دوست عزیز من فقط میتونم از رو منابعی که میخونم،اونها رو در اختیار شما بزارم،قسمتهایی که بیشتر به سوال شما مربوط میشه!!!(ولی هر وقت دسترسی به معلم یا استاد منطق هم داشتم حتما این سوالات رو میپرسم و تو پروفایلتون جواب میدم،ان شالا به زودی)
ابتدا یه تعریف ساده تر و بهتر از این کتاب داشته باشیم:
کلی و جزیی:
انسان مدلول و مفهوم موجوداتی را که احساس مینماید،درک میکند مانند محمد،این کتاب،این قلم،این گل،بغداد و نجف.وزمانی که تامل و دقت کند،چنین نتیجه میگیرد که هریک از مفاهیم یاد شده قابل انطباق بر دیگری نخواهد بود ودر واقع مفهوم هریک از آن ها جز بر همان موجود صدق نمیکند.چنین مفهومی جزیی نامیده میشودو میتوان آن را چنین تعریف نمود:مفهومی که صدق آن بر بیش از یک فرد(مصداق) محال است.
حالا بریم سر بحث اصلی:
مربوط به پست 7شما:
معانی ادوات ((حروف))تماماً مفاهیم جزیی اند،و کلمات یعنی افعال،با هیأت و صورت خود بر مفاهیم جزیی،و با ماده خود بر مفاهیم کلی دلالت دارند.اما مدلول اسماء متفاوت است به این معنی که برخی از آنها کلی اند،مانند اسماء اجناس.وبرخی دیگر جزیی اند،همچون:نامهای خاص،اسمهای اشاره،ضمیر ها ومانند آن ها.
و مهمتر از همه این ها برای پاسخ به سوال اصلی شما فکر کنم این باشه:
جزیی اضافی:
مفهوم جزیی که تا کنون در مورد آن توضیح دادیم(البته مختصر)جزیی حقیقی خوانده می شود،اما جزیی دیگری نیز مصطلح است که ((جزیی اضافی))نامیده می شود،زیرا به مفهوم دیگری که گسترده تر از آن است،اضافه میشود(1).گاه جزیی اضافی خود یک مفهوم کلی محسوب میشود و آن در صورتی است که دایره کلیت آن نسبت به کلی مافوق خود محدودتر باشد.
به طور کلی هر مفهومی در مقایسه با مفهوم وسیع تر از خود،جزیی اضافی نامیده میشود.مثلا((زید))فی نفسه جزیی حقیقی است و در مقایسه با جسم نامی،و جسم نامی در مقایسه با مطلق جسم،جزیی اضافی است.
مهم:
بنابراین در تعریف جزیی اضافی میتوان گفت:((مفهومی که خاص تر از مفهوم دیگر باشد)) یا ((مفهومی که با یک مفهوم وسیع تر از خود سنجیده شود).
فکر کنم 2-3 خط بالا دیگه برای روشن تر شدن سوالتون کافی باشه.
منبع:کتاب منطق مظفر(جلد1)