تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 12 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 116

نام تاپيک: مطالب روانشناسی

  1. #1
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض مطالب روانشناسی

    مطالب و موضوعات مرتبط با روانشناسی دراین تاپیک قرار داده میشهضمنا دوستان میتونن نظر بدن در مورد مطالب و به بحث گذاشته بشه (البته نه به حالت اسپم)

    فرزند چندم خانواده هستید؟

    ممکن است همه آدمها برابر آفریده شده باشند؛ اما نگاهی به فیش حقوقی آنها نشان می دهد که درآمدشان نابرابر است.
    این مسأله به طبقه اجتماعی، تحصیلات و حتی شانس نسبت داده می شود، اما به نظر دالتون کانلی، استاد جامعه شناسی دانشگاه نیویورک، نابرابری از خانواده آغاز می شود.


    کانلی در کتابش با عنوان “ترتیب تولد؛ کدام خواهر و برادرها موفق می شوند و چرا” می گوید: ۷۵ درصد نابرابری درآمد بین افراد در ایالات متحده، بین خواهر و برادرها در یک خانواده مشاهده می شود.
    او به عنوان مثال به اقبال و ثروت متفاوت بیل و راجر کلینتون، و جیمی و بیلی کارتر اشاره می کند.
    تحقیقات نشان داده که فرزندان اول (و تک فرزندها) در موفقیتهای تحصیلی، منزلت حرفه ای، درآمد و ثروت خالص پیشتاز هستند. برعکس، فرزندان میانی در خانواده های پرجمعیت بدترین وضع را دارند.
    مایکل گروس، نویسنده کتاب “چرا فرزندان اول فرمانروایی می کنند و فرزندان آخر می خواهند جهان رادگرگون کنند”، اعتقاد دارد: موقعیت یک بچه در خانواده، شخصیت، رفتار، یادگیری و قدرت کسب معاش او را تحت تأثیر قرار می دهد. اغلب مردم درکی ذاتی از این مطلب دارند که ترتیب تولد به نحوی بر رشد تأثیر می گذارد، اما چگونگی تأثیر مهم و معنی دار آن را کمتر از آن چه که واقعاً هست، در نظر می گیرند.
    کانلی نیز معتقد است: ترتیب تولد در شکل دادن موفقیتهای فردی مهم است، اما این فقط در مورد بچه های خانواده های بزرگ (با بیشتر از چهار فرزند) و در خانواده هایی که منابع مالی و وقت والدین کم باشد، صادق است. اما در خانواده های ثروتمند، این تأثیر کمتر است.
    در این جا نگاهی می اندازیم به تأثیری که ترتیب تولد ممکن است بر خصوصیات فردی داشته باشد:

    ● فرزندان اول:

    آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند، فرزندان اول در دانشگاههای هاروارد و ییل به خوبی خود را نشان می دهند، همچنان که در رشته های مشکل تری مثل پزشکی، مهندسی و حقوقی می درخشند.

    همه فضانوردانی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند.
    بد نیست بدانید برخی شخصیتها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند.

    ● فرزندان وسط:

    این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود می پیوندند و به راحتی می توانند از خانواده جدا شوند در نتیجه آنها می آموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند
    بنابراین به داشتن مهارتهای مردمی بسیار عالی گرایش دارند. فرزندان وسط اغلب نقش میانجی و مصلح را بر عهده می گیرند. بعضی از فرزندان وسط مشهور عبارتند از: بیل گیتس، جی.اف.کی، دایانا.● فرزندان آخرته تغاریها بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند. از آن جا که آنها اغلب به عنوان توسری خور شناخته می شوند، به مبارزه در جنبشهای برابری طلبانه گرایش دارند.
    (بچه های آخر اولین پشتیبانان اصلاحات پروتستان و نهضت روشنگری بودند) آنها در روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها موفق هستند. بعضی از ته تغاریهای مشهور عبارتند از: کامرون دایاز، جیم کری، رویز ادانل، ادی مورفی و بیلی کریستال.

    ● تک فرزندان
    تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوماً زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که فرزندان اول اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالاً بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
    گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند، و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. بعضی افراد مشهور که تک فرزند بوده اند عبارتند از: فرانکلین دلانو روزولت، آلن گرینسپن، تایگر وود، ملکه جوان تنیس ماریا شاراپووا و لئوناردو داوینچی.

    ● دو قلوها

    از آن جا که دو قلوها وضعیت برابری دارند و برخورد مشابهی با آنها می شود در اغلب موارد به هم شباهت دارند.
    دکتر فرانک سولووی، رفتارشناس و استاد در مؤسسه شخصیت و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و نویسنده کتاب “تولد برای شورش: ترتیب تولد، پویاییهای خانواده و زندگیهای خلاق” می گوید: فرزندان اول از نظر شخصیتی بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای خود باشند شبیه فرزندان اول در خانواده های دیگر هستند و فرزندان آخر بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای بزرگتر خود باشند شبیه فرزندان آخر در دیگر خانواده ها هستند.
    به نظر وی، علت این امر آن است که خانواده با دیدگاههای متفاوتی به افرادی که در جایگاههای مختلف قرار دارند، نگاه می کند.
    کانلی با این نظر موافق است، اما تأکید می کند که اینها تنها گرایشهای عمومی هستند و کلیت تئوری ترتیب تولد می تواند بر حسب شخصیت بچه، فاصله سنی بین خواهر و برادرها، شرایط خانواده و تجارب هر بچه در طی سالهای شکل گیری او مورد بررسی قرار گیرد.


    منبع:یک فراکاو
    Last edited by Atghia; 27-12-2012 at 16:33.

  2. 10 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض 30راه برای نفوذ در دیگران

    اصول دوستیابی و نفوذ بر دیگران و رهبری مؤثر به قرار زیر است:


    ۱) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.
    ۲) صادق باشید.
    ۳) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
    ۴) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.
    ۵) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.


    ۶) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.
    ۷) شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.
    ۸) براساس علایق دیگران صحبت کنید.
    ۹) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.
    ۱۰) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.


    ۱۱) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید»
    ۱۲) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.
    ۱۳) دوستانه صحبت کنید.
    ۱۴) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.
    ۱۵) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.


    ۱۶) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.
    ۱۷) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.
    ۱۸) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.
    ۱۹) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.
    ۲۰) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.

    ۲۱) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.
    ۲۲) صادقانه از دیگران تعریف کنید.
    ۲۳) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.
    ۲۴) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.
    ۲۵) به جای دستور صریح، سؤال کنید.



    ۲۶) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.
    ۲۷) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.
    ۲۸) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.
    ۲۹) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.
    ۳۰) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.
    Last edited by Atghia; 27-12-2012 at 22:42.

  4. 9 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض با این آزمون ساده، شخصیت خود را بشناسید/ اینفوگرافیک

    دانش‌های بنیادی – بر اساس نظریه فروید، هر یک از ما با بزرگ شدن، احساسات منفی خود را می‌پوشانیم و با استفاده از مکانیسم‌های دفاعی، از خود در برابر آن‌ها محافظت می‌کنیم. اما وقتی والدین واکنش‌های مناسب نداشته باشند، شخصیت‌های ناسالم شکل می‌گیرند.


    نام زیگموند فروید معمولا مفاهیم مختلفی را به یاد افراد می‌آورد. برخی به یاد مراحل رشدی نظریه او و اصطلاح تثبیت می‌افتند، برخی جمله معروف او در مورد شوخی را به یاد می‌آورند و برخی دیگر هم، نظریه او در مورد اشتباه‌های لفظی را به یاد می‌آورند.
    اینفوگراف زیر به بررسی نظریات فروید درمورد مکانیسم‌های دفاعی پرداخته است. از دیدگاه فروید، افراد از مکانیسم‌های دفاعی استفاده می‌کنند تا از خودشان در برابر افکار دردناک محافظت کنند. به عبارت دیگر و با استفاده از واژگان نظریه خود فروید، وقتی نهاد (id) دچار تعارض با خودش یا با دنیای بیرونی می‌شود، خود (ego) مکانیسم‌های دفاعی را می‌سازد تا بتواند از عهده این تعارض بربیاید. نهاد در این نظریه، بخش تاریک و غیرقابل‌دسترسی درون شخصیت ما است،‌ بخشی کاملا ناهشیار که درونی‌ترین تمایلات ما در آن قرار گرفته‌اند اما ما به راحتی به آن‌ها دسترسی نداریم. نهاد تنها بخش از شخصیت ما است که با آن به دنیا می‌آییم. اما خود، بخشی است که نقش واسطه بین نهاد و دنیای واقعی بیرون را بازی می‌کند. خود باید تمایلات درونی نهاد را متعادل سازد و در نهایتتعیین کند که ما چه‌طور رفتار کنیم.


    درست است که ایده مکانیسم‌های روانی در واقع توسط فروید برای اولین بار مطرح شد، اما روانشناسان دیگر به مرور زمان این ایده را تکمیل کردند. بخش زیادی از آن‌چه روانشناسان امروزی با نام مکانیسم‌های روانی از آن استفاده می‌کنند، ‌در حقیقت در طی حدود یک قرن بعد از مرگ فروید به این نظریه افزوده شده است.
    فکر می‌کنید شما از چه مکانیسم‌های دفاعی در زندگی خود استفاده می‌کنید؟ از دید یک روان‌درمانگر، شما چه‌طور دیده می‌شوید؟ برای این که بدانید خود شما، چه‌طور و با چه مکانیسم‌های دفاعی از عهده تعارض‌های نهاد درون‌تان برمی‌آید، به چرخ این مکانیسم نگاهی بیاندازید. شما جز کدام دسته هستید؟

    برای مشاهده اینفوگراف در ابعاد بزرگ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .

    پ.ن: راهنمایی اینکه از دایره وسط شروع کنید بعد هرقسمت که با شما همخونی داشت در همون راستا و همون رنگ در دایره بعد ویژگی اخلاقی خودتون رو بیابید و تا دایره پایانی به همین صورت

  6. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض روشهای جذاب بودن!

    یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است‌. شخص می‌تواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین می‌تواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی می‌توانیم صاحب آن باشیم‌:


    ظاهری آراسته داشته باشید.
    تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.

    بیشتر سکوت کنید:
    غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.

    نرم و ملایم سخن بگویید:
    هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.






    فروتن باشید :
    غرور بیشترین دافعه را در اطراف شما ایجاد می کند ارد بزرگ می گوید : فروتنی ما را خواستنی می کند و دوست داشتنی . این بدین معنی است که باید به توان دیگران احترام بگذاریم همانطور که برای شخصیت خویش ارزش قائل هستیم .

    فرد محترمی باشید:
    بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند.
    محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید.

    زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
    شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.

    قاطعیت یعنی جذابیت‌:
    کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.


    به امید جذاب بودن شما دوست گرامی!!

  8. 8 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    سلامت روانی
    به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!
    1-هنگامی که غمگین و ناراحت هستید, آیا می توانید علت ناراحتی خود را پیدا کنید؟

    همیشه (4 امتیاز)
    بیشتر اوقات (3 امتیاز)
    برخی مواقع (2 امتیاز)
    به ندرت ( 1 امتیاز)

    2-هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید, ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟


    همیشه(1امتیاز)
    بیشتر اوقات(2 امتیاز)
    به ندرت (3 امتیاز)
    هرگز ( 4 امتیاز)

    3-آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟


    اغلب (1 امتیاز)
    گاهی (2 امتیاز)
    خیلی کم (4 امتیاز)
    هیچ وقت ( 3 امتیاز)

    4-وقتی کسی شما را عصبانی کند, در این صورت شما:


    با عصبانیت در مقابل او می ایستید (2 امتیاز)
    به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید (1 امتیاز)
    همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید(3 امتیاز)
    به صورت آرام مساله را مطرح نمایید ( 4 امتیاز)


    ۵-معمولا چند مدت طول می کش که به خواب بروید؟
    معمولا تا به رختخواب می روید می خوابید (3 امتیاز)
    ۲۰دقیقه طول می کشد که بخوابی (4 امتیاز )
    خواب راختی ندارید و سرجایتان می غلتید(1 امتیاز)
    یک ساعت یا بیشتر( 2 امتیاز)

    ۶-معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟

    وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند (3 امتیاز)
    هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم (4 امتیاز)
    هر کاری می کنم تا گریه نکنم (1امتیاز)
    وقتی که تنها هستم ( 2 امتیاز)

    ۷- آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟

    جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم (4 امتیاز)
    افراد کمی در زندگی ام هستند (3 امتیاز)
    به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم (2 امتیاز)
    تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم ( 1 امتیاز)

    ۸-تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟

    خیلی زیاد (4 امتیاز)
    زیاد (3 امتیاز)
    کم (2 امتیاز)
    اصلا ( 1 امتیاز)

    9-چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟


    تحسین و تشویق دیگران (3 امتیاز)
    حس درونی خود (4 امتیاز)
    ترس از شکست (2 امتیاز)
    زنده ماندن و حفظ حیات( 1 امتیاز)


    ۱۰: از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه ...
    راه و روشی است که هرشخص در زندگی پیش می گیرد (4 امتیاز)
    اقتصاد جامعه (3 امتیاز)
    اصولی است که هر کسی از هما کودکی با آن تربیت شده (2 امتیاز)
    شانس و اقبال فرد است ( 1 امتیاز)

    حالا امتیاز ها را با هم جمع کرده و نتیجه رو ببینید:

    امتیاز بین 32 تا 40
    در این صورت باید به شما تبریک گفت. چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید. شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی بر قرار کنید.

    امتیاز بین 24 تا 32
    لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید, شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد. شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کار مفید باشد. به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا با احساسات خود به خوبی کنار بیایید.

    امتیاز کمتر از 24
    به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمک های حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید.

  10. 6 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض در مغز عاشق چه میگذرد؟!

    شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است. شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست.

    شور عشق؛ استارت یا سوخت
    شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل می‌کنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمی‌توانیم فقط با استارت‌زدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم.

    شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس می‌گیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشانشان داد.


    کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هایی فعال می‌شود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمت‌هایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال می‌شود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف ماده‌ی مخدر به فعالیت می‌افتد. این قسمت‌های مغز، تشکر فوری را اعلام می‌کنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمت‌های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش‌های طولانی‌مدت است.

    دو پژوهشگر دیگر به اسم‌های بارتل و ذکی آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.


    عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمت‌هایی از مغز آنها را فعال می‌کند که مربوط به «پاداش‌های بلندمدت» است- همان قسمت‌هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقه‌تان فکر می‌کنید یا موسیقی مورد علاقه‌تان را گوش می‌کنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.


    نتیجه‌ی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکننده‌ی چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایه‌ی شعر و غزل و رمان و فیلم‌های زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
    عشق نوعی بیماری است؟!
    برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده‌اند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده‌اند.


    در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دست‌هایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.

    عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.


    پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.


    هوش عاطفی‌ات را بالا ببر

    با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده‌اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید که می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند.


    اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغییر کرده‌اند.

    پس خیلی وقت‌ها مشکل اینجاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم تغییر نمی‌کنند: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این سوال به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»

    پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطف‌مان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.

    هوش عاطفی به ما کمک می‌کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می‌شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌ای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد.


    اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می‌توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی‌شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.

    چه قدرعاشق هستید؟
    عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ می‌دهد. برای خیلی از روان‌شناس‌ها مطالعه این پدیده جالب است. بعضی‌ها مانند استرنبرگ حتی نظریه‌ای علمی ‌درباره عشق دارند.


    استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد.

    اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، ‌احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، ‌داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد می‌لنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و می‌خواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟


    این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.

    چگونه از این تست استفاده کنیم؟



    عبارات زیر را بخوانید. معشوق‌تان را تصور کنید و نام معشوق‌تان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ۷، اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی‌ موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم درست می‌دانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ۴، اگر با آن کمی ‌مخالف بودید، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲ و اگر به‌طور کامل مخالف بودید عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.


    ۱) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ؟
    ۲) او را خیلی جذاب می‌دانم. ؟
    ۳) او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد. ؟
    ۴) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم. ؟
    ۵) به نظر من، او خیلی دلربا است. ؟
    ۶) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ؟
    ۷) وقتی با هم کاری را انجام می‌دهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ؟
    8)دوست دارم که او حتما مال من باشد. ؟
    ۹) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت می‌شوم. ؟
    1۰) خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم. ؟
    ۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ؟
    ۱۲) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ؟
    ۱۳) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ؟
    ۱۴) خیلی به او علاقه دارم. ؟


    راهنمای نمره‌گذاری:


    حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید.


    * شمایی که بالای ۸۹ نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است. شما بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به پرسش‌ها پاسخ داده‌اید، در عشق‌تان هیچ شکی نمی‌توان کرد.


    * اگر نمره‌تان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.


    * اما اگر نمره‌تان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشق‌اید.


    * کسانی که از ۶۸ پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.


    * کسانی که از ۵۸ پایین‌ترند، به‌ هیچ‌وجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیق‌شان را نگذارند عشق.

  12. 5 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض تفاوت های جالب روانشناسی میان زن و مرد

    1-نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.
    از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند


    2-بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.



    ۳- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.


    ۴- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.


    تفاوتهای روانشناسی

    ۱- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.

    ۲- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.
    ۳- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
    ۴- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.

    ۵- مردان و زنان دارای معیارهای متفاتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.


    ۶- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.

    ۷- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.

    ۸- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.

    ۹- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.

    ۱۰- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند

  14. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض زنان بیشتر احساس گناه می‌کنند یا مردان؟!

    نتایج یک تحقیق نشان میدهد زنان بیشتر از مردان احساس گنند و این احساس در آنها قویتر است.
    محققان متوجه شدند زنان نه تنها بیشتر از مردان احساسات را حس میکنند بلکه در زمانی که کار بدی انجام میدهند بیشتر احساس گناه میکنند.
    در این تحقیقات که توسط محققان دانشگاه Basque Country در اسپانیا انجام شد ، مشخص شد بیشترین احساس گناه در میان زنان میان سال است و آنها بیشتر از بقیه زنها در مورد اعمال خود احساس بدی پیدا میکنند.
    این در حالی است که مردان بین ۲۵ تا ۳۳ سال کمترین حساسیت را نسبت به کارهای بد خود نشان میدهد و نسبت به زنان احساس گناه کم تری دارند.



    ایتزیار اتکسباریا که در این تحقیقات شرکت داشته است در این باره گفت : احساس گناه در میان زنان شدت بیشتری دارد و نه تنها ما شاهد این احساس در میان نوجوانان هستیم بلکه آن را در میان زنان جوان و بزرگسال نیز بسیار پر رنگ است.
    این در حالی است که مردان با ورود به دوران میانسالی تازه این احساس در آنها شروع به قدرتمند شدن میکند و در این دوره است که مردان معمولا در قبال کارهای نادرستی که انجام میدهند بیشتر پشیمان میشوند.
    محققان معتقدند زنان بیشتر به دلیل شرایط اجتماعی که با آن رشد کرده اند این گونه برخورد میکنند و دلیل فیزیولوژیکی یا تکاملی قابل توجهی در مورد این رفتار در آنها وجود ندارد.



    به نظر می رسد شرایط جامعه و سیستم آموزشی فعلی به شکلی رفتار میکند که از زنان تقاضای عکس العمل بیشتر در مورد رفتارهای خود میکند و آنها را به این شکل تربیت میکند.
    به همین دلیل کارشناسان توصیه میکنند تغییراتی در روشهای آموزشی داده شود تا اندکی از احساس گناهی که در بسیاری از موارد شکل افراطی و افسردگی آور در میان زنان میگیرد بکاهد و این حس را اندکی در میان مردان تقویت کند تا آنها نیز اندکی بیشتر به رفتارهای خود توجه کنند.
    در این تحقیقات مشخص شد آزار دادن دیگر و ناراحت کردن آنها بیشترین احساس گناه را در میان انسانها به وجود میآورد.
    این تحقیقات روی ۱۵۶ نوجوان ،۹۶ جوان و ۱۰۸ بزرگسال انجام شده است.

  16. این کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #9
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض هیچ قطعه‌ی اضافه‌ای وجود ندارد!




    اگر فیلم هوگو را ندیده‌اید پیشنهاد می‌کنم زمانی را به دیدن این فیلم اختصاص دهید و بعد این مطلب را بخوانید. اگرچه خواندن این مطلب و دو دیالوگ از فیلم باعث نمی‌شود داستانی از فیلم لو برود.این فیلم را دوست دارم چون غیر از این‌که یک ادای دین از طرف مارتین اسکورسیزی به سینما است، به‌من – مخاطب – یک نکته مهم را یادآوری می‌کند و یادآوری آن نکته مهم زمانی است که:

    هوگو در کنار ایزابل ایستاده است و از پنجره ساعت بزرگ ایستگاه راه‌آهن به منظره پاریس و درخشش ایفل نگاه می‌کند و می‌گوید:
    “من دنیا رو مثل یک ماشین بزرگ تصور می‌کنم. می‌دونی، ماشین‌ها هرگز قطعه‌ی اضافه ندارند. ماشین‌ها دقیقا همونقدر که لازمه قطعه دارند. بنابراین نتیجه می‌گیرم که، اگر دنیا یک ماشین بزرگ باشه، من نمی‌تونم یک قطعه اضافه باشم. من باید به دلیلی این‌جا حضور داشته باشم. و این یعنی تو هم به دلیلی این‌جا هستی.”
    در این لحظه ایزابل می‌گه:
    “من چطور بدونم به چه دلیلی اینجا هستم؟”



    در سکانسی دیگر هوگو می‌گوید:
    “شاید به این دلیله که ماشین‌های از کار افتاده همیشه من رو ناراحت می‌کنه، چون اون‌ها دیگه نمی‌تونن کاری که براش ساخته شدن رو انجام بدن. شاید آدم‌ها هم همینطور باشند. اگر هدفت رو گم کنی… مثل این می‌مونه که از کار افتاده باشی.”
    و در یک لحظه همه ما می‌شویم ایزابل و می‌پرسیم:من (ما) چطور بدونم (بدونیم) به چه دلیلی اینجا هستم (هستیم)؟ هدف من (ما) چیست؟

    هوگو برای رسیدن به پاسخ این سوال، کاری را انجام داد که به آن اعتقاد داشت!



    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by Atghia; 02-01-2013 at 23:39.

  18. 4 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟


    وقتی به او فکر می‏کنم، قلبم می‏زند. دست و پایم را گم می‏کنم، تمام حواسم پیش اوست...


    آیا این عشق است، یعنی عاشق شده‏ ام؟ همیشه به او فکر می‏کنم، می‎خواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ می‏شوم، وقتی می‏خندد خوشحالم و وقتی گریه می‏کند، ناراحت می‏شوم، همانی را می‏خواهم که او می‏خواهد. به طور حتم این عشق است.


    آیا واقعا عاشقی؟
    برخی نشانه‏ها می‏تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد.


    1 - به سمت هم کشیده می‏شوید
    یکی از نشانه‏های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور می‏کنند و همدیگر را در مقابل دیگران به‏گونه‏ای توصیف می‏کنند که انگار برترین هستند. در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبی‏های هم می‏بینند و هر یک در رابطه احساس حقارت می‏کنند.


    2 - با هم خوش می‏گذرانید
    وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذت‏بخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت می‏کند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است. وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی می‏کنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان.


    3 - همیشه برای هم حاضرید
    وقتی با او تماس می‏گیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده می‏دهد. همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان می‏گردد. تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست. شما اولویت اول او هستید، او می‏خواهد این حس را نشانتان دهد. اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمی‏زند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف می‏زند یعنی عاشقتان نیست.


    4 - نگران هم هستید
    وقتی با هم هستید از شما می‏پرسد که روز خوبی را گذرانده‏ای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش می‏کند و به دیگری گرایش می‏یابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمی‏دهد و مشکلات درگیری‏هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.


    5 - آسیب‏پذیرید
    فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی‏اش و موقعیت‏هایی که از دست داده. او سعی می‏کند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیب‏پذیر نشان می‏دهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار می‏کند که مردها و زن‏ها را خوب می‏شناسد، مراقب باشید. او تنها می‏خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.


    6 - در رویای هم هستید
    داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی. عاشق‏ها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم می‏چینند و زندگی آینده را کنار هم می‏سازند. اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت می‏بیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامه‏ریزی‏های شما برای آینده نمی‏دهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست. وقتی عاشق کسی هستید، بزرگ‏ترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید. اکثر افراد فکر می‏کنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است. اگر جزو افرادی هستید که تصور می‏کنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و می‏خواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد. پس به این 6 روش عمل کنید. به طور حتم این روش‏ها موثرتر خواهد بود.

    7 - دلتان را به دریا بزنید
    می‏گوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمی‏کند به او بگوید. اما چرا؟ چون نمی‏داند عکس‏العمل او چه خواهد بود؟!
    اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواسته‏تان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمی‏شود. پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید.


    8 - نگویید عاشق شما هستم
    هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید. می‏توانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید.


    9 - منتظر موقعیت باشید
    مطمئنا نمی‏شود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید. برای اظهار عشق همه چیز باید برنامه‏ریزی شده باشد. بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است. البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد. بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اس‏ام‏اس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید.


    10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید
    به عکس‏العمل‏های طرف مقابل احترام بگذارید. اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید. شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید. اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید.


    11 - اعتماد به نفس داشته باشید
    آنچه زنان را عاشق مردان می‏کند، ثبات‏قدم و اعتمادبه‏نفس آنهاست. پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید. اگر واقعا نمی‏دانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید. وقتی اعتمادبه‏نفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید.


    12 - بیش از حد رمانتیک نباشید
    در برخی فیلم‏ها می‏بینیم که عشاق نیمه‏شب در جنگل زیر نور ماه یا در هلی‏کوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز می‏کنند، اما بهتر است شما منطقی‏تر باشید. براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید.







  20. 6 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 12 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •