تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 26

نام تاپيک: احمدرضا احمدی

  1. #1
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض احمدرضا احمدی

    با سلام ...
    سعی می کنم مجموعه ای از آثار شاعر معاصر "احمدرضا احمدی" رو برای دوستان در این تایپیک بزارم

    من هم سعی کردم که طبق معمول تایپیک تو این انجمن تکراری نباشه ... هیچ تایپیکی هم در مورد آثار ایشون ندیدم
    موفق باشید .

  2. 4 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2

    پيش فرض



    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید




    یادگاری 1 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 2 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 3 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 4 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 5 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 6 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 7 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 8 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 9 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 10 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 11 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 12 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 13 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 14 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 15 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 16 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 17 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 18 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 19 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یادگاری 20 : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




    بروزرسانی تا #24
    Last edited by F l o w e r; 06-02-2012 at 19:36.

  4. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 

    یک

    در کمین اندوه هستم 
     بانو
    مرا دریاب 
     به خانه ببر 
     گلی را فراموش کرده ام 
     که بر چهره اممی تابید 
    زخم های من دهان گشوده اند 
     همه ی روزگار پر.ازم 
     اندوه بود 
    بانو مرا 
    قطره قطره دریاب 
     در این خانه 
    جای سخن نیست 
    زبا بستم 
    عمری گذشت 
     مرا از این خانه 
    به باغ ببر 
     سرنوشت من 
     به بدگمانی
     به خوناب دل 
    خاموشی لب 
     اشک های من بسته 
     بر صورت من است 
     هیچکس یورش دل را 
    در خانه ندید 
     بانو
    من به خانه آمدم 
    و دیدم 
     که عشق چگونه 
     فرو می ریزد 
    و قلب در اوج 
    رها می شود 
     و بر کف باغچه می ریزد 
     بانو مرا دریاب 
    ما شب چراغ نبودیم
    ما در شب باختیم

  6. #4
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری

    دو 



     حقیقت دارد 
     تو را دوست دارم
     در این باران
     می خواستم تو 
     در انتهای خیابان نشسته 
    باشی
     من عبور کنم 
     سلام کنم 
    لبخند تو را در باران 
     می خواستم 
     می خواهم 
     تمام لغاتی را که می دانم برای تو
     به دریا بریزم 
    دوباره متولد شوم 
     دنیا را ببینم 
    رنگ کاج را ندانم
    نامم را فراموش کنم 
    دوباره در اینه نگاه کنم 
    ندانم پیراهن دارم 
    کلمات دیروز را 
     امروز نگویم 
    خانه را برای تو آماتده کنم
    برای تو یک چمدان بخرم 
     تو معنی سفر را از من بپرسی
    لغات تازه را از دریا صید کنم 
    لغات را شستشو دهم 
     آنقدر بمیرم 
     تا زنده شوم

  7. #5
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    نگاهی به کارنامه احمدرضا احمدی

    یکی ازآن غروب های دلگير بود که نامه رسيد. نامه ای از دوستم که محبت کرده بود و فتوکپی تعدادی از شعرهای احمدرضا احمدی را برايم ضميمه نامه ارسال داشته بود. نامه اش با اين سطر شروع می شد:« کسرای عزيز، نمی دانم چرا فتوکپی اين شعرها را خواسته بودی؟ برای من شعر احمدرضا احمدی هميشه نوعی سوءِ تفاهم در شعر فارسی بوده است...». نامه را کنار گذاشتم. خودتان را جای من بگذاريد که در غربت هستيد و يک غروب دلگير است و شعرهايی که دوستشان داريد از هزاران کيلومتر دورتر به دستتان می رسد و ناگهان می بينيد يکی از دوستان صميمی تان آن شعرها را « سوءِ تفاهم شعر فارسی » دانسته است. تا کنون چندين بار دست به کار نوشتن مطلبی راجع به احمدرضااحمدی شده ام ، در فواصل مختلف زمانی و مکانی و هربار در ميان راه متوقف ماندم که دلايل مختلف داشته است وشايد گفتن نداشته باشد ، اما بگذاريد اشاره کنم که به دليل فضای زهر آگين موجود در جامعه ادبی مان پيشکسوت ها از نوشتن درباره جوان ها می ترسند چون نمی خواهند متهم به « مريد سازی» شوند، ما جوانها هم می ترسيديم درباره پيشکسوتها بنويسيم چون نمی خواستيم متهم به چاپلوسی و حتی تأثير گيری از آنها شويم و در اين ميان طبعاً آنچه لگدمال شده « حقيقت» بوده است. البته مطمئنم همين حالا هم که بعد از دو دهه سابقه ادبی دست به کار نوشتن درباره يکی از پيشکسوتان شده ام باز گريزی از آن اتهام ها ندارم که ديگر مهم نيست. مگر چقدر می توان گوش به ترکيدن حباب های متعفن اين مرداب سپرد؟ امروز در ميان يادداشت های پراکنده ام به اين يادداشت برخوردم که تاريخ « خرداد ماه۱۳۷۴» را دارد: « در يکی از طبقات عمارتی که هرگز نتوانسته ام به ياد بسپارم کدام طبقه است ، شاعری زندگی می کند که هرگاه به ديدنش می روم و در را باز می کند در حالی که لبخند مهر آميزی بر لب دارد از من می پرسد: " چرا اينقدر طولش دادی بالا آمدن از چند تا طبقه را؟ هنوز ياد نگرفته ای کدام طبقه است؟ " و من هيچ گاه نتوانسته ام در پاسخش بگويم دانستن يعنی آگاهی بر ندانستن. مگر می شود خانه کسی را به خاطر بسپاريم که بسيار دوستش می داريم؟ به خاطر سپردن اين چيزها يعنی او را در زمره اشيا و اتفاقات روزمرّه قرار دادن که ملال انگيزند. * * * * * * تمام نسل های شعری پس از دهه چهل گستاخانه و بی هيچ تشکری ، از شعر احمدرضا احمدی توشه برگرفتند و رفتند.کافيست کمی دقت کنيم تا دم خروس را در شعر بسياری از قله های شعر معاصرمان ببينيم . من هيچ مخالفتی با نوعی از تأثير پذيری مثبت ندارم. ما خواه ناخواه در يک تبادل انديشه با شاعران همنسل يا پيشکسوت شرکت داريم اما آنچه باعث ناراحتی می شود قدرناشناسی ما نسبت به شعر احمدرضا احمدی است. يا تأثيرمان را بگيريم و دم نزنيم يا تأثير نگيريم و انتقاد کنيم؛ اما کاری که کردند اين بود که هم تأثير گرفتند و هم انتقاد کردند که نهايت بی انصافی بود. کسانی هستند که پس از نثار کلی ناسزا در حق او، به محض آن که از هم جدا می شوند ، در تاريکی – بی آن که کسی ببيندشان – کتاب شعر احمدرضا احمدی را از جيب پالتويشان در می آورند و زير تير چراغ برق با ولع می خوانند و درجا شعر صادر می فرمايند. اما حتی نسل من نيز نمی خواهد اعتراف کند که شعر او برای همه ما – دستکم – راهگشا بوده است.

