تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 4 از 4

نام تاپيک: خاطرات موتورسیکلت

  1. #1
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    1 خاطرات موتورسیکلت

    تمایز بخشه موتورسیکلت با سایر وسایل نقلیه ، روح ماجراجویانه ی آن هست . از وقتی این وسیله نقلیه اختراع شد ، همزمان خاطرات موتورسیکلت شروع شد .
    خاطرات سفر ، مواجهات با خطر و جاده هایی که برای سایر وسایل نقلیه و رانندگان دست یافتنی نبود .

    این تاپیک رو ایجاد کردم که در اون خاطراتت و تجربیات سفرهاتون و اتفاقات حین رانندگی رو بنویسید . برای رونق بیشتر می تونید تجربیات نگهداری و اتفاقات فرعی - نه ماجراهای زیادی شخصی و خصوصی - تون رو هم بنویسید .

    از اینکه با ما همسفر هستید خوشحالیم
    ارادتمند ، پیرمرد .

  2. 6 کاربر از piremard بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کـاربـر بـاسـابـقـه befermatooo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    4,188

    1

    ما موتور سوار نیستیم اما موتور سواران را دوست می داریم

    یه روز پسر خالم اومد دنبالم و گفت بیا بریم بیرون جایی کار داره . منم که تو خونه دلم پوکیده بود گفتم باشه اما ای کاش نمی گفتم !

    سوار موتورش شدیم و گازش رو گرفت و رفتیم .

    چند دقیقه نگذشته بودیم که پسر خالم گفت منو محکم بگیر ! یهو دیدم موتور رو یه چرخه ! هیچ وقت اون روز رو که باعث شد دیگه سوار موتور نشم رو فراموش نمیکنم .

    داشتم از پشتش می افتادم اما انگار نه انگار ! همش قسم میدادم که بزنه کنار اما کو گوش شنوا . آخرش سر چهارراه زدیم به یک پیکان . من که جفت ( ) کرده بودم . پسر خالم پاش شکسته بود و منم زخمهای مختصر برداشته بودم .

    تو همون صحنه تصادف یکی میگفت : موتور سوار خره و هرکی هم تکلش بشینه خر تره

    خلاصه ما که موتور سواری رو گذاشتیم کنار اما دیگه تا به امروز که چند سال از اون خاطره میگذره ، سوار هیچ موتوری نشدم .

    اینم از خاطره ما
    Last edited by befermatooo; 29-05-2011 at 15:58.

  4. این کاربر از befermatooo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    حـــــرفـه ای piremard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    6,618

    پيش فرض

    خاطرات کوتاه :
    دیروز موتور رو با سوئیچ باز تو کوچه رها کردم تا صبح بسرقت نرفت . اما در عوض باتری موتور کاملا خالی شده بود و مجبور شدم کلی موتور رو هل بدم !

    نرسیده به تقاطع رسالت ، خیابان دکتر آیت ... صدای برخورد یک حشره به وایزر کلاه رو شنیدم . سرعتم گمانم حدود 70 ک/س بود .
    به تقاطع رسیده بودم که سرعتم حدود 10 ک/س بود و دور و بر رو نگاه می کردم . یهو جلوی بینیم داخل کلاه شاخ-به-شاخ یک نوع سوسک پر دار بهاری بودم .

    اگه از جاش تکون می خورد و می پرید روی صورتم جداً احتمال تصادفم تو همون سرعت خیلی خیلی کم زیاد بود . سریع سرعت رو کمی بالا بردم و کنار کشیدم و یهو ترمز شدید کردم تا فرصت تکون خوردنش رو بگیرم . کلاه رو با یه حرکت تند بجلو درآوردم و محکم تکونش می دادم .

    سوسکس مورد نظر بعد از برخورد به کلاه از شکاف خروجی هوای کلاه خودش رو داخل کشیده بود . این اتفاق شاید 1 در 1000000 اتفاق بیافته

    دارم فکر می کنم اگر به تقاطع نرسیده بودم و همون سرعت 70ک/س رو داشتم و این سوسک رو می دیدم روی صورتم چی می شد ؟

    ـــــــــــــــــ

    وداع با درّه ی آش رشته :

    سرشو از پراید بیرون آورد و بی مقدمه بمن گفت : تو دیگه چرا وایسادی ؟ تو که رات بازه ، برو !
    تو نمای نزدیک از پشت شیشه سیاه کلاهم بهش نگاه می کردم و فکر می کردم منظورش از "راهت بازه" چی می تونه باشه .



    13 فروردین 1390 - 13 بدر بود ! تو ترافیک درهم گره خورده جاده فشم گیر کرده بودیم . شاید منظور اون راننده این بود که خلاف جهت سبق بگیرم .
    اما او یک چیز رو نمی دونست . نه من اون موتورسوار بودم و نه قصد رسیدن به جایی رو تو اون روز داشتم .


    همه جای کوهستان پر بود از مردم . زن ، مرد و چند جین بچه و هر دو طرف کلی خودرو پارک کرده . افسران پلیس و کارگران رستوران که با علامت دادن با چیزی شبیه به باتوم ، جلب مشتری می کردند !
    نفهمیدم این چه سبکیست . در حال خودم بودم که از پشت تکون اجباری حواسم رو پرت کرد . یک اتومبیل سفید که شاید زانتیا بود بهم زد . فکرشو بکن تو یک ترافیک کاملا متوقف کسی از پشت یک اینچ هم ازت فاصله نگیره !



    پایین اومدم و موتور رو چک کردم . راننده که بنظر با خانواده اش همراه بود مردی میانسالی بود که عذرخواهی کرد و من برگشتم . کمی که ترافیک تکان مختصری خورد ، او از کنار رد می شد که دوباره عذرخواهی کرد و گفت : جک موتورت پایینه !

    از فضای کوچک و تنگ کنار راست جاده برای حرکت استفاده کردم و تونستم از ترافیک فاصله بگیرم . حالا سرعت خوبی داشتم و تعداد مسافران 13 بدر کمتر و کمتر می شد . جاده پهن تر شده بود که به فشم رسیدم و بی توقف تاختم تا رودسر-قصران

    شهر عجیب و کوچکی بود با یک بانک کوچک ! چند مغازه خوار و بار و فروشگاههای بیشتر توریستی . ویلاهای گرون قیمت ولی مندرس و بیقواره . مشخص بود که این شهر هم تحت تاثیر موقعیت توریستی مسافران تهران بدین حال در آمده . جاده های تنگی تو رو به دهستانهای کوچک و امامزاده ها دعوت می کنند .

    بوی کباب و منقل ، جای نفس طبیعت رو گرفته بود . تعجبی نداشت که چرا در حاشیه یک رودخانه و سایه خنک درّه خبری از حیوان و پرنده نبود .
    تنها چند درخت سبز بودند و هنوز هوا اندکی زمستانی بود . جلوی یک گذرگاه بسیار تنگ توقف کردم و پیاده کمی راهپیمایی کردم . بعد از یک پیچ که عکسش رو در بالا می بینید ، فاصله ی کوتاهی بود شبیه به ساحل دریاچه . یادم افتاد حدود 20 سال پیش جمعه ها به این نقطه می رسیدیدم و برای بلال و آش رشته خوردن توقف می کردیم تا غروب می شد .... تمام خاطرات منحوس و تلخ گذشته از کنارم می گذشت . اون نقطه پر بود از خودروها و مسافرانی خارج از ظرفیت . حتی جلوتر نرفتم تا کامل ببینمش .



    همون پیچ مکثی کوتاه کردم و برگشتم . وقتی سوار موتورسیکلتم شدم با سرعتی بسیار-بسیار کم در حالیکه موسیقی گوش می کردم راهی تهران 1390 شدم .

    تهرانی که هنوز هم تلخ بود

  6. 4 کاربر از piremard بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز شـیـفــو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تهران | Tehran
    پست ها
    2,174

    پيش فرض

    سلام دوستان
    امروز دیدم چرخ عقبم پنچر شده رفتم یه تیوپ بگیرم دیدم تیوپی که می گرفتم 2.500 تومن شده 12 هزار تومن هرچی فحش و نفرین بود دادم به باعث و بانیش ، خلاصه بعدش گرفتم و اومدم تیوپ رو عوض کردم . تعمیرکار با اجرت 15 عوض میکرد .
    روغن خارجی هم که 7 تومن بود شده 13 تومن ، گرفتم اما نریختم .
    زنجیر 10 تومنی هم شده بود 22 تومن که گرفتم .
    می خوام موتور رو بخوابونم ، تو این مدت اتفاقات بدی برام افتاده با موتور ، برای همین میخوام بخوابونمش تا پرعموم برگرده گواهینامش رو بگیره بدمش به اون .
    کل موتور زین و باک و ... باز کردم اول اینکه تو سیم کشیش چقدر سیم اضافه بود ، سیم هایی که حتی به هیچ جایی وصل نبود دوم کلی چسب برق . همرو درست و مرتب کردم چسب های اضافه روهم باز کردم و خودم یبار دیگه همرو تمیز بستم .
    باتریش رو با آب جوش تمیز کردم و سر پیچ ها یکم روغن مالیدم و جدا کردمشون .
    کش باتری رو که پوسیده بود رو عوض کردم .
    زنجیرم هم که همش وصله خورده بود رو با یه زنجیر نو عوض کردم .
    فیلترش رو باز کردم با بلور باد گرفتم تمیز شدش .
    یه آچارکشی حسابی و ردیف کردمش . خیلی حساسیت به خرج دادم .
    لنت ها رو هم یکم شل کردم .
    بعد حسابی شستمش برق افتاد عین روز اولش شد ، چون یه مدتی کثیف بود امروز دیدم چقدر خوشگل شد عروسکیه واسه خودش .
    باکش حدودا نیم لیتر بنزین داشت که خالش کردم بعد روشن گذاشتمش تا بنزینی که توش مونده هم بسوزه ، روغن رو هم لب جوب خالی کردم . سبک شدنش رو میشد حس کرد .
    بردمش تو انبار و باد چرخاش رو هم یذره کم کردم .
    روغنی که خریدم و تلق و دستکش ها و بادگیر پار رو هم که واسه زمستون پارسال بود ، حسابی شستم و گذاشتم رو زین بعد یه روکش خوشگل ( مال 220 پسرخالمه که فروختش دادش به من ) روش کشیدم و باهاش خدافظی کردم .
    فقط باید یه بطری یک و نیم پر بنزین هم بذارم کنارش که هروقت خواستیم بیدارش کنیم سوخت داشته باشیم ، شاید هم بعد زمستون دوباره به خودم سواری داد .

  8. 2 کاربر از شـیـفــو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •