شایعه عجیبی بود!دکتر راگین به روش خود مرد محترمی بود. می گویند او اوایل جوانی مومن بوده است و خود را برای ورود به جامعه روحانیون آماده می کرده است. در سال 1863 پس از پایان دبیرستان می خواست وارد آکادمی علوم دینی شود، اما پدرش که جراح بود شدیداً مخالفت کرده و گفته بود اگر او وارد جامعه روحانیون و کشیشان بشود، او را پسر خود نخواهد دانست. معلوم نیست این موضوع تا چه حد واقعیت دارد، اما او خودش بارها گفته است که علاقه ای به طبابت ندارد. بهر حال پس از پایان دانشکده طب، کشیش نشد و در آغاز کار طبی هم شباهتی به یک مرد روحانی نداشت.ظاهرش مثل روستائیان بود و موهایش زبر بود و قیافه خشنش آدم را یاد قهوه چی های گستاخ بین جاده ها می انداخت. چشم هایش کوچک و بینی اش سرخ بود. با آنکه قد بلند بود و شانه ای پهن داشت، اما دستهایش خیلی بزرگ به نظر می رسیدند. تصور می شد اگر با آن دستها مشتی به کسی بزند، آن شخص قبضه روح خواهد شد...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حجم: 64 کیلوبایت