) آمریکا وجود ندارد
سیمپسونها؛ اسطوره آمریکای امروز
محسن آزرم
در سالهای میانی دوره اول ریاستجمهوری «جورج بوش» بود که یک نظرخواعی عجیب منتشر شد؛ آمریکاییها بیش از آنکه علاقهای به سیاستهای رییسجمهورشان داشته باشند، میخواهند از قسمتهای «سیمپسونها» سر درآورند. نظرخواهیهای دیگر، خبر از این داشت که جمع کثیری از آمریکاییها، «هومر سیمپسون» را یکی از خودشان میدانند و معتقدند کسانی که میخواهند اسطوره آمریکای امروز باشند، باید او را سرمشق و الگوی خود قرار دهند. از همان ابتدایی که «سیمپسونها» از شبکه «فاکس» پخش شد، این خانواده ابله، مفتخر شدند به دریافت لقب محبوبترین آمریکاییهای روی زمین؛ تنها آمریکاییهایی که باقی دنیا هم، ظاهرا، دوستشان داشتند. آدمهای «سیمپسونها» آدمهای عادی نیستند؛ قیافهشان شبیه هیچ آدم دیگری نیست و رنگشان هم شباهتی به دیگران ندارد. زردبودنشان با اینکه در نگاه اول کمی غریب بهنظر میرسد، بعد از چند دقیقه، اصلا، فراموش میشود و کسی به این فکر نمیکند که با آدمهایی رنگی طرف است. وضعیت انگشتهایشان هم همینطور است؛ چهار انگشت برای آنها کافی است، نیازی به پنجتا ندارند و بهکمک همین چهار انگشت، از پس همه کارهایی که نباید انجام دهند، برمیآیند...
□□□
آدمهای اصلی «سیمپسونها»، عملا، پنجنفرند؛ پدر و مادر و بچههایشان. «هومر»، پدر خانواده است؛ خنگترین و زباننفهمترین عضو سیمپسونها و البته که پشت بلاهت ذاتی، «قلبی از طلا» هست که در فقط در مواقع ضروری میتپد. همسرش «مارج» عاقلتر از او است؛ در واقع اگر او نبود سیمپسونها بهسرعت برقوباد از هم میپاشید. میزان صبر و بردباریاش، واقعا، ستودنی است؛ هرچند خودش هم در مواقع ضروری، همرنگ شوهرش میشود. «بارت»، نخستین نتیجه این ازدواج است؛ پسرکی شر که علاقهای به درس و مشق و مدرسه ندارد و بهجای اینها ترجیح میدهد به ریش دیگران بخندد و مردم را آزار بدهد. ظاهرا بخشی از این علایق را از پدرش به ارث برده است. «لیزا» دختر بزرگ خانواده است؛ عقلاش بیشتر از «بارت» میرسد و بهنظر میرسد در این زمینه، مدیون مادرش است. اهل اندیشیدن است. به همهچیز فکر میکند و همین باعث شده آدم تنهایی باشد. علاقه بیحدش به محیط زیست را هم نباید فراموش کرد. سومین بچه سیمپسونها، «مگی» است؛ نوزادی که ظاهرا باید او را حد وسط «بارت» و «لیزا» دانست. با اینکه پستانک به دهن دارد، عقلاش خیلی بیشتر از باقی خانواده میرسد و در واقع، بهکمک هوشمندی و ذکاوت او است که سیمپسونها، در بسیاری از موارد، جان سالم بهدر میبرند...