سلام.
موضوع بحث کلی هست و شامل خیانت در روابط عاطفی،خیانت در دوستی، خیانت به کشور و سرزمین و... هم میشه.
به نظر شما معیار مشخصی وجود داره که با اون بشه خیانت رو سنجید و خائن رو مشخص کرد؟
سلام.
موضوع بحث کلی هست و شامل خیانت در روابط عاطفی،خیانت در دوستی، خیانت به کشور و سرزمین و... هم میشه.
به نظر شما معیار مشخصی وجود داره که با اون بشه خیانت رو سنجید و خائن رو مشخص کرد؟
قکر کنم بشه بصورت ساده اینطوری تعریف کرد که شامل حال همه موارد بشه : جایی که منافع شخصی رو بالاتر از منافع جمع و افراد و چیزهایی که باید نسبت بهشون تعهد و احساس مسئولیت داشته باشیم قرار بدیم .
به نظر من این تعریف خیلی اشکال داره ؛
اول که همواره ما منافع شخصیمون رو بالاتر از منافع جمع در نظر می گیریم. در هر لحظه که ما تصمیمی درباره زندگیمون می گیریم اولویت ما ابتدا خودمون هست و بعد جمع، همین که ما بشینیم یک فیلم نگاه کنیم برای سرگرمی یعنی سرگرم کردن خودمون رو اولویت بالاتری در نظر گرفتیم نسبت به منافع جمع، چون همون وقت رو می تونستیم صرف خدمت به جمع کنیم (فرضا کار داوطلبانه برای فقیران).
دوم هم چیزهایی که باید نسبت بهشون تعهد و احساس مسئولیت داشته باشیم هیچ وقت واضح نیستند و نمیشه به توافق نظر رسید. در همین انجمن داشتیم دوستانی که می گفتند طرفداری نکردن از تیم ملی ایران در مسابقات ملی خودش نوعی خیانت است، و ذهنیت های دیگه هست که باز کردن راه برای اینکه دشمن بیاد و کشور رو بگیره هم خیانت نیست.
اگه من بخوام تعریفی از خیانت ارائه کنم که نسبت به دو مورد بالا بی اشکال باشه، میشه گفت "جایی که فرد زیر تعهدات و مسئولیت هایی بزنه که به خاطرشون منافع قابل توجهی دریافت کرده".
Last edited by Stream; 15-07-2015 at 00:01. دليل: تبدیل همیشه به همواره
منم با تعریف شما موافقم. که عدم پایبندی به تعهد یا خلاف تعهد انجام دادن میشه خیانت!
ولی اون قسمتی که گفتین :
آیا راضی نگه داشتن شخصی دیگر(حالا هر کس و به هر دلیل) هم همیشه به نفع ما هست؟ فرضا اگر صرفا به خاطر رعایت اخلاق از منافع خود بگذریم...اول که همیشه ما منافع شخصیمون رو بالاتر از منافع جمع در نظر می گیریم.
منظور من این بود که ما بطور مداوم، همه روزه، در اکثر مواقع اکثر کارهامون بر اساس منافع خودمون هست و نه منافع جمع. منظور من این نبود که مثال نقضی برای این مسئله وجود نداره. بهتر بود به جای "همیشه" از "همواره" استفاده می کردم.
پ.ن. رعایت اخلاق خودش جزو منافع ماست چون رعایت اون اصول به من احساس خوبی می ده (یا عدم رعایتشون احساس بد می ده)، یا اینکه من رو برای رسیدن به هدف خاصی (فرضا پاداش پس از مرگ) پیش می بره. منافع صرفا مالی نیستند. در خیلی مواقع هست که منافع جمع در اینه که ما اصول اخلاقی خودمون رو زیر پا بگذاریم ولی نمی گذاریم، چون منافع خودمون مهمتر است.
با تعریف شما موافقم.
فقط یه نکته ای میمونه وقتی قانون واضح و مشخصی نیتس مثلا دو نفر در رابطه ای غیر از ازدواج با هم هستند آیا اینجا هم تعهد و خیانت معنی میده یا نه؟
این اخلاق رو چه کسی تعریف میکنه؟ جایی که قانون مشخصی وجود داره و افراد ملزم به رعایتش هستند صحیح با عبور از اون خط خائن خوانده میشوند و مجازات براشون در نظر گرفته میشه.
مثلا تو مثالی که زدم تو رابطه ای که از طریق ازدواج رسمی نشده اینجا حد تعهد کجاست؟
Last edited by Captain_America; 16-07-2015 at 19:51.
در اون روابط دو نفر باید با هم بدونن رابطه شون چگونه است. اگه شخصی با دانش به اینکه شخص دیگه ازش انتظار داره متعهد باشه و خیانت نکنه، این رابطه رو ادامه بده گویی او هم نظرش همین هست ولی باز هم کاری انجام بده که در ذهن طرف مقابل خیانت است به این بهانه که ما ازدواج نکرده بودیم پس تعهدی نداریم یا اینکه احساس تعهد کردن طرف مقابل غیرمنطقی است، قطعا به نظر من خیانت به حساب میاد و این بهانه ها فقط نقش خودفریبی داره.
در شرایط دیگه قضیه می تونه فرق کنه، بطور مثال وقتی فرد واقعا فکر می کنه طرف مقابل در ذهنش انتظار تعهد نداره و بعد کاری رو انجام میده. میشه گفت در اون شرایط دلیل مسئله ارتباط غیربهینه بوده.
در هر حال این شرایط خیلی پیچیده نیستند، چون یک مکالمه 10 کلمه ای راحت انتظارات رو مشخص می کنه و بعد از اون فردها در اون رابطه آزاد هستند تصمیم بگیرند در اون رابطه باقی می مونند یا خیر. چه شخصی که انتظار داره قبل از ازدواج دوستش بهش متعهد باشه و چه شخصی که فکر می کنه تا قبل از ازدواج قانونی هر کاری کنه خیانت به حساب نمیاد. معمولا باقی موندن در یک رابطه یعنی قبول کردن انتظارات طرف مقابل در یک سری مسائل و عدم رعایت بهشون در حین موندن در رابطه خیانت باید محسوب بشه.
چرا یه فرد باید مسئول نوع برداشت و ذهنیت فرد مقابل باشه؟ مخصوصا در روابطی که حتی هنوز به مرحله رابطه/relationship نرسیده و صرفا قرار/dating هستش. این ذهنیتی که بعضاً دخترها دارن که فکر میکنن یه پسر فقط به دلیل اینکه باهاشون بیرون میره بهشون متعهد هم باید باشه اشتباهه.
اتفاقا شرابط خیلی پیچیده هست چون اینجا با احساسات و عواطف انسانی طرف هستیم، همون مکالمه 10 کلمه ای وقتی نتیجه اش باشه از دست دادن یه شخصی خیلی ها ترجیح میدن ازش بگذرند. باز هم بنظرم سطح انتظار کسی که قبل از ازدواج قانونی یا حداقل خواستگاری و عقد و در کل رسمی شدن توقع یه رابطه دوستی متعهدانه رو داره خیلی سطح توقع بالایی هستش. (حداقل در مورد من اینجوریه)
فرد مسئول برداشت اشتباه سایرین نیست، ولی مسئول تلاش برای تصحیح برداشت اشتباه شخصی که باهاش قرار می گذاره، وقتی می دونه برداشتش اشتباه بوده، هست.
شما فکر می کنید ذهنیت اون دخترها اشتباهه، اوکی - من هم فکر می کنم اشتباهه ؛ در یک جمله در اولین date میشه گفت بهشون: تا وقتی به مرحله رابطه نرسیدیم من تعهدی نسبت به اینکه exclusive با تو باشم ندارم و انتظارشو هم از تو ندارم.
کسی که می دونه اون دختر احتمالا تصور دیگه ای داره، ولی به هر دلیلی این رو بهش نمیگه (احتمالا چون فکر می کنه اگه به دختر بگه دختر به رابطه ادامه نمی ده) ، قطعا صادقانه با اون شخص برخورد نمی کنه و این عدم صداقت مسئله بسیار اساسی تری است نسبت به توقعی که شخص مقابل داره.
اوکی، همین رو صادقانه میشه گفت و اگه فکر می کنید گفتنش به ضررتون هست یا اون شخص رو از دست میدید نشون میده اکثریت مشابه شما فکر نمی کنند. نه اینکه تصور شما صحیح باشه یا غلط ، مهم فقط و فقط اینه که طرفین درک صحیحی از طرف مقابل داشته باشند! در روابط یا سطح انتظارات یا توقعات ما صحیح یا غلط نداریم، به نظر من حتی بعد از ازدواج هم اگه طرفین راضی باشند میتونن با سایرین هم باشند و خیانت محسوب نشه. مهم اینه که دو نفر درک صحیحی از رابطه داشته باشند در هر لحظه، از اولین قرار تا پایان.
بصورت کلی معیار مطلقی وجود نداره، خیانت یک مفهوم نسبی هست، بستگی داره به باید و نباید های که تعریف میشن، این باید ها و نباید ها بدون شک برای افراد و زمان های مختلف فرق دارن و نسبی هستن اما وقتی یک جمع بر یک سری بایدها و نبایدها به توافق برسن، رعایت اونها میشه وفاداری و عدم رعایتشون میشه خیانت
اما اون چیزی که مساله رو پیجیده و میکنه اینه که افراد متناسب با شرایط و جهان بینی که دارن این باید ها و نباید ها رو متفاوت از همدیگه میبینن، و اینجاست که بعضی از افراد حتی با وجود قبول این باید ها و نبایدها خودشون رو محق میدونن که گاه اونها رو رعایت نکنن و در حالی که دیگران این کارشون رو خیانت میدونن خودشون اون رو خیانت نمیدونن، و همین باعث میشه نشه یک معیار مطلق برای تعریف خیانت ارایه کرد، چون حداقل خود فرد خاین خودش رو خاین نمیدونه و برای کارهای که میکنه دلایلی داره که حداقل برای خودش قانع کننده هستن
Last edited by AMHSIN; 17-07-2015 at 05:19.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)