سلام بر همه
بالاخره بعد از مدتها يه كار مسخره ديگه زدم
البته اين كار به داستاني كه دارم مينويسم ربط داره اين حياطي كه ميبينيد يكي از صحنه هاي داستانمه
.گفتم بسازمش تا بهتر بتونم بهش فكر كنم البته اون كه تو ذهنمه خيلي قشنگه ...![]()
![]()
سلام بر همه
بالاخره بعد از مدتها يه كار مسخره ديگه زدم
البته اين كار به داستاني كه دارم مينويسم ربط داره اين حياطي كه ميبينيد يكي از صحنه هاي داستانمه
.گفتم بسازمش تا بهتر بتونم بهش فكر كنم البته اون كه تو ذهنمه خيلي قشنگه ...![]()
![]()
آفرين...
خيلی خوبه...
ولی تو عكس اول يه كم تاريك و تو عكس دوم خيلی روشنه...
راستی جريان اين داستان چيه؟؟؟
شما نويسنده ای؟؟؟
ممنون برهان جان ...
تو عكس اول تازه اول صبح تو عكس دوم نزديك ظهره
نويسنده كه نه ... ولي روي اين داستان خيلي وقته كه دارم كار ميكنم موضوعش هم تخيليه اسمش هم زنوسه...
آره ، آره ، خونه هاي قديمي ايراني ! خيلي جالبه ...
تمام داستان كه توي همين قدر فضا اتفاق نميفته ؟ مثل فيلمهاي ايراني ؟ نه ! خواهش ميكنم !![]()
من هم يه داستان دارما ، ميخواي جمع كنيم با هم ؟![]()
آفرین
حسه باحالی میده
خووشمان آمد : دی
آفرین
نه داستانش ايراني نيست ... اصلا ايراني نيست ... تمام دنيا رو دخالش آوردم
اين حياط هم قسمتي از خونه اي هست كه شخصيت اصلي داستان توش زندگي ميكنه .. راستش تازه شروع كردم به ساختن صحنه هاي داستان ...از قبل براي شخصيتهاي داستانم آهنگ ميساختم گفتم كه صحنه ها رو هم تو مايا بسازم ... اين حياط خونست، داخلش مدرن و جديده.. اين يه داستان تخيلي با ديد جديده... فكر كن يه چيزي مثل فيلم avatar با تركيب چندين داستان كه تو دنيا وجود داره و تخيل من.... نزديك 3 ساله كه دارم روش كار ميكنم
---------- Post added at 04:31 PM ---------- Previous post was at 04:29 PM ----------
مرسي شما لطف داري استاد![]()
اينجا جون ميده واسه استراحت و تمركز و آرامش گرفتن ...![]()
آفرین رفیق
کار قشنگی شده
فقط اینکه تکسچر حوض UVش میلنگه ( لبه ی حوض )
كاش اينطور بود
---------- Post added at 08:54 PM ---------- Previous post was at 08:53 PM ----------
آره مثل هميشه اين UV كار منو خراب كرد
خوب کار خوبی شده
ایراداتی هم داره
مثلا مدلا یکم ساده ان
یا متریالا میشه بهتر هم باشن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)