منم همین مشکل رو داشتم...وقتی کسی خونه نبود اصلا خوابم نمی برد ...مثلا وقتی مادرم اینا میرفتن مهمونی و دیروقت ساعت 3 شب بر می گشتن من همینجوری پای تلوزیون دراز کشیده بودم تا اونا بر گردن
و بخوابم...اگر نا خود آگاه از خستگی خوابم می برد...یهویی بیدار می شدم و بلند می شدم وایمیستادم
...می ترسیدم با خودم م یگفتم اون زمان ( چند ثانیه ) که چشمام بسته شده بود و حواسم به اطراف نبوده
حتما جنها اومدن ...
قبلش خیلی شدید تر بود...وقتی تنها بودم خونه ( نصفه شب) و نا خود آگاه خوابم می بردم..تا بیدار می شدم...بلند می شدم و می دویدم و می رفتم تو کوچه! یادش بخیر
استنباطم این بود که تو این 10 ثانیه که چشمام بسته بوده حتما پر از جن شده بوده خونه..
اینا طبق گفته روانپزشکم بخاطر ترس و اظطرابه و وقتی قرصهامو خوردم ( بخاطر این موضوع نرفتم روانپزشک)
ولی روی این موضوع هم تاثیر داشت و ترس شبانه کمتر شده بود و حتی تنهایی خوابم هم می برد..