تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 58

نام تاپيک: رهی معیری

  1. #31
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    لاله رویی بر گل سرخی نگاشت
    کز سیه چشمان نگیرم دلبری


    از لب من کس نیابد بوسه ای
    وز کف من کس ننوشد ساغری

    تا نیفتد پایش اندر بند ها
    یاد کرد آن تازه گل سوگند ها

    ناگهان باد صبا دامن کشان
    سوی سرو و لاله شمشاد رفت

    فارغ از پیمان نگشته نازنین
    کز نسیمی برگ گل بر باد رفت

    خنده زد گل بر رخ دلبند او
    کآن چنان بر باد شد سوگند او


  2. #32
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
    نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی


    من از دلبستگی های تو با آیینه دانستم
    که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی


    به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
    تو شمع مجلس افروزی تو ماه مجلس آرایی


    منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
    تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی


    مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
    بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی


    مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
    میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی


    کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
    دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی


    مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
    خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی


    من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
    مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی


    رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
    که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی



  3. #33
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض



    دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم
    دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
    با آن همه آزادگی، بر زلف او عاشق شدم
    ای وای اگر صیاد من، غافل شود از یاد من، قدرم نداند
    فریاد اگر از کوی خود، وز رشته‌ی گیسوی خود، بازم رهاند
    در پیش بی دردان چرا، فریاد بی‌حاصل کنم
    گر شکوه‌ای دارم ز دل، با یار صاحبدل کنم
    وای ز دردی که درمان ندارد
    فتادم به راهی که پایان ندارد
    شنیدم بوی او، مستانه رفتم سوی او
    تا چون غبار کوی او، در کوی جان منزل کند
    وای ز دردی که درمان ندارد
    فتادم به راهی که پایان ندارد
    دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم
    دیدی که در گرداب غم، از فتنه‌ی گردون رهی
    افتادم و سرگشته چون، امواج دریا شد دلم
    دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم

    Last edited by Ghorbat22; 17-03-2009 at 13:22.

  4. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #34
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    لعل ناب
    خم گشت به لعلگون شراب آبستن
    پیمانه، به آتشین گلاب آبستن
    ابری است صراحی، که بود گوهر بار
    ماهی است قدح، به آفتاب آبستن
    سایه ی اندوه
    هر چه کمتر شود فروغ حیات
    رنج را جانگداز تر بینی
    سوی مغرب چو رو کند خورشید
    سایه ها را، درازتر بینی

  6. #35
    پروفشنال reza41's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    قم
    پست ها
    727

    پيش فرض

    با سلام خدمت همه دوستان
    چون اين تاپيك مربوط به رهي معيري بود گفتم اين شعر رو بذارم
    البته بگم قبلش از تمام خانوم هاي فروم معذرت ميخوام و اين كه من اين شعر رو ميذارم به معناي تاييد اون نيست ولي چون از اشعار رهي هست قرارش ميدم


    کیم من دردمند ناتوانی
    اسیری خسته ای افسرده جانی
    تذروی آشیان بر باد رفته
    به دام افتاده ای از یاد رفته
    دلم بیمار و لب خاموش و رخ زرد
    همه سوز و همه داغ و همه درد
    بود آسان علاج درد بیمار
    چو دل بیمار شد مشکل شود کار
    نه دمسازی که با وی راز گویم
    نه یاری تا غم دل باز گویم
    درین محفل چون من حسرت کشی نیست
    بسوز سینه من آتشی نیست
    الهی در کمند زن نیفتی
    وگر افتی بروز من نیفتی
    میان بر بسته چون خونخواره دشمن
    دلازاری بآزار دل من
    دلم از خوی او دمساز درد است
    زن بد خو بلای جان مرد است
    زنان چون آتشند از تندخویی
    زن و آتش ز یک جنسند گویی
    نه تنها نامراد آن دل شکن باد
    که نفرین خدا بر هر چه زن باد
    نباشد در مقام حیله و فن
    کم از نا پارسا زن پارسا زن
    زنان در مکر و حیلت گونه گونند
    زیانند و فریبند و فسونند
    چو زن یار کسان شد مار ازو به
    چون تر دامن بود گل خار از او به
    حذر کن ز ان بت نسرین برودوش
    که هر دم با خسی گردد هم آغوش
    منه در محفل عشرت چراغی
    کزو پروانه ای گیرد سراغی
    میفشان دانه در راه تذروی
    که ماوا گیرد از سروی به سروی
    وفاداری مجوی از زن که بیجاست
    کزین بر بط نخیزد نغمه راست
    درون کعبه شوق دیر دارد
    سری با تو سری با غیر دارد
    جهان داور چو گیتی را بنا کرد
    پی ایجاد زن اندیشه ها کرد
    مهیا تا کند اجزای او را
    ستاند از لاله و گل رنگ و بو را
    ز دریا عمق و از خورشید گرمی
    ز آهن سختی از گلبرگ نرمی
    تکاپو از نسیم و مویه از جوی
    ز شاخ تر گراییدن به هر سوی
    ز امواج خروشان تندخویی
    ز روز و شب دو رنگی و دو رویی
    صفا از صبح و شور انگیزی از می
    شکر افشانی و شیرینی از نی
    ز طبع زهره شادی آفرینی
    ز پروین شیوه بالا نشینی
    ز آتش گرمی و دم سردی از آب
    خیال انگیزی از شبهای مهتاب
    گرانسنگی ز لعل کوهساری
    سبکروحی ز مرغان بهاری
    فریب از مار و دوراندیشی از مور
    طراوت از بهشت و جلوه از حور
    ز جادوی فلک تزویر و نیرنگ
    تکبر از پلنگ آهنین چنگ
    ز گرگ تیز دندان کینه جویی
    ز طوطی حرف نا سنجیده گویی
    ز باد هرزه پو نا استواری
    ز دور آسمان نا پایداری
    جهانی را به هم آمیخت ایزد
    همه در قالب زن ریخت ایزد
    ندارد در جهان همتای دیگر
    بدنیا در بود دنیای دیگر
    ز طبع زن به غیر از شر چه خواهی ؟
    وزین موجود افسونگر چه خواهی ؟
    اگر زن نو گل باغ جهان است
    چرا چون خار سر تا پا زبان است ؟
    چه بودی گر سراپا گوش بودی
    چو گل با صد زبان خاموش بودی
    چنین خواندم زمانی درکتابی
    ز گفتار حکیم نکته یابی
    دو نوبت مرد عشرت ساز گردد
    در دولت به رویش باز گردد
    یکی آن شب که با گوهر فشانی
    رباید مهر از گنجی که دانی
    دگر روزی که گنجور هوس کیش
    به خاک اندر نهد گنجینه خویش

    تابستان 1327
    Last edited by reza41; 26-03-2009 at 23:15.

  7. #36
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    غباری در بیابانی

    نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
    نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی
    نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
    نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی
    نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
    ندارم خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی
    بدیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
    به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی
    کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
    نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
    گهی افتان و حیران چون نگاهی بر نظر گاهی
    رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
    باقبال شرر تازم که دارد عمر کوتاهی

  8. #37
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    ای صبح نو دمیده بنا گوش کیستی ؟
    وی چشمه حیات لب نوش کیستی ؟
    از جلوه تو چو گل چک شد مرا
    ای خرمن شکوفه بر و دوش کیستی ؟
    همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است
    ای کوکب امید در آغوش کیستی ؟
    مهر مهیر را نبود جامه سیاه
    ای آفتاب حسن سیه پوش کیستی ؟
    امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
    ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی ؟
    ما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دل
    تو همچو گل حریف قدح نوش کیستی ؟
    ای عندلیب گلشن شعر و ادب رهی
    نالان بیاد غنچه خاموش کیستی ؟

  9. #38
    پروفشنال barani700's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    IRAN
    پست ها
    994

    پيش فرض

    گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
    در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
    راز آسمانها را در نگاه ما خوانی
    نور صبحگاهی را بر جبین ما بینی
    در مصاف مسکینان چرخ را زبون یابی
    با شکوه درویشان شاه را گدا بینی
    گر طلب کنی از جان عشق و دردمندی را
    عشق را هنر یابی درد را دوا بینی
    چون صبا ز خار و گل ترک آشنایی کن
    تا بهر چه روی آری روی آشنا بینی
    نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند
    وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی
    تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیم
    رند عاقبت سوزی همچو ما کجا بینی
    تا بد از دلم شبها پرتوی چو کوکبها
    صبح روشنم خوانی گر شبی مرا بینی
    ترک خودپرستی کن عاشقی و مستی کن
    تا ز دام غم خود را چون رهی رها بینی

  10. #39
    داره خودمونی میشه phoenix.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    32

    پيش فرض

    کاروان
    همه شب نالم چون ني ، كه غمي دارم
    دل و جان بردي ، اما نشدي يارم
    با ما بودي ، بي ما رفتي.
    چون بوي گل به كجا رفتي؟
    تنها ماندم ، تنها رفتي
    چون كاروان رود...
    فغانم از زمين بر آسمان رود
    دور از يارم ، خون مي بارم
    فتادم از پا به ناتواني
    اسير عشقم ، چنان كه داني
    رهائي از غم نمي توانم
    تو چاره اي كن كه ميتواني
    گر ز دل برآرم آهي
    آتش از دلم خيزد
    چون ستاره از مژگانم
    اشك آتشين ريزد.
    چون كاروان رود
    فغانم از زمين
    بر آسمان رود
    دور از يارم خون مي بارم
    نه حريفي تا با او غم دل گويم
    نه اميدي در خاطر كه تو را جوبم
    اي شادي جان ، سرو روان،
    كز بر ما رفتي،
    از محفل ما ، چون دل ما
    سوي كجا رفتي؟؟
    تنها ماندم ، تنها رفتي
    چو ن بوي گل به كجا رفتي؟؟
    به كجائي غمگسار من
    فغان زار من بشنو...... باز آ
    از صبا حكايتي از روزگار من بشنو
    باز آ ..... باز آ..............سوي رهي
    چون روشني از ديده ما رفتي
    با قافله باد صبا رفتي
    تنها ماندم ، تنها ماندم.......

  11. #40
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
    بي تو اي آرام جان يا ساختم يا سوختم
    سردمهري بين كه هر كس بر آتشم آبي نزد
    گرچه همچون برق از گرمي سراپا سوختم
    سوختم اما نه چون شمع طرب در بين جمع
    لاله ام كز داغ تنهايي به صحرا سوختم
    همچو آن شمعي كه افروزند پيش آفتاب
    سوختم در پيش مه رويان و بيجا سوختم
    سوختم از آتش دل در ميان موج اشك
    شوربختي بين كه در آغوش دريا سوختم
    شمع و گل هم هر كدام شعله اي در آتشند
    در ميان پاكبازان من نه تنها سوختم
    جان پاك من رهي خورشيد عالمتاب بود
    رفتم و از ماتم خود عالمي را سوختم ...


    *به طور کاملا اتفاقی تصمیم گرفتم امشب یکی از اشعار این شاعر عزیز رو بذارم اینجا ، که حین مرور پستهای قبلی متوجه شدم امروز4 ابان مصادف هست با سالروز فوت مرحوم " رهی معیری" ...
    روح لطیفش شاد...
    Last edited by ilta; 26-10-2010 at 19:05.

  12. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •