تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 6 از 6

نام تاپيک: لذت نبردن از فعالیت های عادی

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    حزب نازی
    پست ها
    1,200

    8 لذت نبردن از فعالیت های عادی

    سلام دوستان من جدیدا یه مشکلی بعد از طلاق پیدا کردم که از فعالیت های عادی که بقیه مردم انجام میدن لذت نمیبرم و برام جذابیتی ندارن مثلا پارک رفتن یا توی یه جمع نشستن یا خودن کتاب این چیزا برام جذابیتی ندارن به نظرتون میتونه نشونه چه بیماری باشه؟

  2. این کاربر از مهرسا1 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    آخر فروم باز 9vin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    اهــــواز
    پست ها
    1,389

    پيش فرض

    من مجردم و همین مشکلات شمارو دارم ....

    چیز عجیبی نیس ....

    خیلی ها درگیر این موضوع هستن ....!

  4. 2 کاربر از 9vin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    محل سكونت
    یه جایی نزدیک خـــدا
    پست ها
    3,837

    پيش فرض

    با سلام و عرض ادب

    من فک نمیکنم بیماری باشه ... بیشتر حس میکنم شما بعد از ضربه ی روحی که خوردین نیاز به یه همدم دیگه دارین برای آرامش و لذت بردن از کارهای روزمره .... شاید الان میگین این کارا رو واسه کی انجام بدم ؟ کسی نیست تاییدم کنه .... مشوقم باشه ....

    البته ما هم که مجردیم زیاد لذت نمیبریم .... ولی من حس میکنم شما اگه دوباره ازدواج کنین وضعتون بهتر میشه ./

  6. 3 کاربر از Eblis 2011 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    خوب بعد از جدایی همه اینطوری میشن

    حتی کسانی که ازدواج نکردن و در رابطه های دوستیشون جدایی پیش میاد چند وقتی رو داغون میشن

    اون مدت هم بستگی داره چقدر بهطرف مقابل علاقه مند بودی و بهش دلبستی

    آدمهایی رو میشناسم مثل خودم که با کسی فقط 2 ماه بودن اما 1 سال عذاب کشیدن و کسانی رو دیدم که بعد از 30 سال زندگی مشترک از هم جدا شدن و احساس خیلی خوبی هم دارن

  8. 4 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    كاربر فعال انجمن آفيس kalantarahura's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    T E H R A N
    پست ها
    1,020

    پيش فرض

    امیدوارم هر چه زودتر از این افسردگی و حس ناخوشایند بیرون بیاین.هر جدایی سختی خودشو داره.خدا بهتون صبر بده.

  10. 2 کاربر از kalantarahura بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,119

    پيش فرض

    سلام دوستان من جدیدا یه مشکلی بعد از طلاق پیدا کردم که از فعالیت های عادی که بقیه مردم انجام میدن لذت نمیبرم و برام جذابیتی ندارن مثلا پارک رفتن یا توی یه جمع نشستن یا خودن کتاب این چیزا برام جذابیتی ندارن به نظرتون میتونه نشونه چه بیماری باشه؟
    درود... هرچیزی قاعدتن دلیل داره ، چرا شما تا موقعی که طلاق نگرفته بودین ، ازین طور چیزها لذت میبردین ؟ دلیلش واضحه... چون درگیری فکری نداشتین.. الان احتمالن بیشتر ذهنــتون معـــطوف بـــه اتفاقهای گذشته هستش و برای همین نمیتونین در زمان حال زندگی کنید.... به عنوان برادرتون یه نکته ای رو بهتون میگم. زندگی دو روز بیشتر نیست.. از هیچی تاثیر نگیر و خوش باش و به این فکر نکن که گذشته چی شد و آینده چی میخواد بشه و.... جوانی یه بار بیشتر نمیاد.... بازم این نکته رو تاکید میکنم : تا زمانی که فکرتون درگیر گذشته باشه نمیتونید از زندگی در زمان حال لذت ببریـــد. من خودم مدتی
    مث شما بودم.... ولی دیدم اینطوری که نمیشه دارم از دست میرم.... خودم دلم به حال خودم سوخت... الان آدمی هستم که بقیه دوست دارن مث من باشن و همین خودش انرژی منـــو بــــیشتر میکنه.
    فقط خواهشن به سمت استفاده از دارو و این چرت و پرت ها نرو... هیچ نیازی به اون ها نیست. شما میتونید عالی باشید اگه خودتون بخواین. نکته ی دیگه رو هم بگم خیلی مهمه... گاهــی وقتا شـــما یه
    دیدگاههای عجیبی از خودتون دارید ( هر آدمی اینطوری هست بدون شک ) و فکر میکنید دیگران هم همون دیدگاه رو نسبت به شما دارن.. و این باعث میشه زندگیتون کدر بشــه... اما جالــب این جاست که
    اغلب وقتا شما اشتباه میکنید... هر آدمی به اندازه ی کافی برای خودش بدبختی داره که دیگه وقتی برای نظر دادن در مورد افراد دیگه نمیمونه ، پس دلیلی نداره اینطور در مـورد خودتون فکر کنید. اگه منظور
    منو درست متوجه نشدید یک مثال میزنم ، فردی رو در نظر بگیرید که در مورد خودش اینطوری فکر میکنه : "من چون فعلان روز خوردم زمین همه به من به چشم یک آدم ضعیف نگاه میکنن " درصورتیکه بیشتر
    آدما اینطور فکر نمیکنن ، ولی این فکر میتونه مث خوره ، روح شمارو بخوره اگه زیاد درگیرش بشین. پس بنابراین این خود شمایین که به ذهنتون دستور میدین که چه حالت روانی داشته باشه :

    آدمی ریلکس و شاد
    آدمی مضطرب و غرق در گذشته

  12. 7 کاربر از A M ! N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •