تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 31 1234511 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 303

نام تاپيک: تاپیک جامع پرسش و پاسخ در رابطه با مسایل، مشکلات و اختلالات روحی و روانی !

  1. #1
    پروفشنال Sayam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    734

    14 تاپیک جامع پرسش و پاسخ در رابطه با مسایل، مشکلات و اختلالات روحی و روانی !

    سلام.
    جمله ی معروفی هست که میگه دردهای جسمی زود درمان میشند اما دردهای روحی نه!
    اهمیت سلامت روح آدمی، بر هیچ کس پوشیده نیست...
    در این انجمن، نبود چنین تاپیکی احساس میشد.
    هر گونه سوال ، بحث و... در مورد هر گونه مسایل روانی و رفتاری (افسردگی، استرس، وسواس، خجالت، بی انگیزگی، انزوا و....) در این تاپیک مطرح شود.

    قوانین تاپیک:

    • اول از هر چیزی تمام قوانین مربوط به انجمن پرسش و پاسخ پزشکی باید در اینجا نیز رعایت شود
    • امید است با وجود چنین تاپیکی هر گونه مسایل رفتاری در اینجا قرار داده شود و از ایجاد تاپیک های دیگری با محوریت روح و روان پرهیز شود
    • توجه داشته باشید اینجا مربوط به پرسش و پاسخ است، از کپی کردن مقالات مربوط به روان شناسی اکیدا خودداری شود... اما در عین حال حرف من به این معنا نیست که فقط سوال شود و افرادی پاسخ بدهند... از اشاره به نکات جالب، نوشتن تجربیات شخصی، شرکت در بحث ها و.. استقبال میشود


    و در پایان امیدوارم این موضوع موثر و مفید واقع شود...


  2. #2
    پروفشنال Sayam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    734

    پيش فرض افسردگی...

    خب ، تصمیم گرفتم نظریات و تجربیات خودم رو در مورد افسردگی بیان کنم... بیماری ای که به اعتقاد من این روزها افراد نسبتا زیادی به اون دچارند. خود من 8 ماه پیش بر اثر یک سری اتفاقاتی که توی زندگیم رقم خورد به این بیماری دچار شدم. الان نمیگم کامل تغییر کردم اما نسبت به اون روزها بهتر شدم..

    وقتی آدم در یک راهی ناکام بمونه ، احساس ناخوشایندی بهش دست میده ، احساس میکنه به چیزی که حقش بود دست پیدا نکرد ؛ و اینها میتونه کلیدی باشه برای ورود به افسردگی

    علایم :

    دیگه عین قدیم انگیزه ی کافی رو برای زندگی کردن نداری ، از کمتر چیزی لذت میبری ، کم حوصلگی ، بی خوابی ، بهانه گیری ، گوشه گیری ، ترجیح تنهایی به ارتباطات جمعی، پایین آمدن اشتها ، اینها مهمترین نشانه های من بود. مخصوصا بی خوابی ! به شدت از این مشکل رنج میبردم.. بی خوابی از نظر من یعنی اینکه خوابت بیاد اما خوابت نبره... شب هایی رو یادم میاد که ساعت ها در رختخواب از این شانه به اون شانه میرفتم و با اینکه چشمهام آرزوی خوابیدن رو داشت اما خوابم نمیبرد، بعضی شبا نصفه شب یه هو از خواب می پریدم و دیگه خوابم نمیبرد... خلاصه به طور عجیب و عذاب آوری سلامت خوابم رو از دست داده بودم...

    راههای درمان و پیشگیری:


    آدمیزاد به هدفش زنده است...
    این خیلی سخته که صبح از خواب پا بشی و برای امروزت هیچ برنامه ای نداشته باشی ، این سخته که شبا قبل از این که بخای بخوابی کارهای فرداتو با خودت مرور نکنی... این سخته که هر روزت مثل هم باشه... اینها همه از بی کاری ، بی هدفی و... کلید میخوره ، پس همه ی ما برای شکل گیری زندگیمون به نحوی که ازش لذت ببریم به یک نقطه نیاز داریم اون نقطه رو من اسمش رو میزارم هدف .
    هدف به فعالیت های ما نظم می دهد ما وقتی هدفی داریم ، هر کاری رو مطابق با اون و برای رسیدن به اون انجام میدیم. مدام خودمونو ارزیابی میکنیم، گاهی اوقات از نتایج به دست آمده احساس رضایت میکنیم و گاهی بر اثر اشتباهاتمون ، تجربیات تازه ای رو کسب میکنیم... گاهی به جبران شکست های حاصل ، نیروی مضاعف گرفته و برای جبران قدم بر میداریم... این همه زحمت ما به خاطر اینه که احساس میکنیم رسیدن به اون هدف بخشی از زندگی ما رو میسازه... پس از نظر من داشتن هدف مساوی با داشتن انگیزه برای ادامه است...

    پ ن:
    همونطور که توی پست بالا گفتم در این تاپیک برداشت خودمونو راجع به مسائل مختلف مینویسیم و به سوالات افراد پاسخ میدیم، پس بیایید با هم راحت باشیم...
    در مورد افسردگی هم فعلا حرف دیگه ای ندارم بعدا اگر خواستم صحبت های دیگه ای رو مطرح میکنم !

  3. 8 کاربر از Sayam بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    حزب نازی
    پست ها
    1,200

    پيش فرض

    خیلی تاپیک خوبی هست واقعا جاش خالی بود
    من سالها افسردگی خفیف داشتم اما تو این 2 سال اخیر به خاطر یه سری حوادث خیلی بدتر شدم
    حس میکنم هیچ راهی واسه ادامه زندگی ندارم هر لحظه منتظر شنیدن خبر های بد هستم
    تو زندگیم اصلا شادی وجود نداره
    فک میکنم فقط مرگ نجات بخشه

  5. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه DΔRK's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    شـــهر تــ هران ـیره
    پست ها
    336

    پيش فرض

    مام در کنار دوستان هستیم و امیدوارم این تاپیک حلال مشکلات باشـــه ـــ...
    خیلی تاپیک خوبی هست واقعا جاش خالی بود
    من سالها افسردگی خفیف داشتم اما تو این 2 سال اخیر به خاطر یه سری حوادث خیلی بدتر شدم
    حس میکنم هیچ راهی واسه ادامه زندگی ندارم هر لحظه منتظر شنیدن خبر های بد هستم
    تو زندگیم اصلا شادی وجود نداره
    فک میکنم فقط مرگ نجات بخشه
    چارلی چاپلین میگه زندگی مثله یه جادست که توش دست انداز هم داره
    و چارلی چاپلین میگه
    آخر همه ی زندگی ها خوشه ، اگه هنوز خوشی توو زندگی وجود نداره بدون که هنوز به پایان خیلی مونده
    بیشتر توضیح بده دوست گلمـــ

  6. 6 کاربر از DΔRK بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    در به در
    پست ها
    426

    پيش فرض

    در مورد شاد بودن من نظزم اینه که خندیدن با شاد بودن خیلی فاصله داره
    شاد بودن یعنی رضایت از زندگی رضایت از خود ؛ دیگران و...

  8. 4 کاربر از Ice Pain بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    حزب نازی
    پست ها
    1,200

    پيش فرض


    بیشتر توضیح بده دوست گلمـــ
    من ادم متفاوتی هستم نمیتونم بین ادم های معمولی زندگی کنم همین منو ازار میده
    بعدش همش با خودم میگم من که قراره یه روز بمیرم اصلا چرا به دنیا اومدم در ضمن خیلی هم بدبینم

  10. 2 کاربر از مهرسا1 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه DΔRK's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    شـــهر تــ هران ـیره
    پست ها
    336

    پيش فرض

    من ادم متفاوتی هستم نمیتونم بین ادم های معمولی زندگی کنم همین منو ازار میده
    بعدش همش با خودم میگم من که قراره یه روز بمیرم اصلا چرا به دنیا اومدم در ضمن خیلی هم بدبینم
    به نظرم شما سنتون بین 16 تا 20 باید باشه!
    درسته؟
    به نظر من بگردید و کسانی که شبیه شما هستن رو پیدا کنید
    مطمئنم کم نیستن این افراد که عموما هم به آینده تعلق دارن
    البته منظورم سفر در زمان و این حرفا نیست
    منظورم اینکه فکرشون مطعلق به آینده ای متفاوت با حاله
    برای قسمت دوم حرفاتون هم جواب دارم البته نه چیزایی که همه میگن! که به همین خاطر هم هست که نمیشه اینجا گفت
    موضوع پیچیده میشه

  12. 3 کاربر از DΔRK بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #8
    Banned
    تاريخ عضويت
    Mar 2011
    محل سكونت
    حزب نازی
    پست ها
    1,200

    پيش فرض

    به نظرم شما سنتون بین 16 تا 20 باید باشه!
    درسته؟
    به نظر من بگردید و کسانی که شبیه شما هستن رو پیدا کنید
    مطمئنم کم نیستن این افراد که عموما هم به آینده تعلق دارن
    البته منظورم سفر در زمان و این حرفا نیست
    منظورم اینکه فکرشون مطعلق به آینده ای متفاوت با حاله
    برای قسمت دوم حرفاتون هم جواب دارم البته نه چیزایی که همه میگن! که به همین خاطر هم هست که نمیشه اینجا گفت
    موضوع پیچیده میشه
    مرسی گلم
    من سنم حدودا 26 سال هست
    به خاطر حوادثی که 3 سال پیش داشتم شدیدا افسرده و بدبین هستم هنوز خوب نشدم همیشه فکر میکنم فقط مرگ منو نجات میده
    امروز با خانواده دعوام شد سر اینکه بهشون گفتم شما دیکتاتور هستین که منو بدون اراده خودم به این دنیای پر از درد و رنج اوردین
    خلاصه همیشه باهاشون درگیرم هر روز سر یه موضوع
    مثلا من از رفتن به مراسم ختم بیذارم و این موضوع همیشه مشکل سازه اونا میگن چرا نمیای من بهشون میگم ادم رو تا زندس باید بهش رسید وقتی مرد دیگه مراسم گرفتن چه فاییده ای داره خوب

  14. #9
    پروفشنال Sayam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    734

    پيش فرض

    خیلی تاپیک خوبی هست واقعا جاش خالی بود
    ممنون، هدف من هم از ایجاد این تاپیک رضایت و توجه کاربران بود و هست و نیز کمک حالی برای افرادی که از ناراحتی های روحی رنج می برند...

    * * *

    اما در مورد صحبت هاتون!
    همه ی ما آدمها عین هم هستیم هیچ کس نمیتونه ادعا کنه از دیگری بهتره ، یا احساس کنه بقیه از اون بهترند... پس شما باید خودتونو متفاوت با بقیه ندونید! خوتونو متعلق به افراد دور و برتون بدونید با اونها روابط متعامل برقرار کنید اونها رو دوست داشته باشید براشون ارزش قائل باشید تا در نظر اونها فردی محبوب و دوست داشتنی باشید
    اینکه میگین شرکت در مراسم ختم رو نوعی کار بی فایده میدونید اینها جملاتیست شعارگونه من هم اعتقاد دارم مردم ما مرده پرست هستند همه ی ما این رو قبول داریم که بعضی از رسم ها و عادت های ایرانیها پسندیده و خیلی از آنها احساسی اند نه عقلانی!
    اما چاره چیست؟ آیا تنها فقط یک فرد میتواند آنها را تغییر دهد؟
    مسلما خیر...
    پس به این ضرب المثل میرسیم : خواهی نشوی رسوا ؛ همرنگ جماعت باش !

    در مورد این که زندگی رو بی معنی میدونین و برای مرگ بیشتر ارزش قائل هستین، من فکر میکنم این جور مسایل ارتباطاتی مستقیم با محبت انسان نسبت به ذات مقدس خداوند داره، سعی کنید عبادت و بندگی تونو بیشتر ابراز کنید

    و در مورد سوال اصلیتون که افسردگی چند سالست، به عنوان فردی که خودم این مشکل رو قبل ها داشتم فعلا به گفته هام در پست دوم اکتفا میکنم

    +
    موفق باشید

  15. 2 کاربر از Sayam بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #10
    کاربر فعال انجمن موسیقی و ورزش Pessimist's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,383

    پيش فرض

    دوستان الان چند سالی هست که اعتماد به نفس من خیلی کم شده.قبلا خیلی از کاروها رو بدون کمک بزرگترها انجام میدادم ولی الان نمیتونم همون کارها رو بدون کمک بزرگترها انجام بدم.
    افسردگی هم ندارم و نمیدونم چرا اینطوری شده.
    خواهشا چندتا راه حل برای افزایش اعتماد به نفس معرفی کنید.
    فقط مطالب کپی پیستی نباشه ممنون

صفحه 1 از 31 1234511 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •