تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 10 از 10

نام تاپيک: مشهورترین جنگ های تاریخ ایران و جهان

  1. #1
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 مشهورترین جنگ های تاریخ ایران و جهان

    با سلام به دوستان عزیزم در انجمن اسانی.

    در طول تاریخ جنگ هایی بوده که بسیار مشهور میباشند مانند جنگ جهانی اول و دوم, جنگ چالدران, جنگ قادسیه, جنگ خندق و ...

    این تاپیک محل قرار دادن و خلاصه و توضیح در باره ی این نوع جنگ هاست. موضوعات جنگ ها در 4 مبحث:

    1 - جنگ های ایران

    2 - جنگ های اسلام

    3 - جنگ های جهانی و بین قاره ای

    4 - جنگ های اروپایی

    5 - جنگ های اسیا

    دوستان دقت کنند وقتی میخواهند در مورد جنگی توضیح دهند باید حتما ذکر کنند که : جنگ مربوط به کدام یک از مباحث بالاست.

    همچنین برای شرکت در تاپیک باید قوانین زیر رعایت شود:

    الف) مطالب دارای منبع معتبر تاریخی باشند.

    ب) از مباحث مشخص شده جنگ ها خارج نباشند.

    ج) نتیجه ی جنگ و طرفین ان حتما باید ذکر شود.

    د) در هر پست یک جنگ توضیح داده شود نه بیشتر.




    هر گونه انتقاد و پیشنهاد درباره ی موضوع و مباحث و قوانین تاپیک داشتید ذکر کنید...


    دوستان دقت کنید که به علت فشرده بودن مباحث در مورد هر جنگ توضیح خلاصه و مفید و مختصر دهید تا از شلوغ و طولانی شدن تاپیک جلوگیری شود. گرچه این مباحث هر کدام نیاز به تاپیک جداگانه دارد اما با توضیحات خلاصه این تاپیک رو پیش ببرید.

    دوستان به علت فشرده بودن مباحث این تاپیک سعی کنید مطالب رو در محتوای مخفی به شکل زیر بنویسید تا از شلوغ و طولانی شدن تاپیک جلوگیری شود:

      محتوای مخفی: موضوع تاپیک 
    جنگ های تاریخی



    با تشکر ... Demon King
    Last edited by Demon King; 07-02-2014 at 14:22. دليل: افزودن توصیه ی قرمز رنگ

  2. 16 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 جنگ های ایران

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] برای دیدن نقشه با اندازه کامل عکس رابفشارید،نقشه لشکرکشی اعراب

    ماجرای جنگ قادسیه
    در چهاردهمین سال هجری قمری برابر با ۶۳۵ میلادی یزدگرد سوم شهریار ایران، سرداری لشکر را بهرستمفرحزاد واگذاشت.رستم در این وقت نایب‌السطنه حقیقی ایران محسوب می‌گشت، مردی مدیر و با تدبیر و سرداری دلیر بود. او کاملاً از خطر عظیمی که در نتیجه حمله اعراب به کشور ایران روی آورده بود، اطلاع داشت پس فرماندهی کل نیروی لشکری را به عهده گرفت و در دفع دشمن جدید کوششی دلیرانه کرد، سپاهی بزرگ در پیرامون پایتخت حاضر شد اما خلیفه عمر دست پیش انداخت.
    در همان احوال المثنی بن حارثه الشیبانی سردار عرب بواسطهٔ زخمی که در جنگ پل برداشته بود، درگذشت. از سوی خلیفه عمر بن خطاب، سعد پسر ابی وقاص به جانب عراق مأموریت یافت و با زحمت زیاد سی هزار لشکر در سواد (عراق) گرد آورد. سعد پسر ابی وقاص در قادسیه خیمه افراشت و رستم فرحزاد از فرات عبور کرده، داخل سواد شده، مقابل لشکر عرب صف‌آرائی نمود. جنگ قادسیه که مانند نبرد ایسوس در شمار جنگ‌های قطعی دنیا بشمار می‌آید، این هنگام رخ داد. این جنگ در چهار روز متوالی دوام داشت. در آن روز به علت بیماری تب سعد پسر ابی وقاص قادر بر جنگ نبود و خالد بن عرفطه را مأمور این کار ساخت.
    در روز اول اسب‌های عرب از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند. چنین به نظر می‌آمد که فتح با لشکر ایران است، جناحین لشکر اعراب در مضیقه افتاده و روی هم‌رفته خسارت لشکر اعراب بیش از ایرانیان بود.
    در روز دوم لشکر امدادی اعراب که از شام رسیده بود، وارد میدان شد و نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت. هنگام مبارزه سه نفر از سرداران ایرانی که از آن جمله بهمن جاذویه و «بندوان» بودند، کشته شدند. ولی نتیجهٔ قطعی بدست نیامد. چند نفر از فراریان لشکر ایران به اعراب آموختند که هرگاه خواسته باشند، دفع فیلان را نمایند، بهترین تدبیر آنست که خرطوم یا چشم آنهارا هدف گیرند.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نبرد قادسیه

    در روز سوم بار دیگر فیل‌ها در خط جنگ ظاهر شدند، اعراب به همان طریق فیلان را زخمی کرده، آنها را از میدان کار زار بدر بردند. بالاخره فیل‌ها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند. دو لشکر به یکدیگر نزدیک شده تا زوال آفتاب با شمشیر و نیزه جنگیدند و فتح نصیب هیچیک از طرفین نشد. پس از جنگ رستم فرحزاد برای آسایش افراد لشکر خویش، از (نهر العتیق) به آنطرف عبور کرد. اعراب به سبب رسیدن قوای عمده‌ای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ اعراب بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود. چون اعراب خیال ایرانیان را دریافتند که شب مایل به استراحت هستند، دسته‌ای از سربازان عرب، همراه دو تن از سرداران لشکر عرب هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران شبیخون زده، عده‌ای را کشتند، و جنگ در تمام شب جریان داشت.
    در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ باد تند و سوزانی وزیدن گرفت و ریگ سوزان بر روی ایرانیان می زد چنانکه نمی‌توانستند همدیگر را ببینند. اعراب در مرز و بوم خود با اینگونه گردباد آشنا بودند و بیشتر تاب و توان داشتند. رستم فرخزاد به ناچار به زیر پای شتری به سایه پناه برد. عربی به نام هلال بن علقمه که می‌دانست بار بر شتر درم و دینار است، با ضربت شمشیر بدون اینکه بداند زیر آن بار کیست، طناب آن را برید. لنگه‌ای از بار قطع شده،روی رستم افتاد و از شدت سنگینی کمررستم بشکست.رستم با همین حال خودرا در رود انداخت و بنای شنا گذاشت. عرب نیز که گویی او را شناخته بود، پشت سر او در آب جست و او را از آب بگرفت و ضربتی به پیشانی اش زد،سرش را برید و بر سر نیزه کرد. سپس روی تخت او رفت و بانگ بر آورد که، به خدای کعبه رستم را کشتم. با کشته شدن رستم، در قلب سپاه ایران شکست افتاد، عده‌ای راه هزیمت پیش گرفتند و عده‌ای دیگر همچنان در جنگ پای می‌افشردند و تا پای مرگ ایستادند.


    منبع : وبلاگ واقعیت نبرد قادسیه - پارسیان دژ

  4. 14 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    جنگ های ایران:


    جنگ چالدران میان ایران و عثمانی چگونه آغاز شد و نتیجه آن چه بود؟


      محتوای مخفی: درباره ی جنگ چالدران 
    تاریخ - تاریخ ایرانی نوشت: در روز ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری شمسی برابر با ۱۵۱۴ میلادی میان ایران و عثمانی جنگی درگرفت که بعد‌ها به چنگ چالدران مشهور شد. جنگ چالدران که از آن با عنوان مهم‌ترین جنگ پارتیزانی تاریخ ایران یاد می‌شود، در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای ارتش نوین عثمانی و سپاهیان سنتی شمال‌غرب کشور به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخش‌هایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیاربکر، مرعش و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراطوری عثمانی پیوست.

    صفویان با حمایت قبایل پیرو خود، قزلباش‌ها توانسته بودند حکومت صفوی را در ایران پایه‌گذاری کنند و شاه اسماعیل حکومت خویش را در اوج قدرت می‌دید. در پی فشارهای عقیدتی بر علویان در امپراتوری عثمانی، صفویان با جمع‌آوری و پناه دادن به آن‌ها و به ویژه نیروهای نظامی ورزیده عثمانی موسوم به ینی‌چری، سپاهی قوی‌تر از ینی‌چری عثمانی تشکیل دادند.
    قدرت گرفتن یک دولت قدرتمند شیعه در ایران، امپراتوری تازه‌کار عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت، آنچنان که برخی می‌گویند نگرانی عثمانی‌ها از آن رو بود که پیش‌بینی می‌کردند شاه اسماعیل با ادامه روندی که طی می‌کرد، به قدرتی فرا‌تر از تیمور دست یابد و با گسترش تشیع صفوی، امپراتوری آنان را به نابودی بکشاند. اینچنین بود که عثمانی انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت‌ساز و محتوم را در خود دید و به سوی ایران لشگر کشید.
    اما در جریان شکل‌گیری این نبرد سرنوشت‌ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که به تسریع تهاجم عثمانی به خاک ایران انجامید. در‌‌ همان سال‌ها بود که پس از مرگ سلطان بایزید، پسر عموی سلطان سلیم عثمانی بنام بایزید دوم ادعای خلافت کرد اما چون قدرتی نداشت برای کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسماعیل صفوی پناهنده و در ارومیه و تبریز ساکن شد. شاه اسماعیل با پناه دادن به پسر عموی مدعی و رقیب سلطان سلیم اول، درخواست سلیم برای استرداد بایزید دوم را خلاف جوانمردی اعلام کرد.
    سلطان سلیم که آن زمان یکی از مقتدر‌ترین و فاتح‌ترین سلاطین آل عثمانی به شمار می‌آمد پناهنده شدن پسر عموی خود به ایران و عدم قبول درخواست استرداد وی از سوی شاه اسماعیل را بهانه کرد و پس از آنکه شاه اسماعیل با پادشاه مجارستان و مصر متحد شد و قصد حمله به عثمانی را در سر پروراند، به فکر مقابله با او افتاد.
    همزمان با این تحولات شاه‌قلی خلیفه شاه اسماعیل و رئیس ایل تکلو در آسیای صغیر بیش از پانزده‌هزار تن از اهالی سنی آنجا را قتل‌عام و اموال آن‌ها را غارت کرد. محمدخان استاجلو حاکم دیار بکر از دیگر خلیفه‌های شاه اسماعیل نیز با فرستادن نامه تهدیدآمیز و یک قبضه شمشیر و یک دست لباس زنانه سلطان سلیم را ترغیب به جنگ کرد. وی در این نامه نوشته بود اگر به جنگ می‌آیی شمشیر بر کمر بند وگرنه ملبس به لباس زنانه شو و بعد از این مردی بر زبان جاری نساز.
    نورعلی خلیفه حاکم ارزنجان و رئیس و افراد سلسله ذوالقدر در آناتولی نیز از مریدان شیخ اسماعیل بودند. بدین ترتیب اگر سلطان سلیم دیر می‌جنبید قطعاً بساط حکومت عثمانی بزودی برچیده می‌شد. اما سلطان بزرگ عثمانی کلیه صفویان آناتولی را شناسایی کرده، سپس به سر آن‌ها تاخته بیش از چهل هزار تن از آنان را به هلاکت رساند و آنهایی که گناه‌شان ثابت نشده بود را داغ می‌کند تا قابل شناسایی باشند. بعد از آن سلطان سلیم عازم تبریز پایتخت صفویه شد.
    سلطان سلیم با سپاهی که تعداد آن را در حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده‌اند راهی ایران شد تا اینکه در اول رجب ۹۲۰ قمری (مرداد ۸۹۳) به دشت چالدران در شمال غربی خوی رسید و در آنجا اردو زد. موقعیت سوق‌الجیشی منطقه چالدران و عدم رویارویی با متجاوزان در دشت باز از مزیت سپاه ایرانیان بود. خبر ورود سلطان سلیم به ایران، در همدان به گوش شاه اسماعیل رسید، او که از این عمل ناجوانمردانه سلطان سلیم خشمگین شده بود به سرعت خود را به تبریز رساند و از عشایر منطقه تبریز - ارومیه کمک خواست، تجهیزات نظامی قوای ایران در این جنگ عبارت از ده‌هزار کلاه خود و زره آهنی و ۷۵۰ عدد خفتان - ۱۵ هزار شمشیر و ۳۲ هزار عدد نیزه و ۷۰۰۰ تبرزین و ۵۰۰ تفنگ بودند.
    پیش از آغاز نبرد، شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتژی نبرد تشکیل جلسه دادند. نورعلی خلیفه و محمدخان استاجلو به دلیل آشنایی قبلی که از روش‌های جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه داشتند پیشنهاد کردند که قبل از آنکه دشمن موفق به تکمیل آرایش دفاعی خود شود حمله را از پشت به آن‌ها آغاز کنند. این نظر کاملاً منطقی با مخالفت شاه اسماعیل و دورمیش‌خان استاجلو مواجه شد که البته نتیجه آن شکستی سخت و تلخ بود.
    شاه اسماعیل به عثمانیان فرصت داد تا آرایش دفاعی خود را کامل کنند. دوازده هزار ینی‌چری مسلح به شمخال در پشت زنجیره‌ای از توپ‌ها قرار گرفتند. مانعی که به صورت سدی نفوذناپذیر در مقابل سپاه ایران که بیشتر سواره نظام بودند قرار گرفت. با شروع جنگ جناح راست سپاه ایران جناح چپ عثمانیان را در هم کوبید و فرمانده آن‌ها حسن پاشا نیز کشته شد. صلابت نخستین یورش سپاه ایران به حدی بود که سلطان سلیم لحظاتی پس از شروع درگیری به گمان اینکه کارش با شکستی برق‌آسا به اتمام رسیده در پی گریز از معرکه بود. کثرت سپاه عثمانیان و محدودیت فضای نبرد به حدی بود که سپاهیان سلطان سلیم برای رویارویی با ایرانیان پشت نیروهای خود مدت‌ها به انتظار می‌ایستادند.
    در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانه‌ای زده و باعث کشتار زیاد و عقب‌نشینی قشون عثمانی شدند و عشایر منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند، دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر دانسته شده که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ عبیدالله‌خان ازبک جلوگیری کنند. دو هزار سرباز قزلباش در مقابل ستون ۲۵ هزار نفری قوای ینی‌چری مدت ۱۲ روز مقاومت کردند اما با شروع به کار توپ‌ها نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانیان تغییر کرد. با به کارافتادن توپ‌ها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانی‌ها تغییر کرد. استفاده از توپخانه برای ایرانیان مصیبت‌بار بود. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به وطن تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند.
    با ادامه حملات توپخانه عثمانی ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته رفته از کشته‌ها، پشته‌ها ایجاد می‌شد. سلطان سلیم فریاد می‌کشید هر چه عجم بکشید، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمدحسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان که می‌دانست با قتل و یا دستگیر شدن شاه اسماعیل، ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، بنابراین قرآن بدست به پیش شاه اسماعیل رفت و فریاد زد که «ای پادشاه شیعیان تو را به این قرآن سوگند می‌دهیم تا دست از جنگ برداری و بروی، چون صلاح مملکت در این است.» شاه اسماعیل نیز که به‌رغم اصرار سالاران و عالمان همراه پس از خود دو فرمانده را به جانشینی‌اش انتخاب کرده و عازم جنگ شده بود در میدان نبرد با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری و با فداکاری چند قزلباش به همراه ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم از معرکه به در برد. تلفات طرفین در جنگ چالدران اینگونه بود که ۲۷۶۵۴ هزار تن از ایران و ۴ هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند.
    سلطان سلیم پس از عقب‌نشینی سپاه صفوی که به بهای کشته شدن بیش از چهارهزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن به دست آمد به دلیل ترس از وجود تله به تعقیب سپاه ایران نپرداخت و تنها چند روز بعد به تبریز وارد شد. سپاه عثمانی شهر تبریز را تصرف کرد اما چندی بعد به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد.
    نخستین نتیجه جنگ چالدران جدا شدن مناطق کردستان باختری شامل کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی از ایران بود. مناطق دیگری شامل آذربایجان و تمام کردستان تا همدان نیز در جریان این جنگ از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد اما چند سال بعد شاه‌عباس صفوی توانست بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس بگیرد.


    منابع:


    نگاهی به تاریخ ایران بعد از اسلام، فریدون اسلام‌نیا، انتشارات سمت


    تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، عباسقلی غفاری‌فرد

  6. 13 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض جنگ های بین قاره ای

    جنگ دریایی بین انگلیس و اسپانیا:
    درباره ی جنگ
    درباره ی جنگ]جزئیات جنگ انگلیس و اسپانیا]در قرن چهردهم میلادی پس از آنکه اسپانیا کاملا از تسلط اعراب خارج شد، این کشور به تدریج با کمک نیروی دریایی خود مبدل به قدرتی فرامرزی گردید. اسپانیا در قرن پانزدهم میلادی با شناخت قاره آمریکا و تصرف تدریجی آن در قرن شانزدهم میلادی مبدل به قدرت اول تجاری و دریایی دنیا شد. اسپانیا به جای آنکه خود را مشغول نبردهای بی سرانجام اروپایی کند دست به اکتشافات دریایی بزرگ زد و دریانوردانش تا انتهای اقیانوس های اطلس و آرام رفتند.
    به تدریج از اوایل قرن شانزدهم مزاحمانی بر سر راه اسپانیا پیدا شدند که بزرگ ترینشان نیروی دریایی انگلیس بود. انگلیسی ها به طور دائم و فزاینده به داخل متصرفات اسپانیا رفت و آمد می کردند و این برای اسپانیا تحمل پذیر نبود.
    مضافا آنکه دزدان دریایی انگلیس مرتبا به کشتی های حامل طلای اسپانیا حمله کرده و آنها را غارت می کردند. با روی کار آمدن الیزابت اول، ملکه انگلیس، این مزاحمت ها شدت گرفت. انگلستان در زمان او مجهز به ناوگان قوی دریایی شد و برای کشتی های خود به جای 2 تا 4 توپ، 8 تا 16 توپ را در نظر گرفت.


    بسیج دریایی اسپانیا

    اسپانیا چاره کار را در تدارک ناوگان عظیمی برای نابودسازی نیروی دریایی انگلیس و حمله به خاک این کشور دید. از نظر پادشاه اسپانیا این کار بسیار ساده جلوه می کرد. در 1588 م. آرمادای بزرگ (این نامی بود که اسپانیایی ها به ناوگان مسلح خود داده بودند) به حرکت درآمد. نیروری عظیم ناوگان متشکل از 130 کشتی جنگی بزرگ با 20 هزار سرباز بود. برنامه اسپانیا پیشروی کشتی ها دهانه رود تایمز بود و پس از آن باید سربازان زیر آتش توپخانه دریایی در ساحل پیاده شده و حرکت به سمت لندن را ادامه می دادند.
    کشتی های اسپانیایی بدون برخورد به مانعی تا دریای مانش در جنوب انگلیس پیش آمدند اما درست در جایی که در بدترین وضعیت قرار داشتند مورد حمله کشتی های بریتانیا قرار گرفتند. نبردی سخت بین کشتی های دو طرف در گرفت. انگلیس ها با استفاده از شناختی که از منطقه مذکور و بادهای آن داشتند به سرعت مانوری انجام دادند و از کناره های خلیج آتش سنگین خود را به روی کشتی های اسپانیایی گشودند. اسپانیایی های غافلگیر شده تمام سعی خود را برای خارج شدن از تنگه کم عرض دریای مانش کردند اما نتیجه ای نگرفتند. کشتی های سریع السیر انگلیسی اگرچه کوچک بودند اما به دلیل تعداد توپ های زیاد، کشتی های عظیم الجثه اسپانیایی را درهم می کوبیدند.
    بخش اعظم کشتی های اسپانیایی مملو از سرباز بودند. آنها گمان نمی کردند که ناگهان از پهلوی یک کشتی کوچک انگلیسی 30 عراده توپ به بیرون آید!
    نبرد دریایی آرمادا دو هفته به طول انجامید و طی آن ده ها کشتی اسپانیا با هزاران سرباز به کلی نابود شدند. باقی مانده کشتی های مذکور با دور زدن انگلستان سعی کردند به اسپانیا بازگردند اما این بار توفان به آنها مهلت نداد و با کوبیدن آنها به صخره ها، بخش بزرگی از کشتی ها را غرق کرد. گفته می شود کمتر از یک پنجم ناوگان عظیم اسپانیا به کشور خود سالم بازگشتند.


    نتیجه نبرد

    1588م. را به خاطر بسپارید. در این سال تکلیف 400 سال تاریخ معاصر دریاها مشخص شد. نیروی دریایی پر قدرت و ثروتمند اسپانیا مقهور نیروی دریایی کشور درجه دوی اروپایی، انگلیس شد. این مسئله اهمیت بسیاری داشت چرا که اسپانیا در درجه اول قدرت دریایی بود و اکنون با کاهش نیروی دریایی باید زوال را می پیمود کما اینکه مستعمرات زیادی را در قرون بعد (به دلیل ضعف نیروی دریایی) از دست داد.
    اما نکته مهم نیز قدرت پیدا کردن انگلیس بود. انگلیس تا اواخر قرن شانزدهم نه قدرت زمینی دولت های شرق و مرکز اروپا را داشت و نه ثروت اسپانیا و پرتغال را، اما از این تاریخ به بعد ناگهان انگلیس را کشوری متفاوت مشاهده می کنیم. به طوری که در قرون هفدهم و هجدهم این کشور در آمریکای شمالی، هند و اقیانوسیه حضوری قوی دارد و تا 1945م. یعنی زمان پایان جنگ جهانی این سیادت را حفظ می کند. تنها پس از پایان جنگ عالمگیر دوم بود که انگلستان پی برد که دیگر نیروی دریایی این کشور به دلیل نبردهای طولانی با نیروی دریایی آلمان و ژاپن همچنین ضربات خرد کننده زیر دریایی های آلمانی توان ادامه حیات را ندارد تا آنجا که در 1970م. این کشور رسما کلیه نبرد ناوها و ناوهای بزرگ هواپیما بر خود را کنار گذاشت و نیروهایش را از دریاهای بزرگی مانند خلیج فارس و دریای عمان عقب راند و ادامه کار را به ارتش آمریکا سپرد. یقینا اگر انگلیس در نبرد با آرمادای بزرگ شکست می خورد نه تنها نیروی دریایی این کشور دیگر کمر راست نمی کرد بلکه 20 هزار تفنگدار اسپانیایی مستقر در کشتی در پناه قدرت آتش کشتی های این کشور، لندن را مورد تهدید جدی قرار می دادند.

    منبع:کتاب 100 جنگ بزرگ تاریخ ... علی غفوری
    Last edited by Demon King; 09-01-2014 at 10:16.

  8. 9 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض جنگ های ایران

    نبرد کوروش کبیر و پادشاه بابل:

      محتوای مخفی: . 
    در حالی که هارپاگ ، فرمانده ی سپاه پارسی ، آسیای صغیر و جزایر یونانی نشین غرب ایران را ـ در پی فتح لیدیه ـ مطیع پادشاه پارس می کرد ، کوروش با احساس خط از ناحیه ی آسیای مرکزی ، به سوی مشرق رفت تا با مردمان آن دیار که پیش از این از پادشاه ماد تبعیت می کردند و با سقوط ماد ، بر وی شوریده بودند ، نبرد کند . برخوردهایی که بین سالهای 545 تا 539 ق . م میان کوروش و قبایل این منطقه رخ داد ، مبهم و اندک گزارش شده است . سکوت هرودوت درباره ی برخوردهای کوروش در این منطقه ، بر ابهام موجود افزوده است . پادشاه پارسی ، در این شش سال سرزمین های کرانه ی دریای خزر تا هند را تابع ایران کرد . در این نبردها ، شهز بلخ ( باکتریا ) فتح شد و فرمانروایان مرو ( مرگیانا ) و سمرقند ( سغدیانا ) خراجگزار ایران شدند . کوروش تا کناره ی رودخانه ی سیردریا ( یاکسارتس ) پیش رفت و استحکاماتی در آنجا بنا کرد که تا زمان اسکندر باقی ماند . وی اقوام سکاها را مطیع کرد و جنوب شرقی فلات ایران ، ناحیه ی سیستان و مکران را تصرف کرد . به این ترتیب مرزهای ایران در غرب به دریای مدیترانه و در شرق به حدود هند رسید و بزرگترین امپراتوری جهان باستان متولد شد ...


    با فتح نواحی شرقی و شمال غربی ، تنها رقیب باقی مانده ، پادشاهی کهن بابل بود . بابل پس از سقوط آشور و در سایه ی آرامشی که در منطقه ی بین النهرین حاکم شده بود ، با شکوه باستانی اش رخ می نمود . رونق دوباره ی شهر ، استحکامی شکست ناپذیر را در دل مردمان و حاکمانش تداعی میکرد . نبونید ، پادشاه بابل تمام وقت خود را صرف گردآوری تندیس خدایان باستانی و بازسازی معابد آنها میکرد ، هزینه ی این کارها با وضع مالیات های سنگین تأمین میشد . بی اعتنایی نبونید به مَردوک ، خدای بابلی ( شاه خدایان ) و ارج نهادن خدایان شهرهای دیگر باعث رنجش مردمان بابل از او شد . او مجسمه ی خدای اور را به بال آورد و ستود . این رنجش را میتوان در گزارش حکاکی شده بر استوانه ی کوروش که پس از فتح بابل نگاشته شده مشاهده کرد ، در این متن ، نبونید ، پادشاهی بی دین معرفی شده که مردوک ، شاه خدایان را به فراموشی سپرد . نبونید ، مقارن قدرت یابی کوروش در ایران ، زمام امور بابل را به پسرش بَاشَصَر ( بالتازار ) سپرد و خود به مدت هفت سال ، پایتخت را ترک کرد ، اما یک سال پیش از سقوط بابل ، خطر پارسیان را دریافته بود . در سالنامه ی بابلی ـ که یکی از مهمترین منابع تاریخی این دوران است ـ به تدابیری اشاره شده که نبونید برای محافظت از مجسمه ی خدایان در برابر هجوم پارسیان به کار بسته بود .

    فتح بابل برای پارسیان کار دشواری نبود ، نارضایتی مردم از پادشاه موجب شده بود که پارسیان حامیان فراوانی در شهر بیابند . مطابق گزارش سالنامه ی بابلی و استوانه ی کوروش ، پادشاه پارس با اشاره و راهنمایی مردوک ( شاه خدایان ) به بابل آمده بود تا مردم را از دست پادشاه ظالم برهاند . گزارش مورخان یونانی درباره ی رغبت بابلیان به سقوط حکومت نبونید و استقبال از فاتح پارسی ، با گزارشهای بابلی هماهنگی دارد .

    با حرکت کوروش به سمت بابل ، گُبریاس ، حاکم بابلیِ میان رود زاب و دیاله ( احتمالاً سرزمینی به نام گوتیوم ) با سربازانی تازه نفس ، به پادشاه هخامنشی پیوست و بر نیروی سپاه ایران افزود . به رغم آنکه بابلیان و یهودیان از فتح آسان بابل به وسیله ی « نجات بخش » خبر می دهند ، اما پیگیری حوادث ، نشان میدهد که فتح سرزمینهای تحت حاکمیت پادشاه بابل از یک سال پیش از از سقوط بابل آغاز شده بود و فتح نهایی بابل با حرکت کوروش به یاری گبریاس رقم خورد . کوروش با سپاهیانش ابتدا در نبرو سختی به نام اُپیس ، سپاه بابل به فرماندهی بلشصر را شکست داد . نبونید و پسرش پس از دادن تلفات بسیار ، عقب نشینی کردند . پس از نبرد اُپیس ، ابتدا شهر سیپار فتح شد و سپس در نبردی کوچک بیرون دروازه های بابل ، پیروزی دیگری نصیب کوروش شد . در پی این شکست نبونید و پسرش به داخل برج و باروی شهر فرار کردند تا در آنجا از خود دفاع کنند . کوروش هم با سپاهش در پی تعقیب آنها ، شهر را محاصره کرد .

    دیوارهای مستحکم بابل ، روزنی را برای ورود باقی نمی گذاشت و تنها مجرای موجود ، مسیر آب فرات ( یا یکی از شعبه های آن ) بود که از داخل شهر می گذشت و البته به دقت هم کنترل میشد . شهروندان بابلی به دو گروه اصلی تقسیم می شدند : یهودیان که از سالها پیش ( در دوران بخت النصر ) به اسیری از فلسطین به آن شهر آمده بودند و روزگار سختی را زید سلطه ی فرمانروایان بابلی سپری کرده بودند و طبق باورهای دینی خود و بر اساس پیشگویی های تورات ، در انتظار یک منجی بودند تا آنان را از وضعیتی که در آن بودند برهاند و به فلسطین بازگرداند . گروه دوم بابلیانی بودند که ـ همانطور که اشاره شد ـ از سیاست های نبونید سخت رنجیده بودند . این دو گروه انگیزه ی کافی برای خیانت به پادشاه خود و استقبال از فاتح شهرشان داشتند . همین انگیزه باعث شد که در سقوط بابل با پارسیان همکاری کنند . مطابق گزارش مفصل هرودوت ، سپاه کوروش توانست مسیر رود فرات را ـ که در فصل کم آبی بود ـ عوض کند و از مجرای رود وارد شهر شود . ابتدا بخش کوچکی از سپاه به فرماندهی گبریاس وارد شهر شد و با غافلگیر کردن سپاهیان بابلی ، قلعه ها و مراکز شهر را تصرف کرد و به این ترتیب بابل در آخرین روزهای سال 539 ق . م با کمترین درگیری فتح شد . نبونید خود را تسلیم کرد ولی پسرش که حاضر به اطاعت از کوروش نبود ، در درگیری با پارسیان کشته شد .

    کوروش با شکوه فراوان وارد شهر شد و مانند نبردهای دیگرش ، با مردم مغلوب ، رفتاری نیکو داشت . شاید همدلی بابلیان در این فتح او را بیش از دیگر جنگهایش تحت تأثیر قرار داد ، زیرا پس از ورود به شهر ، به معبد بزرگ بابل رفت و در آنجا ـ مطابق رسم بابلی ها ـ تاج گزاری کرد . فاتح با نبونید جوانمردانه رفتار کرد و هنگامی که وی در سال 538 ق . م ( یک سال پس از فتح بابل ) درگذشت ، کوروش در بابل عزای ملی اعلام کرد و خود نیز در آن شرکت کرد .


    منبع : وبلاگ ایران باستان


  10. 9 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 جنگ های ایران

    جنگ پلاته:

      محتوای مخفی: جزئیات جنگ 
    مردونیه (درگذشته ۴۷۹ پیش از میلاد) که یونانیان او را به نام مردونیوس می‌شناسند، داماد داریوش بزرگ و از فرماندهان سپاه ایران در نبردهای ایران و یونان در اوایل سدهٔ پنجم پیش از میلاد بود.

    سال‌های آغازین


    پدر مردونیه، گبریاس(گَوبَروَ)، داریوش را در بازپسگیری تاج و تخت از گئومات یاری داد. داریوش خواهر خود را به همسری گبریاس درآورد و خود با دختر او ازدواج کرد. مردونیه نیز با دختر داریوش بنام آرتوزسترا ازدواج کرد و داماد او شد.

    مردونیه در زمان داریوش


    داریوش بزرگ در۴۹۳ پیش از میلاد، مردونیه را برای آرام ساختن شورش و جانشینی ساتراپ آرتافرن به ایونیه (ایونیا) فرستاد. مردونیه شورش را فرونشاند.پس از آن ناوگان مردونیه که مشتمل بر ۳۰۰ کشتی بود از داردانل (هلس پونت) گذشت و ارتشی ۲۰ هزار نفری در آنجا به او ملحق شد. او به جزیرهٔ یونانی تاسوس که دارای معادن مهمی بود، حمله کرد و آنجا را خراج‌گذار ایران ساخت.
    هرودوت، تاریخ نویس یونانی این نبرد را لشگرکشی‌ای برنامه‌ریزی‌شده علیه ارتریا و آتن تفسیر نمود. اما ناوگان مردونیه در راه بازگشت به آسیا در دماغهٔ آتوس دچار گردبادی سخت شد که منجر به غرق بسیاری از کشتی‌ها گردید و همین امر سبب شد تا پس از بازگشت از فرماندهی عزل شود.
    مردونیه در زمان خشایارشا


    در زمان داریوش بزرگ نبرد ماراتن بین ایران و یونان درگرفت که به شکست ایران انجامید. پس از مرگ داریوش و برتخت نشستن خشایارشا، اطرافیان او از جمله مردونیه که این شکست را مایهٔ سرشکستگی ایران می‌دانستند، از خشایارشا خواستند تا برای گرفتن انتقام به یونان حمله کند. بدین ترتیب نبرد ترموپیل در اوت ۴۸۰ پیش از میلاد آغاز شد.
    با شکست هخامنشیان در جنگ سالامیس، مردونیه خشایارشا را ترغیب کرد تا به ایران بازگردد و خود با ارتشی سیصد هزار نفری تا تصرف کامل یونان در آنجا باقی بماند. در این زمان آتن در تصرف ایران بود. مردونیه به یونانیان پیشنهاد نمود که اگر قرارداد متارکهٔ جنگ را امضا نمایند و تبعیت ایران را بپذیرند، آتن را به آنان بازگردانده و در بازسازی آن سهیم شود. اما یونانیان این پیشنهاد را نپذیرفتند و آمادهٔ نبردی دیگر شدند. در ۴۷۹ پیش از میلاد، مردونیه در محلی به نام پلاته، در برابر صف‌آرایی صدهزار یونانی قرار گرفت. جنگ پلاته بین دو سپاه آغاز شد ولی مردونیه در آغاز نبرد مورد اصابت تیری قرار گرفت و کشته‌شد. مرگ او موجب سردرگمی در سپاه ایران گردید و ایرانیان که اینک فرماندهٔ خود را از دست داده بودند، با وجود تعدد نفرات از یونانیان شکست خوردند.

    منابع :
    هرودوت. تواریخ. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶


  12. 7 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 جنگ های ایران

    جنگ ماراتن

    . «ماراتن»: Marathon در اصل نام دهکده اى است در یونان و در آن محل بود که یونانیها بر ایرانیان فاتح آمدند، در ۴۹۰ قبل از میلاد نخستین کسى که خبر این فتح را از آن دهکده به آتن برد قهرمان شناخته شد و هم اکنون به یاد او و آن واقعه است که دو ماراتن از بازیهاى اساسى المپیک است و آن وقت کدامیک از ما مى دانیم که «آریابرزن» که بود و در تنگ تکاب فارس یا نمى دانم در کجاى دیگر مى توانست باشد. در مقابل اسکندر و سربازانش چه رشادتها کرد و چه جانبازیها.
    با این مقدمه کوتاه، اکنون به علل و تشریح این نبرد مى پردازیم که به باور مورخان غربى اولین نبرد سرنوشت ساز تاریخ بشر است.
    ۱ـ علل جنگ و استعداد دو طرف متخاصم
    الف ـ علل جنگ :
    آتش زدن سارد(
    ۱) به دست یونانیها موجب شد که به امر داریوش بزرگ، ارتش ایران براى سرکوب شورشیان به محل اعزام شود. پس از فرونشاندن شورش، نیروهاى ایران به فرماندهى «مردونیه» براى دفع بقیه شورش آسیاى صغیر به حرکت درآیند. در این لشکرکشى مردونیه توانست سلطه ایران را براى بار دوم در «تراکیه» (۲)فراهم سازد و سپس براى ارضاى خاطر یونانیها با تأسیس حکومت ملى در مناطق تسخیر شده موافقت نموده و در نتیجه پادشاه مقدونیه را وادار ساخت که مانند گذشته از ایران اطاعت نماید. مردونیه پس از این اقدامات احضار شد و ادامه برنامه جنگى وى برحسب دستور داریوش به «داتیس» و «آرتافرن» Artafren محول گردید. داتیس با ششصد کشتى* که در اختیار داشت از راه دریا به سوى آتن روانه گردید. نیروهاى ایران در این پیشروى با پیاده شدن در «اریتره»(۳) با سپاه «اریتره» که از مهمترین مردان جنگى یونان بودند، جنگیدند و پس از سه روز آنان را از پاى درآوردند، سپس اهالى این شهر را به علت شرکت در طغیان یونانیهاى آسیا و حمله به شهر سارد و تخریب معبد آن سرکوب نمودند و عده زیادى از آنان را اسیر کردند و به شوش فرستادند. ناوگان دریایى ایران سپس به طرف شبه جزیره «آتیک»(۴) که آتن مرکز آن بود به حرکت درآمدند. در تمامى این مراحل «هیپ پیاس» Hippias فرمانرواى مخلوع آتن همراه سپاهیان ایران بود و براى اینکه مجدداً به حکومت آتن انتخاب شود موجبات ادامه جنگ با یونان را فراهم ساخت. همچنان که براى شروع جنگ اصلى ایران و یونان نیز سپاهیان ایران را به سوى دشت ماراتن براى جنگ راهنمایى نمود.
    ب ـ استعداد دو طرف متخاصم :
    بنا به نوشته «کرنلیوس» (
    ۵) عده پیاده نظام ایران در این جنگ ۲۰۰/۰۰۰نفر بوده که بر این عده، تعداد ۱۰/۰۰۰نفر سواره نظام نیز اضافه شده است. مورخ دیگرى به نام «یوستینوس» (۶) تعداد کل نیروهاى ایران را در این جنگ ۶۰۰/۰۰۰نفر ذکر نموده است. «ادواردمایر» متخصص تاریخ عهد قدیم، سپاهیان ایران را مجموعاً از پیاده وسواره ۲۰/۰۰۰نفر بیان نموده است . سلاح ایرانیان در این جنگ تیر و کمان و سپر بود، به استثناى سپاه جاویدان که داراى اسلحه دفاعى بودند، بقیه به چنین اسلحه اى مجهز نبودند. مورخان استعداد یونانیها را در این جنگ ۱۱/۰۰۰ذکر نموده اند. (۷)۲ـ شرح عملیات Philippides:
    آتنیها زمانى از لشکرکشى ایرانیان به یونان آگاه شدند که «داتیس» به « اریتره» تک نمود. آنان توسط «فیلیپ پید» دونده مشهور و تندرو، پیامى براى اسپارتى ها فرستادند و درخواست کمک فورى نمودند و خود نیز آماده نبرد شدند. اسپارتى ها پیام فرستادند که به آنان کمک خواهند کرد، اما به علت جشن هاى مذهبى این کمک حدود دو هفته به تأخیر خواهدافتاد. تقریباً در همان موقع به آتنى ها خبر رسید که ایرانیان در حدود
    ۴۰کیلومترى ماراتن در حال پیاده شدن به ساحل هستند. آتنى ها با حدود ۹۰۰۰ نفر (هپلیت: (Hoplites پیاده نظام سنگین اسلحه و تعداد کمى نیروهاى سبک اسلحه به بلندیهاى مشرف به دریا پیشروى نمودند و پیاده شدن نیروهاى ایران را نظاره کردند. آنان مى توانستنداز همین محل پیشروى نیروهاى ایران را از معبر باریکى که به آتن ختم مى شود، سد نمایند. بزودى تعداد کمى از نیروهاى شهر پلاته به آنها پیوستند. فرماندهى آتنى ها را در این نبرد «کالى ماک» به عهده داشت و ده سردار دیگر آتنى تحت فرماندهى او بودند که محتشم ترین و با تجربه ترین آنها «میلیتار» (۸) بود. ظاهراً ایرانیان فهمیدند که بسیارى از آتنى ها از ترس شکست و انهدام شهرشان آماده تسلیم هستند. ایرانیان بدین منظور در خلیج ماراتن پیاده شده بودند که آتنى ها را از شهرشان به این سمت بکشانند. پس از پیاده شدن بخشى از نیروهاى ایران، «آرتا فرن» با نیمى از سپاه ایران سوار بر کشتى شده و به سمت «آتیک » و آتن حرکت نمودند در حالى که «داتیس» و بقیه سپاه ایران (احتمالاً ۲۰۰۰۰ نفر) در ساحل توقف نمودند تا آتنى ها را از هر گونه حرکتى بازدارند. «میلیتار» طرح جنگى ایرانیان را حدس زد و اصرار نمود که بلافاصله به نیروهاى ایران تک شود. پس از تشکیل یک شوراى جنگى پرشور «کالى ماک» به پشتیبانى از طرح جسورانه «میلیتار» رأى داد و فرماندهى فرد را به او تفویض نمود. بلافاصله نیروهاى آتنى و اهالى پلاته از ارتفاعات فرود آمدند و درفاصله هشت استاد (راست و برابر ۱۴۷۲ متر) و به روایتى یک مایل از سپاه ایران آرایش رزمى گرفتند. در این آرایش تاکتیکى، آتنى ها در جناح راست و اهالى پلاته در جناح چپ مستقر گردیدند… «میلیتار» جبهه یونانى ها را طورى گسترش داد که جناحین نیروهاى متکى به دو رودخانه کوچکى گردید که به دریا جریان داشتند. این کار موجب گردید که مرکز آتنى ها ضعیف (۱۲ردیف سرباز در عمق) و در مقابل سوار نظام ایران ضعیف و آسیب پذیر گردد. اما «میلیتار» جناحین نیروهایش را با عمق کانال فالانژ یعنى ۱۶ ردیف آرایش داد. نتیجه این آرایش آن بود که جناحین او قوى و به وسیله خط ضعیفى در مرکز جبهه به یکدیگر متصل مى گردیدند.
    پس از این آرایش، آتنى ها اقدام به تعرض نمودند و دوان دوان به سوى سپاهیان ایران یورش بردند. ایرانیان از این نوع شیوه کارزار که عده اى بدون ترس و محابا به سوى آنان مى دوند دچار بهت و حیرت شدند و پنداشتند که آتنى ها (یونانى ها) دیوانه شده اند. همین که سربازان آتنى مقابل ایرانیان رسیدند جنگى سخت و خونین آغاز گردید. در ابتداى عملیات ایرانیان به سهولت مرکز آرایش یونانیها را به عقب راندند، درحالى که فالانژهاى سنگین اسلحه در جناحین، جناحین نیروهاى ایران را به عقب راندند. در این مورد مورخان اختلاف عقیده دارند که آیا این عمل یونانیها برابر طرح انجام شده و یا بطور اتفاقى رخ داده است. با غلبه یونانیها در جناحین، مرکز آرایش ایران نیز به عقب آمده و به فرمان «داتیس» نیروهاى ایران به طرف ساحل عقب نشینى نمودند. یونانیها، نیروهاى ایران را تا ساحل تعقیب نمودند ولى نتوانستند از سوار شدن آنان بر کشتى جلوگیرى نمایند.»
    ۳ـ نتیجه عملیات :
    بنا به نوشته «هرودوت» ایرانیان در این نبرد متحمل
