در این تاپیک می توانید مقالاتی که در مورد بازی های رایانه ای که در سایت ها و مجلات مختلف نوشته شده است را مشاهده و در مورد آن بحث کنید.
در این تاپیک می توانید مقالاتی که در مورد بازی های رایانه ای که در سایت ها و مجلات مختلف نوشته شده است را مشاهده و در مورد آن بحث کنید.
Last edited by DIDI8; 08-02-2009 at 17:33.
يك بازي كاملا تكراري ديگر از سري NFS
پليس نيمه مخفي
آخر پاييز امسال طبق معمول هر سال، يك شماره جديد از سري NFS به بازار آمد. اين شماره كه دوازدهمين شماره از سري NFS است، Undercover نام دارد و طبق معمول چند قسمت اخير، اظهارات مثبت و منفي در مورد آن زياد شنيده ميشود. با اينكه روند بازي آندركاور خوب است، اما به طور كامل در برابر رقبايي از جمله ميدنايت كلاب يا برنآوت كم ميآورد. دليل اصلي آنهم تكراري بودن بيش از حد بازي و بالانس نبودن هوش مصنوعي است.
بازي طبق معمول با يك داستان آبكي و ميانپردههاي فيلمي بيمزه شروع ميشود. عبارت «طبق معمول» در اين متن زياد استفاده شده و دليلش هم همان تكراري بودن بيش از حد بازي است! شما يك پليس مخفي هستيد كه بايد به گروه رانندههاي زيرزميني نفوذ كنيد.
شواهدي وجود دارد كه اين رانندهها را به گروههاي قاچاق معروف شهر ربط ميدهد. شخصيتها بسيار سطحي هستند و بهرغم سعي و تلاش سازندهها، نميشود هيچ ارتباطي با آنها برقرار كرد.
همانطور كه بارها سران الكترونيكآرتز، مانند جان ريكيتلو و فرانك گيبيو اعلام كرده بودند، آندركاور توسط يك تيم سازنده متفاوت (بلكباكس) با پرواستريت ساخته شده است. پرواستريت بهخاطر رفتن به سبك مسابقات در پيست، در جذب مخاطب ناموفق بود. به همين دليل در آندركاور همه چيز مانند يكي از موفقترين بازيهاي سري NFS يعني موستوانتد طراح شده است. اما سازندهها در راه زياده روي كردهاند. زيرا از همان اول تا آخر بازي احساس ميكنيد يك نسخهتر و تميز و خوشگلتري از موستوانتد جلويتان است. هوش مصنوعي رقيبان و پليسها هيچ فرقي با دو سال سال گذشته ندارد و مسابقات كماكان همان مسابقات قديمي هستند.
همه وقايع در شهري بهنام ترايسيتي (Tri-City) رخ ميدهد. ميتوانيد در خيابانهاي شهر بهصورت آزادانه رانندگي كنيد، اما اينكار هيچ فايدهاي ندارد. برخلاف بازيهايي همچون برنآوت، كسي بابت گشتوگذار در شهر و پيدا كردن سوراخ سنبههاي آن به شما جايزه نميدهد.
براي رفتن به محل مسابقات احتياجي به رانندگي نيست، با زدن يك دكمه همه چيز انجام ميشود. به همين دليل بهنظر ميرسد طراحي كامل شهر كار بيهودهاي بوده باشد چون كسي انگيزهاي براي رانندگي در شهر ندارد.
مسابقات كاملا كليشهاي و تكراري هستند. متاسفانه (يا خوشبختانه!) اثري از درگها و دريفتها بهچشم نميخورد. طبق معمول هر مسابقه يا Circuit است يا Sprint. مسابقات بزرگراه تنها حالت جديد در آندركاور است كه بهخاطر هيجان زيادشان شايد بهترين هم باشند. در اين حالت بايد با رقيب در بزرگراه مسابقه بدهيد و مدت زمان يا مسافت مشخصي از او جلو بيفتيد. بهجز اين، يك بخش از بازي به ماموريتها اختصاص دارد. برحسب داستان، به شما ماموريتهايي شامل دزديدن يا سالم رسانيدن يك اتوموبيل به گاراژ، محافظت از يك اتوموبيل در برابر مهاجمين، دزديدن ماشين پليس يا زدن خسارت به شهرداري داده ميشود كه براي درآمدن از يكنواختي موثر هستند.
مسابقهها بهطور محسوسي سادهتر از قبل هستند. دست فرمان مخصوص NFS كه ده سال است دست نخورده مانده، در اين بازي هم وجود دارد. اگر يك NFS ديگر هم بازي كرده باشيد بهسرعت با نحوه كنترل اتوموبيلها آشنا ميشويد. هوش مصنوعي حريفها فاجعه است و بهراحتي ميشود از آنها جلو افتاد.
تعقيبهاي طولاني پليس در آندركاور بازگشتهاند. طبق معمول پليسها بسيار خنگ هستند ولي بهخاطر بالانس نبودن بازي، حسابي اعصاب ميزنند.
مثلا داريد با بوگاتي ويرون نيترو ميزنيد اما با كمال تعجب مشاهده ميكنيد كه يك ماشين پليس واگندار بهراحتي از شما جلو ميزند و سر راهتان را ميگيرد! البته باگهايي براي خلاص شدن از دست لشكر پليسها وجود دارد. يكي از آنها محدود تانكرها در قسمت بالايي نقشه است كه وقتي بخواهيد از روي سكوي پرش آن بپريد ولي نپريد(!) پليسها قاطي ميكنند و ميگذارند ميروند!
باگها در آندركاور زياد هستند. با اينكه گرافيك بازي چندان چشمگير نيست، اما بافتها بهصورت مرتب تغيير شكل ميدهند. افت فريم زياد ديده ميشود و بنا به نقدهاي آنلاين، اين افت فريم در نسخههاي پلياستيشن3 بيشتر است. بعضي وقتها مشغول رانندگي زير يك پل هستيد كه ميبينيد از آسمان روي سرتان ماشين نازل شد! اين باگها حسابي به كيفيت بازي صدمه زدهاند.
همه پيشرفتها از نظر ظاهري، در بخش تيون كردن خلاصه ميشوند. در آندركاور شما امكانات بيشتري براي تغيير ظاهر اتومبيل خود و نقاشي روي آن داريد. پول در آوردن در اين بازي كار سادهايست و بنابراين ميتوانيد بهراحتي هر چند وقت يكبار تغيير ظاهر بدهيد. در بخش صدا، آندركاور يكي از بدترين بازيهاي سري NFS است. آهنگها روي اعصاب ميروند و بهظاهر سازندهها فكر ميكردهاند براي گيتار هيرو ليست آهنگ انتخاب ميكنند.
آخرين شماره از NFS يك بازي اتومبيلراني متوسط است كه كوچكترين قدمي فراتر از موستوانتد برنداشته. اگر اهل NFS هستيد حتما از بازي كردن آن لذت خواهيد برد زيرا آندركاور همه خصوصيات خوب يك بازي NFS را دارد. اما اگر دنبال تجربه جديدي هستيد، بايد به سراغ عناوين ديگر برويد. متاسفانه PC بازها در اين زمينه دستشان براي انتخاب خيلي باز نيست.
سيد طه رسولي
منبع:هفته نامه کلیک-روزنامه جام جمکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:33.
بانجو و كازويي با يك ماجراي كاملا جديد بازگشتهاند
پيچ و مهره بازي
بعضي از بازيهاي قديمي را هنوز ميشود بازي كرد و مانند روز اول از آنها لذت برد. بازيهاي بانجو كازويي از اين دسته بازيها است كه اگر فرصت بازي كردن آنرا روي كنسول نينتندو 64 نداشتهايد، حتما در اوقات فراغت، با استفاده از نرمافزارهاي شبيهساز اين كار را انجام بدهيد. با وجود شبيهسازهاي خوب نينتندو 64 كه حتي روي PSP هم قابل استفاده هستند، بازي كردن بازيهاي قديمي كار راحتي است.
بانجو و كازويي بين طرفداران بازيهاي پلتفرمر به قهرمانهاي فراموش شده معروف هستند. زيرا پس از يكي دو بازي بسيار خوب ناگهان ناپديد شدند و تا همين يكي دو سال پيش كسي نام آنها را هم نميآورد. بازگشت قهرمانها اينبار به كمك پلتفرم ايكسباكس 360 است. در ميان قهرمانهاي اين سبك كه در پايان سال2008 به بازار بازيها وارد شدند، بانجو و كازويي گوي سبقت را از رقيباني همچون سونيك، كراش بنديكوت يا راچت و كلانك ربودهاند.
رمز اصلي موفقيت اين بازي كه Nuts & Bolts نام دارد، تركيب كردن حال و هواي كلاسيك سبك پلتفرمر با يك اديتور بسيار قدرتمند براي خلق وسايل نقليه است كه باعث شده نظير چنين بازي را هيچ كجا نديده باشيد.
اگر لطف بازي Little Big Planet به طراحي مرحله دستي آن باشد، Nuts & Bolts را هم به خاطر طراحي دستي ماشينهاي عجيب و غريبش بايد بازي كنيد. اين خصوصيت هيچگاه نميگذارد روند بازي تكراري شود.
داستان طبق معمول بيربط و بيسروته است. بانجو و كازويي پس از هشت سال از آخرين ماجرايشان با گرانتي، به خاطر خوردن پيتزا، بازيكردن بازيهاي رايانهاي و موسيقي گوش دادن چاق و تنبل شدهاند (قابل توجه بازيخورهاي عزيز!.) اما باز هم سر و كله گرانتي پليد پيدا ميشود. در واقع منظور از اين جمله واقعا همان «سر و كله» بود زيرا حالا چيزي از گرانتي به جز سرش باقي نمانده. اما يك موجود بامزه به نام «ارباب بازيها» پيدا ميشود كه به گرانتي يك بدن موقتي ميدهد و يك بازي بين گرانتي و بانجو راه مياندازد تا ببينند برنده كيست. برنده صاحب «كوه پيچدرپيچ» معروف ميشود و بازنده بايد تا ابد در كارخانه بازيسازي ارباب بازيها باقي بماند.
بانجو و كازويي هيچكدام حركات ويژه و قابليتهاي قديم خود را ندارند. به همين خاطر براي گشت و گذار در دنياهاي سه بعدي بازي و پيدا كردن قطعات پازل يا همان جيگيها، به وسايل نقليه مختلفي احتياج دارند. اين وسايل نقليه به شدت قابل دستكاري هستند. اصولا پس از رد كردن چند مرحله و جمعآوري قطعات لازم، بايد كمكم شروع به طراحي دستي ماشينها كنيد. ميتوانيد ماشينهاي پيچيدهاي بسازيد كه هم پرواز كنند و هم مانند يك آهنربا هر چيز فلزي را جذب نمايند. اين تنوع در طراحي وسايل نقليه باعث ميشود كه هر بار يك ماموريت را با روش جديدي رد كنيد.
برخلاف چيزي كه اول بهنظر ميرسد، كار با اديتور بازي بسيار ساده است. هرچندوقت يكبار ميتوانيد به هومبا وومبا سر بزنيد و ببينيد نقشه ماشين جديدي برايتان دارد يا نه. از نقشههاي آبي او ميشود ايدههاي خوبي گرفت. براي ساخت ماشين به كارگاه مامبو موتورز ميرويد و شروع ميكنيد به سر هم كردن قطعات مختلف. به گفته سازندهها، نزديك به 1600 نوع قطعه عجيب و غريب در قالب دستههاي اصلي بدنه، پره، موتور، چرخ، بال، سلاح و منبع سوخت در بازي وجود دارند كه با استفاده از آنها ميتوان تركيبهاي بيشماري را درست كرد. نتيجه كار به واسطه فيزيك فوقالعاده بازي به سرعت قابل رويت است. البته بعضي وقتها اين فيزيك حسابي جلوي دست و پا را ميگيرد و كوچكترين برخورد با جسمي را تبديل به يك كابوس ميكند.
از نظر گرافيك و طراحي مرحله، بانجو كازويي جزو بهترين بازيهاي پلتفرمر امسال است. طنز و هجو داستان را ميشود در خود مراحل هم ديد. مثلا يكي از مرحلههاي جالب در داخل يك كنسول بازي به نام لاگباكس 720 رخ ميدهد. در اين مرحله بايد مرتب به بخشهاي مختلف سر بزنيد و مشكلات سختافزاري كنسول را برطرف كنيد كه تم اين مرحله كنايه جالبي به ايكسباكس 360 و مشكلات تمام نشدني اين كنسول است. در تمام مراحل، جزئيات فراواني در طراحي اجسام و كاراكترها به چشم ميخورد. موسيقي هم طبق معمول يكي از بخشهاي پررنگ بازي بانجو كازويي است و طرفداران قديمي در بعضي از مراحل مانند Banjo Land ميتوانند اجراهاي جديدي از موسيقيمتن بازيهاي قديمي را بشنوند.
بانجو كازويي يكي از بهترين بازيهاي پلتفرمر امسال است. اگر اهل ساخت و ساز هستيد و از بازيهايي نظير اسپور يا Little Big Planet لذت بردهايد، حتما از سر و كله زدن با كارگاه ماشين سازي بانجو كازويي هم خوشتان خواهد آمد. خوشبختانه در پايان بازي بانجو و كازويي دوباره حركات از ياد بردهشان را به دست ميآورند و اين موضوع ممكن است خبر خوبي براي شماره بعدي باشد. اين بازي براي ايكسباكس 360 ساخته شده و گزينه خوبي براي بازيكنندههاي كم سن و سال هم به شمار ميآيد.
سيد طه رسولي
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:31.
يك بازي چند نفره منحصر به فرد
چهار بازمانده
در طول چند سال اخير پيشرفت قابل توجهي در زمينه بازيهاي آنلاين و چندنفره صورت گرفته است و بازيهاي مالتي هر روز پيچيدهتر و بزرگتر ميشوند. اين روزها ديگر هر بازياي بخواهد خودي نشان بدهد، بايد يك بخش چندنفره داشته باشد.
بازي جديد والو كه Dead4Left نام دارد داستان تازهاي است. در اين بازي اكشن اول شخص چندنفره، طبق معمول ديگر بازيهاي ساخته شده توسط والو، هيچ خبري از داستان، شخصيتپردازي، معما، ماموريت، كولهپشتي و اين برنامهها نيست. سازندهها D4L را ساختهاند تا به نياز طرفداران بازيهاي مالتي پاسخ داده باشند. كساني كه ميخواهند تجربه چند نفره كاملا جديدي را داشته باشند.
اينبار بهجاي تروريستها و ضدتروريستهاي كانتر يا متحدين و متفقين Day of Defeat، دو جناح بازماندهها و زامبيها وجود دارند. در بخش داستاني شما فقط ميتوانيد در نقش بازماندهها مراحل را انجام بدهيد. تيم بازمانده شامل چهار نفر ميشود: بيل (پيرمردي كه در نبرد ويتنام شركت كرده)، لويي (يك سياهپوست متخصص IT)، زويي (يك دختر دانشجو و عاشق فيلمهاي ترسناك) و فرانسيس (يك لات قلچماق موتورسوار.) البته اينكه شما كدام شخصيت را انتخاب كنيد كوچكترين تاثيري در بازي ندارد، زيرا توانايي هدفگيري و حركت همه يكسان است و قيافهشان هم در طول بازي ديده نميشود.
هر مرحله تنها يك هدف دارد. اينكه گروه بازماندهها به مكان امني كه از پيش معلوم شده برسند و در بين راه صدها زامبي را از پا دربياورند. تكتك لوكيشنها را قبلا در فيلمهاي ترسناك ديدهايد. اما قرار گرفتن در همان موقعيتها و حس كردن وحشت و هيجان محاصره شدن توسط لشكر زامبيها حس و حال ديگري دارد.
اصولا D4L بازياي است كه بر اساس جلوههاي بصري سينمايي طراحي شده است. هر مرحله مانند يك فيلم سينمايي شروع ميشود و شما تصوير خود و همتيميهايتان را در يك پوستر فيلم ميبينيد.
پس از تمام كردن هر بخش، آمار عملكرد هر طرف در قالب تيتراژ پاياني فيلم پخش ميشود. يك هوش مصنوعي بهنام كارگردان در بازي وجود دارد كه بر حسب نوع عملكرد گروه در هر منطقه، تصميم ميگيرد كه زامبيها به چه تعداد و چه وقت به گروه حمله كنند. به اين ترتيب هر بار كه D4L بازي ميكنيد، با گروههاي مختلفي از زامبيها مواجه ميشويد و جاي آيتمهايي نظير جعبه كمكهاي اوليه هم تغيير ميكند.
هوش مصنوعي واقعا عالي است. اگر بخش داستاني را تنها بازي كنيد متوجه اين موضوع ميشويد. ميتوان بهخوبي روي عكسالعملهاي باتها حساب كرد. آنها بهموقع بهكمك شما ميآيند و بهخوبي يك ديگر را كاور ميكنند. در طول بازي با دوستان هم بهمحض اينكه چند ثانيه بيحركت بمانيد، هوش مصنوعي بهطور خودكار كنترل كاراكتر شما را در دست ميگيرد و بهجاي شما بازي ميكند تا بازي دوستان شما خراب نشود و شما هم بتوانيد با خيال راحت تلفن جواب بدهيد يا اخبار ورزشي نگاه كنيد!
با اينكه يك بخش Versus هم در D4L وجود دارد، اما بهطور كلي اين بازي فقط در مورد همكاري و هماهنگي بين بازيكنندههاست. تكروي در اين بازي معنايي ندارد. همينكه از گروه جدا بيفتيد، ممكن است هر بلايي سرتان بيايد. پشتبهپشت ايستادن و حمايت از افراد خودي تنها راه بقا در ميان سيل حملات زامبيهاست. زامبيهاي D4L بسيار وحشي و بيرحم هستند و ظاهرا همهشان قهرمان دو صد متر بودهاند. در هر مرحله بهتعداد موهاي سرتان زامبي ميبينيد كه هدفي جز كشتن شما ندارند.
در بخش Versus، بازيكنندهها به دوگروه تقسيم ميشوند و بهنوبت در نقش زامبيها و بازماندهها بهجنگ هم ميروند. بازي در تيم زامبيها بسيار هيجانانگيز است و نظير آن در هيچ بازي ديگري وجود ندارد. شما ميتوانيد در نقش زامبيهاي قويتر مانند بومرها، هانترها يا اسموكرها بهجان بازماندهها بيفتيد. زامبيها سلاحي ندارند و براي ضربه زدن بايد خودشان را به انسانها برسانند كه كار نسبتا سختي است. اما در عوض ميتوانند خودشان را بين صدها زامبي عادي ديگر پنهان كنند. زامبيها همچنين بهخوبي ميتوانند در تاريكي ببينند.
با اينكه هيچ سناريوي ديگري در D4L وجود ندارد و كل بازي همين است، اما چندنفره بازي كردن آن بهقدري هيجانانگيز است كه بهمحض اينكه يك بار آنرا تجربه كرديد، حالا حالاها از آن دست نخواهيد كشيد. تمام كردن بازي بهصورت چندنفره روي درجه سخت و حرفهاي به اين راحتي نيست.
بازي D4L از موتور پايه سورس استفاده ميكند كه چهار سال پيش با آن هافلايف2 را ساختند. انتظار گرافيك عجيب و غريبي را نداشته باشيد، اما نورپردازي، حالت چهرهها و انيميشنها بسيار خوب است. دموي اول بازي را ميشود بهعشق دموهاي قديمي رزيدنتاويل بارها نگاه كرد! اين بازي را به همه كساني كه ميتوانند بازيهاي مالتي بازي كنند، توصيه ميكنيم.
سيد طه رسولي
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:38.
يوبيسافت و معرفي يك روش جديد براي كنترل بازيها
ميكروفنها را روشن كنيد
گذار به نسل بعدي بازيها، برابر است با تغيير و تحول اساسي در نحوه كنترل آنها. همينطور كه بازيها پيشرفتهتر ميشوند، تعداد دكمههاي روي دسته كنسولها هم بيشتر ميشود. حسگرهاي حركتي بزرگترين قدم در راه تكميل كنترل بازيها بودند. موفقيت بازي End War اين نويد را ميدهد كه در نسل بعد بازيها احتمالا بخشي از جريان كنترل بازي توسط ورودي صدا انجام خواهد شد. آخرين بازي از سري بازيهاي تام كلنسي، اندوار نام دارد كه جريان يك جنگ جهاني بزرگ را روايت ميكند. جنگ بين سه جناح اصلي روسيه، آمريكا و اتحاديه اروپا است. اما شايد داستان كم اهميتترين عنصر در مورد بازي اندوار باشد. بازيسازهاي استوديوي شانگهاي يوبيسافت زحمت زيادي براي طراحي يك بازي استراتژي مخصوص كنسول كشيدهاند و در اندوار اين موضوع نمود پيدا كرده است.
اول از همه بخش كنترل خود را نشان ميدهد. شما ميتوانيد همه چيز را با صدا كنترل كنيد. اگر هم دوست نداشتيد، همه دستورات بهوسيله دستهها قابل ورود هستند. البته تركيب اين دو نحوه كنترل شايد كارآمدترين راه باشد زيرا در اين صورت ميتوانيد در حاليكه با دسته دستور حمله يا عقبنشيني يك گروه را ميدهيد، با صدا فرمان حمله گروه ديگري را صادر كنيد.
نزديك به پنج دقيقه پيش از شروع بازي، بازي صداي شما را آناليز ميكند و شما هم دستتان هماهنگ ميكنيد كه هر دستور را چطور بايد ادا كنيد و تن صدايتان چقدر بايد باشد. پس از اينكه سهچهار مرحله از بخش پيشدرآمد را رد كنيد، با سيستم دستور دادن صوتي اندوار آشنا خواهيد شد. سيستم تشخيص صدا، عالي كار ميكند و مشكلي در زمينه فهميدن دستورهاي شما ندارد. ساختار دستورهاي شما بهترتيب شامل نوع واحد نظامي، شماره آن، كاري كه بايد انجام بدهد، واحد نظامي دشمن و شماره آن ميشوند. مثلا سادهترين شكل يك دستور حمله اين است: 1 Attack Hostile 3 Unit. البته چون در طول بازي شما هميشه در حال داد زدن چنين فرمانهايي بهزبان انگليسي هستيد بايد مواظب اطراف هم باشيد چون ممكن است بقيه اعضاي خانه بهعقل شما شك كنند! همچنين از انجام اندوار در ساعات بعد از ظهر و نيمه شب اكيدا بپرهيزيد!
مراحل كوتاه هستند و درگيريها بهسرعت آغاز ميشوند. آپلينكهاي ماهوارهاي نقش مهمي را در مراحل ايفا ميكنند. در بيشتر نقشهها هدف تسخير آپلينكهاي دشمن و يا محافظت از آپلينكهاي خودي است. بهطور كلي در اندوار سه نوع ماموريت بيشتر نميبينيد. يا بايد همه نيروهاي دشمن را از بين ببريد، يا بايد از آپلينكهاي خودي در زمان محدود و تا رسيدن نيروهاي كمكي دفاع كنيد و يا بايد پيش از رسيدن نيروهاي كمكي دشمن، آپلينك آنها را تسخير كنيد. روند بازي چندان پيچيده نيست. هر جناح هفت نوع واحد نظامي دارد كه شامل پيادهها، مهندسها، هليكوپترها، تانكها، نفربرها، دورزنها و سلاحهاي كشتار جمعي ميشوند. نوع اين واحدها براي هر جناح متفاوت است اما كارآيي آنها كمابيش به هم شباهت دارد. بههمين دليل انتخاب جناح تاثير زيادي روي استراتژيهاي شما ندارد. كليد پيروزي در اين است كه بدانيد هر واحد در برابر كدام واحد مقاومتر است و كدام يك را راحتتر ميتواند از بين ببرد.
با انجام هر كاري به شما امتياز CR داده ميشود. اين امتيازها را ميتوانيد صرف فراخواني واحدهاي نظامي كمكي بهميان نبرد، خريدن سلاح و تجهيزات جديد يا بهبود دادن تواناييهاي واحدهاي نظامي دلخواه كنيد. واحدهايي كه در طول چند نبرد زنده از ميان جنگ بيرون بياييد، تراز ميگيرند و قويتر ميشوند. به اين ترتيب بايد هميشه حواستان به تانكهايتان باشد كه اشتباهي بهدام دشمن نيفتند و به آنها بهموقع دستور عقبنشيني بدهيد. از نظر گرافيكي اندوار جزئيات زيادي دارد، اما طوري نيست كه از ديدن مراحل آن ذوق زده بشويد. دوربين برخلاف ديگر بازيهاي استراتژي تقريبا هم سطح زمين و كاملا نزديك به واحدها حركت ميكند. نوع قرار گرفتن دوربين و حركت آن يكي از نقاط مثبت اندوار است.
بازي اندوار را به همه طرفداران بازيهاي استراتژي و حتي آنهايي كه بهندرت سر وقت اين سبك بازي ميروند توصيه ميكنم.
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:40.
آغاز يك فصل جديد در داستانهاي سري شاهزاده فارس
سايه اهريمن
سهگانه شنهاي زمان شاهزاده فارس توانست بار ديگر نام اين سري بازي بسيار محبوب را سر زبانها بياندازد. بازيسازهاي استوديوي مونترال يوبيسافت با تعريف دوباره خصوصيات يك بازي اكشن سوم شخص و تركيب آن با مولفههاي سبك پلتفرمر و بالا بردن سرعت انجام همه اين كارها، جان تازهاي به بازيهاي اكشن ماجرايي سوم شخص بخشيدند. مونتراليها دوباره با يك شاهزاده جديد بازگشتهاند. اين بار همه چيز با قبل متفاوت است و بهنظر ميرسد باز هم سازندهها قصد تعريف قوانين دوباره براي اين ژانر داشتهاند.
اولين چيزي كه توجه شما را جلب ميكند، گرافيك كارتوني بازي است. البته اگر دموها و تصاوير پيشنمايش شاهزاده فارس جديد را ديده باشيد خيلي متعجب نخواهيد شد. طراحي هنري بازي واقعا زيباست. موتور پايه همان Scimitar است كه سال پيش در Assassin's Creed قدرتهاي آنرا ديديم. البته براي شاهزاده فارس موتور پايه Scimitar تغييرات زيادي كرده است. از ابرهاي در آسمان گرفته تا گلبرگهايي كه در صفحههاي لودينگ بازي حركت ميكنند، همه چيز زيباست. نميتوانيد كسي را پيدا كنيد كه از نگاه كردن به مناظر فانتزي بازي خسته بشود. ظاهر كاراكترها هم با دقت زيادي طراحي شده است.
پس از اينكه از ديدن مناظر اطراف لذت برديد، نوبت به كنترل فوقالعاده كارآمد و خوب بازي ميشود. شاهزاده جديد حالا بهتر از هر قهرماني در بازيها و فيلمهاي سينمايي ميتواند حركات آكروباتيك انجام بدهد. دويدن روي ديوار، پريدن به اين طرف و آن طرف، راه رفتن روي سقف و حركت روي لبههاي پرتگاهها هيچگاه به اين خوبي پياده نشدهاند. در طول بازي تقريبا هيچ زماني پيش نميآيد كه روي زمين سخت راه برويد. هميشه در بين زمين و آسمان معلق هستيد و بهكمك ورودي بسيار خوب دستورها، به شاهزاده كمك ميكنيد تا از يك سكو به سكوي ديگر برسد.
در اين ميان نقش دوم داستان يعني اليكا هم نقش موثري دارد. اليكا علاوه بر اينكه ميتواند همه حركات آكروباتيك شاهزاده را انجام بدهد، در رد شدن از بعضي موانع به او كمك ميكند. همانطور كه سازندهها گفته بودند، هوش مصنوعي اليكا قابل توجه است. او بهخوبي در طول بازي شاهزاده را همراهي ميكند و با فشار يك كليد ميشود به او فرمان داد. اليكا در مبارزههايي كه حالت تنبهتن پيدا كردهاند هم ميتواند كمك خوبي باشد.
اما درخشانترين بخش بازي بدون شك طراحي مراحل آن است. سرزميني كه شاهزاده و اليكا در آن هستند و ميخواهند بخشهاي مختلف آنرا از تباهي نجات بدهند، بسيار بزرگ است. براي رسيدن از يك بخش اين سرزمين به بخش ديگر بايد نزديك به نيم ساعت وقت صرف كنيد. در بين راه تعداد زيادي موانع آكروباتيك وجود دارند. نكته جالب در مورد چينش همه اين موانع اين است كه هر راهي را كه برويد، ميتوانيد به نوعي آن را برگرديد. يعني ميلهها، ستونها، ديوارهايي كه ميشود رويشان راه رفت، لبهها و سكوها طوري چيده شدهاند كه از هر طرف ميشود از آنها استفاده كرد.
اين موضوع باعث ميشود كه روند غيرخطي بازي خيلي بيشتر بهچشم بيايد. دو و سه راهيها فراوان هستند. چنين چيزي در بازيهاي ديگر اين سبك نظير شمارههاي قبلي شاهزاده فارس يا تومريدر كاملا بيسابقه است. نقشه سرزمين بزرگي كه در اين بازي مقابل روي شماست، چهار شاخه اصلي دارد كه در هر شاخه 6 منطقه قرار گرفتهاند. هدف، رد كردن همه اين مناطق و بازگردانيدن آنها به وضعيت سرسبز اصليشان است. اما ترتيب رد كردن هر كدام از اين منطقهها كاملا به شما ربط دارد. البته اين را نميشود غيرخطي بودن اطلاق كرد. هر وقت از محيط يكنواخت اطراف خسته شديد، ميتوانيد يك شاخه ديگر را شروع كنيد و به بخش ديگري از سرزمين برويد.
خوشبختانه با رفتن به نقشه و انتخاب مناطقي كه قبلا رفتهايد، بهراحتي ميشود از يك طرف نقشه در يك لحظه، بهطرف ديگر رفت.تنها چيزي كه شما را در انتخاب مراحل محدود ميكند، قدرتهاي جادويي اليكا است. چهار قدرت در بازي وجود دارند كه ترتيب گرفتن آنها با شماست. اما براي تمام كردن برخي از مناطق به بعضي از اين قدرتها احتياج داريد. براي گرفتن جادوها هم بايد از بذرهاي نوراني كه در سراسر بازي پراكنده شدهاند استفاده كرد. تنها انگيزه شما براي دوباره بازي كردن مراحل و جستجو براي راههاي مخفي همين بذرها هستند.
شاهزاده فارس يكي از روانترين و بهترين بازيهاي اكشن ماجرايي است. براي تمام كردن اين بازي بايد زمان بسيار بيشتري نسبت به شمارههاي قبلي شاهزاده فارس صرف كنيد. در مقايسه با داستان بسيار خوب سهگانه شنهاي زمان، داستان اين بازي بسيار ضعيف و ابتدايي است. نقش اول بازي اصلا شخصيتپردازي خوبي ندارد. يكي ديگر از ضعفها بزرگ بازي اين است كه بههيچ وجه گيماور نميشويد و بههمين دليل هيچ انگيزهاي براي درست بازي كردن نخواهيد داشت.
اگر از پلتفرمينگ و بالا رفتن از در و ديوار خوشتان ميآيد، گزينهاي بهتر از شاهزاده فارس پيدا نميكنيد. متاسفانه بازي تهي از هر گونه معماي منطقي است و همين موضوع باعث ميشود كه روند بازي كمي تكراري بشود. اما فراموش نكنيد كه قبل از هر چيز، هر گونه ذهنيت خودتان از شاهزاده فارس را از بين ببريد و به اين بازي بهچشم يك سري جديد نگاه كنيد.
سيدطه رسولي
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:29.
ممنون
کار خوبیه
فقط خداکنه مقاله ها از خودت باشه![]()
دوست عزیز.همان طور که در پایان مقاله ها مشاهده می کنید،این مقالات دارای منبع می باشند و نوشته ی این جانب نیست.در آینده سعی می کنم از سایت مختلفی حتی gamespote هم برای شما مقاله تهیه کنم.
Last edited by DIDI8; 08-02-2009 at 22:25.
يك بازي متفاوت و جذاب
دونده
كمپاني الكترونيك آرتز امسال در زمينه كنترل كيفيت بازيها و سرمايهگذاري درست روي ايدههاي جديد پيشرفت زيادي داشته است. بازي Dead Space بهطور غيرقابل پيشبيني خوب بود و Mirrors Edge هم دست روي يك ايده كاملا جديد گذاشت كه بهسختي ميشد پايانش را پيشبيني كرد.
در همين حين خبر رسيد كه ساخت بازي Tiberium Wars بهخاطر نرسيدن اين بازي به كيفيت مطلوب الكترونيكآرتز، متوقف شده است. اين خبرها در مورد الكترونيكآرتزي كه كارش دست گذاشتن روي عنوانهاي معروف و ادامههاي امتحان پس داده بود، پيشرفت چشمگيري است.
بازي Mirrors Edge دقيقا همان چيزي است كه در پيش نمايشها ديده بوديم. يك اكشن پلتفرمر اولشخص كه به شما نشان ميدهد اگر قرار بود بازي شاهزاده فارس يا تومريدر را بهصورت اولشخص بازي ميكرديد چه اتفاقي ميافتاد.
داستان در مورد دختري بهنام Faithاست كه در يك دنياي تخيلي، نقش دوندهاي را بازي ميكند كه مربوط به يك گروه ضددولتي است. دولت يك نوع حكومت نظامي در شهر برقرار كرده و دوندهها تنها راه ممكن براي رسانيدن پيامهاي سري به گروههاي زيرزميني هستند. اول داستان فيث متوجه ميشود كه يك گروه ناشناس براي خواهرش كيت پاپوش درست كردهاند و او قرار است به اتهام قتل يكي از افراد بلند پايه دولتي محاكمه شود. در طول داستان فيث در جستجوي اشخاصي است كه پشت پرده اين جريانها هستند و ميخواهد خواهرش را نجات دهد.
ميانپردهها بهصورت انيميشنهاي زيبايي روايت ميشوند كه مانند بازي 7 Killer سلشيد هستند. بهجز اين ميانپردهها ميتوانيد خط سير داستان را از طريق ديالوگهايي كه بهسرعت در گوش فيث خوانده ميشوند، دنبال كنيد. شخصيتهاي داستان زياد نيستند و از همان اول ميشود آدم بدهاي احتمالي را از آدم خوبها تشخيص داد.
اما نكته اصلي Mirrors Edge، گيمپلي منحصربهفرد آن است. منحصربهفرد فقط از لحاظ ژانر در مورد اين بازي صدق ميكند. چون معماها و حركاتي كه فيث انجام ميدهد را قبلا در بازيهايي مانند شاهزاده فارس مشاهده كردهايد. مراحل بازي به دو بخش داخل ساختمان و روي پشتبام تقسيم ميشوند. وقتي روي پشت بام آپارتمانها مشغول دويدن هستيد بايد حواستان به راههاي احتمالي رسيدن به پشتبام بعدي باشد. راهها بهكمك قدرت بينايي مخصوص فيث، بهصورت قرمز رنگ مشخص ميشوند. به اين ترتيب در طول بازي فقط بايد بهدنبال چيزهايي قرمز رنگ باشيد. بيشتر معماها و اكشنها هم در داخل ساختمانها رخ ميدهند.
بازي Mirrors Edge از يك سيستم كنترلي بسيار كارآمد و ساده استفاده ميكند كه از نقاط قوت بازي است. دكمههاي پشت دسته كارهايي نظير پريدن، چرخيدن، اكشن و نشستن را انجام ميدهد. يك كليد مانند B(دسته ايكسباكس) يا دايره (دسته پلياستيشن3) نقش راهنما را دارد. هر وقت خواستيد ببينيد هدف بعدي كجاست، اين دكمه را نگه داريد تا فيث به آن طرف نگاه كند. البته اين دكمه راه را به شما نشان نميدهد. خيلي وقتها راه رسيدن به هدف با خود هدف دو مكان جداگانه هستند.
اكشنها بسيار ساده هستند. بهترين راه نجات يافتن از پليس اين است كه يكي از آنها را خلع سلاح كنيد و سلاحش را برداريد. اين كار با زدن يك دكمه زماني كه سلاح آنها قرمز ميشود، امكانپذير است. اما بازي پيوسته شما را از درگيريهاي كشنده منع ميكند بهطوريكه با داشتن اسلحه تقريبا هيچكدام از حركات آكروباتيك خود را نميتوانيد انجام بدهيد و براي پيشرفت بايد حتما اسلحه را بياندازيد. بازي بسيار كوتاه است و ميشود 9 مرحله آن را در كمتر از 5ساعت تمام كرد. اين مدت كم براي يك بازي محدود مانند Mirrors Edge كاملا ايدهال است. اگر مراحل طولانيتر ميشدند، مطمئنا از مشكل تكراري شدن موانع رنج ميبردند. پس از يكبار تمام كردن، ميتوانيد برگرديد و مراحل را چند بار براي پيدا كردن كيفهاي مخفي يا گرفتن ركورد كمترين زمان دوباره انجام بدهيد.
Mirrors Edgeاز آن دسته بازيهايي است كه دوباره بازي كردنش لذتبخشتر است. زيرا راه را از قبل ميدانيد و با سرعت بيشتري ميتوانيد مراحل را تمام كنيد. ادعاي سازندهها مبني بر غيرخطي بودن مراحل، طبق معمول ديگر بازيهاي اين سبك كه اين ادعا را كرده بودند، كاملا بيپايه و اساس است. همه مراحل از پيش تعريفشده و خطي هستند.
از نظر گرافيكي Mirrors Edgeزيباست. رنگ سفيد تم، رنگي اصلي بازي است و در بيشتر مراحل بيش از همه چيز بهچشم ميآيد. يكي از دلايل استفاده بيش از حد از رنگ سفيد، ديده شدن رنگ قرمز مربوط به ديد ويژه فيث است كه راه را به شما نشان ميدهد.
اگر دنبال يك بازي متفاوت ميگرديد، حتما Mirrors Edge را امتحان كنيد. روند بازي روان و سرعتي آن (البته بهجز وقتهايي كه در آسانسور هستيد و بهطور اعصاب خردكني آسانسورها دير به مقصد ميرسند!) نظر هر بازيكنندهاي را جلب خواهد كرد.
سيد طه رسولي
منبع:هفته نامه کلیک-روزنامه جام جم
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:35.
نسخه جديد توم ريدر مشكلات فني زيادي دارد
افسانه ادامه دارد
سال پيش بازي «تومريدر: سالگرد» نشان داد كه تيم جديد سازنده بازي تومريدر، هنوز از قابليتهاي موتور پايه مخصوصشان بهخوبي استفاده نكردهاند. يك سال ديگر هم مجبور شديم منتظر بمانيم تا ببينيم ادامه داستان لاراكرافت كه در جستجوي مادرش بود، چه ميشود. داستان اين شماره كه Underworld نام دارد، درست از جايي شروع ميشود كه Legend تمام شده بود.
هيچ شخصيت يا خط داستاني جديدي در آندرورلد وجود ندارد. دشمن اصلي لارا، دوست قديمياش آمانداست كه ميخواهد از لارا انتقام بگيرد. در اين شماره بهشكل جالبي افسانهها و استورههاي ملل مختلف بههم گره ميخورند. لارا هنوز تصور ميكند مادرش سالها قبل با باز كردن پورتالي با شمشير اكسكاليبر، به آوالون رفته است. در ادامه جستجوي حدس ميزند كه آوالون (جايي كه در افسانههاي سلتيك محل ساخته شدن شمشير شاه آرتور و مردن اوست) با نيفلهايم (سرزمين بالاي ابرها در افسانههاي اسكانديناوي) يكي باشد. در ادامه كار لارا يكي از دشمنهاي قديمياش، يعني ملكه آتلانتيس، ناتلا را ملاقات ميكند. ناتلا در اسارت آماندا است و به لارا ميگويد برخلاف تصور او، آوالون و هلهايم (سرزميني كه انسانها پس از مرگ به آن ميروند) يكي هستند. داستان در مقايسه با شمارههاي قبلي تومريدر و بازيهاي اين سبك، كمي بهتر است و موفق ميشود كنجكاوي شما را تحريك كند.
در مورد خوب يا بد بودن آندرورلد نميشود به اين راحتي قضاوت كرد. بازي ظاهر بسيار خوبي دارد و كيفيت بالاي طراحي مراحل هم تا آخر بازي حفظ ميشوند. اما وجود باگها و ايرادهاي فراوان در گرافيك، دوربين و سيستم حركت لارا باعث ميشود نتوانيم با قاطعيت بگوييم آندرورلد بازي خوبي است. بهتر است اول از گرافيك آغاز كنيم.
از نظر ظاهري، تومريدر آندرورلد فوقالعاده زيباست. آندرورلد مانند Assassins Creed موفق شده مناظر بسيار زيبا و رويايي را در هر مرحله خلق كند كه از ديدن آنها سير نميشويد. بيشك اوج زيبايي گرافيك در مرحله دوم يعني تايلند قابل رويت است. از همان آغاز مرحله، صخرههاي بيرون آمده از آب توجه شما را به مناظر زيبا جلب و تا رسيدن به معبد شيوا و ديدن مجسمه بزرگ او ادامه پيدا ميكند. در اين ميان نبايد به اين راحتي از موسيقي متن بازي گذشت كه بهخصوص در همان مرحله تايلند تاثير زيادي روي بازيكننده ميگذارد.
لارا در اين شماره حركات بسيار بيشتري را ميتواند انجام بدهد. بهنظر ميرسد كه سازندهها واقعا ميخواهند به فلسفه WCLD يا «?What Could Lara Do» عمل كنند و هر كاري كه يك نفر ميتواند در محيط انجام بدهد را در بازي طراحي كنند. اما ظاهرا اين سازندهها حواسشان به محدوديت كنترل و حركت دوربين نبوده است زيرا در حال انجام يكسري از همين حركات جديد، بدترين مشكلات بازي خودشان را نشان ميدهند.
دوربين در مكانهاي تنگ تقريبا از كار ميافتد. اگر بهصورت ناخواسته در گوشه بستهاي گرفتار شويد، بايد بهصورت كوركورانه حركت كنيد تا لارا دوباره در كادر قرار بگيرد. حركت بيدليل دوربين در حال حركت از لبهها هم باعث ميشود در هنگام پرش نتوانيد تصميم بگيريد كه كدام جهت شما را به هدفتان ميرساند. پرشها با اينكه در شماره قبل بسيار خوب و حساب شده بودند، در اين شماره بدقلق شدهاند. خيلي وقتها لارا در هنگام پريدن از يك لبه پايش گير ميكند و از آن پايين ميافتد. بهطور كلي تعداد دفعاتي كه بهخاطر اشتباههاي بازي گيماور ميشويد، زياد است.
اما خوشبختانه سيستم چكپوينت بسيار بهتر از عالي كار ميكند. بهعبارتي اگر چكپوينتهاي هوشمند بازي به اين خوبي كار نميكردند، تمام كردن مراحل تومريدر آندرورلد كاري اعصاب خردكن ميشد. تقريبا هر وقت بهدلايلي گيماور بشويد، بازي شما را از نزديكي همان جايي كه مرديد ميآورد. حتي در برخي از مراحل اگر بعد از گرفتن يك راه مخفي مرده باشيد، ديگر احتياجي به گرفتن دوباره آن نيست. با وجود چك پوينتهاي مناسب، تعادل خوبي بين سختي بازي، مشكلات فني و روان بودن آن برقرار شده و ميشود بهراحتي آن را تمام كرد.
با اين وجود نبايد از كنار طراحي بسيار خوب مراحل به اين راحتي گذشت. شش مرحله تومريدر آندرورلد هر كدام طراحي خاصي دارند و روش بازي كاملا متفاوتي را ميطلبند. موتورسيكلت در مرحله مكزيك، كاربري بسيار جالبي دارد كه در هيچ بازي ديگري سابقه نداشته. شروع جالب هلهايم در زير آب هم از جمله نوآوريهايي است كه در اين شماره تومريدر ديده ميشود.
همانطور كه گفته شد تومريدر آندرورلد مشكلات فني زيادي دارد، اما طراحي بسيار خوب مراحل، گرافيك زيبا و سيستم مناسب چكپوينتها باعث ميشود كه بتوان از اين مشكلات چشمپوشي كرد.
سيد طه رسولي
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by DIDI8; 09-02-2009 at 16:43.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)