PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حالات و احوالات کنونی خود را با شعر/نثر بیان کنید [محدودیت: 2 پست در هر روز]



صفحه ها : 1 2 3 4 5 [6] 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

Consul 141
09-03-2011, 21:08
دلواپس شادمانی های توست ، این من ِ بی حوصله

actros 1843
09-03-2011, 22:12
حالم از فریاد بر هم می خورد

زین همه بیداد بر هم می خورد

خویش را با داد رسوا کرده ام

دیگر از آن داد بر هم میخورد

روزگار صید دل از ما گذشت

حالم از صیاد بر هم می خورد

یاد ایام غم و سودای یار

از دل و آن یاد بر هم می خورد

عشق را دیگر برای من مگو

حالم از فرهاد بر هم می خورد

مشک با باد صبا افشان نشد

حالم از آن باد بر هم می خورد

بس که از دنیا دگر بد گفته ام

دیگر از ایراد بر هم می خورد

بُعد حیوان ، بُعد روحانی بس است

حالم از ابعاد بر هم می خورد

Hamid Hamid
09-03-2011, 22:55
يعني الان كجاست؟! چه كار مي كنه؟!
تنها نشسته باز عكس هاش رو ميبره ... يا داره شامش رو يخ كرده ميخوره !!
يعني الان كجاست؟! توي كدوم مسير؟! اين آخرين شبه ... اين رو ازم نگير ...

يعني الان كجاست؟! با كي دلش خوشه؟! يادش مياد منو دوريش ميكشه ؟!!

دلگير و خسته از حرف هاي مردمه ... من رو صدا ميزنه يا اين توهمه ؟!!

يعني الان كجاست ... توي كدوم مسير ... اين آخرين شبه ... اين رو ازم نگير ...

MOHAMMAD2010
09-03-2011, 23:12
ای خدا ، کاری بکن ، چیزی بگو ، حرفی بزن !
مردم از این بد بختیهای روزگار

rosenegarin13
09-03-2011, 23:15
گاهی دلم تنگ می شود ...
بی آنکه بفهمم برای چه...برای که...
گاهی دلم تنگ می شود ...
برای چیزهایی که...برای آدمهایی که ...
هرگز فکر هم نمی کردم روزی...
دلتنگشان بشوم ...
گاهی حتی...
دلم برای تو هم تنگ می شود ...
برای تو که حتی نمیشناسمت ...
گاهی دلم تنگ می شود ...

actros 1843
09-03-2011, 23:53
پایان من نزدیک است
نزدیکتر از پیوند پلکهایم
ميروم ...
ميروم تا وارهم از تمام بندهای پر ز وصله و پینه ی شما
باید و نبایدی نمی خواهم
تشنه آزادیم
ميروم ...
ميروم بی آنکه بر فهمتان آید رفتنم
ميروم ...
ميروم اینجا جای من نیست
مرا به زندگی شما راه نیست و شما را به ابدیت من
ميروم ...
ميروم ... . ...

Miss Artemis
09-03-2011, 23:55
با کسی که دوســــتش دارید . . .


فیلمـــــ نبینید . . .


آهنــگ گـوش ندهیــد . . .


کتــاب نخـوانیـد . . .


و کـلا خاطــــره نسـازیـد . . .


وقت نبـودنـش می فهمیــد کـه چـه می گویـــم !!

M3HRD@D
10-03-2011, 00:16
همین که مینویسمو ..
به واژه میکشم تورو ..
دوباره بار غم میشینه روی شونه‌های من ..

همین که میشکفی مثله ..
یه گل میون دفترم ..
دوباره گرمیه لبات .. دوباره گونه‌های من ..

همین که میری از دلم ..
قراره آخرم میشی‌ ..
دوباره زخم میخورم .. دوباره باورم میشی‌ ..

همیشه کم میارمت ..
نمی‌شه که نبارمت ...

Traceur
10-03-2011, 04:54
ما نسلی هستیــم ...

که مهمتریـن حرف های زندگی مـان را نگفتیم !!

تایپ کردیـم ... !!

Only For You
10-03-2011, 05:50
به عیادت صمیمیّت
در بیمارستان دل رفتم
بر روی در نوشته بود

خطر مرگ!
مبتلا به میکروب غربت

از پشت شیشه نگاهش کردم
چه لاغر شده بود و چه نحیف می نمود
دانستم که روز وداع نزدیک است

مُشتهایش را باز نمود
کف دستش
قطره های اشکم بود
که روزی به او بخشیدم

به چشمهایم دست کشیدم
خشک بودند

Sahar Girl
10-03-2011, 06:55
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

F l o w e r
10-03-2011, 10:02
بعضــی وقتا اینقـــدر غــم رو دلــم سنگینی می کنه که مجبـــور میشــم لبـــــخند بزنــم ..

actros 1843
10-03-2011, 13:13
بيچاره ایم ، جای سیه خاک میشویم
بيچاره ایم ، همچون شبه خواب میشویم
بيچاره ایم، شاید تمام تر از همیشه ایم
بيچاره ایم که اینگونه خاک میشویم
داغ تا کی و حسرت کجا .....
پس تمام کی؟
آخر مگر گناه چه بود که اینگونه .......
حسرتها به دل ماندو یکی واقعی نشد
احساس من چگونه بود که به باد رفت ...

MusicManiac
10-03-2011, 13:39
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن

از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن

از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره

Mehrnaz1368
11-03-2011, 00:53
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد

Hamid Hamid
11-03-2011, 10:53
امروز در اين شهر براي من ياري نيست ...

آورده به بازار و خريداري نيست !!!

rosenegarin13
11-03-2011, 11:07
جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست

مدام آتش شوق تو درون منست
چنانکه یکدم از آن آتشم رهایی نیست

..

actros 1843
11-03-2011, 12:21
دلتنگی چه حس بدی است
تنهایی چه حس بدی است
كاش
پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی میبارید
كاش نگاهم شرار نور میشد
آشتی میداد
و كه دوست داشتن چه كلام كاملی است
و من چقدر
دلم تنگِ دوست داشتن است

M3HRD@D
11-03-2011, 12:46
دست‌های تشنه‌ام، باران

گام‌های خسته‌ام، همراه

پلک‌هایم، خواب می‌خواهد

خواب‌هایم، ماه...

Alireza_SA
11-03-2011, 15:28
آهای تمومه زندگیم بی تو تمومه زندگیم ...
آهای تمومه زندیگم رو به غروبه زندگیم ...
آهای تمومه دلخوشیم داری تو غصه میکشیم ...

actros 1843
11-03-2011, 15:33
عجب نقشی به خاتم دارم امشب
اگر روئین تنی باشم به همت
غمی همتای رستم دارم امشب
غم دل با که گویم شهریارا
که محرومش زمحرم دارم امشب

M O B I N
11-03-2011, 16:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

aka3bashiii
11-03-2011, 18:31
به صلیب هم اگر کشیده شدی...

مسیح باش...
نه مترسک سر جالیز ...

radin22
11-03-2011, 18:36
تنهایی و لحظه های پر آشوبم

ه هی مشت بر این دقیقه ها میکوبم


انگار همیشه رسم دنیا این است

تو حال مرا بپرسی و من ... خوبم

---------- Post added at 08:36 PM ---------- Previous post was at 08:35 PM ----------

چقدر حیف از این دل ...

که به بی ارزشان سپردمش!

maryam heydari
11-03-2011, 18:52
در گوشه ی دمی كه فراموش عالمی است
من غمگسار سازم
و او غمگسار من

Ghorbat22
11-03-2011, 18:54
آدم‌هايی که دوستت دارند

چند نفرند؟

-اندک-

به شماره‌ی انگشت‌های دســـتت

چندتا دوستت دارند؟

-من تا صــــد بلدم-

و همه‌ی آن‌هـــــا

بيشتر از پنجاه نمی‌داننــــد

4MaRyAm
11-03-2011, 18:56
گفتی: بیا به بهانه ی نوروز نو شویم

فصل ٍ فصل ما ست زمستان گذشته است

گفتم: زردی خزان من از بهار سبز توست

در پای این بهانه ها عمری گذشته است
.
.
.

eshgheman2
11-03-2011, 18:59
هر چقدر این روزهای مرده می گذرند، کلافه تر می شوم!

F l o w e r
11-03-2011, 19:00
قلبـــم را به تـــو دادم
و تو
چه خوبـــــــ آن را نگـه داشتی برای چهــــارشنبه ی آخــــر سال ..

گاليور
11-03-2011, 19:06
در ان هوای دلگیر وقتی غروب میشد
گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم

actros 1843
11-03-2011, 19:53
به خیسی چشمانم طعنه نزن !
من از ابتدای همان ناگهان که دیدمت رخت آفتابی به تن داشتم.
شاید تنها اشتباهم این بود که نمی دانستم...گناهکار هر که باشد ، کیفر آن مال من است !

M3HRD@D
11-03-2011, 20:08
تبسم نقش نیرنگه من از شب شاکی ام ای یار
طلوعم رو تماشا کن منو دست غزل بسپار
منو پاکیزه کن از خواب از این لکنت از این تکرار
رها کن آرزوها رو از این زندان بی دیوار
چه ناباور چه دردآور سکوتم بی نهایت شد
چه غمگینانه عشق ما دچار رنگ عادت شد
امشب به تو رو کردم ای یار صدا مرده
تو صبح دل آرایی من شام دل آزرده
امشب به تو رو کردم ای خاطره جاری
تو هق هق دریا وار من شبنم بیداری...

Alireza_SA
11-03-2011, 20:32
آخ که چقد خوبه
قدم زدن با تو

چه خوب و آفتابیه
هوای من با تو

تو کافه های شلوغ
گوش دادن به صدات
چه لذتی داره

تو خلوت کوچه
گرفتن دستات
چه لذتی داره ...

Mehrnaz1368
11-03-2011, 21:34
دل و جان هر دو بمردند ز رنجوری و ما
داوری درد نهفتیم ز بیماری چند

Hamid Hamid
11-03-2011, 23:04
سلام
الان يه دفعه نميدونم چي شده حال و هواي حضرت محمد اومد تو ذهنم ! و اين شعر :

مشرقي ... مرد پاسدار شرق ... معني جاودانه ي حجاز

خاك اگر خنده كرد و گندم داد از تو بود اي بزرگ باران ساز

اي رسول بزرگ رستاخيز ... دست حق بهترين سلاح توست

فاتح پاك در زمان جاري ... رخش تاريخ ذوالجناح توست :40:

البته بازم بگم من مذهبي نيستم اما ... مسلمونم

actros 1843
11-03-2011, 23:38
خواهم بر سر خاک من ای قوم نیایید *** بی قوممو بی خویش چو این قوم شمایید
بگریختم از دست شما در قفس تنگ *** زین بیش در پی آزار من چرایید؟
تا بدم نیش, کنون نوش چه رنگ است *** حقا که شما اهل ریایید و فریبید

kgz
11-03-2011, 23:42
دلی دارم که از تنگی در او جز غم نمیگنجد
غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمیگنجد

Only For You
12-03-2011, 08:23
حالی مپرس و دل به حال خود گذار
این آتش زیر خاکستر را وا گذار

بگذار این دل غرق انتظار شود
بی خود ز خود ُ غرق در خیال شود

این دل دگر از وصال نمی گوید
او می میرد... بلکه دیروزش فردا شود

چون بلبل خوش آواز به پروازت مناز
این گل دگر محال است که غرق نیاز شود

چون سرو آمدی و چون نسیم رفتی
مثل قاصدکی بادش به ماه برد

این تن دگر ندارد نای سخن با تو
سکوتی است کز دل فریادها زند

یا رب تو هم از حال ما نا امیدی
نگاهی بینداز تا دل از بند غم رها شود

میدانم دعای آخرم بود محال
چون ماه که شبانه در دل چاه رود

Only For You
12-03-2011, 08:27
می خواستم حرف بزنم ح ر ف .

نگذاشتی که،

کلمه ها در مشت عرق کرده ام

ماندند و خیس خوردند و له شدند.

آن چنان از یک ثانیه سکوت می ترسی

که هی مشت مشت کلمه می ریزی

وسط همه لحظه ها.

مهلت هم نمی دهی....

همین طوری شد

که شب

با هر غلت

حرف نا گفته ای زیرم له شد.....

و بالشم

پر از تکه باره های علامت سوال است.

Sahar Girl
12-03-2011, 08:53
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست

ferdouscompany
12-03-2011, 10:51
گون از نسیم پرسید:
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرائی.
دل من گرفته اینجا ز غباراین بیابان
هوس سفر نداری؟
همه آرزویم آما
چکنم که بسته پایم
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها
به باران برسان
سلام ما را
"شفیعی کد کنی"

rambo_1386
12-03-2011, 11:26
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..



عاشق که شدی کوچ میکنند

Hamid Hamid
12-03-2011, 13:02
با كتاب پدربزرگ من قصه ي خوشي ها و شادي هاست ...
قصه ي امتداد نور تا نور ... قصه ي ممتد زيبايي هاست ...

دفتر كهنه ي پدر پر از خاطره و وصف روزهاي زندگي
حرفي اگر هست ... حرف با هم بودن ... حرف اميد و زندگي

با من آرزوي مردن روي خاكي كه شكل مردن داره
بس كه تن تشنه هست خاك من ... من شوق جان سپردن دارم!!

با پدر و پدربزرگم اما سبد سبد ميوه ... از درخت غرور باغستان ...
كوزه كوزه زلال نور و عشق براي قلب تشنه ي انسان...

اينم يه مقايسه بين حال ماها و حال پدران ما !!

M3HRD@D
12-03-2011, 13:32
مي رفتيم


جاي دنجي پيدا كنيم؛


چشمهايمان گم شد...!

4MaRyAm
12-03-2011, 14:27
پازل قلبم را،
در دست تو می کارم
و شادی را،
روبروی آینه ها
.
.
می خواهم،
سال آینده را
دردلت بگذرانم
به گشت و گذار
.
.
وقت خوشی ست
برای زل زدنــــــــــــــــ
به لطافت یک فنجان چای و
این همه آرزو را
.
.
برای تو یک آرزو:
هر چیز
بهترینش را
برای خودم هزار (آرزو):
بار دیگر تو
بار دیگر تو
...
بار دیگر تو
تــــــــــــو
تــــو
.
.
.

Puneh.A
12-03-2011, 14:37
خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم تو ای والاترین مهمان دنیایم بدان آغوش من باز است شروع کن یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من

actros 1843
12-03-2011, 16:08
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

Alireza_SA
12-03-2011, 17:49
شاید اصلا دیگه یادت بره که مثل قدیم جون منی ..
ولی یادت نره خوشبختی الانتو مدیون منی .....

.mehdi
12-03-2011, 18:52
کوه است دل مرد ولی

کوه نه هر کوه!

آن کوه که آتش

به جگر داشته باشد ..

Gharibane
12-03-2011, 20:48
پشت درياها شهري است....

actros 1843
12-03-2011, 20:57
دلم شکسته امشب
نای نفس ندارم
غمم رحمی نداره
مردمو کس ندارم
سرد تنم ولیکن
چه داغ اشک چشمام
خدا کجا نشستی
تو هم گذاشتی تنهام؟
داغ تنم ولیکن
یخ زده مرده قلبم
دیگه تپش نداره
شکست بلور قلبم
رسم زمونه این شد
عاشق تنها میمونه
لعنت به هرچی عشقه
عاشق تنها میمیره
خنجری که تو قلبه
یه آشنا فرو کرد
نه دشمنه نه جانی
همون که عاشقم کرد

دیگه حرفی ندارم
رنگی به رو ندارم
خدا کجا نشستی
نگو تورم ندارم ...

F l o w e r
12-03-2011, 21:54
گاهی زندگــی آنقـــدر شلــوغ می شود که خودتـــــ را گــــــم می کنی





.. و گاهـــی

آنقدر خلــوتـــــ می شود که حتـــی خودتـــــــ را هــم پیدا نمی کنی ..

Sahar Girl
12-03-2011, 22:21
شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با این که می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می مانم

خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی

Sahar Girl
12-03-2011, 22:33
باز با دردم مداوا می کنم...
با دل دیوانه ام تا میکنم...
می روی با یک خداحافظ و من
شب تو را در خواب پیدا می کنم..
با خیال و خواب و رویا باز هم
درد دوری را مداوا می کنم
شعله عشق تو می سوزد مرا
من فقط ان را تماشا می کنم
توبه کردم تا فراموشت کنم ...
باز هم امروز و فردا می کنم ...

new life
12-03-2011, 23:05
همین لحظه
آرامم
برای دقایقی نا معلوم!
بی فاصله
بی حرف
نت سکوت را اجرا می کنم
میدانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی
گوش کن ....

.mehdi
13-03-2011, 00:11
براي به دست دوست سپردن

دل زيادي می بايست.

که نيست

که نداريم

که داده ايم از دست ...

Mehrnaz1368
13-03-2011, 00:52
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غم دیده ما بود که هم بر غم زد

Amir Hossein
13-03-2011, 01:08
خواهم كه دراین غمكده آرام بمیرم.گمنام سفرکردم و گمنام بمیرم.خواهم زخدایم که بدلخواه بمیرم یعنی که تو راببینم وانگاه بمیرم

vahid0801
13-03-2011, 01:17
دوش مرا حال خوشی دست داد...
سینه مارا عطشی دست داد...
نام تو بردم لبم اتش گرفت....
شعله به دامان سیاوش گرفت...

ای نگهت خواستگه افتاب....
بر من ظلمت زده یک شب بتاب...
پرده برانداز ز چشم ترم ....
تا بتوانم به رخت بنگرم............


ای نفست یا رو مدد کار ما
کی وکجا وعده دیدار ما!!!!

Sahar Girl
13-03-2011, 09:06
تورا به جاي همه ي كساني كه نشناخته ام دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي روزگاراني كه نمي زيسته ام دوست مي دارم

براي خاطر عطرنان گرم و برفي كه آب مي شود و

بهاي نخستين گناه تو را به خاطردوست داشتن دوست مي دارم

تو را به جاي همه ي كساني كه دوستنميدارم دوست مي دارم...

ferdouscompany
13-03-2011, 09:36
خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

F l o w e r
13-03-2011, 10:28
پیچکـــــــ احســـاس ..
همیشــه هــم شاعـــرانه و خیال انگیــز نیســـت
گاهــــی می پیچید دور گلـــوی آدمـــــ
و خفــه اش می کنــد ..

Consul 141
13-03-2011, 10:34
پیچیده ام در خود:
رودی که گردابی...
آغوش باش آشفتگی های مرا
دریا!

---------- Post added at 11:34 AM ---------- Previous post was at 11:29 AM ----------

نمی خواهم سال را نو کنم ؛ می خواهم کهنه بمانم . . .

Hamid Hamid
13-03-2011, 10:56
من خسته ... من تنها روي سنگ فرش هاي يخ اتاق ...

فضاي سرد ... خورشيد نميتابه به اين اتاق !!

با صداي در فكر ميكنم كه ياري برام اومده !!

اما خب من و يار !!! نه ميدونم توهمه !!

با خودم عهد بستم به تنهايي

و نمي خوام هيچ همدم و همراهي !!!

M3HRD@D
13-03-2011, 13:54
عیده و امسال عیدی ندارم
گذاشتی رفتی عزیزم من بیقرارم
عیده و امسال تنهای تنها
به جای عیدی عزیزم
من تو رو میخوام...

این ترانه رو برا یه عزیزی که عید امسال پیشم نیست به ذهنم اومد

ferdouscompany
13-03-2011, 14:24
پدرم روضــهء رضوان به دو گندم بفروخت

ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم

MOHAMMAD2010
13-03-2011, 14:41
من از عشقو گلو بوسه هنوز چیزی نمی دونم
دلم می خواد عاشق شم نمی تونم نمی تونم

benyamin 100
13-03-2011, 15:25
از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

تنها و دل گرفته بی زار و بی امید

از حال من مپرس که بسیار خسته ام

Mehrnaz1368
13-03-2011, 18:53
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو

Hamid Hamid
13-03-2011, 19:03
با اين كه داس دلهره گردن اين دقيقه ها رو ميشمره !! / با اين كه آينه از شب و گريه پره

اما

تحمل كن عزيز دل شكسته ... تحمل كن !

اين بود غوغاي درون من !! يكي غم و ديگري اميد و دلداري !

F l o w e r
13-03-2011, 19:09
این ‌روزهـــا همــــــه‌اش به آن روزهــــــا... فکـــر می‌کنـــم .. (♣ ̮̮̃ ●̃)

Traceur
13-03-2011, 19:33
چه سرنوشت پیش بینی نشده ای

که از پیشانی ات ...

مدام قطاری از میان جنگلی سیاه عبور کند

و تو

ایستگاه به ایستگاه

دست تکان دهی !!

actros 1843
13-03-2011, 20:48
لذت صبح مجدد اینجاست ،

میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم

دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛

" کعبه ام مثل نسیم ،

میرود باغ به باغ ،

میرود شهر به شهر

ثروتی بیش به من داده خدا

vahid_civil
13-03-2011, 21:11
گيرم كه بر پهنه‌ي اين بام، بنشسته در كمين پرنده‌اي
پرواز را علامت ممنوع مي‌زنيد
با جوجه‌هاي نشسته در آشيانه چه مي‌كنيد؟

Dokhtar_Bache
14-03-2011, 00:18
گر، تورا بخت، یــــــــارا نـــــــه چندان به کامـــست
ور،تورا گوشه تـیرگی ها، مــقام اســــت

اشـــــــــک وآهت نبخشـد پناهـــی ،که دنیــــــــای مــــــــــارا
عــــــــشق، می باید ایــــن روزگـــــــــــــاران، خـــــــــــــدا را
...

MOHAMMAD2010
14-03-2011, 00:18
نـــــه بستــــــــــه ام به کس دل
نه بستـــه کس به من دل
چـو تخته پاره بر مـوج
رها، رهــا، رهــا من!

زمن هر آنکــــه او دور
چـو دل به سینـــــــه نزدیک
بـــــــه من هر آنکـــــــه نـزدیک
ازو جـــــــدا، جــــــــــدا من!

نه چشم دل بسویی
نـه باده در سبــویـــی
که تـــــــرکنــم گلـــویـــــی
به یـــــــــــاد آشنـــــــــــــــا من

ستاره ها نهفتند در آسمان ابری
دلم گرفتـــــــــــــه ای دوست!
هـــــوای گـــریه بـــا من!

kgz
14-03-2011, 00:28
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد

Dokhtar_Bache
14-03-2011, 00:31
یه دیـواره یه دیــــــــــــواره یه دیـــــــواره
یه دیواره که پشتَـش هیچی نـــــــــــداره .. تا که پوشـیدن دیوارو ســــــیه ابــرون ... دیـــــــــگه خورشیـــــــــد نمیـــاد از توشـــون بیـرون
.....

یه آوازه یـــــــــه آوازه یــــــه آوازه

یه آوازه که تــــــــو ســــــــینه م شده انــــبار
یــــــــه اشکیـــــه که می چــــکه روی گیـــــــتار...

یــــــــه چراغه میــــــــره رو به خاموشــــــــــی ...نگردد شعله ور...بیـــــهوده میـکوشــــی..

M3HRD@D
14-03-2011, 00:48
خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای باز برای بدرقم با اون لباس گلدارت

و دل خوشم کنی با یه دروغ مصلحتی که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت

ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت

میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمینوشی بمونه این آخرین غزلم واسه افطارت

شکسته میرم و خاطرات سبز تو رو به یادگار میبرم امشب خدانگهدارت...

Dreamland
14-03-2011, 01:03
توی جاده‌ای كه انتهاش معلوم نيستـــــ
پياده يا سواره بودن فرقی ندارهـــــــــ

اما اگه يه همسفر داشته باشیـــــــــ
بی‌انتها بودن جاده برات يه آرزو ميشه ...

Bahar-via
14-03-2011, 01:12
برقص
گويا هرگز كسي تو را نميبيــــــند.......

عاشق شو،
گويا هرگز كسي دلت را نشكســـــــته.......

و زندگي كن،
گويا كه بهشت اينجــــــــاس.......

Traceur
14-03-2011, 03:47
دلمـــ به بهانه همیشگیـــــــ گریست...

بگذار بگریـــ ـــد و بداند

هر آنچه خواست همیشه نیست...!!!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

sara111369
14-03-2011, 06:15
یوسف گمگشته ام هرگز به کنعان بر نگشت
چاه دیگر در رهش جا مانده پنهان برنگشت


پیرهن بر تن دریده زد به آتش بال و پر
وارهید از بند تن دیگر به زندان بر نشگت


سرزمینی بی بهار اینجا و باغی پر قفس
رفت از این ویرانه آن مرغ غزلخوان بر نگشت


دور گردون شد به کام سفله گان دوره گرد
آن عزیز پاک ما ناکام دوران برنگشت

آنکه خار ره به پایش می شکست اما ز مهر
بوسه می زد بر لب خار مغیلان برنگشت

وقت رفتن بال قرآن بر سرش گسترده بود
رفت و تا اوج فلک با بال قرآن برنگشت

سیل غم گو تا بکوبد زورق تهایی ام
رفته کاکایی کجا همراه توفان برنگشت

تاج گل بود و سبدهایی ز گل بر جای او
کلبه احزان ز گل پر شد گلستان بر نگشت

مثل شبنم تازه بود و ساده چون آب زلال
ابر پاکی شد ولی با ناز باران برنگشت

یوسف یعقوب اگر حافظ ز کنعان رفته بود
یوسف گمگشته ام هرگز به کنعان بر نگشت

actros 1843
14-03-2011, 07:22
آرزو دارم كه بميرم ....

سالهاست كه به اميد مردن زنده ام

دلم ميخواهد كه مرگ ......فقط مرگ به سراغ من بيايد .......

اما از بخت بدم مرگ هم براي من ناز ميكند......

Alireza_SA
14-03-2011, 08:49
بچه بودم بادبادکای رنگی

دلخوشی هر روز و هر شبم بود

خبر نداشتم از دل آدما

چه بی بهونه خنده رو لبم بود ...

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hamid Hamid
14-03-2011, 09:34
صداي قديم ها تو گوشمه ... انگاري جار ميزنه ...

غم هاي قديم ها تو خونمه ... داره فرياد ميزنه ...

هر سايه اي يه نوري داري ... هر شب يك ستاره اي / تنها منم !! تنها منم !! بي نور و بي ستاره !

EHSANRF
14-03-2011, 10:25
آرزو دارم كه بميرم ....

سالهاست كه به اميد مردن زنده ام

دلم ميخواهد كه مرگ ......فقط مرگ به سراغ من بيايد .......

اما از بخت بدم مرگ هم براي من ناز ميكند......

مردن کاری را حل نمیکند
چرا که وقتی مردی
وارد جمع مردگان میشوی
و از دیوانگان جدا میمانی
اینجا فقط دیوانگی کن
همین...

M3HRD@D
14-03-2011, 10:55
من این روزا یه حال دیگه ایی دارم
جهان من لباس تازه می پوشه

من و تو دیگه تنها نیستیم چونکه
خدا با ما نشسته چای می نوشه

خدا با دست من دستاتو میگیره
تو از چشم خدا حالم رو می پرسی

نه اینکه بی خیال مزرعه باشم
دیگه از باد پاییزی نمی ترسم

نگو این آسیاب از پایه ویرون شد
خدا با ماست از چیزی نمی ترسم...

Ghorbat22
14-03-2011, 12:01
بــــــــــاران بیهوده می بارد !

رد ِ پــایتـــــــ بر دلـــم

هنوز پاکــــ نشــدِ

benyamin 100
14-03-2011, 12:39
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی

شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی

آه باران من سراپای وجودم آتش است

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.mehdi
14-03-2011, 13:31
نوازشم کن،
نترس، تنهايي واگير دار نيست...

M.N.P
14-03-2011, 14:24
کساني مي روند
کساني باز مي گردند
پل عبور مهيا است
ليک ،
پاها وقتي بي حوصله اند
فعل رفتن
با هيچ زماني صرف نمي شود

من تنهابه افق مي نگرم
به قفس
که امنيت غريبي است
وقتي
پرنده آسمان را از خاطر برده است

چرا؟؟
چرا هيچکس
با آسمان جمله اي نمي سازد !!؟

actros 1843
14-03-2011, 18:39
ای خدا،حالم خراب است…
حسی دارم شبیه حس شیطان …
وقتی که از درگاهت رانده میشد….
من بازنده ی بازیی شدم که خودم هم بازیگرش و هم داورش بودم

rosenegarin13
14-03-2011, 21:42
نــــتــــــرس از هــــجـــــوم حـــضــــورم ...
چــــیزی جــز تـــنـــهایی با من نیــــست ...

Mehrnaz1368
14-03-2011, 22:17
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود

H.Operator
14-03-2011, 22:22
دلــــــم اسیر تیر تقدیر شد...
در اوج جوانی پیــــــر شدم...
دلــــــم عجیب از این زمانه گرفته...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

hasti rs
14-03-2011, 23:28
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست
بزن با...ران سپندان فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بیصبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران
بزن باران سپندان فصل خون
بزن باران که صحرا لاله گون است

kgz
14-03-2011, 23:38
اشک سرخی به رخ و چهره ی زردی دارم
نالم از درد و ندانم که چه دردی دارم

actros 1843
14-03-2011, 23:38
دل خوشی ها
به من بگویید زیر پاهایم سنگی وجود ندارد
دل خوشی ها
به من بگویید در طیف زندگیم سیاهی وجود ندارد
دل خوشی ها
به من بگویید در دریای دلم کوسه ای وجود ندارد
دل خوشی ها
به من بگویید در بیابان خاطراتم خاری وجود ندارد
دل خوشی ها
به من بگویید در مکتب امیدم زنگی وجود ندارد
دل خوشی ها
به من بگویید در آبروی وطنم ننگی وجود ندارد
دل خوشی ها
ای تنها دلیل بودنم
به من بگویید بالا تر از سیاهی رنگی وجود ندارد ..

Sahar Girl
15-03-2011, 00:41
همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

Traceur
15-03-2011, 01:00
دیشبــــ حوالی خوابـــ هایمـــ عجیبــــ سرد بود

و من تنهـــا تن پوشیــ کـه داشتمـ

رویای هر شبـــِ تو بـــود !

صبح رد پایتـــــ را کنــار بیـداریــ ام دیدمــ

بوِی عطرتــــ هنوز در تختــــِ خوابـــمـــ جــا مـانـد بود ...

Hadi King
15-03-2011, 01:41
من تموم قصه هام قصـه توست ،اگه غمگينه اون از غصـه توست
:45:

actros 1843
15-03-2011, 07:23
برای شادی روحم
فشردی دست بی روحم
ندیدی دل کف دستم
شکستی قلب مجروحم

.mehdi
15-03-2011, 09:19
کاش می دانست

بعضی از واژه ها مانند درد

کشیدنیست نه نوشتنی ..

Sahar Girl
15-03-2011, 09:28
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
با آزادی درکنارت باشم
بدون اصرار ، تورا بخواهم
با احساس گناه ترکت نکنم
باشی و اگر تو نیز با من چنین
یکدیگر را غنی خواهیم کرد

king-d
15-03-2011, 10:14
خون ِ سرخی که به دل بود، ره دیده گرفت

آسمان، رنگ شفق، از دل رنجــــیده گرفت

Hadi King
15-03-2011, 10:34
ای خدای مهربون ...

دلم گرفته

با تو شعرام همگی رنگ بهاره
با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره

وقتی نیستی همه چیم تیره و تاره
کاش ببخشی تو خطاهامو دوباره

F l o w e r
15-03-2011, 10:52
نــــــه ... نـــه.. نه! گریـــه نمی کنـــم ،
یکــــ چیزی رفتـــه توی چشمـــم ، فکر کنـــم .. یک خاطــــره ست ..

H.Operator
15-03-2011, 15:04
در دلم اندوهی است
گلها می دانند
درختان نیز از گلها شنیده اند
همسایه ی ما گلهای رازقی دارد
دلم برای آن گلها می تپد:40:...
روزی دل را به دریا سپردم
چشمانم را به آسمان بخشیدم
و دستانم را در پناه زیبایی گلهای رازقی
گلی را چیدم و در پناه قلبم فشردم
و همسایه از من نپرسید : تو را چه به گل؟!
خشمگین نشد.
ولی گفت : من تنهايم!
...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

kgz
15-03-2011, 15:11
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما هر دو عاشق زاریم و کارمان زاریست

Traceur
15-03-2011, 15:36
من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی

من هنـــوز روزها را می شــمارم

و تـــو پیدا نمیشوی

یا مــــ ــن بازی را بلــد نیستم

یا تـــ ـــو جر زدی !

actros 1843
15-03-2011, 15:46
غم احاطه ام کرده است .
ديگر سنگری برايم باقی نمانده است .
بايد شکست را سر افرازانه پذيرفت ... مگر نه اين هم جزیی از زندگیست ؟
اما اين بار بايد پذيرفت چيزی را که انتخاب نکرده ای ... چيزی را که برايت جز نيست کل است....
کاش می شد رفت .... کاش می توانستم بروم ..... کاش انسان نبودم ... کاش دوست نداشتم ....


کاش بغض اجازه می داد .................................................

M O B I N
15-03-2011, 17:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

فروغ فرحزاد[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Ghorbat22
15-03-2011, 19:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




متــــــــاسفم
نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست
نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم
متاسفم که چرا مزه ی عشـــــــق را
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم...!

santamove
15-03-2011, 19:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرت ورکـــ اثر خودم....



فانوسی کم سو در ساحلی ناپیدا و مبهم....
بادبان ها افراشته و در انتظار باد ...
مدت هاست که در انتظار طوفانم،
ولی انگار هوا تا ابد آرام استــــــ....

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

MOHAMMAD2010
15-03-2011, 20:51
این چه حس غربیه
که توی این وجودمه
پیدا نشد اون کسی که
تموم این وجودمه

می خوام برم دنیا وفا نداره

actros 1843
16-03-2011, 00:08
غرق شوق شدیم
احساس را جاری کردیم
معطوف جریان باغ شدیم
پرواز کردم با تو
روی جنگل و دشت و دریا
تا اوج رفتیم
جایی که دیگر ما بودیم و خدا
آ نجا من اشک خدا را دیدم
که در نهایت خوشحالي
هدیه عشق را به ما بخشید
و ما عاشق شدیم ...

santamove
16-03-2011, 01:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حاصل آشتی آب و باد ،
آرامشی در دریاست،
که سال ها بادبان های کشتی من،
در این اوج آرامش،
سال ها در انتظار رسیدن به ساحلی دور و مبهمند....

H.Operator
16-03-2011, 01:49
هر کسی بنوشته است بر صفحه ای خطیـــــ چند
هر کسی گوید ز زخم خویش ما را پندـــــ چند
من نگویم زغـــــم و احوال این راز درون
تا بسوزد چو منش در جور این خوبانـــــ چند ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

EHSANRF
16-03-2011, 08:51
آب نطلبیده همیشه مراد نیستــــ...
شاید بهانه ای باشد برای کشتن تــ.....ـــو

Ghorbat22
16-03-2011, 10:32
جزر و مد های زیادی آمده اند و رفته اند

مـــــــوج در مـــــــوج

امـــــــــا نمی دانم چرا

هنوز هم بر تن خیس ســــاحل

نام تــــــــــو را می بینمـــــــ ...!

F l o w e r
16-03-2011, 10:39
یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ... !

Traceur
16-03-2011, 10:56
مــی دانـــی

اگـــر هنوز هم تورا آرزو می کنم

برای ِ بـی آرزو بودن ِ من نیستـــ !!

شــایـــــد

آرزویــی زیبـــاتــر از تـــ ــــو ســراغ ندارم ... 3/>

santamove
16-03-2011, 11:11
چند شاخه درخت خشکیده از بی مهری آبــ
برای عشق میان درخت و آتش کافیستــــ
عشقی که درخت را تبدیل به خاکستر می کند و هر لحظه آتش را مشتعل تر،
شاید باران وقتی آید که دیگر از درخت چیزی جز خاکستر نیستــــ

.
.
.

از یک نویسنده ژاپنی

attractive_girl
16-03-2011, 12:11
نقاشی تو را می کشم

ولی به جای رنگ قرمز

به قلب فلزی ات ضد زنگ میزنم

تا از آسیب اشک هایم در امان باشد.....!


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Hadi King
16-03-2011, 14:37
خدایا دوستت دارم
چرا که تو آموزگار اول عشق در من بودی
آری تو بودی که به من، پیکی از گوهر عشق را نوشاندی
و خودت بودی که، معشوق را در وجودم پروراندی
و امّا…!
من چه گویم در برت؟
من نگویم… تو خود دانی که در عشقم نباشد هیچ رنگی و ریایی
بسی سخت است…
بسی سخت است نالیدن ز معشوق
"در زمانی که وفا قصّه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی
با چه کس باید گفت: با تو انسانم و خوشبخت ترین؟"
خدایا ...!
اعترافی می کنم در محضرت...
عشق را تنها تو می دانی و بس
آه...!
عشق کو؟
عاشق کجاست؟
معشوق کیست؟
آنکه دارد ادعای عاشقی،
خود نداند عاشق آن نیست که کند شیدایی
خود نداند عاشق آن نیست که کند سودایی
او نداند که در این زمانه ی بی عشقی...
عشق یک حس غریبیست که قدرش را نداند هیچکس
عاشقی در عهد ما بازی شده
ای خداوند رحیم
عاشقی نزد تو می ماند...
تا ابد...
تا به کی این درد در دل ها بماند؟
تا ابد؟

:40:

Lady parisa
16-03-2011, 16:36
دل من از این زندگی بی مروت نالید
دوستان شما با زندگی در چه حالید ؟

pranaa
16-03-2011, 16:47
دل من از این زندگی بی مروت نالید
دوستان شما با زندگی در چه حالید ؟



چه بگویم سخنی نیست

میوزد از سر امید نسیمی

لیک تا زمزمه ای ساز کند

در همه خلوت صحرا

به رهش نارونی نیست...

"شاملو"

M3HRD@D
16-03-2011, 17:02
عصر ما عصر بلا عصر لمس انتها
عصر افعی عصر گرگ معصیت های بزرگـــــ

عصر خواری عصر ذلت دورهء کوچ عصر هجرتـــــ
موسم بی اعتنائی عصر زندان نه رهائی

عصر دفن واژهء عشق عصر تهمت عصر بحرانـــــ

عصر بغض و عصر کینه عصر قداره و سینهـــــ
قامت انسان به دار کل سهم ما همینه

روی امتداد این عصر ما فراموش شده گانیمـــــ
نا بجا فرمان بریم و پند و اندرز نستانیم
بطن امتداد این عصر نا خلف از خود رهائیمـــــ....

benyamin 100
16-03-2011, 17:45
نگارم رفتنت دیوانه ام كرد

هوای دیدنت پروانه ام كرد

شدم آواره تا یابم نشانت

هوای هجر تو بی خانه ام كرد

new life
16-03-2011, 19:44
وقتی کوچک بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم......
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم......
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را می توان از نگاهش خواند....
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد...
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.....

Mehrnaz1368
16-03-2011, 21:50
عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامه ای پیامی نه به خامه ای سلامی

H.Operator
16-03-2011, 22:37
از من به تو این عشق ابراز نشد
ناگفته نماند پی دیدار نشد
ترسید که گوید به رهی برنخورد
دل ماند و این عشق سرانجام نشد ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MOHAMMAD2010
16-03-2011, 23:37
سهم من از زندگی هیچی نبود
کسی ندید دستای من چه خالی بود
باید که احساس قلبمو ببندم
به هیچ کسی توو دنیا دل نبندم

actros 1843
16-03-2011, 23:51
دست هایم به آرزوهایم نمی رسند
آرزوهایم بسیار دورند
ولی درخت سبزم می گوید
امیدی هست، خدایی هست
این بار برای رسیدن به آرزوهایم
یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید این بار
دستم به آرزوهایم برسد

kgz
17-03-2011, 00:20
از یاد تو بر نداشتم دست هنوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز

گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز

Mehrnaz1368
17-03-2011, 00:55
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پر شکن
وه که دلم چه یاد از ان عهد شکن نمی کند

.mehdi
17-03-2011, 02:55
روز هاي خوبي که در راه بودند

يا سقط شدند

يا مرده به دنيا آمدند ،

روز هاي خوبي که در راه بودند ..

Traceur
17-03-2011, 03:54
آهای ِ روزگار !!

برایم مشخـــص کن

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی

می خواهـــم رقصــم را با سازت

هماهنگ کنم ... !!

Ghorbat22
17-03-2011, 10:48
مــــاییم ُ هفت سینی

که امســـــال شش سین دارد !

چـــــــرا که سبزی ِ حضــــور تـــــــــو

در خـــــــــانه نیستـــــــــ

Bahar-via
17-03-2011, 11:22
يك نفر همـــــره بـــــــاد
آن يكي همسفر شعر و شميم

يك نفر خســــــته ازين دغدغه ها
آن يكي منتطر بوي نسيــــــــم

همه هستيـــــــم در اين شهر شلوغ
اين كفايت كه همه ياد هميــــــــم....

4MaRyAm
17-03-2011, 11:25
دست خودت نیست

زن که باشی!!

گاهی دوست داری

تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی

گهگاه حریصانه بو می کنی

شاید عطر تلخ و گس مردانه اش

لابه لای انگشتانت باقی مانده باشد

دست خودت نیست
زن که باشی!!


گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی

وقناعت می کنی به رویای حضورش

به این امید که او خوشبخت باشد

دست خودت نیست
زن که باشی!!


همه دیوانگی های عالم را بلدی......

MOHAMMAD2010
17-03-2011, 11:36
منو تنهایی و گریه
شاید این قسمت من بود
...

santamove
17-03-2011, 11:46
.
.
.
در کنج میخانه غم،سال ها در عالم مستانه اسیر غمم
سال ها آکنده از بغض و بی نصیب از شادی و طربم
بازی تلخ روزگار و زمانه و قصه تلخ باختن من،
این همه اندوه و قصه بی پایان من،
در انتظار روزهای خوش عقربه ها پیر شدند،
نه توان گریز دارم و نه نای ماندن،
من می مانم و تماشای سوختنم....
.
.
.
.
از خودم

F l o w e r
17-03-2011, 11:49
___تازگـــی ها از خوابــــــــ که بیــدار می شــــوم تازه کابـــوس هایــم آغـــاز میشـــود___

Bahar-via
17-03-2011, 12:03
يك و يك هميـــــشه دو نميشـوند،
گاه باد ميكنند چـــــــهار ميشوند

گاه ميل ميكند به صفر،گاه نيز ميزند به كله اش
و ميرود به آسمان هـــــــزار ميشود

يك و يك براي من
من كه سالهاست در رديف آخر كلاس نشسته ام

جز دو خط ساده نيست
جز دو خط كه پا به پاي هم در سفيد صفحه راه ميروند

وز اين جهان خط كشي و كاغذي عبور ميكنند
جز دو خط ساده كه در انتهاي دور در تقاطع زمين و آسمان

روي خط نازكي بنام زندگي عاقبت پا ب پاي هم پير ميشوند
«توي گوشتان فرو كنيد،يك و يك مساوي دو است»

آه.......
من كه حرف اين حساب را سرم نميشود...

.mehdi
17-03-2011, 13:18
همه مثل هميم
دوچشم و دو گوش
دو دست و دوپا
يک قلب و ... دوستت دارم!

حالا
از ميان ما فرزندان آدم و حوا
هرکه بيگناه است
دستش بالا ؟!!

M.N.P
17-03-2011, 13:29
هر نتي که از عشق بگويد...

زيباست

حالا
سمفوني پنجم بتهوون باشد

يا زنگ تلفني که...

در انتظار صداي توست.

M3HRD@D
17-03-2011, 13:56
یه ترانه بوی دریا
یه ستاره بوی بارون
یه نفس هوای خونه
یه اذان ته خیابون

من تموم خاطراتم کنج یک کاسه ی آبه
زنده میشه باز دوباره مثل شیرینیه خوابه

وقتی که دلم میگیره از تو پنجره نگام کن
با نگاهت پشت شیشه از ته دلت دعام کن

دستت رو بذار رو قلبم بذار قلبم جون بگیره
یه نفس بده به ابرا که شاید بارون بگیره

مثل شیرینیه خوابه مثل گل لای کتابه
هر دقیقه تو نفسهام عطر گیسوی گلابه

کوچه باغ بچگی هام بوی کاه گل بوی دیوار
زنده میشن همه این بار توی لحظه های دیدار...

@R3Z
17-03-2011, 14:29
"باز كلمه كم آورده ام ، برای احوالاتم ،
بروید یك سیگار بكشید ، تلخی اش كه ماند ته گلویتان ،
فكر كنید همان بغضی است كه توی گلوی من نه بالا میرود و نه پایین..."

iCe m@n
17-03-2011, 15:10
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند

.mehdi
17-03-2011, 17:12
به گذشته چنگ ميزنم

و با جنون نگه شان ميدارم

تمام آنچه که روزي دورشان انداختي.

مادرم راست ميگفت:

من آشغال جمع کن بودم ...

M O B I N
17-03-2011, 18:12
کنکور نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز می لرزد دلم دستم
باز گوئی در جهان دیگری هستم



مهدی اخوان ثالث با اندکی تصرف :31:

EHSANRF
17-03-2011, 18:39
مي پنداشتم
ميرود
اين مسير را
اما
پندارهاي من
را مپندار
كه به بيراهه ميروند

...او باز هم
بازماند
در آواري از كلام
به راحتي
سه كلمه
هميشه باهاتـــ هستم

rosenegarin13
17-03-2011, 19:03
به وصـــــل دوســـت گرت دســـت می دهد یــــک دم
بـــرو که هـــــــر چـــــه مراد اســــت در جــــهان داری

:.:.:.:.:

iCe m@n
17-03-2011, 19:23
این غافله عمر عجب می گذرد # دریاب دمی که با طرب می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری # پیش آر پیاله را که شب می گذرد

aref16
17-03-2011, 19:24
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را
بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساقه گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند.
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند.

aref16
17-03-2011, 19:38
رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می‌بیند
از دور می‌گوید:
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!

اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام

این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس می‌کنم
از روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
- از تو چه پنهان -
با سنگها آواز می‌خوانم
و قدر بعضی لحظه‌ها را خوب می‌دانم
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم

حس می‌کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم حتی اگر می‌شد بگویم
این روزها گاهی خدا را هم
یک جور دیگر می‌پرستم

از جمله دیشب هم
دیگرتر از شب‌های بی‌رحمانه دیگر بود:
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جوراب‌هایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفش‌هایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه‌ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه‌ها را
دنبال آن افسانه‌ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
تنها یکی از نامه‌هایم
بوی غریب و مبهمی می‌داد
انگار
از لابه لای کاغذ تا خورده‌ی نامه
بوی تمام یاس‌های آسمانی
احساس می‌شد

دیشب دوباره
بی تاب در بین درختان تاب خوردم
از نردبان ابرها تا آسمان رفتم
در آسمان گشتم
و جیب‌هایم را
از پاره‌های ابر پر کردم
جای شما خالی!
یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد
یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
و بر خلاف سال‌ها پیش
رنگ بنفش و ارغوانی را
از رنگ آبی دوست‌تر دارم

دیشب برای اولین بار
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست

این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم

گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک
یک روز کامل جشن می‌گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می‌میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه‌های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می‌کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می‌کند

اما
غیر از همین حس‌ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است

M A H M O U D
17-03-2011, 21:06
وقتی که رفت اخم كردم
برمي گشت و يك سبد انار با او بود ؛
خنديدم
و بچه گانه دستم را دراز كردم
و او از انارهايش يك دانه هم به من نداد
...دلم مي خواست بخندم ولي گريستم
و ناگهان همه گفتند تو ديگر مرد شدي!
باشد از فردا مرد مي شوم
امروز يك انار به من بدهيد!

actros 1843
17-03-2011, 21:12
بــس کــه دیــوار دلــم کــوتاه استــ...

هــرکــه از کوچــه تنــهایــی من می گــذرد ،

به هــوای هوســی هــم کــه شــده ....

ســرکی می کشــد و می گــذرد!!!!

MOHAMMAD2010
17-03-2011, 22:34
اگر پایه درختی خشک
با اشکام آب میریزم
خودم حالیمه بی جونه
ولی از عشق لبریزم !

iCe m@n
17-03-2011, 23:29
يادمان باشد از امروز جفايي نکنيم ***

گر که در خويش شکستيم صدايي نکنيم ؛

خود بتازيم به هر درد که از دوست رسد ***

بهرِ بهبود ولي فکر دوايي نکنيم ؛

جاي پرداخت به خود بر دگران انديشيم ***

شِکوه از غير، خطا هست خطايي نکنيم ؛

ياور خويش بدانيم خداياران را ***

جز به ياران ِ خدادوست وفايي نکنيم ؛

يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ***

طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم ؛

گر که دلتنگ از اين فصل ِ غريبانه شديم ***

تا بهاران نرسيده است هوايي نکنيم ؛

گِله هرگز نبُود شيوه ي دلسوختگان ***

با غم خويش بسازيم و شفايي نکنيم ؛

يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم ***

وقت پرپر شدنش ساز و نوايي نکنيم ؛

پر پروانه شکستن هنر انسان نيست ***

گر شکستيم ز غفلت من و مايي نکنيم ؛

و به هنگام نيايش سرسجاده ي عشق ***

جز براي دل محبوب دعايي نکنيم ؛

مهرباني صفت بارز عشاق خداست ***

يادمان باشد از اين کار اِبايي نکنيم ...

یادمان باشد،یادمان باشد،یادمان باشد

actros 1843
18-03-2011, 01:30
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد

در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد

آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد

آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.

aref16
18-03-2011, 07:18
تورا من چشم در راهم
تورا من چشم در راهم شباهنگام


که میگیرند درشاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی


وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم


تورا من چشم درراهم .
شباهنگام،دران دم ،که برجا،دره ها چون مرده ماران خفته اند؛


در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام.


گرم یادآوری یانه من از یادت نمی کاهم.


تو را من چشم در راهم.












[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Neymar
18-03-2011, 09:59
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

" پلالوار"

amour1
18-03-2011, 12:43
به من نگاه كن
درست به چشم هايم
مي دانم كه تازه از زير چتر برگشته اي
مي دانم كه وقت نمي كني دلت برايم تنگ شود
ولي من از دلتنگي تمام وقت ها برگشته ام

.mehdi
18-03-2011, 14:17
گفتي محبت کن برو ..

باشه خداحافظ ولي

رفتم که تو باور کني

دارم محبت مي کنم ...

Hamid Hamid
18-03-2011, 15:17
خانه ام گلخانه ي ياس است رنگ و بوي تازه مي خواد ... اي خدا
بي آرزو موندم ... آرزوي تازه مي خواهم

M.N.P
18-03-2011, 15:38
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود

گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛

گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،

گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛

گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،

گاهي تمام شهر گداي تو مي شود ...

santamove
18-03-2011, 16:32
.
.
.
.
چون ويرانه متروكه اي هستم كه هرطرفم ويران و فروريخته استـــــــ

چون كسي كه زيرسنگها ، مدفون و زخمي و شكسته شده ام من

بي هيچ چاره اي با چشمهاي حيران در روزگار سختي و مرارت ، ویران و سرگردان مانده ام من

دردهايم دريايي شده اند كه همچون قایقی سرگردان درآن مانده و غرق شده ام من

پشتم خالي مانده همانند درخت خشكيده و چروکیده اي مانده ام من

چون در بند و اسيري در به در خاكها و زمين افتاده ام من
.
.
.
.
.
.
.
.

Hadi King
18-03-2011, 18:06
نیا باران
زمین جای خوبی نیست
من از اهل زمینم و این را خوب میدانم
که گل با اینکه در عقد زنبور است
پروانه را هم دوست میدارد

F l o w e r
18-03-2011, 22:00
غــبار انـــدوه را نادیده بگیـــر


کمیـــــ آن سوتر ..

مـن هنــــــــــوز همـــ

لبخنـــــد می زنمـــ ..

Mehrnaz1368
18-03-2011, 22:39
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

benyamin 100
18-03-2011, 23:06
بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است

بر طرف چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گويی خوش نيست

خوش باش و مگو ز دی که امروز خوش است

actros 1843
18-03-2011, 23:31
زنـدگـی صـحنه یـکـتـای هـنـرمـنـدی مـاستــــ .

هـر کسی نغـمــه خـود خـوانـد و از صـحـنـه رود.

صـحـنـه پـیوسـتـه بـه جـاستــــ

خـرم آن نـغـمـه کـه مـردم بـسـپـارنـد بـه یـاد.....

iCe m@n
18-03-2011, 23:34
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم ....دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم

زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم ...نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ....ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز ....سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم

amour1
19-03-2011, 08:23
ایستاده ای

دو قدم مانده به من
.
.
تو می دانی ؟
زمین گرد است ؟!
دو قدمی من هم باشی
پشتت که به من باشد
به اندازه ی یک کره ی زمین
از من دوری ؟!

aref16
19-03-2011, 08:30
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر
تا بدانی چه میکشم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Lady parisa
19-03-2011, 09:35
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

Ghorbat22
19-03-2011, 10:14
" بی همه گان به سر شود ... "

و مــــــن,

خیلـــــــــی نـــگران شده امـــــــــ

چـــــــــون

دیـــــگر دارد

بی تـــــــو هم به ســــر می شــــود انگـــــار

Lady parisa
19-03-2011, 10:18
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست

Hamid Hamid
19-03-2011, 10:30
داره ميباره بارون و تو نيستي ... شده اين خونه زندون و تو نيستي ...

چقدر حس بديه حس تنهايي ... دارم ميشكنم آسون و تو نيستي ...

دارم از بين ميرم توي اين دلتنگي ... داره دل ميگيره بي تو از بي رنگي

دارم از بين ميرم توي اين خاموشي ... كاش ميشد ميبردي من رو به آغوشي

نميشه با نبودت ساده سر كرد ... نميشه سالم از اين غم گذر كرد ...

داره ميباره بارون و تو نيستي ... شده اين خونه زندون و تو نيستي ...

چقدر حس بديه حس تنهايي... دارم ميشكنم آسون و تو نيستي...

aref16
19-03-2011, 10:35
به سراغ من اگر می ایید اهسته و نرم بیایید

مبادا

که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

dourtarin
19-03-2011, 10:43
من آن موجم که آرامش ندارم

به آسانی سر سازش ندارم

همیشه در گریز و در گذارم

نمی مانم به یکجا بیقرارم

amour1
19-03-2011, 14:50
گاهی اما می نویسم، بی بهونه ، بی اراده
ساده و دلتنگ و اما
شاید حسی عاشقونه

pedmah
19-03-2011, 16:42
شايد نفهميدي كه من بي اونكه تو چيزي بگي
سپردمت دست خدا كه بي خداحافظي نري[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

actros 1843
19-03-2011, 17:46
نمي نويسم ..........چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني

حرف نمي زنم ......چون مي دانم هیچ گاه حرفهايم را نمي فهمي

نگاهت نمي كنم....چون اصلا نگاهم را نمي بيني

گریه نمیکنم.....زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است

فقط مي خندم........چون تو در هر صورت میگوي من ديوانه ام

actros 1843
19-03-2011, 19:18
من در اين بستر بي خواب راز

نقش روياي رخسار تو مي جويم باز

با همة جشم تورا مي جويم

باهمة شوق تورا مي خواهم

زير لب باز تورا مي خواهم

MOHAMMAD2010
19-03-2011, 20:47
خدا دلگیر نشو از من
ته نامردی دنیات
فقط اینو ازت میخوام
خلاصم کن از این دنیات

amour1
19-03-2011, 21:10
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
به سفر باید رفت
تا ته خوشبختی
تو اگر لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته قلب
من خدا را دارم

M A H M O U D
19-03-2011, 22:17
خدا دلگیر نشو از من
ته نامردی دنیات
فقط اینو ازت میخوام
خلاصم کن از این دنیات

ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم
بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم

با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد...
شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم

ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد
منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم

ای خدا غصه نخور باز همین می مانم
من زمین خورده این ضربه کاری نشدم

هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید
هر چه کردی تو به من از تو فراری نشدم

Mehrnaz1368
20-03-2011, 00:10
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

گرافيكار
20-03-2011, 00:22
يك رباعي از خودم
از مجموعه رباعي «ما»

يك لحظه سرخ سهم سيبم شده است
دلشوره اين شب عجيبم شده است
هستي و غم نبودنت را دارم
دلتنگي دائمي نصيبم شده است

Dreamland
20-03-2011, 00:40
هروقت دل کسی رو شکستیــــــ
روی دیوار میخی بکوبـــــــ

تا ببینی چقدر دل شکستیــــــــ

هروقت دلشان را به دست اوردیـــــــ
میخی را از روی دیوار بکنـــــــ

تا ببینی چقدر دل به دست اوردیـــــــ

اما چه فایده ... ؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می‌ماند ...

Bahar-via
20-03-2011, 00:41
قلب من در هر زمان خواهان توستــــــــــ

این دو چشم عاشقم مهمـــان توستـــــــــ

گرچه لبریز از غمـــــی درمــــــــانده ای

این نگاهم در پی در مان توستــــــــــ

در میان ظلمت شبهای غـــــــــم

چلچراغ قلب من چشمان توستـــــــــــ

در کنارم لحظهه ای آســـــوده باش

همدم دستان من داستان توستــــــــ

baren
20-03-2011, 00:54
بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند

Hamid Hamid
20-03-2011, 01:28
سلام دوستان ... يه تك بيت هست كه يه جورايي حال من رو ميگه ...

اين تك بيت رو خيلي خيلي خيلي دوست دارم ... خيلي وقت ها زمزمه ميكنم ...

كشتي شكسته گانيم اي باد شرطه برخيز / باشد كه باز ببنيم ديدار آشنا را :40:

H.Operator
20-03-2011, 01:34
افسانۀ نــــــوروز را این بار باور می کنم
حال خراب خویش را این بار بهتر می کنم
با جان نا آرام خود می سازم و خوش می شوم
با یک فریبــــــــ بی خبر ، امسال را سر می کنم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

actros 1843
20-03-2011, 01:51
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی

یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد

.mehdi
20-03-2011, 03:07
تنها

جای خالیت را

نفس عمیق میکشم ..

عطرت

از تو وفادارتر است ...

SHIRIN 1843
20-03-2011, 03:55
طــاقــت مــن طــاقـت دل«««««-»»»»»طــاقـت سـنـگ اســـت غــزل

پــریــده رنــگ از دل««««««««-»»»»»»»»تــرانــه تــنــگ اســـت

نــه در زمــیــن نــه در زمــان««-»»جــای درنــگ اســت بـیـــا

کــه وقـــت تــنــگ اســت مــرا««-»»حـــوصــلــه تــنــگ اســت مـــرا

M O B I N
20-03-2011, 09:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]پ.ن: عید همه شما مبارک [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

MOHAMMAD2010
20-03-2011, 12:58
خدا دلگیر نشو از من
ته نامردی دنیات
بیا حرفامو باور کن
دیگه خستم از این دنیات
ای خدا کی از تو خواسته منو به دنیا بیاری
نمیشد با یه بهونه،من یکی رو جا بزاری

M3HRD@D
20-03-2011, 14:08
بوی عیدی، بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخرده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم

بوی باغچه، بوی حوض
عطر خوب نذری
شب جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آب تنی
با اینا زندگیمو سر می کنم
با اینا خستگیمو در می کنم....

iCe m@n
20-03-2011, 14:17
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

شاها ز فقیران درت روی مگردان!

بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم

rosenegarin13
20-03-2011, 15:49
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

.
.

.
:40:

actros 1843
20-03-2011, 17:13
بـاران، قـصـیـده واری،
غـمـنـاکــ
آغـاز كـرده بـود.
مـی خـوانـد و بـاز مـی خـوانـد،
بـغـض هـزار سـالـه ی درونـش را
انـگـار مـی گـشـود
انـدوه زاسـت زاری خـامـوش!
نـاگـفـتـنـی اسـت...
ایـن هـمـه غـم؟!
ناشـنـیدنـی اسـت!
پـرسـیـدم ایـن نـوای حـزیـن در عـزای كـیـست؟
گـفـتـنـد: اگـر تـو نـیـز،
از اوج بـنـگــری
خـواهـی هـزار بـار از اوج تـلـخ تـر گـریـسـتـــــــ

pedmah
20-03-2011, 17:15
سلامم را تو پاسخ گوی,در بگشای
منم من, میهمان هر شبت ,لولی وش مغموم
منم من, سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم,دشنام پس افرینش, نغمه ناجور
نه از رومم ,نه از زنگم,همان
بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در, بگشای ,دل تنگم.........

iCe m@n
20-03-2011, 17:43
چه دردی است درمیان جمع بودن / ولی درگوشه ای ارام نشستن
برای دیگران چون کوه بودن / ولی در چشم خود ارام شکستن

Lamanta
20-03-2011, 19:15
کجا روم که ببینم تو را , نمیدانمــــــــ

به جستجوی تو امشبـــــــ

به خواب خواهم رفت..........

iCe m@n
20-03-2011, 19:25
.


آسمان غرق خیال است کجایی آقا ؟ / آخرین ساعت سال است کجایی آقا ؟


یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید / عاشقی بی تو محال است کجایی آقا ؟

M O B I N
20-03-2011, 23:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehrnaz1368
20-03-2011, 23:49
رسید مژده که امد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

fanii
21-03-2011, 00:24
این رو به افتخار دانشمند عمر خیام که دقیقترین گاهشمار جهان رو تقدیم ایرانیان کرد قرار میدم .


خيام اگر ز باده مستي خوش باش

با ساده رخي اگر نشستي خوش باش

چون عاقبت کار جهان نيستي است

انگار که نيستي چو هستي خوش باش

vahid0801
21-03-2011, 01:14
کجا روم که ببینم تو را , نمیدانمــــــــ

به جستجوی تو امشبـــــــ

به خواب خواهم رفت..........





.


آسمان غرق خیال است کجایی آقا ؟ / آخرین ساعت سال است کجایی آقا ؟


یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید / عاشقی بی تو محال است کجایی آقا ؟





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

شاها ز فقیران درت روی مگردان!

بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم



قربون بچه های عزیز.دل مارو روشن کردید خدا دلتون رو شاد کنه......


چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن! تبر به دست بت شکن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد....نیامدی



از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده ام فالی و فریاد رسی می آید...[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

anon85
21-03-2011, 01:33
...
با تو دارد گفت و گو شوريده ي مستي.
- مستم و دانم كه هستم من -
اي همه هستي ز تو آيا تو هم هستي؟



پ.ن. وصف حال است...

vahid0801
21-03-2011, 01:35
ای شامم رو تو سحر
از چه دگر
از آن من غم شد
کی اید از تو خبر
ای به سفر
که صبر من کم شد.....

actros 1843
21-03-2011, 03:34
هر روز دلم در غم تو زار تر استـــــــ

وز من دل بی رحم تو ، بی زار تر استـــــ

بگذاشتیم ،غم تو ، نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفادارتراستــــــ

actros 1843
21-03-2011, 13:35
هنــوز هــم به عكــس تو ســلام مي كنــم ولــي
بــدون هيــچ پاسـخـي .......................

rosenegarin13
21-03-2011, 13:48
تو نزدیکی که ماهیا ...
به سمت خونه برگشتن ...
به عشقت راه دریا رو ...
بازم وارونه برگشتن ...

actros 1843
21-03-2011, 15:56
گلــه دارم گلــه دارم من از عالــم و آدم گـــله دارم.................

amour1
21-03-2011, 16:24
اجازه مي خواهم؛
سـنجاق كنم،
خودم را، به دلواپسـي هایت...
.
.
.
اجازه؟!

SHIRIN 1843
21-03-2011, 16:30
در دو روز عمر کــوته سخــــتـــــ جانــــی کرده ام

با همــه نا مهـــربانان مهـــربانـــی کرده ام

هم دلـــی هم آشیــــانی هم زبانـــی کرده ام

بعــد از ایـــن بر چــرخ بازیـــگر امیــدم نیِِِـســــت نیـســــت

آن سر انجـــامــی که بخـــشــاید نویـــدم نیـســـت نیـســــت

هدیــه از ایــام جز موی سپـــیـــدم نیـســــت نیـســـــت.........

iCe m@n
21-03-2011, 18:11
صلاح کار کجا و من خراب کجا ... ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس ... کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را ... سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد ... چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست ... کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است ... کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال ... خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست ... قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

piishii
21-03-2011, 18:28
نمیدونم این نوشته ی خود من شعر حساب میشه یا نه ولی خوب....

چپ و راست ,بی وقفه و پی در پی ,سیلی میزند رویای تو بر ذهن من

iCe m@n
21-03-2011, 19:20
مادلی داریم دریای جنون سینه ای داریم همچون کاسه خون
کاسه ی خون ازدلم بیرون کنید تا بنالم از غمم چون ارغنون
حال خوش .احوال خوش کی بایدم ؟!!
حالیا درویش دارد صد جنون

Alireza_SA
21-03-2011, 20:20
تو دنیامی ...
نفس هامی ...
چقد خوبه که هر لحظه تو رویامی ...

Mehrnaz1368
21-03-2011, 21:29
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

Hamid Hamid
21-03-2011, 21:36
اين رو مينويسم چون عيد شده اما تا حالا خانوادم رو نديدم ... دلم پيش اونهاست...(مسافرتن)

هواي خانه چه دلگير ميشود گاهي ... از اين زمانه دلم سير ميشود گاهي

rosenegarin13
21-03-2011, 23:37
این بار که آمدی، چشمانم را به خودت ... بدوز ! دیگر طاقت دوریَت در من نیست !

پ.ن. این رو خیلی وقت پیش گفتم ...میخوره به حال و هوای امشبم ..

M3HRD@D
22-03-2011, 00:15
سکوتم را نکن باور
من آخر با امید ناب آزادی
تمام بغض ها را
کینه ها
اندوه ها را
با گلویی یک جهان فریاد آزادی شکستی سخت خواهم داد
سکوتم را نکن باور...

SHIRIN 1843
22-03-2011, 01:41
دلــم گرفتـــه آسمـــون

نمیتونــم گریـه کنــم

شکنجــه میشــم از خودم

نمیتونم شکوــه کـنــم!

انـگاری کوه غصـه ها

رو سینــه من اومــده

آخ,داره باورم میشـــه

خنــده به ما نیومــده....!

H.Operator
22-03-2011, 02:15
به عشق کافرم
ولی چون از راه آمدی
قیامتی به پا کردی
از پل ابروانت گذشتم
به برزخ چشمانت گرفتار آمدم
به دوزخ نگاهت افتادم
در آتش عشق آسمانی ات سوختم
آری...این است سرنوشت کسی که
به عشق تو کافر است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

LΩRD
22-03-2011, 03:09
ز تاوان نمو ریشه هایش

درخت بید باغی را بریدند

عجب آن است، کز آنان تبر خورد

که زیر سایه اش می آرمیدند

4MaRyAm
22-03-2011, 16:07
گل های سرخ دفتر نیلوفرانه ام،
پژمرد با گذشت زمان، کو بهار من؟

فکرت تمام روح مرا می خورَد ببین
حالا شبیه یک سرطان، کو بهار من؟

حس می کنم که جسم من افتاده خارج از
محدوده ی زمان و مکان، کو بهار من؟

من دست های پاک تو را نذر کرده ام
چندین بهار، گریه کنان، کو بهار من؟

باید فدای قلب تو باشم، و غیر از این
راضی نمی شوم به بیان، کو بهار من؟

iCe m@n
22-03-2011, 16:29
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی‌جیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

actros 1843
22-03-2011, 17:42
ای عشــق، شكــستــه ایم، مشـكـن ما را

اینـگونه به خاک ره میــفـكن ما را

ما در تو به چشــم دوســتی می بیــنـیـم

ای دوست مبــین به چشــم دشمــن ما را

iCe m@n
22-03-2011, 18:16
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مــــــــــــــــپرس

anon85
22-03-2011, 20:12
من اينجا بس دلم تنگ ست.
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ ست.
بيا ره توشه برداريم،
قدم در راه بي برگشت بگذاريم؛
ببينيم آسمانِ «‌‌ هر كجا » آيا همين رنگ است؟

Mehrnaz1368
22-03-2011, 20:46
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

Reza Azimy_RW
22-03-2011, 20:48
در کنجه خرابات کسی پیر نشد - از خوردنه ادمی زمین سیر نشد
گفتیم به پیری که رسیم توبه کنیم - افسوس جوان مردیم و کسی پیر نشد

....

iCe m@n
22-03-2011, 21:25
حرف‌هاي ما هنوز ناتمام
تا نگاه مي‌كني: وقت رفتن است
باز همان حكايت هميشگي!
پيش از آنكه باخبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير مي‌شود
آي....
اي دريغ و و حسرت هميشگي!
ناگهان چقدر زود دير مي‌شود!

actros 1843
23-03-2011, 01:06
راه خواهــم افــتاد

باز از ریــشــه به برگـــ

باز، از بود به هســتـــ

باز، از خاموشــی تا فریاد !

iCe m@n
23-03-2011, 01:49
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیده‌ست و ندارد نگهش
بوی شیر از لب همچون شکرش می‌آید
گر چه خون می‌چکد از شیوه چشم سیهش
چارده ساله بتی چابک شیرین دارم
که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش
از پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش

Hamid Hamid
23-03-2011, 01:59
جدا يه وقتايي آدم فكر ميكنه گذشته چه خوب بود ولي الان ... نه!!:


ياد باد ... ياد گذشته شاد باد / اين دل زرد و تهي در حسرت ديدار باد

ياد روز هايي كه كوچه زير سايه ي تنم بود / مهربون درخت عاشق مست عطر نفسم بود

anon85
23-03-2011, 12:01
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وآنسوی صحرای خدا رفتم.
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند،
من نمی گویم که باران طلا آمد،
لیک ای عطر سبز سایه پرورده،
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده،
تا حریم سایه های سبز،
تا بهار سبزه های عطر،
تا دیاری که غریبیهاش می آمد به چشمم آشنا، رفتم.

actros 1843
23-03-2011, 13:51
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد .

این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است

iCe m@n
23-03-2011, 15:01
لحظه هایی است که انسان خسته است
خواه از دنیا،
از زندگی،
از مردم،
گاه حتی از خویش،
نشود خوشدل، با هیچ زبان
نشود سر خوش با هیچ نوا
نکند رغبت بر هیچ کتاب
نرسد باده به دادش
نبرد راه به دوست،
راست گویی همه غم های جهان در دل اوست
چه کند آنکه به او این همه بیداد رسد؟
ای همه اهل جهان
ای همه اهل سخن
آیا این معجزه نیست؟

Alireza_SA
23-03-2011, 20:18
یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست

همه خوب و بد قصه شو میخواد...
یه عاشق نگرونه آخرش نیست ...

SHIRIN ENTEHARI
23-03-2011, 22:12
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند

مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .