PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 [17] 18

Eblis 2011
16-04-2013, 14:22
همیشه رو به نور بایست؛
اگرمیخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیفتد.
هرگز بخاطر مردم تغییر نکن!
این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند.
مردم شهری که همه در آن می لنگند ، به کسی که راست راه میرود میخندند.... !!!

+

تكيه بده .... اما! به شانه هايی که اگر خوابت برد...سرت را زمين نگذارد.

urcu
16-04-2013, 14:27
مــن از بیگانگان دیــگر ننالم!
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد.

hamid_diablo
16-04-2013, 16:21
دستم
به تو که نمیرسد
فقط حریف واژه ها میشوم !
گاهی
هوس می کنم
تمام کاغذهای سفید روی میز را
از نام تو پر کنم....

raana
16-04-2013, 18:00
از هيچكس انتظاری‌ ندارم/
فقط
اگر شد!
در اين هجوم سرد تنهايی‌/
در اين طوفان تاريكی‌/
در اين شب
كه دارد ذره ذره در من رخنه ميكند/
برای‌ اين سرگردان
كوچه های‌ شهر/
برای‌ اين دل
آرامش آرزو كنيد...!
ديگر از هيچكس انتظاری‌ ندارم...

ツツツ
16-04-2013, 18:32
چقدر کـِش می آينـב روزهــآ...

בلتنگ که ميشويمـ ....

MOHAMMAD2010
16-04-2013, 20:14
من دیگه خسته شدم بس که چشام خیسه و نم
خوب ببینمو بفهمم وبازم هیچی نگم
من دیگه بریدم از بس که شکستم از خودی
تویه آیینه خیره شم بگم به چشمام چی شدی؟
خسته م از حرفای خوب و بی سروته بی ثمر
حسرت یه عمر رفته عقده های تازه تر
متنفرم از آدمای بی مغز و شلوغ
از کتابای با اسمای قشنگ ، متن دروغ

Eblis 2011
17-04-2013, 18:20
خدایا مرا چه طعمی آفریدی
که همه از من زود سیر میشوند . . .

Йeda
17-04-2013, 19:52
منــــــــــــــ
بیرنـــــــــگ ،از نبودنتـــــــــــ روی بوم نقاشـــــــی محـــــو شدم..
و تو پررنــــــــــگ تر از هر روز ...
مثل همیشه حضور من رو توو سایه های تیره ی شب نفهمیــــــــــــدی ...
ایـــــــــ دوست داشتنی ترین نداشته ی منــــــــــ...
چه سختـــه یکـــــ لحظه بی تو ، این همه بی رنگــــی...

hamid_diablo
17-04-2013, 20:55
خیلـی حــرف اسـت ....
کـــه تــــو هـــر روز در گلـ ــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
بـــــــرای کســـی کــه

... " بـــدانــــی "

حتــــی یک بــار در عمـــرش
بـه خــاطـــــــر تـــو " بغـــض " هـــم نکــــرده اسـت...

V E S T A
17-04-2013, 21:11
سلام [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دوسـتان عزیـز هـدف این تاپیـک همونطـور که تـو پسـت اول یـادآوری شده بیان احساس و حال و احوالـی هست که تـو ایـن لحظـه داریم که می تونـیم بـه صورت شعـر یا نثــر

در تاپیـک قرار بدیـم. دقـت کنید ایـن تاپیـک مخصـوص گذاشـتن جمـلات نغز، مفهومی، عبرت آمـوز، فلسفی، خاطـرات، دردُدل شخصـی و... نیست. شعـر یا نثر در درجــه اول

باید از نظر ادبی مورد تایید باشه .نثر یا شعر می تونه معنی خیلی عمیق و زیبایی داشته باشه ولی مرتبط با تاپیک حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

نیسـت. عنـوان تاپیک خیلـی واضح بـیان کننده این هسـت که چه نوع شعر و نثری در تاپیـک قرار می گیره. اگر انتقاد / پیشنهاد یا نظری داریـن از طریق پیغـام خصوصـی یا زیـر

مجموعه ارایه پیشنهاد / انتقاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مطرح کنید.


ممنون از همگی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

smfazel
17-04-2013, 21:13
یه روزی دوباره خورشید رد میشه از پشت ابرا/
دوباره بوسه و لبخند میشه سرگرمی دنیا/
میشه فردای من و تو لب به لب شعر رسیدن/
رو تن دیوار کهنه نقش آزادی کشیدن/

::: اگر مفید بود تشکر فراموش نشه :::
::: ارسال شده ازطریق اکسپریا تی ایکس :::

Eblis 2011
18-04-2013, 01:07
من "ندار" بودم، عروسک قصه ام پرید....!
"دارا" که باشی "سارا" با پای خودش به سراغت می آید!!!!!

MOHAMMAD2010
18-04-2013, 12:15
دلم تا لب پُرِ حرفه ... برای دَر،واسه دیوار
هوای تازه تر می خوام ... شبیه عطرِ گندمزار

Ghorbat22
18-04-2013, 12:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دوســـــــــت داشتن ــت را

از سالے به سال ِ دیگــر جـا به جـا مے کنـــم

انگــار دانش آموز،مشقــش را

در دفتــرے تــــــآزه پــاک نــــویس مے کنــــــــد

hamid_diablo
18-04-2013, 15:27
عادت ندارم درد دلم را...

به همه کس بگویم...!

پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم...

تا همه فکر کنند...

نه دردی دارم و نه قلبی...!

sara_girl
18-04-2013, 19:59
اِی کـ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ــآشــ ـ... یـآ بــ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ـــوבے
یـآ از اَولـ ــ نَبـ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ــوבے...!!
ایـنـ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ـکِـﮧ هَـسـتــ ـ ـیوُ پیــشَم نــیــسـ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ــتـے
" בیـوانـِ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ــﮧ اَم میــ[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ــکُـنـב "

Eblis 2011
19-04-2013, 00:07
1. معلوم نیست تکلیفم با خودم ، با دلم و با زندگیم
2. سطراول را گلایه پر کرده است از بی وفایی
3. سطر بعدی خیس می شود از اشکهایم و عشقت
4. سطر بعد تنفر می آید و خیانتت
5. سطر بعد را با تردید می نویسم برگرد
6. چه کردی با احساسم ؟
7. آخرین سطر را خالی می گذارم
8.
9.
10.
11.
12. تو بنویس.....


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

V E S T A
19-04-2013, 16:48
من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا از سکـ ــون زمـ ــانه بــ ـــاز مـــانم

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا در گردش بــ ــاد غــوطه ور مـــ ــانم

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا سکــ ــوت را خجـــل کنم

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا زندگـــی را به سخــ ــره گیـــرم

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا سکــ ــوت را به لـــرزه آورم

تا قنــاری هست

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا قلــبی نشـــکنم

من سکـ ــــوت خواهــ ــم کرد

تا رویــ ــاهـــایت نشـــکنند

تا لحظــــه آخــ ــر

تا آخــــر دنیــ ـــا





"نغمه محمدی"

malkemid
19-04-2013, 22:24
هوای خانه چه دلگیر می سود گاهی// از این زمانه دلم سیر می شود گاهی
عقاب تیز پر دشتهای استغنا// اسیر پنجه تقدیر می شود گاهی

Facon_Archi
20-04-2013, 01:17
یادمه هر دفعه که زدم تو چشـــات زُل
برق ِ هر ۲شون منو گرفت هزار وُلت
الانم یه سال شده که دیگه مسیرا جدان
منم اصن نمیدونم مث ِ اسیرا کجام
حالا که فاصله زیاده بینمون
mj بدون حاضره بخاطر ِ تو راه بره پیاده
بیا که سهراب همشو تا آخرش رفته
خیلی وقته رفتی ُ این باورش سخته!
آخر ِ هفته نیستی بات حکم بازی کنم
حوصله ندارم با زاخارا کُک بازی کنم
آدم هر چی دیدم
بازم ترجیح میدم
تورو همیشه من
پ َ نریم از پیش هم
میدونم دوس داری رو صورتم ته ریش ِ کم
خب منم دوس دارم پوستِتو همیشه تــــَن
هم اَم حسودی میکنن که تو عکسای همیم
هر جای زمین اَم باشیم تو تــــــــــَک ستارَمـــی 3>

hamid_diablo
20-04-2013, 13:35
/ هـیـجــانـــے‌ / ستــــ ...

ایـنـکـــه

میـان دسـتـانَـتـــــ

لـحـظـه اے‌ چـشـــم هــــایــــم را بـبـنــــدم....

و دنـیــــا بـــه سکـوتـــــِ صـــداے‌

نَـفَـس هــایَـتـــــ فــــرو رَوَد

نمیــــدانــــــے‌ ...

هـیـجـــانــــے‌ ستـــــ ....کمتر

sara_girl
20-04-2013, 16:55
بیا کمــــی زنـــدگی را بدَویــم

شــاید

از اینهــمه غــم و دلتنــگی جــلو بزنیــم..!

ツツツ
20-04-2013, 20:38
نیستی و بهار هم بی تو
سوء تعبیـر یک زمستان است.

raana
20-04-2013, 23:04
طوری نیست،

ما هم یکروز خوب می‌‌شویم!

یکروز،

از بلندای فواره ی احساس به هنگام دیدن رنگین کمان

به خوردن غصه‌های بی‌ شمارمان

می خندیم...!!

طوری نیست،

فقط حوصله نداریم

اعصاب هم کمی‌...

آن هم تقصیر کسی‌ است که ما را تنها،

با همین چند واژه

یتیم گذاشت و رفت!

طوری نیست،

دنیا به آخر نرسیده است

که اینگونه،

بر اندام بهار،

دلتنگی‌ می‌‌بافیم!

دختر باران نیز همین را می‌‌گوید؛

یک روز خوب می‌‌شویم!

sara_girl
21-04-2013, 10:48
تلــــــنگــــر کـــوچـــــکیست بــــــاران
وقتــــــی فــــرامــــوش میکنیــــم
آسمــــــان کجـــاست ...!

Eblis 2011
21-04-2013, 18:49
آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم...
آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم...
آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
22-04-2013, 10:13
یه وقتایی یه جاهایی یه حرفایی...

چنان آتیشت می زنه که...

دوست داری فریاد بزنی ! ولی نمیتونی ...

دوست داری اشک بریزی و نمیتونی حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه !

تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه به این میگن درد بی درمون...!!!

Master Root
22-04-2013, 11:11
روزها میگذرد به بطــــالـــــت به سکــــــــــــــــــــــو ت
نـــــــــه صدای نفســـــــــــــی نـــــــــه شکـــست قفسی

وای ایـــــــــــــــــــــن است حیـــــــــــــــــــــــ ـات..........

aminxa
22-04-2013, 12:33
دلم یک نفر غریبه می خواهد

بیاید بنشیند فقط سکوت کند
من هی حرف بزنم
بزنم و بزنم
تا کمی کم شود از این همه بار...
بعد بلند شود و برود
نه نصیحتی نه ...
انگار نه انگار...

enerzhi
22-04-2013, 20:46
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد ؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ؟

Atghia
22-04-2013, 21:17
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی...