    ۶۴۰۰ نفر تلفات گردیدند و هفت کشتى خود را از دست دادند. تلفات یونانیها فقط ۱۹۲ نفر کشته بود که «کالى ماک» و تعدادى از سرداران یونانى از جمله آنان بودند. اکنون «میلیتار» به سرعت نیروهاى خود را به سمت آتن راند. او امیدوار بود بشارت این پیروزى نیروهاى متزلزل یونانى را در آتن وادار به مقاومت نماید تا ارتش یونان فرا رسد. ازاین رو او « فیلیپ پید» دونده مشهور را براى ارسال این پیام به آتن اعزام نمود. هنگامى که ارتش یونان به آتن رسید، نیروهاى ایران در حال نزدیک شدن به ساحل براى پیاده کردن نیروها بودند. ایرانیان با مشاهده ارتش یونان دریافتند که خیلى دیر کرده اند. ازاین رو «آرتافرن» از پیاده نمودن نیروهاى ایران خوددارى نمود. سرانجام نیروهاى ایران پس از مدتى توقف در سواحل یونان با ۵۹۳ کشتى باقیمانده به آسیا مراجعت نمودند. تا نبرد ماراتن تصور مى شد که ایرانیان شکست ناپذیرند. پیروزى یونانى ها دراین جنگ الهام بخش آنان درجنگهاى آینده با ایرانیان وعقب راندن نیروى عظیم و هراس انگیز چهار میلیونى (۱۱) خشایارشا وشکست بعدى سپاهیان ایران بود.۴ـ دیدگاه مورخان درباره نبرد ماراتن :
    الف ـ نبرد ماراتن (ماراتون) یکى از قاطع ترین و سرنوشت سازترین محاربات بشر است . دراین جدال اگر سپاه عظیم وقدرتمند ایران فاتح مى شد، چه بسا که تمدن غرب هرگز گسترش وتکامل نمى یافت وبه جاى آن حکومتى مستبد ونیمه شرقى ، نظارت جهان را به عهده مى گرفت. اما یونانیها که در پیشاپیش سپاه آنان، نیروى دموکراتیک آتن به پیش مى رفت، پیروز گشت و در اثر این پیروزى توانست تمدن درخشان خود را از تباهى وفنامحفوظ دارد ومهمتر از آن اندیشه آزادى ودموکراسى را درعالم محفوظ بدارد».(
    ۱۲)
    ب ـ نى بور : Niebuhr مى گوید: «نوشته هاى یونانیها درباره نبرد ماراتن وجنگهاى دیگر ایران با یونان به شعر وافسانه گویى و داستان سرایى از تاریخ نویسى شبیه تر است. آنچه به نظر مى رسد این است که سپاه ایران در دشت ماراتن دچار شکست نشده است، بدین معنى چون «داتیس » فرمانده سپاه ایران متوجه شد که میدان عمل وباریک بودن عرض میدان نبرد مانع از کاربرد سواره نظام است ، ناچار شد که فرمان عقب نشینى صادر نماید. «هرودوت » صدور فرمان عقب نشینى را به منزله شکست سپاهیان ایران قلمداد کرده است». (
    ۱۳)
    پ ـ ناپلئون که وقایع نبردهاى ایران را به استناد نوشته هاى هرودوت و سایر منابع یونانى مطالعه نموده است ، در یادداشت هاى خود چنین مى نویسد: در باب فتوحاتى که یونانیها به خود نسبت مى دهند وشکست هایى که براى ایرانیان قائلند ، نباید فراموش کرد که این گفته ها تماماً از یونانى ها است و گزاف گویى و لافزنى آنان نیز مسلم مى باشد. از طرف ایرانیان نیز نوشته هایى به دست نیامده تا بتوان این نوشته ها را با گفته هاى یوناینها مقایسه کرد ونتیجه را بر مبناى قضاوت قرار داد.(
    ۱۴)
    ت ـ اما جالب ترین اظهارنظر ، نتایج توأم با تحقیقات علمى «هانس ولبروک» (
    ۱۵)مورخ آلمانى است. او دراین باره مى نویسد: ارتش یونان در ماراتن از سربازان پیاده سنگین اسلحه ترکیب شده بود و تشکیل فالانژ ابتدایى رامى داد که قابلیت مانور آن محدود به تغییر مکان بطور بطئى به سمت جلو بود. این ارتش مواجه با ارتشى بود که از لحاظ استعداد کمتر ولى از کمانداران و سواره نظامى که آموزش عالى داشتند، ترکیب شده بود. «هرودوت» نوشته است که یونانیها با حمله و پیشروى ۴۸۰۰ قدم در وسط دشت ماراتن وخرد نمودن مرکز جبهه ایرانیان فاتح شدند. «ولبروک» خاطرنشان ساخت که این عمل از لحاظ فیزیکى غیرممکن است. طبق آیین نامه هاى نظامى مشق صف جمع ارتش آلمان، سرباز با تجهیزات کامل مى تواند فقط در دقیقه تقریباً ۱۰۸۰ تا ۱۱۵۰ قدم بدود. اسلحه آتنى ها از سربازان کنونى آلمان سبکتر نبود و دو نقص کلى هم داشتند. یکى اینکه آنان سربازان حرفه اى نبودند بلکه مردمان غیرنظامى بودند. دیگر اینکه سن غالب آنان از حد مجاز در ارتش هاى نوین تجاوز نمى کرد. به علاوه «فالانژ» یک دسته از سربازان مجتمع و فشرده به هم بود که نمى توانست همه نوع حرکات سریع را انجام دهد یا حمله از دور به چنین واحدى فالانژ را به یک توده بدون سازمان تبدیل نموده و ممکن بود توسط سربازان حرفه اى ارتش ایران بدون اشکال از بین بروند. تاکتیکى که توسط هرودوت تشریح شده بود آشکارا غیرممکن بود. بیشتر این علت که فالانژ یونانى ها در مصاف در زمین باز در پهلو ضعیف وبد و ممکن بود به وسیله سواره نظام محاصره شود. به نظر «دلبروک» آشکار بود که نبرد ماراتن در خود دشت به وقوع نپیوسته است بلکه در یک دوره کوچک در جنوب شرقى و در جایى زد وخورد شده است که ارتفاعات و جنگل یونانیها را از حرکات محاصره اى محفوظ داشته است. به نظر مى رسد موضع دره «وارنا» یگانه موضع ممکن بود. به علاوه این موضوع به یگانه راه آتن تسلط داشت. براى رسیدن به شهر آتن ایرانیان مجبور بودند نیروهاى «میلیتار» را از بین ببرند و یا آنکه از جنگ دست بکشند وایرانیان شق اول را انتخاب نمودند. پس تنها توضیح منطقى فرد این است که ایرانیان با وجود کمى تعداد و عدم توانایى به کار بستن تاکتیک محاصره اى جنگ را آغاز نمودند و «میلیتار» در لحظه بحرانى وضع دفاعى را به حالت تعرض درآورده است. «ولبروک» در خاتمه مى نویسد: دشت ماراتن به قدرى کوچک است که تقریباً ۵۰ سال پیش یک افسر ستاد ارتش آلمان که آنجا را بازدید نموده بود، با تحیر نوشت که براى یک تیپ پروسى (آلمانى) جاى کافى براى انجام تمرینات ندارد.(۱۶)۵ـ ختم نوشتار :
    اکثر مورخان غربى، بسیارى از وقایع جنگى ایران را با سفسطه و ذکر ارقام وروایات نادرست ثبت کرده اند. مثلاً در مورد نبرد ماراتن که داریوش شخصاً در آن حضور نداشت و ایرانیان حتى یک نفر اسیر نداده اند، آنچنان اغراق نموده و خاطره آن را گرامى مى دارند که نام یکى از ورزش هاى دو و میدانى المپیک را ماراتن نهاده اند.آنها براى اینکه به غرور ملى شان لطمه نخورد، از افتخارات جنگى ایرانیان مثلاً نبرد کاره:
    ۵۳ پیش از میلاد که به شکست فاحش رومیها از اشکانیان منجر گردید، چیزى نمى نویسند. «آلبرماله فرانسوى» و «ژول ایزاک» در تاریخ مفصل خود براى شکست ایرانیان در دشت ماراتن سه صفحه از جلد یکم تاریخ خود را به آن اختصاص داده اند، در صورتیکه براى شکست کراسوس از «سورنا» سردار اشکانى حتى یک سطر هم مطلب ننوشته اند. آیا عوامل بخصوصى در کار نبوده است که تا ممکن باشد افتخارات تاریخى ما راتحریف نمایند؟ قطعاً بلى. کما اینکه ویل دورانت در کتاب یازده جلدى تاریخ تمدن (جلد ۶) در مورد سقوط قسطنطنیه به دست ترکان عثمانى در نگرشى رندانه چنین مى نویسد سلطان محمدفاتح با تصرف قسطنطنیه (استانبول فعلى) نه تنها انتقام جنگهاى صلیبى بلکه انتقام نبرد مارتن را هم بازستاند. نوشتار را با سؤالى به پایان مى بریم. آیا نباید «آریابرزن » در برابر یونانیها سرافکنده باشد؟ او در تنگ تکاب همان کارى را کرد که «لئونیداس» در مقابل خشایارشا در تنگه «ترموپیل »کرد. با این تفاوت که لئونیداس تزلزل روحى شکست هاى پى در پى سپاه کشورش را ندانست وروحیه او و افرادش ضعیف نشده بود. اما «آریابرزن» شاهد شکست هاى پى در پى کشورش در نبردهاى «گرانیک» ، «ایسوس» و «اربل» (اربیل کنونى در عراق) یا «کوکل» بود. اسکندر مقدونى با سپاه فاتح خود تمام غرب کشورش ، و متصرفات آفریقایى سرزمینش رافتح کرده بود و...
    «آریا برزن» در برابر «لئونیداس» سرافکنده است ، نه براى اینکه کارش کمتر از او بود، بلکه براى آنکه لئونیداس بازماندگانى قدرشناس داشت که نامش را بلندآوازه کنند و کارش ضرب المثل دلیرى و فداکارى شود. ولى آریابرزن را چه بسیارى از هموطنانش که نمى شناسند.
    در پایان نگارنده این سطور امیدوار است که این پژوهش کوتاه موجب آگاهى بیشتر خوانندگان ارجمند از حقایق این نبرد تاریخى گردیده و این تحریف تاریخى که به غلط در اذهان هموطنان بویژه نوجوانان ما نقش بسته است را روشن سازد.
    * عمدتاً از کشتى هاى نوع «ترى رم»

    منبع : وبلاگ جنگ ماراتن - نبرد داریوش اول با یونانیان



  14. 6 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض جنگ های بین قاره ای

    جنگ بلگراد
    زمان: محرم 1102 ه- 7 اکتبر 1690 میلادی

    سلطان سلیمان قانونی آخرین فرمانروای عهد شکوه و اقتدار عثمانی به شمار می رود. در زمان وی بلگراد که قلب شبه جزیره بالکان و پایتخت صربها که سرسخت ترین دشمانان اسلام بودند، محسوب می شد، فتح شد. پس از سلطان سلیمان کسانی که به تاج و تخت حکومت عثمانی رسیدند، اقتدار او را نداشتند و به تدریج دولت عثمانی در سراشیبی انحطاط و سقوط افتاد و بسیاری از متصرفات خود در اروپا را از دست داد. از جمله بلگراد که در سال 1099 ه ق به همراه چند شهر مهم دیگر بالکان در عهد سلطان سلیمان دوم به دست اطریشی ها افتاد.

    در این دوران خداوند حکیم مردی قدرتمند و شایسته را به حکومت عثمانی عنایت کرد. این مرد، صدر اعظم مشهور عثمانی «مصطفی بن محمد کوپریللی» پسر وزیر بزرگ «محمد کوپر یللی» بود که در کفایت نظیر پدرش بود. وی توانست بار دیگر غلبه و برتری عثمانی در جبهه اروپا را تجدید کند. کوپریلی توانست قوای روسیه را در بالکان شکست دهد و نیروهای اطریشی رااز شمال رومانی براند. ستاره اقبال عثمانی ها همچنان می درخشید و با فتح بلگراد پیروزی های درخشان آنها کامل گردید. بعد از جنگی هولناک به تاریخ 4 محرم سال 1102 ه ق بلگراد مجددا فتح و اطریشی ها از آنجا رانده شدند. قابل ذکر است که این وزیر بزرگ در جنگهای خود بر ضد دشمنان اسلام در اواخر همین سال 1102 ه به شهادت رسید.

    مترجم: ابویحیی

    منبع : سایت نوار اسلام

  16. 4 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 جنگ های جهانی

    جنگ جهانی اول :

    اتریش و مجارستان در 28 ژوئیه 1914به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد که سرانجام در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده شده بین آلمان و متفقین، خاتمه یافت. این جنگ را جنگ بزرگ نامیده‌اند و منشأ آن، رقابت دولت‌های بزرگ بر سر مستعمره‌ها و مسائل نظامی و ملی بود.

    در جریان جنگ، عثمانی و بلغارستان به امپراتوری‌های مرکزی (آلمان، اتریش و مجارستان) کمک رساندند. متفقین (بلژیک، انگلیس، فرانسه، مونته نگرو، روسیه و صربستان) نیز مورد حمایت ژاپن، ایتالیا، پرتغال، رومانی، ایالت متحد آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند. و به عبارت دیگر، اعضای اتفاق سه گانه (انگلیس، فرانسه و روسیه) و اتحاد سه گانه (آلمان، اتریش و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.
    ایتالیا از اتحاد سه گانه خارج شد و تا 1915 بی طرف ماند و در همین سال، به متفقین پیوست؛ به این علت که می خواست سرزمین های ایتالیایی زبان را، که در تصرف اتریش بود، به انضمام چند مستعمره در افریقا به دست آورد. عثمانی به طرفداری از آلمان ها برخاست تا از تسلط روسیه بر تنگه های دریای سیاه مانع شود. امریکا در 1917 با قدرت نظامی، ثروت و تجهیزات فراوان، هنگامی به یاری متفقین آمد که نیروهای مرکزی پس از سه سال جنگ تقریباً نابود شده بودند.
    مهمترین صحنه جنگ اروپا در فرانسه بود، آلمانی‌ها از خاک بلژیک گذشتند و به فرانسه حمله بردند. نقشه جنگی ارتش آلمان این بود که برق آسا به فرانسه هجوم ببرد، پاریس را اشغال کند و آن گاه، به رای نابود ساختن روسیه بدان کشور حمله ور شود. آلمان سه مرتبه تلاش کرد تا فرانسه را تصرف کند: یکی، در مارن (6 ـ14 سبتامبر 1914)، دیگری در وردن (فوریه 1916) و دوباره درمارن در ژوئیه 1918.
    در جبهه شرق، روس ها از آلمانی ها به سختی شکست خوردند و هنگامی که در 1917 بلشویک ها بر روسیه مسلط شدند، در شهر برست لیتوفسک عهدنامه ای بستند و از جنگ کناره گرفتند.
    متفقین کلیه مستعمره های آلمان را در افریقا و خاوردور به تصرف درآوردند و مستملکات عثمانی را در خاورمیانه، یعنی سوریه و عربستان متصرف شدند.
    شکست نهایی آلمانی ها در 1918 در نتیجه حملات متفقین، به رهبری "مارشال فوش" فرانسوی صورت گرفت و آلمان ناچار ترک مخاصمه را خواهان شد و هنگامی که این کشور در 11 نوامبر 1918 شرایط متفقین را پذیرفت، جنگ جهانی اول به پایان رسید.
    در 28 ژوئن 1919 عهدنامه ورسای به آلمان شکست خورده تحمیل شد و پیروزی دولت‌های متفق را کامل کرد. این عهدنامه با عهدنامه‌های سن ژرمن با اتریش (1919)، نویی با بلغارستان، تریانون با مجارستان تکمیل شد. این جنگ خسارت های جانی و مالی بسیار فراوانی برجای نهاد و 1565 روز طول کشید.
    در طول این مدت، در حدود 65 میلیون نفر بسیج شدند. از این عده، در حدود 9 میلیون نفر کشته شدند؛ در حدود 22 میلیون نفر (به نسبت یک سوم) معلول و از کار افتاده، 7 میلیون نفر برای همیشه ناقص و معلول شدند و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود شدند.

    منبع : وبسایت اشنایی با جنگ جهانی اول 1914 - 1918

  18. 3 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    13 جنگ های اسیا

    جنگ خلیج فارس


    در جنگ خليج فارس دنياي غرب با تمام توان خود به كشور عراق حمله كرد و با تكنولوژي پيشرفته خود اين كشور را به ويراني كشيد به اعتقاد صاحب نظران، خرابي هاي باقي از اين حمله وحشيانه به عراق تا سال هاي سال قابل جبران نيست و اقتصاد تك پايه اي عراق قادر نخواهد بود ظرف دهسال آينده بازسازي اين كشور را به اتمام رساند. تجربيات نظامي حاصله از اين جنگ يك طرفه ديدگاه هاي متفاوتي را در بين صاحب نظران نظامي ايجاد كرده است. اين افراد … با بهره گيري از اين تجربيات جمع بندي هاي ننوريك جديدي را تدوين نموده و آن ها را در سياست هاي نظامي كشورها بويژه كشورهاي ضعيف اعمال نمايند. از آنجا كه در جنگ خليج فارس اتكاء به سلاح هاي پيشرفته و بدون حائز اهميت بوده و ارتش عراق نيز واقد انگيزه هاي لازم جهت مقابله با اين تهاجم گسترده بوده است، جمع بندي هاي ارائه شده داراي جامعيتي در خور توجه نيستو صرفاً مي توان آن ها را بعنوان توصيه هاي كارشناسان نظاني آن هم با توجه به تفكر حاكم بر نظام سرمايه داري تلقي كرد.

    منبع :
    پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

  20. 2 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •