با سلام ...
سعی می کنم مجموعه ای از آثار شاعر معاصر "احمدرضا احمدی" رو برای دوستان در این تایپیک بزارم
من هم سعی کردم که طبق معمول تایپیک تو این انجمن تکراری نباشه... هیچ تایپیکی هم در مورد آثار ایشون ندیدم
موفق باشید .
با سلام ...
سعی می کنم مجموعه ای از آثار شاعر معاصر "احمدرضا احمدی" رو برای دوستان در این تایپیک بزارم
من هم سعی کردم که طبق معمول تایپیک تو این انجمن تکراری نباشه... هیچ تایپیکی هم در مورد آثار ایشون ندیدم
موفق باشید .
☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :
1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید
یادگاری 1 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 2 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 3 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 4 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 5 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 6 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 7 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 8 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 9 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 10 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 11 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 12 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 13 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 14 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 15 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 16 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 17 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 18 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 19 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یادگاری 20 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بروزرسانی تا #24
Last edited by F l o w e r; 06-02-2012 at 19:36.
یادگاری
یک
در کمین اندوه هستم
بانو
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کرده ام
که بر چهره اممی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
همه ی روزگار پر.ازم
اندوه بود
بانو مرا
قطره قطره دریاب
در این خانه
جای سخن نیست
زبا بستم
عمری گذشت
مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشک های من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
بانو
من به خانه آمدم
و دیدم
که عشق چگونه
فرو می ریزد
و قلب در اوج
رها می شود
و بر کف باغچه می ریزد
بانو مرا دریاب
ما شب چراغ نبودیم
ما در شب باختیم
یادگاری
دو
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماتده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
نگاهی به کارنامه احمدرضا احمدی
یکی ازآن غروب های دلگير بود که نامه رسيد. نامه ای از دوستم که محبت کرده بود و فتوکپی تعدادی از شعرهای احمدرضا احمدی را برايم ضميمه نامه ارسال داشته بود. نامه اش با اين سطر شروع می شد:« کسرای عزيز، نمی دانم چرا فتوکپی اين شعرها را خواسته بودی؟ برای من شعر احمدرضا احمدی هميشه نوعی سوءِ تفاهم در شعر فارسی بوده است...». نامه را کنار گذاشتم. خودتان را جای من بگذاريد که در غربت هستيد و يک غروب دلگير است و شعرهايی که دوستشان داريد از هزاران کيلومتر دورتر به دستتان می رسد و ناگهان می بينيد يکی از دوستان صميمی تان آن شعرها را « سوءِ تفاهم شعر فارسی » دانسته است. تا کنون چندين بار دست به کار نوشتن مطلبی راجع به احمدرضااحمدی شده ام ، در فواصل مختلف زمانی و مکانی و هربار در ميان راه متوقف ماندم که دلايل مختلف داشته است وشايد گفتن نداشته باشد ، اما بگذاريد اشاره کنم که به دليل فضای زهر آگين موجود در جامعه ادبی مان پيشکسوت ها از نوشتن درباره جوان ها می ترسند چون نمی خواهند متهم به « مريد سازی» شوند، ما جوانها هم می ترسيديم درباره پيشکسوتها بنويسيم چون نمی خواستيم متهم به چاپلوسی و حتی تأثير گيری از آنها شويم و در اين ميان طبعاً آنچه لگدمال شده « حقيقت» بوده است. البته مطمئنم همين حالا هم که بعد از دو دهه سابقه ادبی دست به کار نوشتن درباره يکی از پيشکسوتان شده ام باز گريزی از آن اتهام ها ندارم که ديگر مهم نيست. مگر چقدر می توان گوش به ترکيدن حباب های متعفن اين مرداب سپرد؟ امروز در ميان يادداشت های پراکنده ام به اين يادداشت برخوردم که تاريخ « خرداد ماه۱۳۷۴» را دارد: « در يکی از طبقات عمارتی که هرگز نتوانسته ام به ياد بسپارم کدام طبقه است ، شاعری زندگی می کند که هرگاه به ديدنش می روم و در را باز می کند در حالی که لبخند مهر آميزی بر لب دارد از من می پرسد: " چرا اينقدر طولش دادی بالا آمدن از چند تا طبقه را؟ هنوز ياد نگرفته ای کدام طبقه است؟ " و من هيچ گاه نتوانسته ام در پاسخش بگويم دانستن يعنی آگاهی بر ندانستن. مگر می شود خانه کسی را به خاطر بسپاريم که بسيار دوستش می داريم؟ به خاطر سپردن اين چيزها يعنی او را در زمره اشيا و اتفاقات روزمرّه قرار دادن که ملال انگيزند. * * * * * * تمام نسل های شعری پس از دهه چهل گستاخانه و بی هيچ تشکری ، از شعر احمدرضا احمدی توشه برگرفتند و رفتند.کافيست کمی دقت کنيم تا دم خروس را در شعر بسياری از قله های شعر معاصرمان ببينيم . من هيچ مخالفتی با نوعی از تأثير پذيری مثبت ندارم. ما خواه ناخواه در يک تبادل انديشه با شاعران همنسل يا پيشکسوت شرکت داريم اما آنچه باعث ناراحتی می شود قدرناشناسی ما نسبت به شعر احمدرضا احمدی است. يا تأثيرمان را بگيريم و دم نزنيم يا تأثير نگيريم و انتقاد کنيم؛ اما کاری که کردند اين بود که هم تأثير گرفتند و هم انتقاد کردند که نهايت بی انصافی بود. کسانی هستند که پس از نثار کلی ناسزا در حق او، به محض آن که از هم جدا می شوند ، در تاريکی – بی آن که کسی ببيندشان – کتاب شعر احمدرضا احمدی را از جيب پالتويشان در می آورند و زير تير چراغ برق با ولع می خوانند و درجا شعر صادر می فرمايند. اما حتی نسل من نيز نمی خواهد اعتراف کند که شعر او برای همه ما – دستکم – راهگشا بوده است.
یادگاری
سه
این تازه نیست
قدیمی است
دو نفر
همه نیستند
همیشه نیستند
خویش اند
و حس و حدسشان برای حادثه نزدیک
حدس دور دارند
برادر نیستند
که من بودم
تو نبودی
یا نمی دانم
شاید جوان بودم
شما جوان بودید
تو پیر بودی
کبوتران را دانه ندادم
یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم
که وقتی تو نبودی
بتوانیم از حفظ بخوانیم
این برای آن روزها کافی بود
یادگاری
چهار
زمانی
با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسی به من در آفتاب
صدندلی تعارف کند
در انتظار گل سرخی بودم
یادگاری
پنج
من بسیار گریسته ام
هنگام که آسمان ابری است
مرا نیت آن است
که از خانه بدون چتر بیرون باشم
من بسیار زیسته ام
اما کنون مراد من است
که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس
بی محابا ببینم
یادگاری
شش
این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم
شب های رفته را بیاد بیآوریم
آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم
همه ی هفته در خانه را ببندیم
برای یک دیگر اعتراف کنیم
که در جوانی کسی را دوست داشته ایم
که کنون سوار بر درشکه ای مندرس
در برف مانده است
نه
باید دیگر همین امروز
در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را
باید فراموش کنیم
هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در برف برسیم
ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم
گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم
ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را
در میان کشتزاران برویم
اما من تنها
گاهی چنان آغشته از روز می شوم
که تک و تنها
در میان کشتزاران می دوم
و در آستانه ی زمستان
سخن از گرما می گویم
من چندان هم
برای نشستن در کنار گلهای بنفشه
بیگانه و پیر نیستم
هفته ها از آن روزی گذشته است
که درشکه ی مندرس در برف مانده بود
مسافران
که از آن راه آمده اند
می گویند
برف آب شده است
هفته ها است
در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم
آن خانه
در زیر آوار گلهای اقاقیا
گم شده است
مرا می بخشید
که باز هم
سخن از
گلهای بنفشه گفتم
گاهی تکرار روزهای
گذشته
برای من تسلی است
مرا می بخشید
یادگاری
هفت
راستی
چگونه باید تمام این عقوبت را
به کسی دیگر نسبت داد
و خود آرام از این خانه به کوچه رفت
صدا کرد
گفت : ایا شما می دانستید
من اگر سکوت را بشکنم
جبران لحظه هایی را گفته ام
که هیچ یک از شما در آن حضور نداشتید
اگر همه ی شما حضور داشتید
تحمل من کم بود
مجبور بودم
همه ی شما را فقط با نام کوچکتان
صدا کنم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)