ツツツ
22-04-2013, 22:11
بر شانه ام تکیه کن

شاید بتوانی

شاید بتوانم ...

dourtarin
23-04-2013, 12:13
من خدا را دارم ، کوله بارم بر دوش ،سفری باید کرد ، سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض ، سازکم به من گفت : هر کجا رسیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل « من خدا را دارم » و من و سازم چندیست که فقط با اوییم ...

aminxa
23-04-2013, 12:46
حوا که باشد

برای آدم رانده شدن از بهشت اهمیتی ندارد...
من هم از نسل آدمم
بهشتم را می فروشم
اگر حوایم تو باشی...

hamid_diablo
23-04-2013, 14:01
می گویند ضعیف شده ام !

می گویم از سنگینی درس هایم است !

اما......

نمیدانند به خاطر سنگینی در سهایی است که

از دنیا و آدمهایش گرفتم

Eblis 2011
24-04-2013, 21:43
اولــین بـار بــود که از سیـــگار متنـفر شـدم!
وقتی لـبانت بـوی سیگار میداد
و من میدانستم که تو سیگار نمیکشی!!!

raana
24-04-2013, 22:21
هــرکه مــی خــواهـی بـــاش
ایـن عادت مـــشتـرک انسـانهــاســت
تـــو نیــز ، روزی ، ســاعـتی ، لـحظــه ای
احــساس خـواهـی کـرد کـــه
.
.
هیــچکــس دوسـتت نـدارد...

ツツツ
25-04-2013, 00:19
خدایـــــا التمــــاست مــــــی کنـــــــــم

همــــــه دنیــــایــــت ارزانــــــــــیِ دیگـــــران !

ولـــــــــی !!

آنــکـــــــــــه دنـیــــایِ من اســــتـــــ

مـــــالِ دیــگـــری نـــشـــود ..

aminxa
25-04-2013, 11:23
نمی دانــــم چــرا اینگونه اســت
وقتی نگـــاه عاشق کسی به توست
می بینی,امــــا
دلت بسته به مهــــر دیگری است
بی اعتنـــا می گذری
و عـــاشقانه به کسی می نگری
کــه دلــــــش پیش تـــو نیــست

hamid_diablo
25-04-2013, 18:49
قدر چیزی را که داری بدان
قبل از اینکه زمان به تو یادآوری کند :
باید قدر چیزی را که داشتی می دانست...!

MOHAMMAD2010
25-04-2013, 21:02
اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
.................

MOHAMMAD2010
26-04-2013, 21:01
شنیدم گفتی دنیا…
مثل شهرِ فرنگه…
به کسی که می‌فهمه…
نگو زندگی قشنگه…

V E S T A
27-04-2013, 02:01
میکوشـــم غصه هایــم را غـــرق کنـم

ولی لعــــــنتی ها یاد گرفته اند شنــــا میکنـــند!!..



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

aminxa
27-04-2013, 10:26
خورشيد ...

هميشه ...

در حسرتِ ديدن باران ..!

...و باران ...

بي خبر از همه جا !...

زمين را بوسه مي زند . . .!

ツツツ
27-04-2013, 10:50
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!

hamid_diablo
27-04-2013, 11:02
وای از نیمه شبی که بیدار شوم و…

تو را بخواهم… و…

پاکت سیگارم خالی باشد…

Atghia
27-04-2013, 14:46
ضرورت بودنت همیشگیست فرقی نمیکند...
چه در کنار من...
چه در خاطر من...

Ghorbat22
27-04-2013, 21:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


امــّا هیــچ قهـــــوه اے

تل ــــــــــخ تر از نبودن ــت

نیســـــــــــــت ..

aminxa
28-04-2013, 09:57
دعای باران چرا؟

دعای عشق بخوان!

این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین.

خدایا کمی عشق ببار.

hamid_diablo
28-04-2013, 10:03
روزهاست

که از خودم عبور کردم

یادم بخیر

Eblis 2011
28-04-2013, 15:41
الان که کلی حرف واسه گفتن دارم
دیگه زنگ انشا ندارم ....

ツツツ
28-04-2013, 21:00
وقتي يه بار ازدوست ضربه مي خوري درست

مثل اين مي مونه که با ماشين بهت زده و داغونت کرده

ولي وقتي مي بخشيش درست مثل اين مي مونه

که بهش فرصت دادي تا دنده عقب بگيره و دوباره از روت رد بشه

تا مطمئن بشه چيزي ازت نمونده ...

Atghia
29-04-2013, 08:25
هر عشقی میمیرد
خاموشی می گیرد
عشق تو نمی میرد
باور کن بعد از تو دیگری
در قلبم جایت را نمی گیرد

sara_girl
29-04-2013, 18:42
بگو تو هم دلتنگــــــــ میشوی گاهی

دلم امیــــــــدِ واهی میخواهد

برای زنده ماندن !

raana
29-04-2013, 19:03
آرزو دارم
در آسمانها
زمینی داشته باشم
تا بر سنگ فرش ِ ابرها
به دور از زیبایی های ِ زشت این حوالی
قدم بزنم
خدایا
صدایم را می شنوی !؟
یا نکند
که آسمانت را هم
در این زمین
چال کرده ای ... !
مرا ببر
باشم یا نباشم
آب از آب تکان نمی خورد
.
.
.
باور کن
دریا از نبود ماهی
هرگز نمیمیرد

Atghia
29-04-2013, 20:35
قلبم گرفت
ای نازنین
نفس دیگه نفس نیست
آه این زمین و سرزمین
برام بجز قفس نیست
تاکی بگم آه ای خدا
مگه دلِ درد آشنام
هرچی کشیده بس نیست؟
رنجی که دیده بس نیست؟

Eblis 2011
30-04-2013, 21:30
میخواهی قضاوتم کنی؟ کفش هایم را بپوش ،
راهم را قدم بزن ، دردهایم را بکش ، سالهایم را
بگذران ، بعد قضاوت کن .

hamid_diablo
30-04-2013, 21:53
آدم هایی که طعم ِ شکست ُ حس کردن ..
آدم هایی که باختن ..
آدم هایی که خستن ..
اینا یاد می گیرن بعد هر اتفاقی بگن مهم نیست ..
و واقعا از یه جایی به بعد دیگه هیچی مهم نیست ...

Йeda
30-04-2013, 22:28
خسته ام از این همه ماندن و صبـــر
کمرم خمـــ شده
آرزو دارمــ راســـت شدنش را باچشمانـــی
سالمـــ ببینمــــ

Mehran-King
01-05-2013, 03:38
در کنار ترنم خوبی ها و بوی خوش نسیم صبحگاهی هم اکنون هوای دلنشین صبحدم را بو میکنم آنقدر شیرین است که کلیه هایم از خوشحالی بال در آوردند...

ツツツ
02-05-2013, 05:51
دلــم كــَمى خــُدا مــى خــوآهـَد

كـــَمى سكــوتــــ

دلــَم دل بـــُريدن مــى خــوآهـَد

كــَمى اَشكـــ

كــَمى بــُهتــــ

كــَمى آغــوش ِ آسمــآنى

كــمى دور شــُدن اَز ايــن جــنس ِ آدم ..

Atghia
02-05-2013, 10:57
داروی دل نمی‌کنم کان که مریض عشق شد

هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش


هر که فدا نمی‌کند دنیی و دین و مال و سر

گو غم نیکوان مخور تا نخوری ندامتش


کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی

کان چه گناه او بود من بکشم غرامتش


سعدی

hamid_diablo
02-05-2013, 12:14
یــــــــــــــک صــــــــــــندلی خالــــی کــــــــــــنار رویاهایـــــــــــم ازآن توســـــــــت…


بنشـــــــــــــینی یا بـــــــــروی; کسی جــــــــــــایت را نخـــــــــــواهد گـــــــرفت…

MOHAMMAD2010
02-05-2013, 20:28
آی اسمون گریه نکن ، دل منم گریه داره
چشای تو اشک می باره منم چشام گریه داره
خوشـــا به حال دل تو چون مـیـتـونـه آبـــی بشه
بـدون هیـچ مزاحمـی داد بزنه خالــی بـشه
آی آسمون میشه یـه بار بـه جای من گریه کنی
به جای من داد بـزنی به جای من نالـه کنی
به اون خـدای آسـمـون سنـگ صـبوری نـدارم
دل منـم غصـه داره آره غــروری نــدارم

ツツツ
03-05-2013, 10:30
کـآش مـیــفـهـمـیـد ے قــَهـر مـیـ کنــم . . . تــآ دَستـآنـم رآ مـُحـکـم تـر

بـگیـر ے وَ بـلــنـد تـر بـِـگو یـے . . .

دوســــــتـــت دارم

نـه اینـکه شانـه هـآیـت رآ بـآلا بـــینداز ے وَ بــگویـے. .

هـر جور رآحـتـــے!!!

aliaghil
03-05-2013, 11:41
من به انتظار تو
به تمام غروب رنگ دلواپسی
بخشیدم

من در انتظار تو
حسرت رو با طعم تلخ
چشیدم

من در انتظار تو
از فر تنهایی ترسیدم

من به انتظار تو
تو هجوم سرد زرد
لرزیدم

من در انتظار تو
یک عمر را خاکستری
دیدم

من به انتظار تو
برای زندگی دوباره در
تردیدم

Mehran-King
03-05-2013, 14:10
در انتظار کسی هستم...کسی که مرا از این همه مصیبت های زندگی نجات دهد...و بتوانم با او درد دل کنم... هرچه قدر فکر میکنم می بینم کسی نیست...دنیا دیگر مثل قبل ها پاک نیست...:n28:

hamed29
03-05-2013, 14:59
از تند باد حادثه ، گفتی که جان در برده ایم / اما چه جان در بردنی؟ دیریست در خود مرده ایم

Alinho
03-05-2013, 18:24
باز هم مثل هميشه که تنها ميشوم...
ديوار اتاق پناهم ميدهد...
بي‌پناه که باشي قدر ديوار را ميداني...

Йeda
03-05-2013, 22:37
خدایا
سرنوشتــ من چه خواهـــد شد
بگو که در این دنیای بی رحم مرا تنها نخواهی گذاشتـــ
سرنوشتـــم را به دستـــ باد مسپار هرگز
یاد مرا در آسمانها تداعی کن

خدایا
بر روزگارمــ چیستـــ که می بارد ؟ باران
نیستـــ
سنگـــ نیستـــ
آتش که تنها می سوزاند ،
نه این هم نبود...

خدایا
بر سرنوشتـــم روزگار سایه انداختــه
دیگر آفتابـــی پیدا نیستــــ
تاریکی مرا فرا گرفته استــــ

خدایا
گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
خواندم ... در گریه ی شبانه ام...
در عبادتـــ هر لحظه ام ...
هر اشکم تو را می خواند...
بگذار این دو روزه دنیا را
آرام بمانم ...

dourtarin
04-05-2013, 10:26
وای امون از وقتی که می خوای بامن پا به پا شی
منو از من بگیری سرسبد عاشقا شی
وای امون از تو
وای امون از تو
وای امون از تو

aliaghil
04-05-2013, 13:06
خسته ام
خسته ام از رفتن
خسته ام از ماندن
طاقت ماندنم نیست و توان رفتن
ای کاش زود پایانی بود، فقط پایانی بود و پایانی بر این سفر که
ناخواسته آغاز کردیمش
ای کاش می توانستم
ولی افسوس
افسوس که یارای پایانی خود خواسته ام نیست
خسته ام
خسته ام

hamid_diablo
04-05-2013, 13:36
وقتی نگه داشتن ِ بغضت ....

از شکستنش برات راحت تر باشه ،

یعنی ؛ حالت <خیلی> بده ...!

aliaghil
04-05-2013, 20:00
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود
تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود
هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم
سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود
بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست
یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم
در هیأتت همیشه غذا بود، جا نبود
غیر از من و نگاه در آیینه هیچ کس
در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود

Йeda
04-05-2013, 20:21
گذشتمــ
به سرعتـــ باد
از کنار تو
گذشتم و به فراموشی سپردمــ
هرچه گفتم یاد،یادی از ما نکرد این باد
طوفان کردی و هر برگه این خاطراتــ
را بردی از یاد
من نرفتم، تــــــو، نماندیــ
تو هم گذشتـــی نه از خاطراتم
از روی قلبـــِ شیشه ایم
و شکستـــ... .

من چه آرام از تو گذشتم و
تو چه آسانـــ... .

aliaghil
04-05-2013, 22:00
"عشق بی انتها"
چطور تو را فراموش کنم
تو که تنها با چشمانت قلب مرا ربودی
چطور تو را فراموش کنم
در حالی که چشمانت آرزوی من است
چطور تو را فراموش کنم
که حتی یک لحظه دوری از تو مرا از بین می برد
چطور تو را فراموش کنم
بگو اگر راهی هم باشد آن مرگ است
نه، حتی مرگ هم تو را از یادم نمی برد
آخر چطور می توانم
کسی که تمام وجودم بود و هست و خواهد بود
را فراموش کنم
چگونه فراموش کنم کسی را...
که جاده های پر پیچ و خم بی کسی را با او طی نمودم
در این مسیر عاشق شدم
آری نمی توانم فراموشت کنم
نمی توانم هرگز

dourtarin
05-05-2013, 10:45
دوش می‌گفت به مژگان درازت بکشم

یارب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

afshin-434
05-05-2013, 11:08
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است نازنین

و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی است نازنین

و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است نازنین

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

sara_girl
05-05-2013, 22:54
غفلت کرده‌ای مــادر !

پشت ِ یک قلب ِ عـاشق ،

فرزندت آرام آرام می‌‌میرد !

و تــو ،

فراموش کردن را ،

به من نیاموختی !

مــادر ؛

به من بیاموز ،

چگونه دوست نداشته باشم ،

مـرا دریـاب مـادر...

خالی‌ ِلحظه‌های ِمن ، پُر از اندوهی ژرف است !

که مرا به نبودن ،

نزدیک و نزدیک تر می‌کند...

مــادر ؛

از ضربان ِقلب ِمن بگیر ، این غم ِ کُشنده را...

من ،

آرام آرام

می‌میرم !!!

ツツツ
05-05-2013, 23:33
دلخور که میشوم بغــــــــض میکنمـــ



می آیم پشت صفحه ی مانیتورم کامنت مینویسمـــ



صورتـــــــــــــــ ــــــــــــک میگذارمـــــــ



صورتکی که میخندد و پشتش قایم میشومــــــــــ



که فکر کنی میخندم وبخندیــــــــ!!!



اشـــــک هایم می آیند و من مدام با صورتک مجازی ام



میخنــــــــــــــدمـــــ :-)........................ :-(

Alinho
06-05-2013, 10:41
گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن
به رفتن فکر میکنی اتفاقی می‌افتد که منصرف میشوی
میخواهی بمانی رفتاری میبینی که انگار باید بروی
ایـــــــن بلاتکلیفـــــــی خـــــــودش کلــــــــی جهنــــــــــــم است...!

sara_girl
06-05-2013, 14:13
ته ! ته ! ته !
همه ی نا امیدی ها ؛ نداشتن ها ؛ نخواستن ها ؛ نبودن ها ؛ و بن بست ها !
خدا رو داری ! که آغوشش رو باز کرده برات !

M O B I N
06-05-2013, 21:18
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
06-05-2013, 21:25
خــــدایا

دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...

فقط من باشم و تو !!!!

ツツツ
06-05-2013, 21:37
ه سرنوشت بگویید:


اسباب بازی هایت بی جان نیستند

آدمنـــــــــــــــــــــ ـــد

میشکننـــــــــــــــــــ ــــــد

آرامتــــــــــــــــــــ ـــــــــــر....

dourtarin
06-05-2013, 22:51
هستی ام را به آتش كشیدی
سوختم من ٬ ندیدی ندیدی

Mehran-King
06-05-2013, 23:42
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما / شمع وجود من از دوری تو کاسته

Йeda
07-05-2013, 10:50
اگر رفتی بدان من مانده ام در رده پای اول تو
بدان جامانده م در اولین خطِ کلامِ تو

اگر رفتی بدان من دورِ دورم
ولی هستم کنار هر نفس، در امتدادِ تو

اگر رفتی بدان من هستم آنجایی که می ری
بدان من در شعاع انعکاس ماه هستم در کنار تو

اگر رفتی بدان نا مهربان بودی
بدان ماندم ،بدان هر لحظه هستم من به یادِ تو

اگر رفتی بدان تقصیر من نیست
بدان احساسِ هایم در کلامم رو به تو نیست

اگر رفتی خداحافظ نگو تا بازگردی
بدان من خسته ام اما دلم آواز میخواند برای بازگشت تو

aliaghil
07-05-2013, 11:19
این بار برای چه دلتنگی تو
این بار برای چه تو غمگینی
غمگینی ات تیری است به قلب من
دلتنگی ات قلب مرا سنگین بفشارد
در این زمانه غصه و ماتم
چون مرغ حیران و سر افکنده
از غصه ات غمگین و دلتنگم
اشک از رخت بر چهره زیبا چه دلگیر است
دلگیری قلبم از اشکهای توست
هرگز نمی خواهم اشکت شود پیدا
با من بگو راز دلت یا راز دلتنگی
من با توأم تا آخرین هنگامه خورشید
تا آن زمان که جان در بدن دارم
من در کنا تو غمخوار دلتنگی...

Mehran-King
07-05-2013, 12:52
به که پیغام دهم ؟ به شباهنگ که شب مانده به راه ؟
یا به اندوه کلاغان سیاه ، به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟
یا به مرغان نکو چیده شهر ؟ به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

amir_dvb
07-05-2013, 16:10
خسته در فرسوده شدن در زمان
مانده ام در تعجب دنیای بیهوده نافرجام
از بس فکر کرده ام در بی نهایت نهان
مانده ام چگونه شوم در کار عشق ناتمام

hamid_diablo
07-05-2013, 18:05
ماندن کنار من لیاقت میخواست

نه بهانه
بلندتر میگویم:
به درک که رفتی...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran-King
07-05-2013, 18:26
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی / در دلم آوای تو بود و تو نبودی / دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد / در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی . . .

نگاهم کن که چشمانت قشنگ است/صدایم کن که دل در سینه تنگ است/مرا با خود ببر آنسوی غربت/که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است . . .

======================================
پ.ن: به عنوان آخرین پستم تو پی سی ورلد ، جای داره از تمام عزیزان تشکر کنم ، حرفای بالا واقعی نیستن همینجوریه ...
تو پی سی ورلد چیزای زیادی یاد گرفتم از تمام عزیزان کمال تشکر رودارم ... دیگه هیچوقت نمیتونم بیام پی سی ورلد خواهشا اگه اشتباهی از من سر زده باشه ، به بزرگواری خودتون ببخشین...مواظب خودتون باشین ، خداحافظ.
Signature
1392/02/17
Mehran-King

Eblis 2011
07-05-2013, 18:36
ای فـلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟
من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟
من که باشم یا نباشم کار گردون لنگ نیست
من بمیرم یا بمانم که کسی دل تنگ نیست !!!

ツツツ
07-05-2013, 18:46
سخت استـــــــــــ ، میدانـــــی؟؟؟

این همه دل در دنـــــــــــــیا هست

که هیچــــــــکدامــــ

برایمـــ تنگ نمیشود...

aliaghil
07-05-2013, 22:50
زخم زبان

دل سوخته تر از همه سوختگانم
از جمع پراكنده رندان جهانم
در دهنه بازيگری كهنه دنيا
عشق است قمار و من بازيگر آنم
با آنكه همه باخته در بازی عشقم
بازنده ترين هست در اين جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به كامم
دل سوخت، تن سوخت، من ماندم و نامم
عمريست كه می بازم و يك برد ندارم
اما چه كنم عاشق اين كهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصيحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصيبت
من زنده از اين جرمم و بگذشته مجازات
مرگست مرا گر بزنم حرف ندامت
بايد كه ببازم، با درد بسازم
در مذهب رندان اين است نمازم
من دربدر عشقم و رسوای جهانم
چون سايه بدنبال سر عشق روانم
دل سوخته تر از همه سوختگانم
از جمع پراكنده رندان جهانم

Alinho
08-05-2013, 09:09
روزها ماسک لودگی میزنم
تا کسی نفهمد چقدر نبودنت درد دارد
اما شبها بلا استثنا شاعر میشوم
این تمام سهم من از توست!

aliaghil
08-05-2013, 10:25
از معنی انتظار يك لحظه به ايست 
ديوانه شدن به خاطرت كافی نيست 
يك لحظه به ايست و يك جمله بگو
تكليف دلی كه عاشقش كردی چيست؟

Йeda
08-05-2013, 19:23
دنیا خیلی کوچکه...
من اینجا و تو کمی آنطرف تر...
بین من تو شاید یک قدم فاصله باشد...
ترجیح میدهم این یک قدم آخر را بپرم...

ツツツ
08-05-2013, 22:37
ایـטּ روزهآ هـم خوش حآلـم هم غمگیـטּ . . . !

نمـﮯ فهمم . . .

خودم هم حآلـم رآ نمـﮯ فهمم . . .

گآهــﮯ قنـב בر בلـم آبــــ مـﮯ شوב و روحم بہ آسماטּ هآ پـر مـﮯ کشـב . . .

گآهــﮯ تنهآ בلـم اتآقـﮯ میخوآهـב تآریـڪـ و سوتــــ و ڪور . . .

ڪه بنشینم گوشہ ڪنـآرش و ثآنـیہ بہ ثآنـیہ ام رآ هم آغـوش غـم شوم . . .

نمیـבآنم . . .

تنهآ چیز ﮮ ڪه میـבآنم ایـטּ استــــ ڪه ایـטּ روزهآ בلـم بــچہ مـﮯ شوב בمـﮯ میخنـבב בمـﮯمیگریـב

و پآ بہ زمیـטּ مـﮯ ڪوبـב ، בمـﮯ بهآنہ هآﮮ ڪودڪآنہ میگیـرב . . . !

{בل ڪوچـڪـ مـטּ} آرام بآش . . . خوבم هوآیتــــ را בآرم !

M O B I N
09-05-2013, 09:40
«اگر بشود که باز
باد بیاید و بوی پیراهنِ ترا به یادم بیاورد،
به خدا از تختِ ستاره و تاجِ ترانه خواهم گذشت
درِ بی‌کلیدِ زندانِ گریه را خواهم گشود
حواسِ همه‌ی کلمات را
از دستورِ بی‌دلیل اسم و استعاره آزاد خواهم کرد
بعد هم حکومتِ دیر‌سال دریا را
به تشنه‌ترین مرغانِ بی‌اردی‌بهشت خواهم بخشید
من عاشق‌ترین امیرِ اقلیمِ آب و آینه‌ام»


سید علی صالحی

aliaghil
09-05-2013, 10:23
سالیان سال تنها تلخی دیدم از روزگار
تا اینکه تو آمدی، گشت دلم امیدوار

گشته ایی تنها دل خوشی من
بعد از این همه سال

تنها خدا و تو را دارم بانو
دل محتاج مهر توست...

دیگر نمانده برایم جانی
بگیر دستان سردم را
تا که آرام گیرد دل

تنهایم نگذار در این زمانه
که بی تو
زندگی جان کندن است برای من

Йeda
09-05-2013, 20:03
دلم خیــــلی گرفتـــه
چشمامو اشکــــ گرفتــــه
گلوم رو بغض گرفتــــه
وقتی روزگار تو رو ازم گرفتــــ و
فهمیدم دلی ازم گرفتـــــــه

sara_girl
09-05-2013, 23:02
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده

یک رفیقِ شش دانگ

یک آرامِ دل ،

کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده

و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی در کار نباشد

رفیقی که

من نگویم و او بشنود...

بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببیند...

رفیقی که بگویمش برو ، اما بماند

که نرود ،

وقتی ماندنش آرامم می کند
نیســت...

hamid_diablo
09-05-2013, 23:23
شعرهايم را قايق ساختم

تا اقيانوس نگاه تو را در نوردم

ديگر نگو چرا نه منی مانده نه شعری نه زورقی

چشم اگر برداری

من جايی همين نزديکی ها

به گل نشسته ام !

ツツツ
09-05-2013, 23:55
تن من زخمی است...
یک خراش کمتر یا بیشتر!!!!
چه فرقی دارد
راحت باش ...

Йeda
10-05-2013, 15:12
رفتنت را با اشکــ های سر خورده روی گونه ام پاکــــ می کنم
و یادتـــ را از مغز سرخ آتشین دلواره ی مرگــــ زمان، پاکـــــــ
بر وجودم تلخی یادِ تو بود و
بودنتـــ بر لحظه های شاد من غم می نشاند...
رفتی و جان هم به دنبالت بیامد بی صدا
من نرفتم ،جانــ و دل بگریختـــ از من
من بماندم تنها ...

Alinho
10-05-2013, 20:15
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست
مثل آرامش بعد از یک غم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست
من به آن محتاجم!

Atghia
10-05-2013, 20:47
این روزهـــا . . .
روی این کـــره ی خـــاکی چه خبر اســت؟
" آدمـــها سنگ شده اند ، یا سنگ ها نقاب آدم دارند " ؟
احســاس ها مــرده اند ، یا مـــرده ها جـــای زنده ها زندگـــی می کنند؟
من سردرگــمم میان این همــه رنگ...
خدایا مـــگر همه را از یک گِـــل نیافریـــدی؟

raana
10-05-2013, 23:21
ﺑـغضم بزرگ
ﭼﺸـمانم ﺧـﻴﺲ ﻭ
صدایم آشناست ...
...
ﻗﻬـﻮﻩ ام تلخ ﺗﻠﺦ و
نگاهـم پر ازغــم
به این دنیاست ...
...
به حرف نگفته می مانم ...
پر از سکوتم این روزها ...
...
دلم خوش نیست ...
دیگر هیچ نمی خواهم ...
...
نه آن آرزوی دور ...
نه این خیال واهی ...
...
به همین قانعم ...
که به یک فنجان قهوه
تلخی حالم را ...
تنها با خود ...
همدرد کنم !

ツツツ
11-05-2013, 00:23
چشم هایت ،
حرف که می زنند..
لب هایم سکته می کنند !

hamid_diablo
11-05-2013, 09:54
راه نمی‌روم که
می‌دوم
خسته نمی‌شوم که
اين راه
خاکستری هم باشد
در مقصدش
تو ايستاده‌ای
بلندبالای من !
فقط بگو
کجای زمين
می‌رسم به تو .

aliaghil
11-05-2013, 11:23
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخر و این عاقبت بود
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتند کسی با ما نموندش، کسی خط دل ما رو نخوندش

عجب بالا و پایین داره دنیا، عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود، منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا، یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست، نداره آرزوی، آزار ما را

ツツツ
11-05-2013, 23:58
زِنــבگـــے
مــَعنــے پـيـچـيـבه اے نـَבارב
ـهــَميـن ڪـﮧ بــاشـے زنـבگـيسـتــ !

Alinho
12-05-2013, 10:13
اگه یه مرد توی زندگی هیچ چیزی نداشته باشه که بخاطرش بمیره، همون بهتر که بره بمیره!

Переклад не
12-05-2013, 10:30
نام ما مردود عالم - روزی ما خون دل

ما وغم گویا به یک طالع زمادر زاده ایم

aliaghil
12-05-2013, 11:32
احساس من این لحظه است
این لحظه ی بی انتها، این لحظه ی حیرت زده

احساس من گنجایش یک گریه است
یک گریه ی خسته ز غم، خسته از روز، لبخند تلخ

احساس من خوابیدن است با چشم باز
خواییدنی تا انتهای نزدیک، تا ابتدای یک جهان

احساس من بغضی پر از حرف دل است
بغضی که ساکت مانده هم رنگ آب و آینه

احساس من سهم صدایی از سکوت
سهم صدایی ذبح شده رو به در افسانه های دور

احساس من بی رنگی ام
در لابه لای رنگ هاست مانند آب...
احساس من یک مردن است، مثل در و دیوار و چوب..

dourtarin
12-05-2013, 16:33
زندگی دوست داشتنی ترین تکرار منه

Йeda
12-05-2013, 17:49
مردن ،هیچ سخت نیستــــ
سکوتـــ ،هیچ سخت نیستــــ
بغض داشتن و نَــگریستن سختـــ نیستــــ
داشتن تو و نبودنتـــ، سختــــ نیستــــ
به اندازه ی تمام شعر های دنیا حرف داشته باشی و نگویی،سختــــ نیستـــ
این ها همه تکرار لحظه های زندگی من اند... با اینها انس گرفته ام ...

تنها برای من،
خنده ی تو و نبودن من،
در امتداد نگاهتـــ سخت استــــ ... .

aliaghil
12-05-2013, 21:56
كاش بودی تا دلم تنها نبود
اسير غصه ی فردا نبود
كاش بودی تا برای قلب من 
زندگي اينگونه بی معنا نبود
كاش بودی تا لبان سرد من
قصه گوی غصه ی فردا نبود
كاش بودی تا نگاه خسته ام 
بی خبر از موج و از دريا نبود
كاش بودی تا زمستان دلم
اين چنين پر سوز و پر معنا نبود
كاش بودی تا فقط باور كنی
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود

hamid_diablo
12-05-2013, 22:19
میدانــی !!!

عجیبـــــ درد دارد ...

مرهــم باشــی و دور باشــی !!!

درست مثل نوش دارو پس از مرگ سهراب !!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Йeda
12-05-2013, 22:55
اگر بگویم خوبم دروغ گفته ام
اگر بگم به فکر تو نیستم، دروغ گفته ام

اگر بگم که رفتی و جای تو خالی نیست
اگر بگم که با رفتنت ،این بغض خالی ، نیست

اگر بگم که زخمت هنوز پا بر جاست
ولی دلم به عهد با تو پا برجاستــ

دلم گواه می دهد که می رسم به تو
دلم گواه می دهد که در مسیر تو ام

تو هر کجا که دلت خواست برو
این دل وامانده دوباره دروغ گفته است

Atghia
13-05-2013, 00:03
من از خوبان بسی غم‌های مشکل دیده‌ام لیکن

غـم هـجـران بـود مـشـکـل‌تـریـن جـمله مشکل‌ها



ز طوفــان ســرشــک خـود بـه گـردابـی گـرفـتـارم
کــه عـمـر نـوح اگـر یـابـم نـبـیـنـم روی سـاحـل‌هـا

aliaghil
13-05-2013, 11:42
دوستت می دارم
چه بازم بخوانی و
چه باز... رانده ی رویای تو باشم
چشم به راه تو
تا موسم می کشان می مانم
خواه خواسته ی تو باشم و
خواه... ناخواه خویش

M O B I N
13-05-2013, 17:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ha789di
13-05-2013, 18:23
دیشب که نمیدانستم برای کدامین غصه ام گریه کنم کلی خندیدم.....

Йeda
13-05-2013, 20:03
چقدر بدون تو به من سخت می گذرد/
تمام ثانیه ها انگار نمی گذرد

تمام لحظه که بی تو میگذرد/
انگار که در خلا و انگار نمی گذرد

صدای ساعت روی دیوار نمی آید/
انگار ثانیه ها برای آن هم نمی گذرد

ما که در همان ثانیه که رفتی مانده ایم/
چرا که این زندگی از ما نمی گذرد

عبور می کنم تنها از تمام ثانیه ها/
نگاه نمی کنم به ساعتی که نمی گذرد

همه از ما می گذرند و ما نمی گذریم/
که بر دل می ماند این یاد ها و نمی گذرد

صدای پای و تو و کلام تو بر جان/
همین سکوت تو هم از دلم نمی گذرد

با این که دیگر تویی در کار نیست/
ولی نبودنت یک آن، هم از سرم نمی گذرد

با تو ام و با بودنت هستم/
با اینکه مسیرت دیگر از دلم نمی گذرد

Atghia
13-05-2013, 21:04
گفته مي‌شد: « هر كه با ما نيست با ما دشمن است!>>


گفتم: آري، اين سخن فرموده اهريمن است
!

اهل معنا، اهل دل، با دشمنان هم دوستند،


اي شما، با خلق دشمن! قلب تان از آهن است؟!

dourtarin
13-05-2013, 22:10
در تنهایی هم وقتی به تو فکر میکنم لبخند میزنم

aliaghil
14-05-2013, 11:15
هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم

اینگونه است که آرام میشوم، دلم را راضی میکنم

و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم

دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را

درد دل میکند با خاطره هایت، تکرار میکندحرفهایت

حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری ...

Alinho
14-05-2013, 17:27
کپی برابر اصل نیست،
این عکسها را نمیخواهم،
دلم برای خودت تنگ است.

hamid_diablo
14-05-2013, 18:21
یعنـــے می شود روزے برسَـــد. .

کـــــه بیایــے. . .

مــَرا در آغــــوش بگیری

بخواهم گله کُــــنَم ....

بگویے هیــــــســ . .

همه کابـــوس ها تمـــــــام شد ...

در گوشـــــــم بگویـے:

بَــراے همیشه مالـــــه مَــن شُـدے...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ha789di
14-05-2013, 18:28
دلم اینجا دلم آنجاست میدانی ؟
دلم با تو ولی تنهاست میدانی ؟
دلم آزرده ازطوفان پائیزیست ،
دلم آشفته از چون دریاست میدانی؟؟
دلم داغ شقایق را به دل دارد،
دلم سوزان ،دلم صحراست میدانییییی؟؟؟؟

raha bash
15-05-2013, 00:32
همین جا روی کاناپه

آرزو کردم
چای ریختن و
چای آوردن را
به خود خودت بسپارند
دوست داشتم صورت تو نزدیک شود
اما حیف
وقت نزدیک شدن
یک نفر سینی چای را از تو گرفت
و تو را به رقص مجبور کرد

raha bash
16-05-2013, 13:55
درد من تنهایی نیست ! درد من ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])این است که ...

هر روز از خودم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) میپرسم : مگر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) خودش <مرا> انتخاب نکرد ؟!؟!


file:///C:/Users/nafas/AppData/Local/Temp/moz-screenshot.jpg

Йeda
16-05-2013, 13:56
صورتکـــم کمی گشاد شده
از سرم بیرون می زند...
حرفـــ هایی که می زنند
بر دلم چنگــــ می زند
برای پیمودن
برای رسیدن به این راه بی قرار
برای تو
ای آرزوی سرابــــــ
هزاران نقاب عوض کرده ام
دیگر خسته ام از این نقابــــــــ های اجبـــــــاری
بیا کـــــه ... این ها بر دلم سنگینی می کنتـــــــد...

SaMsUnG
16-05-2013, 13:58
تو مرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفي نيست
اما
نفسم مي گيرد
در هوايي که نفس هاي تو نيست !

MR.Zero1
16-05-2013, 14:09
حال و روزم مثِ سگِ هاره
که فقط پارس هاشو میشماره
زخم دستاشو گاز می‌گیره
جیغ ترمز رو آرزو داره

MR.CART
16-05-2013, 15:10
گویند کسان بهشت با حور خوش است.
من میگویم که آب انگور خوش است.
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار.
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
خیام...

Йeda
16-05-2013, 22:57
امشبـــ زمینیان به فکر اوج آسماننـــد
همه در کنج دلواره ها،به فکر آرزو و آمالند
همه پرواز های آسمان بر جاستـــ
همه فرودشان بر دل های انسان هاستــــ
همه لب های پاکـــِ و دل پاکــــِ این دیار
همه مشغول زمزمه های این شب هاستــــ
همه سرود می سرایند با دلشان
همه یک صدا، می خوانند ،می گویند راز دلهاشان
همه به یک صدا می دهند ندا، که ای ماه شبـــ های دلتنگـــی پیدا
صدای دل را تو بشنو تو بشنو
که در این شبــِ تار و بی انوار
تو یی تنها ستاره ی شبـــ ما
آسمانـــم که با وجود تو پر نور استــــ
دل من که با هستـــی تو پا بر جاستــــــ

sara_girl
16-05-2013, 23:19
پرنــده

پــرواز نـمي خواســت

به دستانــي كه پـــرش مي داد عـاشــق بود!!

raha bash
17-05-2013, 00:40
آخ که چقد هوس يه مشروب درصد بالا و چند نخ سيگار خفن دارم تا تمام اون چيزي که الان تو گوشيش ديدمو واسه هميشه از ذهنم پاک کنه...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

mehrdad_joon
17-05-2013, 08:41
سيگار،چاي
آن دستنيافتني ترين لحظه ها
اوج آن حسرتهاي بي منطق.........
به دنبالِ نوري در اوج تاريكي
نشانه اي از بي نهايت
راه ميروم،نميرسم!اين را خوب ميدانم
اما براي بازگشت
سايه ي تاريك خودم
تنها غلظتي روي تاريكيست..

hamid_diablo
17-05-2013, 10:06
لحظه ای تشویش

لحظه ای کامیابی

این است احساسات بی هویت من

این است حالات و احوال بی رمق مـــــــــــــن

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alinho
17-05-2013, 10:56
کنارت هستمو به من فکر نمیکنی
ایــــــــــن سرشــــــــــت آدمهاســــــــــت
هیچکس وقت نفس کشیدن به هوا فکر نمیکند!

V E S T A
17-05-2013, 18:44
هـــر کس از این دنیــــا چیـــزی بر میــــــ دارد




امـــا منــــ




فقطـــ دســت بـــر می دارمـــــ







[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dourtarin
17-05-2013, 23:10
ققنوس احساسم هر شب می میرد و هر روز به دنیا می آید

هر وقت که می میرد اشک می ریزم و هر وقت متولد می شود می خندم

raha bash
17-05-2013, 23:24
ای کـــاش
هـمـان آدمـهـائی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) کـه

نامم را
نـوشتـه هايـم را
و حـرفهـايـم را

به نـام خـودشـان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])ميزننـد ،

گـوشـه ای از دردهـايـم را هـم بـدزدنـد و بـه نـام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) خـودشـان بــزنــنــد...

ha789di
18-05-2013, 11:32
آی آدمها، که در ساحل نشسته شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید،
آن زمان که مست هستنداز خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوان راتا توانایی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ می بندیدبر کمرهاتان کمربند...
در چه هنگامی بگویم؟یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان.

Iloveu-ALL
18-05-2013, 17:08
چه خنده دار است!
شناسنامه ام رامی گویم؛
امروزنگاهش کردم؛
صفحه وفاتش سفید است!
باوجودی که سالهاست مرده ام…

Йeda
18-05-2013, 17:18
ایـــ وایــــ
از این حالـــــــی که من دارم

حتی اگر لبخنــــــد بر لبـــــــ زنم
این دل دیوانه دستـــ از سرم بر نمــــی دارد

آنقدر در دلم ســـــوز نبودِ توستــــ
حتـــی بهـــــــــار هم از وزیــــدن،دستـــ برنمی دارد

آنقدر اشکـــ و خون دل چکیـــد از دلم
که این آسمانِ بارانی هم ،دست بر نمی دارد

نه در دلم انگار پیامِ آشِـــــناستــــ
حتی وعده های پـــــــــوچ ،دستـــ بر نمی دارد

water_lily
18-05-2013, 18:07
دلم گرفته اي دوست هواي گريه با من گر از قفس گريزم كجاروم كجا من؟

dourtarin
18-05-2013, 23:22
وقتی تو گریه می کنی ای دوست، در دلم

انگار ابرهای جهان گریه می کنند

hamid_diablo
19-05-2013, 10:23
اگر ماهرترین ماهر های دل شکن ها هم باشمـ ـ ـ ـ


بازم ردی از خودتــ بــ جا میگذاری کــ نشان میدهد


انقدر ها هم کــ میگفتی دلت نازک نبوده و نشکسته ....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
19-05-2013, 11:35
نبــــــــــــودن ِ تــــو *

فقط نبــــــــــــودن ِ تــــو نیســــــــــت

نبودن ِ خیلے چیزهــــــــــاستـــــ . .

raha bash
19-05-2013, 16:27
اه..


این "من" چقدر زبان نفهم است!

بفهم دیگر!

"او" کس دیگری را دوست دارد!

aliaghil
19-05-2013, 16:37
ز پریشانی من هیچ خبر داری ؟
ز دل آشوب من هیچ خبر داری؟

سر خوش آن دل که به یادت ز غم آزاد شود
حال از مرهم جانم خبر داری؟

گر گناه ست که دل شیفته ی روی تو شد
ز زلالی گناهم خبر داری؟

ز دل غم زده ام هیچ خبر داری؟
چه شود گاه نظر بر من درویش کنی
که از این فقر گران هیچ خبر داری؟

raha bash
20-05-2013, 14:41
کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق بود....

dourtarin
20-05-2013, 15:52
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

ha789di
20-05-2013, 16:49
واسه آسمون آبیو ,غروب سرخ آبیو , شب مهتابیو

هرچی که منو عاشقترم میکنه خوشحالم, ممنونم ای خدا ,به تو مدیونم

واسه پرسه زیر بارون لحظه های آروم

زندگیه با اون که دوسش دارم و دوسم داره ,خوشحالم, ممنونم,به تو مدیونم

M O B I N
20-05-2013, 16:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hamid_diablo
20-05-2013, 18:06
من ماندم و ۱۶ جلد

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

مترادف “دلتنگی” نمیشود…

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!

درد دارد…

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Alinho
20-05-2013, 20:42
صراط مستقیم راهیست که مرا به تو برساند، مابقی بی‌راهه‌اند!

Йeda
20-05-2013, 22:52
نمی دانم بین تمام مخلوقاتــــــــــ ، موجودی ماندهـ ، که حال مرا ندانـــــــــد؟
ولی نمی دانم بین این همـــــــــــه چرا مـــــــــدام بر درد من می افزاینــــــد؟
و چرا بر زخمــــــــــم نمک می پاشند..؟
خدایـــــــــا!
لحظه ای از عرشت بیا اینجا!!
بیا و فقط لحظه ای بشـــــــــنو مرا! و پاســـــــــخگوی من باش!
خدایا در پسِ کدامیـــــــــــن آیه ای پنهانــــــــــ شدی؟
بندگانتــــــــ را ببین که چه ظالمــــانه قلبـــــم را چنگ می زنند..
نه دیگر هیــــــچ در آن جای نخواهد گرفت و
این دل دیگر همانند اولـــــــــش نخواهـــد شـــد...

raha bash
20-05-2013, 23:45
خيلي كثيف بود

واسه همين
پاك فراموشش كردم

kases
21-05-2013, 02:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
21-05-2013, 18:51
معــلوم ِ دلـــــــے

و مجهــول ِ چشـــــــم

ای همـــه ے مـــــــــن *

Alinho
21-05-2013, 23:34
و پناه میبرم به خدا از لحظه‌ای که بوی عطر تو از تن دیگری می‌آید...

raha bash
21-05-2013, 23:38
راه که میروم مدام پشت سرم را نگاه میکنم!
دیوانه نیستم...
خنجر از پشت خورده ام !!!

Amateِur
21-05-2013, 23:42
شهرياران بود خاك مهربانان اين ديار

مهرباني كي سرآمد شهرياران را چه شد

گوي توفيق و كرامت در ميان افكنده اند

كس به ميدان در نميآيد سواران را چه شد

حضرت حافظ

AMoO.Reza
22-05-2013, 00:11
اشتباه من بود کسی را پاشویه می کردم که در ' تب ' دیگری می سوخت...!

V E S T A
22-05-2013, 02:20
بــس که جــفا ز خــار و گــل دیـــد دل رمیـــده‌ام

شــمع طــرب ز بـخــت ما آتـش خانه‌ســوز شــد

حاصــلــ دور زنــدگــــی صــحــبـت آشــنــا بـــود

تــا بــه کــنـــار بـــودیَــم بــود بــه جـــا قــرار دلــ

تا تـــو مـــراد مــن دهـی کشتــه مــرا فـراق تو

چـــون به بهــار ســر کنــد لاله ز خـاک من برون

یــــا ز ره وفــــا بـیـــا یـــا ز دلــــــ رهــی بــــرو

همچو نسیــم از ایـن چمـن پای بــرون کشیــده‌ام

گشـت بــلای جــان من عشـق به جـان خریــده‌ام

تـــا تــو ز مــن بــریــده‌ای مــن ز جـهـان بــریـده‌ام

رفـــتــی و رفـــت راحــت از خــاطــــر آرمـیــــده‌ام

تا تـو بـه داد مـن رســی مـن بـه خــدا رسیـــده‌ام

ای گــل تـــازه یــــاد کـــن از دلــ داغــــ دیـــــده‌ام

سوخــت در انتــــظار تو جــان به لـــب رسیـــده‌ام







غزل حاصل عمـــر از رهی معیری

hamid_diablo
22-05-2013, 05:48
چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هـزار بـار بـیــایـد بـهـــار کـافـی نـیست


خودت دعا کن ای عزیز که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست

aliaghil
22-05-2013, 11:12
باز حنجره ها تنگ است و ناله ها خشکیده در چشمهای سرد

باز نم نم اشکهای دلم در درون خونابه می شوند در جوششی خموش و بی صدا

باز همه ی وجودم زمزمه می شود و زبان باز می کند چه بی صدا

باز دلم می کشد بدوش بار سنگین روزهای مردگی را در زمین چه استوار

باز سرخ می شود ز سیلیش این چهره ی درد کشیده و خسته از خزان ِ انتظار

باز سوسو ی چشمان بیمارم بدنبال ستاره ات می گردد
تا جلوه ی جمالت سرمه ای شود برای دردهایش

باز می تپد دلم در مردگیهایی که فریاد زندگی سر می دهند در لابلای ورقهای زمان
تا فقط مگر تو زنده کنی و جان بخشی

باز فریادها بر بام خانه ها سکوت شده اند تا فرو ریزند و یا فریاد شوند بر بلندای دلهای منتظر

باز ستاره خسته است از زمان و ره پیمودنهای شبانه ای که سرد است بی تو چون مردن
و باز هم صدایت نمی آید، خودت نمی آیی، ستاره ات چشمک نمی زند
و اشکهای ستاره بر گونه هایش می خشکد و در خود گم می شود تا آن هنگام که تو را بیابد.

ای بهترین انتظار، منتظرت می مانم ...

Alinho
22-05-2013, 12:59
آدمها از مریضی و تصادف نمیمیرند، آدمها وقتی تنها میشوند میمیرند...

Йeda
22-05-2013, 18:18
صدای زمزمه ی دلم از ناودانِ شیروانی شنیده می شود...

زمزمه ها اوج می گیرند...

ببین این دلم فریاد می کشـــد...

بیا زیر باران...این زمزمه ها تماشاییستــــ...

raha bash
22-05-2013, 23:26
به ترانه اعتماد نکن
کلمات، خیانت کار ترین موجوداتند.
احساس واقعی جای دیگریست
زیر خروارها دلهره، نا کامی و ترس.

aliaghil
23-05-2013, 18:32
کاش بیایی..
دستم را بگیری..
با هم برویم به یک جایی که معلوم نیست کجاست
تو باشی
من باشم
لبخند باشد و دنیایم خالی شود از دلهره های روزمره
تمام شک هایم را در کیسه ی آبی رنگ بریزم و پشت در بگذارمشان.
در را به روی هر چه که به انتخاب من نبود، ببندم
نفسی تازه کنم و باز تو باشی نگاهت باشد، گرمی دستانت باشد، آغوشت باشد
و من هر لحظه گم شوم در خیال تو...
کاش واقعی شود این خیال منبعد بیایی، دستم را بگیری
باهم برویم به یک جایی که معلوم نیست کجاست...
به چشم هات خیره می شوم
چقدر دنیایم گیراست...

Alinho
24-05-2013, 02:45
رفتی
آب از آب هم تکان نخورد
فقط هوا برای نفس کشیدن کم آمد...

M O B I N
24-05-2013, 08:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

nima7044
24-05-2013, 09:59
ميـכونے ؟؟ نميـכونے ڪہ ... چـہ لـذَتے כارــہ ... چـہ عـشقے כارــہ ...
وَقـتے פــالـتـ פֿـرابــہ ... وَقـتے כلـتنـگے ... وَقـتے نـاراפــتے ...
چـارتـا رفيـقــ ِ כرسـتــُ פـسـابـے כاشتـــہ بـاشے כر פــכ آســ پيـڪ ...
כورتــُ بگـيرَטּ اينـقـَכ چـرتــ ُ پـرتـ بگـَטּ اينـقـَכ چـرتــ ُ پـرتـ بگـَטּ تـا بـلـاَפֿــرـہ يــہ ڪوچـولـو
هـَمـ ڪہ شُـכه بـפֿـنـכے !!

nima7044
24-05-2013, 10:00
احساسَمــ را نمیفُـروشَمـ

حتـی بـهــ بالا تَرینــ بَهـا
ولی آنگونـهــ کـهــ بخـواهَـمـ،خَـرج میکنَمــ...

بَـرای آنــ هایـی کـهــ لایـقــ هَسـتَـنـد!

nima7044
24-05-2013, 10:01
آهـاے "مـُفـردِ مـُذڪـرِ" غـآیـبـــِ مـَטּ ...


"ضـمـیـرِ" لـحـظـہ هـآیـمـ ڪـہ تــو بـآشــے


"قـیـدِ" هـمـ ہ چـیـز رـآ ﻣﮯ زنـمـ (!)

Alinho
24-05-2013, 15:43
از حال من که میپرسی
جوابی نیست جز خوبم شکر
اما تو بشنو دلتنگی، دلتنگی و دیگر هیچ!

hamid_diablo
24-05-2013, 16:22
کاش آدم ها یکم جرات داشتن
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن
و میگفتن : ببین ؛ دلم واست تنگ شده ، واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم

raha bash
24-05-2013, 18:44
نوشتم تا كه بدوني چقدر دلتنگم...
دلتنگ تو نيستم...دلتنگ روزهاي با تو بودنم...
چون ديگر نه تو، آن توي سابقي ...و نه من، آن من سابق..
ولي روزهاي با تو بودن همچنان پاك مانده است...
ميدوني ميگن روزهايي در زندگي آدم هست كه ديگر تكرار نميشود..
ميداني چرا؟ چون حال و هوا هم به مانند روزگار عوض ميشود...
ديگر با ديدن برف ذوق زده نمي شوم..ديگر زير باران نمي مانم...
ديگر شب ها تا دير وقت نمي نويسم...
حال و هوا است ديگر... عوض ميشود...
راستي خيلي دوست دارم بدانم كه حال و هواي تو چگونه است...
از روزهاي با تو بودن خيلي وقته كه گذشته ..
واين روزهاي بي تو بودن هم ديگه جزئي از سرنوشتم شده...
سرنوشت...چه واژه غريبي...
ما زماني كه تاوان اشتباهاتمون رو ميديم.. ميگيم كار سرنوشته...
دلم تنگ شده براي جاده زيباي چالوس...براي اون كافه سر جاده..
كه بنشينم و چاي بخورم و تو كنارم باشي و دست در در دست هم..
بارش برف راببينم....
افسوس كه دست تو الان در دست كس ديگري ست....
افسوس كه همه اش دروغ بود...بازي بود...
از وقتي كه تو رفتي...از بعد از روزهاي با تو بودن ديگه از جاده چالوس نرفتم..
يادش به خير چه روزهاي خوبي بود..ولي افسوس زود گذشت...
تا يه چشم بهم زدم ..روز و هفته ها گذشت...
ياد اون روزها به خير كه يادشون قشنگتره...
حالا كه نيستي ...اميدوارم كاري كه كردي ارزش دل شكستن رو داشته باشه..
اميدوارم هيچ وقت پشيمون نشي...
ميدونم كه فكر ميكني خوب بازي كردي و از من بردي...
ولي اينو بدون كه من اصلا" بازي نكردم... چون خواستم تو فكر كني كه بردي
و با اين فكر دلخوش باشي...

Йeda
24-05-2013, 22:49
چه فایده!اگر هزاران بار هم بنویسم و بگویم که دلتنگ توام،

نه می آیی و نه می خوانی...

پس بهتره برای همیشه لبانم بسته بماند...

یک سکوت بی انتها..

Alinho
25-05-2013, 09:22
دل مرد را بشکنید
کمرش را بشکنید
اما غرورش را نشکنید
مردی که التماس می‌کند دیگر چیزی برای شکستن ندارد!

aliaghil
25-05-2013, 12:11
رهايم مکن
بايد فراموش‌ كرد
اين ساعت‌ها را كه گاه زخم می زنند
به قلب سعادت ما
من، به تو هديه می كنم
قطرات باران را كه از سرزمينی آمده است
كه در آن باران نمی بارد
من می كاوم زمين را لحظاتی پس از مرگ‌ام
تا بپوشانم دلت را با قطعه‌هایی از نور
من سرزمينی را می سازم
كه در آن عشق فرمانرواست
كه در آن عشق حكمرواست
كه در آن تو ملكه‌اش باشی
رهايم مکن
من، با تو سخن مي‌گويم
من، برايت بازمی گويم
داستانم را كه از نديدن‌ات جان سپردم
ديگر نمی گريم
ديگر نمی گويم
تنها چشم می شوم
تا تو را ببينم که می خندی
به تو گوش فرا دهم
كه می خوانی
بگذار تاسايه‌ی سايه‌ات شوم
تا سايه‌ی دستت شوم
اما رهايم مکن

Ghorbat22
25-05-2013, 12:49
دلــــــم هـوای دریـــــا دارد

به مـــــن نگــــآه کــُن

hamid_diablo
25-05-2013, 13:23
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

Йeda
25-05-2013, 18:26
خدایا...

به جایی رسیده ام، که مرگـــــــِ مرا نیز به سُــــخره می گیرنــــد و
سکوتم را کنــــــایه می زنند...
نگاهـــم را ، گمـــــــراه می خواننـــــد و
دلم را ... کلا به حســــابــــــــــ نمی آورند...

خدایا...
...............
هر که با ما این چنــــــین کرد ... تو او را ببــــــــخش...
که خود ســـــــزاوار بخشــــــــش نیستــــم...

.مـ .......... ر...........گـ .......... مـ........... .
فـ.......ر..... ا............ر...... سـ ..........یــ........دهـ....

aliaghil
25-05-2013, 20:23
رنجانده ام دوباره دلت را مرا ببخش
گر این ز من تو نبخشی چه بایدم
جرم از من و ببخش بی حد مرا ببخش
به خدا سوگند نداشتم منظوری
حاتم صفت به دولت بخشش مرا ببخش

raha bash
26-05-2013, 09:35
گاهــــے مـے مانـــے




بین بـــودن یـآ نبــــودن!




به رفتـــن که فکـــر مــے کــنــے



اتفــاقــے مــے افــتــد که منصــرف مــے شـوے...




مـــے خواهـــے بمــانــے،





رفتاری می بینی که انگار باید بروی ... !!

Alinho
27-05-2013, 08:38
صاف بودن دل همانا، صاف شدن دهان همانا.

aliaghil
27-05-2013, 09:33
روزها و شب ها گذشت و
روز و شب بودم به یاد تو
در وهم شیرین خیال من
تو کنار من
من کنار تو
در چرخش پوچ این روزگار
روزها مدفون در انتظار
شب ها غرق سراب امید
آه از روزگار
آه از انتظار
ای روشنی چشمان من
رویای من
دیدار توست
ای جاری در شعر و ترانه ام
در کلام من
عطر نام تو

روزها و شب ها گذشت و من
روز و شبم نشد بی یاد تو
غرق در امید و انتظار
هر روز و شب به یاد تو...

raha bash
27-05-2013, 11:07
دیگه از بس حالمو پرسیدن به دروغ گفتم خوبم... شدم چوپان دروغگو و حالا که حالمخوب نیست هیچکس باور نمی کنه.وقتی همه به جای درک کردن آدم رو ترک میکنن...هوسکردم برای همیشه آلزایمر بگیرم و خوبی آدمای بد و بدی آدمای خوب رو فراموشکنم...من دیگه از هرچی حقه و سرخوردگیه داغون شدم،آدم می تونه دلشو دریا کنه امامغزش رو نه! مغز من از یه لیوان آب هم کوچیک تره...خصوصا که نیمه بی آب رو همیشهدیدم!دیگه بسه...من تشنگی رو به نشئگی ترجیح دادم...دلم از بس ترسیده دیگه ترشیدهتو خودش...کپک زده...از بس که شعار شنیدم شدم دفتر شعر بی مزه...اراده ام شده بمبعمل نکرده بدون چاشنی!
خدا رو هم از رو بردم از بس بهش توکل کردم ونشد...
خدا خودش میگه نامید همون شیطانه اما خودش از خیلی ها نامیده و میگهرهاشون
کنید به امان خدا...

نه اونقدر بی هوشمتا نفهمم درد این همه زخمو...

نه اونقدر با هوشم تا بفهمم علت این همهدردو...

نمی دونم مردم از چی این مرگ می ترسن...وقتی اینهمه چیز ترسناک توزندگی دارن...

بی احترامی و بی آبرویی و تهمت و دروغ و خیانت...

بهقول "حسین پناهی" ترس من از مرگ اینجاست که مجبورم اون دنیا هم قیافه یهعده

رو بازم تحمل کنم...

بی خیال...

نه اولینش بودم...نه تنهاترینش...نه آخرینش...

حالا می فهم که مغز درد چقدر از قلب دردبدتره،

و دردش وقتی بیشتر میشه..که بفهمی...

قلبت به مغزت خیانتکرده...

می دونم... همه آماده ان..

دفتر شعرم آمادهاست...

بزار بیان...توش یه شعر قشنگ..یه شعار زیبا بنویسن...

امااجازه بدید براتون..به جای دفتر شعر.. یه کتاب درس باشم..

یه درسعبرت..

درسی که همیشه بدترین موقع زندگیتون مجبورید پاسش کنید...

بیخیال...

Alinho
27-05-2013, 20:53
با هر نفس بغضی را فرو میدهم
این روزها گلو دردی گرفته‌ام که یادگاری توست

dourtarin
27-05-2013, 23:06
فراموش کرده بودم زندگی داستانی بیش نیست.

aliaghil
28-05-2013, 14:59
کاش آن سوزنی که مدتهاست، توی انبار کاه جا مانده
با سر انگشت یک پری می دوخت، دست های مرا به دامان ات

vahidhgh
28-05-2013, 16:09
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
ندانستیم به دنبال چه هستیم.....

aliaghil
28-05-2013, 21:46
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی 
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب

M O B I N
29-05-2013, 10:20
ارغوان این چه رازیست که هربار بهار

با عزای دل ما می آید ؟


هوشنگ ابتهاج

hamid_diablo
29-05-2013, 10:26
توچه میدانی...
حال روزکسی راکه...دیگرهیچ نگاهی دلش رانمی لرزاند...

raha bash
29-05-2013, 11:42
همه کارهایت را بخشیدم

جز آن تردید آخر هنگام رفتنت

که هنوز مرا به برگشتنت امیدوار نگه داشته

fati ghasemi
29-05-2013, 11:53
"بودن یا نبودن "
نمی دانم از درد گریختی
یا من ؟!
که دستهایم طعم درد می دهد
وصدایم شبیه توبه ی گرگ است !

من از آواره گی _ سالهای _ پیش از این با تو حرف زدم
و زندگی مستعارم را
به پیشنهاد تو
از تناسخ خاطره های ناقصمان
به بلوغ دردناکی مبتلا کردم


چه اعتراف سهمناکی بود
وقتی دستهایم برابر صدایت لرزید
و نگاهم لبهای ندیده ات را بوسید

تو می دیدی چگونه حرفهای تردم
شبیه شعر می شود
و من از ستوه این همه حرف
چگونه زمان را زیر پاهایم له می کنم ؟


من صریح تر از لهجه ی آفتاب سوختم
و این شهامت تلخ زنانه را
لای سیگارهایم سوزاندم
تا هیچ نبینم از این نفرین فاصله ها .

ولی کاش
شکوه تنهاییم را نمی آشفتی !

من ا ز زل زدن خورشید
روی پنجره بیزارم
و بخشش ابر
یادم داد که ببارم وبگذرم...

حالا آینه ها را
به باقی روزهای تو تقدیم می کنم
تا از انعکاس خنده هایت مست شوی

"بودن یا نبودن "
مسئله این نیست

حرف سر _ نیستی و نبودن توست.

Alinho
29-05-2013, 12:59
خداوندا، آن تنهایی‌‌ای که برای خود پسندیدی را برای من مپسند!

aliaghil
29-05-2013, 18:12
دوباره حس گم شده، میان گریه های من
خدا کند کسی مرا، بخواهد از برای من

تو مهربان، نشسته‌ای، به گوشه‌ای و دلخوری
و گوش هم نمیکنی، به ضجه های نای من

به چشمهای روشنت، قسم که دوست دارمت
ولی سکوت می شود، گهی زغم صدای من

تمام جسم و جان من، برای تو فدای تو
چه فرق میکند تو را، وجود یا فنای من؟

نگاه کن مرا، مه‌ام، به یک نگاه زنده‌ام
بگو که رنگ می‌دهد، به پیش تو حنای من

چه شکوه‌ای ز خود کنم؟ منی که سر به پا بدم؟
چه "دانه چیدنی" شده، صلای من خدای من

تو سرد می شوی ولی، دلم همیشه روشن است
که صبح سایه افکند، به روی سر همای من

raana
29-05-2013, 18:36
این روزها
دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!
این روزها
من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام !
تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود

raha bash
30-05-2013, 00:14
رهايم کردی در گودالی از احساس نگفته و ندانستی که چه بی رحمانه غرق میشوم . . .

دستم را به نشانه کمک به سویت دراز کردم ولی فقط با چشمانی خیس ؛
و ذهنی که در فکر دیگری بود ، مرا نظاره گر بودی . . .!!

aliaghil
30-05-2013, 13:00
نازنینم
نگاه کن به ساق های ترک خورده دل من
من عمریست
دنبال مهربانی دست تو می دوم
تو ایستاده ای
ولی من هر چه می دوم، نمی رسم
انصاف نیست
که صدایم کنی با سکوت
که دل من
بمیرد
بیفتد
سقوط کند.

نازنینم
کجا نشسته ای
با چشم های کدام شوق
تصویر، بسته ای
با گام های کلامت
کدام لب
پیوند می خورد
از لابه لای کدام شور
فریاد من
از یاد می رود

آنجا که دل من
پرت می شود کنار
آنجا که پای من
آواره پوش کوچه ی ناجاودانگی ست
این نیست سهم من
از مهربانی ات
این نیست سهم دل
از دل سپردنم

hamid_diablo
30-05-2013, 14:56
زیاده خواه نیستم!

جاده ی شمال

یک کلبه ی جنگلی

یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی

کمی هیزم، کمی آتش، مه جنگلی،

کمی تاریکی محض، کمی مستی، کمی مهتاب

و بوی یـار و بوی یـار و بوی یـار!

تـو باشی، مـن باشم

و ...هــیچ !

دنیا هم ارزانی خودشان

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

raha bash
31-05-2013, 08:30
کسي نميداند اين آرامش ظاهر و اين دل ناآرام در کنارهم چقدر خسته ام ميکند!!!

Alinho
31-05-2013, 10:37
همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمیخوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما!

Atghia
31-05-2013, 11:39
چه قصّه ها که از وفا گفتی با من/// تو بی محبتی کنون جانا یا من...!

aliaghil
31-05-2013, 15:56
نمی دانم برای چه سکوت کرده ایی؟
دیگر جانی برایم نمانده در پس این سکوت تو و تنهایی من
گر ز من دلخور گشته ای
ببخش مرا
کاش، گاهی نظری سوی غلامت بکنی
من گم شدم در قافیه های ظهور تو
چهره غمگینم ببین، من به انتظارت نشسته ام
مرا به حال خود رها مکن

GOLDFINCH
31-05-2013, 22:51
ديدي اي دل كه غم عشق دگربار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد


آه از آن نرگس جادو كه چه بازي انگيخت
وه از آن مست كه با مردم هوشيار چه كرد


اشك من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار
طالع بي شفقت بين كه درين كار چه كرد


برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر
وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد


ساقيا جام مي‌ام ده كه نگارنده‌ي غيب
نيست معلوم كه در پرده‌ي اسرار چه كرد


آنكه پر نقش زد اين دايره‌ي مينايي
كس ندانست كه در گردش پرگار چه كرد


فكر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
يار ديرينه ببينيد كه با يار چه كرد

vahidhgh
31-05-2013, 23:33
دقیقا نمیدانم اینکه میبینم آسمان است ؟
بعد از قولی که به تو داده بودم
میخواهد باشی یا نباشی
چشمانم مدتهاست
دیگر چیزی نمی بیند ...

constant_boy23
31-05-2013, 23:49
آن كه يافت مي نميشود ..آنم آرزوست ...

raha bash
01-06-2013, 13:50
ای دهقــــان فــــــداکار ؛
تو در روزگاری بزرگ شدی ،
که مردی برهنه شد ! تا زنان و کودکان زنده بمانند...
امّا من
در روزگاری نفس میکشم ،
که زنی برهنه میشود ! تا کودکش از گرسنگی نمیرد

aliaghil
01-06-2013, 15:47
من در سرزمین دلتنگی زندگی کرده ام
بیابان ناباوری را قدم به قدم طی کرده ام
درد شلاق ثانیه ها را در انتظاری تلخ،
با بند بند تنم احساس کرده ام
روزهای بسیاری برای فرار از نقش رنج،
چشم بسته از کنار آیینه ها گذشته ام
من از روزهایی گذشته و می گذرم که اشک برای گریستن کم است و
ضجه فقط بازی بغض انسان است.
در روح خویش دردهایی را تجربه کرده ام که دردهای
تن آدمی پیش آن حقیر و کوچکند،
من، گذشت را در عین نفرت،
ایثار را در بند غفلت،
زندگی را همراه با مرگ تجربه کرده ام.
لحظه به لحظه به جرم عاشقی به شلاق ناسپاسی مجازات شده ام،
من آدمیت را بسیار خودخواه و دلهای بسیاری را سرد و بی رحم یافته ام
جـایـی بـالاتـر از رنجیـدن هـم هسـت، مـن آن را مـی شنـاسـم .......

من تو را در این دنیا مانند خود دیدم،
دستهایم را برای بلند شدن به سمتت گرفتم
گفتم دستهایم را می گیری...
با این همه، من تو را برای دردهایم نمی خواستم.
من تو را دوست دارم.

raha bash
01-06-2013, 23:18
زندگی جان
عزیزم
اگه افتخار میدی
چند قدمی با ما

راه بیا ...!!

Alinho
02-06-2013, 09:53
لحظه‌ی بغض نشد حفظ کنم اشکم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است!

hamid_diablo
02-06-2013, 10:46
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Йeda
02-06-2013, 11:17
دیـــگر از عشـــق نخواهم گفتـــ/
دیـــگر از تو، نخواهــــم نوشتـــ

***
دیـــگر از دل، سخـــن بر لبم/
دیـــگر از مهر ،نخواهـــم نوشتـــ

***
سپــــردم به اللهِ این آســـمان/
تو و از درونم نخواهـــم نوشتـــ

***
همیـــن یک نفس که با یادتــــ گذشتـــ/
همین چند خطـــ هم نخواهم نوشتـــ

***
نه ! در ذاتِ من پســـتیِ تو نبود/
ازین خونِ دل ها نخـــواهم نوشتـــ

***
به لب های من خنده ای نقش بستـــ/
ازین حال بد، هیــــچ ، نخواهم نوشتـــ

aliaghil
02-06-2013, 13:48
آخر من چه کرده ام که این گونه برآشفتی؟
چقدر باید التماست کنم تا حرفهایم را باور کنی
به خدای أحد و واحد این رسمش نیست
تمام این مدت انتظارت را کشیدم
من جز تو کسی را ندارم، این انصاف نیست
چه کنم، که باور کنی بی شرم نیستم؟
من که لحظه لحظه، با احساست همراه شدم
این همه انتظار را، این انصاف نیست
دوباره التماست می کنم،
این دفتر را که با هم نوشتیم پاک نکن

التماست می کنم

Alinho
02-06-2013, 20:46
هر صدای پایی که می‌آید دلم میریزد، شاید...

raha bash
02-06-2013, 23:22
چراغهایی

از روشنی ام خوابشان نمی برد ،

در شعر هایم

دنبال کلیدی هستند

خاموشم کنند

aliaghil
03-06-2013, 18:25
نرو تنهام نزار با درد و غمهام
اگرچه خیلی دلخوری از خیلی از حرفهام
میدونم دلخوری از خیلی از کارهام
قسم به اون خدا
من ندارم جز تو کسی
منو ببخش
نرو، برگرد.

fati ghasemi
03-06-2013, 18:48
خدایا...........
کودکان گل فروش را میبینی؟؟؟؟؟؟؟
مردان خانه بدوش را....
دختران تن فروش...
پسران کلیه فروش...
زبان های عشق فروش...
همه را میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میخواهم یک تکه از آسمان کلنگی ات را بخرم...
چون زمینت دیگر بوی زندگی نمیدهد...

vahidhgh
03-06-2013, 20:00
آمدی ای نازنین رفته ام باز آمدی
بار دیگر با دل دیوانه دم ساز آمدی
بعد تو مشت پری کنج قفس ماند از دلم
ای پرستویی که با این شوق پرواز آمدی
رفتی و من ماندم و تنهایی و پایان عشق
بعد عمری عشق من بهتر از آغاز آمدی
ای تمام هستی من

hamid_diablo
03-06-2013, 21:18
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . .
عـاشـقـت مـی شـوم...!!!

raha bash
03-06-2013, 23:07
جمله هایم را خوب می جوم

تا حرفهایم قابل هضم باشند

گویا گوش هایی

زود ترش می کنند....

aliaghil
04-06-2013, 11:32
رویاهای نیلوفر
مرا آغازی از نو کن دوباره
که بی تو رو به پایانی غریبم
که بی تو لحظه های غربتم را
به سبکی شاعرانه می فریبم

به من فرصت بده از نو بسوزم
میان شعله ی گرم نگاهت
به من جایی بده یکبار دیگر
میان گرمی امن پناهت

به من فرصت بده درگیر با تو
دوباره شاعری شوریده باشم
کمک کن تا به روح لحظه هایم
دوباره عطر رویا بپاشم

کمک کن تا که من یکبار دیگر
به رویاهای نیلوفر بپیچم
نرو، نگذر از این دلواپسی ها
نرو بی من که من در دوری تو
اسیر واژه های درد و مرگم
نرو بخشنده ی باران رویا
نرو من بی تو مصلوب تگرگم

مرا یاری بده در فصل کوری
دو چشم بیدار روشن من باش
برایم روح و جسم و جان و تن باش

vahidhgh
04-06-2013, 13:37
تو خوب و من بد عالم
از این حس تو خوشحالم
تو این حال و هوای عشق
به جون تو بد حالم
دارم میرم که از نو شم
گلم نگو که بی رحمی
میخوام حرف بزنم
رو راست و این حرفا رو می فهمی
واسه اینکه خیلی چیزا بمونه
باید نباشه
گاهی ماهی واسه موندن
باید آز آب جدا شه
گاهی هم باید بمیری
تا که یه زندگی نو شه
بهتره گلی نباشه
تا باغ گلها درو شه

raha bash
04-06-2013, 23:45
پر ندارم


ولی


برای آغوشت


بال بال میزنم

GOLDFINCH
05-06-2013, 10:34
لیلا دوباره قسمتـ ابن السلام شد

عشق بزرگم آه چـه آسانـ حرام شد


می شد بدانم این که خط سرنوشت منـ

از دفتر کدام شبـ بسته وامـ شد ؟


اول دلم فراق تو را سرسری گرفتـ

وان زخم کوچکـ دلم آخر جذام شد


گلچینـ رسید و نوبتـ با من وزیدنتـ

دیگر تمامـ شد گل سرخمـ ! تمام شد


شعر من از قبیله ی خونـ استـ خون منـ

فواره از دلـــمـ زدو آمد کلام شد


ما خونـ تازه در تن عشقیم و عشق را

شعر منـ و شکوه تو رمزالدوام شد


بعد از تو باز عاشقیـ و باز ... آه نه

اینـ داستان به نامـ تو اینجا تمامـ شد

...

حسین منزوی

Alinho
05-06-2013, 12:17
من تموم قصه‌هام قصه‌ي توست
اگه غمگينه اون از غصه‌ي توست

Йeda
05-06-2013, 13:57
خدایا نمی توان ایستــــاد و تنها نگریستــــــ

نمی شود تنهـــــا تماشا کرد

نه انگار باید رفتــــــــ



و کاری کرد....

malkemid
05-06-2013, 14:49
من از آن روز که در بند توام...
آزادم.

malkemid
05-06-2013, 18:47
سلام به همه عزیزان.:n01:

در خصوص این تاپیک، لطفا در نظر داشته باشید که متنهایی که قرار داده میشه صرفا قراره حال و هوای اون روز یا اون لحظه ما رو به نحو زیبایی بیان کنه. برای قرار دادن شعر ها و سایر متون زیبایی که مطالعه کردید و در نظر دارید با دوستانتون به اشتراک بگذارید، از تاپیکهای متناسب با متن هاتون استفاده بفرمایید.

از این پس سعی بفرمایید در هر روز، بیش از 2 پست در این تاپیک قرار ندید. فکر می کنم تعداد مناسبی باشه چون به هر حال خیلی بعیده حال و هوامون تو یک روز سه بار تغییر کنه.

با تشکر از همکاری همه دوستان خوش ذوق تاپیک

:n16:

Atghia
06-06-2013, 09:11
منم و حسرت با تو ما شدن...

aliaghil
06-06-2013, 12:14
چرا انقدر بدی زیاد شده؟
این بدیها باعث شدن اعتمادها از بین بره
تر و خشک با هم می سوزن
چقدر سخته که قربانی این بی اعتمادیها بشی
ای کاش میشد آدما اون چیزی رو که تو دلشون می گذره رو نشون بدن
یا، ای کاش می تونستن تو دل همو ببینن
اون موقع نه ظاهری بود و نه باطنی
اون موقع تو هم منو باور می کردی.

hamid_diablo
06-06-2013, 12:30
کوچ پرنده به من آموخت وقتی هوای رابطه سرد است ، باید رفت ...

vahidhgh
06-06-2013, 14:12
با اینکه اینو میدونم
باید ازت بدم بیاد
بازم میخوام ببینمت
خدایا قلبم چی میخواد ......

raha bash
06-06-2013, 15:07
سر نمیگذاری روی شانه ام...
شانه ام استخوانی و لاغر و گرم و نرم نیست...
کمی سخت است و سرد..
ولی اشک هایت استخوان ترقوه ام را از وسط دو نیم خواهد کرد...
شبی که تا صبح پاشویه ات کردم از درد و تب ...

Йeda
06-06-2013, 17:45
خدایا

خیلی وقــتـــــ استـــــ که نگفتـــــه ام : خوبم ،شکـــــر .

نه ،ناشکـــــــر نیستم .

دروغ بلـــــــد نیستـــــــم .

aliaghil
06-06-2013, 19:16
بانـو
می دانم که متهم هستم
می دانم که همه چیز بر علیه من است
می دانم که شاید حتی نتوانم بی گناهی خود را اثبات کنم
اما می دانم
هیچ گاه به تو دروغ نگفته ام

بانـو
من چوب سادگی را خوردم
ضربه از نا رفیقان خوردم

آن کَس، که خواست تو را از من بگیرد
به خــدا ســپردم.



کاش می دانستی
که چه سخت است شبیخون خوردن
و در آغوشک یار،
غلت در خون خوردن
و چه سخت است ز درد خنجر
در خودت پیچیدن
کاش می دانستی
دلکم پاک تر از آبی و نفرین بر او
که به خود جرات داد گل دل را چیدن
نه فقط چیدن و رفتن
سخت پرپر کردن
کاش ای کاش می دانستی
خنجر از پشت زدن
شیوه ی نامردان است
نتوانم هرگز ظلم او بخشیدن
و سپردم به خــدا او را که دلم پژمرد

Alinho
06-06-2013, 20:30
چه تفاوت عمیقیست
بین تنهایی قبل از نبودنت
و تنهایی پس از نبودنت

رامینم
06-06-2013, 20:43
خدایا مرگ رابه سراغم بیاور/چون دیگر حال حوصله ی این جهان پر از غم را ندارم.