تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 19

نام تاپيک: مدیریت کسب و کار

  1. #1
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Mar 2012
    پست ها
    3

    1 مدیریت کسب و کار

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    امی جین و دانیلا یاکوبوفسکی دوستانی هستند که با همکاری یکدیگر، فروشگاه آنلاین [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] را راه‌اندازی کرده‌اند. در این سایت، مشتریان می‌توانند پس از انتخاب جواهر و زیورآلات، آن‌ها را با قیمتی پایین‌تر از بازار، در منزلشان تحویل بگیرند.
    در ادامه، بخشی از متن مصاحبه با بنیان‌گذاران [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] را می‌خوانید.
    سایت شما چطور کار می‌کند؟
    دانیلا: در BaubleBar ما جواهرات و زیوآلات را مستقیماً از طراحان و جواهرسازان می‌گیریم و آن‌ها را به‌طور آنلاین به فروش می‌رسانیم. در این روش، از افزایش زیاد قیمت که معمولاً در بین واسطه‌ها یا فروشگاه‌های خرده‌فروشی سنتی دیده می‌شود، خبری نیست. ما با بیش از ۵۰ طراح کار می‌کنیم. فکر می‌کنم که در این مدت توانسته‌ایم زنان را تا حدودی با شیوه خرید آنلاین محصولات زینتی آشنا کنیم. ما واقعاً قصد داشتیم به این هدف برسیم، چرا که پیش از آنکه وارد بازار شویم، کمبود چیزی در این زمینه احساس می‌شد.
    چگونه قیمت‌ و هزینه‌ها را پایین نگه‌ می‌دارید؟
    دانیلا: ما بسیاری از هزینه‌هایی را که خرده‌فروشان سنتی ممکن است داشته باشند، نداریم. ما هزینه‌ای بابت اجاره نمی‌پردازیم و فروشنده‌ای نداریم. این‌ها به ما اجازه می‌دهند که قیمت‌ها را تا جای ممکن، برای مشتری کاهش دهیم. وسیله‌ای زینتی که در سایت‌مان با قیمت ۲۵ دلار به فروش می‌رسانیم، در حالت معمول در فروشگاه‌ها با قیمتی بسیار بالاتر به فروش می‌رسد. بنابراین این خرید و معامله‌ای فوق‌العاده برای خریدار خواهد بود و این موضوع به ما امکان می‌دهد که محصول را به شکل بهتری به دست مشتریان برسانیم.
    آیا قیمت پایین محصول بر روی برداشت و نتیجه‌گیری مشتریان اثر بدی نمی‌گذارد؟
    امی: هنگامی که ایده اولیه کار به ذهنمان رسید و متوجه شدیم که بسیاری از نیازهای مشتری بدون پاسخ مانده‌اند. زمان زیادی را صرف کردیم تا عملکرد بخش تأمین و تدارکات کسب‌وکارمان را کاملاً متوجه شویم. وقتی به سراغ فروشندگان، تولیدکنندگان و طراحان رفتیم و دریافتیم که گردنبندی را که در یک فروشگاه خرده‌فروشی با قیمت ۷۵ دلار دیده بودیم با چه قیمتی توسط خرده‌فروشان خریداری می‌شود، باورمان نشد.
    در نتیجه، به این فکر افتادیم که اگر چنین محصولی را تحت برند خودمان و با قیمتی کمتر، مثلاً ۳۵ دلار، برای فروش در سایت‌مان بگذاریم، مردم گمان خواهند کرد که کیفیتش کمتر از آنی است که باید باشد. با این حساب، افرادی که به تازگی با سایت ما آشنا می‌شدند، ممکن بود با مشاهده این قیمت‌های پایین از خریدکردن منصرف شوند. آن‌ها احتمالاً فکر می‌کردند که در ازای پرداخت ۲۵ دلار برای یک وسیله زینتی، کالای خریداری شده‌شان تنها ۱۲ دلار ارزش دارد.
    بنابراین همه‌چیز، از طراحی مدل‌های کسب‌وکار گرفته تا کارهایی که در زمینه بازاریابی انجام دادیم، همه و همه با هدف رساندن زیورآلات به دست مشتریان و تشویق امتحان‌کردن این نوع خرید، انجام شد. ما می‌دانستیم همان لحظه‌ای که کسی محصولات‌مان را از نزدیک ببیند و در دست بگیرد، متوجه کیفیت کار ما می‌شود. مشتریان با نگاهی به شیوه و کیفیت ساخت، وزن و مواد استفاده شده در این جواهرات، متوجه خواهند شد که برای خریداری آن‌ها از یک فروشگاه متداول و سنتی باید بهای بیشتری بپردازند. امسال ما درستی این فرضیه را در عمل مشاهده کردیم.
    چه می‌کنید تا مشتریان باز هم از شما خرید کنند؟
    امی: ما نه‌ تنها برای فرستادن سفارش‌ها هزینه‌ای از مشتری دریافت نمی‌کنیم، بلکه در صورت عدم رضایت وی، (به‌شرط عدم استفاده و نیز جدا نشدن اتیکت) محصول را بدون دریافت مبلغی پس می‌گیریم. این کار برای تشویق امتحان‌کردن زیورآلات توسط مشتری است. ما کمی تخفیف در اولین خرید فرد لحاظ می‌کنیم و سعی می‌کنیم تا محصولاتی در رده‌های مختلف قیمتی به مشتریان عرضه کنیم. زمانی که تازه در آغاز راه‌مان بودیم،‌ افراد زیادی را می‌دیدیم که به سایت سر می‌زدند و از ما خرید می‌کردند: محصولات ارزان‌قیمت، ۲۰ دلاری، ۳۰ دلاری و …. آن‌ها پس از خریدشان به‌سرعت بازمی‌گشتند و چیزی گران‌تر از دفعه پیش می‌خریدند، چرا که دریافته بودند که قیمت به کیفیت محصول، وابسته است. پس از آن، ما نظاره‌گر پیشرفت برندمان بودیم و اکنون افراد بیشتری از طریق ملاقات و گفتگو با دوستان‌شان، با محصولات ما آشنا می‌شوند. ما می‌بینیم که این دسته از افراد، بدون نیاز به استفاده از تمهیداتی که در آغاز کار اندیشیده‌ بودیم، بسیار مایل هستند که محصولات ما را امتحان کنند. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by naghmeh.h; 20-09-2012 at 09:47. دليل: چند تا اینتر زدم بین پاراگراف ها فاصله بیفته

  2. 3 کاربر از naghmeh.h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال بورس کاربر شماره ی یک's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2012
    پست ها
    975

    پيش فرض باور های معجزه آسا

    باور اول:

    هر رویدادی در این عالم دلیل و هدفیدارد و در خدمت آدمی است.

    آیا می دانستید تولستوی نویسنده بزرگ و نابغه کم نظیر ادبیات جهان به علت ناراضی بودن از چهره ظاهری خود قصد خودکشی داشت؟ اما از این نقص ظاهری برای خود فرصتی گرانبها ساخت و نه تنها هرگز به خود کشی فکر نکرد، بلکه ازخود نابغه ای بی نظیر ساخت.
    مرلین همیلتن(معلم و ملکه زیبایی سابق و تاجر موفق در فرنوزی کالیفرنیا)که از بازمانده حادثه و حشتناک است، نمونه دیگری است. او به هنگام بیست و نه سالگی از یک صخره سقوط کرد و از کمر به پایین فلج شد.پس از آن ناچار شد روی صندلی چرخدار بنشیند. اما صندلی های چرخدار از کیفیت خوبی برخوردار نبودند. بنابراین مرلین عزم خود را جزم کرد که صندلی بهتری طراحی کند وی بالاخره صنعت ساخت صندلی جرخدار را دگرگون ساخت. وی در سال 1984 صاحب موفقترین صنعت در صنایع کوچک(تولید ویلچر جدید)کالیفرنیا شد. وی و همکارانش ظرف چند سال بیش از هشتصد نمایندگی ویلچر، درسراسر جهان دایر کردند.
    بنابراین باور به محدودیت ها، آدمی را محدود می سازد. پس شرط اول موفقیت این است که آدمی خود را از این محدودیت ها رها سازد و با تکیه بر حالت های ذهنی نیرو بخش تری به فعالیت بپردازد. شاید به نظر برسد آدمی محدود قضا و قدر است اما شما می توانید


    باور دوم:


    چیزی به نام شکست وجود ندارد و آنچه به دست می آید تنها نتیحه است و بس.


    توماس ادیسون که پس از 9999 بارتلاش برای ساخت لامپ موفق نمی شود و کسی می پرسد آیا می خواهی برای ده هزارمین بار شکست بخوری؟ جواب می دهد شکست؟! "من کشف کردم که نباید از آن طریق لامپ بسازم". ادیسون کشف کرده بود که چگونه مجموعه ای از اعمال، نتیجه دیگری را به بار خواهد آورد.
    ویلیام شکسپیر می گوید: « شک ها به ما خیانت می کنند زیرا با ایجاد ترس موجب عدم تلاش ما و از دست دادن آن موفقیتی می شوند که می توانستیم به دست آوریم».
    مارک تواین می گوید: "هیچ منظره ای غم انگیز تر از مشاهده یک جوان بدبین نیست." براستی گفته درستی است؛ زیرا افرادی که شکست را باور دارند، تقریبا یک زندگی نکبت بار را برای خود تضمین می کنند و پذیرفته اند هرچه بدبختی است سهم آنان است؟! .
    شکست را باور نکنید بلکه ازآن پله های ترقی و پیروزی بسازید. به مثال زیر توجه کنید:
    - فردی در بیست و یک سالگی در تجارت شکست می خورد.
    - در سن بیست و دو سالگی در انتخابات مجلس رای نمی آورد.
    - در سن بیست و چها رسالگی در تجارت شکست می خورد.
    - در سن بیست و شش سالگی همسرش را از دست می دهد.
    - در سن بیست و هفت سالگی ناراحتی عصبی شدید پیدا می کند.
    - در سن سی و چهار سالگی در رقابت های انتخاباتی کنگره شکست می خورد.
    - در سن سی و شش سالگی باز هم در انتخابات کنکره رای نمی آورد.
    - در سن چهل و پنج سالگی می خواست سناتور بشود اما رای نمی آورد.
    - در سن چهل و هفت سالگی می خواست معاون رئیس جمهور بشود اما موفق نمی شود.
    - در سن چهل و نه سالگی در انتخابات مجلس سنای کشورش رای نمی آورد.
    درست حدس زدید! ابراهام لینکلن این رخدادها را در زندگیش شکست بشمار نیاورد وگرنه بعید بود به ریاست جمهوری برسد.
    بزرگترین شکست ترس از شکست است. حال اگر از شما خواسته باشند: « اگر بدانید که در کاری شکست نخواهید خورد چه کارهایی خواهید کرد؟»


    باور سوم:

    هرچه رخ می دهد مسئولیتش را بپذیرید.


    یکی دیگر از صفات افراد موفق آنست که دنیایشان را خودشان شکل می دهند. عبارتی که از زبان این افراد شنیده می شود این است که:« من مسئول خودم هستم ،کارهایم را خودم انجام خواهم داد». اگر انسان قبول نداشته باشد که در شکل دهی دنیای موفقیت آمیز یا فلاکت بار، این خود اوست که نقش دارد آنگاه باید مرهون وضعیتی باشد که در آن قرار دارد و به تعبیر حضرت علی (ع) مانند« همج الرعا» با هر باد حادثه ای به سمتی به حرکت درخواهد آمد. به عبارتی چنین کسی همواره انفعالی رفتار خواهد کرد. کسی که نخواهد مسئولیت اعمال خود را بپذیرد فرد ضعیفی است و در ارتباطات خود با دیگران خدشه ایجاد خواهد کرد. مثلا اگر فردی بخواهد احساسات مثبت خود را به دیگری انتقال دهد، چنانچه روش مناسبی انتخاب نکرده باشد و طرف مقابل از آن تعبیر منفی برداشت کند. فورا ناراحت شده و طرف مقابل را متهم به کج فهمی کند. در واقع او فرافکنی می کند و مسئولیت اعمال خود را نمی پذیرد.
    مسئولیت عمل خود را به گردن دیگری انداختن، آسانترین راه خروج از مهلکه است ولی همواره عاقلانه ترین راه نیست. واقعیت اینست که ممکن است عامل اصلی این حالات نامناسب چگونگی ارتباط ما باشد. باز این هم خود هستیم که می توانیم سوء تفاهم را برطرف کنیم. اگر ما روش مناسبی در برقراری ارتباط اتخاذ کنیم مثلا اگر رفتار خود، تن صدا، حالات چهره و......عوض کنیم معنی انتقال پیدا می کند. از این رو گفته اند معنی ارتباط، پاسخی است که آدمی دریافت می کند.


    باور چهارم:


    برای استفاده و به کارگیری هر چیزی، ضرورت ندارد که تمام جزئیات آن چیز را بدانیم.


    اگر مقایسه ای بین محقق تحلیل گر جز نگر با محقق نظام گرا بشود، دیده می شود که کسب تمامی اطلاعات ریز و دقیق، غایت مطلوب هر محقق جز نگر است در حالی که محقق نظام گرا به دلیل اینکه می داند کسب تمام جزئیات هر پدیده ای محال است، بنابراین حد کافی از اطلاعات مطلوب اوست. بسنده کردن به دانش کاربردی یکی از روش های صرفه جوئی در زمان محسوب می شود. زیرا یکی از چیزهایی است که هیچکس نمی تواند برای شما بوجود آورد ولی افراد موفق همگی محتکر زمان هستند، براصل هر وضعیت تمرکز کرده، آنچه را نیاز دارند استخراج کرده و به بقیه کاری ندارند. افراد موفق در تمایز میان آنچه لازم است بدانند و آنچه ضرورتی ندارد دارای توان ویژه ای هستند. میان دانش و کاربرد تعادل وجود دارد. یکی از تکنیک هایی که محققین نظامگرا در سیستم های بسیار پیچیده از آن استفاده می کنند، فن«جعبه سیاه» است. یعنی محقق می خواهد بداند در مقابل هر دسته از داده ها چه بازداده هایی دریافت می دارد. در نخستین مرحله، شناخت فرآیند به دلیل پیچیدگی و گوناگونی روابط میسر نیست ولی رفتار سیستم را می شود شناخت و نظم و قاعده آن را استنباط کرد.


    باور پنجم:


    انسان ها بزرگترین منبع در اختیار سازمان هستند.


    هیچ موفقیت پایداری بدون سازگاری و توافق افراد سازمان ممکن نیست و راه موفقیت شکل دهی تیم موفقی است که روحیه کار تیمی و جمعی داشته باشد. در یک بررسی از چندین سازمان، 90 درصد مدیران اجرایی گفته اند که موفقیت سازمانی در گرو مردمگرایی بودن آن سازمان است. آدم های موفق می دانند که یک نفر هر قدر هم که تیز هوش باشد، به استعدادهای یک تیم اثر بخش که دارای روحیه تعاون همکاری هستند نمی تواند برسد. شما می توانید در هرکاری با دیگران مشورت کنید. آدم های موفق بدون مشورت کاری را انجام نمی دهند.


    باور ششم:


    کار می تواند مانند بازی انگیزشی باشد.

    آیا هرگز کسی را سراغ دارید که با انجام کارهایی که تنفر دارد موفقیت چشمگیری به دست آورد؟ یکی از رموز موفقیت ایجاد همبستگی بین آنچه انجام می دهید با آنچه دوست می دارید است. پیکاسو نقاش معروف می گفت« هنگامی که نقاشی می کنم احساس سبکی و راحتی می کنم، بیکاری و سرگرم کردن بازدید کنندگان مرا خسته می کند». میان کار و بازی در مقایسه با هم از نظر علوم رفتاری هیچ تفاوتی وجود ندارد زیرا هر دو یک سری فعالیت هستند. البته وجود محدویت هایی مانع از انتخاب شغل مورد علاقه شما خواهد شد و شما هر روز نمی توانید شغل خود را عوض کنید، میدان عمل و مانور محدود است. پس با علاقه به شغل خود نگاه کنید.
    مارک تواین نویسنده معروف می گوید«رمز موفقیت شما در این است که کار و حرفه را استراحت خود قرار دهید». کار را وبال گردن خود قرار ندهید که صرفا حقوقی دریافت می دارید، بلکه کار را جولانگاهی برای بروز استعدادهای نهفته خود بدانید تا چیزهای جدیدی یاد بگیرید. آنچه پیشنهاد می شود این است که دنیا و کار خود را با ایجادحس کنجکاوی و سر زندگی مانند بازی وسیله شور و شعف و سازندگی خود قرار دهید. بقولی«کار جوهر مرد است».


    منبع :


    اقتباس از کتاب « مدیریت رفتار سازمانی » دکتر رضائیان
    Last edited by کاربر شماره ی یک; 06-04-2013 at 20:11.

  4. 4 کاربر از کاربر شماره ی یک بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه TLSD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    پست ها
    151

    پيش فرض

    مطالب جالبی بود ولی به نظرم پست اول با عنوان تاپیک بیشتر تناسب داشت. مطلب دومی ، بیشتر در مورد خودشناسی و راههای موفقیت در زندگی بود که البته بسیار هم تأثیر گذار بود. مدیریت کسب و کار به قدری اهمیت داره که میشه گفت تلفیقی از علم و ذکاوته ! تاپیک خوبیه که از نظرات و تجربیات همدیگه استفاده کنیم. یکی از ایرادهایی که فضای کسب و کار ایران رو به چالش کشیده همین موضوعه که متأسفانه هنوز هم بخش های قابل توجهی از محیط های کسب و کار، با دیدگاههای التقاطی اداره میشه. یکی از مثالهایی که میشه در این زمینه زد همین شرکتهایی هستن که مشاور سرمایه گذاری و مدیریت کسب و کار میدن. هنوز هم خیلی از مدیران ما و صاحبان صنعت و مشاغل ما نمی دونن اینها به چه دردی می خورن. مثل این می مونه که ما بجای سقاخونه بیمارستان بسازیم ولی برای درمان ترجیح بدیم بریم به سقاخونه دخیل ببندیم ! این شرکتها دارن علاوه بر تحقیقات علمی و تحلیل مداوم اقتصاد و محیط های کسب و کار ، مشاوره هم میدن و بدتر از اون اینه که شاید بعضی از ما فکر کنن که این شرکتها فقط برای شرکتها و کارخونه ها و ... است. هیچ وقت صاحب یه تولیدی یا مغازه ، فکر نمی کنه که اون هم می تونه از این خدمات استفاده کنه و فکر می کنه که باید با روشهای خودش کسب و کارش رو مدیریت کنه. حالا این روش اداره کردن رو از کی یاد گرفته خدا می دونه ! حرف من این نیست که در نهایت حتما به زمین می خوره، ولی میشه بلدتر پرید. مطمئن باشید اگر فضای کسب و کار ما علمی بشه ، نه تنها اقتصاد و کارهای اقتصادی پیشرفت می کنه بلکه شأن کارمند و کارگر و ... هم حفظ میشه. این همه مشکلاتی که بین کارفرماها و کارگرها وجود داره دیگه نخواهد بود. در آخر این مطلب اینکه به نظرم تاپیک خوبیه دوستان. حیفه که توش صحبت نشه.......

  6. این کاربر از TLSD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    کاربر فعال بورس کاربر شماره ی یک's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2012
    پست ها
    975

    پيش فرض

    علمي كردن مديريت يه كسب و كار از نظر من هم خيلي مهمه و بازده رو بيشتر ميكنه ولي دوست عزيز ، الان واقعا فضا حداقل اينجايي كه من هستم اصلا به شكلي نيست كه تا اين حد يه نفر بخواد دقت به خرج بده روي كسب و كارش يعني روي علمي كردن مديريت زياد تاكيد نيست

  8. این کاربر از کاربر شماره ی یک بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5
    داره خودمونی میشه TLSD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    پست ها
    151

    پيش فرض

    علمي كردن مديريت يه كسب و كار از نظر من هم خيلي مهمه و بازده رو بيشتر ميكنه ولي دوست عزيز ، الان واقعا فضا حداقل اينجايي كه من هستم اصلا به شكلي نيست كه تا اين حد يه نفر بخواد دقت به خرج بده روي كسب و كارش يعني روي علمي كردن مديريت زياد تاكيد نيست
    تا حدی حق با شماست ولی شما دقت کن تمام کسایی که دارن به روشهای سابق جلو میرن به نفس نفس افتادن. در عوض کسایی که پذیرفتن که باید تغییر اساسی به کسب و کار و تجارتشون بدن چه جهشهایی کردن و هنوز دارن می کنن. برنده ی عرصه های اقتصادی همیشه کسایی هستند که چند سال آینده رو می بینن. شما اینطور فکر نمی کنی ؟

  10. این کاربر از TLSD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    کاربر فعال بورس کاربر شماره ی یک's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2012
    پست ها
    975

    پيش فرض

    مثال بزن ، توی همین کسب و کارهای رایج توی سطح جامعه .....

  12. #7
    داره خودمونی میشه TLSD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    پست ها
    151

    پيش فرض

    مثال از مشاغل کوچیکتر یا مشاغل بزرگ و اسم و رسم دار ؟
    همونطور که می دونی مدیریت کسب و کار به معنی چگونگی ریاست به افراد زیر دست نیست. به معنی هدایت و راهبری کسب و کار به سمت مطلوبه ! بطور کلی دسترسی و تأمین بهترین و مناسب ترین منابع اولیه ست. بعدیش تمرکز به بهینه سازی ، پردازش و کم کردن هزینه هاست. بعدیش سیاست تبلیغاته ! و خیلی چیزهای دیگه از جمله ارتباط با دیگر صنایع، بازارهای دیگه ، گفتم سیاست تبلیغات چون تبلیغات فقط آگهی دادن اینور و اونور نیست.البته ی همه ی اینها با محوریت شناخت و فکر برای نوآوری در سایه ی رقابته ! شما کسی رو سراغ داری که این کارها رو نکرده باشه و موفق باشه ؟ اون کسی که توی کارگاه مبل سازیش چند تا دستگاه داشت و سالی چند دست مبل میساخت الان دستگاهها رو کلا عوض کرده و دائم مدلهای خارجی رو دنبال می کنه بعضا شرکت تأسیس شده و طراح استخدام کردن. از طریق اینترنت با شرکتهای اونور آبی ارتباط برقرا می کنن و ژورنال و مدل خریداری می کنن. توی نمایشگاههای داخلی و خارجی شرکت می کنن و در حال تعامل هستن. دنبال پیدا کردن بهترین پارچه که جدیدا صنعت نانو و فلان چیز ساختش میره. چوبی که فلان پروسه ی ساخت رو طی کرده می خره. فوم ها و غیره با مشخصات فلان و .....حالا اینو مقایسه کن با کسی که هنوز توی کارگاهش داره با روشهای قدیمی خودش مدلهای موجود رو با دستگاههای نیمه مدرن و کارگرهای سابقش میسازه و میذاره دم مغازه ها تا شاید یه روزی به فروش بره. به دلیل اینکه کسب و کارش هم رونق خاصی نداره هر روز از کارش میزنه و کیفیتش رو مجبوره بیاره پائین. خود شما از اینها که کسب و کارشون رو نمی تونن به سمت مطلوب هدایت و مدیریت کنن کم سراغ داری ؟

  13. این کاربر از TLSD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #8
    کاربر فعال بورس کاربر شماره ی یک's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2012
    پست ها
    975

    پيش فرض

    خیلی چیزهای جالبی گفتید ...

    از نظر من توی کسب و کار ، مهمترین چیز تبلیغاته ، حتی برای کوچکترین مدل کسب و کار


    من خودم تا حالا تجربه ی آنچنانی راجع به کسب و کار نداشتم ولی به چند تا از افرادی که میشناختم ، قبلا راجع به تبلیغ کارشون پیشنهاد دادم ، خودشون هم روی مسئله فکر

    کردن و کارکردن روی قسمت تبلیغات کسب و کارشون ، نتیجه اش هم خیلی خوب و عالی بود ...


    من تبلیغات و گسترده کردن یک کسب و کار رو توی مدلهای کسب و کاری که خیلی بزرگ هستند دیدم ولی بیشتر دوست دارم بدونم ، در ساده ترین شکل ممکن ، یه

    فروشنده ی عادی توی یه فروشگاه کوچیک (بقالی ، قصابی ، لباس فروشی و.....) چطور میتونه شغل خودش رو گسترش بده ، اگه نمونه هایی از این دست دارید یا

    پیشنهاد هایی برای گسترده کردن کسب و کار و تبلیغات توی همچین کسب و کارهایی دارید ، من خیلی علاقه دارم بشنومشون...

  15. #9
    داره خودمونی میشه TLSD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2013
    پست ها
    151

    پيش فرض

    خیلی چیزها ! مثلا همین پیک موتوری یا پیاده و تحویل درب منازل که یه سری سوپرمارکت ها گذاشتن و مردم استقبال کردن و الان تقریبا خیلی ها از این روش تقلید می کنن

    چون دیدند که به اون سوپرمارکت ها علاوه بر مشتریان حضوری ، مشتری تلفنی هم اضافه شده و فروششون بالاتر رفته. و خیلی چیزهای دیگه از جمله فروش کالاهای غیرمرتبط که الان عرف شده.

    بطور مثال یه روزی اصلا فیلم و کارتون و آلبوم های موسیقی خواننده ها توی سوپرمارکت ها فروخته نمیشد ولی عده ای نوآوری کردن و قسمتی از مشتریان سی دی فروشی ها رو جذب خودشون کردن

    الانم این باب شده و همه دارن می فروشن برا اینکه فروش خوبی داره و فروششون میره بالا چرا نفروشن ؟؟ و این رویه ادامه داره. من خودم به شخصه فلفل دلمه ای رو دیگه حال ندارم از سبزی فروشی سر خیابون بخرم. میرم سوپری سر کوچه از اونجا میخرم

    اون تبلیغات که شما گفتی چی بود جریانش ؟

    راستی چرا کسی اینجا حرف نمیزنه ؟؟؟؟؟

  16. این کاربر از TLSD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #10
    کاربر فعال بورس کاربر شماره ی یک's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2012
    پست ها
    975

    پيش فرض



    اون تبلیغات که شما گفتی چی بود جریانش ؟

    راستی چرا کسی اینجا حرف نمیزنه ؟؟؟؟؟
    همین چاپ کارت و تراکت و اینا برای تبلیغ کسب و کار خودشون

    خیلی کار ساده ایه اما کارایی داره ، در مورد هر کسب و کاری (البته کجا و چطور پخش کردن هم مهمه )


    یه سری نکات دیگه هم هست ، مثلا توی کسب و کارهایی که توی حوزه ی خدماته ، شناخت بیشتر مشتری از خدمتی که ارائه میدید خیلی

    مشتری رو علاقه مند تر میکنه ....

    الان برخی روستاهای ایران پتانسیلشون برای ایجاد کسب و کار خیلی زیاده ، چون اونقدر که باید استفاده ی بهینه از منابعی که موجوده نمیشه

    بعضی روشهای خاص هم برای فروش کالا وجود داره ، الان گمانم این بازی توپی آونگ شکل رو دیده باشید ، دقیقا اسمش رو نمیدونم

    اینجا مسابقه وجایزه گذاشتن واسه بازی و رکورد زدن با این آونگ ها ، نتیجه اش این شد که هر بچه ای برای کم کردن روی رفقا ، یه دونه خرید
    Last edited by کاربر شماره ی یک; 06-04-2013 at 20:18.

صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •