تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 30

نام تاپيک: زندگی ایده آل

  1. #1
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض زندگی ایده آل

    زندگی ایده آل

    مثبت اندیشی ، مثبت نگری ، تکنولوژی فکر ، افکار مثبت ، زندگی شاد

    موفقیت در زندگی شخصی و اجتماعی ، شیوه صحیح زندگی ، رهایی از غم ها ، زوج موفق


    هر آنچه که بخواهید می توانید داشته باشید
    شما مثبت اندیش هستید یا...
    چگونه مثبت اندیش باشیم ؟
    ارتباط مثبت‌انديشي و اعتماد‌به‌نفس
    استرس را با مثبت‌انديشي كنترل كنيم
    بر سر دو راهي موفقیت
    7 تاكتيك براي يك زندگي موفق
    شناخت خویشتن
    زندگی و خانواده
    موفقیت در کار و اشتغال
    استرس
    چگونه برای زندگی بهتر افکار مثبت داشته باشیم؟
    چگونه الهه شادی خود باشید؟
    راز قانون جاذبه کائنات (خلاصه ای از فیلم راز)
    ده راهکار اصولی برای متحول کردن زندگی
    چگونه عزيز همسرمان باشيم؟
    چرایی و اهداف ازدواج
    فلسفه ازدواج در اسلام و مسيحيت
    عوامل موثر در شکل گیری نقشه عشق - شماره ۱
    عوامل موثر در شکل گیری نقشه عشق - شماره ۲
    چند قانون برای دوران نامزدی
    شایسته ترین زوج دنیا
    ۱۱ ایده‌ اشتباه برای ازدواج
    مشاوره در ازدواج ضروری است
    زنان و مردان تفاوت ها ، شباهت ها
    با چه زنان و مردانی نمی توان ازدواج كرد ؟
    شصت نكته شیرین درباره ی ازدواج
    ازدواج مهارت مي خواهد!
    ازدواج آري، استرس نه - شماره ۱
    ازدواج آري ، استرس نه - شماره ۲
    معيارهايي که براي انتخاب همسر
    زناني كه با اعتماد به نفس زندگي نكرده اند
    اعتماد به نفس؛ بزرگترين زيبايى درون
    چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببريم
    با اعتماد به نفس مي توانيد بر سرنوشت خود حاكم شويد
    هفت روش افزايش اعتماد به نفس
    نكته هايي درباره ي اعتماد به نفس
    فرمول اعتماد به نفس براي خانم ها
    وسواس چيست و چگونه آن را درمان كنيم؟
    وسواس و علاج آن - از نگاه اسلام
    آرامش ذهنی و ریلکسیشن

  2. #2
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    هر آنچه که بخواهید می توانید داشته باشید
    اگر شکستی بزرگ در زندگی داشته اید . اگر در زندگی خود مشکلاتی دارید که فکر می کنید هیچکس نمی تواند به شما کمک کند . اگر می خواهید زندگی آرام داشته باشید . اگر می خواهید به موفقیتهای بزرگ دست یابید . اگر می خواهید از ناراحتی های جسمی خود رهایی یابید و و و و و اگر خود را دوست دارید با این مطلب همرا شوید . هر آنچه که بخواهید می توانید داشته باشید : آرامش - سلامتی - نشاط - موفقیت - سربلندی در کار و زندگی - ثروت و ...
    برای انکه بتوانید به خواسته های خود دست یابید باید یک اصل و راز بزرگ را بدانید و از آن آگاه شوید . راز بزرگی که شما را در رسیدن به خواسته هایتان یاری می دهد
    خودتان را با آن چیزی که آرزو دارید تصور کنید. (تمام مذاهب ، فیلسوفان ، حکما و... نیز همین را گفته اند.) این راز میگوید : چیزی وجود ندارد که شما نتوانید باشید یا انجام بدهید یا داشته باشید. هر چه بیشتر از این راز استفاده کنید بیشتر آن را درک میکنید.
    و اما آنچه در مورد این راز گفته میشود:
    همه ما با نیروی کاملاً یکسانی زندگی میکنیم. با یک قانون: قانون جاذبه.
    این قانون میگوید: هرچیزی را که وارد زندگیمان میشود را خودمان جذب کرده ایم.تمام چیزهایی را که در ذهنمان می گذرد را خودمان جذب میکنیم. قانون جاذبه اهمیتی نمیدهد که شما چه چیزی را میخواهید و چه چیزی را نمیخواهید. حتی وقتی به چیزی فکر میکنید یا نگاه میکنید که آن را نمیخواهید و با آن مخالفت میکنید آن را به طرف خودتان جذب میکنید. در آن موقع قانون جاذبه در حال عمل است.
    هر چیزی را چه ببینید چه به خاطر آورید و چه تصور کنید ، هر چیزی که روی آن متمرکز شوید را به سوی خود جذب میکنید. و هرگاه این تمرکز همراه با احساسات شدید باشد جذب آن سریعتر خواهد بود.
    مراقبت از افکار کار سختی به نظر میرسد اما احساساتمان به ما کمک میکند که بفهمیم که به چه فکر میکنیم. هرچه موقع فکر کردن احساس بهتری داشته باشید این احساس خوب باعث میشود که جهتگیری شما در زندگی بهتر باشد و در زندگی روزمره افکاری را پدید می آورید که زندگی بهتری را در آینده برایتان رقم میزند.
    هر چه احساس بهتری داشته باشید چیزهای خوب را بیشتر جذب میکنید که باعث میشود بالاتر و بالاتر بروید.به یک چیز زیبا فکر کنید. به یک موسیقی زیبا گوش کنید تا احساس خوبی پیدا کنید. وقتی نسبت به چیزی احساس عشق میکنید آن احساس اینقدر بزرگ است که میتواند برایتان خوشبختی را به ارمغان بیاورد.
    چرچیل: شما جهان خود را می سازید همانطور که در آن پیش میروید.
    زندگی می تواند کاملاً رؤیایی باشد و اینطور خواهد بود اگر شما از این راز استفاده کنید.
    جهان هستی مثل غول چراغ جادوست. غول چراغ جادو فقط میگوید: فرمانبردارم سرورم و همیشه فقط همین حرف را تکرار میکند. پس کافیست که شما فقط آن چیزی را که دوست دارید طلب کنید تا غول چراغ جادو به شما بگوید فرمانبردارم سرورم و خواسته تان را برآورده کند. پس اگر دانسته یا ندانسته در مورد چیزی که نمیخواهید یا دوست ندارید ، حرف بزنید یا گله و شکایت کنید یا احساس ناراحتی کنید غول چراغ جادو باز هم میگوید:فرمانبردارم سرورم و همان رابرایتان فراهم میکند.

  3. #3
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    آرزو کن ، بطلب ، ایمان داشته باش ، دریافت کن.
    آن چیزی را که میخواهید طلب کنید.( اکثر ما به خودمان اجازه نمیدهیم آن چیزی را که واقعاً دلمان میخواهد طلب کنیم.) کائنات به افکارشما پاسخ میدهد. برای دریافت شما باید خودتان را با آن چیزی که میخواهید همجهت کنید یعنی قدردان باشید و برای دریافت آن شور و اشتیاق داشته باشید.
    اکثر افراد افکارشان را به عکس العمل نشان دادن به چیزی که وجود دارد صرف میکنند.(اگر به آن چیزی که هست نگاه کنید و حتی اگر آن را نخواهید یا از آن ناراضی باشید)و به آن فکر کنید، قانون جاذبه دوباره همان چیز را به شما میدهد.
    بودا: هر آنچه هستیم نتیجه افکاری است که داشته ایم.
    اگر به جای شکایت برای چیزهایی که دارید قدردانی کنید احساس بهتری پیدا میکنید و این باعث جذب چیزهای بهتری به سمتتان میشود.
    وقتی چیزی را تجسم میکنید آن را پدید می آورید. پس موقع تجسم همیشه روی نتیجه پایانی متمرکز شوید. وقتی خود را در موقعیتی که دوست دارید تصور میکنید ، دیگر احساس نمیکنید که به آن چیز نیاز دارید بلکه احساس میکنید که آن چیز را دارید و آن احساس باعث مشود که کائنات همان موقعیت را برایتان پدید آورد.
    اگر به دنبال حس لذت درونی ، بینش درونی و آرامش درونی بروید بقیه چیزها برایتان پدیدار میشود.
    شما تنها کسی هستید که زندگیتان را می آفرینید چون هیچ کس دیگر نمیتواند برای شما فکر کند.این کار تحت کنترل خود شماست. اگر چیزی را که می بینید ٬ میخواهید در مورد آن بنویسید ، راجع به آن با دیگران حرف بزنید ، به آن فکر کنید و روی آن تمرکز کنید ولی اگر آنرا نمیخواهید در موردش با کسی حرف نزنید ، توجهتان را منحرف کنید.
    کارل لی یونگ: با هر چه مقابله کنید ایستادگی میکند.
    منابع بیشتری از آنچه که ما بخواهیم وجود دارد. بیشتر از آن چیزی که تصور کنیم خوبی ، عشق ، لذت و... هست که به همه برسد. اگر میگوییم دچار کمبودیم به خاطر آن است که بینش خود را گسترش نمیدهیم.
    اگر جز بهترین را نپذیرید اغلب اوقات همان بهترین را دریافت میکنید.
    آیا نتایجی را که به حال گرفته اید شایسته شما هستند؟
    هنری فورد: چه فکر کنید که میتوانید و چه نمیتوانید در هر صورت حق با شماست.
    ما منبع بی پایانی هستیم از احتمالات قابل ظهور و قدرت خداگونه ای برای عینیت بخشیدن به خواسته هایمان داریم.
    هدف اصلی زندگی احساس و تجربه لذت است. شادی درونی جوهره موفقیت است. به دنبال خوشی خودتان بروید. خودتان را با چیزهایی که آرزو دارید تصور کنید.
    دوک النیگتون: اگر چیزی دلم را نلرزاند هدفم نیست.
    تصمیم بگیرید که چه میخواهید بعد روی آن تمرکز کنید. این فرآیند خلقت است. از لحظه ای که شروع میکنید به درست فکر کردن چیزی وجود دارد که شما را هدایت میکند و جهت را نشان میدهد.بخواهید بهترین باشید. با لذت زندگی کنید. هیچ چیز از گذشته شما نمیتواند حق ویژه زندگی شاد شما را انکار کند و هیچ چیز در آینده نمیتواند به غیر از لذت و شادی را برایتان به ارمغان بیاورد.
    یاد بگیرید فقط عالیترینها و بهترین ها را در تجارب و امور روزمره پیدا کنید. آنها را بارور کنید ، در موردشان فکر کنید بعد منتظر ادامه و وقوع آنها باشید.
    چیزی نیست که شما بخواهید انجام بدهید بجز همان چیزی که خودتان میخواهید انجام بدهید.
    چندی پیش شاهد پخش فیلم مستند راز (The Secret) محصول سال 2006 استرالیا از سینما و ماوراء (شبکه چهارم سیما) بودم . در این فیلم از رازی صحبت میشود که با عمل به آن میتوان دست به انجام کارهایی زد که شاید از نظر دیگران غیر ممکن به نظر برسد.
    توصیه می کنیم کتاب و فیلم ارزشمند راز را تهیه کنید و معجزه آن را ببینید همانطور که ما دیدیم و درکش کردیم . اگر مشکل و ناراحتی روحی دارید . اگر شکستی بزرگ در زندگی داشته اید . اگر در زندگی خود مشکلاتی دارید که فکر می کنید هیچکس نمی تواند به شما کمک کند . و اگر خود را دوست دارید این کتاب و فیلم را تهیه کنید و بدان عمل کنید .
    برای تهیه این مجموعه می توانید مجله موفقیت را تهیه کرده و با بخش پشتیبانی و فروش آن تماس گرفته و راهنمایی لازم را دریافت کنید.
    درنگ نکن این یک فرصت استثنایی می باشد که برای شما فراهم شده است .
    آرزوی ما موفقیت و سربلندی شماست

  4. #4
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    شما مثبت اندیش هستید یا...




    ذهن‌ آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخود آگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه‌ی زیبا و مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه‌ی منفی و یأس‌آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.
    موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند؛ آنان که می‌پندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبت‌نگری را کنار گذاشته و در جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند.

    خانواده ، کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده ی خود را قادر و توانا می‌دانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
    تعریف تفکر مثبت:

    شیوه‌‌ای از فکر کردن است که فرد را قادر می‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها، احساس‌ها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه‌ ترین تصمیم را بگیرد.
    افکار مثبت و منفی:

    افکار مثبت، افکاری سازنده‌، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می‌یابند و باعث می‌شوند ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال می‌کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.
    ویژگی‌های افراد مثبت‌نگر:

    - با وجود تفکر درباره‌ی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می‌کنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.
    - از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می‌کنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.
    - در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده می‌کنند.
    - همیشه سعی می‌کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو می‌کنند.
    - همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می‌کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض‌گویی می‌شوند.
    - چون دارای ذهن مثبت هستند، می‌توانند افکار خود را کنترل کنند.
    - اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبه‌های منفی، موارد مثبت آن را بیان می‌کنند و موضوع را به فال نیک می‌گیرند به عبارت دیگر «نیمه ی پرلیوان را می‌بینند» .
    - مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می‌کنند.
    - اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش‌ مشرب هستند.
    - همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت‌بخش بوده و سعی می‌کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.
    - در ارتباط‌های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می‌کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.
    ویژگی‌های افراد منفی‌نگر:

    همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.
    - غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت می‌کنند.
    - در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده می‌کنند.
    - در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست می‌کشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود می‌دانند.
    - تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت می‌کنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل می‌کنند بعد فکر!»
    - چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.
    - اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند فقط به جنبه‌های منفی آن توجه کرده و همان را بیان می‌کنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را می‌بینند!»
    - از کاه کوه می‌سازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.
    - غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.
    - همه‌چیز در نظر آنها غم‌انگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمی‌برند.
    - در ارتباط‌های اجتماعی خود به همه کس و همه چیز شک و سوء‌ظن دارند و فکر می‌کنند که همه علیه آنها توطئه می‌کنند.
    منبع : انجمن علمی آموزشی مدرسین آموزش خانواده شهر تهران

  5. #5
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    چگونه مثبت اندیش باشیم ؟




    افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم.
    1- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
    2- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.
    3- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
    4- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»
    5- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.
    6- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
    7- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.
    8- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.
    9- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.
    10- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.
    11- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.
    12- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.
    13- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.
    14- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.
    15- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
    16- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)
    17- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.
    18- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.
    19- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.
    20- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.
    21- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
    22- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
    23- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.
    24- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.
    25- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.
    26- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.
    27- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.
    28- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند.
    اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند. فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:
    « اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود »

    بنابراین اجرای راهکارها را از همین حالا شروع کنیم و آن را به فردا موکول نکنیم، زیرا ممکن است فردا هرگز نیاید

  6. #6
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    ارتباط مثبت‌انديشي و اعتماد‌به‌نفس
    رفتارها- همشهري‌آنلاين- معصومه كيهاني:
    افرادي كه اعتماد‌به‌نفس ضعيفي دارند به طور مداوم، با خود افكار منفي را مرور مي‌كنند.
    درحالي كه با جايگزيني مثبت‌نگري به جاي افكار منفي مي‌توان از اعتماد‌به نفس بيشتري برخوردار شد و موفقيت‌هاي بسيار بيشتري را در زندگي رقم زد.

    شايد اين مورد براي شما هم پيش‌آمده باشد كه متوجه شده‌ايد صحبت‌كردن در يك موقعيت اجتماعي، براي شما تشويش بوجود‌مي‌آورد.

    در حالي كه وقتي در برابر يك گروه يا در يك جايگاه حرفه‌اي، صحبت مي‌كنيد كه درواقع، نسبت به اطلاعات و دانش خود در آن زمينه مطمئن هستيد، ابدا با اين مشكل، روبرو نمي‌شويد.

    به عبارتي، زماني كه در برابر جمعيت يا گروهي قرار‌مي‌گيريد كه احساس مي‌كنيد مي‌خواهيد راهي براي تاثيرگذاري بر ديگران انتخاب و خود را به لحاظ اجتماعي طرح كنيد، دچار بيشترين تشويش مي‌شويد.

    هيچ به اين مسئله فكر‌كرده‌ايد كه ممكن است اين مشكل به دوران كودكي‌تان مربوط شود. برخورد پدر و مادرتان باشما در اين دوران چگونه بود؟ آيا همواره از طرف هردو يا يكي از آنها به طور اساسي و حتي به صورت روزانه مورد نكوهش قرار‌نمي‌گرفتيد؟

    روانكاوان معتقد به تاثيرگذاري عميق دوران كودكي در شكل‌گيري شخصيت فرد در اين باره مي‌گويند: قطعا اين مشكل ريشه در مسايلي دارد كه در دوران كودكي پيش‌آمده است و تكرار آن باعث ايجاد ثبات در اين زمينه در فكر و روان فرد شده‌است.

    بنابراين، ما بايد بپذيريم نكوهش‌هاي پدر و مادر در زندگي بزرگسالي كودك، تاثير و نمود قابل توجهي خواهد‌داشت. اگرچه چگونگي اين تاثير و آثار آن براي ما كاملا مشخص نباشد و به بررسي خاص نياز دارد.

    بي‌ترديد، اولين گام براي درمان هر مشكل رواني، شناخت مقولاتي است كه در ايجاد آن موثر بوده‌اند. بعد از مرحله شناخت و آگاهي است كه بايد راههايي را براي تغيير نگرش و رفتارمان در نظر‌بگيريم.

    آيا با مثبت‌نگري، مثبت‌سخن‌گفتن و تاكيدات مثبت؛ مي‌توان اعتماد‌به‌نفس لازم را براي ايجاد اين تغييرات، در خود بوجود‌آورد؟

    پاسخ اين سوال مثبت است. اين روش‌ها به ما كمك مي‌‌كند به يك وضعيت مطمئن و پايدار ذهني دست‌يابيم كه در واقع اساس اين تغييرات محسوب مي‌شود.

    متاسفانه ما معمولا خود را تخريب مي‌كنيم كه در نهايت باعث سخت‌تر و پيچيده‌تر‌شدن مشكلات‌مان مي‌شود.

    اين روند به طور اتوماتيك اتفاق‌مي‌افتد. يك مثال ساده از اين نوع تخريب مي‌تواند اين تاكيد باشد: من برآشفته و مضحك هستم.

    بنابراين با كسب آگاهي بيشتر نسبت به آنچه انجام‌مي‌دهيم، ما مي‌توانيم با انتخاب راههايي سودمند، در رفتارمان تغيير ايجاد‌كنيم. قطعا نكوهش دائمي بچه‌ها، يك روش سودمند تربيتي محسوب نمي‌شود. بلكه پدر و مادراني كه معمولا بچه‌هايشان را مورد تشويق قرار مي‌دهند، در واقع به موفق‌شدن آنها كمك‌مي‌كنند.

    بي‌ترديد هر دو روش، نكوهش و تحسين، در رفتار افراد تاثيرگذار است. اما بهترين روش تربيتي، بر تحسين رفتار خوب و چشم‌پوشي از رفتار نادرست، مبتني است.

    از اين رو، اگر كسي دوران كودكي خوبي نداشته است، خود بايد تلاش‌كرده و به خودش كمك‌كند و شرايطي فراهم سازد كه با اعتماد‌به‌نفس كافي و با مجموعه گفتار و رفتار مثبت‌نگرانه برآنچه مي‌خواهد اتفاق بيفتد، تاكيد‌كند.

    هرگز نكوهش‌هاي پدر يا مادرتان را باخود تكرار نكنيد. درست است اين مسئله در ذهن شما هست، اما شما نيازي به تكرار آن نداريد.

    بنابراين، ايجاد تاكيدات جديدي كه بتواند شما را در دستيابي به اهداف‌تان كمك كند، بسيار مهم است. شما بايد اين تاكيدات را چندبار در روز تكرار كنيد تا بلاخره به نتيجه برسند. معمولا ايجاد مثبت‌نگري، خود به حذف منفي‌نگري در كليه سطوح زندگي مي‌انجامد.
    اين تاكيدات مي‌تواند اين‌گونه باشد:
    - من خوشحال هستم، امروز من خوشحال هستم . امروز من واقعا خوشحال هستم.
    - من واقعا مورد توجه هستم و همه مرا دوست دارند.
    - من به طور حيرت‌آوري در زندگي اجتماعي‌ام موفق هستم.

  7. #7
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    استرس را با مثبت‌انديشي كنترل كنيم
    آسيب‌ها- همشهري آنلاين- معصومه كيهاني:
    چگونه مي‌توانيم مثبت‌انديشي را ياد‌بگيريم؟ آيا اين فراگيري، به ما كمك مي كند كه استرس‌هاي مختلف را كنترل كنيم؟
    معمولا در مورد آنچه پيرامون‌مان اتفاق مي‌افتد، تفسيرهاي گوناگوني داريم. اين تفسيرها مي‌تواند به شكل مخرب و ويرانگر باشد كه در اين صورت باعث ايجاد ناخوشايندي و ناتواني در افكار و رفتار ما شده و امكان يك زندگي سالم ومناسب را از ما سلب مي‌كند.

    در حالي كه با تفسير معقول و غيرشتابزده مسايل (به گونه‌اي كه به خودمان فرصت ارزيابي همه جانبه مسئله را بدهيم) با وجود همه گرفتاريهاي روزمره، مي‌توانيم در نهايت زندگي موفقي داشته باشيم. اگرچه در آغاز ماجرا، همه چيز نااميدكننده و غم‌انگيز بنظر بيايد.

    اگر شما به اين مسئله شك كرده‌ايد كه آيا در الگوهاي فكري مخرب، گيرافتاده‌ايد يا نه، مي‌توانيد اين سوال را از خود بپرسيد كه براستي اين گونه انديشيدن، چه سودي براي شما درپي دارد.

    و اما اگر اين روش برخورد با مسايل هيچ سودي براي شما ندارد، پس بدانيد كه با بكارگيري اين نوع الگوها، شما بدترين دشمن براي خود هستيد.

    آيا واقعا شما مي‌خواهيد فردي باشيد كه معمولا بايد به زور او را وادار به كاري كرد و خودش قدرت شناخت مسايل و تصميم‌گيري مناسب ندارد؟

    اگر اين چنين نيست، شما مي‌توانيد با توجه به موارد زير، از اين وضعيت خارج شويد:
    اول از همه عقايد ويرانگر را كه به طور مرتب با خود تكرار مي‌كنيد بشناسيد.سپس، تلاش كنيد عقايد درستي را جايگزين آنها كنيد تا به شما كمك كند در زندگي رشد و پيشرفت داشته باشيد.

    براي آشنايي با اين نوع افكار و رفتار،مثالهايي در هر دو بعد، افكار منفي و مثبت انديشي در همان مورد را دنبال مي كنيم:
    افكار منفي:
    زندگي نيازي به شور و عشق نداردو براي انجام هر كاري تنها موافقت ديگران كافي است.
    مثبت آن:
    من بر احترام‌گذاري به "خود" خودم و عشق ورزيدن به هرچيزي كه شوري را در من برمي‌انگيزد، تاكيد دارم.

    منفي:
    من نمي‌توانم به احساساتم كمك كنم، چون هيچ كنترلي بر آنها ندارم.
    مثبت آن:
    من بر احساساتم كنترل زيادي دارم و تمرين مي‌كنم به خودم در اين مورد راست بگويم.
    منفي:
    شادي و خوشحالي ره‌آورد كم تحركي، راحتي، بي خيالي و عدم فعاليت است.

    مثبت آن:
    افراد وقتي خيلي شاد هستند كه فعال و مجذوب ايجاد خلاقيت‌اند و يا اينكه خود را وقف ديگران مي‌كنند.

    منفي:
    من به كساني نياز دارم كه بزرگتر و باقدرت‌تر هستند و مي‌توانند از من مراقبت كرده و به من كمك كنند.

    مثبت آن:
    اينكه من برپاهاي خودم به ايستم و به توانايي‌هايم براي رويايي با مشكلات زندگي اطمينان كنم، خيلي بهتر است.

    منفي:
    من نيازدارم كه ديگران مرا فردي شايسته، باهوش، موفق و قابل احترام بدانند.

    مثبت آن:
    من تلاش مي‌كنم كارهايم را انجام دهم حتي اگر نتوانم بهترين باشم.من خودم را با همه محدوديت هايم مي‌پذيرم.
    افكار منفي:
    من نمي‌توانم به خاطر كارهاي بدي كه كرده‌ام خودم را ببخشم.

    مثبت آن:
    من از هر آنچه تاكنون برايم اتفاق افتاده، درس مي‌گيرم و تلاش مي‌كنم تجربياتم را به گونه‌اي به كار گيرم كه بهتر مرا با زندگي‌ام در آينده، هماهنگ كند.
    منفي:
    ناخوشايندي من به عوامل سطحي و خارجي وابسته است كه از سوي افراد و اساسا حوادث بوجود‌آمده، به من تحميل شده است.

    مثبت آن:
    من مي‌پذيرم كه بيشترين ناخوشاينديها معمولا نتيجه رفتار و ادامه عكس‌العمل هاي خود فرد است تا اينكه به برخوردهاي ديگران مربوط باشد.

    منفي:
    هر چيزي را كه من و زندگي‌ام را تحت تاثير قرار داده است را تا پايان عمر، با قدرت دنبال خواهم كرد.

    مثبت آن:
    من سعي مي‌كنم از تجربيات قبلي خود درس بگيرم اما درصورتي كه ضروري نباشد، با آنها خود را كنترل نمي‌كنم و به طور مداوم رفتارم را زير ذره‌بين قرار نمي‌دهم.

    منفي:
    آنچه ديگران انجام مي‌دهند براي من خيلي مهم است و من بايد همواره تلاش كنم كه آنها در جهت آنچه من مي‌خواهم حركت كنند.

    مثبت آن:
    اگر ديگران در برابر خواست هاي من به طور مداوم كوتاه مي‌آيند، اين به دليل درستي تصميمات و خواستهاي من نيست. بلكه ممكن است برخي فشارها آنها را وادار به نشان‌دادن چنين عكس‌العمل‌هايي كند.

    منفي:
    اجتناب از رويارويي با مشكلات زندگي و مسئوليت هاي مختلف آسانتر از رويارويي مستقيم با آنهاست.

    مثبت آن:
    در يك مسير طولاني، آسانترين راه معمولا سخت‌ترين آنهاست. تنها راه‌حل مشكلات سخت، رويايي با آنها و تلاش عملي براي حل اين مسايل است.
    افكار منفي:
    وقتي احساس مي‌كنم كاري خطرناك است، بايد به شدت در مورد آن نگران باشم.

    مثبت آن:
    در صورتي مي‌توانيم كاري را به بهترين وجه انجام دهيم كه تلاش كنيم آن را در حد امكان بدون آسيب و يا با آسيب پذيري كمتر و به صورت قابل كنترل دنبال كنيم. اگر اين كار امكان‌پذير باشد بعد از آن مي‌توانيم هوشيارانه و بدون اتلاف انرژي، نگراني ها را متوقف كنيم.

    منفي:
    اين خيلي وحشتناك است كه كارها آن گونه كه من مي‌خواهم پيش نروند.
    مثبت آن:
    سعي مي‌كنم شرايط محيطي را به گونه‌اي تغيير دهم يا تحت كنترل درآورم كه رضايت بيشتري در من ايجاد شود.به اين ترتيب، وقتي موقعيت‌ام را بخوبي بشناسم و آن را بپذيرم، مي‌توانم از بروز مسايلي كه بنظرم وحشتناك هستند، جلوگيري كنم.

  8. #8
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    بر سر دو راهي موفقیت
    عیسی محمدی:
    کتاب‌های موفقیت، گاهی درباره یک موضوع واحد، حرف‌های ضد و نقیضی می‌زنند که آدم می‌ماند به حرف کدامشان گوش کند.
    بالاخره تکلیف ما با این همه کتاب‌های «موفقیت» که ریخته توی بازار، چیست؟ تکلیف ما چیست با این همه روش‌های درست و غلط و تعالیم عجیب و غریبی که حتی بعضی‌هاشان با همدیگر تضاد و تناقض دارند؟ با خواندن مطلب این هفته، شاید بتوانید جواب این سؤالتان را بگیرید.
    کافی است سری بزنید به انتشاراتی‌هایی که در راسته خیابان انقلاب، کتاب‌های روان‌شناسی می‌فروشند. کافی است چشمی بدوانید تا ببینید که هنوز هم کتاب‌های «ده روش برای پولدار شدن» و «همه‌فن‌حریف شدن در ده دقیقه» و «چگونه در ده روز اعتماد به نفس پیدا کنیم» چقدر طرفدار دارد.
    معمولا آدم‌هایی که این‌جور کتاب‌ها را دست شما می‌بینند یا با این‌جور مباحث روبه‌رو می‌شوند، اولین سؤالی که از شما می‌پرسند این است که: «حالا واقعا این کتاب‌ها تأثیری هم روی شما گذاشته یا نه؟» و شما هم که درگیر و علاقه‌مند شده‌اید به خواندن این کتاب‌ها، در برزخ می‌مانید که چه بگویید. اگر جواب مثبت بدهید، دروغ گفته‌اید و اگر هم جواب منفی بدهید که پنبه خودتان را زده‌ايد.
    تاریخچۀ موفقیت

    استفان کاوی در دنیای موفقیت، نامِ‌آشنایی است. کتاب‌های او معمولا با تحقیقات و موازین علمی، سازگار است و یک‌جورهایی آدم می‌تواند به نوشته‌هایش اعتماد کند. خیلی از آدم‌های سرشناس این حوزه هم به او ارادت دارند.
    این آقا برای این که سر از رازِ این‌جور مباحث‌ دربیاورد، خودش می‌گوید: «کتاب‌های تاریخچۀ200 ساله موفقیت را زیر و رو کردم و هر چه کتاب و جزوه و نوشته در این موضوع در آمریکا منتشر شده بود، خواندم.» و خلاصه این‌که به نتایج جالبی رسید. در واقع، یکی از نتایج جالبی که او گرفته، می‌شود جواب همین سؤال مورد بحث خودمان.
    استفان کاوی معتقد است که تمام متون نوشته‌شدۀ «موفقیت» در آمریکا را می‌شود به دو دوره تقسیم کرد: دوره 150 ساله اول و دوره 50 ساله دوم. می‌پرسید مبنای این تقسیم‌بندی چیست؟ بهتر است جواب را از زبان خود او بشنوید: «هنگام خواندن مطالبی که از 200 سال پیش تاکنون دربارة موفقیت نوشته شده بود، دریافتم که در محتوای این نوشته‌ها الگویی حیرت‌انگیز پدید آمده است.
    یعنی به خاطر نوع دردهایی که در زندگی امروزمان داریم و به خاطر دردهای مشابهی که در زندگی و روابط بسیاری از آدم‌هایی که در طول این سال‌ها به‌شان مشاوره داده بودم، کم‌کم این احساس در من قوت گرفت که بیشتر مطالب مربوط به موفقیت در 50 سال اخیر، مطالبی هستند سطحی، لبریز از توجه به تصاویر اجتماعی و صرفا راهکارهایی برای اصلاحات سریع و آنی.
    به عبارتی، آن‌ها فقط تسکین‌دهنده‌هایی هستند که صرفا به درد مشکلات فوری و اضطراری می‌خورند و گاهی نیز موقتا این مشکلات را حل می‌کنند، اما مشکلات مزمن و نهفته را همچنان دست نخورده به حال خود رها می‌کنند تا به عفونت ادامه دهند و مجددا بارها و بارها به شکل‌های گوناگون نمایان شوند.
    اما درست بر خلاف مطالب 50 سال اخیر، تقریبا تمام مطالب 150 سال نخست موفقیت، بر موضوعی متمرکز شده بود که می‌توان آن را اخلاقیاتِ مَنِش خواند: تأکید بر ویژگی‌هایی مانند درستی، تواضع، خویشتن‌داری، شهامت، عدالت، صبر، سخت‌کوشی، سادگی و بالاخره این قانون طلایی که هر چیزی را که برای خودت نمی‌پسندی، برای دیگری هم نپسند.»
    ماجرا از چه قرار است؟

    اخلاقیات منش و اخلاقیات شخصیت؛ فعلا این دو اصطلاح را داشته باشید تا کمی بیشتر درباره‌شان حرف بزنیم. استفان کاوی می‌گوید کتاب‌هایی که در 150 سال اول نوشته شده‌اند، بیشتر به «اخلاقیات منش» توجه داشتند، اما دقیقا بر خلاف آن کتاب‌ها، نوشته‌های 05 سال اخیر به «اخلاقیات شخصیت» پرداخته‌اند.
    قضیه این نیست که یکی از این‌ها بد است و آن دیگری، خوب. یعنی اگر راستش را بخواهید، این هست و این نیست. داستان از این قرار است که درست مثل یک شبکه تار عنکبوت، هر کدام از این‌ها را باید در جای خودش بگذارید تا جواب بدهد و اگر خارج از جای خودش بخواهید از آن‌ها استفاده کنید، همه چیز به هم می‌ریزد. قضیه این است که یکی از این‌ها اصلی است و آن دیگری فرعی، ولی هر دو لازم‌اند. شما فعلا حواستان فقط به این نکته باشد که یکی اصل است و آن دیگری، فرع.
    اخلاقیات منش

    آن اصل طلایی «آن‌چه برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران نیز نپسند» یادتان هست؟ این اصل، می‌شود بزرگ‌ترین آموزه در اخلاقیات منش. یعنی کاملا پهلو به پهلوی اخلاق می‌زند. در این روش، فرض بر این است که زندگی موفق و مؤثر، حساب و کتابی دارد و آداب و رسومی. اصولی دارد که باید آن‌ها را شناخت، به کار گرفت و به‌شان عادت کرد تا به «موفقیت و خوشبختی ماندگار» رسيد.
    صبر، در اخلاقیات منش، حرف اول را می‌زند. یعنی نمی‌شود شب بخوابید و صبح که بیدار شدید، ببینید تغییر بزرگی در خودتان یا زندگی‌تان ایجاد شده. مثل کشاورزها باید اول بکارید، بعدش منتظر محصول باشید. با عرض شرمندگی، هیچ راه میان‌بری در این روش وجود ندارد. فقط باید زحمت بکشید و صبر کنید.
    اخلاقیات شخصیت

    از جنگ جهانی دوم به بعد، شاهد این‌جور بحث‌ها بوده‌ایم. در این مباحث، موفقیت تحت‌تأثیر شخصیت است و شخصیت هم تصوری است که دیگران از یک شخص دارند. این بحث‌ها بیشتر روی روابط انسانی مانور می‌دهد؛ چرا که به هر حال، این انسان‌های دیگرند که باید درباره شما نظر بدهند و شخصیت‌تان را بسازند.
    با این پیش‌فرض‌ها، شما به طور طبیعی مجبور می‌شوید تأثیر خوبی روی آدم‌ها بگذارید تا آن شخصیتی را که شایسته موفقیت است، برای خودتان دست و پا کنید. برای دستیابی به چنین هدفی هم عمدتا از دو شیوه استفاده می‌شود: اول، فنون روابط انسانی و عمومی و دوم، گرایش ذهنی مثبت. لابد از این جمله‌ها زیاد شنیده‌اید که: لبخند بیشتر از اخم، دل دوستان را به دست می‌آورد... هر آن‌چه که ذهن انسان بتواند تصور و باور کند، شخص انسان می‌تواند به آن دست پیدا کند و...
    حالا مسأله چیست؟

    مسأله اصلی همان اصل و فرع بودن این دو مورد است. در اخلاقیات شخصیت، ریا و تزویر موج می‌زند. مداخله، موج می‌زند. شما می‌خواهید تأثیر بگذارید و دیگران را به خودتان علاقه‌مند کنید، اما در حقیقت، این یک نقش است که شما شده‌اید بازیگرش. شما خودتان چنین آدمی نیستید و همین باعث نقش بازی کردنتان می‌شود و نقش بازی کردن هم یعنی ریا، یعنی نقاب؛ چیزی که همان دیگرانی را هم که باید شخصیت شما را بسازند، به شدت آزار می‌دهد.
    البته در بعضی از این کتاب‌ها می‌بینید که اخلاقیات منش هم مورد قبول است، اما صرفا در حد حرف. آن‌ها اخلاقیات منش را به عنوان یک عامل فرعی قبول دارند، نه بیشتر. آن‌ها به اصلاحات آنی، استراتژی‌های بازی قدرت، مهارت‌های ارتباطی و گرایش‌های ذهنی مثبت، عشق می‌ورزند و به اخلاقیات منش، بی‌توجهی یا کم‌توجهی می‌کنند.
    بالاخره چه کار کنیم؟

    دوست دارید عظمت داشته باشید؟ دوست دارید دیگران، تحت‌تأثیر‌تان قرار بگیرند؟ دوست دارید به خاطر عظمت شخصی‌تان تأثیرگذار باشید؟ بعد از طرح این سؤال‌ها، استفان کاوی می‌گوید که: «عظمت، دو شاخه دارد: اصلی و فرعی.»
    او تأکید می‌کند که برای کسب عظمت اصلی، باید به اخلاقیات منش بپردازید و البته اخلاقیات شخصیت هم به جای خودش، سودمند و حتی ضروری است، اما فقط یادتان باشد که این‌ها فرعی‌اند و آن‌ها اصلی. اگر بخواهید با استفاده از این فرعی‌ها روی دیگران اثر بگذارید، اسمش می‌شود دورویی و عدم صداقت و نتیجه‌اش هم می‌شود بی‌اعتمادی.
    استفان کاوی تصریح می‌کند که: «این دورویی، بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند و آن‌وقت هر کاری که بکنیم، حتی استفاده از این روش‌های به اصطلاح ارتباط موثر، ریاکارانه به نظر می‌رسد. اگر اعتماد کامل وجود نداشته باشد، پایه و اساس لازم برای موفقیت پایدار وجود ندارد و در این صورت، روش و تدبیر و حتی حُسن‌نیت هم اثر نخواهد کرد. تنها یک نیکی ذاتی و اساسی است که می‌تواند به این تکنیک‌ها جان بدهد.»
    البته برعکس‌اش هم درست است؛ یعنی اگر منش والایی داشته باشید، اما روش‌های ارتباطی‌تان ضعیف باشد، باز هم ضربه خواهید خورد ولی چون این ضربه را از یک عنصر فرعی می‌خورید، بلای زیادی سرتان نمی‌آيد.
    خلاصه این که...

    خلاصه این که تغییر دادن و تغییر کردن و زندگی مؤثر و موفقیت و این حرف‌ها باید عادتتان بشود و هیچ راه میان‌بُری ندارد. باید واقعا و عمیقا بخواهید که اتفاق مثبتی در درونتان بیفتد و بعدش از روش‌های اخلاقیات منش (و پس از آن، از اخلاقیات شخصیت) استفاده کنید.
    انسان، لایه‌های زیادی دارد. موفقیت و زندگی بهتر، باید از عمیق‌ترین لایه‌های وجودی انسان سرچشمه بگیرد. یک میل شدید به تغییر اساسی باید از درون، شما را ببلعد.
    کتاب‌های موفقیتی هم که روزبه‌روز بیشتر می‌شوند، می‌توانند مؤثر باشند، مشروط بر این‌که آن عنصر اصلی فراموش نشود. صبر لازم است و زحمت کشیدن. خیلی‌ها از شناختن خودشان و از عرق ریختن و زحمت کشیدن فرار می‌کنند و به خاطر همین است که بازار کتاب‌هایی که از موفقیت‌های فوری حرف می‌زنند، داغ‌داغ است.
    نقش بازی کردن هم فایده‌ای ندارد، جز این که شما را از این بحث‌ها بیشتر دلزده کند. شما در درونی‌ترین لایه‌های وجودتان، عادت‌ها و باورهایی دارید که شناخت آن‌ها و تطبیقشان با روش‌های اخلاقیات شخصیت، می‌تواند آثار معجزه‌آسایی به دنبال داشته باشد، اما این فرع است، اصل یادتان نرود.
    حقایق هفت‌گانه
    1 ـ این روزها کمتر کتاب‌فروشی درست و درمانی را می‌توانی پیدا کنی که لااقل یکی دو قفسه از قفسه‌هایش را اختصاص نداده باشد به کتاب‌های «موفقیت». این خوب است یا بد؟
    2 ـ کتاب‌های فارسی شدة «موفقیت» را که ورق می‌زنی، می‌بینی محتوای بیشترشان از دو حال خارج نیست: یا آمده‌اند کمکمان کنند هر چه زود‌تر پولدار شویم، یا آمده‌اند اعتماد به نفسمان را ببرند بالا و بالاتر، حالا هر یک به طریقی و در زمینه خاصی شاید.
    3 ـ کتاب‌هایی که سنگفرش خیابان‌ها را در برابر چشمان ناباورمان طلا می‌کنند و پُرمان می‌کنند از تلقین به این معنا که موفقیت، این‌جا، آن‌جا، همه‌جاست و کافی است دستمان را دراز کنیم تا به چنگمان بیفتد، واقعا دارند به ما خدمت می‌کنند یا خیانت؟ جواب این سؤال در جوامع مختلف، آیا مختلف نیست؟
    4 ـ به سؤال بالا در سه جامعه مختلف فکر کنید: جامعه ‌اولی که فرصت‌های شغلی فراوان دارد و کمی تا قسمتی هم شایسته‌سالار است، جامعه دومی که از این دو ویژگی، بهره مختصری دارد و جامعه سومی که از این دو ویژگی بی‌بهره است.
    5 ـ کسی که در جوامع دوم و سوم زندگی می‌کند و ناموفق است و جویای موفقیت، پس از دچار شدن به آن تلقین‌های طلایی بند سوم، چه کار می‌تواند بکند جز این‌که خود را بیشتر و بیشتر سرزنش کند و اعتماد به نفس‌اش را له‌تر و مچاله‌تر؟
    6 ـ اما روحِ حاکم بر تمام کتاب‌های نسل جدید «موفقیت»، برخلاف آن‌چه اغلب می‌گویند و می‌شنویم، یک چیز نیست. دو چیز است؛ دو چیز کاملا متفاوت که یکی، عقل‌گرایی و مواجهه‌ عالمانه با مسائل و مشکلات دنیای مدرن را تقویت می‌کند و دیگری، تلقین‌گرایی و مواجهه‌ای با چشمان کاملا بسته را.
    7 ـ اما و هزار اما، در شرایطی که میزان دسترسی به اصلِ کتاب‌های هر دو نوع اول و دوم، یکسان است، این سؤال که چرا کتاب‌های نوع اول کمتر به ترجمه و چاپ می‌رسند و کتاب‌های نوع دوم، بیشتر و بیشتر، سؤال بزرگی است که معلوم نیست پاسخش را باید از زبان مترجمان شنید یا ناشران و یا مخاطبان این کتاب‌ها؟


  9. #9
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    7 تاكتيك براي يك زندگي موفق

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    رفتارها- سيدحسين ميرباقري:
    بيان مهم‌ترين تاكتيك‌هاي يك زندگي موفق كه مي‌تواند تحولي شگرف در زندگي ايجاد نمايد، در قالب 7 تاكتيك راهبردي.
    انسان‌هاي هدفمند و موفق همواره دنبال راهكارهايي مي‌گردند تا با سرعت و كيفيت بيشتري اهدافشان را محقق و زندگي زيبايي را براي خود و اطرافيانشان مهيا نمايند.
    هدف‌گذاري و برنامه‌ريزي لازمه يك زندگي موفق و با نشاط است و افرادي كه به دنبال خوشبختي و سعادت مي‌گردند قطعاً بايد براي رسيدن به اين نعمت بيكران، هدفمند و باانگيزه حركت كنند.
    آرامش و نشاط از اهداف متعالي يك زندگي موفق است كه براي رسيدن به آن مي‌بايست تاكتيك‌ها و راهكارهاي معيني را تدوين و براساس آن يك زندگي آرام و با نشاط را ايجاد نمود. در اين مقاله مهم‌ترين تاكتيك‌هاي يك زندگي موفق كه مي‌تواند تحولي شگرف در زندگي شما ايجاد نمايد را در قالب 7 تاكتيك راهبردي بيان خواهيم كرد.
    1 - ذهن را سرشار از موفقيت و پيروزي نماييم
    انسان‌هايي در صحنه زندگي و كار موفق و پيروز خواهند شد كه در ابتدا اين موفقيت و پيروزي را در ذهن خود ترسيم كرده و با تصويري كاملاً روشن و شفاف به سمت تحقق اهدافشان حركت نمايند و اطمينان داشته باشند كه پيروز خواهند شد.
    آنچه را كه ذهن بتواند تصور و باور كند قابل دستيابي است به شرطي كه با ذهنيتي همواره مثبت توأم باشد و افكار منفي آن را مخدوش نكند، پس بياييم مسير زندگي خود را بر مبناي باورهاي مثبت و يك روحيه عالي طراحي كرده و با اميد زيباتر شدن زندگي خود و اطرافيانمان از فرصت‌هاي طلايي زندگي نهايت استفاده را نماييم.
    2 - ديگران را ببخشيم و با آنها مهربان باشيم
    بخشش و مهرباني از صفات زيباي خداي متعال است و انسان‌هايي كه با چنين خصوصيتي در صحنه زندگي حضور دارند، در واقع آرامش عميقي را براي خود مهيا مي‌سازند؛ چرا كه وقتي انساني از بخشش ديگران امتناع كند در واقع ترجيح مي‌دهد در غم و غصه‌هاي گذشته باقي بماند و همواره كينه ديگران را در دل داشته باشد.
    عفوكردن ديگران در واقع لذت بردن از زمان حال و خلق آينده‌اي زيباست. وقتي كه ما با ديگران مهربان باشيم و به راحتي آنها را ببخشيم، آنها نيز تغيير كرده و رفتار خود را تصحيح مي‌نمايند؛ پس انتخاب هميشه با ماست كه مهار زندگي خود را به دست بگيريم و در حال زندگي كنيم و يا اينكه خود را در لجاجت‌‌ها و پريشاني‌هاي گذشته زنجير كنيم.
    3 - انتظار قدرداني و سپاسگزاري نداشته باشيم
    در يك زندگي موفق مي‌بايست همواره انديشه از خود گذشتن و ايثار كردن جاري باشد ولي در قبال كارهايمان نبايد انتظار قدرداني و سپاسگزاري از ديگران را داشته باشيم. يادمان باشد كه حضرت مسيح عليه‌السلام در يك روز 10مريض را شفا دادند ولي فقط يك مريض از ايشان تشكر كرد.
    اگر انديشه ما لذت بردن از كمك به ديگران باشد، ديگر به دنبال لذت تشكر و قدرداني نمي‌رويم و بدانيم كه در اين عالم چيزي محو و نابود نمي‌شود چرا كه اگر امروز شما خدمتي به ديگران انجام دهيد، در زماني ديگر اين محبت به بهترين شكل به شما برمي‌گردد.
    4 - هميشه شكرگزار باشيم
    انسان‌هايي كه به داشته‌هايشان فكر مي‌كنند، آرامش و نشاطي نصيب‌شان خواهد شد كه پيوسته باعث افزايش اين نعمت‌ها در زندگي‌شان مي‌شود. اما در مقابل افرادي كه همواره به نداشته‌هايشان مي‌انديشند آنچنان اضطراب و استرسي به همراه دارند كه هر روز وضعيت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد.
    شكرگزاري به درگاه خداي مهربان نه تنها از ديدگاه اعتقادي قابل تحسين است بلكه از نظر علمي نيز اثبات گرديده كه انسان‌هاي شاكر زندگي آرام و موفقي دارند چرا كه انسان جذب كننده بيشترين و شايع‌ترين افكار خويش مي‌باشد و اگر به زيبايي‌ها و نعمت‌هاي اطرافش بينديشد،‌ نعمت‌هاي بيشتري را جذب خود مي‌نمايد؛ پس با شكرگزاري‌ به درگاه خداي مهربان و تفكر درباره داشته‌هاي خود، موجي از نعمت‌ها و بركات را به زندگي خود هديه نماييم.
    5 - از مشكلات استقبال كنيم
    مشكلات، سازه‌هاي يك زندگي موفق هستند به شرطي كه نحوه رويكرد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشكلاتي كه در زندگي ما پيش مي‌آيد همواره اين سؤال را مطرح نماييم كه «اين رويداد براي ما چه پيام مثبتي داشته است؟» با چنين نگرشي، زندگي با مسائل و مشكلاتش معناي زيبايي پيدا مي‌كند و در واقع موفقيت و پيروزي ما در صحنه زندگي، حل مشكلات اطرافمان مي‌گردد.
    بعضي از انسان‌ها در هر فرصتي به دنبال مشكل مي‌گردند، ولي انسان‌هاي موفق در هر مشكلي به دنبال فرصت مي‌گردند و به قول ديل كارنگي اگر تقدير زندگي در مسير آنها يك ليموترش هم قرارداد از آن شيرين‌ترين شربت زندگي را تهيه مي‌كنند و با عشق مي‌نوشند. يادمان باشد كه مشكلات دامنه ذهن ما را وسعت مي‌بخشد و توانايي‌هاي ما را براي رسيدن به پيروزي‌هاي بزرگتر افزايش مي‌دهد.
    6 - ديگران را شاد كنيم
    شادي و نشاط لازمه يك زندگي موفق و پويا است و اگر انساني داراي روحيه مثبت نباشد نمي‌تواند در مواجهه با مسائل مختلف زندگي با تدبير و اقتدار عمل كند. يكي از راه‌هاي كسب روحيه مثبت، ايجاد نشاط و شادي در ديگران است.
    زماني‌كه ما مشكل فردي را حل كنيم در واقع آرامش و نشاط را به خود هديه مي‌دهيم و لذت خدمت به ديگران بيشترين نشاط را در ما ايجاد خواهد كرد. آنچه در روايات ديني ما نيز آمده است مؤيد آن است كه ما بايستي همواره با چهره‌اي گشاده و خندان در جامعه حاضر شويم و با شاد كردن دل ديگران، زيبايي و مهرباني را در زندگي خويش جاري نماييم.
    7 - كسب دانش و تكنيك‌‌هاي مهارت‌هاي زندگي
    زماني زندگي زيباست كه زيبا زندگي كردن را آموخته و به آنها عمل كرده باشيم. دانش و مهارت‌هاي زندگي از جمله ابزارهاي اساسي براي خلق يك زندگي موفق و زيبا مي‌باشند. تا زماني كه ما ندانيم كه با خود و اطرافيانمان چگونه رفتار كنيم، چطور انتظار داريم زندگي زيبايي داشته باشيم.
    ما مي‌توانيم با مطالعه كتاب‌هاي خوب و شركت در كلاس‌هاي مؤثر، دانش و مهارت خود را براي خلق يك زندگي آرام و با نشاط افزايش دهيم و خاطرات بسيار زيبايي را در ذهن خود و اطرافيانمان به يادگار بگذاريم و يادمان باشد كه: زندگي شهد گلهاست. زنبور زمان مي‌خوردش. آنچه مي‌ماند، عسل خاطره‌هاست


  10. #10
    آخر فروم باز sajadhoosein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    iran
    پست ها
    1,893

    پيش فرض

    شناخت خویشتن ، روانکاوی درون ، موفقیت


    «کمال‌گرا»‌ها به بهشت نمی‌روند!

    روان‌شناسان معتقدند داشتن معیارهای بالا برای موفقیت و ترس از شکست سلامت روان را به خطر می‌اندازد.
    «سنگ بزرگ نشانه نزدن است». نیاکان ما سال‌ها پیش با استفاده از عقل جمعی‌شان و آفریدن همین ضرب‌المثل، پرده از یک یافته قرن‌بیستمی روان‌شناسی برداشته‌اند.
    دانشمندان علوم رفتاری دریافته‌اند که بعضی افراد جوری بزرگ شده‌اند که معیارهای موفقیت‌شان را دست بالا می‌گیرند. آنها اسم این ویژگی شخصیتی را گذاشته‌اند کمال‌گرایی. کمال‌گرایی بستری را آماده می‌کند که آنها اضطراب زیادی را تجربه کنند. گرفتید؟ قرار نیست با 4 خط لید همه چیز را بگیرید که! مطلب را بخوانید.
    از همان اول قرن بیستم روان‌شناس‌ها گیر دادند به مفهوم کمال‌گرایی. البته آنها واژه‌ای را که برای این ویژگی در نظر گرفتند، مثل ترجمه فارسی‌اش این‌قدر مبهم و مثبت‌نما(!) نبود. شنیده‌اید استادان زبان وقتی که یک متن را خیلی خوب می‌خوانید، چی می‌گویند؛ perfect یعنی عالی بود؛ درست و بی‌عیب و بي‌نقص.
    روان‌شناس‌ها هم از همین واژه استفاده کردند و به اين ویژگی گفتند Perfectionism؛ یعنی گرایش افراطی به بی‌عیب و نقص‌بودن. روان‌شناسان ایرانی اما واژه درست و درمانی در برابرش نداشتند؛ بعضی‌ها گفتند «کامل‌گرایی» که چندان مطلب را نمی‌رساند، بعضی‌ها هم گفتند «بی‌نقص‌گرایی» که یک ملغمه نازیبا از واژه‌هاي عربی و فارسی است.
    این بود که همه، بی‌خیال وجه مذهبی، عرفانی و کلا وجه مثبت کلمه «کمال» شدند و الان كمال‌گرايي ترجمه جا افتاده Perfectionism است. اینها را گفتیم که «کمال عرفانی» یا پسر عمو کمالتان را با این کمال قاتی نکنید.
    به هر حال اولين كساني كه روي كمال‌گرايي كار كردند آن را اين‌جور تعريف كردند: «گرايش افراطي فرد به بي‌عيب و نقص بودن، كوچك‌ترين اشتباه خود را گناهي نابخشودني پنداشتن و مضطربانه انتظار پيامدهاي شوم شكست را كشيدن». همان‌طور که گفتیم، افراد كمال‌گرا معيار‌هاي خيلي‌خيلي بالايي را براي موفقيت در نظر مي‌گيرند و اگر به آن اهداف بلندپروازانه نرسند، خود‌شان را شكست خورده مي‌دانند.
    آنها نسخه همه اتفاق‌های دنيا را با قانون «همه يا هيچ» مي‌پیچند. برای کمال‌گراها نتیجه هر کاری يا شكست كامل است يا موفقيت كامل. دانش‌آموزی که موقع انتخاب رشته دانشگاهی، فقط دانشگاه تهران (فنی‌ها بخوانند صنعتی‌شریف) را وارد برگ انتخاب رشته می‌کند، ورزشکار یا مربی‌ای که همه مساوي گرفتن‌ها را يك شكست مفتضح مي‌داند، نقاشی که آن‌قدر نمایشگاه برگزار نمی‌کند تا موزه هنرهای معاصر بیاید سراغش و روزنامه‌نگار جوانی که فقط نوشتن در همشهری جوان (آنها که شوخی سرشان نمی‌شود بخوانند لوموند) راضی‌اش می‌کند؛ همه و همه نمونه‌های افراد کمال‌گرا هستند.
    ته تمام این آرمان‌های بالابلند، یک ترس ظریف از شکست‌خوردن خوابیده است؛ ترسی که موجب می‌شود فرد همیشه در حالت تنش و اضطراب باشد.
    کمال‌گرایی از کجا آب می‌خورد؟
    براي اينكه در روان یک آدم، يك ويژگي شخصيتي، حسابی پرورده شود و شکل بگیرد، از لحظه تولد تا بزرگسالي، چندین و چند عامل دست به دست هم مي‌دهند. کمال‌گرایی هم طبق تعریف روان‌شناس‌ها، یک ویژگی شخصیتی است.
    البته این به آن معنی نیست که کمال‌گراها تا آخر عمرشان نمی‌توانند هیچ تغییری در این ویژگی‌شان به وجود آورند؛ اگر این‌طور بود که ما مرض نداشتیم این مطلب را توی صفحه کاربردی موفقیت بنويسيم، فوقش می‌گذاشتیم قاتي یادداشت‌ها و از این‌جور آدم‌ها حسابی می‌نالیدیم! و اما مواد لازم برای طبخ یک کمال‌گرا:
    1 - والدين قدرت‌طلب: آدم‌هایی كه بيش از حد كمال‌گرا هستند، در كودكي والديني داشته‌اند قدرت‌طلب؛ پدر و مادری که توی کله بچه‌شان فرو كرده‌اند «همیشه ما درست می‌گوییم، همیشه حق با ماست و همیشه ما درست رفتار می‌کنیم». اين والدين نه‌چندان محترم، تفاوت توانايي‌هاي خودشان و بچه‌های نازنینشان را درك نمي‌كنند، به همین خاطر سعي مي‌كنند با تنبيه، كودكانشان را مجبور کنند به معيار‌هاي والایشان دست یابند؛ معيارهايي كه آن‌قدر غيرواقع بينانه‌اند كه در كمتر موردي بچه‌ای می‌تواند به آنها دست یابد. روان‌شناس‌ها به اين سبك به اصطلاح «تربيت‌بچه» مي‌گويند: «سبك والديني قدرت‌ طلبانه».
    2 - والدین کمال‌گرا: از قدیم و ندیم گفته‌اند «گندم از گندم بروید، کمال‌گرا هم از کمال‌گرا». غیر از والدین دیکتاتور، والدین کمال‌گرا هم بچه‌های کمال‌گرا تحویل جامعه می‌دهند. والديني كه خودشان كمال‌گرا هستند، نه تنها موفقيت‌هاي كودكانشان را كوچك مي‌شمارند بلکه حتی موفقيت‌هاي خودشان را هم قبول ندارند. آنها یک شخصیت وسواسی و بیش از حد منظم دارند و كودكان این افراد به همین خاطر، هيچ‌وقت احساس خوبي نسبت به موفقیت‌هایشان ندارند و در نتیجه احساس خوبی نسبت به خودشان هم ندارند چون هیچ‌وقت نتوانسته‌اند والدينشان را خشنود كنند.
    3 - باورهای فردی: بعضي باورهاي افراد كه موجب كمال‌گرايي مي‌شوند عبارتند از:
    الف. نياز به تاييد؛ «همه افراد مهم زندگي من از جمله والدين، همسر، بچه‌ها و همکارانم باید مرا تاييد كنند و دوستم بدارند».
    ب. انتظارات بيش از حد از خود؛ «اگر من در همه زمينه‌ها با كفايت نباشم فرد بي‌ارزشي هستم».
    ج. مستعد سرزنش؛ «اگر من نتوانم به پيروزي دست پیدا کنم، ديگران حق دارند مرا تنبيه كنند».
    د. نگراني بيش از اندازه؛ «چه موقعیت حساس باشد و چه نه، من بايد به هر حال نگران باشم».
    ه‍ . پرهيز از مشكلات؛ «فرار از مشكلات بهتر از درگير شدن با آنهاست».
    كمال‌گرايي خوب، كمال‌گرايي بد
    البته همه نظر‌ها در طول سال‌ها معتدل‌تر می‌شود. روان‌شناس‌ها هم ديدند نه بابا، کمال‌گرایی هم خوب و بد دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، روان‌شناسي به نام «هاماچك»، کمال‌گرایی را به بهنجار و نابهنجار تقسيم کرد.
    كساني كه كمال‌گراي بهنجار يا سازگارانه هستند، معيار‌هاي بالايي را براي خود در نظر مي‌گيرند اما به جاي اينكه رسيدن يا نرسيدن به آن معيار‌ها برايشان مهم باشد، نفس تلاش‌كردن براي رسيدن به هدف برایشان اهميت دارد. کمال‌گرایان مثبت از كار و تلاش زياد لذت مي‌برند و وقتي كه در انجام دادن يا ندادن كاري آزادند، سعي مي‌كنند آن را به بهترين نحوي كه مي‌توانند انجام دهند.
    كمال‌گرايي بهنجار نه‌تنها موجب مشكلي نمي‌شود بلكه باعث مي‌شود كه فرد استعداد‌هاي خود را شكوفا كند و به احساس رضايت شخصي بالايي دست يابد.
    برخلاف اين نوع كمال‌گرايي، كمال‌گرايي نابهنجار به همان تعاريف اوليه نزديك است؛ كمال‌گرايان نابهنجار يا روان‌رنجور بيشتر در فكر آن هستند كه مبادا اشتباهي از آنها سر بزند. آنها هيچ‌وقت كاملا احساس پيروزي نمي‌كنند. آنها حتي اگر از ديگران بهتر كار كنند، باز هم احساس رضايت نمي‌كنند. اين افراد هرچقدر هم كه به موفقيت دست پيدا كنند، راضي نيستند و خود را سرزنش مي‌كنند و هدف بالاتري را در نظر مي‌گیرند. آنها در اين زنجيره بي‌انتها گير مي‌كنند و هميشه با خودشان درگيرند.
    چه انواعي دارد؟
    روان‌شناسان با توجه به علت‌‌هاي كمال‌گرايي ، 3 نوع از آن را مشخص کرده‌اند:
    كمال‌گرايي خودمدار
    اين همان نوع است كه در تعريف‌هاي اول مطلب هم رویش تاکید کردیم؛ يعني خود فرد در مورد خودش توقعات بالايي دارد و از شكست مي‌ترسد.
    كمال‌گرايي ديگرمدار
    این نوع از افراد كمال‌گرا، معمولا نه تنها خودشان بلكه ديگران را نيز اذيت مي‌كنند. تصور کنید که يك مربي يا يك كاپيتان كمال‌گرا، چطور عزت‌نفس اعضای تیم را له و لورده می‌کند یا یک استاد کمال‌گرا با دانشجویانش چه می‌کند.
    كمال‌گرايي القا شده توسط اجتماع
    بعضی وقت‌ها درد در جامعه است؛ یعنی ارزش‌های جامعه القا می‌کند که همه افرادش باید به بهترین‌ها برسند. تصور کنید که موقعی که تیم ملی به جام جهانی می‌رود، همه مردم توقع داشته باشند و همه مطبوعات تیتر بزنند که «ما باید قهرمان جام جهانی شویم».
    چه نسبتي با ورزش دارد؟
    کمال‌گرایی خیلی به برد و باخت ربط دارد. برد و باخت هم اولین چیزی را که به خاطر می‌آورد ورزش است. می‌شود حدس زد که کمال‌گرایی در ورزشکاران خیلی شیوع داشته باشد. روان‌شناسان دانشگاه تورنتوي کانادا در تحقیقی که در مورد تاثیر کمال‌گرایی بر ورزشکاران انجام داده‌اند، به نتیجه‌های جالبی رسيده‌اند.
    آنها که این پژوهش را در سال2006 انجام دادند، دریافتند که چه در ورزشکاران تفننی و چه در ورزشکاران حرفه‌ای؛ (1) انتظارات بالاي جامعه، والدين و مربيان باعث مي‌شود كه آنها حالات غمگيني و افسردگي را تجربه كنند. (2) اگر فقط و فقط مربی کمال‌گرا باشد، ورزشکاران حسابی تنش و اضطراب را تجربه می‌کنند. (3) قضیه فقط در قالب یک دپرس یا مضطرب‌شدن معمولي که تمام نمی‌شود؛ توقعات بيش از حد جامعه، مربيان و والدين باعث مي‌شود كه ورزشكاران نسبت به ورزشكاران ديگر هم احساس خشم و خصومت كنند.
    4 گام براي تغيير كردن
    خیلی سخت است، ما هم می‌دانیم تغییر دادن یک ویژگی شخصیتی که سال‌ها با آن زندگی کرده‌اید خیلی سخت است. برای همین ما چند توصیه به شما می‌کنیم، چند توصیه هم به آنهايي که در کمال‌گرا شدن شما مؤثر بوده‌اند:
    1 باور کنید که می‌شود تغییرش داد.
    خیلی از آدم‌ها تا اسم «ویژگی شخصیتی» یا «بیماری‌روان‌شناختی» می‌آید و حس می‌کنند آن ویژگی یا بیماری را دارند، خیال خودشان را راحت می‌کنند و به عالم و آدم اعلام می‌کنند که «من اين‌جوري‌ام و دیگه كاري نمی‌شه کرد». آنها رفتارشان را به بیماری یا شخصیت‌شان ربط می‌دهند و نه خودشان. تا وقتی این برچسب‌زدن‌ها ادامه داشته باشد، پیشگویی آنها درست از آب درمی‌آید؛ آنها تغییر نمی‌کنند چون باور دارند که تغییر نمی‌کنند.
    2 علت کمال‌گرایی‌تان را بشناسید.
    همین که بدانید والدینتان دیکتاتور بوده‌اند یا کمال‌گرا، همین که ته ذهنتان معلم کلاس اولتان را به یاد بیاورید که فقط بچه‌هایی که 20 مي‌گرفتند را دوست داشت. همین دانستن‌ها، باعث می‌شود که بهتر خودتان و کمال‌گرایی‌تان را بشناسید و این کمک‌کننده است.
    3باورهای غیرمنطقی‌تان را بازسازی کنید.
    این گام در واقع شبیه این است که ما غذا را لقمه‌لقمه می‌کنیم تا بتوانیم آن را ببلعیم. ما که نمی‌توانیم چیز گنده و مبهمی مثل «کمال‌گرایی» را یکهو تغيیر دهیم، پس می‌رویم سراغ باورهای تشکیل‌دهنده‌اش. یک بار دیگر بخش سوم علت‌های کمال‌گرایی را بخوانید؛ می‌بینید که تمام باورهایی که در آنجا نوشته شده‌اند از لحاظ منطقی درست نیستند اما چون افراد سال‌ها با آنها زندگی کرده‌اند در ناخودآگاه‌شان حک شده است.
    این باورها وقتی که می‌خواهید یک کار- به گمان خودتان - بزرگ را انجام دهید یا وقتی که - باز هم به گمان خودتان - شکست می‌خورید، حسابی توی ذهنتان وول می‌خورند. آنها را شناسایی کنید. همان موقع یادداشت‌شان کنید و در مقابلش باوری را بنویسید که فقط ذره‌ای منصفانه‌تر است. تکرار این کار باعث می‌شود که کم‌کم ذهنتان یاد بگیرد خود به خود به همان باورهای منصفانه‌تر فکر کند و نه باورهای کمال‌گرایانه.
    4 والدين‌تان را آگاه کنید.
    این گام احتمالا بیشتر وظیفه ما مطبوعات‌چی‌ها و روان‌شناس‌های خانواده است. اگر والدین آگاه باشند که تربیت‌کردن بچه‌هایشان به شیوه ارباب‌منشانه، تاثیری اينچنين ناخوشايند روی بچه‌هایشان دارد، احتمالا کمی خودشان را کنترل خواهند کرد.
    این مطلب را می‌شود از طريق همان مشاوره‌های پیش از ازدواج یا در قالب مشاوره‌های روان‌شناختی هنگام بارداری یا بزرگ‌کردن بچه، آموزش داد؛ چیزهایی که ما هنوز به این شکل در ایران نداریم.
    شمایی که کمال‌گرایید و الان جوان رشیدی شده‌اید می‌توانید لااقل به پدر و مادر احتمالا دیکتاتور یا کمال‌گرایتان بگویید که دارند با بچه‌های دیگرشان چه کار می‌کنند یا خودتان که پدر و مادرهای آینده‌اید بدانید که اگر این ویژگی را تغییر ندهید و همیشه از بچه‌هایتان 20 بخواهید، چه نوع کودکانی را پرورش می‌دهید.


صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •