16:13
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز میفروشان کایشان
بـه زانکه فروشند چه خواهند خرید
خیام

امیـد
29-08-2010, 17:43
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
ببوی زلف تو با باد صبحدم دارد
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارد:20:

M O B I N
29-08-2010, 18:31
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا

راز من جمله فرو خواند بر دشمن و دوست
اشک ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا

معرق
29-08-2010, 19:00
از هر کرانه تیر دعا کـــرده ام روان
باشد کز آن میانه یکــی کارگر شود

Help118
29-08-2010, 20:43
عیان نشد که چرا آمدم و کجا رفتم

دریغ و درد که غافل ز کـار خویشتم

خواجه حافظ شیرازی
مطلع غزل: حجاب چهره جان می شود غبار تنم/ خوشا دمی که از این چهره پرده بر فکنم/چنین قفس نه سزای من خوش الحانیست/ روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم... به به
محض خاطر مریم جون

معرق
29-08-2010, 21:02
مست است یار و یاد حریفان نمی کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

Mahdi/s
29-08-2010, 21:07
نباید بستن اندر چیز و کــــــــــــس دل

که دل برداشـــتن کاریست مشکل


(حافظ)

4MaRyAm
29-08-2010, 21:17
لب ز هم بردار یک دم تا هم اندر تیر ماه
آسمان در پیشت اندر جل کشد نوروز را
نوگرفتان را ببوسی بسته گردان بهر آنک
دانه دادن شرط باشد مرغ نو آموز را

سنایی

Mahdi/s
29-08-2010, 21:21
ای آن سوی افق پرندها بی تابند
غرق دل بی ریای یک مهتابند
نیلوفر باغ آرزویم آرام
امواج قشنگ شهر دریا خوابند

paryajigar
29-08-2010, 21:28
در محضر ِ آن ماه رخ ِ تافته در مخمل و میخک
دل رفت ز دسـت و گشـت بیمــار و دگــر هیــچ

4MaRyAm
29-08-2010, 21:31
چنین که از همه سو دام راه می​بینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست

knight 07
29-08-2010, 21:39
تا امان يابد به مكرم جانتان
ماند اين ميراث فرزندانتان

4MaRyAm
29-08-2010, 21:43
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است

Mahdi/s
29-08-2010, 21:45
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم / دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم

برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد / تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم

نیستم از روان ها بر حذرم ز جان ها / جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم

4MaRyAm
29-08-2010, 21:47
ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت
بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت

ای جان و روشنایی به زین همی بباید
تو برکناری از ما، ما در میان کارت

با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی
یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت

گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد
یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت




انوری

paryajigar
29-08-2010, 21:57
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!:40:

yarane-naghdi
29-08-2010, 22:19
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است ............ رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است





با اهل خرد باش که اصل تن تو ............. گردی و نسیمی و غباری و دمی است


عمر خيام نيشابوري
.
.
.
.

Mahdi/s
29-08-2010, 22:20
تا مگر همچو صبا باز به كوي تو رسم

حاصلم دوش به جز ناله ي شبگير نبود

paryajigar
29-08-2010, 22:50
دوش آن غم دل که می‌نهفتم


باد سحرش ببرد سرپوش




آن سیل که دوش تا کمر بود


امشب بگذشت خواهد از دوش

Mahdi/s
29-08-2010, 23:03
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آنكه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد

paryajigar
29-08-2010, 23:09
در سراپرده تيرگيها
دل به امواج شب مي سپارم
مي نويسم براي تو اي خوب
هر چه فرياد در سينه دارم

Mahdi/s
29-08-2010, 23:17
من كه مي دانم شبي عمرم به پايان مي رسد

يادبود عمر خود تقديم دوستان ميكنم

paryajigar
29-08-2010, 23:39
مرا چشم انتظار مگذار
شبی دیگر بی تو اینجا باشم دیوانه خواهم شد
دیگری نیست
هیچ کس دیگری نیست
هیچ عشق دیگری نمی تواند جای تو را بگیرد

yarane-naghdi
30-08-2010, 01:26
در غصه مرا جمله جوانی بگذشت ....... ایام به غم چنان که دانی بگذشت





در مرگ خواص، زندگانی بگذشت ........ عمرم همه در مرثیه خوانی بگذشت


خاقاني
.
.
.
.

knight 07
30-08-2010, 01:40
تاسه ى تو جذب نور چشم بود
تا بپيوندد به نور روز زود

M O B I N
30-08-2010, 03:14
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

M O B I N
30-08-2010, 03:35
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان

امیـد
30-08-2010, 11:12
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

knight 07
30-08-2010, 12:31
درد ما را درمان نیست الغیاث
هجر ما را پایان نیست الغیاث

M O B I N
30-08-2010, 12:35
ثلث دين من ديده يار است
عاشقم من ، دين بسياراست

knight 07
30-08-2010, 12:41
تا که اين ديوار عالى گردن است
مانع اين سر فرود آوردن است

M O B I N
30-08-2010, 13:18
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را

amd>intel
30-08-2010, 13:20
این معبر زندگی محل گذر است
هر لحظه ی آن ز دیگری تازه تر است

Mahdi/s
30-08-2010, 13:31
تورا در آینه دیدند جمال طروت خویش .... بیان کنند که چه بودست ناشکیبا را

سعدی

water_lily_2012
30-08-2010, 14:10
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

M O B I N
30-08-2010, 14:23
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را

water_lily_2012
30-08-2010, 14:44
آتش است این بانگ نای نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

مولوی

yarane-naghdi
30-08-2010, 15:09
دلدار مرا در غم و اندوه بکاست ........ یک روز برم به مهر ننشست و نخاست





گفتنم: مگر این عیب ز دل سختی اوست؟ ... چون میبینم جمله ز بدبختی ماست


اوحدي
.
.
.

tajrobenik
30-08-2010, 16:00
تا زمانی بی زمانه جام می بر کف نهیم
بشکنیم اندر زمانه گردش ایام را
جان و دل در جام کن تا جان به جام اندر نهیم
همچو خون دل نهاده ای پسر صد جام را

Mahdi/s
30-08-2010, 16:05
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

masud-000000
30-08-2010, 18:55
یا رب به محمد و علی و زهرا
یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بی‌منت خلق یا علی الاعلا...

Traceur
30-08-2010, 19:46
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای در شکسته جام ما ای بر دریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه بر شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی بر عود ما نظاره کن بر دود ما
ای یار ما عیار ما! دام دل خمار ما!
پا وا مکش از کار ما! بستان گرو دستار ما! بستان گرو دستار ما!

Help118
30-08-2010, 20:16
آنانکه خـــــــــاک را ز نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟!(مریم جون)

paryajigar
30-08-2010, 20:16
دوباره آهنش را نرم کردم
سرش را رفته رفته گرم کردم
دگر اسم حجاب اصلأ نبردم
ولی آهسته بازویش فشردم

معرق
30-08-2010, 20:22
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من

arash s.b
30-08-2010, 20:23
ما جنون واحد لی فی الشجون

بل جنون فی جنون فی جنون

معرق
30-08-2010, 20:26
ناموس عشق و رونق عشاق می برند
منع جوان و سرزنش پیر می کنند

arash s.b
30-08-2010, 20:31
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

معرق
30-08-2010, 20:35
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید - خدا را - که صفایی بکنیم

arash s.b
30-08-2010, 20:36
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

paryajigar
30-08-2010, 20:40
دل به کفن غصه نباید سپرد
اول و آخر همه خواهیم مرد
:41:

معرق
30-08-2010, 20:40
ما بدین در پی چشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

arash s.b
30-08-2010, 20:45
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی

این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی

Help118
30-08-2010, 20:46
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش

وارهانش ز حـــــــــــــرص حسود چمنش

arash s.b
30-08-2010, 20:48
شهریست پر ظریفان و از هر طرف نگاری

یاران صلای عشق است گر می کنید کاری

معرق
30-08-2010, 20:53
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
عم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

paryajigar
30-08-2010, 20:55
شب شد و من بيقرارم کانکت کن زود بيا در انتظارم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بيا من آمدم پايمسنجر شدم مسحور آواي مسنجر

بيا هارد دلت را ما ببينيم گلي از كنج هوم پيجت بچينيم

بيا آيكون نماي بينشانم كه من جز آدرس ميل ات ندانم

بياامشب كمي آنلاين باشيم وياتاصبح تا سان شاين باشيم

arash s.b
30-08-2010, 20:55
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

Help118
30-08-2010, 21:03
لب ز هم بردار یک دم تا هم اندر تیر ماه
آسمان در پیشت اندر جل کشد نوروز را
نوگرفتان را ببوسی بسته گردان بهر آنک
دانه دادن شرط باشد مرغ نو آموز را

سنایی

مریم جون قهری باهام
بابا غلط کردم پیام خصوصی رو فعال کن وگرنه به مامان جونت میگما:45:
تو رو خدا :42:
این دستمالمو واسم میشوری بیزحمت===> :37:
بیا دستتو ماچ کنم:36:

arash s.b
30-08-2010, 21:05
نماز شام غریبان چو گریه آغازم

به مویه های غریبانه قصه پردازم

Help118
30-08-2010, 21:09
ما را ســـری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر بـرود ما بر آن سریم

مریم برگرد

paryajigar
30-08-2010, 21:11
من آن هستم که از دستم گناهی بر نمی‌آيد؛
شراب آید اگر در خانه‌ام، خود سرکه برگردد.

arash s.b
30-08-2010, 21:12
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن می رسد چه چاره کنم

سخن درست بگویم نمی توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و ار شوق جامه پاره کنم

paryajigar
30-08-2010, 21:15
من که از آتش دل چون خم می در می جوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در ین کار به جان می کوشم

Help118
30-08-2010, 21:17
من و مست و تو دیوانه
مارا که برد خانه
صدبار تورا گفتم
کم خور دو سه پیمانه

paryajigar
30-08-2010, 21:19
همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن





قطره قطره مي چکم از چشم خود پاکم مکن ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

معرق
30-08-2010, 21:41
همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن
++++++++++

شب شد و من بيقرارم کانکت کن زود بيا در انتظارم

بيا من آمدم پايمسنجر شدم مسحور آواي مسنجر

بيا هارد دلت را ما ببينيم گلي از كنج هوم پيجت بچينيم

بيا آيكون نماي بينشانم كه من جز آدرس ميل ات ندانم

بياامشب كمي آنلاين باشيم وياتاصبح تا سان شاين باشيم



توجه کنید این تاپیک برای مشاعره سنتی ایجاد شده - نه اشعار فکاهی و نو

neda_traveler
30-08-2010, 22:13
دوشـم نوید داد عـنایت کـه حافـظا
بازآ که من به عفو گناهت ضـمان شدم

Help118
31-08-2010, 02:09
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

جهان پرفتنه خواهد شد از آن چشـــم و از آن ابرو

arash s.b
31-08-2010, 11:41
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند