خانواده در غرب ، همانند دهه های گذشته ، جایگاه مستحکم و سابق خود را ندارد و این، حتی نگرانی اندیشمندان غربی را هم برانگیخته است.
زندگی مشترک یک رئیس جمهور با کسی جز همسرش ، چیزی است که در دهه های نه چندان دور ، کسی در غرب تصورش را هم نمی کرد ولی اینک رئیس جمهور فرانسه به جای همسر ، با شریک جنسی اش زندگی می کند که البته اخیراً کاشف به عمل آمد که به او نیز خیانت کرده و با یک هنرپیشه رابطه داشته است!
اما نکته ای که به ما مربوط می شود چیست؟
گیریم که در فرانسه و آلمان و اسپانیا و آمریکا و ... خانواده ها مضمحل شده اند و فرض کنیم که آن جوامع غرق در منجلاب فساد و تباهی اند ؛
آیا استناد به این که آنها مشکل دارند و اغراق در این خصوص ، می تواند نافی مشکلات بسیار بزرگ خود ما باشد؟
به عنوان مثال، طلاق یکی از شاخصه هایی است که می توان با استناد به آن، وضعیت کلی خانواده در کشورها را سنجید.
به همین منظور ، سه کشور اصلی اروپا که به تروئیکای اروپا معروف هستند را در نظر می گیریم. فرانسه، حدود 66 میلیون نفر جمعیت دارد و در سال گذشته ، حدود 133 هزار طلاق در آن به ثبت رسید.
در آلمان 82 میلیونی، حدود 190 هزار طلاق به وقوع پیوسته است. انگلیس 60 میلیونی هم 144 هزار طلاق در سال دارد و ... . قطعاً این ها ، آمارهای بالایی هستند و وضعیت نیز "تکان دهنده" است اما بد نیست بدانید که در ایران خودمان هم آمار ، کما بیش با این کشورها -با اندکی بالا و پایین- مشابه و "تکان دهنده" است به گونه ای که در ایران 77 میلیونی ، سال گذشته 150هزار و 324 طلاق به وقوع پیوسته است.
همان طور که می بینید ، به نسبت جمعیت ، ایران و سه کشور اصلی اروپا تفاوت چندان معنی داری در میزان طلاق با یکدیگر ندارند و خانواده های ایرانی ، همانند خانواده های اروپایی در معرض فروپاشی اند.
به نظر شما نظام خانواده دیگر کارایی خودش را از دست داده و باید برای آن به فکر یک جایگزین بود؟
اگر اصلاحاتی قرار است انجام شود چه اصلاحاتی و چگونه؟
منتظر نظرات قابل اجرا و حساب شده دوستان هستم.