سلام
با اجازه دوستان قصد دارم..مطالب مربوط به موسیقی ملل مختلف را اینجا بذارم
امیدوارم مفید باشه و مورد توجه قرار بگیره
ممنون
سلام
با اجازه دوستان قصد دارم..مطالب مربوط به موسیقی ملل مختلف را اینجا بذارم
امیدوارم مفید باشه و مورد توجه قرار بگیره
ممنون
تاریخ موسیقی - ثبت شده - در چین به بیش از ده هزار سال پیش از میلاد مسیح (ع) می رسد، شکل بالا نمونه هایی از فلوت را نشان می دهد که باستان شناسان قدمت آنها را به حدود نه هزار سال قبل از میلاد نسبت می دهند، این فلوت ها از استخوان بدن پرنده ها و ماهی ها ساخته شده است و هم اکنون نیز قابل نواختن می باشند.
بسیاری از نغمه های محلی در چین به افسانه های بسیار قدیم برمیگردد، به این موسیقی زیبا بنام Gao Shan Liu Shui که به معنی "کوه پرقدرت و رودخانه روان" است و قدمت تاریخی آن به بیش از ۷۰۰ سال قبل از میلاد می رسد گوش کنید :
● موسیقی چین
یائو - ۲۳۵۷ تا ۲۲۵۶ قبل از میلاد - یکی از امپراتورهای پادشاهی Sage به موازات تبلیغ دین به ترویج موسیقی نیز پرداخت. فیلسوف بزرگ چین کنفسیوس که بین سالهای ۵۵۱ و ۴۷۹ پیش از میلاد می زیسته معتقد بود که موسیقی و شعر از جمله علومی هستند که هر انسانی باید در این دنیا آنها را تحصیل کند. او به پسر خود گفته بود که اگر شعر و موسیقی فرا نگیرد در آیند حرفی برای گفتن نخواهد داشت. از دیگر امپراتورهای چین که در زمینه ترویج موسیقی فعالیت داشته می توان به Han Wudi که بین سالهای ۱۴۰ تا ۸۷ قبل از میلاد می زیسته اشاره کرد، او از جمله اولین کسانی بود که دستور داد تا در دربار امپراتور دفتری مخصوص موسیقی تاسیس شود.
چین باستان تحقیقات قابل توجهی در زمینه فیزیک آکوستیک انجام داد، آنها محاسبات و روشهای بسیار جالبی برای کوک کردن سازهای خود داشتند. موسیقی آنها حالت مونوفون داشت و برپایه گام های پنتاتونیک – مانند c، d، e، g و a – بنا نهاده شده بود. آنها برای بیان بیشتر احساسات و تاکید در موسیقی از سازهای کوبه ای در کنار سازهای زهی و بادی استفاده میکردند. پولیفونی در موسیقی قدیم چین جایگاهی نداشت و تاکید بر ملودی بود.
از جمله سازهای زهی در چین می توان به Pipa اشاره کرد، pipa سازی است با چهار رشته تار زهی و حدود ۳۰ باره یا Fret. اگر ساز را به تنهایی نگاه کنید فکر خواهید کرد که ساز باید مانند تار، سه تار، گیتار و ... به حالت افقی در بغل نوازنده زده بشه اما اینطور نیست Pipa بصورت عمودی روی پای نوازنده نگه داشته میشه و با آن موسیقی اجرا میشه. سابقه ساز pipa به بیش از ۲۰۰۰ سال برمیگردد.
شاید گزاف نباشد که بگوییم جوهر موسیقی اسپانیایی را بطور کامل می توان در قطعه آستوریاس (Asturias) از ایزاک آلبنیز (Isaac Albeniz ,1860 - 1909) دریافت کرد. قطعه ای که همواره مورد علاقه آندره سگوویا (Andrés Segovia , 1893 -1987) و کلیه نوازندگان گیتاری که از او پیروی می کنند بوده و خواهد بود.
Asturias به اندازه ای در حیطه نوازندگی گیتار شناخته شده است که احتمالا شنیدن این واقعیت که اصل این اثر اولین بار برای پیانو نوشته و تنظیم شده است مایه شگفتی بسیاری خواهد بود.
آلبنیز این قطعه را در اوایل دهه 1890 به احتمال بسیار زیاد در لندن، جایی که او را به عنوان نوازنده پیانو و آهنگساز می شناختند به رشته تحریر در آورده است.
قطعه مذکور برای اولین بار در بارسلون اسپانیا توسط خوان پوجل (Juan Pujol & Co) در سال 1892 بعنوان مقدمه یا پرلودی برای موسیقی ای در سه مومان تحت عنوان ترانه های اسپانیایی (Chants d' Espagne) منتشر شد.
پنج سال پس از آن خوان پوجل و اتحادیه موسیقی اسپانیا (Union Musical Española) با همکاری یکدیگر مجددا نسخه ای دیگر از این اثر را در پنج موومان در مادرید منتشر نمودند.
اما هفت سال بعد در سال 1911 یعنی دوسال پس از مرگ آلبنیز، ناشری آلمانی تبار به نام هاوفمایستر (Hofmeister) برای اولین بار نسخه کاملی از این اثر Albeniz را تحت عنوان سوییت اسپانیایی اپوس 47 (Suite española, op. 47) منتشر نمود.
طبق آنچه قبلاً در سال 1886 اعلام شده بود اصل این قطعه هشت موومان بود که تا آن زمان تنها چهار موومان از آن تحت نام های متعدد منتشر شده بود.
چهار موومان جدید به منظور تکمیل قطعه به آن افزوده شد و ناشر کلیه قطعات را در این سوییت اسپانیایی گرد هم آورد. تصمیم بر این شد تا نامی که برای این اثر موسیقی انتخاب می شود متناسب با 25 سال قبل باشد به همین علت برای موومانهای مختلف اسامی شهرها و مراکز استانهای مختلف اسپانیا انتخاب شد و قطعه مورد نظر ما Asturias نام گرفته شد
اما آیا نام قطعه مهم است؟ آیا تاثیری در درک شنونده از موسیقی می گذارد؟
پاسخ مثبت است. زیرا عنوان یک اثر به نوعی ویژگی های آن را در خود نهفته دارد و پیش از شنیده شدن توسط مخاطب تصویر ذهنی از موسیقی در شنونده ایجاد می کند. نام هایی که برای موومان های مختلف این سوئیت اسپانیایی برگزیده شده بود در حقیقت از عناوین شهرهای مختلف اسپانیا مشتق بود، نامهایی مانند Aragon ،Andalucia ،Castile ،Catalonia و البته Asturias.
همانطور که گفته شد مجموعه موسیقی مورد بحث ما اولین بار تحت عنوان Chants d' Espagne منتشر شد که به شدت تحت تاثیر موسیقی منطقه آندلوس یعنی مهد فلامنکو قرار گرفته بود.
با بررسی و مقایسه موسیقی bagpipe (نوعی ساز بادی با کیسه هوا) های منطقه آستوریاس و موسیقی گیتار آندلوس می توان دریافت که تنها موسیقی منطقه آستوریاس برای آلبنیز منشاء دریافت ایده تهیه این قطعه نبوده است و او از فرهنگها و موسیقی های مختلف اسپانیا برای تهیه این قطعه الهام گرفته است.
بنابراین با توجه به این موضوع قطعه مورد نظر را چه باید نامید؟ بدون شک نسبت دادن نام Asturias نمی تواند انتخاب خوبی باشد چرا که گفتیم سر منشاء این قطعه موسیقی تنها منطقه آستوریاس نبوده است. پرلود با شماره اپوس هم نمی تواند هویتی برای این قطعه زیبا ایجاد کند لذا بنظر می رسد کلمه لیندا (Leyenda) به معنی "افسانه" که ناشر در کنار نام قطعه بکار برده بود انتخاب بهتری باشد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Leyenda ساخته آلبنیز بعنوان یکی از مهیج ترین قطعات موسیقی، الهام بخش داستانهای بسیاری در زندگی ما انسانها بشمار می آید. این اثر می تواند یادآور داستانهای دراماتیک از وقوع توفانهایی که در کتابهای مقدس ادیان الهی از آنها نام برده شده تا بروز زلزله های مخرب در گوشه کنار جهان، افسانه های مردمان انقلابی بر علیه ظلم و ستم حاکمان و ... باشد.
اما بدون شک موضوع و اتفاقی که آلبنیز بر اساس آن نوستالژی این اثر را برای میهن خود پدید آورده معنایی بسیار عمیق تر از اینها برایش داشته است.
آلبنیز با نیم نگاهی به گذشته کشورش به فرهنگی که آمیخته با فرهنگ مسلمانان بود در کلیه تعابیری خود از این اثر همواره فرض را بر این موضوع داشته که صدای زیبای این قطعه موسیقی از کاخ الحمراء - مشرف بر شهر گرانادا (Granada) - به بیرون رسانیده می شود. (آشنایی بیشتر با کاخ الحمرا ...)
او در واقع سرنادها و موسیقی های محلی کولی ها را تصور می کرده که ملودی آن توسط گازلا (guzla ساز زهی عربی) و ریتم و همراهی آن با گیتار نواخته می شده است. او در سال 1886 در این باره می نویسد:
"در میان عطر گل ها، سایه درختان سرو و سفیدی برف بر رشته کوههای سریا (Sierra Nevada رشته کوههایی که مشرف به قصر الحمراء هستند)، سرنادی نوشتم که صدای غم و اندوه از آن به گوش می رسد. من این قطعه را از سر خوشی و سرمستی ننوشتم، به دنبال سنتها و گذشته گان بودم، به دنبال گازلا و نحوه نواختن آن ... به دنبال موسیقی ای بودم که تمام زیبایی های گرانادای عربی در آن نهفته باشد
خلاقیت و توانایی آلبنیز در خلق آثار رمانتیک و زیبای موسیقی فراتر از واقعیت های موجود در زندگی و تجارب واقعی او بود. شاهد این ادعا آن است که او به احتمال زیاد هیچگاه برجی که نام آن عنوان یکی از مشهورترین آثار پیانو او یعنی Torre bermeja است را از نزدیک ندیده بوده چرا که اگر این برج - که تنها دو قسمت ساده مربعی با آجرهای بسیار زشت است - را می دید هرگز نمی توانست چنین اثر زیبایی را خلق کند.
جالب است که یکی از نویسندگان آمریکایی هنگامی که این اثر زیبای آلبنیز را شنیده بود برای دیدن این برج به اسپانیا سفر کرد و با دیدن این برج ساده بسیار متعجب شد که چگونه آلبنیز از چنین برج ساده - و زشتی - این موسیقی زیبا را الهام گرفته است.
بنابراین کاملاً مشخص است آنچه باعث می شد آلبنیز نام قطعات خود را انتخاب کند تنها موقعیت مکانی آن نام یا دریافتی که مردم عادی از آن نام داشتند نبود، بلکه او از قدرت تخیل خود استفاده می کرد و از نام انتخابی برای قطعه الهامات لازم را بدست می آورد.
حال سئوال این است که در ساخت Leyenda چه چیزی الهام بخش آلبنیز بوده؟ آیا دور بودن او از اسپانیا و احساس دلتنگی در نوشتن این اثر نوستالژیک موثر بوده است؟ فراموش نکنیم که او این قطعه و بسیاری دیگر از قطعات سبک اسپانیایی خود را هنگامی که در لندن بوده به رشته تحریر درآورد.
بله یقیناً چنین بوده، او همواره در آثار این دوره کاری خود از رد پای گذشتگان - مسلمان و مسیحی - بهره برده است. شاید بتوان آستوریاس را پاسخی برای کنار گذاشتن اختلاف مذهبی میان مسیحیان و مسلمانان و نیز تاثیراتی که این ادیان در معماری در شهرهایی چون Granada، Sevilla و Cordoba بوجود آورده اند تلقی نمود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سازهای زهی قدمت بسیار زیادی دارند و به روایتی برای اولین بار ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در تمدن بین النهرین مشاهده شدند و به تدریج با شکل گیری تمدن یونان این سازها با سرعت بیشتری تکامل پیدا کردند.
در ابتدا تارهای این سازها با ضربه زدن یا کشیدن سیم مرتعش می شد و سپس با پیشرفت فنون ساخت در قرون وسطی از ابزاری بنام آرشه مانند آنچه در ویولن امروزی بکار برده می شود برای مرتعش کردن تارها استفاده شد.
جعبه صدای سازهای زهی از قدیم الایام به دو صورت ساخته می شد، در ابتدا به دلیل نبود امکانات فنی ساخت، از جعبه مانند های طبیعی، مانند پوسته لاک پشت برای اینکار استفاده میشد. به این شکل دقت کنید که تصویر یکی از این سازها را نشون میده، این ساز در موزه بریتانیا نگهداری می شود. بعد از آن بشر با بدست آوردن مهارت های لازم فنی اقدام به ساخت جعبه های چوبی برای گرفتن صدای بهتر از ساز کرد.
راجع به پیدایش سازهای زهی افسانه ای از یونان باستان نقل می شود. در یکی از آنها موضوع برمیگردد به هرمس یکی از خدایان یونان باستان، پسر زئوس فرمانروای کوه Olympus و معبد خدایان.
مادر هرمس، مایا هفتمین دختر اطلس فرزند خدای خورشید بوده است. او هنگامی که یک روز از تولدش میگذشته برای کشف دنیای اطراف خودش از گهواره بیرون می آید و به هنگام گشت زنی پوست یک لاک پشت رو پیدا کرده و ایده ساخت یک ساز برای تولید صدایی آرامش دهنده به ذهنش خطور می کند.
در این زمان او یکی از گاوهای آپولو (خدای موسیقی) را دزدیده و پوست آنرا به روی پوسته لاک پشت می کشد. همچنین شاخ های این گاو را در محلی که دستهای لاک پشت از پوست بیرون آمده سفت میکند.
سپس بوسلیه تکه چوبی ریسمانهایی را از بالای شاخ ها به داخل بدنه پوست لاک پشت سفت میکند، درست مانند شکل و شروع به ساز زدن می نماید. آپولو صدای زیبای ساز را میشنود و با وجود اینکه هرمس گاو را دزدیده بوده او رو تنبیه نمی کند.
جزایر کیپ ورده Cape Verde(کشوری شامل مجموعه ای از جزایر که در غرب سنگال، در کرانه شرقی آفریقا قرار دارد و اهالی آن پرتغالی و افریقایی هستند.) محل تولد سزاریا اوورا Cesaria Evora، بهترین خواننده مورنا morna در این کشور است.
مورنا که در زبان پرتغالی به معنای "ملایم" است، نوعی از موسیقی کیپ ورده است که از موسیقی غمگینانه فولک پرتغال به نام فادو fado مشتق شده و شباهتهایی به موسیقی برزیلی مودینها modinha دارد. در واقع مورنا ترکیبی از سازهای کوبه ای افریقایی، فادو و ترانه های دریانوردان بریتانیایی است.
سزاریا اوورا در سال 1941 در شهر بندری میندلو Mindelo واقع در کیپ ورده متولد شد.او پس از ملاقات با یک نوازنده گیتار جذاب، خواندن مورنا را در سن 16 سالگی آغاز کرد. استعداد او موجب شد تا به زودی در سرتاسر جزایر به اجرا بپردازد. در اواخر دهه 60 دو مجموعه ترانه رادیویی او به شکل آلبومهایی به ترتیب در هلند و پرتغال منتشر شد.
با این وجود سزاریا کشورش را ترک نکرد و به خاطر عدم موفقیت مالی، در میانه دهه 70 از خواندن دست کشید. او در سال 1985، در سن 45 سالگی، تصمیم گرفت به دنیای موسیقی بازگردد و به همین منظور به پرتغال سفر کرد تا دو ترانه برای مجموعه منتخب زنان خواننده کیپ ورده،ف ضبط کند. این کار او به ضبط چهار آلبوم در پاریس منجر شد که حاصل آن چهار آلبوم در سالهای 1988 تا 1992 بود. شهرت جهانی او در این سالها گسترش یافت و اوورا به اجرا در تورهایی در اروپا، افریقا، برزیل و کانادا پرداخت و در میان راه نیز برای اهالی کیپ ورده ساکن آمریکا برنامه هایی اجرا میکرد.
در پاییز 1995، او اولین تور بزرگ ایالات متحده را آغاز کرد به ضبط آلبومهایی منجر شد که Cabo Verde در 1997، Mar Azul و Cafe Atlantico در سال 1999 از آن جمله اند.
اوورا که به خاطر حضور بی تکلف و تمایلش به حضور در صحنه با پای برهنه –به خاطر حمایت از زنان و کودکان سختی کشیده وطنش-، به نام بانوی پابرهنه barefoot diva نیز شهرت دارد.
او سالها است که به نام ملکه مورنا شهرت دارد و شیوه اجرای او با لحن احساساتی فولکلوریک سرشار از اشتیاق و اندوه که با نوای گیتار آکوستیک، ویولون، آکاردئون و کلارینت همراهی میشود، به راستی یگانه است.
او مورنا را با علی رغم عدم ارتباط تاریخی، از لحاظ محتوا مشابه موسیقی بلوز میداند :" مورنا انند بلوز است زیرا این نیز راهی برای بیان رنجهای زندگی در قالب موسیقی است"
این موسیقی بلوز کیپ ورده، معمولا از تاریخ طولانی و تلخ این کشور در سالهای دورافتادگی و تجارت برده و مهاجرت صحبت میکند. دوری از وطن برای کشوری که دو سوم جمعیت زنده آن دور از زادگاه خود هستند، مشکلی همگانی محسوب میشود.
اوورا با صدای خود که مانند سازی خوش کوک و کمی خش دار عمل میکند، احساسات خود را با تاکیدهای زیبایی بر کلمات و عبارات اشعار نشان میدهد، به طوری که شنونگانی که زبان او را نمیدانند هم، محسور احساسات شدیدی میشوند که در آواز او شکل میگیرد.
اوورا پس از رسیدن به مقام یک ستاره بین المللی، در هزاره جدید نیز از سرعت و حرارت خود نکاست و به ضبط آثار و شرکت در تورهای سراسر جهان ادامه داد. برگزار کردن تورهایی که هشت ماه از سال به طول می انجامد، برای بانویی در میانه دهه 60 زندگی، کاری بسیار چشمگیر به شمار می آید و سزلریا اوورا به خوبی از عهده آن برمی آید.
آلبوم سال 2001 او به نام Sao Vicente، شامل چند همخوانی است که از جمله این افراد میتوان به بانی ریت Bonnie Raitt خواننده بانوی خواننده و ترانه سرای آمریکایی، گروه کوبایی اورکوئستا آراگون Orquesta Aragón و خواننده مشهور برزیلی کایتانو ولوسو Caetano Veloso اشاره کرد.
او اکنون در تلویزیون اروپا چهره ای شناخته شده است و محبوبیت روزافزونش در آمریکا به حضور در برنامه های تلویزیونی، یک DVD به نام Live in Paris و انتشار مجدد آلبوم 1974 او به نام Distino di Belita منجر شده است. سزاریا اوورا موفق شد با آلبوم Voz d'Amor در سال 2004 جایزه گرمی Grammy بهترین موسیقی روز جهان را از آن خود کند.
در همان سال وزیر فرهنگ فرانسه ژان - ژاک آیلاگو Jean-Jacques Aillagon او را به عنوان رسمی عضو منتخب فرهنگ و ادب Officer des Arts et des Lettres معرفی کرد. اوورا پس از یک تور مفصل دیگر، در سال 2006 آلبوم Rogamar را منتشر کرد که بیشتر آن در زادگاهش میندلو Mindeloضبط شده است
او درباره شهرت امروز خود گفته است: "...در تمام آن سالهایی که در بارها و در مقابل غریبه ها میخواندم، گاهی به این فکر میکردم که شاید روزی در خارج از کشورم هم موفق باشم. این فکر هرگز ذهن مرا در مدت طولانی به خود مشغول نمیکرد، اما حالا من اینجا هستم."
موسیقی سنتی ژاپن شامل آثار مذهبی و غیرمذهبی، موسیقی، نمایش، موسیقی آوازی و سازی و نیز قطعههای اركستری، مجلسی و تكنوازانه است و در آن سبكها، فرمها، سازها و تكنیكهای موسیقایی بسیار متنوعی به كار گرفته میشوند. در اینجا برخی از ویژگیهای شاخا این موسیقی را بررسی خواهیم كرد و این بررسی را با توجه به موسیقی ساخته شده برای كوتو، سازیزهی زخمهیی كه نقش آن در موسیقی ژاپن در خور قیاس با نقش پیانو در موسیقی غربی است، انجام میدهیم.
كوتو
كوتو دارای سیزده سیم از ابریشم یانایلون است كه بر یك جعبه توخالی تشدید صدا با درازای تقریبی ۱۸۰ سانتیمتر كشیده شدهاند. هر سیم، پلی جابهجا شونده دارد. نوازنده، سیمهای سیزدهگانه ساز را با جابهجا كردن پلهای هر كدام از آنها كوك میكند. در دو كوك از معمولترین كوكهای این ساز موسوم به هیرا جوشی و كومویی جوشی فقط پنج نت مختلف به كار گرفته میشوند.سیمهای كوتو با مضرابی از جنس عاج كه بر انگشتان شست، اشاره و میانی دست راست پوشانده میشود، نواخته میشوند. همچنین ممكن است كه با مضراب بر سیمها ضربه زد یا آنها را خراشید تا رنگها و جلوههای موسیقایی متنوعی پدید آیند. خزش روی سیم (مشابه گلیساندوی سازهای زهی غربی) و نواختن مضرابهای ریز و تند بر یك سیم (مانند ترمولو) دو تكنیكی هستند كه با دست راست در نواختن این ساز معمولند.كوتو فقط محدود به صداهایی نیست كه با زخمه زدن بر سیمهای دست باز پدید میآیند. نوازنده ممكن است با فشردن قسمتی از سیم كه در سمت چپ پل متحرك قرار گرفته، صدای سیم را زیرتركند بطور معمول به اندازه نیم یا یك پرده فشردن دست چپ بر سیمها در پدید آوردن زیر و بمهای تزیینی و صداهای گرفته و
محزون نیز به كار میرود.
پیشینه تاریخی
كوتو نیز مانند بودیسم، چاپ با كلیشه چوبی و بسیاری موارد دیگر در فرهنگ ژاپنی، نخست از چین به ژاپن آمد. این ساز در سالهای ۶۵۰ تا ۷۵۰ میلادی با موسیقیدانان چینی و كرهیی كه برای نواختن در اركستر دربار به این كشور آمدند، به ژاپن وارد شد. كوتو در موسیقی درباری ژاپن )گاگاكو( كه یكی از كهنترین موسیقیهای اركستری جهان است، به كار گرفته شد. با آغاز سده دهم از كوتو به عنوان ساز تكنواز نیز توسط اشراف درباری استفاده میشد. قدیمیترین نمونه بر جا مانده برای تكنوازی كوتو مربوط به سده شانزدهم است.
این موسیقی كه كیفیتی آیینی دارد و به همین سبب بیشتر در معبدها شنیده میشده است، فقط توسط راهبان بودایی، آموزگاران كنفوسیوسی و اشراف نواخته میشد.
شاهكارهای موسیقی سنتی كوتو اغلب در دوره ادو (۱۸۶۸ـ۱۶۱۵)، دوره استقرار پایتخت ژاپن در ادو (توكیوی امروزی)، ساخته شدهاند. در این دوره، ژاپن خود را از تماس با فرهنگهای بیگانه محفوظ داشت. با این همه، بازرگانان كه به گونهیی فزاینده ؤروتمندتر میشدند محرك پیشرفتهایی در هنر شدند كه چاپ رنگی با كلیشه چوبی و تئاتر كابوكی، گونهیی نمایش كه ایفای نقش را با موسیقی درخشان و رقا میآمیزد، از آن جملهاند.در اوایل دوره ادو، موسیقی كوتو به جای استفاده در آیینهای مذهبی برای سرگرمی به كار گرفته شد. این موسیقی نه توسط آموزگاران و كاهنان كه توسط موسیقیدانان نابینای حرفهیی ساخته میشد. این موسیقیدانان نابینا وابسته انجمنی بودند كه حافظ منافع حرفهیی و اقتصادی آنان بود.این انجمن به اعضایش رتبههایی نیز اعطا میكرد كه برترین آنها رتبه كنگیو یا استاد كوتو بود. استادان كوتو با تدریس به بانوان خانوادههای ثروتمند گذران میكردند. موسیقیدان نابینا، «یاتسوهاشی كنگیو» (۱۶۸۵ـ۱۶۱۴) بنیانگذار موسیقی كوتوی نو ژاپنی شناخته میشود.
موسیقی كوتو
كوتو به صورت تكنواز یا جفت، برای همراهی آواز و همراه یك یا چند ساز دیگر (با یا بدون آواز) به كار میرود. یكی از گروههای مهم همنواز مجلسی از كوتو، آوازخوان، شاكوهاچی (فلوتی ته باز از جنس بامبو با پنج سوراخ) و شامیسن (سازی زخمهیی دارای سه سیم كه سامیسن نیز نامیده میشود) تشكیل مییابد.
مهمترین گونه موسیقی برای تكنوازی كوتو شكلی از تم و واریاسیون معروف به دانمونو است. تم در بخش آغازین (دان) ارایه میشود و سپس در بخشهای بعد، كه تمپوهایی تندتر و تندتر دارند،دگرگونی مییابد. در میان عبارتهای تم اصلی، موادملودیك جدیدی نیز گنجانیده میشوند. هر بخش )به استثنای بخش اول كه ۱۰۸ ضرب دارد( شامل ۱۰۴ ضرب با وزن دوتایی است. قطعههای «دانمونو» طی سدههای هفدهم و هجدهم ساخته شدهاند. مشهورترین قطعه از این گونه، قطعه روكودان (شش بخشی) است كه به یاتسوهاشی كنگیو نسبت داده میشود. پس از سده نوزدهم، این قطعههای تكنوازانه اغلب برای دوكوتو یا سازهایی دیگر مانند شامیسن و شاكوهاچی تنظیم شدهاند.
فرم اساسی دیگر در موسیقی كوتو، «تگوترمونو» است سیكلی آوازی با اینترلودهایی طولانی برای ساز. سادهترین گونه سیكل آوازی از سه بخش تشكیل میشود: آواز اینترلودسازی آواز. «تگوتومونو» در سده نوزدهم نشو و نما یافت. امروزه سیكلهای آوازی توسط گروهی شامل آوازخوان، كوتو، شامیسن و شاكوهاچی اجرا میشوند.
مجموعه آثار كوتو در ژاپن از قطعههایی سنتی تشكیل میشود كه از آموزگار به شاگرد منتقل شده و با انس و تقلید آموخته شده اند.
چون بسیاری از استادان كوتو نابینا بودهاند، از این شیوه آموزشی گریزی نبوده است. گرچه در ژاپن از دیرباز نظام نگارش موسیقی وجود داشته است اما تا پس از جنگ جهانی دوم ورق نت در تدریس یا اجرا كاربردی نداشت.بیشتر قطعههای كوتو بر مبنای پنتاتونیك (پنج صدایی)كه متناظر با ردیف نتهای «لاسیدومیفا» و «میفالاسیدو» در پیانو هستند، ساخته شدهاند. در این موسیقی، كیفیت دقیق هر تك صدا اهمیت فراوان دارد. اجرا كننده میكوشد تا به هر صدا دینامیك، رنگ، افت و خیزی ویژه در زیر و بم و نیز تزیینی درست و شایسته ببخشد. هنگام استفاده از كوتو در همنوازیها، هیچ ساز (یا آواز خوانی) مجاز به جلوهگیری بیش از دیگری نیست. نوای سازها و آوازخوانان بدون از دست دادن كیفیتهای جداگانه با هم میآمیزد.
موسیقی برای كوتو همراه دیگر سازها، یا آواز، بطور معمول بافتی هتروفونیك دارد.بافت هتروفونیك زمانی پدید میآید كه تمام اجرا كنندگان یك ملودی اصلی را با تزیینها و ریتمهای متفاوت اجرا كنند. خطهای اجرایی گاه چنان مستقل میشوند كه بافت هتروفونیك به بافتی پلیفونیك بدل میشود.گودان گینوتا (از سده نوزدهم)
ساخته میتسوزاكی كنگیو:
گودان گینوتا ساخته میتسوزاكی كنگیو (۱۸۵۳) یكی از قدیمیترین و نیز درخشانترین قطعههای شناخته شده برای دوكوتو است. همان گونه كه از عنوان قطعه بر میآید، این اثر از پنج بخش ساخته شده است.(گودان به معنای پنج بخشی است) و صدای كوبیدن پارچه را بر تختهیی چوبی موسوم به گینوتا (كینوتا) تداعی میكند. زنان ژاپنی، روزگاری از گینوتا برای شستن و نرم كردن لباس در پاییز استفاده میكردند و به همین سبب قطعه گودان گینوتا با این فصل مناسبت دارد.در این دو نت، كوتوها در گامهای مختلف كوك شدهاند و كوك یكی پنج پرده زیرتر از دیگری است. هر دوكوتو اهمیتی كم و بیش یكسان دارند و اغلب در دیالوگی سرزنده كه بده بستانی چالاك دارد درگیر میشوند. تنوع در این قطعه با گذر میان بافتهای مونوفونیك، هتروفونیك و پلی فونیك پدید میآید. ویژگی موسیقی كوتو نتهای متعددی است كه اندكی بمتر یا زیرتر از معمول اجرا میشوند. وزن دوتایی و تمپوری انعطافپذیری كه اغلب دچار وقفه شده یا شتاب میگیرد نیز از دیگر ویژگیهای موسیقی كوتو است.ریتم گودان گینوتا هیجانی خاص دارد و سنكوپ در آن فراوان و چشمگیر است. آنچه در ضبط ما از این اؤر آمده و به آن میپردازیم، بخش آغازین قطعه است.
گودان گینوتا با نتهایی ممتد كه دوكوتو همصدا مینوازند، آغاز میشود. این صداها بیانگر صدای گینوتا (تختهیی چوبی برای كوبیدن لباس) است.با گشایش این بخش، تمپو تندتر و ریتم به گونهیی فزاینده سرزنده میشود. در حدود میانه قطعه دو صدای شاخص از كوتوها میشنویم: گلیساندوپی پایین رونده و سایش چالاك مضراب بر بالای سیم. این بخش از گودان گینوتا با سكون وآسودگی پایان میگیرد و این هنگامی است كه كوتوهانتی ممتد را همصدا مینوازند.
سمانه كمالینیا
روزنامه اعتماد
آمریکای لاتین دنیای ریتم های پر انرژی و زیبا می باشد و Nova Bossa یکی از آشناترین این ریتم ها برای ما ایرانی ها است. بوسا نوا ریتمی است که معولا" با سرعت معتدل – نه کند و نه تند – اجرا می شود، این ریتم که ریشه در فرهنگ غنی برزیل دارد در حدود سالهای 1950 هنگامی که تغییرات سیاسی وسیعی در کشور برزیل رخ داد و اقتصاد این کشور رو به شکوفایی گذاشت، به تدریج جایگزین ریتم قدیمی تر Samba شد.
Bossa Nove که به زبان پرتقالی به معنی راه جدید (new way) می باشد بیتشر مورد توجه طبقه متوسط و بالای جامعه در برزیل قرار گرفت. به این قطعه بوسانوا با صدای فرانک سیناترا گوش کنید :
به تدریج Bossa Nova از حالت ریتم خارج شد و به فرم موسیقی تبدیل شد، فرمی از موسیقی که در سواحل ریو دو ژانیرو توسط مردم خوشگذران اجرا و مورد استقبال قرار گرفت، به همین علت این سبک از موسیقی اغلب توسط اقشار کم درآمد مورد انتقاد قرار می گیرفت. اگر به متن ترانه هایی که در موسیقی به سبک Bossa Nova در آن مقطع زمانی اجرا می شد توجه کنیم خیلی ساده می توان موضوع آنها را به چند دسته تقسیم کرد؛ عشق، زنان زیبا و سواحل دریا.
موضوعاتی که بیشتر نمایش دهنده یک زندگی مرفه می باشند تا زندگی مردم عادی. درست در نقطه مقابل، Samba قرار دارد که به موضوعات مربوط به زندگی مردم متوسط جامعه می پردازد.
قطعه The Girl from Ipanema که جزو استانداردهای Jazz نیز می باشد نمونه ای از این سبک از موسیقی می باشد که آوازه آن به خارج از مرزهای برزیل نیز کشیده شد. موضوع این ترانه راجع به دختر زیبایی است که در سواحل ایپانیما قدم می زند و دلبری میکند. این ترانه از اولین نمونه های Bossa Nova بود که با هارومونی Jazz ترکیب شد و ریتم آن بیشتر به Samba نزدیک می باشد.
هنگامی که در سال 1964 در برزیل کودتای نظامی شکل میگیرد، مردم از سبک ترانه های Bossa Nova برای کنایه زدن به وضعیت اقتصادی رو به بجران و وضعیت بد اجتماعی برزیل استفاده میکردند. به این سبک از موسیقی، بوسانوای نسل دوم گفته می شود.
از حدود سالهای 1960 به بعد بوسانوا بطور رسمی وارد موسیقی Jazz شد بگونه ای که امروزه این سبک موسیقی (یا ریتم) بیشتر در محدوده Jazz مطرح میشود. نسل دوم Bossa Nova تغییرات اساسی کرد، مظامین آن بیشتر حالت ملی گرایی پیدا کرد و اغلب ترانه های آن سعی در اعلام تنفر از حکومت نظامیان داشت. در این نوع جدید از موسیقی Bossa Nova استفاده از سازهای محلی بیشتر رواج پیدا کرد تا به نوعی خود را به تاریخ برزیل – و نه به نشانه های فرهنگ غربی یا آمریکایی - بیشتر وابسته نشان دهد (بعنوان مثال استفاده بیشتر percussions و سازهای بادی کوچک مانند فلوت). به این ترتیب مشاهده میکنید که چگونه شرایط اجتماعی می تواند بر روی هنر تاثیر گذاشته و مظامین هنری را تغییر دهد.
کلاود شال (Claude Challe) از چهرهای شاخص موسیقی در فرانسه است. چهره موسیقی نه بخاطر آهنگ سازی یا نوازندگی بلکه بیشتر به این خاطر که مردم او را انسانی خارج از دنیای افراد عادی میدانند.
او کسی است که به کمک افکار رویایی خود میتواند با هر وسیله ای - مانند موسیقی - در روح و روان انسان تاثیر بگذارد. طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ از محبوبترین چهره های جوان پسند در فرانسه بود که بعدها بعنوان یکی از کارآفرینان (Entrepreneur) بزرگ در زمینه انتخاب و ترکیب موسیقی شناخته شد.
پدرش در اصل یک یهودی بود که وقتی فرزندش سه ساله بود به همراه خانواده به پاریس مهاجرت کردند. شاید به همین دلیل باشد که موسیقی های انتخابی او ترکیبی از موسیقی شرق و اروپایی است.
درسال ۱۹۶۴ یک سالن آرایش در پاریس راه اندازی کرد و به سبک خاصی اقدام به اصلاح موی مردم نمود، بطوری که برای خود بنیانگذای مدی اصلاح مو شد. تمام جوانان شیفته طرح و مدل های موی او بودند.
سفر های زیادی به هند، نپال، اندونزی و حتی کشورهای عربی داشت و بشدت تحت تاثیر فرهنگ آن کشورها قرار گرفت. بعد ها به پاریس برگشت و رستورانی بنام "Le Privй" را تاسیس کرد. موفقیت او در اداره رستوران و انتخاب آهنگ های مناسب برای آن باعث شد که رستوران وی شهرت بسیاری در فرانسه پیدا کند.
اولین مجموعه موسیقی خود را در سال ۱۹۶۶ تحت عنوان "موسیقی لرزاننده روح ، احساسات و روان" جمع آوری کرد. مهارت و تجارب زیادی در میکس و انتخاب موسیقی داشت و دومین آلبوم خود را بنام "قالیچه پرنده" به بازار داد. این آلبوم که نمونه بارزی از احساسات شرقی بود، تونست با موفقیت بسیار، چهره او را هرچه بیشتر در پاریس و خارج از آن شاخص نماید.
از سال ۱۹۹۸ درگیر موسیقی رستورانها یا بارهایی که با مجسمه یا عکس بودا (Buddha) تزئیین شده بودند شد. Buddha Bar ها رستورانهایی بودند که با غذاهای کوکتل و سوشی (Sushi) در آنها از مردم پذیرایی میشد.
در سال ۱۹۹۹ اولین سری از CD های Buddha Bar (بوداوار) را بیرون داد که موسیقی ای بود تحت تاثیر فرهنگ شمال آفریقا و آسیا با تنظیم به سبک موسیقی مردمی (pop) فرانسوی
موسیقی در آفریقا قسمت جدایی ناپذیر از زندگی روزانه مردم می باشد. برخلاف مردم غرب، کودکان آفریقایی به هنگام رشد همواره بصورت طبیعی با موسیقی همراه هستند. در حالی که کودکان غربی ممکن است صرفا" جزء دروس مدرسه خود یا بعنوان یک هنر بصورت شخصی به تحصیل موسیقی بپردازد، یک کودک آفریقایی از ابتدای تولد موسیقی را تجربه می کند.
در واقع در فرهنگ مردم سیاه آفریقا هنر با زندگی عجین شده و جزئی جدایی ناپذیر از زندگی می باشد. در بسیاری از بازیها، کودکان با گرفتن ضرب روی قوطی های حلبی کوچک و یا با زدن تکه های استخوان حیوانات روی تنه درختان به بازی کودکانه خود هیجان می بخشند.
به علت کمبود امکانات، کودکان آفریقایی اغلب خود اسباب بازیهای خود را می سازند و در این میان بیشتر از همه به سازهای موسیقی علاقه نشان می دهند. این موسیقی از همان دوران کودکی به درون روح و جسم کودکان نفوذ می کند بصورتی که به هنگام بلوغ از مراسم ازدواج گرفته تا مراسم تشیع جنازه و یا شکار و ماهیگیری هم باز موسیقی همراه آنها می باشد.
یکی از ابتدایی ترین وسایل موسیقی که یک کودک آفریقایی ممکن است بسازد وسیله ای ست که صدای گاو را تقلید می کند که به آن bullroarer گفته می شود. این وسیله از یک قطعه چوب مربع مستطیل شکل چوبی یا در صورت امکان فلزی تشکیل شده است که طول آن حدود 30 سانتیمتر می باشد. در قسمت میانی یکی از دو انتهای قطعه چوب یک روزنه بوجود دارد که به آن یک سیم متصل می باشد.
شاید باور نکنید که یک کودک آفریقایی بسادگی با چرخاندن این ساز ساده در راستای عمودی صدایی شبیه به گاو نر یا بسته به نوع و فرم بدنه آن حتی غرش پلنگ ایجاد می کند. همچنین این وسیل بعنوان اعلام کننده ترس و یا هشدار میان مردم آفریقا کاربرد دارد. هنگامی که در دهکده صدای این ساز در آید زنان و کودکان به منازل می روند و مردان آماده می شوند تا از دهکده خود دفاع کنند.
مدت زیادی نمی گذرد که آموزش موسیقی در آفریقا بصورت رسمی و آکادمیک آغاز شده است. مردم آفریقا معتقد هستند که یک شخص می باید در طول عمر خود مهارتهای هنری خود از جمله موسیقی را همانند بسیاری مهارتهای دیگر رشد دهد. به محض تولد یک کودک آفریقایی مادر برای او آهنگ خاصی را می خواند و گوش کودک با ملودی و ریتم آشنا می شود. بیشتر از 3 یا 4 سال طول نخواهد کشید که یک کودک آفریقایی به ریتم های پیچیده ای که حتی بسیاری از بزرگسالان غربی توانایی درک آنرا ندارند آشنا شود. سنین نوجوانی هنگامی است که دیگر بدون رفتن به کلاس و دیدن آموزش آکادمیک، نوجوان آفریقایی توانایی نواختن چند ساز - که بزرگسالان هم آنها می نوازند - را دارا می باشد.
بسیاری از این کودکان هنگامی که به سن 8-9 سالگی می رسند توانایی اجرای سازهای کوبه ای مانند drums را دارا می باشند و بسادگی می توانند بر روی سازهایی از خانواده گیتار آکورد بگیرند و به اجرای موسیقی بپردازند.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)