چند روزیه متوجه شدم حالت روحیم زیادی وخیم شده
نمیتونم به خوبی تمرکز کنم و فکرای سرم در هم ریختس٬ جوری که این چند شب اونقدری فکر و خیال پردازی تو سرم رژه میرفت که حالم بد میشد .
خیلی فکر میکنم٬ همین الان که دارم تایپ میکنم کلی فکر تو سرم میسازم٬ فکر به شخص مورد نظرم٬ فکر به آیندم٬ فکر به کارم٬ به تحصیلاتم٬
سرم درد میگیره
دلم میخواد همه حرفامو روی یه نفر خالی کنم
اما از اون طرف وقتی با اون کسی که همیشه دوست داشتم صحبت کنم روبرو میشم٬ به معنای واقعی لال میشم
پیشونیم داغ میشه
یه شخصیت تو ذهن خودم میسازم٬ کلی روش مانور میدم٬ تغییرش میدم٬ واسش صورت میسازم٬ یه داستان بلند واسش میسازم٬ دل میبندم بهش٬ خسته میشم ازش٬ زندگیشو میگیرم٬ زندش میکنم٬ فراموشش میکنم٬ دلتنگش میشم٬ دوباره برش میگردونم
همش فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر ..........
حسابی سردرگم میشم
خسته میشم
نمیدونم رفتن دوباره پیش روانپزشکم کار درستیه یا نه
دیگه نمیخوام مشکل جدید با قرصای جدید واسه خودم درست کنم
میخوام خودم مشکل خودمو حل کنم٬ بدون قرص و مسخره بازی
میخوام ذهنمو از این چرندیاتی که روی هم انبار شده خالی کنم٬ مشکل من بیشتر فکرامه که روی هم انبار میشن و راه خروجی ندارن که بریزن بیرون
تمرکز برام سخت شده٬ هزاران هزار حرف نگفته دارم اما نمیتونم حتی یکی از اونارو آزاد کنم
فکرا مثه مور و ملخ روانه ذهنم میشن و همونجا اسیر میشن
کلافه شدم