تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: علیرضا روشن

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض علیرضا روشن



    علیرضا روشن شاعر و نویسنده، متولد 21 اسفند 1355 در تهران

    شاعری که شعرهایش در اینترنت مورد استقبال فراوان قرار گرفت

    کتاب‌هایش پرفروش شد

    به فرانسوی چاپ شد

    اما

    چطور شد که ناشری فرانسوی با اشعار شما آشنایی پیدا کرد و تصمیم به ترجمه و چاپ آنها در فرانسه گرفت؟
    خیلی تصادفی. اینترنت باعث ماجرا بود. آن‌وقت من در گوگل‌ریدر می‌نوشتم. تند و تند. یکی آمد چیزی نوشت با این مضمون که روشن چطور این قدر زیاد شعر می‌نویسد؟ من جوابش را در کامنت‌دانی‌اش دادم. و نوشتم اینها شعر من نیست. بدبختی‌‌های من است. و شعر من زیاد نیست، بلکه بدبختی‌های من زیاد است. آن کامنت به شکل یک پست در ریدر منتشر شد. در اینترنت هم چرخید. در وبلاگ‌ها. در وبلاگی به نام نیشابور هم آن را دیدم. نویسنده وبلاگ بر این یادداشت، توضیحی نوشته بود با این مضمون که در ایران شعر گفته نمی‌شود، خورده می‌شود. و این را خطاب به یک دوست به نام ِ “ژان. ر” نوشته بود. حدس زدم این نویسنده در ایران نیست. و از لحن حرفش هم معلوم بود پاسخ سوالی را که مدتی پیش از او شده است، یافته است. البته نه از حرف‌ها و یادداشت من، بلکه مرا به عنوان نمونه‌ یا شاهدی برای حرفش آورده بود. خب. من این را در محل کارم خواندم. به دوستم گفتم گمان می‌کنم شعرهایم را ترجمه کنند. یعنی خیلی الکی این را گفتم. دو هفته بعد دیدم یک ای میلی آمده که من نیشابور هستم و می‌خواهم کتاب شما را به فرانسه ترجمه کنم. سپس از سوی ناشر قراردادی برایم فرستادند که ما می‌خواهیم این‌قدر از شعرهای شما را ترجمه کنیم و چه و چه. و کردند. و کتاب شد. یعنی خیلی الله‌بختکی شعرهایم ترجمه شد. شانسی بود.

    اگر اشتباه نکنم “کتاب نیست” ظرف یک سال در ایران به چاپ چهارم رسید و ترجمه‌ی فرانسوی‌اش در فرانسه به چاپ دوم. یادم می‌آید که یک بار آقای مدیا کاشیگر گفته بود که در فرانسه تیراژ و فروش کتاب شعر بسیار کم است و هر شاعر، تعداد محدودی مخاطب خاص خودش را دارد. با توجه به این‌که معمولا سلیقه‌ی مخاطب ایرانی با مخاطب اروپایی در رابطه با شعر، تفاوت‌هایی دارد، فکر می‌کنید کدام ویژگی‌ها در “کتاب نیست” این قاعده‌ی “کم فروش بودن” را بر هم زده و باعث شده که در فرانسه به چاپ دوم برسد؟
    والله چه عرض کنم؟! نمی‌دانم. یک چیزی برایم خیلی جالب بود. آقایی که گویا سال‌هاست در فرانسه مجله شعر منتشر می‌کند – اسمش را مترجم گفته بود و من الان یاد ندارم – نوشته بود دوست دارم شعرهای روشن را به در و دیوار اتاقم بچسبانم. در فستیوال محلی شعر و شراب سال گذشته که در جنوب فرانسه برگزار شده است – این‌طور که مترجم گفته بود – گویا کتاب ِ شعرهای ِ من خوب فروش می‌رود. و آخرین نسخه‌ای را که در آنجا موجود داشته‌اند یک دخترک شرق دوری می‌خرد. یعنی یک دختر 10 یا 12 ساله. به این ترتیب که با مادرش از پیش غرفه ناشر رد می‌شده. دخترک می‌ایستد کتاب مرا دست می‌گیرد. مادرش می‌رود. دخترک کتاب را باز می‌کند و یک دو ورق می‌زند. بعد کتاب را می‌گذارد سر جاش. می‌رود سمت مادرش. او را به سمت غرفه می‌کشد. و می‌گوید این را برایم بخر. این ماجرا خیلی مرا خوشحال کرد. خیلی زیاد. از آن طرف در مجله اروپا هم میشل مناسه یک یادداشت برایش نوشت و گفت این شعرها ما را یاد خیام و سعدی و اینها می‌اندازد. جالب است. من اصلا نمی‌دانم برای چه دارم می‌نویسم اما این حرف‌ها را می‌شنوم. بگذریم.

    ...

    بخشی از مصاحبه و از سایت شهرگان

  2. 4 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    باید خودم را ببرم خانه !

    باید ببرم صورتش را بشویم…

    ببرم دراز بکشد…

    دلداریش بدهم ، که فکر نکند…

    بگویم نگران نباش ، میگذرد…

    باید خودم را ببرم بخوابد…

    " من " خسته است …!




    از کتاب " کتاب نیست "

    علیرضا روشن
    Last edited by F l o w e r; 13-05-2012 at 18:19. دليل: اضافه کردن منبع + نام شاعر

  4. 4 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3

    پيش فرض

    .


    بــﮧ دیگــران شـب بخـیـــــر مـے ‌گوییـم

    و خــواب‌زده

    بــﮧ تـاریـکـــے خیــــــــــره مـے ‌شویــم




    از " کتــاب ِ نیسـت "

    علیـــرضـا روشـــن

    .

  6. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    دلتنگی

    خیابان شلوغیست
    که تو در میانه اش ایستاده باشی
    ببینی می آیند

    ببینی میروند

    و تو هم چنان ایستاده باشی...!


    علیرضا روشن
    Last edited by F l o w e r; 28-09-2012 at 20:07. دليل: افزودن نام شاعر

  8. 5 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    خوش به حالت
    پيش خودت هستی.


    علیرضا روشن



  10. 6 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    مرا به رد شعرم دنبال کن


    من رد پا ندارم


    رد درد را بگیر


    و به من برس.


    علیرضا روشن

  12. 4 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    داره خودمونی میشه Miss Shirin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    52

    پيش فرض

    عطر تو درهواست

    می‌آیی‌

    یا رفته‌ای ؟

    ----------------
    علیرضا روشن

  14. 4 کاربر از Miss Shirin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    هی خانم
    که خیره نگاه می‌کنی

    لباسم شبیه او بود یا قد و قواره‌ام؟

    شرم نکن / من درد ِ تو را می‌فهمم

    من هم به یاد ِ او

    به ابرها و آدم‌ها

    حتی به دیوار

    خیره شده‌ام

    هر چه دلت می‌خواهد نگاه کن.
    .

    (علیرضا روشن)

  16. 5 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    مرا دوست نمی‌داری؛
    نه!

    از تنهایی‌ات می‌ترسی.

    مثل باغبانی که از وحشت گرسنگی خویش،
    به درختی آب می‌دهد
    !




  18. 6 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض

    ما شعر می گوییم
    ما
    که نمی توانیم زندگی کنیم
    ما شعر می گوییم ...


  20. 2 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •