سلام دوستان
شاید چیزی که میخوام بگم عادی باشه شایدم نه ...
حقیقتش من دیگه از فیلم و سریال دیدن ( ایرانی نمیبینم ) و یا کتاب خوندن و ... لذت نمیبرم!!
چندین سال هست ( از نوجوانی ) ( الان سی سالمه ) تا کتابی میخوندم، دوست داشتم منم بنویسم و نویسنده بشم.
فیلم میدیدم میگفتم منم میتونم فیلمنامه و نمایش نامه بنویسم ..
و همینطورم شد!
کتابی که میخوندم میگفتم بهتر از اینو من میتونم و تا الان بیش از 20 عنوان کتاب چاپ کردم
نه هر چیزی ! کتابی بوده حتی که طرفدار پیدا کرد و به چاپ هفتم رسید...
فیلم و سریال میبینم میگم منم میتونم و ... الان یک فیلمنامه بلند سینمایی دارم و چند فیلمنامه فیلم کوتاه که یکیش رو هم فیلم ساختن ازش ( بماند که سرقت کردن یه جورایی و به اسم خودشون زدن و دادگاه هم بعلت فقدان ادله پرونده رو مختومه کرد! )
شعر میخوندم و منم نوشتم و الان کتاب شعر دارم!!
دیگه به حدی رسیده که میگم ، لذتی نمیبرم از فیلم دیدن و کتاب خوندن
چون باز اون حس سیری ناپذیری و ارضا نشدن میاد و باز میگم باید یه کار دیگه بکنم و یه کتاب دیگه و یه مقاله دیگه و ......
یه جورایی شاید بگین چه خوب! ولی از نظر روحی کلافه هستم و دیگه دوستی ندارم ( حتی یک نفر حتی مجاری! )
بیشتر حس میکنم بیماری هست!! بیرون کم میرم
فقط ورزش صبح هست که اونم باز وقتی یک سال مرتب رفتم تصمیم گرفتم کتابی در زمینه ورزش و تناسب اندام و رژیم غذایی سالم بنویسم و حتی مدرک مربیگری رسمی گرفتم!!!
یادمه از سال 84 سایت داشتم و وبمستر بودم ( اون زمان توو مدرسه و شهر ما کسی کامپیوتر نمیدونست چیه حتی )
و سه چهار سال هست که یه مشکل خانوادگی بزرگ پیش اومد و کلا دیگه مدیریت سایت و مطلب گذاشتن توو سایت رو یک دفعه کنار گذاشتم!
ولی کتاب و فیلمنامه و شعر و .. همچنان ادامه داره ...
جوونای همسن خودم رو میبینم مثلا باشگاه ورزشی ... همه دنبال جنس مخالف و سرگرمی با دخترا در اینستا و .... منم شبکه اجتماعی دارم نه که نداشته باشم
ولی این چیزها رو فوق العاده سطحی و وقت تلف کردن میدونم و ... همه کافه و اینور اونور و تفریح و من دنبال نوشتن و نوشتن و نوشتن!



جواب بصورت نقل قول
این چیزا طبیعیه منم سنم پایین تر بود شعر میگفتم فیلم نگاه میکردم آهنگ گوش میدادم دوست داشتم نوازنده ارگ بشم حتی تا پای خریدش رفتم و خیلی چیزای دیگه وقتی سن بالاتر میره خیلی از علایق کم میشن این طبیعیه اصلا باطن زندگی خودتو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن خوبه شما حالشو داری صبح بری ورزش من همونم ندارم و همچنین در مورد رفیق اصولا چیزی به اسم رفاقت وجود خارجی نداره من مار زنگی رو بیشتر از رفیق قبول دارم اکثر رفقا هم زمانی هستن یعنی چی یعنی مال همون زمونن مثلا سربازی یا مدرسه بعد اون هرکی میره سی خودش من خودم تا آخر رفاقت رفتم هیچی توش نیست اصلا حتی تو مجازی هم نداشته یاشی بهتره رفیق پولت خانوادت در کل از همینی که هستی لذت ببر خودتو قبول داشته باش دیگران اگه بدشون میاد به درک ,برو دنبال علاقت و همچنین شاغل شدن خیلی تو روحیه تاثیر داره