  8. #6
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
    سه 

    این تازه نیست 
     قدیمی است 
     دو نفر 
    همه نیستند 
     همیشه نیستند 
     خویش اند 
     و حس و حدسشان برای حادثه نزدیک
     حدس دور دارند 
     برادر نیستند 
     که من بودم
     تو نبودی
     یا نمی دانم 
     شاید جوان بودم 
    شما جوان بودید 
     تو پیر بودی
    کبوتران را دانه ندادم
     یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم 
     که وقتی تو نبودی
    بتوانیم از حفظ بخوانیم 
    این برای آن روزها کافی بود

  9. #7
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
    چهار 

    زمانی 
     با تکه ای نان سیر می شدم 
    و با لبخندی 
     به خانه می رفتم 
    اتوبوس های انبوه از مسافر را 
    دوست داشتم 
     انتظار نداشتم 
     کسی به من در آفتاب 
     صدندلی تعارف کند 
    در انتظار گل سرخی بودم

  10. #8
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
    پنج

    من بسیار گریسته ام 
     هنگام که آسمان ابری است 
     مرا نیت آن است 
     که از خانه بدون چتر بیرون باشم 
    من بسیار زیسته ام 
    اما کنون مراد من است 
     که از این پنجره برای باری
    جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس 
    بی محابا ببینم

  11. #9
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
     شش

     این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم
     شب های رفته را بیاد بیآوریم 
    آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم
    همه ی هفته در خانه را ببندیم 
     برای یک دیگر اعتراف کنیم 
     که در جوانی کسی را دوست داشته ایم 
    که کنون سوار بر درشکه ای مندرس 
    در برف مانده است 
     نه 
     باید دیگر همین امروز
    در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را 
    باید فراموش کنیم 
    هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در برف برسیم 
     ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم 
    گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم 
    ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را 
     در میان کشتزاران برویم
    اما من تنها 
    گاهی چنان آغشته از روز می شوم 
     که تک و تنها 
     در میان کشتزاران می دوم 
    و در آستانه ی زمستان 
     سخن از گرما می گویم 
    من چندان هم 
    برای نشستن در کنار گلهای بنفشه 
    بیگانه و پیر نیستم 
    هفته ها از آن روزی گذشته است 
    که درشکه ی مندرس در برف مانده بود 
     مسافران 
    که از آن راه آمده اند 
     می گویند 
     برف آب شده است 
     هفته ها است 
     در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم 
     آن خانه 
     در زیر آوار گلهای اقاقیا 
     گم شده است
    مرا می بخشید 
    که باز هم 
     سخن از 
     گلهای بنفشه گفتم 
    گاهی تکرار روزهای 
     گذشته 
     برای من تسلی است 
    مرا می بخشید

  12. #10
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری
    هفت 


    راستی 
    چگونه باید تمام این عقوبت را 
     به کسی دیگر نسبت داد 
     و خود آرام از این خانه به کوچه رفت 
    صدا کرد 
     گفت : ایا شما می دانستید 
    من اگر سکوت را بشکنم 
    جبران لحظه هایی را گفته ام 
     که هیچ یک از شما در آن حضور نداشتید 
     اگر همه ی شما حضور داشتید 
     تحمل من کم بود 
     مجبور بودم 
    همه ی شما را فقط با نام کوچکتان 
     صدا کنم

  13. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •