به نظر من این حس رو هم به نوعی در راستای هدف اصلی نهادینه شده در تمامی موجودات که همان ادامه نسل هست میشه توضیح داد. این حس در حین فرآیند فرگشت به طور مداوم در وجود تمامی جانداران نهادینه شده تا با مراقبت اولیه از نسل جدید در مقابل خطرات مانع از انقراض نسل اون گونه خاص بشه.. در انسان به خاطر اینکه نوزاد انسان در هنگام تولد بسیار ضعیفتر از نوزاد بسیاری از جانداران دیگر هست و به دوره مراقبت بیشتری نیاز داره این حس غریزی نمود نمود و نقش بسیار پر رنگ تری داره.
در مورد وجدان هم من مقاله ای خوندم که معتفد بود چون در حین فرایند فرگشت ، به طور طبیعی انسانهایی که درون گروههای اجتماعی زندگی می کردن شانس بقا و ادامه نسل بیشتری رو داشتن پس با گذشن زمان مکانیسم هایی درون مغز انسان نهادینه شد که ماهیت این ساختار اجتماعی مفید رو حفظ کنه. حس عذاب وجدان هم یکی از این مکانیسم های مغزی هست که به حفظ ساختار گروه در مقابل کشمکش های داخلی اعضا کمک می کرد. با رشد ظرفیت های فکری انسان ها و بزرگتر شدن گروهها این مفهوم از قالب اولیه اون که صرفا حالت قبیله ای خام داشت خارج شده و عمومیت بیشتری پیدا کرد.