تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 24

نام تاپيک: تفسیر های شما از سخنان بزرگان

  1. #1
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض تفسیر های شما از سخنان بزرگان

    سلام خدمت دوستان عزیز.

    طبق مشورتی که با تیم مدیریت داشتم, تصمیم گرفتم تاپیکی با این عنوان ایجاد کنم. عنوان تاپیک کاملا گویای محتوای اون هست, اما یه توضیح مختصری میدم:

    شما جمله ای از یکی از بزرگان مثلا شکسپیر میخونید, بعد براتون زیباست, اون جمله رو در اینجا قرار میدید و یه تفسیر چند سطری از خودتون درباره ی اون جمله ارائه میدید.

    و این نکته حتما رعایت بشه که تفسیر سخن باید حتما از خودتون باشه.

    قبلا تاپیک هایی با عناوینی مشابه این ساخته شده بود مثل تاپیک " تراوشات فلسفی ذهن شما" که در اون جملات فلسفی خودتون رو قرار میدادید. اما در اینجا قرار نیست جمله ی فلسفی از خودتون بگید بلکه قراره جملات بزرگان رو تفسیر کنید.

    چند توصیه میکنم رعایت بشه تا تاپیک نظم بهتری بگیره:

    1 - سعی کنید تاپیک مباحثه ای نباشه.

    2 - تفسیر ها نه خیلی کوتاه باشه نه خیلی بلند; برای حفظ نظم تاپیک من تفسیر های 4 الی 10 سطر رو پیشنهاد میکنم.

    3 - در تفسیر یک جمله سعی کنید, مفهوم جمله رو بازتر کنید و نوشتن تنها منظور و معنی اون کافی نیست بلکه منظور و مفهوم جمله رو گسترش بدید و اگه تونستید مثال هایی هم بزنید بد نیست.

    4 - تفسیر یه فرد ممکنه باب میل شما نباشه یا درست نباشه. پس خواهشا انتقادی و نقل قولی صورت نگیره.
    البته این مانع نیست که شما تفسیر خودتون رو از یک جمله که پیش از این مطرح شده، قرار بدهید.

    5 - در تفسیر یه جمله فلسفی میتونید برای مفهوم بیشتر یه جمله فلسفی دیگه هم مشابه اون مثال بزنید. مثلا:
    ( من جمله ای از نیچه رو میخوام تفسیر کنم, برای مفهوم و زیبایی بیشتر جمله ای از مارک فیشر هم که مشابه جمله ی نیچه باشه قرار میدم. )

    6 - لطفا هر سخنی رو به بزرگان نسبت ندید. در نقل سخنان الزامی به منبع نیست ولی اگه درخواست منبع بشه، موظفید منبع معتبری قرار بدید وگرنه پستتون نامعتبر تلقی میشه.

    امیدوارم با رعایت 6 توصیه بالا تاپیک مفیدی رو داشته باشیم.



    ممنون.

    Demon King

    Last edited by Demon King; 10-09-2014 at 09:38. دليل: پ خ شد

  2. 15 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    ترجیح میدم در ابتدای این تاپیک سخنی از مردی بیارم که به ظاهر کوچک بود، اما قلبی بزرگ داشت !!
    (نه خارجی بود، نه فیلسوف، نه خیلی مشهور و نه برنده جایزه ای خاص)

    یک جورایی هم این چند خط برام در زندگیم بیش از حد ملموس بوده. (بدون هیچ تفسیری)


    حسین پناهی:


    من زندگی را دوست دارم ولی از زندگیه دوباره می ترسم


    دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم


    قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم


    عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم


    کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم


    سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم


    من می ترسم پس هستم،این چنین می گذرد روز و روزگار من


    من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم ...

  4. 10 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    گناهکاران همیشه در دادگاه وجدان خویش مبرا هستند!

    ( ژورنال )




    همیشه برای بار های اول که کار های غیر اخلاقی و به نوعی گناه مرتکب میشویم, چنان غمباد میگیریم و از گناه پشیمان هستیم که از آن عمل حالمان به هم میخورد و این ویژگی احساس ندامت بعد از گناه مختص پاکدامن هاست چرا که گناه برای ایشان امری غیر قابل هضم است و با انجام آن, گناه اصطلاحا در گلویش گیر کرده و نمیتواند آنرا هضم کند. اما به مرور زمان پس از انجام دادن 2باره و 3 باره این کار کمی هضم آن برایش آسان تر است و گناه خود را در مقابل وجدان خویش توجیه کرده و با خود فریبی
    کار خود را مبرا از هرگونه خطا میداند. انسان های گناهکار همواره خود را پاک میدانند چه در مقابل وجدان چه در مقابل دیگران و به نوعی گناهی انجام نداده اند که بخواهند احساس ندامت و پشیمانی کنند.

    یه مثال میزنم بهتر متوجه منظور شید:

    بیماری دیابت دو نوعه: در یه نوع سلول های بدن حساسیت خود رو نسبت به انسولین از دست میدهند و در نوع دوم بدن تنها با کمبود انسولین مواجه است و قاعدتا
    نوع اول بسیار خطرناک تره. یعنی انسانی که حساسیت خویش را در برابر گناه از دست دهد امیدچندانی به نجاتش نیست.

    تفسیر پایانی من از این جمله:

    اگر در مقابل گناهت پشیمان نشدی, فاتحه ات را هم اکنون بخوان چرا که این یعنی پایان تو . . /




    ( Demon King )

    Last edited by Demon King; 05-06-2014 at 11:27. دليل: تغییر فونت

  6. 3 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    نمیدونم اجازه تفسیر و یا بهتر بگم نقد جملاتی از دیگران به این صورت که ایراد و اشکال جملات بزرگان گرفته بشه وجود داره یا نه ولی خب اگر خلاف قوانین و مسیر تاپیک بود پست پاک بشه

    جمله ای که به نظرم اومد جای تفسیر و نقد درش وجود داشت
    در دنیا برای تو به اندازه ای که سیر شوی نهاده شده است ، پس اگر با آن سیر نشدی بدان با تمام دنیا هم سیر نخواهی شد.
    از نگاه من به این جمله این برداشت میشه افرادی که دارن در خیلی از نقاط جهان از گرسنگی و سوتغذیه رنج میبرن و هزاران نفر ازشون میمیرن اینها در اصل مشکل از سیری ناپذیری خودشون هست نه کمبود
    چون بر اساس این جمله کسی در جایی برای تمام این افراد به اندازه سیرشون نهاده و اصولا نباید کسی گرسنه وجود داشته باشه پس چرا این همه گرسنه وجود داره ...

    حالا تمثیلی بودنش در مواردی بجز تعذیه و غذا هم با همین مثال میشه بهش پرداخت و در اصل بحث فرقی نداره

  8. 2 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    آخر فروم باز stealer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    esf
    پست ها
    1,111

    پيش فرض

    نمیدونم اجازه تفسیر و یا بهتر بگم نقد جملاتی از دیگران به این صورت که ایراد و اشکال جملات بزرگان گرفته بشه وجود داره یا نه ولی خب اگر خلاف قوانین و مسیر تاپیک بود پست پاک بشه

    جمله ای که به نظرم اومد جای تفسیر و نقد درش وجود داشت

    از نگاه من به این جمله این برداشت میشه افرادی که دارن در خیلی از نقاط جهان از گرسنگی و سوتغذیه رنج میبرن و هزاران نفر ازشون میمیرن اینها در اصل مشکل از سیری ناپذیری خودشون هست نه کمبود
    چون بر اساس این جمله کسی در جایی برای تمام این افراد به اندازه سیرشون نهاده و اصولا نباید کسی گرسنه وجود داشته باشه پس چرا این همه گرسنه وجود داره ...

    حالا تمثیلی بودنش در مواردی بجز تعذیه و غذا هم با همین مثال میشه بهش پرداخت و در اصل بحث فرقی نداره
    این مورد هم به خاطر زیاده خواهی های یک فرد دیگه هست که حق این طرف رو خورده!!!
    اگه هر کسی به حق خودش قانع بود دنیا دیگه شاهد این موارد نبود

  10. این کاربر از stealer بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    این مورد هم به خاطر زیاده خواهی های یک فرد دیگه هست که حق این طرف رو خورده!!!
    اگه هر کسی به حق خودش قانع بود دنیا دیگه شاهد این موارد نبود
    پس دقیقا شما هم غلط بودن این جمله رو از لحاط فلسفی تایید میکتید!!!

    این یعنی چیزی برای کسی معین نشده بلکه یک مجموعه هست که هر کس هرچقدر تونستن میتونه ازش میخوره و کسی نتونه و ضعیف باشه چیزی برای خوردن نخواهد داشت

  12. #7
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    این جمله منتسب به مارکس هست ، ولی خب اطمینان کامل نیست که خودش گفته یا کس دیگه ای ... ولی خب منافاتی با اندیشه های مارکس نداره و جمله ی خیلی عمیق و پرمعنایی هم هست ...

    هیچ کس مخالف آزادی نیست ، حداکثر مخالف آزادی دیگران است

      محتوای مخفی: تفسیر من 
    مهمترین اشاره ای که این جمله داره این هست که تمایل به آزادی یک اصل بدیهی برای هر انسانی هست ، و بهمین خاطر شاید بشه نتیجه گرفت که یک حق طبیعی برای هر انسانی هم هست.

    حتی دیکتاتور ترین افراد هم نمیتونن ادعایی در جهت مخالفت با آزادی داشته باشن ، چون دیکتاتوری خودشون با آزادی که براشون فراهم شده در انجام هر عملی که دلشون بخواد ، بوجود اومده و بقا پیدا میکنه ....

  13. 7 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #8
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    الاسلام فی الغرب و المسلمون فی الشرق

    الدین اسد آبادی سید جمال الدین اسد آبادی



    هیچ حرفی نمیشه زد، این مرد بزرگ، صــد ســال پیش
    حرفی زده که تازه الان داریم معینش رو متوجه میشیم.

    با تشکر مهران...

  15. 4 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    عشق انسان را کور و کر می کند

    مثه کفه های ترازو! هر چی علاقه ما به چیزی بیشتر بشه، به همون اندازه عقل ما کم سو تر میشه. علاقه شدید نه تنها باعث میشه خود فرد تفکر انتقادیش رو از دست بده (کور شدن) بلکه باعث میشه حرف دیگران رو هم قبول نکنه (کر شدن)! و این یعنی از بین رفتن تمام امیدها بجز خوردن سنگ معروف به سر عاشق (خوردن سر به سنگ افاقه نمیکنه!)
    این معشوق میتونه هر چیزی باشه، یک فرد، یک وسیله، یک عقیده و ...، تقریبا همه ما چنین زنجیرهای بر دست و پای عقلمون بستیم (یا بستن)و شوربختانه خیال می کنیم (مطمئن هستیم) آزاداندیش تر از ما هم وجود نداره!

    هر چه بگندد نمکش میزنند ----------------- وای به روزی که بگندد نمک
    Last edited by N I G H T P E A C E; 10-09-2014 at 01:46.

  17. 3 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #10
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Sep 2014
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    57

    پيش فرض

    انسان برای دمی زودگذر وجود دارد. درست نیست پشت میز بنشیند و درباره ی ماهیت روح جهانی فلسفه بافی کند


    گاهی اوقات درگیر موضوعی میشیم , رو به روی خودمون دو راهی میبینیم که برای انتخاب راه "نیاز" به تفکر داریم
    دقیقه ها و ساعت ها با تردیدی در انتخاب راه میگذره و در آخر چیزی که باقی میمونه سردرگمیی فراتر از لحظه ی رسیدن بر سر دو راهیه!
    به نظرم گاهی فکر کردن لازم نیست
    باید انتخاب کرد.
    شاید در وهله ی اول این جمله ی سورن کیرکه گور خطاب به هیوم باشه ولی در بطن سخن , زندگی خیلی از ماها رو شامل میشه
    متاسفانه نسل امروز به طرز شدیدی گرفتار تفکر بیش از حد شده!
    تفکری که منجر به پوچی میشه و منظورم از این پوچی نهیلیسم هم سو با افراد داخل کتاب کافکا و سارتره (و کتاب هر نویسنده تصویری از خود اوست هرچند مخالف عقیده ی او باشه )
    آیا واقعا لازمه آدم به همه چیز فکر کنه؟!
    جهان از کجا به وجود آمده؟ خدا را که آفرید؟! خدا چیست؟! انسان کیست؟!
    به نظرم فکر کردن به موضوعات فراتر از درک ذهن ضعیف بنده, امکان زندگی کردن رو از من سلب میکنه. اتفاقی که وضوح در زندگی بسیاری از فلاسفه ی غرب و خودمون و اطرافیان خودمون رخ داده
    زندگی داستانی است پرشور و غوغا, اما بی معنا , که ابلهی روایت کرده است...؟!

  19. این کاربر از paiinful بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •