تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 5 12345 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 47

نام تاپيک: اشعار پدر

  1. #1
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    12 اشعار پدر

    با سلام خدمت دوستان
    دیدم تایپک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بود گفتم در مورد پدر هم تایپکی بزنیم
    در این تایپیک شعر های زیبا در مورد پدر رو بنویسید

  2. 3 کاربر از persian365 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض پدر

    تو آن شکوه عشقی
    تو آن ساحل دریا
    یا که ترنم باران
    که من پدرمی خوانم تورا
    تو آن کوه تنومند
    تو آن سیلی خروشان
    یاکه آتش فروزان
    که من پدر می خوانم تو را

    پدرم !
    چطور نویسم
    زتوکه دادی وجودم
    که چنان بااستواری
    داده ایی شاخ وبرگم
    دردلت کوهی زدردو
    رخت هرگز نگرید
    باقامت سرافراز
    می دهی هر دم امیدم
    تو چنان مرد نبردی
    که به چشم هرگز ندیدم
    تو چنان معصوم وپاکی
    که نشستی در سرشتم

    پدرم !
    کاش کوله بار تنهایی ات را
    بر قلب من هدیه دهی
    تا که شاید بتوان شست
    غبار سنگین غمت .

    سلماز شجاعیان

  4. #3
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض

    پدر همان يار قدیمی من
    پدر همان نور افتاب من
    پدر صدای تو در گوشهايم دائم زم زمه ميکند
    نباشد روزی که ان صدا را نشنوم....
    پدر حضورت در کنارم سنبل شادابی و نشاط من است.
    پدر احساس ازادی و رهایی میکنم وقتی دست

    نوازش بر سرم میکشی، نگاهم میکنی و بوسه ای

    بر صورتم میکاری. احساس غرور میکنم.
    پدر، پر افتخارترین شخص برای من ،
    کسی که تمام زحماتش را نثار من کرد
    و خود را به غربت داد تا من آینده ای روشن داشته باشم
    باشد روزی که به من افتخار کنی
    دوستت دارم

    شاعر رشا

  5. #4
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض پدر

    دوستت دارم

    با تمام تفاوتت

    با تمام آنچه از خود داری و آنچه از غير

    دستانت بوی زحمت

    چشمانت رنگ خستگی

    اما صدايت زنگ زندگی

    فرصتی نيست

    باز هم فراموش کردم سياهی اندکت؟؟؟را

    شادم با شادی ات

    پدر

    شاعر رزا افروزيان(صدفی)

  6. #5
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض به پدرم

    پدر مهربونم

    وقتی تو رفتی

    من نونهالی بودم

    فقط یادم میاد شبی در منزل ما سوگواری بود

    ومن نمیدونستم برای چی

    بعد ها فهمیدم برا اینکه تو دیگه تو این دنیا نیستی

    نمیدونم چرا رفتی

    اگر تو میماندی زندگی زیبا تر بود

    قلب من شاد تر بود

    پشت من گرم تر بود

    وقتی من به دنیا ی شما اومدم

    مادرم بتو گفته بود

    باز هم دختر است

    و تو گفتی دختر و پسر برای تو برابر است

    افرین بر تو ای پدر

    تو پیشرو زمان خود بودی

    تو در ورای افکار زمان خود بودی

    من تو را تحسین میکنم

    من تو را تحسین میکنم

    تو به مادرم سفارش داد ی

    ما رو بی مطالعه به کسی نسپارد

    و او هم سعی خودش را کرد

    تو در غربت ما را ترک کردی

    و من در غربت زندگی میکنم

    ایا سرنوشت من و تو با غربت در امیخته بود؟

    شاعر شکوه

  7. #6
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض دستهای پدر

    برای دختر فرداهايم......!
    دخترم می بينی؟
    اين دستهای تک و تنها و فقير
    دست سرد شاعر است.
    ثروتش نيست به جز مرکب وکاغذوشعر
    او ندارد سکه ای دراين جهان
    جز سکه مطرود و بی عيار دل.
    اين دستهای خالی و شرمنده
    نتواند جامه زربفتی از پولک و رنگ
    بر تن زيبای تو ساز کند.
    نتواند زين همه ديوار فقر
    روزن دريچه ای به کوچه های شادمانی
    بهر تو باز کند.

    چه کند اين پدر شرمنده؟!
    نتواند گاه گاهی بهر يک لبخند تو
    طوق و عروسک آورد.
    به خدائی خدا !
    مردن او سخت نيست :
    وقتی که تو
    با صدای گنگ در به سوی آن پر می زنی
    تا ببينی که به دستان پدرامشب چيست !
    و کلام او کلام هر شب است :
    «دخترم ! مرا ببخش !
    که دست من
    مثل شبهای دگر
    چون کويری خاليست !»
    باز هم من می کشم دست نوازش برسرت
    و به تو می گويم:
    «صبر کن فردا عروسکهای تو می آيند !!»
    تو باور می کنی...می خندی !
    و من آرام آرام
    گوشه اين خانه سرد و نمور
    تا سحر می گريم.
    می نشينم به اميد فردا
    تا کسی پيدا شود
    شعرهايم را همه گيرد زمن و جای آن
    عروسکی به من دهد.

    شاعر مهدی ملک علایی

  8. #7
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض پدر ......

    پدر معنا ، پدر درک است
    پدر تنها ، که امیدش فقط تَرک است
    پدر بی مدعا،اما پراز عشق است
    پدر پر محتوا،اما چرا بِشکست
    پدر هردم زتنهایی کسی دارد
    پدر با زخم دل هم، همرهی دارد
    پدر در عمر خویش خود راندیده
    پدر با عشق بسیار غم خریده
    پدر بی احترام کز ما، پدر باشد
    پدر در تاب این دنیا پدر باشد
    پدر خسته ،ولی امید به هر ترفند
    پدر تنها، ولی عاشق ز هر فرزند
    پدر یاور، ولیکن بی غرور وپاک
    پدر سرور، رود کز بین ما در خاک
    پدر بوسم، من آن دستِ پر از زخم ات
    پدر بخشش زتو باشد، زما دراین همه ظلمت
    پدر نیست هیچ کسی جایت
    پدر الله نگهدارت

    شاعر الف.ح

  9. #8
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض پدر

    با پدر عهدي به گردن مانده است
    عهد دلتنگي و عاشق‏پيشگي
    اندر اين دنياي خواب
    ناله‏هايي يكسره بي آب و تاب
    ذكر مذبوحانه فريادي غريب اندر غريب
    مانده از او خاطراتي پر ز مظلومي
    ليك و شايد
    اندكي هم ظالمي!
    دست مظلومش گرفتم وقت مرگ
    دست زردي بود و ديگر مرده بود
    نيزه اي از مرگ بد در سينه اش
    عمر او يكسر كشيدن بار ديگر مردمان
    لال و تنها مرد و رفت
    اي دريغا، اي دريغا، او برفت!
    وقت مرگش همسرش بر سر رسيد
    مادري دلخون درد
    آن پدر ديگر نبود
    سوي ربش مي خراميد او كنون
    داغ مرگي بي‏زبان بر دل بماند
    داغ مردي كاو سخن گفتن برايش آرزو
    اندر اين دلخسته جانم خود بماند!
    صد هزاران نكته هر شب گفته بود
    وقت مرگش يكسره افسرده بود!
    آن پدر رفته دگر،
    سهم ميراثم همين:
    قطعه‏اي از خانه‏اي لرزان مرگ
    صد هزاران نكته‏هايي پر ز درد
    در نهايت يك طبق مظلوميت!

    شاعر عليرضا کريمی

  10. #9
    آخر فروم باز persian365's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    محل سكونت
    اینترنت
    پست ها
    1,267

    پيش فرض پدر

    تو دیدی در جهان هردم مرارت
    نکردی لحظه ای اما شکایت
    ندیدم من یکی از تو بنالد
    نه از دستت نه حتی از زبانت
    به دنیا دل نبستی ساده زیستی
    که بخشیدی به تنگی با سخاوت
    تو کوچ کردی و رفتی بی تمنا
    که نالیدیم و نالید آشنایت
    وداعت را چطور باور کنم من
    تو بودی مظهری از استقامت
    پدر ای کاش مرا هم برده بودی
    که قبرم را نهند در پیش پایت

  11. #10
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عاقبت روزی ترا ، ای کودک شیرین
    تنگ در آغوش می گیرم
    اشک شوق از دیده می بارم
    با نگاه و خنده و بوسه
    در بهار چشم هایت دانه می کارم
    نیمه شب گهواره جنبان تو می گردم
    لای لایی گوی بالین تو می مانم
    دست را بر گونه ی گرم تو می سایم
    اشک را از گوشه ی چشم تو می رانم
    گاه در چشمان گریان تو می بینم
    آسمان را ، ابر را ، شب را و باران را
    گاه در لبخند جان بخش تو می یابم
    گرمی خورشید خندان بهاران را
    چون هوا را بازی دست تو بشکافد
    خیره در رگ های آبی رنگ بازوی تو می گردم
    از تنت چون بوی شیر تازه برخیزد
    مست از بوی تو می گردم
    ماه در ایینه ی چشم تو می سوزد
    همچو شمعی شعله ور در شیشه ی فانوس
    رنگ ها در گوی چشمت نقش می بندد
    صبحگاهان ، چون پر طاووس
    قلب گرم و کوچکت چون سینه ی گنجشک
    می تپد در زیر دست مهربان من
    چون نوازش می کنم ، می جوشد از شادی
    در سرانگشتان من ، خون جوان من
    زین نوازش ها تنت سیراب می گردد
    چشم هشیار تو مست خواب می گردد
    سایه ی مژگان تو بر گونه می ریزد
    مادرت بی تاب می گردد
    زلف انبوهش ترا بر سینه می ریزد
    مادرت چون من بسی بیدار خواهد ماند
    بارها در گوش تو افسانه خواهد خواند
    گاه در آغوش او بی تاب خواهی شد
    گاه از لای لای او در خواب خواهی شد
    روزها و هفته ها و سال ها چون او
    بر کنار از درد خواهی ماند
    تا ز دردش با خبر گردی
    روزها وهفته ها و سالها چون من
    بی غم فرزند خواهی بود
    تا تو هم روزی پدر گردی

    آه

  12. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •