خواننده سالاري که همواره يکي از مسائل بحث برانگيز در ميان موسيقيدانان و منتقدان بوده، از قدمتي بسيار طولاني برخوردار است و شايد بتوان برآوردي حدوداً 400 ساله براي آن متصور شد، يعني دقيقاً از دوراني که اپرا و نمايش در ايتاليا و بعد از آن در اروپا شکل گرفت و جامعه غربي خود را از قيد و بند موسيقي کليسايي رها شده يافت. با کمترين مطالعه در تاريخ اپرا مي توان دريافت که سفارش دهندگان اپرا و سرمايه گذاراني که براي به روي صحنه بردن آن تلاش مي کردند، در درجه اول به دنبال جذب «معروف ترين» خوانندگان بوده اند چرا که حضور آنها تضميني براي سودآوري مالي به حساب مي آمد. در واقع خلاقيت ادبي - موسيقايي همواره در درجه بعدي قرار داشت و شايد به همين دليل در ميانه سده 17 شاهد افول کيفي اين ژانر (اپرا) بوديم، چرا که لزوم حضور تفکري خلاق در ميان آهنگسازان و نويسندگان متن هاي اپرا (ليبرتيست) به هيچ وجه احساس نمي شد و نويسندگان تنها به فکر خلق طولاني ترين مونولوگ ها و آهنگسازان نيز به دنبال نوشتن ملودي هاي روان و مردم پسند براي «خواننده» يي خاص بودند تا بتوانند نياز مخاطب را ارضا کنند