سلام دوستان...
من این بحث رو ایجاد کردم به منظور اینکه کسانی که مباحث نجومی رو در حد آماتور میشناسند , بیشتر با مفاهیم این علم بیکران آشنا بشند . لذا خواهشمندم هر گونه سوالی در مورد مفاهیم کلی نجوم دارید اینجا بپرسید تا در صورت امکان از طرف اینجانب یا سایر دوستان پاسخ داده بشه.
بنده خودم هم سعی میکنم مطالب کلی و پایه ای رو اینجا قرار بدم. دوستان حتی اگر سوالاتشون هم خیلی ساده به نظر میرسه لطفا بپرسن .
این تاپیک جهت ارتقا سطح معلومات عمومی دوستان در مورد نجوم هست.
متشکرم ...
---------- Post added at 12:58 PM ---------- Previous post was at 12:56 PM ----------
خوب اگر اجازه بدید من یه چندتا مفهوم رو اینجا در حد اطلاعاتی که دارم شروع کنم ...( + کمک از کتاب )
کره سماوی : وقتی شما بر روی زمین می ایستید و سر خود را بالا میگیرید در بالای سر خود آسمان را به صورت یک کره میبینید ( که شاید به علت کروی بودن چشم است ) فعلا ً به طور خیلی ساده ای به این کره کره سماوی ( Celestial Sphere ) میگیم .
قطب های سماوی : با امتداد دادن محور دورانی زمین , این محور در دونقطه شمال و جنوبی کره سماوری را قطع میکند که به آن ها قطبهای سماوی گویند ( North Celestial Pole و South Celestial Pole ) .
استوای سماوی : اگر صفحه استوای زمین را از طرفین گسترش دهیم این صفحه کره سماوی را قطع خواهد کرد به این صفحه گسترش یاقته شده که فصل مشترکش با کره سماوی طبیعتا ً یک دایره است , استوای سماوی ( Celestial Equator ) گویند .
نصف النهار های سماوی : هر گاه صفحه ای را که شامل محور قطبین سموای هست از کره سماوی قطع دهیم فصل مشترک آن نیر دایره ای میشود یا بهتر بگوییم خط گزرنده از نقطه قطب شمال سماوی به قطب جنوب سماوی را نصف انهار سماوی گویند .
نقطه زنیتی : هرگاه راستای شتاب ثقل زمین را ( همان راستایی که بر روی آن عمل تراز کردن انجام میشود یا به عبارتی ساده و شاید یکم هم غلط راستای عمود بر سطح زمین ) از طرفین امتداد دهیم در دو نقطه کره سماوی را قطع میکند که اگر از سمت بالا یا سمت الرس ( این سمت الرس فارسیش میشه همون در امتداد سر انسان !!! ) قطع کند آنرا ( محل برخورد با کره سماوی ) را نقطه زنیتی ( Zenith ) گویند .
نقطه ی نادیر : حال اگر همان امتدا شتاب ثقل زمین در راستای سمت القدم یا از سمت پایین کره سماوی را قطع کند نقطه ی نادیر ( Nadir ) نامیده میشود .
*توجه : نقاط نادیر و زنیتی ثابت نیستند و نسبت به قرار گیری شما هنگام رصد یا نشانه روی تعیین میشوند .
نصف انهار سماوی ناظر : نصف انهار سماوی که از نقطی زنیتی میگذار را نصف انهار سماوی ناظر ( Velestial Meridian ) گویند .
دایره ساعتی : اصطلاحا ً به هر یک از نصف انهار ها دایر ساعتی نیز گفته میشود ( Hour Circle ) .
دایره ساعتی یک ستاره : نصف انهار گذرنده از هر ستاره را دایره ساعتی آن ستاره میگویند ( Stars Hour Circle ) .
صفحه افق ( یا دایره افق ) : صفحه ایست که امتداد شتاب ثقل زمین بر آن عمود است پس در نتیجه صفحه ای افق عمود بر نصف النهار سماوی ناظر است و همچنین فصل مشترک آنها میشود امتداد راستای شتاب ثقل زمین ( Vertical Circle ) .
زاویه اکلیپتیکی : زاویه بین صفحه چرخش زمین به دور خورشید و استوای سماوی را زاویه اکلیپتیکی ( Obliquity Of The Ecliptic ) گویند .
صفحه اکلیپتیکی : صفحه چرخش زمین به دور خورشید را صفحه اکلیپتیکی می گویند ( Ecliptic ) .
نقطه اعتدال بهاری یا نقطه ورنال : خوب اینجا یک توضیح میخواد ... اگر شما مسیر حرکت زمین به دور خورشید رو ( همون صفحه اکلیپتیکی رو ) یک بیضی در نظر بگیرید , و این بیضی را به صورت عمودی نگاه کنید یعنی بر روی محور مختصات ایکس و ایگرگ قطر بزرگش رو در راستای محور ایگرگ ها یا محور عمودی در نظر بگیرید این شکل دارای دو نقطه عطف میشه ( نقطه عطف جایی هست که منحنی در اون تغییر شیب میده ... یعنی اگر شروع کنید رو بیضی راه برید از راست به چپ یعنی حالت پاد ساعتگرد , ابتدا سر بالایی میرید و حال وقتی به نقطه بالای بیضی میرسید یهو میشه از اونجا به بعد سر پایینی ) حال اگر این بیضی رو روی همون دستگاه مختصات نسبت به محور ایکس ها ( که در اصل همون استوای سماوی ما هستش ) به اندازه ی زاویه اکلیپتیکی چرخش بدیم به سمت راست ( یعنی حالت ساعتگرد باشه ) نقطه عطفی که بالا قرار گرفت یعنی در قسمت مثبت محور ایگرگها اون رو میگیم نقطه انقلاب تابستانی ( Summer Solstice ) و اون نقطه عطف پایین رو میگیم نقطه انقلاب زمستانی یا همون شب یلدای خودمون ( Winter Solstice ) ... حالا اگر بیایم بیضی رو قطر کوچکش رو در راستای محور ایگرگ ها قرار بدیم باز هم دو تا نقطه عطف خواهد داشت ... اگر این بار هم همون چرخش را انجام بدیم ولی این دفعه در جهت پاد ساعتگرد اونقت نقطه ی غطف بالای میشه نقطه ای اعتدال پاییزی ( Autumnal Equinox ) و نقطه عطف پایینی میشه نقطه اعتدال بهاری یا نقطه ورنال ( Vernal Equinox ) .
صورت ها ی فلکی: به مجموعه ای از ستارگان که به طور ظاهری در آسمان گرد هم می آیند و ما برای آنها افسانه و شکلی را در نظر می گیریم.که شامل 88 تا صورت فلکی اند که فقط 60 تای آن از نیمکره ی شمالی قابل رویت اند.
اولین و مهم ترین گام در نجوم آماتوری یاد گرفتن صورت های فلکی است)
میل:عرض های جغرافیایی را میل می گوییم و ثابت هستند طوری که هر صد سال یه بار تغییر می نمایند.و با درجه بیان می شود
بعد:طول ها ی جغرافیای را بعد می گویند و بعد بر خلاف میل هر ساعت تغییر می کند و بر اساس ساعت بیان می شوند
دایره البروج :مسیر حرکت خورشید را خط البروجی می گویند . 14 درجه پایین تر و 14 درجه بالاتر از آن را منطقه ی البروجی می نامند که مسیر حرکت ماه و دیگر سیارات است. چون در این منطقه 12 صورت فلکی است به آن برج ها یا البروج می گویند. هر چند الان معلوم شده شامل 13 تا صور فلکیه!!1
سال نوری : به میزان مسافتی که نور با سرعت 300000کیلومتر در ثانیه در طول یک سال طی می کند( البته این معنا برای بعضی قابل درک نیست به همین دلیل آنرا با یک مثال بیان می کنم: فرض کنبد روی یک سیاره ای که با ما 4 سال نوری فاصله دارد چراغ قوه ای را خاموش و روشن می کند. این بدین معنا است نور چراغ قوه حدود چهارسال دیگر به چشم ما که روی زمینیم می رسد)که آن را با Lyنشان می دهند
پارسک:هر 6/3سال نوری یک پارسک است.و آن را با p نشان می دهند
سال نوری چیست؟
واحد طول است ، که در ستاره شناسی مورد استفاده قرار می گیرد . زیرا فاصله بین ستاره ها به حدی زیاد است ، که اگر بر حسب کیلومتر بیان شود ، در نوشتن و گفتن آنها با مشکل مواجه می شویم .
بشر سالهای سال است ، که تصمیم گرفته است، با ستارگان دیگر آشنا شود . جنس آنها را بشناسد ، به ابعاد آنها پی ببرد ، فاصله ای را که از کره ی زمین دارند، بررسی کند.در سال 1838 میلادی ، ستاره شناس و ریاضی دان معروف آلمانی به نام ((بسل)) با محاسبات پیچیده ای فاصله ی برخی از ستاره ها را با سیاره ی زمین مشخص نمود.
هرگز امکان ندارد ، که ما حتی تصور کنیم ، جهان چقدر بزرگ است .
مثلا کره ی زمین در منظومه ی شمسی واقع است ، و این منظومه شمسی بخش کوچکی از یک کهکشان به شمار می رود . هر کهکشان دارای میلیونها ستاره است ، و هر ستاره نیز به منظومه ای ، چون منظومه ی شمسی ، تعلق دارد . فاصله ی این ستاره ها از ما آن قدر دور است ، که ناچاریم بر حسب سال نوری بیان کنیم . می دانیم که نور در هر ثانیه 300000 کیلومتر راه می پیماید ، و نور خورشید 500 ثانیه طول می کشد ، تا به ما برسد . اما اگر بخواهیم طول یک سال نوری را محاسبه کنیم ، باید مسافتی که نور در 365×24×60×60 ثانیه می پیماید محاسبه کنیم ، که در تقریبا مساوی ده هزار میلیارد کیلومتر می شود .
حالا به چند فاصله توجه کنید : نزدیکترین ستاره به زمین (غیر از خورشید) از صورت فلکی جنوبی (قنطورس) آلفا نام دارد ، که 7/4 سال نوری از ما فاصله دارد . برای اینکه تجسمی از این فاصله در ذهن خود داشته باشید ، یک نقشه ی نجومی را در نظر بگیرید ، که در آن فاصله ی زمین و خورشید از یکدیگر 1 سانتیمتر است . در این صورت ستاره آلفا در 2500 متری کره ی زمین خواهد بود ! و اگر ما بتوانیم به ساکنان ستاره ی آلفا ( در صورتی که وجود داشته باشد ) ، پیامی بفرستیم ، و این پیام با سرعت نور (همچون پیامهای رادیویی ) حرکت کند ، آنها پیام ما را بعد از چهار سال هشت ماه خواهند شنید! اما پر نور ترین ستاره ای ، که هر شب ما آن را در آسمان مشاهده می کنیم ، 360 سال نوری از ما فاصله دارد. و بالاخره به این فاصله هم توجه کنید : نزدیکترین ستاره از کهکشان راه شیری ، که در آن مجموعه ی ستاره ها به صورت ابر مشاهده می شوند ، از ما 50 میلیون سال نوری فاصله دارند، راستی که حتی فکر کردن به این فاصله ها نیز سرسام انگیز است .
دنباله دارها
در کل تاریخ، مردم از دیدن دنباله دارها شگفت زده و وحشت زده می شدند؛ ستاره هایی با دم های بلند که بی خبر و ناگهانی در آسمان ظهور می کردند. ما اکنون می دانیم دنباله دارها، سنگهای یخی هستند که از آغاز پیدایش منظومه شمسی، ٦.٤ میلیارد سال پیش، باقی مانده اند. آنها از اجرامی هستند که کمترین تغییر را از آن زمان دیده اند و به همین علت کلیدهای بسیاری برای پاسخ به چگونگی پیدایش منظومه در خود دارند. ما می توانیم مدار بسیاری از آنها، ولی نه همه را، پیش بینی کنیم.
هر سال حدود ١٠ دنباله دار "جدید" کشف می شود. دنباله دارهای کوتاه دوره ساده تر قابل پیش بینی هستند، چون دوره تناوبی کمتر از ٢٠٠ سال دارند. بیشتر آنها از منطقه ای یخی در ورای مدار نپتون می آیند. این اجرام یخی به نام "اجرام کمربند کوییپر" شناخته می شوند. دنباله دارهای بلند دوره کمتر قابل پیش بینی هستند؛ بسیاری از آنها در منطقه ای به نام ابر اورت، حدود ١٠٠٠٠٠ واحد نجومی آن سوتر از خورشید ( یعنی در فاصله ای ١٠٠٠٠٠ برابر فاصله میانگین زمین تا خورشید) قرار دارند. این دنباله دارها ممکن است ٣٠ میلیون سال طول بکشد تا یک بار دور خورشید بگردند. ( برای زمین، یک بار گردش دور خورشید یک سال زمان می برد.) میلیاردها دنباله دار در ابر اورت قرار دارد که گردِ خورشید، در مرزهای منطقه ای که گرانش خورشید هنوز بر اجرام اثر می گذارد، می گردند.
هر دنباله دار فقط یک بخش جامد کوچک، به نام هسته دارد، که معمولا بیش از چند کیلومتر نیست. هسته، توده های یخی با گازهای منجمد و مقداری سنگ و غبار است. درون هسته، ممکن است مرکز سنگی کوچکی وجود داشته باشد.
درحالی که یک دنباله دار به خورشید نزدیک می شود، گرم می شود. زمانی که جو آن، گیسو، بزرگ تر می شود از زمین دیده می شود. گرمای خورشید، یخِ روی سطح را تبخیر می کند و موجب می شود مانند یک تابلوی نئون بدرخشد. از منافذی که در قسمت رو به خورشید هستند، ممکن است فوارانهای گاز و غبار تا دهها هزار کیلومتر، خارج شود. مواد خارج شده قطر گیسوی دنباله دار را تا هزاران کیلومتر می رسانند.
فشار تابشی خورشید و جریان ذرات باردار، که باد خورشیدی نامیده می شود، مواد گیسوی دنباله دار را از خورشید دور می کنند و دم های بلند و درخشان دنباله دار را، که معمولا به شکل دم صاف حاصل از ذرات باردار و دم منحنی وار حاصل از غبار دیده می شوند، تشکیل می دهند. دم های دنباله دار همیشه در خلاف جهت خورشید هستند.
بیشتر دنباله دارها از فاصله ایمنی نسبت به خورشید عبور می کنند. دنباله دار هالی از ٨٩ میلیون کیلومتر به خورشید نزدیک تر نشد، که از فاصله زمین تا خورشید کمتر است. با این حال برخی از دنباله دارها به نام دنباله دارهای خراشان، داخل خورشید می افتند یا آنقدر به خورشید نزدیک می شوند که تکه تکه شده و تبخیر می شوند.
سالها پیش، در زمانهای آغازین زمین، برخوردهای دنباله دار ها با زمین نقش اساسی و مهمی در تحول این سیاره داشته اند. برخی معتقدند دنباله دار ها آب و انواع ملکولهای آلی را به روی زمین آورده اند
چرا زهره برعکس می چرخد؟
حرکت وضعی زهره تا سال ۱۹۶۱ یک راز بود، در آن سال رادیو اختر شناسان ابتدا در میان ابرهای سیاره ای به جستجو پرداختند و همچنین در اتمسفر متراکم سطوح پایین آن چیزی که یافتند بسیار پیچیده بود.
زهره به آرامی و در مسیری اشتباه به دور خودش می چرخید.تا امروز ستاره شناسان این فرض را داشتند که که دلیل این پدیده شاید ناشی از برخورد عظیمی است که برای زهره هنگام قرار گرفتن در منظومهی شمسی و در مدار خود رخ داده است. امّا تحقیقات جدید می گویندکه به هر حال یک تصادم نمی تواند دلیل آن باشد و ممکن است بسیاری از سیارات دارای چنین اثرات ناشی از برخورد باشند که خود به خودی می باشد.الکساندر سی.ام کوریا(Alexander C.M Correia) و ژاک لاسکار(Jacques Laskar) از مرکز تحقیقات علمی فرانسه در شمارهی ۴ مجلهی نیچر(Nature) در ماه ژوئن مدل هایی ارائه دادند که توضیحاتی در مورد چرخش معکوس سیارهی زهره را ارائه میدهند:
پس از گذشت مدت زمانی طولانی، در اتمسفر متراکم این سیاره جذر و مد بالا رفته و اصطکاک بین اتمسفر و سیاره به تدریج چرخش زهره کاهش یافته است تا اینکه متوقف شد و به سمت مخالف شروع به چرخش کرد، در واقع مثل همان روشی که کشش ماه باعث جذر و مد در اقیانوس های ما میشود. اقیانوس هایی که اصطکاک آنها در حال آهسته کردن گردش زمین است. کشش خورشید نیز بر روی اتمسفر زهره نیز تأثیر گذاشته و چرخش آنها را آهسته کرده است.
جالب این است که خورشید همانطور که یک طرف سیاره را گرم می کند باعث رانده شدن بادهایی به تمام سطوح زهره می شـود که سرعت چرخش زهره را افزایش می دهند.لاسکار می گوید: موقعیت نهایی زهره حالتی تعادلی بین این دو نیرو می باشند.
در طرح های پیشنهادی، بدون در نظر گرفتن هر نوع چرخشی که سیاره با آن شروع به حرکت کرد، بررسی چرخش معکوس انجام شد. کوریا و لاسکار عنوان می کنند که بسیاری از شرایط ابتدایی زهرا را که اکنون دارد وا می دارد. این تأثیر یک خصوصیت بسیار عمومی از چرخش دورانی یک سیارهی خاکی است با داشتن جوی چگال.
---------- Post added at 01:01 PM ---------- Previous post was at 12:58 PM ----------
رابطه میان سیاه چاله ها و تولد کهکشان ها
کهکشان ها یا این شهر های عظیم میلیون ها یا میلیارد ها ستاره، در اثر برخورد با هم ایجاد شده اند. بزرگترین کهکشان ها یعنی "کهکشان های بیضی" از هزاران میلیارد ستاره تشکیل و به شکل میدان فوتبال می باشند.
یونس بخشی
دو اخترشناس به نام های کاورمندی و بیندر از تگزاس و آلمان با استفاده از تلسکوپ رصد خانه مک دونلاد آوستین در دانشگاه تگزاس و با استفاده از تلسکوپ فضایی هابل و چندین تلسکوپ دیگر در سراسر جهان شواهد تازه ای را کشف کردند که نشان میدهد بزرگترین و سنگین ترین کهکشان ها در کائنات و همچنان سیاه چاله های بسیار بزرگ در مرکز آنها با هم یکجا رشد نمودند.
اخترشناسان می دانند که کهکشان ها یا این شهر های عظیم میلیون ها یا میلیارد ها ستاره، در اثر برخورد با هم ایجاد شده اند. کار این دو اخترشناس متوجه بزرگترین کهکشان ها یعنی "کهکشان های بیضی" در کائنات است که از هزاران میلیارد ستاره تشکیل و به شکل میدان فوتبال می باشند. در واقع تمام کهکشان ها در مرکز دارای یک سیاه چاله یا نقطه چگالی بی نهایت، حاوی جرم میلیون ها یا میلیارد ها ستاره خورشید مانند اند که نور هم از آنجا به بیرون فرار نمی تواند.
بر اساس نظریه های مدرن وقتی کهکشان ها با هم برخورد نمودند، سیاه چاله هر دو بدور هم می چرخند و در همدستی با هم و با قوه جاذبه یا گرانش باور نکردنی شان مرکز کهکشان جدید را به هم می زنند و ستاره ها را از مناطق مرکزی به بیرون پرتاب می کنند.
سپس هر دو به مرکز جدید کهکشان سقوط می کنند و چون ستاره ها بیشتر به مناطق بیرونی پرت شده اند، مرکز این کهکشان عظیم تهی و خالی از سکنه می شود. آقای کاورمندی و بیندر نتیجه یا پیآمد کوچک شدن این گونه مرکز ها را که بنام "کمبود نور" یاد میشود اندازه گیری نمودند.
با توجه به کار چندین دهه اکثر اخترشناسان بشمول کاورمندی و بیندر که نشان دادند بزرگترین کهشکان های بیضی دارای بزرگترین سیاه چاله در مرکز اند، میزان کمبود نور در مرکز این کهکشان ها خیلی حیرت انگیز می باشد.
آقای کاورمندی و بیندر نشان دادند که بزرگترین کهکشان های بیضی اکثرأ دارای بزرگترین سیاه چاله های پر جرم می باشند. در واقع این سیاه چاله ها غول های سیاهی اند که " وزنی" بیش از یک میلیارد خورشید در آنها نهفته است. سیاه چاله های عظیم ستاره های اطراف خود را با قوت گرانشی وحشیانه به درون می کشند.
شرح تصویر: هر دو کهکشان بیضی بزرگ ngc4621 و ngc4472 از فاصله دور طوریکه در سروی دیجیتالی آسمان دیده شده، یکسان به نظر میرسند. اما وقتی تلسکوپ فضایی هابل با دقت بیشتر به هسته هر دو کهکشان تمرکز کرد، تفاوت میان آنها را دریافت. (سمت چپ: تصاویر سیاه وسفید)
کهکشان ngc 4621 یک هسته درخشان دارد، در حالیکه هسته کهکشان ngc4472 کم نور تر است. هسته این کهکشان با ستاره کمتری پر شده. اکثر ستاره های آن وقتی کهکشان با یک کهکشان دیگر برخورد نموده از هسته به بیرون پرتاب شده. در حال حاضر سیاه چاله هر دو بدور هم می چرخند و در همدستی با هم و با قوه جاذبه یا گرانش باور نکردنی شان مرکز کهکشان جدید را به هم می زنند و ستاره ها را از مناطق مرکزی به بیرون پرتاب می کنند. تصویر از ناسا
اخترشناسان انتظار دارند که این گونه سیاه چاله ها باید ستاره ها را به خوشه های کوچک یا خوشه های پر چگال و متراکم در مرکز تقسیم کنند. اما رصد ها در دهه 1980 با تلسکوپ های زمینی و بعد ها در دهه 1990 با تلسکوپ فضایی هابل برخلاف این انتظار را ثابت نمود. بزرگترین کهکشان ها بزرگترین مراکز پف کرده با چگالی پائین و کم دارند. اما چرا سیاه چاله های غول و بزرگ با خوشه های ستاره ای محاصره نشده اند؟ ستاره های نابود شده به کجا رفتند؟
هرچند نظریه بیرون پرتاب شدن ستاره ها از مرکز در اثر گرانش دو سیاه چاله کهکشان از برخورد بسیار مشهور است، ولی این موضوع مفصلأ توضیح داده نشده. تا کنون شواهد قانع کننده ای توسط رصد هیچ تلسکوپی بدست نیامده.
کاورمندی می گوید " رصد های جدید ما نشان دهنده ارتباط بسیار قوی میان سیاه چاله و خواص مرکز کهکشان ها می باشد. این مرکز به عنوان "شواهد انکار نکردنی" سیاه چاله ها را با شکل گیری مراکز بزرگ و باد کرده کهکشان های بیضی ارتباط می دهد.
هر دو اخترشناس با جزئیات کامل 11 کهکشان بیضی عظیم را در صورت فکلی خوشه سنبله مطالعه نمودند. بخاطر دریافت تصویر کامل هر یک از این کهکشان، هر دو از میدان دید دوربین تمرکز اولیه تلسکوپ 0.8 متری رصد خانه مک دونالد استفاده نمودند. بخاطر مطالعه جزئیات بشتر این گونه کهکشان ها از تلسکوپ فضایی هابل نیز کار گرفتند.
بخاطر ارتباط داده ها یا اطلاعات اساسی هابل با اطلاعات تلسکوپ مک دونالد از چندین تلسکوپ دیگر نیز کارگرفته شد. نتایج آنها برای نشر در شماره بعدی مجله اخترفیزیک انتخاب گردید.
اندازه گیری دقیق درخشندگی یا تعداد ستاره ها از فاصله های مختلف مرکز کهکشان های بیضی، به هر دو اخترشناس امکان داد تا ستاره های "گم شده" در مرکز را با دقت بیشتر نسبت به گذشته محاسبه کنند.
مرگ ستارگان
سه طریق برای مرگ ستارگان وجود دارد. ستارگانی که جرم آنها کمتر از 1.4 برابر جرم خورشید است. این ستارگان در نهایت به کوتولههای سفید تبدیل میشوند. ستارگانی که جرم آنها بیشتر از 1.4 برابر جرم خورشید است، در نهایت به ستارگان نوترونی و به سیاهچالهها تبدیل خواهند شد. دیر یا زود سوخت هسته ای ستارگان به پایان رسیده و در این صورت ستاره با تراکم خود انرژی گرانشی غالب آمده و این تراکم (رمبش) تا تبدیل شدن الکترونهای آزاد ستاره به الکترونهای دژنره ادامه پیدا میکند، که در این صورت ستاره به یک ستاره کوتوله سفید تبدیل شده است. برخی از ستارگان از طریق انفجارهای ابرنواختری به ستارگان نوترونی تبدیل میشوند. ستارگانی که بیشتر از 1.4 و کمتر از سه برابر جرم خورشید دارند، به ستاره نوترونی تبدیل شده و آنهایی بیشتر از سه برابر جرم خورشید دارند، عاقبت به سیاه چاله تبدیل میشوند. سیاه چاله آخرین مرحله مرگ ستاره میباشد.
اولین سیاره منظومه شمسی کدام است؟
عطارد اولین ونزدیکترین سیاره به خورشید است. از اینرو ، درجه حرارت آن در روز به بالای 400 درجه سانتیگراد میرسد. شبها گرمی آن افت میکند و احتمالا تا 200 درجه سانتیگراد پایین میآید. عطارد جو ندارد و نمیتواند گرمی را نگهدارد. از اینرو درجه حرارت شب و روز آن تفاوت زیادی باهم دارند. یک بار چرخش آن به دور خود 59 روز و یک بار گردش آن به دور خورشید 88 روز طول میکشد. مدار عطارد کاملا به شکل بیضی است و در نتیجه فاصله آن از خورشید بین 47 تا 69 میلیون کیلومتر تغییر میکند. این سیاره کوچک اندکی از ماه بزرگتر است.
جاذبه سطحی عطارد به قدری ضعیف است که قادر به نگهداری ذرات اطراف خود نیست. سطح سیاره عطارد پوشیده از حفره های شهابسنگی است که حدود 3.5 میلیارد سال پبش بر اثر بمباران شهابسنگها بوجود آمدهاند. اندازه حفره های موجود در عطارد از چند متر تا 1000 کیلومتر (600 مایل) متغیر است. حفره ها دارای مشخصاتی نظیر قلهها و حلقههای کوهستانی ، دیوارهای تراس دار و رگه هایی درخشان از توف (موادی که بر اثر برخورد شهابسنگ به بیرون پرتاب میشوند) هستند. مشخصات یک حفره به اندازه ، سرعت و جهت شهابسنگی که آنرا بوجود آورده بستگی دارد. سیاره عطارد فاقد ماه می باشد.
اسطرلاب
نام آن را مشتق از کلمه یونانی استرلابوس نوشتهاند و برخی در معنی آن به غلط «ترازوی ستارگان» را ذکر کردهاند. حمزه اصفهانی واژه «اسطرلاب» را معرب ترکیب فارسی «ستارهیاب» میداند. بسیاری از منابع تاریخی اختراع اسطرلاب را به هیپارخوس نسبت میدهند اما به نظر میرسد ایزارهای مشابه با تواناییهای مختلف در بین ستارهشناسان آشور و بابل رایج بوده و نمونههای یونانی نتیجه تکمیل این ابزارها بودهاست. از اسطرلابهای یونانی نمونهای در دست نیست. از قرن نهم میلادی تا قرن نوزدهم اسطرلابهای بسیاری در ایران و دیگر کشورهای جهان اسلام ساخته شد. به گفتهای نخستین سازنده اسطرلاب در میان مسلمانان محمد فزاری پسر ابراهیم فزاری بودهاست. تا چندی پیش احتمال میرفت که کهنترین اسطرلابی که تاکنون باقی مانده، در ۳۷۴ق/۹۸۴م به دست دو برادر اصفهانی به نامهای احمد و محمد بن ابراهیم در اصفهان ساخته شده باشد. اما ظاهراً کهن ترین نمونه شناخته شده که نام سازنده و تاریخ ساخت برآن حک شدهاست اسطرلابی است که به گواهی کتیبه کوفی پشت کرسی آن به دست «بسطلس» در تاریخ ۳۱۵ هجری قمری ساخته شدهاست اجزای اسطرلاب حلقه عروه کرسی اُم حجره صفایح عنکبوتیه عِضاده محور فرس یا اسبک اسطرلاب بیش از ۳۰۰ کاربرد دارد.[نیاز به ذکر منبع] از کاربردهای زمان اسلامی آن میتوان به قبله یابی و تعیین ساعات اذانها اشاره کرد. به برخی از کاربردهای نجومی آن در زیر اشاره شدهاست: نمایش آسمان در لحظه دلخواه محاسبه زمان طلوع و غروب اجرام آسمانی در زمان دلخواه اندازی گیری فواصل و ارتفاعات با روشهای هندسی و مثلثاتی محاسبه مکان اجرام آسمانی در آسمان تعیین زمان از طریق مشاهده اجرام آسمانی تعیین طول روز و طول شب یکی دیگر از کاربردهای اسطرلاب در زمانهای گذشته طالع بینی بودهاست.قدیمیان اعتقاد داشتند که صورت فلکی ای که در لحظهٔ تولد هر کس، در حال طلوع است، صورت فلکی طالع آن فرد است. آنها برای هر یک از آن صورت فلکیها خصوصیاتی را در نظر گرفته بودند که همان خصوصیات فرد بودند. اما آنها فقط از صورت فلکیهای دایره البروجی برای این کار استفاده میکردند که این صورت فلکیها در اسطرلاب نشان داده شدند و به کمک اسطرلاب به راحتی میتوان صورت فلکی طالع هر فرد را، با دانستن موقعیت خورشید در آن لحظه، مشخص کرد.
منبع : ويكي پديا
---------- Post added at 01:04 PM ---------- Previous post was at 01:01 PM ----------
سفید چاله چیست؟
معادله ی نسبیت عام دارای زیر ساخت ریاضی محکمی است که با زمان متناسب
است و مزیت آن هم این است که می توان زمان را به سریعتر از آنکه به آینده
برود به عقب برد.
اگر شما این معادله را که بتوان روی زمان کنترل داشت را برای سیاه چاله
بنویسید نتیجه اش شی ای به نام سفید چاله خواهد بود که کاملا خلاف سیاه
چاله اش به این مفهوم که اگر چیزی از دام سیاه چاله نمی تواند بگریزد
چیزی نخواهد توانست به دام سفید چاله بیافتد در واقع اگر سیاه چاله کارش
بلعیدن باشد سفید چاله کارش بیرون انداختن است .
در واقع سفید چاله ها در دنیای ریاضی زندگی می کنند و این بدان معنا نیست
که حتما باید در دنیا وجود داشته باشند در حقیقت آنها اصلا وجود خارجی
ندارند زیرا راهی برای تولید آنها وجود ندارد .
منظومه
منظومه به مجموعه ای از اجرام سنگین و سیاراتی گفته می شود که همگی به دور یک ستاره در حال گردشند.
ما با منظومه شمسی به خوبی آشناییم. منظومه ای مشتمل از زمین ، هفت سیاره اصلی و خورشید. علاوه بر سیارات ، اجرام کوچک فراوانی در منظومه شمسی گرد خورشید در حرکتند از جمله کوتوله ها، سنگ های آسمانی ، ستاره های دنباله دار و همینطور ابرهای نازکی از گاز و غبار که به آنها ابرهای میان سیاره گفته می شود. بیش تر از 100 قمر طبیعی نیز در این منظومه در چرخشند.
به جز خورشید، زمین و ماه، اجرام بسیار دیگری نیز وجود دارند که با چشم غیر مسلح قابل رصدند از جمله سیارات عطارد، زهره، مریخ، مشتری ، زحل و همین طور شهاب سنگ ها و ستارگان دنباله داری که به طور موقت قابل مشاهده اند.
اجرام بسیار زیاد دیگری نیز توسط تلسکوپ ها در منظومه شمسی رصد شده اند.
از سال 1990 ستاره شناسان سیارات زیاد دیگری در اطراف ستاره های دوردست کشف نموده اند. با مطالعه بر روی این اجرام و نحوه گردش شان به دور ستاره مرکزی، دانشمندان امیدوارند اطلاعات کلی تر و جامعی در خصوص منظومه ها به دست آورند. برای مثال می دانیم که درمنظومه ما چهار سیاره کوچک با سطوح سخت و نزدیک به خورشید به نام های عطارد، زهره، زمین و مریخ همینطور چهار سیاره غول پیکر با سطوح غیر جامد گازی در فاصله دورتر از خورشید به نام های مشتری، زحل، اورانوس و نپتون وجود دارند؛ اما کشف ستاره ای که دارای چندین سیاره غول پیکر گازی که در مدارهای نزدیک به آن ستاره در گردشند، مایه حیرت دانشمندان و ستاره شناسان گردید. برای مثال یک سیاره تقریبا به اندازه مشتری حول مداری به دور ستاره 51 پگاسی (51 Pegasi) کشف شده که فاصله مدار این سیاره تا ستاره نسبت به فاصله مدار سیاره عطارد در منظومه شمسی به خورشید، کمتر است.
سیّاره مشتری(Jupiter)
مشتری پنجمین سیاره نزدیک به خورشید در منظومه شمسی ما هست که وقتی از زمین آنرا رصد می کنیم، این سیاره نورانی تر از بیشتر ستاره ها دیده می شود. معمولا پس از سیاره ونوس، مشتری دومین سیاره درخشان در آسمان است.
مشتری پنجمین سیاره در منظومه شمسی می باشد. میانگین فاصله آن از خورشید معادل 778.570.000 کیلومتر یعنی بیش از پنج برابر فاصله زمین تا خورشید است. ستاره شناسان باستان این سیاره را به یاد پادشاه خدایان رومی، ژوپیتر نامیدند.
ستاره شناسان این سیاره را از طریق تلسکوپ های مستقر بر روی سیاره زمین و ماهواره های حول زمین مطالعه می کنند. به علاوه ایالات متحده 6 سفینه تحقیقاتی بدون سرنشین را به سوی مشتری ارسال کرده است.
ستاره شناسان در جولای 1994 شاهد رویداد منحصر به فردی در این سیاره بودند. برخورد 21 تکه از شهاب سنگ شومیکر-لوی 9 (Shoemaker-Levy 9) که به اتمسفر مشتری برخورد کرد. این برخورد منجر به وقوع انفجارهای مهیب و پراکندگی مقدار بسیار زیادی گرد و خاک در منطقه ای با وسعت بیشتر از قطر کره زمین گردید.
ویژگی های فیزیکی مشتری :
مشتری یک گوی غول پیکر از گاز، مایع و مقدار بسیار ناچیزی سطح جامد می باشد. سطح این سیاره ترکیبی است از ابرهای متراکم و غلیظ قرمز، قهوه ای، زرد و سفید رنگ. این ابرها در مناطقی با رنگ روشن به نام حوزه و مناطقی با رنگ تیره به نام کمربند به شکل موازی با استوا به طور منظم دور سیاره چرخیده شده اند.
مدار و گردش :
مشتری در مداری بیضی شکل به دور خورشید گردش می کند. یک دور کامل مشتری به دور خورشید معادل 4333 روز زمینی و یا تقریبا 12 سال زمینی می باشد.
مشتری علاوه بر گردش به دور خورشید، حول محور طولی خود نیز گردش می کند. زاویه این محور حدود 3 درجه می باشد.
مشتری سریع تر از دیگر سیارات به دور خود می چرخد. یک روز در مشتری معادل 9 ساعت و 56 دقیقه می باشد. دانشمندان نمی توانند سرعت گردش درون این غول گازی را به طور مستقیم اندازه گیری کنند. آنها نخست میانگین سرعت ابرهای قابل رویت این سیاره را محاسبه کردند.
مشتری امواج رادیویی از خود متساطع می کند که توسط تلسکوپ های مستقر در زمین نیز قابل ردیابی می باشد. دانشمندان با مطالعه این امواج سرعت گردش سیاره را محاسبه نمودند. قدرت این امواج طی یک الگوی ثابت که در هر 9 ساعت و 56 دقیقه تکرار می شود، تغییر می کند.
سرعت زیاد گردش مشتری باعث برآمدگی این سیاره در استوا و مسطح شدن قطبها گردیده است. قطر استوایی این سیاره 7 درصد بیش از قطر قطبی آن است.
جرم و چگالی :
مشتری از دیگر سیارات منظومه شمسی سنگین تر است. جرم آن 318 بار بیشتر از جرم زمین می باشد. اگرچه این سیاره جرم زیادی دارد اما چگالی آن نسبتا کم است. میانگین چگالی این سیاره 33/1 گرم در هر سانتیمتر مکعب است یعنی اندکی بیش از چگالی آب.
چگالی مشتری 4/1 برابر چگالی زمین می باشد. به خاطر کم بودن چگالی این سیاره، ستاره شناسان بر این باورند که عناصر عمده این سیاره هیدروژن و هلیوم می باشند. از این رو این سیاره بیشتر به خورشید شبیه است تا به سیاره ای نظیر زمین
هسته مشتری باید از عناصر سنگینی تشکیل شده باشد. احتمالا ترکیب بندی این عناصر نظیر ترکیب بندی عناصر هسته زمین است اما 20 تا 30 برابر سنگین تر.
نیروی جاذبه سطح مشتری 4/2 برابر جاذبه زمین است. به این ترتیب جسمی که در روی زمین 100 کیلوگرم است بر روی مشتری 240 کیلوگرم وزن خواهد داشت.
اتمسفر مشتری ترکیبی است از حدود 86 درصد هیدروژن، 14 درصد هلیوم و مقادیر کمی متان، بخار آمونیاک، آب، هیدروکربور اشباع نشده، اتان، ژرمانیوم و مونوکساید کربن. درصد هیدروژن یاد شده بر اساس تعداد مولکولهای این عنصر است نه بر اساس جرم کلی آن. دانشمندان این مقادیر را به کمک اندازه گیریهای تلسکوپی و اطلاعات سفینه ها محاسبه و به دست آورده اند.
این عناصر شیمیایی لایه های رنگارنگی از ابرها را در ارتفاعات مختلف شکل داده اند. بالا ترین لایه سفید رنگ از کریستالهای بخار آمونیاک یخ زده به وجود آمده است. لایه های پایین تر و تیره رنگ تر ابرها مناطق کمربندها را تشکیل داده اند. در پایین ترین لایه قابل رویت، ابرهای آبی رنگی وجود دارند. ستاره شناسان انتظار دارند که در عمق 70کیلومتری پایین تر از ابرهای آمونیاک، ابرهای آب را تشخیص دهند. البته تا کنون این ابرها در هیچ لایه ای کشف نشده اند.
بارزترین ویژگی سطح سیاره مشتری، یک نقطه قرمز بزرگ است. این نقطه حجم زیادی از گاز در حال دوران می باشد و شبیه به گردبادهای زمینیست. بزرگترین قطر این نقطه سه برابر قطر زمین طول دارد. رنگ این نقطه بین آجری و قهوه ای روشن در تغییر است. به ندرت این نقطه به طور کلی محو می شود. احتمالا وجود سولفور و فسفر در کریستالهای آمونیاک منجر به ایجاد چنین رنگی در این نقطه می گردد.
گوشه این نقطه عظیم الجثه با سرعتی معادل 360 کیلومتر در ساعت در حرکت است. فاصله این نقطه نسبت به استوا ثابت است ولی به آرامی به سمت غرب و شرق حرکت می کند.
حوزه ها، کمربندها و نقطه بزرگ قرمز نسبت به سیستم های چرخه ای زمین بسیار ثابت تر می باشند. از زمانیکه دانشمندان شروع به استفاده از تلسکوپ برای رصد آسمان کرده اند، ویژگی های مذکور تغییر ابعاد و رنگ داشته اند اما همچنان الگوی کلی خود را ثابت نگه داشته اند.
سحابی رطیلی (Tarantula nebula)
سحابی رطیلی، یک سحابی در نیمکره جنوبی است. این سحابی قسمتی از کهکشان ابر ماژلانی برزرگ واقع در صورت فلکی ماهی زرین یا ابوسیف است. سحابی رطیلی درخشان ترین قسمت ابر ماژلان است. سحابی رطیلی را می توان با چشم غیرمسلح مشاهده کرد. سحابی رطیلی از هیدروژن یونیزه شده تشکیل گردیده است. این سحابی بقایای یک ابر نواختر است.
طول سحابی رطیلی حدود 900 سال نوری است.
کهکشند (neap tide)
اشتباه نشده....لهجه هم نگرفتم...
کهکشند واژه ای با مفهوم جدا از کهکشان خودمان است
کهکشند، یک جذر و مد است که دوبار در طول ماه به هنگامی که ماه به صورت نیم قرص در آمده است، اتفاق می افتد. در یک کهکشند، بیشترین سطح بالا آمدگی آب در پایین ترین حد چرخۀجزر و مد قرار دارد.
کهکشند، درست بعد از ربع اول و سوم ماه اتفاق می افتد.
شفق قطبي (aurora)
شفق قطبي، نامي است كه به نوارهايي از نورهاي رنگي آسمان شب داده شده است. اين نوارها را در نيمكره شمالي، شفق قطبي بوريوليز يا نورهاي شمالي ميخوانند. در نيمكره جنوبي آنها را شفق قطبي استروليز يا نورهاي جنوبي ميخوانند. شفق قطبي هنگامي توليد ميشود كه ذرات باردار فضا با اتمها و مولكولهاي هوا در بالاي جو زمين برخورد ميكنند. اين برخورد باعث برافروختن اتمها ميشود.
يك شفق قطبي در فاصلهاي حدود 80 تا 600 كيلومتر بالاي سطح زمين نقش ميبندد.
كهكشان بيضوي (elliptical galaxy)
كهكشان بيضوي يك كهكشان است كه شكلي مانند بيضي يا بيضوي دارد. كهكشانهاي بيضوي شكل مارپيچ ندارند. اكثر كهكشانهاي بيضوي از ستارگان پير ساخته شدهاند.
تعداد زيادي ستارگان غول قرمز در كهكشانهاي بيضوي وجود دارند.
علم فضانوردي (astronautics)
علم فضانوردي علم سير در فضاست. در اين علم ماشينهاي فضايي كه با سرنشين و بدون سرنشين هستند، مورد مطالعه قرار مي گيرند. علم فضانوردي همچنين شامل ساختمان راكتهاي نيرومند يا وسايل پرتاب است كه به غلبه بر كشش جاذبه زمين نياز دارند. علم فضانوردي همچنين گونههاي مختلف فضاپيما و ماموريتهاي آنها را مورد مطالعه قرار ميدهد.
علم فضانوردي از آخرين تكنولوژي جديد بهره ميجويد.
منبع : سایت رشد
---------- Post added at 01:08 PM ---------- Previous post was at 01:04 PM ----------
سیاره ها مقدمه
ستارهها و سیارههای بزرگ از تراکم گازها و غبارهای میان ستارهای ایجاد میگردند و علت آن همان نیروی جاذبه موجود بین ذرات منفرد است و چون نیروی جاذبه متوجه به مرکز جسم جذاب است، لذا پدیدههای تراکمی الزاما کروی هستند. شکل زمین کمی از کرویت انحنا داشته و قرص مشتری در قطبین فشرده است. در کهکشان ستارگان زیادی موجودند که به علت دوران سریع آنها نمیتوان شکل آنها را دقیقا مشخص کرد.
منشأ سیارات چه بوده؟
در آن هنگام که برای نخستین بار میخواستند از راه علایم درباره منشأ جهان فکر کنند، توجه بیشتر مردم به اصل زمین و سایر سیارات منظومه شمسی معطوف بود. و این مایه کمال تعجب است که در زمان حاضر که این همه درباره اصل و منشأ انواع مختلف ستارگان میدانیم و با کمال صراحت و جدیت درباره مسائل مربوط به پیدایش کل جهان بحث میکنیم، هنوز مسئله تشکیل زمین چنانکه که باید طرح و حل نشده است. فیلسوف بزرگ آلمانی ایمانوئل کانت (Immanuel Kant) نخستین فرضیه قابل قبول علمی را درباره اصل پیدایش منظومه شمسی طرح ریخت و پس از وی ریاضیدان بزرگ فرانسوی بنام پریسمون دو لاپلاس (Pierre Simonde Laplace) آن فرضیه را تکیمل کرد.
بنابر این فرضیه ، ستارگان منظومه شمسی همه از یک حلقه گازی بوجود آمدهاند که در نتیجه نیروی گریز از مرکز از جرم مرکزی و اصلی این منظومه ، یعنی خورشید در ابتدای انقباض آن جدا شده است. نخستین اشکال در این است که با تحلیل ریاضی معلوم شده است که هر حلقه گازی که احتمال تشکیل شدن آن بر گرد خورشید گردنده در حالت انقباض میرود، هرگز بصورت سیاره سادهای در نخواهد آمد، بلکه از آن عده زیادتری اجسام کوچکتر شبیه حلقه های زحل تولید میشود.
دشواری دیگر و مهمتر در برابر فرض لاپلاس - کانت این است که 98 درصد از گشتاور دورانی منظومه شمسی همراه با حرکت سیارات است و فقط 2 درصد آن به دوران خود خورشید مربوط میشود و محال است که بتوان گفت چرا چنین در صد بزرگ از گشتاور دورانی در حلقههای جدا شده مانده عملا چیزی برای جرم گردنده اولی باقی نمانده است.
فرضیه چمبرلین و مولتون (Chamberlin and Muhon)
گشتاور دورانی از خارج به منظومه سیارات داده شده و به این ترتیب تشکیل سیارات را نتیجه تصادم خورشید خودمان با جرم آسمانی دیگری به بزرگی آن تصور کنیم. در آن هنگام که خورشید تنها بوده و خانواده سیاراتی همراه خود نداشته ، با جرم مشابه خود در آسمان تلاقی کرده است. برای تولد سیارات برخورد و تلاقی فیزیکی ضرورت نداشته ، بلکه نیروی متقابل از فاصله دور هم میتوانسته است بر هر دو ستاره برجستگیهای عظیمی ایجاد کند که به طرف یکدیگر متوجه باشند. هنگامی که این برآمدگیها که عملا مدهای غول پیکری بوده ، از ارتفاع معین حدی تجاوز کردهاند، ناچار در امتداد خطی که هر دو ستاره را به یکدیگر متصل میکرده ، بریدگی پیدا کرده و از آنها قطرات چند جدا از یکدیگر بوجود آمده است.
حرکت نسبی این دو پدر و مادر سیارات نسبت به هم بایستی به این سیارات گازی ابتدایی دوران شدیدی داده باشد و در آن هنگام که دو ستاره از یکدیگر دور میشدند، با هر یک دستهای از سیارات که دورانی سریع داشته اند همراه شده است. امواج مدی سطح آن دو ستاره همچنین سبب آن شده است که خود آنها نیز ناچارا به کندی در همان جهت سیارتشان حرکت دورانی پیدا کنند و این خود نشان میدهد که چرا محور دوران خورشید ما این اندازه با محور مدارهای سیارات انطباق نزدیک دارد. با در نظر گرفتن فاصله عظیم موجود میان ستارگان و شعاع نسبی کوچک آنها ، به آسانی میتوان حساب کرد که در طول مدت چند بیلیون سالی که از تشکیل آنها گذشته ، احتمال چنین برخوردی برای هر یک از ستارگان تنها یک چند بیلیونیوم است.
نتیجه گیری
ناچارا چنین نتیجه گیری میشود که منظومههای سیارهای از نمودهای نادر جهان به شمار میرود و خورشید ما خوشبخت است که یکی از چنین منظومهها را همراه خود دارد. ولی با فرض اینکه تشکیل سیارات مربوط به اوایل
تکامل جهان هنگامی باشد که هنوز خود ستارهها ساخته شده بودند، همه این اشکالات از میان برداشته میشود.
سیارات منظومه شمسی
بزرگترین آنها به نام مشتری است که جرمی معادل یک هزارم جرم خورشید را دارد، در صورتی که مجموعه جرم اعضای خانواده خورشید فقط کمی بیشتر از یک دهم درصد جرم خود خورشید است. تا بحال سیستم سیارهای نظیر آنچه به خورشید مربوط است کشف نشده است. سیارات ، اجرام سماوی سرد بوده و انعکاس نور خورشید باعث مرئی شدن آنها میگردد. بعضی از آنها را با چشم غیر مسلح میتوان رویت کرد ولی سه سیاره اورانوس ، تپتون و سیاره پلوتو را بدون تلسکوپ نمیتوان رویت کرد. در مورد تشخیص سیارات از ستارگان در آسمان شب میتوان گفت که سیارات با نور پایدار میدرخشند، ولی نور ستارگان هم از لحاظ رنگ و هم از لحاظ روشنایی به شدت تغییر میکند. سیارات در آسمان حرکت کرده و محل آنها تغییر میکند، ولی ستارگان نسبت به هم دارای مکانهای تقریبا ثابتی هستند.
به علت زیادی جرم خورشید ، تمامی سیارات ، سیارکها ، ستارگان دنباله دار و شهابها با تقریب زیاد ، حول خورشید حرکت میکنند و بطور جداگانه به سمت خورشید جذب میشوند. مدار هر کدام از آنها به شکل بیضیهایی با اندازههای متفاوتند که خورشید در کانون این بیضیها واقع شده است. در مورد کلیه حالت سیارات ، خروج از مرکز آنها کوچک بوده و از 0.1 تجاوز نمیکند و به غیر از مدارهای سیارههای عطارد و سیاره پلوتو که برای آن دو مقدار خروج از مرکز به ترتیب 5.206 و 5.250 است.
محل استقرار و مدارات سیارات منظومه شمسی
سیارات به ترتیب فاصله از خورشید عبارتند از: عطارد (تیر) ، زهره (ناهید) ، زمین ، مریخ ، مشتری ، زحل ، اورانوس ، نپتون و پلوتو. اخیرا کشف دهمین سیاره منظومه شمسی نیز تأیید شده است. انجمن بین المللی اختر شناسی کشف دهمین سیاره گردنده به دور خورشید که در مرز منظومه شمسی قرار دارد را تأیید کرده است. این شی ابتدا در سال 2003 کشف شده بود، اما سیاره بودن آن اخیرا تأیید شده است. فاصله این شی از خورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است. این بزرگترین جرم آسمانی است که از زمان کشف نپتون در سال 1846 در مدار خورشید کشف میشود و در فاصله 97 واحد نجومی (فاصله متوسط زمین - خورشید) از ما کشف شده است. همه سیارات بجز عطارد و زهره دارای یک چند قمر هستند.
منبع : سایت رشد