تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 16

نام تاپيک: The Devil's Dictionary

  1. #1
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض The Devil's Dictionary

    Truce, n.l
    Friendship.l

    آتش بس
    دوستي

    Adjutant, n.l
    In Military affairs,a bustling officer of inferior rank,whose function it is to
    divert attention from the commander.l

    آجودان
    در ارتش به افسري دون رتبه گفته مي‌شود که دائم در حال ورجه وورجه است و
    وظيفه منحرف کردن توجه از فرمانده‌اش را بر غهده دارد.

    Etiquette, n.l
    A code of social ceremonies and observance constituting a vulgarians
    claim to toleration.The fool's credential.l

    آداب معاشرت
    مجموعه‌اي از ملاحظات و آداب و تشريفات که عوام به اتکاي آن مطالبه
    نرمش و مدارا مي‌کنند.
    اعتبارنامه ابلهان.
    Last edited by obituary; 21-11-2008 at 15:08.

  2. 9 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Immaculate, adj.l
    Not as yet spotted by the police.l

    (آدم) پاک
    (آدمي) که پليس او را هنوز شناسايي نکرده.

    Abduction, n.l
    IN law, a crime; in morals, a punishment.l
    -,n. A species of invitation without persuasion.l

    آدم ربايي
    از نظر قانون يکي از انواع جنايت; از لحاظ معنوي يکي از اقسام مکافات.
    - دعوت کردن و منتظر جواب طرف ماندن.

    Homicide, n.l
    The slaying of one human being by another.There are four kinds of homicide:l
    felonious, excusable, justifiable and praiseworthy ,but it makes no great difference
    to the person slain whether he fell by one kind or another - the classification is
    for advantage of the lawyers.l

    آدمکشي (- قتل نفس)
    کشته شدن انساني به دست انساني ديگر بر چهار قسم است:
    1-جنايتکارانه، 2-قابل گذشت، 3-موجه، 4- قابل تايش.البته اينکه قتل بر مبناي
    کداميک از اين اقسام صورت گرفته باشد ظاهرا به حال مقتول تفاوت زيادي نمي‌کند.
    در نتيجه اين تقسيم‌بندي بيشتر به درد وکلا مي‌خورد.

  4. 8 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Adonis, n.l
    A comely youth, remembered chiefly for his unkindness to Venus.He has
    unjustly censured by those who forget that in his time goddesses were
    only ten cents a bunch.l

    آدونيس
    جواني زيبارو که بيشتر به خاطر کم محلي‌اش به ونوس(الهه زيبايي) زبانزد خاص
    و عام شده است.آدمهايي که آدونيس را ملامت مي‌کنند از ياد مي‌برند که در آن
    زمان با يک پول سياه مي‌شد يک دوجين الهه خريد.

    Relief, n.l
    Waking up early on a cold morning to find that it's Sunday.l

    آرامش خاطر
    در يک روز سرد،صبح زود از خواب بيدار شدن و دريافتن اينکه آن
    روز يکشنبه (تعطيل) است.

    Mausoleum, n.l
    The final and funniest folly of the rich.l

    آرامگاه
    آخرين و مضحک‌ترين حماقت پولداران.

  6. 10 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Freethinker, n.l
    A Miscreant Who Wickedly refuse to look out of priest's eyes,and
    persists in looking into them with too searching a glance.Freethinkers
    were formerly

    shot,burned,boiled,racked,flogged,cropped,
    drowned,hanged,disemboweled,impaled,beheaded,skinn ed

    With the lapse of time our holy religion has fallen into the hands and
    hearts of merciful and humane expounders,and the poor Freethinker's
    punishment is entrusted to him who said,l
    'Vengeance is mine,I will repay.' here on the earth the misguided culprit is only

    Threatened,avoided,insulted,harassed,pursued,l
    silenced,robbed,derided,reviled,l
    cursed,cheated,slandered


    آزاد انديش
    آدم خلافکار و شيطان صفتي که نمي خواهد دنيا را از دريچه چشم کشيش‌ها ببيند و
    اصرار دارد در همه چيز کند و کتو کند.سابق بر اين آزاد انديشان را به شيوه‌هاي زير به
    سزاي اعمالشان مي‌رساندند:

    تيرباران کردن،سوزاندن،آب پز کردن، به چهار ميخ کشيدن،شلاق زدن،سر تراشيدن،
    غرق کردن،ذار زدن،دل و روده در آوردن،به صلابه کشيدن،گردن زدن،پوست کندن.

    اما با گذشت زمان آيين مقدس ما در کف با کفايت و پر لطف و عطوفت مفسرانِ
    مهربان‌تر از مادر قرار گرفت و آنها ياد آور شدند که هر آينه فرموده شده است:
    ((انتقام از آن من است.سزاي اعمال خطاکاران را به من واگذاريد.)) و از آن پس
    براي آزاد انديشان و گناهکاران مجازاتِ(تلطيف شده) زير در را در نظر گرفتند:

    تهديد کردن،بايکوت کردن،تحقير و توهين کردن،آزار دادن،حکم تعقيب صادر کردن،
    ساکت کردن،دار و ندارشان را ضبط کردن،هو کردن(هوئيت)،فحش دادن،
    لعنت کردن،سرشان کلاه گذاشتن،تهمت زدن.



  8. 8 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Latitudinarian, n.l
    In Theology, a miscreant who does his thinking at home instead of
    putting it out.he is regarded by the priesthood and clergy with
    the same aversion that barber feels for the man who shaves himself.l

    آزاد انديش(روشنفکر)
    در الهيات به موجود بدانديشي گفته مي‌شود که به جاي آنکه بگزارد
    ديگران برايش فکر کنند خود مستقلا فکر مي کند.کشيش جماعت به چنين
    آدمي با همان احساس نفرتي نگاه مي‌کنند که سلماني‌ها به کسي که
    خودش سرش را مي‌تراشد.

    Freedom, n.l
    A political condition that every nation supposes itself to enjoy in
    virtual monopoly.Liberty.The distinction between freedom and
    liberty is not known; naturalists have never been able to find a living
    specimen of either.l

    آزادي
    وضع سياسي که هر ملتي به خيال خود به طور انحصاري از ان بهره‌مند است.اختيار.
    تفاوت بين آزادي و اختيار دقيقا معلوم نيست;طبيعي‌دانان تا به حال ابدا
    نتوانسته‌اند نمونه زنده‌اي برخوردار از هر يک از اين دو را پيدا کنند.

    Liberty, n.l
    One of the imagination's most precious possessions.l

    آزادي(اختيار)
    يکي از گرانبهاترين داراييهاي خيال آدمي.


  10. 7 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Cookery, n.l
    A household art and practice of making unpalatable that which was
    already indigestible.l

    آشپزي
    يکي از هنرهاي خانه‌داري که چيزهاي غير قابل هضم را به چيزهايي غير قابل
    خوردن تبديل مي‌کند.

    Conciliation, n.l
    Same as above.l

    آشتي
    مثل بالا

    Acquaintance, n.l
    A person whom we know well enough to borrow from,but not well
    enough to lend to.A degree of friendship called slight when its object
    is poor or obscure, and intimate when he is rich or famous.l

    آشنا
    کسي که شناخت ما از او آنقدر هست که مي‌توانيم از او قرض بگيريم اما آن‌قدر
    نيست که به او قرض بدهيم.نيز به معناي حد پاييني از دوستي است وقتي شخص
    مورد نظر بي‌پول و بي‌نام و نسان باشد و به معناي دوست صميمي است هرگاه طرف
    مربوطه ثروتمند و سرشناس باشد.

  12. 6 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Agitator, n.l
    A statesman who shakes the fruit trees of his neighbours--to dislodge
    the worms.l

    آشوبگر
    سياست پيشه‌اي که درخت ميوه همسايه را به قصد انداختن کرمها مي تکاند.

    Album, n.l
    An instrument of torture in which one's lady friends crucify him
    between two thieves.l

    آلبوم
    ابزار شکنجه‌اي که در آن رفيقه‌هاي يک مرد او را در ميان دو دزد مصلوب مي‌کنند.

    Scrapbook, n.l
    A book that is commonly edited by a fool.Many persons of small
    distinction compile scrapbook containing whatever they happen to
    read about themselves or employ others to collect.l

    آلبوم بريده جرايد
    کتابي که معمولا به دست يک ابله تدوين مي‌شود.بسياري از آدمهاي بي‌بته
    لاطايلاطي را که در روزنامه دربازه آنها نوشته‌اند مي‌بُرند و به دست خود در
    آلبوم مي گذارند يا حتي شخص ديگري را استخدام مي کنند که نوشته‌ها
    را برايش جمع کند.

  14. 6 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Education, n.l
    That which discloses to the wise and disguises from the foolish their
    lack of understanding.l

    آموزش(تحصيلات)
    آنچه چشم دانا را بر نادانيش مي گشايد و چشم جاهل را بر جهالتش مي‌بندد.

    Future, n.l
    The period of time in which our affairs prosper, our friends are true
    And our happiness is assured.l

    آينده
    به دوره‌اي از زمان گويند که در آن کار و کاسبي ما پر رونق، و دوستان‌مان يکدل و
    يکرنگ و خوشبختي‌مان حتمي است.

    Prophetic, adj.l
    Dreaming about the devil the night before you are married.l

    (مربوط به) آينده بيني
    شب قبل از ازدواج، شيطان را به خواب ديدن.

    Prospector, n.l
    A man who sows a crop which others reap.l

    آينده نگر
    کسي که مي‌کارد تا ديگران بخورند.

  16. 5 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Foresight, n.l
    That peculiar and valuable faculty that enables a politician always to
    know that his party is going to succeed - as distinguished from
    Retrospect, which sometimes shows him it got calamitously beaten.l

    آينده‌نگري
    استعدادي شگرف و ارزشمند که سياستمدار به کمک آن همواره مي داند که حزبش
    پيروز خواهد شد، بر خلاف گذشته‌نگري که گاهي به او نشان مي‌دهد که حزبش به
    خاک سياه نشسته است.

    Abaddon, n.l
    A certain person who is much in society, but whom one does not meet.l
    A bad person.l

    اَبَدّون

    شخصي که در جامعه زياد حضور دارد اما با او روبرو نمي‌وشم.بدکار.

    idiot, n.l

    A member of a large and powerful tribe whose influence in human affairs
    has always been dominant and controlling.The idiot's activity is not
    confined to any special field or thought or action, but 'pervades and
    regulates the whole'. He has the last word in everything, his decisions are
    unappealable.He sets the fashions of opinion and taste, dictated the
    limitations of speech and circumscribes conduct with a deadline.l

    ابله
    عضو قبيله بزرگ و قدرتمندي که همواره تاثير نمايان و تعيين کننده‌اي بر امور
    انسان داشته.دامنه فعاليتهاي ابله به هيچ زمينه خاصي از انديشه و عمل محدود
    نمي‌شود چه او در ((تعيين و تنظيم همه چيز)) موثر است.اوست که هموارهع حرف
    آخر را مي‌زند و اوست که همه تصميماتش برگشت‌ناپذير است.هم او تعيين کننده هر
    ذوق و سليقه است و محدوديت بيان و نحوه رفتار مردم نيز همه در دست اوست.

  18. 4 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    آخر فروم باز obituary's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,199

    پيش فرض

    Abstruseness, n.l
    The bait of a bare hook.l

    ابهام (-غامض بودن)
    طعمه قلابِ برهنه.

    Opera, n.l
    A play representing life in another world.whose inhabitants have no
    Speech but song, no motions but gestures and no postures but
    attitudes.All acting is simulation...l

    The actor apes a man - at least is shape ;l
    The opera performer apes an ape.l

    اپرا
    نمايشنامه
    ‌اي که زندگي در جهاني ديگر را به معرض نمايش مي گذارد.جهاني که
    ساکنان آن به جاي حرف زدن آواز مي‌خوانند،به جاي حرکت کردن ادا در مي‌آورند
    و به جاي فکر کردن شکل فکر کردن را نمايش مي‌دهند...بازيگري بطور کلي
    نوعي تقليد است،مثل کاري که ميمون ها انجام مي دهند.

    بازيگر--دست کم به ظاهر--اداي انسان را در مي‌آورد
    و خواننده اپرا اداي ميمون را.



  20. 4 کاربر از obituary بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •