کتابی داریم به اسم روانشناسی توده ها از گوستاو لوبون.
«روانشناسي توده ها» را مي توان از نخستين آثاري دانست كه مشخصاً به حيطه روانشناسي اجتماعي گام مي نهد. اما بيش از هر چيز به مقوله وسيعي تعلق مي يابد كه «علوم ايدئولوژيك» ناميده مي شود.
در همه ادوار، توده هاي به هم پيوسته نقش مهمي در مسير زندگي ملتها داشته اند، اما نه در حجم واندازه اي كه امروزه به خود گرفته اند.
يكي از ويژگي هاي عصر حاضر آن است كه عملكرد خودآگاه افراد، جاي خود را به عملكرد ناخودآگاه توده ها داده است. توده ها، نيروي مؤثر خويش را ناخودآگاه اعمال مي كنند. شايد راز قدرت آنها، در همين ناخودآگاهي نهفته باشد.
يكي از بارزترين نشانه هاي انتقالي بودن عصر ما، ورود طبقه ملت به صفحه سياست و نقش فزاينده آنها در تأثيرگذاري بر طبقه حاكم است.
گوستاولوبون در اين كتاب مدعي است كه يكي از نشانه هاي آخرين مراحل فرهنگ مغرب زمين و بازگشت به دوران قبل همين رشد و قدرت فزاينده توده هاست.
****
اما آيا مي شود از اين روند جلوگيري كرد؟
آیا دولت ها می خواهند توده ها شکل نگیرند؟
قدرت ها می توانند توده ها را هدایت کنند؟
و چگونه هر فرد جزئي از يك توده مي شود و چه عواملي او را به عكس العمل وامي دارد؟
و توده ها چگونه شكل و قدرت مي گيرند؟