تاریخ مکتوب و اطلاعات در دسترس از موسیقی گذشتهی ما آنقدر زیاد نیست که بتوان به کمک آنها دورنمای تاریخی طولانیای از سانسور در موسیقی ترسیم کرد. بر خلاف دیگر هنرها (به ویژه ادبیات) که مسئلهی سانسور در آن سابقهی طولانی دارد، به سختی میتوان از موسیقی نمونههایی آورد، البته این به دلیل عدم سانسور موسیقی در تاریخ نیست بلکه بیشتر به این خاطر است که در این باره کمتر نوشته شده است.
در هر حال برای بررسی سانسور موسیقی ناگزیر باید به دورهی معاصر رجوع کرد، دورهای که برخی از اسناد آن منتشر شده و قابل دسترسی است. در دورهی معاصر سانسور را که هر از چند گاهی به نامی خوانده میشود چنین تعریف میکنند:
حذف نظاممند تمام یا بخشی از یک اثر موسیقایی که به دلیل مغایر بودن با قوانین مستقر، هنجارهای اجتماعی، عرفی یا باورهای اعتقادی موجود در جامعه، صورت گرفته باشد.
مهم نیست که این حذف برنامهریزی شده را کدامیک از نیروهای اجتماع انجام میدهد، اما بیشتر اوقات زمانی که از سانسور نام برده میشود منظور سانسور دولتی است، یعنی دولت به عنوان وکیل شهروندان (یا یک قشر خاص از آنها) اقدام به سانسور میکند تا آنها را از گزند نشر آثاری که مضر تشخیص داده میشود دور نگه دارد. البته ناگفته پیداست که در بیشتر موارد قبل از آنکه هدف حفظ شهروندان باشد، بقای دولتی است که سانسور را اعمال میکند.
سابقهی این نوع سانسور (سانسور دولتی) در ایران به دورهی مشروطه و کمی پس از آن باز میگردد. در این سالها (پایان قرن 13 شمسی) در جریان تشکیل دولت مدرن دستگاه سانسور نیز بوجود آمد. گزارشهایی از ممنوع شدن برخی تصنیفهای عارف قزوینی (شاعر و موسیقیدان بزرگ دورهی مشروطه) در دورهی استبداد صغیر را باید اولین نمونههای سانسور دولتی ثبت شده در ایران دانست. هر چند که در این دوره هنوز سانسور قاعدهمند نیست و از طریق نوعی خشونت برنامهریزی نشده (حمله به اجتماعات و ...) اعمال میشود اما این ممنوعیت را میتوان سانسور دولتی به حساب آورد.
پس از کودتای نظامی در سال 1299 اولین گامها به سوی سانسور دولتی منظم برداشته شد. با استقرار دولت کودتا شهربانی یا نظمیهی وقت مسئول کنترل کلیهی فعالیتهای هنری و از جمله موسیقی شد. در این دوره هنوز اماکن اجرای موسیقی به طور کامل تحت کنترل نیستند و به همین دلیل نیز به نظر نمیرسد سانسور موسیقی چندان هم موفق بوده باشد به خصوص که ضبط صفحات موسیقی (به عنوان تنها وسیلهی انتشار موسیقی به غیر از کنسرت) نیز در خارج از ایران انجام میگرفت و دور از دسترس دستگاه سانسور قرار داشت.
در دههی اول قرن حاضر با بوجود آمدن ادارهی «تبلیغات و نشر افکار» در شهربانی وظیفهی سانسور به عهدهی آن دایره گذاشته شد. از قوانین مورد استفادهی این اداره در دورهی مورد بحث اطلاع زیادی در دست نیست، اما آنچه مشخص است این است که بازبینی آثار پیش از اجرا برای صدور مجوز اجرا در مکانهای عمومی وجود داشته است (مشخص نیست چگونه). گزارشهای باقی مانده از این دوره نشان میدهد که بیشتر حساسیت دستگاههای دولتی بر اشعار همراه موسیقی متمرکز است و با آن مانند شعر پیش از چاپ در نشریات و ... برخورد میشده.
از این دوره به بعد تمامی مکانهای عمومی که امکان اجرای موسیقی در آن وجود داشت تحت نظارت کامل دولتی قرار گرفت. با تاسیس رادیو (بیسیم تهران) در 1318 راه دیگری برای نشر موسیقی پیدا شد اما از آنجا که فرستندهی رادیو منحصرا دولتی بود کمکی به تغییر وضعیت سانسور نکرد.
جو نظامی و بخشنامهای حاکم بر این دوره باعث میشد گاه سانسور از طریق خود شهروندان اعمال شود بدون این که نیازی به آن باشد (مانند جریانات مربوط به بوجود آمدن موسیقی جدید در دورهی پهلوی اول). در بین گزارشهای باقیمانده از این دوره تنها یک اشاره کوچک به ممنوعیت تصنیف «مرغ سحر» هست که آن هم بیشتر به شعر اشاره دارد. اسناد دیگری از جلوگیری از اجرای موسیقی موجود است که به مسائل صنفی و کلی اشاره میکند.