رضايـزداني متـولد ۱٣٥٢ تهران، متاهل و داراى يك فرزند ميباشد. وى فارغ التحـصيل مهندسي صنايع چوب و كاغذ از دانشگاه آزاد است. او ۱٥ سال است كه موسيقي كار ميكند كه ٩ سال از آنرا بهطور جدى و حرفهاى دنبال كرده است. همچنـين تخصـص او در نواختن گيتـار خصوصاً گيتـار الكتريك ميباشد.ر
رضا يزداني اكنون علاوه بر آهنگسازى و خوانندگي به تدريس گيتار نيز اشتغال دارد.ر
رضا يزداني قبل از اينكه در فيلمي از مسعود كيميايي بخواند، دو آلبوم من
تشر كرده بود و مردم از او خبر چنداني نداشتند اما بهمحض اينكه ترانه لالهزار را در فيلم «حكم» خواند، توجه همه به او جلب شد و سر زبانها افتاد. با وجود اينكه يزداني خود را متعلق به سبك راك ميداند، جديدترين آلبوم او با نام «هيس» توانايي جديدي از او را معرفي كرد، صدايي كه علاوه بر آن، تندي و تيزي يك غربت و نوستالژي هم در آن شنيده ميشود. بعد از انتشار آلبوم هيس كه در روزهاي مياني اسفندماه سال گذشته اتفاق افتاد خيلي زود و در عرض يك هفته اين آلبوم مجددا به چاپ و تكثير رسيد كه گوياي موفقيت آن در بين مردم بود. رضا يزداني، نوازنده گيتار و سيتيسايزر است و خود، خوانندگي آثارش را بهعهده دارد. آلبومهاي «شهر دل» و «پرنده بيپرنده» ساير آلبومهاي او هستند. او در آخرين اثر مسعود كيميايي، مانند كار قبلي به خوانندگي پرداخته است. به همين بهانه با او گفتوگويي كوتاه انجام داديم كه ميخوانيد:
آلبوم «هيس» سومين كار شماست كه با يك وقفه نسبتا طولاني در مقايسه با آلبوم «پرنده بيپرنده» به بازار آمد. علت اين وقفه چه بود؟
اين آلبوم حدود يك سال و نيم در انتظار مجوز بود. البته علت اين توقف، تغيير ساختار دولت، بخشها و نهادهاي زيرمجموعهاش و بهخصوص ارشاد بود. وقتي اين آلبوم را براي دريافت مجوز انتشار به دوستان وزارتخانه فرهنگ و ارشاد و شوراي موسيقي ارائه كردم، درست همزمان شد با تغيير وزير ارشاد و روزهاي بحراني مركز موسيقي كه در نهايت ختم شد به آغاز كار آقاي احمدي.
آيا فقط مسائل اداري مانع از صدور مجوز ميشد؟
البته كه نه. بهطور كل شوراي موسيقي وزارت ارشاد با اين لحن خوانندگي مشكل دارد، با لحني كه زياد منظم و ساده و مثل همه نيست. حقيقت اين است كه پس از توليد و عرضه «پرنده بيپرنده» فكر ميكردم شوراي صدور مجوز به اين مجموعه هم مجوز ميدهد اما با وجود اينكه افراد شورا تقريبا همان افراد بودند، اين اتفاق نيفتاد.
فارغ از آلبوم شهردل كه صبقه اجتماعي چنداني ندارد، شما در دو آلبوم بعدي، يعني «پرنده بيپرنده» و «هيس» گرايش اجتماعي داريد. پرداختن به اين مضمون حتي در ترانههاي عاشقانه و نوستالژيك شما هم ديده ميشود. اين شيوه تا چه حد مربوط به خودتان است و تا چه مقدار به نوع موسيقياي كه با آن كار ميكنيد وابسته است؟
بيشك به هر دوي اين موارد كه اشاره كرديد، بستگي دارد. بههرحال موسيقي راك با مسائل اجتماعي عجين شده و براي استفاده از آن بهتر است به مفاهيم اينچنيني پرداخت، فارغ از اين قضيه كه جزو ذات آن است. بههرحال مسائل اجتماعي، بخشي از زندگي ما را تشكيل ميدهد و بايد به آن پرداخت. منتها نميدانم چرا كسي علاقه چنداني براي خواندن و ساختن اينگونه ترانه ندارد. شايد بهخاطر اين است كه آنها فكر ميكنند با طرح موضوعات اجتماعي، ترانههايشان با استقبال مردم مواجه نميشود اما واقعاً اينطور نيست. آلبوم «هيس» يك تيراژ چشمگير را پشتسر گذاشته و در همين مدت كوتاه، مرحله دوم تكثير و توزيع خود را پشتسر ميگذارد.
در اين آلبوم، ترانهها با مضاميني مختلف سروده شده است. كدامشان بيشتر با اقبال عمومي روبهرو شد؟
من فكر ميكردم اغلب مردم، ترانه «شمال» را بپسندند كه يك موضوع نسبتا نوستالژيك داشت اما در برخورد و مواجهه با آنها فهميدم كه ترانه «برج» بيشتر مورد پسند قرار گرفته است. با وجود اينكه اين ترانه يك سوژه اجتماعي را دربر ميگيرد، از طرف مخاطبين بيشتر مقبول افتاده است. ميبينيد كه اگر يك ترانه اجتماعي، رويكرد مشخصي داشته باشد، مردم آن را ميپسندند.
گويا اسم آلبوم چيز ديگري بوده و بعدا تغيير پيدا كرده است؟
بله، هنگامي كه ترانهها را براي گرفتن مجوز فرستادم، ترانهاي در آنها بود به اسم «واليوم 10» كه قرار بود اسم آلبوم، همين باشد اما آن ترانه مجوز نگرفت و من هم اسم آلبوم را گذاشتم «هيس».
در آلبوم «هيس» ما به كاراكتر جديدي از صداي تو برميخوريم كه در آن يك توناليته احساساتي و بهنوعي شرقي شنيده ميشود. آيا از اين ويژگي جديد راضي هستيد؟
بله، واقعيت اين است كه احساس ميكنم در آلبوم «هيس»، خودم را پيدا كردم و جاي صدايم را شناختم. البته طرح موضوع بيانگر اين نكته نيست كه من پيش از اين نميفهميدم و خودم را نميشناختم بلكه احساس ميكنم با وجود اين صدا، با خودم راحتترم. اين صدايي است كه ديگر به آن دست نميزنم. حالا صدايم يك استقلال پيدا كرده است.
شما چند ترانه هم براي فيلمهاي سينمايي «حكم» و «رئيس» (واپسين ساختههاي مسعود كيميايي) خواندهايد كه اولي با استقبال مواجه شد. دومين همكاري چه بود و چه كيفيتي داشت؟
«رئيس» دو ترانه در فيلم دارد و يك ترانه هم تيتراژ پاياني است. در حكم، ترانهها را قبل از فيلم آماده داشتيم و آنها را اجرا كرده بوديم. با همكاري يغما گلرويي اما رئيس اينطور نبود. آقاي كيميايي از ما خواست كه ترانه ترجمان فيلم باشد. يغما هم سر لوكيشنها رفت و ترانه را نوشت، من هم اجرا كردم.
آيا به مقوله اي تحتعنوان ترانههاي تصويري اعتقاد داريد؟
بله، بعضي از ترانههايي كه براي اجرا در دل يك فيلم ساخته شده است، اين خصوصيت را دارند و من فكر ميكنم در «حكم» و «رئيس» اين امر ميسر شده، بهخصوص در «رئيس» كه اين قابليت تصويري بالاتر است.
با توجه به همكاريهاي اخير با مسعود كيميايي در عرصه سينما بهنظر ميرسد كه بين موسيقي و سينما قرار گرفتهاي. چه مسيري را در آينده براي خودت پيشبيني ميكني؟
بيشك در وهله اول، موسيقي است كه من پي آن ميروم. موسيقي كار من است. من با موسيقي بزرگ شدم و براي من سابقه دارد اما سينما 3 سال است كه براي من اتفاق افتاده. حقيقت اين است كه من فكر ميكنم جذابيتهاي سينما ميتواند به تعالي موسيقي من كمك كند. مثلا اميدوارم كارهاي سينمايي تيراژ آلبومهاي من را دو، سه برابر افزايش دهد.
شما در آلبوم «هيس» علاوه بر ترانههاي اجتماعي، ترانه نوستالژيك و ترانه عاشقانه هم داريد اما عاشقانههاي شما چندان عاشقانه نيست؛ به مفهومي كه ما امروزه از عشق در ساير خوانندگان ميبينيم؟
من دوست دارم عاشقانهها را ساده مطرح نكنم.
چه اصراري داريد كه ساده را پيچيده كنيد و دليلتان براي اين كار چيست؟
براي اينكه همه دارند ساده حرف ميزنند و اين به مذاق من زياد سازگار نيست.
فكر نميكنيد چيدمان ترانههاي شما و چندگانگي موضوعي آن باعث قطع ارتباط شنونده شود و شما را از هدف اصليتان دور كند؟
من اين كار را در «پرنده بيپرنده» انجام دادم. اغلب ترانهها بهجز «جردن» با هم ارتباط و پيوند داشتند. آن كار، مخاطبهاي خاص خودش را داشت. سعي كردم در آلبوم «هيس» گستره مخاطبهايم را بيشتر كنم و فكر ميكنم اين اتفاق افتاده باشد. درواقع اين نوع چينش بهدليل خاصيت رنگارنگياش، شنوندههاي بيشتري را جلب ميكند.
منبع : تهران امروز