تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 9 از 9

نام تاپيک: فرخ تمیمی

  1. #1

  2. #2
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض فرخ تمیمی


    فرخ تمیمی در 11/11/1312 خورشیدی در نیشابور زاده شد. پدرش «میرزا محمد خان طالقانی» از مردم طالقان و از اقوام «دکتر حشمت طالقانی» ، همرزم «میرزا کوچک خان جنگلی» بود.
    میرزا محمد خان در جریان انقلاب مشروطیت و در هنگام زمامداری «سپهسالار تنکابنی» با سران نهضت، تماس نزدیک داشت و یکی از آزادیخواهان و نویسندگان کمیته انقلاب مشروطیت رشت به شمار می رفت. پدر فرخ به علت ارتباط تنگاتنگ با نهضت مشروطیت و نهضت جنگل، از سوی حکومت وقت دو بار مأمور مذاکره با سران نهضت جنگل شد.
    فرخ در 2 سالگی پدر را از دست داد و زیر نظر مادرش بانو «نصرت السلطنه مقدم مراغه ای» از خاندان «حاج میر شکار آذربایجانی» در تهران بزرگ شد. او دوره های ابتدایی و متوسطه را در دبستان تمدن و دبیرستان دارالفنون گذراند.
    سالهای نوجوانی و جوانی اش در تب و تاب سیاسی سالهای پس از جنگ جهانی دوم همراه بود و به نهضت ملی ایران تحت رهبری «دکتر مصدق» گرایش یافت . او به سال 1333 در نخستین دوره ی مهندسی دانشکده ی نفت پذیرفته شد اما چند ماه بعد به دلیل مشکلات مادی از ادامه تحصیل بازماند. سپس به خدمت سربازی رفت . دوره ی سربازی را در تهران، گرگان و ترکمن صحرا سپری کرد و پس از آن به کار در زمینه ی حسابداری پرداخت .درس این رشته را هم در آغاز دهه ی 1340 در « موسسه ی عالی حسابداری » خواند ؛ دانشکده ای که «عزیزالله نبوی» یکی از نخستین استادان رشته ی حسابداری در ایران بنیان نهاد . سال 1346 این دوره را به پایان بُرد. سپس به مدیریت حسابرسی و ریاست قسمت حسابداری کارخانجات و شرکتهای مختلفی رسید .
    کارخانه ی لاستیک سازی بی-اف-گودریج ، کارخانه ی بیسکوئیت سازی مینو ، کارخانه ی اتومبیل سازی سیتروئن ، شرکت داروسازی ایران ارگانون ، و شرکت صنایع تهویه ی مطبوع کویرترموفریگ .

    تمیمی در سال 1345 ازدواج کرد . نام همسرش «زهرا منشور» است و حاصل این ازدواج یک پسر به نام فرهنگ (متولد 1347) می باشد . ذوق شعری او از دوران دبیرستان با شعرهای چهارپاره و گاه آزاد ، که اغلب درون مایه ای ملی داشت شناخته شد .
    او با توانایی های کلامی اش ، در صف نسل دوم شاعران نیمایی قرار دارد و با زبان متشخص شاعرانه جزو معدود مدرنیست ها به شمار می آید که بر شعر زمانش اثر گذار بوده است .

    دفترهای شعرش از این قرار است :

    • آغوش (۱۳۳۵)
    • سرزمین پاک (۱۳۴۱)
    • خسته از بی رنگی تکرار (۱۳۴۰)
    • دیدار (۱۳۵۰)
    • از سرزمین آینه و سنگ (۱۳۵۶)
    • گزینه اشعار (۱۳۶۹)
    او به زبان انگلیسی در حد بالایی تسلط داشت و گه گاه به ترجمه ی شعر ، مقاله و کتاب نیز می پرداخت که برخی از ترجمه های او از این قرارند :

    • ادبیات امروز آمریکای لاتین - سالنامه ی کیهان سال 1352 ( دفتر قصه ص 2-19 )
    • مردان پوک ( شعر تی.اس.الیوت همراه با تحلیل اُ.اِف کائیل ، مجله ی بنیاد سال 2 ش 16 تیر1357 . ص 24-26-80-81 )
    • دنیا از چشم هسه ( گزین گویه های هرمان هسه ، مجله ی دنیای سخن ، ش 25 فروردین 1368ص. 79-78 )
    • ازرا پاوند ( دبلیو ون اوکانر ، نسل قلم : کهکشان 1375 )
    • راینر ماریا ریلکه ( جی الستون ، نسل قلم : کهکشان 1376 )
    • ترانه های پینک فلوید ( ترجمه با م.آزاد ثالث 1377 )
    • شور ذهن ( زندگی نامه ی فروید . نوشته ی ایروینگ استون ، ترجمه با اکبر تبریزی ، مروارید 1378)
    فرخ تمیمی در 23 اسفندماه 1381 به دلیل ایست قلبی در تهران درگذشت و در قطعه ی هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد . یادش جاودان .
    Last edited by farryad; 10-08-2009 at 10:54.

  3. 3 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    من ، جوهر کبود نفرت را
    در پنجه ام فشردم
    و هرگز منتظر نماندم که جوهر
    همچون کلاغچه فریاد بر کشد
    و شکست تیره ی پشتش
    روباه های زیرک ذهنم را
    از خواب نیمروز برانگیزد .
    از میله های خسته ی انگشتانم
    جوهر چکید :
    چک ... چک ... چک
    و تمام خشک کن های اداره
    خیسید از مکیدن آن جاری کبود ،
    و منشی من که تنبل و زشت است
    پلک سفید چشمش را با آن کبود کرد .

    افسوس مرز نفرت من آشکار نیست
    من بارها
    با تیرهای چوبی انصاف
    و یاری معشوقه ام :
    میم . کاف . ژ
    مرز کویر نفرت را محدود کرده ام اما همیشه دستی
    چوب نشان و یاری او را
    ربوده است .
    شاید اتاق یخ زده ی قلبی
    در انتظار معجزه ی گرم چوبهاست .

    افسوس مرز نفرت من آشکار نیست .
    انبوه کار
    و زمزمه کولر
    و بوی خشک کن خیس
    نیروی جست و جو را در من
    شکسته است .

  5. 2 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    با دست ها اشارت باد است و بید ها
    وقتی که باد ، حادثه ی دشت تفته را
    در گوش بید گفت
    لرزید بید .

    فانوس مرده
    بر خیمه های سوخته ،
    باری
    یاد آفرین سوگ شهید قبیله بود .

  7. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #5
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    تو را می خوانم
    تو را شکوه مشرق
    که خون آبی تو در رگم تراویده ست
    که هُرم دم زدنت
    درون پوست سردم
    روان تازه دمیده ست .

    در خواب
    سنگی رها شد از دستم
    سرب هوای دودی مسموم را شکافت
    و بالا
    بالاتر ،
    شمشیر یک شهاب مسافر شکسته شد .
    شنگرف نور فرو ریخت .

    در جمع کورها
    پیغمبران
    با هاله ی بنفش
    ظاهر شدند
    و ادعای نبوت
    چندان که ...

    در جمع کور ها از دفتر سرزمین آینه وسنگ

  9. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    سیاره ی زمین
    پیوند می خورد
    با ماه
    مریخ
    با زهره
    مشتری
    و
    دست بلند و محتشم انسان
    یک روز
    خواهد رسید
    تا کهکشان دور
    تا عمق کائنات
    تا انفجار نور

    دست بلند و محتشم انسان
    اما
    کوتاه می شود
    هنگام دستگیری دست برادری !

    انسان از دفتر دیدار

  11. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #7
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    ما ، دو دیواریم .
    ما ، دو دیوار بلند کوچه ای تنگیم .
    دست معماری که شاید نام آن تقدیر - یا هر چیز دیگر بود -
    خشت روزان جوانی را
    روی هم می چید و می خندید .

    قلب های نوجوان ما
    در گل هر خشت می نالید .

    ما ، دو دیواریم .
    سال های سال
    روزها ، شبها
    رهگذرهای شتابان را به کار خویش می بینم ،
    رهگذرهایی که سر در گوش هم دارند .
    رهگذرهایی که تنهایند و تنهایند .

    ما ، دو دیواریم و در ما پلک هر در ، بسته ی جاوید
    تا نسیم گفتگویی از نهفت کوچه می خیزد
    پلک درها ، با خیال دست پنهان نوازشگر
    نرم می لرزد

    دست پنهان نوازشگر ، ولی افسوس
    پلک درها را به رؤیای گشایش گرم می دارد .
    لحظه ها و پلک ها چون سرب .

    ما ، دو دیواریم .
    ما کنار خویش و دور از خویش می میریم .
    ما اسیر پنجه ی معمار تقدیریم .

  13. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #8
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    هنگام آن رسیده که تقویم باد سرد
    در وازه های سکت بهمن را
    از لحظه های یاس تهی دارد
    و همراه جیوه ی متحرک
    در لوله های تنگ حرارت سنج
    سوی بهار سبز بشتابد .
    آوندها - این کوچه های سبز -
    از خواب های قطبی بیدار گشته اند
    و پیغام دوستانه ی ژرفای خاک را
    تا انتهای مویرگ برگ می برند .
    ای سبز جاودانه
    ای کلروفیل
    پیغام خاک را
    با شاخه های منتظر دست من بگو
    تا بارور شود .
    تا آفتاب را
    دعوت کنم به خانه ی قلبم
    و با سخاوتی که از پدرم ارث برده ام
    زنبیل های سرشار از سیب نور را
    بخشم به خیل گرسنگان شهر :
    - این شبزیان تنبل بیمار -
    آنان که بی خبر ز کسان باد کاشتند
    توفان درو کنند
    و توفان
    نظم و شکوه گردش باد آس قریه را
    در هم شکسته است .
    و دشتبان پیر
    در باورش که این همه آسیب
    تأثیر کوچ کردن ایمانست
    بر کاغذ گشوده ی خاک زرد
    تکرار واژه های گاو آهن است و خیش
    و قوس های شاخ بلند گاو
    افراشته است
    پس طاق های نصرت درموکب بهار .

  15. این کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  16. #9
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    من همان عاشق دیرینم
    و عصر های دیدار همانگونه دلپذیر و خاكسترین
    اگر هوای دوباره آمدنت هست
    دامن بلند بپوش و سندل به پای كن
    كه در گذرگه متروك
    تمشك های وحشی گسترانیده اند ...
    از بانگ سگ ها آشفته مشو
    دیریست كه بوی تو را می جویند
    این وفاداران
    حضور دوست را بر من مژده می دهند ...

    "فرخ تمیمی"

  17. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •