تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 24

نام تاپيک: دست نوشته های علی مقدس

  1. #1
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض دست نوشته های علی مقدس

    باعرض سلام خدمت همگی و با این توضیح که من نه شاعرم و نه تحصیلاتم در رشته ادیبات بوده ولی مدتی را در سایت انتخاب با نام مستعار عامک با کنار هم قرار دادن کلمات جواب ها و نظراتم را برایشان ارسال می کردم که بعضا" منتشر هم می شد و با توجه به اینکه تازه در اینجا عضو شدم و مطلب و اشعار زیبایتان را خواندم با کسب اجازه از همه دوستان نمونه ای از کار های ارسالی به سایت انتخاب که منتشر هم شده اینجا هم می گذارم تا در صورتی که با نظر موافق مواجه شد مابقی آن هار ا هم بگذارم و قبلا" از نظرات و پیشنهادات شما تشکر می کنم
    این را در تاریخ 1390/5/8 در باره خبری که سایت انتخاب به نقل از یکی از استانداران که گفته بود قبلا" دنیا ایران را به کورش کبیر می شناختند ولی الان با نام محمود کبیر میشناسند ارسال کردم :

    همه دانند فقط کورش کبیره
    یکی گوید که محمود هم کبیره !
    گمانم آنکه گفته خود صغیره
    در این لاف و گزافه خود کبیره
    از این استان و آستان خیر ندیده
    چشمش دنبال پاداش عدیده !
    نمی دانم چه شد که این پدیده
    چنین خواب خلافی را بدیده
    بگو عامک فقط کورش کبیره
    فقط او ماند و هرگز نمیره
    Last edited by علی مقدس; 04-12-2012 at 23:31. دليل: کم بودن ه در کلمه پیشنهادات

  2. این کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    با سلام حضور همه بزرگواران این هم یکی از نظرات ارسالی برای سایت انتخاب بود که در تاریخ 1390/5/10 منتشر شد و نظرم در مورد خبر آن سایت بود که از تکرار آب بازی در پارک آب و آتش خبر می داد که البته با اصلاحاتی ( سانسور هایی ) منتشر شد :

    یادش به خیر قدیما با هم میکردیم بازی
    تو خونه ها حوضی بود میشد کنی آب بازی
    تو حوض خونه هامون ماهی میکردش بازی
    به ما بفرما میزد با هم کنیم آب بازی !
    یادش به خیر قدیما یادش به خیر آب بازی
    معرکه می شد حیاط میون اون آب بازی
    بابا اگه خونه بود مهمون می شد به بازی
    چه حالی میداد بابا وسط اون آب بازی
    مادر اگه خونه بود فرمان میداد تو بازی
    بسه دیگه بچه ها خیس شد چادر نمازی
    بابا میگفت : بچه ها حال می کنن با بازی
    وسط این تابستون با این همه آب بازی
    به بچه ها سخت نگیر تموم نکن تو بازی
    چادر نمازو بشور دوباره بعد بازی
    خلاصه اون قدیما حالی میداد آب بازی
    همبازیمون بابا بود مادر ناظر به بازی
    حالا تو این زمونه کجا کنن آب بازی ؟
    جوونایی که هستند عاشق این آب بازی !
    نه حیاط و نه حوضی مونده واسه بازی
    نداره دیگه بابا حوصله آب بازی
    چرا نشوره مادر دیگه چادر نمازی ؟
    حال نداره ببینه بچه هارو تو بازی
    یادش به خیر قدیما وقتی می کردیم بازی
    مزاحمی نداشتیم وسط اون آب بازی

    بچه های زمونه داشتند می کردن بازی
    چون نمونده حیاطی تو پارک می کردن بازی
    آب می پاشیدن به هم به نیت آب بازی !
    اسلحشون هم بوده آب پاش اسباب بازی !
    یکی شنید و داد زد بسه دیگه این بازی
    تموم کنین و الا زنگ میزنم به قاضی !
    خبر میدم جنایت در لوای آب بازی !
    جدی میگم حرامه با نا محرما آب بازی!
    باید تمومش کنم قصه به این درازی
    پلیس اومد گرفتش عوامل آب بازی
    به جرم اخلال نظم و داخل پارک آب بازی !
    چون که پلیس نمی خواست تکرار بشه این بازی
    گرفتش و شکوندش تفنگ اسباب بازی !
    عامک دیگه تموم کن تو این زبون درازی
    می گیرن و می برن به شوخی و به بازی !
    Last edited by علی مقدس; 06-12-2012 at 01:53. دليل: ریز بودن فونت

  4. 2 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    با سلام این دست نوشته ای بود که به مناسبت سالروز زنده یاد شاعر و هنرمند گرامی حسین پناهی در تارخ1390/5/14 برای سایت انتخاب فرستادم و منتشر شد
    با این توضیح که در خبر سایت ذکر شده بود دختر آن زنده یاد " آنا " وقتی برای دیدن پدرش رفته بود با جنازه ایشان که سه روز از مرگش می گذشت مواجه شده بود !

    دیشب باز تو به خوابم آمدی
    محزون و دلشکسته با نگاهی سنگین
    سلامم بی پاسخ ماند در سکوتت
    سنگینی نگاهت استخوانهایم را خرد کرد
    در حالی که از درد رنگم میل پریدن داشت
    روحم به دنبال پاسخی از شب آخر بود
    پرسیدم از تنگی نفس بود یا از تنگی قفس
    که روحت اشتیاق و میل پرواز یافت ؟
    با تبسمی تلخ و آهی سردتر از سوز زمستان
    و پاسخی سردتر : با همان نگاه سنگین
    اشتیاق ؟ میل پرواز ؟! تنگی نفس ؟!!!
    نه تنهایی و حس تنها ماندن و غربت
    تنگی نفس و قفس و دود سیگار بهانه ای بود برای رفتن
    اشتیاق و میل به پرواز نبود به فرزندی بود که نیامد
    وقتی آمد دسته ای از بهانه ها برای نیامدن داشت
    با روبان قرمز ! سه روز پس از رفتنم به دلیل نیامدنش
    آنا بی شوق دیدار آمده بود و حال میل رفتن داشت
    شوق رفتن و میل فرار ! فرار از " بوی پدر" !
    شاید حق داشت ! تحملش سخت است
    تحمل پدری که مانده برای دیدنش سه روز پس از رفتن !
    من سالهاست که مرده ام من مرد مرده ام !
    آیا گرفتی پاسخی برای دلیل رفتنم ای دوست ؟
    ماندم محزون و دلشکسته با نگاهی سنگین
    و سنگینی نگاهم استخوان های باقی مانده ات را خرد کرد!
    از سرمای جاسوز پاسخت تا صبح لرزیدم ! .
    خداوند متعال آن هنرمند عزیز را قرین رحمت خویش فرماید آمین یا رب العالمین








  6. 2 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    استاد بهرام سیاره متخلص به "پریش" ساعت هشت صبح روز بیستم مردادماه در 67 سالگی در شهرضا درگذشت و پدرش استاد قاسم سیاره متخلص به "آشفته" نیز ساعتی بعد بدون آگاهی از مرگ فرزندش همسفر وی شد.
    این خبری بود که سایت انتخاب در تارخ 1390/5/26 اعلام کرد و مطلب ارسالی من هم در همان تاریخ منتشر شد . روحشان شاد

    مرا خبر آمد که شاعر زمانه پریش رفت
    بعد ساعتی بی خبر آشفته سوی پریش رفت
    حقا که دل را به دل راه بود و هست
    آنهم دل پدر که راه به دل پسر بود و هست
    فرزند چون پریش شایسته آشفته بود و بس
    آشفته را عشق پریش بایسته
    بود و بس

    حیف شد شهرضا از دست داد آشفته و پریش
    گشتند مردمش عزادار و دل پریش
    نه شهرضا که ملت ایران شدند سیه پوش و دل پریش
    گشتند عاشقان خرقه پوش آشفته و پریش
    رفتند بهرام و قاسم با هم به سوی رب
    محتاجند به دعای ملت با هم به سوی رب
    آنان که زنده اند به نکو نامی و سرشت
    مرده کسانی اند که هستند بدنام و بد سرشت
    عامک تو را چه شد که به نظم نمودی یادشان !
    حق این نبود خود نمایی در مقابل نام بزرگشا
    ن
    Last edited by علی مقدس; 06-12-2012 at 01:51. دليل: جابه جایی در متن

  8. #5
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    حتی اگر میدانی شکست خواهی خورد از مبارزه کردن دست برندار!!

    و بدان بی شکست وجود ندارد
    و ببین پیروزی بزرگ بعد از شکست است
    و فریاد کن من پیرزوم !!

  9. این کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #6
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    شب پائیزی

    شب سرد

    شب افسردگیها

    شب دلتنگی ها

    به دنبال زمزمه ای هستم که بگوید

    اندکی صبر سحر نزدیک است

    شب سرد پائیزی
    نشانه شبهای سخت زمستان است
    و امیدواران سحر
    باور دارند که سحر نزدیک است
    و خود را برای در آغوش گرفتن بهار آماده می کنند!
    ای دوست مژده که سحر نزدیک است

  11. این کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #7
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    .
    .
    .
    .
    نوشتم و نوشتم و نوشتم
    این بار واهمه از عکس العملت وادارم کرد به حذف ناگهانی همه اش
    ترسیدم به ناگهان حذف شود همه ام

    حذف گاهی شروع نوشتنی جدید است
    و حذف همه ! شروع تولدی دیگر

  13. 2 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #8
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    شروع بازگشتی دوباره برای همیشه
    پایان رفتن ها برای همیشه است

    تقدیم به محمدyeksadodah با
    پایان رفتن برای همیشه
    یعنی ماندن
    و ماندن بدون تحرک و جنبش
    یعنی راکد شدن
    بجنب ! برای طراوت

  15. 4 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    گریه کودکی یادت بخیر ...

    گریه های امروزی ِ امروزم
    هیچ یک از درد هایم را دوا نمی کند

    ... اه از این دلتنگی
    ای گریه کودکی

    گریه های کودکی دردی نکرد از ما دوا
    حاصلش دعوای بابا با مادرم آن بینوا !
    گریه های مردی ام با کودکی فرقش چه بود؟
    این یکی آرام و در خود وان یکی پر سر صدا !
    فاصله بسیار باشد در میان شر و خیر
    همنوا با تو بگویم : گریه های کودکی یادش به خیر !

    Last edited by علی مقدس; 07-12-2012 at 18:46.

  17. 7 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #10
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    پست ها
    84

    پيش فرض

    تا کی ادامه می دهی
    این چپ چپ نگاه کردن را
    برای راست نگفتن !
    غافل از این که من
    غفلت ! برای باور تو را
    دیریست پیشه نموده ام!
    و سال های سال است
    چپ و راستم را گم کرده ام
    تقصیر تو نیست من هم غافلم !
    Last edited by علی مقدس; 13-12-2012 at 15:50.

  19. 3 کاربر از علی مقدس بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •